پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 4 - صفحه 41

574 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمدرضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1268 روز

    بنام خدای هدایتگرم

    وقتی با شرایط استرس زا یا چالش برانگیز مواجه می شوی، معمولا چه واکنشی نشان می دهی؟

    رفتارهای رایج و غالب ک دارم این ها هست که:

    ناراحت و غمگین میشم

    امید و انگیزم کم میشه یا برای مدتی از بین میره

    احساس قربانی بودن بهم دست میده و دیگران مقصر میدونم

    دنبال مسکن ها و آرامش بخش های موقت میگردم ک بقول معروف تو لحظه فقط اشغال ها بزنم زیر قالی، مثلا فیلم ببینم، کار بی اهمیت تر دیگه ای انجام بدم ک بگم مشغول بودم و اون لحظه نخام به اون شرایط استرس زا فکر کنم

    تو لحظه ای ک باید اقدامی کنم اونو به تا خیر میندازم این خیلی بیشتر پاشنه آشیل من هست، آره بنظرم بزرگترین پاشنه آشیلم همینکه از مواجه با اون مسئله فرار میکنم و اون اقدام به تاخیر میندازم

    تا وقتی ک دیگه راه دیگه ای نداشته باشم و مجبور باشم ک انجامش بدم

    میخوابم اما خوابی ک بیشتر حالت خواب و بیداری داره اینطوری ی ذره ذهنم آروم میکنم

    سر اشتباهات گذشته به شدت خودم سرزنش میکنم و میفتم تو تله ای کاش….

    مصرف شیرینی و مواد قندی تو لحظات استرس بیشتر میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    مسلم الهی گفته:
    مدت عضویت: 594 روز

    سلام

    من وقتی در این شرایط قرار میگیرم تمرکز کم میشه .هر کاری دارم انجام میدم اشتباهات م بیشتر میشه و از چهارچوبی قوانینی که برا خودم گذاشتم عبور میکنم پاهام سرد میشه .

    نا امید میشم از رسیدن به اهدافم

    یکم عصبی میشم .دلم میخواد ساکت بمونم کسی باهام حرف نزنه و توی افکار خودم بمونم این موارد خیلی شدید بود تا قبلی که با استاد آشنا بشم و هر وقت در این شرایط قرار می‌گرفتم جوری به خودم ضربه میزدم که یک ماه کارم عقب می‌افتاد و برا خودم دردسر درست میکردم بخاطر اقداماتی که نباید انجام میدادم اون لحظه

    ولی حالا خدارو شکر خیلی خیلی خیلی بهتر شدم

    میتونم خودمو خیلی کنترل کنم.

    معمولا این رفتار اشتباه و تصمیمات غلط قبل رسیدن به هدف ها انجام میدادم . اولین بار که این فایل هارو شنیدم فهمیدم دلیلش می‌تونه عدم احساس لیاقت باشه .که خودم لایق نمی‌دونم اینقدر راحت به هدفم برسم بدون اینکه شرایط استرس‌زا و فشار و چالش تحمل کنم.

    برا خودم قانون گذاشتم در اون شرایط تصمیم و اقدام زیادی نکنم و خودم محدود کردم.

    و از اول اجازه ندم شرایط استرس‌زا بزرگ و بزرگتر بشه و اون چرخه رو قطع کنم روز بعد کارم ادامه بدم

    و از همه مهم تر باور های قدرتمند کننده احساس لیاقت بسازم و در ذهنم تکرار کنم که من لایق رسیدن به هدفم هستم به راحتی بدون نیاز به این شرایط

    و عواملی که این شرایط استرس‌زا شروع میکرد کنترل کنم از قبل

    برا من که مهمترین دلیل شروع این شرایط نجواهای ذهن که تکرار میشن و به من میگن قرار نیست اینقدر راحت به هدفم بررسی حتما یه اتفاقی میوفته تو خیلی داری راحت و با لذت میررسی این نجواها تکرار میشن و با اولین چالش معمولی و کوچیک ذهن برای من کوه میسازه و با یک اشتباه دیگه در کارم نجواها هزار برابر میشه و شرایط استرس‌زا شروع میشه .

    که شکر خدا همین جا قطع میکنم و تا روز بعد اقدامی انجام نمیدهم فردا هم حالم خوب شده دوباره شروع میکنم

    ولی طبق آموزش های استاد من یک مرحله جلوتر باید جلوگیری کنم با افکارم و باور هام که اصلا این شرایط شروع نشه. و ایمانم اینقدر قوی باشه که به ذهن اجازه ندم این شرایط ایجاد کنه.

    خدارو شکر که با شما آشنا شدم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 691 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 12 فروردین رو با عشق مینویسم

    12

    دقیقا یک ماه قبل 12 اسفند

    در یک روز فرابهشتی ،من هدایت شدم به سمت نقاشی دیواری

    دیگه با جزئیات نمینویسم ،چون در رد پای روز 12 اسفند نوشتم

    فقط خواستم به یاد بیارم محبت و عشق و دوست داشتن خدا رو نسبت به خودم

    و به خودم بگم تو ارزشمندی و طبق گفته استاد در فایل جلسه 5 قدم 3 دوره 12 قدم که جهان رو به تسخیر من درآورده که هرچی بخوام به من داده بشه

    و من ازش میخوام که کمکم کنه تا یاد بگیرم که چجوری از این موهبتی که بهم عطا کرده استفاده کنم در جهت خداگونه و هر لحظه از زندگیم رو ،خدارو در تک تک لحظاتم ببینم

    خدایا شکرت

    بی نهایت سپاسگزارم، امروز دوباره یاد روزی افتادم که به من اعتماد کردی و کار دادی

    که در اصل من یاد گرفتم که به تو اعتماد کنم و وقتی دیدی که من ایمانم رو نشون دادم و اعتمادم رو بهت اعلام کردم ،تو هم پاسخ دادی

    هرچقدر سپاسگزاری کنم بازهم کمه ربّ من

    الان که دارم رد پای روزم رو مینویسم قلبم به شدت سبکه و آرومم و لبخندی به لب دارم که حس فوق العاده ای دارم

    امروز صبح که بیدار شدم و با عشق تمرین ستاره قطبیم رو آغاز کردم تا با لذت و احساس خوب بخونم و تجسم کنم ، شروع کردم به بافتن گل سر برای مادرم که دیروز و امروز بهش کمک کردم ،چون تمام بافنده هاش رفته بودن مسافرت ،کمی بهش کمک کردم و قرار شد که درصدی هم از فروشش رو به من پرداخت کنه

    من کمی طراحی هم انجام دادم و درمورد طراحی طرح مدرسه ای که مدیرش گفته بود طراحی کنم، رو کمی کار کردم و عکساشو به دوستم فرستادم تا با برنامه برای من وکتورشو درست کنه

    وقتی تصویرش رو برای من درست میکرد و میفرستاد حس کردم که کارم درست نیست و دوستم با چت جی بی تی داشت طرح هایی که من چیدمان کرده بودم رو به صورت وکتور تبدیل میکرد

    کمی مکث کردم و گفتم خدایا ببخش من باید یاد بگیرم که خودم طرحم رو به صورت دیجیتال به وکتور تبدیل کنم

    اما امکاناتش رو ندارم آیپد ندارم و این دلیل نمیشه که من با چت جی بی تی که دوستم برام انجامش داد تبدیل کنم به وکتور

    باید هزینه اش رو پرداخت کم اگر بلد نیستم اما هزینه اش رو فعلا نمیتونم بدم به کسی تا برام طرحش رو به وکتور تبدیل کنه

    بعد گفتم خدایا هدایتم کن ، این کارو میشه انجامش بدم ؟ بعد سعی میکنم خودم فتوشاپ و ساخت وکتور و نقاشی دیجیتال رو یاد بگیرم

    همین که اینو گفتم اومدم سایت و نشانه ام رو انتخاب کردم

    دیگه باورم به قدری قوی شده در مورد ریز به ریز هدایت شدنم از طرف ربّ ، که دیگه مطمئنم دقیق بهم میگه چیکار کنم

    همین که نشانه ام اومد و فایل رو گوش دادم

    live | انتخاب شغل از زاویه “باور به فراوانی و احساس لیاقت”

    دیدم بله جواب رو به صورت واضح خدا بهم گفت ، که ببین طیبه تو باید در مهارتت انقدر پیشرفت کنی و مهارت کسب کنی که همه چیز به وقتش رخ میده و به قدری فراوانی هست که که بی نهایت به سمتت میاد

    عجله نکن و خودت کارهای خودت رو انجام بده و خودت یاد بگیر

    خیلی این فایل بهم کمک کرد و متوجه شدم که باید یاد بگیرم و از دوستم درخواست کردم که به من یاد بده نقاشی دیجیتال رو تا طرح هایی که بهم الهام میشه رو خودم طراحی کنم و روی بوم اجرا کنم و یا ببرم برای شهرداری و زیبا سازی شهری نشون بدم که طرحم رو که قبول کردن مبلغ طرحم رو جدا پرداخت کنن و من هم روی دیوار اجراش کنم

    و دوستم هم پذیرفت تا یادم بده ،اما باید یه آیپد بخرم که بتونم کار کنم ، و میدونم که خدا به من کار نقاشی دیواری رو عطا میکنه و مبلغ آیپد رو به حسابم واریز میکنه تا یاد بگیرم و مهارت کسب کنم

    حتی پول ماشین kmc مدل t8و یاt9 رو هم به حسابم واریز میکنه ،چون به قدری نشونه ها واضح و بیشتر شده که دیگه هیچ فاصله ای رو حس نمیکنم میدونم که بهم داده میشه

    کافیه من حرکت کنم و قدم بردارم

    خدایا شکرت

    وقتی اذان ظهر رو میخواست بگه ،از مسجد کنار خونه مون قرآن گذاشتن ، یه حسی بهم گفت توجه کن

    وقتی گوش دادم دیدم این آیه رو دو بار تکرار کرد

    سوره آل عمران

    تُولِجُ ٱلَّیْلَ فِی ٱلنَّهَارِ وَتُولِجُ ٱلنَّهَارَ فِی ٱلَّیْلِۖ وَتُخْرِجُ ٱلْحَیَّ مِنَ ٱلْمَیِّتِ وَتُخْرِجُ ٱلْمَیِّتَ مِنَ ٱلْحَیِّۖ وَتَرْزُقُ مَن تَشَآءُ بِغَیْرِ حِسَابࣲ(٢٧)

    شب را در پردۀ روز نهان سازى، و روز را در حجاب شب ناپدید گردانى، زنده را از مرده و مرده را از زنده برانگیزى، و به هر که خواهى روزى بى حساب عطا کنى

    خدا به وضوح‌گفت که بهم از جایی که فکرش رو نمیکنم روزی بی حساب میرسونه

    آیه ولسوف یعطیک ربک فترضی رو یادم میاره

    و یه آرامش عمیقی بهم میده که به این مومنتوم مثبت ادامه بدم و حفظش کنم

    و آرامشی که در هر روزم در این جهان فرابهشتی دارم میتونم بفهمم که دارم درست مسیر رو ادامه میدم

    وقتی کمی کار کردم قرار بود امروز بریم پارک ملت و شب ، طراحی های المان شهر رو در پارک ببینیم که برای سال 1404 کار کردن و شب ها چراغ هاشونو روشن میکنن

    که حیوانات زیبا و گل و المان های نوروزی گذاشتن

    اما نرفتیم و خیر در این بود که بریم خونه عموم ، و چندین ماه بود که نرفته بودیم و برای عید دیدنی بعد از 12 روز رفتیم

    پسر عموم 1 سال و چند ماهه شده بود و راه میرفت به قدری شیرین و لبخند به لب داشت که وقتی رفتیم و رسیدیم، با اینکه خیلی وقت بود مارو ندیده بود ،اما بسیار ساده و راحت اومد

    مادرش بارها گفت عجیبه ،هر کس به خونه مون اومد نرفت سمتش و گریه میکرد ،اما از همون لحظه ورود شما به خونه مون لبخند زد و اومد با شما بازی کرد

    در صورتی که اصلا بغل کسی نمیره

    و بارها گفت عجیبه

    و من تو دلم بارها تکرار میکردم فرکانس و در صلح بودن با خودمون و هماهنگ بودن ذهنمون با روحمون

    ما فرکانس و انرژی خوبی داشتیم که قبل ورودمون این رو ارسال کردیم که پسر عموی کوچیکمون دریافتش کرده

    خدایا شکرت

    من داشتم در این جریان رد پاهای قانون رو میدیدم

    حتی وقتی نشستم پیش پسر عموم همه اش میخندید و حالش فوق العاده عالی بود

    اینا همه نتیجه هست

    نتیجه کار کردن روی خودم و به صلح رسیدن با خودم و خدا داره پاسخ میده به تک تک باورهای من

    خدایا شکرت

    ما وقتی برگشتیم خونه ،تو راه کلی لذت بردم از احساس خوب و آرامشی که دارم

    در مورد دیشب هم بگم

    من دیشب وقتی میخواستم بخوابم ،هدایت شدم به سمت دیدگاه های جلسه آخر دوره قانون سلامتی

    من 10 فروردین دوره رو خریدم

    وقتی دیشب هدایت شدم به دیدگاه های دوستان و میخوندم نظراتشون رو به چند تا نتیجه رسیدم

    چون من هنوز آزمایش چکاپ کامل رو ندادم و تعهد دادم که دانلود نکنم فایل هارو تا وقتی که آزمایشم رو در سایت و در قسمت مربوطه بارگذاری کنم

    من شروع کردم به خوندن و دوستانی که به اشتباه دوره رو انجام داده بودن و مسائلی پیش اومده بود رو خوندم

    اولش ذهنم گفت ببین این دوره مناسب نیست که ببین خیلیا نتیجه نگرفتن و مدام سوال دارن و یه جورایی تمرکز گذاشت روی نتایج افرادی که درست عمل نکرده بودن

    من یه لحظه به خودم اومدم و گفتم ببین طیبه اول اینکه دقت کن

    با زبان خودشون ، دوستان نوشتن که ما درست گوش ندادیم و یا زیادی مواد غذایی رو مصرف کردیم و یا یه سری چیزهارو مصرف نکردیم و نظر چند نفر که مثل من لاغر بودن رو خوندم که میگفتن نتیجه نگرفتن ، یاد یه جریانی از خودم افتادم

    من چند سال پیش که از این سایت پر از آگاهی خبر نداشتم ، طبق تضادی که برخوردم تصمیم گرفتم که از یه مربی بدنسازی تغذیه غذایی و ورزشی بگیرم

    و حدود سه ماه این برنامه رو ازش خریدم

    در تغذیه غذاییم شکر حذف شده بود و روزانه مصرف زیادی از پروتئین داشتم و گفته بود باید هرچی در برنامه هست رو بخوری

    مثلا گفته بود صبحانه چند مدل که هست ، من هر روز باید یکی از اون هارو میخوردم و برای شام و نهار هم همینطور

    که تنوع باشه در طول روز و هر روز

    یادمه من چون نمیتونستم یه سری مواد غذایی که گفته بود و قرص هایی که گفته بود رو تهیه کنم ،تصمیم گرفتم یه نوع غذارو تکرار کنم

    و یا مثلا زیاد میخوردم ،اما ورزش های سنگینی که گفته بود با دنبل انجام بدم رو که سه ست بود هرکدومشون

    من یک ست انجام میدادم

    و طبق برنامه پیش نمیرفتم و نتیجه چی بود؟؟؟؟؟

    هیچی

    البته نتیجه گرفتم ،انقدر هم هیچی هیچی نبود

    اما کم

    مثلا یه سری استخوان هام دربدنم طبق عادت های ناخوب نشستن ، شکل و فرمشون تغییر کرده بود که با ورزش اصلاح شد

    و تو اون سه ماهی که مداوم ورزش میکردم به قدری انرژیم زیاد بود که من صبح ها خود به خود ساعت 6 یا 7 بیدار میشدم و شبا هم دیر میخوابیدم

    حتی بدنم عضله تشکیل داده بود اما چون درست انجام نمیدادم نتایج برای عضله سازی کم بود

    من نتایج رو میدیدم ،اما به خاطر تهیه مواد غذایی و هر ماهی که باید برنامه ورزشی میگرفتم و تغذیه ام هر ماه تغییر میکرد دیگه نتونستم ادامه بدم و رها کردم و بعد چند ماه شدم همون دختری که لاغر بود

    یعنی منی که تلاش کردم در یک سال وزنم رو با ورزش و تغذیه غذایی از 45 به 50 برسونم

    وقتی ورزش رو قطع کردم و تغذیه ام به حالت قبل برگشت وزنم دوباره 46 شد

    ….

    یه جریانی هم بود که بازهم چند سال پیش سر موضوعی من رفتم دکتر طب سنتی ، و دکتر یه عالمه عرقیجات و برنامه غذایی بهم داد و من اوایل سعی میکردم همه رو انجام بدم و درست اجرا کنم و خیلی در روحیه ام و سلامتیم فرق داشت ، اما چون برنامه اش بسیار زیاد بود و باز هم از نظر مالی نتونستم تامین کنم برنامه شو اونم رها کردم

    اما نتیجه خیلی خیلی کم رنگ نشد

    این یادآوری سبب شد که ذهنم دیگه ساکت بشه که دیشب داشتم تک تک صحبت های دوستان رو در سایت میخوندم که گفته بودن نتونستن از قانون سلامتی درست نتیجه بگیرن و ذهنم دیگه نگفت که دوره استاد عباس منش برای قانون سلامتی نتیجه نمیده

    چون خودم چند سال پیش یه بار درست عمل نکرده بودم و طبق مواد غذایی که دو سال پیش از مربی ورزشی گرفتم و یه مدل غذاها رو هی خوردم و صورتم هم پر جوش شد و در اصل این من بودم که درست عمل نکردم

    یا در بازه های زمانی مختلف من یه سری مواد غذایی رو تکرار میکردم و در طول روز زیاد میخوردم و تنوعی در تغذیه غذاییم نداشتم

    وگرنه مربی درست کارش رو انجام داده بود و حتی در تعجب بود که چرا من نتایج بزرگتر رو نگرفتم

    چون به قدری ورزش هاش سنگین بود که هر کس با اون تغذیه غذایی انجامش میداد صد در صد عضله سازی انجام میشد

    چون من تو اون بازه زمانی کم نتیجه رو میدیدم ، با اینکه کم میخوردم و ورزش میکردم اما بدنم عضله سازی کرده بود

    الان که این جمله رو نوشتم خدا به دلم یهویی این جریان رو انداخت

    که خدا به وعده اش عمل میکنه و قسمت خودشو خوب بلده چجوری بچینه

    این منم که باید سمت خودم رو درست انجام بدم و درست عمل کنم

    که پاسخ داده بشه

    و به ذهنم گفتم ببین وقتی آزمایش دادی و در سایت بارگذاری کردی و فایل هارو گوش دادی و دقت کردی ، شروع میکنی به عمل کردن

    و این یادت باشه که یه مواد غذایی رو هی تکراری نخوری که این کار رو بارها در این همه سال در عمرم انجام دادم و سبب شد نتیجه ناخوبی بگیرم

    مثلا من در اون بازه ای که برنامه غذایی از مربی بدنسازی گرفته بودم ،اومدم طبق گفته اینترنت که با تخم مرغ زردچوبه خوبه و من اومدم روزانه که 5 الی 7 تا تخم مرغ میخوردم برای ورزشم هر بار اندازه نخود و یا بیشتر زردچوبه مصرف کردم و بعد چند روز به شدت صورتم خارش داشت

    و تبدیل به جوش هایی در صورتم شد که تا به حال انقدر جوش در صورتم ندیده بودم

    حدود 5 ماهی طول کشید که بدنم این حد از زرد چوبه رو هضم کنه و صورتم صاف بشه و حتی جای جوش ها تا ماه ها از صورتم نرفت

    و این درسی شد برای من که زیاده روی نکنم در خوردن چیزی

    اما بازهم فراموش میکردم و این اواخر روزانه 4 تا تخم مرغ میخوردم و تنوع ندادم به غذاهای صبحانه و یا شامم

    که باید یادم بیارم تک تک این اتفاقات رو و از وقتی دوره قانون سلامتی رو خواستم شروع کنم دیگه این الگوی تکرار شونده تکرار نشه

    الان یهویی نوشتم الگوی تکرار شونده

    خدایا شکرت که فهمیدم این یک الگوی تکرار شونده هست و سعی میکنم از خودم سوالاتی بپرسم که چه باوری سبب شده که من بارها این الگو رو تکرار کنم و درسش رو نگیرم

    چه باورهایی دارم که سبب شده نتیجه نگیرم؟

    خدایا شکرت که همون اول دوره ، قبل شروع دوره ، این موضوع رو بهم فهموندی تا اول درسش رو یاد بگیرم و اصلاحش کنم و باورقوی رو براش بسازم و بعد دوره قانون سلامتی رو شروع کنم

    شکرت

    برای تک تکتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت رو از خدا میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    آرام گفته:
    مدت عضویت: 939 روز

    سلام من در این شرایط دچار ترس ونگرانی شدید میشدم وبحث می‌کردم توکلم به خدا تقریباً ازبین می‌رفت ودچار سردرد می‌شدم ودر انجام کارها واهداف روزانه ام بی‌انگیزه می‌شدم ومعده در وقلب درد درد شانه من رو فرا می‌گرفت اما الان به هم میریزم اما مدت آن کوتاه تر شده و کنترل ذهن می‌کنم واز خود برترم میخوام که کمکم کنه

    اما در مسیر تکامل هستم و هنوز عادتهای قبل را دارم اما سعی میکنم که آگاه تر عمل کنم ووقتی به این صورت عمل می‌کنم اولین نتیجه آن سلامتی بوده که خیلی ارزشمند هست و دوم اینکه محیط خونه زودتر در فرکانس مثبت قرار میگیره و مهم تر از همه من با مفهوم پذیرش بیشتر آشنا میشم وسبکترم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    ساجده اکبری گفته:
    مدت عضویت: 419 روز

    بنام خدا

    سلام به همه دوستان و استادجان

    من وقتی با شرایط استرس‌زا برمیخورم بسته به موضوعی که باعث ناراحتی یا تغییر در وجودم شده عکس‌العمل نشان میدهم. مثلا گاهی گریه میکنم، معمولا وقتی در حقم بی‌عدالتی میشود یا هم وقتی از خودم دفاع نمی‌توانم

    گاهی هم خیلی عصبی میشوم و داد و بیداد میکنم. صدا و حرف‌هایم از کنترلم خارج میشود.

    گاهی هم چشم میبندم و اجازه نمیدهم کسی حرف بزند یا لمسم کند و ترجیح میتم تنها باشم

    بعضی مواقع هم میخندم و نمیتوانم مانعش شوم

    به صورت کلی خشم و ناراحتی وجودم را فرا میگیرد، بیشتر خشم.

    البته این حالت‌ها تکرار نمیشوند جدیدا چون سعی میکنم خودم را کنترل کنم و با هرچیزی خشمگین نشوم.

    به لطف استاد و آموزه‌های شان درحال بهتر شدن هستم و سعی میکنم الگوهای تکرار شونده‌ی زندگی‌م را پیدا کنم.

    در پناه الله باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    مریم دیناشی گفته:
    مدت عضویت: 1045 روز

    به نام خدا

    وقتی با شرایط استرس زا یا چالش برانگیز مواجه می شوی، معمولا چه واکنشی نشان می دهی؟

    من قبلاً

    معمولا گریه ام میگرفت

    تصمیمات هیجانی و احساسی میگرفتم

    گاهی عصبی میشدم

    گاهی اون مکان و شرایط رو ترک میکردم

    بسیار غمگین و دپ میشدم

    بد و بی راه میگفتم

    نمی تونستم غذا بخورم

    سعی میکردم با افراد دیگه چت کنم حواسم پرت بشه

    مریض میشدم آلرژی ام بر میگشت

    می‌خوابیدم

    ورزش میکردم

    با خدا بصورت نوشتن درد و دل میکردم.

    اما به لطف خدا و با آموزش های استاد احساس میکنم در مقابل مسائل و چالش ها قوی تر شدم ظرف وجودم بزرگتر شده شرایط بهتر و دلخواه رو میبینم صبورتر شدم آرامشم بیشتر شده راه حل گرا تر شدم و کمتر رفتارهای هیجانی نشون میدم و سعی میکنم با فعالیت های سازنده مثل ورزش پیاده روی دوش کار کردن رقصیدن و گوش دادن به آموزش ها احساسم رو بهتر کنم وقتی حالم بهتر میشه

    هدایت میشم به راه حل ها و یا پذیرش و گذر از اون سوگ و درد

    راحتتر می‌گذرم… می بخشم رها میکنم و یا به راه حل ها هدایت میشم.

    آگاهی = آرامش

    خدایا سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    سامین گفته:
    مدت عضویت: 1614 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم

    خانم شایسته و همه دوستان گرامی

    من وقتی شرایط برام سخت و پراسترس و خارج از توان و تحملم میشه اول هنگ‌ میکنم و توی سکوت فرو میرم، ذهنم حتی یک کلمه ساده مثل باشه و اوکی رو‌ هم نمیتونه روی زبونم بیاره، بعدش شروع میکنم به داد و فریاد و پرخاشگری و بعد گریه و زاری و مقصر دانستن اطرافیانم و دوباره سکوت و نشخوار ذهنی و سرزنش کردن خودم و دیگران و احساس بدبختی و ناامیدی و فکر خودکشی، و همه اینها در شرایطی هست که من از خواب و خوراک میوفتم و بسته به شدتش هر چند روز که طول بکشه با طرف مقابلم قهر هستم و حتی یک کلمه حرف نمی‌زنم و لب به آب و غذا نمیزنم و غمگین و افسرده یه گوشه میوفتم و ریز ریز اشک میریزم. بعد از یک مدتی که نمی‌دونم دقیقا چقدر هست، شروع میکنم توی ذهنم به دلداری دادن خودم و کم اهمیت جلوه دادن موضوع و سرزنش کردن خودم که تند برخورد کردم و گند زدم و خودمو از چشم طرف انداختم و دیگه درست نمیشه، حالا باید چیکار کرد؟ و میرم تو فاز منت کشی (این مرحله پشیمونی و منت کشی فقط برای افرادی هست که دوستشون دارم، همسرم و خانوادم، برای افراد دورتر و همکاران و…، همش میگم حقش بود و کار خوبی کردم و به دنبال راهی هستم که ارتباطم کم و کمتر باشه یا کاملا حذف بشه)

    البته اگه موضوعی باشه که قبلاً تکرار شده و درباره ش بحث کردیم مرحله اول که سکوته حذف میشه و از مرحله دوم که پرخاشگری و عصبانیت هست شروع میشه.

    متاسفانه این الگوی هر چند وقت یکبار بحث سنگین با همسر و خانوادم خیلی خیلی پرتکراره و داره لطمه های بزرگی به ارتباطاتم میزنم.

    کلا من آدمی هستم که وقتی دیگران در حقم بدی میکنند می‌گذرم و نادیده میگیرم و گذشت میکنم ولی وقتی بارها تکرار میشه نمیتونم تحمل کنم و ذهنم سیگنال می‌فرسته که این آدم عمدا میخواد رو اعصابت بره، عمدا قصد داره اذیتت کنه و اون جاست که رفتار تکانشی و پرخاشگرانه شروع میشه.

    ناگفته نماند که این الگوی رفتاری پدر و مادرم بود. متاسفانه من دقیقا دارم مشابه مادرم عمل میکنم. رفتاری رو که یک عمر می‌دیدم و عذاب می‌کشیدم و جو خونه همیشه سنگین و غمگین و ناامن و دلهره آور و ناامید و استرس زا و مملو از بی مهری و گسستگی عاطفی و … بود و بعد از 20 سال زندگی مشترک به صورت خیلی دردناک و نامناسبی با وجود سه تا بچه جدا شدند. متاسفانه متاسفانه، خودم مشابه همون رفتار رو با همسرم دارم و بسیار بسیار از این موضوع ناراحتم و زندگیمون رو تحت تاثیر قرار داده ولی اصلا نمی‌دونم شیوه درست رفتار کردن چیه.

    یه مدتها که متمرکز هستم روی دوره الگوهای تکرار شونده و با هر بخش متوجه میشم که انکار تمام زندگیم روی تکرار هست. انگار یک سری وقایع رو یکبار تجربه کردم و همه اونها با شرایط و موقعیتها و انسانهای متفاوت روی تکرار قرار گرفته بدون اینکه بدونم.

    امیدوارم این سوالات و جلسات کمک کنند تا شناخت بهتر و دقیق تری از خودم بدست بیارم و راه حلی ارائه بشه که بتونم حلشون کنم.

    ممنونم از استاد عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    الهام اقایی گفته:
    مدت عضویت: 146 روز

    سلام به استاد عزیزم ومریم جان که وقتی صحبت میکنه آرامش به میده. درمورد سوال استاد پیدا کردن الگوهای تکرار شونده؛من خیلی کارت بانکی ما گم‌میکنم ؛هرجا میرم یه چیز ما جا میزارم اما صحبت های استاد عزیز من این فایل را ده بار گوش دادم وامیدوارم که دیگه این تکرارها را نداشته باشم؛ من سوال های بقیه دوستان را هم خوندم ؛به امید وتوکل برخدای بزرگ که دیگه این تکرار ها را نداشته باشیم ،ممنون از استاد عزیز ومریم جان بااین فایل های زیبا که مارا روز به روز با خدا بیشتر آشنا میکنن؛خدا نگهدار همه عزیزان واستاد عزیزم ومریم جانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سیده گفته:
      مدت عضویت: 447 روز

      سلام دوست عزیز

      به نظرم میرسه چون تو دهنتون همیشه این مطلب دور میزنه که به چیزی رو جا گذاشتی یا گم کردید

      برای همین این اتفاق تکراری براتون رخ میده.

      شما با کار کردن روی ذهنتون باید جلوی این الگوی تکراری رو بگیرید.

      فکر میکنم یکی این که به خودتون مدام بگید من حواسم جمع هست و همه چی سر جایش هست.

      و

      یکی این که سعی کنید هر چی رو سر جای خودش بگذارید تا موقعی که لازم دارید به راحتی پیدا کنید و

      یه نظم کاری و نظم فکری داشته باشید

      من امروز برنامه گوگل کیپ رو روی گوشیم نصب کردم و همه کارها و برنامه های روزانه رو توش می‌نویسم و اینجوری هم توی کارها و هم توی ذهنم یه نظمی برقرار میشه و باعث آرامش خاطر میشه

      در پناه الله یکتا شاد و پیروز و ثروتمند و سعادتمند باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: