پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 1 - صفحه 46
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-2-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-25 09:26:272024-02-14 06:20:18پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به همه دوستان خوب
سلام استاد عزیزم
خدا را بی نهایت سپاس که در مسیر درست هستم.
الگوهای تگرار شونده من:
1.هروقت کسی از من انتقاد میکنه بهم میریزم
2.هر وقت کسی منو مجبور میکنه و حق انتخابو از من میگیره و آزادی منو محدود می کنه
3.هروقت درآمدم کم میشه
4.هروقت نمی فهمم در اون لحظه اولویت من چیه
5.وقتی دخترم حرف گوش نمیده و بد حر ف میزنه
6.وقتی کسی در کار من دخالت میکنه و بدون توجه به نتیجهمن قضاوت می کنند
حالا الگوهای مثبت:
1.هروقت پول کافی دارم و راحت خرج می کنم سرشار از احساس خوبم
2.و قتی خانواده و اطرافیانم در شرایط خوبی هستند خوشحالم
و ……
در پناه خدای بی نهایت سلامت شاد و خوشبخت باشید
رضایی
سلام به استاد عباس منش عزیزم و همه دوستان عزیزم
از جمله مواردی که باعث میشد که احساسات منفی بیشتری در من به وجود آید عبارت اند از:
1_ وقتی در شرایطی قرار می گرفتم که فکر می کردم احساس قربانی شدن هستم که به دنبال آن افکار منفی بیشتر واحساس منفی ومقصر دانستن دیگران که در نهایت منجربه احساس افسرده گی میشد والبته این مسله به صورت ناخودآگاه و عدم درک قانون بود وپس عمل به دوره عزت نفس سعی می کنم که اینطوری نباشم ولی چون آن قدر در من رخنه کرده که هر از گاهی به صورت ناخودآگاه به سراغ من می آید واحساس من رو منفی می کنه
2- احساس گناه نسبت به خودم و دیگران
قبلا اگر یه اشتباهی رو نبست به خودم انجام می دادم فکر میکردم که خدا الان زود منو مجازات می کنه و منتظر بلا و خشم خدا بودم و این افکار باعث وجود ترس ،احساس منفی در من میشد و من سعی می کردم یه جوری یه کار خوب انجام بدم که خداوند زود منو ببخشه تا بلایی سرم نیاد،که با شناخت قوانین الان خیلی کم شده
ولی این احساس گناه نسبت به دیگران رو دارم که فکر می کنم اگر یه کاری رو مثلا درشغلم ، رانندگی ویا هر چیز دیگر اگرمن اشتباهی انجام بدم روی زندگی وسرنوشت دیگران تاثیر دارم وچون پایه های منطقی در ذهنم ایجاد میکنه نمی تونم ازش بگذرم وچون این احساس یک احساس پایدار وافکار منفی پایدار هستش زمان های بیشتری رو احساس منو منفی میکنه واحساس عذاب وجدان وموارد دیگردرمن ایجاد میکنه
3- والبته خیلی از موارد مثل بحث ظالم و مظلوم،شرایط سختی که یه نفر داره که فکر میکردم نباید اینطوری باشه ویا بحث فقیر بودن ویا گرسنه بودن یه عده آدم وموارددیگر که باعث میشده که احساس بدی داشته باشم با درک قوانین جهان هستی و بحث مدارها حل شده
و استاد عزیزم مواردی هم هستن که باعث میشه احساس من خوب بشه مثل
گوش دادن به فایل های شما ودرک قوانین بدون تغییرجهان هستی ،مسافرت و دیدن زیبایی هایی طبیعت و انجام دادن کارهای که دوست دارم مثل یادگرفتن آگاهی های جدیددر شغلم و انجام یک ایده جدید و راه حل های جدید نسبت به شغلی که انجام میدهم و روابط خوبی که با همسر عزیزم و دیگران دارم وهرروز بیشتر وبیشتر میشود که با کمک دوره عزت نفس و عشق مودت حاصل شده
ممنون ازشما
به نام خدای مهربان
سلامو درود به استادان عشق و همه ی دوستان عزیزم
چندین کامنت درمورد الگوهای تکراشونده ای نوشتم که کاملا درجهت منفی احساسات منو برانگیخته میکرد
اما چیزی که بعد از عضویت تواین سایت الهی تونستم به عنوان یک الگوی تکرارشونده ی مثبت درنظر بگیرم اینه که
من قبلا به شدت از تاریکی میترسیدم جوریکه اگه نصف شب تشنم میشد و میخواستم تا توی آشپزخونه برم مو به تنم سیخ میشد و انگار احساس میکردم کسی داره پشت سرم دنبالم میکنه،الان دیگه اونقدر تونستم به ترسهام غلبه کنم که حتی شده خیلی وقتها بادختر پنج سالم تنها شبها تو خیابون قدم میزنیم و یا ازخونه ی کسی پیاده میایم خونه بدون اینکه همسرم دنبالمون باشه و وقتی برای کسی میگم که فلان شب فلان وقت تنهابادختر توخیابون قدم میزدیم کلی ازم انتقادمیکنن که چطور از شبگردای محل نمیترسید،نمیدونم اگه اذیتتون کردن چی و و کلی دلیلای بیجا ک من واقعا هرچی بخوام براشون توضیح بدم توی کتشون نمیره که آقا من وقتی تومدار درستی باشم آزاره کسی هم به من نمیرسه
دو اینکه وقتی نماز نمیخوندم احساس حقارت وگناه به درگاه الهی داشتم و همیشه ازسر وظیفه عبادت میکردم نه از سر عشق،الان مدتهاست که به هر روشی دوست دارم باخدای خودم عبادت میکنم وباعشق ازش هدایت میخوام حتی شده گاهی وقتا اونقدر غرق ظرافت یک گل میشم که ناخودآگاه بغض گلومو میگیره واشک میریزم و میگم چقدر خدا توی خلقتش ازیک نقاش زبر دست هم باظرافت تر کارمیکنه
قبلا انگار بینای کور بودم،وهیچوقت به رنگ طلوعو غروب خورشید هیچ توجهی نداشتم،قبلا به ظرافت خلق یک گل یایک گلبرگ هیچ توجهی نداشتم
الان ساعتها به راه رفتن یک مورچه هم نگاه میکنم و از خلقت الهی در عجب میمونم که چطور یک مورچه به این کوچکی میتونه بوی یک چیزه چربو احساس کنه و تازه کلی مورچه ی دیگه هم خبرکنه و و کلی ازین موارد که واقعا اشکها ریختم تواین دوسال از عجایب خلایق الهی
سه اینکه همیشه جهان رو یک جهان بی عدالت میدونستم وبه شدت ازین بی عدالتی رنج میبردم و همیشه منتظر ظهور یک مُنجیی بودم که بیاد عدالت رو برقرار کنه،درواقع هروز باخدای خودم جنگ داشتم و میگفتم خداجونم خیلی انگار حال میکنی بنده هات ظلم بکشن دستتو گذاشتی زیره چونت و قراره یکی از بنده هاتو هروقت دلت خواست بیاری برامون عدالتو بپا کنه،پس قدرت خودتو میخوای برا کِی!
الان دیگه باگوشتو پوستو استخونم باوردارم که خدای من خدای باعدالت صد درصده و من هرکجایی که هستم جای درستم همینه بخاطر اعمالوباورای خودم همین جایی که هستم باید باشم
چهاراینکه شبها باارامش بهتری سرمو روی بالش میذارم و اون نجواهای ذهنی که همیش میخواست دیگرانو مقصر بدونه و منو مظلوم جلوه بده یا منو بی گناه جلوه بده تاحدود بسیار زیادی ازبین رفتن و بیشتر دارم ریشه ی درختای هرزه زندگیمو از درون خودم بیرون میکشم تا از درون دیگران
پنج اینکه هشتاد درصد مواقع جوری بادیگران رفتارمیکنم که دوست دارم دیگران بامن رفتار کنن و اتفاقی که برام میوفته اینه که دربیشتر مواقع چنان به من دیگران احترام میذارن که کاملا میفهمم دلیلش خودمم که بااحترام بادیگران رفتارمیکنم و برای وجوشون چه خوب و چه بد سعی میکنم ارزش قائل باشم
پنج اینکه همیشه یخچالمون پره از خوردنیهای مفید و واقعا قبل از آشنایی من بااین آگاهیها واقعا هرموقه میرفتم در یخچالمون رو باز میکردم ازبس که چیزی داخلش نبود فقط نگاش میکردمو حسرت یه میوه ی درست حسابی توی اون داشتم
الان خداروشکر اونقدر وسیله توی یخچالمون هست که گاهی اوقات به فکر خریدن یک یخچال دیگه هستیم
شش اینکه قبل از این دوسه سال آشناییم بااین سایت باورکنید استاد آرزوی هزارتا تک تومنی توی کیف پولمو داشتم،الان خدارو شکر حساب بانکیم بالای پونزده ملیونه غیرازینکه پول خوراکوپوشاکم رو هم همسرم براحتی تأمین میکنه و غیراز طلاهایی که همسرم برام میخره
والان این مقدار حساب بانکی برام یچیزه بدیهی شده و قصد بیشتر کردن اون رو هم دارم،و میبینم که خیلی از خانمهای فامیلمون چقدر حرص میزنن که همسرشون یک ملیون اضافه تر بهشون بدن،درصورتیکه پول ساختن برای من دیگه شده یکی از وظیفه ی الهی انسانی من
هفت اینکه خیلی راحت برای خودم لباس میخرم،خیلی راحت لباسای گرون قیمتی ازدیگران دریافت میکنم که طرف رفته پول داده پارچه خریده دوخته ازش تنگ بوده و اون لباس گرون قیمت رو بدون اینکه یه هزاری ازمن پول بخواد تازه و نو بهم هدیه میده،خیلی ازین موارد برام تکرارشده که هدیه های بی دلیلی دریافت کردم چه از طرف همسرم و چه اطرافیان
هشت اینکه وقتی وسیله ای توی خونمون خراب میشه خیلی آرومم و میگم درست شد که بهتر نشدم فدای سرمون یه بهترشو میخریم،قبلا اگه چیزی خراب میشد میگفتم حالا کو پول که بازم بخریم،فلان وسیله قدیمی بود الان دیگه باید بریم قلابیشو بخریم،کجا دیگه میشه بااین قیمت وسیله ی خوب خرید
اما الان واکنشم نسبت به خرابی هرچیزی خیلی بهترشده،نمیگم خوبه خوب شدم ولی خیلی آروم ترم واقعا
نُه اینکه اگه فرزندم قبلا جلوی کسی بهانه جویی میکرد چنان واکنش بدی نشون میدادم که واقعا همه منو به یک آدم زودجوش میشناختن،اما الان میبینم که مدتهاست اصلا هیچواکنشی به رفتارای ناجالب فرزندم جلوی کسی نشون نمیدم،خودم متوجه این موضوع نبودم تااینکه یکروز یک نفربهم گفت عاشق این صبوریتم که هیچی به بچت نمیگی و میذاری که گریه کنه و هر بهونه ای که میخواد بیاره بعدشم خودش ساکت میشه وو میره بازیشومیکنه
واقعا خیلی ریلکس شدم دربرابر اینجور رفتارای فرزندم
دَه اینکه قبلا به شدت چشمو ابرومو جوری طبیعی آرایش میکردم که طرف بگه ببین چقدر این آرایشش ملایم و زیباست،الان میبینم که مدتهاست نه آرایشی به چشمو ابروم میزنم نه نگران خرید وسایل آرایشی هستم،اصلا به کسی میگم من سه ساله کرم پودر نخریدم فکرمیکنه دارم دروغ میگم،انقدر که مهم میدونن کرم سفید کننده رو توی زندگیشون
یازده اینکه قبلا وقتی مهمون دعوت میکردم بیشتر وقتمو توی آشپزخونه صرف میکردم یعنی فقط کارم پختنو پذیرایی از مهمون بود
الان مدتهاست که دیگه باکمترین پذیرایی وبیشترین وقت درکناره مهمون بیشترین لذت رو هم میبریم
قبلا وقتی خونه ی مادرشوهرم دعوت میشدم خیلی زود غذامومیخوردم وعجله میکردم که کلی ظرف تااخره وقت بشورم بعدش خسته ووکوفته میرفتم خونه،الان مدتهاست که وقتی دسته جمعی هستیم تقسیمِ کارمیکنیم و بدون هیچ خستگیی به خونمون برمیگردم،درواقع این نظرِ تقسیمِ کاررو خودم دادم و دیگه مجبور نیستم همه ی کارهارو به دوش بگیرم
قبلا فکرمیکردم حجاب فقط به چادر سیاه برسر کردنه الان مدتهاست ک چادرمو کنارگذاشتم و قضاوت کسی برام مهم نیست
اون موقه که تازه چادرمو کنارگذاشتم با سرزنشای مادرم زیاد مواجه میشدم اما بعدن که خودم بااین موضوع راحتتر شدم دیگه مادرم هم بهم گیرنداده و الان مدتهاست که پوشش مورد نظر خودمو توی خیابون دارم
قبلا نمیدونستم شکر گزاری دلیل رشد ظرف درونی انسان باشه،الان مدتهاست که دارم باشکر گزاری ظرف درونمو رشد میدم و کاملا شاهد اتفاقات خوب کلی زندگیم بخاطر شکرگزاریم هستم
قبلا اگه خبرتصادف کسیو که واقعا هیچ نسبیتی بامن نداشت میشنیدم چنان اشک میریختم که فقط صدای هق هق گلوم بالا میومد
الان مدتهاست که خبر فوت کسیو میشنوم میگم خوشبحالش که به لقای ابدی پیوست و پروردگارشو دربهترین جای دنیای ابدی ملاقات میکنه
قبلا اگه کسی مریض میشد به شدت ناراحت میشدم و احساس میکردم حقش این بیماری نبود
الان مدتهاست که میگم من نمیدونم حتما جای درستش همینه،حتماباکانون توجهش این شرایط رو خلق کرده
قبلا از موفقیت دیگران حسرت میخورم،الان مدتهاست به جای تحقیرو حسرت چنان تحسین میکنم و آرزوی موفقیت بیشتری برای طرف میکنم که بخدا از ذوقم اشک توی چشمام جاری میشه
قبلا زیاد دوست داشتم توی جمعی برم که جَوه غیبت کردن زیاد باشه
اما الان مدتهاست که حالم بدمیشه بخوام بدیه کسیو بگم،یعنی باید فکر کنم ببینم چه موقه من از کسی بد گفتم
قبلا نیمه ی خالیه زندگیمو بُولد میکردم الان مدتهاست نیمه ی پر زندگیمو نگاه میکنم و همین باعث شده که اون نیمه ی خالی هم کم کم جاشو با بهترین اتفاقات پر کنه
قبلا ازخوردن هیچ خوراکی لذت نمیبردم الان مدتهاست که یک خوراک ساده ی تخم مرغ برام از صدتا کباب چنجه لذتبخش تر شده
قبلا دوست داشتم ترحم دیگرانو به خودم جلب کنم و همیشه ی خدا مریض بودمو اشک میریختم الان مدتهااااااست که حتی نمیخوام ترحم همسرم رو هم جلب کنم و اگه سردردی سراغم بیاد چنان بهش کم محلی میکنم که خودش مجبور میشه خوب بشه
قبلا اگه همسرم سرمامیخورد وظیفه ی خودم میدونستم که براش آبمیوه و جوشوندنی اماده کنم،الان مدتهاااست که وقتی میخواد بهم بگه سرم درد میکنه چنان خودمو به اون راه میزنم که یجورایی بهش میفهمونم من آدمی نیستم در حقت دلسوزی کنم
قبلا اگه فرزندم تب میکرد چنان اشک میریختم که تا صبح فقط بالای سرفرزندم میشستم و نوع نفس کشیدنش رو هم چک میکردم
الان مدتهااست تا میخواد بگه مامان من سرماخوردم میگم برو تو یخچال یکم آبلیمو بخور خوب میشی و واقعا هم خوب میشه
استاد واقعا حیف بود این بهبودا رو نگم،و یجورایی احساس میکردم حقمو ازین فایلهای که هزار روزه گوش میدم ادا نکردم
واقعا بهبودم دوبرابره پاشنه های آشیلمه و میدونم که ان شالله اونها رو هم برطرف میکنم
و یک جهشی عالی به سمت کمال خواهم برداشت ان شالله
درپناه خدای پناه دهنده میسپارمتون
سلام به دوست عزیزم واقعا از خوندن کامنتت که انقدر پر از بهبود و موفقیت بود لذت بردم چقدر عالی بود مخصوصا در خصوص بیماری فرزند و صبوری در برابر رفتارهای بچه ات من هم باید در این مورد بهبود پیدا کنم و در مقابل رفتاراش جلوی دیگران اینجوری باشم در مورد پذیرایی کردن هم که واقعا الگوبرداری خوبی از مریم شایسته کردی عزیزم
خدایا شکرت که منو در مسیر خوندن این کامنت ها قرار دادی امیدوارم هر روز موفق تر باشی و حتما از موفقیت هات بازم برامون بنویس
سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز، خانم شایسته مهربان، و همه دوستانی که دارند روی خود سرمایهگذاری میکنند.
در پاسخ به پرسش استاد عزیز که “چه شرایط و اتفاقاتی در زندگی شما شدیدترین احساسات رو در مورد شما برانگیخته کرده است؟” من موارد زیادی دارم که مهمترین آنها را ذکر میکنم:
1- وقتی موجودی حسابم کم میشه و میبینم تا زمان پرداخت حقوق باید با همین پول سر کنم.
2- وقتی اطرافیان از من میخوان واسشون هزینهای بکنم اما به موقع تسویه نمیکنن و خیلی ریلکس رفتار میکنند.
3- وقتی همسرم بدون توجه به شرایط مالی، ولخرجی میکنه.
4- وقتی دیگران، خصوصا مادر خانمم در زندگی ما دخالت میکنه.
5- وقتی مشغول کار پشت لپتاپ، مطالعه و یا هر کاری که تصمیم انجامش رو دارم هستم اما خانوادهام مزاحم میشن.
6- وقتی گیر آدم پرحرف میافتم، و مجبورم وقتم رو بگذارم واسه شنیدن حرفهای بیارزش و اغلب تکراری.
7- هنگام رانندگی، وقتی رانندههای کنارم قوانین رو رعایت نمیکنن و برای من مشکل ایجاد میکنن.
8- وقتی پسرم گیر میده که بریم بیرون، که معمولا هم جاهایی هست که نمیتونیم بیرون، در حالیکه کلی کار دارم یا خستهام.
9- وقتی همسرم نقش زینب ستمکش رو واسه دیگران بازی میکنه و این خصوصیتش برنامههای من رو به هم میریزه.
و …
شاد، تندرست در پناه الله یکتا باشید.
سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز و همه اعضای خانواده دوستداشتنی و همچنین سرکار خانم شایسته .
بسیار خوشحالم که بعد از مدت ها دارم کامنت میزارم .
من هنوز این فایل رو ندیدم و تازه دانلود کردم ولی میخوام اول به سوال این جلسه جواب بدم و بعد فایل رو ببینم .
با وجودی که توی این سال ها خیلی تغییر کردم و نتایج خیلی خوبی هم گرفتم وقتی جایی میرم که اینطور که باید مورد احترام واقع نمیشم و یا اینکه کاری صورت میگیره که با نظر من مخالفه من خیلی بهم میریزم و واقعا عصبی میشم ، درسته که خیلی زود خودم رو کنترل میکنم و حالم رو بهتر میکنم ولی این اتفاق میفته ، و الان به این نتیجه رسیدم که انگار من فکر میکنم همه چیم عالیه و همه فکرام درسته و خیلی میدونم !!!
ولی نتایجم میگه که اینطوری نیست و من خیلی بیشتر نیاز دارم که روی خودم کار کنم . باید بخودم یادآوری کنم که درسته خیلی بهتر شدم ولی هنوز خیلی جا داره که کاملتر بشم .
من باید بخودم بگم و یادآوری کنم که دیگران هم دیدگاه خودشون رو دارن و اصلا ممکنه تفکر اون ها درست باشه ،
من باید بیشتر در پذیرش دیگران و تفکراتشون باشم
استاد ممنونم که با این سوالتون منو به فکر واداشتید و این دیدگاه ثبت شد ️
تشکر از شما و با آرزوی بهبود مستمر در همه جنبه های زندگی برای تک تک اعضای این خانواده دوستداشتنی
سلام استاد این دومین کامنتی هست در مورد این موضوع شما در مورد الگوی تکرار شونده میزارم
استاد
من فهمیدم که اگه باورای اصلی که همون باوارای توحیدی هستم اونا اصلن که اگه قوی نباشن یا بهشون شک داشته باشیم …شک داشته باشیم یعنی میگم آره خدا هوامو داره تمام قدرتها ازآن اوست من روی خدا حساب باز میکنم و حرکت میکنم …اما ته دلشون همیشه چشمش به اون آدمای موفق دورو برشونه و میگه اونها یه کاری کردن که موفق شدن اونا یه کار ویژه ای کردن که من نمیدونم اون چیه اونا راهشو بلدن ….و همون شک کافیه واسه اینکه بری با سر تو درو دیوار ….
بعد میگی من که دارم روی باورام کار میکنم قلبت باور نکرده قدرت خداوند رو ……
الگوی تکرار شونده ی من اینه
((شک ))
یعنی من معتقدم باورایی که فرعی هستن رو واقعا میشه درست کرد مثل اینکه من غذاهام همیشه خوشمزه میشن حتی وقتی که حوصله ندارم زیاد وقت بزارم باز خوشمزه میشه ….
اما باورایی که اصلی ان
که
همگان نزد خدا روزی میخورند
روزی هیچکس به کس دیگری نمیرسد
این جهان مسابقه بین همدگیر نیست
هرکسی باید افسانه ی شخصی خود را دنبال کند
فراوانی بی حد و حساب وجود دارد
نعمت و سلامتی و زیبایی بی حد مرز
((تو باید به خواسته هات برسی اگه نرسی نه فقط خودت بلکه کل هستی ضرر میکنه ))
من وقتی با تمام وجود آسیب میبینم
که این خودش الگوی تکرار شونده ی منه
هر 6 ماه یبار مثلا یه اتفاقی میوفته که من تارو پودم میپاچه انقدر دردناکه ..بعد گوشه گیر میشم به شدت منزوی دیگه تو هیچ جمعی دیده نمیشم دیگه لبخندی نمیزنم دیگه ….و این حالت تا مدتها مثلا 2 سال تو تنم میمونه
کلا عادت به فاز غم دارم یعنی انگار بدنم ضمیرناخودآگاهم عادت کرده به غم و وقتی غم گینم انگار به خواسته ی واقعیم رسیدم در صورتی که این ناخواسته ی منه
قانون توجه و تمرکز
یه روز نشستم خودمو از دور نگاه کردم دیدم کلا من زوم شدم روی چیزهایی که ندارم .
رابطه ی افتضاحی که 13 سال با همسرم دارم که هر روز به این فکر میکنم که اگه برم بچه هامو کی نگهداری میکنه و بعدش هم این تصمیم 13 ساله رو عملی نمیکنم و همچنان تو این رابطه وحشتناک هستم
تمرکزم روی هر چیزیه که ندارم
و واقعا انقدر زیاد شدن
که یروز به خدا گفتم بسته یکم اتفاقات بد کمتر بیوفته من یکم خستگیم در بیاد
گریه کردن برای این همه ناخواسته جسم و روحمو فرسوده کرده ….
اما قانون داره کاره خودشو میکنه
به هر چیزی که توجه کنی عین همون وارد زندگیت میشه
آره ناله و گریه و عزا داری واسه این زندگی حقیرانه ای که دارم راه حل نیست
(الگوی تکرار شونده یعنی غالب توجه تو نسبت به یه موضوع خاص )
الان انقدر قشنگ میفهمم
میگم خوب دارم گریه میکنم از ته دل غصه میخورم گلوم باد کرده ….آهااااان منتظر اتفاق دردناک بعدی باش …..
اگه انقدر غصه بخوری تا ناکام بمیری حداقل بچه هات از دست این انرژی منفیات راحت میشن و روی زندگیشون اثر نمیزاره ….
انقدر رفتم اون ته تها نمیدونم چطوری بیام بیرون
بارها گفتم پا میشم از نو میسازم
اما خیلی سریع نا امید میشم
پاشدن اولش سخته ….
همین جمله ی بالا که پاشدن اولش سخته
اینم یه باوره
خیلیا یه شبه تغیییر کردن
سلام و درود خدمت شما بزرگواران، استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته بینظیر و همینطور دوستان محترم
قبل از پاسخ به این سوال دوست دارم از هدایتی که صورت گرفت سپاسگزاری کنم از این بابت که برای بهبود ارتباط با فرزندم طبق دوره “شیوه حل مساعل زندگی” ، در حال طی کردن قدم های تکاملیم هست که به این مورد رسیدم که موقعی که حس عصبانیتم سراغم میاد خودم رو کنترل کنم که هدایت شدم به این فایل عالی .
سوال اول:
چه شرایط و اتفاقاتی در زندگی شما، شدیدترین احساسات را در شما برانگیخته می کند؟
_وقتی که رفتار و برخورد بین خودم و فرزندم مناسب نباشه و انگار باهم رفیق نیستیم و از اینکه در لحظه نمیدونم چه رفتاری درست هست حس کلافگی و رنج سراغم میاد ، به شدت از خودم ناراحت و سرخورده میشم . مثلا حس لجبازی که از فرزندم میبینم از خودم دلخور میشم که من بلد نیستم خوب رفتار کنم .
وقتی شخصی عصبانی بشه ، ترس وجودم رو میگیره .
وقتی همسرم با فرزندم هم برخورد مناسبی نداره ، حس ناخوشایندی دارم .
وقتی ببینم فرزندم با داداش کوچکترش برخورد خوبی ندارم حسم بد میشه
وقتی در روابطم طوری با من برخورد بشه که انگار بی ارزشم و دیگران بر من میخوان کنترل داشته باشن حس خوبی ندارم .
وقتی میخوام یه طرح واسه خونه و یا حتی یه لباس برای خودم انتخاب کنم خیلی سخت میگیرم و حسم خوب نیست.
وقتی از جانب شخصی طرد بشم ، حسم خوب نیست .
سپاسگزارم بابت این فایل عالی
سلام استاد دوست داشتنی
ب لطف الله
منی یکی از الگو هام اینه که هر چند وقت یکبار باید موجودی مالی صفر بشه و من عا ت کردم ب این قضیه اما اگر خدا اجاز بده انشاء الله باید جوری دیگر
باور کنم وحقیقت رو بفهم خیلی ممنونم استاد
دوستون دارم
و بازم درمورد اینه چ چیزی بیشتر ین انرژی رو از من گرفته اینکه ا برای عزیزانم اتفاقی یا حادثه ای یا توهینی بشه بشدتت بهم بر میخوره و از کوره در میرم و این کهن منفی رو مثبت هم میدونم گاهی اوقات
سلام و درود به همه دوستان
خیلی جالبه که من همیشه یه پیشامد مشابه با دوستانم اتفاق می افتاد که این پیشامد که شکل و موضوع کلی اش یکی بود ولی نقش ها فقط عوض میشد . و من چند ساعت پیش از خدا خواستم خدایا من نمی دونم باگ من کجاست لطفا راهنمایی کن چون تو میتونی راهنمایی کنی و قدرتت میرسه .
و الان دقیقا با فایل شما مواجه شدم که انگار خدا گفت باگ تو توی این دایره هست و در باره این قسمت فکر کن ببینم نظرت چیه ؟!
و من فکر کردم و چیزی که به ذهنم رسید این ایه قرآن بود (آیه 10 سوره مجادله)
إِنَّمَا النَّجْوَىٰ مِنَ الشَّیْطَانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَلَیْسَ بِضَارِّهِمْ شَیْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ
نجوا تنها از سوی شیطان است؛ میخواهد با آن مؤمنان غمگین شوند؛ ولی نمی تواند هیچ گونه ضرری به آنها برساند جز بفرمان خدا؛ پس مؤمنان تنها بر خدا توکّل کنند!
و این آیه به من گفت که همون باور های مخربی که استاد عباسمنش میگه و فقط همون یدونه باوره که وسط خوبی ها دیگه نتیجه ای که ما میخواهیم رو به ما نمی ده همون نجوا های شیطانه که اول آدم رو غمگین میکنه و بعد فرد تصمیمی می گیره و رفتاری رو داره که نتیجه رو خراب میکنه . به بیان دیگه هر چیزی که شما رو محزون کنه یک باور غلطه و از شیطان هست و ای کسانی که ایمان آوردید بدونید که هیچ ضرری به هیچ کس نمی رسه مگر این که خدا بر همه چیز آگاهه پس همه چیز رو بسپر به خدا و اعتماد کن مطمعن باشه همه چیز خوب پیش خواهد رفت و بر خدا توکل کن.
ما باید خیلی حواسمون به احساسمون باشه و هر لخظه از خودمون بپرسیم الان چه حسی دارم ایا دارم به خدا و منبع عشق و آگاهی و برکت و… گوش میدم ؟ چون تنها جایی که باید بهش گوش بدیم همون جاست و هر لحظه خودمون رو در مسیر افرادی که به انها نعمت داده شده قرار بگیریم و خطای انحراف فرمون افکارمون رو تصحیح و درست کنیم.
این کل موضوعی بود که احساس کردم ارزش نوشتن داره و انتشارش آگاهی بخشه . و متشکرم از تمامی باعث و بانی هایی که در ساخت این ویدیو از استاد عباسمنش همکاری کردن تا به دست ما برسه و ما تفکر کنیم .
از همه سپاسگزارم
سلام بر استاد عزیز و بانو شایسته و همه دوستان
خدا را شکر برای یک روز دیگر و یک فایل زیبای دیگر
واقعا چقدر پیچیدگی و ریزه کاری در هر گونه افکار و رفتار و اتفاقات ما هست و چقد شما استاد عزیز اینها را ریز بیناته و مو شکافانه پیدا کردید و در اوردید و سخاوتمندانه در اختیار ما قرار دادید.
کاش میشد این لوح وجود را با یک پاک کن کاملا پاک کرد و بر اساس تعالیم و اصول اساسی که شما می اموزید از اول ساخت ، کندن این همه بتون ها و سیمان های سفت شده و کج و کوله خیلی سخت و زمان بر أست .
امروز صبح داشتم فکر می کردم این ذهن نجوا گر و بلا گرفته چقدر خلاق أست و پشتکار داره از چه راههایی وارد میشه و می خواد توان و انرژی را بگیره گاهی اصلا خودم میگم اخه اینو از کجا اوردی و مثلا این مسئله به فلان موضوع چه ربطی داره این همه پشتکار اگر در جهت مثبت بود چه ها که می شد کرد.
ولی با این همه خدای ما قوی تر و سیستم عالم هستی حساب شده أست .
وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ
مثل کسانی نباشید که خدا را فراموش کردهاند و خدا هم آنها را دچار خودفراموشی کرده است؛ چونکه همانها افرادی منحرفاند!
خدا در هر لحظه حاضر و ناظر بر اعمال و رفتار ماست و از خود ما بیشتر خواسته های ما را می داند به قول دوستی لازم نیست هر لحظه تکرار کنیم و گویی با فردی فراموشکار طرف هستیم .
الگو های تکرار شونده :
١-مهمترین مسئله (که اصلا پاشنه اشیل من هست ) خبر خیلی خوب یا خبر ناراحت کننده در مورد افراد نزدیک و خانواده أست که به شدت خوشحال و یا به شدت ناراحت می شوم کلا قفل می کنم و این بزرگترین مسئله در زندگی من أست ,با اگر از من بخواهند کاری براشون انجام بدم و نتونم کلی استرس میگیرم حتی اگر هم بتونم باز هم تا لحظه اخر نگرانی دارم
٢- در برقراری ارتباط با دیگران اصلا داغون هستم اگر بخواهم در جمع صحبت کنم اصلا نفسم بند میاد دست و پام به هم گره میخوزه و کلمات را اشتباه می گم بعد تا مدتها حسم بد میشه چرا اینجوری شد الان چی می گن بقیه و از این حرفها
٣- در مورد برخورد نامناسب با افراد مسن یا ناراحتی و درد انها به شدت ناراحت می شم همین طور گریه بچه های کوچک خیلی من را اذیت می کند .
۴- در تصمیم گیری ها هم دچار اظطراب میشم مخصوصا اگر در تصمیم نیاز باشه از شخصی درخواست داشته باشم کلا در زمینه درخواست از کسی حتی همسر دچار اظطراب میشم
۵- گاهی خیلی حس عقب موندن از بقیه دوستان و همکاران را دارم حتی نظرات بچه ها را در این سایت می خونم اول مدت زمان عضویت را نگاه می کنم و افسوس می خورم چرا زودتر اشنا نشدم . اون زمان که شما به گفته خودتون ونک سمینار داشتید من هم محل کارم ونک بود همش افسوس می خورم چند من در مدار شما نبودم ، اون زمان من کلاسهای متا فیزیک می رفتم . یا در کار حس می کنم کم کاری کردم و از بقیه هم دوره ای های خودم عقب تر هستم حس و حالم بد میشه یعنی یک جورایی حس حسادت و عقب ماندن قاطی هست
ابنها موارد اصلی بود البته اگر قبلا بود ، قبل اموزش ها خیلی موارد بیشتر را می نوشتم ، الان از خیلی موارد مثلا کم محلی یا تشکر نکردن یا دعوت نشدن ، یا ایراد گرفتن دیگران به راحتی اعراض می کنم ، این فلسفه مدار خیلی مسائل را قابل فهم تر کرده أست .
سپاس بابت وجود شما که این مباحث و فایلها باعث میشید در درون خودمون غرق بشیم و ایراد های خودمون را پیدا کنیم ،
این موضوع که هر چه در بیرون می بینیم اینه درون ماست کمک می کنه راحت تر مشکلات خودمون را پیدا کنیم اگر حالمون با نگاه به دیگران و اطراف بد باشه یعنی از درون مشکل بیشتر داریم و اینه پر از غبار و کثیفی أست هر چه شفاف تر باشه درون ما پاک تر أست شاید برای همین احساس خوب مهمترین مسئله هست ، احساس خوب مثل قطب نما مسیر درست را به ما نشان می دهد.
دو دوره اصلی و اساسی که خیلی دوست دارم تهیه کنم کشف قوانین و عزت نفس أست که انشالله در مدار اسانی ها باشم و به راحتی بخرم .
خدایا حافظ و پشت و پناه تک تک عزیزان این سابت الهی باشه
به نام خدای مهربان
سلام به نسرین عزیز
فقط خواستم بهت تبریک بگم که بعد از درخواست برای خرید دوره کشف قوانین و عزت نفس تهیه کردی کشف قوانین را حالا قطعا خیلی تغییرات و تحولات در زندگیت رقم میخوره
نسرین جان طی کردن تکامل لازمه ی موفقیت های بیشتر که مسیر برات لذت بخش و اسون میکنه
منتظر نتایج شگفت انگیزت هستم