پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 1 - صفحه 19

1286 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    وحید ترکی زاده گفته:
    مدت عضویت: 1081 روز

    با سلام و درود بر استاد عباسمنش عزیز و دوست داشتنی و مریم شایسته عزیز که بسیار زحمت میکشن تا فایل ها بر روی سایت قرار بگیرند

    و بنده و امسال بنده بتونیم از فایل ها استفاده کنیم

    و قوانین هر فایل رو در زندگی خودمون به کار بگیریم و مورد هدایت خداوند قرار بگیریم

    امیدوارم هر جایی که هستین همیشه تندرست و سلامت باشید.

    اولین این رو بگم که بنده هنوز هیچ فایلی رو خریداری نکرده ام و بیشتر از محصولات رایگان استفاده کرده ام و خدا رو شکر با فایل های رایگان توانسته ام هم حال خودمو خوب کنم هم به درامدم اضافه کنم

    بنده الگوهای تکرار شونده ام دعوای بین خودم و همسرم هست

    که به تازه گی خیلی کم تر شده خدا رو صد هزار مرتبه شکر

    یکی از راه هایی که بنده توانسته ام الگو ها رو کمتر کنم یا اصلا به سمت و سوی اون الگوهایی که قبل منجر به دعوا یا بی پولی یا عصبانیت ها یم شود

    سپاسگزاری هر روز از داشته ایم بود

    زمانی که سپاس گذاری میکردم دیگه الگو های مخرب هم کمتر بهم برخورد میکردن

    بیشتر میرفتم سراغ فایل ها ی شما یا سفر به دور امریکا رو میدیدم

    و کلا از فایل ها یاد گرفتم که هر کسی هر کاری که میکنه اصلا مربوط به من نیست اون زندگی خودش رو داره و در ذهن خودش داره اتفاق ها رو رقم میزنه اصلا به من مربوط نمیشه از این الگو به من کمک کرد دیگه کمتر برم سراغ الگو های مخرب

    یک الگوی مخرب دیگری که بعد از بحث هایی که هرزگاهی برای من و همسرم اتفاق می افته که هر چند مدت یکبار بدهکار میشم یعنی با وجود اینکه کلی کار میکنم و پول در میارم بازم بدهکار میشدم

    بحث هایی که با همسرم داشتم یکی این هست که چرا فقط زمانی که مهمان میاد خونه رو تمیز میکنی و غذای خوب درست میکنی یا ظروف خوب رو میذاری فقط برای مهمان مگه ما آدم نیستیم که از ظرف های نو و تمیز استفاده کنیم و کاری که کردم این بود که یک عدد ظرف ترو تمیز و گرون قیمت برای خودم تهیه کردم و هر روز داخل همون ظرف غذا میخورم و این ظرف برای من ازرشمند هست

    که دیگه کمتر خودمو زمانی که مهمان میاد اذیت کنم کلا وقتی هم مهمان بیاد من ظرفی که دارم از اون ها ارزشش برای من بالاتر هست

    به نظر بنده الگوهای تکرار شونده از عادت ها سرچشمه گرفته اند

    و بنده از فایل ها ی استاد عباسمنش عزیز یاد گرفته ام که همیشه عادت های خوب بسازم مثلا بنده در مسیر کار باید یک مسافتی رو برای پانچ زدن پیاده برم و عادت کرده ام با وجود گرمای شدید بندرعباس

    این مسیر رو با دوندگی شروع میکنم تا جایی که به مقصد کاری ام برسم

    و این عادت های خوب باعث شدن که دیگه جوری خداوند بنده را هدایت کنه که به الگو های مخرب کمتر برخورد کنم

    همانطور که استاد فرمودند که انسان ها نقص هایی دارند و هیچ کس کامل نیست بنده هم هر روز در تلاشم که تا اون جایی که میتونم خودم رو بهبود دهم

    و سعی کنم حس خودمو خوب کنم

    یکی دیگر از الگو های تکرار شونده مخرب این بود که برای انجام هر کاری عجله میکردم و زمانی که نتیجه نمیگرفتم زود نامید میشدم و این باعث میشد از ادامه دادن اون کار منصرف بشم و از زمانی که با سایت عباسمنش عزیز اشنا شدم یاد گرفتم که دیگه برای هیچ کاری عجله نکنم و بزارم خداوند مرا هدایت کنه و برای رسیدن به هر هدفی باید بهای ان را پرداخت کنم. این گونه دیگر خودمو اذیت نکنم

    امیدوارم که همه ی انسانهای رو کره ی خاکی به این نتیجه برسند و سپاسگزار داشته هایشان باشند

    با تشکر فران از استاد عباسمنش عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    نفیسه محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1638 روز

    سلام و عرض ادب به استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی ……

    معمولا فایل هایی که سوالی میپرسید رو کامنت نمیذارم و بیشتر میخونم و به توضیحاتتون گوش میدم اما اینبار باچند اتفاق تکراری در زندگیم با فاصله زمانی کوتاه بر خودم دیدم که این کامنت رو جواب بدم و بنویسم .

    استاد عزیزم من وقتی یه نفر از نزدیکانم به حریم شخصی ام وارد میشه به شدت من به هم میریزم در حد انفجار . بدترین اتفاق توی زندگی من اینه که کسی بخواد منو تغییر بده یا کاری رو و باوری از خودش به من دیکته کنه و برای حریم شخصی من ارزش قائل نباشه . در حدی این موضوع منو عصبی میکنه که اون ادم رو از زندگیم حذف میکنم . کات به صورتی که نمیخوام ببینمش و انگار میگین قلبم بسته میشه . محدود شدن و محدود کردنم منو به شدت خیلی خیلی خیلی زیاد عصبی میکنه . استاد اگر بخوام به صورت اگزجره توضیح بدم دلم میخواد طرف مقابلم رو از هستی ساقطش کنم . شاید بیرحمانه باشه ولی این شدید ترین حالت روحی منه که حساس هستم . و مورد بعدی بدترین حالت احساس من زمانی هست که احساس میکنم قدرت تغییر زندگی ام رو ندارم و یا اینکه کنترل ذهنم از دستم خارج شده و به هیچ طریق نمیتونم به ارامش برسم و هیچ راهی و یا هیچ چیزی نیست که بتونم احساسم رو تغییر بدم . توی این حالت به شدت حالت افسردگی پیدا میکنم و کاملا کنترل ذهن از دستم خارج شده و هیچ نکته مثبتی رو نمیتونم پیدا کنم. امیدوارم هیچ کدوم از دوستانم این مشکل رو نداشته باشن چون افسردگی انگیزه زندگی رو از انسان میگیره . استاد عزیزم همیشه شما دیدگاه ها و باورهایی رو درباره تغییر باور و تغییر شرایط زندگی گفتید . میخواستم ازتون خواهش کنم برای کسی که افسردگی داره و مدارش خیلی پایینه راهکار و باورهای بیشتری درباره رسیدن به صلح بگید . چون کسی که افسردگی داره با خودش در صلح نیست و اصلا کنترلی روی خودش نداره . اگر بتونید قدم هایی رو برای این افراد بگید ممنون میشم . در پناه حق پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 1875 روز

    سلام استاد عزیزم و خانم شایسته جان

    ممنونم از اینکه این صحبتهای ارزشمند ، آن هم رایگان در اختیار ما میزارین و به ما کمک میکنین که فکرای درست کنیم .. به چیزهایی فکر کنیم که با شناخت آنها و بهبود و تغییرشان رشد میکنیم و بزرگتر میشویم

    واقعا عاشقانه سپاسگزارم استاد عباسمنش عزیز

    سوال یک :

    چه شرایط و اتفاقاتی در زندگی شما، شدیدترین احساسات را در شما برانگیخته می کند؟

    در فایل قبلی که در مورد روابط صحبت کردین من به این نتیجه رسیدم و به لطف الله تونستم تو ذهن خودم این ترس بزرگ رو کمی کنار بزنم و به این موضوع فکر کنم …

    من به واسطه شکست هایی که در روابطم داشتم که البته همه بخاطر باورهای ذهنی نادرست و محدود کننده و بسیار اشتباه من بوده یک ترس بزرگ در ذهنم ایجاد شده بود و از یک زمانی به بعد من تصمیم گرفته بودم دیگر رابطه ای نمیخواهم و اصلا هدف من که رابطه نیست

    و برای خودم اهداف دیگری گذاشته بودم که صدالبته که خیلی مهمن مثل عمل به سبک قانون سلامتی و ثروت و …

    و من در اینها موفق بودم و انگیزه داشتم و نتیجه میگرفتم اما

    دقیقا زمانی که تو روابط به مشکل میخوردم همه چیز کنار میرفت و کنترل ذهن به شدت سخت و کلا از بین میرفت و ذهنم برای رسیدن به حال خوب هرکاری میکرد مثل پرخوری و …

    هر بار که این الگو تکرار میشد و دوره ی ناراحتیم میگذشت من بجای کار کردن روی باورهای اشتباهم تو این موضوع ازش فرار میکردم و دوره ای کوتاه به نتایج مقطعی و کم تو موردای دیگه میرسیدم و دوباره که این سیکل تکرار میشد همه چی از بین میرفت

    تا این دفعه آخر که مطمئن مطمئن شدم که فاطمه جان باید اول روی پاشنه آشیلت کار کنی دختر خوبم

    تا اینو حل نکنی ازش رها نمیتونی بشی تورو درگیر خودش کرده

    هرچقدرم که بگی برام مهم نیست و ازش فرار کنی باز هم بخش اعظمی از ذهنت درگیرشه و نمونه ش همین که بعد از یک ماه عالی عمل کردن به سبک قانون سلامتی و رو روال افتادن سیستم بدنت و گرفتن نتیجه هایی که این همه سال دنبالشون بودی مثل عالی شدن پوستت و تنظیم شدن هورمونات و …

    اماااا بعد تکرار اون سیکل معیوب تو همه ی انگیزه هاتو از دست دادی

    کنترل ذهنی که خیلی برات راحت شده بود و جزئی از رفتارهات شده بود رو از دست دادی و با خوردن خوراکیا و خوردنیهای قبل خواستی خودت رو آروم کنی و کلا انگیزه هات برای همه چیز از بین رفت

    و تصمیم گرفتم ب لطف الله این ترسم رو بشکونم و ذهنیت و باورهام رو تو این مورد تغییر بدم

    و با گوش کردن و فکر کردن به صحبتهای این فایلتون من واقعا ب این نتیجه رسیدم که تنها و تنها چیزی که به شدت منو تحت تاثیر قرار میده و درگیرم میکنه همین شکست در روابطه

    هیچ چیزی مثل این نمیتونه تا این حد منو از کنترل ذهن خارج کنه و انگیزه هامو از بین ببره

    همیشه وقتی رابطه ام کات شده خیلی ناراحت شدم و ترس داشتم

    هردفعه بیشتر شده ترسم

    و فکر میکنم هیچ چیز دیگه ای نمیتونه منو انقدر تحت تاثیر قرار بده و ناراحت کنه و منو بهم بریزه

    کلا اینکه ارتباطات پاشنه آشیل منه و دیگه متوجه شدم باید از اینجا شروع کنم

    اگه من به این خواسته ام برسم به خیلیییی چیزا رسیدم

    خیلی اعتماد ب نفسم بیشتر میشه

    خیلی ایمان و باورم نسبت ب خدا و قوانینش قوی تر میشه

    الان خیلی درگیر چرایی رخ ندادن این موضوعم و اگه حل بشه ذهنم کلا آزاااد میشه

    خیلی بهتر یاد میگیرم کار با قانون رو

    دیگه اگه ب این هدف که سالها نشده برسم انقدرررر اعتماد ب نفس پیدا میکنم که هیچ کار نشد برام وجود نداره

    احساساتم خیلی عالی میشه

    خیلی پر تر میشم

    خیلی حالم بهتر میشه

    به کلی از خواسته هام میرسم

    من از ترس اینکه نمیشه گذاشته بودمش کنار و میگفتم نمیخام اصلا

    من هدفای دیگه دارم و ..

    ولی این ترس نمیزاره تو جاهای دیگه رشد کنم

    همش بهم میگه اگه میشد این خواسته ت هم برات رخ میداد …نگاه کن هنوز ب این نرسیدی و …

    و تصمیم گرفتم ب لطف الله برم تو دل ترسم

    باید نترسم و تجربه کنم

    باید ذهنیت اشتباهم رو تغییر بدم

    باید جور دیگه ای فکر کنم ، باورهایی که در مورد خودم ، آدم ها ، مرد ها و ارتباطات دارم رو تغییر بدم

    این نتیجه ای که الان از باور های قبلی دارم خیلی مضخرفه و نشون میده باورهام چقدر اشتباهن

    من غرب رو میخام ولی دارم میدوم به سمت شرق

    به لطف الله تصمیم گرفتم واقعا تغییر کنم…

    عاشقانه سپاسگزار استاد عباسمنش عزیزم هستم که رایگان این آموزشهای ارزشمند رو در اختیارمون قرار دادن

    ان شالله هدایت میشم به سمت دوره عشق و مودت و عالی تر کار میکنم

    اما فعلا در همین فرکانس هستم و از همینها استارت میزنم برای تغییر

    و چند مورد کلی که الگوی تکرار شونده دارن توی زندگیم :

    یک) روابط نادلخواه

    دو)به قرار ها کلاسها همه چی دیر میرسم و اکثرا آن تایم نیستم

    سه)گوشواره طلا بدل هرچی رو گم میکنم و دیگه پذیرفتم ک گم میشه دیگه

    چهار) همیشه میگم درس میخونم و ولی نمیخونم و میمونه واس اخر سر

    پنج) یهو نظم وسایلام کلا بهم میریزه و همه چیم بهم ریخته میشه

    شش) پول تو حسابم سینوسیه و یهو ب صفر میرسه ی دوره ای پول خوب بهم وارد میشه یهو ی مدت نه اصلا فقط خرج

    امیدوارم دونه دونه ی این ها و کلی موارد دیگه رو به راحتی حل کنم به لطف الله و هدایتهاش و آموزشای استاد عزیزززم

    در پناه رب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    شاپور امامی گفته:
    مدت عضویت: 1917 روز

    بنام خدا

    طبق توصیه استاد بدون حاشیه میرم سر اصل مطلب

    *در مواردی که مورد قضاوت قرار میگیرم به شدت عصبانی میشوم، جوری که بدم به لرزه میفته، اصلا نمیتونم کنترل ذهن انجام بدم،

    * در مواردی که اطرافیان به خودشون اجازه میدن در مسائلی که هیچ ارتباطی بهشون نداره ورود میکنن، متاسفانه خیلی ناراحت و عصبی میشم

    * شغل من کارمند هستش و با ارباب رجوع بسیار سروکار دارم، موارد هست که طرف جواب سوالش رو میدونه، با اینکه من قبلا برای او توضیحات لازم رو دادم اما باز می پرسه و انتظار داره پاسخ متفاوتی بشنوه، این موارد خیلی منو عصبی میکنه، و واقعا من به وضوح رسیدم که هرچقدر بیشتر دارم توجه میکنم به این موضوع افراد کودن بیشتری وارد مدار من میشن و باعث تکرار این رفتار در حضور من میشن، و فقط و فقط باعث عصبانی شدن بیشتر من میشه

    *در شرکتی که من کار میکنم(نفت) مواردی هست که با یک ایده ساده میشه کل مساله رو حل کرد اما مقامات شرکت لقمه رو دور گردن میچرخونن(بسیار بهش فکر میکنم که این آدمها دارن از عمد اینکارو میکنن یا واقعا لیاقت این پست و مقام رو ندارن و دارای آگاهی کافی نیستن، گاهی اوقات مقامات عالی رتبه شرکت خودشون رو درگیر مسائلی میکنن که هیچ ارتباطی بهشون نداره مثلا میان از بودجه شرکت کلی بسته های غذایی تهیه میکنن و تو محوطه شرکت به صورت منظم میچینن و کلی خبرنگار میارن واسه …

    حالم از این دیدگاههای کمونیستی بهم میخوره و خیلی میرم تو فکر)

    * اینکه به صورت مستقیم و غیر مستقیم ملت دارن مالیات میدن اما دریغ از یک خدمت کوچک(این مورد که منو حسابی ترکونده)

    * و مورد آخر که از همه مهمتره اینکه من به وضوح رسیدم که توجه به این موارد بیشتر منو درگیر میکنه اما باز و باز و باز بهش توجه میکنم و با اینکه مییییییییییییدونم من نمیتونم دیگران رو تغییر بدم، با اینکه میدونم من نمیتونم دیگران رو توجیه کنم که درست رفتار کنن یا اینکه حق و حقوق خودشون رو بشناسن، یا نظافت رو رعایت کنن، یا انقد باج ندن، یا … اما باز درون ذهنم یک سناریو درست میکنم که یقه پیراهن طرف رو گرفتم و دارم بهش گوشزد میکنم که مسیرت اشتباهه و فقط باعث عصبی شدن خودم میشم، با اینکه بارها و بارها قرآن رو خوندم و چیزی بنام ایده درگیری درش نبود(ابراهیم پدرش رو رها کرد، موسی با فرعون درگیر نشد، مهاجرت مسلمانان به حبشه، نوح پسرش رو رها کرد، و اما این طرف ماجرا که یونس عصبی شد و افتاد تو شکم نهنگ، موسی بلا سرش اومد، یوسف افتاد تو زندان ، ایوب مریض شد، به پیامبر تذکر داده میشه که تو وکیل و حافظ این جماعت نیستی) اما نمیدونم چرا این ذهن لامصب دوباره میره سراغ این موضوع

    استاد لطفا لطفا لطفا مورد آخر رو در فایل بعدی کمی بیشتر باز کنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    حسین و عباس گفته:
    مدت عضویت: 1380 روز

    سلام خدمت دوستان عزیز

    درباره این سوال باید بگم که من وقتی کسی خلاف باورهایی که میسازم حرف میزنه یا مثل این حرفا که نمیشه و شانسی بود و پارتی میخواد و بدون پول هیچ کاری نمیشه کرد خیلی اعصابم به هم میریزه هر چی هم دارم سعی میکنم که جر و بحث نکنم بعضی وقتا نمیتونم خودمو کنترل کنمو شروع به جر و بحث و حتی به جایی میکشه که با طرف قطع رابطه میکنم یا دوسه روز باهاش حرف نمیزنم توی مدرسه با معلم دینی بحث و جدل سر اینکه این غلطه این اشتباهه و …احساسم هم خیلی بد میشه و کلی زمان میبره تا به احساس خوب برسم .

    درباره مسائل تکرار شونده هم توی درس خوندن یه مدت خوب نتیجه میگیرم ولی استمرار نداره موقع امتحان که میشه امتحان را میدم فکر میکنم خوب دادم ولی نتیجه اش خیلی بده و توی درس نتایجم سینوسیه توی کلاس خوبم ولی سر امتحانا خیلی مواقع خراب میکنم این یه نتیجه تکرار شونده است که دارم روش کار میکنم ولی دقیق نمیدونم چطور این ترمز را بردارم.

    ممنونم از استاد عباسمنش بابت آموزش های بی نقصشون️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    صالح سلمانی گفته:
    مدت عضویت: 1478 روز

    سلام استاد عزیز

    سپاسگذارم برای گرفتن این فایل عالی

    من موقعی که بهم تهمت میزنن خیلی عصبانی میشم

    وقتی یه کاری رو میدونم و یکی هی بهم میگه این شکلیه خوشم نمیاد

    داخل صحبت کردن حرف مو بی ارزش میدونم و نمیتونم حرف بزنم

    برای خرید خیلی قبل اش توی ذهن ام بهش فکر میکنم و تصمیم گیری برام سخت میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    حدیث نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 1263 روز

    به نام رب العالمین وهاب))!

    سلام استاد جان و مریم بانوی عزیز)!

    دارید غوغا می‌کنید با بروزرسانی دوره جدید!!!

    چقدر این فایل ، دقیقا جواب خداوند به من بوددد!

    دقیقا انگار برای من ساخته شدههه!

    همین دیروز ،برای اینکه دوباره به کلاس دیر نرسم، ایندفعه همه کار ها رو زودتر انجام دادم و زودتر از روز های قبل از خونه زدم بیرون و خیالم راحت که به موقع میرسم(ولی ته فکرم این نبود)؛

    واقعا نمیدونم با چه اتفاقاتی عجیب و مسخره ای ،وسط راه دوباره وقت تلف شد و منجر شد که برگردیم و دوباره بریم و همین باعث شد که بازم دیر برسم)))!

    توز راه داشتم دقیقا به همین الگو ی تکرار شونده فکر میکردم که چرا من دارم هربار دیر میرسم!چرا اینجوری میشه!

    هربار یه اتفاقی میوفته، یا ترافیک میشه ،یا بنزین تموم میشه، یا ساعت رو فراموش میکنم و…!

    هربار به یه روشی داره این اتفاقات تکرار میشه!

    دیروز تو راه مچ خودمو گرفتم…

    که ته ذهنم یه باوری دارم که نمیزاره زود برسم،مثلا فکر میکنم حتی اگر به موقع هم بیام بیرون، باز یه اتفاقی میوفته یا تقصیر بقیه است ، یا همیشه دیرم میشه و دست من نیست و…))!#

    برسی کردم دیدم که این الگوی تکرار شونده بعضی اوقات هم چندین بار اتفاق نیوفتاده و من به موقع رسیدم به مدرسه یا کلاس هام…

    فکر کردم که چه باور و ایده ای داشتم که به موقع میرسیدم

    چندتاشو برسی که کردم این بود که:

    1.بیخیال بودم و احساس رهایی داشتم و زور نمیزدم که به موقع برسم و درواقع تسلیم بودم!

    2.هیچ باوری درمورد اینکه قراره دیر برسم نداشتم و برام عادی که به موقع میرسم.

    3.ساعت رو زودتر از موقعی که باید به اونجا میرسیدم میگفتم،برای همین چون خیالم راحت بود، به موقع میرسیدم.

    4.میسپردم به خدا و میگفتم که کاری کن که به موقع و in time برسم اونجا ،یعنی یکم زودتر از اون زمان!

    دقیقا فایل رو که گوش کردم و مثالی که از خودتون هم زدید این زنگ توی گوشم صدا کرد که دقیقا مسئله همینه!

    هر چی داره تکرار میشه، داره از یک باور مخرب خبر میده!

    پس باید حواسم به خودم باشه ، و مواظب اتفاقاتی که تکرار میشن باشم و اونا رو برسی کنیم و حلشون کنم!

    دقیقا از اون طرف ،جنبه مثبتش رو هم دارم؛

    مثلا باور این رو دارم که همیشه اتفاقات خوب و مثبت برام میوفته و همه چیز به نفع من پیش میره و فقط خوشبختی و نکات مثبت سر راهم سبز میشه…

    و یجورایی همیشه هرچی بخوام همون میشه و به قول دیگران ، خیلی خوش شانسم و همیشه اتفاقاتی میوفته که به نفع من میشه!

    دلیلش، همین باوره است!!

    همیشه همه چیز های خوب و خوش شانسی رو تجربه میکنم

    حتی جالبه که برای همین دیر رسیدنم،درسته دیر میرسیدم ولی بازم یجوری به نفعم میشد و ضرری به هم نمی رسوند…. یا درس هنوز شروع نشده بود یا استاد هنوز نیومده بود و مواردی مثل این!

    همیشه همه بهم میگن خیلی خوشانسی…خوش شانس که نه، خرشانسی!!

    مثلا هرموقع بخوام ،برای من روز ها تعطیل میشد با دلیل های مختلف وبیخود و یا یه موضوعی توی دست همه خراب میشد ، من که دست میزدم درست میشه،یا سر امتحان ،چیزی که قرار نبود بشه و قانونه ،برای من اتفاق میوفتاد و همه چیز به نفعم پیش میرفت و کلی مثال دیگه…، حتی اگر چیزی برای کل جهانم بد باشه برای من یکی خوب میشه حتما!

    این به دلیل همون باور هایی که ساختم و به همین دلیل همیشه این موضوع تکرار میشه و قسمتی از روند زندگیمه+)!

    ولی به امید رب این موضوع هم درست میشه و و این ترمز رو برطرف میکنم…!

    و چند مورد موضوعات تکرار شونده دیگه که نیاز به روغن کاری مجدد دارند…!

    خیلی نشانه ی جالبی از جهان و از طرف خداونده که موضوعات تکرار شونده،این پیام رو به ما میرسونند و نشان دهنده یه باور و الگو در ذهن ماست!چه مثبت چ منفی!

    و تا وقتی تغییر نکنیم، همین موضوع تکرار میشه؛

    چون باور ما هنوز تغییر نکرده!!

    این درون درست بشه،بیرونم درست میشه!

    و داشتم به سوالتون فکر میکردم که چه مسائلی ،شدیدترین احساس رو در من برانگیخته میکنه؟!

    تا الان ،به این موضوعات زیر رسیدم:

    موقعی که ازم انتقاد بی مورد و نادرستی بشه…

    وقتی یجای مهم دیر میرسم و بدقول میشم…

    وقتی دو نفر باهم دعوا شدید و فیزیکی میکنند مخصوصا افراد نزدیک…

    وقتی برای نزدیکانم اتفاق خیلی بدی بیوفته…

    وقتی نمیدونم باید چیکار کنم و سردرگم هستم …))!

    وقتی احساس میکنم یا میبینم یه جا شرک ورزیدم…))!

    وقتی عصبانی میشم یا سر کسی داد میزنم ناخودگاه…خیلی ناراحت میشم و خودخوری میکنم…!

    وقتی دیر از خواب بیدار میشم یا یه عادت بدی درونم شکل گرفته باشه…

    وقتی کسی به حریم شخصیم احترام نزاره و مزاحمم بشه…

    و کسی درمورد تغذیه ام دخالت کنه و بخواد باور های نادرست خودش رو بهم ثابت کنه و نصحیت کنه…

    وقتی خودم درآمد کسب نکنم و بخاطر پول نداشتن محدود بشم و نداشتن آزادی مالی…))!

    حالا برعکس شون…+

    وقتی روی ترسم پا میزارم+++احساس شدید مثبت

    وقتی احساس میکنم باعث پیشرفت جهان شدم+++

    وقتی به یه فردی کمک میکنه یا چیزی به کسی می‌بخشم+++کوچک یا بزرگ فرق نمیکنه

    و یه کاری تا آخرش انجام میدم و کاملا تموم میشه…++

    وقتی چیزی رو با دستای خودم خلق میکنم و درست میکنم…+++

    وقتی اتفاقات به نفع من پیش میره و اتفافات مثبت زیادی اتفاف میوفته…++

    وقتی نظر بقیه خیلی بی اهمیت میشه و کاری میکنم که دوست دارم…+++

    وقتی از کارکرد خودم درآمد کسب میکنم و بیزنس میکنم…+++

    و با خودم خلوت میکنم و با خدا حرف میزنم و به درونم میرم…+++

    وقتی قرآن میخونم و خیلی بهتر و واضح میفهممش…++

    و…!

    ممنونم استاد جان))!

    منونم مریم بانو جان)))!

    هر دوره ای روی سایته شاهکاره و وقتی بروزرسانی هم میشه دیگه بی نظیر بی نظیر میشه…!

    حتما جزو دوره هایی که باید حتما بخرم و روش حسابی کار کنم!+

    سپاسگزارم رب و رفیق مهربونم!

    که توی مسیر بهبودم همیشه همراهمی!

    …⁦⁦)⁦⁠(⁦⁠(

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    سهیلا مسلمی گفته:
    مدت عضویت: 1394 روز

    سلام ب استاد بزرگوار و خانم شایسته گرامی

    مدت 2 سال از فایلهای استاد هم رایگان و هم دوره ها شرکت کردم .گوش کردم . در عمل کردن موفق نبودم

    و این موفق نبودن در عمل کردن ب اموزها منو بشدت عصبی میکنه .بطوری ک قبل از گوش دادن ب هر درس تمام بدنم عصبانی میشه و دهنم مقاوم در برابر گوش نکردن

    2.ابتدای یادگیری هر مهارتی با اینکه میدونم نیاز ب استمرار .تکامل و زمان داره مدام ب خودم میقبولونم ک من بشدت خنگم و ناتوانم در انجام مهارتهام .در خودم دیدم ک مثل زبان انگلیسی ذهنم بقدری مقاومت میکرد ک من صدای معلم رو سر کلاس نمیشنیدم فقط تو خنگی و نمیتونی تو سرم میچرخید .و الن هم باز شروع کردم ب مهترت جدید با وجود اینکه جلسه اولش خوبم ولی ذهنم از بس بهم میگه خنگ واقعن جلسات بعدی تنبلترین شاگرد مبشم

    3.در روابط 23 سال با همسرمم هر بار سر موصوع شخص سوم بشدت بحث بالا میگیره روابط خوب و اروم و مجدد میبینم این الگو مجدد تکرار میشه و من بشدت بهم میریزم

    4 . بچه ها ی سایت اکثرن عالی کامنت میگذارن هر بار ک کامنت میزارم بشدت میترسم ک ایا استاد منم دید ؟ اگر استاد بدش بیاد چی ؟ یهو و یهو ویهو ویهوهایی ک مدام تو سرم میپیچه و عطاشو ب لقاش میبخشم و میگم ولش کن اصلن ننویسم سنگین تر و بهتر

    از اینکه فرصتی پیدا شده ک بتونم خودمو بسازم از خداوند استاد عباسمنش مچکرم بابت وجود و حضور استاد عزیز و بعد از مریم شایسته ی زرنگ و کاربلد و از شما استاد بشدددددددددت با سواد و ب شددددددددددددددددددت مقتدر ک زبان نافضتون مهر نهایی ب درستی و صداقت در گفتار و عمل ونتیجه تون

    از خداوند عاجزانه طلب کمک کردم

    و در پناه الله شاد و سعادتمند و ثروتمند باشید

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    شیرین اسمعیل گفته:
    مدت عضویت: 1039 روز

    به نام خداوند مهربان سلام خدمت همه دوستان و استاد عزیز،من چندساله که به جرات میتونم بگم چندین مسائله برام دائم تکرار میشه ،اولیش بدهکلری هستش هرچی تلاش میکنم بازهم بدهکارم و تموم نمیشه این مسائله خیلی برای من تکرار میشه دومی هم صاحبخانه هستش الان چندساله که هرجا میرم تا یک روز اجاره عقب میفته بالای ده بار صاحب خانه زنگ میزنه یعنی چندروز موننده به اجاره من به شدت استرس و نگران و پرخاشگر میشم این دومورد الان نزدیک به 5ساله برای من تکرار میشه وهرچی تلاش میکنم ریشه اش رو پیدا کنم نمیتونم واینکه هروقت یه چالشی برام تو زندگی پیش میاد من به شدت بهم میریزم واکنش نشون میدم با گوش دلدن این فایل عالی دوست دارم به خودم کمک کنم وریشه رو پیداکنم ،ممنونم از استاد و کامنتهای عالی دوستان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    سبا معتمد گفته:
    مدت عضویت: 1013 روز

    با سلام خدمت استاد عباسمنش و مریم جان زیبا

    من به تازگی وارد سایت استاد عزیز شدم و چندین ماه هست فایل های رایگان رو میبینم،گوش میدم و نت برداری میکنم.

    میخواستم جواب سوال استاد عزیزم را بنویسم و از دوستان سایت هم خواهش میکنم من رو راهنمایی کنید چون خیلی در زندگیم در عذاب هستم.

    من در خانواده ای بزرگ شدم که همیشه سراسر از مشکلات،دیکتاتوری پدرم،فقر،اعتیاد،طلاق،خیانت و… همه چی تجربه کردم. هرچی تا الان که ٢٧ سالمه سعی کردم قوی بشم،درست برم و بیام. اما مشکلات خانوادم نمیذارن. الان هم قمار کردن داداشم که کل زندگی خودش و ما رو به باد داده.

    میشه کمکم کنید. لطفا. چطور باید از این مشکل راه حلی پیدا کنم؟من دارم بااونا زندگی میکنم. اصلا نمیخوان به راه درست هدایت بشن،آگاه بشن. خسته شدم…

    من دلم میخواد زندگی مثل اونا نداشته باشم.زندگیم عوض بشه. اما همش مشکل هست …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: