پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 7 - صفحه 26 (به ترتیب امتیاز)

487 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    وحید گلباف گفته:
    مدت عضویت: 2274 روز

    سلام و ارادت

    خدمت استاد عباسمنش بزرگوار و عزیز دلشون

    وهمچنین هم اعضاء ی خانواده عباس منش

    واقعا از ته دلم از خداوند بابت اینکه شما استادم هستید سپاسگزارم عمیقا

    جواب سوال استاد ؛؛

    واقعا هر چی فکر کردم دیدم؛ ای داد بیداد

    من از چه چیزهای ساده و پیش پا افتاده ای

    بیشترین ضربه را خوردم (البته همزمان مهم)

    دوست عزیزم خوب اشاره کرده بود به موضوع توحیدی بودن این فایل

    یه جورهایی وقتی ادم از یه موضوع واحد و یکسان مرتب ضربه میخوره اسمش اتفاق نیست این دقیقا شرک به خدا هست و ظلم خود بعدم تازه شاکی از اینکه چرا همش این اتفاق برای من میوفته ؛؛با چاشنی گله وشکایت از خدا (که چرا جوابم را نمیدیو،،،،،،

    چیزهایی که برای خودم زیاد تکرار شده

    1- خوب گوش نکردن به حرف دیگران (کاری ، عاطفی و……

    2- حمایت کردن بیجا از دیگران (به خصوص از دختر و پسرم (البته در مورد پسرم بهتر شدم خیلی راضی هستم اما باعث از بین رفتن عزت نفس دخترم شدم این موضوع را الان که دارم مینویسم متوجه شدم)

    3- دیدن سایت های خبری و بخصوص سایتهای ورزشی (واقعا برام تبدیل به عادت عذاب دهنده شده بود ) هر چند ورزشی بود اما واقعا جزء اتلاف وقت و عمر چیزی برام نداشته

    4- راضی کردن دیگران توی بعضی از کارها (راضی کردن خانمم برای اینکه با من هم مدار بشه { خارج شدن خودم از مدار}راضی کردن مشتری برای اینکه ازمن خرید بکنه{ شرک }

    دفاع کردن از شخصی که خودش نیست برای شخص دیگه{احساس مسئولیت الکی}

    5- به تعویق انداختن کارها( از هر نوعی که به ذهن تون بیاد) که فقط انجام یه مورد کاریش در امدم را 20 تا 30 برابر میکرد ،،، نمیدونم الان باید گیره کنم یا بخندم به خودم وای خدای من این خودزنی هست کاش یه ضربه بود (این تصادف هست

    استاد واقعا ازتون سپاسگزارم بابت این فایل از تههههههههههه دل

    خدا شکرت بابت این اگاهی

    6-حساب کردن روی ادمها (به غیر از خدا) البته الان خیلی بهتر شدم اما هنوز جای کار دارم

    7- نسیه خرید کردن (البته ماهانه به موقع تصویه میکنم ) اما دیگه باعث میشه حالم خراب بشه و احساس کمبود داشته باشم

    8- احساس گناه داشتن در مقابل دیگران

    9- احساس قربانی شدن (جدیدا)

    10- تعارفات بیجا در کارم (از حق خودم گذشتن)

    11- حرف نزدن مواقعی که باید از حقم دفاع کنم

    12-از خود گذشتگی به اسم احترام گذاشتن به دیگران

    استاد عزیزم فقط جواب دادن به این سوال شد خودش نصفی از دوره عزت نفس

    13-ترحم ودلسوزی بیجا درمورد دیگران

    14- عمل نکردن 100درصدی به اموزه های شما(که بیشترین ضربه را هم از اینجا خوردم)

    15- اولویت قرار دادن کارهای دیگران نسبت به کارهای خودم(ای داد بیداد از دست خودم)

    16- احترام نگذاشتن به بخودم

    17- عهد شکنی با خودم (سهل نگاری)

    18- توجه کردن به افکار منفی( بزرگ کردن بعضی از افکار منفعی به صورت گفت وگوی ذهنی حالا از خر نوعش که به شدت ازش ضربه خوردم

    19- دروغ گویی (خیلی کم ) ولی ضربه های وحشتناک

    20- قضاوت بیجا در مورد بعضی افراد

    21-مدیریت اشتباه در مورد دیگران

    22-سیگار کشیدن (بوی بد ،پایین اومدن عزت نفس

    خدایا واقعا سپاس گذارم بابت اگاهی های این فایل و همچنین وجود استاد عباسمنش عزیز

    واقعا من خیلی از باورها و کارهای نادرستم را باید اصلاح کنم

    ولی جالبه برام که الان که از این الگوهای تکرار شونده که این همه بهم ضربه زده اگاه شدم

    خوشحال شدم واحساس خوبی دارم

    جالبه برام

    راستی اقا بگم من یزدی هستم اگر یه جاهایی سخت شد خوندنتون بدونید از کجا اب میخوره

    دوستدار همه تون هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    هادی صفدری گفته:
    مدت عضویت: 895 روز

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستان

    الگوی تکرار شونده ای که ازش صحبت شد در زندگی من یکی این بود که وسایلم رو طبق یک روتین تکرار شونده گم میکردم

    که به لطف الله واموزه های استاد عزیزم وقرارگفتن تو مسیر خودشناسی…….

    تونستم ریشه اون رو تو بچگی خودم که از سوی والدینم احمق وگیج خطاب میشدم پیدا کنم

    والان مدتی هست که با دادن باورهای اصلاح کننده با گوش کردن صدای ضبط شده خودم در طول روز که من آدم با هوش و حافظه ای هستم و تکراررررررر روزانه و به یاد آوردن شرایطی موقعیت هایی که از نظر ذهنی عملکرد خوبی داشتم

    تونستم مشکلم رو حل کنم

    بخدا همه چیز ذهنیه

    ممنونم بخاطر این آگاهی ها استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    مهرداد یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 983 روز

    سلام به همه دوستان و همچنین استاد بزرگوار

    اشتباهاتی که همش داره تکرار میشه و ازشون ضربه میخورم اینه که

    من خیلی وقتا با مشتری روراست نیستم و نمیتونم اون سفارشی رو که میده قیمت بالاتر بهش بدم و وقتی سفارشش اماده میشه قیمت بالاتر از اون چیزیه که بهش گفتم و بعد نمیتونم قیمت واقعی رو از مشتری بگیرم و اینجا ضربه میخورم و به خودم میگم دفعه بعدی بالاتر قیمتو میگم و باز هم همون اتفاق میفته

    مورد بعد همیشه کارهای ضروری رو به عقب میندازم مثل تعمیر ماشین یا کارهای خونه و اینجا هم ضربه خوردم

    یا اینکه روی تمریناتی که توی دورها هست تنبلی میکنم و میدونم اگر انجام بدم زندگیم روونتر میشه اما باز یادم میره و میگم فردا انجام میدم

    یا ترس از دست دادن پول و کم شدن پول توی حسابم وبازم میدنم اگر بترسم پول بیشتری از دست میدم و حسابم شده مثل یویو هی زیاد میشه دوباره میاد پاییین و این ترس نمیزاره یه روند سعودی داشته بشم

    همت این اشتباهات بر میگرده به عدم احساس لیاقت یا باور کمبود با اینکه بیشتر وقتا دارم توی سایت فایل میبینم و کامنتهارو میخونم اما بازم میبینم این باورها داره کار خودشونو میکنن

    اگر دوستان راهنمایی یا تمرینی در مورد احساس لیاقت دارن ممنون میشم کمکم کنن

    در پناه الله یکتا شادو ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    ملیحه امامی گفته:
    مدت عضویت: 852 روز

    سلام به استاد عزیزم

    سلام بچه های هم فرکانسم ؟

    استاد عزیزم من از وقتی فایلای شمارو گوش میدم خیلی روی باورهام کار میکنم من خانمی ارام و مهربان و دلسوزم و هم خیلی صبور

    اصلا تحت هیچ شرایطی عصبانی نمیشم ولی درون خودم میجوشم و با خودم و خدای خودم خیلی حرف میزنم تا تخلیه روحی بشم

    اوایل زندگیم اینطور نبودم وهر اتفاقی که میفتاد با همسرم درد و دل میکردم وضربشو هم میخوردم چون همسرم فردی بشدت عصبی هست و زود در برابر حرفی که به صلاحش نباشه واکنش نشون میده با داد و بیداد میخواد دنبال راه حل بگرده و همین واکنش شدیدش باعث شد کم کم ازش فاصله بگیرم

    و هر حرفی رو بهش نگم

    این اشتباهم بارها و بارها تکرار میشد ومن وقتی واکنش شدید اونو میدیدم خودمو لعنت میکردم که چرا گفتم باز عصبانی شد ؟

    ولی دیگه جلو دهانم رو میگرفتم تا هر چیزی رو از اطرافیان و خانوادم و خانوادش و حتی خبر خوب رو هم باز گو نکنم و این طور شد که شدم زنی ارام که حتی توی مهمونی هم که میرم سکوت رو بیشتر ترجیح میدم و دوست دلرم شنونده باشم و فقط با دوستانی که هم فرکانس من هستن صحبت میکنم و چقدر متاسف میشم از این که چرا ادما همش میگن ما نمیتونیم جلو عصبانیت خودمونو بگیریم ما عادت کردیم ولی نمیدونن که چقدر ارامش در برابر هر اتفاقی خوبه وپاسخ مثبت میده به امید روزی که همسر من و تمام اونایی که زود عصبانی میشن به ارامش واقعی دست پیدا کنن همه شما رو به ایزد منان میسپارم

    خدا به هممون صبر و ارامش عطا کنه تا به خواسته هامون برسیم ان شا الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    حسین موحد گفته:
    مدت عضویت: 1014 روز

    سلام میکنم به استاد عزیزم

    .

    .

    .

    اشتباهی که من مرتبا تکرار میکنم این است که:

    1- با دوستم میریم بیرون و میدونم که نباید برم و بار ها به خودم میگم دیگه نمیرم ولی تا زنگ میزنه سریع میرم یا خودم زنگ میزنم

    2- کار های مهم زندگیمو خیلی آروم آروم انجام میدم و آروم میبرم جلو ولی وقتمو برای چیزای که برای زندگیم مهم نیست بیشتر میزارم و زودتر هم تموم میکنم

    3- من بیشتر جاهایی که با من جدی حرف میزنند و باید جوابشون را بدم یا توضیح از خودم بدم، سکوت میکنم با این چرایی که مهم نیست چیزایی که میگن ولی بعدش تو تنهاییام طرف را محکوم میکنم و بهش توضیح میدم که اشتباه برداشت کردی اینچنین گفتی حقیقتش اینه و تو نمیفهمی، درحالی که هیچکس نیست من خودخوری میکنم

    .

    .

    .

    با توجه به چیزایی که نوشتم در حالی که برای من به این اندازه واضح نبود، به این مسئله رسیدم که موضوع کمبود عزت نفسه که بار ها و بار ها با تمرین های مختلف من به این نتجه رسیدم که باید روی عزت نفس کار کنم ولی جالبه که باز به تعویق میندازم و آروم آروم پیش میرم

    .

    .

    .

    من با عزت نفس به همه چیز میرسم حتی به خدا ولی چرا جهاد اکبری راه نمیاندازم تا بسازمش؟

    من همیشه ازخدا میپرسم و جواب میدهد و جوابی که الان داد این است که:

    1- باور ندارم با عزت نفس به همه چیز میرسم

    2- باور ندارم که میتونم عزت نفس بسازم

    3- فکر میکنم اونقدر لیاقت ندارم که به همه چیز برسم وگرنه میتونم عزت نفس بسازم (ولی نمیخوام)

    4- من نباید خوش بگذرونم

    .

    .

    .

    اینا باور های محدود کننده من است که دوساله دارم روی خودم کار میکنم ولی نتایجی بزرگ ندیدم و باید اینارو حل کنم نه اینکه شب را به روز ببندم

    خدای من اگر نبودی، اگر تو خدا نبودی واقعا این حس خوب را میتونستم داشته باشم؟؟؟؟ شدی مهربان تر از مادر و محکم تر از پدر که همه جوره ساپورتم میکنی هدایتم میکنی

    خدایا من را نجات بده از باورای منفی و هدایتم کن به الگو های مناسب تا زندگیم را بسازم

    استاد جان بی اندازه ازت سپاسگذارم و تا اینجا با این هفت تا فایل این تنها فایلی بود که من نمیتونستم بیام جواب بدم و یادم رفته بود ولی هدایت شدم و اومدم

    من باید این باورارو حل کنم و نمیدونم چجوری اما تعهد میدهم که من انجام میدهم، امروز تاریخ کامنتم درج شده، بعدش میام در ادامه این کامنت مینویسم که چیا شد خدایا شکرت

    ممنون استاد جان و خانم شایسته عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    فاطمه شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1731 روز

    سلام وقتتون بخیر و شادی باشه انشاالله

    وقتی این سوال رو پرسیدید تو ذهن من 2تا الگو اشتباه که تکرار شد اومد

    اینکه وقتی وارد رابطه عاطفی میشم کلا از خودم دور میشم از برنامه هایی که داشتم مثلا درسمو ادامه بدم،زبان بخونم،مشغول به کار بشم و…

    انگار فکر و ذکرم فقط رابطه میشه که به ثمر برسه و خیلی ناراحت شدم که دوباره این تکرار شد و با خودم عهد بستم که دیگه این اشتباه تکرار نکنم و حواسم باشه که رابطم به برنامه آسیب نزنه و درست مدیریت کنم و احساس میکنم اشتباه دیگم همین مدیریت هست که بلد نیستم رابطه عاطفی و برنامه هامو مدیریت کنم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    M گفته:
    مدت عضویت: 327 روز

    به نام سیستم هدایتگر بشر

    سلام

    چه اشتباهاتی را شما زیاد تکرار می‌کنید؟ یعنی با اینکه فهمیده‌اید این کار اشتباه است اما دوباره آن را انجام می‌دهید؟

    1_من انجام کارهای ضروری‌ام را مرتب به تعویق می‌اندازم من همیشه کارهایم را در آخرین لحظه انجام می‌دهم مثلا چند ماه هم وقت داشته باشم میزارم لحظه اخر استادمخصوصا تو امتحاناتم.

    2_من در مدیریت پول هر بار همان اشتباه را تکرار می‌کنم اصلا پس انداز کردنم افتضاح اجناسی میخرم که بدرد نخوره و از سر دلسوزی هرجنس اشغالی میخرم ‌بعدم باید بندازم دور.

    3_من همیشه غذای نامناسب می‌خورم با اینکه هر بار از این کار ضربه می‌خورم.مثلا میرم شکلات شیرینی کلی میخورم کلی هم بعدش باز به بدبختی رژیم میگیرم اصلا یکی از الگوهای تکراری من همین دائم رژیم گرفتن ول کردنه.

    4_تا دیروقت بیدار میمونم

    5_جایی که باید لال باشم ساکت خیلی حرف میزنم تو کار دیگران دخالت می کنم و بهشون مشورت می دهم اخرشم بحث میشه.مثلا هرموقع به مادرن پدرم گفتم حرفی تهش بحثمون شده بازم میگم

    6_گاهی زود عصبی میشم به مشکل میخورم بازم عصبی میشم .

    7_قول می دهم شخصیتم عوض کنم ارام تر بشم ولی نمی تونم در برابر دخالت دیگران سکوت کنم عصبی میشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    نگین نگین گفته:
    مدت عضویت: 2125 روز

    سلام به همه ی دوستان بخصوص استاد عزیزم و مریم خانم گرامی

    خب من قبلا خیلی درباره ی خودم تو جمع شوخی میکردم و حس میکردم با این کار بامزه میشم و تو جمع محبوب! بعد از آشنایی با استاد عملا اینکار رو کنار گذاشتم ولی هنوز حرفهایی بود که درباره ی خودمه یا یه مسئله ای که برام اتفاق افتاده که برای بقیه تعریف میکردم، تو این چند ماه گذشته رسسما یه صدایی میشنیدم که میگفت نگین نگو! نمیفهمیدم که چرا نباید بگم چون موضوع خاصی نبود اما کم کم فهمیدم اون موضوع ناخودآگاه فرکانس یا حس بد رو منتقل میکنه واسه همین صدای درونم میگفت نگو، اماااا موقع صحبت کردن مثل تو فیلما یه فرشته رو شونه‌ی راستم و یه شیطان رو شونه‌ی چپم حس میکردم که یکیشون میگفت نگو یکیشون میگفت بگو، خلااصه گاهی به حرف فرشته گوش میدم و گاهی نمیتونم خودم رو کنترل کنم و به حرف شیطان گوش میدم و اون حرف رو میزنم این موضوع جدیدا خیلی برام تکرار میشه و باید تمام تلاشم رو کنم که در تماام موارد نه فقط گااهی، اون حرفها رو نگم. و این حرفها رو میگم فقط به دلیل اینکه حرفی برای گفتن داشته باشم و سکوت شکسته بشه و این اشتباه رو تکرار میکردم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    نسرين خالقي گفته:
    مدت عضویت: 1300 روز

    سلام بر استاد استادان و مریم بانو و همه محققان این سایت

    این فایل برای خود خود من أست از بس که کار هایی را می گم انجام نمی دم و باز انجام میدم ،

    استاد جان از ته دلو باور کردم که همه چیز توحید أست از هر راهی برم ، از هر طرف نگاه کنم توحید أست که راهگشای من أست این ذهن محدود و ترسو و خط خطی من هنوز درک نکرده عظمت خدا را ، خدایی که این همه نشانه در این جهان گذاشته ولی باز من کرم و کورم، این همه در کتابش گفته قدرت دست منه من را باور کنید، باز تا نبینم باور نمی کنم . قدرت خدا را نمی تونم در ذهنم تصور کنم باور نمی تونم بکنم به کمکم میاد همش این چه جوری و چطوری میاد جلو ، خدایا از دست این شیطان ذهن خسته شدم خودت یاریم کن میخوام فقط تو را ببینم فقط قدرت را به تو بدم ، چرا من به هر جنبده ای قدرت میدم به جز تو ، خدایا تو اگر نخواهی من در گمراهی می مانم چشم و گوشم را باز کن .

    این هم ایه امروز بود که خدا می گه پای توحیدی تو لنگ هست ، می دونم لنگ هستم تو دستم را بگیر از دست شیطان و این ذهن نجواگر نجاتم بده .

    یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّـهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّـهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ

    مسلمانان! اگر در حضور خدا مراقب رفتارتان باشید، خدا به شما بصیرتی می‌دهد که درست را از نادرست تشخیص دهید. بدی‌هایتان را هم محو می‌کند و گناهانتان را می‌پوشاند؛ زیرا خدا لطفِ بسیار دارد.

    أنفال – 29

    من خیلی اشتباه دارم ، اگر نداشتم که تا الان باید کلی نتایج بزرگ می گرفتم .

    – فراموش کردن قانون ، وقتی در سایت هستم و کامنت ها را می خونم همه چی عالیه ولی در عمل یادم میره ، وقتی همه تلاشم را می کنم تا ذهنم را کنترل کنم ، تا در حال صحبت با خدا باشم ولی باز همسر جان گیر الکی میده و بهانه میگیره ، قانون را فراموش می کنم که هر چه دریافت می کنم نتیجه فرکانس خودم هست، من که اروم هستم، چرا هی تکرار میشه

    -در جواب دادن و بحث کردن خیلی خیلی بهتر شدم ولی هنوز گاهی می خوام جواب سوال را بدم و عادت بدی که دارم تا حرف تموم نشده می پرم وسط حرف ، همونطور که استاد در یکی از فایلها ی این مجموعه گفتند باید سعی کنم طرف حرفش تموم بشه ، بعد تازه تشکر کنم وبعد با خونسردی جواب را بدم بدون اینکه بخوام واقعا طرف را قانع کنم

    – در شروع کاری بسیار تنبل هستم و با استرس و نگرانی سراغ شروع کار جدید می رم می ترسم نتونم یا به نتیجه نرسه و یا . … ولی شروع کردم به خودم بگم که اصلا هیج مسابقه ای نیست من فقط برای تفریح و لذت بردن این کار را می کنم

    – خیلی علاقه به یادگیری مطالب جدید دارم ولی بیشتر انها را نصفه رها می کنم

    – از یک کاری به کار دیگه می پرم

    – جدیدا خیلی زود ناامید می شم که با هر کاری میشه ثروت زیاد ساخت ، همش نجواها میاد نمیشه مثل استاد شد ، استاد اگر به ثروت به غیر حساب رسیده از فروش این دوره های ارزشمند أست ،(که به شکر خدا ، به کوری چشم حسود ذهن من ، هر روز هم فروش سایت بیشتر و بیشتر میشه و ادمهای زیادی مسیر را پیدا می کنند ، بعد از درامد اینها و بیزینس های جدید به در امد غیر فعال رسیده و همینطور تصاعدی رفته بالا ، وگرنه یک فرد ۵٠ ساله چه جوری میخواد به همچین ثروتی برسه ( البته فرمودید چه جوری ان به من مربوط نیست ولی باز ذهن نجواگر أست دیگه )

    – مورد دیگه که زیاد تکرار می کنم ارزش گذاشتن به دیگران بیش از خودم یعنی مثلا در خانه اول راحتی را اول برای همسر جان و بقیه می خوام واین هم همیشه باعث اعتراض همسر جان أست

    – مورد دیگر عدم مدیریت زمان أست وقت را زیاد تلف می کنم و کارها را با تاخیر انجام میدم یا زیاد طول میکشه

    – خودم را زیاد سرزنش می کنم هما بحث هیجان انگیز عدم لیاقت

    الان همین ها یادم اومد ولی می دونم خیلی زیاد هست .

    دوست عزیزی در یک کامنت درست گفته اگر این کارها برای دیگری بود سعی می کردیم همه را عالی و بدون نقص انجام بدم ولی برای خودم کوتاهی می کنم یعنی برای خودم ارزش کمتر ی قائل میشم . همینه که باید پایه و اساس را درست کرد ، باید عزت نفس را درست کرد.

    شاد و سلامت و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    سلدا گفته:
    مدت عضویت: 715 روز

    من یک الگوی تکرار شونده خیلی آزار دهنده ای دارم که نمیدونم راه حلش چیه با اینکه همواره روی خودم کار میکنم اما باز وقتی تحت فشار قرار میگیرم این الگو این فکر به ذهنم میرسه که امیدوارم خداوند هدایتم کنه که بتونم چاره مشکلم رو پیدا کنم :

    هرچند وقت یک بار فکر خودکشی میاد به ذهنم

    خیلی این مسئله تکرار شده که تا مرز خودکشی رفتم اما انجامش ندادم

    دوست نداشتم اینو اینجا بگم ؛ اما خیلی اتفاق مشهودیه که بارها که مشکلات آزارم دادند دوست داشتم فقط بمیرم و نباشم در این دنیا با اینکه با اینکه دقیقا نقطه مقابل این حس رو هم تجربه کردم خیلی اوقات از زندگی لذت بردم و حتی به دیگران منتقل کردم اما در نهایت بارها و بارها تکرار شده که دلم میخواست با مرگ به دردهای تکراری شده ی زندگیم پایان بدم و همیشه برام سوال هست آیا آدم های موفق یا هر آدمی که به هر حال زندگی خودش رو پذیرفته و داره زندگی میکنه چقدر به خودکشی فکر کرده چندبار شده بخواد خودکشی کنه …

    من خودم شخصا هربار بهش فکر میکنم خودمم اذیت میشم ناراحت میشم که چرا باز آخر ماجرا به این وضعیت میرسم و دردم میاد که فقط فکر به خودکشی آرامم میکنه در اون شرایط

    باز هم عذرخواهم این موضوع رو مطرح کردم ؛؛؛

    امیدوارم دوستان اگه صحبتی به ذهنشون میرسه به من بگن تا دوباره این اتفاق تکرار نشه متشکرم ممنونم

    در پناه خداوند یکتا ؛ برقرار و سربلند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: