رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیده‌ایم» - صفحه 80

2348 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهشید گفته:
    مدت عضویت: 1242 روز

    سلام به همه

    به نام خدای رزاق و روزی رسان

    چه سوال جالبی خدا چه شکلیه ؟

    من همیشه قبلا هیچ حسی به خدا نداشتم هر موقع جایی اسم خدا رو میدیدم یا پروفایل کسی در مورد خدا بود یا کلا در مورد خدا چیزی میشنیدم یا حرفی میزدن من تو دل خودم میگفتم اینا چی فک کردن پیش خودشون چطور میتونن الکی بنویسن خدا دوست داریم خخخ فک میکردم خودشونو گول میزنن

    من از وقتی با استاد عزیزم عباسمنش اشنا شدم خدا رو حس کردم به خدا فک کردم الان وقتی اسم خدا میاد یا میبینم یا میخونم یا میشنوم بغضم میگیره چقد من از خدا دور بودم قبلا ولی الان توی وجودم حسش میکنم الان من وقتی به خدا میخوام فک کنم دستمو روی قلبم میزارم یه جوری حسش میکنم ک قابل وصف نیست فقط میتونم بگم آرامش مطلقه

    وقتی به این فک میکنم ک از رگ گردن به من نزدیکتره میفهمم ک خود منم من تکه ای از خداوندم پس وقتی من تکه ای از خداوندم باید قدرت خلق زندگی خودمو داشته باشم ارزشمند باشم بی هیچ دلیلی چون تکه ای از خدام

    حالا ک خدا درون منه دوس دارم با همه مهربون باشم مثل خدا بخشنده باشم مث خدا پر باشم از تمام زیباییها

    الله نور السموات و الارض خدا یه نوره اصلا نمیشه تصورش کرد من فک میکنم این نوره مثل یه چراغ ک توی دستمون میگیریم توی تاریکی میریم و مسیر رو به ما نشون میده به هر سمتی ک ما بخوایم بریم این نوره رو اگر دنبال کنیم به چیزی ک میخوایم میرسیم فقط وصل باشیم به این نوره نشونمون میده کجاها چاله چوله هست کجاها ناهمواره کجاها راه همواره خیلی زیباس و ارامش بخش برام ک اینجوری فک کنم دیگه نمیترسم اگه به خدا وصل باشم به اون نوره خدایا شکرت

    خدا همه چیه

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  2. -
    الهه پوراحمدی گفته:
    مدت عضویت: 1425 روز

    با سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیزم و همه دوستان هم فرکانسی خودم.

    استاد عزیزم این فایل فوق العاده است.

    خدااای من ازت ممنونم که من رو با این آگاهی ها آشنا کردی.

    استاد این فایل رایگان، بهایی غیر قابل ارزشگذاری داره .

    من بعد از تقریبا یک سال و نیم کار کردن روی خودم ، پس از کمی شناختن خودم ، تازه دارم میفهمم که این مفاهیم یعنی چی؟ تازه داره کمی در من تبدیل به رفتار و گفتار میشه . بینهایت احساس شوق و ذوق دارم . حس پیشرفت دارم . حس ناب درک اگاهی ها رو دارم . استاد هرباری که یک فایل رو مجدد گوش میکنم انگار دفعه اوله. الان من با تمام وجودم دارم درک میکنم که چطور باورهایی که در مورد خدا ساختم داره بمن و به زندگی من شکل میده و در واقعیت اتفاق می افته . خدااای من ، من عاشقتم که از رگ گردن بمن نزدیکتری. چطور ؟ با همین احساس و فرکانسی که در من ایجاد کردی.

    الان میفهم هر لحظه با تمام وجود باید روی باورهای درست از خدای درست کار کنم.

    خدای من یک انرژی هست که احساس انسانی نداره. و طبق قانون داره من رو به خواسته هام و لذت و ارامش بیشتر میرسونه.

    الان میفهمم که استاد منظور شما از این جمله که میگین “خداوند مثل آبی است که به شکل ظرف باورهای تو در میاد” چی هست.

    من عاشق خدای زیبااااای خودم هستم که بینهایت نسبت به دوسال قبل، زیباتر و قدرتمند تر شده در زندگی من .

    همین جا در همین نوشته به قول میدم و خودم رو متعهد میکنم بصورت تمرکز لیزری و با تمااام توووان روی باورهای مناسبم در مورد خداوند کار کنم. خیلی راحت و مناسب تکاملم رو طی کنم و هر روز زندگی زیباتری رو برای خودم خلق کنم.

    بینهایت احساس شعف دارم .

    میدونم هر روزم زیباتر و ارامتر از روز قبله .

    خدایا ازت میخوام که من رو هدایت کنی و به آسان ترین راهها آسانی ها رو وارد زندگی من کنی.

    استااااد بینظیرم ازتون خیلی خیلی سپاسگزارم و خدای خودم رو شاکرم برای وجود این آگاهی ها در زندگیم .

    خدایم، خودم ، شما و همه جهان رو دوست دااارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    پوریا گفته:
    مدت عضویت: 947 روز

    سلام. واقعا زندگی چجوری میتونه لذت بخش و عالی باشه بجز توجه کردن به نکات مثبت از خوردن یه سبزی معطر و بستن چشمها و حس رایحه بینهایت زیبای اون تا دیدن نعمتهای بزرگتر و لذت بردن از همین لحظه که خدا در اون وجود داره در عطر سبزی و گل و همه چیز و همه جا در جای جای زندگی که به جای اینکه غرق بشیم در تفکرات منفی و محدود کننده و نعمتها را از نبینیم و نخواهیم ببینیم و بعد بگیم نیست و همش به محدودیتها توجه کنیم درصورتی که در هر جایگاهی که باشیم اگر در لحظه لذت نبریم و نبینیم نعمتها رو کفران میکنیم و حال بد بیشتری رو برای خودمون به وجود میاریم و ایجاد میکنیم. آقای عباسمنش استاد عزیز من دانشجوی چهار تا از دوره های شما به صورت همزمان هستم. امروز دهم فروردینه و همونطور که میدونید و همه دوستانی که در ایران هستند میدونن رفت و آمدها و دید و بازدیدهای نوروزی هست و خواه ناخواه خیلی از افراد با تفاوت فرکانسی زیاد به دلیل این مسایل در کنار هم قرار میگیرن. به نظر من این یک تمرینه فوقالعادست. چند روز قبل مجبور شدم با فردی که مدام غر میزنه و دقیقاً بدبینانه ترین دیدگاه رو داره ساعاتی رو بگذرونم

    نمیتونستم ویسهای دوره رو گوش بدم، فرار فکری شدید برام پیشمیومد حالم داشت بد میشد حتی آهنگ ریلکس کننده هم گذاشتم و تاثیر زیادی روم نمیگذاشت. خلاصه خیلی زور زدم تا مقابله کنم و حالمو خوب کنم. دوستان خواستم مقابله کنم و حالمو خوب کنم. خلاصه زورم نرسید. به یکباره گفتم خدایا چکار کنم و واقعا نمیتونم کاری کنم و مثل همیشه در این مواقع احساس کاذب گناه اومد سراغم و ذهن حتی موقعی که ما میخوایم تکنیکها و قوانین رو بعد ازینکه حواسمون پرت شد از اونها و حالمون بد شد، و میخوایم برگردیم و حال خوب رو ایجاد کنیم، موقعی که میخوایم با تکنیکها و قوانینی که به لطف و هدایت خدا و به وسیله استاد عباسمنش آموختیم رو شروع کنیم به توجه به لحظه حال و نکات مثبت و در حقیقت توجه به نعمتهای خدا که بهمون داده ذهن میاد بعد از اینکه تکنیک مورد نظر و یا زاویه دید مورد نظری رو که هدایت میشیم برای اون لحظه، دقیقاً ذهن میاد سراغ همون چیزی و سراغ همون زاویه دید و میاد سراغ همون تکنیکی که ما هدایت شدیم در اون لحظه برای استفاده از اون راه. برای من با احساس گناه اومد. که ببین حواست نبود از خدا غافل شدی فرکانست اومد پایین و کلی ازین حرفها و وراجی های ذهنی که قطعا هر انسانی اعم از پیامبران و یا هر فرد دیگه ای داشته و داره. در اون لحطه هم باز با هدایت خدا گفته شد شروع کن از اولین نعمتی که میبینی و بهش فکر کن، اولش سخت بود ولی رفته رفته مثل آب جاری شد و بعد از حدودیک ساعت یه دفعه انگار بهم گفته شد اگر دسترسی به چیزی نداری و یا چیزی از بیرون حالتو خوب نمیکنه مثل اینکه نمیتونستم حتی ویسها و آگاهی های دوره ها رو گوش بدم، بهتره دست بکار بشی و از آگاهی هایی که دریافت کردی و یادگرفتی و یاداوری شده دیگه به طور عملی استفاده کنی. استاد عزیز و همراهان گرامی بعد از اون احساس قدرت بهم دست داد احساس قدرتی الهی قدرتی که از جانب پروردگار عالی خالق جهان و هدایتگر جهانیان است و از جنس اوست به من داده شد و دقیقا هدایت و همایت رو در اون لحظه دیدم. خدا رو صد هزار مرتبه شکر. استاد من هر روز در تمرین ستاره قطبی هدایت و همایت و دیدن اون هدایتها رو از خدا میخوام. متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    فاطمه غلامی گفته:
    مدت عضویت: 1138 روز

    سلام استاد سلام به همه دوستانم من الان در تاریخ 5 فروردین 1402 این فایل رو دیدم ویک حسی بهم گفت این ها رو بنویسم به نظر من چون باور همه این هست که انسان ها هر چی سن شون بالا میره از لحاظ جسمی کم توان تر می شوند خیلی ها براین باور هستند که ما انسان ها هر چی میگذره وسن مون بالا میره قدرت بدنی مون کم میشه دیدید میگن جوان بودیم این کارها رو انجام دادیم پر انرژی بودیم یا الان دیگه پا به سن گذاشتیم مثل دوران جوانی یا بچه گی نیستیم که دیگه توان نداریم و اخرش میشه این که ما مثل جوانی مون نیستیم وقتی متوجه میشیم این باور اشتباه هست که میبینیم خیلی افراد توی سن بالا کارهای عجیب انجام میدن من از این فایل این رو درک کردم که به خاطر باورهای اشتباه سن وسال هستش بهترین هارو براتون ارزو دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    جلیل احمد محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1929 روز

    خداوند

    چه بگویم و چه بنویسم.

    درباره خداوند،

    درباره خالق و قادر متعالی،

    درباره شئ و چیزی که همه جا هست،

    درباره خداوند…

    پس خیلی خیلی خود من ارزشمند هستم که به این حد و توانم رسیده‌ام که می توانم بنویسم که من و خداوند و یا هم یکی هستیم. با همیم. جدا از هم نیستیم. خداوند خود ما هستیم. خداوند در درون خود من هست. من خودم جزیی از خداوند هستم. خداوند خالق هست و من هم خلق می کنم. این قدرت و این توانی هست که خداوند آنرا برای من داده است.

    ذهن شرک زده و پُر شده از خرافات و نادرستی‌های گذشته خودم را درباره خداوند، سعی می‌کنم پاک کنم، خالی کنم. و حالا می‌آیم با تمسک جستن و با نگاه دیگری به قرآن و با الهام گرفتن ازآیات ناب قرآن و با درس گرفتن از شخصیت‌های ناب قرآن(ابراهیم، موسی، محمد، نوح، یوسف، یعقوب، زکریا و…)، نگاهی دیگر به خداوند، به خالق مهربانم بیاندازم و ببینم در کجا هستم.

    می آیم از خود خدایم درخواست می‌کنم. حالا در همه زمینه‌ها و در همه بخش‌ها از خداوند درخواست می‌کنم و باور می‌کنم که خدایم برای من پاسخ می دهد. باور می‌کنم که خدایم به درخواست های من پاسخ می‌دهد. حالا این درخواست‌های من هرچه می خواهد باشد. فقط این نکته مهم هست که من بیایم با احساس ارزشمندی و با این نگاه که خداوند برای من پاسخ می‌دهد و من لایق دریافت پاسخ‌های خداوند هستم، دیدم را و نگاه‌ام را تغییر بدهم، من می توانم به قول قرآن رشد کنم.

    مهم هست که من نگاه‌ام را نسبت به خداوندم تغییر بدهم. مهم هست که من خودم را جزیی از خداوند بدانم و این را باور بکنم که خداوندی هست و به من پاسخ می دهد. هر وقت که من بروم به سوی خدایم، آغوش پر مهرش بر رویم باز است و مرا عاشقانه به سویش خوانده و می خواند و مرا همیشه دوستم می‌دارد و مرا هدایتم می‌کند. این‌ها باورهایی است که باید در مقایسه با گذشته‌خودم درباره خدایم در درونم بسازم و آن‌ها نهادینه‌شان کنم و روی تقویت همین باورها‌ کار کنم.

    بگویم: هرچی هست و هر چی دارم، همه ازان خدای من هست. همه را خدایم برای من داده و من ذهنم را و عقل ناقصم را از مدار خارج می‌کنم. من هیچ چیزی ندارم و همه داشته‌ها من ازآن خدای من هست. خداوند برای من همه چیز هست.

    اگر بتوانم به همین‌هایی که به صورت هدایتی نوشته‌ کردم به همین ها در حد توان خودم عمل نمایم و این ها در زندگی خودم عملی شان کنم، من واقعا پادشاه زندگی‌م هستم.

    حالا همین توفیق و همین همیت و توان را هم از خود خداوند می خواهم. خدایا! خودت هدایتم کن! خودت دستم را بگیر و مرا آن ده که آن به! خدایا! سپاس گذارت هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    سمانه امینی گفته:
    مدت عضویت: 961 روز

    سلام میکنم به استادی که دستی از دستان خداست

    خدایی که وهابِ و بخشایشگر بودنش برای همه است

    خدایی که همیشه هدایتگرمن وهمه بوده

    خدایی که نه به رنگ است و نه بو

    نه به های است ونه هو

    نه به این است ونه او

    نه به جام است و سبو

    گر به این نقطه رسیدی به تو سر بسته و در پرده بگویم تا کسی نشنود این راز گهر بار جهان را:

    آنچه گفتند و سرودند

    تو آنی

    خود تو جان جهانی

    گر نهانی و عیانی

    تو همانی که همه عمر به دنبال خودت نعره زنانی

    تو ندانی که خود آن نقطه ی عشقی

    تو اسرار نهانی همه جا

    تو نه یک جای

    نه یک پای

    همه ای با همه ای هم همه ای

    تو سکوتی تو خود باغ بهشتی

    ملکوتی تو به خود آمده از فلسفه ی چون و چرایی

    به تو سوگند که این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی

    در همه افلاک خدایی

    آره دقیقا همینه هرچی باور داشته باشی از خدا همون میشه برات

    الهی که همیشه مسیر زندگیمون مسیر کسانی باشه که خداوند به آنها نعمت داده !

    استاد خداروسپاسگزارم بابت وجودتون و بابت اینکه خدا منو هدایت میکنه همیشه به سمت اون چیزی که درون من بهش نیاز داره

    ︎︎︎︎

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    عارفه گفته:
    مدت عضویت: 1210 روز

    سلام مجدد

    اومدم باز چون نمیتونم بی خیال ابن فایل بشم در سورتی قبلا گوش کردم و آخرین بارش اون روزی بود که آقای عطار روشن در مورد ابن فایل صحبت کردند

    ولی چرا اینبار دارم دیوانه تر میشم خدا میدونه چند. وفت دیگه باز گوش بدم چه اتفاقی درون من خواهند افتاد

    استاد جانم اصلا تو مدل صحبت تون خصوصا تو یک بخش هاش به عینه میشه فهمید که انگار دارید گوش میدید یه سری صحبت ها و بعد بازگو. میکنید مثل مجری ها که از اتاق فرمان تو گوششون میگند حالا بگو بریم برنامه بعد را ببینیم

    ولی گاهی مجری جوری رفتار میکنه ناخواسته که ما متوجه میشیم همون موقع یه چیزی تو گوشش گفتند

    دقیقا من خیلی تو ابن فایل ابن احساس را دارم چون بلاخره صدای شمارا توی فایل های مختلف گوش کردم ولی اینجا یه مدل دیگه است

    انقد عاشق هدایت و نداهای قلبی هستم که نگو

    مثلا ناهار را کا خوردم رفتم ظرف ها ببرم آشپزخونه دیدم آقامون ماهی خریدند و من تمیز نکردم گفتم ای وای من…. و داشتم به ابن فکر میکردم که بزار تو یخچال بعد تمیز کنم

    بعد یه ندای درونی گفت بابا وایسا پاک. کن ما سرعت دستت را بالا می‌بریم که زود جمع بشه

    گفتم مهدیس مامان دمپایی های آشپزخونه منو بیار گفت میخواین ظرف هارا بشورید گفتم نه یه ندایی گفت ماهی هارا بشور منم گفتم چشم

    وای که چقدر عاشق این چشم گفتنم

    کلی ماهی را که شستم هیچ ظرف هارا هم شستم و کلی احساس خوب داشتم

    استاد من به جرات میتونم بگم یه عارفه جدیدم

    فکر میکنم تو یک جزیزه ام و من هستم و تازه به وجد آمدم و همسر و دوقلوها برلی تکمیل ظار زندگی دنیای من هستند نمبدونم یه حس خاصیه

    استادم مرسی که انقدر تاثیر مثبتی در زندگی من داشتید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  8. -
    عارفه گفته:
    مدت عضویت: 1210 روز

    به نام خالقی که مرا خالق زندگی خود آفرید

    سلام

    استاد جانم خداییش چی دارید تو این فایل میگید؟ چکار میخواین با ما بکنید؟ وای که من هربار گوش میدم یه درک جدیدی از خدا میکنم

    برای منی که امروز داشتم تو دفتر می‌نوشتم و با خدای خودم که آرام جان خطابش میکنم صحبت می‌کرد بهش گفتم چقدر جذاب و با شکوهی چقدر خاص و متفاوتی چقدر در عین نزدیکی دست نیافتنی هستی

    بهش گفتم جوری داری خودت را بهم معرفی می کنی که توقعم ازت بالا میره و جوری شدم که زبانم الکن میشه برای خواسته های دنیوی احساس میکنم در حق خودم ظلم کردم اگه خواسته های دنیای داشته باشم

    ولی چیزی که دارم میفهمم اینه که من در زمان زندگی می‌کنه و خالق من جوری منو خلق کرده که ذهن تنوع پذیرم اینجوری رام میشه که اگه خواسته هارا یک. نردبان تصور کنم هر پله یک خواسته ی منه و من به هر خواسته میرسم میگم بعدی بعدی بعدی و ابن سیراب شدن از خواسته های کوچیکتر و درخواست خواسته های بزرگتر باعث میشه من بخوام به اصل ماجرا (رب) برسم اصل آرامش اصل رویا اصل حال خوب که همه اینا خودشه یا به قول استاد خودمم باید بگذرم تا برسم به خودم و تا اون پله هارا نگذرم نمیرسم به خودم که همون نوره

    من الان جوری شدم که قابلمه را که میخوام از رو. گاز بر دارم میگم مرسی که هرلحظه کنارمی آرام جانم چون دارم میفهمم که همه چیز هدایته

    دارم میفهمم که ابن دنیا با همه رنگ و لعاب و زیبایی هاش مال اینه من به خودم برسم

    و من 33سال درگیر حاشیه بودم که کی به من. توجه کرد کی نگاه پر احساس به من. کرد کی؟ کی!؟ کی؟ کی؟ اَه که یک عمر اشتباه زندگی کردم

    ولی به قول استاد گذشته مال گذشته است و فرق نمیکنه این گذشته مال یک ثانیه پیشه یا یک ساعت پیش یا یک سال پیش یا 50سال پیش گذشته را ول کن و الان شروع کن برای تغییر و یک درصد از قبلت بهتر باش

    چقدر خوشحالم که دنبال ثابت کردن خودم به کسی دیگه نیستم یا حداقل خیلی بهتر شدم و دارم تلاش می‌کنم که عالی تر بشم

    قسم به انگشتانی که می‌نویسد قسم به خالقی که این دستان را خلق کرده من خدایی را میپرسم که خالق کل کیهان هست من یکتا پرسم و دوست ندارم کسی را شریک خدا قرار دهنم

    حالا میفهمم حضرت محمد اون موقع که می‌گفته اگر اینان خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم بگذارند، از راه حق دست برنمی‌دارم و تسلیم نمی‌شومیعنی چه؟

    محمد میدونسته به چه منبعی وصله الله اکبر

    خدایا عشق تویی و من کجا دنیال عشق میگشتم یک عمر

    لبخند تویی و من چطور خودم را میکشتم که بتونم باعث خنده کسی بشم که مورد تایید باشم هرچی بگم از مدل حرفا خودم را از این حال خوب دور کردم پس بیخیال حال خوبم را عشق است

    ترجیح میدم با آرام جانم لحظات بیشتری بگذرونم ممنون ازش که اجازه داد چند دقیقه ای اینجا باشم و هر ثانیه هدایتم کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      جلیل احمد محمدی گفته:
      مدت عضویت: 1929 روز

      سلام دوست عزیزم؛

      این واژه مقدسی که می‌گید سلام ای آرام جانم! چقد به دلم نشست و چقد احساسم را خوب کرد.

      من هم سعی می‌کنم از این این واژه مقدس آرام جانم بیشتر استفاده کنم و بیشتر احساسم را و اطمینان درونی‌م را با آن، بالا ببرم. واقعا که خداوند همه چیز هست برای همه ما. هر چه داریم ازآن خدای ماست. مهم هست که ما نگاه خود را نسبت به خداوند تغییر دهیم. با دیدی باز برویم به سوی خدای مان. خدایی که همین نزدیکیاست. دور نیست. همیشه و همواره در دسترس ماست.

      لذب ببریم از این رابطه خوبی که هر لحظه می‌توانیم با خالق مان داشته باشیم.

      از بودن با آرام جان‌تان بیشتر و بیشتر لذت ببرید.

      ممنون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        عارفه گفته:
        مدت عضویت: 1210 روز

        سلام آقا جلیل سال نوتون مبارک

        مرسی از حس خوبتون که تو. کامنت برام فرستادید

        منم با شماهم نظر هستم از وقتی به خدا گفتم آرام جانم انگار دروجود خودم با شکوه تر احساسش کردم

        قبلا فکر میکردم خدا جدایی از منه الان میفهمم با منه و همراه منه و دروجود منه

        دقیقا همین چند روز که ما حس و حال رفتن به سفر داشتیم و متوجه شدیم ماشینمون خرابه و فعلا معلوم نیست بریم یا نه حال ما را خیلی خراب کرد ولی سعی کردیم رو خودمون کار کنیم و بدونیم ما از هر خیری که از سمت خدا میاد فقیریم

        تو. اون لحظه ای که حالم خراب بود به خودم گفتم اگه میگی خدا میخوام تسلیم محض تو باشم پس بسم الله وقته عمله

        امروز به خودم گفتم استاد را یادت رفت کل بار سفر بسته بود و. کارهاش را کرده بود و کلی هزینه کرده بود که بیاد ایران ولی ندای قلبش گفت نرو گفت چشم پس تو هم بگو چشم و از لحظه ات لذت ببر اعتراف میکنم در دل عمل سخته ولی میدونم با ابن تمرین های اولیه ایمان من قوی تر میشه خداراشکر که با قانون آشنا شدیم که بدونیم تو این شرایط چه راهی بهتره

        منم براتون بهترین هارا آرزو دارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    سپیده شیرانی گفته:
    مدت عضویت: 923 روز

    هرچقدر در مورد زیبایی این فایل بگم، کم گفتم.

    این فایلی بود که منو با استاد اشنا کرد فایلی بود که زندگی منو عوض کرد ، دیدگاه منو به خدا به زندگی به خودم به ادم های اطرافم عوض کرد، استاد پایدار و موفق باشید و امیدوارم بتونم به زودی محصولاتتون رو تهیه کنم.

    امیدیکه تو دلم هست ایمانی دارم رو با هیچ چیز عوض نمیکنم

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایا شکرت

    دوسستون دارم خیلییییی زیاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    گلاره گفته:
    مدت عضویت: 1007 روز

    سلام

    روز 84

    آن زمان که از من خواست که آرام باشم و فقط شروع کنم و هدایتم با اوست، به یقین هدایت شدم و همه چیز در زندگی ام با او معنا یافت.

    نگاهی که یقین دارد باید توکل کرد و قدم ها را برداشت. هدایت به موقع می آید و قدم های بعدی گفته می شود.

    هرچه بزرگتر فکر کنی، هرچه باورهای قدرتمند کننده تری درباره ثروت، سلامتی، روابط زیبا و… بسازی، این انرژی به شکل زیباتری وارد زندگی ات می شود و به همان میزان، نگرانی هایت را کمتر، آرامش ات را بیشتر و جهانت را زیباتر می نماید.

    خدا ممنونتم و همچنین استاد ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: