پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3 - صفحه 28 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-04 23:13:032024-02-14 06:18:27پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیز و همه دوستان پر انرژی
خوابی که من میبینم امتحان دادن و استرسی که نمیتوانم جواب دهم و سرتاسر وجودم پر از لرزش وترس است در حالی که در واقعیت من هیچ وقت همچنین مشکلی نداشته و نمرات خوبی داشته ام.
خواب دیگری که من زیاد میبینم خراب شدن وریختن دندانهایم در دهانم هستم .
خواب اینکه همچنان مجردم ترس بی همسر بودن در خواب دارم در حالی که من 8 ساله ازدواج کردم.
خواب گریه کردن در خواب به دلایل مختلف.
خواب تعرض و ترس و دلهره.
ولی خوابهایی هم میبینم که معمولا وقتی تعبیر میکنم خیر و برکت و رسیدن به شأن و مقامی بزرگ و ثروت هست.
به امید دریافت آرامش حقیقی و قورت دادن قوانین هستی.
سلام استاد جان وهمه دوستان عزیز
خوابی که من سال های سال هست که هر چند وقت یکبار میبینم این هست که من میخوام به جایی برم ولی دلایل و مسائل مختلف باعث میشن من نرسم و هی اضطراب وفشار رو تو خواب تجربه میکنم مثلا یه نمونش اینکه میخام برم مدرسه سرویس دم در منتظره ولی من هنوز دارم مقنعمو پیدا میکنم دوباره هی پشت هم دردسر تا بلاخره سرویسم میره
یا مثلا میخواستم برم عروسی شب شده بود ومن هنوز هیچکاری نکرده بودم و هرچی تندتند کارهامو انجام میدام نمیتونستم برسم به مقصد و باورتون نمیشه تو این خواب های این مدلی چه فشااااار واضطرابی رو تحمل میکنم و همیشه خیلی دوست داشتم دلیلش رو بدونم الان که این هارو نوشتم احساس میکنم شاید دلیلش اینه که تو واقعیت هم احساسم اینه که هر چی میدوام نمیرسم به اون جایی که فک میکنم اون شرایط وموقعیتی رو که میخوام بهش نمیرسم وهی مشکلاتی سد راهم میشن.
خیلی وقتا علت نرسیدنمم کماگراییام هست مثلا تو خواب با اینکه میبینم سرویس منتظره بعد پیداکردن مقنعه به فکر اتو کردنشم توی اون اعصاب خوردی وعجله
جالب بود که نوشتنش اینجا این ایده رو به ذهنم آورد.
بنام خدایی که بشدت برایم کافیه
سلام استاد عزیزم
این فایلهای الگوهای تکرار شونده خیلی فوقالعاده اس خیلی ترمز از من کشیده بیرون
خیلی آگاهی داره خدایا شکرت
درمورد خواب الگویی ندارم و در واقع زیاد خواب نمی بینم و خوابهایی هم که میبینم صبح یادم نمیاد هههههههه
واسه همین احساس میکنم مشکلی تو این قضیه ندارم
دوران کودکی خوابهای ترسناک زیاد میدیدم که الان زیاد چیزی ازش یادم نمیاد
که فکر میکنم اونم ریشه تو ترسها و تهدیدات والدین ومعلمانم داشت همون باورهای غلط
بازم از استاد عزیزم سپاسگزارم برای این فایلهای عالی وتوحیدی بی نظیر
سلام
امروز فعال شدم از کامنت قبلیم تقریبا دو سه ساعت میگذره بقیشم مجدد داشتم فایل قبلی رو گوش میدادم
خدا رو بار دیگر شکر که تونستم فایل دیگه ای ببینم و از اگاهی و قوانین اللهی بهره مند بشم
استاد اوایل فایل من فکر کردم فقط پنج شیش دقیقه اول فایل تکرار فایل های قبله اما تا اواسطش که خودتون اعلام کردین تا اینجا که مقدمه رو گفتم بریم سراغ سوال بعدی اون قسمت متوجه شدم شایدم تو دو قسمت قبل نگفته بودین و جدید بود اما واقعا یسری هاش بگوشم جدید بود
راجع به خواب هنوز مثال نیورده بودین و داشتین از خواب خودتون میگفتین که من تو ذهنم داشتم به خوابای تکراریم فکر میکردم و بلافاصله پیداش کردم و گفتم خوب فایل تموم شد بیام راجع بهش بگم که قطعا کسی خوابای منو نمیبینه و موضوع خواب من عجیب و خاصه بخدا قسم مورمورم شد همون اولین مثالی که زدین بعد خوابای خودتون همون خواب من بود اصلا موندم همینطوری اینقدر بهش فکر کردم که انگار اولین بار دارم یه زبان جدید یاد میگیرم تا به این سن فکر میکردم خوابام چرت و پرتن قبلن خیلی دنبالش و میگرفتم اما جوابی یا نمیگرفتم یا جوابا برام قانع کننده نبود به همین علت خیلی دنبالش نرفتم و توجه نکردم بعد قبل اینکه تو دقیقه های اخر فایل شما بگین همین فکر کردن بهش به خوابای تکراری بهتون میفهمونه داستان چیه و خودتون متوجه میشین من دقیقا بعد مثال داشتم بهمین موضوع فکر میکردم که چرا تو اکثر خوابام من دارم از یسری ادمها فرار میکنم و قایم میشم و اغلب هم منو پیدا میکنن و از خواب میپرم تقریبا همینطوره
نود درصد خوابام:
« تو خونه قدیمی مادربزرگم که اونجا همه باهم زندگی میکردیم پدرم مادربزرگم و خواهر بزرگترم زنده بودن اکثر خوابای من تو اون مکانه، خواب میبینم یسری موجودات افسانه ای یا موجوداتی که قالبا وجود ندارن و اگه هم انسان باشن من تابحال ندیدمشون دارن دنبالم میکنن اغلب فاصلشون با من خیلی خیلی زیاده یا من صداشون و زودتر شنیدم رفتم قایم شدم اونم جایی که ادمیزاد بزرو پیدا میکنه چشم چشم و نمیبینه ولی اونا میبینن داخل دریچه کانال کولر روی بلندی ترین نقطه پشت بوم که از دیوار راست رفتم بالا زیر لونه مرغا الان که میگم خندم میگیره لابلای انبوه درختای باغچمون بازم هیچ جا رو نمیگردن مستقیم میان همونجا انگار که اون وسایل نمادینن و اونا چشم لیزری دارن یوقتا هم از لجم میخوام بهشون حمله کنم اما فشار عصبی زیاده و بیدار میشم»
این نود درصدش ده درصدم دارم خواب نزدیکان فوت شدمو میبینم که اگه تو اون خوابای کذایی مسخرم نیستن خوش و خرم یا داریم میریم مهمونی یا میگیم و میخندیم و فیلم میبینیم و ازین کارا معمولا هم با پدرمه
خوابای دیگمم بر اساس اتفاقات همون روزه
الان که بیشتر بهش فکر میکنم چون تو دو تا فایل قبلی هم اشاره کردم میتونم علتش و پیدا کنم علتش اینه خودم معمولا میخوام از مشکلات و مسایل فرار کنم نمیخوام دنبال ریشه کن کردنشون باشم اشغالا رو معمولا میریزم زیر مبل برای همین ادمهای دورم خوابام اکثرا تکرارشون رو این موضوعه و از وقتی که خواستم متعهدتر عمل کنم و اقدامات عملی هم انجام دادم بابتش خیلی کمتر شده هنوز زوده اما خودم حسش میکنم انگار با قدم برداشتن من افراد نزدیکمم که فکر میکردم هیچکار نمیخوان برای مسایلشون انجام بدن یه تکونی خوردن هرچند کوچیک اما تا یک ماه قبل همینم نبود خدای من شکرت که استاد بینظیری چون شما رو داریم خیلی لذت بخشه وقتی اینجوری رو شخصیت شناسیم ریشه یابی میکنم
ممنونم بینظیرترین انسان
بنام الله یکتا و سلام به همه دوستان و استاد گلم.
من تا سالها خواب میدیدم ناظم یا مدیر دبستانم،بهم چپ چپ نگاه میکنه و کلی میترسیدم و این کابوسم بود.
نمیدونم ولی فکر کنم تادیپلمم حداقل این خوابو میدیدم و دیگه به مرور ندیدم .
الان که بهش ریزبینانه توجه کردم ،فکر میکنم از اینکه کاری رو درست انجام ندم یا اشتباه کنم میترسیدم.
بهرحال جالب بود و احتمالا مسئله برام حل شده که دیگه ندیدم این خوابو.
الان چندساله که خواب میبینم و آخر همه خوابها میخوام فریاد بزنم ولی نمیتونم تا جایی که از خواب میپرم یا بیدارم میکنن .
این موصوع هم از وقتی قوانین رو کار کدم بسیار کم شده ولی اصلا توجهی بهش نکرده بودم و به قول استاد پذیرفته بودمش.
خصوصا اینکه شنیده بودم به این میگن بختک که توی خواب برای خیلی ها اتفاق میفته.
البته یه زمانی بدونه اینکه درموردش بدونم،خواستم حلش کنم و این ترس رو تمومش کنم.
فکر کردم باید با این ترس روبرو بشم تا بتونم تمومش کنم.خصوصا که این اتفاق در خواب خیلی ترسناکه.
برای همین شبهای زیادی رفتم توی باغ و تنها خوابیدم.
چندشبی که مردم از ترس ولی به مرور عادی شد برام بعد دیگه نترسیدم و بعد از اون دیگه حدود یکسال برا اتفاق نیفتاد اصلا.
چند شب پیش بعد از یکسال دوباره اون خواب اتفاق افتاد که الان فهمیدم باید دنبال علتش بگردم.
ممنون استاد عزیزم .بسیار فایلها عالی هستن و الان زمانیه که به کارم میومد
سلام خدمت استاد نازنین
استاد من نه که به طور مرتب ولی هر وقت شرایط سختی داشته باشم یا خیلی اتفاق خوبی برام بیفته خواب مادرم میبینم که از دنیا رفته و طبق گفته های شما کسی که از دنیا میره کلا فرکانسش از ما جدا میشه و هیچ دسترسی به ما نداره ولی از طرفی از بچگی بهمون گفتن مرده ها روحشون زندس و از احوالات ما باخبرن حالا این تضاد برای من پیش میاد آیا ذهن من برای آرامش من همیشه در مواقع مهم زندگیم با خواب مادرم داره بهم آرامش و تسلی میده یا واقعا اون از احوالات من باخبره؟؟؟؟؟
بعضیا میگن شاید خیلی بفکرشی که خوابشو میبینی ولی حتی زمانی که اصلا یادش نیستم و درگیر زندگی و اون اتفاقم خوابشو میبینم و زمانی خوابش میبینم بیدارش شم ساعتها گریه میکنم راستش استاد جان من به دلیل اینکه سالها مادرم از دست دادم و خواهرم ندارم همیشه فکر میکردم یه چیزی نسبت به بقیه کم دارم و همیشه در تلاش بودم بهترین خودم باشم حالا تو هر زمینه ای اگر میدیدم من ضعیفم میگفتم نه من خودم باید بتونم عالی باشم نباید این کمبود منو ضعیف کنه اگرم یکی بگه مادر نداری چجوری از پس این ماجرا میخوای بربیای من دیگه انگار انگیزم بیشتر میشه بیشتر تلاش میکنم تا توی اون زمینه از همه بهتر باشم نمیدونم شاید برای همینه خوابش بهم تسلی میده
اتفاقا این سوال از چند نفر پرسیدم هیشکی جوابی برام نداشت ممنون میشم مثل همیشه با توضیحاتتون بهم کمک کنید️️️
سلام به استادجان عزیزم و مریم قشنگم
درمورد خوابها من قبلا که روی خودم کار نمیکردم دقیقا یادم دوره ای بود خوابهام که تکرار می شدن
یه دوره خواب میدیم یه گاو خال خالی قهوه ای سفید و یا سگ میفتاددنبالم
دوره بعدش خیلی زیاد دیدم ماربود که تو خونمون بود یا دنبالم بود..
دوره بعدشم خواب میدیدم مثل روح میرفتم تو آسمون بالای خونمون پرواز میکردم ..
و دوره بعدشم بالای تپه بودم و با سرعت 100 میدویدم پایین…
اما از اون روز که دارم کارمیکنم روزانه شده همون چیزایی که کارکردم شب خواب میبینم حتی خیلی وقتها خواب میبینم اومدم پیش شما و شما دارید حرف میزنید و توخواب باورتون نمیشه چه حی قشنگی دارم بیدارمیشوم دارم دنبال شما میگردم به خودم میام میگم حتما یه روزی شما رو ملاقات خواهم کرد
یعنی اینقدر این خواب شیرین برام اصلادلم نمبخوادبیدارشم ولی بیدارمیشوم میگم عههه من هنوز اینجام که به خودم دلداری میدم که ظهور نزدیکه…
حتی مریم جان رو هم میبینم که دارن میگن استاد گفتن : ….
حالا یادم نیست ازنکاتی میگن که دوره گوش میکنم
ومن هرروز برای داشتن شما و مریم جان سپاسگذارم د چقدر خوشحالم که باشمااشناشدم
من چندین خواب تکرار شونده قبلاً میدیدم یکی اینکه میخام فرار کنم ولی نمیشه
دوم دو تا فکم رو به شدت روی هم فشار میدهمو میترسم دندونم کنده بشه و اخیرا خواب گم شدن فرزندم رو میبینم این خواب آخری یک بار در عالم واقعیت اتفاق افتاد اینقدر اون لحظه فشار و استرس تحمل کردم با اینکه هشت سال تجربه خواب موندن دارم
به نام خالق زیبایی ها
الگوی تکراری خواب؟
خوابی که من قبلا زیاد می دیدم خواب مار بود
این خوابو زیاد میبینم که مار میخواد منو نیش بزنه یا گاز میگیره یا تعدادی مار منو احاطه کردن و …
یا اینکه فرصت نیست و باید به جایی برسم یا کاری رو انجام بدم ولی اینقدر گیر و گور تو کارهام میفته که هی رسیدن به اون برنامه ها به تعویق میفته و من تحت فشار شدید هستم توی خواب و هر چی تلاش میکنم نمیرسم
ولی کلا خوابهام زیاد یادم نمیمونه و این موارد چیزایی هستن که خیلی تکرار میشن توی خوابهام
سلام به استاد عزیز و دوست داشتنی
سلام به مریم جون خودم که صدات ارامش بخش روح و روانم است
سلام به خواهر و برادرهای فعالم
استاد عزیزم راجب این سوالتون عرض کنم من قبل از این که با سایت شما اشنا بشم خیلی خواب میدیدم مثل پرت شدن از پله یا یه ادم وحشتناک که صورت دراز و چشمهای درشت و گوشهایی مثل میمون و دندانهایی مثل گراز داره منو تو خواب خفه میکنه ومن با گفتن کلمه بسم الله یا فرستادن صلوات از خواب میپرم ویا خواب میدیدم توی یک صحرای کویر دارم میدوم ولی به جایی نمیرسم که یکی منو پیدا کنه هر چه فریاد میزنم کسی صدامو نمیشنوه و وقتی نمیتونم نفس بکشم از خواب میپرم ولی از وقتی فایلای شما رو گوش میدم احساس ارامش خیلی زیادی دارم و بیشتر توی خواب میگم خدایا شکرت نمیدونم چرا؟
ولی به هر چیزی که همون روز فکر میکنم شب تیکه هایی از اون فکرم میاد به خوابم ومن توی خواب از خدا سپاسگذاری میکنم و به محص این که میگم خدایا شکرت بیدار میشم چون به زبون میارم
جالبه مگه نه خودم خندم میگیره خخخخ
یه نکته دیگه اینه که خیلی فراموشکارم
نمیدونم چرا هیچ حرفی یادم نمی مونه مثلا با تلفن صحبت می کنم یکی میگه بعد تلفن به فلانی زنگ بزن کارت داره یادم میره نمیدونم چرا در همه حالتا این طوریم یا به قصد خرید میرم بازار ولی یادم میره چی باید بخرم همیشه به بچه هام میسپارم که یادتون نره که من کجاها خرید دارم ایا شما هم این طوری هستید
ممنونم که کامنت منو میخونید
استاد عزیزم عاشق گوش دادن به فایلاتون هستم عاشق خوندن کامنتای بچه های فعالمون هستم خیلی از همه شماها ممنونم که هستید در پناه ایزد یکتا شاد و سلامت باشید