پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 4 - صفحه 37 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-07 06:28:452024-02-14 06:17:49پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 4شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به دو استاد عزیزم و همه دوستان
در واقع وقتی رفتار گذشته تا به حال خودم رو برسی میکنم که در مقابل چالش ها چه واکنشی داشتم این بوده که :
وقتی تو سن نوجوانی چالش پیش میومد شروع به فحش دادن به زمین و زمان میکردم و یا به بوکس به دیوار میکوبیدم که اثر اون مشت ها روی دیوار خونه قبلی شاید باشه و جوری که یه گوش نو رو پودر کردم از خشم ولی هرچقدر سنم چقدر بیشتر شد دیگه بیشتر توی خودم میرختم و ابراز نمیکردم
مثلا یادمه چالش خیلی بزرگی رو چندسال درگیرش بودم و همین جوشی بودن و عصبی بودن من باعث که چندین ماه معده درد و حالت تهوع و وضعیت بدی داشتم و پول انچنان نداشتم که دکتر برم و خیلی بسیار اذیت شدم و چند ماه پس از اون چالش به بعد اون به یه چالش سنگین تر خوردم و ورشکست و بیخانمان شدم و ایندفعه تحت فشار شدید بودم و میرختم توی خودم طوری که کسی متوجه این قضیه نشد ولی شدیدترین عذاب و احساس گناه رو کشیدم و اون مشکلات یادم داد که خیلی سخت نگیرم به زندگی و با مرگ راحت تر بشم و زیادگارد نگیرم.
و همین ها رو که مرور میکردم چیز ثابتی که با هربار چالش دارم بسیار حس ناامیدی سراغم میاد یعنی این برنامه ناامید شدن شدید توی ذهنم هست و داره اجرا میشه
خداروشکر که توی این مدت تو سایتم چالش خاصی نداشتم و با صحبت کردن با خودم و خداوند و پیاده روی حل میشه . اما هنوز اون ناامیدی و حس قربانی بودن رو توی چالش رو دارم
شاد باشید
به نام خداوند مهربان
خداروشکر میکنم بابت این لحظه که دارم مینویسم و هزاران بار شکر میکنم که خداوند منو با استاد عباسمنش و این سایت آشنا کرد.
سپاسگذارم از استاد عزیز و خانم شایسته ی فعال و مهربون
من قبلا که استاد و سایت رو نمیشناختم تو شرایط استرس زا خیلی وحشتناک عصبی
میشدم ناامیدی کل وجودم رو میگرفت و مهمتر از همه یا میرفتم قرص خواب میخوردم تا سریع خوابم ببره و فکر نکنم یا اینقدر پرخوری میکردم که حد و اندازه نداشت. یادمه اوایل که قیمت دلار و طلا داشت بالا میرفت من با شنیدن افزایش قیمت ها هزارجور فکر دیوانه کننده به ذهنم میومد و نشخوار فکریم شروع میشد که کاش من پول داشتم از ایران میرفتم کاش من خیلی پولدار بودم الان چی میشه خدایا اگه جنگ بشه چی عزیزانم چی میشن و…. ولی همسرم همیشه با شوخی و خنده و مهربونی کمکم میکرد تا آرام بشم ولی تو جونم هزارجوره استرس و اضطراب میگرفتم ولی به لطف خدای مهربون با سایت عباسمنش و حرف های استاد الان تو شرایط سخت کمی استرس میگیرم ولی سریع یه فایل از استاد گوش میکنم کامنت ها رو میخونم با صدای بلند برای خودم موفقیت ها و پیشرفت هام رو یادآوری میکنم و در اکثر مواقع میرم مسجد و نمازم رو اونجا میخونم چون میدونم انرژی که موقع نماز تو مسجد هست خیلی بالاست چون همه پاک و مطهر اومدن و کمتر غیبت و بدی هست و ذکر خدا در اون مکان جاری هست و راحت با خدا حرف میزنم و میام خونه. و میبینم چقدر بهتر میشم و دوباره برای تقویت این انرژی توجه م رو میذارم روی داشته هام حتی یه گلدون گل معمولی که دارم رو نگاه میکنم و با لبخند از خدا تشکر میکنم بابت سرسبز بودن گل هام.
واقعا از خدا ممنونم که منو در این فرکانس و مدار قرار داده که بتونم در شرایط سخت کانون توجه م رو به سمت نکات مثبت ببرم و لذت ببرم از زندگی.
بنام خدای هدایتگرم
وقتی با شرایط استرس زا یا چالش برانگیز مواجه می شوی، معمولا چه واکنشی نشان می دهی؟
رفتارهای رایج و غالب ک دارم این ها هست که:
ناراحت و غمگین میشم
امید و انگیزم کم میشه یا برای مدتی از بین میره
احساس قربانی بودن بهم دست میده و دیگران مقصر میدونم
دنبال مسکن ها و آرامش بخش های موقت میگردم ک بقول معروف تو لحظه فقط اشغال ها بزنم زیر قالی، مثلا فیلم ببینم، کار بی اهمیت تر دیگه ای انجام بدم ک بگم مشغول بودم و اون لحظه نخام به اون شرایط استرس زا فکر کنم
تو لحظه ای ک باید اقدامی کنم اونو به تا خیر میندازم این خیلی بیشتر پاشنه آشیل من هست، آره بنظرم بزرگترین پاشنه آشیلم همینکه از مواجه با اون مسئله فرار میکنم و اون اقدام به تاخیر میندازم
تا وقتی ک دیگه راه دیگه ای نداشته باشم و مجبور باشم ک انجامش بدم
میخوابم اما خوابی ک بیشتر حالت خواب و بیداری داره اینطوری ی ذره ذهنم آروم میکنم
سر اشتباهات گذشته به شدت خودم سرزنش میکنم و میفتم تو تله ای کاش….
مصرف شیرینی و مواد قندی تو لحظات استرس بیشتر میشه
سلام و ارادت به استاد عزیز و اعضای محترم سایت
من قبلا وقتی یه مسئله و اتفاقی برام میوفتاد چند تا الگو رو تکرار میکردم. عصبانی میشدم و کمتر خوددار بودم بعد چون اون موقع سیگار میکشیدم با یه سیگار کشیدن میخواستم خودم رو آروم کنم و یه کار دیگه اینکه سریع میخواستم در موردش حرف بزنم و حلش کنم. چون از حل کردنش هم لذت میبردم اما شاید باید یه مقدار صبر میکردم تا هیجاناتم فروکش کنه بعد برای حلش اقدام کنم.
اما الان
خب سالهاست که دیگه سیگار نمیکشم و از اون جایی که خیلی رو خودشناسی خودم کار کردم یاد گرفتم که مسائل هر چه بزرگ هم باشند با تصمیم بالغانه میشه حلشون کرد. در وهله اول سعی میکنم که یاد خدا بیوفتم که این مسئله من که بزرگتر از خدا نیست پس حله میشه و به خودش توکل کنم.
بعد میام در موردش فکر میکنم که من مسائل قبلی مشابه این رو با چه الگویی حل کردم که موفق هم بودم و اگر نمونه مشابه ای نداشته باشم میام اطلاعات جمع آوری میکنم از خدا کمک میگیریم و شاید یه موقع هایی از مشورت دیگران.
الان بیشتر به هیجان خودم آگاه هستم که چرا مثلا سر فلان موضوع عصبانی میشم و این خودش در کم کردن هیجانم کمک کننده هست.
نوشتن خیلی بهم کمک میکنه و به نوعی ابزار فکر کردن من هست.
به خودم فرصت فکر کردن میدم و سعی میکنم خیلی سریع واکنش نشون ندم.
یه مثال بزنم:
فهمیدم که ما آدمها مخصوصا مردها غالبا ترسمون رو به خشم تبدیل میکنیم مثلا مردها وقتی تصادف میکنن سریع فاز دعوا میگیرند در صورتی که اونها ترسیدند ولی چون خوب نیست که یه مرد بگه من ترسیدم میاد اون ترسش رو تبدیل به خشم میکنه (البته که الان واکنش مردم در تصادف خیلی بهتر شده )
یا خانم ها در همون مثال تصادف غالبا قفل میشن و گریه میکنن.
به نظرم هر دوی این واکنش ها سازنده نیست و میشه با احساس واقعی اولیه مواجه شد بعد برای حلش کاری کرد.
خداروشکر با مدام تمرین کردن این مواردی که گفتم خیلی دیگه چالش جدی در حل مسائلم ندارم. منظورم این نیست که چالشی ندارم منظورم اینه که نسبت به قبل با هزینه کمتری دارم حلشون میکنم وگرنه منم هنوز ترسها خشم ها و غم های خودم رو دارم اما سعی میکنم در حل مسئله ای که دارم اونا رو دخالت ندهم و منطقی اون مورد رو حل کنم.
متشکرم که کامنتم رو خوندیم
خداگونه باشین :)
وقتی به این سوال فکر میکنم یاد این مسئله میفتم که من توی این شرایط اگه فردی باشه و پای یه نفر دیگه در میون نباشه به این فکر میکنم که چه فرکانس یا باوری درون من هست که باعث به وجود اومدن این موقعیت و شرایط شده…..
اگه شرایط استرس زای جمعی باشه اصلا دنبال راضی کردن و قانع کردن طرف مقابلم نیستم و دربیشتر مواقع عصبانی میشم محل رو ترک میکنم و به تنهایی خودم پناه میبرم
بنام خدای مهربان
سلام خدمت استاد عزیز وهمراهان سایت عباسمنش
زمانیکه با چالشی ربرو میشوم که به من استرس میدهد اول اگر در جمع باشم که به صورت عصبانیت یا سکوت خودش رانشان میدهد که همه متوجع میشوند یه چیزیم هست اگر تنها باشم که برای فرار از اون حال احساس بزار راستش بگم سیگار میکشم ولی بیشتر مواقع سعی میکنم با پیاده روی تند ویا زدن وزنه و ورزش وحرف زدن با خودم وخدا وپرسیدن سوال و هدایت از خداوند کمک بطلبم پناه بردن به طبیعت هم احساس خوبی به من میدهد
موضوعات مالی ک من را تا مرز رنجش از خدا هم میبرد که چرا دیگه درست نمیشه و چون نمیدانم فکر خدا چیه وایمانم ضعیفه وعجولم بهم میریزم
یه وجه خوبی که دارم دنبال جواب در درون خودم میگردم
اما تا ارام نشوم تو هر جمعی باشم حال همه رو خراب میکنم
بعضی مواقع هم خواب به فریادم میرسه
در کل واقعا استاد هنرمندانه دارن ما رو به مسیر هدایت وخودشناسی راهنمایی میکنن
پاسخ های دوستان عالی بود از همه سپاسگزارم
سلام و عرض ادب،
سوال : الگوی تکرار شونده من؛
جواب : چیزی گم نمیکنم یا ورشکست نمیشم یا رابطه عاطفیم تکرار نمیشه، ولی وقتی به این موضوع فکر کردم و گشتم دنبال الگوی تکرار شونده خودم، تونستم خیلی الگو پیدا کنم که باورش برام سخت بود، چون دارم رو خودم کار میکنم و انتظار شرایط بهتریو داشتم یا حداقل انتظار اینو دارم که دنده عقب نرم ولی خب باید مشکل کارمو پیدا کرنم و روی حل مساله تمرکز کنم نه اینکه فرار کنم یا نادیده بگیرم.
الگوی تکراری من اینه که، چندین ساله مستاجر هستیم و خیلی دوست داریم(خواسته خانوادگیمونه و البته خواسته قلبی من) که برای خودمون یه واحد خونه داشته باشیم و اجاره بها نپردازیم و اینکه دوست دارم که خونه تو منطقه خوبیم داشته باشیم نه حالا یه واحد هرجای تهران که شد، ولی نشده و حتی نزدیکشم نشدیم و البته نامید نیستم و تمرکز روی بهبود شرایط اقتصادیم هست و میدونم با توانایی هایی که دارم در آینده نچندان دور به موفقیتهای خیلی بزرگی میرسم ولی خوب فکر میکنم دائم تو این شرایط(مستاجری) بودن الگوی تکراری منه و الگوی دوم که تونستم در خودم کشف کنم اینه که در ایجاد ارتباط با جنس مخالفم مشکل دارم و تقریبا میتونم بگم تا بحال نشده یه رابطه عاطفی را تجربه کنم(فکر میکنم جوابش تو کمبود اعتماد به نفش و عزت نفسمه و یا باورای نادرستی که در مورد خودم دارم هستش) ولی چون اولویت من بهبود شرایط اقتصادیمه و داشتن یک کسب و کار و بیزینس و پیشرفت اقتصادی و تجربه کردن آزادی مالی و زمانی هستش، برام زیاد نداشتن رابطه عاطفی، بولد و های لایت نیست، ولی خب میدونم که این طبیعی نیست که رابطه عاطفی ندارم و ربطیم به شرایط اقتصادیم نداره البته، اینم فکر میکنم الگوی دوم هستش.
الگوی تکرار شونده سومم که خیلی به الگوی اولیم مربوطه اینه که نتونستم شرایط اقتصادی خوبی داشته باشم و هی شرایط فعلیم داره تکرار میشه و کاملا به طور واضح دارم میبینم که انگار داخل یک لوپ افتادم و یا زندانی شدم هر کاری میکنم و هرچقدر روی باورای مالیم کار میکنم باز نتونستم از این لوپ و این چرخه خارج بشم و حتما افکاری داره اینکارو میکنه و نمیدونم چه افکاری هستن و فعلا از دیدم مخفی هستن.
سوال دوم : وقتی با شرایط استرس زا یا چالش برانگیز مواجه می شوی، معمولا چه واکنشی نشان می دهی؟
جواب من : خب در مورد من چند کار و دفاع صدق میکنه، اولین و بزرگترین دفاع من اینکه دنبال مقصر میگردم و تو اینکار به درجه استاد تمامی(مثل بروسلی) رسیدم و شالبند مشکی، دان ده را گرفتم. یعنی کافیه یه شرایط تلخ ایجاد بشه تا من از بالاترین مقام دولتی کشور و کابینه وزرا را گرفته تا شهردار شهرمون و رائیس نیروی انتظامی شهرمون رو و چه میدونم سوفر شهرمون رو مقصر بودونم (البته کار کردم روش و خیلی الان بهترم،قبلا 100 بودم الان 10 هستم و انقدر متفاوت فکر میکنم که خودمم متوجه شدم ادم سابق نیستم ولی خب گه گداری از دستم در میره).دومین کاری که میکنم فرار میکنم یعنی از شرایط ناجالب فرار میکنم و هیچ امیدی به بهبود ندارم اولش ذهنم خییلی مقاومه و نجواهای ترسناکی داره برای همین فرار میکنم (البته فرار کاریو درست نمیکنه و هیچ وقتم درست نکرده) و اخریشم خوابیدنه و میگیرم میخوابم. ممنون از همه دوستانم
به نام خدا
سلام
در مورد واکنش به شریط سخت همه مواردی که استاد گفت جزو واکنش های من است
بسته به شرایط
بعضی مواقع خیلی اصبانی میشم، البته الان بهترم
بعضی مواقع مراقبه می کنم که خیلی خوبه
بعضی مواقع مقصر می دانم دیگران را
بعضی مواقع اگر مثلا وقت زیاد داشته باشم برای حل فلان چالش میروم برای دوری از استرس می خوابم
بعضی مواقع میرم سیگار میکشم سیگار بیشتر به خواطر رفع خستگی ذهنی، استرس زیاد ویاکلافگی مصرف میکنم
بعضی مواقع از محیط نامطلوب دور میشوم
قبلا از محیط نامطلوب فرار میکردم و اخرشم نمیتونستم رها بشوم اما الان راحت محیط ناجالب را ترک میکنم والبته بیشتر تر دنبال ترک محیط هستم کلا.
بعضی مواقع ، یعنی بیشتر مواقع مناجات وجدیدا مناجات قدرتی میکنم وسعی میکم با راز ونیاز وحس فقر به………… ارتباطم را با او تقویت کنم ارام بشوم ومشکل را هم حل کنم وادامه بدم؛در این مورد شعر هم گفتم:اگر فقر است الماسی بجویید
ز بستان لذت سامان بپویید
بعضی اوقات که خیلی دلگیرم دوست دارم صحبت کنم با کسی وبعضی اوقات دوست دارم درونگرای صرف باشم.
اما در کل موارد اول تا ششم بیشترین تکرار را در مورد واکنش های من به چلش ها دارد.
سلام و درود
یه قسمت از سایت که من خیلی علاقه دارم بهش
مرا به سمت نشانه ام هدایت کن
و چه زیبا آمد چه عالیست این قسمت
باز یه چالش تکراری و به اتفاق تکرار شونده
پرداخت تعهدات مالی هر چه کار میکنم باز هم هنوز کم است و کامل و تموم نمیشه
این چه ترمزی است که رو برو هستم
باور ساختم و تمرکز کردم
وقتی کاری رو قول میدم و ترس از نشدن پیدا میکنم
میترسم
البته الان به لطف تمرینات عالی استاد در دوره کشف قوانین ترمزها را پیدا کردم و داره مسیر آسان تر میشه
و دارم روی باور توحیدی و اتفاقات قشنگ فکر میکنم
ایمان دارم که میشود
چون خداوند منو دوست داره و دوست داره کنارم باشه
خدا دوست داره من ثروتمند باشم و به گسترش جهان کمک کنم
میدونم این چالش رو حل کنم خیلی راهها باز میشه و آسان میشه برام
خدایا مرا به راه راست راه کسانی که هدایت کردی نعمت دادی هدایت کن
و آسان کن برایم کارها و دریافت ها را
شاد و موفق و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت
و امشب نگران شدم و بیدار شدم
و فکر کردم هیچی بهتر از چرخ زدن در سایت و خوندن کامنت نیست
آرام تر شدم و ایمان دارم به آسانی و راحتی به خواسته هایم میرسم و اتفاقات عالی رقم میخوره
خدایا شکرت
بنام خدا جون مهربون
سلام استاد جانم و مریم بانو ی عزیزم
وسلام به همه دوستان هم مسیر
امیدوارم همگی مون در راهی که قرار گرفتیم به موفقیت مد نظرمون برسیم
بحث الگوهای تکرار شونده برام خیلی جالب بود … منو ب فکر انداخت … دیدم خیلی موارد توزندگی خودم و دورو بریهام هست که مدام درحال تکرار شدنه و ما هرگز نفهمیدیم چرا؟؟؟
امروز متوجه شدم باید یه کاری برای جلوگیری از این تکرار ها انجام بدم
شناخت این الگوها اولین قدم هست …
درمورد چالش هایی ک باهاش روبرو میشم همون طور ک استاد جان گفتن
متا سفانه من عصبانی، پرخاش گر و بی منطق میشم
دنبال مقصر میگردم و تقصیر خودم و نادیده میگیرم … گریه میکنم به زمین و زمان گیر میدم
گذشته رو شخم میزنم .. از همه بدم میاد و حوصله هیچ کاری و هیچ کسی رو ندارم و با داد و بیداد با عزیزانم حرف میزنم
البته از زمانی ک با قانون جهان آشنا شدم میدونم ک همه ناخواسته ها از سمت خودم به من میرسه
وهیچ کسی مقصر نیست و بعد از آشناییم با استاد و این سایت بی نظیر
میتونم در مورد بعضی مسائل کمی کنترل روی خودم داشته باشم ولی بسیار زیاد باید روی خودم کار کنم…
تا با این رفتار ها ب خودم و دیگران ضربه نزنم و چون من ارزشمندم و این رفتارها در شأن من نیست
از خدا جونم یاری میطلبم و تلاش میکنم برسم به آرامش درونی
چون احساس میکنم فقط آرامش درونی بهم کمک میکنه ک در بروز ناخواسته ها عاقلانه و صبورانه رفتار کنم
استاد عزیزم و دوستان گرامی از راهنمایی های مفیدتون استفاده کردم و ازتون ممنونم
حتی اگر یک درصد هم ب آرامش برسم دعای خیر من همه شما رو در بر میگیره
خدایا هزاران بار شکرت شکرت شکرت که منو لایق دونستی تو این مسیر شگفت انگیز و لذت بخش قرار بگیرم
من بهترینم
من از پسش بر میام
خدا همیشه با منه
من ی برنده ام
در پناه خدا جون مهربون باشید
ممنونم