پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2 - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-photo.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-30 07:02:222024-02-14 06:19:27پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام
خداقوت
یعنی من عاشقتونم استاد(استیکرمحبت وخنده)
الگوهای تکرارشونده:
من خیلی وقته که دوست صمیمی ندارم البته خیلی اجتماعی هستم ومیتونم دوست پیدا کنم ولی دیگه دلم نمیخواد و هرچی ام دوست داشتم به دلایل مختلف کات کردم…
بعضیشام دست خودم نبوده و جهان جداکرده بدلیل عدم تطابق فرکانسی…
1_
الان که نگاه میکنم دوستهای نزدیک من این ویژگی رو داشتن که ریشه شون روستایی بود
خواستگارامم همینطور
اصلا من می گفتم بابا چرا هرکی میاد خواستگاری من روستاییه آدمهای خیلی تحصیلکرده وگاهاباکلاسی بودن ولی ریشه شون وخانوادشون روستایی بود
مامان من اصالتا شهریه وحانوادش از خانواده های سرشناس شهرمان
ولی بابام نه..خودش تو شهر به دنیا اومده ولی خانوادش ریشش روستاییه البته همه شون تو شهر زندگی میکنن به جز فامیلای دورمثلا..
و این همیشه برای مادرم زجرآور بوده
خودبابام ویژگی های خوبی داشت که میشدقبولش کرد ولی خب خانوادش جور نبوده با مامانم اینا واونام هی اصرار کردن و خلاصه اینا باهم ازدواج کردن
همیشه این ناراحتی ها بوده تو دل مامانم خصوصا که کل طائفش به روستایی بودن حساسن و اصلا ازروستایی جماعت دختر نمیگیرن وبهشون زن نمیدن
خلاصه فقط مامان من تافته جدابافته شده و به قول ما ترکها و خودش همیشه میگه” سِچگین “شده یعنی همون تافته جدابافته البته بلحاظ منفی نه مثبت(استیکرخنده) سِچ درترکی یعنی جداکن مثلا توخرید میوه میگن “سِچ آپار” یعنی “جدا کن ببر ” درهم نیست میتونی خودت جدا کنی…
مثلا هر مراسمی که خانواده مادرم عمه هامودعوت میکردن مامانم کارت نمی داد و انگار روش نمی شد خانوادش خونه رو ببینن
خلاصه که یه عمر مامانم ازاین قضیه ناراضی بود و منم همش می گفتم حواسم باشه به روستایی نرم که البته الگوی تکراری ما این شد که خاهر بزرگمم به روستایی رفت خودمم خاهر کوچیکمم با یکی درارتباطه که اونم ریشش روستاییه شاید ازدواج کنه
اصلا خودمونم موندیم که چجوریه که ما اینقددلمون شهری میخواد ولی همه روستایی میشن؟؟؟؟؟؟(استیکر تعجب و گریه)
2_
یه الگوی تکرار شونده شوهرم داره همون گم کردن وسایلش خصوصا کارت بانکیشه تند تند گم میکنه..
3_
یه الگوی تکرار شونده تو رابطه با شوهرم دارم تند تند دعواهای سنگین داریم 9ساله همش همینه
استاد ماهم مثل شما 3خاهر و 1برادریم
یه نکته هم بگم به همه عزیزانی که در روستا زندگی میکنن یا ریششون روستاییه من اصلا قصد جسارت و بی ادبی بهشون ندارم و اتفاقا خیلی آدمهای باصفایی هستن ولی مادر من از اون مورد خیر ندید میگفت ادمای قدرنشناس واذیتگری بودن واین حس یه عمر به ما تزریق شد
آخرشم خودمون هم به همون روز افتادیم
الهی که همه شاد و سلامت باشن ماهم توشون
ممنون از توضیحات بینظریتون
منتظر راهکارهای شما برای این بخش هستم
خداخیرتون بده
بینهایت سپاسگزارم
یه نکته ام در آخر بگم این استیکرگذاری رو حذف کردین آدم حسشو کامل نمیتونه منتقل کنه کاش امکان استیکرگذاری رو دوباره برگردونید
سلام خدمت استاد عزیز
سلام خدمت استاد شایسته عزیز
و سلام خدمت همــــه دوستان گلم
خدا رو شکر که در جمع شما هستم
خداونـدا کمکم کن به حرف هایی که می زنم عمل کنم
بریم سراغ تمرین این فایل و این جلسه (کامنت1)
حضرت مولانا:
ای بسا ظلمی که بینی در کسان
خوی تو باشد دریشان ای فلان
اندریشان تافته هستی تو
از نفاق و ظلم و بد مستی تو
سوره نــــور آیه 26
الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَالْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ ۖ وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ
زنان پلید، سزاوار مردان پلیدند ومردان پلید، سزاوار زنان پلید. زنان پاک براى مردان پاک و مردان پاک براى زنان پاک
حضرت مولانا
خوب خوبی را کند جذب این بدان
طیبات و طیبین بر وی بخوان
در جهان هر چیز چیزی جذب کرد
گرم گرمی را کشید و سرد سرد
قسم باطل باطلان را میکشند
باقیان از باقیان هم سرخوشند
ناریان مر ناریان را جاذباند
نوریان مر نوریان را طالباند
قسمتی از آیه 7 سوره اسراء
إنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها
اگر نیکی کنید به خود نیکی کرده اید، و اگر بدی کنید به خود بدی کرده اید
قسمتی از آیه 8 سوره اسراء
وَإِنْ عُدْتُمْ عُدْنَا
اگر بازگردید ما نیز باز می گردیم
آل عمران بخشی از آیه 54
وَمَکَرُواْ وَمَکَرَ ٱللَّهُۖ
و نیرنگ زدند و خدا نیز نیرنگ زد
سوره شوری آیه 30
وَمَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ
هر مصیبتی که به شما می رسد، به واسطه چیزهایی است که از پیش فرستاده اید(فرکانس، درخواست، نیاز)
در ابتدای سوره اسراء خداوند می فرمایند که: من پاک و منزه هستم، من منزه هستم از اینکه بخواید آنچه که خودتان خلق کردید و به من نسبت بدهید، در ادامه می فرمایند که: دو بار در زمین فساد می کنید و هر بار به واسطه پترن هایی که دارید افرادی بر شما چیره می شوند که شمارو می کشند و عذاب می دهند. می فرماید که این الگوی شماست و شما جذبش می کنید، و در بین دو داستان عذاب و چیره شدگی میفرماید:
اگر نیکی کنید به خود نیکی کرده اید، و اگر بدی کنید به خود بدی کرده اید
بعد خداوند در تایید قانون جهان هستی در آیه 9 می فرمایند:
إِنَّ هَـٰذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَیُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کَبِیرًا
قطعاً این قرآن به [آیینى] که خود پایدارتر است راه مىنماید، و به آن مؤمنانى که کارهاى شایسته مىکنند، مژده مىدهد که پاداشى بزرگ برایشان خواهد بود( اگر شایسته باشید شایستگی به سراغتون می آید)
سوره انبیا آیه 105
وَ لَقَدْ کتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُها عِبادِی الصَّالِحُونَ
در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.
ممنونم استاد بزرگ که مستقیم رفتید سر اصل، خوش به حالتون که شدید رسول قوانین خدا.
ممنون از دوستان عزیز که همراهم هستید
ممنونم سیدسجادعزیز که اززاویه نگاه بزرگان این حیطه مجموعه ای فراهم کردی وبرای ماهم نوشتی.
من که انگارچشم دلم داره بازمیشه وبه هرچیزی که نگاه میکنم لطف وصنع خدارو مشاهده میکنم وازاین موضوع خیلی خوشحالم.
من در حال استفاده از دوره حل مسایل هستم.این فایلهای رایگان اخیرخیلی برام عالی بود انگارکه استاد کل دورشو تو این فایلا گفته ولی چون شما دوره رو تهیه کردی واستفاده میکنی میشه به من بگی که اطلاعات دوره کشف قوانین چقدرتونسته بیشتربهت کمک کنه ؟
ممنون میشم ازپاسخت.
سلام مهرک
چه اسم زیــبایی
من تازه خریدم و جلسه اولم و روز سوم کد نویسی هستم.
فایل معرفی دوره که رایگان توی سایت هست و توی دوره هم، مقدمه دوره هست رو گوش بدید، نکته برداری کنید از خدا هم بخواید ذهنتون رو باز کنه. چندین بار گوشش بدین.
من از خدا خواستم اگه خوبه که این دوزه رو بخرم، خودشم پولش رو بفرسته، ساعت 9 شب بود، فرداش بهم زنگ زدن و من رفتم کار کردم و دو نیم بهم دادن و فهمیدم که دیشب ساعت 9,5 این تصمیم و گرفتن، چندین نشونه که توضیحش برام سخته هم اومد، و دوره هم برام یه جورایی تخفیف خورد که اونم عجیب بود.
تو همین چند روز در کنار فایلهای رایگان و انجام تمریناتش من خیلی با همه چی به صلح رسیدم، مشکلاتم و پذیرفتم و بسیار امیدوارترم، خییییلی خوبه.
نمیخوام امیدوارتون کنم چون هیچ دوره ای زندگی کسی رو عوض نمی کنه مگر اینکه 1.بپذیری و تسلیم صد در صدی باشی2.عمل کنی.
(من اولش سه چار روز کار کردم دیدم احساسم بده، همه رو پاره کردم برگشتم از اول و با توکل به خدا شروع کردم)
اتفاقات خوب این چند روز؛
فندک زیپو هدیه از آمریکا، شهر نیویورک، عکسش و فرستاد رو پنجره بود، پس زمینشم منهتن بود.
نوشته بودم 200 تومن میخوام و میخوام نشونش بیاد» پیشنهاد وام کشاورزی 300 تومن بهم دادن، طرف گفت خودمم یه ترکتور به نامت می کنم کوتاه مدت، آشنا هم تو بانک دارم کارات و انجام می ده، و راهکار داد که با 200 تومنش می تونم ماهی 12 تومن درآمد داشته باشم،بدون انجام هیچ کاری، البته من هنوز اقدامی نکردم، احساس می کنم میتونم بهتر از این و خلق کنم.
200 هزار
300 هزار
250 هزار هم اومده
خوده دوره که معجزه وار اومد و جای خود دارد
سه تا پیشنهاد کار داشتم، یکیش
فعلا اوکی شده.
آدمای منفی و نمی بینم
سه چار تا هدیه که الان یادم افتاد
خبر خیلی خوبی شنیدم، برادرزادم که آمریکاس گفت باردار شدم.
حال عمومی خانوادم خیلی بهتره.
کسالت و بی حالی داشتم که اونم هدایت شدم به جینسینگ و سیاه دانه و عسل، خیلی بهترم.
از خدا تحسین خواستم و خواستم بهم بگه چند چندم، از چند نفر تحسین شنیدم.
بسیار ممنونم بابت سوال به موقتون خیلی امیدوار شدم خودم
مهرک خیلی اسم قشنگیه
دورود بر شما
ممنون ازراهنماییهات دوست خوبم.وازاینکه درهای رزق وگشایشهای عالی رو تجربه میکنی خیلی خوشحالم.
امیدوارم هرروزبهترازروزقبل ودریافتهای عالی داشته باشی.
از اینکه گفتی چندتاتحسین خواستم به نظرم رسید چه ایده خوبی منهم ازخدا بخوام .
وبلافاصله خواستم بگم اسممو خودم انتخاب کردم ومبناش شروع تغییر بود واینکه شما گفتی زیباست ،شد اولین تحسین
وناگهان خودم گفتم ببین چه درلحظه میاد.
شاد،سالم،ثروتمند ودرپناه خدا باشی.
سلام مجدد به مهرک زیبا
مبارکتون باشه دوره کشف قوانین زندگی
کامنتتون رو می خوندم، دیدم گوشش نوشته، خریدار این محصول
خیلی خوشحال شدم
خدارو شکر که پولش رسید به دستتون.
امیدوارم همه بچه ها، در کنار هم، بیشترین و بهترین نتیجه
ها رو از این دوره بگیریم
درود
️کامنت های شما ارزشمنده، می تونه به خیلی ها کمک کنه️
با سلام خدمت استاد خوب خودم و مریم جان عزیز دلم
و سلام به همه دوستان عزیزم
دوستای خوبم من واقعا بهتون مدیونم، به کامنت هایی که می ذارید، من حدود یک ساله که به این خانواده پیوستم و طی چند مرحله روی خودم کار کردم، با دوره عشق و مودت در روابط شروع کردم و وقتی شروعش کردم، خیلی خیلی جدی پیگیرش بودم. هر فایل رو بارها گوش دادم و پیاده سازی کردم. خیلی برام خوب بود.
ولی از چهارشنبه یعنی چهار روز پیش تصمیم گرفتم به یه مرحله عمیق تر از آگاهی ها دست پیدا کنم. از روز عرفه. و واقعا نمی دونید چقدر این تصمیم برام مفید بود. در لحظه تصمیم گرفتم دیگه به بدهی موقتی که برام پیش اومده فکر نکنم و تمرکز کنم بر روی زیبایی ها.
و توی این چهار روز بارها و بارها هدایت دریافت کردم. نمی تونم بگم “شاید باورتون نشه” (چون کسایی که توی این سایت هستن حتما باورشون می شه) هر کامنتی که این چند روز به صورت رندوم می خونم، دقیقا انگار برای همین لحظه من نوشته شده و نمی دونید چقدر از درون به وجد اومدم.
همین الان که دارم اینا رو می نویسم چشمام پر از اشکه، اشک شوق و شگفتی.
احساس می کنم به یک لایه (هر چند نازک) عمیق تر رسیدم و از خدا می خوام که کمکم کنه تا این مسیر رو همین طوری ادامه بدم.
اینو نوشتم تا هم به خودم یادآوری کنم و هم به شما عزیزان جان بگم که چقدر کامنت هاتون خوب و ارزشمنده.
تازه الان می فهمم چرا استاد عزیزم انقدر به نوشتن و خواندن کامنت اصرار دارن. حتی فهمیدن همین مطلب هم نیاز به تکامل داشت.
در پناه خدا باشیم :)
به نام الله هدایتگرم
سلام به شمایی که داری این کامنت رو میخونی
امیدوارم شما هم مثل من بتونی الگو های تکرار شونده را در خود بیابی و برطرفشان کنی
استاد عزیزم من ادمهایی را جذب میکنم که خیلی از من پر توقع میشوند خیلی دوست دارند که هر کاری رو که از من تقاضا دارند من انجامش دهم اگر انجام ندهم سریع ناراحت میشوند ،من برای اینکه ناراحت نشوند و دوستی و رفاقتمان بر قرار باشد همه جوره تلاشم بر این است که دوستیمون حفظ بشود
مثلا همسایه ام که پنجاه و خورده ای از من بزرگه از اول که من رو نمیشناخت خیلی معذب بود و اگر کاری هم داشت خیلی با احترام از من درخواست میکرد
بنده خدا انتظار هم نداشت که من بتونم انجامش بدم
اما من !!!خیلی دوست داشتم که نه همسایه روی من حساب باز کرده ازمن کمک خواسته من باید انحامش بدهم اگر تب و اتیش هم دستم بود میگذاشتمش زمین برای انجام کار درخواست شده ، بماند که چقدر اذیت میشدم چقدر شوهرم ناراحت بود چقدر با هم جرو بحث داشتیم که من خیلی به همه خدمت میکنم چرا اونا برای من این طوری نیستند
بیشتر روز ها میگفت تو کیک خوشمزه درست میکنی باید بیای با هم کیک بپذیم چی لازمه من هم قطعا میپذیرفتم .اما روم نمیشد بگم فلان و فلان بیار میگفتم همه چیز دارم تو فقط بیا درست کنیم .
یا خاله ام که نزدیکیم با هم که وقتی دور همی داریم میگن تو باید غذا درست کنی تو دستپخت خوشمزه ای داری من این کار رو وظیفه خودم میدونم چون از من تعریف شده نمیشه که زشته نمیشه که اون وقت اونا ناراحت میشوند تو دور همی ها شرکتم نمیدن .
.همسرم بیشتر وقت ها از من کار هایی را بیش از حد توانم از من انتظار داره ومن وظیفه کوچیک خودم میدونم که باید به حرف همسرم گوش بدم وگر نه زن خوبی نیستم ترک میشم ،
یا خواهر ها یا برادرهایم از من درخواست میکنند که وقدر تو مهربونی فقط تویی که حرف ما رو گوش میدی
احساساتم بر انگیخته میشه و خوشحال که من فقط خوبم پس باید تعریف هایی که از من شده را جبران کنم
باید کاری کنم که لایق تعریف و تمجید همسایه خاله،دوست ،خواهر ،برادر، پدر ،مادر ،قرار بگیرم اونا از من خوششون بیاد
یا در یک جمعی نشستم که خودی هستیم طرف تشنه میشه میگه حنیفه پاشو برام اب بیار
نمیگم که خودت پاشو بیار ، یا نمیگم دستم بنده پاشو خودت بخور ،
چون ادمی شدم وابسته به تایید دیگران آخ آخ آخ چقدر توی همه کامنت هام نوشتم و قشنگ تو ذهنم نهادینه شده که بابا پس دیگران مقصر نیستند مقصر خود من هستم
منم که احساساتی میشم
منم که زود باورم
منم که توانایی نه فتن رو ندارم در مقابل تقاضا و درخواست های بی رویه ی ادم ها
منم که فک میکنم اگه انجام ندهم ادمها از من دور میشند ادمها تردم میکنند .
دیگه کسی با من دوست نمیشه
دیگه تنها میمونم ،
اما من نیومدم الگو هایی را پیدا کنم که بر عکس من هستند ولی دوستهای زیاد و فابریکی دارند .
مثل خاله نرگسم که به هیچ عنوان خودش رو فدای دیگران نمیکنه
خیلی خیلی برا خودش ارزش قائل هست
خیلی خیلی ادم هایی دورش جمع شدن که دوسش دارند و براش هدیه میبرند
تو مهمونی های مهم دعوتش میکنند
ازش نظر میخوان برای کار های مهم
خیلی هم شوخ طبع و شیرین زبونه
خیلی از تنهایی هاش لذت میبره
خیلی با خودش رفیقه
همه دوست دارن که باهاش در ارتباط باشند
همه دوست دارند که با اون برند تفریح اما با هزینه خودشون .اون هم دعوت میکنند
وخیلی من یکی عاشق ش هستم خیلی دوستش دارم از بین خاله های دیگه ام
اون حالا شده الگوی من دارم واقعا کار میکنم روی خودم
وواقعا تغیرات هر چند کم ولی خوبی رو میگیرم خدارو شکر
خدایا به من کمک کن حالا که خودم میخوام تغییر کنم
سلام سلام استاد قشنگم
رد پای 12 از تعهد 40 روزه.
چقددر این تعهد دادن خوبه میدونین خوبیش چیه؟اینکه در طول روز تا از قانون یادت میشه یکهو یک تلنگری میخوری که حواست کجاست تو دوره تعهدی!
بریم سراغ فایل؛
الگوهای تکرار شونده دیگران در مورد خودم؛
اینکه احساس میکنم عالم و ادم از من همیشه توقع دارن از بچه بگیر تا پدر برادر فامیل.حتی فامیل درجه 2 هم توقع داره بهش زنگ بزنم.بابا یکی نیس بگه اگه من بخام هر روز به همه فامیل زنگ بزنم احوال بپرسم که هر روز باید صب تا شب پای تلفن باشم.البته اینم بگم تو یک سال اخیر 50 درجه این توقعات کم شده چون من دیگه اگه کسی ازم گلایه کنه دیگه پیگیر نمیشم فقط میگم چشم حق با شماست همین!ولی فامیل درجه یکم همچنان ازم توقع دارن.حتی بچه هام حتی تو کارهای خونه چه برسه به چیز های دیگه.
ای در حالیه که تو عمرم یادم نمیاد از کسی کوچکترین توقع رو داشته باشم.سعی کردم همیشه رو پای خودم باشم.برا خودم از کسی هیچی توقع نکردم.شاید برای کسی از کس دیگه توقع کردم که چه جورم ممکنه به شدتم توقع کرده باشم ولی برا خودم اصلااااا هیچی حتی شاید خودمو بدهکارم دونستم.
فقط تنها کسی که از همه کمتر ازم توقع داره همسر عزیزمه.عشقه عشق…احساس میکنم تنها کسیکه از من زیاد توقع نداره.
نمیدونم دقیقا علتش چیه ولی شاید چون هم خودش مستقله و هم اینکه من از اول طوری برخورد نکردم که پر توقع باشه البته اولای ازدواجمون چرا به شدددت پر توقع بود ولی الان دو سه سالی هست کم توقع شده.شاید به خاطر تغییر رفتار من تو روابطم هست.
الگوی بعدی؛خوشحالم که در 90 درصد مواقع مخصوصا جدیدا بیشتر ادمهای شاد و پر انرژی رو جذب میکنم.ادمهای مهربون خوش اخلاق یه جوریکه میان مستقیم بهم میگن چقدر تو دوست داشتنی مخصوصا توی تورها و سفرهایی که میرم.نمیدونم چرا ولی این اتفاق به شدت برام میفته.از اون طرف مثلا یه عده میان در مورد فلانی میگن چه اخلاق گندی نگا اینجوریه اونجوریه ولی من اصلا گاهی برام جا نمیفته میگم خوب اون اونجوریه اخلاقشه برا خودشه دوس داره مثلا خشک باشه یا مثلا مشروب خور باشه یا مثلا اخمو باشه اخلاق خودشه برا من که نیس بعد میبینم همون طرف میاد کلی به من ابراز محبت میکنه.
الگوی بعدی؛ احساس میکنم روابطم بیرون از خونه خیلی بهتر از توی خونه اس.با دیگران کمتر عصبانی میشم شاد ترم جوری که اگه از چیزی ناراحت باشم تو جمع که میرم دیگه کم کم زود فراموش میکنم ولی اگه تو خونه از چیزی یا کسی ناراحت باشم خیلی سختمه و گاهی نمیتونم عصبانیتمو کنترل کنم در مجموع تو روابط اجتماعی شاد ترم تا تو روابط خانوادگی که البته بازم غیر از رابطه با همسرم.فقط با بچه ها زود زود عصبانی میشم.که صد البته به لطف اموزه های استاد هر روز دارم بهتر میشم.ولی این الگوی بزرگی برام بود.
بعدی اینکه ادمهای بدحساب رو جذب میکنم.همیشه یکی هست که بهم بدهکار باشه.
بعدی اینکه قبلنا همیشه ادمهاییکه از لحاط احساسی و به قول معروف گوش بیکار احتیاج داشتن رو جذب میکردم ولی الان که دارم فکر میکنم جدیدا چقدر این ادمها کم شدن.یکیشون که خیلی داغون بود کلا از زندگیم رفت بیرون اونم معجزه وار.ولی بازم یکی دو سه چهار نفری هستن که دنبال گوش بیکار میگردن که با تکرار وتمرین با خودم دارم کم و کمترش میکنم.
دیگه فعلا چیزی به ذهنم نمیاد تا باز فکر کنم و بیام بنویسم.
یک دنیا سپاس استاد عزیزم
*به نام هستی جانم،که هر لحظه هستش،در تک تک نفسهایم
*سلام به همه ی عزیزان
؟چه الگوهای تکرار شونده ای درباره ی روابط در زندگی شما هست؟
نمیتونم بگم من در روابطم چطور آدم هایی رو جذب میکنم(چون ممکنه همون شخص که با من عالی برخورد میکنه،با دیگران رفتار خوبی نداشته باشه) ،ولی میتونم بگم که تمام انسانهایی که با آنها ارتباط دارم بهترین خودشون رو به من نشان میدهند.
همیشه ارتباطاتم با دیگران خوب بوده، احترام ،محبت،شادی و خنده بوده ،و مورد اعتماد دیگران بوده ام.
*که البته همه ی این رفتار های عالی که از دیگران دریافت کردم ،حاصل عشق درونم بوده.
معمولا اطرافیانم در برخورد با من بهترین و مهربان ترین خودشون بوده اند و روی خوبشون رو به من نشان داده اند،چون من سعی میکنم بهترین خودم باشم،مهربون ترین و خوش اخلاق ترین خودم (و هر روز در این زمینه پیشرفت کنم)
پس از دیگران هم همین ویژگیها رو دریافت میکنم .
من اجازه نمیدهم که هیچ کس در رابطه با من از یک مرزی عبور کنه(همیشه به خودم میگم که من توی حباب خودم زندگی میکنم که هیچ کس نمتونه از مرزش رد بشه،با چشم دیده نمیشه ولی وجود دارد).
*من اهل غیبت راجع به دیگران نیستم و سعی میکنم در لحظه ی حال ،فقط با افرادی که حضور دارن باشم.
*بار ها شنیدم که دیگران گفتن:وقتی پیشه هلن هستی،خیالت راحته که هرگز راجع به شخص سومی صحبت نمیکنه.
*از زمان بچگی در جمع هایی که راجع به دیگران صحبت میکردن شرکت نمیکردم و شرکت نمیکنم ،یا بلافاصله جمع رو ترک میکنم و اجازه نمیدهم کسی راجع به شخص دیگری برای من صحبت کنه(فکر میکنم یکی از دلایل رابطه ی خوبم با دیگران همینه)
*هرچند من با همه دوست نمیشم ،ولی دوستانه برخورد میکنم.
*عاشق لبخندم هستم،معمولا با لبخند صحبت میکنم و لبخند دیگران رو دریافت میکنم.
من آدم رکی هستم،اگر شخصی از مرزی که گذاشتم عبور کنه،سریع هشدار میدم و خیلی رک صحبت میکنم.
*اگر شخصی رو مضر ببینم،حذف میکنم،همیشه پیشگیری میکنم توی این زمینه.
*اجازه نمیدم از یک سوراخ چندبار گزیده شوم.
من فضول زندگی دیگران نیستم،من همیشه یک /به من چه!!!/در ذهنم در رابطه با زندگی و مسائل و هر انچه که به دیگران ارتباط داشته باشد دارم و یک /به شما چه!!!/در مورد مسائل زندگی خودم،یعنی من در زندگی دیگران تجسس نمیکنم و تمرکزم رو سعی میکنم روی زندگی خودم بگذارم.
یک نکته ی دیگه ،من عااااااشق بچها هستم،بچها خیلی عالی هستن،بدون مقاومت،بدون کینه،بدون ego (نفس).
*من اگر در موقعیتی قرار بگیرم که پر باشه از افراد ناآگاه و از مشایعت با افراد بزرگسال سودی نبرم و یاد نگیرم،هرگز وقتم رو باهاشون تلف نمیکنم (که البته مدتهاست این اتفاق نمی افتد،چون من روابطم رو کنترل میکنم وکلا در چنین جمعهایی دیگر حضور پیدا نمیکنم)به جمع بچها میپیوندم،که واقعا به من درس یاد میدهند،بچها توی رویاهاشون ، که اصلا هم براشون دور از دسترس نیست زندگی میکنن،بچها راست گو هستن،مقاومتی در وجودشون نیست و هر آنچه که بخوان رو جوری تخیل میکنن که انگار همون لحظه داره اتفاق می افته،بچها شاد هستن،پر انرژی،میخندند و بازی میکنن،حرفهای خوب میزنن که من رو میخندونه و حالم رو عالی میکنه.شکر
من ارتباطاتم در حال حاضر به سه تا پنج نفر خطم شده، و هیچ رفت و امدی با افراد فامیل ندارم ،و سعی میکنم ورودیهایم را کنترل کنم .
هرچند من هر روز و هر لحظه دارم روی خودم کار میکنم و روی روابطم برای بهبود دائمی.
در نتیجه ی این گفته ،من عشق زندگی ام را جذب کردم،و خییییلی خوشحال هستم ،ما باهم خوشبخت ترین هستیم
،هم مدار و هم فرکانس،هم نواز(هر دو موزیسین)،هم نورد(هر دو کوه نورد)،هم کار،پایه ی هم هستیم،هر دو عاشق طبیعت و طبیعت گردی، و هر دو عااااشق هم.این رابطه یکی از بهترین هدیه هایی هست که خدا به من داده،و خیییییلی بهتر از هر انچه که خواسته بودم هست،که بسیار سپاسگزارم خداوند هستم.
ممنونم بابت این آگاهی های با ارزش
سلام دوست عزیزم
من هم شماروتحسین میکنم و خوشحالم از وجودت.از وجود زنان قوی ک الگوی دیگران میشوند
شخصیتت دقیقا شخصیتی هست ک استاد توی فایل اصل بقای اصلح توضیح میدن،یک انسان دارای انضباط شخصی
با باورهای درست ک عاشق خودشه،اولویت خودشه ،ب خودش بها میده
(من دقیقا برعکس این بودم و حتی الان ک ماه ها دارم روی خودم کار میکنم باز هم با خوندن کامنتت این اومد ته ته ته ذهنم ک یه دختر سنگدل !!!
حالا ببین عاشق خود بودن،ب سبک خود زندگی کردن چققققدر در من بد تعبیر شده ک بعد از ماه ها کار کردن روی خودم احساس ارزشمندیم هنوز هم ته دلم این انضباط شخصی رو بی رحمی و سنگدلی میدونم
اما من ب خودم قول میدم ک بالاخره دهن این شیطان ذهنی رو با خاک یکسان کنم و ب شخصیتی مثل شما،ک شخصیت محبوبم هست تبدیل شم
ممنونم از کامنتت
In the name of Allah
سلام بر خدای مهربان
سلام بر روح خدا سید حسین عباسمنش
سلام بر مهربانی
سلام بر دانش
سلام بر آگاهی
سلام بر مریم شایسته عزیز کارگردان پارادیس
همشهری عزیزم
سلام به همه عباسمنشی های عزیز
که الان دیگه در دایره روابط زندگیشون براحتی در مدار هم قرار می گیرند
عجب فایل زیباو خوبی بود این فایل و دقیقا من میخواهم از حس خودم و از الگوهای تکرار شونده خودم براتون بگممممممم که شاخ دربیاریدددددد و کلی سورپرایز بشید
من یادم میاد دقیقا تا پنج شش سال قبل همین موضوع در زندگی کاری من و حتی زندگی شخصی من تکرار شوندگی بسیار بالایی داشت و من همواره زجر می کشیدم که چرا این ادمها و چرا این شرایط تا بالاخره با هدایت عالی الله بکتا وارد سایت شدم وشروع به کار کردن روی خودم کردم تا حذف و اضافه هر روزه اون ادمهای عزیز
اشکال از من بود نه اونها من در درون خودم داشتم هر روز با الگوهای نادرستم اونهارو دعوت می کردم و همواره هم در زجر و ناراحتی بودم
و نهایتا استارت کار خورد و اشکال شناسایی شد و حل شد
الان چندساله بجز ادمهای عالی ،مهربان،ثروتمند با سواد و رویایی چیزی ندارم در زندگیم
با این مثال بهتون بگم که من مدرس زبان هستم و آیلتس تدریس می کنم و عموما مخاطب من کسانی هستند که قصد مهاجرت و ترک وطن و نقطه امن زندگیشون رو دارند که من همیشه بسیار علاقمند به روبرویی با این چنین ادمهای خاص بوده ام ولیبرخی از اینها در پرداخت شهریه،در انجام تکالیف ،در حضور منظم در کلاس همیشه من را به چالش می انداختند من همواره گله و شکایت داشتم که اون شاگرد خوبها که هم تکلیف انجام میدهندهم سهریه را نقد و یکجا می دهند و هم اینکه همه خصوصیاتشان عالی کجا هستندددد و در بیرون از خودم دنبالشون می گشتم تا نهایتا الگوهارو در خودم تغییر دادممممممم و الان تمام اون الگوهای تکرار شونده من شده اند تکرار شونده های عالی عالی عالی و باب میل من
این مثال در زندگی کاری من بشدت قابل لمس و تجربه شده است.
همونطور که استاد عزیز فرموده اند
ایمان بی عمل حرف مفت است بتید روی خودم کار کنمممممم و زیاد همکار کنم
عامل درونی در همه موارد باید درست بشه نه بیرونی ….
استاد دوستت دارم
راستی یه قولی دادم به خودم
به شما
به جهان هستی
فایل نتایجم رو بالاخره ارسال می کنم ولی لوکیشن کرمان (شهر محل رندگیم )نیست
فلوریدا جلوی درب پارادیس است
بزودی خیلی زود
باتشکر
احسان ریانی کسی که تمام زندگیش
تمام 24 ساعتش فقط یه کاریه
گوش دادن به آموزه های استاد عباسمنش هستش و نوشتن و نوشتن
سلام آقا احسان عزیز
داشتم کامنت زیباتونو میخوندم یه هو مچ ذهن نجوا گرمو گرفتم و فهمیدم عجیب لش میخواد بهونه گیری کنه و بد بیراه بگه و موفقیت افراد تحسین نکنه
شما داشتید از اهداف خودنون میگفتین و اینکه بزودی شما رو در پردایس خواهیم دید و اولین چیزی که ذهن من میگفت این بود
زهی خیال باطل
که مچشو گرفتم ..عجب چموش این ذهن من که فک میکنم دارم روش کار میکنم
از خدا براتون لحظه قشنگ بودن با استاد عزیزمونو در پردایس آرزو میکنم
و مطمینم که شما و خیلی از دوستان که واقعا دارید روی خودتون کار میکنید حتما موفق خواهید شد
اینم نوشتم که به ذهنم بگم و ثابت کنم که هر چقدر نجوا کنی نمیتونی جلوی منو بگیری و من حتما به عنوان شاگرد نمونه استاد موفق خواهم شد و به همراه آقا احسان حتما از نتایج عالیمون برا استاد به اشتراک خواهیم گذاشت
سلام استاد عزیزم مریم جان و تمامی دوستانم!
عید همه تان مبارک!
من در روابطم دو نوع الگو تکرار شونده را تجربه کردم
نخست میریم سراغ الگو تکرار شونده اولی که از نوع احترام، مهم بودن و اهمیت دادن و دریافت دوستان خوب است:
روابطم با خانواده
در بین اعضای خانواده نظرم خیلی مهم و تاثیر گذار است طوری که اکثر اوقات نظر من به کرسی می نشیند و بسیار مهم است. از سوی دیگر مادرم همیشه غذاهای دلخواه من را پخته می کند طوری که دو خواهر کوچکترم نظرش شان قسمت غذا و دیگر مسایل آن قدر مهم نیست و پذیرفته نمی شود و همیشه از این موضوع از مادرم شکایت دارند و دلخورند .
از دوستانم بگم دوستانی خیلی خوب دارم یعنی همیشه همین جور بوده و دوستانی خوب به تورم خورده ویژه گی این آدم ها اینه که خیلی مهربان، خدا جو، پایدار در عهد و قول اند و از سوی در مواقع مهم به دردم خورده و خیلی مردانه وار کمکم کردن نه از روی رو در واسی بلکه قلبا و عاشقانه .
اما این موضوع در خاستگارهایم و کسانی که من دوست شان داشتم بر عکس عمل می کند یعنی خاستگارهایم همیشه به من بی توجهی نشان داده اند طوری که یا زبانن خاستگاری کرده و به خانه ما به خاستگاری نیامدند و یا اگر هم آمدند رفتن و بر نگشتن با وجودی که فرد ایده حال دسته اولی و دومی در اکثر مواقع بودم . در رابطه به کسایی که من دو ست شان داشتم قضیه طوری است که اونها در بیشتر موارد طوری بر خورد می کردند که من فکر میکردنم دوستم دارند حال آنکه بعدا برایم ثابت میشد که اونها اصلا دوستم نداشتند من این طور فکر میکردم و دچار سو تفاهم شده بودم.و بسیار انرژی و وقتم گرفته شده چراکه کانون تمرکزم را کاملا در اختیار داشتند و روزها و شب های زیادی حس و حال بد را در این خصوص تجربه کردم.
سپاس گزارم استاد از این فایل تان که بهم کمک می کند تا ترمزم مخفیم را در این الگو تکراری پیداکنم .
سلام ب استاد عزیزم و مریم جان و همه دوستان بی نظیر
قبل از اینکه امروز بیام تو سایت و فایل جدید و گوش بدم داشتم ب این الگو فکر میکردم که چرا من از همون دوران نو جوانی با هر شخصی ک میخواستم وارد رابطه بشم باید حتما چند سال بین 4تا8 سال از من بزرگتر میبود (وهمیشه میگفتم پسرا از نظر عقلی خیلی بچن ودرکشون پایینه باید حتما چند سال ازت بزرگتر باشن تازه اون موقع در حد خودت میتونن بفهمن )و اینو از بچگی توی مدارس و خانواده زیاد شنیده بودم و یه باور خیییلی قوی توی من بود
و باعث شده بود با هر دختر و پسری ک دوست میشدمچندین سال از من بزرگتر بودن اما از نظر عقلی واقعا بچگونه رفتار میکردن حتی گاهن چندین بار زبونی بهشون میگفتم ک باز خوبه خدارو شکر تو 8 سال از من بزرگتری ک اینجوری داری رفتار یا فکر میکنی چون بشدت میخواستم همیشه توی رابطه هوم با افردای دوست بشم چ دختر چ پسر ک ب معنای واقعی ازم بزرگتر باشن و ازشون یاد بگیرم و برام الگو باشن اما همیشه چ دختر چ پسرایی رو جذب میکردم ک بهم میگفتن تو خیلی بیشتر لز سنت میفهمی و توی مسائل زندگیشون همیشه در حال مشاوره دادن بهشون بودم بخصوص دوستای دخترم ک همیشه ناله های خانواده و دوس پسراشون و واسم میاوردن و میگفتن راهنماییمون کن تو خیلی خوب حرف میزنی
منم انگار ته ذهنم بدم نمیومد از اینکه همیشه ادای حامیا و بلدا رو در بیارم بچه اول خانواده بودم و از بچگی مسئولیت خواهر برادرای کوچیکم با من بود اگه اشتباهی میکردن من سرزنش میشدم و همیشه باید ب قول مامانم جوری رفتار میکردم ک اونا از من یاد بگیرن خانم الگووووو
اصلا بخاطر همین اخلاقم بود ک هیچ وقت دوست صمیمی نداشتم و همیشه زبونی میگفتم
هنوز هیچ دختری و پیدا نکردم ک رفتاراشو اخلاقاش ب دلم بشینه وبرام یه الگوی خوب باشه همشون بچه و فازکین یا در حد دوستی با من نیستن
الان دارم میفهمم دلیل خیلی از اتفاقات زندگیمو دلیل جذب ادمای ضعیف و وابسته رو همین الان ک دارم مینویسم و اشک میریزم انگار یه پرده از جلو چشمم کنار زده شد انگار ب یه اگاهی و شناخت جدیدی از خودم رسیدم ک اگه این فایل نبود هیچ وقت بهش فکر نمیکردم
چند روزه ک فکرم در گیر الگوهای تکرار شوندست
درد داره
تغییر درد داره بیرون اومدن از محیط امن دهن درد داره چقدر این چند روز کشمکش ذهنی داشتم چقدر رنج اوره واسه ذهنم فکر کردن تغییر درست و اصولی کردن کنکاش کردن و زیر و رو کردن مغزم باورای پوسیدم
اما بشدت شیرینه هر بار ک چراغی از یه اگاهی جدید نصبت ب خودم و رفتارام توی ذهنم روشن میشه انگار سبک تر میشم رها تر میشم
یه باور دیگه ای ک داشتم اینکه پسر هر چقدر مغرور تر جذاب تر
و با هر پسری هم وارد رابطه میشدم دقیقا همین مدلی بود اولش برام لذت بخش بود اما بعدش حسابی کلافه میشدم
کم حرف و تنها بودن همیشه حتی الان همسر خودم توی جمعای غریبه کم حرفه و خیلی صمیمی نمیشه
و هیچ دوستی هم نداره
دخترایی رو همیشه توی محل کار جذب میکنم ک بشدت میخوان ک نصیحتشون کنم یا میخوان راه و چاه و نشونشون بدم یا از نصیحت شنیدن لذت میبرن و خودمم ادمی بودم ک از اینکه یکیو مشاوره بدم لدت میبردم شخصیت حمایت کننده خیلی قوی دارم و همین ویژگیم باعث شد توی رابطه عاطفیم شخصی رو جذب کنم ک اونم بشدت ویژگی حمایت شونده داره تو مجردیاش از سمت مادرش الانم از سمت من
یه الگوی دیگه ای ک من از بچگی دارم و باورش هم از سمت یکی از معلمام بهم داده شد اینه ک من خیلی شخصیت جذاب و کاریزمایی دارم و باعث شده توی هر جمعی ک میرم چ محل کار چ بیرون چ دوستان چ باشگاه همه خییییلی بهم ابراز علاقه میکنن یا دوست دارن باهام صحبت کنن و این حسو خیلی عمیق از درون حس میکنم هرجایی ک میرم همیشه نگاه ها و لبخندای خیلی زیادی از اطرافیان از بچه کوچیک گرفته تاپیرو جوون دریافت میکنم
حتی توی خانواده پدر و مادرم خییلی بیشتر ب من ابراز علاقه و توجه میکنن و مادرم چندین بار زبونی گفته ک من نصبت ب ارزو کلا یه حس دیگه ای دارم
اگوی دیگه ای ک هست جدیدا توی روابطم هر دختر و پسری ک باهاشون برخورد دارم همه مستقل و ثروت مندن
یه الگویی ک از بچگی با من بوده اینه ک من همیشه میترسیدم با افراد خیلی صمیمی بشم
چون باورم این بود ک وقتی با یکی خیلی صمیمی بشی ب بهونه صمیمیت احترامارو زیر پا میزاره شوخیای رکیک میکنه یا میخواد ازت سو استفاده کنه یا تا وقتی باهاش سرسنگین تری بیشتر بهت توجه میکنه و تحویلت میگیره و اینو بارهاااا و بارهااااا تجربش کردم ک با هر ادمی ک یگم صمیمی شدم سریع خواسته ب بهونه صمیمیت شوخیای نجالب کنه و یا بی توجهی نصبت ب کاری ک باید برام انجام بده
مثلا توی باشگاه هر منشی جدیدی ک میومد سریع ب خودم میگفتم مبادا باهاش خیلی صمیمی شی ک پرو میشه و حد خودشو نگه نمیداره
الان یادم اومد ک همیشه با دوستام میگفتیم ادما رو وقتی نمیشناسی یا تو برخورد اول خیلی جداب تر و مودب ترن اما همین ک باهاشون صمیمی میشی سریع برات تکراری و خسته کننده میشن
الگوی بعدی اینه ک من خیلی کارای اداری کمتری برام پیش میاد و اگرم پیش بیاد خیییییلی سریع و راحت ادمای فوق العاده کارامو انجام میدن اینم بر میگرده ب همون شخصیت کاریزمایی ک گفتم بخصوص بانک ک میرفتم کارمندای اقا خیلی باهام رفتارخوبی داشتن و همیشه شوخی و بگو بخند داشتیم
یه الگوی خیلی قشنگ دیگه ای ک دارم اینکه ب لطف قانون و اموزشا سه چهارسالی میشه ک اصلا وسایلمو جا نمیزارم در صورتی ک این قبلا شدید بود
و بارها شده اگه گوشی یا لباس یا وسیله مهمی رو جا میزارم وقتی برمیگردم میبینم سرجای خودشه با اینکه اون اطراف پر ادم بوده
یه اتفاق دیگه ای هم ک هست نمیدونم الگوئه باور کمبوده عدم لیاقته اینه من توی رابطه با جنس مخالف بشدت مورد توجه و تحسین بودم تا اوایل ازدواجمم همین بود همیشه همسرم کلی وقت میزاشت برای من دست گلای قشنگ و و کلی کادو میخرید اما این اتفاق رفته رفته کم و کم تر شد و کاملا ناپدید شد دیگه
فقط یادمه اوایل ازدواجمون ک همسرم هرشب بدام گل میگرفت یکی دوبار بهش گفتم :وای میدونی قیمت این گلا چنده ک هرشب میخری بیا پولشو بهم بده یا پس انداز کنیم اول زندگیمون
الان دیگه جوری شده ک من از هر غریبه و اشنایی هدیه و گل و کارد دریافت میکنم الا این اقای همسر
خیلی ادم دست بخرجیه وبهتره بگم بخاطر ظرف سوراخش همیشه همه درامدسو خرج میکنه اما واسه هدیه و گل نه
حتی یادمه زبونی چند بار بهش میگفتم من اصلن ب این چیزاا احتیاج ندارم
الانم اصلا از نظر ذهنی درگیرش نیستم و کلا از این تیپ خانومایی ک خیلی روی سالگرد و ماه گرد و کادو حساسن نیستم ولی خب
بدمم نمیاد دوست دارم از طرف همسرم کادو بگیررم
البته اینم بگم همیشه چ بامنلسبت و چ بی مناسبت من کلی واسش هدیه میخریدم کلا از هدیه دادن حس خوبی میگرفتم
شایدماحساس عدم لیاقت پشتش باشه
اینا تمام چیزایی بود ک از فشار اوردن ب مغزم یادم اومد و از این ب بعد اگاه ترم نصبت ب رفتارای خودم و اطرافیانم
چقدر این فایلا ارزشمندن
سلام استاد عزیزم
و دوستان مهربانم
فایل استاد رو گوش دادم
و دارم کامنت های شما رو میخونم
خیلی به نکته های خوبی اشاره کردید و اشاره میکنید
و خیلی هاشو منم دارم
و یا داشتم و اصلاح شده
خیلی به درون خودم رجوع کردم
دیدم اول اینکه توی این دنیای بزرگ من باید هرچیزی رو که میبینم و جلوی راهم قرار میگیره براش سپاسگذاری کنم
الان اومدم توی پارک نشستم
خداروشکر میکنم جلوی من دوتا ماشین شاسی بلندپارک شده
مردم نشستندچیزای خوشمزه میخورندکنار همند دور همند من خداروشکر میکنم
و خوشحالم
چون قبلا این چیزا رو نمیدیدم همش جلوی روم دعوا میشد یا چیزای ناجالب میدیدم کثیفی آشغال اتفاقات ناجور
ولی الان نه
فقط،صدای آهنگ و موزیکای شاد و خوشگذرونی مردم رو میبینم
چرا ؟
چون یکمی تونستم مثل استاد شاد باشم شکر گذار باشم ذوق هر چیزی،رو بکنم خودم باشم از لحظه م لذت ببرم
مردم رو قضاوت نکنم خودمو قضاوت نکنم
انتقاد نکنم گله نکنم خبر بد نشنوم نگم
توی صحبت های استاد هم که گوش،میدم متوجه میشم استاد عباسمنش،هم به همچین آدمهای منفی نگر و مشکل دار برمیخوره ولی کانون توجه استاد روی نکات مثبت برنامه ریزی شده و از نکات و نقص های دیگران درس میگیره آگاهی میگیره میاد برای ما میگه ماهم یاد بگیریم
و اعراض میکنه از ناخاسته ها
اگر ما به ادمهای سواستفاده گر برمیخوریم چون دلسوزی میکنیم
چون نمیتونیم نه بگیم چون تعادل در روابط نداریم چون احساس مسعولیت میکنیم
چون بعد از مدتی مچ شدن با یکی شروع میکنیم به نکته سنجی وبه اون نکات منفی قدرت میدیم ارزش میدیم و بعد از مدتی میبینیم وضع بد ترمیشه و ما هم ضربه میخوریم
یه نکته ی دیگه مثلامن دارم دنبال خونه میگردم یا دارم دنبال همسر دلخواهم میگردم یا دنبال کار میکردم یا یک دوست خوب یا هر چیزی ….
به یه سری چیزایی برمیخورم که نزدیکه به علایق وسلایق من
ولی اونی که میخام نیست
من اینها رو نشونه میبینم ولی اصل اون چیزی که من میخام نیست
پس،صبر میکنم تابهش،برسم نا امید نمیشم بگم چرا من به این آدم برخوردم یا چرا اونجوری شد من دارم به وضوح میرسم دارم تکاملم رو طی،میکنم داره ایده ها میاد راه ها باز میشه …
اگر من دارم دوره کار میکنم باید قوانین بدون تغییر خدا رو کشف کنم
اگر یه روابط اشتباهی چندین بار تکرار میشه چون من باگ منفی دارم که از رابطه اول درسشو نگرفتم و این منم که یه ترمزی دارم نه دیگران و منم که اون وجه ناخوشایند طرف مقابلم رو بر انگیخته میکنم
پس منم باید عوض بشم
گاهی وقتا باید درک متقابل داشته باشم
به جای اینکه درک بشم
گاهی وقتها باید رها کنم و بگذرم
گاهی وقتا بایدغرورمو بزارم کنار و یه چیز کوچیک رو بزرگش نکنم
غرور و منیت ….
منم منم ها …از نداشتن اعتماد به نفس و عزت نفسه
توقع بی جا از دیگرانه نداشتن استقلاله
وابسته بودنه
در صلح نبودن با خودت با خدا با دنیای اطرافته
ولی درکل باید تکامل ما طی بشه
و به خودمون و دیگران گیر ندیم
چند وقتیه که با یسری افراد کات کردم اولش خیلی بهم ریختم
ولی الان میبینم اونا با من هم فرکانس نیستند فقط،هم خونند
با عشق رهاشون کردم و توی دلم دوسشون دارم ولی اصلا نمیتونم باهاشون ارتباط بگیرم
اگه خودخوری کنم باختم ولی الان رها هستم و آزاد
چون یبار به دنیا میام
اونا درسته هم خون منند ولی هم مدار من نیستند اونا دوست دارند هر جور خاستند زندگی کنند
منم این حقو دارم
پس شاید الان لازمه تنها باشم
توی تنهاییام رشد کنم
خودم و خدا رو پیدا کنم
من مسعول خودمم
مسعول شاد بودن درست زندگی کردن
و درآخر سپاسگذاری و شکر گذاری بابت همه آدمها و همه چیزهاهمه اتفاق ها میتونه حالم رو خوب و بهتر کنه هر وقت میخام گله کنم باید بجاش بگردم نکته های مثبت چیزای دیگه ی زندگیمو ببینم
بگردم و توجه م رو بندازم رو داشته هام
رو قشنگی های اطرافم نه رو نکته های منفی و حرف مردم و نقص های بقیه آگاهانه مراقب تله های ذهنم باشم آگاهانه مراقب نجواهاباشم ترس شک نا امیدی منفی نگری رو بزارم کنار
و بجاش عشق گذشت امید و ایمان رو جایگزین کنم
بخدا سخته ولی میشه …
مرسی از نگاهتون امیدوارم موفق باشیدحق یاورتان …