پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 4 - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)

574 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سمیه زحمتکش گفته:
    مدت عضویت: 1624 روز

    با یاد و نام رب الارباب و تنها خالق جهان هستی

    پروردگاراتو را سپاس که هدایتم کردی به راه مستقیم

    خداوندا هر لحظه مرا هدایتگر باش

    تسلیم تو هستم ای بهترین ناجی

    خداوندا برزبانم وذهنم وافکارم ودستانم وقلبم جاری باش

    سلام ودرود به تنها استاد توحیدی ومریم جان گل

    انگار به دوره کار کردم دوره بی نظیر کشف قوانین که خدا هدایت کرد ودوروز پیش از سایت تهیه کردم وخوشحالم که بهترین سرمایه گذاری میکنم با این فایل های ارزشمند ودوره های عالی

    استاد جان زندگی من تبدیل شده به قبل از آشنایی با شما ودوره ها وبعد از آشنایی با شما

    انگار دیگه سمیه قبل رفته واین سمیه جدید که از خودم راضی ام ودر حال بهبود متولد شده که با این سوالهای الگوهای تکرار شونده به قبل و بعد خودم فکر میکنم که چقدر بهتر شدم و دارم بهتر میشوم انشاالله

    سوال

    وقتی با شرایط استرس زا یا چالش برانگیز مواجه می شوی، معمولا چه واکنشی نشان می دهی؟

    اگر بخوام به قبل از آشنایی با شما اشاره کنم وقتی با شرایطی که استرس زا بود بیشتر گریه میکردم وعزت نفسم به شدت پایین می‌آمد

    ووسایل خانه هم میشکستم

    اصلا هیچ کنترلی نداشتم روی ذهنم فقط گوش به فرمان ذهنم بود

    وگاهی هم لباس میپوشیدم که بقیه افراد خانواده بفهمند من قهر کردم وبیان جلوی من را بگیرم

    ولی اصلا میلی به خوردن غذا نداشتم وتا چند ساعت حتی آب هم نمی‌تونستم بخورم

    وفقط خانواده را مقصر میکردم که اصلا ربطی نداشتند به اشتباه من

    چقدر جاهل بودم

    ولی بعد از آشنایی با شما ودوره بی نظیر قانون آفرینش قانون ها را فهمیدم

    الان اگر بخوام بگم در شرایط استرس زا سعی میکنم سکوت کنم که بعداً پشیمان نشم از چیزی که گفتم ومی روم کوه ومیشینم فایل های دوره را می‌شنوم

    فقط ایرپاد میذارم وفایل های شما وزندگی در بهشت گوش میکنم وگاهی قرآن هم میخونم

    بعدش انگار فراموش میکنم موضوع را واروم میشم

    از خداوند می‌خوام که در هر شرایطی مرا هدایت کنه به بهترین تصمیم ودوری از جهل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  2. -
    زهرا براتی گفته:
    مدت عضویت: 2542 روز

    به نام خالق یکتا

    سلامی گرم به استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنینم

    وهمه ی دوستان خوبم در این سایت.

    خیلی جلسه ی خوب و با کیفیتی بود ،جلساتی که من رو عمیق تر به فکر میبره تا بیشتر روی خودم تمرکز کنم

    .سپاس گذارم از شما ،

    در مورد سوالی که پرسیدید ،من میتونم بگم تمامه این مثالهایی که زدید رو بسته به شرایط داشتم یعنی بعضی اوقات گریه کردم،بعضی اوقات عصبانی شدم ،‌بعضی اوقات هم پیاده روی رفتم ،اما اگه قالب واکنش هام رو در مورد شرایط استرس زا بخوام بگم،بیشتر در سکوت غرق فکر میشم و حتی مینویسم تا ذهنم شفاف تر بشه و بتونم بهتر عمل کنم ،یعنی جاهایی بوده که دیدم بارور زدن و عصبانیت نمیشه کاری رو درست کرد و شاید بدتر هم بکنم،اما وقتی خودم رو آروم‌تر میکنم بهتر عمل میکنم

    بازم ممنونم برای این سوالات چالش برانگیز

    در ضمن من دوره کشف قوانین رو قبلا تهیه کردم و باید بگم با این به روز رسانی کیفیت این محصول قابل مقایسه با قبلش نیست،چقدررر عالی شده چقدررر خانم شایسته ی عزیزم که ازشون سپاسگذارم ،قشنگ مطلب رو برامون باز میکنه و جا میندازه ،خیلی خیلی دارم با این محصول خودم رو ریکاوری میکنم،دمتون گرم واقعا

    یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  3. -
    متینا عباسی گفته:
    مدت عضویت: 787 روز

    سلام استاد عزیز

    وقتی با شرایط استرس زا یا چالش برانگیز مواجه می شوی، معمولا چه واکنشی نشان می دهی؟

    من معمولا میرم توی خودم تا بتونم اون مسئله رو حل کنم و راه حل براش پیدا کنم…

    دنبال مکانی میگردم که ساکت باشه.

    وقتی که میرم توی خودم میتونم راه حل پیدا کنم و بگردم ببینم کجای کارم یا باورم ایراد داشته و چجوری میتونم حلش کنم.

    اما اگر به هردلیلی نشه که با خودم خلوت کنم معمولا واکنشم،عصبانیته.

    عصبانیت به نداشتن بستری که بتونم تمرکز کنم.

    مثلا اگر یکنفر توی یک موقعیت استرس زا خیلی بهم گیر بده تا باهاش حرف بزنم و یا بخواد نصیحت کنه و نزاره که من توی خودم باشم،معمولا عصبانی میشم اما نه درحدی که بزنم چیزی بشکنم یا داد و بیداد کنم.

    یااینکه در شرایطی باشم که ادم های زیادی دورم باشن که تمرکزم بهم بریزه و نتونم فکر کنم به حل مسئله.

    عصبانی میشم چون شلوغه و نمیتونم تمرکز کنم.

    از وقتی با شما اشنا شدم،دنبال مقصر بیرون از خودم نگشتم.تمرکز میکنم تا بگردم ببینم درون من چی میگذره که اون مسئله پیش اومده…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  4. -
    زهرا کریمی گفته:
    مدت عضویت: 1018 روز

    سلام استاد عزیزم و مریم جان. خیلی خوشحالم که هر چند روز با شما در ارتباطم .

    استاد من تو شرایط استرس زا همون کار هایی که شما گفتین رو انجام میدم . البته همیشه یه الگو نیست چندین الگو .

    وقتی که خیلی خیلی ناراحت باشم و فکر کنم کاری از دستم بر نمیاد و مغزم هنگ کرده منم خیلی وقتا با خوابیدن خودمو آروم کردم .

    خیلی وقت ها با گریه خودمو آروم کردم گریه های طولانی که تا فرداش هرکی ببینه میفهمه گریه کردی اما اینا که میگم همشون تو این حدود یک سال که همراه شما بودم واقعا خیلی کم شدن و خودم قبلا متوجه تغیر شدم .

    ولی تو این مدت اخیر با رهکار های شما خودم رو آروم کردم و خیلی جواب گرفتم . با اون فایلی که در مورد عصبانیت بود. چون من بخاطر پسرم بعضی وقتا استرس میگیرم و عصبانی میشم . قبلا سرش داد میزدم و گاهی کتک . اما الان نفس عمیق خیلی بهم کمک میکنه . و اینکه خودم رو جای اون میزارم و تمرین در صلح بودن رو انجام میدم .

    وقتی در رابطه با همسرم استرس میگیرم . تلاش می‌کنم باهاش صحبت نکنم یا جوابش رو ندم که دقیقا همون وقتا اونم خیلی اسرار داره حرف بزنم و هرجا میرم دنبالم میاد چون بعضی وقتا انقدر استرس میگیرم و نمیتونم جلو خودم بگیرم که چیزی نگم از خونه میرم بیرون خیلی دوسدارم قدم بزنم چون میدونم با قدم زدن طولانی آروم میشم اما اونم راه میوفته دنبالم میاد و باز من بیشتر عصبانی میشم. واقعا اینو تجریه کردم و میدونم ترک محیط و آروم کردن ذهن بعد هم فکر های منطقی چقدر خوبه.

    کار دیگه ای که انجام میدم وقتی خیلی استرس دارم پناه میارم به قرآن و خیلی راحت آروم میشم .

    موسیقی گوش میدم . تا فکرم آروم بشه . فایل های زندگی در بهشت هم خیلی بهم کمک میکنه .

    ولی اصلی ترین کاری که میکنم اینه که تلاش می‌کنم از اون استرس خلاص بشم و ذهنم آروم کنم تا به یک راه حل خوب هدایت بشم .

    یه چیزی که یادم میاد از همون بچگی وقتی استرس بزرگی داشتم تو همون گریه هام همش و همش و همش خدا رو صدا میزدم اگر تنها بودم بلند صداش میزنم و میگفتم آخه خدایا چرا ؟ چرا باید اینجوری باشه ؟ چرا ؟ چرا؟ چرا؟ یادمه با خودم و خدایم خیلی حرف میزدم و ازش سوال می‌پرسیدم. آخر هم بخاطر اینکه همیشه دنبال اصل ماجرا بودم و هدایت میخواستم به این سایت راه پیدا کردم چون من در وجودم حس میکردم این راه حل هایی که همه میگن واقعا جواب نمیده چون همه رو امتحان کرده بودم

    اما واقعا تو این مدت آشنایی با شما و انجام تمرین ها و عمل کردن به آگاهی ها و از همه مهمتر باور آگاهی ها . آنقدر در من تحول ایجاد کرده که خدا شاهده استرس تو زندگیم شاید به 10 درصد رسیده یا کمتر . چون دیگه خودم برای خودم خیلی ارزشمند شدم چون خدارو شناختم . چون توحید رو شناختم . چون فهمیدم من اختیار دار تمام شرایط خودمم و دیگه هیچ عامل بیرونی برام مهم نیست.

    الحمدالله رب العالمین ‌. استاد من واقعا خیلی ثروتمندم و شما بزرگترین حامی و استاد من بودین . صمیمانه مچکرم. و روی ماه شما رو میبوسم.

    فعلا خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  5. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1173 روز

    سلام به استاد مهربان

    الگوهای تکرار شونده آنقدر مهم و کلیدی است که من با دیدن این فایل ها مدام تمام اتفاقات در ذهنم مرور می شود و پی به مشکلات و معضلات و برنامه هایی خودم می برم که کجاها و چقدر این الگوها برای من تکراری بوده است و هرگز به آنها توجه نمی کردم

    مثل برخود اطرافیان با من

    انتقادهایی که همیشه از من و کارهای من می شد

    مثل برخورد با آدم های گرفتار

    برخورد با کسانی که حق من را می خورند

    دنبال طلب خودم همیشه دویدن

    اکنون می دانم که این اتفاق های تکرار شونده بخاطر افکار و باورهای خودم است

    بخاطر این است که هرچه که است از درون ذهن خودم است

    اما جالب اینجا است که وقتی که رفتار خودم توجه کنم و با ساختن الگوهای درست و خوب می توانم ذهن منطقی خودم را جوری بسازم که دیگر برای من آن اتفافات رخ نخواهد داد

    یک الگویی که همیشه و همیشه در من وجود دارد این است که زود عصبانی می شوم و از کوره در می روم

    از کوره در می روم و حالم خراب می شود

    این برمی گردد به این موضوع که من توانایی کنترل ذهن خودم را ندارم

    این بدان معنی است که من نمی توانم روی خودم حساب باز کنم

    این بدان معنی است که من نمی توانم افکار خودم را کنترل کنم و روی خودم مسلط باشم

    این یادم باشد که خودم هستم که این الگوها را برای خودم خلق می کنم

    قبل از اینکه من دوره کشف قوانین زندگی را شروع کنم واقعا بهم می ریختم و عصبی می شدم و محیط را ترک می کردم

    دنبال مقصر می گشتم

    از همه چیز و همه جا فراری و گریزان بودم

    نمی توانم براحتی توضیح بدهم

    دهنم خشک می شود

    از روی عصبانیت کارهایی می کنم که شاید بعد نتوانم براحتی جبران کنم

    اما اکنون با جلسه های دوره کشف قوانین زندگی به این درک رسیده ام که ذهن خودم را کنترل کنم

    با نفس عمیق کشیدن بتوانم ذهن خودم را کنترل کنم

    در دل همان چالش دنبال راه حل مسئله می گردم

    و خیلی عالی جواب راه حل آن چالش را پیدا می کنم

    می دانم که راه حل آن در دل خود آن وجود دارد

    دوره کشف قوانین زندگی واقعا تا الان برای من خیلی عالی بوده است

    ممنون از استاد عزیز

    سپاس از خدای خودم

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  6. -
    حدیث نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 1262 روز

    به نام رب العالمین هادی!

    سلام به همگی!

    خیلی فکر کردم ببینم کی شرایط استرس زا و اتفاق بد افتاده، که بدونم واکنشم چی بوده،

    و خدایی خیلی فکر کردم تا یادم اومد چونمعمولا همش اتفاقات خوب بیشتر میوفته و اتفاقات بد خیلی درصدش کمه خداروشکر!

    ولی همون درصد کم…واکنش من معمولا اینحوریه:

    معمولا من زود فرار میکنم و میرم که تنها باشم که خودمو آروم کنم و توجهم رو بزارم روی یه چیز دیگه،

    یا زود گریه ام میگیره و با گریه کردن خودمو خالی میکنم و سریع تموم میشه!

    بعضی موقع ها هم که توی ماشینم، و نمیتونم جایی فرار کنم و دور بشم و خیلی اوضاع حساسه، معمولا سریع فایل میزارم و گوش میدم و به بیرون نگاه میکنم و سعی میکنم زود احساسم کنترل کنم و…اینجور موقع ها مجبورم همونجا احساسم رو خوب کنم!

    و اینجور موقع فقط با خدا حرف میزنم تا آروم بشم،مهم نیست کجا باشم و چجوری باشه ، وقتی با خدا حرف میزنم،کلا احساسم تغییر میکنه و فقط خداست که میتونه منو آروم کنه و بیشتر اوقات توی تنهایی خودم آروم میشم!

    و الان خیلی زمانش کمتر از قبل شده و سریع احساسم رو برمیگردونم و در کمترین زمان حالم خوب میشه و سعی میکنم فراموشش کنم یا به زوایه نگاه کنم و فکر کنم که بهم احساس خوبی بده!

    (ولی قبلا از خودم وحشت میکنم که اگر اوضاع بد میشد عصبانی میشدم و تا چند روز گریه میکردم و تا یه هفته از اتاق بیرون نمی اومدم و کلی شرایط بدتر دیگه که بهتره نگم…)))!

    ولی تا حالا از این زوایه به خودم نگاه نکرده بودم و این سوال رو نپرسیده بودم که توی شرایط احساسی واکنشم چیه!

    و الان که دقت کردم ، هیچوقت نشستم تا موضوعم رو همون موقع حل کنم،یا اگر بوده کم بوده ،همیشه میرم یه جای دیگه، چون اگر اونجا بمونم احساسم بدتر میشه یا کنترل ذهن برام سخت تر میشه!

    ولی باید یبار امتحانش کنم و شخصیتم رو قوی تر کنم و روی عزت نفسم کار کنم…!

    یا اگر هم اعراض کنم، بعد که آروم شدم بهش فکر کنم که چطوری مسئله تکرار شونده ام رو حل کنم!

    و درون خودم شخصیت حل کننده مسائل رو بسازم و از حل مسائلم فرار نکنم؛چون حل کردن مسائل خیلی بهم احساس خوبی میده و عزت نفسم رو بالا میبره!

    سپاسگزارم بابت این فایل عالییییی و این سوالت خودشناسی!!!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  7. -
    محمد دِرخشان گفته:
    مدت عضویت: 1922 روز

    به نام خدا

    سلام و درود بر استاد،خانم شایسته و دوستان عزیزم

    زمانی که مشکلی برای من بوجود میاد سریع عصبانی میشم و با نجواهای ذهنی و خودخوری دنبال مقصر بیرون از خودم (به غیر خودم) میگردم و به نوعی میخوام دیگران را مقصر تمام اتفاقات بَدم بدونم و به نوعی شونه خالی میکنم از مسئول بودن خودم در اتفاقات زندگی خودم

    زمانی که از دست فردی ناراحت یا عصبانی میشم ذهنم میگرده و تمام ویژگی های اخلاقی و رفتاری اون طرف را تو ذهنم برام مرور میکنه و تمام کارهای بَدی که قبلا برای من بوجود آورده را مرور میکنه و از اون طرف یه دیو خشن،بداخلاقی… می‌سازه و میگه که باید رابطه را با اون طرف قطع کنی،ببین این همه خوبی کردی اینم جواب خوبیهات،بشکنه این دست که نمک نداره،و دنیا را یه دنیا بَد و آدم های دنیا را آدم های بَد در نظرم جلوه بده و حالم را خراب کنه

    این الگوهای تکرار شونده در مورد یکی از عموهای من مصداق بارزی هست برای من،که همیشه من میبخشیدم و فرصت میدادم بهش ولی باز اون همون رفتارش را تکرار میکرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  8. -
    مرضیه جعفری گفته:
    مدت عضویت: 2962 روز

    سوال:

    وقتی با شرایط استرس زا یا چالش برانگیز مواجه می شوی، معمولا چه واکنشی نشان می دهی؟

    من اصولاً سکوت میکنم و سعی میکنم که دنبال راهکار باشم اطرافیان و خودم رو آروم کنم و بگردم یه راه کاری پیدا کنم اصلا انگار تو این شرایط ناخودآگاه یه دکمه ای تو وجود من زده میشه برای بروز یک سری توانمندی ها و یه فرصتی دیده میشه برای خودم بودن برای سکان رو بدست گرفتن و از این چالش به بهترین شکل سربلند بیرون اومدن انگار یه تقابلی هست با خودم یه جور آزمون گذروندن.و خداییش هم همیشه به بهترین شکل اون جریان رو مدیریت میکنم.

    همیشه اولین فکری که میاد اینه که حالا یه اتفاقی افتاده حالا چیزیه که پیش اومده وقتم رو تلف نکنم که تقصیر کی بود یا چی شد چی نشد جلوی ضرر های بیشتر رو بگیریم بیایم حلش کنیم درستش کنیم.

    خیلی این شخصیتم رو دوست دارم و جالبه شاید همین باعث میشه همه تو این مواقع بمن رجوع میکنند و انگار روی شخصیت قوی و حلال مسأله من حساب میکنند.انصافا همیشه یه راهکاری پیدا میکنم و همیشه هم همه چیز خوب پیش می‌ره.بارها و بارها شده فروش مغازه افت می‌کنه در واقع صفر میشه محمد منو می‌فرسته تا فروش مغازه بره بالا و همیشه هم جواب میگیره.

    حالا این طرف دیدگاه من چیه اخ جون یه چالش بریم حلش کنیم بریم درستش کنیم منکه می‌دونم راهش بیرون نیست درون خودمونه این مسأله بزرگی نیست و همه چیز درست میشه همه چیز بر میگرده به روال درستش.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  9. -
    محمود کاظمی گفته:
    مدت عضویت: 953 روز

    به نام الله یگانه

    سلام به استاد بی نظیرم وسپاس گذارم ازتون برای این مجموعه سوالاتی که با جواب دادن بهشون ما می تونیم الگوهای خودمونو که نشان دهنده باورهای قلبیمونه رو پیدا کنیم که اصل اول همینه کا ما پیدا بگنیم بگ هامونو تا بعدش بتونیم راه حل براشون پیدا بکنیم به لطف الله مهربان

    خب سوال مطرح شده این قسمت که میگه وقتی باشرایط استرس زا یا چالش برانگیزی مواجه می شوی چه واکنشی نشان می دهی؟

    اول بگم که واقعا خدارو سپاسگذارم برای این آگاهی هایی که از شما یاد گرفتم وتا حد توانم بهشون عمل کردم که همون حدتوانم به همین اندازه که نتایج رو دارم بهم برگردونه نه بیشتر نه کم تر. ومی تونه این توان من برای کنترل ذهنم بیشترو بیشتر بشه وهمونجورم نتایج بهتر بشه

    وحالا واکنشی که قبلا در بروز مسائل نشون میدادم این بود که خیلی از دست خدا شاکی می شدم وفکر میکردم خدا اینجور شرایطیو برام خاسته ومنم یه بنده ایم که قربانیه وراه حلی نداره جز تحمل کردن وفقط میگفتم اینم میگذره وبه قولی صبر میکردم ولی نه صبر با ایمان نه صبر با توکل فقط صبری از روی عجز وناتوانی واگرم می تونستم مسئله رو مینداختم گردن یکی دیگه او خودمو میکشیدم کنار وفقط احساس قربانی بودن داشتم تا یادم بره اون موضوع مثلا

    ولی العان به لطف خداوند اینقدر تواناایمو بردم بالا وروی خودم کار کردم که سریع توی شرایط های نا مناسب اول به خودم میگم محمود اینو یادت باشه این مسئله هم آخرش تموم میشه این تویی که بعد از این طوفان می تونی محمودی قوی ترباشی یا همون قربانیی که قبلا بودی و واقعا همینو که به خودم میگم یه حسی توی وجودم برانگیخته میشه که نه باااید اتفاقعا درست رفتار بکنی وطبق قانوی که یاد گرفتی عمل بکنی تا میوه بعد از این تضاد رو بچینی ولذتشو ببری وخدارو هزاران مرتبه شکر که از وقتی اینجوری به مسائلم نگاه کردم مثل قبل مشکل استرس زایی پیش نیومده در حدی که نتونم کنترلش بکنم وهربار که با این دید نگاه کردم به این طوفان که اگر دوم بیارم وطبق قانون رفتار بکنم بعدش یه لول میرم بالا تر همینجورم شد برام والعان به قول شما نتیجه توی دستمه وسریع میگردم دنبال راه حل وآرام کردن خودم ودید مناسب داشتن برای راه حل نه فرار یا عجز وهمه اینا به لطف خدایی بوده که منو توی این مسیر زیبا قرار داده

    واز شمااستاد فوق العاده بی نهایت سپاسگذارم وممنونتونم برای این آگاهی های ناب

    وبهترینارو براتون میخوام

    واز خداوند میخوام که همه ماهایی که متعهدیم به تغیر وکار کردن روی خودمون حد توانمونو ببره بالا و اونقدر توانا بشیم که هیچ طوفانی نتونه مارو خم بکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  10. -
    فرشته کوهستانی گفته:
    مدت عضویت: 1311 روز

    بنام الله یکتا

    یادمه جایی ازتون شنیدم،سلامتی طبیعیه، مریضی غیر طبیعی ثروتمند بودن طبیعیه و فقیر بودن غیر طبیعی،رابطه عالی داشتن طبیعیه و تنش غیر طبیعی و الی آخر ….

    در نبود نور تاریکی بوجود میاد،تاریکی بخودی خود چیزی نیست که بخوایم بوجودش بیاریم،مثلا ما نمیتونیم وارد اتاقی بشیم و با زدن یه کلید تاریکی رو بوجود بیاریم…بلکه مافقط میتونیم با قطع منبع نور تاریکی رو داشته باشیم ،داشتن سلامتی ،ثروت،شادی،رابطه ی عالی،و….طبیعیه و عادیه

    اما ما با باورهای اشتباه همیشه فکر میکنیم بلاخره عادیه بعضی وقتها مریض بشیم،عادیه بعضی وقتها دعوا پیش بیاد تو روابط،عادیه بعضی وقتها فقیر باشیم و ورشکست بشیم

    تازه بعضا فکر میکنیم که این بدبیاری ها امتحان الهیه و بقول معروف

    هر چه در این جا مقرب تر است جام بلا بیشترش میدهند

    و وقتی رو موج بدبیاری و بدبختی بالا پایین میشیم خوشحالیم که بلاخره خدا ما و بیشتر دوس داره و داره امتحانمون میکنه

    چیزی به اسم شانس وجود نداره،ما هر چی رو بخوایم میتونیم با باورسازی و احساس خوب برای خودمون بوجود بیاریم

    واما جواب سوال

    من وقتی خیلی استرسی میشم و کنترل اوضاع میخواد از دستم دربره سریع وضو میگیرم و نماز میخونم و باخدا صحبت میکنم،چشام و میبندم و ابا خدا حرف میزنم و سوالم و از خدا میپرسم،وقتی یکم تپش قلبم اومد پایین و تونستم یکم احساسم و بهتر کنم قرآن و باز میکنم و خداوند باهام حرف میزنه،و جالب اینجاست که صددرصد جواب سوالم رو تو یکی از این آیه ها پیدا میکنم

    دوستان گلم براستی که خداوند از رگ گردن به ما نزدیکتره…

    من جوری شدم که با تمرین فانوس دریایی تونستم خیلی از خواسته هام رو اوکی کنم

    جوری شدم که حواسم در 99درصد موارد به خواسته هامه

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      وجیهه بانو گفته:
      مدت عضویت: 1828 روز

      سلام به فرشته جان

      چه راهکارهای عالی دارین برای آرامش خودتون در هنگام بروز چالش

      احسنت میگم بهتون و خداوند رو شاکرم برای این همه پاسخ های عالی که خب روش شما هم جزو بهترینها بود…

      همگی مون می‌دونیم وقتی به چالش و مسئله ایی برمیخوریم کنترل کردن ذهن کمی سختر میشه و فقطط افرادی میتونن در این زمینه موفق باشن که در شرایط عادی روی خودشون کار کردن و افسار این ذهن چموش رو در دست دارن..

      وای که گاهی اوقات در این مواقع شیطان چه جولانی میده ولی به قول شما ،شیطان همون تاریکیست که در نبود نور و عشق الهی به وجود میاد.

      خدا رو شکر میکنم که اینجا بیشتر و بیشتر داریم با نور حق آشنا میشیم…

      الهی غرق نعمتیم الحمدالله…

      ممنونم از شما فرشته جان که نوشتین برامون و تجربه با ارزشی از خودتون بجا گذاشتین.

      براتون سراسر نور و عشق الهی رو میطلبم*

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: