پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2 - صفحه 36

877 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    خانواده ی رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1855 روز

    پدر خانواده :

    سلام به استاد عزیزم عباسمنش و استاد خانم شایسته گرامی

    در پاسخ به این سوال که چه الگوهای تکرار شونده در باره روابط در زندگی شما هست چند مثال مثبت میخوام بگم

    1_درباره صاحب خانه ها

    در تمام سالهایی که مستاجر بودم

    ناآگاهانه خانه هایی را جذب میکردم

    که بدون مالک بودند و من و همسر و پسر و دخترم راحت بودیم آنجا

    و مالکان حتی اجاره کمتری از من میگرفتند

    به قول استاد آنها تلاش میکردندکه من راضی باشم و سال بعد هم بمانم

    شاید باورتان نشود اگر سر سالم میگفتم میخوام برم صاحب خانه میگفت اجاره اضافه نمیکنم نرو

    ومن هم میماندم

    وسال بعد میگفتم میخوام برم

    صاحب خانه میگفت اجاره رو کم میکنم نرو

    و واقعا کم کرد

    دوباره یکسال دیگه میماندم

    سال بعد میگفتم میخوام برم و شما مستاجر جدید بیارید

    دوباره یه آبشن جدید میداد مثل تعویض آبگرمکن نو ونقاشی خانه ویک انباری اضافه میداد و پارکینگ که من نرم

    و باز با مشورت با خانمم تصمیم میگرفتیم بمانیم

    ویک واحد طبقه بالا هم مال ایشون بود و می‌گفت انها متوجه نشن که من از شما کمتر میگیرم

    و این روند 9 سال در این خانه ادامه داشت

    تا اینکه گفتیم امسال دیگه حتما بلند میشیم میریم خانه خودم یا جای جدید که تنوع بدیم

    وبا اینکه ایشون ناراحت شد ما رفتیم

    جای جدید

    جالب این بود که ایشون اصلیت اصفهانی بودند و در جامعه میگفتن اصفهانی ها خسیس هستند

    ولی ایشون با اینکه وضع مالی متوسطی داشت اصلا این صفت را نداشت (حداقل برای من)

    و جای دیگه صاحب خانه ای داشتم

    که سر سالم که میشد زنگ میزد میگفت میشه خواهش کنم امسال بمانید

    و هرچقدر دوست دارید اضافه کنید

    و ما هم در این آپارتمان خوب و دوست داشتی و پر از خاطرات خوب وهمسایه های خوب 3 سال بودیم

    ویک مثال دیگه دارم درباره صاحب ویلایی در شمال که با امسال 8 سال هست که دست ماست و فقط صاحبش 8 میلیون از ما بابت پول پیش گرفته و اجاره نمگیرد

    با اینکه ویلای 2 هزارمتری و 3 خواب نو ساز است

    و هر سال زنگ میزنم به ایشون و میگم بفرمایید چقدر اجاره تقدیمتون کنم ؟من درآمد دارم هر چقدر خواستین اجاره میدم

    ایشون میگن نمیخواد اجاره بدین همین که شما اینجا هستی ما خوشحال و راضی هستیم

    باز به اسرار مگم بهشون که همه چی گران شده وبالا رفته شما هم اجاره بگیرید

    میگن برای شما اجاره ها بالا نرفته

    ما اجاره از شما نمیخواییم

    در اینجا فقط میتونم بگم که سپاسگزار خداوندم که این دستان پر مهر ومحبت خودشو به ما هدیه داده

    و از این طریق نعمت رو وارد زندگی ما میکنه وبه ایشون هم سلامتی و ثروت روز افزون بده والبته که میده

    2_ صاحب مغازه های خوب

    همیشه صاحب مغازه های خوبی داشتم

    من تا بحال 20 مغازه اجاره کردم در 26 سال کاسبی ام

    من گاهی هم همزمان چند تا با هم داشتم

    و وقتی میخواستم برم میگفتن اضافه نمیکنم نرو

    در آخرین مغازه اجاره ای که بودم و 17 سال در آن بودم

    که صاحبش انسان متدین دوست داشتی و بزرگواری هست (که آرزو میکنم خداوند به ایشان و خانواده اش سلامتی آرامش و ثروت بده) از من نصف جای دیگه میگرفت یعنی بجای حدود 20 میلیون ماهی 10 تومن از من میگرفت

    تازه میگفت اگه زیاده کمتر بده و هرچقدر میخوای بمان

    که البته بنده سال گذشته هدایت شدم به شمال و تغیر شغل و مغازه را به ایشون پس دادم و از رفتن من بغض کرده بود و ناراحت شده بود

    با این چند مثال خواستم وجود دستان خداوند و باورهای خوب رو برای دوستانم به اشتراک گذاشته باشم

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  2. -
    زینب خان محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2325 روز

    خودم میدونم توی روابط با اطرافیان و دوستان همکارام بعضی وقتا خیلی مشکل دارم

    خداروشکر رابطم با امین از همه لحاظ عالیه و زندگیمون پر از عشق و لذت و خوشبختیه چون اینو باور کردم که من لایق این عشق و علاقه و خوشبختی هستم

    ولی توی موارد دیگه

    مثلا اکثر نزدیکان تا منو میبینن از درد و بیماری واسم میگن و این به شدت منو بهم میریزه که آقا بیماری شما بمن چه ربطی داره چرا واسه من تعریف میکنی

    خلاصه چند روزی همینجور ذهنم درگیرشه و ناراحتم که چرا واسه من مینالن

    اکثر افراد تو زندگیم مخصوصا محل کار به شدت نیاز به کمک من دارند درصورتی که خودشون میتونن اون کارو بکنن ولی از من درخواست میکنن که واقعا بعضی وقتا بهم فشار میاد و حس میکنم از مهربونی من سو استفاده میکنن(مخصوصا همکارا)

    توی روابط دوستانه هم که ماشالا سابقه خرابی دارم

    الان به مرحله ای رسیدم که واقعا میترسم با کسی دوست بشم چون تمام دوستای قبلیم در مدار چیزای بودن که من ازش فراری بودم و دوباره جذب میکردم

    و همیشه تو ارتباط با افراد موفق تر از خودم ضعیف بودم و‌خودمو دست کم گرفتم و همیشه بزرگ جمع کوچیکا بودم که من چیزی داشتم واسه ارائه و نتونستم تو جمعایی باشم که اونا چیزی بمن ارائه بدن واسه زندگی بهتر و لذت و انرژی مثبت و موفق شدن

    ی الگوی دیگه هم که تکرار میشه افرادی هستن که غیبت میکنن و من از این کار متنفرم ولی گاهی شده خودمم غیبت میکنم و کلی پشیمون میشم میگم چیکار داری فلانی دلش میخواد اینجوری زندگی کنه به تو چه زینب خانوم

    دلم واقعا روابط دوستانه و پر انرژی و پر از صحبتای خوب میخواد

    الگوهای مثبت تکرارشونده( با کار کردن رو باورهام تغییر دادم آدمای اطرافم و فاصله بین این الگوها داره کمتر و کمتر میشه)

    رابطه عالی با امین دارم و قبلا شاید ماهی 1 بار بحث و قهر داشتیم ولی الان خداروشکر این الگو‌ خیییلی کمتر شده و باهم در صلحیم و عاشق همیم

    همکارای عالی و مثبتی که قبلا نداشتم و الان اطرافم زیاده از این همکارا

    دوستان مثبت اندیش و انرژی مثبتی که امسال باهاشون ارتباط بیشتری گرفتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    سمانه بیک زاده گفته:
    مدت عضویت: 1142 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم گلم.

    واقعا استاد عزیزم هروز با صحبت های فوق العادتون

    من بیشتر دارم درون خودم رو پیدا میکنم.

    احساس میکنم تمام سلول های بدنم نیاز به یه آپدیت اساسی وکلی دارد.

    که انشالله با هدایت خداوند وصحبت های شگفت انگیز و معجزه آور شما این اتفاق با بیرون ریختن فکرها وافکار مخربم ایجاد میشود.

    استاد عزیزم من خیلی نسبت به آدم های اطرافم احساس مسعولیت دارم و میکنم.

    یعنی عواطف احساسی ام فوق العاده بالاست.

    همیشه هر کسی که مسعله یا کار یا خدایی نکرده مریضی داشته باشد من نفر اول هستم برای رسیدگی به اون طرف که واقعا خودم اذیت میشم که اون طرف هر چه زوتر مسعلش حل بشه.

    وهمیشه هم این الگو در هر شرایطی برای رسیدگی به آدم های اطرافم خیلی زود برای من پیش اومده.

    به عنوان مثال مادر شوهرم یه عمل داشتند باید از شهرستان میرفتیم مشهد

    من ایشون رو خودم با ماشین بردم بستری کردم

    امضا هم حتی برای عملشون از من گرفتند

    من تا دوروز درگیر عمل وبیمارستان ایشون بودم

    حتی خواهرشوهرم اومد چند ساعت پیشش موند گفتم برو خودم هستم با اینکه خسته بودم ولی نمیدونم این چه رفتاری هست که من در وجودم پرورش دادم که همیشه خودم رو اذیت کنم و اون خستگی رو به جون بخرم تا کسی اذیت نشه.

    حتی زمانی که مرخص شدن تا دوهفته خونه مادر شوهرم بودم که بهشون رسیدگی کنم .

    چون واقعا استاد عزیزم وقتی کسی مریض میشه من اگه به اون طرف رسیدگی نکم احساس خیلی بدی بهم دست میده.

    بعد دوهفته که به خونه خودم رفتم باز هروز تا دوهفته غذا واسشون میفرستادم تا اینکه دیگه خودشون سر پا شدن ومن خیالم راحت شد.

    استاد عزیزم این الگو خیلی برای من در زندگی تکرار میشود که ادم های اطرافم مریض میشن.

    و وظیفه خودم میدونم که از اونا پرستاری کنم.

    اخیرا این الگو بیش از حد در حال اتفاق است

    ولی نمیدونم چه جوری عواطف احساسی ام را نسبت به آدم ها از بین ببرم ویا کم رنگ کنم.

    فایل به کبوترها غذا ندهیم واقعا شما خیلی زیبا فرمودید که اگه به اونا غذا بدیم عادت میکنند ودیگه دنبال غذا نمیرن

    دقیقا این کار رو من با آدم های دورو برم کردم وعادت کردند که اگه خدایی نکرده مسعله ای واسشون پیش اومد من هستم.

    ممنون استاد عزیزم ؛بابت گفتارهای بی نظیرتون که من هروز در حال پیدا کردن خودم هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    فریبا رنجبر گفته:
    مدت عضویت: 879 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته گرامی

    1 .افرادی که نیاز شدید به کمک دارند

    2.افرادی که بیشتر تو روابط باهاشون به مشکل می خوریم یعنی سادگی وخاکی بودن ما انتظار آنها را بالا میبرد و ما در نهایت تصمیم میگیریم رابطه رو یا کم کنیم یا قطع کنیم

    3.در کار نیز بیشتر مورد سو استفاده قرار میگیریم هم از نظر نوع رفتار و هم از نظر مالی و خیلی راحت طرف کاریمون به خودشون این اجازه رو میدهدکه ضرر به ما برسد ولی به خودشون نه و ما هم اغلب

    ساکت میمانیم و یا اگر هم چیزی بگویم دیگه کار از کار گذشته است وزود خودمون را راضی میکنیم که ولش کن .(مثلا فکر نکند که ما نیاز داریم یا مهم است برامون )

    4 افرادی که با رابطه داشتن ما به هیچ وجه دوست ندارند رابطه شون رو قطع کنند(چون ما معمولا اعتراض به هیچی نداریم و کمتر از خودمون دفاع میکنیم و رودربایستی زیاد داریم

    بیشتر به نظرات دیگران اهمیت میدهیم )

    و اینها مواردبیشتر در همه جهات زندگیمان هستند، چنین افرادی هستن و این الگوها زیاد تکرار شونده است برایمان

    اینکه می گویم ما منظورم من و همسر هستیم که هر دو مشترکات داریم در این روابط چه قبل از اشنایمان و چه در زندگی مشترکمان

    و تقریبا 6 ماه است در این مسیر قرار گرفته ایم خدار و سپاس که داریم تغییر میکنیم افراد با دیدن ما تعجب میکنن ولی ما تصمیم جدی به تغییر گرفتیم و خودمون از نوع رابطه های که داریم می سازیم و اعتماد به نفس و عزت نفسمان بالاتر میرود و احساس ارزشمندی رو در خودمون و رابطه هایمان میبینیم خوشحال و راضی هستیم

    سپاس از خدای بی نهایت مهربانم و سپاس از دستان شیرینش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    صفورا کوشککی گفته:
    مدت عضویت: 1179 روز

    بنام یکتای هستی بخش…

    سلام دوستان عزیزم…

    من به یک چالشی تو روابطم برخوردم که نمیدونم چطور حلش کنم…درخواستم رو از خداوند تو دفترم نوشتم و ایمان دارم که به جوابش میرسم…همین الان بهم الهام شد که بیام اینجا مسئله ام رو مطرح کنم شاید خداوند از طریق دستانش در این سایت جواب من رو داد…

    اینکه من چندتا ترمز توی روابطم باهمسرم پیدا کردم که حالا متوجه میشم چرا طی اینهمه سال من نتونستم به تصمیم واضح و مشخصی در رابطه با دوست داشتن یا دوست نداشتن همسرم برسم…همیشه تو این دوراهی بودم و عذاب کشیدم ولی هیچ وقت فکر نمیکردم که این بودن تو دوراهی و شک و تردید همیشگی به خاطر ترمز هامه اگر این ترمزهامو بردارم به وضوح میرسم که دقیقا چی میخوام…

    چندتا موردی که امروز پیداش کردم رو اینجا مینویسم تا دوستان عزیزی که اگاها در این زمینه بتونن بهم کمک کنن.

    یک اینکه هروقت میام به دوست داشتن همسرم فکر کنم سریع این فکر تو ذهنم میچرخه که تو به خاطر ترس از طلاق و مشکلات بعدشه که میخوای به دوست داشتنت همسرت فکر کنی تا اینجوری حست به همسرت خوب شه و باهاش بمونی…دوم اینکه هر وقت میام به نکات مثبت همسرم فکر کنم سریع این فکر تو سرم میچرخه که تو ترسویی و به خاطر ترس از طلاقه که میخوای به نکات مثبت همسرت توجه کنی و میخوای باهاش بمونی و داری خودتو گول میزنی…(در صورتی که من اوایل اشناییم با قانون از نوشتن نکات مثبت دیگران مخصوصا همسرم نتایج فوق العاده ای گرفتم و کلییییی رفتار همسرم نسبت به من تغییر کرد در گذشته اما نمیدونم چرا الان ذهنم برای نوشتن نکات مثبتش به شدت مقاومت میکنه و همین باعث شده رابطمون خیلی رو به سردی بره و من مدام شبانه روز بین این دوراهی موندن یا رفتن درگیرم)

    سوم اینکه هر وقت به دوست داشتن همسرم فکر میکنم یه احساس گناهی بهم دست میده و یه حسی بهم میگه اگه بخوای با همسرت بمونی خدا دوستت نداره..چون این باور تو ذهنم شکل گرفته که اکثرا افراد موفق طلاق گرفتن مثل استاد و خیلی از افراد موفق و ثروتمند که تو گوگل سرچ کردم…تو محل کارمم اکثر همکارام تقریبا طلاق گرفتن و کلا افرادی که دورو برم ان مدام از همسراشون مینالن…و بخاطر تاثیر حرفای اطرافیانم این باور هم ته ذهنم شکل گرفته که اکثر آرایشگرا طلاق گرفتن .میدونم که به خاطر افکار و باورهایی که دارم در مداری قرار گرفتم که مدام دورو برم رو افراد مطلقه گرفته یا کسایی که مدام از طلاق حرف میزنن. ولی نمیدونم سرنخ این این داستانو از کجا بگیرم و چجوری ریشه ای این مسئله رو حل کنم تا از این مدار خارج بشم و برم تو مدار عشق..یه جورایی این باور در من شکل گرفته که اگر بخوای خیلی موفق باشی باید طلاق بگیری چون مشکلاتی که بعد از طلاق برات به وجود میاد باعث میشه تو رشد کنی و بزرگ بشی…و اینجوری نشون میدی که حرف بقیه برات مهم نیست و اگر نخوای طلاق بگیری یعنی از حرف مردم میترسی و به خدا ایمان نداری…

    و جدیدا هم بعد از دیدن این فایل هر وقت میخوام به نکات مثبت همسرم فکر کنم سریع این حرف استاد میاد تو ذهنم که مگه استاد نگفت که افراد به خاطر الگوهایی و باورهایی که دارن تغییر نمیکنن و اگر تو بخوای به نکات مثبت همسرت فکر کنی یعنی میخوای که رفتار همسرت نسبت به تو تغییر کنه و این کار اشتباهیه…با اینکه ته دلم دوست دارم با همسرم زندگی کنم و دوستش داشته باشم اما به محض فکر کردن به دوست داشتنش کلی اما اگر و نشدنها و مشکلاتِ موندن با همسرم میچرخه

    این موندن تو دوراهی شک و تردید و سوالات بی جواب خیلی انرژی منو گرفته و توی تمام جنبه های زندگیم از جمله کارم آرامشم اعتماد به نفسم روابطم تاثیر گذاشته…البته اینم بگم که من دوره ی کشف قوانین رو هم تازه خریدم ولی چون به یک سری تضادهای سلامتی برخوردم هدایت شدم که اول از قانون سلامتی استفاده کنم تا انرژی و سلامتی کامل به دست بیارم بعد با انگیزه ی بالاتری دوره ی کشف قوانین رو شروع کنم…

    و از این موضوع کاملا راضیم و سپاسگذار خداوندم که اول دوره ی سلامتی رو شروع کردم…

    ایمان دارم که خداوند به من پاسخ میده حالا یا از طریق دستان پر مهر و قدرتمندش در این سایت یا از بی نهایت راه دیگه…ولی همین که بعد از سالها بالاخره تونستم این خواستم رو یکجا مکتوب کنم وبا ایمان و قدرت بیشتری درخواست هدایت کنم یک نشونه است برای من که به زودی راه برام روشن میشه…

    برای تک تکتون آرزوی بهترینهارو دارم

    لایق بهترینها هستید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مهدي اشعري گفته:
      مدت عضویت: 1699 روز

      سلام خدمتت استاد عزیزم و خانم شایسته و خانم صفورا کوشککی عزیز

      من کامنت شمارو خوندم و به چندتا از نکاتی رسیدم که دقیقا مسئله من هم هست ولی بهتر شده و داره میشه..

      مثل این که الان خیلی واضح نمیدونم دوسش دارم همسرمو یا نه

      مثل اینجا که شما میگین قبلا با نوشتن نکات مثبت بهتر شده رابطتون با همسرتون ولی الان بشدت مقاومت داره ذهنتون برای نوشتن!

      یا اینکه دیگه جدیدا اینو استاد فرمودن که ویژگی های بارز افراد خیلی سخت تغییر میکنند ، (که البته بعد از شنیدن این صحبت فوق العاده از استاد با خودم گفتم که من حتی اگر مقداری هم قصد تغییر طرف مقابلمو داشته باشم ،دیگه قضیه اینه و تغییره سخته همونطور که تا الان خودم پاشنه های آشیلمو فقط تونستم یکم تغییر بدم )شفاف تر به این نتیجه رسیدم که تغییر افراد غیرممکن است تا زمانی که خودشون نخواهن

      و به این نتیجه رسیدم که دقیقا همون مسئله ای رو که دارم با پارتنرم رو ریشه ای روی همون کار کنم مثل استفاده از فایل ارزشمند (شیوه مدیریت انتقاد استاد) که خیلییییییی به بنده کمک کرد و دیگه از این به بعد اگر دوباره مسئله ای بود (بعد از کار کردن روی این فایل)بقول استاد پلن 2رو اجرایی کنم ، انتخاب کنم پارتنرمو با این ویژگی یا نه

      من همیشه سعی میکنم اینطوری نگاه کنم که تضادهای سر راه ما برا رشد ما میاد و خداروشکر به این فایل هدایت شدم و فهمیدم من در برخورد با انتقاد جای کار کردن روی خودم دارم

      بنده چون همسرم ویژگی های بسیار مثبت فوق العاده ای داره این فکر گاهی منو نگران میکرد که نکنه نفر بعدی بیاد و این ویژگی های عالیه ایشون و نداشته باشه !! خداروشکر اینو براش میارم که وقتی شما آدم قوی باشی حتما یه آدم قوی برا شما میاد..فکر میکنم برا همه عالیه ،، مثل کامنت نمونه این فایل از سیدعلی خوشدل دوس داشتنی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        صفورا کوشککی گفته:
        مدت عضویت: 1179 روز

        سلام مهدی جان…

        سپاسگذارم بابت کامنتی که برام گذاشتی…

        واقعا همه چیز به خود ما برمیگرده…من بعد از 7 سال زندگی مشترک تازه دارم میفهمم که من اصلا از رابطه چی میخوام…وقتی نشستم مغزمو ریختم رو دایره کلیییی ترمز پیدا کردم که برداشتن هر کدوم منو به وضوح بیشتری رسوند…مهم ترینش این بود که من ناخودآگاه هنوز خداوند رو مثل یک انسان فرض میکنم با عواطف انسانی.‌..و میترسیدم از اینکه تصمیم اشتبله بگیرم و خداوند از دستم ناراحت و عصبی بشه و منو رها کنه…وقتی به ریشه ی این مسئله پی بردم که خداوند یک سیستمه …بدون هیچ قضاوت و احساسی پاسخ فرکانسهای منو میده اونموقع با خیال راحت مسئولیت زندگیمو به عهده گرفتم و نشستم تمام جوانب رو سنجیدم و به یه تصمیم قطعی رسیدم…تا قبلش از تصمیم گیری وحشت داشتم چون میترسیدم تصمیم اشتباه بگیرم …اما اینبار گفتم حتی اگر تصمیمم اشتباه باشه مسئولیتش رو میپذیرم و قطعا این مسیر درسهای برای من خواهد داشت که دراینده به من کمک میکنه…و خداوند منو به خاطر تصمیم اشتباهم سرزنش نخواهد کرد…

        براتون آرزوی بهترینهارو دارم دوست عزیز…لایق بهترینها هستید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      سمانه بیک زاده گفته:
      مدت عضویت: 1142 روز

      سلام صفورای عزیزم

      چقدر خوبه که با خوندن کامنت های بچه ها ما نقاط منفی ونقطه ضعفمون رو پیدا میکنیم

      ممنون از کامنت زیبا و فوق العادتون که اینقدر خوب افکارتون رو به اشتراک گذاشتید.

      من هم مثل شما یه همچین دیدگاهی رو نسبت به همسرم داشتم.

      ولی دوهفته است که افکارمو وذهنم نسبت به همسرم مثبت کردم

      هرچند که خیلی همسر مثبت گرا وخوبی دارم ولی نمیدونم چرا هیچوقت

      نخواستم مثبت گرایی وخوبیش رو در ذهن خودم پرورش بدم فقط روی ریز ترین نقطه منفیش زوم میکردم.

      که واقعا درگیر ذهنی برای خودم ایجاد میکردم‌.

      ممنون صفورا جون با کامنت شما ودید ونگاهتون به همسرتون من بیشتر به خودم اومدم که چقدر افکارم نادرست بوده است.

      فهمیدم که تا روابطم وافکارمو نسبت به دنیای اطرافم وادم ها تغییر ندهم هرچقدر هم پامو رو گاز بزارم برای رسیدن به خواسته هایم به خاطر اون ترمز ذهنی وفکر مخرب منو از خواسته ام هروز دورتر میکنه.

      انشالله که با افکار زیبا تون هروز اتفاقات تازه ای رو در زندگیتون خلق کنید‌.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        صفورا کوشککی گفته:
        مدت عضویت: 1179 روز

        سلام سمانه جانم

        سپاسگذارم بابت دیدگاهی که برام گذاشتی و آرزوی قشنگی که برام کردی…

        بعد از نوشتن این کامنت خداوند منو قدم به قدم هدایت کرد….

        من مدتها بود دوره ی کشف قوانین رو داشتم ولی به دلایلی هنوز شروعش نکرده بودم…تا اینکه از دوهفته پیش شروع کردم به گوش دادن دوره و انجام تمریناش…یعنی باورم نمیشد مشکلی که من 7 سال نمیتونستم حلش کنم و نمیتونستم به یک تصمیم قطعی برسم بعد از کار کردن روی دوره کشف قوانین و شناختن ترمزهام و برداشتنشون در عرض کمتر از یکهفته من به تصمیم قطعی رسیدم…وقتی که از این سردرگمی در اومدم چنان ارامشی گرفتم که خدا فقط میدونه….موندن تو شک و تردید بدترین احساس ممکنه و بدترین فرکانسهارو ارسال میکنه…بی نهایت سپاسگذار خداوندم که تونستم به تصمیمی واضح و روشن برسم…و مسئولیت کامل تصمیمم رو به عهده گرفتم….چون تا قبلش خیلی میترسیدم از اینکه نکنه اشتباه تصمیم بگیرم و خداوند رهام کنه…بعد متوجه شدم که همین خودش یک ترمزه…و خداوند منو قضاوت نمیکنه به خاطر تصمیمم…حتی اگر اشتباه باشه اشکالی نداره …این مسیر درسهایی برای من داره که در اینده خیلی به من کمک میکنه…

        برات آرزوی بهترینهارو دارم دوست قشنگم …لایق بهترینهایی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      آوید شمس گفته:
      مدت عضویت: 748 روز

      درود بر شما هم مسیر عزیز.

      من هم مثل شما در زمانی که متاهل بودم با این چالش برخورد کردم.

      یک سال این واگویه هایی که در ذهن شما نجوا میکرد در گوش منم به همین شدت شنیده میشد.

      اول اینکه باید به یه درجه ای از آگاهی برسید که ببینید آیا واقعا نه بخاطر حرف مردم یا هرچیز دیگری میتوانی با تمام خوب و بدش کنار بیای و همین شخص رو بپذیری؟

      آیا اینقدر خصوصیات مثبت داره که اون نقاط منفی از نظر شما رو خنثی کنه

      چون میدونید که ما هیچ کدوم کامل نیستیم ولی میتونیم به مرور تغییر کنیم و بهتر از ورژن قبلی خودمون بشیم.

      اینو حتما مدنظرتون باشه.

      با ندای درونتون تصمیم بگیرین که می‌خوامش یا می‌خوام جدا بشم.

      یه موضوع دیگه اینه که چون تمام توجهتون به اینه که رابطتتون دچار چالش شده قاعدتاً تمام کسانی که باهاشون به نوعی برخورد دارید هم فرکانس شما هستن،چون شما خواستین که تو مسیر زندگیتون حضور داشته باشن.

      فرکانستون عوض بشه همه این اشخاص سریع پاک میشن.

      بعد اینکه این هم که میگن اگر طلاق بدی یا طلاق بگیری موفق تری

      یا ارایشگرایی که طلاق گرفتن موفق ترن

      یا اگر طلاق بگیری موفق تری توی زندگی هم

      به نظر من صحت نداره،خیلیا هم هستن و دیدم که زندگیشون بدتر شده.(الگوهای تکرارشونده باور)

      البته خیلی ها هم از اینکه فکر میکنن اگر جدا بشن هم روزگار بدی در انتظارشون هست هم قادر به جدایی نیستن،

      (الگوهای تکرار شونده چالش)

      همه اینها بر میگرده به باور که استاد عزیزم هم زیاد درموردش صحبت کردن.

      منم هم مسیر شما هستم و الگوهای تکرار شونده بسیاری دارم

      و همه تلاشم اینه که دونه دونه بشناسم و راه حل های مناسبشو پیدا کنم.

      شاد

      پیروز

      در پناه پادشاه عالم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        صفورا کوشککی گفته:
        مدت عضویت: 1179 روز

        سلام آوید عزیز

        سپاسگذارم بابت کامنتی که برام گذاشتی…

        من این کامنت رو سه هفته پیش گذاشتم …و بعد از یک هفته به طرز باورنکردنی هدایت شدم به پاسخ سوالم…چون من کاملا فراموش کرده بودم این کامنت رو اینجا نوشتم و از خداوند درخواست کردم…یک هفته بعد از گذاشتن این کامنت من تصمیم گرفتم که به خونه مادرم برم و چندروزی رو اونجا باشم تا بتونم ذهنمو اروم کنم به خاطر یک سری تضادهایی که بهش برخورده بودم…

        و شروع کردم به دوره ی کشف قوانین…با اینکه من اصلا دوره رو با یه نیت دیگه و یه مسئله ی دیگه ام شروع کردم یه نیروی عجیبی تو من میگفت که اون مسئله رو رها کن و الان به حل این موضوع بپرداز…ذهنم به شدت مقاومت میکرد که بخوام الان رو مسئله ی روابطم کار کنم ولی اون نیروی درونیم خیلی قوی تر بود…خلاصه که شروع کردم به کار کردن رو این مسئله که چر بعد از اینهمه سال نمیتونم به یه تصمیم قطعی در مورد طلاق یا ادامه ی زندگی برسم…چندین روز همینجوری نوشتم و نوشتم صدها ترمز پیدا کردم که چندتاش خیلییی عمیق و ریشه بود و خلاصه اینقدررر ادامه دادم تا به وضوح کامل رسیدم و تصمیم قطعیم رو گرفتم…خدا میدونه که چه انرژی های حبس شده ای تو وجودم ازاد شد که اینهمه سال منو زنجیر کرده بود…

        ولی سوالی که برام پیش اومد این بود که من اصلا برای یه موضوع دیگه ای دوره رو شروع کردم چطور شد که اصلا به فکر حل کردن این مسئله افتادم…وقتی داشتم کامنت شما رو میخوندم یهو عین جرقه تو ذهنم روشن شد که تو قبلا درخواستشو داده بودی…درسته که تو فراموش کردی ولی خدا فراموش نمیکنه…چقدرررر سپاسگذارم خدام به خاطر این کامنتی که اینجا گذاشتم چون ایمان منو خیلی قوی تر کرد که خداوند همواره پاسخگو‌‌‌عه….اگر این خواسته رو مکتوب نمیکردم هیچ وقت نمیفهمیدم که محاله که درخواست کنی ولی جواب نگیری…

        این تصمیمی هم که برای ادامه ی زندگیم گرفتم با تیکه بر قلبم و ندای درونم گرفتم و شکر خدای مهربانم هر روز مسیر داره برام روشن و روشن تر میشه…

        برات ارزوی بهترین هارو دارم آوید جان

        لایق بهترینهایی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      معصومه مقدس گفته:
      مدت عضویت: 1695 روز

      سلام دوست عزیز

      در خصوص این جمله که الگوهایی دارید که بعد از طلاق موفق شدن

      ببینید اول اینکه بسیار الگوهایی هم وجود دارن که بعد از طلاق دچار افسردگی شدن و حتی برگشتن منزل پدری و احساس سربار بودن دارن پس نتیجه میگیریم طلاق عامل موفقیت یا عدم موفقیت نیست

      در ضمن استاد از ازدواج اول هم راضی بودن و عامل موفقیت جدایی نبود!

      دوم اینکه ما الگو افراد موفق متاهل هم داریم و شما یک الگو پیدا کن و همون هزاران بارتکرار کن!

      سوم اینکه میبینید افراد مخصوصا خانم ها بعداز جدایی موفقیت کاری و مالی بدست میارن ، چون بعد از یک شکست سنگین مجبور به تغییر شدن و دیگه اون حمایت مالی دوران متاهلی وجود نداره

      پس اصل اون تصمیم به تغییر هست،پس شما سعی در تغییر خودت داشته باش بدون اینکه چک و لگدهای محکم جهان بخوری! شما

      برا خودت الگو ساختی قبل موفقیت باید حتما شکست خورد این باور لقمه رو دور سر میچرخونه چرا میخوای گاری به خودت ببندی بعد حرکت کنی دوست عزیز!

      و یک باور دیگه اینکه دنبال چالش و سختی هستید گویا باور داریدفقط از این طریق میشه کسب تجربه کرد که برید تودل مشکلات و بعد بیاید سربلندبگید من موفق شدم چون هر چی اطرافتون ادم موفق دیدید.

      از دل شکست بیرون اومدن،چه ایرادی داره شما آدم باشی بدون سختی به موفقیت رسیدی؟شاید برای موفقیت نیاز به تایید دیگران در خودت میبینی، یکم عمیق به باورهات نگاه کن دلیل این تفکر آیا این نیست؟ که اگه دیگران نبینن از دل سختی موفق شدی شما رو موفقبه حساب نمیارن، آیا این نیست؟

      در مورد سوال اینکه توجه به نکات مثبت همسر, ببینید شما توجه به نکات مثبت بکنید باقیش بسپارید به خداوند, هماهنگی با اون هست. اگه همسرتون هم مدار باشه در کنارتون میمونه اگه نه که جهان به راحتی جدا میکنه!

      در مورد نجواهای ترس، ببینید بشینید حقیقتا رو دررو بشید با عمق درونتون آیا ترس از آبرو و جدایی دارید یا خیر بعد وقتی جواب حقیقی دادید اگه ترسی نبود ، هر زمان نجوا اومد این جواب مرور کنید، کم کم صدای نجوا کم و صدای ایمان قوی ترمیشه.

      امیدوارم که جواب ها هدایتی باشه از طرف خدا برای شما.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        صفورا کوشککی گفته:
        مدت عضویت: 1179 روز

        سلام معصومه ی عزیزم…

        واقعا قاصرم از پیدا کردن جملاتی که بتونم احساسمو بگم…

        وقتی این سوال رو اینجا مطرح کردم دوستان زیادی به من لطف داشتن و من رو راهنمایی کردن ولی جواب شما انگار دقیقاااا همون چیزی بود که من به دنبالش بودم…چقدررر عالی تونستید ضعفها و باورهای مخرب منو تشخیص بدید…دقیقا وقتی به افکار و رفتار خودم تو گذشته نگاه میکنم میبینم که من شکست رو مقدمه ی پیروزی میدونستم و باورم این بود که حتما باید یه شکست سنگین بخورم تا لایق موفقیت بشم…با اینکه استاد بارها گوش زد کرده بود این باور مخرب رو ولی انگار این باور رفته تو تار پود وجودم…

        و از طرفی هم با وجود اینکه اصرار دارم که بگم حرف و نظر بقیه برام مهم نیست ولی وقتی یه فلش بک و میزنم به رفتارا و تصمیمام توجه میکنم میبینم همش برای تایید بقیه است…حتی تصمیم به طلاق …

        دوست عزیزم سپاسگذارم که بهم تلنگر محکمی زدید از اینکه گفتید یه عالمه آدم طلاقی هستن که افسرده شدن یا برگشتن خونه ی پدرشون و احساس سربار بودن میکنن…میتونم به جرات بگم تمام افراد که دورو برم ان از جمله همکارام که اکثرا مطلقه ان اصلا از شرایطشون راضی نیستن و یه جورایی افسرده ان…ولی نمیدونم چرا تا به امروز این چیزا به چشمم نمیومد و نجواهای ذهنم اجازه نمیداد که من با چشم باز به اطرافم نگاه کنم تا ببینم طلاق عامل موفقیت نیست…

        چقدرررر دلیلتون برای ذهنم قابل قبول بود که اگر استاد موفق شده عامل موفقیتش طلاق نبوده…ایشون تو زندگی اولشون هم زندگی خوبی داشتن…

        اما من به جای اینکه تو همین زندگی سعی کنم خودم رو درست کنم و باورهامو تغییر بدم سعی داشتم که به زور از این زندگی خارج شم و به خاطر فرکانسم جهان به من اجازه ی خارج شدن رو نمیداد…

        سپاسگذار خداونم که بازم بهم فرصت داد تا به درونم برگردم و به جای تقلا زدن برای تغییر اوضاع بیرون درونمو تغییر بدم…

        از شما دوست قشنگ و مهربونم بینهایت سپاسگذارم که هدایت پرودگارم رو به من رسوندید

        براتون آرزوی بهترینهارو دارم

        چون لایق بهترینها هستید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
        • -
          معصومه مقدس گفته:
          مدت عضویت: 1695 روز

          سلام به شما دوست هم مسیر و آگاهی جو عزیزم.

          ممنونم از لطفی که دارید ،تمامی حرفها هدایت خداوند بود برای شما من فقط بیان کردم.

          بله اینکه ما مقدمه هر پیروزی شکست میدونیم از باورهایی هست که نسل ها ادامه داره و به ما رسیده

          و این یکی از اساسی ترین باورهای مخرب عدم لیاقت هست

          چرا؟

          چون در خود احساس لیاقت نداریم و موفقیت درگرو شکست میبینیم و تحمل سختی فراوان،

          تا بعد بتونیم بگیم اره حالا لایقم

          چرا الان لایق شدم؟چون شکست هام پشت سر گذاشتم!!!

          این یک باور بسیار بسیار مخربه

          من همیشه وقتی یک چیزی آسون بدست میاوردم اتفاقا با افتخار میگفتم به همه که خیلی آسون بدست آوردم ،{ چون در درونم میگفتم خدا دوستم داره که راحت بهم داده!}

          این باور شاید بتونه بهتون کمک کنه در این مسیر.

          البته من در تمام جنبه ها اینطور نیستم و نتونستم در تمام بخش ها این باور ایجاد کنم.

          برای افکار مخرب طلاق هم اهرم رنج و لذت درست کنید از همون اطرافیانتون که طلاق گرفتن ،استفاده کنید تا نجواها کمتر بشه.

          و یک نکته مهم همیشه استاد گفتن از جایی که هستید شروع کنید با همون شرایط

          شما الان متاهل هستید پس از همین شرایط شروع کنید و اگه همسرتون هم فرکانس نبود که خب جهان فاصله ایجاد میکنه و اگه هم فرکانس بودن که خب دلیلی نداره آدمی که هم فرکانس و هدیه افکار مثبتتون باشه رو از زندگیتون بیرون کنید

          شما تمرکز رو خودتون بزارید خداوند جهان با شما هماهنگ میکنه.

          در آینده منتظر نتایج عالی تون هستم که بیاید بگید خیلی راحت به خواسته ها رسیدید چون خدا دوستون داشته دوست عزیز

          در پناه خالق هستی

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    نوشین تقی پور گفته:
    مدت عضویت: 1942 روز

    به نام خداوند بخشنده ی هدایتگر

    سلام

    میخوام یه ترمز روابطی که چند دقیقه پیش در موردش آگاه شدم رو بگم..

    این شما و این هم این ترمز خانمان سوز:

    آقا! من همیشه فکر میکردم که خیلی ادم مثبت و خوشبینی هستم و همیشه ناراحت بودم که چرا پس دور و بری هام انقدر منفی و بدبینند. خداییش تو خیلی موارد هم من واقعا خوشبین و امیدوار هستم، اما امروز درحالی که داشتم از ظاهرم تو دلم ایراد میگرفتم، یهویی با خودم گفتم که من حتی برای خودمم، همش توجهم روی کمبودهامه تا اییینهمه نکات مثبت و فوق العاده ای که دارم! یعنی حتی توی ظاهر و اندامم هم نقایصم 2 درصد کل نقات مثبتمه، یعنی مثلا 98% مثبته اما بیشتر توجهم رو همون 2 درصدیه که ایده الم نیست .. بعد دیدم نسبت به دیگران هم همینطورم! استاد میگن شکارچی نکات مثبت باشید؟ افرین! من شکارچی نکات منفی ام!

    یه جوری که انگار میخوام اخرش در ناخوداگاه به خودم ثابت کنم که من بهتر و بالاتر از اطرافیانم هستم.. برای همین، نکات منفی دیگران خیلی زیاد فکرم رو مشغول میکنه و در خوداگاه هم اصلا خوشحال نمیشم که اطرافیانم همه ازم پایین تر هستند اما انگار چیزیه که دوست دارم ناخوداگاه به خودم ثابتش کنم!

    دیدم من در طول زندگیم، به هر دلیلی، جوری زندگی کردم که همیشه نکات منفی خیلی برام بولد و تو چشمم بوده..یه نکته ی منفی تو یکی پیدا میکنم و پشت سرش ده تا دیگه م ردیف میشه و اخرش من به این نتیجه میرسم که ای بابا اینا چه اطرافیان و دوستانی هست که من دارم!

    یا درمورد روابط عاطفی ام همینم. شکارچی نکات منفی ام!: عه! بفرما! اینم ناامیدم کرد!

    انگار که هی دوست دارم ادم ها ناامیدم کنند!

    واقعا این مسائل خیلی جالبه ها! احتمالا وقتی نکات بدی تو ادم ها میبینم، تو ذهنم به خودم ثابت میشه که تو بهتری و خوشحال باش! انگار ذهنم هی نیاز به تایید خودش داره.

    جالبه که در برابر ادم های بالاتر از خودم هم همیشه اضطراب و استرس میگیرم! چون اونجا دیگه ذهنم نمیتونه به خودش بگه تو عالی هستی و خیالش جمع بشه! اونجاها به شدت احساس بی ارزشی و خوب نبودن میکنه!

    فکر کنم متوجه ی این لوپ شدید.

    من در برابر افرادی که از خودم در زمینه های مختلف سطح بالاتری دارند، استرس و حس بد میگیرم -> این باعث میشه ناخوداگاه افراد بالاتر از خودم رو پس بزنم و وارد زندگیم نکنم، چون ذهنم اونارو یک خطر تلقی میکنه -> پس افراد نه تنها هم سطح، بلکه پایین تر از خودم رو وارد زندگیم میکنم که از درون و در ناخوداگاه کاملا احساس امنیت روانی و خوب بودن و کم نبودن بکنم -> چون این افراد واقعا هم فاز و هم لول من نیستند، نکات منفی شون برام بولد تره و در خوداگاه همیشه ناراحتم که چرا. اما در ناخوداگاه احساس امنیت میکنم. این ورود آدم های غیر هم لول، توجه رو من رو روی منفی ها بیشتر و بیشترم میکنه و تمام توجه من میره رو منفی ها و -> هی ادم های غیر هم لول تری رو وارد مدارم میکنم!

    چیزی که واقعا برای من فاجعه ست و همیشه ازش فراری ام، همین کم بودنه.

    احساس کافی نبودن عمیقا من رو ناراحت و غمگین میکنه.

    و طبیعتا اگر این احساس رو در درونم نداشتم، اصلا انقدر نبودش هم آزارم نمیداد دیگه، درسته؟

    یعنی اگر من احساس کافی بودن داشتم، دیگه انقدر از اینکه گاهی، یه روزی، یه جایی، حس ناکافی بودن بکنم نمیترسیدم دیگه..

    اینو حلش میکنم انشاالله

    اما چیزی که میخواستم بگم، اینه که الگوی تکرار شونده در روابط من همینه و من همیشه مشتاق انسان هایی هستم که بتونم ازشون چیزی یاد بگیرم و در کنارشون رشد کنم، اما اطرافیانم نه تنها چیزی بهم اضافه نمیکنند و من همیشه در بینشون عاقل تر و بالغ تر هستم، بلکه رفت و امد زیاد باهاشون، سطح دغدغه های خودمم میاره پایین. و انقدر این قضیه ناراحتم میکنه که باز دوباره تمام توجه من میشه به عیب هاشون و اصلا نمیتونم نقاط مثبتی که دارند رو زیاد ببینم و از نقاط مثبتشون چیزی یاد بگیرم.. چون همش دنبال منفی هام، مثبت های کمتری هم ازشون میبینم کلا..

    در کل متاسفانه تمام اینا دست به دست هم داده تا من دید بدی نسبت به روابط داشته باشم و اون روابط ایده الی که خودم خیلی دوست دارم رو تجربه نکنم..

    کلا احساس کمبودم در برابر انسان های سطح بالاتر، باعث شده نه افراد ایده ال برای رابطه ی دوستانه رو جذب کنم که بتونم در کنارشون رشد کنم وَ نه افراد ایده ال برای رابطه ی عاطفی رو جذب کنم.

    اینم بگم و تیر اخر رو بزنم!

    انقدر که این قضایا تو روابطم تکرار شده، من الان به این باور رسیدم که اصلا هر کس از من خوشش بیاد قطعا از من پایین تره!

    اگه از من بالاتر باشه، از من خوشش نمیاد و جذب من نمیشه که!!

    در صورتی که در روابطم نقص این هم وجود داره!

    خلاصه که همین..

    اجازه بدید همینجا ازتون خداحافظی کنم.

    برام ارزوی موفقیت کنید =)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      Asmakarimi گفته:
      مدت عضویت: 1377 روز

      سلام نوشین عزیزم امیدوارم حال دلت عالی باشه

      چقدرکامنتت زیبابود چقدرقشنگ این باوررو تونستی پیداش کنی و دقیق خوندمش فهمیدم اره دقیقا این همین موضوعیه ک این چندوقت من باهاش درگیرم تقریبا ک چرابااینکه خیلی ادمهای منفی یا اینطور بگم

      ادمهای ک دیگ هم سطح و هم مدارمن نیستن حذف شدن اما بازم همون تعدادمحدودادمهای ک باهاشون درارتباطم ادمهای ضعیف و کم اعتماد به نفس و عزت نفس هستن ک اینجاواقعامن میفهمم ک یخورده ازاونابالاترم و رو خودم کارکردم ک خودمو رشد دادم

      و شاید بخاطر همینه ک الان تمرکزم روی نکات منفی شخصیتی اوناس.

      و چقدرجالب ک دقیقا منم شایدگاهی اوقات دربرابرادمهای ک فکرمیکنم لولشون ازمن بالاتره کامل اعتمادبه نفسموازدست میدم..

      و نمیدونم چرانمیتونم دوستان بیشتری رو جایگزین کنم دوستایی ک بهم خیلی چیزارو ممکنه بیاموزند و ازبودن باهاشون لذت ببرم و اینکه درکنارشون رشدکنم…

      خلاصه ک خیلی زیبااین باورهای محدودکننده رو پیداکردی و من ازش درس گرفتم و میخوام سعی کنم که

      بیشترباادمهای جدیداشناشم ادمهای ک دارن روی رشدشخصیتی خودشون سرمایه گذاری میکنن

      و ایینکه سعی کنم توروابطی ک برام مهمن تمرکزکنم روی نکات مثبت اون اشخاص و ففط باکوچیک ترین برخوردنامناسب ازطرف اوناانقدردنبال نکات منفی نباشم واقعا ک گل گفتین چقدر این کامنتتون ب موقع بود

      زمانی هدایت شدم ب این کامنت ک یه چالش توزندگیمه و یک درگیری فکری دارم

      که امیدوارم حل بشه…

      ازتون ممنونم و

      برات ارزوی موفقیت میکنم گلم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        نوشین تقی پور گفته:
        مدت عضویت: 1942 روز

        سلام اسمای عزیزم

        خدا رو شاکرم که کامنت من برات مفید بود و کمکت کرد تو هم ترمز خودت رو پیدا کنی

        من 2 روزی هست که بالاخره در مدار خرید دوره ی عزت نفس قرار گرفتم و امیدوارم که به کمکش بتونم خیلی از این مشکلات خود کم بینیم رو حل کنم

        همچنین امیدوارم که شمام بتونی به ارزش و لیاقت واقعی خودت پی ببری و به جایی برسی که در برابر هیییچ انسان دیگه ای حس کم بودن نداشته باشی و دورت پر باشه از انسان های با لول و موفق و ثروتمند و شاد

        ممنون از کامنتت اسمای عزیزم

        با آرزوی موفقیت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    محمد جهانی گفته:
    مدت عضویت: 2172 روز

    به نام خدا

    من در زمینه روابط عاطفی الگوهای تکرار شونده م به دو بخش تقسیم میشن

    بخش اول زمانی بود ک با هرکسی آشنا میشدم زود تند سریع وارد رابطه عاطفی میشدم و سریعا هم پشیمون میشدم که اون معیار هایی ک میخامو ندارع بعدش دیدم اصن زیاد هیجان ندارع و اینا گفتم خدایا ازین به بعد کسایی سر راهم بزار ک انقد زود پا ندن

    ازون موقع تا حالا دیگ یا کسایی ک اومدن سمتم سمی بودن یا اومدن ک دوست ساده باشیم

    الان ک داشتم به این موضوع فک میکردم به خدا گفتم خدایا کسی ک قراره بیاد نه خیلی دیر اوکی بشه نه اونقدر زود قشنگ تایمی باشه ک مزه میده و اینکه با معیارام هم خونی داشته باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    محمدحسین اکرمی گفته:
    مدت عضویت: 1199 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز ممنون بابت فایل‌های تاثیرگذار و خوبتون خدا را شاکرم که باز هم فرصتی داد تا یکی دیگه از فایل‌های شما را ببینم و آگاهی کسب کنم و روی باورهای خودم بیشتر کار کنم و نقاط ضعفم رو بشناسم .

    افرادی که در ارتباطاتم جذب می‌کنم

    خدا را شکر افرادی تقریباً هم مدار با خودم رو جذب می‌کنم افرادی که بیشتر با نظرم موافق هستند و باورهای مثبت دارند و این رو مدیون استاد عزیزم هستم که با گوش دادن مداوم یک سال به فایل‌های ایشون روی باورهام کار کردم و خودم رو تغییر دادم و اطرافیانم هم تغییر کردند و اگر کسی هم نظر یا هم عقیده با من نباشد زیاد باهاش همنشین نمی‌شم و توجهی به باورهای او نمی‌کنم گرچه می‌دونم همون حرف‌ها هم روی باورهای خودم اثر می‌گذارد من بیشتر افرادی رو که درونگرا هستند رو جذب می‌کنم و باهاشون راحت هستم افرادی که به زندگی دیگران کاری ندارند و سرشون به زندگی خودشون است راجع به کسی قضاوت نمی‌کنند و یا نظر نمی‌دهند خدا را سپاسگزارم که در این مسیر رو به جلو حرکت می‌کنم و ایمان دارم خداوند همیشه من رو در مسیر درست قرار می‌دهد البته با تکرار مداوم باورهای مثبت و درست و شنیدن آموزه های استاد عزیزم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    محمدرضا گفته:
    مدت عضویت: 1992 روز

    خداوند عزیزم را شاکرم که امروز هم دارم در سایت کامنت می نویسم.

    چه نوع افرادی را من در ارتباطاتم جذب می کنم؟

    با این که خودم خیلی مذهبی نیستم افرادی را جذب می کنم که یا خیلی مذهبی هستند و یا آن اصلا اعتقادی به آن ندارند، حس می کنم که اخیرا در ذهنم با مردم درگیر می شوم و کم و بیش از اعتقادات مردم ایراد میگیرم، در اعماق دلم حس میکنم که به جای اینکه روی باور های خودم کار کنم از باور های دیگران ایراد میگیرم، شاید جذب اینگونه افراد به این مسئله ربط دارد.

    و افرادی را جذب می کنم که با این که توانایی های بسیار زیادی دارند و اشتیاق زیادی به موفقیت دارند به دلیل شرایط خانوادگی که در آن بزرگ شده اند از تغییر می ترسند و یا می ترسند روی حرف خانواده شان حرفی بزنند و تابع حرف آن ها هستند. این مشکل دقیقا در خودم هم وجود دارد و منشا آن را به خوبی می توانم حس کنم.

    با اینکه روزانه بارها به خودم می گویم کسی که عزت نفس ندارد و همش در حال منفی بازی است را به زندگی ام راه نمی دهم افراد بسیار زیادی را جذب می کنم که معمولا از مشکلات روابطشان، مخصوصا روابط خانوادگی شان پیش من حرف میزنند و من هر چقدر هم به آن ها توضیح می دهم که درد و دل با من چیزی را درست نخواهد کرد باز هم حرف خودشان را می زنند، این مسئله تا حدی برایم مشکل شده که اخیرا اطرافیانم به من می گویند محمدرضا دلش از سنگ است و احساسات ندارد. من هم مثل استاد و بقیه دوستان خیلی خوب می دانم که احساسات چه بلایی می تواند سر ما بیاورد، سعی می کنم به دیگران در مورد تاثیر احساسات بر زندگی مان چیزی نگویم، چون وقتی اینگونه حرف ها را می زنم فکر می کنند من دیوانه شده ام در حالی که شاید دیوانه همان کسی است که احساساتش کنترل زندگی اش را به دست گرفته و خودش هیچ کاره است(اگر به کسی بر خورد معذرت می خوهم).

    خداوند عزیزم را شاکرم که با نوشتن این دیدگاه خودم را بهتر شناختم و با شناخت خودم می توانم باور هایم را تغییر دهم تا زندگی ام زیبا تر شود، خدایا شکرت.

    خیلی خیلی خوشحالم که امروز در سایت فعالیت کردم چون با هر لحظه فعالیت، زندگی ام تا چندین روز پر از نعمت و زیبایی می شود، خدایا شکرت، خدایا شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      محمدرضا گفته:
      مدت عضویت: 1992 روز

      چند روزپیش که این دیدگاه را نوشتم، به نوشته های خودم توجه کردم و متوجه شدم که چرا همچین آدم هایی به زندگی ام وارد می شوند.

      “به هر چیزی توجه کنیم بیشتر از آن وارد زندگی مان می شود”

      پس اگر من نمی خواهم در زندگی ام افراد منفی وجود داشته باشند باید به انسان های مثبت و خوشبین توجه کنم. اشتباه من این است که بیش از حد تلاش می کنم منفی ها را در اطرافم پیدا کنم و از آن ها دور شوم، پس توجه من روی افراد منفی است.

      دیروز هم نوشته ای را دیدم که متن آن این بود:

      “حذف کن، آنفالو کن، مسدود کن و قطع رابطه کن از هر نفر و هر چیزی که آرامش را از تو لب می کند”

      این نوشته ی بسیار خوبی است و توصیه مفیدی به ما می کند، آن قدر توجه ام را جلب کرد که می خواستم آن را روی عکس پروفایلم بزرام. کمی بعد یاد نوشته هایم در کامنت این فایل افتادم، کمی درباره خودم فکر کردم و دیدم که به طور ناخوداگاه، هدف من از گذاشتن آن متن در پروفایل این است که به افراد منفی این پیام را برسانم که نمی خواهم در زندگی ام با آن ها ارتباط داشته باشم. این یعنی توجه بیشتر به افراد منفی.

      این اولین باری است که من در زیر کامنت خودم، کامنت می گذارم و نتیجه ای که از حرف های خودم زده ام را متوجه می شوم. در حقیقت دارم خودم را بهتر می شناسم و با این کار ارتعاشاتم را کنترل می کنم، خداوند را هزاران بار شاکرم که این فایل کمک بسیاری به من کرد.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    مریم احدی گفته:
    مدت عضویت: 1006 روز

    سلام استاد عزیزم و همه عزیزان من دراین سایت،الگوهای تکرار شونده منفی من

    هرچندوقت یکبار باهمسرم به شدت دچار مشکل میشم درحدجدایی،قبل ازاین که روی باورام کارکنم نمیفهمیدم دلیلش چیه،واقعا یه الگوی مسخره تکراری میتونم بگم هرماه ،

    هرماه باخانواده همسرم بایکی ازاعضای خانواده شون مشکل دارم،وهمیشه خودمو اینجوری توجیه میکردم که همیشه نباید خوشی باشه طبیعیه،

    هرآدمی به پست من میخوره توزرد درمیاد

    این الگو تکرارمیشه همیشه،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: