پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 7 - صفحه 31

487 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ساجده اکبری گفته:
    مدت عضویت: 420 روز

    سلام به همه دوستان گل و استاد عزیز

    امیدوارم هرجای دنیا هستید عالی باشید.

    در رابطه به این‌ سوال که چه اشتباهاتی را مدام تکرار میکنیم باید بگم که از وقتی با استاد و این صفحه آشنا شده‌ام و آموزه‌های استاد را جدی گرفتم و به آن عمل میکنم، رفتار و عملکردم خیلی بهتر از قبل شده. اما بعضی مسائل هستند که نیاز به کار کردن بیشتر و زمان بیشتر دارند و یا پنهان و ریز اند و به آسانی متوجه ان نمیشیم.

    در این شکی نیست که همیشه جا برای یادگیری و پیشرفت و بهتر شدن داریم و هیچوقت کامل نیستیم، بنابراین تا جایی که یادم بیاید و ذهنم شناسایی‌اش کند موضوعاتی که در آن الگوی تکرار شونده دارم و آن اشتباه و رفتار را تکرار میکنم یادآور میشم:

    من در مورد خواب و رژیم غذایی‌ام مدام دچار لغزش و زیگ زاگی رفتن هستم. یعنی یک مدت هم خوابم را تنظیم میکنم و هم غذای مناسب میخورم، اما بعد یک مدت دوباره برمیگردم به حالت قبل با اینکه میدانم اشتباه است و نتایج قبلی را میگیرم.

    چون فکر میکنم من همینم که هستم و ژنتیکی اضافه وزن دارم و قرار نیست به لاغری کامل و هیکل مناسب و دلخواهم برسم.

    این لغزش و به چپ و راست رفتن در مورد نیاز به محبت و توجه دیگران هم در وجودم صدق میکند‌. وقتی تنها هستم و دور از اجتماع حالم خوب است و رو به پیشرفتم، اما وقتی وارد جمع دوست‌ها یا دورهمی‌ها میشوم انگار حافظه‌ام تا وقتی انجا هستم پاک میشه و خودکار عمل میکنه. بعدش وقتی به رفتارم در آنجا فکر میکنم میبینم بعضی رفتارهایم مثل قبل است و تغییر زیادی نکرده‌. هرچند که نسبت به قبل خیلی بهتر شدم ولی بازهم جا برای بهتر شدن دارم و همیشه جا داریم.

    اشتباه دیگر من این است که در مقابل انتقاد دیگران ناراحت میشم. عصبی نه اما ناراحت میشم و احساس بی‌ارزشی و طرد شدگی برم دست میده. در این مواقع با خودم حرف میزنم و هی تکرار میکنم حرفهای استاد را و بعدش بهتر میشم. اما به صورت کلی این رفتار و حس هنوز هم با من هست و گاهی تکرار میشود.

    اشتباه بعدیم این هست که سعی میکنم از صفحات مجازی مخصوصا انستاگرام دور باشم و درگیرش نشم، یک مدت کاملا پابند هستم و حالمم خیلی خوب است، اما بعدش وقتی یک فرصت مثل نت زیاد یا وای فای پیدا میکنم دوباره میرم سراغش و یک عالمه موضوعات مختلف و نازیبا وارد مغزم میکنم.

    در مورد احساس لیاقت که دروناً احساس لیاقت و ارزشمندی‌ام کم است و سعی در بهتر کردنش دارم.

    به خودم تکرار میکنم که با ارزش هستم و لیاقت بهترین ها را دارم، اما از درون به حرفهایی که میزنم باور کامل ندارم و ذهنم مقاومت نشان میدهد.

    مثلا بقیه را از خودم سر تر میبینم، مخصوصا انهایی که سر و وضع یا چهره‌ی خوبی دارند و تحصیلات بیشتر.

    یا چیزی که خلق میکنم یا کاری که انجام میدهم را ارزشمند و مهم نمیدانم و فکر میکنم عادی و معمولی‌ست.

    البته موارد بیشتری هم هست که نیاز به فکر و توجه دارند تا آن‌ها را پیدا و رویش کار کنم.

    از خدا میخواهم هدایتم کند و یاری‌ام دهد تا بهتر و خوبتر عمل کنم و به آرامش بیشتر برسم و بهترین ها را وارد زندگیم کنم.

    البته لازم به ذکر است که هر روز درحال بهتر شدم هستم و در تمام موارد زندگیم حواسم هست که به چی فکر میکنم و چه عملی را با چه فکری و چرا انجام میدهم. اینکه ایا این کاری که میکنم مفید است یا نه. ایا به افکار و باورهایی که سعی در نهادینه کردنش دارم اسیب میزند یا در تقویتش میکند‌

    به صورت کلی به لطف استاد در بیشتر موارد زندگیم پیشرفت زیادی داشتم و دست از کار کردن روی خودم بر نمیدارم.

    خدایا سپاسگذارتم برای تمامی هدایات و رهنمایی هایی که کردی. برای نوری که به زندگی و ذهنم انداختی و هدایتم میکنی.

    در پناه الله باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    سینا حدادی گفته:
    مدت عضویت: 366 روز

    سلام

    95 درصد رفتارهای روزانه ما توسط باورهای ناخودآگاه ما اتفاق می افته نه چیز بیرونی، فقط و فقط باور های ناخودآگاه ما

    حالا از کجا بفهمیم چه باورهایی داریم؟ از الگو های تکرار شونده

    مثل، بحث و جدل با خانواده و…

    در وحله اول میام میگم رفتار های بد یا ناراحت کننده بیرون با نفس عمیق ، بعد میام آگاهانه برعکس رو به خودمون القا میکنیم ، رفتار های خوشحال کننده شروع

    که ذهن بپذیرد

    و این را تکرار میکنیم هر موقع 40 بار

    بعد از یه مدتی میبینیم که رفتار آدم ها با ما عوض میشه به همین راحتی (:

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2194 روز

    پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 7

    تکرار اشتباه

    این فایل های آموزشی مباحثی است که در دوره ی کشف قوانین زندگی. استاد آموزش داده اند و من چقدر خوش شانس بودم که به این فایل های ارزشمند هدایت شدم خدایااا شکرت

    درود و وقت بخیر خدمت استادان عزیزم و تمام ساکنین این سایت بهشتی و الهی

    سوال این قسمت

    چه اشتباهاتی هست که شما زیاد بارها و بارها تکرارش میکنید؟

    می‌دونید این کار اشتباهه ولی همیشه باز هم تکرارش میکنید؟

    در واقع چه باورها و چه الگوهایی در ذهن مون هست که مدام این اشتباهات تکرار میشه؟؟

    پترن هایی که استاد به آنها اشاره کردن را لیست وار اینجا نوشتم از قبیل اینکه…

    1ـ ممکنه در عقب انداختن کارها باشه و یا اینکه به لحظه ی آخر کشیده میشه و تمام وقت و زمان و انرژی رو هدر میدید و به لحظه ی آخر کشیده میشه و موکول میشه به بعد و بعد حالا بعدااا و بعدااااا و بعداااا

    پاسخ من میتواند اینگونه باشد .. از وقتی با استاد آشنا شدم در همه ی زمینه های زندگیم خیلی خیلی تغییر کردم خدا رو شکر من سعی میکنم اول لیست کارهای روزانه ام رو با شکرگذار بودن حتما بنویسم و بعدش از خداوند کمک و هدایت می‌طلبم تا انجام دادن آن کار را برام آسان و راحت کند تا با موفقیت به اتمام برسانم

    در واقع سعی میکنم برای انجام کارهایم تقسیم کار کنم و یا کارهامو ریز ریز انجام بدم و تا توانایی انجام آن کار را داشته باشم

    مثلا برای انجام اتاق تکونی هیچوقت این فکر رو نمیکنم که همین امروز به هر قیمتی شده تمامش کنم… بلکه اول برنامه ریزی میکنم که چه کارهایی باید انجام بدم مثلا اول از داخل کمدهام شروع میکنم کشوهامو تر و تمیز و مرتب و پاکسازی میکنم آن هم دانه به دانه . مهم نیست که چقدر زمانبر است بلکه مهم این است که با حوصله و با احساس خوب انجامش بدم و بعدش کمی بخودم استراحت میدم و مثلا برای استراحت میام توی سایت چندتا کامنت میخونم و یک چایی و یا قهوه درست میکنم و یا کمی میوه خرد میکنم و یا کمی میرم روی بالکن هوای تازه تنفس کنم و به آسمان خیره میشم و پرواز پرندگان رو تماشا میکنم و از صدای آواز لذت بخش گنجشکها لذت میبرم و بعدش دوباره میام بقیه ی کارهامو انجام میدم .. شاید برای اتمام اتاق تکونی ام دو سه روز زمان بذارم ولی مطمعن هستم که تمام تمرکزم رو گذاشتم برای اتمام آن کار … و یا اینکه وقتی تصمیم گرفتم روی سری فایل های بخصوصی مثل همین سری فایل های ده گانه ی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده بصورت تمرکزی کار کنم.. اول از همه یک تعهدنامه ی سه ماهه برای خودم نوشتم (از نوزدهم بهمن شروع کردم ) و هر روز به تعهدم فکر میکنم و همین تمرکز باعث شده که به لطف خداوند تا به امروز به قسمت هفتم این سری از فایل های دهگانه پیدا کردن الگوهای تکرار شوند هدایت شوم و باورهای درست و مناسب و قدرتمندی را برای هریک از آگاهی های فایل ها بسازمو تمرکز کنم و افکار و باورهای محدود کننده و ترمزهامو پیدا کنم و با تکرار مداوم و مستمر آنها ؛ باورهای جدیدی رو برای خودم بسازم البته با خواندن کامنت دوستان هم کمک میگیرم.

    پترن بعدی..

    2ـ و یا در مدیریت مالی اشتباه میکنید و توی سیو پول ها مدیریت ندارید و هیچوقت پس‌اندازی نمیکنید و در حفظ پول مدام اشتباه میکنید و بازم میگیم بعدااا و بعداا بعداا

    باید اعتراف کنم در این زمینه خیلی منظم نبودم یعنی همیشه برای خرج کردن پول هام از قبل چاله شو می‌کندم و بنحوی تا آخرین ریال خرج میکردم یعنی یک باور بسیار اشتباه ..

    یعنی باورها و بهانه های زیادی داشتم که پول برای خرج کردنه !!! توی این دوره زمونه نمیشه پول پس انداز کرد !! و یا پول بی ارزشه با این پول ها نمیشه چیزی خرید و یا پس انداز کرد و الا کلی باورهای اشتباه که مدام تکرار میشد

    و یا اینکه بقول همون ضربالمثل قدیمی پول چرکه دسته از اینور میاد از اونور می‌ره!!

    خلاصه کلی باورهای مخرب در مورد پول داشتم و هنوز هم بصورت ناخودآگاه در پس زمینه ی افکارم وجود داشته و همچنان دارم.

    ولی مدتی هست که تمرکزی روی این باورهای پولی و مالیم دارم کار میکنم و اقدام هم کردم و نتیجه هم گرفتم ..

    چه جوری!؟؟؟!

    پیش خودم گفتم من باید و باید و حتما بتونم یک پولی رو همیشه سیو داشته باشم . این اولین تصمیم و اقدامی بود که به ذهنم خطور کرد و براش صفحه ها نوشتم و باورسازی ها انجام دادم و تکرارش کردم .. اقدام بعدی اینکه گفتم می‌خوام یک کارت اعتباری داشته باشم که به هیچ عنوان بهش دست نزنم و هر پولی اضافه ای که بدستم رسید فوری در آن کارت سیوش کنم .. که داستان دریافت کارت پاسارگاد رو فایل باورهای ثروت ساز نوشتم

    abasmanesh.com

    … بعد از تمرکز بر این تصمیمات واقعی روی ذهنم شروع تغییرات من ایجاد شد !!!

    چرا میگم واقعی ؟؟؟؟ برای اینکه خیلی توی ذهنم می‌چرخید . خیلی بهش فکر میکردم … خیلی تمرکزم روش فکوس شده بود!!! اینکه چرا من هیچوقت پس اندازی ندارم و یا چرا هیچوقت نمیتونم مثل خیلی‌ها پس انداز مالی و پولی داشته باشم؟؟؟

    خداوند هم این عزم و جزم منو دید . و به راههایی هدایتم کرد که انگار بطور زنجیر وار و جادویی بهم وصل بودند !!

    چه جوری!؟؟؟؟

    الان بهتون میگم!!!

    از آنجایی که دوست داشتم پول بیشتری بسازم علاوه بر حقوق بازنشستگی و یارانه و یا کمک دخترم در خرج و مخارج زندگی .. شروع کردم به بافتن سِت پاپوش های خوش رنگ و زیبا و کلاه و یقه شالی..

    اولش فقط چند تا پاپوش های خوشکل بافتم که یهویی دخترم گفت اینا چقدر خوشکلن!! ! و بعد گفت من اینا رو می‌خوام (دختری که از همه چی دنیا فقط نازیبایی ها رو میبینه و همیشه هم برای همه چی غر میزنه تعجب آور بود))) اون چند جفتی رو که بافته بودم رو بهش دادم !!! بعدش سِت کاملشو برای خودم بافتم به رنگ سبز و کرم رنگ خوشکل و زیبا .. بعدش دیدم دخترم زیر چشمی بهشون نگاه می‌کنه !!!! انگار خیلی خوشش اومده بود!!!

    وقتی دیدم اولین متقاضیم دخترم هست این ایده بهم الهام شد که از این به بعد فقط برای فروش ببافم !! بهش گفتم از این به بعد می‌خوام کلی پاپوش ببافم برای فروش !!! فوری رفتم کاموا سرخ آبی خوشرنگ خریدم و همچنین از باقی مانده ی کامواهای قبلیم چند تا پاپوش های رنگاوارنگ خوشکل بافتم !!!! یک شب دخترم داشت می‌رفت پیش یکی از دوستاش بهم گفت پاپوش هاتو می‌فروشی !!؟ گفتم آره میفروشم .. از این به بعد فقط پاپوش میبافم و میفروشم!!! گفت چند تا بافتی؟؟ .. گفتم توی این هفته دو جفت بافتم!! گفت چند می‌فروشی گفتم جفتی 250 تومان !!

    اولش فکر کردم میخواد به دوستاش نشون بده و برام مشتری بگیره .. برای همین خیلی راحت قیمتشو بهش گفتم!!

    بعد از چند روز فهمیدم که بعنوان کادوی تولد برای دوستش از من خرید !! خیلی خوشحال شدم پیش خودم گفتم آخ جون !!!! قانون عمل می‌کنه !! مشتری دست بنقد بغل گوشم خودمه !!! خداوند منو بسمت این مسیر هدایت کرد که از این طریق پول بسازم!! شاید مبلغ زیادی نباشه ولی برای من خیلی خیلی ارزشمند هستش که چیزی رو خلق میکنم که ارزشمنده و افراد حاضرند براش پولی پرداخت کنند !!! و همچنین برای خودم و کارم ارزش بیشتری قایل باشم

    پس برای کارم خیلی ارزش قایل شدم .. قبلنا هر چی میبافتم فقط به اینو اون هدیه میدادم و به چشمشون هم نمی یومد و فکر میکردن ارزش زیادی نداره !!

    ادامه ی داستان رو بگم ..

    بعد از آن یک کاموای قزمز و سفید خوش‌رنگی که از قبل داشتم رو دوباره پاپوش بافتم و کنار گذاشتم .. دوباره دخترم اومد و بهم گفت اون پاپوش قرمزه رو می‌خوام برای دوستم ببرم داره می‌ره کانادا . اونجا هوا خیلی سرده .. میتونی کلاه شو هم ببافی ؟؟؟

    گفتم : باشه میبافم

    خلاصه نشستم شروع کردم به بافتن کلاه .. یک کلاه خاص و ویژه !! کلاهی که دوتا منگوله ی سفید و قرمز خوشکل بالای سرش بافتم و همچنین یک ماسک صورت به وسیله ی دو تا دکمه ی خوشکل به کلاه وصل کردم که هم بصورت ماسک در فصل سرد می‌تونه کار ساز باشه و هم می‌تونه بعنوان یقه استفاده بشه و هم بعنوان هد بند روی پیشونی . در واقع یک کلاه سه کاره است!!!! اون کلاه هم به قیمت 350 تومان به پاپوش اضافه شد !! (( در واقع از همون چیزهایی که داشتم استفاده کردم ))))

    آهان یک چیز خیلی جالبی یادم اومد … یادمه همین پاییز گذشته وقتی داشتم اتاق تکونی میکردم (همراه با پروژه ی گام به گام خونه تکانی خانم شایسته جانم)))) توی کمدم یک جعبه ی بزرگ از کامواهای رنگاوارنگی رو دیدم که وقتی بهشون نگاه کردم همونجا به کامواها گفتم .. می‌خوام تمام این کامواها رو ببافم و تمامشون کنم ا!! انگار یک کار نیمه کاره ای باقی مانده بود و صدای منو شنیدن که باید به اتمام میرسوندمشون !!!!

    خدا رو شکر یکی دیگر از کارهای نیمه کاره ام به سرانجام رسیده و الان چیز زیادی از آن کامواها باقی نمونده . همشون تبدیل به سِت پاپوش و کلاه و یقه های رنگاوارنگ خوشکل شدند و مهمتر از آنکه تبدیل به پول فوق العاده خوشحال کننده ام شدند خدایاااا شکرت

    بعد از چند روز دوباره بفکرم رسید که اون لوازم و اجناسی رو که درون کارتن ها گذاشته بودم برای فروش رو توی سایت دیوار آگهی بذارم و بفروشم که اون هم داستانش طولانیه که البته در کامنت روز بیست و پنجم مصاحبه با استاد در قسمت گام به گام مهاجرت به مدار بالاتر خانم شایسته جانم نوشتم))) خلاصه تغییر باورهای من واقعا کارساز شده و با تغییر باورهام مشتری ها و خریداران درست و مناسب بسمت من هدایت شدند ..منظورم همون فروش پلوپز بدون درب و قابلمه است که قبلاً نوشتم.

    abasmanesh.com

    خدا رو شکر روز گذشته جمعه . خواهرم و دختر خواهرم تماس گرفتند که از کرج آمدند تهران و رفتند غرفه یرنمایشاه یکی از بستگانشون و قرار شد یک سری هم بیان پردیس پیش من ..

    خیلی خوشحال شدم .. وقتی آمدند پیشم کلی برای من و دخترم کادویی و پیشاپیش عیدی دادن انواع و اقسام خوراکی های خوشمزه آورده بودند … آخه تولد دخترم سیزدهم بهمن بود برای دخترم کلی کادویی های گرانقیمت از عطر و غیره آورده بودند .. برای منم که دیگه نگم براتون که چه چیزهایی آورده بودند .. از عطر مورد علاقه ام گلادیاتور . کرم های جوان کننده و تقویت کننده . غیره .. گردوی درشت و خوشکل . زرشک . زعفران . هل . آلو خورشتی . شکلات تلخ . قهوه و کافی میت . پاپوش پلنگی !!!! یک بسته چای عطری بلوط !!

    از غرفه ای که رفته بودند یک شیشه بادام زمینی اورکانیک و یک شیشه شیره ی چهار کاره خرما و انجیر و توت و انگور !!! وووااای خدای من چقدر خوشحال شدم .

    تازه بعدش که فهمیدند لوازم فروشی دارم کلی وسایل و لوازم ازم خریدن!!!! باورتون میشه ؟؟؟؟

    باورتون میشه مشتری دست بنقد خوب و عالی مناسب خودشون زنگ بزنند و خودشون بیاین و بخرند ؟؟؟

    باورتون میشه خواهرم رفت از روی کارت پاسارگادم عکس گرفت که برام پول بریزه !!؟؟؟

    آخه کارت پاسارگادم رو بهمراه همون کارت پستالی که از مقبره ی کورش کبیر بود و از طرف بانک برام فرستاده بودند رو دقیقا توی سالن روی میز گذاشته بودم که مدام ببینمش !!!!

    باورتون میشه قانون داره همینطوری برام کار می‌کنه !!!

    وووای خدای وهاب و رزاق و بخشنده و مهربان و هدایتگرم سجده ی شکر بجا میآورم که تو بهترین مهربانان هستی خدایاا شکرت

    تا اینجای داستان رو بخاطر بسپارید که حالا می‌خوام از نحوه ی سیو کردن پول براتون بنویسم .. می‌دونم کامنتم خیلی طولانی شده ولی باید اعتراف کنم که اصلا نمیشه از این کوتاهتر و مختصرتر کامنت بنویسم چون داستان هدایت من به سمت سیو شدن پول از همینجا ها شروع شد و می‌خوام ردپایی از خودم در این سایت امن الهی بنویسم و شاید برای شما دوست عزیزی که حوصله بخرج دادی و با اون چشمهای خوشکلت داری کامنت منو می‌خونی نشانه و هدایتی باشه باور کنید من خودم دو روزه دارم این کامنت رو بصورت تمرکزی می‌نویسم البته تا به الان دو روز شده !!!

    بعد از تمام این کارها و ایده ها برای پول ساختن بسمت مدیریت برای سیو کردن پول هدایت شدم که دوست داشتم یک کارت اعتباری جدید و خوبی داشته باشم تا فقط و فقط برای ساختن پولهام باشه و خیلی بصورت هدایتی به این کارت به اصطلاح خوش قدم سرمایه گذاری ام هدایت شدم داستان جالبی داشت که در قسمت فایلهای دانلودی باورهای ثروت ساز نوشتم اینم لینکش

    abasmanesh.com

    پترن بعدی…

    3ـ و یا در مورد غذا خوردن درست و مناسب باشه

    4ـ و یا در مورد ورزش کردن و پیاده روی کردن باشه و یا در مورد خوابیدن درست و بموقع و با کیفیت باشه

    خدا رو شکر برای خوابیدن بموقع و بیدار شدن سپیده دم صبحگاهی ام فوق العاده ارزش قایل هستم و همچنین پیاده روی های مداوم و گوش دادن به فایلهای استاد الگوی تکراری مثبت زندگیم شده و در این زمینه شب و روز برای این سیستم زندگیم از خداوند تشکر و قدردانی میکنم خدا رو شکر

    ولی برای غذا خوردن های درست و مناسب هنوز نتونستم بسمت قانون سلامتی هدایت بشم . ولی در یک حدی مواظب هستم . بخصوص شبها اصلا دوست ندارم بعنوان شام چیزی بخورم. ولی همیشه هم نمیتونم این قانون رو رعایت کنم

    پترن بعدی که استاد مطرح کردن ..

    5ـ در مورد صحبت کردن درست و مناسب و تاثیر گذار باشه یعنی در جایی که باید صحبت کنیم ساکت میشم و در جایی که نباید صحبت کنم مدام حرفهای بیهوده میزنیم و بارها مورد سوءاستفاده قرار گرفتیم و ضربه خوردیم … خدا رو شکر در این زمینه خیلی خیلی روی خودم دارم خوب کار میکنم و سعی میکنم هر حرفی را بی‌موقع بر زبان نیازم و از خداوند هم کمک خواستم که کلام زبانم باشه . و همچنین اگر صحبتی میکنم تاثیر گذار باشه .. خدا رو شکر خیلی بهتر شدم

    پترن بعدی…

    6- آیا خیلی زود عصبانی و عصیانگر میشید و برای هر چیز کوچکی فوری سر و صدا به پا میکنید با اینکه می‌دونید نباید این عکس العملی رو نشان بدید ولی باز هم این اشتباه رو تکرار میکنید و در روابط ضربه می‌خورید….

    خدا رو شکر و خدا رو هزاران هزار بار شکر که آدم فوق العاده صبوری هستم و خیلی دیر از کوره در میرم .. که البته با همون قانون الخیر و فی ما وقع سعی میکنم برای هیچ چیزی عصبانی و عصیانگر نباشم . و هر اتفاقی را بنفع خودم می‌دونم و این صلح با درون خودمو مدیون آموزش ها و آگاهی های تدریس استاد عباسمنش عزیزم میدانم

    7ـ و یا در مورد بی توجهی به سلامت جسمانی هست

    در این زمینه ی سلامتی خیلی خیلی بهتر شدم و بیشتر از همیشه به سلامتی ام اهمیت میدم بخصوص صبح ها اول وقت برای سلامتی و شادابی روز افزونم مدام مدیتیشن های خویشتن دوستی و صلح درون رو به همراه ورزش های نرمشی در همون رختخوابم اول صبح انجام میدم و از اعضای بدنم تشکر و قدر دانی میکنم خدا رو شکر

    پترن بعدی..

    8 ـ اینکه در مورد قول و قرار و تعهد و عهد و پیمان متعهد بودن باشه حالا در مورد کسب و کار و شغل و یا پول باشه و یا در روابط با کار و اطرافیان و مشتری و غیره باشه

    پاسخ این پترن .. در مورد قول و قرار خیلی متعهد هستم البته تا جایی که امکان داشته باشه سعی میکنم خوش قول باشم ولی اگر توانایی آن تعهد را نداشته باشم خیلی راحت میگم قول نمیدم خبر میدم .. و بهش فکر میکنم .. با این موضوع اوکی هستم

    پترن بعدی..

    9ـ آیا وقت و انرژی رو در شبکه های مجازی و دیدن سریال ها و چرخیدن در فضای مجازی و سرگرم شدن با گوشی و چت کردن و تلف کردن وقت می‌گذرانید و غیره ..

    خدا رو شکر در این زمینه خیلی خیلی بهتر شدم بخصوص چت کردن رو کاملا ترک کردم چون افراد زیادی رو کنار گذاشتم و من کارهای خیلی مهمتری دارم که باید براشون وقت و زمان و انرژی بذارم !!!

    پترن بعدی …

    10- و آیا با یادگیری و آموزش چیزهای جدید مقاومت دارید و زود خسته میشین و فوری از ادامه ی کار منصرف می‌شوید و فکر میکنید هیچ چیزی رو یاد نمیگیرید ؟؟؟؟

    خب خدا رو شکر من در این زمینه با یادگیری چیزهای جدیدی که دلبخواهم باشه مقاومتی ندارم . مثلا همیشه توی یوتیوپ بدنبال مدل های جدید و قشنگ بافتنی و پاپوش و کلاه هستم .. اتفاقا یک شال و یقه ی سرهمی زیبا توی یوتیوپ پیدا کردم که باید نحوه ی بافتشو یاد بگیرم و می‌خوام بعنوان کادوی تولد دختر خواهرم که در آخرین روز از اسفند ماه هست سِت کاملشو با پاپوش و دستکش ساده بدون جای انگشت ببافم . چند رو پیش کامواشو خریدم ولی باید برم قلاب سایز کاموا رو بخرم و بعدش می‌خوام با همکاری خداوند برای دختر خواهر قرتیم ببافم …

    خدایا شکرت که امشب هم یک فرصت دیگه ای بهم عطا بخشیدی تا به تعهدم در این بخش عمل کنم .. خدایا خودت هدایتم کن تا بدرستی بیاد بیاورم و بدرستی تشخیص دهم و بدرستی بنویسم چون برای پاشنه ی آشیل ها باید بتونی پَته ی ذهن تو بریزی رو آب .. باید بتونی خود افشایی کنی .. باید مسولیت کارها و اعمال خودتو بپذیری. … باید توانایی شناخت خودت را داشته باشی .. باید مثل آینه خودتو درونش ببینی واضح و آشکار .. باید زخم هاتو ببینی … باید بفهمی از کجا شروع شد و یا چطوری زخمی شدی .. و بعدش تلاش برای ترمیمش کنی . این کالبد شکافی سبب میشه درد رو پیدا کن و نگاهش کنی و مرحم زخم هایت را شناسایی کنی!!

    خدایاااا خودت کمکم کن. خودت قدرت تشخیص بده .. خودت به من نیرو بده .. خودت حامی و پشتیبان من باش تا بتونم. با خودم روبرو بشم .. با خودم روبرو شدن خیلی خیلی بمراتب سخت تر از روبرو شدن با دیگری است .. چون طبق قانون تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء توسط باورهای مان خلق می شود. وقتی ذهن مرتبا در معرض یک ورودی قرار بگیرد، آن جنس از وردی کم کم در ذهن نهادینه شده و تبدیل به باور می شود. سپس آن باور خودش را در تجارب زندگی مان نشان می دهد

    خدایااا کمکم کن تا محدودیت ها وترمزهای مخفی که الگوهای تکرار شونده برام شده را در ذهنم شناسایی کنم . و بفکر ترمیم الگوهای تکرار شونده ی منفی ذهنم باشم

    ساختن باورهای مناسب وقت میخواد انرژی میخواد تعهد میخواد ..

    ومن دارم انجامش میدم ..

    خدایا تمام جنبه های زندگی من نیاز به ترمیم و بهبودی کامل و با کیفیت و معجزه های الهی تو را دارد پس با معجزاتت بی نیازم کن و من را در جهت رسیدن به خواسته ها و آرزوها و رویاهایم هدایتم کن

    خدایااا کمکم کن که بتونم بیشتر از همیشه در این قسمت فعالیت و تلاش ذهنی داشته باشم تا بتونم الگوهای تکرار شونده ی منفی و مخربی که سالیان سال با من همراه بوده را شناسایی و در ادامه ی مسیرم بنفع خودم تغییرشون بدم الهی آمین

    خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم

    و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت و آگاهی و انرژی و سلامتی و پول و ثروت. و نعمت و برکت می خواهم

    IN GOD WE TRUST

    ما به خداوند اعتماد داریم

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 619 روز

    به نام خداوند جان

    سلام به همه دوستان

    در این مرحله با قرار گرفتن در یکسری موقعیت ها فهمیدم که هنوز باید بیشتر کار کنم چون برخی رفتارها داره تکرار میشه و ریشه بزرگی تو ذهنم پیدا کرده و اینو وقتی متوجه میشم که میرم تو رینگ.

    * اولی: تا مسئله ای پیش میاد ذهن من خودکار میره توی حالت ناامیدی و توجه کردم دیدم انگار روی این حالت تنظیم شده و داره ناخوداگاه عمل میکنه و انگار یه شخص جدا از من شده.

    مورد دوم: خریدهای احساسی هست که انگار کنترلش دست من نیست یعنی ذهنم هرجا تخفیف ببینه منو میبره به سمت خرید کردن و این فقط برای خریدهای تخفیف دار صادق هست و دوست داره تند تند خرید کنه و فرصت تخفیف رو از دست نده . که این از باور کمبود و عدم خودباوریم هست و این اعمال اتفاق میوفته و باعث میشه نتونم پول رو مدیریت کنم . طوری که چهار ماه برای خودم تمرین گذاشتم و خرجی نداشتم اما با یه تخفیف همه چی بهم ریخت و میلیونی هزینه کردم و ناراحت شدم ولی خوب شد که حداقل بهتر خودم رو فهمیدم.

    *سوم:هنوزم ذهنم میل شدید داره که بره روی منبر و سخرانی کنه و با اینکه برنامه گذاشتم و خوب عمل کردم ولی همچنان گاهی این عادت تکراری رو داره و دوست داره زیپ رو باز کنه و مشاوره بده.

    چهارم:چیزی که هنوز نتونستم در موردش کار خاصی انجام بدم و منو درگیر میکنه احساس وابستگی به عوامل بیرونی مثل پول هست یعنی وقتی پول دارم خوبم ولی پولم کم میشه احساس غم و اندوه شدید میکنم و نتونستم این وابستگی به پول و عوامل بیرونی رو کم کنم .

    شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    Shahnaz گفته:
    مدت عضویت: 2088 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان و

    دوستان خوبم

    قسمت هفتم الگوهای تکرار شونده ،تکرار اشتباه

    مسلما همه ی انسانها در طول زندگی اشتباه میکنن

    ولی این اشتباهات همان تجربه های ما هستن

    استاد در دوره عزت نفس میگن کسی که در طول

    زندگیش هیح اشتباهی نکرده یعنی هیچ کاری

    نکرده مگه میشه انسان اشتباه نکنه ما باید از

    اشتباهات درس بگیریم و رد بشیم و سعی کنیم یه

    اشتباه رو دو بار تکرار نکنیم

    ولی اینجا بحث یه سری اشتباهات هست که بارها

    و بارها تکرار میشه و خیلی از ما حتی آگاه به این

    اشتباهات نیستم و یه جوری ناخودآگاه شده و من

    حتی کامنت بچه ها رو می‌خوندم میگفتن می‌دونیم

    اشتباه ولی دوباره تکرار میکنیم

    و حالا اشتباهات تکراری من

    واضح ترین اشتباهم که کاملا بهش واقف هستم

    عجله است من همیشه عجله دارم و همیشه فک

    میکنم وقت ندارم دوست دارم زود زود برم مرحله

    بعدی ،فایل بعدی ،فلان دوره رو زود تموم کنم برم

    دوره بعدی ،من حتی توی غذا خوردن هم عجله

    میکنم ,یه وقتایی توی حرف زدن هم عجله میکنم و

    تند حرف میزنم بعضی حروف رو انگار تلفظ نمیکنم

    من دارم در زمینه خطاطی کار میکنم وقتی آموزش

    استادم رو‌میبنم مثلاً روی کشیده ها خیلی آروم قلم

    رو‌حرکت میده ولی من در کسری از ثانیه می‌نویسم

    و خیلی سرعت دارم

    در انجام کارای خونه خیلی سریع عمل میکنم وقتی

    مهمون داریم و کار کردن منو میبننن تعجب میکنن

    که چقدر زود کار رو انجام میدم خوشحال میشم که

    من خیلی توی کارام فرز هستم

    جالبه الان که

    دارم می‌نویسم یادم میاد اگه کسی بخواد موضوعی

    رو برام تعریف کنه و طولش بده بهش میگم

    مختصر و مفید بگو طول و تفسیرش نده حتی

    حوصله شنیدن حرف زیاد رو‌هم نداره حتی وقتی

    کتاب میخونم فقط قسمت‌هایی که بولد شده و یا

    نتیجه گیری ها رو میخونم در طول عمرم فک کنم

    فقط برای فایلهای استاد وقت گذاشتم و هر فایلی

    رو بار ها و ده ها بار گوش دادم و بارها و بارها

    نوشتم

    آنقدر عجله دارم که باعث اضطراب و استرسم میشه

    ریشه عجله احتمالا به مقایسه برمیگرده من خودمو

    با بقیه مقایسه میکنم میبینم اونا موفق هستن و من

    نه بنابراین دچار عجله میشم که از دیگران جا نمونم

    امان از این مقایسه در کامنت های قبلی گفتم که

    مامانم وحشتناک سخت می‌گرفت که ما همیشه

    شاگرد اول باشیم و من بچگی و نوجوانی در یه

    مسابقه نفس گیر بودم برای شاگرد اولی و هر

    لحظه در هر موردی خودم رو مقایسه میکردم که نفر

    اول بشم و این مقایسه با من عجین شده

    و به خاطر این سخت گیری کودکی من به شدت

    کمالگرایی دارم( کیفیت عالی )و عجله اینو نقض

    می‌کنه دوستدارم همه چی در سطح عالی انجام

    بشه و نمی‌خوام تکامل طی بشه

    یعنی از یه طرف زور میزنم که همه چی پرفکت و

    عالی باشه و از طرف دیگه به خاطر اون عجله

    نمیتونم زمان بزارم و صبور باشم و این منو هر

    لحظه در اظطرار قرارمیده

    اشتباه بعدی من اینه به خاطر احساس عدم لیاقت

    جایی که باید حرف بزنم از خودم دفاع کنم به خاطر

    ترس از طرد شدن و مورد قضاوت قرار گرفتن

    سکوت میکنم و بعدش خودخوری و سرزنش دارم

    جالبه آنقدر توی ذهنم دادگاه تشکیل میدم و طرف

    رو مقصر می‌دونم که زمانیکه باید حرف بزنم چیزی

    یادم نمیاد نمی‌دونم باید چی بگم و بعدش میگم

    کاش اینو میگفتم یا اونو نمیگفتم

    اشتباه دیگه اینه که با وجودی که قانون رو‌میدونم

    که تمام اتفاقات زندگیم با افکار و باورهای

    خودمه و هزاران بار امتحانش کردم و نتیجه گرفتم

    بازم توی پاشن آشیلم مثل قبل فک میکنم و حالم

    بده میشه و همه چیزو فراموش میکنم

    اشتباه بعدی توی دلسوزی برای همسرم و بچه

    هامه هزار بار گفتم دلسوزی نکنم ولی به محض

    اینکه مشکلی پیش میاد فراموش میکنم

    اشتباه بعدی من به خاطر عدم لیاقت به شدت نیاز

    به توجه و تأیید دارم و هر بار میخام از موفقیت

    های خانواده برای بقیه تعریف کنم و پز بدم ولی

    صد بار خواستم این کار و نکنم وقتی به خودم میام

    دیدم بازم دارم کلاس می‌زارم و توجه جلب میکنم

    اشتباه بعدی توی تغذیه هست که یه وقتایی

    رعایت نمیکنم ولی در این مورد خیلی وضعم داغون

    نیست مثل اینکه اهرم رنج و لذتش تا حدودی

    درست شده

    اشتباه وحشتناک بعدی

    اینه که مدام در ذهنم انسانها رو با ظاهر چهره و

    اندام و وضع مالیشون و نجابت و آبرو قضاوت

    میکنم اینم ریشش برمیگرده به خانواده و فامیل

    توی کل فامیل ما اگه یک ساعت دور همی باشه

    فقط

    دارن در مورد این حرف میزنن که فلان شخص زیباس

    و یا زشته و وضع مالیش چطوره یا چقدر خانواده با

    آبرو سالمی هستن و منم این باورها رو پذیرفتم که

    عوامل بیرونی باعث لیاقت و ارزشمندی انسانهاست

    هر بار آگاهی های دوره لیاقت و

    عزت نفس رو به خودم میگم ولی خیلی وقتا ذهنم

    دوباره داره بقیه رو قضاوت می‌کنه ولی پوینت مثبتش

    اینه که دیگه من کلامی و توی صبحت کردن

    اینو متوقف کردم و نود درصد از این دورهمی ها

    دور شدم و فقط در ذهنم هستش اونم

    دارم روش کار میکنم دیگه امیدوارم به مرور درست

    بشه

    اشتباه دیگه من اینکه همیشه احساس قربانی

    شدن دارم و اگه هر مسأله ای پیش بیاد حتی اگه

    به من ربط نداشته باشه من در ذهنم دارم خودم رو

    توجیه میکنم دارم از خودم دفاع میکنم انگار

    همیشه احساس گناه دارم

    این اشتباهات رو یادم اومد نوشتم

    استاد به خاطر این فایلهای خودشناسی سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    مرتضی مختاری گفته:
    مدت عضویت: 2818 روز

    بنام فرمانروای جهانیان

    درود فراوان خدمت استاد عزیزم عباس منش و خانم شایسته گرامی و تمام دوستان گلم

    بعضی مواقع اینقدر اشتباهات را تکرار میکنیم که میشوند عادی برایمان و فکر میکنیم که درستش همینه ولی در اصل اینطوری نیست

    استاد عباس منش با طرح این سوال چقدر جالب مارا به فکر فرو می برد که دقت کنیم به اطرافمان به کارهایمان وقتی این سوال را خوندم به فکر فرو رفتم و یه الگویی پیدا کردم که دیگر برایم عادی شده اشتباهی که هر ماه تکرار میشد وقتی حقوق میگرفتم حداکثر تا دهم ماه پول داشتم و دیگه تمام هیچی نمیتونستم بعدش بخرم و منتظر حقوق ماه بعد میمونم و اینقدر تکرار شده بود که عادت کرده بودم حتی بچه هایم هم عادت کردند و سوال می کنند کی حقوق میدن و منم فکر میکردم کارمندی یعنی همین و این تکرار و تکرار و تکرار

    حالا می فهمم که مدیریت مالی بلد نیستم حال میفهمم پس انداز کردن بلد نیستم حالا میفهمم که اقساطی خرید کردن یعنی چی حالا میفهمم وام یعنی چی و خودم با عدم آگاهی این بلا ها را سر خودم آوردم

    از مهر ماه بازم فعالیتم را توی سایت شروع کردم و هر روز دارم فایل هارا می بینم و می نویسم و این هدایت توسط خداوند انجام شده خدایا متشکرم

    دومین اشتباه تکرار شونده

    الان که دارم روی خودم کار میکنم عشقم مخالفه با استاد عزیزم و اصلا قبول نداره این چیزها را و من به خودم میگم باهاش در مورد قانون صحبت نکنم ولی باز صحبت میکنم و باهم بحثمون میشه

    سومین اشتباه تکرار شونده در زندگیم

    پیش خودم فکر میکردم که خیلی میدونم آخه ادم هایی اطرافم بودن که بهم میگفتن تو با بقیه فرق داری باهوشی و منم مغرور میشدم و این غرور هی تکرار شد تکرار شد ولی هیچ نتیجه ای نگرفتم والان به لطف خداوند و کمک های استاد عباس منش و شما دوستان گرامی فهمیدم که من هیچی نیستم و همه چی خداست فقط خدا

    فعلا اینا به ذهنم رسید

    خیلی دوستتون دارم استادعزیزم و دوستان گلم در این سایت عالی

    خداراشکر میکنم به خاطر این آگاهی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    مختار جعفرنژاد گفته:
    مدت عضویت: 980 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد و دوستان عزیزم

    من تا قبل از کار کردن روی آگاهی های 12قدم و قبلا که زیاد جدی رو خودم کار نمی‌کردم خیلی زیاد وسیله گم میکردم از سویچ و کارت بانکی و کارت سوخت ،عینک گرفته تا چیزهای دیگر ولی خدایا شکرت مدتی که بهتر شدم ولی باز هم خیلی کمتر این اتفاقات برام میفته. و از استاد عزیزم سپاسگزارم که این تمرین را برای ما گذاشتن تا به دلیل کارهای اشتباه خودمان فکر کنیم و بفهمیم از کجا آب میخوره و آلان فکر میکنم که بیشترش از بی‌دقتی ،عجله داشتن ،حول بودن در کارها و نداشتن اعتماد به نفس وکم اهمیت دادن به مسائل جزیی زندگی و هر چیزی و سر جای خودش قرار ندادن ایجاد میشه و باید سعی کنم هر روز یه کمی بهتر بشم تا بتونم تکامل را طی کنم .و خدایا شکرت از وقتی دارم دارم 12قدم و با جدیت کار میکنم خیلی از قبل بهتر شدم دیگه کمتر عجله میکنم خیلی آرام تر شدم و آرامش دارم و می‌دانم که هیچ‌ کاری بر عجله درست نمیشه و صبر داشتن بسیار کمک خواهد کرد به من و همیشه باید تمام جوانب کارهام را در نظر بگیرم و حرکت کنم .

    یه اشتباه دیگه که استاد هم بهش اشاره کردن پشت گوش انداختن کارها و دقیقه 90انجام دادن آنهاست که من همیشه از آن ضربه خوردم و تا به حال نتونستم حلش کنم و از خداوند هدایت می‌خوام تا با تنبلی نکردن و برنامه ریزی حلش کنم و همین الان هم یه کاری که هر روز پشت گوش انداختم را برم انجام بدم یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    مهدی قربانی گفته:
    مدت عضویت: 263 روز

    بنام خداوند بشخنده مهربان بنام خداوند هدایت گر درونم من خدایا شکرت بعد از سه سال که با این قوانین اشنا شدم ولی همیشه اتفاقاتی در زندگیم می افتد که همش دلیلوشو عوامل بیرونی می دونستم بعتی چیزی بر خلاف قوانین همش میگفتم خدایا من که دارم سپاسگزاری میکنم من که توانایی های درون خودم می بینم یک سریع الگوی تکرار شونده در ذهن تکرار نی شود که فقط با واکنش نشون دادن وبا وخیلی اشغال های زیادی رو در ذهنم داشته بودم که اصلن به شخصیت درونی هم خوانایی نداشتن ودلیل گردن عوانل بیروی بیدازم خدایا شکرت الگوهای تکرار شونده ترس الگوهای تکرار شوتد شرک هر چنر وقت یک بار ماشین خراب می شود هر چتد یک بار فکرعای عجیب غریب الکی می کردم وهیچ وقت نیومدم با حساحسیت بالا وباکرهای درست درونی این فکر ها تعغیر بدم وهمیشه عیب از قوانین می دونستم هر چند ناگفته نمونه از طریق همین قوانین دستاوردی های درونی به دست اوروم واگاهی به دست اکروم از طریق قران که سال مردم از ناگاهی از خداوند چطور شرک ورزیدن خیلی از چیزهای که بچگی تا الان به من گفتن به عدم اگاهی وشرک بوده خدایا شکرت ولی از بابت از خداوند سپاسگزارم که ته دلم روشن که هیچ چی عوامل بیرونی توان وقدرت این ندار که بخواد جلکی تعغیر من بگیره واین من که باید الگوهای ذهنیم رو تعغیر بدم ودیگه اشغال زیز مبل نزارم می دونم چه الگوهی باعث قطع ارتباط با اون انرژی منبع می شود می دونم که بدون هیچ شک وترید با توانایی های درون ایمان داشته باشم واولین چیری که هم پذیرفته خداووند هیچ شرطی برای تعغیر من نزاشته به محض اینکه بخوام تعغیر کنم انرژی منبع درونی همراهی میکنه بودن هیج شرطی این من بودم که شرطی بزرگ شدم خدایا من الان اینم تو از تمام شرایط من خبر دتری از روح وجسم ومی خوام اون چیزی کخ تو افریدا ای باشم خودت یارک یاور من باش،قول می دم به خودم به

    ا جدیدت فایل ها رو گوش کنم بدون واکنش نشون به عوامل بیروی برعکس خیلی اتفاقات زندگی با خاطر این بود که من متمرکز بودم رکی چیزی نمی خواستم واولش اگاهی نداشتم وخیلی واکنش نشون می دادم وبه این خاطر این اتقاقات بیشتر ی

    بیشتر می شود والی الان خداوند یکتا درونی خودم می خوام کمک کنه من باکراای تععیر کنه توجه بزارم روی چیری که می خوام روی نعمت ها روی سلامتی روی احساحس خوب روی رشد وپیشرفت خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    آقای خاص گفته:
    مدت عضویت: 1867 روز

    به نام خدای مهربان سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان خوبم و خانم شایسته نازنین

    خدای من مگه میشه اینقدر دلیل مشکلات من جلوی چشمم بوده باشه و من هربار جاهلانه از کنارشون براحتی رد میشدم و آشغال ها رو میزاشتم زیر مبل و فکر میکردم با شستن مبل و تمیز کردن مبل میتونم از بوی نامطبوعی که آشغال ها تولید میکنن جلوگیری کنم اما این فقط یک مسیر اشتباه بود چقدر استاد در فایلهای دانلودی و در دوازده قدم و در روانشناسی ثروت توضیح داد و تکرار کرد که بچه ها همه چیز باوره دنبال هیچ چیز دیگه ای نباشید و من در مدار فهمیدن این اصل مهم و این جمله ارزشمند نبودم که نبودم که نبودم…

    فرض کن دکتر میخواد یه پای زخمی رو جراحی کنه اون اول میاد زخم رو‌ شستشو میده بعد با یک تیغ جراحی اون لایه های سیاه و نکروز و کثیف رو از روی زخم برمیداره و زخم‌رو به اصطلاح به خون میندازه تا خون تازه با گلبول های تازه نفس بیان و زخم رو درمان کنند بعد هم پماد های مخصوص رو روی زخم میزنه و در نهایت اون رو پانسمان می‌کنه و منتظر میمونه که بدن خودش خودش رو خوب کنه این روال رو من در مورد کارکردن روی خودم دقیقا برعکس انجام میدادم…

    یعنی یک خواسته ای در من شکل می‌گرفت(در مثال زخم دوست داشتم زخمم‌ خوب بشه)

    من به جای اینکه بیام ببینم چه باورهایی دارم درباره اون خواسته و به اصطلاح چه ترمزهایی دارم و پام روی چه ترمز هایی هست (مثال زخم به جای برداشتن لایه ها و بافت های مرده)

    از اول شروع میکردم به پماد مالیدن و برنداشتن اون لایه های مرده بعد هم میگفتم چرا زخمم‌ خوب نمیشه چرا من به خواستم نمی‌رسم ؟!؟!؟!

    من که هرروز سپاسگزاری میکنم

    من که هرروز تجسم میکنم

    من که هرروز روی خواسته هام تمرکز میکنم

    من که دارم عبارت های تاکیدی مربوط به خواسته ام رو انجام میدم پس چرا به خواسته ام نمیرسم؟

    چون یک اصل اساسی مهم رو فراموش کرده بودم اون هم این بود که عزیزم میخوای ماشین حرکت کنه خوب پات رو از روی ترمز بردار بابا موتور داره میاد پایین از بس داری گاز میدی و پات روی ترمزه به این دلیل من تا درآمد صد میلیونی هم رسیدم اما پایدار نبود چون ترمز ها کار خودشون رو داشتن انجام میدادن اون کارهام هم کاملا درست بودا

    سپاسگزاری کاملا درسته

    تجسم خیلی خوبه

    تمرکز روی خواسته خیلی خوبه

    عبارت های تاکیدی سوخت مسیر هست

    اما

    من یه چیزی رو فراموش کرده بودم اون هم اینکه من ترمزها رو فراموش کرده بودم اونقدر حواسم روی گاز دادن بود که کلا یادم رفته بود یه پام روی ترمزه…

    عجله و عجله و عجله به خدا این عجله سمه یه سم‌مهلک که می‌تونه انسان رو از پا دربیاره …

    من یه دختر 6 ساله دارم در واقع باید بگم یه استاد 6ساله دارم از اونجایی که روح بچه ها خیلی با اصلشون یعنی خداوند درارتباطه و هنوز لوح وجودشون با لکه های سیاه و باورهای نامناسب کثیف نشده میشه ردپای خیلی از قوانین رو در رفتار بچه ها مشاهده کرد به این دلیل من گاهی می‌شینم و کاملا به رفتارها و حرف ها و بازی های بچه ام بدون اینکه خودش متوجه بشه دقت میکنم و کلی درس یاد میگیرم مثلاً در مورد همین عجله دیشب یه رفتار جالب ازش دیدم و کلی درس گرفتم

    این شب ها هوا خیلی سرده طوری که وقتی دم و بازدم انجام میشه اون بخار نفس با غلظت بالا مشخصه دیشب همسر و دخترم خونه یکی از اقوام بودند و من با ماشین رفتم دنبالشون بخاری ماشین رو تا آخر روشن کرده بودم و همسرم هم چون هوا سرد بود سریع سوار شد اما دخترم فارغ از سرد بودن هوا و فارغ از اینکه ما منتظریم داشت با بخار دهنش بازی میکرد و کلی لذت میبرد و اصلا براش مهم نبود که یه ماشین با بخاری گرم منتظرشه و می‌تونه سریع سوار بشه و گرم بشه و لذت ببره اون داشت از همون سرما هم لذت میبرد یعنی لذت سرما و گرما براش فرقی نداره اون فقط لذت میبره حالا چه با سرما چه با گرما اما ما به اصطلاح و به سن آدم بزرگ ها برای همه چی اسم گذاشتیم و همه چی رو قضاوت میکنیم

    سرما بده و حال آدم رو میگیره

    گرما خوبه و به آدم حال میده

    الان پراید دارم این بده

    اگه بنز بخرم دیگه لذت میبرم

    الان خونه ام کوچیکه فایده نداره

    هروقت خونه 1000 متری خریدم اونوقت از زندگی لذت میبرم

    و هزارتا مثال از این قبیل که لذت بردن رو به تعویق میندازیم و هرروز فقط میدویم و میدویم و میدویم هرروز عبارت های تاکیدی رو تکرار کن هرروز تجسم کن بجنب دیر شد تو تا فلان تاریخ باید به فلان خواسته برسی بعد به خودت میای میبینی نه تنها به خواسته ات نرسیدی بلکه لذت زندگی کردن در لحظه لحظه زندگی ات رو هم از دست دادی لذت هاااا کردن توی سرما لذت بازی کردن با بچه ات لذت هم صحبتی با همسرت و هزاران هزار لذت دیگه بعد کم کم وارد مدار زشت ناسپاسی میشی بعد وارد مدار زشت عجله کردن میشی و اینطور گام به گام از دستورات شیطان پیروی می‌کنی و وقتی به خودت میای میبینی ای دل غافل من توی قعر جهنم زندگی میکنم و همه چیز از همون عجله کردن از همون در لحظه زندگی نکردن شروع شد از همون لذت نبردن از بخار دهن شروع شد ولی یادمون باشه خدا هم توی قرآن گفته از گام های شیطان پیروی نکنید

    یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ ۚ وَمَنْ یَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ ۚ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَکَىٰ مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَٰکِنَّ اللَّهَ یُزَکِّی مَنْ یَشَاءُ ۗ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ

    ای مؤمنان! از گام های شیطان پیروی نکنید؛ و هر که از گام های شیطان پیروی کند [هلاک می شود] زیرا شیطان به کار بسیار زشت و عمل ناپسند فرمان می دهد؛ و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، هرگز احدی از شما [از عقاید باطل و اعمال و اخلاق ناپسند] پاک نمی شد، ولی خدا هر که را بخواهد پاک می کند؛ و خدا شنوا و داناست.

    چون شیطان یکدفعه بهت نمیگه دزدی کن یا ناسپاسی کن بلکه کم کم تورو میکشونه وسط ماجرا میگه حالا گیرم که توی سرما هااا کردی که چی؟تو عبارت های تاکیدی ات رو تکرار نکردی بجنب سریع سر بچه داد بکش بگو بابا زود بیا سوار شو من کار دارم…اینجا تو دنباله رو شیطان شدی چون گولش رو خوردی و از لذت لحظه محروم شدی و گام اول پیروی رو برداشتی جالبه که پیش خودت هم میگی به به من چقدر به فکر رسیدن به خواسته هام هستم که دارم به بچه‌میگم سریع سوار شو من باید برم به رویاهام برسم …

    غافل از اینکه خدا در لحظه است در لحظه اکنون نه در گذشته و نه در آینده:

    أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ

    آگاه باشید که قطعاً دوستان خدا، نه ترسى دارند و نه اندوهگین مى‌شوند.

    ترس از کجا میاد؟

    از آینده

    غم از کجا میاد ؟

    از گذشته

    پس دوستان خدا کسانی هستند که در لحظه اکنون زندگی میکنند

    حالا می‌خوام این قضیه رو ربط بدم به داستان ترمزها:

    به نظرم کسی که روی ترمزهاش کار می‌کنه داره در لحظه زندگی می‌کنه پس دوست خداست پس مشمول رحمت الهی است چرا؟

    چون میگه من فلان خواسته رو دارم و می‌خوام به فلان خواسته برسم الان چه باورهایی نسبت به این خواسته دارم یعنی اول ترمزها رو پیدا می‌کنه بعد پاش رو از روی ترمز برمیداره حالا دیگه احساسش هم خوبه چون می‌دونه قطعا به خواسته اش میرسه چون خدا بهش قول داده چون می‌دونه خالق زندگیشه حالا دیگه چون ترمزی نداره با یه نیش گاز به مقصد میرسه حالا دیگه سپاسگزاری جواب میده حالا یه خدایا شکرت میگه سریع پاسخش میاد حالا یه تجسم می‌کنه و در کمترین زمان بهش میرسه این یعنی کارکردن روی خودت نه اون کارهایی که من انجام میدادم و یا نتیجه نمی‌داد یا نتیجه میداد اما مثل آب خوردن نتیجه نابود میشد…

    خدا بده برکت چه مقدمه ای شد به خدا من فقط نوشتم و هیچ ایده‌ای نداشتم خدا گفت بنویس و من فقط نوشتم…

    اما درباره سوال این قسمت:

    چه اشتباهاتی را شما زیاد تکرار می‌کنید؟ یعنی با اینکه فهمیده‌اید این کار اشتباه است اما دوباره آن را انجام می‌دهید؟؟؟

    من همیشه با تأخیر به محل کارم میرسم بارها شده مورد سرزنش رئیسم قرار گرفتم و جلوی جمع بهم توهین کرده بارها شده از حقوقم بابت تاخیرها کم شده و جریمه شدم اما بازهم این رفتار رو تکرار میکنم یه همکاری دارم همیشه بهم میگه من توی کارتو حیرون موندم تو به هرچی بخوای می‌رسی(نتیجه ام رو از قانون سلامتی و لاغری عالی ام رو دیدن)چطور نمیتونی این قضیه دیراومدنت رو درست کنی!!!

    همیشه با آدم های سطح پایین تر از خودم از هرجنبه ای ارتباط برقرار میکنم و بارها از این قضیه ضربه خوردم اما باز هم تکرار میکنم به قول معروف دوست دارم بزرگ جمع کوچیکا باشم تا کوچیک‌ جمع بزرگا

    همیشه وزن ایده آلم رو از دست میدم با اینکه خیلی خوب خودم رو لاغر میکنم و کلی زیباتر و پرانرژی تر میشم اما بازهم به پرخوری رو میارم و براحتی وزنم میره بالا و دوباره باید کلی تلاش کنم که وزنم رو پایین بیارم.

    همیشه در جایی که باید نظرم رو بیان کنم سکوت میکنم بعد ضربه میخورم و بعد خود خوری و سرزنش خودم شروع میشه.

    یه وسیله ای که داره آلارم میده (موتور یا ماشین یا وسایل خونه) و باید تعمیر بشه تا خراب نشه و از کار نیفته تعمیر نمیکنم و همیشه پشت گوش میندازم

    می‌دونم باید تغییر کنم می‌دونم باید متفاوت رفتار و عمل کنم اما باز هم همون رفتارها و کارهای قبلی رو انجام میدم و میخوام نتیجه متفاوت بگیرم!!!

    بارها شده یه تصمیم گرفتم مثلاً زبان یاد بگیرم یا سریال نبینم یک هفته خوبم اما باز هم برمی‌گردم به تنظیمات یک هفته قبل و درجا میزنم کلی هم ضربه خوردم اما بیدار نشدم

    می‌دونم کارنکردن روی باورها دلیل تمام نتیجه نگرفتن هامه اما باز هم این کار رو انجام نمیدم مشتری زیاد میشه بیخیال میشم مشتری کم میشه بدو بدو دنبال کارکردن روی باورهام میرم.

    با اینکه می‌دونم غیبت کردن چقدر کار بد و‌ زشتیه اما باز هم غیبت میکنم و ضربه میخورم

    می‌دونم قضاوت کردن آدم ها خیلی کار نادرستیه اما باز هم آدم ها رو قضاوت میکنم

    می‌دونم عجله کردن کار ناپسندی اما باز هم عجله میکنم باز هم دروغ میگم باز هم نمیرم توی دل ترس هام و ثابت میمونم و راکد هستم و این بزرگترین ایراد و پاشنه آشیل من هست

    یه جاهایی هست که کل درونم فریاد میزنه اینجا همون جایی که باید قوانینی که یاد گرفتی رو پیاده کنی اما بازهم میگم نه فعلا نه بزار برای بعد و باز هم طبق معمول چک و لگد جهان نصیبم میشه…

    خدایا شکرت همین که دارم میفهمم ایرادم چیه یه دنیا برام ارزش داره چون وقتی بفهمم مسیر چیه راحت تر میتونم حرکت کنم.

    ممنونم از استاد عزیزم بابت این فایل زیبا

    ممنون از بچه های سایت بابت کامنت های عالی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  10. -
    حامد سرفچگانی گفته:
    مدت عضویت: 1410 روز

    من کلا چند ساله مسئلم همینه و خوبم میدونم مسئلم گجاست. همیشه کارهارو لحظه آخری انجام میدم .کلی هم استرس میگیرم ولی اصلا انگار پام نمیره که برم اولش سریع انجام بدم. از بچهگی اینطور بودم سر درس ها .الانم کارهام اینطور میشه. و همه جا هم دیر میرسم و معروف شدم.

    سوالم اینجاست چیکار کنم این مسئله رو؟

    شناختم خیلی خوبه از خودم دنبال راه حلم.

    لطفا پیشنهاد و کمک کنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: