پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2 - صفحه 22 (به ترتیب امتیاز)

877 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علی فرخی گفته:
    مدت عضویت: 1902 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربان

    سلام استاد عزیز و خانم شایسته و تمام دوستان سایت عباس منش

    موضوع این ویدیو الگوهای تکرار شونده بود که میشه در موردش فکر کرد و چیزهایی تو زندگی شخصی پیدا کرد که در حال تکرار شدن هستند و مدت هاست که داریم تجربشون می کنیم.

    من مدت هاست دنبال دختری می گردم که تو روابط عاطفی با هم باشیم اما متاسفانه همیشه دخترهایی به من معرفی می شن یا به سمت من جذب می شن که چهار پنج سال از من بزرگتر هستند و این چیزیه که من سال هاست تجربش میکنم و یک الگو برای من شده و تا حالا بهش فکر نکرده بودم .

    پیدا کردن الگوهای تکرار شونده کار سختی نیست اما برطرف کردن الگوهای آزاردهنده و اینکه ببینی مشکل از کجا آب می خوره کار دشواریه .

    و جالبتر اینه که پسرهایی که دوست دارند با من رفاقت کنند. همیشه 6 ، 7 سال از من کوچکتر هستند . و برای من سوال شده که چرا من نمی تونم رفیقای هم سن و سال خودم رو داشته باشم.

    من این سایت رو خیلی دوست دارم چون آدم رو تشویق میکنه به فکر کردن به مسائل مختلف در زندگی.

    با فکر کردن می شه ایرادهای کار رو هم پیدا کرد.

    همونجوری که خدا در قرآن انسان رو به فکر کردن و تامل کردن تشویق می کنه . این سایت هم هچین هدفی رو دنبال می کنه .

    سپاس فراوان از زحمات استاد عباس منش و تمام دوستان که کامنت های پر محتوایی می نویسند و کلی نکته میشه از داخلشون بیرون کشید.

    الگوهای تکرار شونده می تونن مثبت هم باشند. مثلا من همیشه دوست دارم در زمانبندی جلسات و ملاقات های مختلف به موقع حضور داشته باشم.

    و این می تونه یک الگوی تکرار شونده مثبت باشه .

    و الگوهای دیگه ای که میشه در موردشون صحبت کرد.

    بنظرم الگوهای تکرار شونده مثبت از ریشه اعتماد به نفس و پرورش افکار مثبت به وجود میاد . که هدف کلی این سایت پرورش الگوهای مثبت در افراد هست.

    بیشتر صحبت ها و حرف هایی که در این سایت گفته می شه حول محور ساختن و پرورش الگوهای مثبت در زندگی افراد هست که نکته بسیار قابل تاملی است.

    سپاس فراوان از استاد و تمام دوستان سایت عباسمنش.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    فرزانه فدایی گفته:
    مدت عضویت: 1916 روز

    سلام به استاد عزیزم ممنون بابت فایل بی نظیرتون

    من یک الگوی تکرار شونده ای که دارم این است که با هر کس که من وارد دوستی شدم اون شخص به من حسادت میکرد یا اینکه از روی من الگو برداری میکرد این الگو حتی تو بچه های کوچیک فامیلمان بود که ما اینگونه میخوایم شبیه آجی باشه یا آجی اینکار رو کرد ما هم میکنیم و من هم متعجب که چرا همه دختر بچه ها از رو من کپی پیس میزنند .

    یک الگوی تکرار شونده این بود که هر کدام از همکارانم چون من از آنها از همه لحاظ بالاتر بودم به نحوی مرا اذیت میکردند یا کار بیشتری رو از من میخواستند و باز دوباره تکرار حس حسادت اطرافیان و دوستان و همکاران

    میدونم هر چی که بوده از ترمزهای تو ذهن من بودند که من همچین آدم هایی رو جذب می کردم

    یا اینکه هر کسی که به من پیشنهاد رابطه عاطفی می دهد آقایان با سنین بالا هستند یا افرادی که به من اظهار علاقه کردن آقایان سن بالا بودند و این الگو شاید بالای ده نفر تکرار شد و من تو ذهنم می گفتم شاید من مورد علاقه افراد سن بالا هستم و افرادی که هم سن من هستند مورد علاقه شون نیستم و هزاران فکر دیگه

    میدونم همه این ها ترمزهای ذهنی من هستند که میخوام دوره کشف قوانین زندگی رو بخرم تا بتونم این ترمز ها رو برطرف کنم

    با آرزوی بهترین ها برای شما استاد عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    محمدرضا روحی گفته:
    مدت عضویت: 1322 روز

    به نام هدایت الله

    با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته گرامی و همه دوستان خوبم

    خدا را شکر می‌کنم با یه فایل جدید از استاد با الگوهای تکرار شونده تمام شخصیت‌های درونی خود را پی می‌بریم تمام اتفاقات زندگی ما خودمان خلق می‌کنیم واز همان جنس را بیشتر واردمی‌شود چه دلخواه چه نادلخواه از جنس آن وارد زندگی ما می‌شود و وقتی ذهن خودمان را کنترل می‌کنیم اتفاقات خوبی رقم می‌زند

    الگوهای تکرار شونده می‌شود از هر چیزی باشد چه روابط کار جسمانی پول و شخصیتی یا هر چیزهای دیگری که این شرایط‌ها تکرار می‌شود که جز زندگی ما می‌شود باور یک فکر است که بارها بارها تکرار می‌شود و ما تو فکر خودمان آن را تکرار می‌کنیم که هماهنگ است با باورهایمان

    مثلاً هر موقع سکه و دلار خریدم در بالاترین زمان وقتی که دیدم بازار به سمت پایین می‌رفت آن را سریع می‌فروختم که ضرر نکنم و وقتی می‌فروختم آن را مدتی می‌دیدم بالاتر می‌رفت

    چه نوع افرادی را در ارتباطاتم جذب می‌کنم

    اول اینکه آنهایی که درد و دل با من می‌کنند جذب من می‌شوند یا می‌خواهند از من پول قرض بگیرند ویژگی بعدی من این است که اگر از من درخواست کمک کنند چه مالی چه جسمی جذب من می‌شدند بعدی اینکه مریض بیشتری رو تجربه می‌کنم اگر کسی مریض باشد احساس می‌کنم من هم دارم مریض می‌شوم چون نمی‌توانستم قبول کنم که بدن من این توانایی را دارد از دیگران

    ویژگی بعدی اینکه افراد بی‌پول بیشتری جذب من می‌شوند هر کسی که ما ارتباط برقرار می‌کنیم ندار و بی‌پول هستند چون احساسات ترحم و دلسوزی را از طرف مقابل جذب می‌کنم

    استاد بی نظیر بود چقدر خوب وزیبا لذت بردم از این فایل

    در پناه الله یکتا شاد و پیروز و ثروتمند باشید انشاالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    محمد مردان نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1162 روز

    به نام خداوند غفور و رحیم

    سلام خدمت استاد عزیز

    و خانم شایسته مهربان

    دوستان گلم سلام

    استاد جون جاداره ازت تشکر کنم که در همه ی ابعاد با ما باور هاتون رو که منجر به این زندگی رویاییتون شده به اشتراک میزاری چون زندگی مجموعه داشته هاست نه فقط ثروت من میخوام هم ثر وت داشته باشم هم روابط خوب هم سلامتی هم ازادی زمانی هم همسر درجه عشقی که از ادم ها میگیرم یه زندگی خوب در همه ی ابعاد و خدارو شکر که خدا منو با شما هم نشین کرده اره باعث افتخاره و باید شکر گذارش باشم دمت گرم

    سوال چه نوع افرادی رو من در ارطباتاتم جذب میکنم؟

    خب خدارو شکر فکر میکنم در زمینه کار که ادم های فوق العاده سالم و سود رسان و پر منفعتی رو جذب کردم چون تا الان هم سعی کردم ذهنم رو معطوف کنم روی خواسته هام که دقیقا رونق و سود و انسان های سالم و مشتری های درجه و و در مدتی که با استاد کار میکنم خدارو شکر همنشین شدم با استاد سعی کردم روی مسائلی که نمیخوام در زندگیم باشه پشت کنم بهشون و انگار که ندیدمشون قبلا اینجوری نبودم تا یه ادم نا مناسبی میدیدم راجبش کلی با دیگران حرف میزدم و کلی روش تمرکز میکردم ولی حدود هشت نه ماهه که کلا روش ذهنم یا بهتره بگم روش پردازش موضوعاتی که برام پیش میاد عوض شده

    و ارو اروم این تغیر در من ایجاد شده خدارو شکر میکنم و خب انصافا هم در بیرون و واقعیت هایی که برام داره رخ میده زیبایی ها بیشتر شده و نازیبایی ها کمتر مثلا ارطباتم با افراد مختلف بهتر شده این که میگم افراد مختلف این یعنی من قبلا در ذهنم برچسب داشتم روی قشر ها و ادم های مختلف یه دسته بندی ای داشتم که فلان جایی های اینجورین و فلان جایی ها اونجوری ولی خیلی وقته که این باور رو اینجاد کردم که جهان با من در صلحه و از هر شخصی به من خیر میرسه با هر شخصی میتونم برخورد ها خوبی داشته باشم و تمرکز کردم یعنی سعی میکنم تمرکز کنم روی نکات مثبت افراد خدارو شکر در بخش ارتباط عاشقانه هم دارم رو خودم کار میکنم روی باور هام و سعی میکنم الگو های درستی رو نشون ذهنم بدم و میدونم جهان و خدا هم در حال پاسخ به خواسته و اجابت خواسته من هستند و به زودی یک معشوقی فوق العاده که مد نظرم با خصوصیات خاصی هست وارد زندگیم میشه این راجب جذب افراد بود جالبه بدونید رابطه ام با فرادی که قبلا بودند در زندگیم مثل پدر مادر و خواهر و .. بهتر شده چون تا باهاشون مواجه میشم سعی میکنم تمرکز کنم روی خوبی هاشون چون ذهن میخواد همه خوبی هارو کم

    و کم ترین بدی هارو زیاد جلوه بده و من سعی میکنم بیشتر به خوبی های افراد اطرافم توجه کنم خدارو شکر

    خدارو شکر هرچی دارم بیشتر فکر میکنم میبینم که احترام زیادی از اطرافیانم میبینم اعتبار زیاد احترام زیاد و خدارو شکر محبت زیاد

    در کل زیاد ادمی نیستم که به نظر دیگران اهمیت بدم

    مثلا در کارم اجازه نمیدم کسی دخالت کنه یا در چیز هایی که دوست دارم انجامشون بدم میدم برام مهم نیست که دیگران به خواسته های من اهمیت بدند و نا خود اگاه اونا اهمیت میدن و برای من احترام قائلن و حد و حدود خودشونو میدونند

    این نشون میده در مورد روابط بد فکر نمیکنم و ولی جا داره که خیلی بهتر فکر کنم و باور های خیلی بهتری ایجاد کنم که کیفیت و کمیت بیشتر و بهتری رو تجربه کنم چون به قول استاد همیشه اوضاع میتونه بهتر باشه و خدارو شکر نیازه که بیشتر رو خودم کار کنم و استاندارد هامو بالا ببرم چون خون حد خیلی بیشتری از احترام و اعتبار و رونق و فراوانی در زندگیم رو میخوام

    مثلا یکی از تجربه هایی که دوست دارم داشته باشم اینه که همیشه مشری ها چند ماه زود تر به حسابم پول واریز کنند و حجم و تیراژ خیلی بالایی از من محصول بخرند و منتظر باشند تا چند ماه دیگه من محصول شان رو بدن البته با احترام خیلی خیلی زیاد اینکار رو بکنند و از خدا میخوام من رو برای رسیدن به این خواسته هدایت کنه و این نوع ارتباط من با مشتری ها شکل بگیره شکر

    خب جا داره بگم همون موقع که داشتم فیلمو میدیدم زدم رو باکس کامنت که در حین دیدن و گوش کردن حرف های استاد کامنتمم بزارم تا تنبلی نکنم روش خوبی بود خدارو شکر

    استاد جون در پناه الله باشی منتظر فایل فوق العاده بعدی هستم

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    مینو خوشبخت گفته:
    مدت عضویت: 2079 روز

    به نام الله یکتا

    سلام به استاد نازنینم وخانم شایسته فوقالعاده

    خدایا ممنونم به خاطر این عزیزان

    من همیشه تو جمع دوستام تو فامیل هام وحتی شوهرم این ویژگی مشترک رو نسبت به من داشتن مثلا من ادم زیباییی هستم اما اصلا نمیتونن به زبون بیارنش مثلا چیز جدیدی میخرم وخودم کاملا احساس میکنم خیلی بهم میاد واصلا خیلی کم پیش میاد کسی بگه خوشکل مبارکت باشه درحالی که من عاشق اینم کسی کوچک ترین چیزی بخری یا تغییری بکنه وبهش بگم حالا این افراد زمانی میگن مثلا فلان روسری خیلی بهت اومده که من اون و از دستش دادم به طریقی واقعا چون من اینو برا خودم پر رنگ کردم باعث شده که برام تکرار بشه تو آدم‌های مختلف که واقعا ریششم کمبود اعتماد به نفس که دارم به کمک اگاهی های دوره عزت نفس خودم و قوی تر میکنم

    ممنونم استاد بینظیرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    علی هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 1330 روز

    سلام به همه کسایی که دارن این کامنتو می‌خونن.

    خیلی خوشحالم بخاطر اینکه دوستان همه راحت الگو های تکرارشوندشون رو می‌نویسن و راحت خود افشایی میکنن

    چه الگوهای تکرار شونده ای درباره روابط، در زندگی شما هست؟

    خیلی فکر نکردم به این سوال. جوابش برام ی جورایی واضح بود. معمولا همیشه وقتی توی جمعی هستم حس میکنم اصلا وجود من حس نمیشه و خودمم نمیتونم خیلی ابراز وجود کنم. که برمیگرده به اعتماد به نفسم که درحال حاضر یکی از بالاترین اولویت هام هست که اعتماد به نفسم رو بالاتر ببرم.

    معمولا توی هرجمعی که میرم یا با هرکسی که آشنا میشم و ارتباط برقرار میکنم حس میکنم اصلا برای اونا / اون اهمیتی ندارم و همیشه حس میکنم آخرین اولویتشونم. برای مثال اگه ما ی اکیپ چهارنفره باشیم حس میکنم همه با بقیه خیلی بیشتر خوش و بش میکنن و صمیمی تر هستن تا با من. و تو این مثال این برای هر سه تاشون صدق میکنه

    یا همیشه افراد توانایی های منو دسته کم میگیرن نه فقط ی نفر خاص. مثلا اگه توی این جمع توانایی هام دسته کم گرفته بشه و برم توی یک جمع دیگه توانایی هام توی این یکی جمع جدید هم دسته کم گرفته میشه.

    و اینا اشتراک هایی هستن که معمولا آدمایی که باهاشون ارتباط برقرار میکنم دارن و البته ی بخشی ازش بیشتر ربط به عزت نفس داره که خیلی دارم روش کار میکنم تا بتونم بیشتر خودمو دوست داشته باشم و بیشتر برای خودم ارزش قائل باشم. البته که بهتر شدم نسبت به قبل امادهنوزم کلی جا دارم. خیلی وقتا به حرف مردم اهمیت میدم و نگران دیدگاهشونم و.‌..

    و آره این بود جواب من.

    موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    مهسا م گفته:
    مدت عضویت: 3087 روز

    درود با شما استاد عزیز و ممنون از سوال بسیار مهمی‌ که کردید که واقعا من را به فکر وادار کرد تا بالاخره من هم جزو دوستان باشم و کامنت بذارم. مقدار زیادی از کامنت دوستان را خواندم منتها برای من انگار کمی‌ متفاوت تر هست که اگر خواستید پاسخ دوستان را بدهید از شما سپاسگزار خواهم بود که به مورد من نیز اشاره‌ای بفرمایید.

    1- الگو تکرار شونده

    در رابطه با جنس مخالف طرف مقابل اهمیت نمیدهد، به طور مثال زنگ نمیزند که این باعث میشد که من دلخوری خودم را با قهر و یا نق به او بیان کنم، چند روزی اوضاع درست میشد و سپس باز همان روال قبلی‌ طی میشد که در نهایت با دعوا رابطه تمام میشد و من احساس راحتی‌ از مجرد بودن خودم به دست می‌‌آوردم ونفس راحت می‌کشیدم که از دست یک فرد به درد نخور راحت میشوم. جالب اینجاست که اطرافیان من هم که مورد مشابه این چنینی داشتند نیز با من مشورت میکردند و من آنها را به سمت بهم خوردن رابطه سوق میدادم. با این فرض که به این چنین افراد نمی‌شود در رابطه تکیه کرد. باورتان شاید نشود که یکی‌ از بزرگترین ترس‌های من در رابطه این است که با فرد مورد علاقه‌ام آشنا شوم و فردا روزی او به من زنگ نزند و رابطه ناگهانی تمام شود که واقعا نمیدانم که این باور مخرب را چگونه تغییر دهم.

    2- چه نوع افرادی را در ارتباطاتم جذب می‌کنم؟

    در رابطه با جنس موافق، دوست‌های من اکثرا افراد انرمال (نابهنجار) بودند. یعنی‌ اکثرا بسیار محبت میکردند و زمان میگذاشتند و به طرز عجیبی‌ درخواست‌های غیر معقول در رابطه از من میخواستند. مثلا یک نفر که مدام بی‌ دلیل و به زور به من هدیه میداد ، بعد یک رفتار نامناسبی در جمع دوستان انجام میداد و بعد از من می‌خواست که با کل جمع رابطمو قطع کنم. چون نمیخواست قبول کنه که مقصر خودش بوده. در حقیقت از نظر من یک باج عاطفی -روانی‌ میداد و از من انتظار بازگشت اون باج به شیوه خودش داشت که موفق هم نمی‌شد. چون در آخر رابطه را تمام می‌کردم.

    در ارتباط با جنس مخالف، مرد‌ها اکثرا بی‌ دست و پا و بی‌عرضه ، بی‌ نزاکت و بی‌ چشم و رو. تقریبا با همه آنها اختلاف طبقاتی داشتم و تا پسر به پول نه چندان زیادی میرسید ناگهان بسیار احساس قدرت میکرد و با رفتارش من را پس میزد که آنجا هم رابطه تمام میشد. متاسفانه باز نمیدانم چرا من مدام می‌خواستم که به مرد‌های زندگیم راه و روش زندگی‌ کردن یاد بدهم که در فلان جا برای پیشرفت چه کنند یا نکنند! در صورتی‌ که ایده ال برای من زندگی‌ با مردی است که سطح طبقاتی، ظاهری، اجتماعی اندازه خود من باشد (نه بیشتر و نه کمتر)، و مردی مقتدر و قدرتمند باشد. کسی‌ که اصلا شبیه افراد قبلی‌ زندگی‌ من نیست.

    با تشکر از شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    فاطمه دهقانی گفته:
    مدت عضویت: 3944 روز

    سلام و روز بخیر خدمت همه عزیزان

    الگوی تکراری من در روابط این بود که به سمت مردهایی کشیده میشدم که همه شون از نظر قیافه و تیپ از سطح انتظار من پایین بودند.چون تصورم این رود که مردخوش تیپ و زیبا حتما از من انتظار داره که زیبا باشم و ….و چون خودم رو زیبا نمی دونستم و از طرف دیگه فکر میکردم اگه با مرد زشت یا بد تیپ ازدواج کنم که از من در سطح پایینتری باشه حتما قدر من رو میدونه و از من و ظاهر من ایراد نمیگیره. ولی وقتی وارد ارتیاط آشنایی با اونها می شدم از ظاهرشون یا از تیپ و لباس پوشیدنشون معذب میشدم و دوست نداشتم اونها رو به کسی معرفی کنم و حسم این بود که لیاقت من بیشتر از این چیزهاس و در حسرت و پشیمونی میرفتم یعنی حس های دو گانه و متضادی رو تجربه میکردم.

    اابتا باید بگم که تنها ملاک من زیبایی و ظاهر نبود ولی چون خودم خیلی از ظاهر خودم ایراد میگرفتم و احساس ارزشمندیم پایین بود اینجوری میشد.

    مورد دوم هم این بود که هیچ وقت با مردهای لارژ که راحت برام پول خرج کنند و هدیه بخرند مواجه نمیشدم اون هم به خودم بر میگشت چو ن من خودم برای خودم با خساست پو ل خرج میکردم.

    وقتی خوب فکر میکنم من مدام جذب ادمهایی شدم که حس بی اعتمادی رو در من هر لحظه بیدار تر کردن چون من از گذشته خودم خیلی بی اعتمادی به آدمها پیدا کردم و مدام برای انجام هر کاری به هر کسی رجوع میکنم از برقکار و بنا و …..بگیر تا شریک عاطفی همه شون به من بی اعتمادی بیشتر دادند و یه جورایی حس خیانت به من دادند

    من در چند سال اخیر خیلی فکرم درگیر خیانت مالی خانواده ام شد و چون حق و حقوقم رو زیر پا گذاشته بودند از نظر احساسی لطمه بزرگی خوردم و تنها شدم علیرغم خواست خودم تا خوداگاه مدام خاطرات مرتبط گذشته رو در سرم‌مرور میکردم گاهی طپش قلب میگرفتم و به هر کسی می رسیدم تعریف میکردم که خانواده ام با من و بچه هام چه کرده اند. باز هم تاکید میکنم واقعا دلم‌نمیخواست در موردش حرف بزنم یا بهش فکر کنم ولی حریف ذهنم نمی شدم نتیجه این شد که مدام خیانت دیدم خیانت دیدم اونهم در زمینه های مختلف.

    یک خبر خوب

    دیشب مهمان داشتم و میدانستم ذهنم دوباره وادارم خواهد کرد که در مورد گذشته حرف بزنم و داشتم نشانه هاشو هم میدیدم. قبل مهمونی با خدا حرف زدم گقتم نمیخوام دیگه تقش قربانی بازی کنم و از خدا خواستم خدا هر چه اونها کردند برام‌به خیر و نیکی جبران کنه و با خودم‌گفتم مت قربانی نیستم من سکاندار زندگی ام هستم

    و خداروشکر دیشب یک کلمه در این مورد حرف نزدم

    خدراوشکر.

    الگوی تکراری دیگه اینکه من هیچ وقت به طور کامل در زمان درست از معامله خارج نمی شوم و در زمان درست هم وارد نمیشم یعنی سود قلمبه نمی کنم

    شاید یک دلیل مهمش این یاشه که من به پول خیلی وابسته هستم و آویزون هر چی تو این دنیا بشی ازت فرار میکنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 1561 روز

    سلام به استادای عزیزم و دوستان عزیزم که در حال بهبود هرروزه خودشون هستن

    امروز که داشتم قسمت دوم رو میدیدم و شاید نزدیک به 6 صفحه از کامنت های سایت و بچها رو خوندم در این قسمت متوجه شدم ک چقققد من دارم کمال گرایانه دنبال یافتن الگوهای تکرار شونده تو روابطم میگردم! درسته ک استاد گفتن وقتیکه درست متوجه نمیشین برین کامنت بچها رو بخونین تا الگو بگیرین و با خوندنش یادتون بیاد شما هم چ چیزایی تجربه کردین اما وقتی اخرین کامنت از اسما جون خوندم تو صفحه 35 متوجه شدم من چققد دارم خودمو اذیت میکنم و ب حساب خودم میخوام با ی کوب نشستن پای تموم کامنت بچها و یادداشت کردن تو دفتر همه ریز و پیز باورای نادرستمو در بیارم در صورتیکه با اینکار دارم هم ذهنمو خسته میکنم و هم از این مسیر ممکنه زده بشم! من باید لذت اینکارو کنم ک البته تو این دو سه روزه با لذت بوده چون حس میکنم خیلییییی حتی ادمای دور و برمم نحوه حرف زدنشون تغییر کرده و خدا از زبون اونها جاری میشه و پیام های مثبت و راهکارایی ک میخوام رو در اختیارم میذاره، اما در مورد روابط خیلییی ب ذهنم فشار اوردم و میخواستم امشب هم کامنت ننویسم و بذارم برای فردا ک متوجه شدم دارم خیلییی کمال گرایانه رفتار میکنم باید تا الان به هرچیزی ک پی بردم بیام بنویسم و باورهای نادرستمو ازش بکشم بیرون و در طول مسیر خدا کم کم راه رو برام روشن تر و واضح تر میکنه خدایا شکرت برای این اگاهی و درکی ک بهم دادی. واقعا ذهن خیلی چموشه با اینکه تموم قوانین رو میدونم اما هربار انگار گرد فراموشی میشینه روش! با اینکه استاد تو تموم دوره ها دارن ی سری قانون و اصل ثابت رو اموزش میدن اما حالا متوجه میشم چرا باید مدام یاداوری شه و هرروز استاد میگه باید رو خودمون کار کنیم چون هم روند بهبودیمون تکاملیه و هم ذهنمون فراموشکاره. خدا جونم خودت در من جاری شو تا بتونم هر انچه ک درک کردم رو بنویسم و خودت باورهای نادرستمو بیرون بکش و نشونم بده و کمکم کن ک بتونم با باورهای درست اونا رو جایگزین کنم.

    خب بریم سراغ سوال استاد که پرسیدن چه الگوهای تکرار شونده ای در روابط، در زندگی شما رخ میدهد؟

    1- من بین تموم بچهای فامیل و اشنا و غریبه محبوب هستم و هر بچه ای در هرکجا که باشه بدون اینکه من کاری کنم به سمت من میاد و دوست داره ک وقتشو با من بگذرونه و البته ک منم همیشه با روی باز باهاشون برخورد میکنم، با اینکه همیشه به همه میگفتم من از بچها متنفرم و محاله هیچوقت بچه دار شم! اما عجیب همه بچها جذب میشن و همه هم بهم میگن بخاطر چهره مهربون و دل پاکی ک داری و بچها چون پاکن متوجه میشن و میان سمتت و این ویژگی و رفتار رو خیلی دوست دارم چون حقیقتا زمانیکه با بچهاا سپری میکنم حس میکنم به اصل و خدا بیشتر متصل هستم اولا متوجه نمیشدم چرا! اما الان ک با قانون اگاهی دارم میدونم بخاطر اینه ک بچها چون هنوز باورهای نادرست بهشون داده نشده و به خدا و اصلمون متصل هستن، کنارشون حس ارامش بیشتر و رهایی بیشتری رو میشه تجربه کرد.

    2- من خیلیی ادم اجتماعی هستم، جوریکه همه بهم میگن چطور میتونی اینقد سریع و راحت با همه خوش و بش کنی! و بهم میگن انرژی مثبت و چهره خندونت باعث میشه ک همه جذبت بشن.

    3- نقش حامی رو برای همه بازی میکنم، فرقی نمیکنه طرف یک ساعته ک‌دیدمش یا اینکه خانواده و دوستم باشه و بقولا هر کاری از دستم بربیاد حتی اگه طرف مقابلم هیج توقعی ازم نداشته باشه براش انجام میدم و این حس کمک کردن به بقیه باعث شده ک خیلی وقتا ب زحمت و دردسر بیفتم و یا اینکه کلیی تایم و انرژیم برای بقیه هدر بره و از کارای خودم عقب بمونم که باید اینکار رو ترک کنم چون این خودش شرکه، خدای من خدای همه بنده هاست، من تنها وظیفه رسیدن ب خواستها و اهداف خوددم دارم. من مسئول. زندگی و پیشرفت و بهبود خودمم من نباید نقش خدا رو برای بقیه بازی کنم چون این شرکه و من بدون اینکه به کسی کمک کنم ارزشمند و لایق هستم و من نیازی به تاییدیه از سمت بقیه ندارم.

    4-تو روابط عاطفیم معمولا ادمای ثروتمندی رو جذب میکنم که زمانیکه وارد زندگی من میشن یا تازه دچار ورشکستگی شدن یا اینکه ازشون کلاهبرداری شده و خلاصه به هر نحوی با بحران بی پولی روبرو هستن! خب اینم نشات گرفته از باورهای نادرست مالیم هست چون همیشه گفتم من پول برام مهم نیست در هر صورت میشه پول بدست اورد، من خودم کار میکنم و نیاز ب این ندارم ک با کسی ک در ارتباطم حتما ثروتمند باشه ولی همیشه ته دلم خواسته ک با ی ادم سطح بالا و پولدار زندگی کنم و بخاطر همین دو گانگی ک وجود داشته یه همچین موردایی جذبم میشدن ک هم ثروتمند بودن و هم تو دوره بی پولی!

    5- تو روابط عاطفیم ادم های مهربون و دوست داشتنی رو جذب میکردم ک بیشترشون هم به سفر و بیرون رفتن علاقه زیاد داشتن و بیشتر شون از نظر اهداف زندگی ک من برای خودم در نظر داشتم هم مسیر بودیم، مثلا علاقه به یادگیری زبان داشتن و یا توسعه فردی خودشون بودن و از این لحاظ دقیقا متناسب با خواسته من بودن

    6- بیشتر روابط عاطفی ک تجربه کردم در نهایت رو ب سردی پیش میرفت یا اینکه اصلا قصد ازدواج نداشتن، حتی اگه اولش هم این قصد رو داشتن پس از مدتی قصد ازدواج با من رو نداشتن و به بهونه های مختلف میخواستن که فقط رابطه دوستانه باشه و همشون هم دراخر خودشون رها میکردن و میرفتن و پس از مدتی هم باز پشیمون میشدن و برمیگشتن و میخواستن ک من به رابطه برگردم و من هم چون عزت نفسم پایین بود و احساس عدم لیاقت داشتم باز برمیگشتم ک خدا رو شکر دیگه این روند رو قطع کردم.

    8- تو بیشتر روابطم اصلا درک نمیشدم از طرف مقابلم یا بهم بی توجهی میشد و این باعث تنش و بحث و جدال میشد و در اخر هم بهم میگفتن ک تو اعصابت ضعیفه و زود عصبانی میشی، البته این زود عصبانی شدنم از بچگیم همراهم بوده چون همیشه بهم گفتن تو شبیه دختر خالت و عمت هستی ک خیلییی عصبی هستن و تو رو اون رفتی و ایییینقد اینو بهم گفتن ک من باور کردم و خیلیی جاها زود از کوره در میرفتم و یا زود زیر گریه میزنم و خیلیی زود رنجم و این باورا رو از بچگی بهم زیاد گفتن و حتی تو محل کارم محاله روزی همکارام این تیکه رو بهم نندازن و هرروزم با این حرفاشون منو ناراحت میکنن اما خب تصمیم گرفتم دیگه به این حرفا واکنش نشون ندم و سعی کنم کنترل احساساتم رو بدست بگیرم و تو این چند روزه ک دارم رو این فایلا کار میکنم خدا رو شکر پیشرفت خیلی خوبی داشتم و ارامشم بیشتر شده و راحتتر تونستم اعصابم رو کنترل کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    مینا گفته:
    مدت عضویت: 1931 روز

    عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیز و دوستان خوبم.

    در رابطه با الگوهای تکرارشونده باید بگم متاسفانه من هم بدون اینکه خودم بخوام،اما بدقول هستم!

    یعنی همیشه تاخیر زمانی دارم.

    خیلی هم تلاش می‌کنم که اینطور نباشم،اما واقعا انگار مه و خورشید و فلک دست در دست هم می‌دهند تا من دیرم بشه🫠

    سالهای زیادی هست که متوجه این موضوع شدم و تلاش هم میکنم که سر قرار،کار،دانشگاه و غیره دیر نرسم،اما نمیشه که نمیشه و به قول استاد هربار هم یه دلیلی داره و یه مشکلی پیش میاد که اجازه نمیده سر ساعت برسم.

    راستش تا الان هم کشف نکردم علتش چیه یعنی چه باوری دارم که باعث میشه خوش قول(البته فقط تو زمان)نباشم.

    استاد گفتند خودشون هم درگیر این موضوع بودند،اما تا حالا تو فایل‌ها نشنیدم که باور و علتش چی میتونه باشه.

    البته همیشه سعی‌م رو کردم که به موقع برسم چون افراد مختلف مرتبط با من به‌خاطر این عدم آن تایمی‌های من از دستم ناراحت میشن و واقعا از گذشته بهترم؛ مثلاسابق همیشه دیر سر کار میرسیدم،اما الان در هفته یکی دوبار دیر میرسم

    در رابطه با موضوع بعدی هم باید بگم من هم دوستی داشتم که با هرکس ارتباط عاطفی برقرار میکرد،به شکل عجیب و تکراری بعد از مدت کوتاهی، ازش جدا میشد!

    نکته خیلی جالب که باعث میشه مباحث باورها و الگوهای تکرارشونده رو باور کنیم این هست که اگر دوست من 10 بار این نوع رابطه براش تکرار شده،هر 10 نفر هم به اون حرف‌های تکراری زدند و رفتارهای تکراری با اون داشتند؛به این صورت که همه افرادی که با اون وارد رابطه میشن،بعد از مدتی که بینشون دعوا میشه(بخاطر بدبینی‌های حاد دوستم)،بهش میگن تو زشت و پیر هستی!

    و من که مدت زیادی باهاش دوست بودم(الحمدلله الان مدتی هست که دیگه باهاش ارتباطی ندارم)میدونم که این آدم خودش باورش این هست که زشت و پیر شده!

    در رابطه با رفتارهایی هم که با اون میشه،باید بگم همه افرادی که باهاش وارد رابطه میشن،خیلی خیلی کم‌سن‌تر از خودش هستند و ازش دائم طلب پول می‌کنند!

    اینجا هم واضح هست که باورش اینه که چون مولفه خوبی تو وجودش نداره(ازنظر خودش)افراد رو باید با پول کنار خودش نگه داره!

    حالا اون مورد ارتباط با افراد خیلی کم‌سن رو خیلی نمیفهمم که علتش چی میتونه باشه،اما این دوستم برای من یک مدل و کیس کار رو قانون هست!(که اگر بخوام در مورد همه اون رفتارها صحبت کنم،ساعت‌ها باید بنویسم)البته متاسفانه از شکل منفی،چون هرچه که نباید طبق قانون انجام بده رو انجام میده و بالعکس!و نتیجه کارهاش رو من به‌صورت ملموس میبینم و به قانون ربط میدم،اما خودش متاسفانه بعد از حدود 50 سال،هنوز متوجه نشده.

    من هم متوجه شدم که حرفهای من هیچ تاثیری روش نداره و دیگه تلاشی نمیکنم.

    نکته جالبی که در آخر در موردش میتونم بگم این هست که مثلا تو اینستا میخونه باید برای جذب ثروت دارچین بزاری تو کیفتو میزاره!اما نمیدونه که ثروت و خوشبختی رو باورهای ما میسازه،نه چوب دارچین!

    فکر میکنه وقتی دائم گله و شکایت داره،وقتی زندگیش رو صرف برادرهای معتادش کرده و غیره،میتونه فقط با چوب دارچین گذاشتن تو کیفش،ثروتمند بشه و نمیدونه که لازمه شکرگزار باشه،لازمه دست از حمایت بی‌جا و 30 ساله از چند معتاد برداره و هزار و یک مورد اشتباه رفتاری،بعد ممکنه چوب دارچین هم بهش کمک کنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: