پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2 - صفحه 25 (به ترتیب امتیاز)

877 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نگین نگین گفته:
    مدت عضویت: 2132 روز

    با سلام به همه بخصوص استاد عزیزم و مریم جان.

    الگوهای تکرار شونده در روابط:

    1) اطرافیانم تو فامیل از لحاظ مالی غر میزنن.

    2) همه‌ی دوستام آدمای مذهبی‌ای هستند من اعتقادات مذهبی دارم ولی از لحاظ لباس پوشیدن اینجوری نیستم ولی من حتی دوست نزدیک با پوشش چادر هم داشتم و البته چیز خوبی هم هست.

    3) هیچ دوستی ندارم که خودش درآمد بالایی داشته باشه.

    4) تو هر دوره‌ای همیشه عضو اصلی گروه دوستی بودم.

    5) تو محیط مدرسه دانشگاه و کار همیشه جز کسانی بودم که کارم خوب بود و مورد توجه بودم.

    6) توی دوستی‌هام خیلی سعی میکردم همیشه گروه رو نگه دارم و میگفتم حیفه از هم دور بشیم این همه سال باهم دوست بودیم و از وقتی این تلاش رو کنار گذاشتم و واتس اپ رو حذف کردم یکسری آدما از کنارم رفتن و الان فقط دوتا دوست قدیمی که صمیمیترین هم بودن خودشون اومدن تلگرام گروه زدن که من هم باشم.️

    7) در رابطه با همسرم هم خیلی خودم رو مسئول همه چیز حتی خوش گذشتن به اون میدونستم مثلا اگه میگفتم بریم فلان جا و اونجا حسسس میکردم به همسرم خوش نگذشته عذاب وجدان شدیدی می‌گرفتم یا هی بهش میگفتم کلاه بپوش سرما نخوری، یا وقتی غذا درست میکردم حس میکردم با علاقه نمیخوره اذیت میشدم هی اصرار میکردم براش یه چیز دیگه درست کنم، ولی خب الان به اون شدت نیستم و دارم سعی میکنم زیادی خودم رو درگیر نکنم همش به خودم میگم «نگین به تو چه، چیزی نگو خودش عقل داره میدونه»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    آتنا محبی گفته:
    مدت عضویت: 1721 روز

    سلام به استاد جانم و مریم جانم.الگوهای تکرار شونده من.

    1.خانوادم خیلی از من توقع دارن و خیلی بهم وابسته هستن و خیلی از آزادی های منو گرفتن که این قضیه برام اذیت کنندس.

    2.احساس مسولیت بسیار زیاد و احساس دلسوزی عمیقی نسبت به خانوادم دارم.

    3.مامانم همیشه از من در هر شرایطی ناراضیه حتی اگر تمام کار رو خودم انجام داده باشم یه چیزی پیدا میکنه ایراد بگیره

    3.خیلی به تک تک اعضای خانوادم سرویس دهی میدم اگرم یه جایی اعتراض کنم سریع بهشون بر میخوره.واین قضیه سالهاست با منه.

    4.دقیقا مثل یه پرستار باید oncallباشم و همش بگم چشم واینا منو خیلی اذیت میکنن.

    5.مامانم بشدت شخص کنترل گریه که منو وادار کرده دیگه خیلی از مسایل رو بهش نگم.

    6.من همیشه سرم شلوغه چون باید کارای افراد خانودامو انجام بدم یا حل وفصل کنم وقت زیادی برای خودم ندارم حتی وقتی میریم مهمونی ها منم باید بیشترین کار رو انجام بدم چون همش باخودم میگم زشته تو بشینی اصلا اگر استراحت کنم عذاب وجدان میگیرم

    7.همیشه گرفتارم ،همیشه کاری برای انجام دادن دارم و این باعث میشه از لحاظ روحی وجسمی خسته بشم.

    روابط عاطفی.

    وارد هیچ رابطه ایی نمیشم چون همش فکر میکنم طرفم آدم خیانت کاریه (البته این متاسفانه بیشتر مال شبکه جم بود وخوندن مجله ها )

    افرادی که وارد رابطه عاطفی من میشن خودش تصمیم گیرندن ،خودشون حرف و اول آخر رو میزنن،تازه ازشون هم میترسم،من باید کلی انرژی و زمان بزارم من باید از خودم بگذرم ،به نوعی احساس میکنم اونا ازم برترن(وقتی رابطه بین استاد و مریم جون رو میبینم هی با خودم میگم الان استاد مریم جون رو حتی سر مسایل کوچیک دعواش میکنه یا بهش بی احترامی یا میگه فقط من تصمیم میگیرم،خیلی جاها کلی کیف میکنم استاد احترام میزاره ومریم جون بهش احترام میزاره )کلا ازنظر من بیشتر مردای مغرور و زورگون و من بیشتر سنگ زیرین هستم

    5.همش میترسم اگر ازدواج کنم یا وارد رابطه عاطفی بشم بهم بی احترامی کنه ،بهم توهین کنه ،شخصیتمو ببره زیر سوال یا اصلا بهم اهمیت نده.حرف زشت بهم بزنه.

    6.مردای متاهل خیلی بیشتر جذب من میشن تا پسرای مجرد.

    در مورد دوستانم.

    7. خب از نظر خودم من دختر جذابی نیستم و ارزش داشتن یه مرد فوق العاده ندارم یا حتی اگر یه رابطه عالی داشته باشم خانوادش منو دوست ندارن ،خب ازنظر من بیشتر مردای عالی ازدواج کردن اون تعدادی که هم هست منو نمیخوان،از نظر من بینی من بزرگه واین باعث شده مورد توجه قرار نگیرم،به قول استاد یه باگ بزرگم اینه هیچ دستاوردی ندارم ،پسرای الان دنبال یه دختر کارمندن

    در مورد دوستانم.

    اکثرن مهربونن،بسیار مستقل و شخصیتای قوی دارن،خیلی دوست ندارن ،به نظرم اهمیت میدن ،همیشه به درد دلام گوش میدم بسیار باهوشن،مودبن ،باوقارن ،بسیار دقیق هستن ،البته الان دارم نگاه میکنم باز منم که بیشتر انرژی میزاره بیشتر منم که پیگیر اوناست الان مچ این باور مخرب روگرفتم ،منم دوست دارم مرتبا خدمات دهی به اونا داشته باشم منم همیشه همیشه گذشت میکنم حتی اگر خیلی اذیت بشم،منم دوست دارم از خواسته هام به راحتی بگذرم تا کسی اذیت نشه، منم تا حدودی رودربایستی دارم و خیلی راحت حرفمو نمیزنم.

    وای خدای من چه کدهای مخربی دارم الان که دارم مینویسم میبینم چه چیزایی داره میوفته بیرون حتی یه لحظه ترسیدم ولی از وقتی تصمیم گرفتم به طور جدی روی خودم کار کنم میدونم به لطف خدای عزیزم همه چیزرو درست میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      ویدا بنیانی گفته:
      مدت عضویت: 1747 روز

      سلام دوست عزیز خوشحالم که با گوش کردن به این فایل داری کدهای مخرب رو پیدا میکنی.اما با توجه به چیزهایی که از خودتون گفتید به نظر من شما دوره عزت نفس استاد رو بگیرید.گوش بدید.و تمرکزتون رو بزارید روی خودتون و احساس ارزشمندی نسبت به خودتون.

      شما فرد ارزشمندی هستید و خودتون رو دست کم نگیرید.موفق و پیروز باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    مریم اشکی گفته:
    مدت عضویت: 1577 روز

    بنام خداوندی ک هرلحظه درحال هدایت ماست

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت عزیزانم

    الگوی تکرارشونده ای ک درمورد روابط داشتم ک البته اونم بعداز دیدن جلسه سوم قدم سوم فهمیدم ک اصن علتش چیه وباید چکارکنم این بود ک هرکسی دوروبرم بود ازمن پول میخواست بااینکه هیچکس درمورد حالا شرایط مالیمون چیزی نمیدونست ک داریم نداریم ولی هرکی بامارفیق میشد یاحالا ازاشناها ازمن طلب پول میکرد ینی دقیقا ازیه جایی بود ک فهمیدم بابااین الگوتکراری منه واون اینجابودک دخترداییم ک اصن هیچ رفتوامدی باهاشون نداشتم وفقط یه شماره ازمن داشت بم پیادداد ویه مبلغ پول خواست وجالبه بدونین کم کم مبالغ درخواستشونم داشت بیشترمیشد تاجایی ک مثلا بم میگفتن نداری دوتومن بدی مثلا خخخخ ک باجلسه سوم این موضوع روفهمیدم وبعد دیدم من اصن خودم دوس دارم ب دیگران کمک کنم بخاطرهمون باورای مذهبی دیگ هرچندمن اصن توخانواده مذهبی ب دنیانیومدم ولی کتاب دین و زندگی نگم براتون دیگ میدونین

    دور قرض کردنوخط کشیده بودم اما قرض دادن رو نه وتازه کلی هم کیف میکردم میگفتم ببین چقدرمدارثروتت رفته بالاازت مبالغ بالاترمیخوان وتوهم تازه میتونی بدی ولی دیگ تصمیم گرفتم قرضم ندم تااین افرادروجذب نکنم وروخودم کارکردم وب خودم فهموندم ک بابا اینام خودشون خدادارن دلیل نمیشه چون توپول داری وطرف ب توگفته دیگ باید بدی دیگ مجبوری اگ ندی ممکنه ناراحت باشه وازونورم روحرف مردم کارکرده بودم وخیلی راحت تونستم اینکاررودیگ انجام ندم وتصمیم گرفتم تازمانی ک قصدم بخشش باحس خوب اونم بخاطرخودم نباشه اگرکسی درخواست کرد ردش کنم چون من همیشه پولی رومیدادم ک واقعاخودم بش نیازداشتم و بحساب اینکه خب گفته دوروز دیگ منم تادورروزدیگ میتونم صب کنم میدادمشون واتفاقی ک میوفتاد دریافتش نمیکردم مثلا یکماه میشد دوماه میشد دیگ خودم میگفتم میدادنش اگرم خیلی ضروری بودالبته رو همون دوروز زنگ میزدم میگرفتم چون این باورم داشتم ک هیچکس نمیتونه پول منوبخوره مگراینکه خودم ازش بگذرم

    اولین کسانی هم ک ردشون کردم براپول پدرومادرم بودن چون حسم خوب نبود وبرابرگشت میخواستم بدم ودوسم نداشتم دیگ باآدمایی برخوردکنم ک ازمن پول بخوان اولین درخواست رورد کردم حتی بااینکه ازطرف عزیزانم بودوخداروشکر الان چندین ماه میشه ک دیگ کسی ازمن درخواست نمیکنه

    الگوبعدی ک برام تکرارمیشه ادمایین ک مثلا ی کاری دارن یاهدفی دارن ک مثلا یه هفته یایکماه بایدجایی باشن بااینکه نزدیکترین کسانشونم اینجان ولی میان پیش من یا بچشونومیارن پیش من یاادمایین ک شلختن کثیفن تنبلن بااینکه من باهیچکدومشون ن رفت وآمدمیکنم ن حتی شمارشون رودارم یااصن بهشون زنگم نمیزنم ینی ارتباط ازجانب من قط شدست کاملا ولی الان ک فک میکنم یکی ازعلتاش میتونه این باشه ک خب مثلا اول خانواده وفکوفامیل شوهرمن یامثلا درمورد اشناهای خودم مثلا برادرکوچیکم مثلا میگم خب بامن راحت ترن خونه من خلوت تره یامثلا من سخت گیرنیستم من غرنمیزنم یا مثلا اوناک بچشونومیارن میگم خب چون بچشون هم اندازه بچه منه ولی خب مثلا خودشون برادروخواهراشونم بچشون هم بازی بچشونه ولی خداییش علتوهنوزنمیدونم بایدبشینم فک کنم اون باورامخرب روبکشم بیرون

    خب یه مدت اونجورک خودم میخواستم رفتارمیکردم مثلاخودم تنها کارارونمیکردم یازیادباشون حرف نمیزدم برخوردنداشتم نمیومدن میگفتن مثلا فلانی ازماخوشش نمیادیاتحویلمون نمیگیره ویکسالی خوب بود تنهابودم ولی تصمیم گرفتم رفتار مهربونترباشم سخت نگیرم خودم همه کاراروکنم وبعدبازرفتوامداشروع شدیکی ازباوراک الان اومدبرام اینه ک مثلامن اگ آدم خوبی باشم یامهربون باشم ازرفتارم سواستفاده میکنن پرومیشن یادمه وقتی دیدم بازرفتوامداداره شروع میشه اونم ازین مدل الگوها گفتم بازمن مهربون شدم رودادم بشون پرروشدن ینی فک میکنم اگرخیلی خیلی مهربون باشم دیگ میگن چ خبره یه علت دیگشم میتونه تمرکزم رویه این رفتارشوهرودخترم باشه زیادبااونا حرف نمیزنم یا هرباربخوام سروصداکنم ولی همینکه خودم ریختوپاشاشون روجم میکنم همیشه میگم چقدایناشلختنوتنبل اح اح میتونه اینم باشه دیگ بایدروشون کارکنم حسابی

    عاشقتونم

    درپناه الله یکتاشادوپیروزوموفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    محدثه آزاد گفته:
    مدت عضویت: 1315 روز

    سلام استاد جان و مریم جونم امیدوارم همیشه شاد شاد باشید

    اول میخواستم کامنت نزارم چون هرچی فکر کردم چند رو نمیدونستم چی بنویسم ولی گفتم باید یه رد پا برای خودم بزارم برای همین گفتم همون باورهایی ک برای روابط داشتم و الانم هستند حقیقتا رو بنویسم برای خودم ک وقتی در آینده تغییر کردم سندش اینجا باشه ک از کجا ب کجا رسیدم راستش من ک از بچگی توی یه خانواده 8 نفره بودم و دختر چهارم هستم یادمه همیشه نگاه میکردم به سه تا خواهر بزرگترم ک اونا چطوری هستند از نظر پوشش از نظر روابط و دوستی هاشون خب از اونجایی ک من در دل خانواده پدری ام ک مذهبی بودن بزرگ شدم همیشه نگاه کردن ب جنس مخالف گناه کبیره بود حالا دیگ بخوای ارتباط برقرار کنی ک دیگ هم از نظر مذهبی ته ته جهنم بودی و هم از نظر خانواده پدریم و خصوصا بابام دیگ صد درصد مرگت حق هست از نظر اونا و خلاصه اینطوری

    منم ک خیلی از جهنم میترسیدم حقیقت و از طرف دیگ از بابامم میترسیدم و از یه طرف دیگ الگو هام هم خواهرای بزرگترم بودن ب اونا نگاه میکردم و اینطوری طرز فکرم شکل گرفت ک هیچ جوره طرف این جور روابط نرم و نرفتمم هنوز حقیقتا

    ولی متنفر بودم از مذهب از پوشش شدید و زیاد توی گرمای جنوب کشور و خصوصا آدمای مذهبی خشک خانواده پدری

    ولی همه اینا توی وجودم بود تا اینک با این قوانین آشنا شدم از اساتید دیگ همینطور از این شاخه ب اون شاخه

    خلاصه رسیدم ب استاد و فایل های فوق العادشون

    انگار شده بودم پُر پُر و هی مراقب بودم ک سر ریز نشم از سرریز شدن میترسیدم ولی رفته رفته فایل هارو گوش کردم و هر آنچه ک دل دل میکردم نریزه ب یکباره ریخت و من مث یه قاصدک سبک و رها شدم

    وای حتی الان ک مینویسم این سبکی و بی وزنی رو حس میکنم و عشق میکنم از وجود خودم از خدا و از قوانین

    خلاصه ک هر آنچه در مورد مذهب وحشتناک خانواده پدریم توی ذهنم بوده رو ریختم دور دور اونجایی ک عرب نی انداخت

    و هرچند هنوزم هستند هرچی نباشه از بچگی با من هستند ولی الان وجودشون شاید 10 درصد هست توی زندگیم و این خیلییی خوش حال کنندست برام

    من برا خودم خونه گرفتم و مستقل شدم ،یه صاحب خونه خیلییی مهربون دارم ،دستم توی جیب خودمه دوسال میشه اصلا از خانوادم پول نگرفتم و این باعث افتخارمه خیلی حس قدرت بهم میده

    و خلاصه ک من در مورد روابط فعلا اینم یعنی بودم

    ولی باور های اینک روابط با جنس مخالف خط قرمزه واقعا هنوز هست

    و این چند وقت هم قبل از اومدن این فایل من خیلیی فکر میکردم الان برای روابط چیکار کنم چه باوری داشته باشم و هی ب خودم میگفتم بابا محدثه تو ک الان خیلییی خیلییی حالت خوبه خیلییی با خودت خوشبختی بیخیال روابط شو و واقعا هم من از وقتی وارد سایت شدم خیلیی خیلییی با خودم خوشبختم

    ولی خوب ک کندوکاو کردم دیدم نه این ریشه ای هست اونم همون ترس از وارد رابطه شدن هست ک فکر میکنم همه بد هستند و این هی داره ب صورت خیلییی زیاد تکرار میشه من توی این مورد قشنگ یه دیوار خفن کشیدم دور خودم

    برای همین کامنت آقای خوشدل رو دیدم و چقدر لذت بردم از کامنتشون و خیلی خیل فکر کردم

    الان هم ب خودم گفتم منم یه لیست از اون ک میخوام رو مینویسم و اون ویژگی ها رو توی خودن ایجاد میکنم و یه رابطه عالی هم از یکی از نزدیکانم ک غرق در زندگی شاد هستن رو پیدا میکنم و زوم زوم میکنم روی همونا (البته باید خیلییی بگردم پیدا کنم همچین رابطه ای ک سراسر حال خوب باشه آخه ماشالله همه وحشتناکن) البته من رابطه مریم جون و استاد رو ب عنوان اولین الگوم انتخاب کردم و ب شدت تحسین میکنم ب شدت ها توی سریال سفر ب دور آمریکا و زندگی در بهشت

    و اعراض میکنم از تمام روابطی ک اطرافم هست ب هیچ کدوم توجه نمیکنم هرچند باید تکاملی پیش برم و میرم

    این چیزی هست ک در مورد خودم باید می‌نوشتم

    ولی من یه دوستی دارم ک از دانشگاه با هم دوستیم و اون همیشه روابطش با جنس مخالف ب صد شکل شرو ع میشد و با یک شکل ولی با چهره های متفاوت تموم میشه آخه وقتی دیگ همیشه اول رابطه هاش میگفت وارد رابطه شده ما دوماه ته تهش دیگ منتظر بودیم کات کنه و واقعا هم کات می‌کرد و آخر همشون هم ناراحتی افسردگی و اینا داشت و داره و الان ب شدت افسرده شده

    خب منم ک هیچ تاثیری توی زندگی بقیه ندارم و سعی کردم اون اوایل با استاد آشنا کنم ک حسابی جهان حالیم کرد ک نکن دختر قشنگم این کار تو نیست برو توی مسیر خودت بچسب ب خودت ما خودمون این یکی دخترو ب چک و لگد یا میاریمش توی مسیر یا زیر چرخ های جهان لهش میکنیم

    خلاصه ک ب من گفت بکش کنار و منم ب کمال میل کشیدم بیرون

    و الان چسبیدم ب خودم

    با هیشکی کاری ندارم اصلا از تمام دوستی هام کشیدم بیرون و فضای مجازی هم تقریبا صفر کردم

    ولی خب برای نقاشی هام و آموزش هام میرم تلگرام

    و کل روز من توی سایت و آموزش های استاده از وقتی هم ک از فضای مجازی ب صورت 95 درصدی اومدم بیرون اصلا دارم تغییرات رودحس میکنم

    و خیلی خوشحالم و حالم خوبه خیلییی خیلییی حالم خوبه

    و ب زودی دوره ب صلح رسیدن با خود رو از سایت میخرم چون طبق تحقیقاتم مریم جون گفتن باید خشت اول رو درست بزارم و فهمیدم این دوره خشت اوله و باید از این شروع کنم و شروع میکنم ولی قبلش یه تعهد دادم ک تا یه تایمی انجامش بدم و تا الان ک انجامش دادم و چیزی نمونده ب زودی اولین محصولم رو میخرم

    واقعا خدارو سپاس گزارم ک از زیر اون همه فشار ذهنی منو هدایت کرد ب این مسیر زیبا خیلی همه چی آسونه

    این روزا همش این توی ذهنمه و بهم میگه ک بابا محدثه همه چی همه چی خیلی خیلی آسونه راحته

    اصل رو رعایت کن احساس خوب =اتفاق خوب

    هرچی ب ذهنم رسید نوشتم برای خودم بمونه ب یادگار 21/4/1402

    سپاس گزارم استاد جونم و مریم عزیزم عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    زینب خان محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2331 روز

    خودم میدونم توی روابط با اطرافیان و دوستان همکارام بعضی وقتا خیلی مشکل دارم

    خداروشکر رابطم با امین از همه لحاظ عالیه و زندگیمون پر از عشق و لذت و خوشبختیه چون اینو باور کردم که من لایق این عشق و علاقه و خوشبختی هستم

    ولی توی موارد دیگه

    مثلا اکثر نزدیکان تا منو میبینن از درد و بیماری واسم میگن و این به شدت منو بهم میریزه که آقا بیماری شما بمن چه ربطی داره چرا واسه من تعریف میکنی

    خلاصه چند روزی همینجور ذهنم درگیرشه و ناراحتم که چرا واسه من مینالن

    اکثر افراد تو زندگیم مخصوصا محل کار به شدت نیاز به کمک من دارند درصورتی که خودشون میتونن اون کارو بکنن ولی از من درخواست میکنن که واقعا بعضی وقتا بهم فشار میاد و حس میکنم از مهربونی من سو استفاده میکنن(مخصوصا همکارا)

    توی روابط دوستانه هم که ماشالا سابقه خرابی دارم

    الان به مرحله ای رسیدم که واقعا میترسم با کسی دوست بشم چون تمام دوستای قبلیم در مدار چیزای بودن که من ازش فراری بودم و دوباره جذب میکردم

    و همیشه تو ارتباط با افراد موفق تر از خودم ضعیف بودم و‌خودمو دست کم گرفتم و همیشه بزرگ جمع کوچیکا بودم که من چیزی داشتم واسه ارائه و نتونستم تو جمعایی باشم که اونا چیزی بمن ارائه بدن واسه زندگی بهتر و لذت و انرژی مثبت و موفق شدن

    ی الگوی دیگه هم که تکرار میشه افرادی هستن که غیبت میکنن و من از این کار متنفرم ولی گاهی شده خودمم غیبت میکنم و کلی پشیمون میشم میگم چیکار داری فلانی دلش میخواد اینجوری زندگی کنه به تو چه زینب خانوم

    دلم واقعا روابط دوستانه و پر انرژی و پر از صحبتای خوب میخواد

    الگوهای مثبت تکرارشونده( با کار کردن رو باورهام تغییر دادم آدمای اطرافم و فاصله بین این الگوها داره کمتر و کمتر میشه)

    رابطه عالی با امین دارم و قبلا شاید ماهی 1 بار بحث و قهر داشتیم ولی الان خداروشکر این الگو‌ خیییلی کمتر شده و باهم در صلحیم و عاشق همیم

    همکارای عالی و مثبتی که قبلا نداشتم و الان اطرافم زیاده از این همکارا

    دوستان مثبت اندیش و انرژی مثبتی که امسال باهاشون ارتباط بیشتری گرفتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    مسعود افشانی گفته:
    مدت عضویت: 908 روز

    سلام خدمت استاد گرانقدر و فوق العاده

    درمورد سوال این قسمت من مشکلی که همیشه در زندگیم داشتم اینه که نمیتونم درست و اونجوری که باید با دیگران تعامل کنم و ارتباط بر قرار کنم به صورتی که همیشه در افرادی که جذب من میشن این اتفاق مشترکه که در روزهای اول رابطه به من احترام و ارزش زیادی قائل هستن ولی هر چی زمان بیشتری میگذره این احترام و ارزش کمتر میشه و انگار یه نیرویی اونهارو از من دور میکنه

    …..

    و نکته ی دیگه اینکه زمان رابطه ای که بین من و فردی که باهاش ارتباط برقرار کردم بسیار پایینه به صورتی که تقریبا من دوست یا رفیق صمیمی که رفت و آمد همیشگی داشته باشیم رو توی زندگیم ندارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    سمیه گفته:
    مدت عضویت: 1935 روز

    سلام خدمت همگی

    من اصن تو این بحث استاد استادانم الان شاید از سال نو و چهار هست که الگوهای تکراری وحشتناکی داره تو زندگیم و تو رابطه هام تکرار میشه و جالبه با تحمل این همه درد و رنج اصن نمیتونم داستان رو عوض کنم. خب من مدت زیادیه داخل سایتم و خب به قول استاد این مبنی بر نتیجه گرفتن نیست . چون جسته گریخته گوش میدم و میدونم دقیقا بهتر از هرکسی میدونم کجای داستانم اشتباهه اونم فقط تو بحث روابط عاطفی که دارم ضربه میخورم و خب تغییر رو نمیتونم و نتونستم و ینی تمرین نکردم رو خودم که تغییر رو اعمال کنم

    و دیگه تکاملی و تصاعدی الان و امسال گل سرسبد رو اجرا کردم تو این داستان و ازدواجی کردم به همین سبک و دیگه اصن عجیب و پیچیده کردم برا خودم مسیر رو

    منی که تو روابط دوستانه نتونستم تغییر بدم خودمو الان وارد زندگی شدم و واقعا بدجور سرم خورده به سنگ

    امیدوارم واقعا بتونم و بخوام که تغییر کنم باورامو تغییر بدم

    از حس عدم لیاقت که منو کشونده اینجا قشنگ درجریانه از دلسوزی از بیخود از مادر بودن برای طرفم و ترحم و حمایت کردنش از ساپورت مالی کردن و الان خودم هیچی نداشتن از اینکه ادمای قوی رو ب خاطر عدم لیاقت پس زدن و موندن تو رابطه با ادم ضعیف و ضعیف شدن بیشتر کنار هم

    از دعواهای وحشتناک با الگوی هر چند روزی فقط بابت اینکه بدونم ذات طرف تو دعوا مشخص میشه و از حس عدم لیاقتم

    از دوست نداشتم خودم و فراموش کردن خودم

    از گریه کردن و مظلوم نمایی و قربانی شدن تو رابطه ام اگاهم اصن نمیدونم چطور رخ میده اینقد تو گوشت و خونمه تا میام قوی باشم و بهتر بشم باز دعوا طبق الگو و بحث های من و گریه بعدش و رفتن به قعر چاه تنهایی

    اصن اطرافیانمم کلافه شدن از دستم

    ولی واقعا میدونمم باید کار کنم و درستش کنم ولی واقعا استمرار ندارم میدونم اینجوری موندن عاقبتی نداره

    دارم مادر میشم و وای از اینکه اینا رو انتقال بدم به دخترم و خب بیشتر استرس میگیرم ولی همه چی اینقد سریع تو این زندگیم رخ داد که موندم چ کنم. میدونم باید قبل ازدواج قبل همه اینا کار میکردم و ب خودم فرصت میدادم

    ولی الان که دیگه ته خطم واقعا میخوام بدونم برای خیلی ها شده برای منم شدنیه

    منم میتونم خود واقعیم رو پیدا کنم و پایان بدم به این سیکل قربانی موندن و شدن.

    خدا جونم مبدونم چون ازت درخواست کردم منو هدایت کردی به این فایل و حتی به نوشتن این کامنت

    میدونم و میخوام که تو بیشتر از من میخای که تغییر کنم و به سمت خواسته هام برم

    به سمت عشقی که به خودم میدم و عشق بی قید شرط تورو به خودم بیشتر و بیشتر باور کنم

    خداجونم دوستت دارم . سپاسگزارم بابت همه چی

    ممنونم استاد گرامی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      راضیه خراسانی گفته:
      مدت عضویت: 298 روز

      سلام دوست عزیز هرگز نگران این نباش که بی موقع مادر شدی چون احساس ترس خودش بالاترین عذاب هست که میتونی خودت و نابود کنی به جای سرزنش خودت و اینکه احساس کنی تو یه سیاه چال گیر کردی و نمیتونی بیرون بیای فقط کافیه به خدا اعتماد کنی ازش هدایت بخوای و تلاش کنی که تغییر و به صورت عملی شروع کنی ….گفتی باید خودتو درست میکردی قبل بچه دار شدن ولی الان که مادر شدی تصمیمات نهایی شده و مصمم تری برای تغییر …خب به مادر شدنت به این چشم نگاه کن که خدا یه اهرم فشار گذاشته برات که تو زودتر بیفتی تو مسیر و زودتر راه بیفتی با وجود فرزندت انگیزت بیشتر میشه و میتونی تساعدی تر عمل کنی هرگز فراموش نکن که تا خدا نخواد برگ از درخت نمیفته بی اذن خدا ، پس مطمئن باش و ایمان داشته باش که مادر شدنت هدیه ای بوده از سمت پروردگارت که نشونه ای باشه قاطع ، که تو باید تغییر کنی …موفق باشی در پناه خداوند بی نظیر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2166 روز

    به نام خدا

    خدایا شکرت

    سلام

    .

    من اصلا قابل های الگوهای تکرار شونده را گوش نکردم ولی الان بهتر می تونم گوش کنم چون خودمو بهتر از قبل شناختم

    من که اصلا خودمو نمی‌شناختم الان هم همین طوری هستم

    ولی به لطف خدای مهربان خدا را شکر الان با فایل های استاد و فایل های دوره های استاد خیلی بهتر شده ام

    خدا را صد هزار مرتبه شکر

    .

    من از آدمها فراری بودم . از همه ی آدمها فرار می کردم چون فکر می کردم همه دزد هستند . همه دروغگو هستند . همه بدجنس هستند ووو

    تازه به همین ها هم ختم نمیشد

    اوضاع خیلی فراتر از این حرفها بود‌

    خدا به من لطف کرد و دنیا و جهان را به من بر گردوند

    خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم.

    دوره عزت نفس فایل ها را گوش کردم

    عمل کردم

    حرکت کردم

    و تمرینات را تا می تونستم انجام دادم

    تازه هنوزم کار دارم

    ولی خدا را صد هزار مرتبه شکر فهمیدم کجای جهان هستم

    خدایا شکرت

    .

    من هر موفقیتی کسب می کردم

    می گفتم دیگه تموم شد و بعد از مدتی سقوط می کردم

    چون دلیلش این بود که

    من هدف انتخاب می کردم مثلا داشتن یک ماشین بعد که به ماشین رسیدم یادم می رفت روندی که

    طی کرده بودم

    یا اینکه مثلا در منزل ظرف های

    آشپزخانه را میشستم. خونه را

    تمیز می کردم و می گفتم : دیگه کاری ندارم و تموم شد

    که کار های خونه از تمیز کردن . از ظرف شستن وووو تموم نمیشه

    این کارها همیشه هست

    بعد چون می گفتم تموم شد دوباره طرف ها کثیف میشد و می گفتم

    دوباره باید ظرف ها را بشویم ؟!؟!

    خب البته که باید شست و تمیز کرد

    ولی من قبول نمی کردم

    بعد احساس گناه به خودم می دادم

    احساس قربانی شدن به خودم می دادم و در ذهنم مثلا به مادرم داشتم می گفتم که ببین ما خانمها همیشه باید خونه تمیز کنیم ؟!!

    تا همه غصه بخورند به حال من

    می خواهم بگم این روند از کارهایی

    از این جنس هست تا خلق آرزوها و خلق خواسته ها

    این الگو خیلی در زندگیم اتفاق افتاده

    و من اومدم روی این الگوی تکرار شونده کار کردم

    (اوضاع هر روز بهتر و بهتر میشه )

    و روی این باور موندم و فقط تکرارش

    کردم

    هر چی که پیش اومد گفتم نه

    اوضاع هر روز بهتر و بهتر میشه

    سقوط نداریم

    پایین اومدن نداریم

    مگه برادرم چند سال نیست فرد موفقی هست و در حوزه ی کاری خودش مونده

    پس چی میگی ذهن من ؟؟؟

    کی گفته سقوط داریم

    و پشت سر هم الگو آوردم بزرگی خودم از افراد موفق دنیا . از افراد موفق شهرم . از افراد موفق کشور خودم و همین طور ادامه دادم تا

    الان به این فایل هدایت شدم

    ایلان ماسک همیشه در اوج هست .

    آقای احد عظیم زاده

    آقای سعید مشرق ( فرد فوق موفق در شهرم که ایشون اونقدر موفق هستند که افراد دیگه در تعجب هستند که این آدم دیگه کیه و چیکار می کنه )

    .

    من خیلی این ترمز را همین طور رگباری برای خودم مرور می کردم

    تا هدایت شدم به این فایل خدا را صد هزار مرتبه شکر

    .

    من خیلی وقته در روابط دارم کار می کنم ولی این را هنوز درست نکردم که وقتی موفق میشوم و در اوج موفقیت هستم و همه چیز بر وفق مراده حال منو می گیره و حال منو می گیرند و حال منو بد می کنند

    و سوالات بد از من می پرسند

    از کجا آوردی ؟؟

    نکنه در کار خلاف رفتی ؟؟

    نکنه با کس و فرد دیگه ای هستی ؟

    یعنی فردی غیر از همسرم !!!….

    .

    من اول که خیلی آدمهای سطح پایین با من بودند ولی خدا را شکر

    الان بهتر شده چون می دونم

    خودم بهتر شده ام خدا را شکر

    ولی میشه بهتر از این وقتی من خودم بهتر شوم و بهتر روی خودم کار کنم .

    من وقتی جهان را مثل آینه دیدم

    خیلی بهم کمک کرد چون دیدم واقعا دیدم این خودم هستم که جهان دارد به خودم نشان می دهد.

    من وقتی حسودی و حسد ورزیدن را

    روش کار کردم و ترک کردم خیلی اوضاع روابط و زندگیم بهتر شد

    ولی باز هم افرادی هستند که حسودی می کنند و باید به خودم بگم هنوز خودم حسود هستم که جهان دارد توسط افراد به من

    میان می دهد .

    خدایا شکرت برای تغییرات وسیع

    خدایا شکرت برای تغییرات گسترده

    .

    وقتی فایل های استاد عباس منش

    را خیلی دنبال می کنم به عمق فاجعه

    پی می برم که باز هم خدا را شکر می کنم که حواسم باشه .

    .

    من بار دوم هست که دارم این فایل را گوش می کنم و دارم خودم را موشکافی می کنم که ببینم کجای کار هستم .

    .

    من و همسرم همیشه به فکر فروش بودیم . هر چیزی که می خریدیم

    تا می رفت به اوج برسه می گفتیم

    بفروشیم تا سود کنیم البته که سود هم می کردیم ولی خیلی جزیی

    به جای اینکه صبر کنیم . حوصله کنیم . اصلا بی خیال فروش باشیم

    چون این روند همیشه در زندگی مون بود

    ولی خدا را صد هزار مرتبه شکر از دوره دوازده قدم خیلی بهتر شدم

    و این روند را روش کار کردم و خیلی بهتر شدم و خدا را صد هزار مرتبه شکر دیگه هیچی نفروختیم اصلا جهان دیگه برامون نگه داشت . جهان برامون زیادش کرد . جهان برامون توسعه داد .

    خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم.

    .

    تا موقعی که خودم را بدبخت بدونم

    همین طور بدبختی میاد ناخودآگاه و به راحت ترین شکل ممکن

    ولی وقتی خودم را خوشبخت بدونم

    خوشبختی پشت خوشبختی

    یعنی همین طور روند ادامه دارد

    خدا را شکر

    .

    خدایا شکرت برای جهانی که این قدر خوبه

    خدایا شکرت برای جهانی که این قدر زیباست

    خدایا شکرت برای وجود تمام آدمها

    خدایا شکرت برای گوش دادن این فایل

    خدایا شکرت امشب من به این فایل هدایت شدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    خوشبخت آزاد گفته:
    مدت عضویت: 1944 روز

    سلام استاد توی روابطم هم هبهم احترام میزارن

    بهم محبت میکنن بی توقع هستن

    اما

    فقط در رابطه با همسرم

    احساس میکنم ایشون مغرور هستند

    پدرمم در رابطه با مادرم همینطور بود

    از اطرافیانم هم خیلی شنیدم که مرد ها مغرورن و حرف خودشون براشون ارجه تره

    در همه چیز ایشون مغرور هستند

    و من فهمیدم که به خاطر باورهای خودمه

    برنامه گذاشتم توی همه موارد سعی میکنم احساس ارزشمندیمو ببرم بالا و به غرور اجازه ندم که توی زنگدیمون وارد بشه

    سعی میکنم بهش توجه نکنم ولی خیلی سخته

    خیلی وقتا هم محکم و با اعتماو به نفس از عقیده خودم از کار خودم دفاع میکنم

    بدون اینکه احساس بدی داشته باشم

    امیدوارم این تمریناتم جواب بده

    و الگو تکراری غرور از رابطم حذف بشه

    کنترل گری کم کم حذف شد

    خیلی کم رنگ شد

    دوس دارم اینم حذف بشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    فاضل قادری گفته:
    مدت عضویت: 2899 روز

    عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیز و دوستان هم مسیر در جمع این خانواده دوست داشتنی

    استاد عزیز از اینکه اینقدر دست و دلبازانه این آگاهی ها رو انتشار میدین واقعا متشکرم انشالله که خداوند براتون جبران بکنند

    استاد من یک الگوی تکرار شونده بسیار واضحی دارم که از سالها قبل با من بوده و تو این چند روز اخیر کاملا متوجه اون شدم و آن هم اینه که من هرسال یه ضرر مالی بزرگ میکنم و هر سال هم به شکل متفاوتی هست که اکثرا در قالب راه اندازی کسب و کار جدید و یا در قالب سرمایه گذاری جدید هست و تقریبا تمامی افرادی که در این راستا باهاشون برخورد کردم با وجود اینکه آدمهای خیلی خوبی هم بودند ولی در شرایطی بودند که احتیاج به کمک داشتند و من هم از پول و زمانم مایه می‌گذاشتم و تا میتونستم به آنها کمک میکردم و با این امید که سرمایه گذاری هم میکنم و این افراد هم بعدا برای من جبران میکنند، با آنها هم شریک میشدم ولی به صورتهای مختلف کارهاشون به نتیجه منفی مالی برای من ختم می‌شد و جالبی این داستان هم اینه که هر چقدر بیشتر احساس میکردم که می‌توانم به آنها کمک بکنم ضربه های بزرگتری می خوردم و چون به تازگی یک اتفاق مشابه دیگر هم برام افتاده بود و این فایل رو قبلا هم دیده بودم و یک لحظه جرقه ای توی ذهنم روشن شد که این ضرر ها مربوط به همان الگوهای تکرار شونده است و این کمی من رو به فکر فرو برد و امروز که به صورت کاملا هدایتی هم خداوند دوباره من رو به این فایل فوق‌العاده و بی نظیر هدایت کرد و بسیار مطمئن شدم که باید حتما راه حلی برای این الگو پیدا کنم

    انشالله که به راه حل مناسب و درستی هدایت شوم و از شما و دوستان عزیز هم خواهشمندم با نظرات و پیشنهادهای بی نظیرتان در مسیر این هدایت من را راهنمایی بفرمایید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      آرام گفته:
      مدت عضویت: 951 روز

      سلام به نظر من همانطور که خودتون فرمودید به دیگران کمک می‌کردید که آنها هم یه روز به شما کمک کنند در حالی که این یه نوع شرک هست شما باید روی خدا حساب باز کنید نه کمک دیگران آنوقت بدون اینکه شما پولی به دیگران بدهید خدا خودش فرد مناسب رو برای شما می‌فرسته پس به قدرت خدا خودتون ایمان داشته باشید وبا توکل به خداوند وطی کردن تکامل مطمئن باشید که موفق خواهید شد به همین خاطر هست که استاد می‌فرمایند در هیچ کاری نه شریک داشته باشید ونه از کسی پول قرض کنید ویا بدهکار کسی شوید شما با قرض دادن پول خود به دیگران وشروع یه سرمایه‌گذاری در حقیقت این احساس را دارید که به تنهائی از پس کار بر نمیایید در حالی که خداوند می‌تواند بهترین شریک شما باشد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        فاضل قادری گفته:
        مدت عضویت: 2899 روز

        دوست عزیز من سلام شما کاملا درست میفرمایید و متاسفانه این تفکر و این باور به صورت نهفته در من بوده و اگر از این زاویه بهش نگاه بکنم کار من شرک آلود بوده و متاسفانه من هم ضربه هاش رو خوردم

        وقتی به گذشته خودم نگاه می کنم میبینم که خیلی وقتها که کارهایی رو خودم به تنهایی انجام دادم بسیار آرامش بیشتری داشتم و نتیجه بهتری گرفتم تا کارهایی که با کسی یا کسانی شریک بودم

        انشالله که خدای مهربان راه درست رو به همه ما نشون بده

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: