پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2 - صفحه 26 (به ترتیب امتیاز)

877 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فرشته شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1290 روز

    بنام خداوند مهربان

    سلام استاد خوشتیپم

    سلام خانوم شایسته عزیز و دوستداشتنی

    و سلام به همه دوستان عزیز و دوستداشتنیم تو سایت

    .

    الگو های تکراری که تو روابط دارم!؟

    وایی استاد نمیدونی چقدر این فایلا داره ذهن منو کنکاش میکنه

    احساس میکنم با بیل افتادم تو این باغ پراز علف هرز و اروم اروم دارم ریشه علفهای هرز رو میکنم

    .

    *من تو روابط عاطفیم افرادی میان ک بهم خیانت میکنن!

    *افرادی جذب من میشن که فقد قسدشون دوستیه و اصن خاستگاری نمیان!

    *چندین نفر هم بودن ک زن داشتن ولی هعی میخاستن بمن نخ بدن که در نطفه خفشون کردم ولی گاهی باز همچین افرادی سرراهم قرار میگیره

    *در روابط با جنس موافق هرکسی سر راه من هست خیلی بمن بی توجهه و اکثرا ادمهای خیلی معمولی ک یکم از نظر سواد و … پایینن بامن رفیق میشن که اونام کلی خودشونو بالاتر از من میگیرن

    *هرچی رفاقت داشتم تقریبا70٪بهم خیانت میکنن و پشتم رو خالی میکنن(خداروشکر که اینکارارو کردن تا خدارو بشناسم)ولی بازم مسعلس برام

    *همه افرادی ک بسمت من میان به قول استاد یا بشدت سنشون زیاده یا کمه

    *چندین و چند بار پیش اومده ک افرادی بمن پیشنهاد دوستی دادن ک از نظر هیکل واقعن 10برابر من بودن و من اصلن دوست ندارم ولی بازم اینمدل پسرا که از قبافه و هیکل مدنظرم نیست میان سراغم

    *هرچی رفیق تو زندگیی من بوده یا تو رابطه عاطفی من بوده همه ادمای بیسوادی بودن

    *وقتی وارد ی رابطه ای میشم چ عاطفی چ دوستی با دخترا همون روزای اول خیلی باهم خوبیم و بعدش اونا خیلی سرد میشن و کم کم رابطمون از هم دور میشه و من وابسته طرف میشم و اون کلن دیگ خوشش نمیاد ک بامن رفاقت کنه .

    *رفیقای صمیمی من تو ی جمع یا عروسی جایی همیشه منو ول میکنن و میرن با یکی دیگه میشینن و هرچقد من بهشون میگم چرا اینکارو میکنی هیچی نمیگن و بعد از اون دورهمی زنگ میزنن و بهم میگن تو خیلی بی معرفتی زنگ نمیزنی پیام نمیدی یا ازین مدل چیزا درحالی ک وقتی پیشم هستن اصلن رقبتی به اینکه پیشم بشینن ندارن

    .

    .

    اینا ی چندمورد بود ک با فکر کردن بهشون پیداشون کردم

    بازم عمیقتر بهش فک میکنم و خودم رو کنکاش میکنم ک بفهمم چه باورهایی تو ذهنمه و بکشمشون بیرون .

    سپاسگزارم استاد عزیزم از شما برای این فایلای ارزشمند

    فعلا درپناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    دنیا گفته:
    مدت عضویت: 1319 روز

    به نام خدا .

    یکی از الگو های تکرار شونده من در روابط این هست که اکثر آدم های دور و بر من و ادم های جدیدی که وارد زندگی ام می‌شوند از همه چیز گلایه دارن از اقتصاد از مملکت و همیشه کمبود را می‌بینند و از نبود پول حرف می‌زنند.

    و دومین الگو تکرار شونده این هست که افراد همیشه از من کمک می‌خواهند مراقبت از فرزندانشون .قرض دادن .کاری رو انجام دادن براشون ..

    و فکر کنم یکی از دلایل وجود چنین آدم هایی در زندگی ام این هست که من خیلی روحیه کمک کننده ای دارم همواره منتظرم به کسی کمک کنم و همیشه هم آنقدر ادامه پیدا کرده که طرف مقابل کمک من را وظیفه ام دانسته .آنقدر بوده از برنامه و کار های خودم زده ام تا به بقیه کمک کنم .

    و خودم بودن که همه اش را رقم زدم هم وظیفه بودن کمکم، هم این چنین آدم‌ها را .

    من خودم برای خودم احترام قائل نبودم و منتظر احترام از دیگران بودم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    فاطمه شاکری گفته:
    مدت عضویت: 1931 روز

    سلام استاد وقتی فایل دوم رو سایت دیدم پیش خودم گفتم من که از نظر روابط مشکل ندارم با خانواده همسرم مشکل داشتم یکساله سعی کردم نگاهمو عوض کنم و واقعا هم جواب داد جوری گه دیگه تنش نیست بینمون و همش سعیمون اینه احترام بزاریم

    این فایل شما الگو تکرار شونده استاد من خیلی چیزارو فهمیدم راجب خودم من تو رابطه همش وقت زیادی میزارم برا طرف مقابلم ولی طرف مقابل اصلا نه

    الگو تکرار شونده دیگه هم اینه من تو هر رابطه ای رفتم حتی دوستا من یادمه تولدشون جان فشانی میکردم یه مناسبتی بود امکان نداشت یادم بره هدیه حتما باید میگرفتم موقع من تبریک میگفتن ولی کادو هدیه به ندرت هر ادمی به پست من خورد همین بود من هیچ وقت به ابن موضوع فکر نکردم چه تو آینده الان باز بهتر شده به پست من ادمهای درامد پایین میخورن حتی تو مشتریهامم کم بیش اینطوره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    گل کوچک گفته:
    مدت عضویت: 1410 روز

    به نام خدا

    سلام سلام سلام به همگییییییی امیدوارم حال همگی عالی باشه…

    ((خدایاشکرت برای همه ی نعمت هایی که من نمیتونم بشمارمشون از بس زیادن))

    خب یکم برای این سوال هیجان زده ام چون مشکل اساسیمه و خیلی تاثیر مستقیمی روی عزت نفسم داره به شخصه بخاطر همین دوست دارم دقیق راجبش بنویسم و ریشه یابیش کنم…

    خب بریم سراغ سوال.

    سوال: چه نوع افرادی رو من در ارتباطاتم جذب میکنم؟

    جواب: وقتی به اکثر دوستام و آشناهام فکر میکنم میبینم دور و اطرافیان من اکثرا کسانی هستن که اعتماد به نفس زیادی دارند مخصوصا اعتماد به نفس در ارتباطات اینکه راحت حرف میزنن نظرشونو میگن و فکر بقیه براشون مهم نیست زیاد ، خیلی راحت ارتباط میگرن و حرفایی که میزنند دقیقا در جای مناسب و شرایط مناسب دقیقا نقطه مقابل خودم من واقعا به شخصه سختمه تو یه جمع 10/20 نفری بخوام حرف بزنم احتمالا حرف میزنم ولی چون اعتماد به نفس ندارم شاید حرفای مناسبی که جاشه رو نزنم و این موضوع به راحتی میتونه من شدیدا عصبی و ناراحت کنه….

    دقت که میکنم کلا تو همه دوستام یه ویژگی هست که دوست دارم داشته باشمش ولی ندارم…

    و خب این نشون میده که من دنبال نداشته هام تو بقییم و همین باعث میشه وقتی پیش دوستامم اعتماد به نفس کمتری داشته باشم و اون دوستم و واسه خودم بت کنم که آره اون این ویژگی خفن و داره ولی تو نداریش بخاطر همین خیلی الکی و زیاد از حد به دوستام اهمیت بدم و حتی شده وقتی پیش اونام خودم و فراموش کنم…

    قشنگ مشخصه که چی باعث شده من این افراد و جذب کنم، بازم میرسیم به” عزت نفس ”

    واقعا استاد قشنگم شما راست میگید که مهمترین و اولین قدم برای رسیدن به موفقیت عزت نفس ، هر چیزی و که ریشه یابیش میکنم به عزت نفس می رسم …

    تا الآن هر خواسته ای و که داشتم و بهش نرسیدم دلیلش کمبود عزت نفس بود .

    واقعا دارم روی خودم کار میکنم که عزت نفسم بهتر بشه و شده ولی هنوز کار دارم چون واقعا من لیاقتم خیلی بالاتر از این حرفاست و من باید به موقعیت ها و شرایط عالی برسم و خیلی خیلی خوشحالم که میتونم روی خودم کار کنم واقعا جای شکر داره…

    استاد عزیزم خیلی از شما ممنونم که این فایل ها را رایگان در اختیار ما می ذارید هر فایلی که شما می ذارید بینهایت آگاهی وارد زندگی ما میشه به شدت خدارو برای وجود شما شکر میکنم….

    مرسی که وقت گذاشتین و کامنت من و خوندین .

    برای همه بهترینارو آرزو میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    علیرضا رستاخیز گفته:
    مدت عضویت: 1795 روز

    سلام استاد جان

    سلام به دوستان عزیزم

    سلام به خودم که منشا تمام زیبایی هاست .

    خداروشکر که خوشبختی به سمت من با سرعت نور در حرکته .

    بریم برای انجام تمرین ، خدایا توکل بر تو

    سوال اول : چه شرایط و اتفاقاتی در زندگی شما شدیدترین و قوی ترین احساسات رو بر انگیخته میکنه ؟ ( مثبت یا منفی )

    وقتی که ازم انتقاد میشه یا نادیده گرفته میشم این منو خیلی عصبی میکنه ، کسی جلوی من کسه دیگه ای رو کتک بزنه یا مسخره کنه یا بهش توهین کنه ، وقتی که منو چند بار پشت سره هم صدا میزنن ، تلفنم دیروقت یا پشت سره هم زنگ میخوره ، وقتی که طرف جواب پیاممو نمیده یا دیر میده ، وقتی که روابط عاطفی میبینم یا حتی بوسه های عاشقانه بشدت برانگیخته میشم ، میرم سمت دختری که باهاش ارتباط بگیرم و ازش نه میشنوم ، وقتی کسی منو تحقیر میکنه و بهم فهش میده ، یه چیزی به‌کسی بگم و انجاام‌ نده اصلا بهم مبریزم ، یکی بخواد منو دست بندازه قرمز میشم ، وقتی که کسی منو نصیحت میکنه ، یا بهم میگه تو پسر خوبی هستی تو مهربونی کهیر میزنم ، وقتی که کسی بهم میگه بی غیرت ، وقتی که بهم میگن بی عرضه ، اینکه تو خونه ی پدرم زندگی میکنم و هیچ‌ پس اندازی ندارم ، وقتی که بهم میگن توام مثل پدرتی ، خسیسی ( باورتون نمیشه چه ولخرجی هایی کردم فقط به این دلیل که این یه کلمه رو نشنوم خیلی بهش آلرژی دارم )، دوستام باهام تماس نمیگیرن حالمو بپرسن یا برنامه بچینیم بریم بیرون ، عده ی کمی تولدم رو یادشون میمونه ، کسی که دستمو میبرم سمتش دست بدم ولی دستمو نمیگیره ، وقتی که کسی ازم چیزی میخواد و نه میگم یا دوست ندارم انجام بدم اما تو رو در وایسی میمونم و بهش بله میگم ، وقتی که میخوام با دختری آشنا بشم یا باهاش حرف بزنم ، وقتی که میخوام آگهی بارگانیمو بخونم اما به درخواستم جواب منفی میدن ، وقتی که میبینم دیگران روز به روز دارن رشد میکنن اما من نه یا به اندازه اونا نه مثلا طرف با چند ماه کار کردن تو حوزه کاری من موتور میخره اما من هنوز نخریدم ، وقتی افرادی رو میبینم که در سن کمتر از من به خواستشون رسیدن اما من هنوز نرسیدم ، وقتی توی جمع سکوت میکنم و حرفی به ذهنم نمیرسه و دیگران فقط حرف میزنن ، وقتی که آب بینیم میاد ، وقتی که دارم کاریو انجام میدم فیلمی میبینم یا چیزی مینویسم و کسی میاد تمرکزمو بهم میزنه ، گریه یه آدم رو میبینم ، وقتی که کسی از نظره من داره کاره اشتباهی میکنه و میدونم که این کار بهش صدمه میزنه ، وقتی که به گذشته فکر میکنم و حسرت میخورم که چرا زودتر اتفاق نیوفتاد یا چرا نمیشه یا نشده پس کی ، وقتی کسی رو میزنم یا باهاش دعوا میکنم ، وقتی کسی منو طرد میکنه ، وقتی کسی داد میزنه و صداشو میبره بالا ، وقتی که تلاش میکنم کسی رو بخندونم ولی خندش نمیگیره ، توی جمع میخوام‌صحبت کنم ، توی جمع ازم‌تعریف میشه ، گاهی اوقات تنها باشمو کسی نباشه که باهاش حرف بزنم ، وقتی که میخوام از حقم دفاع کنم ، وقتی که کسی حاضر جوابی میکنه ، وقتی که خیلی گشنم باشه ، وقتی که با هیجان با طرف حرف میزنم یوبس باشه …

    سوال دوم : چه نوع افرادی رو من تو ارتباطاتم جذب میکنم ؟

    الف ) در روابط عاطفی : افسرده ، نیاز به کمک دارن ، سره قرار نمیان ببینمشون یا خیلی کم میان هروقت قراری میزاریم یا یه کاری براشون پیش میاد نمیان یا من نمیتونم برم ، بعد یه مدت باهاشون به مشکل میخورم ، تماسی با من نمیگیرن یا پیامی نمیدن ، فعال نیستن تو رابطه ، معمولا وقت نامناسب باهاشون آشنا میشم مثلا یا کنکور دارن یا اینجا مسافرن دارن بر میگردن خونشون که چند کیلو‌متر از من فاصله داره با دختری که شیش ماه تو رابطه بودم همینجوری بود دقیقا ، خیلی زیاد ازشون نه میشنوم

    ب ) روابطم با دوستام و همکارام : صمیمی نیستن به این معنا که بتونم زیاد باهاشون گرم بگیرم ، یا بریم بیرون باهم یا راحت حرفمو بهشون بزنم بهشون اعتماد ندارم چون بار ها دیدم حرفی رو زدم یا مسخرم کردن تو‌جمع یا به همه گفتن ، با همکارا جز مسئله ی کاری راجع به هیچ‌ چیزه دیگه ای حرف نمیزنم و معمولا ارتباطم کوتاهه ، زمانی که پیشنهادی میدم مثل استخر و کوه … تفریحی خیلی به ندرت استقبال میشه ، خیلی. من تو حاشیه ام کلا ، خیلی بت میکنم آدم هارو،

    ج ) روابط خانوادگی : خیلی تحقیر و توهین میشم از سمتشون ، الان تقریبا دو روزی هست فقط سلام _ خداحافظ ، مادرم اتاق منو خیلی بهم میریزه ، هربار میریم مسافرت سره یه چیزی باید دعوت کنن و اعصاب همه به هم بریزه ، از اینکه پدرم به مادرم بی احترامی میکنه اذیت میشم ، خیلی ارتباط کمی با پدرم دارم .

    فعلا همینا

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    مریم واعظ گفته:
    مدت عضویت: 3073 روز

    سلام استاد عباسمنش عزیزم

    تقدیم به شما استاد خوبم که همواره راهسپار ندای قلبتان هستید و به ما رهجویان مکتب عشق نیز این را آموزش دادید.

    زمان بسیاری است خود را فیلتر کرده ام

    از هر کلام ناشایست

    از هر مکان ناشایست

    از هر شخص نا شایست

    حتی از افکار منفی خودم

    نتیجه این فیلتراسیون قوی

    تنها تجربه عشق است و بس

    و با شنیدن این آهنگ از سامی یوسف تک تک کلمات را به یاد پرودگار و بنده محبوب او یعنی استاد سید حسین عباسمنش به گوش جان سپردم.

    استاد دلم می خواهد هر چه زودتر شما را ملاقات کنم و این بار پرچم توحید و یکتاپرستی را با توضیح مسیری که آنرا مدیون آموزه های شما هستم برافراشته کنیم تا نور شمعی باشم برای برافروختن نور ایمان و عشق در دل جویندگان یکتاپرستی

    که آدرسی جز این سایت را نمی شناسم.

    در وقت نیاز به سویم آمدی

    وقتی که من از دست رفته بودم و تنها شده بودم

    تو با پیام های قلبت به سویم آمدی و مرا آرام کردی

    راه درست را به من نشان دادی

    راه هدایت را

    قلبم را سرشار از عشق کردی

    نور خدایی را به من نشان دادی که با او شدن ها معنا دارد و بس

    حالا با تمام وجودم می خواهم که فقط و فقط با آموزه های الهی شما همراه باشم

    به من یاد دادی که عشق واقعی تنها اوست

    و به من آموختی که هرگز قضاوت نکنم

    تو آمدی در اوج غم ها

    هر بار صدایش کردم

    پاسخ های نازنین رب الارباب را در گوشه گوشه سایت شما یافتم

    بدون عشق رب معنای عمر چیست

    وقتی ندانم اسراری از غیب

    استاد

    به من آموختی که قوی باشم و ادامه دهم که می دانم راه همین است و بس

    دوستت دارم ای ابر مرد بزرگ

    دنباله رو راه تاثیرگذارترین استاد زندگی ام

    درویش ثروتمند (مریم السادات)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    نگار گفته:
    مدت عضویت: 2155 روز

    سلام مجدد

    بعدازظهر 4 تا الگوی تکرار شونده ام پیدا کردم و کامنت گذاشتم و دیکه چیزی یادم نیومد

    و جهان ب فاصله ٣ ساعت بعدش چنان زد تو گوشم که کجایی تو

    این الگوها پس چی

    دقیقاااا

    دوتا از اعصاب خردکن ترینشون

    بجز اوایل ازدواجم، تا الان که ١٣ سال میگذره سر غذا با همسرم مشکل دارم ب جرات میتونم بکم ٩5 درصد اوقات از غذام ایراد میگیره ( با اینکه همه از غذام تعریف میکنن )

    برنج فلان طور، له شده، خام، خوب دم نکشیده، کم روغن دادی، باید بیشتر میحوشید، کم خیس دادی

    یاا ، قورمه نمیخوره، قیمه با گوشت دوست نداره با مرغ باید درست کنم

    گوشت چرخ کرده نمیخوره

    ماهی فقط ی نوع خاص اونم سالی یکی دو بار

    میکو دوست نداره

    کلم پلو، هویج پلو، قارچ، ماکارونی فرمی ….

    و بخوام بنویسم کلی میشه

    منوی خونمون سرجمع ده مدل غذاتوش نیس

    و من هر روز کاسه چ کنم براناهار و شام دستمه

    همسرم کم بود

    پسرمم اضافه شده

    ( وقتی عقد مردیم اولین باری که رفتم خونه خانواده همسرم ب من کفتن که همسرم سر غذا خیلی ایراد میگیره و بدغذاست ، نمیدونم این واقعا رفته تو باور من؟؟؟ )

    الگوی خراب دیکه

    پسرم که وقتی از بیرون برمیگرده خونه تقریبا ٨٠ درصد اوقات

    ب محضی ک میاد تو ی بهانه ای میکنه

    یا بخواهرش گیر میده

    یا ب شام یا ننیخواد دوش بگیره

    یا…

    و ناراحتی درست میکنه

    امشب این دوتا الگو تکرار شد

    همسرم قهر کرد و شامش نخورد چون بنظرش پلو خوب نشده

    و پسرم هم بمحض اومدن ب خونه سر بیسکوییت خواهرش الم شنگه راه انداخت

    امیدوارم با تهیه دوره کشف قواتین ترمزهام پیدا کنم

    واقعا شرایط خسته کننده ای برام شده

    استاد سپاسگزارم که با موضوعات، سوالات و فایلهای ارزشمندتون چراغ راه ما شدین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    لیلا شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1182 روز

    ب نام خدا !

    سلام ب استادبی نظیرم مریم جان عزیز!

    دراما سوالی ک پرسیدید! .در مورد ارتباطاتم بگم ک همیشه باکسایی درارتباط بودم ک یا برخوردمیکنم ک ضعیف یا وابسته ب چیزی هستن خودشون دوس ندارن اکثرن مشکل دارن واینکه هرموقع بیرون میرم برای پیاده روی وخرید باآدمایی فقیرن یا معتادن برخوردمیکنم ب طرفم میان ازم درخواست کمک دارن اوایل خیلی ناراحت میشدم بهم می‌ریختم الان سعی میکنم توجه نکنم !

    موردبعدی اینکه من بااینکه رابطه ام باهمه خوبه باهمه مهربان هستم ی مواقعی ک بهم نیاز دارن کمکشون میکنم ولی خانواده دوستان بخصوص همسرم اونطور ک باید قدرمو نمیدونن وقتی فایلای شمارو گوش دادم ب این موضوع فکرکزدم پی بردم ک من خودمو انسان باارزشی نمیدونم خودمو لایق احترام نمیدونم همیشه خودمو تحقیر کردم چطور انتظار دارم کسی قدرمو بدونه. بااینکه همیشه دوس داشتم موردتوجه همسرم وخانواده ام بقیه باشم هیچ وقت اونطور ک باید مورداحترام توجه قرارنگرفتم وجودم حرفام صحبتام چندان اهمیتی برای اطرافیانم نداره چون خودمو لایق نمیدونستم فکرمیکردم من چون چیزی ندارم ن پولی ن قدرتی ن تحصیلات آنچنانی ن شغلی ن زیبایی وووبااینکه همه چیم ظاهراخوبه ولی چنان خودمو پایین حقیرمیدونستم زیبایی وتوانایی خودم اصلا نمیدیم فقط فقط ضعف ناتوانی ازخودم نشون میدادم این افکار منفی درموردخودم اعتماد ب نفس پایین باعث شد من سالها ازخودم دورباشم واقعا ی وقتایی چنان ناراحت افسرده میشدم ب خدا شکوه شکایت میکردم از لحظاتی ک خداوند دراختیارم گداشته درست استفاده نکردم فقط ب نازیبایی ها ب زشتی ها بدبختی ها فکرمیکردم فقط مرگ ازخدامیخواستم کلا داغون بودم ازخدا واقعا خواستم کمکم کنه هدایتم کنه ب بهترین مسیرها تااینکه خداروشکر ب این سایت هدایت شدم و بااستادی توانمند چون شماآشناشدم ..استادهر صبح شب باصدای شما ازخواب بیدارمیشم میخوابم موقع صبحانه خوردن آشپزی ورزش وانجام کارهای دیگه فقط فایلای شمارو گوش میدم تمرینات شمارو انجام میدم ..خداروشکر همسرمم عاشق صحبتای شماس باهم فایلای شمارو گوش میکنیم لدت می‌بریم…استاد باتمام وجودم ازتون سپاسگزارم ک با صحبتای گرانقدرتون این مسیر برای ما لذت بخش کردین . ی دنیا دوستتون دااااارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    زهرا بهنام گفته:
    مدت عضویت: 1256 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد عزیزم،مریم جانم،و تمام دوستان عباسمنشی

    سوال: چه الگوهای تکرار شونده ای در روابط،در زندگی شماست

    1.با خانوم هایی مواجه میشم،که همشون از همسر و زندگیشون ناراضی هستن،مادرم خواهرم و تمام خانومهایی که میشناسمشون

    2.کسانی که فک میکنن بهشون ظلم شده و حقشون خورده شده،خیلی زیاد این مورد رو میبینم

    3.با افرادی دوست میشم که از من سنشون بیشتره،اینو استاد وقتی شما گفتین متوجه شدم

    4. باافرادی مواجه میشم که موقع حرف زدن از کلمات ناجالبی و رکیک استفاده میکنن

    5.همسر من هر چند وقت یکبار نمیدونم چرا مثل بچه ها قهر میکنه و حرف نمیزنه:| و این واقعا اذیتم میکنه،خیلی مواقع اعراض میکنم اما این الگو خیلی تکرار میشه

    6،خیلی مواقع که به همسرم میگم فلان چیز رو لازم دارم میگه پول ندارم:|.در صورتی که اگر پسرم بگه برام یچیزی بخر می‌خره براش،سر همین موضوع دلخوری پیش میاد

    ممنونم استاد عزیزم برای تهیه این فایلهای با ارزش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    سحر گفته:
    مدت عضویت: 1254 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و بقیه دوستانم

    چه فایلهای ارزشمندی چه سوالات خوبی ممنون استاد

    تو بحث روابط یه چیزی که همیشه واسه من بوده حالا چه روابط خانوادگی چه عاطفی چه دوستانه این مسئله هست که همیشه اونیکه باید شرایط بقیه رو درک کنه منم همیشه من اون آدمی هستم که باید همه رو درک کنه مثال میزنم تا واضح تر بشه تو رابطم با دوتا دوستم نزدیکم اونا هر وقت بخوان خیلی راحت به من زنگ میزنن یا پیام میدن و منم 95 درصد مواقع در دسترسم ولی واسه من اینجوری نیست نمیتونم زنگ بزنم نمیتونم همونجور که اونا راحت بهم‌میگن مثلا بیا صحبت کنیم من اینکارو بکنم چون ممکنه اون لحظه جایی باشن کاری داشته باشن یا در کل شرایطش رو نداشته باشن در حالی که من بارها شده تو همون موقعیتی بودم که اونا بودن ولی جوابشون رو دادم یا تو روابط عاطفیمم همین تکرار میشد من باید شرایط طرفم رو درک میکردم دقیقا نمیتونستم اونجوری که اون آزادانه به من زنگ میزنه زنگ بزنم یا اون میشد آدمی که کار داره زندگی داره برنامه داره و هر رفتاری که بکنه حتی اگه دو روز جوابمو نده من حق هیچ اعتراضی ندارم چون باید شرایطش رو درک کنم یا حتی تو خانواده هم همین بوده من همیشه اون ادمی بودم که باید بقیه رو درک میکردم داداشامو مامانمو و جالبه که اینو فهمیدم اگه بهشون بگی اونا هیچوقت قبول نمیکنن و وقتاییم گفتم متهم شدم به پرتوقع بودن یا ادمی که درک نداره و این مسئله اونقدر تکرار شده که الان دیگه عذاب وجدان میگیرم چیزی بگم چون فکر میکنم آدم بدیم آدم پرتوقعیم باعث شده حس کنم بده احساساتمو بروز بدم که مثلا به دوستم بگم بیا حرف بزنیم یا دلم واست تنگ شده باعث شده هرکی هرکار میخواد بکنه و من چیزی نگم تا نشم آدم پرتوقع داستان و این مسئله از همه دلسردم کرده و حتی باعث شده این حسو داشته باشم که واسه بقیه مهم نیستم و احساساتمم واسشون مهم نیست

    تو رابطه با جنس مخالف یه باوری که داشتم این بود که اونیکه از نظر اخلاقی و شخصیتی دلخواهمه ظاهرش پسندم نیست اونیکه ظاهرش پسندمه از نظر اخلاقی و شخصیتی خوب نیست و دقیقا همیشه همین بود یعنی میدیدم طرف از نظر اخلاقی و شخصیتی دقیقا همونی بود که میخواستم ولی هر کار میکردم ظاهرش پسندم نبود و باز یکی از نظر ظاهری پسندم بود ولی از نظر اخلاقی دقیقا برعکس و یه ادم بی بندوبار و بی تعهد که دنبال خوشگذرونی و رابطه زودگذر بود و همین باعث شده که من اصلا هیچ رابطع ایم شروع نشه و همون اول بعد یکی دوبار صحبت کات بشه و فقط با یکی رابطم چندماه طول کشید که اونم دقیقا یه ادم بی بندوبار و بی تعهد بود البته اون زمان هنوز تو قوانین نبودم اینم بگم که اگرم کسی بود که هم اخلاقی هم ظاهری واقعا دلخواهم بود من اصلا خودمو در حد اون نمیدیدم و خیلی از خودم سرتر و بهتر میدیدمش و میگفتم اووو این چرا باید بیاد با من و… هیچوقت اون رابطه شروع نمیشد چون من طرفو رد میکردم فکر میکردم منو ببینه خوشش نمیاد الان حدود دوساله که دیگه نخواستم با کسی آشنا بشم دلیلشم این بود من همیشه تو روابطم دنبال فرار بودم ولی الان فهمیدم حتی اگه فرارم کنه یجور دیگه جواب باورامو میگیرم و این بهم ثابت شده و الان خیلی مصمم و دوستدارم باورهامو تغییر بدم

    یه مورد دیگه اینکه آدمایی که اطرافم هستن 99 درصدشون اهل بحثن مخصوصا خانوادم که همیشه در حال بحث و دعوا هستن البته تو فایل الگوهای تکرارشونده قسمت یک گفتم که بیشترین واکنش احساسیمم که حالمو بد میکنه دقیقا رو همین سروصدای بحث و دعوا هست

    البته الان یه چیزایی خوبی هم تو روابط دارم میبینم که قبلا نمیدیدم مثلا قبلا همش در مدار حرفا و روابطی بودم که در معرض خیانت و طلاق و… بود و یجورایی فکر میکردم مردا احساس ندارن و بگم من اصلا جلو ورودیامو نمیگرفتم و هرچیزیو بخصوص تو اینستا میدیدم ولی یه مدته که دیگه چیزایی که در مورد خیانته رو نگاه نمیکنم یا هر فیلمی رو نمیبینم یجوری شده که دارم خیلی روابط متعهدانه میبینم حتی تو همون اینستا کلیپای عاشقانه زیبا واسم میاد مخصوصا کلیپایی که خیلی قشنگ عشق مردها رو نشون میده حتی جالبه که تو دوستای خودم و اطرافیانم بودن که من نمیدیدم و متوجهشون نبودم ولی الان میبینم کسایی که واقعا عاشق هم هستند باعشق ازدواج کردند مردای متعهدی که خیلی عاشق طرفشون هستند و واقعا بااحساسن

    الان یجورایی باور کردم که نه واقعا مرداهم احساس دارند یا آدم متعهد و وفادارم زیاده

    یه چیزی که باعث شده بود همیشه فکر کنم مردها احساس ندارن این بود که من وقتی یکساله بودم مامان بابام جداشدن و هیچوقت از سمت بابام و یا داداشام محبتی دریافت نکردم و همیشه مامانم میگفت وقتی به دنیا اومدی بابات تا چند وقت نیومده تو رو ببینه یا خود مامانمم چندین بار ازدواج های ناموفق داشت که رفتار اونها رو دیده بودم باعث شده بود که این باورو داشته باشم مردا احساس ندارن نمیفهمن عشق ومحبت چیه و دقیقا این تو رابطه عاطفی خودمم اتفاق افتاد و طرفمم جوری بود که بیشتر باور کنم مردا احساس ندارن

    همینا یادم بود شاید باز بیشتر فکر کنم موارد دیگه یادم بیاد و میام میگم ولی الانکه دوره عزت نفس رو خریدم و دارم گوش میکنم میفهمم که تقریبا همه ی این ها برمیگرده به عزت نفسم که همیشه خیلی خودمو پایین میدیدم و خودم واسه خودم ارزشی قائل نبودم خودم خودمو دوست نداشتم و حس میکردم ناکافی هستم و دچار یه حس عجیبی شدم واقعا نمیتونم توضیحش بدم فقط حس میکنم اونیکه همیشه به توجهش به عشقش به محبتش به درکش در کل به وجودش نیاز داشتم خودمم نه یکی دیگه

    ممنون که پاسخ من رو مطالعه کردید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      متین گفته:
      مدت عضویت: 1847 روز

      سحر عزیز سلام.شما چقدر زیبا و واضح و با حوصله و در عین حال مفید و مختصر نوشتید.در حدی که منو وادار به نوشتن کردید که ازتون تشکر کنم چون من خیلی مقاوت برای نوشتن دارم شما با قلم شیواتون کمکم کردین این مانع رو بشکنم .میخواستم بهتون بگم حرفای من رو نوشتید و حتی جاهایی گفتم واو! دقیقا ! چقدر درست میگه سحر! پس ریشه مشکل منم اینه!!! ازتون ممنونم سحر عزیز و همه دوستانی که زیبا و بدون حاشیه اصل مطلب رو با قلم شیواشون برای ما به تصویر میکشن. استاد عزیزم و مریم مهربون از شما بسیار ممنونم و خدارو سپاس گزارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: