پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2 - صفحه 13

877 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مژگان اکرامی گفته:
    مدت عضویت: 768 روز

    سلام به استاد عزیزم

    یه الگو که پیدا کردن در روابطم اینکه تمام افرادی که من باهاشون در ارتباط هستم سطح مالی متوسط رو به پایین دارند

    همکاری با ادم هایی که توقع دارند من با یه قیمت پایین واسشون کاری را انجام بدم

    خیلی دارم رو این موضوع فکر میکنم بازهم پیدا کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  2. -
    سیروس حدادی گفته:
    مدت عضویت: 1595 روز

    سلام خدمت استاد عباس‌منش عزیز، خانم شایسته مهربان و همه دوستان عزیز،

    در پاسخ به پرسش “چه نوع افرادی را من در ارتباطم جذب می‌کنم.”، من افراد زیر رو زیاد جذب می‌کنم:

    افراد بدحساب: افرادی که بدهی به من دارند، ولی یا یادشون می‌ره که تسویه کنن، یا در پرداخت خیلی ریلکس  رفتار می‌کنند و دیر پرداخت می‌کنند.

    افراد پرحرف: افرادی که فکر می‌کنند دائم باید حرف بزنند، حرف‌های تکراری مبزنند، و حرف‌هاشون واقعا ارزش شنیدن نداره.

    افراد منفی‌اندیش: من هر جا می‌رم از گرونی حرف می‌زنند، حرف‌های سیاسی می‌گن، از بیماری حرف می‌زنند و سرگرمی‌شون زدن حرف‌های منفی هست.

    افرادی که غیبت می‌کنند: من افرادی رو جذب می‌کنم که برنامه‌ریزی شدن که پشت سر فرد یا افرادی که در جمع حاضر نیستند صحبت کنند، جالب این‌جاست که وقتی جای شنونده و کسی که ازش غیبت می‌کنند عوض میشه،  موضوع غیبت میشه شنونده غیبت قبلی.

    افراد وابسته: از کسانی که از لحاظ عاطفی وابسته به من هستند که باعث میشه مزاحم کارهام بشن، تا کسانی که در انجام کارهاشون کمک لازم دارند و از من می‌خوان کارهاشون رو انجام بدم.

    در پناه الله یکتا، شاد، سربلند و تندرست باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  3. -
    مهربانو گفته:
    مدت عضویت: 1392 روز

    سلام به استاد عزیز دوست داشتنی و خانم شایسته عزیز

    استاد شما واقعاً بی‌نظیرید وقتی داستان فرهاد کوهکن توی ذهنم میاد ی تشبیه زیبای خطور می‌کنه ک شماهمون تیشه‌ای هستید و من فرهاد و با حرف‌هاتون که همون تیشه است که دست منو فرهاده روی خودم می‌زنم و از خودم یک تندیس زیبا می‌سازم

    من هر لحظه خدا رو شاکرم به خاطر داشتن چنین استاد بی‌نظیری که توی مسیر راه من قرار گرفت و راه درست زندگی کردن رو داره به من یاد میده ستاد عزیزم امروز شما یه سوال دیگه‌ای فرمودید

    در مورد اینکه چه نوع افرادی توی ارتباط جذب می‌کنید؟ استاد راستشو بخواین توی ارتباط عاطفی من بیشتر افرادی که سمت من میومدن آدمای مغرور آدم های بسیار خسیس ادم‌هایی که اصلاً اهل عاطفه و محبت نبودن یا به اصطلاح بگم من توی ارتباطشون بودم بی توجه بودند مثالش م اینه که تولدم که می‌شد یا عید به هر مناسبتی من محروم بودم از یک تبریک حالا بماند برای کادو من اصلاً انتظار نداشتم چون کلاً اونا آدمای خسیس بودن یا اگر خسیس نبودن نیازمند بدهکار بودند بسیار بسیار آدمای غرغرو ناامید منفی نگر استاد ی موضوع مشترک اینکه همه اونا متفق القولن که من ساده ام وای استاد ی چیزی می‌گم یه چیزی می‌شنوید آدم‌های سو استفاده گر اون‌ها وقتی می‌دیدند که از من به قول معروف آبی گرم نمی‌شه خیلی عامیانه می‌گم ارتباط ما حتی به خداحافظی هم نمی‌کشه تموم میشه و اصلاً تو یک لحظه ک میفهمند تلاششون نتیجه نمیده ارتباط تموم ، چون این موضوع خیلی منو اذیت می‌کنه الان سال‌هاست که من تنهام راستی یادم رفت بهتون بگم که بیشتر آدم‌هایی که سمت من میومدن کم سن و سال بودن بچه و من اصلاً دوست نداشتم یا اینکه خیلی بزرگ بودن اما اونایی که مناسب سن من بودن همون شرایط بالا رو داشتن بازم به درد من نمی‌خوردن

    اما در محیط کاری در ارتباط با همکارام توی محیط کاری من همیشه به محل کاری هدایت می‌شم که متاسفانه متاسفانه حقوق خیلی کمی عاید من میشه اما با این وجود من توی کارم می‌درخشم و عالیم بخاطر همین موضوعی که من خوب کار می‌کنم همکارا از من بدشون میاد یه جورایی خوششون از من نمیاد بعد یه جورایی زیرآب منو می‌زنن هر ازگاهی که من میرم گزینش متوجه میشم بچه‌ها خیلی حرف زدن حرف‌هایی که صحت نداره و وقتی من میام چند روز حالم بد می‌شد مدت‌هاست تو محیط کارم خیلی دورو ورم رو خلوت کردم و باهاشون ارتباط ندارم جالبه استاد اون‌هایی که زیرآب منو می‌زنن درسته یه مدتی موفق میشن حال منو بد می‌کنن اما به طور معجزه آسا خودشون دچار مشکل میشن از اونجا میرن یه موضوع دیگه کم اهمیت اما پرتکرار من روی کرایه تاکسی خیلی حساسم به خاطر همین همیشه راننده‌هایی برخورد می‌کنم که پول بیشتر از من می‌گیرن و همیشه من سر این موضوع اعصابم خورده

    و این داستان من ادامه داره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  4. -
    خوشبخت آزاد گفته:
    مدت عضویت: 1935 روز

    سلام استاد

    من در فایل قبلی هم توضیح دادم که چطور روی رابطه همسرم با برخی افراد حساس هستم

    وقتی متوجه میشم که همسرم

    با دوست صمیم حرف میزنه و باهاشون وقت میگذرونه میگه میخنده و به نکات مثبتشون توجه میکنه همسرم رابطه اس با افراد خیلی قویه

    در عین حال که مثلا پنچ دقیقه قبلش با من سره موضوع خیلی جزئی بحث کرده و نکته منفب منو بیرون کشیده و به کمبود توجه کرده خیلی عصبانی میشم

    عصبانی میشم از اینکه همسرم به یکی که خیلی خیلی از من پایین تره توجه میکنه به نکات مثبتش در عین حال نکات منفی منو میبینه

    من خیلی خیلی روی این موضوع حساس هستم

    ینی جوری عصبانی میشم که سابقه نداره

    قبلا از نزدیکانم بهم گفته بود که مواضب باش با دوستات رفت آمد نکن چون همسرت ممکنه بهت خیانت کنه مردا هوس بازن

    و درسته من گفتم نه اینجوری نیست ولی نمیدونم چرا ناخودآگاه توجهم میره سمت هوس بازی همسرم در حالی که همسرم خیلی عادی میگه میخنده

    من با اونا از قصد خیلی رفت آمد میکنم که این حسمو درمان کنم

    ولی بعضص وقتا خیلی اذیت میشم و همش توی دلم میگم که میزنم زیر رابطه ام با اونا و خودمو از این حال خراب نجات میدم ولی هربار به خودم میام میبینم که چیزی نیست و من فقط الکی احساسات منفی دارم

    استاد حتی توی خواب هم دیدم همسرم منو ول کرده رفته با اونا که خیلی خیلی سطحی تر از من هستن رابطه برقرار کرده و میگه و میخنده و من اون لحظه سوختم حالم خیلی بد شد و دیگه اصلا حتی نمیتونم باورهای خوبو پیدا کنم

    البته اول ها خیلی خیلی بیشتر از این عصبانی میشدم ولی روی خودم کار کردم

    در زمان هایی که اوضاع آروم بود و حالم خوب بود باور های خور رو تاجایی که میتونستم تکرار کردم

    رفته رفته الگوی تکراری من خیلیییییی بهتر شده

    ولی بازم هست……

    این پیام رو دقیقا توی حال بد نوشتم اصلا نمیتونستم خودمو پیدا کنم گفتم برم برای استاد و بچه ها بنویسم تا بتونم خودمو پیدا کنم حالمو خوب کنم

    الگوها همیشه هستن ولی ما باید بشناسیم و از بروز اونا نترسیم

    باورهای منفی رو بشنویم

    و به خودمون بگیم نگاه کن هانیه جان اینا هرچقدر ترسناک باشن دروغی بیش نیستن

    به نکات مثبت توجه کن باورهای خوب بساز

    عزیزم مثل وقتایی که دیگرانو آروم میکنی خودتو آروم کن

    از افکار بد حزر کن اونا دام شیطانن

    شیطان وعده فقر و فحشا میده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  5. -
    سعادت گفته:
    مدت عضویت: 2147 روز

    سلام به استاد عزیزم

    و همه دوستان سایت الهی

    اینقدر شخصیتم نیاز به تغییر داره که نمیدونم از کجا شروع کنم !

    دوره 12 قدم رو داشتم گوش میدادم عنوان بنر سایت نظرمو جلب کرد . چون جدیدا از خودم سوال میکنم من چرا تنهام ؟ و این شد که با کلی علامت سوال با این ذهنیت که جوابم تو این فایل هست شروع کردم به گوش دادن فایل

    از همون صحبت های اول استاد زنگ های زیادی تو ذهنم به صدا در اومد .

    تو این 23 دقیقه صحبت های استاد مثل یک رمان تمام روابط عاطفیم تو ذهنم مرور شد !

    همشون یه الگو مشترک داشتن اونم اینکه من احساس میکنم تو رابطه عاطفی خیلی مورد توجه قرار نمیگیرم

    این فقط تو رابطه عاطفی صدق نمیکنه تو خانواده بارها شده بغض کردم که چرا نادیده گرفته میشم تو بحث همکارامم بارها شده رفتم تو فاز مقایسه که چرا حقوق فلانی رو زودتر زدین چرا به ایشون اینو گفتین به من اینو و… حتی اینقدر درگیر رفتارای همکارام قرار میگرفتم که چند روز ذهن و تمرکزم میرفت برای اون رفتار

    خب پس ترمز ی که الان شفاف شد این بود که

    ( من فکر میکنم تو روابط اونجور که باید دیده نمیشم و بهم اهمیت نمیدن )

    بحث رابطه عاطفی که من با اینکه از لحاظ ظاهری قیافه خوشکلی دارم و همه دوستام میگن اخه تو چرا تنهایی و باورشون نمیشه که من با کسی تو رابطه نیستم .

    بخوام گریزی بزنم به گذشتم من نوجون که بودم با اینکه خواهر بزرگترم ازدواج نکرده بودن ولی از در و دیوار خواسگارداشتم جوری که حتی تو هر مهمونی که میرفتم اگه از کسی خوشم میومد توچند دقیقه میتونستم نظرشو به خودم جلب کنم نه با ادا و سبک بازی و اینا ها

    نمیدونم چطوری طرف سیگنال رو میگرفت

    بزرگتر که شدم

    پسر های متاهل رو جذب میکردم و یا حتی دوس پسرای دوستام بهم پیشنهاد میدادن و سر این داستان من با چند تا از دوستام بحثم میشد و رابطم رو قطع میکردم جوری بود که حتی تو جمع دوستامم حالم خوب نبود چون اونا میفهمیدن که دوس پسرش از من خوشش میاد این الگو زیاد برام تو بازه دو سه سال تکرار شد میگفتم خدایاااا چرا هر کی از من خوشش میاد تو رابطه است …

    یه چیز دیگه ای که هست ، من پسرای کوچیک تر از خودم رو جذب میکنم با اینکه تو ذهنم پسری که از خودم بزرگتر باشه برام جذابه ولی خب چند بار پیش اومده این اتفاق

    حتی با یه آقا پسری که از خودم دو سال کوچیکتر بود صحبت ازدواجم پیش اومد ولی این سن خیلی ذهنم رو مشغول کرده و حس خوبی نداشتم و رابطمو تموم کردم.

    با احترام به همه اقا پسر های عزیز

    قبل ترها خیلی سخت نمیگرفتم جواب سلام هر بشری رو میدادم میگفتم نگن دختره مغروره از دماغ فیل افتاده و اینا

    ولی جدیدا میگم زمان من ارزشمند تر از هر چیزی تو این دنیاست و این زمان رو خرج کسی میکنم که بهم بخوره

    با اینکه من تحصیلات دانشگاهی خوبی دارم شغل به روز و درآمد معقولی دارم ولی رابطه عاطفی که میخام رو جذب نمیکنم .

    تو شهرستان ما دختر که 30 ساله میشه دیگه باید با ازدواج خداحافظی کنه یا بشه انتخاب دوم و سوم ….

    این باورهم خودش الان سروکلش پیدا شد و قطعا رو منم تاثیر میذاره .

    همین چند روز پیش با کلنجار رفتن با خودم فهمیدم ایراد کارم کجاست ها ولی مقاومت ذهنم نذاشت آشغالارو بریزم بیرون و بفهمم چی به چیه

    ترمز هایی که پیدا شد

    ” عدم لیاقت ”

    ” کمبود پسر خوب ، اینکه پسرای خوب یا ازدواج کردن یا تو رابطه ان ”

    ” تو رابطه من باید از پسره سر تر باشم اگه اون بالاتر باشه سرزنش میشم ”

    “وقتی سن طرف مقابلم از من کمتر باشه به این معناست که میتونم کنترلش کنم ”

    ” من نمیدونم با یه پسر جنتلمن چطور باید رفتار کنم ”

    ” طرفم اگه خیلی خوب باشه دخترای دیگه میدزدنش و من باید همیشه نگران باشم بهم خیانت نکنه ”

    ” من برای پسر های از خودم بالاتر جذاب نیستم ”

    “مرد ها همشون خیانت کارن و نمیشه بهشون تکیه کرد ”

    ” مرد ها دروغ میگن و نمیشه به حرفاشون اعتماد کرد ”

    ” مردا دنبال رابطه های کوتاه مدت برای خوش گذرونی هستن و خیلی زود دلشونو میزنی و میی تو بلک لیست ”

    ” پسرا دنبال ازدواج نیستن ”

    “همه پسرا همزمان چند تا رابطه دارن ”

    شما فرض بفرمایید با این باورهای داغون میشه انتظار رابطه عاطفی خوب رو داشت ؟

    اولا که رابطه عاطفی پیش نمیاد اگرم بیاد تو حالت خوب نیست چون فکر میکنی دارن ازت استفاده میکنن تو خواستنی نیستی و اون ادم داذه بهت خیانت میکنه و اذیت میشی .

    ولی خب تصویری که از رابطه عاطفی ایده آلم تو ذهنم دارم زمین تا آسمون با این باور ها فاصله داره .

    واقعا این دید منفی در مورد مرد ها در من ریشه صد ساله داره

    و یا شایدم بیشتر

    خداایا خودت کمک کن ذهنمو صاف کنم در مورد این بنده های خوبت

    درپناه الله یکتا شاد و عاشق باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 47 رای:
    • -
      ذبیح الله کریمی گفته:
      مدت عضویت: 1414 روز

      سلام به شما دوست عزیز

      ترمز های ذهنی دارید

      به شما پیشنهاد میکنم

      برید فایل

      چرا با تلاش فراوان به اهداف نرسیدم ام قسمت 2

      گوش و لذت ببرید از اون

      واقعا استاد اونجا همه ترمزها ذهن گفتن

      در رابطه

      بازهم ممنون از کامنت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    بهناز علیمرادی گفته:
    مدت عضویت: 981 روز

    سلام استاد عزیزم

    بازم مثل همشه عالی بود

    راجع به سوالتون در مورد الگو های تکرار شونده من خیلی داشتم که موردی مینویسم

    اولین مورد تو روابط عاطفی دو مورد که داشتم هردو به شدت کنترولگر بودن طوری که واقعا استرس میگرفتم و عزت نفس و اعتماد به نفسم رو از دست داده بودم و در نهایت کات کردم

    دومیش تو روابط دوستان که با اینکه خیلی بشون محبت میکردم و سرویس میدادم پشت سرم حرف میزدن و همش حسادت و خیانت میدیدم ازشون تو روابط عاطفی هم همین طور خیانت و حسادت بود با این که من خیلی مهربون بودم و خیلی سرویس میدادم

    مورد سوم تو روابط کاری که اولش رابطه با مدیرام خوب بود بعد یه مدت روابط خراب می‌شد و با دعوا استعفا میدادم با اینکه خیلی برای کارم زحمت میکشیدم و سود زیادی تو جیب مدیرام میکردم ولی انگار یه جورایی ازم میترسیدن و فک میکردن یکم دیگه جلوبرم کنارشون میزنم و انقدر سنگ جلو پام مینداختن و هر کاری میکردن که نتونم کارمو انجام بدم و خسته شم خودم برم

    روابط خانوادم هم باز همین طور با اینکه به خواهرام خیلی محبت میکردم و سرویس میدادم خیلی خیلی ینی کارایی هزینه هایی که برای خودم دلم نمیومد برای اونا با خوشحالی انجام میدادم ولی بعدا متوجه شدم که چه خیانت هایی به من کردن مثلا دردودلی که تو ناراحتی باش کرده بودم از پارتنرم و یا کاری که تو ناراحتی گفته بودم حرفی که زده بودم همرو به پارتنرم گفته بود اونم که خودش پارانوید بود دیگه دیونه شده بود جوری که کامل کات شد و تو دوست و فامیلم کلی پشت سرم چه تهمت ها و حرفایی که وقتی شنیدم داشتم دیونه میشدم و این اتفاق اول با خواهر بزرگم و چند سال بعد با خواهر کوچیکم برام افتاد

    استاد نمیدونم من الگو هارو پیدا کردم ولی نمیدونم چه طور باید برای همشه حلشون کنم من خودم ادم مهربون وفاداری هستم هیچ وقت به کسی حسادت نکردم و فقط تحسین کردم اما برای خودم این الگوها تکرار میشه

    خیلی دوستون دارم استاد شما نه تنها استاد بلکه دوست من هستین خداروشکر میکنم برای وجود مهربونتون ️️️️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      میلاد گفته:
      مدت عضویت: 3812 روز

      سلام دوست همفرکانسی عزیز

      کامنت خوبی نوشتید و همین که ادم بفهمه مشکلش چیه دقیقا نصفش راه رو شاید بیشترو رفته

      از جمله ” چیزایی که برای خودم دلم نمیومد ” فهمیدم که شما کلا برای خودتون ارزش قائل نیسید و باید دقیقا روی همین مسیله کار کنید تا درست بشه

      وقتی برای خودتون ارزش قایل باشید رفتارتون کلا عوض میشه

      اون پولی که میخاید برای کسی کادو بخرید ولی میتونید برای خودتون یه کیف یا لباس قشنگ بخرید … انتخابتون صددرصد خودتون هسید وهرگز از خودتون نمیکنید و به دیگری(حتی نزدیک ترین افراد) بدید

      روی این مسیله کار کنید …

      چطوری کارکنید؟

      اول جلو آینه خودتونو ببینید وزیبایی های خودتون رو تحسین کنید وواقعا بدونید زیبایید … اینجوری کم کم به احساس ارزشمندی نزدیک میشید

      دوم روی رابطه خودتون با خدا کار کنید

      هرچقد روی این رابطه کارکنیم میزان ارزش درونیمون بیشتر میشه و خودبه خود رفتارمون بهتر و درنهایت واکنش های بهتری ازدنیا میگیریم

      سوم اینا رو توی سررسید یا دفتری بنویسید که من ارزشمندم و به نکات خوب خودتون فکرکنید و کد ارزشمندی رو درونتون احساسش کنید

      هرچقد ما روی احساس ارزشمندی کارکنیم بازم جا داره رشدش بدیم

      استارتشو بزنین نشونه ها پدیدار میشه و بدونید 90 درصد به بالای مردم دنیا این باگ رو دارن و حتی من هم که این کامنتو مینویسم روش کار میکنم و شما تنها نیسید

      امیدوارم توی این باگ لیاقت حسابی پیشرفت کنیم موفق باشید :)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    مبینا حیدری گفته:
    مدت عضویت: 2185 روز

    چه الگوهای تکرار شونده ای درباره روابط، در زندگی شما هست؟

    برای پاسخ دقیق تر به سوال، به این جوانب فکر کن که: آیا می توانی یک سری الگوهای مشابه یا ویژگی های مشترک را در رفتار یا شخصیت آدمهایی پیدا کنی که با آنها در ارتباط هستی؟

    با سلام

    توی روابطم با دوستانم و یا همکارام سر کارم با افرادی هستم که بهترین هستن،از نظر اخلاقی ،کاری،متعهد و کار درست،یعنی همیشه از من یه پله یا چند پله بالاتر و من افتخار میکنم که همیشه با بهترین ها رفاقت دارم چون باعث میشه خودم رو بالاتر ببرم

    اما همین افراد بعد یه مدت تبدیل میشن به ظالم و من مظلوم… احساس قربانی بودن دارم،خلا و تنهایی که هیچ کس نمیتونه پر کنه…توقع از اونها دارم،خودم بی نهایت محبت میکنم اما محبت هام نادیده گرفته میشه و من به شدت به خاطر وابسته شدن به اونها و توقع داشتن محکوم میشم….مدت هاست به این الگو پی بردم و چه ضربه ها که ازش نخوردم!!!

    می‌دونید امروز خیلی به این موضوع فکر کردم،خیلی،فکر کردم به ریشه اش،کجا و چطور شد که من این الگو رو به وجود آوردم ،،،،چی شد این الگو رو انتخاب کردم؟؟

    شاید قبلاً یه الگویی بوده که بهش نیاز داشتم،اما الان اون نیاز از بین رفته و من هنوز الگو رو حفظ کردم

    به این نتیجه رسیدیم که من تو ذهنم خیلی خودم رو بچه فرض میکنم،تو ذهنم هنوز بزرگ نشدم…و یه بچه که لایق دوستای بزرگ نیست،یه بچه که نمیتونه همسر باشه،اصلا یه بچه که نمیتونه بچه داشته باشه….یه بچه باید بچگی کنه

    شاید مسخره باشه،اما فکر میکنم یه جایی توی بچگیم جا موندم و دیگه نیومد بالا،،،اره مثل اکثر مردم جامعه تو خونه ای بزرگ شدم که واسه دختر و زن هیچ ارزشی قایل نبودن،من میوه چهارتا پسر بزرگ شدم ،با اینکه بچه سوم خانواده بودم اما هیچ وقت دیده نشدم،من در تمام طول بچگیم تنها بودم،بعدا فایل فقط روی خدا حساب کن،چنان غوغایی درونم به پا کرد که نگو

    استاد میگفتن خدا در تمام روزهایی که تنها بودی،در تمام روزهایی که تنها بودی خدا دوستت داشته

    اره من اون روزهای تنهایی خدا رو پیدا کردم ،اما نه خدای واقعی رو ،خدای مذهبیون رو،اما همین که میدونستم یه قدرتی هست بهم آرامش میداد،اما نمی‌دونستم باید ازش درخواست کنم،نمیدونستم میتونم فقط به خودش تکیه کنم،نمیدونستم اون بالاترین قدرت هاست ،قران رو می خوندم اما نمی‌فهمیدم چی میگه،اونم واسم یه خدای جبار بود

    من اون ذهنیت بچه بودن رو انتخاب کرده بودم تا بقیه بهم محبت کنن،تا به من به عنوان یه بچه خوب توجه کنن،من ناجی بقیه باشم و بقیه ازم راضی باشن،من مظلوم باشم تا بقیه ازم حمایت کنن،من محتاج بودم،،،،اون روزها توی دعواها و کتک کاری های پدر و مادرم من بچگی رو انتخاب کردم تا آسیب نبینم،،،من ناجی رو انتخاب کردم تا دوست داشتنی باشم

    اما همه اون انتخاب ها نا آگاهانه بود،من فقط هشت سالم بود که پدرم مادرم رو از خونه بیرون کرد و فرستاد شهرستان خونه پدر بزرگم وخودش با بقیه برادرام رفت گردش و من باید مراقب یه بچه یک ساله می‌بودم ،،،من تو نقش ناجی فرو رفتم،حتی الان که برادرکوچیکم ازدواج کرده شرایط طوری پیش رفت که اومد طبقه بالا و مستاجر ما شد

    اما الان من می خوام بیام بیرون ،می خوام بزرگ شم،می دونم که تکامل می خواد

    چند روز قبل مادرم زنگ زد و گفت پول داری تا سر ماه بهم قرض بدی؟نداشتم،گفتم ندارم که حتی اگر داشتم هم نمی‌دادم ،اما اگر کنه قبل بودم حتما قرض میکردم از دوستی یا از همسرم،و حتما پول رو یه جوری به مادرم میرسوندم

    من خیلی از این ذهنیت ضربه خوردم،احساس بی ارزشی ،عدم لیاقت،اینکه بقیه اگر کاری واسم انجام میدم نمیتونم بپذیرم

    یا اینکه اگر دیگران به من لطفی کنم خیلی وقت ها ناراحت میشم و حتی ناراحتم رو بهشون نشون میدم،اعتراض میکنم که چرا نداشتیم خودم کارم رو انجام بدم

    من حتی نمیتونم صحبت های همسرم رو گوش بدم،چون فکر میکنم الان داره بهم ظلم می‌کنه الان داره من رو سرزنش می‌کنه و سناریوهای داغون تو ذهنم نوشته میشه

    من دستان خدا رو رد میکنم،من جلوی ورود نعمت ها به زندگیم وایستادم….بعد خدا رو مقصر می‌دونم

    خدایا به تو پناه میبرم،هدایتم کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
  8. -
    محمد دِرخشان گفته:
    مدت عضویت: 1920 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت استاد عباسمنش،خانم شایسته و دوستان عزیزم

    چه الگوهای تکرار شونده ای درباره روابط، در زندگی شما هست؟

    افرادی که اکثرا من با آنها برخورد میکنم انتظارات بیش از حد از من دارند و انتظار دارند بیشتر من برای آنها سود رسان باشم تا آنها

    افرادی که من با آنها برخورد دارم وضع اقتصادی بسیار خوبی ندارند گر چه من سعی میکنم که با بهترین ها باشم

    افرادی که من با آنها دوست هستم یک رفتار زرنگ بازی دارند و می‌خواهند خودشان را برتر از دیگران بدانند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  9. -
    رها گفته:
    مدت عضویت: 924 روز

    بنام خدای هدایتگرم به خواسته هام بزیبایی و اسانی و عزت

    .

    سپاسگزارم از صحبتهای ارزشمندتون

    بسیار عالی هست

    .

    الگوهای روابط من از بچگی تا امروز خیلی جالب و زیادن

    .

    من ازکودکی بسیار مقبول بچه هااا بودم یعنی تمام بچه های فامیل و کوچه ومحله و مدرسه خیلی دور و برم بودن و بامن احساس راحتی داشتن

    بچه هایی خیلی کوچولو و گرگرو تا من بشون میخندیدم گریه اشون قطع میشد

    و جالبه که الان هم تو این سن بچه ها درکنارم ارامش دارن

    بامن بازی میکنن

    اگه ناراحتن کنار من که باشن یادشون میره

    و درواقع بمون خوش می گذره

    دررابطه با دوستام

    همیشه دوستام دررابطه بامن وجه مهربانی و وفاداری و بامعرفتیشون رو نشونم میدادن

    به همین خاطر من روابط دوستانه بسیار سالم و پایداری داشتم همیشه

    و

    نکته جالب اینکه من در شهرهایی از ایران زندگی کردم که به نظر خیلی ها نمیشه با مردمش کنار اومد اما من در اوج لذت و شادی کنار اونها زندگی کردم

    انسانهایی از این شهرها بامن رابطه داشتن که اتفاقا انسانهای بسیار خوب و با معرفتی بودن

    مهربان بودن

    برام همیشه سعی میکردن کاری کنن

    و وقتی خیلی ها از من میپرسن چطور با مردم این شهرها کنار اومدی

    من میگم به اسونی و راحتی

    و اتفاقا چه ادمهای نازنینی رو تو این شهرها تجربه کردم

    .

    در واقع من در روابطم همیشه وجهی از انسانها رو میبینم که عالی هستن، بامعرفتن، مهربونن، دوست دارن کاری کنن برام

    بابت این الگوهای زیبا در روابطم خوشحالم و شاکر

    و قدردان خداوند هستم

    .

    توی مشتریهام هم آدمهای با کیفیتی هستن، شاید از هر ده مشتری یکیش چندان دلخواه من نباشه که اونم با توجه ندادن بش ذهنم رو کنترل میکنم.

    .

    .

    دررابطه با پول تا چندماه پیش الگوی نبودن پول درست موقعی که لازم دارم بسیار تکرار میشد که خوب با کاربسیار زیاد روی باورهای مالی این الگو خداروشکر قطع شد و حالا موارد مالی من بسیار روانتر پیش میرن

    البته که جای کاردارم اما همینکه الگو داره تغییر میکنه عالیه و خداروشکر میکنم برای بهترشدنش تلاش میکنم

    .

    .

    خوب کلا من دررابطه با مسایل مالی باید عمیق کارکنم و با رفع ترمزها نتایج رو متفاوت کنم برای خودم

    .

    یکی از الگوهای تکراری من هم عملکردهای گذشتم بوده که گاه گداری بیدار میشن و باعث ایجاد احساس ناراحتی در من میشن که اونهم در صدد رفعش هستم.

    .

    و میتونم ازرهمون الگوهای مثبت روابطم برای تغییر دیگر الگوهام استفاده کنم

    .

    .

    این موضوعات واقعا حای کار دارن

    و باید بارها و بارها فایلها رو گوش بدیم و تمرین و تکرار کنیم تا تغییر ایجاد کنیم

    .

    خداروشکر از کسب این آگاهی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  10. -
    گل گفته:
    مدت عضویت: 1832 روز

    سلام استاد عزیزم

    اول از همه سپاسگزارم بابت این کارگاه عملی فوق العاده ک راه انداختید و چقدر عالیه ک درخصوص بنیادی ترین باورها در روابط مخصصوصا بسیار بسیار ممنونم

    من خودم بخاطر تضادهایی ک در روابط برام پیش اومد کلا ب این مسیر خودشناسی هدایت شدم

    از آذر97 ب مسیر و از نیمه اول 99 ب شما هدایت شدم

    استادجان با اینکه شخصیت و روابط الان من هیچ ربطی ب قبل نداره و فاصله تضاد ها و الگوهای تکرارشونده من هرمرتبه طولانی تر از قبل هست ولی خب هنوز هست. و باید کار کنم رو عزت نفسم روی ورودی ها روی برنامه ریزی برای درآمد ساختن…

    من در رابطه با یک سری از عزیزانی ک اکثر وقتم سروکار دارم اینه ک تنها هستن و بی حوصله. همیشه از تنها بودن خودشون ناراضی هستن و دنبال دوست می‌گردن و دوست صمیمی ندارن. دنبال جلب توجه و محبت من هستن.

    ولی با بقیه ک هستن اینجوری نیستن!!! و این زنگ هشدار در من روشن کرده.. چی درون منههههه ک من این وجه شون رو برانگیخته کردم!؟؟؟؟؟

    یکسری افرادهم هستن هم با وجودی ک من کلی بیشتر از خودم مایه میذارم بی احترامی و بی محبتی بمن میکنن ک وااقعااا ناراحت میشم از بی احترامی و این الگوی تکرار شونده برای من پیش اومده چندین بار و دقیقاااا برام ثابت شده ک حتمااااا حتماااا باید برم سراغ عزت نفس خودم و صد در صدی روش کار کنم. چی درونه من هست ک لایق بی احترامی شدن میشم!؟؟؟؟ چرا و باز میرسم ب عزت نفس..‌

    در رابطه با یکسری افراد ب این نتیجه رسیدم ک بند ناف وابستگی رو قیچی کنم. و ب خودم بگم من مسعول خوشبختی شادی و حتی دوست پیدا کردن مثلا برای دخترم نیستم. و اگر بنا باشه بخاطر توجهات خودش ب تضادهایی بربخوره من نمیتونم جلوشو بگیرم و باید ب اون تضادها بخوره و خودش بخواد ک درست فکر کنه و شاد باشه بخاطر نعمت های کوچیک و بزرگی ک داره هرچند هنوز 9سالو نیمش هست و من خیلی شایدم سخت گیرهستم بهش ک این انتظارو دارم.. ولی میدونم ب نفعش هست و اینم میدونم اگر نخوام اینو بپذیرم و خودم بندازم جلو قانون اونی ک زیر چرخ چهان له میشه منم پس بهتره با خوبی بفهمم و بپذیرم ک بذارم ررس هاشو بگیرم و من براش مادری کنم و فقط مادرخوب و همراهی باهاش باشم. ️بذارم تجریه کنه.. کلییی استیکر چشم قلبی مادرانه

    استادجان خیلی جهات خودم رو بهبود بخشیدم در روابط؛ و در برخورد دیگران میبینم ک در ارتباط با من متفاوت شدن مثلا اگر قبلا دچار مشکل مالی و .. میشدن منو دخالت میدادن و انتظار داشتن و خاطرم آزرده میشد ولی الان شاید اصلا ب گوش من نرسه و در عین داشتن اون مسائل من مخاطب شنیدن اتفاقات خوب و بهبود اوضاعشون میشم و این خیلی برام با ارزشه.

    یا خیلی از مسئولیت هایی ک دیدم قدر اون کارو نمیدونن دگ تکاملی و کم کم انجام ندادم و الان اگر اون کارو با خواست خودم انجام بدم بسیار قدرشناس و سپاسگزار هستن..

    دگ خیلی وقته بیشتر برای من دگ مهم حس

    خوب خودم هست. و البته مثل خیلی از کامتتهای دوستان ک بهمون میگن تو خیلی خودشیفته شدی و تغییر کردی و خود خواه شدی و .. اینها هم میشنوم‌گاهی ک البته مهم نیست و من خودم از فرکانس خودم خبر دارم.

    استادجانم بی نهایت سپاسگزارم برای فایل های آگاه ی دهنده و بی نظیرتون ممنونم ک آنقدر برای ما ارزش قائل هستید و باوجودی ک دوره دارید آماده می‌کنید باز در این فایل های ارزشمند هدیه این‌قدر ریشه ای مسائل رو باز میکنید ک چقدر برکت و نعمت در فایل ها و همچینین کامنتها هست. سپاس از وجود باارزشتون دوستون دارم و خیلی با ارزش و در عین قدرت مهربان هستید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: