خودمان را هم قضاوت نکنیم، چه برسد به دیگران - صفحه 53
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/01/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-24 08:12:342024-07-20 17:51:48خودمان را هم قضاوت نکنیم، چه برسد به دیگرانشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام الله هدایتگر
خدایامن هرچه دارم ازتوست وازتوبه من رسیده است
این فایل نشانه من بود
من باوردارم که تمام اتفاقات زندگی من به خاطرافکاروباورهاوفرکانس هایی هست که به جهان هستی ارسال میکنم
هرروزکه میگزره ایمانم به این سایت بیشترمیشه واین دکمه نشانه که واقعااین سایت ازطرف خداونده
الان درحال حاظریک اتفاقی درابران رخ داده که داشتم درموردش باخونواده صحبت میکردم که چراایران بایداین کاراشتباه روبکنه وشایدم اشتباه نمیکنه ووووو وبعدیک ساعت زدم رودکمه نشانه واین فایل اومدکه اقاقضاوت نکن تودرجایگاه مسعولین ایران نیستی که اون هاروموردانتقادقرارمیدی شایدشرایط ایجادمیکنه که این کارروانجام بدن هرچندهم اشتباه باشه
منم اشتباه کردم ودارم دراینده هم اشتباه میکنم وهیچ انسانی نیست که اشتباه نکرده باشه ودیدگاه کمالگرایی روبایدبزاریم کنار
من بایددیگران وخودم روقضاوت نکنم وببخشم وبه نکات مثبت خودم ودیگران توجه کنم وخودم روباتمام اشتباهات ونقاط ضعف وقوت خودم که دارم دوست داشته باشم
من بایدببینم خودم توزندگیم چکارکردم که برای همه راه حل دارم اماخودم تغییری نمیکنم وفقط حرف میزنم ایا4نفرروتونستم مدیریت کنم توکسبوکارم یانه بعدمیام درموردجنگ ویک مملکت صحبت میکنم ایادرسته؟؟
یادمه چندساله پیش جایی کارمیکردم ویکی ازکارکنان اونجامنواذیت میکردومن باهاش درگیرمیشدم ولی بعدمتوجه شدم این فردتعادل روانی نداره وباهمه مشکل داره اونم به خاطرمشکلاتی که ازقبل داشته وفقط به خاطرمن نیست
به قول استادبیایم تمرکزمون روی خودمون باشه وکاری به دیگران نداشته باشیم وبه درونمون رجوع کنیم چون باورهای ماهست که داره زندگی مارومیسازه
توی فایل درپرتوی اگاهی استادمیگن فقط سه روزدیگران روقضاوت نکن بعدنتایج رومیبینی
بعدهمه باتورفتارشون فرق میکنه وبهت احترام بیشتری میزارن
اگه کسی قتلی انجام داده مادرشرایط روحی وخانوادگی اون نبودیم که داریم قضاوتش میکنم شایدمنم اگردرشرایط اون ادم بودم همون کاررومیکردم
همه عصبانی میشن همه ازکوره درمیرن ولی کسی که بتونه ذهنشوکنترل کنه خداوندپاداش های بسیاری بهش میده
خدایاکمکم کنه که دیگران وحتی خودم روقضاوت نکنم وباخودم ودیگران درصلح باشم وزیبایی هاروببینم وتحسین کنم تادرمدارشرایط بهتروادم های بهترقراربگیرم
کل قانون همینه=به هرچی توجه کنی اساس اون روواردزندگیت میکنی
شادوموفق باشید
احمدفردوسی
سلااام و درود ب فرمانروای جهان جهانیان
سلام ب امام زمانم و مریم جان عزیز دل استادم
این فایل روزی من شده و نشانه امروز من تا ابد برای من..
که زهره یادت نره ..تو هم بنده خدا هستی و قضاوت نکن که خداوند آنقدر تو را زنده خواهد نگه داشت تا تو را ب آن قضاوتی که کردی مبتلا کند )
من آنقدر چک و لگد از جهان خوردم که
تا آنجایی که یادم باشد مواظب هستم که
کسی را شماتت و قضاوت نکنم..
خدایااا از تو میخواهم که مرا در این راه یاری فرمایی و مرا از خوبان قرار دهی که. تو بخشنده مهربانی)
،زندگی مانند بوم رنگیست که فقط کافیست پرتش کنی، هرکجا که پرت شود،سریع ب سوی خودت بر میگردد، من آنقدر دیدم که چگونه قضاوت کردن ،و اکنون کارمایش،را دارند پس میدهند..
خیلی خیلی باید مواظب باشیم تا در دام شیطان و کسانی که در پوست بره میروند و میخواهند ما را ب سوی ،غیبت،قضاوت،تهمت،بی ادبی و خشونت و مهمتر کسانی که خیلی از خودشان ممنون و منچکر هستند که ما آدم های رک گویی هستیم و پشت سر حرف نمیزنیم..نیفتیم…
رک گویی که مانند گربه وحشی ب صورت چنگ میاندازد و جای خراش آن در صورت میماند و هیچگاه پاک شدنی نیست..
چیزی در این جهان است که دچار شدن ب آن سخت و طاقت فرساست..وآن کارماست)
مواظب کارما باشم..
با سپااااس فراوان از استاد عزیزم
(من ب دستان خدا خیره شدم،معجزه کرد)
به نام خداوند مهربان وهدایتگر
سلام
وقت همگی بخیر وشادی
قضاوت کردن
یادم هست در یکی از فایلها استاد تمرین داده بود که مدت 3 روز قضاوت کردن را ممنوع کنیم حتی نگیم این گل از آن گل قشنگتره یا خوشبوتره ، من این تمرین را انجام دادم و خیلی خیلی سخت بود مثل تمرین آگهی بازرگانی دوره عزت نفس سخت بود،
واقعا دیدم ما کل 24 ساعت را داریم قضاوت می کنیم چه وجه مثبت یا منفی یعنی شده عادت روتین ما صبح که از خواب بیدار که میشیم از هوای صبحگاهی از کیفیت صبحانه از رفتار همسر و فرزندان، از رفتار راننده ها و تا آخر…….
قضاوت کردن از نظر قانون:
معمولا در قضاوت ها تمرکز روی اشتباهات فرد و خطاهای آن هست و آن را ما یادآوری می کنیم و پررنگتر جلوه میدم و برای ما با اهمیت تر میشه ، این کار باعث میشه که از موفقیت ها و دستاوردهای شخص غافل بشیم.
نکته مهم بعدی:
قانون تمرکز
وقتی به چیزی توجه و تمرکز می کنیم در واقع فرنکاس متناسب با آن را به جهان ارسال می کنیم و جهان هم از همون جنس وارد زندگی ما می کنه پس می بینیم با قضاوت کردن فرنکاس نامناسب به جهان هستی ارسال می کنیم حتی درباره رفتارهای خود هم نباید قضاوت کنیم چه برسه به دیگران و برای این کار نیاز به تمرین و رعایت تکامل هست .
باید در لحظه زندگی کنیم و از زیباییها لذت ببریم و تلاش خودمان را برای درک بهتر قانون بذاریم تا در اکثر موارد در احساس خوب بمانیم.
علیرضا یکتای مقدم
مشهد مقدس
سلام استاد عزیزم
من اعتراف میکنم که به راحتی ادمها رو قضاوت میکنم و بدون اینکه بدونم اون آدم الان تو چه شرایطی قرار گرفته و قرار داره و بخاطر چه چیزی مجبور شده تصمیماتی بگیره که شاید اشتباه بوده
و اکثر مواقع هم بعد از مدتی متوجه میشم که درست بوده به هر دلیلی.
وقتی من خودم روی جای دیگران قرار بدم میفهمم که اگر منم تو اون شرایط بودم احتمالا تصمیمات بدتری میگرفتم.
حتی خودم رو هم نباید قضاوت و سرزنش کنم و اگر اشتباهی کردم مهم نیست مهم اینکه روی خودم کار کنم و شرایطم را جوری که دلم میخاد خلق کنم
باید بپذیریم خودمون رو و بقیه رو همونطور که هستن بپذیریم که هرکسی هر جایی هست جای درستشه به نسبت باورها و شرایطی که داره.
خدایا شکرت
من توانایی خلق زندگی خودم را دارم
قاضی فقط خداست
من تسلیم خداوند هستم
به نام خدا که بخشاینده و بارحمت است
کدام خدا؟
همان خداوندگارِ یکتایی که از دلِ یک نطفه ، سیستم عاملِ سخنوری را در وجودِ همه موجودات نصب کرده است تا به برکت این سیستم عامل ؛ بتوانند سخن بگویند و با یکدیگر ارتباط برقرار کنند…
…ٱلَّذِیۤ أَنطَقَ کُلَّ شَیۡءࣲ…
همان خدایی که هر چیزی را به سخن آورده است…
[سوره فصلت 21]
تفکر در همین امر که چگونه از دل یک نطفه که برای دیدنش باید به مجهزترین میکروسکوپ هایِ عالم مراجعه کنیم ، کافیست تا ما را به مانند ساحران فرعون ، “وَأُلقِیَ ٱلسَّحَرَهُ سَـٰجِدِینَ” کند
کافیست که آن نطفه یِ ریزه میزه را تصور کنیم و آن را در کنار سیستم عامل سخنوری مان بگذاریم با چاشنیِ تفکر در این سوال که “آخه چجوری از دلِ یک نطفه چنین عظمتی پدید می آید؟؟!!” تا بفهمیم که قدرتی برتر وجود دارد که به هر چه بگوید موجود باش ، موجود میشود و این حصارِ محدودکننده را در اندیشه خود بشکنیم که برخی اموری که در ذهنِ منطقیِ ما نمیگنجد و برای آن محال و غیر ممکن است ، برای فرمانروایِ کیهان اینگونه نیست که نیست ، به تعبیر مولانای عزیز
“هر محال از دستِ او ممکن شود”
کافیست که آن نطفه ریزه میزه را تصور کنیم و آن را در کنار این سیستم عاملِ وجودی مان قرار دهیم و در این سوال تفکر کنیم که “یعنی کار کی میتونه باشه که از دل یک نطفه چنین عظمتی را پدید آورده”؟؟!!” تا بفهمیم که ما خالق و صاحب داریم و تحتِ پوششِ قدرت او هستیم که عاشقانه ما را دوست دارد و هیچ امر محالی برای او وجود ندارد که ندارد ؛ خالقِ قدرتمندی که ما ایرانیان اسمش را خدا(خودآ) گذاشته ایم و عرب زبانان آن را الله می نامند و انگلیسی زبانان آن را GOD می نامند و…
به یقین برای ایمان آوردن به این خدا ، نیاز به پیامبری نداریم که بیاید و با تبدیل عصا به اژدها ، دعوت کننده ما به یکتاپرستی باشد بلکه تفکر در همین فرآیندِ تبدیل نطفه به سیستم عاملِ سخنوری ، کافیست تا باور کنیم که در پشت پرده یِ این اتفاقات نیرویی است که “قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ…”
آری ، باید تفکرکنیم در همین نعمت هایی که خدا در بدن ما گذاشته و زیر لب زمزمه کنیم که…
ربَّنَاۤ إِنَّنَا سَمِعۡنَا مُنَادِیࣰا یُنَادِی لِلۡإِیمَـٰنِ أَنۡ ءَامِنُوا۟ بِرَبِّکُمۡ فَـَٔامَنَّاۚ رَبَّنَا فَٱغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرۡ عَنَّا سَیِّـَٔاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ ٱلۡأَبۡرَارِ
پروردگارا ما شنیدیم که دعوتگرى به ایمان فرا مى خواند که به پروردگار خود ایمان آورید ؛ پس ایمان آوردیم ، پروردگارا گناهان ما را بیامرز و بدیهاى ما را بِزُداى و ما را در زُمره نیکان بمیران
[سوره آل عمران 193]
این فقط یک نعمت از بی شمار از نعمت های او بود که اگر حسابداران عالم جمع شوند و بخواهند نعمت های او را بشمارند ، نمیتوانند ، به تعبیرِ حضرت علی علیه السلام…
الحَمدُ للهِ الَّذِی لا یُحصِی نَعمَاءَهُ العَادُّونَ…
حمد و سپاس مخصوص خدایی است که شمارشگران از شمردنِ نعمت های او عاجز و ناتوانند…
بگذریم…
آری ، اوست که هر چیزی را به سخن می آورد و یکی از این موارد مساله شهادت اعضای بدن انسان در روز قیامت است که در صورت تمایل مقاله علمی و قرآنی زیر را که بیان کننده یکی از معجزات عملی قرآن است را بخوانید…
abasmanesh.com
◇◇◇◇
سلام بر استاد عزیز و بانو شایسته گرامی و همه دوستانِ نازنینِ توحیدی ام در این جمعِ بهشتی…
حکایت زبان و قضاوت هایش…
بگذارید اینگونه شروع کنم که…
تک تک اعضایِ بدن را باید به تعمیرگاه بُرد و برای هر کدام از آنان ، یک لنتِ ترمز قوی به همراه روغن ترمز با کیفیت قرار دهیم تا از محدوده حریمِ الله یکتا خارج نشوند و در همان مسیرِ رسالتی باشند که در راستایِ آن من خلق شده ام تا به شکوفایی برسم ، به تعبیر حضرت زهرا علیها السلام که در دعای خودش اینگونه از خداوند طلب میکرد…
اللَّهُمَّ اسْتَعْمِلْنِی لِمَا خَلَقْتَنِی لَهُ
خدایا مرا خرج کاری کن که مرا بخاطرِ آن آفریدی
ولی برای برخی از اعضایِ بدن باید ترمزهایِ فوق پیشرفته و بسیار بسیار بسیار باکیفیت قرار داد ، زیرا که آن اعضای بدن ؛ بسیار بیشتر در معرضِ حوادث و انحراف از حریمِ جاده یِ الله یکتا هستند ، مثل زبان…
آگاهی هایِ این نوشته ، الهام گرفته شده از یک سخن حضرت محمد است که در انتها ، به آن اشاره میکنم…
آری ، این عضو بدن ؛ ترمزهایی بسیار قوی نیاز دارد ، ترمز نه بلکه ترمزهااا…
این عضوِ بدن انسان به حکمِ “سَنُرِیهِمۡ ءَایَـٰتِنَا فِی ٱلۡـَٔافَاقِ وَفِیۤ أَنفُسِهِمۡ” مربوط به آسمانِ پنجم از آسمان هایِ هفتگانهِ وجود انسان میشود ، همان چیزی که در زبان سانسکریت به عنوان چاکرایِ گلو شناخته میشود و نحوه کار آن بدین صورت است که ارتعاشِ کلام را از طریقِ تارهایِ حنجره که در گلویِ انسان واقع شده است ، میگیرد و با چرخشی که در داخل دهان ایجاد میکند ، تبدیل به واژگانی میکند که با باز شدن دو لبِ انسان ، در فضایِ این سیاره خاکی منتشر میشوند و حلقه ارتباطی انسان ها با همدیگر میشوند… ، به تعبیر قرآن…
وَلِسَانࣰا وَشَفَتَیۡنِ
و یک زبان و دو لب برایِ او قرار دادیم
[سوره البلد ٩]
شاید ذکر این نکته جالب باشد که اگر دقت کنیم متوجه میشویم که برایِ تلفظ هر واژگانی ، دو لب ما حرکت میکند الا یک عبارت که آن هم ذکرِ مقدس “لا إله إلا الله” است…(میتوانید امتحان کنید و ببینید که در هنگام تلفظ این ذکرِ مقدس ، فقط زبان به چرخش در می آید بدون اینکه دو لب حرکت کند)
خدا میداند که چه اسراری در این ذکرِ مقدس نهفته است که در فرهنگ اسلامی ، رسم بر این شده که وقتی میخواهید پیکرِ بی جانِ شخصی که مرحوم شده را به جهت خاکسپاری به سمت آرامگاهِ او ببرید ، در طولِ مسیر به صورت هماهنگ ؛ این عبارت را تکرار کنید که “به عزت و شرفِ لا إله إلا الله” و او را با این ذکرِ مقدس ، رهسپارِ خانه ی ابدی اش کنید…
خدا میداند که این ذکر مقدس حاوی چه پیام های نهفته ای است که گوشه ای از آن بر وجودِ انسان های بزرگی چون مولانا و سنایی و عطار و… تابیده و در اشعارشان استفاده کردند…
مثل مولانا که میفرماید…
لاإله أندر پیِ إلالله است
همچو “لا” ما هم به إلا میرویم
یا مثل سنایی که میفرماید…
تا به جاروبِ “لا” نَروبی راه
نرسی در سرایِ إلّا الله
“لا” در زبانِ عربی دلالت بر نبودن و نیستی دارد و نیستی یعنی همان که ما نباشیم و بگذاریم او باشد ، یعنی از سر راه او کنار رویم و بگذاریم او از طریقِ ما جلوه گری کند ، یعنی ما و او یکی شویم که این همان وادی توحید است ، وادی ای که در آنجا من و خدا نداریم و… ، به قول عطارِ عزیز…
تو مَباش اصلا ، کمال این است و بس
تو زِ تو “لا” شو ، وصال این است و بس
این بیت حکایتِ مادری مهربان را دارد که در حال آشپزی کردن برای فرزندِ خویش است تا غذایی خوشمزه را برای فرزندش آماده کند ولی در این وسط ، شاهدِ پارازیت های فرزندش است که در دست و پای مادر قرار میگیرد و میخواهد به مادر کمک کند ولی کمک های آن فرزند ، جز بی نظمی و کثیف کاری و اتلاف وقت ؛ چیزی به همراه ندارد و در اینجا مادر از فرزندش خواهش میکند که…
فرزندم ، خواهش میکنم تو هیچ کار نکن و فقط یک کار بکن و آن کار این است که تلاش کن که خودت را کنترل کنی تا در دست و پای من نباشی تا من بتوانم یک غذای خوشمزه را در سریع ترین زمان ممکن برایت آماده کنم…
ولی ما چه میکنیم؟!
از عهده همین کار ساده که به سخنِ او اعتماد کنیم به و از سر راه او کنار رویم ، برنمیاییم و پارازیت پشت پارازیت و به تعبیر مولانا…
رنج از پیِ رنج آید ، زنجیر پیِ زنجیر
بگذریم….
و اما توضیح بیشتر در مورد زبان…
اگر زبانِ خود را بروی ترازو بگذاریم ، متوجه میشویم که وزنِ چندانی ندارد ولی همین عضوِ کوچولو ؛ قدرت این را دارد که پارازیت هایِ فوق العاده سنگینی را در مسیر هجرتِ من به سوی الله یکتا و رسیدن به بهشت دنیا و آخرت ایجاد کند…
آری ، همین زبانِ ریزه میزه ، قدرت این را دارد که مانند یک فشنگِ جنگی رفتار کند و باعث نابودی یک جمعیت شود ، به تعبیر حضرت علی علیه السلام….
رُبَّ کَلامٍ کَالْحُسامِ
چه بسا سخنی که مانند شمشیر است
و این زبان ، یک ابزار قدرتمندی است که از سمت رب العالمین روزی ما شده و با آن میتوان خوشبخت و یا بدبخت شد ولی اکثریت ما انسانها ، قدر این موهبت را نمیدانیم و بواسطه آن سخن هایی را میگوییم که برای ما گران تمام میشود…
آری ، این زبان میتواند ابزاری باشد تا با آن ذکر فراوانی خدا را تکرار کنیم یا میتواند تبدیل به ابزاری شود برای تحلیل گرانی خیارسبز از کیلویی 10 هزار تومان به 11 هزارتومان که ای بابا ، خیار سبز گران شد و بدبخت شدیم و رفت و…
آری ، این زبان میتواند ابزاری شود برای آشتی دادن و اصلاح میانِ مردم یا اینکه تبدیل به گلوله ای جنگی شود برای به آتش کشیدن روابطِ میان مردم و هر کس که کنترل زبان نداشته باشد و به آتش بیارِ معرکه مشهور باشد ، باید بداند که وجودِ مقدسِ خویش را که محلِ تجلی حضرت رب العالمین است را به بهایی اندک به شیطان اجاره داده تا این موجود رانده شده بتواند از طریق او تجلی کند و به یکی از برنامه های خود که دو بهم زنی است ؛ بپردازد همانگونه که رابطه میان یوسف و برادرانش را از طریق کسانی که آتش حسادت را در وجود برادرانِ یوسف برانگیخته کردند ؛ به آشفتگی کشید…
…مِنۢ بَعۡدِ أَن نَّزَغَ ٱلشَّیۡطَـٰنُ بَیۡنِی وَبَیۡنَ إِخۡوَتِیۤ…
…پس از آنکه شیطان میان من و برادرانم ، فتنه برانگیخت…
[سوره یوسف 100]
آری ، این زبان میتواند ابزاری باشد برای سخن های زیبا و ارتقا بخش یا اینکه تبدیل شود به یک تحلیلگری که کار آن سَرَک کشیدن به زندگی این و آن است که آره آقای x با آن همه ثروتی که دارد در مراسمِ عروسیِ تک پسرِ خودش نوشابه زرد داد و آقای y با آن همه ملک و دارایی اش در مراسمِ عروسیِ پسرش نوشابه مشکی داد و اگر من جای آنها بودم ؛ بجایِ نوشابه دلستر میدادم..
به جرات میتوانم بگویم که بیشترین آسیبی که در حوزه زبان در معرض آن هستیم ؛ یک کلمه است و آن هم قضاوت است ، قضاوت هایی که با چاشنیِ تجسس در زندگی مردم و غیبت کردن و حرف های طعنه آمیز و مسخره کردن است…
(یَـٰۤأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوا۟ ٱجۡتَنِبُوا۟ کَثِیرࣰا مِّنَ ٱلظَّنِّ إِنَّ بَعۡضَ ٱلظَّنِّ إِثۡمࣱۖ وَلَا تَجَسَّسُوا۟ وَلَا یَغۡتَب بَّعۡضُکُم بَعۡضًاۚ أَیُحِبُّ أَحَدُکُمۡ أَن یَأۡکُلَ لَحۡمَ أَخِیهِ مَیۡتࣰا فَکَرِهۡتُمُوهُۚ وَٱتَّقُوا۟ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ تَوَّابࣱ رَّحِیمࣱ)
ای کسانی که ایمان آورده اید ، از بسیاری از گمان ها بپرهیزید که بی تردید برخی از گمان ها گناه است و در امورِ زندگیِ دیگران تجسس نکنید و به غیبت یکدیگر نپردازید ، آیا هیچ کدام از شما دوست دارد گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! مسلما از این کار کراهت دارید! پس کنترل ذهنی در چارچوب دستورات الهی داشته باشید و نسبت به گذشته خود توبه کنید که همانا خداوند توبه پذیر مهربان است
[سوره الحجرات ١٢]
شیطان یک تور دارد جهتِ صیدکردن بندگان خدا و تور خود را در مجالسی که دور هم جمع میشویم پهن میکند تا بتواند صید کند و چنانچه مراقب زبان خود نباشیم و در وضعیت ارتعاشی پایینی باشیم ، ارتعاش وجود ما با ارتعاش شیطان جفت میشود و به اصطلاحی دیگر توسط شیطان تسخیر میشویم و یکی از یاران شیطان میشویم و وارد مدار أُو۟لَـٰۤائکَ حِزۡبُ ٱلشَّیۡطَـٰنِ میشویم ، پس باید دائما ناظر زبان خود باید باشیم و وجود این عضو مقدس را با ٱذۡکُرُوا۟ ٱللَّهَ ذِکۡرࣰا کَثِیرࣰا شست و شو دهیم تا در معرضِ خطر احضار شیاطین و تسخیر شدن توسط آنان نباشیم…
…وَقَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنۡ عِبَادِکَ نَصِیبࣰا مَّفۡرُوضࣰا
…و شیطان به خدا گفت که مسلما از میان بندگانت قسمتی معین را جهت خدمت به خود و استفاده از وجود آنان ، برخواهم گرفت
[سوره النساء 118]
ولی اگر ارتعاشِ وجودی خود را بالا بیاوریم تا خالصِ خالصِ خالص شویم و وارد مدار بندگانِ خالص خدا شویم، چنین اتفاقی نمی افتد
(إِلَّا عِبَادَکَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِینَ)
… و شیطان گفت که همه را گمراه میکنم جز بندگانی از تو را که خالص خالص خالص شده اند و ناخالصی در وجود آنان نیست.
[سوره الحجر 40]
نکته در این است که باید در این سوال فکر کنیم که
آیا در این لحظه ، کالبدِ وجودِ خویش را به بهایی گران به خدا میفروشم و بروی شانه های او سوار میشوم و تجلی گر نور میشوم یا اینکه آن را به قیمتی ناچیز به شیطان میفروشم و همچون الاغی میشوم برای سواری دادن به شیطان تا از وجود من استفاده کند و تجلی گر تاریکی باشد؟؟؟!!!
نکته در این است که آیا با اختیار خویش وارد معامله ای میشوم که یک طرف آن مشتریِ قدرتمندی وجود دارد با بهای “إِنَّ ٱللَّهَ ٱشۡتَرَىٰ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ أَنفُسَهُمۡ وَأَمۡوَ ٰلَهُم بِأَنَّ لَهُمُ ٱلۡجَنَّه” یا اینکه همچون برادارن یوسف وارد معامله ای شوم که وجودِ یوسف گونه خود را به “بِثَمَنِۭ بَخۡس”ی به جریان تاریکی بفروشم و خدمتگزارجریان تاریکی بروی اینسیاره خاکی شوم…؟؟؟!!!
آری ، اگر خالص شویم از خطر تسخیرشدن توسط شیطان در امان خواهیم بود و علاوه بر چنین موهبتی ، اصلا گذرِ ما به مجالسی که آغشته به انسان هایِ فرکانس پایینی که زبان خویش را برای تحلیل هایِ نازیبا از زندگی این و آن به کار میاندازند ، نمیخورد که نمیخورد… زیرا که این یک قانون است که کبوتر با کبوتر ، باز با باز…
ٱلۡخَبِیثَـٰتُ لِلۡخَبِیثِینَ وَٱلۡخَبِیثُونَ لِلۡخَبِیثَـٰتِۖ وَٱلطَّیِّبَـٰتُ لِلطَّیِّبِینَ وَٱلطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَـٰتِ
زنان ناپاک ، شایسته مردان ناپاک و مردان ناپاک ، شایسته زنان ناپاک هستند و زنان پاکدامن ، شایسته مردان پاکدامن و مردان پاکدامن ، شایسته زنان پاکدامن هستند
[سوره النور ٢6]
به تعبیر بیتی زیبا از مولانا که الهام گرفته شده از این آیه است…
خوب خوبی را کند جذب این بدان
طیبات و طیبین بر وی بخوان
آری ، وقتی ارتعاش وجودِ من بروی خوبی ها و زیبایی ها باشد ، همچون آهنربایی میشوم که جذب کننده زیبایی ها و خوبی می باشم ، زیرا که آهنربا ، آهن را جذب میکند و…. ، به تعبیری دیگر از مولانا…
جنس رود سوی جنس ، بَس بُوَد این امتحان
شَه سوی شَه میرود ، خَر سوی خَر میرود
و این قانون طبیعت است که زرافه ها با زرافه ها ، شیرها با شیرها ، پشه ها با پشه ها ، طلاهای 24 عیار با طلاهای 24 عیار و طلاهای 18 عیار با طلاهای 18 عیار و انسان های ثروتمند با انسان های ثروتمند در محله ی ثروتمندنشین و انسان های فقیر با انسان های فقیر در محله فقیر نشین و انسان های صالح با انسان های صالح و انسان های ضعیف با انسان های ضعیف و…(تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل)
حال که قانون الهی اینگونه است ، چنانچه در معرض انسان های فرکانس پایینی باشم که سخن های نازیبا میگویند باید در اولین دوربرگردان توبه و استغفار به سوی او برگردم و در خلوت خود بنشینم و دادگاهی در وجود خویش تشکیل دهم و تفکر کنم در آن فرکانس ها و ارتعاشاتی که از پیش فرستاده ام که حاصلش دیدار با چنین انسان های فرکانس پایینی شده و آنها را اصلاح کنم تا همنشین انسان هایی صالحی شوم که جز شهدُ و شکر نمیگویند…
آری ، باید بنشینم و فکر کنم که شاید یک خطایِ اشتباه ثبت کردم و بجای اینکه شماره 8888….0913 را بگیرم تا هم صحبت یک انسانِ صالح شوم ، درست دقت نکردم و دندانه موجود در عدد 3 را ندیده ام و بجای 3 عدد 2 را ثبت کردم و شماره 8888…0912 را گرفته ام که نتیجه اش شده هم صحبتی با یک انسانی که کارش عیب جویی و مسخره کردن این و آن است و…
وَیۡلࣱ لِّکُلِّ هُمَزَهࣲ لُّمَزَهٍ
وای بر هر عیب جوی مسخره کننده
[سوره الهمزه ١]
پس باید به شدت هر چه تمامتر مراقبِ کلمات خارج شده از دهان خود باید باشم و هر گاه که زبانِ من به سمت این قالب گفتاری رفت که “اگر من بجای فلانی بودم…” ، زیپ دهانِ خود را بکشم و لال شوم که بسیار خطرناک است ، زیرا که این قالب گفتاری به احتمال زیاد ما را در معرض قضاوت قرار میدهد مگر اینکه در محتوای آنچه که میخواهم در قالب این قالبِ گفتاری بگویم ، تفکر کرده باشم و آن را خالی از کدهایِ منفی و مضر برای روحم دیده باشم
آری ، قضاوتِ دیگران خط قرمز خداست زیرا که خداوند غیور است و بروی تک تک مخلوقاتِ خود غیرت دارد و چنانچه با طعنه و نیش زبان زدن و غیبت کردن ، قصدِ قضاوت و اظهار نظر کردن در موردِ مخلوقات خدا را داشته باشم ، خدا هم یک سکانس مشابهی از زندگی فردی که قضاوتش کردم ؛ در زندگی من قرار میدهد و میگوید…
بسم الله ؛ تویی که با زبانت ادعا کردی که پارچه دوز هستی ، بفرما ؛ این پارچه و اینم قیچی و و نخ و سوزن ، ببینم چه کاره ای؟؟؟!!!
به تعبیر مولانا که درود خدا بر او باد…
چون کُنَد دَعویِ خیاطی خَسی
افکند در پیش او شَه اَطلسی
و به تعبیر حضرت صادق علیه السلام…
مَن عَیَّرَ مُؤمِنا بِذَنبٍ لَم یَمُت حَتّى یَرکَبَهُ
هر کس مؤمنى را به گناهى سرزنش کند، نمیرد تا خودش آن گناه را مرتکب شود.
حال که چنین است…
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟!
چرا زبانِ خویش را کنترل نکنم و سخنی را بگویم که برایم گران تمام شود؟! به تعبیر مولانای عزیز
این سخن پایان ندارد ای پدر
این سخن را ترک کن پایان نگر
حال که چنین است ، پس سکوت را در دستور کار خودم قرار میدهم و به همان منطقی که در زمان بچگی ام اهل سکوت بودم و زبانم به سخن باز نشده بود و در اثر هم نشینی با کسانی که با زبان فارسی سخن میگفتند ، زبان من باز شد و سخنگویی به زبان فارسی شدم ، این دعای ابراهیم را به درگاه خدا مطرح میکنم تا هم نشین صالحان شوم سخن گفتن به شیوه یِ صحیح را بیاموزم…
…وَأَلۡحِقۡنِی بِٱلصَّـٰلِحِینَ
…پروردگارا ، مرا هم نشین انسان های شایسته قرار بده
[سوره الشعراء 83]
آری ، همانگونه که در اثر همنشینی در یک کشورِ انگلیسی زبان ، به صورت ناخودآگاه مسلط به زبان انگلیسی میشوم و سخنگویی در چهارچوبِ زبان انگلیسی میشوم ، در اثر هم نشینی با انسان های الهی و صالح ؛ میتوانم سخنگویِ الهی باشم…
پس من سکوت میکنم و مثل یک نوزادی میشوم که از خدا این درخواست را دارد که هم نشین انسان های فرکانس بالا و شایسته ای شود تا این همنشینی در او اثر کند و بتواند شیوه ی صحیح سخن گفتن را بیاموزد…
پس من فرمان خدا را مبنی بر خاموشی و سکوت اجرا میکنم و شنونده کلامِ الهی از زبانِ انسان های شایسته و الهی میشوم تا مورد رحمت خدا واقع شوم به امید اینکه رنگ و بوی آنها را بگیرم و هم جنس آنان شوم…
(وَإِذَا قُرِئَ ٱلۡقُرۡءَانُ فَٱسۡتَمِعُوا۟ لَهُۥ وَأَنصِتُوا۟ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ)
و هنگامی که قرآن خوانده میشود ، گوش فرادهید و سکوت کنید به امید اینکه مورد رحمت قرار بگیرید
[سوره اﻷعراف 204]
آری ، پس من هم تلاش میکنم تا اینگونه رفتار کنم و از وجودِ آنان که انسان هایی از جنسِ من هستند ، الگوبردای کنم و خود را همچون آنان شایسته ی رسیدن به درجات بالاتر بدانم و با عباراتی مثل “منِ گناهکار کجا و فلانی کجا؟” ، “من سگِ کوی فلانی هم نمیشوم چه برسه به اینکه بخواهم شبیه او شوم” ، احساس حقارت را به خودم تزریق نکنم و ارزشمندیِ وجودِ خویش را زیرسوال نبرم ، زیرا که آنان هم خودشان به همین طریق پله هایِ تکاملیِ ترقی و رشد را طی کردند و اگر آنهاتوانستند به این معناست که من هم پتانسل این را دارم که بتوانم و… ، به تعبیر مولانا…
از مقاماتِ تَبَتُّل تا فنا
پایه پایه تا ملاقات خدا
این بیت ایشان اشاره ای است به آیه…
(وَٱذۡکُرِ ٱسۡمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلۡ إِلَیۡهِ تَبۡتِیلࣰا)
و نام پروردگارت را بیاد آور و خالصانه به سویش روانه شو
[سوره المزمل 8]
پس سکوت را به عنوان یک دوره و نسخه درمانی ، سرولوحه کار خودم قرار میدهم تا این شهوتِ قضاوت و سخن گفتن و اظهار نظر کردن در مورد دیگران ، در وجودِ من خاموشِ خاموشِ خاموش شود و از قضاوت در امان باشم و چنانچه بخواهم به تاریخ و زندگی دیگران بنگرم ؛ به دیدِ عبرت نگاه میکنم با این منطق که…
خداوند او را به عنوان یک معلم در جلوی من قرار داده است تا از او درس بگیرم و مانند او رفتار نکنم تا نتیجه ای مشابه او نگیرم….
من حق دارم از فرعون عبرت بگیرم تا مانند او دچارِ منیت و غرور تکبر نشوم و از عذابی مشابه او درامان باشم ولی حق ندارم پا را فراتر بگذارم و بنشینم و او را قضاوت کنم که عجب آدم گستاخی بود ، من اگر جای او بودم بجای برده داری و… ، کلی کار خیر انجام میدادم…
من حق دارم که از داستان برادران یوسف عبرت بگیرم و ریشه حسادت را در وجود خود بخشکانم تا از آسیبی مشابهِ آنچه که به آنان رسید در امان باشم ولی حق ندارم پا را فراتر بگذارم و خودم را در جایگاه خدای قاضی قرار دهم که فلان و فلان ، زیرا اولا که من درجایگاه قضاوت نیستم و ثانیا من درجایگاه برادران یوسف نبودم و نیستم و چه بسا اگر من در آن شرایط بودم ، دقیقا مانند آنان و بلکه حتی بدتر از آنان رفتار میکردم ، به تعبیر یک ضرب المثل فارسی…
آب نمی بینه و گرنه شناگر قابلیه
پس بین قضاوت و عبرت حد میانه ای وجود دارد که باید مراقب باشیم که عبرت های ما از داستانِ زندگی دیگران ، تبدیل به قضاوت نشود و در حد همان دستور قرآن باشد…
…فَٱعۡتَبِرُوا۟ یَـٰۤأُو۟لِی ٱلۡأَبۡصَـٰرِ
ای صاحبان خِرَد و بصیرت عبرت بگیرید
[سوره الحشر ٢]
مثلا به حکم دستور قرآن سیر سفر میکنم در آثار گذشتگانی که آثار عذابشان هنوز پابرجاست تا عبرت بگیرم و مانند آنان رفتار نکنم تا مستحق عذابی همچون آنان نشوم و از طرفی دیگر سیر و سفر میکنم در زندگی انسان های صالحی که زندگیِ بهشتی دارند تا عبرت بگیرم و مانند آنان رفتار کنم تا مستحق پاداشی همچون آنان شوم
(قُلۡ سِیرُوا۟ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَٱنظُرُوا۟ کَیۡفَ کَانَ عَـٰقِبَهُ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلُۚ کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّشۡرِکِینَ)
و ای محمد به آنان بگو که در زمین سیر و سفر کنید و بنگرید که عاقبت کسانی که قبل ازشما بودند چه شد؟؟!! ، همانا بیشتر آنان دچار شرک به پروردگار خویش بودند.
[سوره الروم 42]
پس سکوت را پیشه خودم قرار میدهم که سکوت بهترین محافظ من است و به تعبیر حضرت علی علیه السلام که یکی از همین انسان های الهی است….
لا حافِظَ أحفَظُ مِنَ الصَّمتِ
هیچ نگهبانى ، حفظ کننده تر از خاموشى نیست
پس من سکوت را نسخه درمانیِ خودم قرار میدهم که سکوت دری است برای ورود به قلمروهای عزت و احترام از جانب دیگران… ، به تعبیر حضرت رضا علیه السلام…
احفظ لسانک تعزّ
زبان خود را نگهدار عزیز میشوی
برای اینکه به حکمت های نهفته در این سخنِ این انسان الهی پی ببریم کافیست به نی نی کوچولوها نگاه کنیم که چقدر عزیز هستند و دارای احترامِ خاصی بین افرادِ آشنا و غریبه هستند و هر جا که میروند موجب برانگیختگی افراد حاضر در آن جمع میشوند
حال یکی از مهمترین دلیلی که نی نی کوچولوها را اینگونه قرار میدهد این است که آنها زبانی برای سخن گفتن ندارند و ساکتِ ساکتِ ساکت هستند ولی همین نی نی کوچولو وقتی بزرگتر شود و زبان باز کند و سخنانش آغشته به مسخره کردن این و آن و… شود ، متوجه میشود که عزت و احترامی را که در دورانِ کودکی اش داشت دیگر ندارد…
پس سکوت را پیشه کار خود قرار میدهم تا شاهد برکات در زندگی ام باشم زیرا که با سخن گفتنم مانع جاری شدن برکات در زندگی ام میشوم و در اینجا داستان زکریا در قرآن میتواند برایم الهام بخش باشد که…
او انسانی بود که از خداوند در خواست فرزند کرد و خدا هم مهر تاییدی بر درخواست او زد و از آنجا که او پیر و کهنسال بود و سن و سالی از او گذشته بود و از طرفی دیگر همسرش هم نازا بود ، این مساله کمی موجب تعجب حضرت زکریا شد و زبان به سخن گشود و این سوال را مطرح کرد…
(قَالَ رَبِّ أَنَّىٰ یَکُونُ لِی غُلَـٰمࣱ وَکَانَتِ ٱمۡرَأَتِی عَاقِرࣰا وَقَدۡ بَلَغۡتُ مِنَ ٱلۡکِبَرِ عِتِیࣰّا)
و زکریا گفت که پروردگارا چگونه مرا فرزندی خواهد بود در حالیکه همسرم نازا است و خود من هم پیر و کهنسال شده ام
[سوره مریم ٨]
و خدا هم با یک منطق قوی جواب سخن او را میدهد تا یک باور هم جهت با خواسته برای حضرت زکریا بسازد که…
(قَالَ کَذَ ٰلِکَ قَالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنࣱ وَقَدۡ خَلَقۡتُکَ مِن قَبۡلُ وَلَمۡ تَکُ شَیۡـࣰٔا) [سوره مریم 9]
ترجمه روان تر و به زبان خودمانیِ این آیه اینگونه است که ببین زکریا جان ، این کار برای من مثل آسانِ آسانِ آسان است ولی اگر خیلی درگیر این سوال هستی برو فکر کن که چگونه از نیستی تبدیل به یک نطفه ی ریزه میزه شدی و بعد از آن ، از یک نطفه یِ ریزه میزه تبدیل به انسانی با 80 کیلوگرم پوست و گوشت و استخوان و… شدی؟؟؟!!! ، اگر جواب این سوال را فهمیدی ، جواب سوالِ خودت را هم متوجه میشوی ؛ پس لطفا سکوت کن و در کاری که به تو مربوط نیست دخالت نکن
حال در اینجا بعد از این سوال و جواب ، حضرت زکریا آرام و قرار ندارد و مجددا زبان به سخن میگشاید و از خداوند درخواست نشانه ای میکند تا خیالش جمعِ جمعِ جمع شود و خداوند نشانه اش را اینگونه قرار میدهد…
…قَالَ ءَایَتُکَ أَلَّا تُکَلِّمَ ٱلنَّاسَ ثَلَـٰثَهَ أَیَّامٍ إِلَّا رَمۡزࣰا [سوره آل عمران 41]
و خداوند نشانه ی حضرت زکریا را اینگونه قرار میدهد که زبانِ ایشان به مدت سه روز قفلِ قفلِ قفل میشود و حلقه ارتباطی او با مردم زبانِ اشاره و بدنِ او میشود…
خب سوال این است که چرا خداوند نشانه ای دیگر برای ایشان قرار نداد و اینکار حامل چه پیامی برای کسانی که در آموزه های قرآن تامل میکنند ، است؟؟؟!!!
خب چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است…
حرف زدن های ما موجب اتلاف انرژی و ایجاد سد و مانع و ترمز در راه رسیدنِ ما به خواسته هایمان میشود و سکوت و اعتماد به رب العالمین ، بهترین نسخه برای شکستن چنین سد و مانعی است…
سلام و صلوات خدا بر حضرت زکریا که وجودش همچون معلمی شد که چنین درسِ زیبایی را بگیریم
پس باید وارد فضایِ سکوت شویم و روزه ای بگیریم از جنس سکوت تا طعم زیبای سوار بودن روی دوش خدا را بچشیم زیرا که…
من نمیدانم و خدا میداند و من نمیتوانم و او میتواند
پس از آنجاییکه حرف زدن های من جز خرابی به بار نمی آورد ، سکوت میکنم و آرامِ آرامِ آرام میشوم و با اعتمادی راستین همه اموراتِ خودم را به خدا واگذار میکنم تا او برایم شاهکار کند دقیقا مثل حضرت مریم…
این بانوی پاکدامن در لحظاتی که میخواست با یک فرزند در بغل به نزدِ قوم خودش برگردد ، سخت در اضطراب بود که وای الان برم اونجا چی بگم و چجوری درستش کنم که از من کارِ خلافی سر نزده…
حتی در آن لحظات او آرزوی این را میکرد که ایکاش میمردم و از روی زمین محو میشدم و با چنین صحنه ای مواجه نمیشدم
قَالَتۡ یَـٰلَیۡتَنِی مِتُّ قَبۡلَ هَـٰذَا وَکُنتُ نَسۡیࣰا مَّنسِیࣰّا [سوره مریم 23]
واقعا کافیست که یک لحظه خودمان را جای ایشان قرار دهیم تا بفهمیم که در آن شرایط چی کشیدند و…
خب در آن لحظات ندایی از جانب خدا به ایشان میرسه که چی شده مریم جان؟! بابا نگران نباش ، بفرما از این خوردنی ها و آشامیدنی ها استفاده کن و چشمت را به وجود نوزادت روشن بدار
فَکُلِی وَٱشۡرَبِی وَقَرِّی عَیۡنࣰا…
اینجا جای تفکر است که خدایا مگر نمیبینی که این خانم داره از شدت اضطراب آرزوی مرگ میکنه ، اونوقت تو میای میگی غذا بخور و شاد باش به وجود فرزندت ، بابا یه جوری حرف بزن ما بفهمیم… و در اینجا گویا گه خدا به ما میگوید…
لطفا زیپِ دهانِ نازنینت را ببند و در کار منی که چیزهای میدانم که تو نمیدانی دخالت مکن…
حال خدا برای درمان اضطراب حضرت مریم نسخه سکوت را تجویز میکند که…
فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ ٱلۡبَشَرِ أَحَدࣰا فَقُولِیۤ إِنِّی نَذَرۡتُ لِلرَّحۡمَـٰنِ صَوۡمࣰا فَلَنۡ أُکَلِّمَ ٱلۡیَوۡمَ إِنسِیࣰّا [سوره مریم 26]
میگوید که مریم جان آرام باش و سکوت را اختیار کن و چنانچه کسی از تو چیزی پرسید تو فقط بگو که من امروز روزه سکوت را در پیش دارم و با احدی سخن نمیگویم…
واقعا این اعتماد حضرت مریم به خدا ستودنی است که به کلام خدا اعتماد میکند و سکوت میکند و از اینکه خودش را به در و دیوار بزند تا بی گناهی خودش را ثابت کند ، اجتناب میکند
حال او به نزد قومش میرود و سخنانی طعنه آمیز میشنود از این قبیل “که این چیه که در آغوش داری در حالیکه همسری نداشتی؟! ، نه بابایت اینکاره بوده و نه مامانت ؛ واقعااا که از تو توقع نداشتیم”
(یَـٰۤأُخۡتَ هَـٰرُونَ مَا کَانَ أَبُوکِ ٱمۡرَأَ سَوۡءࣲ وَمَا کَانَتۡ أُمُّکِ بَغِیࣰّا) [سوره مریم 28]*
خب تصور این لحظه که یک بانوی تنها در برابر این همه جمعیت چه کشیده برای ما قابل درک نیست ولی نتیجه اعتماد ایشان به هدایتِ خدا که سکوت کن تا من برایت سخنران شوم ، برایشان شاهکار میکند و آن نوزادِ در آغوشِ او به سخن در می آید و سخنرانِ خدا میشود و سندی بر پاکی مادرش…
(قَالَ إِنِّی عَبۡدُ ٱللَّهِ ءَاتَانِیَ ٱلۡکِتَـٰبَ وَجَعَلَنِی نَبِیࣰّا)
و آن نوزاد به سخن در امد و گفت که من بنده خدا هستم و خدا به من مجموعه قوانین را داده و مرا نبی قرار داده
[سوره مریم 30]
همین دیگه ، الان باید بریم بنشینم و فکر کنیم که آخه چجوری یک نوزاد به سخن در می آید و سخنانی میگوید از جنس نور و برکت تا اضطراب مادرش را به یک شادی غیر قابل توصیف تبدیل کند؟!
ببخشید خدایا ، چجوری یک نوزاد به سخن می آید؟؟!! میشه توضیح بفرمایید؟! آخه این ذهن منطقی من قبول نمیکنه که یک نوزاد سخن بگوید ، زیرا که تا به حال ندیده است که نوزادی سخن بگوید
گویا که خدا میگوید برو فکر کن که چجوری یک نطفه ریزه میزه تبدیل به 80 کیلوگرم انسان میشود ، هر موقع چگونگی آن را بفهمی ؛ چگونگی این را هم میفهمی ، پس لطفا سکوت کن و آرام باش و در مسائلی که به تو مربوط نیست دخالت نکن…
و این خاصیتِ سکوت است که سکوت دری است از درهای حکمت ، به تعبیر حضرت رضا…
إنَّ الصَّمتَ بابٌ مِن أبوابِ الحِکمَهِ…
همانا سکوت دری از درهای حکمت است…
و اما آن سخن حضرت محمد که در ابتدای نوشته عرض کردم که به برکت آن ، این آگاهی ها نوشته شد…
یادم می آید که در دورانِ دانشجوئی ام به این سخن از حضرت محمد برخورد کردم که همچون قندی بود از جنس همان مصرع مولانا که “بگشای لب که قند فراوانم آرزوست” ، اینقدر برایم زیبا بود که آن را خوشنویسی کردم که جلوی چشمانم باشد…
آن سخن این است که…
لَوْ لا تَکْثیرٌ فی کَلامِکُمْ وَ تَمْریجٌ فی قُلوبِکُمْ لَرَاَیْتُمْ ما اَری وَ لَسَمِعْتُمْ ما اَسْمَعُ
ترجمه این عبارت به زبان ساده خودمان اینگونه است که…
اگر زیادیِ کلام در گفتار شما نبود و اگر مراقب قلب هایتان بودید تا هر گردشگری وارد آن نشود ، قطعِ به یقین می دیدید هر آنچه را که من می بینم و می شنیدید هر آنچه را که من می شنوم.
حضرت محمد چه دید و چه چیزی را شنید؟؟!!
درودِ فراوانِ خدا بر او باد که سخاوتمندانه نسخه ای را گفت که خودش عامل به آن بود و عمل کرد و…
سکوت(سخن کم گفتن) + مراقبت از قلب = سلام بر حقایق عالم
و اما قلب…
قلبی که جایگاه و خانه خداست…
….وَعَهِدۡنَاۤ إِلَىٰۤ إِبۡرَ ٰهِـۧمَ وَإِسۡمَـٰعِیلَ أَن طَهِّرَا بَیۡتِیَ لِلطَّاۤئفِینَ وَٱلۡعَـٰکِفِینَ وَٱلرُّکَّعِ ٱلسُّجُودِ
و به ابراهیم و اسماعیل سپردیم که خانه مرا برای طواف کنندگان و بست نشینان و رکوع کنندگان و سجده کنندگان ، پاکیزه کنید
[سوره البقره 125]
شیشه پاک کن و دستمال نانو برداریم و خانه دل را از غیر خدا پاک کنیم برای یک مهمانی باشکوه با حضور “طاۤئفِینَ وَٱلۡعَـٰکِفِینَ وَٱلرُّکَّعِ ٱلسُّجُودِ”
عهه ، شیشه پاک کن جواب نمیده؟! خب اشکال نداره ؛ شلنگ آب برمیداریم با شوینده های قوی تر و باکیفیت تر…
خب الحمدلله داره پاک میشه…
باشدکه پاکِ پاکِ پاک شود و بچشیم طعم زیبایِ “لا یَمَسُّهُۥۤ إِلَّا ٱلۡمُطَهَّرُونَ”
فقط پناه بر خودِ خودِ خودش از اینکه خانه او تبدیل به همچون سنگی شود و…
ثُمَّ قَسَتۡ قُلُوبُکُم مِّنۢ بَعۡدِ ذَ ٰلِکَ فَهِیَ کَٱلۡحِجَارَهِ أَوۡ أَشَدُّ قَسۡوَهࣰ
و سپس دلهایتان بعد از آن تجربه عبرت آموز سخت شد ، پس دلهایتان از نظر تاثیر پذیری همچون سنگ و سخت تر از آن است
[سوره البقره 74]
خدایا شکرت
یا حق
بنام خدای بخشنده ی مهربان
سلام ب شما دوست عزیزم اقای احمدی عزیز
سپاسگزار خداوندم ک منو درمدار دریافت این آگاهی های ارزشمند الهی قرار داد
سپاسگزارم ازشما دوست عزیزم
خیییلی خییلی تحسینتون کردم ب واسطه طی کردن تکاملتون تو مدار توحید و درک آیات قران
چقد زیبا وروان تفسیر کردین قیامت رو و شهادت اعضا وجوارح رو
چقد قشنگ گفتین هرلحظه برای ما قیامته و توهمین دنیا هم اعضا و جوارحمون شهادت میدن ب چیزی ک انکار میکنیم
چقد قشنگ توضیح دادین ک ما چقد عاجزیم از درک قدرت و عظمت الله
اینکه چطور مارو ازری نطفه ب ی انسان ناطق و این مرحله رسونده
چقد ذهنم بازشد وقتی درمورد سکوت گفتین
اینکه احساسمون و خوب نگهداریم و خداوند خودش کارها رو انجام میده
و مثال حضرت مربم و گفتین ک چ شرایط غیر قابل تصور و سختی و داشته
ولی خداوند ب زیبایی تمام بهش میگه
بخور بیاشام و چشم روشن دار، فقط احساستو خوب نگهدار و سکوت کن بقیه شو بسپر ب خودم
من کافی هستم برای تو
همه چی تحت سیطره ی قدرت و مالکیت منه
و برای خدا بسیار آسانه ک یک نوزاد یک روزه رو ب سخن دربیاره
چرا ک خداوند درهرچیزی جاریه و غیر ممکن براش وجود نداره
مث بوجود اومدن ما از یک نطفه ک براش کاری نداره
و هرروزه هزاران و میلیون ها نوزاد جدید ب دنیا میاد
ب راحتی وب آسانی
معجزه ای ک هرروز داره اتفاق میفته
مث نفس کشیدن ما
مث دیدن و شنیدن ما
مث خواب هرروزه ی ما ک شب روحمون و میگیره و پالایش میکنه و صبح بهمون برمیگردونه و باز اجازه ی و فرصت زندگی بهمون میده
الهی صدهزار مرتبه شکر
خیلی کم پیش میاد شبا بیدار بشم از خواب ولی امشب ساعت 4صبح بیدارشدم
و حسم گفت برو فایل ارامش در پرتو آگاهی و گوش بده قسمت 9،
تو جسمت نیستی
تو درهمه ی کیهان جاری هستی ب همین است ک فکر تورا از دور ترین مکان میتوان خواند
تو موجی ک درهمه ی کیهان جاریست و جسم تو تنها یک گیرنده است
ک امروز روی تو کوک است
و هرگاه کارش را ب انجام میرساند خاموش میشود
تو ازآن جدا میشوی اما میمانی. وگیرنده ی دیگری را برمیگزینی
و تا نمیری متولد نمیشوی پی درپی
و تو همانی ک میمانی
همان موج ابدی و لایتناهی
همان اصل
تو جسمت نیستی
دارنده ی جسمی
تو فکرت نیستی فکر کننده هم نیستی
تو آنی ک بر فکر کننده ناظراست
تو نامت نیستی حتی نام تو انست ک نیستی
نام تو یک برچسب است ک بدن تورا از بدنهای دیگر تمیز میدهد
تو شغلت نیستی
این شغل یک گام است ک خود متعالی تو برای رسیدن ب تو برگزیده است
و وقتی زمان آن فرا برسد
شغل دیگری را برمیگزیند
تو دارنده ی این همه ای تو براین همه ناظری
تو پاره ای از خدایی
و بعد هدایت شدم ب کامنت زیبای شما و حسابی منو ب فکر فروبرد
ک وقتی خداوند میگه تعقل کنید فک کنید تامل کنید
یعنی چی
الهی صدهزار مرتبه شکرت
خودت ظرف وجودمو بزرگتر کن تا درک کنم ابن آگاهی های ناب رو و درعمل ازشون استفاده کنم
خدایا قلبم و باز کن تا حضورت قدرتت و عشقت و لمس کنم تجربه کنم
و غرق در عشق و خوشبختی بشم
خدایا تنها تورا بندگی میکنم وتنها از تو یاری میخوام
من رو ب راه راست هدایت کن راه کسانی ک ب اونها نعمت دادی
ن کسانی ک براونها غضب کردی و ن گمراهان
سپاسگزار خداوند بخاطر وحود ارزشمند شما دوست خوبم
خدایا سپاسگزارم بخاطر رزقی ک بهم میدی هرروز و ظرف وجودم و بزرگتر میکنی
سپاسگزارم
شاد وموفق باشید
بنام خداونده بخشنده ومهربانم….
یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ
مىخواهند نور خدا را به دهانهایشان خاموش کنند ولى خدا کاملکننده نور خویش است، اگر چه کافران را ناخوش آید.
سلام به اقا رضا احمدی اقا دمت گرم نور الله به قلبت بباره که با قلمت و قلبت چکار به حال ما کردی
خدارو صد ها هزار بار شکر برای این هدایت امروز الهی شکرت رب من….
“لا إله إلا الله
چقدر این برام جالب بود و امتحانش کرد و چقدر کیف کردم االه اکبررر االه اکبررررررررررررر دمت گرم تحسینت میکنم برای این همه عشق و عاشقیت خدارو شکر برای وحود شما الهی شکرررررر….
اقا رضا چقدر قشنگ در مورد زبان حرف زدید
از سمت قرلان گفتی از سمت پیامبرا گفتی از سمت شاعرا گفتی و و و…
چقدر تعامل کردم و چقدر این کامنت برای من با ارزش و دوست داشنتی…
قبل از اینکه هدایت بشم به این کامنت پر از توحید وعشق توسایت بودم و مشغول کار کردن روی یه الکترو موتور بودم که رفیقم گفت حسین واس ما مسیولیلت رو 60 زدن گفتم یعنی چی گفت برای بچه هایی گردشون از ما پایین تر 70 تا 90 زدم گفتم یعنی اون بهتر از ما هستن؟؟؟
متوجه نشدم یه ان قضاوت کردم یه ان شاکی شدم یه ان گفتم میریم فلان میکنیم و و…
اومد بیام برم بریکرو رو ان کنم گفتم حسین این مسیر تو نیست مسیر تو الله و توحید پس نگران نباش این مسایل به تو ربطی نداره حتما درست این اگرم مشکل داره دست خدا برات ردفش میکنه خیلی ذهنم رو درگیر کرد و خیلی
ذهنم مشغول قضاوت کردن شد و از خدا خواستم کمک کن و تسلیم خودش شدم و گفتم از شر نجواها خلاصم کن …
اومد پایه سیستم و کامنت شماروئ باز کردم که تویه ایملم اومد و گفتم اینم نشونه حسین بنده خوب خدا برووو نشوه جانت باشه ….
خدارو صد هزار بار شکر وگرنه زبونم میخواست کار کنه و نابود کنه همچیز رو خدارو شکر که این کامنت دلیل شد برای یاد گرفت من که حسین مراقب زبانت باش دمت گرم دوستت دارم دوستت دارم…..
دستت درد نکن اقا رضا ممنونم ازت و سپاس گزارم ازت بینهایت دوستت دارم
در پناه جان جانان رب العامین شاد سلامت و ثروتمند باشی
با عشق حسین عبادی بنده خوب خدا….
سلام برادر عزیزم آقای احمدی
خواستم ازتون بابت این کامنت زیبا تشکر کنم خط به خط این کامنت ارزشمند بود و چقدر هم زیبا با سخن ارزشمند پیامبر(ص) به پایان رسید.(به خصوص قسمتی که نوشته بودین خدا میگه چطور تو رو از یه نطفه آفریدم الان هم می تونم مصداق این باور هست که استاد میگن با چطوریش کار نداشته باشین چگونگی که کار شما نیست) متشکرم که وقت می گذارید و چنین سخاوتمندانه هدایت های الهی خودتون رو اینجا ثبت می کنید. راستش رو بخواهید مدت زمانی هست دارم روی کنترل ذهن و زبانم با شدت بیشتری کار می کنم و دیشب که در جمعی بودم اینقدر صحبت شد که من هم به اونها پیوستم و خجالت زده اول خودم رو سرزنش کردم بعد گفتم بازم کنارشون هستی اینبار اجازه نده و امروز دوباره شروع کردن من از همون ابتدای حرفهاشون احساس به شدت بدی پیدا کردم و تمام سعی خودم رو کردم با اونها همکلام نشم و بعد چون اونها هنوز ادامه می دادن من شروع کردم به نقاشی کشیدن تا حواسم از اونها پرت بشه و دیدم هنوز چند دقیقه از کارم نگذشته بود که اون جمع یکی یکی از هم جدا شدن و دور و بر من ساکت شد و مطمئن هستم این کامنت شما جایزه ای بس ارزشمند برای من بود روزی بود که برای من مقرر شده بود. خدایا شکرت
به نام خداوندم
سلام آقا رضا
بی نهایت سپاسگزارم از کامنت زیبا وبی نظیری که گذاشتین
عالی بود خیلی خیلی لذت بردم وتحسینتون کردم
سپاسگزارم که اینقدر زیبا وفوق العاده این مباحث رو به زبان ساده باز کردین توضیح دادین مثال زدین وکاملا واسم قابل درک بود وکلی ازش درس گرفتم
آقا رضا هر قسمت کامنتتون که میخوندم به قلبم مینشست ومیگفتم آره همینه
همین اگه سکوت کنیم از قضاوت کردن وغیبت وانرژیهای منفی دور هستیم من همین یک کار رو اگه بتونم درست تو زندگیم بهش عمل کنم کل راه رو رفتم.
یعنی هربار میام یه حرفی بزنم حتی اگه اون حرف حرف بدی هم نباشه سریع این جمله میاد تو ذهنم که حتی حرفهایی که نیاز نیست به گفتنش وخیلی هم مهم نیست به بیانش،هم نگو.
سپاسگزارم ازتون،بازهم بنویسید تااز درک وآگاهیتون استفاده ببریم
انشاالله نور نوشته هاتون هزاران برابر برگرده به زندگیتون
انشاالله در آغوش خداوند باشید.
خداااای من چی دارم میبینم چی دارم میشنوم چی دارم درک میکنم فقط میتونم بگم شکرررررررشکرررررررشکررررررمعبود یگانه من باورم نمیشه اینقدر قشنگ اززبان بنده توحیدیت داری باهام حرف میزنی چقدر عشق کردم چقدر نوردیدم چقدر زیبایی دیدم الهی شکرت سکووووت رو بهترمتوجه شدم همیشه سکوت و خلوت رودوست داشتم ازبچهگی دلم میخواست یه جای دنج وخلوت برای خودم داشته باشم که خودم باشم وخدا چقدرررراین کامنت قلبم روروشن کرد
چقدرممنون معبود باشم شکرقطره ازاقیانوس لطف ورحمتش میشه چقدررررلذت هست که هنوز نبردم چقدررررر شیرینی هست که هنوز نچشیدم خدایا ازت میخوام بهم فرصت بدی تا همه این لذتهایی که خودت سخاوتمندانه برامون مقررکردی روببریم وازاین سفره پربرکت سیر بلندشیم
هرچی جلوترمیرم تشنهترمیشم هرچی بیشترمیفهمم حریص تر میشم
ازوقتی خودموشناختم همیشه برام سوال بود حضرت محمد تو غارحرا چه بهش گذشت چه لذتی روتجربه کردکه اینهمه فشاررو تحمل کرد حضرت علی تونخلستانها باربش چه عشقی میکردکه اینقدر آروم بود حضرت زهرا تو محراب چی بهش میگذشت یاامام حسین چی دیده بودکه زیرشمشیر رفت باخانواده وعزیزاش وحضرت زینب چه دیدی داشت که جززیبایی ندید
دعای من تو خلوت هام همیشه این بودکه خدایا من ازت اون عشقی و اون حال روحانی واون حس وحالی رومیخوام که محمد توغارحرا داشت علی تو نخلستان داشت فاطمه تومحراب وحسین وزینب تو کربلا داشتن همیشه وقتی میدیدم مثلا یه آدم روحانی ومومن وقتی حرف ازخدا میزد حالش دگرگون میشد میگفتم اینا چیکارکردن چرا من اینقدر ازشون فاصله دارم
یه دعا ازآقای قرائتی یادگرفته بودم بیشتر وقتها میخوندم که خدایا ازت میخوام نعمتهایی روکه بهترین بندههات تو بهترین لحظات ازت درخواست کردن وتو بهترین اجابتها رو نصیبشون کردی
خدایا ممنونتم ممنونتم که لایقم دونستی بشنوم ببینم وبخونم ومهمترازهمه قطرهای درک کنم این محتوای زندگیسازو ازسوی تومعبود بی همتایم واز قلم دوست نازنینم داداش رضای گلم
بیشتراز همیشه به هدایت تو محتاج ونیازمندم تنها تورامیپرستم وتنها ازتو یاری میخوام
داداش نازنینم ممنونم که هستی حضورت برام یه دنیااااا ارزشمنده عاشقتم وازت سپاسگزارم بی نهایت
به نام خداوند زیبا و مهربان
درود به شما دوست عزیز و گرامی ام آقای رضا احمدی
بسیار لذت بردم از خواندن این دیدگاه شما که تلفیقی از الهامت خودتون بود
تلفیقی از کلام زیبای خداوند و اشعار زیبای مولانا و سعدی …
خداوند به زیبایی در وجود شما اینجا تجلی گری می کنه و ما بسیار خوشحالیم که دوست ارزشمندی همچون شما در این خانواده صمیمی داریم
قبلاً گفتم باز هم میگم ، شما نویسندهی بسیار خوبی هستید
بسیار قلم روان و دلنشینی دارید
بسیار خوب مثال میزنید
دربارهی اهمیت کلام و بعد اهمیت سکوت و الکی سخن وری نکردن ، صحبت کردید ، خیلی خیلی زیبا بود ، واقعاً لذت بردم ، خدا قوت عرض می کنم خدمت شما
سپاسگزارم از اینکه می نویسید ، سپاسگزارم از اینکه آگاهانه چندین و چند ساعت برای نگارش و ویراستاری در نوت موبایلتون وقت می گذارید و بعد از اطمینان حاصل کردن به درستی و عدم غلط املایی آن را در سایت منتشر می کنید
این ویژگی آدم حسابی هاست ، آدم هایی که استاندارد های بالایی دارند آدم هایی که احساس خود ارزشمندی به خوبی در آن ها جلوه گری می کند
خدایا شکرت
در پناه خداوند مهربان و هدایتگر باشید
سلام و احترام جناب احمدی بزرگوار ؛ خداوند من رو به این کامنت زیبا و پر از درس شما هدایت فرمود ؛ بابت زحمتی که برای نوشتن و آماده کردن کامنت ارزشمندتون کشید سپاسگذارم جامعه ما امروز بیشتر از هر زمان دیگری به افرادی مثبت اندیش و پاک مثل شما نیاز داره سایه اتان مستتدام در پرتو نگاه الله
سلام دوست عزیزم.
سلام استاد نازنینم. سلام مریم عشق جان…
استاد هر موقع کامنت میذارم به شدت احساسی میشم. نمیشه با هیچ جمله ایی ازتون تشکر کنم.
اینکه هم بی نهایت خوشحالم بخاطر این سایت. این آگاهی ها.. آخه مگه میشه این همه زیبایی اینهمه ادم های خوب، اینهمه نکات مثبت ی جا جمع بشه.. ممنونم استاد.
و اینکه امیدوارم ادامه دهنده باشم.. برای من این مسیر شده مرگ یا زندگی. راه سومی برای خودم نذاشتم.. خدایا تا الآن کجا بودی؟ کجای زندگیم بودی؟ چقدر جاهل بودم… هدایتم کن هدایتم کن..
دوست نازنینم آقای احمدی کامنتتون عالی بود. به شدت منو به فکر فرو برد که خدایی که اینهمه قدرت داره بعد ما نگران مسائل پیش پا افتاده هستیم. ممنونم ازتون. بی نظیر بود.. بخاطر درک عالی تون از قوانین و خدا و جهان تحسینتون می کنم.. تمام بچه های سایت الگوهای من هستن. از موفقیتشون از درکشون انرژی میگیرم، انگیزه میگیرم.. همتونو دوست دارم دوستای هم فرکانسیم.. عاشقتونم
بنام خداوند بخشنده مهربان
اتفاقی که همین دیروز واسم افتاد خیلی خلاصه تعریف میکنم ،،،یکی از بستگان که خانم مسنی هستن من همیشه قبض برقشون با اپلیکیشن برق من پرداخت میکنم ،،عصر که سرم در مغازه شلوغ بود تماس گرفت و گفت از اداره برق اومدن برق مجتمع قطع کنن چون کلی بدهی دارن،،من گفتم که تلفن بده به شخص اداره که باهاش صحبت کردم و قانع نشد ،،بعد شروع کردم به بد و بیراه گفتن ولی یادم به قوانین افتاد و ذهنم کنترل کردم و در موردش با کسی صحبت نکردم اخر شب هم فهمیدم که یکی از ساکنین بدهی ها را همون موقع با موبایل بانک پرداخت کرده و بعد به اقایی که از همسایه ها بود و تمام قبوض پرداخت کرده بودن زنگ زدم و بهش گفتم واحد ما بدهی ندارن،،اون هم شناسه پرداختم چک کرد و تایید داد ،،بعدهم کمی بابت قضاوت اون اقای اداره برق ناراحت شدم بعد درسش گرفتم با تشکر
سلام استاد عزیزم
من مدتی بود که روی عشق بی قید و شرط دادن به خودم و دیگران کار میکنم. البته تونستم کارهایی بکنم. اما مدتی است که گاهی بدون اینکه که بخوام ناراحت میشدم و واکنش بدی نشون میدادم و البته بعد هم دچار عذاب وجدان میشم میدونم که عذاب وجدان و احساس خودارزشمندی دقیقا دو احساس متضاد هم هستند و هر جا که عذاب وجدان باشد احساس خودارزشمندی وجود ندارد. این اگاهی و اگاهی از احساس خودم اون زمان خیلی حسم رو بیشتر خراب میکرد
که چرا با اینکه دارم روی خودم کار میکنم یهو از کوره در میرم و یهو ناراحتی به فردی نشون میدم که واقعا دوستش دادم یا دستی از، خداست که کارمو انجام داده است.
استاد من یه باوری در خودم پیدا کردم که به دیگران اعتماد ندارم و همش فکر میکنم میخواد سرمو کلاه بگذاره یا مثلا قیمت کالا ازم بیشتر حساب کنه. یا اینکه اگر خودم سر کارم ندارم همه به نفع خودشون کار میکنند و هزینه زیادی باید متحمل بشم. یا مثلا توی رابطه عاطفیم فکر میکنم که مثلا داره سر کارم میزاره میخواد وقتشو بگذرونه یا میگم دنبال رابطه جنسی است.
یا کلا میگم من چرا باید رابطه با این فرد ادامه بدهم اخرشم وقتم گرفته میشه از کجا معلوم اصلا به ازدواجی ختم بشه.
استاد امروز برای من این فایل به عنوان نشانه ام آمد. اتفاقا همین امروز سر مسیله برای من پیش امد که یک نفر بین من و شخص دیگری واسطه شده بود تاکار من انجام بدهد. بعد فهمیدم که من نباید واسطه میگذاشتم و خودم مستقیما بااون شخص مذاکره میکردم. فهمیدم هنوز صد در صد مسیولیت زندگیمو نپذیرم. و دنبال اینم بقیه مقصر کنم.
خیلی امدن این فایل به موقع و به جا بود. مخصوصا که گفتید ادم در هر موقعیتی ممکنه اشتباه کنه از کوره در بره. ادم بکشه نباید نه خودمونو و نه بقیه قضاوت کنیم.
سلام دوست عزیزم… خوشحالم باهم هم مسیریم.
تو مسیر تغییر، ذهن از هر راهی وارد میشه تا نذاره روی خودت کار کنی. یا حس عذاب وجدان بهت میده. یااینکه بقیه مقصرن. بقیه نمیذارن روی خودم کار کنم. و اینا به شکل عصبانیت، ناراحتی خودشو نشون میده. ذهنمون خیلی چموشه.کار ذهن و شیطان همینه. از هیچ راهی دریغ نمیکنه تا مارو از مسیر دور کنه…
توکل کن، تو و من فقط وظیفمونه روی خودمون کار کنیم. مابقی با خداست. ذهنتو کنترل کن. خودتو ببخش.. خدا برای تو همه چیز میشه.. تو فقط سمت خودتو انجام بده. یادت نره کار کردن روی خودمون، کنترل ذهنمون وظیفه مونه، باید بتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم اگر میخاییم مثل بقیه نباشیم..
مشکلی هر چیزی پیش میاد ببین میوه ش چیه.. چی میخاد بهت بگه..
یادت باشه اگر ما سمتمونو خوب انجام بدیم خدا تو وعده ش تخلف نمی کنه.
این جملات رو قبل از اینکه به شما بگم مخاطبش خودم هستم. امیدوارم ادامه دهنده این مسیر باشم.
دوستت دارم.. استاد عزیزم مریم عشق جان دوستتون دارم..
سلام سارا جان. چه اسم قشنگی دارید من اسم شمارو خیلی دوست دارم. سارا به معنی شاهزاده خانم و زن بلند مرتبه و پاک است.
ممنونم سارا جان که به حرف دلتان گوش کردی و برای من نوشتید.
امروز نگاهی به عقب انداختم تا موفقیت های خودم را برای ذهنم یاداوری کنم و
تصمیم گرفتم اگاهی های امروزم دوباره برای خودم و ذهنم یاداوری کنم تا هم خودباوری خودم برای انجام و بودنم در موقعیت جدید که میخواهم واردش بشم بالا ببرم هم به ذهنم خوراک بدهم تا به جای افکاری که منو وارد مقایسه میکنه و به احساس ناتوانی میرساند افکاری بهش یاداوری کنم که موفقیت های قبلیمو بهم نشون میدهد و هم عزت نفس منو بالا میبره که ازاده قبلا این کار هم برات واقعا سخت بود ولی از خدا کمک خواستی اونم هدایتت کرد و انجامش دادی و تونستی. اولین موفقیت در دوران ده یا یازده سالگی بعد فوت مادرم بادم اومد که من دچار مسیله شده بودم اون زمان باهدایتی که از خداوند با کمک یک خواب گرفتم تونستم با خرید یک کتاب و باراهکار اعراض کردن اون مسئله خودمو حل کنم. من قبلا نمیفهمیدم که اون راهکار در اصل اعراض از ناخواسته بوده الان که بعد چندین سال به عقب برگشتم دیدم اون راهکاری که من پیاده کردم در اصل همان اعراض از ناخواسته بوده است که اون موفقیت برای من رقم زده است. موفقیت بعدی که به یادم اومد بعد قبولی در مقطع دکترا بود اینکه ما باید دو مقاله با رتبه بالا برای دفاع از دکترا داشته باشیم. اون زمان روشهای استاد مقطع دکترام برام از صفر تا صد ناشناخته بود یعنی نسبت بهشون اگاهی نداشتم. یادمه از همون بدو ورودم به این مقطع وقت گذاشتم مقالات خوندم برای خودم باز کردم و بعد سعی کردم روی کار مقطع ارشدم این روشها پیاده سازی کنم بعد این توجه و تمرکز من روی خواسته و تعهد و اشتیاقم به بودن در مسیر این شد که تا پایان سال اول از مقطع دکترام یک مقاله در حد خیلی تاپ اماده ارسال به مجله داشته باشم. اون زمان توجه و تمرکزم من روی هدف خودم و مقایسه نکردنم خودم با بقیه این ثمره فوق العاده برای من داشت. الانم من هدفم در وهله اول احساس خوب خودمه چون منو برای اسانی ها اسان میکنه چون چرخ زندگیمو روون میکنه پس باید شکارچی نکات مثبت باشم باید احساسات خود ارزشمندی و خودباوری در خودم بالا ببرم. باید تسلیم بودن و اروم بودن در خودم بالا ببرم. باید اموزه های استاد عزیزم مثل وحی منزل بدونم وگرنه ذهن ولش کنیم خیلی راحت میره و میخواد طبق الگوهای محدود کننده قبلیش رفتار کنه. سومین موفقبت خطاگیری در کدنویسی هام بود که اونم باز تمرکز روی راه حله. چیزهایی که استاد بارها بارها به ما در فایل ها دوره و فایل های دانلودی گفتند قانون همینه. توجه به نکات مثبت و اعراض از ناخواسته. تمرکز روی خواسته و هدف. در صلح بودن با خودمان که اونم ازساختن باورهای عالی و قدرتمند میاد.
وقتی دلیل این سه موفقیت رد گیری کردم در اصل من داشتم از قانون استفاده میکردم.
خداروشکر که امروز اگاهترم، بیشتر تسلیمم، متمرکزترم. احساس ارزشمندی بیشتر دارم چون ارزشمندی خودم ذاتی میدانم.
سارا جان امیدوارم این اکاهی که به دلم افتاد تا برای شما بنویسم بتواند چراغی برای راه و مسیر شماهم باشد.
سپاسگزارم از لطف آزاده عزیز به من…
و سپاسگزارم بخاطر کامنت زیبات که باعث شد منم یه بک به عقب بزنم..
خدا رو بی نهایت شاکرم بخاطر بودن در این مسیر، بخاطر وجود دوستان خوبی مثل شما..
بخاطر استاد نازنیم و مریم عشق جانم که الگوی منه. تو همه چیز همه چیز…
خدایی که تو در و دیوار دنبالش می گشتم کنارم بود و من غافل..
آب در کوزه و من گرد جهان می گشتم..
خداااااایا نمیدونم چجوری بگم عااااشقتم.. هدایتمون کن به مسیر درست…
و کمکمون کن ادامه دهنده این مسیر باشیم.
آزاده عزیز دوستت دارم.. بهترینِ بهترین ها رو برات آرزو دارم… میبوسمت از راه دور…
سلام خداوند شکرت بابت اینکه وقتی من اینجا هستم یعنی خداوندیه،حسابی،رو من کرده که مدا هدایت کرده وازخداوند سپاس،گزارم چه فایل بی،نظیر از خداوند در خواست میکنم آگاهی این فایل آنچان تاثیر بزار روی بهبود شخصتم که زندگیم عوض کنم وخدایا شکرت چیزی،که پاشنه آشیل منه خیلی دوست دارم که روش،کارکنم واین قضاوت،گر از روی،خودن بردارم تا به اون آرامش،درونی بهش،برسم چون بیشترین نشتی،انرژی آدم هم از همین قضاوت هدر،میده وبه امید خداوند با توجه به گوش،دادن به فایل وتمرین تکرار باعث میشه کانون توجه ام بیوفته روی،نکات مثبت افراد وخودم اینقدرکمال گرا نباشم ورها کنم دیگران دو فقط،بع بهبود شخصتی،خودم بپردازم
سلام خداوند هزاران بار شکرت بابت تک به تک اعضای،بدنم خداوند هزاران بار شکرت بابت این همه نعمت بابت ثروت وفراونی خدایا شکرت بابت این همه خدایا شکرت که آگاهی رو بهم دادهای که در گذشته،خودم چه اشتباهاتی کردم و خدایا شکرت که این آگاهی،رو بهم دادی وهمه چیز رو بر من آسان کردی بخشیده ای،وخدایا شکرت که این آگاهی رو بهم دادی که،دلیل اشتباهات گذشته،ام چه،بوده وخدایا شکرت چنان آگاهی بهم دادی که چطور زندگی کنم واز خداوند در خواست،میکنم کمک کنه مثل همان زمانی،که مرا هدایت کرد در ذهن خودم کسی رو قضاوت نکنم چون من تو فرکانس دیگران،وتوی باورهای دیگران نبودم وایمان رو قوی تر کنم خودم رو بخششم که من کلی خطا کار بودم خداوند مرا بخشیده
به نام الله یکتا به نام خداوندی که رزاق و وهاب ست خداوندی که آسمان و زمین را مسخر ما کرده
سلام به همه عزیزان سایت از استاد عزیز گرفته تا مریم جانم و دوستان توحیدیم
خدارو شکر میکنم که عزیزانی مثل شماها دارم که در کنار شماها میتونم در روز آگاهانه خیلی درسها بگیرم
قضاوت واقعا خیلی سخت است و کار اشتباهی ست تمام انرژی و توان آدم رو میگیره و اگر ادامه پیدا کنه و عادت روزانه بشود یه موقع میفهمی دیگه تو خودت نیستی زندگی دیگران رو زندگی میکنی هواست به خودت نیست و هیچ رشد و پیشرفتی نکردی غافل از خودت و بچه هات شدی و موضوع مهم دیگه اینکه وقتی میای دیگران رو قضاوت میکنی یهنی اینکه تو خودت اینطوری هستی که داری بیان میکنی یعنی اگه میگی فلانی حسوده این حسادت در وجود خودت هست وگرنه بیان نمیکردی
قضاوت نکن تا قضاوت نشی
من یاد گرفتم به جای وقت گذاشتن روی قضاوت دیگران همون رو بیام وقت بذارم روی بهبود شخصیتم
روی بهبود ایمان و توکلم روی خداشناسی و خود شناسی خودم
و بعد میبینم چقدر پیشرفت کردم و مدادم بالاتر رفته و ظرف وجودمو بزرگتر کردم و بعد پشت سر هم نتایج خوب و پایدار میاد و این یعنی کنترل ذهن عالی
استاد عزیزم خدا رو روزی هزار مرتبه شکر میکنم که منو سایت کرد به سمت شما
خدارو شکر سپاسگزارتم
استاد بی نهایت ممنونتم
به نام هدایت الله
با سلام خدمت خواهر عزیزم کبری دوست ارزشمند و توحیدی وفعال سایت
از شما سپاسگزارم بابت کامنت خوبی که نوشتی چقدر لذت بخش است وقتی حرف های زیبا رو با دیدگاه خوبت بیان میکنی واین نشان دهنده این است که رو خودت داری کار میکنی وبا خودت درصلح هستی
بهترین ها رو برای شما آرزو میکنم امیدوارم هر لحظه روزهای خوبی رو تجربه کنی وبه نتایج خوبی برسی
در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله