پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 1 - صفحه 89

1286 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    موسی حسینی گفته:
    مدت عضویت: 885 روز

    نمیدانم مقدمه کامنتم را از کجا وچگونه شروع کنم

    خدایا بر قلب وکلامم کلمات را جاری کن تا برایم و دوستانم مفید باشد

    باور قوی وقدرتمند کننده این است

    از خود شناسی به خداشناسی میرسیم

    خدایا به من ودوستانم توانایی به نام خود شناسایی عطا کن

    ایا شما هرچند وقت یک بار درگیر مسایل تکرار شونده هستین

    من این الگو را هرروز دارم یه دوستی دارم که هرروز به من زنگ میزند وبه شدت نیاز به توجه ونیاز به کمک دارد و مسئولیت حل مسائل انها به عهده شما میافتد

    این الگو وباور غلط را سالها به من گفته اند که تو مسئول بهبودی وتغییر ادمها هستی تو این ادمها را میتوانی تغییر دهی

    من یه درسی از قران گرفتم خطاب به پیامبر گفته

    سوره نساء ایه 80

    کسی که از پیامبر خدا اطاعت کند اطاعت خدا کرده است وکسی که سر باز زند تو در برابر او مسئول نیستی

    ای ایه نشان میدهد که ما فقط مسئول باورها و فرکانسها واعمال خودمون هستیم

    ایا هر چند وقت یک بار در گیر مسائل غیر متفرقه میشویم

    بله من با باور های غلط مذهبی که از نسل در نسل به من داده اند هر چند وقت یک بار هدایت میشوم به مراسم ختم به مراسم عزاداری به مراسم هایی که غم و انده هستند

    وهزینه های غیره متفرقه صورت میگیرد

    ایا هر چند یک بار بدهکار میشوید

    بله من هر ماه وهر سال بدهکار میشوم

    هرماه کرایه خانه ام عقب میافتد و بدهکار صاحب خانه میشوم و احساس نگرانی واحساس عجله واحساس ترس شدیدی در من ایجاد میشود

    ایا هر چند یک بار شغل خود را از دست میدهی یا بیکار میشوی

    بله من هر ماهی خیلی زیاد بیکاری دارم هیچ ورودی مالی وارد حسابم نمیشود وهمیشه در حسرت خواسته هایم میمانم وهمیشه با احساس ترس واحساس کم بود مواجه میشوم

    سوال اول

    چه شرایط و اتفاقی در زندگی شما شدید ترین احساسات را در شما بر می انگیزد

    در من وقتی که همکارم یا کار فرما از کارم انتقاد کند و به بقیه بگوید من شدیدن از لحاظ ذهنی به هم میریزم

    احساس کوچکی سراغم میاید احساس ضعف احساس ترس احساس فرار از مسئله احساس توجیه و بهانه مقصر دونستن دیگران اعتماد به نفسم ضعیف میشود

    یا کارم خراب شود یا در کارم ضرر وزیان ببینم احساس گیجی وسردر گمی میکنم و تمرکزم از خواسته هام بر داشته میشود وبر روی کمبود ها متمرکز میشوم

    یا وقتی کا امنیت مالی ضعیف می شودو ورودی مالی نداشته باشم خیلی سخت توجه به خاسته هام میکنم نگران میشم از روی ترس و نگرانی از خداوند در خواست میکنم از روی کمبود پول در خواست میکنم دعا میکنم این باور غلط را باید جاش رو تغییر دهم وباور قوی قدرت مند بسازم که نتیجه اش امنیت مالی ازادی مالی باشد

    نمیدانم هنوز چه باوری رو بسازم که ورودی مالی ام به جریان بیافتد

    تا الان خداوند باورهای محدود کننده را برایم شناسایی کرده وخودش هم بر طرف میکند من فقط درخواست میدهم

    خدایا این باور ویا ترمز ویا پاشنه اشیل را از من بر طرف کن

    برای تک تک دوستان سایت ارزوی بهترین ها را دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      ناشناس گفته:
      مدت عضویت: 1874 روز

      سلام دوست عزیز

      امیدوارم این کامنتم به شما کمک کنه و راهگشای حل مشکل مالیت باشه.

      من هم مثل شما از نظر مالی وضع اقتصادیم خوب نبود و ولی خدا رو شکر الان رو به بهبود هستم و مطمعنم بهتر هم میشم.

      شما روی باور فراوانی ثروت ونعمت کار کن این باور را تو خودت ایجاد کن من تمرینی که برای خودم طراحیم کردم این بوده میرم رو اینستا مرتب به ماشینهای مدل بالا نگاه میکنم

      به معدنهای طلا.اقیانوسها.ماهیها.برجهای آسمان خراش.انواع و اقسام میوها.و … روزی از یک ربع الی هر چند ساعت فرصت کردی نگاه کن و مرتب به خودت بگو فراوانی هست ثروت هست نعمت هست .این تمرین برای من جوابگو بوده به نسبت قبل خیلی تغییر کردم و به یقین بیشتر هم تغییر خواهم کرد و امیدوارم برای شما و تمامی دوستان نتیجه بخش باشد

      در پناه حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 909 روز

    به نام خدای مهربان و بخشاینده ام

    خدایا شکرت برای تمام داشته های خوبم خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می‌جویم

    سلام به اساتید مهربان و بزرگوارم

    عادت‌های تکرار شونده که کوله بار منفی زیاد داشتم چه همه نمیخوام با تکرار و نوشتن اونا یاد آوری کنم اما همیشه همینو به خودم میگم که خدا رو شکر خداوند کمک و هدایتم کرد به سمته این استاد آگاه و توحیدی خدا رو شکر که منو به مسیر درست هدایتم کرد

    قبل از شناخت بهتر خداوند و شناخت این قوانین زیبا و ساده این جهان آره مشکلات زیاد بود در زندگیم تکرار کارهای اشتباه و منفی زیاد بود هر خانواده ای بحث می‌کردند ما میرفتیم اونا رو صلح و آشتی بدیم دریغ از اینکه بعد از دو روز خودمون به اون مشکل مبتلا می‌شدیم و خیلی از چیزهای مسائل دیگه چون قانون رو یاد نداشتیم روش زندگی کردن رو بلد نبودیم اصلا خدا رو به ظاهر می‌شناختیم ایمان 20 درصد بود توکل 10 درصد صبر صفر آرامش صفر

    اما شکر خدا از موقعی با استاد آشنا شدم بهتر بگم تو این یکسال اخیر که در روز هزاران مرتبه شکر میکنم الان خدا رو بهتر میشناسم 80 درصد شده

    آرامش 100 درصد شده

    صبر کردن 90 درصد شده

    توکل 90 درصد شده

    مشکلاتم با توکل بر خدا و قدرتش حل شده هیچ مشکلی نداریم

    راه درست زندگی کردن رو یاد گرفتیم کاری به کسی نداریم انرژی رو روی تغییر خودمون گذاشتیم و نتیجه مثبت هم می‌بینیم و خداوند رو هر روز بهتر میشناسمش و توکل میکنم بهش و تمام کارها و مسایلم رو بهش می‌سپارم و ازش کمک و هدایت میخواهم کلا دارم سعی میکنم با قانون زندگی کنم در دقیقه به دقیقه اش

    تمام تلاش‌ها و نتایج رو اعتبارشو میدم به خداوند بزرگ

    و بعد هم از استاد عزیزم ممنونم که دستانه خداوند برای من و خانواده ام شدین و در تاریکی زندگی به دادمون رسیدین خداوند اجر دنیا و آخرت رو بهتون بدهد

    استاددوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    زینب گفته:
    مدت عضویت: 609 روز

    سلام به استادعزیزوخانم شایسته دوستان خوبم

    چه شرایطی واتفاقاتی درزندگی شما شدیدترین احساسات را درشما برانگیخته میکنه ؟

    1بی ارزش دانستن کارهاوفعالیت هایی ک میکنم کوچک شمردن ندیده گرفتن کارهام خیلی عصبیم میکنه وبزرگ کردن کارهایی ک اصلا انجام نمیده یا ناچیز

    2تهمت زدن به کارهایی ک انجام ندادم ودروغ گفتن

    3قدردان کارهایی ک کردم نیست وه کاری ک میکنم بدون تشکر وومن شروع به خودخوردی میکنم ک چرالینکاروبرای کسی ک لیاقت وارزش نداره انجام دادم

    4دستوردادن وهی تکرارکردن وظیفته این کلمه فوق العاده عصبیم میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مرتضی شاهرخیان گفته:
    مدت عضویت: 1186 روز

    بنام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان و دوستان هم فرکانسی

    خداروشکر میکنم که همواره من رو هدایت میکنه به سمت بهتر شدن و پیشرفت

    سپاس فراوان از شما استاد عزیزم

    چه شرایط و اتفاقاتی در زندگی شما، شدیدترین احساسات را در شما برانگیخته می کند؟

    1. وقتی مورد انتقاد قرار میگیرم

    2. انتظار داشتن از کسانی که بهشون کمک میکنم

    3. در شرایط و اتفاقات بد و ناراحت کننده بسیار بسیار عصبانی میشم و دنبال مقصر هستم و ایراد گرفتن

    4. کنترل کردن خانواده و همسر و خواهر و برادر و … و همیشه ناراحت هستم که چرا من در جریان نبودم و یا چرا چیزی که من میگم رو انجام نداده اید و یا چیزی که من میگم باید انجام بدید و درحال کنترل هستم که همواره این اتفاق زیاد میفته و ناراحت هستم

    5. درگیری و دادگاه و شکایت برسر کارای قبلی ام و هر چند مدت پیش میاد و این الگو تکرار شده و درگیرش هستم

    6. همیشه بدهکاری از طریقی واسم بوجود میاد

    7.هیچ کاری رو به انتها نرسوندن یا ادامه ندادن آن با اینکه میدونم و باور دارم خوبه و عالیه و نتایج خوبی داره واسم و اتفاقات عالی افتاده اما ادامه نمیدم ، مثلا: تمرینات و دوره‌ها که از سایت استاد عزیزم دریافت کردم و بصورت تیکه تیکه یا تایم های خالی یا تغییر و جابجایی محیط کلا میذارم کنار تا چند روز و بعدش نم نم شروع می‌کنم به کار کردن ، یا نماز خواندنم یا تنظیم خواب و یا روش های لاغری و خسته شدن و یا ورزش کردن که این موارد هیچکدام ادامه ندادم و احساس سرزنش بهم دست میده

    8. داشتن آقا بالاسر و امر ونهی شنیدن در محیط کار ،

    9. از اینکه همسرم توجه میکنه به خانواده هاش از هر طریقی بهم میریزم و احساس حسادتت می‌گیرم و خودم و خانواده ام مقایسه میکنم با آنها چراکه این رفتار با خانواده من نمیکنه ؟

    10. از نصحیت بسیار حساس هستم و کنترل شدنم

    ( دقیقا از رفتار های که خودم دارم بر روی دیگران بسیار حساسم و بهم میریزم، )

    ممنون و سپاس فراوان استاد عزیزم که این آگاهی ها رو به ما میدی تا با لطف خداوند شما رو در مسیر زندگی ام قرار داده تا ما رو هدایت کنی توانایی این رو بهم بده تا باورهای مخرب رو همواره شناسایی کنم و تغییر بدم.

    در پناه خداوند باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    طیبه شاهدی گفته:
    مدت عضویت: 583 روز

    سلام وقت بخیر

    استاد ودوستان خوب و مهربان

    من بعد از چند سال از آشنایی با استاد وبسایت عباسمنش خیلی پاشنه آشیل داشتم که با گوش کردن وعمل کردن به فایل های استاد این مسائل حل شد از جمله اعتیاد همسرم وروابطی بود که بسیار سرد پدر از تنش بود از وقتی شروع کردم روی خودم کار کردم او ترک کرد وبعد از دوسال از ترک اعتیادش سر کار رفت خدا را شکر میکنم بعد از 20سال زندگی دو سال هست که آرامش در خونه ما بر قراره خیلی توی 6سالی که با استاد آشنا شدم دستاورد داشتم که اگر خواسته باشم بنویسم وقت گیر هست

    در مورد شغل پدر آمدم یک الگوی تکرار شونده دارم که تازه امسال متوجه اون شدم من زنی هستم که کار میکنم وکل خرج زندگیم را میدادم ولی به سختی

    چند تا شغل عوض کردم و لی متوجه شدم توی تمام شغلها یک مسیر میرم ومن تو هر شغلی میرم چند ماهی عالی هست و در منطقه ومحله رکوردشکنی میکنم از آرایشگری شروع کردم از اولی که رفتم برای آموزش خیلی زود مشتری برام آمد و استقبال زیادی از شد ولی فقط یک سال بود شغل بعدی عکاسی و فیلمبرداری بود واقعا عالی بود هنوز امتحان نداده بودم پیشنهاد کار بهم شد و تقریباً بیشتر شبها مجلس بودم البته تمام شغلهایی که میرفتم سرمایه اولیه نداشتم وبرای همکاران کار میکردم و درصد ی بهم پول میدادن شغل بعدی نتورک بود که خواهرم بسیار اصرار می‌کرد که وارد کار شوم بعد یک سال و نیم که مدام بهم زنگ میزد وبه دلیل کمر درد وپا درد شدید رفتم مشروع کردم سه ماه رکورد شکنی کردم ویک تیم قوی درست کردم ولی فقط سهاه بود ودچار افت شدید شدم و متوجه شدم من الگوی تکرار شونده دارم پاشنه آشیل را پیدا کردم ولی نمی دونم چطوری درمانش کنم ودلیل این تکرار را نمی دونم

    لطفاً راهنماییم کنید

    استاد جان دوستون دارم و سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      الهام امیریان گفته:
      مدت عضویت: 1146 روز

      سلام دوست عزیزم

      امیدوارم ریشه پاشنه آشیلتون رو پیدا کرده باشین و روش حسابی کار کرده باشین .من احساس میکنم جواب سوالتون در راهکارهای مسائل روانشناسی ثروت خانم شایسته نازنین یه مقاله درموردش نوشته بودن لطفا یه سر به اون مقاله ها بزنین

      با تشکر

      در پناه الله مهربان سالم و ثروتمند و شاد باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      زینب ابراهیمی گفته:
      مدت عضویت: 709 روز

      سلام و درود

      دوست عزیز میتونم ازتون خواهش کنم که اون باور مخرب، پاشنه آشیل شما، چی بوده؟

      وصف حال شما به نوعی با حال من یکیه اما من هنوز موفق به پیدا کردن اون باوری که باعث شده الگوی تکراری در کسب و کارم داشته باشم رو پیدا نکردم . الگویی که باعث میشه من در هر کاری که وارد میشم با وجود نداشتن مهارت خاص اما خیلی عالی و خیلی سریع رشد میکنم اما این رسد و پیشرفت موقتی است

      سپاسگزارم ازتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    شکوه گفته:
    مدت عضویت: 1028 روز

    به نام خدایی که در تک‌ تک‌ سلول هایم و در لحظه لحظه زندگیم جاریست و همیشه در حال سخن گفتن و هدایت من است!

    خدایا سپاس که من را در مسیر آگاهی قرار دادی و به من کمک کردی که باورهای مخرب و پاشنه آشیل هام رو پیدا کنم !

    و همچنان به من کمک میکنی و هدایتم می‌کنی که همچنان در خودم و زندگیم جستجو کنم و باورهای غلط بعدی رو پیدا کنم

    و بهم کمک میکنی که واسه همیشه با این باورهای غلط خداحافظی کنم!

    ———————————————————————-

    2- خطای فکری یا باور مخرب بعدی که پیدا کردم:

    من همیشه خودم رو مسئول احساس خوب دیگران و مسئول شاد کردن دیگران می‌دونم!

    خودم رو مسئول کمک به دیگران و حمایت اونها می‌دونم!

    و چون خودم رو مسئول حال خوب دیگران می‌دونم همیشه آدم هایی وارد زندگی من میشن و اطراف من قرار میگیرند که همیشه حالشون بده و در حال آه و‌ ناله هستند!

    و زمانی که پارتنرم حالش بد بود و ناراحت بود من هر کاری میکردم که حالش خوب بشه از خرید هدیه گرفته تا پول دادن و اینکه از خودم بگذرم و واسش وقت و انرژی خارج از توانم بگذارم

    شب ها درست نخوابم و تا دیروقت بیدار بمونم که یه دفعه احساس تنهایی و احساس بد پیدا نکنه!

    و در آخر نه تنها سودی نداشت و حالش خوب نمیشد که هیچ!

    رفتارش با من هم بدتر و سردتر میشد!

    و‌ چون انرژی و وقت خارج از توانم میگذاشتم احساس بی لیاقتی درونی ام و اینکه دیگران از من مهم تر و برتر هستند در درونم شکل می‌گرفت!

    و این احساسم به اونها هم منتقل می‌شد و بعد از مدتی منو رها میکردن و ترکم میکردن!

    و من هم چون از خودم کنده بودم و به اونها داده بودم احساس میکردم که ازم سواستفاده شده و بهم خیانت شده و چقدر آدم ها بد شدن و قدر آدم و محبت هاش رو نمی‌دونن!

    و این من بودم که با این باور اشتباه این افراد رو جذب میکردم و این شرایط رو رقم میزدم و مدام و مدام این چرخه تکرار و تکرار میشد!

    ای داد و بیداد از این حجم از ناآگاهی!

    و چون خودم رو مسئول شاد کردن دیگران می‌دونم آدم هایی با من وارد رابطه میشن که به من فقط از مشکلاتشون میگن و وقتی با بقیه و دوستاشون هستند حالشون خوبه و میگن و میخندن و به من که میرسن یاد مشکلات و بدبختی هاشون میفتن و همش آه ‌و‌ ناله میکنند و حال من رو هم بدتر میکردند!

    و‌ چون خودم رو مسئول کمک به دیگران می‌دونم آدم هایی وارد زندگی من میشن که هزاران مشکل مالی و خانوادگی دارن و من همیشه مثل

    ژان والژان باید برای کمک به اونها حاضر میشدم

    و‌ اگر نمی‌تونستم کمکی بکنم از دستم ناراحت میشدن که چرا وظیفه خودمو انجام ندادم!

    و یا خودم احساس بی لیاقتی و عذاب وجدان میکردم که چرا نمیتونم کاری واسشون بکنم!

    خیلی وقت ها وقتی ازم پول قرض میخواستن با اینکه خودم مشکل مالی داشتم و به اون پول نیاز داشتم ولی هر جوری شده بود واسشون پول جور میکردم و بهشون میدادم چون به اشتباه فکر میکردم که اگه میخوای خدا دوستت داشته باشه و پیش خدا عزیز باشی باید به بنده هاش کمک کنی!

    ولی خدا هیچ وقت نگفته از خودت یه چیزی بکن و به بقیه بده! خدا گفته اگه در توانت بود و شرایط اش رو داشتی به بقیه کمک کن

    نه اینکه خودت رو تو سختی و عذاب بزاری به خاطر بقیه!

    و من مدام در حال تلاش هستم که یه کاری کنم که حالشون خوب بشه و احساس خوبی پیدا کنند

    و یا بهشون کمک کنم!

    که البته نه تنها موفق نمی‌شدم بلکه آخرش یه اتفاقی می افتاد که نه تنها از من تشکر نمی‌کردن بابت کاری که کردم بلکه طلبکار هم میشدن که چرا کارشون رو درست راه ننداختم!

    و چوب دو سر سوخت میشدم!

    هر چقدر فکر میکنم مثال های خیلی بیشتری یادم میاد که اینجوری باید تا صبح مثال بیارم از شرایطی که به خاطر این باورهای غلطم واسم رقم خورده!

    من مسئول شاد کردن و حال خوب بقیه و کمک کردن به بقیه نیستم!

    من فقط مسئول خودم هستم!

    خودم که تو شرایط خوبی باشم ناخودآگاه رو دیگران هم تاثیر خوب میزارم و به دیگران هم کمک میشه!

    اگه حالم خوب باشه و شاد باشم میتونم مثل خورشید بر اطرافم بتابم!

    اگه حالم خوب نباشه و احساس خوبی نداشته باشم که اصلا نوری واسه خودم و در درونم باقی نمی‌مونه که بقیه هم بتونن از اون نور بهره ببرند!

    مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا

    آیه 80 سوره نساء

    کسی که از پیامبر اطاعت کند اطاعت خدا کرده و کسی که سرباز زند تو در برابر او مسئول نیستی!

    خدا به پیامبر گفته تو در برابر بقیه مسئول نیستی!

    پس چرا من فکر میکردم در برابر بقیه مسئولم؟؟

    وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ

    سوره طلاق آیه 3

    و او را از جایی که گمان نمی برد روزی می دهد، و کسی که بر خدا توکل کند، خدا برایش کافی است!

    خدا خودش مسئول روزی دادن و کمک به بنده هاشه و اگه لازم باشه من رو به عنوان یکی از دستانش برای کمک می‌فرسته!

    و نیازی نیست که من با زور و اجبار و با سختی دادن به خودم به دیگران کمک کنم!

    این وظیفه من نیست!

    وظیفه من در وهله اول کمک و حمایت از خودمه و‌ لاغیر!

    تو‌ هواپیما هم میگن اگه نیاز بود اول ماسک اکسیژن رو واسه خودت بزار بعد واسه بچه ات یا اطرافیانت!

    من اگه به خودم اول کمک نکنم به هیچ شخص دیگه ای هم نمیتونم کمک کنم!

    خدایا ممنونم که من رو در مسیر رشد و آگاهی قرار دادی که بتونم باورهای غلط ام رو پیدا کنم و بیشتر از این عذاب نکشم و اتفاقات تکراری واسم نیفته!

    خدا جون منتظر هدایت های بعدیت هستم تا بتونم بقیه باورهای اشتباهم رو هم پیدا کنم و ببندمشون به رگبار و‌ نابودشون کنم!

    عاشقتم خدای مهربونم!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    شکوه گفته:
    مدت عضویت: 1028 روز

    به نام خدایی که بی اذن او حتی برگی از درخت نمی‌افتد

    به نام خدایی که عاشقانه دوستش دارم و ازش بی نهایت ممنونم که این روزها به محض اینکه ازش درخواستی میکنم با فایل ها و آگاهی های اون و کامنت دوستان من رو هدایت بارون می‌کنه

    و الان من بسیار خوشحالم چون احساس میکنم دارم پاشنه های آشیل ام رو پیدا میکنم

    و از خدا میخوام کمک‌م کنه که به راحتی و آسانی و روان اونها رو رفع کنم

    و زندگیم رو جوری بسازم که لیاقتش رو دارم

    امیدوارم بتونم این باورهای مخرب رو که پیدا کردم رفع کنم و دیگه بعد از این الگوهای تکرار شونده واسم به وجود نیاد و بتونم زندگی سراسر شادی و آرامش و توحیدی داشته باشم

    خدایا بی نهایت شکرگزارتم

    ———————————————————————-

    سلام به استاد عباسمنش عزیزم بهترین استاد توحیدی دنیا که منو با خدا و خودم آشتی داد

    و سلام به مریم بانو شایسته نازنین که هر چقدر از توانمندی شما بگم کمه و چقدر زیبا که خدا شما دو‌تا رو کنار هم قرار داده که مسیری به این زیبایی رو واسه ما ایجاد کنید

    و سلام خدمت هم دوره ای های عزیزم و مخصوصا جناب آقای بهروز مروی که با کامنت شون ذهن من باز شد و‌ هدایت شدم به ترمزهای مخفی خودم

    ———————————————————————

    یه درس خوب دیگه که گرفتم از کامنت زیبای آقا سید علی خوشدل عزیز بود که گفت:

    بشین و باورها رو با منطق بساز و با باورهای غلط بجنگ نه اینکه مثل بزغاله ورد بخون

    و من الان دارم سعی میکنم که با منطق برم به جنگ باورهای غلط ذهنی ام و بهشون حمله کنم که به امید خدا بتونم باورهای درست رو جایگزین اونها بکنم و از این جنگ‌ نه چندان آسون با پیروزی خارج بشم

    خدایا به من جرئت و جسارت لازم برای شکستن و تیشه زدن به باورهای غلط و سفت و محکم ذهنم بده ، خدایا بهم کمک کن که سربلند بیرون بیام که بدون کمک تو من هیچی نیستم

    ———————————————————————-

    1- اولین خطای فکری و باور اشتباه من اینه که:

    همیشه علاوه بر اینکه خودم رو مسئول اشتباهات

    خودم میدونم حتی مسئول اشتباهات دیگران و

    اطرافیانم می‌دونم!

    یعنی علاوه بر اینکه اگر خودم اشتباهی مرتکب

    بشم خیلی خودم رو سرزنش میکنم و‌ بابتش

    ناراحت میشم حتی وقتی دیگران(اطرافیانم) هم

    اشتباهی میکنند باز هم من خودم رو مقصر

    می‌دونم که مثلا این موضوع رو بهشون یاد ندادم

    یا ازشون نخواستم که این کار اشتباه رو نکنند یا

    فلان کار رو درست انجام بدن!

    این باور خانمان سوز و مخرب همیشه آدم هایی رو وارد زندگی من می‌کنه که خلأهای درونی و شخصیتی زیادی دارند!

    و‌ جالبیش اینجاست که این افراد و مخصوصا پارتنرم همیشه من رو مقصر اتفاقات نادلخواه و شرایط پیش بینی نشده می‌دونند و من هم میپذیرم که مقصر منم و همیشه در حال عذرخواهی کردن هستم !

    بابت اشتباهاتی که من واقعا تقصیری ندارم!

    ولی اونها رو گردن میگیرم!

    و لحظه به لحظه به خاطر این احساس کمبود و احساس گناه از احساس لیاقت و ارزشمندی من کاسته میشه و این موضوع خودش اتفاقات نادلخواه بعدی رو به وجود میاره!

    وای خدایا من واقعا تازه فهمیدم ریشه این اتفاقات از کجاست و‌چقدر این باورها زنجیر وار به هم وصلند!

    این باور مخرب باعث میشه دیگران از طرف من، پروبال زیادی بگیرن و احساس کنند که خیلی محق هستند و هر جوری که دلشون خواست می‌توانند با من برخورد کنند و به من توهین کنند و با همون پر و بالی که خودم بهشون دادم اوج‌ بگیرند و منو رها کنند و‌ برن و من رو با یه عالمه احساس بد و بی لیاقتی و حس اینکه بهم توهین و بی احترامی و خیانت شده تنها بگذارند!

    وای که هر چی بیشتر بهش فکر میکنم چیزهای بیشتری در موردش یادم میاد و میبینم که چقدر از مشکلات و تضادهای فعلی زندگی ام ریشه اش اینجاست!

    منطق درست برای این باور تخریب کننده:

    من فقط مسئول زندگی خودم هستم و اشتباهات دیگران ربطی به من ندارد!

    هر کس مسئول زندگی خودش و اشتباهات و رفتارهای خودشه !

    حتی خدا هم که خودش همه انسان ها رو آفریده مسئول رفتار و اشتباهات اونا نیست و این موضوع رو خدا هم گردن نگرفته!

    مَا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَکَ مِنْ سَیِّئَهٍ فَمِنْ نَفْسِکَ

    آیه 79 سوره نسا

    آنچه از نیکی به تو رسد، از سوی خداست و آنچه از بدی به تو رسد، از سوی خود توست!

    دیگه بعد از دیدن این آیه مگه حرفی هم میمونه؟؟؟

    حالا من چی کاره ام که اشتباهات دیگران رو گردن بگیرم؟

    اصلا کی همچین باور اشتباهی رو تو ذهن من فرو کرده؟؟؟

    در کودکی به غلط و اشتباه و از روی ناآگاهی هر اتفاقی افتاده گردن من انداختن و به من گفتند تو مقصری و به اندازه کافی خوب نیستی و پر از خطا و اشتباهی! و‌ این باورهای مخرب در من ایجاد شده که هیچ کدوم واقعیت نداره و کذبه!

    حتی و حتی اگر من خودم هم اشتباهی رو مرتکب بشم قطعا از روی ناآگاهی هست و هیچ موردی نداره چون من انسان هستم و اشتباه کردن جز وجودی من هست و ریشه کلمه انسان هم از اشتباه اومده !

    من که خدا نیستم که اشتباه نکنم

    اصلا با این اشتباهات هست که من رشد میکنم و به کمال نزدیک میشم

    پس بابت اشتباهات خودم هم از این به بعد خودمو سرزنش نمیکنم

    و فقط ازشون درس میگیرم و در مسیر رشد و تکامل خودم ازشون استفاده میکنم!

    پس من فقط و فقط مسئول زندگی خودم هستم نه هیچ کس دیگری!

    و من مسئول اشتباهات دیگران نیستم!

    هر فردی با افکار و باورها و فرکانس های خودش زندگی و شرایط اون رو خلق می‌کنه

    و من نمیتونم جلوی شرایط بد و اشتباهات اونها رو‌ بگیرم. وسلام

    خطاهای فکری و باورهای مخرب دیگه ام رو تو یه کامنت جداگانه میزارم

    چون این کامنت خیلی طولانی شد

    فقط نمی‌دونم که چه جوری کامل این باورهای مخرب از من کنده میشه و رها میشم ازشون

    ممنون میشم اگه تجربه مشابهی دارید که تونستید باورهای غلط تون رو تغییر بدید حتما با ما هم به اشتراک بگذارید

    بهترین ها رو از خدا واستون آرزو دارم

    یا حق!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      الهام امیریان گفته:
      مدت عضویت: 1146 روز

      سلام دوست عزیزم

      شکوه جان چقدر کامنتتون پر بار بود و منو بیاد پاشنه آشیل خودم انداخت

      منم داشتم زیر این بار احساس گناه له و لورده میشدم که خداوند نجاتم داد از وقتی تو دوره احساس لیاقت شرکت کردم تقریبا 10-11ماهه که ازش میگذره و من متوجه احساس گناه شدیدم نسبت به اعتیاد همسرم شدم و این احساس باعث میشد که همسرم هم بیشتر بهش دامن بزنه وهر بار که در مورد اعتیاد باهم بحثمون میشد بهم میگفت تو مقصری که من معتاد شدم منو بیشتر غرق میکرد و از لحظه ای که متوجه شدم که من مسئول زندگی دیگران نیستم و باید احساس گناه رو از خودم دور کنم تونستم به احساس رهایی برسم همسرم به یک هفته هم فکر کنم نرسید که خودش بدون اینکه من باهاش بحثی کنم رفت مواد رو ترک کرد ومن چقدر سبک شدم و اونجا بود که درک کردم این جمله استاد رو که هر اتفاقی تو زندگیمون میوفته بخاطر باورهای خودمونه ولاغیر

      و خداروصدهزار مرتبه شکر که چقدر زندگیمون شیرین تر شده و احترام بینمون بیشتر و بیشتر .

      بعداز مدتها چن روزی هست به یک تضادی برخوردم و با پسرم سر مشق نوشتن و درست انجام ندادن تکالیفش بحثمون میشد و من هر بار احساسم بشدت بد میشد و عصبانی میشدم و هی از خودم سوال میکردم چرا من اینقدر دارم بخودم فشار میارم و این احساس بد من ریشش از کجاست و متوجه شدم که دوباره اون احساس مسئولیت داشتن که آره من مادرشم و مسئولم که پسرم درسهاشو بخونه و اگر متوجه نشه من باید بهش یاد بدم و اگر یادش ندم بزرگ که بشه هیچی بلد نیست واگر هیچ پیشرفتی نکنه مقصر منم و من مادر خوبی نبودم که براش وقت نذاشتم تا یادش بدم و این کامنت شما منو بیدار کرد که تو مسئول هیچ کس حتی فرزندت هم نیستی و اگر اون هر پیشرفت و یا پسرفتی داشته باشه خودش مسئولشه تو نخا احساس لیاقتتو به رفتارهای پسرت گره بزنی(این بماند که از اطرافیان چقدر شنیدیم اگر پسر فلانی این پست و مقام رو داره بخاطر شیری بوده که از مادرش خورده یا اگر فلانی اینقدر بده بخاطر لقمه حرومی بوده که خورده )و ما بخاطر اینکه قضاوت نشیم و تو چشم دیگرون خوب باشیم میاییم خودمون رو مسئول رفتارها و اعمال دیگران میدونیم که با زجر و بدبختی اونا رو اصلاح کنیم که یوقت دیگران فکر بد درموردمون نکنن یا پشت سرمون خوب حرف بزنن که چقدر فلانی شیر پاک خورده است وای خدای من چقدرباورهای مزخرفی نسلها بهمون رسیده واقعا یه جهاد اکبری میخاد تا بتونیم با کمک خداوند اونهارو اصلاح کنیم.

      اومدم با این منطقها ذهنمو آروم کردم.هر کسی مسئول زندگی خودشه وما باید اجازه بدیم خودشون راهشون رو پیدا کنند.

      با مثالهایی مثل حضرت نوح و پسرش که خداوند بهش میگه اون پسر تو نیست و از جاهلان نباش و یا مثل حضرت یعقوب که 11تا پسر داشت هر کدوم راه خودشونو رفتن و یوسف هم راه خودشو رفت وقتی که اون یوسف شد ربطی به پدرش نداشت چرا که حضرت یعقوب پدر اون 10تا پسر دیگه هم بود پس چرا اونا مثل یوسف نشدند و پیشرفت نکردند

      پس به این باور یقین پیدا کن که تو مسئول هیچ کسی نیستی تو فقط مسئول شخص خودت هستی

      ومن هر بار باید این باورو با خودم تکرار و تکرار کنم تا بشه جزئی از وجودم.

      ولی من فکر میکردم با همون یبار که حلش کردم دیگه خودشو نشون نمیده ولی ای دل غافل نگو که من باید مدام با خودم تکرار کنم که هر بار کمتر و کمتر بشه ومثل علفهای هرزن هر بار یکم که از خاک میزنن بیرون کاتشون کن واجازه نده که بزرگ بشن وجلو نور خورشید رو بگیرن وهر چی مواد مغذی تو خاک هست رو ببلعند.

      ازتون بینهایت سپاسگذارم که با آیه هایی که از قرآن آوردین برامون منطقی تر شد

      با تشکر

      در پناه الله مهربان سالم وثروتمند و خوشبخت و سعادتمند باشین.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    شکوه گفته:
    مدت عضویت: 1028 روز

    به نام خداوندی که همه چیز متعلق به اوست

    به این سوال فکر کنید و پاسخ دهید:

    این سوال به شما کمک می‌کنه که متوجه بشید چه الگوهای تکرار شونده ای در زندگی تان اتفاق می افتد:

    چه شرایط و اتفاقاتی در زندگی شما قویترین احساسات را در شما برانگیخته میکند؟

    1- وقتی کسی از من انتقاد می‌کند به شدت ناراحت میشوم و احساس بدی نسبت به خودم پیدا میکنم

    2- وقتی فردی نمیخواد رابطه و یا دوستی اش رو با من ادامه بده خیلی به هم میریزم و احساس طرد شدن و بی ارزشی پیدا میکنم

    که این حس ها در من بسیار پررنگه!

    3- وقتی اطرافیانم و مخصوصا پرسنلم به حرفم گوش نمی‌کنند و یا کاری را انجام میدهند که مطابق معیارهای من نیست ، بسیار آشفته و عصبی میشوم

    4- بی توجهی از اطرافیانم و مخصوصا شریک عاطفی ام به شدت مرا نگران و آشفته و غمگین میکند

    این بی توجهی حتی می‌تونه ندیدن استوری های من هم باشد و یا عکس العمل نشون ندادن به استوری هایی که میزارم

    5- اینکه شخصی که باهاش در رابطه هستم من رو بلاک کنه خیلی منو به هم میریزه جوری که به هر دری میزنم که منو از بلاک در بیاره حتی اگه شده خودم رو خوار و ضعیف میکنم در برابرش

    و این مواقع اصلا نمیتونم جلوی اشک ریختن خودمو بگیرم

    و نقطه ضعف خیلی بدی هست که در من وجود داره و چندین بار توسط افراد مختلف برای من تکرار شده

    به من احساس بی ارزشی میده و حس اینکه طرد شدم و به اندازه کافی خوب نیستم

    و دوست داشتنی نیستم

    حتی الان هم که در موردش می‌نویسم و واسم یادآوری شد خیلی اذیت شدم

    6- زمانی که کسی داد بزنه و یا دعوا و بحث بشه

    سریع میترسم و بدنم به لرزش نیفته و تسلط رو به خودم و واکنش و رفتارم از دست میدم

    7- وقتی یک اتفاق و تضاد تو‌ زندگی ام به‌وجود میاد که برخلاف خواسته من هست و دوستش ندارم به شدت به هم میریزم

    8- وقتی اطرافیانم به دیگران تیکه بندازن و یا بددهنی کنند و یا بدگویی کنند از شخصی که برای من عزیزه به شدت عصبانی می‌شوم و واکنش نشان میدهم

    9- وابستگی در روابط که برای من تکرار شده و منجر به تموم شدن رابطه ام شده و درد و غم و ناراحتی زیادی برای من به وجود میاره

    10- وقتی یک فردی بی نظم هست و یا وظایف خودش رو به درستی انجام نمی‌ده من رو عصبانی می‌کنه و باعث میشه که من از کوره در برم

    11- از صحبت کردن در جمع و سخنرانی به شدت میترسم و احساس اضطراب شدیدی رو تجربه میکنم و هر متنی رو که آماده کردم از اضطراب بالا فراموش میکنم

    12- وقتی یک ناخواسته ای برام به‌وجود میاد همش میخوام فرار کنم و از اون موقعیت خارج بشم و یا صورت مسئله رو پاک کنم که اون احساس غم و ناراحتی رو تجربه نکنم

    خب اینها مواردی بود که فعلا به ذهنم رسید

    و مجددا هر چیزی که به ذهنم رسید تو دفترم اضافه اش میکنم

    حالا باید بشینم به هر کدوم فکر کنم و ببینم در مورد هر کدوم چه باورهای مخربی در ذهن من هست که باعث میشه این احساسات شدید رو تجربه کنم

    اگه شما هم تجربه مشابهی داشتید ممنون میشم که باور غلط و باور درست جایگزین تون رو بنویسید که بتونیم از نظراتتون استفاده کنیم

    به امید اینکه همه افرادی که در این صفحه هستند بتوانند باورهای مخرب خودشون رو شناسایی کنند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    شکوه گفته:
    مدت عضویت: 1028 روز

    به نام خداوندی که فرمانروای تمام جهان است

    من عاشق این فایل و آگاهی هاش هستم و چندمین باره که دارم گوشش میکنم

    تمام اتفاقات زندگی ما از باورها و افکارمان به وجود می آید

    پس اگر میخواهیم که اتفاقات و شرایط تغییر کند باید افکار و باورهایمان را تغییر دهیم

    هیچ عامل بیرونی دیگری نیست که زندگی شما را تحت تاثیر قرار دهد

    واکنش های ما به اتفاقات و شرایط موجب میشود که آن جنس از اتفاقات در زندگی ما بیشتر و یا کمتر شود.

    همه ما این تجربه را در زندگی خود داشته ایم که به هر آنچه که توجه میکنیم از جنس آن بیشتر و بیشتر وارد زندگی مان میشود

    یعنی اگر شما به یک موضوع خاص توجه کنید ، بیشتر و بیشتر نشانه های آن را در زندگی تان می‌بینید

    اگر بتوانید ذهن تان را کنترل کنید و توجه کنید به زیبایی ها و شکرگزاری کنید پس کانون توجه شما یک سری اتفاقات را رقم می‌زند که مثبت تر و شادتر است

    اگر یک‌ اتفاق تکراری و یا یک الگو تکرار شونده در زندگی شما وجود دارد نشان میدهد که آن افکار یا فرکانس رو دارید ارسال می کنید که آن اتفاق می افتاد

    یعنی باورهای بنیادین شما اینقدر قوی است که هر بار این فرکانس ها رو ارسال می‌کنه ، یک سری الگوهای تکرار شونده به وجود می آید

    یعنی یک سری اتفاقات و‌ شرایط در زندگی آدم ها تکرار میشه که آنها پذیرفته اند این جزوی از زندگی شان است

    باور یک فکر است که بارها و بارها تکرار میشود

    پس اگر میخواهی یک باور جدید بسازی باید فکر جدیدت رو‌ بارها و‌ بارها تکرار کنی

    یکی از راه هایی که ما بفهمیم چه باورهایی داریم این است که ببینیم چه اتفاقات مشابهی در زندگی ما تکرار می شوند

    من یک سری افکار و باورهای اشتباه دارم که چون اونها در ذهن من تکرار می‌شوند و اونها رو تغییر ندادم ، جهان داره شرایط و اتفاقات و موقعیت هایی را واسه من به وجود میاره که با باورهای کن هماهنگ باشه

    پس چون من تغییر نکردم ، اتفاقات بیرونی هم برای من تغییر نمیکنه و هر بار به شکلی مجددا برای من تکرار میشه

    این هم نکات مهم و خلاصه این فایل عالی

    امیدوارم که مرور خوبی شده باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    مجید عزیزی پیردوستی گفته:
    مدت عضویت: 1495 روز

    به نام خالق هدایتگر

    سلام به استاد و بانوی عزیز بهشت

    سلام به خانواده ی بهشتی عباسمنش

    خدایا شکر بابت این آگاهی های خالص و اصل که در مدارشون قرار گرفتم و خداوند مرا هدایت می‌کنه تا بتونم به خودشناسی بهتر و بیشتری برسم و هرچقدر خودم بشناسم و رو خودم کار کنم جهان اطرافم تغییر می‌کنه و به نفع من پیش می‌ره

    خدایا شکر که با این سایت بهشتی و استاد عزیزم آشنا شدم و در زمان و مکانی به دنیا اومدم که با این خانواده و استاد عزیز آشنا بشم من خیلی ارزشمندم که الان در این خانواده هستم الهی شکر

    ـچه الگوهای تکرار شونده ای در زندگیم هست ؟؟؟

    1.هرچند وقت یک بار درگیر آدمهایی میشم که به من نیاز دارن و باید مسائلشون را حل کنم و یا ازشون مراقبت کنم و احساس میکنم که من مسئولم که این افراد را تغییر بدم و یا میتونم این فرد را تغییر بدم

    2.هر چند وقت یک بار هدفم عوض میکنم و هنوز به ثبات نرسیدم

    3.هرچند وقت یک بار شغلم عوض میکنم و هنوز به شغل ثابتی نرسیدم

    4.هرچند وقت یک بار با انگیزه میشم و به شدت رو خودم کار میکنم و اوج میگیرم و بعدش یه مدت بی خیالتر میشم و چند روز میام پایین و بازهم اوج میگیرم و میرم بالا

    دقیقا چند مورد بالایی پاشنه های آشیلم هستن که اگر به خوبی روشون کار کنم جریانی از نعمت و خوشبختی و رشد وارد زندگیم میشه هرچند الان در خوشبختی و احساس خوب و نعمتهای بسیاری که ربم بهم داده هستم و خیلی به نسبت قبلم رشد کردم و خوشحالم که دارم به این صورت رو خودم کار میکنم تا به خودشناسی بیشتری برسم و خداوند هدایتم می‌کنه و این یعنی در حال تغییر هستم و داره مدارم بالاتر می‌ره .

    مهم ترین پاشنه ی آشیلم که در حال حاظر باید حلش کنم اینه که درگیر افرادی هستم که مسائلشون را حل میکنم به خاطر این که فکر میکنم میتونم افراد تغییر بدم :

    ـچند سال پیش داداشم و دوستم میخواستم از دام اعتیاد نجات بدم که خودم هم معتاد شدم

    ـیه مدت در اینستا فعالیت میکردم و میخواستم فالوورهام تغییر کنن که با کلی ناسزا مواجه شدم و مدام احساسم بد میکرد

    ـبعدش که مهاجرت کردم رفتم به یه شهری که میخواستم پسرخاله و دوستامو تغییر بدم که با مسخره کردن هاشون مواجه شدم

    ـدر حال حاظر مربی یک بچه اوتیسم هستم که فکر میکردم میتونم تغییرش بدم و حتی در حال تغییر همکارم هستم که کلی چک و لگد خوردم و تضادهایی پیش اومد که خداوند هدایتم کرد و بهم فهموند که از قبل یک پاشنه ی اشیل به نام تغییر دادن دیگران داشتی و به عنوان الگوهای تکرار شونده خودشو نشون داد و مدام دنبال من میاد و باید از ریشه حلش کنم و ریشه این مسئله را بخشکونم و با دورهای مقدس 12 قدم و احساس لیاقت و عزت نفس دارم به خودشناسی میرسم که خداوند به این فایل هم هدایتم کرد .

    ـ چه شرایط و اتفاقاتی در من قویترین احساسات درونیم را برانگیخته می‌کنه ؟؟؟

    در همین کارم که با یک نوجوان اوتیسم کار میکنم و کلی هم ازش درس یاد گرفتم هر زمانی که یک موضوعی را تکرار میکنه و یا بهم گیر میده و یا بهم میریزه منم احساسم بد میشه و بهم میریزم و حالا که فکر میکنم هر زمانی که می‌خوام یه کاری را به زور انجام بده و یا بخوام تغییری در رفتارش و کارهاش ایجاد کنم دچار مقاومت میشه و احساس بدی براش به وجود میاد که با تکرار حرفها و رفتارهای نامناسب منم احساسم بد میشه و هر زمانی که ولش کردم و از خدا خواستم که خودش کارهاشو انجام بده و خودم عاجز دونستم در تغییر دادنش حالش خیلی خوب بوده و مدام لذت برده از کارهایی که انجام داده

    بنابراین کاری به کسی نداشته باشم و روی خودم تمرکز بذارم و هرکسی هر جایی که هست جاش درست و من فقط قدرت تغییر خودم دارم و عاجز و ناتوان هستم که بخوام کسی را تغییر بدم و این باید آویزه ی گوشم بشه و خداوند هدایتم می‌کنه .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      مجید عزیزی پیردوستی گفته:
      مدت عضویت: 1495 روز

      به نام خدای مهربان

      از زمانی که به خدا گفتم من عاجزم از اینکه بخوام از کسی مراقبت کنم و یا مسئول نگهداری کسی باشم شرایطی را برام فراهم کرد که از این کار که مربی یک فرد اوتیسم بودم بیرون اومدم و به شهرستان برگشتم تا روی علائق خودم کار کنم اما در همین جا هم برخی اوقات با نزدیکانم سر باورهای محدود و طرز فکرشون بحث میکنم به خاطر اینکه هنوز از ریشه مسئله ام که تغییر دیگران هست حل نکردم و البته که به نسبت قبل خیلی بهتر شدم و خیلی خیلی زود متوجه این مسئله شدم و دارم رو خودم کار میکنم

      تصمیم گرفتم هر چند وقت یک بار این کامنت و کامنتهایی که در مورد تغییر دادن و ناتوانی برای تغییر دیگران نوشتم را بخونم تا به خودم یادآوری کنم و یادم باشه که جهان برپایه ی عدل و انصاف است و خداوند حواسش به همه چیز هست و سر سوزنی به هیچ کسی ظلم نمیشه و من اگر رو خودم تمرکز بذارم با نتایجم بهتر میتونم به دیگران کمک کنم و احساسم هم همیشه خوب میمونه و درواقع اتفاقات خوب واسم می‌افته و رشدم تصاعدی میشه و از مسیرم لذت میبرم و افرادی سر راهم قرار میگیرن که نیازی به تغییرشون ندارم و خودشون با کیفیت هستن و زمانهایی را باهاشون میگذرونم که کلی لذت ببریم و زمانهای شاد وخوبشون را با من میگذرونن

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: