پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 7 - صفحه 28 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-11.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-22 06:31:002024-08-04 11:31:14پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 7شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استادخارق العاده…آقاسید
سلام به خانم شایسته گرانقدرومهربون
الگوهای تکرارشونده بد زیاددارم ولی الان فقط این اومدتوذهنم وفوری نوشتمش.دنبال کردن اخبارقیمت طلاو ملک ودلار…بااینکه میدونم من هیچ تاثیری نمیتونم روی اونابذارم وفقط یک تماشاچی هستم ولی بازم این اشتباه رو تکرار میکنم.
سلام به استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته
در جواب سوال چه اشتباهاتی هست که شما زیاد تکرارش میکنید بریم به ترتیب درموردش صحبت کنیم
1_ توی بحث عقب انداختن کار ها من خیلی عجیب این عادت دارم سر یسری مسائل خواص
یعنی هیچ وقت سر وقت نمیرم دانشگاه ثبت نام نمیکنم هی عقب میندازم مثلا برای کارای اداری دانشگاه هر بار میدونم اگر نرم و عقب بیفته دردسرش بیشتر و غر غز میشونم ولی الان هفت ترم داره این موضوع تکرار میشه و هی هر ترم کارا های انتخاب واحد بیمه و کار های اداری ثبت نام تر ترم عقب میندازم و حتی پیگیری نمیکنم استادام چه کتاب هایی رو برای امتحان ها معرفی کردن و هر سال و هر ترم موقع امتحان وقتی از استاد ها میپرسم همشون غر میزنند که چرا زودتر نیامدی چرا گذاشتی ترم تموم شد الان یادت افتاده و واقعا هم دارم رنج میبرم
توی مثلا کار های اداری که مربوط به خودمه هم مثه بانک یا هر اداره ای که نیاز برم و کارمو انجام بدم هی عقب میندازم
و کلا میتونم بگم این بحث عقب انداختن کار ها در من خیلی ریشه ای هستش و در همه ابعاد زندگیم همیشه کار های مختلفم رو با تاخیر انجام میدم و کم پیش امد به کار سر وقت انجام بدم و چون انقد کار های زیادی در ابعاد مختلف رو عقب میندازم زیاده که واقعا نمیشه همشو کامنت کرد فقط اینو میدونم که کلا عقب انداختن کار ها توی من هست
2_ در بحث خوراکی و غذا خوردن مواقعی میشه که میدونم این خوراکی رو نخورم بهتر حس خوبی بهش ندارم یا برای سلامتی ضرر داره یا مثلا چاق میکنه ولی اشتباه تکرار میکنم و میخورم
یا مثلا میدونم که باید به اندازه ای بخورم که سیر شم ولی حرص میزنم میگم همین یه باز از وعده بعدی دیگه کم و به اندازه میخورم ولی هی این اشتباه تکرار میشه و همین باعث میشه زیاد بخوردم و بعد خوردن عذاب وجدان میگیرم که چاق شدم وزنم رفت بالا ، تناسب اندامم به خطر افتاد یا مثلا حس سنگینی و نا فرمی توی بدنم بهم دست میده و همش با خودم در جنگ و عذابم و از هیکلم بدم میاد میدونم باید کم بخورم تا حس خوب داشته باشم ولی هی تکرار میکنم عادت زیاد خوردن
3_ توی بحث خواب و استراحت میدونم اگر شب یکم زودتر بخواب صبح میتونم زودتر بیدار شم و کامل به کارهام برسم و بعد برم دفتر ولی بازم سعی میکنم بیدار بمونم و هی میگم از امشب دیگه سر وقت میخوابم ولی هی باز میگم از فردا و هی میخوام بیدار بمونم میدونم که اگر زودتر بخواب راس 8بیدار میشم تا 9به همه کار ها میرسم و 9دیگه توی دفترمم ولی باز هرشب این عادت بد تکرارش میکنم
4_ در مواقعی میدونم که تقصیر کسی نیست یا واقعا اتفاقی نیفتاده که بخواب خودم یا بقیه رو دعوا کنم ولی با هر حرف کوچیک و اتفاق کوچیک سریع ناراحت عصبی میشم و میگم دیگه از دفعه بعد درستش میکنم ولی هر بار این اتفاقا رخ میده و با هر اتفاق به ظاهر بدی که کوچیکه سریع عصبی میشم و از کوره در میرم و پرخاشگری میکنم نسبت به خودم و دیگران
5_در بحث شبکه های اجتماعی مثلا میدونم که دیگه نباید بیش از یه مقدرا توی اون فضا باشم و نشینم ناخواسته هامو اونجا ببینم و وقتمو تلف نکن جاش بیام سایت کامنت بخونم دوره کار کنم بنویسم و با خودم صحبت کنم ولی هر بار غرق در فضای مجازی میشم و ساعت بیشتری جای کار کردن روی خودم سرگرم این فضای مجازی میشم
و این مورد هم داره آزام میده خودم میدونم اگر بیشتر توی فضای اموزش باشم نتیجه هام بیشتر
قوی تر میشو باور هام قوی تر و بهتر میشه ولی بازم لامصب گرایش پیدا میکنم به وقت گذروندن توی فضای مجازی و دیدن مطالب بی ارزش
6_ یا مثلا هربار که مشتری میخواد بیاد قرارداد براش بنویسم میدونم باید با ارامش و خیال راحت صبر و حوصله کارمو بکنم و راحت بگیرم ولی هربار دچار استرس میشم و هربار یه جا ستوی میدم هول میشو و نمیتونم خودمو کنترل کنم
میدونم همه چی دست منه و اون مشتری ها هیچ تسلطی ندارند ولی باز هم هر دفعه این اشتباه میکنم به جای این که به چیز های مولت و خوب در باره اون لحظه که میخوام قرارداد بنویسم فکر کنم و برای خودم سناریو مثبت بچینم نگرانم میترسم و استرس دارم هر بار میگم از دفعه بعدی ولی هربار این داستان تکرارش میکنم یا مثلا مشتری میگه یه نشست بذار. صحبت کنیم استرس میگیرم که من نمیتونم شاید از پس برنیام یا اگر ندونم چی بگم چی و هر بار همون فکر های منفی اون نشست رو کنسل میکنه و هر بار میگم از دفعه بعدی دیگه هدایت میخوام ، و آرامم ، به نکته های موبت توجه میکنم ، نمیدونم از خداوند میخواهم انچه که باید از دهانم مشتری بشنوه و من نیاز که بگم همون لحظه بهم الهام کنه ولی باز هربار این روند رو تکرارش میکنم
درصورت پیدا شدن مطالب دیگه حتما باهاتون به اشتراک میذارم
با سلام و تشکر از پست های عالی تون
من با اینکه از ادمها شناخت پیدا می کنم ولی باز کارهاشونو ندید می گیرم و رابطه های اشتباه رو اینقد ادامه می دم تا دیگه واقعا نشه ادامه داد،اصلا نمی تونم پول پس انداز کنم حتی وقتی هم با خودم قرار می ذارم از این به بعد هر ماه یه مبلغی رو می ذارم کنار،یه اتفاقی می افته مثل تصادف که کل پول پس اندازم و بقیه لولم می ره،اینو دیگه واقعا نمی دونم چرا…مسئله دیگه زیاد حرف زدنمه که خیلی از اطلاعاتی که نباید رو می دم و بعد پشیمون می شم که چرا اینقد حرف زدم و خیلی چیزهایی رو که نباید بگم گفتم
سلام بر عزیزای دل
من متوجه یه موضوعی شدم اونم اینه که تو این سری فایل های الگوها من یسری مواردی مشابه دارم که زنجیره وار به هم وصلن و تکرار میشن و خب چون چند ساعت پیش هم فایل قلبی که به سوی خداوند باز میشود و دیدم و اونجا مریم جون گفتن یسری شاخه های مهم و تو ذهنت شناسایی کنی که میشه همون باورها یا ترمزهای مخرب بعد حلشون کنی خود به خود شاخ و برگهای اضافی حذف میشن مثلا تو تمام جواب ب سوالا من این موضوع به شکل های مختلف برام تکرار میشه با تغییر شکل های مختلف
الان اشتباهی که هربار تکرار میکنم همونیه که تو الگوی نقش بود اونجا تغییر شکل داده بود
اشتباهم اینه هربار منتظرم یه شخص دیگه ای هم اضافه بشه تا ما باهم خوش بگذرونیم حالا میخواد خانواده باشه میخواد دوستام باشن میخواد پارنترم باشه بهرحال همیشه میگم بچه ها پایه این فلان کار وکنیم یا همیشه منتظر خبر اونام ک در هشتاد درصد مواقع میپیچونن و من درس نمیگیرم یا مثلا میخوام برم تا فروشگاهی جایی اول میبینم خواهرمم میاد یا نه اگه نیاد راضیش میکنم میگم فلان چیز و مگه نمیخواستی خب بیا باهم بریم توام بخر یا پاشو یه حال و هوایی عوض میکنی خلاصه هربار با یه حقه که تنها نرم یا نهایت میگه بزار فردا بزار فلان روز باهم بریم اگه هیچ کدوم ازین گزینه ها نبود و هیچ جوره نیومد دیگه خودم میرم قبلا اینطوری نبودما الان وابسته به شخص دیگه ای برای انجام کارها دارم و اینو متوجه ش شدم یا مثلا اخر هفته ها اگه برنامه ای نریزیم حالا یا با دوستام یا خواهرم حرص میخورم بعد میگم تو ذهنم( جهنم اصلا میشینم خونه رو فایل ها کار میکنم) بعد دوباره اروم نمیشم میرم زورشون میکنم ک حتما یه جا بریم بعد که تصمیم میگیرم اصلا خودم برم یا ب درک و اینا یهو هزارتا موقعیت جور میشه و من کانون توجه رو بیشتر درک میکنم این اشتباهاتیه ک با اینکه میدونم هی پاسش میدم تو ذهنم
یا منم خیلی ادم دقیقه نود هستم اینقدر یه کاری ک فرصتش زیاده رو انجام نمیدم و با همین جمله ک حالا وقت زیاده تنبلی میکنم و یا فراموش میکنم یا فرصتش پیش نمیاد
خیلی موارد هست مثل نوشیدنی های مختلف و چرت و پرت خوردن کلکل با ادمهای نامناسب خواب بیش از اندازه و…
پیدا کردن این موارد هم کلی مقاومت ذهنی داشت و ازم انرژی گرفت ولی خوشحالم که پیداشون کردم و مقاومت ذهنمو شکوندم که ازون تنبلی بیجا در بیاد
همش مدیون شمااام استاد عزیزم برای بار ده هزارم ازتون ممنونم ️
به نام یگانه قدرت جهان هستی
سلامی گرم خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان و دوستان عزیزم در این سرزمین وحی اللهی
این فایلهای الگوهای تکرار شونده با اینکه قسمت اول فایل در تمام قسمتها تکرار شده اما من هر بار گوش میدم واسم جدیده و اصلا احساس میکنم اولین بار هست که دارم گوش میدم و چقدررررررر جای تامل و تفکر داره و چه ریشه هایی رو از باورهای منفی و محدود کننده میشه پیدا کرد که هیچوقت فکرش هم نمیکردیم که تکرار فلان کار یا فکرمون غیر عادیه..
استاد عزیزم بسیار سپاسگزارم برای آگاهی هایی که شما به ما میدی و استفاده از هرکدام از اونها میتونه زندگی مارو در تمام جوانب متحول کنه..واقعا خدارا سپاسگزارم برای وجود پر از صداقت و سخاوت و دانش شما استاد بی نظیرم
اما در مورد سوال این فایل..من همون وقت که میشندیم چند مورد یادم اومد که مطمئن هستم با تفکر و تامل بیشتر به موارد بیشتری میرسم..
یکی از اشتباهات من اینه که سعی در تغییر دادن دیگران دارم البته با شنیدن فایلهای استاد و دوره عزت نفس خییییلی بهتر شدم و دارم می پذیرم که من ناتوانم در تغییر دیگران و هر کس پاسخ فرکانس خودش رو می گیره
اما در پی تغییر دیگران اشتباه دیگری که انجام میدادم و باعث میشد حالم بد بشه یا روابطم دچار مشکل بشه بحث کردن با دیگران بود بخصوص افراد نزدیکم به این نیت که شرایطشون تغییر کنه و بهتر بشه..دایم میگفتم فلان سریال رو نبینید،اخبار کوش ندید،با فلانی رفت و آمد نکنید و….. و دیدم توجه من به رفتارهای انها در واقع توجه من به ناخواسته است و من بیشتر و بیشتر به زندگی ام ناخواسته دعوت میکنم…و اونها که اوضاعشون خوب نمیشه خودم هم هیچ اتفاق خوبی واسم نمیفته و الان خییلی خوب شدم..مثلا دارن تلویزیون می بینن من یا میرم توی یک اتاق دیگه،یا هندزفری میزارم و فایلهای استاد رو گوش میدم و اگر جمعی باشه که امکان اینکارها نباشه ، میام تو سایت کامنت میخونم و اتفاقا خیلی حالم بهتر میشه و توجهم رو از روی نا خواسته ها بر میدارم و بحث هم نمیکنم،کدورت هم پیش نمیاد و..
یکی دیگه از اشتباهات من که بارها انجامش دادم اینه که هر مسئله ی مالی که توی زندگی ام پیش اومده سریع طلا فروختم و حلش کردم و نتیجه اش اینه که من که کللللللی طلا داشتم الان چند تیکه ظریف دارم و هنوز مسائل مالی هستن و چون با آموزشهای استاد فهمیدم نه باید قرض کنیم و نه چیزی بفروشیم اینکارو نکردم و اتفاقا از جای دیگه حل شده بدون اینکه من طلا بفروشم یا قرض کنیم..
هر روز دیر بیدار میشم و کلی از وقتم میره و عذاب وجدان میگیرم،چند روز خوب میشم دوباره بر میگردم روی روال قبل که اینو هنوز حل نکردم و امیدم اینه که با خرید دوره قانون سلامتی و استفاده از اگاهی های این دوره این مسئله هم حل کنم انشالا
تمرینی که میدونم واسه کارم مهمه و در پیشرفتم خیلی بهم کمک میکنه رو دائما عقب میندازم..چند وقت انجام میدم و دوباره تنبلی میکنم..البته از دیروز تصمیم گرفتم که در لیست هدفهام بنویسم و یکروز در میان انجام بدم و حتما انجام میدم چون هر چیزی که در لیست اهدافم مینویسم حتما انجام میدم و جلوی مقاومت ذهنم می مونم اینم از نتایج دوره عزت نفس هست که در عملگرایی به من خیلی کمک کرده..خدارو شکر ررر
البته الگوهای تکرار شونده دیگه ای دارم که در کامنت فایلهای این دسته میگذارم..
خدارا هزاران بار شکرگذارم که اینقدر خودم رو نسبت به قبل بیشتر شناختم که میتونم پاسخ این سوالها رو بدم چون اگر قبلا این سوالها از من پرسیده میشد یا جوابی نداشتم یا باید خیییلی فکر میکردم و در نهایت جواب خیلی خاصی نداشتم اما با استفاده از آموزشهای استادم و استفاده از کامنتهای دوستان عزیزم خیلی شناختم از خودم بیشتر شده و میتونم نقاط ضعف و قوتم رو بیان کنم..
خدایا شکرررررررت
استاد عزیزم و همه دوستان همفرکانسی ام در پناه الله یکتا شاد و تندرست و سعادتمند باشید
دوستتون دارم.
خدایارو نگهدارتان..
به نام خدای مهربان
سلام
1.عقب انداختن کارها
الگو تکرار شونده عقب انداختن کارهارو من بعضی وقت ها دارم،، توی بعضی چیزها که خیلیی شدید این موضوع هست و به من آسیب های بسیار عجیب و غریبی زده اما توی بعضی مسائل هم خیلی اینکار رو نمیکنم که البته زور اون عقب انداختن ها خیلی بیشتره
خب طبق درکی که من از الگو های تکرار شونده و ارتباطش با کانون توجه کردم این هست که ما به این دلیل یک کاری رو عقب میندازیم بخاطر اینکه داریم توجه میکنیم به سختی هایی که اون کار داره، یا رنجی که اون کار داره، یا توی ذهنمون به بی فایده بودن اون کار داریم توجه میکنیم،، و. خلاصه اون کار رو با نا راحتی توی ذهن تنظیم کردیم مثلا من و دوستم امکان داره یک شغلی مشترک داشته باشیم… مثلا من کارهایی که باید برای شغلم انجام بدم رو هیچوقت عقب نمیندازم اما میخوام برم ورزش هعی میگم باشه یک ساعت دیگه باشه نیم ساعته دیگه اما رفیقم همیشه کارهای مربوط به شغل رو میبینی عقب میندازه اما عاشق ورزش هست همیشه اول وقت میره ورزشش رو میکنه
حالا این جا داستان چیه به نظر من دوست من که ورزش رو به تعویق نمیندازه داره توی ذهنش این توجه و این سناریو رو میچینه که:
چقدر قراره برم ورزش حالم رو خوب کنم، چقدر دوستات خوبی رو قراره ببینم، چقدر پیشرفت کردم. و برام اسون تر شده ورزش کردن و….
ولی توی شغل همش داره میگه این چه کاریه،، چقدر سخته و اینا و هعی به تعویقش میندازه،،، و فرار میکنه از رنج
کلا همون مفهوم رنج و لذت بنظرم توی این موضوع خیلی صادق هست
حالا منی که این الگورو میبینم دارم، کاری که باید بکنم چیه؟ باید ببینم چه کارهایی رو دارم تعویق میندازم بعد بیام توی ذهنم بگم به اون کار و ویژگی هاش دارم چه توجهی میکنم؟ ایا توجهم روی امکان پذیریش هست، ایا توجهم روی لذت هایی هست که داره میاره یا توجهم روی سختی ها و دشواری هاش هست و اون رو برای خودم طاقت فرسا کردم. عادت توجه به سختی های یک کار توی خودم و خانواده ام قشنگ به چشم میاد و این همین مفهوم رو میرسونه که باید بیشتر حواسم از این به بعد به این موضوع باشه و اینو یادم باشه که از همین الان که دارم کامنت رو مینویسم به راحتی یک کار توجه کنم،،، فایل دستیابی به اهداف سخت است یا آسان هم دقیقا راجع به این موضوع صحبت شده که اگر یک کاری اسون توی ذهن شما باشه دیگه شما واقعا مثل هلو اونو انجام میدین! (مختصر ترین خلاصه ایی که میتونستم بگم از اون فایل خخخخ)
دقیقا منم یک عالمه وقت دارم و وقتمو میکشم و تا اخر سر اونو انجام بدم واقعا هم هزار بار هم ازش ضربه خوردم.
خیلی اشتباهات زیادی هست که من خودم بارها و بارها تکرار میکنم مثلا هر چند وقت یکبار امکان داره موضوعی که امکان داره میدونم بهم اسیب میزنه و قبلا تعهد دادم هیچوقت انجامش ندم اما بازم انجامش میدم با اینکه مطمئنم اشتباهه اما انجامش میدم
یک موضوع دیگه ایی که هست من کارکردن روی باور هام و خودم رو هم حتی خیلی وقت ها به تعویق میندازم،،،
من شروع یکسری تصمیمات بزرگ رو هم به بعد موکول میکنم.
اتفاقا دقیقا قبل از گوش دادن این فایل دقیقا داشتم به این موضوع فکر میکردم که یکسری اشتباهاتی من همیشه مرتکب میشم که منو برمیگردونه به نقطه اول
و به این نتیجه رسیدم که این باور توی ذهن من هست که نکنه من لایقش نیستم
یا اگر. جواب نده چی یعنی ترکیب ترمز عدم لیاقت و شک داشتن منو همیشه برگردونده به نقطه اول یا مثلا گفتم من از پیش بر نمیام وسط راه ول کردم و باز چک و لگدشو خوردم و گفتم این چه کاری بود کردم بعد مثلا اینطوری به خودم میگم وای وای! اگر. اون موقع ول نمیکردم الان چه نتایجی گرفته بودم و الان چه هیولایی شده بودم اما ول کرده بودم باز میام از اول شروع میکنم باز وسط راه ول میکنم
درواقع الگو دوم من میشه
2.ادامه ندادن (وسط راه ول کردن)
بیشتر اوقات وسط راه ول میکنم یک کاری رو و یک مسیری رو که شروع میکنم.
حالا این میتونه با چیت کردن باشه با ادامه ندادن باشه و برمیگردم سر نقطه اول
باور هایی(ترمز هایی) که این الگو رو تکرار میکنه
•من لایقش نیستم
•جواب نمیده
•سختی اش خیلی زیاده
•من از پسش بر نمیام
•اینا همش بی فایدست
•اگر جواب نده چی
•ترمز کمال گرایی
و یا خیلی وقت ها فرار میکنم از مسئله های بین راه یعنی یکی از عواملی که باعث میشه من وسط راه ول کنم و دیگه تمرکز نزارم روی کاری که دارم انجام میدم این هست که به یک مسئله کوچیکی که بر میخورم میگم دیگه جواب نمیده و کل اون شک ها دوباره میاد و خلاصه بجای تمرکز روی توانمندی هام تمرکز میکنم به روی ناتوانی هایی که برای حل مسئله دارم
ببینید یعنی این موضوع منو له کرده بارها و بارها
خیلی خیلی خیلی زیاد منو به نقطه اول برگردونده و خیلییی زیاد مثلا فکر کن من یک تصمیمی رو گرفتم خب،، تا پله 30 ام مثلا رفتم بعد چیت میکنم باز میفتم توی پله 1 ام باز به خودم میام و تا 30 میرم باز میفتم توی پله 1 بعد میبینی شش ماه گذشته و من همینجوری توی همون پله موندم و موندم
الان که دارم به خودم این حرفا رو میزنم دارم متوجه میشم که چه آسیب هایی این مسئله به من میزنه و با خودم دارم میگم سینا یکبار برای همیشه این مسئله رو امشب درک میکنی ث حل میکنی وگرنه کل زندگیت رو به باد میدی ولی اگر بتونی این پاشنه آشیلت رو حل کنی خیلی اتفاقات خوبی میفته و واقعا هم همینطوره
یکم بیشتر بخوام شرح بدم این الگو تکرار شونده رو
مثلا من یادمه یک زمان هایی مطالعه میکردم درمورد افزایش تمرکز و تمرین هاش رو انجام میدادم مثلا حذف حواس پرتی ها و ندادن ورودی اضافی به ذهن و اینجور چیزا از اصول تمرکز بود که اموزه های استاد هم به این موضوع تاکید داره من مثلا بیست روز سی روز عالی عمل میکردم و تا حد خیلی خوبی پیش میرفتم اما بعد یهو تعهداتم و اون مهم بودن ها همه از بین میرفت و من باز امکان داشت طبق اون اصول عمل نکنم و تمرکز ذهنی ام برگرده به همون نقطه اول باز به خودم میومدم و شروع میکردم اما باز یکم پیش میرفتم اما ول میکردم
حتی توی کار کردن روی دوره کشف قوانین هم همینطوری بارها و بارها بوده مثلا داشتم خوب پیس میرفتم عمل میکردم ترمز هام رو کشف میکردم اصولی پیش میرفتم اما باز یکم ثل میکردم و شل میکردم و هموم سرخوشی که پایین درموردش صحبت میکنم میومد سراغم و حسابی منو خارج میکرد باز میگفتم نمیشه دیگه و میومدم از اول اموزه هارو شروع کنم و باز یک مدت خوب پیش میرفتم اما باز ول میکردم.
وقتی ما یک تصمیمی رو میگیریم و تا تهش نمیریم خیلی انرژی از ما میگیره واقعا باید تصمیم بگیره ادم تصمیمی که گرفته رو که میدونه درست هست تا جایی که میتونه با جهت دهی گفتگو های ذهنیش به خودش قدرت بده تا مسیر رو ادامه بده.
بچه ها این الگو حتی خیلی وقت ها منو افسرده میکرد و انرژی ام رو میگرفت و البته همین الانشم خیلی وقت ها منو ازار میده مثلا میدیدم منی که سه چهار ماهه دارم روی یک چیزی کار میکنم و باید نتیجه داشته باشم اما باز باید از اول شروع کنم و انرژی منو حسابی میگرفت
و همین یکی چنان اهرم رنج و لذت برای من شده که این تغییر رو واقعا در خودم به وجود بیارم که وسط راه بچسبم بهش و ولش نکنم اگر یک کوچولو هم نجوا اومد جا نزنم سریع و بمونم پاش و با راهکار هایی مثل:
جهت دهی به گفتگو های ذهنی
توجه به باور های مناسب
روی اون موضوعی که دارم روش کار میکنم بمونم
الان یک ایده خیلی فوق العاده ایی به ذهنم رسید که از این به بعد اگر میخواستم اشتباهی کنم یا دوباره الگو ایی پیدا کردم بیام توی همین صفحه یا فایل رو دوباره و دوباره گوش بدم یا دوباره کامنت بنویسم و توضیح بدم برای خودم چون کامنت گذاشتن از اونجا که یک جورایی حالت رسمی تر داره برای ذهنم من رو سرجام مینشونه و تمرکزی مینویسم و از جام پا نمیشم اما وقتی که میخوام توی دفترچه یادداشت ام چیزی بنویسم این اتفاق نمیفته
3.قطع کردن روند یکپارچه توی اوج
یک اشتباه دیگه ایی که خیلی تکرار میکنم این هست که روند یک پارچه ایی که باید داشته باشم رو قطع میکنم یعنی داره یک اگاهی های خیلی خوبی بهم داده میشه حیلی وقت ها یهو مثلا گوشی رو میزارم کنار و با یک احساس سرخوشی میرم و یک چیزی میخورم یا دارم یک تمرین رو خیلی خوب انجام میدم یهویی میلم میره به حواس پرتی و ورودی دادن بجز اون مورد خاص و از این ضربه های بسیار بسیار زیادی خوردم.
اینم به نظرم بر میگرده به همون تکرار اگر من سعی کنم هرجور شده خودم رو نگه دارم پای اگاهی هایی که داره بهم داده میشه پای افکار خوبم و این روند رو قطع نکنم کم کم عادت میکنم به این موضوع و این روند ثانیه به ثانیه اگر قطع نشه یعنی خودمو ثانیه به ثانیه گره بزنم به کاری که دارم انجام میدم معجزاتش بینظیره!
4.سرخوشی
الگو دیگه ایی که از خودم پیدا کردم اینه که خیلی سرخوش میشم و عمل نمیکنم
یعنی مثلا یک چیز خیلی خوبی رو درک میکنم بعد خوشحال میشم میگم اگر عمل کنم چه بشود اگر شروع کنم چی بشه دیگه و خیلی زیاد خیال پردازی میکنم و خیلی میرم توی آینده به طوری که از بس شروعش نمیکنم که انگیزه ام به کلی میخوابه درواقع یک ایده ایی بهم داده میشه و از بس سرخوش اون ایده میشم که شروعش رو یادم میشه بکنم خیلی این مورد توی کارم پیش اومده که یک. فرصتی رو گیر اوردم و گفتم اگر من بشینم تمرکز لیزری روش کار کنم زندگیم در تمام ابعاد تغییر میکنه اما دیدم به طرز خیلی عجیبی انجام دادنش رو انداختم به بعد یعنی مثلا یک ایده خیلی خوبی راجع به کارکردن روی باور هام شاید بهم داده بشه و بعد میرم توی ذهنم فقط انجامش میدم یعنی این سرخوشی خیلیییی زیاد برای من رخ داده حتی یک اشتباه فاحش دیگه ایی که انجام میدم این هستش که مثلا خوشحال میشم از اینکه این ایده رو دارم. و. میخوام شروعش کنم و. مطمئنم زندگیم تغییر میکنه میگم قبلش پس بزار یک چیت بکنم بعدش دیگه جدی شروع کنم و زندگیم رو تغییر بدم و اتفاقی که میفته اینه که به طرز عجیبی این چیت باعث میشه من از مسیر خارج بشم مثال اش هم همین چند وقت پیش بود!
من به یک درک خیلی خوبی از کانون. توجه رسیده بودم و همچنین با کانون توجهم تونسته بودم احساسم رو عالی کنم به طوری که میخواستم یک چیزی رو شروع کنم گفتم:حالا که من میخوام این موضوع رو شروع کنم بزار فلان سریال جدید که سریال کوتاهی هست رو هم بیینم اتفاقی که افتاد میدونی چی بود،،، اولا اون سریال با اینکه کوتاه بود اما حسابی وقت و. بهره وری منو گرفته چون از شب تا خود صبح داشتم نگاهش میکردم تا تمومش کنم (واقعا اشتباه بزرگی بود! من خیلی وقت هم بود البته فیلم و. سریال ندیده بودم و حتی تعهد داشتم اما باز نگاه کردم) و بعد از اون سریال مغز به من دستور داد حالا تو که این همه میخوای خفن اجرا کنی بیا یک چیت دیگم بکن و انچنان این چیت کردن من منو از مسیر خارج کرد که هنوز با اینکه ده پونزده روز از اون قضیه میگذره من اون رو شروع نکردم درست حسابی و حتی خیلی خیلی زیاد شخصیت قوی که داشتم رو ضعیف کرد و اراده من به شدت تضعیغ شد سر همین قضیه و دری برای شکست الکی به روی خودم باز کردم…
میدونی این یک جورایی توی ذهن ما اینطوریه که. ما میترسیم از موفق شدن حتی همین سرخوشی هم از احساس عدم لیاقت میاد وگرنه کسی که لیاقتمند خودش رو بدونه سرخوش نمیشه وقتی یک چیز خاصی رو میفهمه بجاش سریع عمل میکنه چون میگه: معلومه که باید به من همچین چیزی گفته میشد تا عمل کنم معلومه که من لیاقتش رو دارم… و این هم یکی دیگه از همون موضوعات اساسی هست که بازم ربط داده میشه به احساس عدم لیاقت یعنی این احساس عدم لیاقت فوق العادست اگر بتونیم همیشه روش کار کنیم و درهایی از فرصت و. نعمت رو به رومون باز میکنه
و البته از کمال گرایی هم میاد که میگه. نمیدونم بزار ساعت رند بشه شروع کن یا بزار فردا با تعهد شروع کن از اول صبحی و اینم موضوع مهمی هست
سرخوشی یکجورایی انگار توی به مغز من دوپامین میده که انگیزه منو میگیره یعنی من میرم نیم ساعت توی سرخوشی غرق میشم و بعد میبینم دیگه میلی به عمل ندارم بلکه میل به خیال پردازی اضافی دارم
5.تجسم کردن ِ چیزایی که قرار نیست رخ بده یا اتفاقاتی که گذشته رخ داده
الگو دیگه ایی که هست این اشتباه هست که به شدت اتفاقاتی که قرار نیست بیفته یا چیزای گذشته رو تجسم میکنم یعنی میام توی ذهنم مثلا یک اتفاقی که توی یک جمعی 5 ماه پیش رخ داده رو تجسم میکنم یا مثلا تجسم میکنم توی یک جمعی هستم و یکسری حرفا رو دارم میزنم درصورتی که دیگه هیچوقت اون جمع رو قرار نیست ببینیم اما بازم داره منو درگیر خودش میکنه.
خب درمورد حذف این الگو راهکاری که به ذهنم میرسه اینه که وقتی که این اتفاق افتاد اگاهانه به خودم یاد اوری کنم که سینا این توی گذشته بودن هیچ کمکی بهت نمیکنه و داره بهت اسیب میزنه و با توجه به موضوعی که دارم بهش توجه میکنم. توجهم رو ببرم سمت دیگه. مثلا اگر دارم یک. مهمونی که خیلی قبل تر بوده رو تصور میکنم بگم سینا اون مهمونی تموم شده و. تو قرار نیست دوباره برگردی به اونجا و با اون افراد پس این تجسمات خیلی بی فایدست
این و نمیدونم افراد دارن یا نه اما توی من یکی که زیاد هست حتی مثلا این موضوع که کاش توی فلان موقعیت فلان حرف رو میزدم
یا مثلا صحبت های و. اتفاقات گذشته رابطه که داشتم رو یاداوری میکنم
اینم یک اشتباهی هست که بیشتر وقتمو میگیره مثلا میبینه نیم ساعت هست که من دارم به ذهنم همینطوری ورودی گذشته رو میدم و نمیزارم تمرکز کنه.
6.چیت کردن توی قانون
که شامل اشتباه کنترل نکردن ورودی ها هم میشه
هر چند وقت یکبار من خودمو گول میزنم و میرم باز یک کوچولو توی فضای مجازی و فیلم و ویدیو هایی رو میبینم که ورودی نامناسبی هستن یا حداقل مفید نیستن برای من و اینطوری کم کم دارم خودمو ضعیف تر میکنم یعنی یکی از مورد هایی که همیشه منو توی یک یو یو قرار میده و باعث بالا و پایین شدنم میشه همین موضوع هست که درسته موردش خیلی کمه اما بحث اینه همین یکبار هم خیلی وقت ها کلی از منظم بودن من رو بهم ریخته
یعنی یک روز بی نظمی کل اون روز هارو خراب میکنه درواقع چیت میکنم توی قانون تقلب میکنم میگم حالا یکبار بار برم فلان فیلم رو هم ببینم،، حالا یک بار هم توی فلان جمع باشم،، حالا فلانی اگر حرف های نادرستی میزنه بازم برم باهاش دوست باشم اشکال نداره.
حالا یکسری ترمز هارو بنویسم درمورد این الکو
ترمز هایی که سبب این الگو میشن:
1.ترس از قضاوت مردم
2.قضاوت خودم با دیگران “یعنی مثلا میام میگم اینکه مردم دارن یک جور دیگه رفتار میکنن من عجیب غریب ام و فلان و اینا”
و البته که چیت نکردن با جهت دهی گفتگو های ذهنی هم خیلی مرتبط هست ومن باید همیشه به خودم یاداوری کنم که:
چیت کردن دری رو باز میکنه برای شکست و منو برمیگردونه توی پله اول
الان میفهمم تازه منظور استاد رو که میگه من اصلا نمیخوام که شکست بخورم که باز بخوام از اول پاشم و ترجیح میدم همیشه توی مسیر درست بمونم این باور بنیادین استاد و شخصیتشون باعث میشه هیچوقت چیت نکنن چه توی قانون چه توی همین قانون سلامتی که مثال آخرش هست و خب منم باید این شخصیت رو بسازم!
و به خودم بگم بارها که من ترجیح میدم همیشه توی مسیر بمونم تا اینکه بخورم زمین که بخوام از اول پاشم مگه دیوانه ام که هعی بخوام دوباره کاری کنم؟
خیلی وقت ها شده میدونستم نباید با یک کسی دوباره برم توی رابطه که به خودم تعهد داده بودم اما باز دوباره ارتباط بر قرار کردم و بعد دیدم بعد یکی دو ماه باز متوجه اشتباهم شدم اما فرقش اینجاست که دوماه دوباره از زندگی خودم رو تلف کردم بخاطر یک اشتباه کوچیک
اوه اوه! یک تکرار اشتباه همین الان دوباره به ذهنم اومد که از اینم ضربه خوردم:
7.صحبت درمورد قانون با دیگران
وای که این اشتباه رو من بارها و بارها کردم این دیگران از خانواده خودم بگیر تا دوستان و افرادی که یک مشکلی دارن و من اومدم قانون رو براشون توضیح بدم
و بارها به خودم گفتم من دیگه درمورد قانون با هیچکی صحبت نمیکنم اما باز دوباره تکرار کردم این موضوع رو
اصلا وقتایی که درمورد قانون صحبت نمیکنم یک احساس ارامشی دارم
و به طرز جادویی عمل کردنم به قانون میره بالاتر یعنی من موقع هایی بوده که حتی یک کلمه گفتم دیگه درگیر حرف قشنگ نمیشم و متعهدانه این رو اجرا کردم
و عمل کردنم به قانون خیلی زیادتر شده بود
الان که دارم این منطق ها رو برای خودم میارم که بهتره درمورد قانون با کسی صحبت نکنم خیلی احساس میکنم این اشتباه در من کمرنگ شده
و همچنین ترجیح میدم نتایجم صحبت کنه
یک جورایی اون لذتی که توی ذهن ما برای تایید گرفتن از دیگران هست رو بجای اینکه با حرف قشنگ پر کنم با نتیجه ترجیح میدم پرکنم چون عملا کسی که دنبال حرف قشنگ هست دنبال نتیجه نمیره چون تحسین رو با حرفای قشنگ گرفته (و البته اینو هم توی خودم هم توی کلی از افراد دیدم)
ولی کسی که درمورد قانون صحبت نکنه فقط دنبال اینه که نتیجه بگیره تا احساس رضایت کنه از خودش
“واو چه اگاهی”
++++++
واقعا تصمیمات به ظاهر کوچیکی که ما میگیریم خیلیی توی زندگی ما تاثیر بنیادینی دارن تصمیماتی که در لحظه ان و در ظاهر کوچیکن.
مثل وارد یک رابطه عاطفی شدن
تماس تلفنی با یک کسی
یک کاری رو شروع کردن
یک کاری و تموم کردن
یعنی خیلی وقت ها ظاهرش اینه که میری به یک ادمی که میدونی مناسبت نیست دوباره پیام میدی و یک چیز عجیب و غریبی نیست اما همون یک پیام میتونه تورو دو سه ماه عقب بندازه که چه بسا خود من با همین اشتباه خیلی از تایم های فوق العاده ارزشمندم رو تلف کردم برای هیچی
خیلی مهمه که ما درک کنیم چیزایی که میدونیم تهش پوچ هست رو قدرت داشته باشیم کات کنیم
و شاخ و برگ های اضافی رو قطع کنیم و شهامت داشته باشیم رشد کنیم
خیلی وقت ها اشتباهاتی که ما میکنیم به ظاهر یک تصمیم کوچیکی هست و فکر میکنیم خیلی توی نتیجه ما تاثیر نداره اما به کل مسیر زندگی مارو عوض میکنه
اگر با فلانی نمیرفتید توی رابطه که کلی به شما اسیب زد چقدر جلو میفتادید(دارم به خودم میگم ها)
اگر بجای اینکه برم بیرون دور دور مینشستم و اموزش میدیدم چقدر توی نتیجه من تاثیر داشت
هزارتا از این تصمیم ها که زندگی مارو به صورت بنیادین تحت تاثیر قرار میدن
خیلی باید دقت کنیم توی این موضوع
و حواسمون به تکرار اشتباهات باشه…
++++++++++
این الگو ها همیشه باید باهاشون کار کنم و از این به بعد زیاد احتمالا درمورد این پاشنه اشیل بیام این صفحه رو مرور کنم اما باید الان حل. بشه دوست ندارم یکسری اطلاعتت و. حرفای قشنگ رو زده باشم اما تغییری در من رخ نده اما هنوز اون کاری که میدونم خوبه رو شروع نکنم اما هنوز اشتباهاتم رو تکرار کنم میخوام تغییر کنم از بعد نوشتن این کامنت چون اگر تغییر نکنم یعنی این تایمی که گذاشتم هیچ. فایده ایی نداشته.
الان یک ایده خیلی خوبی بهم داده شد برای اینکه بتونم خوب روی این موضوع کار کنم و واقعا تغییر کنم و اگاهانه تغییر رو از همین امشب شروع کنم این بود که این الگو هایی که اینجا نوشتم رو بیام روی یک کاغذ بنویسم و توی اتاقم توی دست و پام باشه همیشه و یادش بیفتم و اگاهانه هر لحظه دیدمش بدونم که باید گفتگو های ذهنیم و کانون توجهم رو جهت بدم
و بالا اون برگه عنوان الگو تکرار شونده: تکرار اشتباه بنویسم و هرچی باز به ذهنم اومد که اشتباه هست یا اصلا یک اشتباهی رو کردم و. متوجه شدم دارم تکرارش میکنم بیام و درموردش بنویسم!
خداروشکر میکنم که این ایده داده شد همزمان که این ایده بهم داده شد ایده های دیگه ایی هم بهم مثل. همین داده شد برای کار کردن روی خودم به وسیله نوشتن توی برگه هایی که جلوی چشمم باشه
خیلی خوبه که همین الان با نوشتن کامنت تصمیمی که گرفتم رو اجرایی کردم و باز این اشتباه به تعویق انداختن کارها و سرخوشی و… رو انجام ندادم و این نشون میده با همین چیزایی که نوشتم و همین تایمی هم که کار کردم روی خودم تغییر دادم تا حد خوبی
چون قبلا چند بار پیش اومده بود که یک ایده ایی به ذهنم میرسید حین کامنت نوشتن و مینوشتم اون ایده رو اما کامنت که تموم میشد بخاطر ترمز های کمال گرایی و عدم لیاقت و… که درموردش گفتم اونو به تعویق مینداختم و سرخوش میشدم و میگفتم حالا برم اول مثلا شام بخورم بعد فلان کار رو انجام میدم و بعد میدی هیچوقت انجامش ندادم اما الان واقعا این برگه رو اماده کردم و نوشتم و قراره دیگه ایده هام رو بلافاصله که گفته میشه انجام بدم چون دیگه قرار نیست این الگو رو تکرار کنم
معنی نداره اصلا که من یک تایمی بزارم و الکو های تکرار شونده ام رو بنویسم اما باز تکرارشون کنم!
حداقل تا جایی که میتونم باید دیگه تغییر بکنم شاید یک شبه اتفاق نمیفته اما اگر واقعا به خودم بگم همین الان باید تغییر کنی بعد این کامنت خیلی اتفاقات مثبتی میفته
اگر واقعا ایده هام رو از فردا اجرایی کنم که ده بیست روز به تعویق مینداختمشون وایی! چقدر من با این االگو هایی تکرار شونده به خودم ظلم کردم و خدایا سپاسگزارم که منو هدایت کردی به این فایل فوق العاده بینظیر که این الگو هارو بنویسم
خداروشکر میکنم احساس میکنم با همین نوشتن خیلی تغییر کردم.
•یک لیستی میخوام از کارهایی که همش عقب انداختم رو اماده کنم و شروع کنم انجام دادنشون رو
•یک لیست کلی هم از ترمز های این الگو تکرار شونده یعنی “تکرار اشتباه” میخوام توی یک برگه دیگه بنویسم تا اگر توی روز هرموقع چشمم بهش خورد اگاهانه یک تایمی طبق اصل بهبود گرایی برای ذهنم با گفتگو های ذهنیم منطق بیارم برای اون ترمز ها که حذفشون کنم.
+++++
حدود دوساعت و خورده ایی هست که دارم به این موضوع فکر میکنم و کامنت مینویسم بدون وقفه و احساس رضایت خوبی دارم البته هنوزم به فکر کردن و یکسری کارها درمورد این موضوع ادامه میدم (بدون اینکه روند یک پارچه رو قطع کنم که الگو 3 من بود)
احساس میکنم همین تایمی که گذاشتم کار کنم روی این موضوع کلی منو جلو انداخت و کمکم کرد اشتباهاتی که بارها تکرارشون کردم رو به هیچ عنوان دیگه انجام ندم.
+++++++
میدونی این الگو های تکرار شونده تکرار اشتباه یک جورایی دست خودمونه یعنی مسئولیتش رو کامل میپذیریم برای همین فکر میکنم خیلی شفاف تر میتونیم کاتش کنیم تا مثلا الگو تکرار شونده روابط که ما توی ذهنمون فکر میکنیم فلانی به ما بدی کرد و دست ما نیست
و الان بهم گفته شد که اگر بتونم توی همه جنبه ها همین حد از مسئولیت پذیری و تحت کنترل من بودن صد در صدی رو به وجود بیارم میتونم زندگیم رو خیلی راحت تر کدنویسی کنم و. صد در صد مسئولیت زندگیم رو خودم بپذیرم. همینطوری که صد در صد اشتباهات رو خودم میپذیرم!
++++++
در حین نوشتن این کامنت اگاهی های فوق العاده ایی بهم داده شد و اونارو تا جای ممکن نوشتم و ایده هارو اجرایی کردم خودم احتمالا بارها و بارها دوباره کامنت خودم رو بخونم و اگر باز الگو دیگه ایی رو کشف کردم بیام و درموردش بنویسم و سعی کنم به هیچ عنوان دیگه اشتباهات و تکرار نکنم و بعد از این کامنت و این کار کردن واقعا شخصیتم تغییر کنه
+++
این روز ها هم خیلی بیشتر دارم مفهوم تغییر شخصیت و درک میکنم و همچنین خیلی به این فکر میکنم شخصیت قدرتمند وسازنده و خیلی عالی بسازم و همیشه روی این موضوع کار کنم و خب یکی از همین رشد هایی که میتونم توی خودم بدم این هستکه روی این الگو کار کنم و. دیگه این اشتباهات رو تکرار نکنم یعنی شخصیت من بشه شخصیتی که:
•کار هارو به تعویق نمیندازه
•وسط راه ول نمیکنه تسلیم نمیشه و تا تهش میره
•ثانیه به ثانیه روی موضوع مدنظرکار میکنه و روند رو قطع نمیکنه
•درگیر سرخوشی نمیشه و به سرعت عمل میکنه
•توی گذشته یا اینده و تصوراتی که پوچ و بیهوده هستن زندگی نمیکنه.
•دوست نداره که زمین بخوره و دوباره برای بلند شدن کلی انرژی صرف کنه پس چیت نمیکنه
•درمورد قانون با هیچ کس صحبت نمیکنه و فقط فکرش رو درگیر درک کردن خودش از قوانین و عمل کردن میکنه و میزاره نتایجش صحبت کنن و دنبال نتیجست بجای حرف قشنگ
“این بهبود های شخصیتی رو در خودم به وجود آوردم و بازم روشون کار میکنم! به امید الله مهربان”
+++
خداروشکر که فرصتی برای نوشتن و کار کردن روی خودم به من داده شد تغییرات فوق العاده مثبتی رو خداروشکر در خودم ایجاد کردم! و قراره ادامه بدم و برم توی دل کارهایی که عقب انداختن و ادامه بدم و ادامه بدم و خداروشکر میکنم روی این نقطه ضعف های شخصیتیم کار کردم بازم اگر پیدا کردم حتما مینویسم حالا یا توی کامنت های این صفحه یا توی برگه خودم
واقعا چقدر یک فایل اگر درست ازش استفاده کنیم میتونه زندگیمون رو تغییر بده!
خداروشکرر
خداوند یار و نگهدار و هدایت گر هممون!
به نام خدای مهربان
دوست داشتم درمورد یک الگو تکرار شونده “تکرار اشتباه” که متوجهش شدم صحبت کنم تا اینجا بنویسم و یه شفافیت راجع بهش برسم و بتونم راحت حلش کنم
یک جورایی هرچی ما شفاف تر بشیم به اشتباهاتی که داریم انجام میدیم و اونارو بنویسم و باز کنیم و شرحش بدیم راحتتر میتونیم حلش کنیم دقیقا مثل مسائل که هرجی شفافیت اون مسئله رو بیشتر کنیم به راه حل های بهتر و اسان تر هدایت میشیم اشتباهی که میخوام بنویسم درواقع میشه اشتباه 17 ام من که توی این فایل در خودم پیدا کردم
17.کنترل نکردن تغذیه
خیلی وقت ها من میدونم که نباید فلان غذا رو بخورم یا مثلا میدونم خوردن فلان چیز یک لذت کوتاهی داره اما تاثیر بدی روی تمرکزم و وقتم میزاره و اینو تجربه کردم و بارها و بارها دیدم پرخوری نباید توی موضوعایتی انجام بدم اما باز تکرارش کردم یعنی و از چند جنبه این موضوع به من ضربه میزنه
اولا چون به بدنم استراحت نمیدمو همش بهش ورودی میدم باعث میشه زود خسته بشه و تمرکزش از بین بره
همچنین وقتم رو میگیره چون همش به فکر خوردنم
(البته به امید خدا که دوره قانون سلامتی رو اگر تهیه کنم این مشکلات در عمل به فانون سلامتی کامل حل میشه اما تا حدودی با اگاهی های دوره آشناییت دارم)
خوردن انگار شده عادتم
وقتایی که یکم ذهنم شلوغ میشه یا هرچیزی به خوردن پناه میبرم و این دقیقا تبدیل شده به عادت من یعنی یک جورایی از اون فکر ها میخوام اینطوری فرار کنم با چشیدن لذت خوردن از اون جنس افکار فرار کنم
ازطرفی وقتایی که خیلی سبک بودم و ورودی کمتری به بدنم دادم کاملا حس میکردم که خیلی لطیف تر شدم و احساس بهتری دارن در طول روز
تازه وقتی که ورودی کمتر میدم به بدنم خیلی وقتم صرفه جویی میشه چون به فکر خوردن نیستم دیگه و البته که خیلی کمک میکنه تمرکز بیشتری داشته باشم
حتی خوردن یک چیز کوچولو هم وعده به حساب میاد و من سعی میکنم از این به بعد کمترین وعده رو در طول روز به خودم بدم (حداقل یک وعده و حداکثر دو وعده) و هیچی ما بینش نخورم تا تمرکز و. وقت بیشتری داشته باشم
البته بارها ازش ضربه خوردم اما هعی تکرارش میکردم اما همین نوشتن توی بخش کامنت های این بخش خیلی بهم کمک میکنه اشتباهاتم رو تکرار نکنم
سه روز گذشته از وقتی که این فایل رو شروع کردم به انجام دادن تمریناتش و نتایج تغییر شخصیتی بینظیری بوده
یک مورد اشتباه دیگه ام که مرتکب میشم الان میخوام درموردش صحبت کنم که از اشتباه 12 ام من یعنی کمال گرایی میاد،، کمال گرایی خودش باز کلی “ریز اشتباه” رو در دل خودش جای میده که من میخوام درمورد یکیشون صحبت کنم اینطوری هست که من بعضی اوقات دنبال رند شدن ساعت برای شروع کردم هستم
اینو یعنی امروز متوجه شدم یک روشی هست برای کار کردن تمرکزی اینطوری هست که شما 50 دقیقه زمان میزاری کار میکنی و ده دقیقه هم استراحت میکنی حالا من مثلا ساعت 14:15 دقیقه اگر ساعت بود میگفتم اوکی باشه از ساعت 3 دیگه جدی این 50 دقیقه هارو شروع کنم و تایم زیادی رو امروز همینطوری شد و البته که الان که دارم مینویسم همین اگاهی باعث شده که فردا رو پر قدرت تر پیش برم و این اشتباه رو حداقل الامکان دیگه تکرار نکنم همچنین حواسم به تغذیه ام هم باشه
خیلی وقت ها این اشتباه تغدیه از باورهای اشتباه نسبت به سبک تغذیه میاد که از دور و وری ها توی ذهن ثبت شده اینکه حتما باید سه وعده بخوری یا از بس دیدیم هرچیزی رو هرموقع رسید همه میخورن فکر کردیم عادیه دیگه ولی خب عادی نیست و من میخوام این موضوع رو حل کنم و البته منطق های خوبی هم از فایل های اگاهی های دوره قانون سلامتی متوجه شدم که کمکم میکنه که خیلی جدی تر بگیرم این سبک زندگی رو
خداروشکر میکنم که بازم فرصتی شد تا دوباره درمورد اشتباهاتم بنویسم
این کار کردن روی الکو های تکرار شونده اشتباه رو مشتاق هستم که ادامه بدم و اشتباه ادامه ندادن که دومین اشتباهم بود رو توی این موضوع و هیچ موضوع دیگری تکرار نکنم و حتی شده روزی فقط خوندن لیست اشتباهات باشه برای یم اقدام عملی در راستا این موضوع اونو انجام بدم
خداروشکر میکنم تا الان 17 تاالگو تکرار شونده اشتباه پیدا کردم و کلی اصلاح در شخصیتم داشتم
خدایااا شکرت
خیلی روزام بهتر داره سپری میشه با اگاهی نسبت به این اشتباهات
خداروشکر!
بنام خدای مهربون و سلام اساتید عزیزم.
قبل از هر چیز خداروشکر میکنم چون توی مثالهلی استاد و دوستان دیدم کلی از اشتباهات رو ندارم یا روش کار کردم اگه قبلا داشتم.
یکی از اشتباهات تکراری من،خوده اشتباه کردنه..
یعنی اکثرا برای انجام کارهام یا تصمیمگیریهام کلی تحقیق میکنم و قضیه رو زیر و رو میکنم و جوانب رو میسنجم و در آخر بازهم میبینم حداقل یه جای کار یه اشتباهی کردم.
نمیدونم این الگوی تکرار شونده از باورهام ایجاد شده یا از ترسهام یا از حساسیتی که دارم.
چون فکر میکنم طبق خوابهایی که از زمان بچگی داشتم و توی قسمتهای قبلی گفتم،از اشتباه کردن میترسم و هنیشم سرم میاد.
دومین الگوی تکرار شونده در اشتباهات من،،اعتماد کردن به ادمهاست
بارها بهم ثابت شده و از اعتماد کردن،ضربه خوردم و بازهم به راحتی اعتماد میکنم
توی دهنم فکر میکنم همه مثل خودم هستند.
بهشون اعتماد میکنم
قراردادهای محکمی نمینویسم باهاشون
و غالبا با مثبت نگری پیش میرم و خودم رو راصی میکنم.
استاد جان ،توی بعضی از مسائل دچار تردید میشم که قضیه از باورهای مخرب آب میخوره یا از حساسیتی که روی اون قضیه دارم.
یعنی مثلا وقتی الگوی تکرارشوندم اینه که افراد جواب تلفنم رو نمیدن،،،
یه باور مخرب از قبل دارم؟
یا اینکه چون افراد زیادی جوابم رو ندادن،روی این موضوع حساس شدم و درواقع دارم به سمت منقی داستان توجه و تمرکز میکنم.
ممنون میشم توی این قضیه هم جوابم رو بدید.
سپاسگذارم از آگاهایهای شما و هدایت های خداوند هدایتگر
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت اساتید بزرگم
امروز صبح این فایل رودیدم استاد گذاشتن
خیلی حواسم بود که مواظب باشم اشتباه نکنم جایی رو
همه چی داشت خوب پیش میرفت تا دوباره من از مدار خارج شدم
نمیگم داستان رو تا اینکه اومدم نشونه ی امروزم رو دیدم
قدم پنجم دوازده قدم بود بعد گفتم خداجون هدایتم کن کدوم جلسه بعد قدم پنجم جلسه ی چهارم هدایت شدم ناخودآگاه دستم خورد روش باز شد بعد اومدم گوش کردم البته اینو بگم قبلش حالمو خوب کردم اومدم باز کافی شاپ و موزیکه لایت فرانسوی و این فایل رو گوش کردم دیدم بعله باید میشده این تضاد من چیزی نمیدونم حتما درست بوده قبلا هم تکرار شده بود ولی خوب حرف زدن بود منتهی باتیکه و بحث یه کوچولو صدام بالا بود و یه کم توهین به اون طرف البته اون یه کاری کرده بود ولی بازم این حق رو نداشتم چون من خودم خلق میکنم زندگیمو اون چیکارس وای خدایا منو ببخش
از مدار خارج شدم میدونین ولی سریع به خودم اومدم تو مدار درست بعدش ذهنم رو کنترل کردم کاملا به خودم اومدم و گفتم طبقه اون فایل من چیزی نمیدونم خدا میدونه خودش خدا مثله هلکوپتری ببین داره از اون بالا تو رو میبینه حتما این اتفاق درست ترین بوده تا تو رو به هدفت برسونه
من اعتماد دارم به جریان هدایت
من ایمان دارم توکل دارم به خدا پس آرومم و بازهم رها
خدارو میلیاردها بار شکرت
تازه بعدشم رفتم خیابون فرشته یه پاساژ خفنش که تبلیغ نشه نمیگم اسمشو واسه خودم عطر فوق العاده خوشبو خریدم
بعدش دوباره رفتم بهترین کافی شاپه همون پاساژ خونه های فوق العاده لاکچری جلوم و ماشین های فوق العاده از جلوم رد میشدن و ادم های فوق العاده اونجا حالم رو خوب کرد حسابی خدارو میلیاردها بار شکرت
الانم در کنار یه کافی امریکانو در کافی شاپ در آ اس پ دارم کامنت میزارم فقط اومدم بگم که این اشتباه نمیشه گفت مسیره هدایته من بوده خدارو میلیاردها بارشکر
خیالم راحت شد حسابی
عاشقتونم
فعلا در پناه الله یکتا باشین
سلام استاد عزیزم و بانو شایسته مهربان و همسفرانم
امروز فایل رو هدایتی گوش کردم. منم از 12قدم نتایج خوبی گرفتم. الانم میخوام از قدم1 دوباره شروع کنم. چون حس میکنم عین مسیری که دفعه اول درست یادش نگرفتی، منم اگاهی های لازم رو دریافت نکردم. والبته می دونم این اگاهی ها رو باید مادام العمر به گوش جان رسوند.
زهرای عزیزم که چقدر هوشمندانه عمل کردی. بهترین ها تصیبت باشه. چقدرم قشنگ حرف زدی. بازم درسهای جدید از عملگرایی. خدا رو شکر که دوستانم اینقدر موفق هستن.
منم تو حوزه روابط رشد خوبی کردم. کسب و کارم رو البته با شراکت راه انداختم. وبه این اگاهی رسیدم که استااد درست میگن که شراکت نه. ودرک این اگاهی واگاهی های دیگه از نتایج این دوره بوده.
در ادامه نتایح همیشه از یادگیری فراری بودم، ولی حالا الزامش، ونتایجش رو درک میکنم.
به ترید ورود کردم ودر حال اموزشم. درحالیکه چند سال پیش مختصر سرمایه ام در بورس به 1/3رسید.
یاد گرفتم که نه بگم وفارغ از ترسهای قبیلم که وای ناراحت بشه و بره و کاری برام نکنه، با توجه به قانون اینکه هیچکس تقشی در زندگی من نداره جز خودم و خدا.
اما
در حوزه جدب درامد حس صعف دارم.
ماه اول کاسبیم 500هزار تومن سود برداشت کردم. الان بعد یکسال بین3میلیون تا 5میلیون متغیر هست.
و نگرانم از این نوسان.
والان در راستای سوالات استاد
من به سلامتیم کوتاهی میکنم، رژیم مناسی ندارم، با زعم ذهنم بخاطر درامدپایین، ولی میدونم بخاطر باگ ذهنیم ثروت هست.
در رانندگی هم کم حوصله هستم و زود از کوره در میرم.
از شما عزیزانم سپاسگزارم میشم که راهنمایی کنید
عاشق همه خانواده عباس منشی ام هستم.
عاشق بزرگ خاندان عباس منشی ام هستم
و مریم جان عزیز دل. الگوی بی نظیر برای زنان
ازخدا سلامتی، سعادت، شادی، ثروت و ارامش دارم.
منتظر جوابهای گرمتونم.