پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 1 - صفحه 76

1286 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    هدا حیدری گفته:
    مدت عضویت: 782 روز

    بنام خدای مهربانی

    سلام و عرض ادب خدمت استاد گرانقدر

    من این قایل رو بارها شنیدم و سوالی که استاد پرسیدن رو هم در دفتر یادداشت کردم وو جوابهای دادم ولی چون بخودم تعهد دادم هرروز یک کامنت بگذارم تصمیم گرفتم بنویسم

    اولین موردی که بشدت احساساتمو فوران میکنه و بهم میریزه منو بیمار شد پدر یا مادرم هست خیلییی حالمو بد میکنه و آرامشمو میگیره

    دومین موردی که میزاره قاطی کنم اینکه کسی حرفاشو بهم تحمیل کنه یا نظرات و افکارشو بزور بخوردم بده یا حرف زور گفتن

    مورد دیگه که نمیتونم تحملش کنم و کنترلمو از دست میدم تبعیض قائل شدن هست

    مورد بعدی اینکه چیزی طبق میلم پیش نره بشدت عصبیم میکنه

    موردی که ذکر کردم اخیرا باشون روبه رو شدم و خاطرم مونده .

    در پناه الله شاد و سلامت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    محمدرضا قناد باشی گفته:
    مدت عضویت: 778 روز

    سلام یک سری عواملی که ممکنه من رو از باورها آگاه تر کنه….عبارتنداز….

    سوال اول:

    چه شرایط و اتفاقاتی در زندگی شما، شدیدترین احساسات را در شما برانگیخته می کند؟ (احساس منفی یا مثبت)

    1)وقتی کسی که باهاش تو رابطه هستم یا دوستان نزدیک کسایی که خیلی باهاشون صمیمی تر هستم و بیشترین خدمات رو بهشون میکنم منو نادیده بگیرند بی توجهی کنند یا به کس دیگه ای توجه خاصی بکنه خیلی ناراحت میشم و ذهنم درگیر میشه.

    2)وقتی رفتار نادرست کسی با کس دیگه ای رو میبینم بشدت ناراحت میشم.

    3)وقتی طبق میل و مطابق خواسته و روش من عمل نمیشه بشدت ناراحت و عصبی میشم.

    4)وقتی برای کسی کاری انجام میدم و اون خیلی ساده از کنارش رد میشه خیلی ناراحت میشم و بهم برمیخوره

    5)وقتی حق و حقوقم حالا چه در سطح اجتماع چه شخصی رعایت نمیشه و نادیده گرفته میشه خیلی عصبی میشم.

    6)وقتی کسی به حریم شخصی من وارد میشه و تو مسأله ای که بهش ربطی نداره دخالت یا اظهار نظر می‌کنه می‌ره رو مخم.

    7)وقتی کسی بخواد آزادی هامو بگیره و مطابق میل اون رفتار کنم

    8)وقتی احساس کنم داره از مهربانی ، صداقت ، صبر و خوبی من سو استفاده میشه بد عصبانی میشم و قاطی میکنم.

    9)وقتی کاری یا وظیفه ای رو به کسی محول کنم و قبول کنه و انجام نده یا اونجوری که گفته بودم انجام نده دیگه می‌ترکم.

    10)وقتی هرج و مرج و بی نظمی ببینم حسابی داغ میکنم.

    11) بقیه بلید کاری کنند که من موفق بشوم.

    12) من هنوز به فرکانس ثروت نرسیدم.

    13) پول مبلغ کم ارزش شکرگذاری نداره..

    14) دیگران توقع پول و کمک از من دارند.

    15) فکر میکنم همه بازاری ها گرگ اند و کلاه بردارند.

    16) مسائل جنسی اگر در جهت منفی مانند خودارضایی یا غیر حلال رفع بشود تو رو از ثروت دور میکنه

    17) احساس گناه بیاد دیگه نمیتونم ثروتمند بشوم.

    18) سال های زیادی باید کار کنم تا پولدار بشوم به خاطر ضمیر ناخودآگاه من دیر فهمه نسبت به دیگران

    19) پول زیاد دربیاورم فرزندان آدم های سوسولی بار میان.

    20) ممکنه با ثروت شدنم به گناه کشیده بشوم.

    ممنون میشم نظراتتون رو بشنوم.

    بابت این فایل جالب از استاد عباسمنش و خانوم شایسته عزیز و خدای مهربان سپاسگزارم

    شکر

    شکر

    شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    رضا گفته:
    مدت عضویت: 2154 روز

    با سلام به استاد عزیز و دوست داشتنی ام

    و مریم خانم شایسته محترم و عزیز

    یادمه تو دوره عشق و مودب در روابط استاد میگفتند ، افرادی در زندگی موفق هستند که توانایی کنترل احساسات خودشون و داشته باشند و دچار قلیان احساسی شدید نشن ..( البته منظورتون نوع‌ منفی قلیان احساسی بود )

    العا که دارم این کامنت و می نویسم ، درک من از این جمله و ربط اون به سوال استاد که چه شرایط و اتفاقاتی باعث برانگیختن قویترین احساسات در ما میشن ، می‌تونه این باشه :

    درک از این آگاهی : هر چه بیشتر تاثیر عوامل بیرونی بر زندگی خودمون و کم کنیم و به این باور برسیم که فقط و فقط ما هستیم که طبق قانون بدون تغییر خداوند ، توانایی خلق همه و همه شرایط زندگیمون رو به صورت صد در صد داریم ، و در مسیر ثبات این باور حرکت کنیم ، عملا دچار قلیان احساسی شدید نمیشم که متعاقب اون اتفاقات ناخواسته رو هم تجربه کنیم ..

    من خودمو میگم ، چجوری میشه خوراک نامناسب به ذهن داد ، و انتظار خروجی مناسب داشت .

    ماه عسل همیشگی کل صحبت های استاد عزیزم اینه که ، احساس خوب = اتفاقات خوب که این مورد تنه اصلی قانون هست و پازل های ایمان ، توحید ، توکل ، تقوا ، کنترل کانون توجه ، سپاسگزاری و حرکت مداوم در کنار اون هستند .

    مورد بعدی رابطه بین فرمایش استاد در مورد دچار نوسان احساسی نشدن و این فایل ، بر اساس برداشت من این هست :

    با یه مثال میگم ، خود استاد عزیزم بارها تو صحبت هاشون گفتن ، من نه از تعریف خیلی زیاد به وجد میام و نه از انتقاد زیاد ، خیلی تاثیر ناخواسته وار میگیرم ،

    چقدر تعادل داشتن زیبا بیان میشه اینجا که حتی خود استاد هم اینو مثل همه مباحث اول خودشون رعایت می کنند و انجام میدن و بعد اون و تدریس می کنند .

    در مورد من قویترین احساسات در نتیجه اتفاقات زیر برانگیخته میشن :

    1) وقتی کسی برای من هدیه از میخرن ، حتما بر خودم واجب می‌دونم که تلافی کنم و فکر میکنم اگه این کار و نکنم یه جورایی بدهکارم و حسابم با طرفم صاف نیست .

    مثال در مورد خودم : اخیرا یکی از دوستانم یه هدیه ارزنده برام خریدن ، بگذریم از اینکه بالای 10 بار من به ایشون گفتم ، قیمت هدیه ارزشمندی و لزومی به این هزینه نبوده

    خب یکم که فکر کردم دیدم من عملا دارم باور عدم لیاقت و ارزشمندی خودم رو نشون میدم ،

    من نمیتونم لطف خدایم رو بپذیرم ، چون ظرف خودم رو هنوز آماده دریافت نمی‌دونم ،

    بعد چجوری تو دوره روانشناسی ثروت مثلا انتظار دارم پیشرفت کنم .

    خیلی خدا رو شاکرم که این موضوع و نقطه اشتراک اون به این فایل و این کامنت باعث شد از این زاویه به موضوع نگاه کنم و یه جورایی باور محدود کننده و یکی از ترمزهای خودم و پیدا کنم .

    خوشحالی بی وصفی دارم که تو این مسیر هستم

    استاد عزیزتر از جانم ، صمیمانه سپاسگزارم از شما برای آگاهی ناب که شده آهنگ زندگی من

    اگر روزی گوش نکنم به فایل ها ، اون روز یه چیزی برام کمه ،

    زندگی هست ولی موسیقی نداره

    آرزوم اینه تو این مسیر از دنیا برم …

    در مسیر رشد ، آگاهی ، درک بهتر قانون ، تجربه دنیا و خودم و حرکت و حرکت برای شناخت قانون و خدایم …

    2) وقتی دوره عشق و مودت رو تهیه کردم و حدود یک سال روی اون کار می کردم ، متوجه شدم چیزی که باعث قلیان احساسی من در روابط میشه ، حس طرد شدن و بی توجهی از شخص مقابل هست ، و چقدر می‌تونه به جا باشه که اضافه کنم ، اگر من اولا کانون تمرکزم روی نقاط منفی کسی باشه ، قطعا طبق اصل بر انگیختگی در روابط من وجهی از شخصیت اون رو میبینم که نمیخوام ، خدا رو شکر که این قانون و فهمیدم و واقعا با همین یک قانون من چقدر تو روابط کاری و اجتماعی و شخصی خودم هم پیشرفت داشتم که واقعا اوایل برخوردهای عالی اطرافیانم برام شبیه معجزه بودند ،

    مثال : کارفرمایی که با همه به شکل نادلخواه برخورد می‌کنه و با من به شکل عالی و کاملا مناسب و محترمانه ، معجزه همین درک و فهم و تمرین این اصل برای من بود .

    و دوما در مورد شناسایی باور محدود کننده به عنوان ریشه بی توجهی به من در روابط ، متوجه شدم من احساس ارزشمندی کمی برای خودم قائل بودم ، با کمک استاد و تمرین و عمل کردن و لطف خدا ، کاملا ورق برگشت و همه چیز عالی و به دلخواه من پیش می‌ره …

    اینم از استاد یاد گرفتم که کار کردن روی یک باور محدود کننده یا پاشنه آشیل چیزی نیست که بگیم من العا فلان مدت دارم رو این مورد کار کردم و دیگه حل شد و تا آخر عمر مشکلی ندارم .

    نه ! اگر دنبال بهبود باورها و خالص تر کردن همیشگی اون نباشیم ، چطور انتظار داریم مدار و فرکانس ما بالاتر بره و در ادامه تجربه بهتری از ثروت ، نعمت ، سلامتی و خوشبختی و روابط عالی تر و جنس هدایت بهتر و توحید و عمل به اون و … داشته باشیم

    هر جایی گفتم من خوبم و دیگه کار تو این حوزه برای من اینجا تمومه و باورهای عالی دارم ، حتی با وجود نتایج عالی که داشتم ، جهان کاری کرده که نیاز به تغییر در جهت بهبود اون موضوع و باور برام واضح تر بشه .

    استاد جانم سپاسگزارم برای وجود نابتون

    عمیقأ دوستون دارم

    ممنون برای آگاهی های عالی و بی نظیر

    ممنون برای صرف وقت و تهیه فایل های فوق العاده

    سرکار خانم شایسته عزیز و دوست داشتنی سپاسگزارم برای تدوین های عالی و لطف شما

    انرژیتون مستدام

    حال خوبتون توام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    بابک گفته:
    مدت عضویت: 1753 روز

    به نام پروردگار یکتا

    اولش خواستم برای خودم در دفترم بنویسم و بارها خواستم ازش فرار کنم و بزارم برای بعد ولی بعد احساس کردم اینجا بنویسم تا ثبت بشه و سهم خودم رو هم از این آموزش ارزشمند ادا کنم

    و از پروردگارم درخواست میکنم به قلب من بیاره چیزی که در این لحظه بهترینه با وجود اینکه هیچ چیزی رو ذهن من غالبا اینجور مواقع اجازه نمیده بخاطر بیارم.!

    اولین مورد : احساس تبعیض هست و اینکه حس کنم نامرئی هستم یا نادیده گرفته میشم و چیزای خوب مال من نیست

    از بچگی این مورد باعث میشد شدیدا حس قربانی شدن کنم و عجیب اینکه از این آزار روانی و روحی لذت میبردم و به انزوا میرفتم چون دلیلی بود که اقدامی نکنم/مثلا یه هدیه رو به همه بدن و به من نرسه، تولد همه رو به خاطر داشته باشن الا مال من ، در جمع مورد توجه قرار نگیرم خصوصا توسط جنس مخالف و …

    دومین مورد : به هر دلیل نه شنیدن و رد شدن درخواستم هست که باید بسیار قبلش سنجش کنم که خدایی نکرده اتفاق نیفته/ مثلا درخواست پول قرض، درخواست یه قرار یا مکالمه ، درخواست کمک و …

    سومین مورد: میل شدید برای راضی کردن کسی هست که مثلا براش باید کاری انجام بدم یا توقعی ازم داره و اگر خواست خودمو اولویت بدم خودخوری میکنم/ مثلا یه ساعت اضافه منتظر کسی بمونم در حالی که خودم کار دارم یا ماشین رو بدم به فردی از خانواده در حالی که خودم به زحمت میفتم یا بگن بیا فلان کار رو بکن یا فلان دورهمی و بخوام نه بیارم بدون دلیل!

    چهارمین مورد: اینکه تلاشم برای چیزی که فکر میکردم حتما نتیجه میده به شکست برسه شدیدا خشمگینم میکنه و شاید سرزنش کردن خودم/ مثلا یه روز وقت بزارم برا تعمیر چیزی و به یه دلیل مسخره کل زحمتم هدر بره! یا کلی روی کسی یا چیزی حساب کرده باشم و درست توی همون لحظه نیازم جا خالی کنه یا خراب بشه!

    پنجمین مورد: اینکه تمام تلاشم رو کرده باشم و بعد ببینم توقع نزدیک ترین فردم اینه که کم گذاشتم و حس اینکه درک نشم بسیار آزده و خشمگین و ناامیدم میکنه

    ششمین مورد: اینه به هر طریق یه نفر خصوصا نزدیکانم به من نشون بده ناقص یا ناتوان یا ضعیف هستم یا من چنین برداشتی کنم حسم رو بد میکنه و اون فرد رو مسبب حس بدم میدونم

    نمیدونم چقدر جوابم به سوال درست و دقیق بود و امدوارم شروعی باشه برای مسیر خودشناسی و رهایی برای خودم و هر عزیزی که شاید این تجربیات به کمکش بیاد

    با آرزوی بهترین ها برای همه دوستانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    محسن گلستانی زاده گفته:
    مدت عضویت: 1992 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیزم مریم خانم و دوستان گلم

    خییلییی وقته ننوشتم خیلی وقته فقط کامنت میخونم و ننوشتم واسه خودم و خودتون توی سایت…

    ولی میخوام مستقیم برم سر اصل مطلب یعنی حواب به سوال

    چه شرایط و اتفاقاتی در زندگی شما، شدیدترین احساسات را در شما برانگیخته می کند؟

    زمانی که حس کنم توی شرایطی هستم و شرایطی رو دارم تجربه میکنم که حس میکنم حقم نیس و نامردیه و… مثلا اگر توی یه بازی که خیلی برام مهم باشه ببازم مثل فوتبال یا اُ نو یا…. خیییلیی عصبانی میشم به حدی که کنترلم و از دست میدم و فحش میدم یا مثلا اگر حس کنم برای رسیدن به هدفی تمام تلاشمو میکنم ولی نتیجه با تلاشم برابر نیس( نامردیه و…)

    یا مثلا زمانی که تیمی که طرفدارشم ببازه و بدونم به ناحق باخته و اصلا به ظاهر و عملکرد حقش نبوده که ببازه ولی با ناداوری و نامردی باخته خیلی عصبانی میشم با اینکه بعدش میگم به خودم آخه به من چه چی به من میرسه و….

    مورد دیگه ای که احساسمو خیلی بد میکنه زمانیه که بی فرهنگی مردم رو میبینم مثلا آشغال بریزن یا مثلا هرکار دیگه ای که به دیگران و محیط اطرافشون ظرر میزنه یا مثلا با موتور و با سرعت و صدای بلند موتور از کنارت رد میشن این منو خیلی اذیت میکنه و عصبانی میشم از دستشون

    مورد دیگه زمانیه که کسی به ظاهر میخواد جلوی پیشرفت من و انجام کاری که دوسش دارم رو بگیره و منو مجبور به یه کاری کنه

    مورد بعدی زمانیه که مثلا من با شوق و ذوق دارم چیزی رو برای کسی که دوسش دارم تعریف میکنم و اون اصلا اهمیت نمیده و میخواد سریع بحث رو عوض کنه این منو آتیشی میکنه قشنگ این بی محلی از طرف دیگران

    مورد دیگه زمانیه که مثلا توی شهر دارم با موتور میرم و یهو میرم توی چاله و موتور و خودم یه تکون بد میخوریم اون موقع من خیلی عصبانی میشم از این وضع آسفالت و خیابونا با ترافیک یا بعضی از راننده ها که قوانین رو رعایت نمیکنن و مثلا توی خیابون باسرعت لاکپشت حرکت میکنن و جالبه کنارم نمیرن خخخخ اینم منو عصبانی میکنه یا مثلا توی خیابون داری میری یکی که جلوته بی هوا میپیچه توی کوچه بدون راهنما بازم بگم؟؟؟ خخخخخ

    مورد دیگه زمانیه که جهل بقیه رو میبینم و میدونم راهش و حرفش و دیدگاهش اشتباهه هرچی هم بهش میگم بازم دلیل میاره دلایل اشتباه و مسخره اون زمانم من خیلی عصبی میشم یا زمانی که دیدگاه اشتباه و پوچ دیگران رو میشنوم خیلی مقاومت میکنم و عصبی میشم که بهش چیزی نگم مخصوصا دیدگاه های مذهبی و درمورد قرآن که مثلا یه آیه ای رو میگن که توی قرآنه ولی من میدونم توی قرآن نیس و حرس میخورم یا زمانی که کسی هی مزاحم کاری که میخوام انجام بدم میشه مثلا نشستم دارم یه کاری انجام میدم یه نفر هی منو صدا میزنه و منو از سر حام بلند میکنه یه بار دوبار سه بار دیگه بار چارم آتیشی میشم

    یا مثلا زمانی که بهم توهین بشه مخصوصا زمانی که انتظارش رو ندارم و حقم نباشه خیییلییییی عصبانی میشم

    مورد دیگه زمانیه که یه مسئولیتی رو بهم سپردن که یکم برام سنگینه، استرس میگیرم یا زمانی که باید یه کاری رو انجام بدم که هیچ ایده ای ندارم مخصوصا اگر اون کار مال کسی باشه استرس میگیرم

    یا مثلا زمانی که یه نفر یه کار بی منطق و مسخره رو از نظرم انجام میده یا حرکت و حرف بی منطق میزنه عصبانی میشم و توی کتم نمیره

    یا مثلا زمانی که یه شرایطی که مورد دلخواه من نباشه پیش بیاد تازه از قبل هم یکم نا خوب باشم ممکنه عصبانی بشم و واکنس نشون بدم

    یا مثلا زمانی که کسی هی بهم تعارف کنه و اصرار کنه که کاری رو انجام بدم اون موقع هم یکم قلقلکم میشه خخخخ

    یا مثلا وقتی میخوام باشرایط و آدمهای جدید رو برو بشم و ملاقاتشون کنم یکم استرس میگیرم که چه جور آدمیه نکنه فلانه نکنه بهمانه نکنه فلان رفتارو داشته باشه نکنه شرایط اینجوری بشه و…

    این بود جواب به سوال من…

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    محبوبه صداقتی گفته:
    مدت عضویت: 1698 روز

    به نام خدا

    الگوهای تکرار شونده من:

    هر چند وقت یک بار توی روابطم (دوستان یا خانواده) احساس دور شدن یا سردی می کنم.

    هر چند وقت یکبار خانواده ام می خوان تغییرم بدن و من دچار ناراحتی میشم از دستشون. توی همه ی تصمیماتم مثل یک سدی وایستادن.

    هر چند وقت یک بار یادم می ره پروژه ها رو در زمان مقرر آماده کنم.

    هر دوره ای رو که شروع می کنم تموم نمیشه.

    هر چند وقت یکبار دچار حسادت میشم نسبت به دوستم.

    هر چند وقت یک بار احساس عدم لیاقت سراغم.

    همیشه پول هام رو به طرز عجیبی تموم می کنم. هر چقدر که باشه.

    مسئله ی کمبود پول و دعوای مادرم که زیاد خرج می کنم.

    هر چند وقت یک بار نصیحت های خواهرم.

    موقعی که به رفتارم گیر می دن دچار احساسات شدید میشم. گریه ام می گیره.

    موقعی که طرد میشم یا مورد بی توجهی قرار می گیرم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    فاطی احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2329 روز

    بنام خدای قشنگ هدایتگرم

    اول از همه میخام از صمیم قلبم از شما استاد عزیزم تشکر کنم و شاکر خدایم ک این توفیق بهم داد

    این سری الگوهای تکرار شونده در واقع اینم یکی از بهترین دوره‌های استاد هستن میتونم با لیاقت بگم درخواست و نیاز من بود برای تکامل برای دوره احساس لیاقت

    من دفتری زیبا با خودکارهای رنگارنگ گرفتم و شروع به نوشتن مقدمه

    سپس سوال استاد کردم

    ک همچنان در حال کندوکاو خودمم

    اینم از هماهنگی قشنگ بگم ک من کتاب طرحواره رو همزمان میخونم

    با هدایت خالقم از پسش بر میام

    میدونم ریشه همه اینها عدم احساس لیاقت هست ک به لطف الله به وضوح بهتری از،خودم میرسم

    خدای قشنگم هزاران بار شکرت

    برا چیزی ک میشم

    برای عزت نفسی ک پیدا میکنم

    برا عشق و مودت ک تمام روابطم و شکل میده

    برا حل تمام مسائل

    برا ثروتی ک با لیاقت میسازم

    قراره از بهترین بنده های توحیدی تو بشم

    همین ک تو این سایت و خانواده هستم ینی لایقش هستم

    ممنونم و تحسین میکنم هم خانواده های قشنگم رو ک تا این حد صادقانه جواب دادید

    شاکر خدای رحمانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      محمدرضا قناد باشی گفته:
      مدت عضویت: 778 روز

      عللی بود حتما میتوانید

      دوست داشتم

      راجبه کتاب بدونم

      تگر امکان داره

      ی توضیحی راجبه کتاب بدید

      ممنون میشم

      در پناه خدا باشین

      خانوم احمدی عزیز

      کاش راجبه ترمزها هم حرف بزنید

      ممنون

      از این

      همه کامنت زیبایی که گذاشتید

      منم خیلی در احساس لیاقت

      مشکل داشتم

      ولی قانون تسبیح

      را انجام میدم

      خیلی عالی جواب گرفتم

      به امید موفقیت روزافزون شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        فاطی احمدی گفته:
        مدت عضویت: 2329 روز

        سلام دوست عزیزم

        امیدوارم امروزم از دیدن نشانه‌های واضح خداوند لذت ببریم

        مث کامنت شما

        منم مث بقیه دوستانم اوایل خیلی هیجان برا دورها داشتم فک میکردم فقد کافیه خرید کنم دیگه همه چی حله

        تا وقتی ک امسالم با تعهد به خودم برا شناخت خودم با هدایت خدایم شروع کردم،متوجه شدم باید تکاملمو طی کنم، اولین قانون واینکه هر دوره یی رو میرفتم متن شو میخوندم بارها تو خودم جستجو میکردم

        میدیدم آره اینم لازمه

        اما اون حس و نداشتم انگار یچی سر جاش نیس

        تا با هدایت خدایم به این کتاب ک خودشناسی و خودیاری هس هدایت شدم

        و هم مدار با اموزهای استاد .

        دیگه از هماهنگی قشنگ با این الگوهای تکرار شونده نگم براتون ،

        اما این کتاب همون صحبت استاد

        ک چرا و چطور یکسری رفتارها و آدم‌ها همیشه جذب ما میشن ,

        تو کتاب تله عنوانش کرده .

        امیدوارم با این دیدگاه مطالعه ش کنید

        و بتونید روند خودشناسی با درک بهتر ادامه بدید

        راجب تهیه کدوم دوره ،من به یقین رسیدم پاشنه آشیل اصلیم و مهمترینم عدم احساس لیاقت هس

        ک مطمئنم خیلی‌ها داریمش،

        بازم کاملا هدایت شده همون موقع ک خاسمش استاد توحیدی عزیزمون گفتن آماده س

        دیگه تصور کنید هر روز با چ ذوق مضاعفی منتظرم

        ک مث بمب زندگیمونو منفجر کنیم

        داشت یادم میرفت اسم کتاب

        زندگی خود را دوباره بیافرینید از جفری ای یانگ

        در پناه حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          محمدرضا قناد باشی گفته:
          مدت عضویت: 778 روز

          ممنونم از وقتی که

          برای پاسخ گذاشتید

          بله آنقدر کتاب های استاد و محصولاتشون عالیه

          که فکر کنم تا کامل کردن تین پروسه زمان زیادی باید بزارم

          تا فقط مطالب استاد رو یا فابل های رایگان یا کامنت دوستان دو مطالعه کنم ار هزاران کتاب در آمریکا و متخصصین آمریکایی هم بهتر باشه

          توی کامنت ها حرف هایی زده شده که دنیای تجربه تک تک افراد گفته شده شاید من به تنهایی میخاستم کسب کنم 1000سال بیشتر زمان می‌برد

          در هر صورت ممنونم از شما

          منتظر موفقیت‌های شما هستم

          موفق باشین

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    عالم حیدری گفته:
    مدت عضویت: 1349 روز

    سلام استاد بینظیر و مریم جان شایسته عزیز

    و همه دوستان و رفیق های واقعی

    استاد بابت این فایل بینهایت ازتون سپاسگزارم این فایل انگار که جواب تمام سوالات منو در خودش جای داده . استاد وقتی این فایل رو با دقت گوش دادم تا متوجه منظورتون بشم از خودم متعجب شدم .

    من تو طول زندگیم اصلا فکر نکردم یعنی برای حل مسائلم که بخوام یکم درستش کنم فکر نکردم و وقتی مشکلاتم رو از این فایل پیدا کردم از خودم شگفت زده شدم

    میگم تا بقیه هم استفاده کنن و پاشنه آشیلشون رو پیدا کنن .

    من وقتی میخوام کار مهمی رو انجام بدم و از نظر ذهنم این تصمیم مهمیه شروع میکنه به داغون کردن من و یه جوریه که من نمیتونم دیگه بهش فکر کنم چه برسه به حرکت.چرا که اینقد به من استرس وارد میشه و ذهنم اون رو برام بزرگ جلوه میداد

    من وقتی کسی بهم حرف زور بگه حالم بد میشه که از عزت نفس هستش

    وقتی کسی در مورد دختر بودنم نظر میده و بد میگه حالم بد میشه در مورد دخترا و اینکه اونارو انگار ادم حساب نمیکنن

    مورد قضاوت اشتباه قرار بگیرم و ادما بهم بی اعتماد بشن و چیزی بگن که حقم نیست حالم خیلیی بد میشه و اگه اون ادما خانوده ام باشن و کسایی باشن که بهشون اهمیت میدم واقعاا حالم بد میشه . که اینم از عزت نفس پایین میادش

    وقتی کسی ازم نظر میخواد و منم نظری میدم و اهمیت داده نمیشه حالم بد میشه

    مورد خشونت قرار بگیرم حالم بد میشه

    قبلا اگه کسی رو میدیدم که ناتوان هستش و بخصوص بچه های کار حالم بد میشد و خدارو شکر الان از این لحاظ خیلی بهتر شدم .

    استاد کلی بخوام بگم من بیشتر چیزای که پیدا کردم از خودم و فکر کردم دربارشون که پیداشون کنم و همش برمیگرده به احساس لیاقت و عزت نفس و ترس که از شرک هستش . تمام ضربه های که من خوردم از این موارد که گفتم هستش اینکه اصلا خودم رو تو این زندگی ندیدم و تو این 21 سالی که خدای مهربانم بهم داده نفهمیدم زندگی به چه معناست و شروع هدایت من از زمانی بود که من اصلا فکرش رو نمیکردم و تا الان خدارو صد هزار مرتبه شکر تغییراتی داشتم تو زندگیم که خودم رو شگفت زده کرده .

    استاد شما بینظیری و دوستان و رفیقای سایت ازتون سپاس گزارم که باعث شدین خیلی از مشکلاتم رو از کامنتای زیبای شما پیدا کنم

    استاد یه جمله شما منو خیلیی تکون داد و اونم این بود که تمام مشکلات من از فکر نکردنم برای حل مسائلم هستش که من به جای حلشون فقط به بیشتر رخ دادنشون به زندگیم فکر میکنم و الان که دارم این کامنت رو میزارم بعد از مقاومت های زیادی بود که ذهنم داشت و من تونستم

    سپاس بیکران از همتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    لیلا گفته:
    مدت عضویت: 3748 روز

    به نام خداوند مهربان. اگر بابت این موضوع از گذشته دور گفتگو کنم مثنوی هزار من کاغذ میشود. در چند کلمه و جمله خلاصه میکنم که به من ویژگی مهربانی زود رنجی و پرتلاش و دارای پشتکار و مغرور بودن رو در همین دوسه سال اخیر بسیار نسبت میدادند و من بابت زود رنج بودن و مغرور بودن خود را مانند خری که در گل گیر کرده میدیدم و از ویژگی زود رنجی بسیار رنج میبردم و به مخیله ام نمیرسید که میتوان این ویژگیهای آزار دهنده را تغییر داد. و کناره گیری از جمع خشمهای بسیار شدید نسبت به افراد و بهم ریختگی درونی و بیماریهای عصبی و شرایط بعدی آنها رو بسیار و به شدت تجربه کردم.شرایط بسیار بدی بود….

    وقتی دیدم که زیر بار این شرایط در حد له شدن پیش رفتم به خودم تکونی دادم ولی زور بار سنگین بیشتر بود. تصمیم گرفتم با حرکات کوچک اصلاحی خودم رو نجات بدم و به لطف خدا کم و کم این اتفاق افتاد…. و شرایط امروزم با حداقل سه سال پیشم کلی تفاوت دارد و بهتر شده ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    مهدیه طبیب چی گفته:
    مدت عضویت: 1557 روز

    به نام خدای خوب هدایتگرم به سمت بهترینها سلام خدمت استادعباسمنش عزیزونازنین که اینقدرباعشق تمام موشکافانه وبادقت این الگوهای تکرارشونده واین مطالب گرانبهاروبه ما آموزش میدن وخدمت بانومریم شایسته عزیزم

    که این همه برای مازحمت میکشن وتلاش میکنن ومطالب وآماده میکنن سپاس ازشماهردوعزیز وسلام خدمت تمام دوستای خوب والهی همفرکانسم

    درجواب سوالی که استادپرسیدن چه شرایط وچه اتفاقاتی درزندگی شما شدیدترین احساسات شمارابرانگیخته میکنن؟

    میخواستم بگم شرایطی که واقعاحال منوبدمیکنه واحساساتموبرانگیخته میکنه

    اول بی احترامی کردن اگه احساس کنم کسی بارفتارش،باکلامش باکاراش داره بهم بی احترامی میکنه واحترام منونگه نمیداره حالاهرکی باشه بچه هام،شوهرم،فامیل یااطرافیانم بشدت بهم میریزم وعصبانی میشم

    دوم مسخره کردن توهین کردن ایناهم بشدت حالموبدمیکنه وبهمم میریزه سوم قدرنشناسی اینکه احساس کنم کسی قدرمنوکارامونمیدونه وباقدرنشناسی رفتارمیکنه چهارم اگه احساس کنم نادیده گرفته میشم وبهم بی توجهی میشه که شکرخداالان باکارکردن روی خودم خیلی بهترشدم وسعی میکنم باتوجه بیشتربخودم،خوب کردن حالم،انجام دادن کارایی که دوست دارم بیشتربخودم توجه کنم وکمتربه توجه دیگران نیازداشته باشم موردبعدی ارزش قایل نشدنه اونجایی که احساس کنم برای من ارزش قائل نمیشن بیشترهمسرم وبچه هام خیلی بهم میریزم مثلا سالگردازدواجم چندوقت پیش بودخیلی دلم میخواست همسرم باگل وشیرینی وکادوبیاداون شب وجشن بگیریم ویادازگذشته بکنیم که هیچ کدوم ازاین کارارونکرد یادشم بود نه اینکه فراموش کرده باشه ومن حسابی بهم ریختم وحالم بدشدبهشم گفتم دیدم اهمیتی نمیده ومیگه حالابعدامیگیریم وکلاخودشوزدبه بیخیالی اونجام خیلی بهم ریختم مورددیگه دیدن بی خیالی وبیفکری آدماحالموبدمیکنه

    خیلی وقته دارم تک تک رواین پاشنه های آشیلم کارمیکنم وریشه یابی میکنم باورهامومیبینم باورهای غلط ودرستموتضادهارومیبینم وسعی میکنم حسموخوب نگه دارم باتوجه به نکات مثبت اماآگاهانه ضعفهامم میبینم وباآموزه های استاد روخودم کارمیکنم ازخداهدایت میطلبم وخودش داره هدایتم میکنه جالبه اینم بگم من سالهاست باآموزشهای خوب استاددارم کارمیکنم ولی توسایت نبودم درست همون روزسالگردازدواجم خدابهم کادودادومنوبه سمت سایت هدایت کردواین برام ارزشمندترازهرهدیه ای بودکه دوباره بیام توسایت وحال خودموخوب کنم خدایاصدهزارمرتبه شکرت

    مرسی که به سمت بهترینهاهدایتم میکنی

    مرسی ازشمااستادخوبم وتمام دوستای الهیم

    خیلی دوستتون دارم وازخدای خوبم بهترینهاروبراتون میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: