پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 6 - صفحه 26

524 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1812 روز

    سلام بر همه عزیزان

    در جواب به سوال بگم من قبل اینکه درباره احساس قربانی بودن چیزی بدونم در تمام روابطم هربار به هر نحوی ازش استفاده میکردم

    و بعد از اشنایی و درک قانونش تا به همین امروز کلی روش کار کردم و هربار هم موفق تر از قبل الان یوقتای کوچیک که از غافل میشم باز به شکل شمایل عجیبی ظاهر میشه

    اما من تو روابط اجتماعی م همیشه میخوام نقش ادم خوبه رو بازی کنم حالا تو روابط عاطفی کمتره یا میشه گفت اونجا اصلا برعکسه میخوام همیشه برای دوستام اون ادم با معرفته باشم حالا یوقتایی سعی میکنم به خودم ضربه نرسه یوقتا هم همون لحظه یا بعدش متوجه نمیشم ازش ک میگذره خیلی میفهمم چه خرابکاری کردم نفش ادم مستقل و غیر وابسته رو اجرا میکنم اما تو بیشتر موارد از اطرافیانم توقع دارم مثال توقع خرج و مخارج و هزینه ها از پارتنرم توقع اینکه دوستام وقت و تفریحاتشون و با من بگزرونن و برنامه هاشون و بخاطر تفریح( من اسمش و گذاشتم که خودم‌ گول بزنم) کنسل کنن چون منم اولویتم تفریح و سفره اونا هم باید اولویتشون باشه هنوز نتونستم اینو تو خودم حل کنم که وقتی برنامه ای میچینم یا میخوام برم خودم انجامش بدم برنامه ریزی هاش و کنم دیگران اگه خواستن بمن ملحق بشن اینقدر میشینم بهش فکر میکنم باهاشون بحث میکنم که دیگه مغز درد میگیرم خیلی مورد سختیه هربار هی درستش کردم هی خواستم حلش کنم اما الگو تکراریش باهامه

    ممنون استاد عزیزم که مطالب و دقیق در اختیار ما قرار میدی دوستتون دارم ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    علیرضا طاهرزاده اصفهانی گفته:
    مدت عضویت: 1718 روز

    سلام استاد عزیزم.

    به لطف رب العالمین امروز هدایت شدم به این فایل بینظیر.

    سوالات عالی شما در مورد الگو های تکرار شونده که میتونه با یکم تمرکز یه تبدیل بشه به یه آزمون.

    خیلی عالیه استاد.

    استاد من خیلی توی ارتباطات خودم با دیگران دو نقش را داشتم.

    1. نقش حامی.

    من به شدت احساس می‌کردم باید حامی بقیه باشم. با هر کسی وارد رابطه دوستی میشدم یا رابطه عاطفی تقریبا سعی می‌کردم تا اونجا که میشه مشکلات و مسائل اون فرد را حل کنم. بر میگرده به یکی از جلسه های دوره احساس لیاقت.

    در حقیقت من احساس لیاقتم را گره زده بودم به این موضوع.

    خداروصدها هزار مرتبه شکر و سپاس.

    الان خیلی بهتر از قبلم شده ام. اما هنوز جا دارم برای کار کردن روی شخصیتم و بهبود اون.

    استاد خیلی ازتون ممنونم. به عنوان برادر کوچکتر دستتون را میبوسم. خیلی خدا میدونه بودن تو این سایت بهم کمک کرد خودم را بشناسم. چقدر من راحت تر شدم و چقدر بیشتر از زندگی ام لذت میبرم فقط به این دلیل که اینقدر واس خودم ارزش قائلم که اجازه می‌دهم بقیه راه خودشون را بروند و مسیری که باید را طی کنند.

    خداروشکر. بینهایت خداروشکر.

    2. نقش قربانی.

    خب همونطوری که استاد گفتم من از شخصیت حمایتگر خیلی قوی ای برخوردار بودم و توش موفق هم بودم و تقریبا توی هر کاری برای بقیه و خودم میرفتم به محض ورود من کارها به قشنگی و به سادگی حل میشد. (این نکته مثبت خودم را برداشتم و هنوز ادامه می‌دهم. چطور از این راحت تر؟ چطور از این کار را انجام بدهم که به راحت ترین روش ممکن انجام بشود؟)

    خلاصه استاد من همیشه انتظار داشتم. و از جهتی اگر کسی هم میگفت پس چرا فلان کارو نکردی؟!

    خوب میذاشتم بگه و بعد با یه سیس خاصی میگفتم انجام دادم. شوما در جریان نیستید.

    همیشه این انتظار را داشتم همونجوری که من خودم را وقف دیگران میکنم، اونها هم همین کارو واسم بکنند، و همیشه سر خورده میشدم. همیشه ضایع میشدم.

    مثلا یادمه سر موضوع ماشین با داداشم بحثم شد، خیلی قشنگ پدرم برگشت به من. منی که بارها شده بود از بردن و استفاده ماشین گذشت کرده بودم. خیلی خیلی خیلی مثال دارم. حتی همین الان احساس نازیبایی دارم مینویسم.

    خداروشکر که تو این مسیر عالی قرار گرفتم. الان اصلا کاری نمیکنم برای کسی که بخوام بگم اون وظیفه داره یا نداره.

    نه اینکه بی احترامی کنم ولی خیلی راحت ایگنور میکنم. میگم نه من الان نمیتونم. الان وقتش را ندارم. الان زمان مناسبی برای این کار نیست. یادمه چند شب پیش پدرم گفت بشین یه نقشه بکش. گفتم الان وقت استراحت منه، ایشان خیلی ناراحت شدند و اعتراض کردند اما من از زمان استراحت استفاده کردم برای خودم و وقت گذرانی با همسرم.

    این خیلی واسم خیلی عالیه. خدارو میلیارد ها میلیارد بار شکر و سپاس.

    3. استاد در بعضی از موارد واقعا من بدنبال صلحم و اصلا وقتی با یه تضادی بر میخورم کشش نمی‌دهم.

    استاد الان مرز بین اون جایی که باید اعراض کنم و اونجایی که باید بدنبال حل مسئله باشم را تقریبا میفهمم. دارم کار میکنم و از مسیر لذت میبرم.

    اگر موضوعی با شخصی واسم پیش بیاد سعی میکنم با ادب و احترام حلش کنم. یا بعضی اوقات سریع و خشن. موضوع اینه که داره هر روز به نفع من پیش می‌رود.

    هرچی از نتایج این خودشناسی های دوره احساس لیاقت و 12 قدم و عزت نفس و کلا دوره های شما بگم کمه. این همون نعمتی است که خداوند به من داده که اگر تمام دریاها مرکب شوند و تمام درختان قلم بازهم نمیتوان شکر نعمت هایی که خدا داده را گفت. خداروشکر بینهایت. به اندازه بینهایتی خودش شکر و سپاس.

    استاد عزیزم. ممنونم ازتون.

    این هدایت من بود به این فایل و دقیقا وقتی بود که من یه الگوی تکرار شونده در خودم شناختم. همسو و هم راستا با این جلسه بود.

    برم بشینم دفتر ها پر کنم.

    عاشقتونم اساتید عزیزم.

    ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    حسين عبدالله گفته:
    مدت عضویت: 2935 روز

    سلام بر استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    خدایا سپاسگزارم که منو به این آگاهی ها وسایت الهی هدایت کردی

    در مورد این سؤال نقش من در روابط

    در مورد روابط عاطفی احساس میکنم خیلی عالیه ام

    اصولا آدمی نیستم که خیلی بخوام حساس باشم به هر چیزی

    به خواسته های طرف مقابلم اهمیت میدم و همواره سعی میکنم خواسته هاش رو انجام بدم ولی تا جایی که تحت فشار نباشم و اذیت نشوم یابرام سخت نباشه

    همواره سعی میکنم تا حدی که میتونم ارتباط عاطفی خیلی خوبی باهم داشته باشیم

    در روابط خانوادگی قبلا خیلی میخواستم نقش برجسته ای در همه موارد داشته باشم همیشه اظهار نظر میکردم در مواردی که حتی بمن ربطی نداشت و گاها میخاستم حتی نظرم رو به دیگران تحمیل کنم و حتی ناجی هم باشم

    ولی به لطف خداوند و آموزه های استاد الان خیلی بهتر از قبلم شدم زیاد درگیر نیستم تو مسائل خانوادگی ام و تا جایی که بمن ربطی نداره دخالت نمیکنم و خیلی رهاتر از قبلم هستم

    اگه یه موردی می بینم گاها شاید تذکر بدم ولی سعی می کنم در بیشتر موارد توجه نکنم و نخوام نقش ناجی یا هر چیز دیگری رو بازی کنم

    در روابط کاری الان خیلی بهترم ولی هنوز مشکل دارم و باید رو خودم کار کنم

    مثلا خیلی جاها از حق وحقوق خودم براحتی می‌گذرم

    یا خیلی جاها درخواست طرف مقابل رو براحتی قبول میکنم حتی وقتایی که برام سخته یا به ضررمه

    ولی در کل میتونم بگم الان نسبت به قبلم خیلی خوبم و هر روزم دارم بهتر میشوم بهتر عمل میکنم باورهای غلط رو پیدا میکنم و باورهای بهتری رو جایگزین میکنم از خداوندم میخام منو در این مسیر راهنمایی و هدایت کند

    استاد عزیزم صمیمانه ازتون سپاسگزارم باری این آگاهی های ناب و عالیتون

    شاد و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    لیلا گفته:
    مدت عضویت: 1088 روز

    به نام خدای مهربان

    این فایل نشانه امروز من بود

    و من با خودم قرار گذاشتم که همه قسمت های این فایل های تکرار شونده ببینم و سرچی که کردم ده تا قسمت بود .

    الگوی تکرار شونده من در روابط همین بحث مورد ظلم واقع شدن هست

    من سنم خیلی پایین بود که ازدواج کردم و با اینکه دانشگاه قبول شدم ولی همسرم این اجازه به من نداد که من به شهر دیگری برای ادامه تحصیل بروم و کلا این موضوع کنسل شد

    از طرفی من کلا رابطه با دوستامو قطع کردم چون خودم کمتر از اونا می‌دیدم آخه من اونا دانشگاه رفتن و لیسانس گرفتن ولی من تو همون سطح دیپلم موندم .

    از یه طرف دیگه هم رابطه مو با دوستام بهم زدم چون همسرم اجازه نمی‌داد مثل اونا دورهمی داشته باشم برم باهاشون بیرون بریم کافه و این جور چیزا

    چند مدت پیش عروسی دوستم بود با اینکه همه دوستام رفتن ولی من همسرم این اجازه بهم نداد با اینکه خیلی دوست داشتم برم

    خودم تنهایی ابن اجازه ندارم خونه فامیل برم و یا اینکه برم خرید

    اصلا بحث اعتماد هم نیستا آخه تا حالا یکبار نشده گوشیم چک کنه یا بگه چرا با مامانت فلان جا رفتی اتفاقا تفریح های زنونه میریم ولی با مامانم یعنی کلا من هر حال بخوام برم یا با مامانم هستم یا با خودش

    هیچی برام کم نمیذاره ده سال با هم هستیم هر سال تولد میگیره از عشق لبریزم کرده روزی ده بار میگه دوست دارم از خرید چیزی کم نمی‌ذاره کل شهر با من میگرده تا اون چیزی که دوست دارم برام بخره خیلی شوخه کلا در حال خندیدن و شاد بودن و هستیم و حتی خیلی حرف با هم می‌زنیم همه چیز و برای هم تعریف می‌کنیم.

    تنها مشکل اینکه ایکه همسرم اجازه کار به من نمیده اجازه رفت و آمد با دوستام ندارم و این الگو ده ساله داره تکرار میشه مثلاً میگه آره بیان خونمون عیبی نداره ولی تو نه نمیتونی بری

    ده ساله هر عروسی از طرق دوستام دعوت میشم نمیرم ده ساله با دوستام دوست دارم برم کافه برم خرید ولی این اجازه ندارم ده ساله هیچ دوستی ندارم ده ساله مثل اسنپ منو می‌بره و میاره

    و من قبل از اینکه با این سایت آشنا بشم میگفتم آره من قربانی شدم من مظلومم من مورد ظلم واقع شدم ولی ولی ولی ولی الان این می‌دونم که

    تمام اتفاقات تمام اتفاقات حاصل باور ها افکار و فرکانس های خودم هست و همسر من هیچ نقشی در این باره نداره و من باید باور هام تغییر بدم تا این مورد برای من قفلش باز بشه اما نمی‌دونم چطوری ؟؟؟؟

    آخه از نظر. سلامتی معنویت روابط در بقیه زمینه ها اوکی هستم و اینکه درآمد همسرم هم افزایشی شده بخاطر توجه به نکات مثبت و بی توجهی به ناخواسته ها و توجه به خواسته ها و فرکانس بالا و انرژی بالایی که تو خونه درست کردم .

    الان من یکی دو سال هست اصلا دعوا مون نشده باورتون میشه اصلا نمی‌دونم بحث زناشویی یعنی چی فقط این مورد مستقل بودن هنوز برام قفله

    دوستان کسی این چنین بوده و چطور نتونسته این مشکل حل کنه توی عقل کل سرچ کردم و چند نفر دیدم که جواب این مسئله دادن ولی من کسی می‌خوام که خودش دقیقاً مثل من بوده تا الگو برام بشه

    تا بتونم مغزم موجاب کنم مغزم راضی کنم که میشه

    الان یه حسی بهم گفت در کنار روزشمار سفرنامه که امروز روز 95هست فایل های الگو های تکرار شونده ببین تا بتونی درس بگیری و عمل کنی تا الگو تکرار شونده زندگیت بشکنی و من می‌دونم این الهامی از طرف خداست چون این چند مدت خیلی دارم برای رسیدن به شغل مورد علاقه ام مستقل شدنم و واریزی پول به حسابم تلاش میکنم

    خدا جونم دوست دارم

    استاد سپاسگذارم

    دوستتون دارم

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    زینب گفته:
    مدت عضویت: 2169 روز

    به نام خدای توانای من

    سلام استاد عزیزم و مریم جانم

    جواب ششم

    نقش:

    1.من یک مظلوم قربانی هستم

    بله ذهن من خیلی خیلی عاشق این غذای چرب و چیل که من بارها تصمیم گرفتم تمومش کنم و ناخوداگاه دیدم عع بازم برای خودش تدارک دیده و واقعا سرم درد گرفت از این ویژگی

    ویژگی که ارامش و از من از عشقم از خانوادم از روابط دوستانم گرفت

    و هر نوع رابطمو کلا نابود کرد

    اول از همه عصاب خودمو مخدوش کرده

    همیشه اون دختر مظلومه که حق باهاش اما صداش شنیده نمیشه و بقیه چرا دارن بهش ظلم میکنن دارم

    مامانش زوور میگه باباش تصمیم گیرندس عشقش چه بد و فلان ازارش میده دوستاش چه خودخواهن و سواستفاده گرن

    درحالی که سناریو بدترازاینا تو ذهن من اومده نشسته و درحال کارگردانی شدن

    2.همیشه تو روابط ازم انتقاد میشه

    اگر فقط رابطه عاطفیم بود خب یچیزی ،خیلی وقته ادم هایی که باهاشون صمیمی هستم ازم انتقاد میکنن ایراد میگیرن سعی در راهنمایی و نشون دادن راه درست به منن

    3.ازطرفی خیلی حامی هم هستم خیلییی

    مخصوصا تو روابط دوستانم یعنی یادم از سلامتیشون تا حال روحیشون تا تکالیف دانشگاهشون حرص خوردن برا پس اندازشون راهنمایی تو روابطشون بیدار کردنشون تا خواب نمونن انگیزه دادن چک کردن روتین زندگیشون

    یه روزایی شبا دیگه انرژی برای خودم نمیموند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 1552 روز

    سلام به استادای عزیز و زیبام

    و سلام به همه دوستان و اعضای بزرگ‌ خانواده عباسمنش

    این قسمت رو من بارها و بارها گوش دادم اما هربار خواستم‌بنویسم انگار ی چیزی نمیذاشت و امشب گفتم دیگه وقتشه ک بنویسم چون اون ی چیزی ک نمیذاشت همون نجوای شیطانه ک نمیذاره ما قدم هامون رو برداریم و اگه تسلیم بشیم و بهش گوش بدیم همینجورییی ما رو با خودش میکشونه و بعد میبینی ای دل غافل ک چققد از مسیر اصلی و درست دور شدی؟! خب از اونجایی ک من خدا رو شکر هرروز تو سایت هستم و نمیذارم هیچوقت از این فضا دور شم و جلوی تموم بهونه ها وایمیسم ( ممکنه فقط فایل گوش بدم اما کامنت نذارم یا اینکه فقط پلی کنم و حواسم جای دیگه باشه اما همین ک اینجا هستم و متعهدم هرروز اینجا باشم باعث میشه ک حتی همون کج دار و مریض تو مسیر بمونم) خدایا شکرت ک حداقل جز اون ی درصد اگاه ب قوانینم و عین نود ونه درصد دیگه سرمو عین کبک تو برف نکردم

    خدایا شکرت ک تو این سایت ارزشمند و با اساتید ارزشمند و اگاه و دوستان موفق و عالی هستم

    استاد جونم از شماا و مریم جون و اقا ابراهیم‌و خانم فرهادی عزیز هم بیییینهاااایت‌سپااااسگزارم هر فایل شما بینهااایت ارزشمند و غیرقابل ارزش گذاری هست چون هربار ک گوش میدم میدونم ک تکراریه اما جنس درک و اگاهی ک ازش میگیرم کاملااا متفاوته بینهایت دوستتون دارم

    خب بریم سراغ این بخش از سری الگوهای تکرار شونده و سوالی ک استاد جانم پرسیدن( خدا جونم مثل همیشه خودت در من جاری شو و بر دستان و عقلم وارد شو ک درکم عمیق تر بشه به امید خودت عزیزدلم):

    در روابط خودت با دیگران – خصوصا روابط عاطفی – شما چه نقشی را بازی می کنید؟

    1- من بیشتر نقش یک حامی و مراقب و ناجی‌ (ترکیبی از هر سه !) بازی میکنم یعنی محاله تو ی جمعی باشم و هی راهکار ندم به بقیه؟ شاید اصلا طرف هم ازم نپرسیده باشه و ازم نخواسته باشه اما انگار من مسئول اینم ک مشکلش رو از هر روشی ک میدونم حل کنم!؟ حتی همین دو ساعت پیش هم ب یکی از دوستانم ک خیلی وقته ازش خبر نداشتم حالش و اوضاع زندگیش رو پرسیدم و در مورد خودش گف و من بدون اینکه حتی ازم کمک بخواد ی مسیری رو بهش معرفی کردم ک خودم حتی ازش هنوز نتیجه نگرفتم!(وای خدا اون لحظه ک داشتم جوابش رو میدادم نمیدونستم اینقد این رفتار تو من قویه، الان ک شروع ب نوشتن کردم دیدم چقققد من این الگو رو تکرار میکنم!!) یا همکاری دارم ک همیشه سختشه به بقیه نه بگه و من همیشهه باهاش بحث دارم و میخوام بقول خودم ازش مراقبت کنم پس شروع میکنم به راهکار دادن بهش ک چطوری جلو بقیه نه گفتن رو تمرین کنه! ( خب بگو تو خودت خیلی وقت و زمان و انرژی و اعصاب داری ک هربار میشینی انرژی میذاری برای تغییر و مراقبت کردن از این ادم!؟) این ی جورایی شرک هم هست دیگه انگار خدا نیست و من مسئول هدایت کردن بقیه به مسیرای درست هستم!؟ خوبه اینقد استااد جونم گفتی ک تا ازت سوال نپرسیدن هیچییی نگو اماااا … حالا خوبه متوجه شدم وقتی میام اینجا مینویسم دیگه هروقت ک میخوام شروع کنم به نصیحت کردن و راهکار دادن و مراقبت کردن از بقیه این فایل و این الگوی مخربم تو ذهنم یاداوری میشه و امیدوارم ک حرف گوش کن باشم و دیگه تکرار نکنم چووون اگه قراره ک زندگیم تغییر کنه باید بتونم از تغییر همین رفتارها شروع کنم اونموقع نتیجه بزرگتر هم ب زووودی تو زندگیم ظاهر میشه تا وقتیکه از درون تغییر نکنیم چیزی در بیرون هم تغییر نخواهد کرد.

    2- الگو رفتاری دیگه ای ک دارم نقش قربانی رو خییییلییی خوب بازی میکنم البته الان ب نسبت سالهای قبل و حتی میشه گف ب نسبت ماه های قبل بهتر شدم و دارم سعی میکنم اگاهانه از این رفتار دوری کنم، به شدت این نقش رو هم در محل کارم و هم در خونه و هم در روابط عاطفیم خوب بازی میکردم جوریکه تموم روابطم ناااابود بودن هنوزم روابط کاریم خوب نشده اما ب نسبت حتی دو هفته قبلم بهتر شده چون دارم اگاهانه تلاش میکنم از بد گفتن در مورد کارای ناشایست مدیر و بقیه ک بخاطر ورودی ها و باورهای نادرست خودم بوده، دوری کنم حتی امروز یکی از همکارام اومد ی ساعت نشست کلیی بد و بیراه گف من فقط گوش دادم و سعی کردم سکوت کنم چون نتونستم بحث‌رو عوض کنم اما میدونم همین سکوت کردنه خودش ی قدم برای بهتر شدنه و وقتی هم از خدا خواستم ک کمک کنه ک این خانم سریعتر اتاق رو ترک کنه با ورود یکی از همکارام اینکار رو برام انجام داد ( شکرت خداجونم) و تو روابط عاطفیم هم اینقققد این نقش قربانی‌رو خوب بازی کردم ک باعث شده بود همیشه تو روابطم ترک بشم و اعتماد بنفسمم هرروز داغونتر شه ک الان دیگه از این مرحله هم به خوبی عبور کردم و دیگه اصلاا احساس قربانی شدن ندارم و خودمو ارزشمند و لایق میدونم و هربار میگم خدا منو اییینققد ارزشمند دونسته ک همه اون ادمای نادرست رو از زندگیم بیرون کرده ک بتونم ی تجربه فوق العاده و یک رابطه عاالی رو با بنده ای ارزشمند داشته باشم و الان این فرصت رو دارم ک با خودشناسی بیشتر با این سری از فایل ها به درجه بالاتر و مدار عالی تری برسم ک بنده ی خوبی ک جذب میکنم از همه لحاظ ب خواستهام نزدیکتر باشه

    3- الگو رفتاری دیگم، نیاز به توجه داشتن البته این حس هم در من کمتر شده قبلا خیلییی حساس بودم مخصوصا تو روابط عاطفیم ک اگه طرف مقابلک پیام نمیداد یا خیلییی سرد باهام رفتار میکرد خیلیی ناراحت میشدم و ناراحتیمم بروز میدادم و همیشه باعث بحث و جدل میشد ولی الان دیگه خودم دوست دارم ک این روند پیام دادن و مدام زنگ‌زدنه کم باشه چون خودم کلییی برنامه و هدف دارم و نیاز دارم ک فضا و زمان داشته باشم برای رسیدن ب کارهام

    خدایا شکرت برای مچ گیری به موقع از الگوهای رفتاری نادرستم، امیدوارم بتونم بهتر عمل کنم چون اگاهی به تنهایی کافی نیست باید حتما عملیش کرد تا نتیجها ظاهر بشن و ب همون اندازه هم ک بهبود میدیم نتیجهامون رو هم میبینیم خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    محمدامین میرآخورلی گفته:
    مدت عضویت: 875 روز

    سلام به استاد عباسمنش و خانم شایسته

    جواب سوال شما

    من در روابط عاطفی همیشه برای خودم و پارتنرم نقش شخصی بازی میکنم که همیشه باید با رفتارم علاقم و کارهایم خودمو ثابت کنم که دوست داشتنم و دلیل و قصد ورود به رابطه ام جدی و من واقعا این رابطه رو میخوام که این همیشه باعث شده به مشکل بخورم و این موضوع خیلی اذیت میکنه منو که چرا تو رابطه هام مخصوصا اونایی که خیلی جدی میشه من همیشه باید خودمو ثابت بکنم به طرفم

    مورد بعدی این که تو روابط عاطفیم من همیشه ادمیم که از همه کار زندگی خودم میزنم و سعی میکنم که حواسم بهش باشه بهش توجه کنم زنگ بزنم چت بکنم بیرون برم باهاش و این موضوع باعث شده قدرت نه گفتن نداشته باشم و همش بترسم که اگر به طرف مقابلم بگم الان کار دارم باید به کارم برسم یا مثلا الان نمیتونم طرف بهش بر خوره و ناراحت شه و فکر کنه من بهش توجه نمیکنم و همین موضوع هم منو ناراحت میکنه و باعث میشه همش عذاب وجدان اینو داشته باشم به کار نرسیدم فرصت امروز به خاطر بیرون رفتن یا چت کردن زیاد یا تلفنی حرف زدن از دست دادم که مثلا رو خودم باور هام و دوره کار کنم یا مثلا برای بیزینسم وقت بذارم و آموزش ببینم اگرم وقتمو برای اینا بذارم همش نگرانم پارتنرم ناراحت بشه که اصن بهش توجه نمیکنم و الویت های زندگیم یه چیز دیگس

    درصورت پیدا شدن مورد های دیگه حتما کامنت میکنم براتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    مهستی خیرابادی گفته:
    مدت عضویت: 1627 روز

    به نام الله

    سلام به استاد عزیزم

    این فایل نشانه امروز من بود فایل عالی هستش واز زمانی که این فایل اومد تو سایت من خیلی فکر میکردم و متوجه شده بودم که من همیشه نقش کسی رو داشتم که به دیگران کمک میکردم تا جایی

    که از خودم میکندم وبه بقیه کمک میکردم حتی به فرزند خودم و همیشه با خودم فکر میکردم چرا باید این اتفاق بیفته وقتی استاد این فایل روگذاشتن سوالات رو گفتن به خودم گفتم اینه من خودمو فدا میکنم تا مشکلات دیگران رو حل کنم وحس قربانی شدن بهم دست میداد وشروع کردم به کار کردن روی خودم وبه خودم قول دادم که دیگه ناجی دیگران نباشم منم اومدم به این دنیا تا لذت ببرم

    واز زندگی که دارم لذت ببرم

    ودر مورد روابط با همسرم که قبلاً با استاد آشنا نبودم همیشه بحثهایی پیش میومد واز اینکه شنیده

    بودم اینکه دیگه عادیه وپیش میاد هر زوجی همچین اتفاقی واسشون پیش میاد ولی همسر مهربونم می‌گفت اینو کی گفته نباید این جور باشه

    نگو که من غافل بودم

    خداروشکر میکنم که هرروز دارم کار میکنم تا بتونم زندگی رو لذت ببرم واز هر جنبه پیشرفتهای خوبی رو بدست بیارم

    از شما استاد عزیزم ‌ب سیار سپاسگزارم که این فایلها و گذاشتین تا مارو وادار به فکرکردن کنید خودمون رو کنکاش کنیم وباورهامون رو درست کنیم و بهتر زندگی کردن رو تجربه کنیم ولذتشو ببریم

    در پناه الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    مریم احدی گفته:
    مدت عضویت: 1004 روز

    سلام استاد خوبم،این سری فایلها که الگوی تکرار شونده س خیییلی ایده خوبی برای فکر کردن به مساعل زندگیه،من همیشه فکر میکردم عادیه اگه یه سری مساعل یهویی پیش میاد وجالبه اصلأ نمیدونستم چرا وازکجاست؟امروز این فایل فایل هدایتی من بود،واقعا منو برد توفکر،تمام شرایط زندگیمون خودمون بوجود میاریم حالا که اینوفهمیدم دارم موشکافی میکنم ببینم چرا یه سری اتفاقات داره مدام تکرار میشه،سرنخ داستان گرفتم چون قبلاً این فایل روگوش داده بودم خیلی بهش فکر میکردم خیلی وسیله گم میکردم،همش بحث ودعوا پیش میومد،…..علتی نداشتم برای بوجود اومدنش بعد که فهمیدم به رفتارام بیشتر دقت کردم،دیدم من یک سری باور دارم یه سری کارا میکنم که منجر میشه به این اتفاق،این سوال استاد که گفت چه جوری این ادم درس نمیگیره اصلا منو به خودم اورد،هیچ وقت حتی فکرم نمیکردم حالا سهم خودمو توی هرمساله پیدا میکنم گاهی ناآگاهانه وسطحی فکر کردن باعث میشه،گاهی فکر نکردن به عواقب کارم،گاهی کلامم ،به هرحال امروز نشتی کاروفهمیدم،اولا باید فکر میکردم چه رفتار مثبتی میتونه تغییر بده این روند تکراری رو،چقدر ذهن عادت میکنه به روندهای اشتباه،خدایا شکرت امروز بادرک این موضوع میتونم بهترینها روخلق کنم ،این سوال که چرا این اتفاق داره برای من میفته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!چون من خلقتش میکنم باچی باذهنم،باافکارم،باکلامم،پس قابل حله خدارو شکر ،توروابطم نقش مراقب وحامی روبازی میکردم،صلح طلب ومهرطلب ،من خیلی چیزا رو جا میزارم وگم میکنم واین خیلی تو زندگیم تاثیر منفی گذاشته بود،الان میدونم اصلأ متوجه رفتارم نیستم حالا بیشتر حواسمو جمع میکنم در لحظه زندگی کردن باعث میشه اینجا باشم وقتی چیزی رو جا میزارم یعنی من درلحظه نیستم،نقش من توجه کردن به خودم بودوقتی اونو پیدا کردم ارزش گذاشتن برای همه چیزو یاد گرفتم فهمیدم همه چیزهایی که متعلق به منه باید درجای مطمئن قرار بگیره،روی این موضوع دارم بیشتر کارمیکنم وبهترشده ولی هنوز هست ،استاد عزیزم برای این فایل زیبا وحرفهای تاثیر گذارتون ممنونم همتونو باعشق به خدا میسپارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    مهدی بیرانوند گفته:
    مدت عضویت: 1836 روز

    سلام دوزتان ⁦(⁠◍⁠•⁠ᴗ⁠•⁠◍⁠)⁠⁩

    فک کنم این یه یه سوالو قبلا از خودم پرسیدم. حقیقتش بر میگرده به خیلی خیلی زمان های دور.

    به دوران ماقبل تاریخ . زمانی که همش پنج سال داشتم.

    خیلی دوست داشتم بهم توجه بشه. تو یه جمع که بودیم نگاه میکردم به کی توجه میشه . نگاه میکردم چکار میکنه منم همون کارو بکنم .( چیزی که استاد میگه بوضوح غلطه )

    نگاه میکردم بزرگتر ها یه چیزی میگن و بقیه میخندن و اینطوری توجه زیادی کسب میکنن. منم سعی کردم دقیقا همون کار بکنم.

    اینقدر بچه بودم که خودم نکته اون شوخی رو نمیگرفتم و برام هم مهم نبود فقط توجه میخواستم.

    یکبار هم کسی چیزی گفت و همه خندیدن. سریع توجهم جلب شد بیبینم چی میگه . جمله بعدی رو که گفت سریع حفظ کردم. و بعدش سریع تکرار کردم. حتی خودم هم نفهمیدم چی گفتم. ( اونا همشون اینطوری برنج ##@﷼&) و بعدش هم خندیدم که انگار چه چیز خنده داری گفتم.

    ولی همه غرق در خنده بودن و کسی بمن توجه نکرد.

    در همون عالم بچگی با خودم گفتم چرا کسی بهم توجه نکرد؟ من که دقیقا همونو گفتم. اخه چرا؟

    این گذشت و گذشت. و فک کنم این تو اعماق ذهنم بود که شوخی یک راه عالی برای جلب توجهه.

    بزرگ تر که شدم . در دوران دبستان . خیلی وقت ها شوخی های بی جا میکردم . پر حرفی . و کلا از طرف دوستام هم ضایع میشدم. با خودم گفتم اصلا چرا می خوام شخصیت طنز جمع باشم. و حتی مدتی هم خواستم ادا در بیارم بگم من جدیم و اصلا شوخی نمیکنم. ولی نه. احساس کردم نه درست نیست . این من نیستم.

    گذشت و گذشت و من از فیلم های استاد استفاده کردم. این مسئله جلب توجه برام حل شد و دیگه کلا دنبال جلب توجه دیگران نبودم. دیگه شوخی برام وسیله جلب توجه نبود . شوخی میکردم جون کلا همچین شخصیتی دارم . حتی تو تنهایی خودم هم برا خودم جوک میگم و میخندم. بعضی صدای خندم بلند میشه مادرم بهم میگه دیوونه شدی ⁦(⁠≧⁠▽⁠≦⁠)⁩

    حالا اگه بخوام جواب سوالو بدم من معمولا نقش شخصیت طنز جمعو دارم . و از وقتی این مسئله جلب توجه برام حل شد. کلا انگار شوخی هام خیلی تاثیر گذار شده . همیشه کلی ایده دارم . و کلا جمعیت میره هوا . و همیشه شخصیت دوس داشتنی هستم. تو هر جمعی میرم حتی برا یه لحظه تا کلی بعدش سراغمو میگیرن .

    فقط مسئله عزت نفسه .

    امید وارم موفق باشید عاشق همتونم ⁦(⁠◍⁠•⁠ᴗ⁠•⁠◍⁠)⁠⁩

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: