پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3 - صفحه 3
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-04 23:13:032024-02-14 06:18:27پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت شما عباس منش عزیزم
خدا قوت
تشکر از این فایل مثل همیشه فوقالعادتون
کانون توجه چیزیه بنظرم ،که فقط شما در جهان تونستید اهمیتش رو آموزش بدید ممنونم از شما
1. یکی از بدترین الگوهای تکرار شونده من اینکه از خیلی وقتها بدهی و وام من کم میشه و این کم شدنش باعث میشد دوباره وام بگیرم .
2. دسته چکم رو 6ساله پیش رفتم پس دادم به بانک اما دوسال پیش رفتم دوباره گرفتم انگار بدهی هام که کم میشه نمیتونم بدهکار نباشم و خودم همیشه بدهی درست کردم . مشکل هم از اونجاست که همیشه ی خدا اطرافیان من گفتن اگ میخوای پیشرفت کنی باید بدهکار و درگیر باشی
3. هم الگوی تکرار شونده ی همیشگی بدهی دارم و هم الگوی تکرار شونده ی همیشگی طلب داشتن رو دارم که خیلی از وقت من همیشه برای وصول طلبهام تلف میشه و در 50درصد مواقع ته حساب یکی دومیلیون تومان اصن وصول نمیشه
4. وقتی با خانواده توی ماشین هستیم گاهی اوقات پیش میاد که کسی الکی بوق میزنه و منم بخاطر اینکه میخوام بقیه نترسن هیچی نمیگم و طرف میره و همیشه توی ذهنم میگم ای کاش تنها بودم و قشنگ حال این رو میگرفتم و یا قوانین رانندگی رو با صدای بلند براش توضیح میدادم و باهاش توی ذهنم درگیرم اما جالبه وقتی تنهام توی ماشین به طرز باور نکردنی همه خوب رفتار میکنن
4. وقتی با خانواده توی ماشین هستیم گاهی اوقات پیش میاد که کسی الکی بوق میزنه و منم بخاطر اینکه میخوام بقیه نترسن هیچی نمیگم و طرف میره و همیشه توی ذهنم میگم ای کاش تنها بودم و قشنگ حال این رو میگرفتم و یا قوانین رانندگی رو با صدای بلند براش توضیح میدادم و باهاش توی ذهنم درگیرم اما جالبه وقتی تنهام توی ماشین به طرز باور نکردنی همه خوب رفتار میکنن
الگوهای تکرار شونده ی عالی زندگی من
این مطالبی که مینویسم مطالبی نیست که مثلا دوست داشته باشم اتفاق بیفته اینها واقعیت زندگی من هستند
1. هر وقت چیزی مثل ماشین و یا ملک رو میخرم اتفاقی که همیشه میفته موقع خرید من بازار ثابت و بدون تغییر از مدتها قبل است و پس از خرید من یک و یا دوماه بعدش قیمتها بصورت خیلی خیلی افزایش پیدا میکنه و ماشین و یا ملک من قیمتش حدود 2 برابر میشه
2. مواقع فروش من هم اتفاق جالبی همیشه میفته و اونم اینکه وقتی ملک ویا ماشین میفروشم اون موقع قیمت در بالاترین حالت ممکن است که پس از فروش من شاید تا 6ماه و حتی یکسال بعد هم میشه با همون قیمت فروش اون رو دوباره خرید
3. بارها به خانمم گفتم وقتی میریم مغازه و یا جایی خرید کنیم دقیقا بعداز خرید ما مغازه پر از مشتری میشه
4. افرادی همیشه برای من و یا با من کار میکنن که خداشاهده همیشه همه میگن خوش بحالت . چون اون افرادی که با من هستن افراد خیلی متخصص در کار و با قیمت خیلی مناسب هستن و اگر وسط کار یکی از این افراد عالی از کار من بره بیرون یکی بهتر همیشه جاش رو گرفته
الگوهای تکرار شونده ی خواب
استاد عزیزم من همیشه در خانواده مثال اون فردی هستم که خواب خیلی راحت و عالی رو داره
من صب که بیدار میشم فقط شب بخیر آخر شب رو یادمه و دیگر هیچ
جالبه اگر خواب هم یادم بمونه خوابی یادمه که مثلا همیشه آرزوش رو دارم و همیشه تصویر سازیش کردم و این خیلی برام انرژی بخشه
استاد عزیزم انشالله شما وهمه دوستان سایت سربلند،در اوج، ثروتمند وسلامت باشید
بدرود
سلام استاد عزیزم
یه مدتی بود حس میکردم از سایت و فایل های شما فاصله گرفتم و اون زندگی لذت بخشی که با فرکلنس هام ساخته بودم داره کمرنگ میشه
من داخل ساایت جز چند باری کامنت نداشتم و فکر میکردم کار بیهوده ایه ولی امروز وقتی اومدم داخل سایت دوست داشتم بنویسم و بیشتر اینکه روی این فایل نظری نبود منو هیجان زده کرد که الان وقتشه . به خودم گفتم تو که بلد نیستی مثل بقیه کامنتایی که دوستان میزارن بنویسی زیبا بنویسی این همه حس شکرکزاری و راضی بودن از روند کنونی ات توی جمله هات حس بشه ولی خب راهیه که باید شروع بشه منم یاد میگیرم کم کم مثل بقیه کامنتایی که اول چند خط بودن و بعد صفحه هایی طولانی شدن
من همیشه فکر میکردم که چرا چند وقت یه بار یه خوابایی انگار ماهیتش تکرار میشه
زمانایی که حس میکردم توی روزمرگی قرار گرفتم یا یه اتفاق ناخوشایند ذهنم درگیر کرده این خوابا برام پیش میومد
گاهی حس میکردم خواب هام انگار دنباله ی هم هستن انگاری دارم ادامه ی خواب یک ماه پی رو میبینم
یا اینکه حس میکردم انگار خواب هام یه عالم جدا داره مثل یه شهرک سینمایی که مکان ها اغلب همون هستن ولی من تو شرایط جدیدی هستم یه سناریوی جدیده اما حسی که به من دست میده اغلب احساس طی کردن مسیری با حس تنهایی سکوت و وحشت از اینکه تنهام و نمیتونم در برابر خطرات از خودم محافظت کنم
خوابام اینطوری هستن که میدونم اگه 10 متر برم جلو این خیابون مثلا به فلان جایی میرسه که من تو خواب قبلیم دیدم ولی از یه مسیر نا اشنای تاریک که هیشکی توش نیس میرم همیشه
فرقی نمیکنه جاده باشه پارک باشه بزرگراه باشه حس من تو تمام موقعیت ها یکیه
یهو احساس گم شدگی و غریبی دارم و اغلب هوا توی خوابم تاریکه و به خاطر دارم که هوا گاهی انگار چنان افتاب داره که سر ظهر تابستون کویر داره و همیشه وقتی از خواب بیدار میشم به جای انرژی گرفتن از استراحت من احساس پژمردگی و غم میکنم
این خوابا میتونه فرار از ادم های سیاه پوش بدون چهره یا ادم های نا اشنا یا عجله به خاطر رسیدن به منطقه امن ، و سرگردانی و احساس نااگاهی باشه
یه بار کاری رو باید برم انجام بدم بعد یهو حس میکنم یکی دنبالمه و من میخوام برم به منطقه امن
یه بار یکی منو دزدیده و من راه های خروج از پنجره ودر امتحان میکنم منتظر موقعیت برای فرار
یه بار توی یه بیمارستان هستم که بیمارای تصادفی داره به خاطر تصادفی که توی خوابم مقابل چشمام اتفاق افتاد و من از دیدن بیمارا با وضع وحشتناکی که دارن وحشت زده ام و میخوام برم که نبینم
گاهی مثلا توی یه پاساژ با دوستام هستم اما یه حضور یه ادمی حس میکنم که نمیخوام منو ببینه و من دوباره دنبال در خروجی پاساژ و طی کردن کوچه پس کوچه های پاساژ و…
یه مدل خواب دیگه ای که برام تکرار میشه اینه که با وجود اینکه من واقعا مورد ازار فیزیگی از طرف مادرم قرار نگرفتم اما توی خواب هام همیشه در معرض این خطر از طرف مادرم قرار دارم سعی داره بهم حمله کنه و منو ازار بده و من احساس ناتوانی تو فرار دارم و از عکس العمل مادرم وحشت دارم تو خواب و هرچی فریاد میزنم سودی نداره
خیلی از مواقع هم دچار شوک و یه تکون شدید تو خواب میشم ک یهوی بیدار میشم و این اتفاق وقتی میوفته که من احساس میکنم توی خوابم به حداکثر توان تحملم رسیدم
دقیقا چند وقت پیش با یکی از دوستام که دانشجوی روانشناسی هس داشتم راجب خواب هام صحبت میکردم و دنبال دلیلش میگشتم که حس میکنم تو یه شهرک سینمایی نقش ها و صحنه های متفاوتی از خودم دارم ولی ماهیت انگار یکیه
و دوستم جواب قانع کننده ای واسه من نداشت
سعی کردم هرچی که توی خوابم تجربه کردم
به واضح ترین روش و کلمه هایی که بلدم توصیف کنم و توضیحشون بدم
هیچوقت فکر نمیکردم خواب هایی که منو ازار میدن واقعا اینقدر مهم باشن
هرچند این اواخر یه مشابهت هایی توی خواب ها پیدا کرده بودم اما هیچوقت الگوی تکرار شونده رو تصور نمیکردم
حس میکنم فایل بعدی که بعد از انتشار کامنت های این فایل قرار میگیره ، دقیقا ارامش از دست رفته ی من توی عالم خواب منه
ممنونم استاد واقعا ممنونم
سلام خدمت استاد عزیزم و همه دوستان هم فرکانسیم
خوابی که من همیشه از بچگی میبینم و تا الانم ادامه داره، اینه که خیلی مواقع میبینم که دارم پرواز میکنم.
ممکنه تو شرایط مختلف این خوابو ببینم ولی نکته مشترک همشون اینه که دقیقا مثل پرنده ها میتونم به هرجایی که دلم بخواد برم و بیام و پرواز کردن خیلی برام امری طبیعیه هست و انقدر این خواب واقعی هست که زمانی که بیدار میشم معمولا فکر میکنم هنوزم میتونم پرواز کنم و فکر میکنم مثل پرنده ها هموز این قابلیتو دارم.
چند دقیقه که میگذره میفهمم من تو خواب میتونستم پرواز کنم و اصلا پرواز کردن جزو قابلیت های انسان های روی کره زمین و واقعیات جهان مادی نیست.
کلا پرواز کردن تو خواب حس خیلی خوبی بهم میده ولی وقتی که بیدار میشم و میفهمم که واقعیت اینه که اصلا نمیتونم پرواز کنم یکم حالم گرفته میشه که چقدر راحت میتونستم همه جا برم و احساس آزادی و رهایی دقیقا مثل یک پرنده آزاد بهم دست می داد.
این خواب و حس پرواز کردن و رهایی همیشه و همیشه برام بسیار لذت بخش و عالیه و عاشقش هستم.
البته مواقع خیلی خیلی کمی و خیلی بندرت هم پیش اومده که با زور و فشار به آسمان پرواز میکردم و بعضی اوقات که خیلی کم پیش میومد، قدرت جاذبه زمین اذیتم میکرد و باید خیلی سخت مثل پرنده ها بال میزدم تا برم بالا.
ولی اکثر مواقع معمولا بدون نیاز به بال زدن این توانایی و قابلیت رو دارم که میتونم به هر جایی که اراده کنم برم و پروازکنم و فوق العاده لذت بخشه.
به نام خدایی که نفسم به نفس او بندست…
کلمه سبحان الله خیلی کلمه بزرگ و کلمه خارق العادیه و وقتی به زبونمون میاد هیچ چیزی از اون عظیم تر نیست!
من دیروز برای اولین بار در زندگیم بعد از این همه نتایج بزرگ کلمه سبحان الله آنچنان بر زبانم ناخداگاه جاری شد انگار روحم از فرط هیجان و شادی خودش این کلمه رو بلند گفت و روحم طبیعیت کرد!
به خدای آسمان ها و زمین قسم این روزا از صبح تا عصر مشغول کار کردم روی علاقم هستم و طبق دوره کشف قوانین دارم به خیلی مو شکافانه به مشکلاتم پی میبرم و یکی یکی حذفشون می کنم! و دیروز یهو نمیدونم یه حسی بهم گفت یه ترمزی رو برداشتی!
ساعتای 9 صبح بود که سریع رفتم تند تند دفترم رو برداشتم و فقط 5 تا خواسته رو نوشتم و امضا زدم جوری که مثلا 1 دقیقه مونده با پایان امتحان و جواب سوال ها به ذهنت رسیده و یک آهای بزرگ گفتی و تو یک دقیقه می خوای سریع جوابا رو بنویسی که نمره بگیری!
من همینطوری 5 تارو نوشتم که 3 تا توش رشد درآمد و ورودی مشتری و درصد تبدیل به پرداخت بود ولی با فاصله منطقی نوشتم این دفعه با چیزی که میدونستم میشه و از خدا یک وعده غذایی شاهکار و یک زندگی بی نظیر خواستم…
خلاصه ساعت 10 شد به یک مسئله خنده دار پی بردم توی سایت که تقریبا با حل کردنش درآمد سایتم و تبدیل مشتری خیلی جذاب 20 درصد بیشتر شد و این 20 درصد یعنی اینکه شاهکار …. من هدفم تا پایان ماه ده درصد بود ولی تارگت زدم و امروز هم یک کار دیگه می خوام انجام بدم که ….
بعد خلاصه کار نداریم واقعا از این تغییر خر کیف بودم!
یعنی اینکه استاد میگن باید سر ذوق بیای از کار کردن واقعا فهمیدم سر ذوق اومدن چه کار می کنه و من آدمیم که اگر بفهمم راه درست چیه و ترمزی نداشته باشم شب گرفتمش!
من پریروز این رو شنیدم ولی دیروز عملیش کردم و نتیجه گرفتم!
خلاصه رو سایت یه عالم اتفاق های هیجان انگیز افتاد که حد نداره!
من از 3 4 ماه پیش به یک نوع ورودی دیگه فکر کرده بودم که کمک کنه درآمد سایت بره بالا ولی به خاطر همون قضیه ترمز ها هعی اکانتم بن میشد هعی بنا به خطاهای بسیااااااار عجیب متوقف میشد! و معمولا هم پروسش به خدا قسم بالای 3 روز حداقل طول می کشید…
دیگه منم بی خیالش شدم تا اینکه حسم گفت ببین پسر تو ترمزت رو برداشتی و استاد گفته وقتی باورها تغییر کنه به خدا قسم همون کارهای قبلی که جواب نمیداد دوباره جواب میده می خوام بهت نشون بدم استادت درست می گفته …
برو دوباره درخواست بده اصلا هم بهش فکر نکن و نچسب (اینا همه صدایی هست که من هر روز بارها و بارها از سمت خدا به عنوان هدایت می شنوم و دیروز بسیار قوی تر بود … )
خلاصه همین کار رو کردم و الان که دارم کامنت می نویسم دیدم ایمیل زده ساعت 3 شب تایید شده !!!!
اصلا این خودش یه معجزست برای من
اما نگم از غذای خوشمزه ….
فرض کنین شما نشستین تو خونه و خونتون تهرانه یهو حست میگه امروز عصر که می خوای بری بیرون برو سمت کرج سرچ کن :|
خیلی خنده داره ها منم نگفتم نه! گفتم خدایا نوکرتم هستم گوشی رو باز کردم و یه کافه سر راهی برام سبز شد…
سریع لوکیشن زدم و راه افتادم …
دیگه منو رو چک کن – قیمت چک کن – کجا هست – چه قدر دوره … هیچ کدوم این سوالات رو نمی پرسم فقط می گم چشم…
آقا به قرآن قسم تو عمرم جایی به این زیبایی ندیده بودم…
یک دشت بزررررگ و پهناور پر از درختای خوشگل پرتقال … وای به الله قسم دهنم وا مونده بود از حجم نعمت مگه میشه درختی تا روی زمین پرتقال بده؟!
یعنی صاحبش باید بخوابه بعضی پرتقال هارو جمع کنه!
بعد دیدم به به چه کافه ای وسط باق پرتقال یک آب پرتقالی به ما داد از همون پرتقالا من دیواااانه شدم!
حالا با چه قیمتی 37 هزار تومن …. یعنی از خنده مرده بودم که من اگر 1 تومنم میدادم همچین آب پرتقالی تو دبی نمی خوردم خدایا وقتی ترمزهارو برمیداریم چه ها که نمی کنی…
همونجا گفتم سبحان الله – خدایا از این چیز میزا تو پاک منزهی تو خیلی کارت خفن تره ها بفرست مارو به یه جای بهتر
سریع گوشی رو برداشتم یه نقطه پیدا کردم به اسم Sultaniye توی گوگل مپ این رو سرچ کنین میاد:
Sultaniye 48800 Turkey
آقا یک زمین بود همینطوری من رفتم سمتش واییی چه خونه های زیبایی چه محیط زیبایی گفتم یعنی کسی اینجا به دنیا بیاد میگه بهشت؟
آب زلال توی دریا تا عمق 3 4 متر!
کوه ها تماما سبز و پر از درخت منطقه ای تاریخی پر از قلعه های تاریخی اصلا من که دیوانه شده بودم!
من خوبه اینو قید کنم دفعه اولمه اومدم ترکیه و از هیچکس نپرسیدم کجا باید برم هر 3 روز میرم یه شهر جدید و میگم خدایا هدایتم کن و وسایل رو جمع می کنیم میریم یه جای جدید …
خلاصه آقا انقدر زیبا بود اونجا که مات و مبهوط همینطور مونده بودم…
ساعت 7:15 خوابمون گرفت زدم کنار با ویو به دریا و کوهستان تو ماشین برای اولین بار در عمر خوابم برد!
اصلا مگه میشه؟!
هوا عاااالی درجه یک همه چیز شاهکار…
همینطور که بر می گشتم گفتم خدایا می خوام پامو بزنم تو آب …
تو راه برگشت بودم یهو یک مارکتی جلو چشام سبز شد زدم کنار …
همونجا ماشین رو که پارک کردم دیدم ای جااااااانم
از این رود هایی که از تو روستا رد میشه دیواره هاش سیمانیه یکم سبز شده …
گفتم خانوم جان من دیوانه شدم سریع کفش رو درآوردم پام رو کردم تو آب اصلا انگار زنده شدم….
تا موهای سرم همه جوون شدن و گفتم بیا بیا بشین پاتو بزن تو آب یه چند دقیقه بشین ثروت الهی اینجا جاریه ..
همین آب به پرتقالا برکت داده بشین که به زندگی ما هم برکت بده…
خلاصه صورتم رو با اون آب شستم و رفتیم سمت خونه
عجب هوایی داره این کوهستان های مولا
23 درجه رطوبت اندازه همه چیز بهشتی یعنی دلم می خواست یکی پشت ماشین میشست میرفتم مثل قدیما پشت وانت وا میستادم باد بخوره به صورتم – زیر بقلم و …
چه قدر حس خوبیه که آزادی زمانی و مکانی داری و هر روز می تونی یه جا زندگی کنی و نگران برگشت نباشی!
و خلاصه اومدیم تو این خونه کلبه ای خوشگلی و انقدر حالم خوب بود گفتم ببین حالت درجه یکه یه دستی به سایتت بازم بکش …
و تو حال خوب باز هدایت شدم به یک حرکت بی نظیر که ایمان دارم 3 4 روز دیگه نتیجش رو میبینم…
—————–
—————–
من وقتی بچه بودم همیشههه خواب میدیدم که دارم پیاده میرم و سه تا آدم میان منو می خوان خفت کنن و پولامو بگیرن و نمی تونم داد بزنم
نمیدونم دیدین صداتون در نمیاد و هرچی داد میزنین هیچی بیرون نمیاد؟!
از استرس همش از خواب میپریدم و در حدی که یادم نیست ولی فک کنم تا مرز تشنج میرفت!
این خواب ها تا تقریبا 2 ماه بعد از کار با استاد ادامه داشت و دیگه تا الان من به تعداد انگشت های دست خواب دیده باشم و همیشه من خوابی نمی بینم جز خواب استاد :)))
بارها خواب دیدم باهم صحبت کردیم حرف زدیم مسائلم رو با ایشون مطرح کردم ساعت ها گپ زدیم و ایشون منو راهنمایی کردن
باهم ماهیگیری کردیم
سفر رفتیم
و….
می خوام بگم همیشه ما خواب میبینیم که بر اساس تحقیق من دو مدل بیشتر نیستن! یا حقیقتن یا توهم!
خواب های حقیقی وقتی میان که شما جسمتون بسیار بسیار سالمه
غذای خوب خوردین
اصلا استرس ندارین و …
شب به موقع خوابیدین
به هیچ وقت خستگی فیزیکی بالا ندارین و معمولا هم هیچ ایده ای ندارین و من همیشه این خواب هارو الهام میدونم که خب بارها هم دیدم و نتایجش رو گرفتم ولی حداقل تا جایی که من میدونم بسیار نادره و 99 درصد خواب ها دسته دوم یعنی توهم هستن..
مغز خیلی وقت ها عاشق تصویر سازیه و وقتی منو شما ورودی های استرس زا بهش میدیم در عالم خواب سعی می کنه همون چیزهایی که تجسم کردیم رو برامون بسازه..
من یادمه وقتی سریال میدیدم ( 2 ساله هیچ سریالی ندیدم :|:| ) از بس غرقش میشدم که می خواستم با تجسم خلاق ادامه سریالی که تموم شده بود رو تو خواب ببینم و از بس تمرکز میکردم همیشه ادامش رو تو خوابم می ساختم!
مثل مجموعه ارباب حلقه ها که هزاران بار ساختمش …
حقیقت اینه که وقتی ما خیلی درگیر چیزی هستیم و خیلی مشغولشیم و زمان زیادی صرفش می کنیم از اعتدال خارج میشه اون وارد خوابمون میشه!
مثل قضیه استاد عباسمنش برای من که شاید بالای 16 ساعت فایل گوش میدادم و این یعنی اعتدال مصرفی من خط خورده (اصلا بد نیست ها دارم تئوریش رو می گم) برای همین احتمال خواب دیدنم خیلی زیاد میشه…
وقتی یک نفری تازه فوت میکنه همه بهش خیلی فکر می کنن و ناراحتن بابتش همه خوابش رو می بینن..
وقتی یک نفری میشنوی مریضه و هعی بهش فکر می کنی میاد به خوابت….
و این 90 درصد اوقات توهم ذهنه و گاهی ارتباط روح شما با اون که صرفا تئوریه و هرکس ادعای دقیقی بکنه صرفا باورهاشو داره میگه و هیچ مدرکی نداره..
وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ ۖ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا
ای محمد از تو در مورد روح سوال می کنند:
بگو روح دستوری و امری و فرمانی ست که به قدرت پروردگار در حال فعالیت است..
و شما به حقیقت آن پی نمی برید مگر خیلی اندک…
پس یعنی آقا این خط قرمزه و فعلا واردش نشو تا اینکه اندکش رو بفهمی و برای همین حقیقت امر اینه که عالم خواب بسیار نشانه بزرگیه از اینکه ما داریم به چی فکر می کنم و قول به شما میدم اگر بدنتون در اعتدال باشه شما کلا خواب نمی بینین!
مگر خواب صادقه باشه که درموردش خودتون تحقیق کنین..
ولی حقیقت اینه که اگر کسی خوابی میبینه یا شما خوابی می بینین زیاد جدی نگیرین مگر اینکه خوابی رو میبینین هعی داره براتون تکرار میشه و اونجا میفهمین که بله این خواب داستانی هست!
مثل داستان ابراهیم نبی و اون خوابش یا یوسف پیامبر که اون ها در مقام خواب صادقه هستن و کسی که این خواب رو میبینه خودش میفهمه این خواب چی بوده
چون فرکانس دریافت الهامات رو داره و از طریق خواب هم الهامات دریافت می کنه …
ولی خیلی دوست دارم به عنوان کسی که داره رو خودش کار می کنه به خودم اینو یادآور شم که آقا وقتی شما میتونی زندگیت رو با الهامات حضوری تقویت کنم چرا برم دنبال چیزی که جواب و برهان نداره …
توجهم رو میزارم رو حقیقت زندگیم و تغییرات بزرگی که میتونم رقم بزنم و از توهمات کودکانه خارج بشم!
و زندگیم رو خودم به دستم بگیرم…
اگر خوابی هم دیدم تو اولویتم بود بهش توجه می کنم و انقدر خدای من بزرگه که میدونه از کجا هدایت هارو بهمون بده …
بعضی ها یه جوری دنبال خوابن به قول معروف خواب نما شدن که انگار خدا از هیچ راه دیگه ای باهشون صحبت نمی کنه!
فقط همین یه بار بهش گفته و تموم ….
و می خوام بگم همه اینا نشانه از بی ایمانی و کفره!
و امیدوارم همیشه زندگیمون قشنگ تر از خواب هامون باشه همونجوری که الان برای من هست
متشکرم بابت دیدگاه های قشنگی که می زارین و پر از انرژی های نااااب و شاهکار
همشون رو می خونم با عشق زیر همشون پنج ستاره خوشگل میدم
وقتی جواب هاتون رو می خونم خیلی انگیزه میگیرم که بیشتر بنویسم و بیشتر از اتفاقات قشنگ روزهام بگم
خلاصه که دم همتون گرم
سلام به علی اقای گل و دوست داشتنی
خیلی خیلی بابت کامنتای ارزشمندت سپاسگذارم
اونجایی که نوشتی، توجهم رو میزارم روی حقیقت زندگی و تغییرات بزرگی که میتونم رقم بزنم،، و از توهمات کودکانه خارج میشم،، بسیار انرژی گرفتم
به همین زودیها با همسر نازنینت استاد عزیزمان رو ملاقات خواهی کرد،، تحسینت میکنم برای پیشرفتهات
سلام سید جان حالت چطور دادش خوبی سرکیفی الهی شکر مشخصه که حال دلت عالیه.
من اولین بار کامنت میزارم دارم کم کم یاد می گیرم .
سید چی بگم اون کاری که گفتی این معجزه بود برام خوب بگم براتون یک برگه برداشتم 6 مورد از خصوصیات خواستم را نوشتم.
دو مورد همون روز دقیق انجام شد .من کارم املاک تو منطقه ما فایلهایی فروش بیشتر یک میلیاردهست من نوشتم یک فایل فروش بالایی 4 میلیارد به ما سپردند.
یک فایل فروش بالایی 4 میلیارد که خوش فروش هست.
خوب من صبح نوشتم 2بار تا عصر خوندم حالم خیلی خوب بود
من همکارهایم اون روز نبودن در مغازه بسته بود من تا اومدم مشتری امد داخل گفت ده دقیقه منتظرتونم می خواهم برام فایل کنید گفتم بفرمایید خخخ اول گفتم قیمت گفت 5 میلیارد چشمام بزرگ شد شاید یکسال چنین فایل نبود اخ مگه داریم صبح نوشتم شب مشتری اومد بعد گفتم کجاس مورد دوم تیک خوردملک مغازه تجاری که حاشیه خیابان 24 متری هست داداش علی چی بگم هنوزم هنگ هستم چقدر راحت ما داریم زندگیمون خلق می کنیم.
یک نکته بگم احساس خیلی خیلی مهمه من دریک چالش تو عید شرکت کردم که یک ساعت سکوت داشت همان روز اول بالا 50 تااسم من به فارسی تو آسمان ها دیدم ابرها به نام من شدند .
مهمون بودم ذهن می گفت پاشو برو سکوت ول کن یک چیزی درونم گفت ساعت 13:21 میرسی تو طبیعت بودم وقتی درب خونه زدم ساعت نگاه کردم دقیق 13:21بود الله اکبر
استاد عباس منش خیلی دوست دارم .درست اولین بار کامنت میزارم ولی باید این مطالب می گفتم چون اون بچه درونم ولم نمی کرد
سلام آقا سید علی عزیز
من یکی از دنبال کنندگان نظرات شما هستم و حقیقتا لذت می برم از این همه تعهد شما
از این همه توحید در عمل شما
از این شیوه بیان شما
حقیقتا جوری از لیوان آب پرتقال گفتید که انگار من خودمم اونجا بودم و آب پرتقال خوردم…
گفتین دیروز یک سبحان الله گفتین که تا حالا توی عمرتون چنین نگفته بودین
یاد یک جمله از یکی از بزرگان افتادم که میگفت:
یک وقت کسی در خیابان راه میرود یک هو یاد خدا می افتد و میگوید:
خدایا قربونت برم
این ارزشش از اینکه من بنشینم از اول تا آخر مفاتیح الجنان را با وضو و رو به قبله بخوانم و چیزی نفهمم بیشتر است….
واقعا از خدا چنین لحظه ای را برای خودم و شما و همه دوستان آرزومندم
مثل سلیمان یک بار بگیم وهاب و خدا به ما ثروتی بدهد که نمونه اش در تاریخ نبوده
مثل یونس یکبار بگیم
لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ
و از دل ظلمات باورهای محدود و شرک آلود خود خارج شویم
در پناه پادشاه جهانیان باشید که از زبان مولانا به همه ما میگه
نیم زِ کار تو فارغ ؛ همیشه در کارم
که لحظه لحظه تو را من عزیز تر دارم
سلام سید خوشدل
مثل همیشه تحسینت می کنم برای این همه ایمان و باور توحیدی این همه عمل کردن و این همه نتیجه گرفتن
در مورد آیه مربوط به روح در قرآن نوشته بودی یادم اومد سالها پیش که پسرم تازه از دنیا رفته بود من خیلی دوست داشتم در مورد روح و اوضاع ارواح پس از مرگ آگاهی داشته باشم و پدر مرحومم همین آیه رو برام خوند
وَ یَسئَلونَکَ عَنِ الرّوح قُلِ الرّوحُ مِن اَمرِ رَبّی وَ ما اوتیتُم مِنَ العِلمِ اِلّا قَلیلا
و از من خواست که زیاد درباره اش کنکاش نکنم که بجایی هم نخواهم رسید
جالبه من تو کامنت خودم نوشته بودم که
(خیلی کم خواب می بینم و خیلی کمتر خواب های تکراری می بینم و نمی دونم این خوبه یا بده و نوشته بودم که انشالا با خوندن کامنت دوستان و توضیحات استاد به جوابم می رسم)
و به کامنت شما هدایت شدم که میگی قول به شما میدم که اگر بدنتون در اعتدال باشه شما کلا خواب نمی بینین و امیدوار شدم
خوش بحال شما که خواب استاد رو میبینی
انشالله همگی بزودی در واقعیت زندگی دور استاد حلقه می زنیم و حضوری از صحبتهاش بهره مند میشیم و لذت می بریم
در پناه خدای مجیب الدعوات سعادتمند در دو جهان باشی
سلام دوست عزیز
انقدر که جذاب از اتفاقات زندگیتون مینویسید اصلا دوست ندارم تموم بشه انگاری دارم رمان میخونم
ولی رمان نیست واقعیته
خیلی خوب روی خودتون کار کردید و به وضوح مشخصه
خیلی دوست دارم کامنتهاتون رو و همیشه اول میام کامنت شما رو میخونم
ممنون میشم باز از زندگی و رابطه زیباتون بگید و مدل انجام تمرینها
الگوی بسیار عالی هستید
موفق باشید
سلام به علی آقا دوست خوش صحبت من
واای که وقتی کامنتتونو میخونم انگار دارم رمان میخونم غرقش میشم و قشنگ تمام حرفاتونو تصور میکنم و چقدر خدارو شکر میکنم که کسانی مثل شماو استاد و خیلی از بچه های سایت هستن که اینقدر نتایج عالی میگیرن تا انگیزه بشن برای رشد و پیشرفت من و امسال من و همچنین آرزوهای جدید و رویاهای جدید درما شکل میگیره
امیدوارم در زندگیتون شاهد زیباییهای بیشتر باشید
سلام اقای خوشدل و خوشنیت
و سلام ب خانمه زیبای شما
داشتم کامنتها رو میخوندم و پیش خودم گفتم چفایدا که من بدونم که کی چیخواب دیده
چیزی اضافی برای من نداشت
کامنتم برای اینه شماروتحسین کنم که اول از چیزهای خوب شروع کردید
خوابهاتون وگفتین
و خوابها رو توضیح دادین
دقیقا بنده هم روزهایی کغذای بد بخورم که هضمش سخت باشه برای روده
و استرس داشته باشم شبش ناخوش ترین خواب دنیا رو دارم
من سپاسگذارم بخاطر درک عالی شما و سخاوتمندی شما در نوشتن اگاهی هاتون
⭐️سلام بر یگانه معبود عالم هستی⭐️
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم
سلام به تمام دوستان عزیزم در مسیر نور و هدایت
سلام بر خداوند سبحان الله به عظمت به بزرگیت به نزدیک بودنت به صحبت کردنت به هزار راه که من گمان نمیکنم
سلام بر دل آرامی معبودم به نشانه هایی که هر روز باایمانم میکنی با حضورت
سلام به آقای خوشدل گرامی که امروز نشانه واضح برایم شدن چند روزه سبحان الله میگم با خودم و دوست دارم
عدد 3 امروز ساعت 3 از:خواب پریدم و خواب دیدم و فکرم درگیر حوابم بود
الان آمدم سایت فایل استادم را دیدم خواب و شماره 3 ساعتت 3:33اذان بیدار شدم باز عدد نوبت بانکم 139 شماره کوچه 3 امدم سایت دقیقا ساعتی وکه من از خواب بیدار شدم 3 ارسال پیام شما….ی
با من حرف میزند جان جانم
امروز بارها دیدم بارهااا و الان توی راه مسافرتم و با دیدن ماه مینوسم برای او که لبخندش ماه را گرفته به خدا گفتم عشق جان ماه کامل من را به جاهای زیبا ببر پریشب 3 تا مکان پر انرژی که چند وقت میخواستیم بریم نمیشود تو فاصله 3 ساعته 3 مکان عالی مرا برد اینا چیه جز عشقققققق خدا جونم گفتی شکر کنی به آن میافزاید من اینقدر شکر بودن خودت را میکنممم که هر روز عطمتت را بیشتر ببینم برای بودنت و دیدنت تا آخرین نفسم میدوم
ایه امروزممممم بهترین یار و یاورم خداست سوره. انبیا 112
خداوندم چنان من را پر از حضورت کن که جز تو نبینم
مرسی آقای خوشدل کامنتتون انگار با روح من همخوانی داشت انگار خدا صبح میگه کی میخواد نشانه من را ببره کی آماده هست و هزارتا دست میاد بالا خدایا من را نشانه عشقت قرار بده..
ممنونم از شماااا که انگار ی خبر خوش بودید برامممم …
خدایا شکرت .خدایا شکرت.خدایا شکرت
سلام اقای خوشدل عزیز
بسیار لذت بردم ازکامنتتون من همیشه کامنتای شما رو دنبال میکنم و میخونم ,امشب قبل از اینکه بخوابم قران رو باز کردم سوره اسرا اومد و همین ایه که شما نوشتین رو خوندم بعدوارد سایت شدم و کامنت شما رو خوندم ذقیقا شما هم همین ایه رو نوشته بودین در مورد روح این برام خیلی ارزشمند بود ,
امیدوارم در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشین
سلام سیدعلی بزرگوار که دل نوشته هات باعث رشدم میشه
چقدر نکته های زیادی ازت یاد گرفتم ممنونم ازت
ممنونم که یادآوری کردی بهم که استاد گفته باید ذوق و شوق داشته باشی برای انجام کار.
یاد کامنت قبلت افتاده که نوشتی مگه خرگوش هم شکار میکنن.
یه حسی بهم میگه ترمز جدیدی که پیدا کردی ترمز منم هست میشه لطف کنی در مورد ترمزی که پیدا کردی برام بنویسی؟
دوستدارت سمیرا
به نام پروردگار عالم
سلام
ای اهل کتاب! در واقع فرستاده ما به سوی شما آمد، در حالی که بسیاری از چیزهایی، از کتاب را که همواره پنهان می داشتید، برای شما روشن بیان می کند؛ و بسیاری را می بخشد. بیقین برای شما از جانب خدا، نور و کتابی روشنگر آمده است. (15) خدا کسی را که از خشنودی او پیروی کند، بوسیله آن، به راه های سلامت، راهنمایی می کند. و به رخصت خویش، آنان را از تاریکی ها به سوی نور بیرون می برد؛ و به سوی راهی راست راهنمایی شان می کند …
سلام سلام
علی آقای خوشدل این اولین کامنت من برای شماست ولی بدونید همیشه کامنتهای شما را می خونم و کلی ایده می گیرم و کلی برام آموزش داره
خیلی خوشحالم که یک نفر اینقدر دقیق روی خودش کار می کنه و نتایجی که استاد می گن را دقیقا می گیره و همینه اصل
چقدر از خلق زندگیتون خوشحال شدم
منم امروز روز سی ام خلق زندگی ام است و یک سفر به بهشت دریافت کردم و قراره امروز به یک مکان زیبا برم و بعد از چندسالی که مسافرت نرفتم امروز می خوام به تنهایی برای اولین بار با تور به سفر برم و مطمئنم این را از هدایت خداوند دارم چون دیروز در طی پیاده روی بهم بشارت داد و بهم گفت اگه می خوای لذت ببری باید اقدام کنی منم همون لحظه درخواست تور دادم و سریع به بهترین جا هدایت شدم
در آخر بگم کلی با نظراتتون بابت خواب موافقم منم چون مثل شما همیشه صدای استاد تو گوشمه حتی موقع خواب تو خوابهام خیلی حرفهای استاد را می شنوم از زبان انسانهای دیگر و گاهی هم با استاد در جاهایی صحبت می کنم
و خوابهای صادقه هم دیدم که دقیقا بهم الهام شده یک کاری را انجام بدهم و منم انجام دادم و مبهوت شدم از نتیجه اش
ممنون بابت کامنت های زیبا و تاثیر گزارتون وقتی شما کامنت می زارید کلی انرژی حرکتی می دید
همیشه شاد و پر انرژی و سلامت باشید
به نام خدای مهربانم وسلامی گرم به سید عزیز
بسیار ممنونم و سپاسگذار بابت اینکه مجدد یه کامنت ارزشمند از تجربه های عالی خودتون رو به اشتراک گذاشتید
عادت من اینه که همیشه بعد از یه فایل، قبل از خوندن کامنتهای دوستانم، اول کامنت و تجربه و نظر خودموبنویسم و بعد بیام و کامنتهای ارزشمند دوستانم رو بخونم و چقدر جذاب و جالبه که کامنت دقیقا چند لحظه پیش من، خیلی مطالبش شبیه نظرات شما بود و این برام حس بسیار خوبی بود و شادم که در مدار دوست ارزشمند و آگاهی چون شما هستم که بسیار شادمانه و با حس خوب، همه موفقیت هاتون رو تبریک میگم و تحسینتون میکنم که اینقدر عاشقانه و آگاهانه در مسیر عشقتون فعایت میکنید و بدون درنگ، هدایت ها رو میشنوید و عمل میکنید و انتظاری نیست جز همین نتایج عالی
قطعا همه ما عالی هستیم
قطعا همه ما میتونیم که بهترین خودمون باشیم اگه نخوایم مقایسه کنیم خودمون رو با بقیه بلکه با قبل خودمون و از همین لحظه نابمون لذت ببریم و بقیش رو بسپاریم به اون جریان ناب هستی
با عشق کامنتهای شما رو میخونم و با عشق، همونطور که در کامنتم نوشتم، بهتون 5 ستاره میدم و با حسی عالی تر برای هممون زیباترین تجربه ها رو در هر جایی که هستیم، آرزو دارم
خواهر شما: زهرا سادات حسینی
سلام دوست عزیز هم فرکانسی ام .از وقتی تو کلاس هاوس با شما و عزیزدلتون آشنا شدم ،شما دونفر شدید یکی از بهترین الگوهای من در تمام جنبه های زندگی .رابطه ی قشنگتون رو عمیقا تحسین می کنم .این روزها فرکانس بالای شما رو عمیقا دریافت می کنم .آرزوی من از بچگی زندگی در ترکیه وسفر کردن به جاهای زیبای اونجا بوده وهست.چقدر جنس احساستون نابه وچقدر زیبا وعالی روی خودتون کار کردید .گوارای وجودتون این همه زیبایی وآزادی .ایمان دارم به زودی این جنس از تجربیات ناب رو در زندگیم تجربه می کنم .بهترینها رو براتون آرزو دارم وعاشقانه دوستتون دارم .
سلام به دوست عزیزم آقای خوشدل چقدر اسمتون قشنگه و بهتون میاد از شوق و ذوق نوشته ها مشخصه .
خط به خط کامنتتون زیبا بود چقدر شما الگوی خوبی هستید که نشون میده قانون داره جواب میده به راحتی اونجا که گفتید؛ اگه ترمزی نباشه نتیجه عوض میشه .
چقدر سریع میشه نتیجه گرفت وقتی ترمزی نیست هرجا نمیشه یا سخت میشه یعنی ترمزی هست وگرنه کاری نشد نداره .
و چقدر خداوند زود پاسخ میده به خواسته های ما و تو حرفای شما هم کاملا این مشخصه ازاون غذای خوشمزه ای که تعریف کردی و شاهکاری که تو سایتتون رخ داده. چقدر ساده و سریع به هدایت ها گوش میدید و دودوتا چارتا نمیکنید ، زدن به دل جاده ها واسه سفر به یه کشور دیگه حتی واسه خوردن یه غذای خوشمزه .
و ممنون که مینویسید نوشته های شما کلی انگیزه و درس میده به ما .
سلام به سید عزیزمون.
سید علی جان، چقدر قشنگ توصیف کردی باغِ پرتقال رو:
اینکه صاحبش باید بخوابه رو زمین تا بتونه محصولش رو بچینه.
ماشاالله به بار عالی و محصول فراوانش، مثال فراوانی امروز شد باعث پرتقالی که شما دیدی.
نوش جونتون بشه آب میوه طبیعیِ پرتقال.
بشه سلامتی و انرژی برای تک تک سلول های بدنتون.
چقدر قشنگ نوشتی پاتونو گذاشتین تو آب، همون آبی که شده برکت برای پرتقال ها و میشه برکت تو زندگیِ شما.
چقدر این باورها قشنگ و امید بخشن.
و اما سبحان الله…
خدایا هر اسمی از تو میشنوم به وجد میام.
هر صفتی از تو میشنوم هیجان زده میشم.
خدایا تو چقدر بزرگی.
از اونجا که تو فرکانس خوراکی هستم، طبیعتا لذت بردم از قسمت مربوط به خوراکی ها تو کامنتتون :)
نوشِ جان، گوارای وجود.
قسمت توصیفتون از وانت و جریانِ بادی که بهتون بخوره هم خیلی شعف انگیز بود، خیلی هیجان انگیزه در جریانِ باد قرار گرفتن…
سید جان قلباً و عمیقاً تحسینت میکنم برای ایمان با عمل.
برای خلق زندگی که دلت میخواد.
برای آزادی زمانی، مکانی، مالی.
روز به روز ثروتمندتر شی، خوشحال تر شی، رابطه ات با آدم ها بهتر شه، سلامت تر شی، در کنار عادله جان و عزیزانت حسابی خوش و سرحال باشی.
پشتکارت برای بهبود سایتت رو تحسین میکنم.
خوشحالم که کامنتت رو خوندم.
این اولین کامنتی هست که شروع کردم به خوندنش در این صفحه.
سید جان، تبریک میگم بهت که کامنت برگزیده هستی برای این فایل.
خوشحال میشم کامنتهاتو میخونم که از نتایجت مینویسی، از باورهای خوبت مینویسی، از مسیر رشد و بهبود و پیشرفتت مینویسی.
ممنونم که مینویسی.
در مورد خواب:
من عموما خواب نمیبینم، یا اینکه اگه ببینم هم یادم نمیمونه…
برای همین نمیدونم خواب های تکرار شونده چی میتونه باشه…
نمیدونم شاید چند وقت بعد بهم الهام شه، یا یادم بیاد چه خواب هایی از گذشته تا الان تکرار شده برام…
اما الان میدونم که خوابی نمیبینم که بخوام بگم.
چقدر سری فایلهای الگوهای تکرار شونده باحالن.
استاد جان مرسی که با سخاوت این فایلهای ارزشمند رو بهمون هدیه میدین.
خدایا شکرت که تو زندگیمی و هر ثانیه بهم هدیه های دلبرانه و عاشقانه میدی، روزی های غیر حسابِ مادی و معنوی.
خدایا شکرت برای پیامک ها، تماس هایی که امروز بهم هدیه دادی، همشون محبت تو رو رسوندن دستم از طریق دست های خوب و مهربونت.
درود بر شما دوست عزیز و ارزشمندم
سید علی عزیز
علی آقا این چند وقته با دیدگاه های ارزشمند و فوق العاده دلی و فان و پر از آگاهی ، زندگی من رو پر از خیر و برکت کردی
دست مریزار پسر
ماشاالله
به افتخارت ایستاده دست میزنم
دمت گرم که از وقتی وارد سایت شدی
از همون روزهای اول استمرار و استمرار و استمرار به خرج دادی
با قدرت میگم… من به این مهم ایمان آوردم که استمرار روی بمباران کردن ذهنم با آگاهی های سایت و بودن با بچه های سایت و استمرار در شکر گذاری اون عنصری هست که من این چند سال نداشتم برای همین هم نتایجم دائما سینوسی بوده ولی به طور کلی به لطف الله و تلاش های خودم نتایجم رو به بالا و ارزشمند ترین دستاورد هایم هم در این مسیر توحید و عزت نفس فوقالعاده ای هست مه ساختم
با تمام وجودت خواستی که نتایجت همیشه رو به بالا باشه نه اینکه نمودار رشدت سینوسی باشه
با عشق روی عشق و علاقت کار کردی و برای حرف مردم ارزش قائل نشدی
احتمالا در طی این مسیر تا به نتایج خیلی عظیم مثل آزادی زمانی و مکانی و مالی برسی بارها نجواها سراغت اومدن… ترسیدی ولی در ترس نموندی… غمگین شدی ولی در غم نموندی…. زمین خوردی ولی گریه نکردی، بلند شدی با قدرت بیشتری حرکت کردی
سید علی جانم من عاشقتم
اینو جدی میگم ….
تا حالا از نزدیک ندیدمت فقط صداتو شنیدم ولی به شدت دوستت دارم
به چند دلیل
یکی اینکه به شدددددت خودتی
خودِ خودِ خودتی بی ادا بی شیله پیله ، همون چیزی که انصافاً من هم هستم و بارها و بارها از آدم ها شنیدم که تحسینم کردند چه پشت سرم و چه رو به رویم و چه از بچه های سایت… که بهم میگن چقدر قلب پاکی دارم چقدر با خودم در صلحم و شفافم و بی ادا و بدون ماسک هستم
یه دلیلش که عاشقتم این خودت بودن هستش
مورد بعدی اینکه
به شدت اعتماد به نفس تحسین بر انگیزی داری ، بهت تبریک میگم آقای خوشدل عزیز (من فامیلی شما هم خیلی دوست دارم، فوقالعاده زیباست و بهم حس خوبی میده)
همینکه میای اینقدر شفاف و با عزت نفس بخش به بخش زندگیت رو می نویسی، ایده هاتو میگی نتایجت رو میگی و البته نجواها رو هم میگی، اشتباهاتت هم میگی، عشق و حال هایی هم که داری می کنی میگی
و
و
و…
من دارم با چشم می بینم که شما از درآمد صفر (به قول خودت از جایی که یه شلوار لی رو چند سال می پوشیدی) الان رسیدی به جایی که با عزیز دلتون عادله خانم زندگیتو کردی تو یک کوله پشتی و با عشق با عشق بااااا عششششق داری ترکیه رو می گردی و هیچ دغدغه مالی دغدغه زمانی و مکانی نداری
این ها…
این مسیر رشدی که داشتی که همش مکتوبه؟!
می دونیییییی چقددددددر داره به من کمک می کنه؟؟!!
میدونی چقدرررر انرژی و انگیزه ازت می گیرم
چقدرررر باور اینکه میشود در ذهنم مثبوت میشه و داره این باور با مهر به قلبم کوبیده میشه که اگه من هم مثل سید علی باور کنم مثل علی عمل کنم می شود
اصلاً میدونی بارها توی پیاده روی هام گپ و گفت های خودمونی خودم با خودم و با خدای خودم بلند بلند راجع بهت صحبت کردم و تحسینت کردم
میدونی بارها به خاطر وجودت از خدای مهربونم تشکر کردم
سید جان الان دیگه چشمام کاملاً خیس شده و این ها اشک شوقه
چون میدونم و ایمان دارم که در آینده ای نه چندان دور میام از نتایج مالی خودم با عشق برای شما و بقیه دوستانم می نویسم
میام میگم که کسب و کار شخصی خودم رو راه اندازی کردم
من عاشق عکاسی ام دارم برای عکاسی می خوانم
و
با دوربین و بقیه لوازم جانبیش راه افتادم دارم کل ایران رو می گردم عکاسی می کنم و پول در میارم
پول های خوب ها….
به خودم قول دادم و سعی می کنم هر روز هر چند بار که یادم بیاد به خودم بگم که من نباید نتایجم سینوسی باشه، باید نمودار رشدم همیشه رو به بالا حرکت کنه
موردم دوم همین بود که خیلی اعتماد به نفست بالاست و من عاشق آدم های با اعتماد به نفس بالا هستم
مورد سوم هم اینه که (این مورد رو قبلاً به سعیده خانم شهریاری و آقا حمید امیری هم گفتم) من یه ویژگی فوق العاده ارزشمند در شخصیتم دارم و اون هم اینه که به شدت قدردان آدم های ارزشمندی هستم که ازشون خیلی چیز یاد گرفتم و خیلی توی زندگی من تاثیر مثبت داشتن
سید علی جان من بارها و بارها دیدگاه هایت رو خواندم چه قدیمی ها و چه این چند وقته اخیر که خیلی فعال شدی
انصافاً همیشه فوق العاده می نویسی و از اون جایی که یه کمی چاشنی طنز هم در این دل نوشته ها قاطی می کنی
خواندن دل نوشته هایت لذت بخش تر و شیرین تر هم میشه
تو این یکی دو ماه اخیر که تقریباً تموم دل نوشته هایت رو با عشق می خواندم دوست داشتم که بهت پاسخ بدهم و برایت بنویسم ولی خدای درونم بهم اجازه نمیداد
و به شدت می گفت نه!!
نمیدونم چرا میگفت
احتمالاً در مدارش نبودم دیگه؟!
من هم مقاوت و لجاجت نمی کردم، می گفتم چشم
هر وقت که موقعش باشه برای سید علی جانم می نویسم
ولی امشب به شدت حسم گفت برایت بنویسم
من هم گفتم چشم
خیلی دوستت دارم و از خدای مهربانم می خواهم که هدایت بشم در زمان مناسب و مکان مناسب کنار استاد ببینمت و با هم گپ و گفت داشته باشیم
مطمئن هستم در اون زمان کوله باری از نتایج و موفقیت های مختلف مخصوصاً در زمینه خلق ارزش و خلق ثروت دارم و حرف های خیلی ارزشمندی دارم برای گفتن
به دستان مهربان و قدرتمندِ پروردگار یکتا می سپارمت (ایموجی قلب به مقدار لازم)
سلام بر رفیق گلم
چه قدر از خوندن دیدگاه لذت بردم
واقعا این مبحث باور پذیر شدن خواسته ها با الگوهای خیلی مهمه ها!
من هیچوقت جدیش نگرفتم! ولی الان که دارم بهش عمیق فکر میکنم چه فدر میتونسنم خفن تر عمل کنم اگر دیدگاه هارو به عنوان حقیقتی که میشه داشتش میدیدم
چه قدر عکاسی کردن رو دوست دارم و به زودی تو پیج یوتیوبم ویدئو و عکسام رو میزارم و همچنین در قالب سفرنامه
عاشق اینم که در قاب یه عکس دنیایی از حرف هارو بیان کنم و یک لحظه صامت همه چیز رو نشون بده
خلاصه برات آرزو موفقیت دارم
در حالی که تو کافه رستوران توراهیی تو ارتفاعات که پر از قلعه ها و خرابه های زمان باستان بیش از 3000 سال پیش دارم این کامنت رو مینویسم
بوی خوش کوفته ایزمیری داره به مشامم میرسه …
برات آرزوی تحقق رویا هایی رو دارم که دیگه رویا نیتسن بلکه حق مسلمت هستن رفیق
سلام اقای سید علی
امیدوارم حالتون خوب وهمه چیز وفق مرادتون پیش بره
من سوالی از شما داشتم که ایا شما محصولات استادرو در ترکیه خریداری کردین؟
چون من خیییلی میخوام بخرم ولی نمیتونم،خواستم از شما راهنمایی بگیرم
چون واقعا باعشق و علاقه زیاد میخوام از محصولات استفاده کنم
امروز که دیدم شما از ترکیه نوشتین گفتم بی دلیل نیس بلکه خدا از طریق شما کمکم کنه که راهنمایی بشم به راه خریده محصولات استاده عزیز
چون در ترکیه paypal نمی دونم چطوری باید بشه
خدای هزاران هزار مرتبه شکر بخاطر کامنتهای زیبا و پر از آگاهی که دوست عزیزم سید علی خوشدل مینویسه
خدایا هزاران مرتبه شکر که من و هدایت میکنی به این کامنت های زیبا
خدایا شکرت بخاطر خوشبخت بودنم.اقای خوشدل همین طور که کامنتتون و میخونم خودم و تجسم میکنم به این مکان رویایی که رفتیند ،زیر درختهای پرتغال خوشگل تو این بهشت زیبا و رویایی خدای من چقدر لذت بخشه نفس کشیدن تو این مکان ،وقتی که بعد میزنه به موهام خدای من چقدر من خوشبختم،وای چه آب زلالی ،پاهام داره خنک میشه ،
خدایا شکرت بخاطر این برکات
آقا نوش جانت باشه این حس و حال خوبت
درود خدا بر شما سید علی که واقعا مثل فامیلی تون خوشدل هستین
سپاس از کامنت بسیار بسیار زیباتون و متکشرم بابت به اشتراک گذاشتن این همه زیبایی که با تجسمش روحم تازه شد و با همه وجودم از خدا خواستم
که منم تجربه شون کنم .
در پناه نگاه زیبا و پرقدرت یگانه هستی راهت هموار
سلام به همه ی عزیزان
و سلام به سید علی بینظیر و خوش انرژی و الگوی این روزهای من برای موفق شدن از آموزشهای استاد عشق و پیامبر مهربانی و لذت بردن از لحظه های زندگیم و عمل به هدایتهای خداوند
خوشحالم که خوشحالی و انگیزه ای برای من که بتونم نتایج بزرگگگگ بگیرم.
در کنار همسر عزیزتون خوش باشید و لذت ببرید و هدایت بشید به سمت بهترینها.
ممنون برای کامنت های عالی تون که بسیار حس خوبی دارن.
سلام سید جان خوبی واقعا نوشته هات کمک میکنه ازت ممنونم چقدر عالی مینویسی چقدر زیبا تصویرهایی که رفتی رو بیان میکنی من ازت یک راهنمایی میخوام من دوره از استاد یکی قانون سلامتیه یکی هم حل مسائل اما دیگه دوره دیگه ندارم حالا نشستم قاطعانه رو پیدا کردن باورهای سیاه یاترمز ها وقت گذاشتم و دارم پیداشون میکنم و باور درست بامنطق جایگزین میکنم اما ذهن برمیگرده چطور مقاومت کنم جلوی وسوسه ذهن چطور قوی کنم خودمو دربرابر عقب گردهای ذهن ممنون میشم کمکم کنی
بنام خدا
سلام خدمت استاد جان و عزیز دلشون
و دوستان عزیزم
امروز که این فایل و گوش دادم دوباره همون سوالی که چرا من کلا خواب نمیبینم برام پیش اومد
واقعا خیلی دوست دارم بدونم چرا خواب نمیبینم
و اصولا این خوب یا بد؟
شاید بگم توی ای 42سال عمری که داشتم دو یا سه بار خواب دیدم اونم صبح که از خواب بیدار شدم یادم نبوده چه خوابی دیدم فقط میدونستم یه چیزی بوده…
حالا این برام سوال شده اصلا خوبه خواب نمیبینم یا کلا معنی خاصی داره؟
البته خودم به یه نتایجی رسیدم اینکه خداروشکر آرامشم زیاده و خواب راحتی از بچگی داشتم و هنوز هم سرمو میزارم رو بالش خوابم میگیره و واقعا به قول معروف مصداق دنیا رو آب ببره منو خواب میبره است
و همیشه شکرگزار این نعمت خداوند مهربانم هستم.
خیلی خیلی ممنونم از استاد عزیزم به خاطر نکته بینی در هر مسئله ای در جهان هستی که با دقتشون در قوانین خداوند این آموزش ها رو برای ما میزارن.
تشکر از استاد و خانم شایسته و دوستانم
به نام خدایی که هر روز صبح روزیش رو برای همه میفرسته ما باید برای دریافتش آماده باشیم
سلام و درود خداوند بر بهترین بنده بر زیبا ترین داناترین خوش تیپ ترین خوش سیما ترین خوش قلب ترین استاد دنیا
سلام بر مریم دانا و زیبا بین
ان شالله روزی پر از آگاهی و هدایت و پر روزی برای همه باشه
استاد واقعا ممنونتیم بابت این فایلهای پراز آگاهی و پر مفهوم
الان که از خواب بیدار شدم بعداز شکرگزاری ستاره قطبی اومدم سراغ گوشیم و رفتم تو سایت و نیشم تا بناگوش باز شد وای دیدم استاد یه فایل جدید گذاشته
چه الگوهای تکرار شونده رو که میتونی در خواب ببینی ؟
من چند دفعه خواب دیدم میخواهم جایی برم یا مهمانی یا سفر نمیشه که برم یا کفشهامو گم میکنم یا چمدونمو گم میکنم به هر حال کنسل میشه خیلی این خواب رو دیدم
فبلا زیاد خواب میدیدم از بلندی میافتم زمین و الان خیلی وقته اون خواب رو نمیبینم فکر کنم که افکارم تغییر کرده
اون موقع ها همش ناامید بودم به کمبود زیاد فکر میکردم و پریشون بودم تجسم میکردم اما ناخواسته ها رو
به خواسته ها کمتر توجه میکردم
اما الان که آگاه شدم هنوز هم نمیدونم چرا برام تجسم کردن سخته اما دارم انجامش میدم تجسم خواسته ها شیرینه اما کمه زود هواسم پرت میشه
ان شالله هر روز به آگاهیهام اضافه بشه
ان شالله هر روز تلاشمو بیشتر کنم تا باورهای مخرب رو پیدا کنم و پیشرفت کنم
خدایا ممنونتم بابت استاد عزیز
هر جا هستی سلامت و شاد باشی
به نام خدای مهربونم.سلام بر استادگرامی وهمه دوستان گرامی.
عجب سئوالی.تا حالا به خوابهام فکر نکرده بودم که چرا بعضی ها اینقدر تکرار میشوند.چندتا خوابی که سالها طولانی تکرار میشن
1)خوابی که از سن کم تا چندسال قبل که توی این مسیر بیام همش تکرار میشد این بود که یک دزد که روی صورتش کلاه سیاه کشیده اومده خونمون ومن توی خواب زبونم بند میاد که میخوام جیغ بکشم ولی نمیتونم.طوری که خوابگاه رفته بودم به هم اتاقی هام جلوترمی گفتم اگه من نصفه شب اینطوری شدم نترسین خواب دزد دیدم.الان دیگه این خواب رو چند سال میشه که نمیبینم.
2)با وجودی که سالهای زیادی هست که از امتحان وآزمون این حرفها گذشته ولی هرچند وقت میبینم برگه سئوالات رو دادن هیچی یاد ندارم استرس میگیرم.باوجودی که من همیشه تو امتحاناتم نمره عالی میگرفتم وشاگرد بودم.
بعد که میفهمم خوابه چقدر خوشحال میشم.
3)خواب میبینم که میخوام جایی برم دیر شده تا کسی گیر نمیاد یا یه چیزی خونه جا گذاشتم باید برگردم.تمام کارهام گره میخوره.
4)این خواب خیلی زیاد تر تکرار میشه از بیرون میخوام برم سمت خونه سر راهم چندین تا سگ وحشی هستن که نمیتونم برم خونه میترسم یا مسیرم رو عوض میکنم که از خیابون دیگه برم اونجاهم چندتا سگ هستن که .فرار میکنم هی پشت سرم رو نگاه میکنم.یا برعکس میخوام از خونه بیرون برم تو کوچه چند تا سگ هستن که در نمیشم
سلام بر استاد عزیزم و مریم جان نازنین و تمام دوستانی که این کامنت را می خوانند.
از بچگی تا الان دوتا خواب هر چند وقت یک بار به سراغم میاد. اول اینکه خواب میبینم راهم را گم کردم وحیران وپریشان دنبال پیدا کردن مسیرم هستم. خواب دوم خواب میبینم امتحان دارم با اینکه آماده امتحان هستم یا دیر میرسم یا در هنگام امتحان خودکارم رنگ نمیده یا سوالات امتحان رو نمیتونم ببینم. یعنی نور کافی برای دیدن سوالات وجود ندارد. ونکته دیگه در هردوی این خواب های تکراری هوا نیمه روشن هست مثل هوای غروب. در سالهای قبل روند تکرار این جنس خواب ها زیادتر بود از وقتی که روی خودم کار کردم وآرامش بیشتری دارم. خیلی کمتر شدند. شاید هر چندماه یکبار این اتفاق بیفتد.
الگوهای تکرار شونده 3
به نام خدای غفور رحیم
با سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان الهی ام
خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و با اونها هر بار ی کم بزرگتر
سپاسگزارم از شما استاد عزیزم که این روزها ما رو غرق تفکر کردین که این تفکره تاثیرات متفاوتی رو بر شاگردهاتون داره میزاره بعضی ها رو به فریاد وادار میکنه
و بعضی ها مثل من رو به سکوت
اما در هر دو حالت نتیجه خوبه چرا؟
چون بقول قرآن افتادیم توی سیکل تفکر
و همین خودش نشون میده که کافر نیستیم و توی مسیر توحیدیم چون یکی از ویژگیهایی که خداوند برای کافران میاره توی قرآن میگه که اونا کافرن نمیفهمن اهل تفکر نیستن درک نمیکنن
امروز که عنوان این فایل رو دیدم و رفتم سراغ کپشن فایل که سوالات رو بخونم تا فایل دانلود بشه متوجه شدم حتی اگر فایل رو نبینم هم حرفها دارم برای گرفتن حرفهایی که درد دل نیست که حال آدم رو بد کنه بلکه شهد شیرینیه که نشون میده مسیر رو درست اومدی نشون میده تغییر کردی اونم تغییر مثبت و در جهت بهبود و همین چقدر حس خوبی به آدم میده و لبخند رضایت رو روی لبات میاره جوری که به خودت میگی ای ول دمت گرم با همین فرمون برو جلو وقتی تونستی از اونجا به اینجا برسی میتونی از اینجا هم به جاهای خیلی خیلی بهتر ی برسی
قبل از اینکه برم سراغ بحث اولا بگم که خدا رو شکر که یکی از دستاوردهای مهمی که با بودن با استاد نصیبم من شده همین نعمت خواب آرامه چیزی که قبلا نبود که تا سرم رو میزارم روی بالشت خوابم میبره در حالیکه خیلی ها توی این دنیای مادی هستن که برا خوابیدنشون هم وابسته هستن به ی عامل بیرونی
خیلی ها نمیتونن بخوابن
خیلی ها زیاد میخوابن
خیلی ها میخواین اما خوابهاشون آشفته هست و بارها بیدار میشن
اما ما شاگردهای استاد مخصوصا اونایی که قانون سلامتی رو هم خریدن هم به اندازه میخوابیم هم آرام میخوابیم هم آرام بیدار میشیم و چه نعمتی از این بالاتر
اگر بخوام برگردم به موضوع فایل وضعیت من قبل از آشنایی با استاد :
بارها و بارها خواب میدیدم دارم از لبه پرتگاه یا از ارتفاع خیلی بلندی سقوط میکنم
بارها و بارها خواب میدیدم امتحان دارم و آماده نیستم و توی هول و ولا و اضطرارم که درس بخونم
بارها و بارها خواب میدیدم که هنوز ی قسمتی از کارهای پایانم و فارغ التحصیلیم مونده که انجامشون ندادم
بارها و بارها خواب میدیدم توی اتاق عمل سر عملم و استرس دارم و نمیتونم کارم رو انجام بدم
بارها و بارها خواب میدیدم پدرم مریضه و من مشغول مراقبت پدری که سالها پیش به رحمت خدا رفته بود
بارها و بارها خواب میدیدم که مادرم مریضه و من درگیر کارهاشم مادری که نبود دیگه
بارها و بارها خواب میدیدم که توی ی شهر دیگه هستم و ترس از گم شدن و پیدا کردن مسیر دارم
اینا خواب هایی بود که به یاد دارم
و همیشه برام سوال بود چرا اینجوریه چرا من هی این خواب ها رو میبینم و وقتی که بیدار میشم ی نفس راحتی میکشم که خدایا شکرت که خواب بود
اما وضعیت الان من :
اولا که خیلی راحت میخوابم
دوما اصلا یادم نمیاد خواب بدی دیده باشم
و بعدشم جنس خواب های من :
حول و حوش بودن با شما استاد عزیزم و خانم شایسته و دوست عباس منشیمه مثلا :
ی بار خواب دیدم با استاد عزیزم روی ی تپه ی بسیار و سر سبز و زیبا هستیم و استاد دست من رو گرفتن و با هم بالای اون تپه پرواز کردیم
یا خواب دیدم انگار با خانم شایته و دوستانم توی ی تور هستیم و داریم ی سری اتفاق های رو توی ی رودخانه کنار صخره های بلند تجربه میکنیم
یا خواب دیدم داشتم با ی سری از دوستان میرفتیم به ی جلسه ای که با استاد داشتیم و وقتی رسیدیم دیدیم استاد توی فضای باز روی صندلی نشسته و ی سری از بچه ها هم روبرو نشستن و منتظر هستن که بچه های دیگه بیان و جلسه شروع بشه
یا خواب دیدم با بچه ها و خانم شایسته ی جایی هستیم و خانم شایسته ی لیست دستشونه و اسامی ی سری از بچه ها توشه که برنده شده بودن و حتی نوع جایزه هم جلوش مشخص بود و نگاه کردم دیدم اسم من هم هست ولی چیزی جلوش نوشته نشده
خلاصه اینکه خوابهای من آشفته و مضطرب جنسشون تغییر کرده و شده از این نوع خواب ها
خدا رو شکر چقدر حس و حالم خوب شد
سپاسگزارم استاد عزیزم
سلام استاد
وای من تمام مدت نگاه کردن فایل تصویری انگار قلبم توی دستم بود از بس صدای ضربان قلبم واضح شده بود نفسام آروم شده بود تمام عضلاتم منقبض شده بود خدای من….
استاد من عاشق این مبحث خوابم خیلی دوست دارم ببینم چه جوریه این سیستم خواب دیدن آخه از بچگی یادم همیشه توی خواب هام هدایت میشدم به اتفاقات آینده شاید از اولش فقط یه سری اتفاقات کوچیک بود مثل اینکه فرداش قراره خونمون کی بیاد مهمونی و میومد ،یا اینکه معلمم قراره ازم درس بپرسه و میپرسید،یا اینکه خونه مادر بزرگم همه مشکی پوشیده بودن و مادر بزرگم فوت کرد یا اینکه حتی دختر خالم میخواست ازدواج کنه قبل از عقدش خواب دیدم که اتفاقات بدی داره براش میافته ناراحته و بعد از چند ماه با ناراحتی جدا شد،یا اینکه خواب دیدم ساعت16:02 دقیقه یه جایی بودم و من یهو که اونجا بودم دیدم ساعت 16:02 دقیقست و یاد خوابم افتادم یعنی این خواب دیدن برام یه داستان جالبی شده که هیچ وقتم راجع بهش حرف نزدم چون فکر میکنم اطرافم کسی درک نمیکرد من انقدر واضح اتفاقات آینده رو میبینم اما چرا و اینکه چطوری میشه رو متوجه نمیشدم فقط به مرور دیدم چقدر واقعیه…
با همین خوابهامو آشفتگی که برای پیدا کردن جواب داشتم اصلا با شما آشنا شدم با لایو استاد عرشیانفر اونجا شما یه مثالی زدید راجع به جریان قربانی شدن اسماعیل که گفتید حضرت ابراهیم تکاملشو طی کرد تا رسید به اینجا وقتی آتش گلستان شد وقتی اسماعیل رو در صحرا گذاشت و بازگشت دید خداوند اونجا رو آباد کرده و…یهو من جوابمو گرفتم که بابا منم تکاملم طی کردم چرا ترسیدم اولش یه چیزای کوچیک میدیدم که واقعی میشد حالا داره بزرگتر میشه فقط من باید اعتماد کنم به ربم و الان من چقدر سپاسگزار خداوندم که اینجوری منو راهنمایی میکنه…
از اونجا که خوابهامو هدایت پروردگار میدونم و در جواب سوال شما باید بگم که من دو تا خواب تکراری سالهاست که میدیدم و با توجه به تجربه ای که از خوابهام داشتم میدونستم داره به من چیزی میگه:
1. خواب میدیدم با مامانم چنان دعوایی میکردم که وقتی از خواب بلند میشدم از شدت عصبانیت باید چند دقه دستمو میزاشتم روی قلبم تا آرومش کنم
2. خواب میدیدم رفتم بیرون خرید اما توی کیفم پول نیست پول برای خرید ندارم….این مورد و استاد مطمئنم با فایلهای شما حلش کردم چون الان چند وقته با شما آشنا شدم واقعا درآمدم بیشتر شده حدود هفت برابر و زندگیم خیلی روون شده بیشتر بدهیام پرداخت شده و جالب اینه حدود دو هفته پیش برای اولین بار خواب دیدم رفته بودم خرید و کیفم پر از پول بود…
اما راجع به مادرم چونکه متوجه شدم باید روی نازیباییها تمرکز نکنم من داستان درگیریهای عالم بیداری با مادرم رو فکر میکردم اعراض کردم اما واقعیتش هر چند روز یه بار یه تنشی داشتیم و هی سعی میکردم بگذرم آقا بیداری نبود تو خواب ،خواب نبود بیداری من همش با مامانم درگیر بودم آنقدر فشارش اذیتم کرد گفتم با اعراض حل نمیشه من توی بیداری کمتر میبینمش و کمرنگ شده اما خواب ول کن نیست بزار برم توی دلش ببینم چه خبره اتفاقا قشنگ رفتم دفتر برداشتم همه درگیریهامون رو مو ب مو نوشتم بعدش یه برگه برداشتم درسهامو نوشتم که باید 1.عزت نفس و احساس ارزشمندیمو حسابی روش کار کنم و2. از غیر خدا نترسم و 3.در مقابل نجواها قوی باشم4. قدرت نه گفتن داشته باشم و5. الویت اول زندگیم خودم و خواسته هام باشه
الان چند روز میشه اینکارو انجام دادم و این نتیجه ها رو گرفتم نمیدونید چقدر آروم شدم آشغالا رو از زیر مبل آوردم بیرون…
توی پیام قبلیم الگوی تکراری 2 نوشتم که دقیقا چی شد و الان توی همین چند روزه انگار نسبت به مامانم دیگه عصبانی نیستم واسه اولین بار بدون نفرت توی چشماش نگاه کردم از دیدنش حالم نمیگم خوب شد اما بدم نشد ،انگار در صلح شدیم و با باز شدن این گره انگار داره بوم بوم بوم اتفاقات خوب میافته دیروز یه مشتری گرفتم هلوووو باقلوا شاید یه سال بیشتره دلم میخواست همچین مشتری داشتم و دیروز شد
از روحم از این جریان به خواب رفتن خیلی رضایت دارم خیلی خدا رو شکر که این خوابیدن وجود داره به واقعیت دیدم که چقدر خوابهام داره راهنماییم میکنه و من چقدر ذوق میکنم چقدر احساس ارزشمندی میکنم اینچنین هدایت دریافت میکنم…
استاد دلم میخواد بغلتون کنم ازتون تشکر کنم که چقدر درست قوانین رو توضیح میدید مریم خانم عزیز رو ببوسم و با این متنهای جادویی که مینویسن با آرامش و ذوقی که دارن خیلی خیلی سپاسگزارتون هستم…
تمام قسمتهای پازل زندگیم دارن توی جای خودشون قرار میگرن تصویرش واضح شده هر قسمت راحت میره میشینه سر جای درستش
الهی شکرت…الهی شکرت