توجه: توضیحات این فایل شامل یک بخش مقدمه و سپس یک سوال است.
بخش ” مقدمه ” در تمام مجموعه قسمت های ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده ” یکسان است اما در انتهای این توضیحات، در هر قسمت یک ” سوال متفاوت ” پرسیده می شود. (یعنی هر قسمت از این مجموعه، مقدمه یکسان اما سوال متفاوتی دارد)
لازمه درک سوال و پاسخ به آن این است که مقدمه را حتما بشنوید. هرچند در هر قسمت که دوباره مقدمه را می شنویم، از زاویه ی دیگری آن را درک می کنید که در نهایت به درک کلی ما از این اصل کمک می کند و می توانیم پاسخ های دقیق تری برای سوالات پیدا کنیم.
و اما سوال این قسمت از مجموعه ی ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده “
سوال:
چه ترس هایی دارید که هنوز نتوانسته اید بر آنها غلبه کنید و همچنان از مواجه شدن با آنها فرار می کنید؟
بعنوان مثال ممکن است پاسخ فرد این باشد که:
- من از طرد شدن در رابطه می ترسم
- من از شکست خوردن می ترسم.
- من از ناشناخته ها می ترسم
- من از تنها ماندن می ترسم
- من از انتقاد شنیدن می ترسم
- من از تغییر می ترسم
- و…
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 8182MB22 دقیقه
- فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 821MB22 دقیقه
بنام خداوند روزی ده رهنما
با عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و عرض سلام و ارادتخدمت همراهان جان
من هم تر س های دارم که یکی از ترسهام این است که میترسم از این که بازار طبق پیش بینی هاجلو نرود و من نتوانم تعهداتم را جواب دهم
و دومین ترسم هم که خیلی برام مهمه وفکرم را مشغول کرده این هست که با توجه به اینکه من با قانون سلامتی لاغر شدم دائم فکرم این است که نکند که دوباره چاق شوم و نمی دانم چون منتظر چاقی هستم با اینکه بعد از یک سال و نیم که من به روش قانون سلامتی زندگی می کنم و با کم کردن 30 کیلو از وزنم به وزن ایدال خودم که 75 کیلو بود رسیدم
ولی دوباره حدود 6 کیلو وزن اضافه کرده ام و تعجب می کنم که قبلا ها من سه وعد غذایم را کامل می خوردم همه چیز هم می خوردم ولی اینقدر وزن اضافه نمی کردم درسته چاق بودم ولی خیلی آهسته تر به وزنم اضافه می شد ولی الان در عرض3الی 4 ماه شش کیلو
به وزنم اضافه شد .
همراه های عزیز آیا کسی هست که این مسائله ترس چاقی را داشته باشد و چطور مشکلش را حل کرده ممنون میشم پاسخ بدهید
با سپاس فراوان
سلام استاد و خانم شایسته واقعا سپاس گرارم بابت پرس این سئوال از خودمان که از چه می ترسیم
ومن اینقدر ترس در ذهن ام پیدا کرد که الان نمیدونم کدام اش رو بنویسم
1)ترس از تنهای یعنی این که برای صحبت و معاشرت کسی رو نداشته باشم من و خانواده مهاجرت کردم و با این که کارها خیلی راحت انجام شد ولی من توی ذهنم می گفتم تا کی که من زبان یاد بگیرم و این جا مثل ایران دوست پیدا کنم ولی من بعداز مدتی هدایت شدم به ایرانی های که این جا زندگی می کردن و هم فرکانس هم بودیم و یک عالمه حرف برای گفتن داشتیم
2)ترس از کار کردن در جای ناآشنا ولی شروع کردم رو خودم کار کردن که چه شغلی رو دوست دارم و در آن راستا آموزش دیدم و دوره روانشناسی ثروت (1) رو خردیم و هم زمان روی باور هایم کار کردم و هم روی آموزش حرفه و شغلم و وارد ترس بزرگ زندگم شدم که در خارج کشور شو غل خودم رو ایجاد کنم و به راحتی مراحل اش از اجاره محل کارم و افراد درست و متبحر در محیط کاریم به وجود آمد
3) ترس از این که اگر مشتری مراجه کن که من زبان آن رو منوجه نشوم چه اتفاقی می افتد ودیدم می توانم با اپلیکشن های هست به راحتی صحبت کنم و متوجه منضوره مشتری بشوم
4) ترس نه گفتن به بعضی از افراد خانواده برای اجرای بعضی از خاسته مثل کارهای منزل چون هم کار بیرون وکار خونه هم زمان خستم می کرد و من وقت برای خودم نمی ماند
و خلاص ترس های که شاید در ذهن من هنوز هست ومن پیدا نکردم و یا بیاد م نمی آید استاد از شما به خاطر طرح این سئوال ها به شناخت بهتری از خودم می رسم واحساس بهتری پیدا می کنم
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیز
تنها چیزی که الان یادم میاد ترس مالی ترس کمبود پول ترس کم شدن مشتری
در حالی که هر روز هر دوتاش داره بیشتر میشه در امدم بیشتر میشه راحت تر میشه
مشتریام زیاد میشه خیلی روی باور فراوانی کار میکنم و برای دیدن جاهای فراوانی میرم
و میتونم اینو در زندگی احساس کنم موقع پول خرج کردن ناخوادگاهم کمبود پول هشدار میده
یا هنوز برده پول هستم
در روابط حرف مردم اینقد کار کردم روی خودم خیلی چیزا در زندگی ترس ندارم و اینقد تغییر شغلی مکانی داشته ترسی بر من حاکم نیست خیلی چون خداوند همیسه هدایت میکنه
و همین خدا تو مسائل هم هدایت کنه تا پول برده من باشه
همه مسائل داره در شرایط زندگی الانم به پول برمیگرده و باید به بهترین شکل خداوند حل کنه ثروت به غیر الحساب که خداوند وعده داده برسم
سپاسگذارم برای یاد اوری این فایل
آرزوی سلامتی شادی ثروت حال خوب و هدایت الله دارم براتون
با سلام
من دقیقا به این صحبتهای استاد ایمان دارم
که ترسها و الگوهای رفتاری ما هستش که باعث میشه اون رفتارهای من تکرار باشه بعد میومدم اون آدمارو عوض کنم الان تو هر محیط کاری که میرم کار کنم زود از آنجا بیرون میرم مدیر و کارمندارو مقصر میدونم نمیتونم کار تیمی کنم حتی با خانواده هم کار میکنم سریع واکنش درگیری دارم میبینم من دنبال مقصر میگردم و اونارو کنترل و قضاوت میکنم و همیشه دنبال اینم که اونا اشتباه کنن من بهشون بگم که مقصر تویی و تو بلد نیستی من بهتر بلدم یه چیزی میگمو میرم یا اینکه منتظرم اونا یه اشتباهی یا پرخاشگری کننن من بگم مقصر اونا هستن یا توی رابطم من همیشه ترس از خیانت دارم چون همیشه این مشکل درون خودم میبینم چون بهش فکر میکنم و هنوز هیچ اتفاقی نیافتاده بهش فکر میکنم و آدمایی سر راه من قرار میگیره که این حرفارو میزنن از همه فرار میکنم نمیتونم تو محیط کار از کسی دستور بگیرم سریع جا ب جا میشم کم میارم
سلام به تو مهراد عزیز
نمیخوام در مورد کامنتت صحبتی بکنم فقط میخوام یه نکته رو بگم که خیلی جالب بود برام
من تو روابط عاطفیم خیلی خوب نبودم و همش به دنبال این بود یکی رو خودم پیدا کنم بعد از اخرین رابطم که برمیگرده به دو سه ماه پیش همه چیزو سپردم دست خدا و گفتم خدا خودش همه کارارو میکنه و ادم مناسب رو سر راهم قرار میده
طوری شده که رفتم تو اینترنت عکس یه پسری رو که شاده و داره میخنده دانلود کردم و عکس خودمو گذاشتم کنارش انگار که واقعا من اون آدم کنار هم هستیم تو خونه هی تصور میکنم با یه پسری ازدواج کردم گاهی هم باهاش حرف میزنم و تو دهن خودم به خودم جواب میدم شبها قبل خواب باهاش حرف میزنم بهش فکر میکنم اسم این ادم خیالی مهراد هم اسم شما
وقتی اسمتو دیدم فهمیدم که من دارم نزدیک میشم به اون ادم خیالیم البته تو دهنم نگفتم اون ادم حتما اسمش مهرداد باشه ولی در حد اینکه یه اسم انتخاب کردم بود
چند روز پیش هم وقتی خونه داداشم بودم اسم مهرداد رو تو دیوار یه خونه ای دیدم
استاد همیشه میگن میخوایید بدونید چقدر رو افکارتون کار کردید به نتایجتون نگاه کنید
من خیییلی اتفاقی اومدم این صفحه و کامنتتو خوندم که خدا بهم نشون بده به اون فرد مورد علاقم نزدیک تر شدم
مرسی ازت خدایا مرسی ازت استاد و مرسی اقا مهرداد عزیز
سلام دوستان (◍•ᴗ•◍)
به شخصه اگه بخوام از ترس هام بگم. از اینکه پدر مادرم باهام مخالفت کنن بشدت میترسم. مثلا احساس کنم کاری درسته و بخوام انجامش بدم و باهام مخالفت بشه. یا حتی اگه بزارن ، با کوچک ترین اشتباهاتی تمام شکست هامو میزنن تو سرم.
البته الان خیلی رو این موضوع کار کردم و اوضاعم خیلی بهتره. بیشتر قضیه سر این موضوع بوده که من تکلیفم با خودم معلوم نبوده . فقط کافیه جلو برم و بزارم نتایجم به جام حرف بزنه.
نتایجی که میگیری تمام سوء تفاهمات رو برطرف میکنه.
الان خدارو شکر دارم رو کسب و کارم کار میکنم. و البته مطمئنا زمانی که بخوام جدی تر دنبالش کنم و تمام وقت پاش باشم مطمئنا شاید خانواده بخواد مخالف کنه و مجبورم کنن کاری که اونا میگن بکنم .
اون موقع فقط از خدا میخوام کمکم کنه. اینقدر نتیجه گرفته باشم که دیگه همه بدونن من جدیم و نخوان منو تهدید کنن مثل خودشون باشم. از خدا میخوام هدایتم کنه سبک زندگی شخصی خودمو داشته باشم
وقتی مسیر خودتو میری ، کاری به کسی نداری و نتیجه میگیری اوضاع دورت تغییر میکنه. بقیه جدیت میگیرن. قبلا کاملا منو منع میکردن و کاملا جلومو میگیرفتن . ولی من مسیر خودمو رفتم و الان در کنار تحصیلم کارمم دارم و بقیه متوجه این علاقه من شدن. و همین طور هم اوضاع بهتر و بهتر میشه تا روزی که بخوام تمام وقت پای کارم باشم. خدایا هدایتم کن و مسیر درست رو بهم نشون بده. دستمو بگیر تا باهم این مسیر رو بریم. خودت میدونی که جز تو هیچ کی رو ندارم . الان در شرایطیم که حتی نزدیک تر افراد خانوادم ترکم کردن. ولی تو نکردی و همیشه باورم داشتی. هدایتم کن تا این حمایتت رو با حرکت و موفقیت هام جواب بدم. دوس دارم اون جور که لایق بنده تو زندگی کنم . ازاد. سبک زندگی و سفر و خوراک خودمو داشته باشم. لباسامو جوری بزارم که خودم دوس دارم. موهامو جوری بزارم که فک میکنم بهتره. راحت و ازاد و هدایتم کن خدا ازت ممنونم .
خدایا شکرت
همتونو دوس دارم
فعلا (◍•ᴗ•◍)
سلام بر استاد عزیز
سلام برخانم شایسته
من از روبرو شدن و یا ارتباط باافرادی که موقعیت اجتماعی بالا دارند و یا ثروتمند هستند ترس ویا مشکلی ندارم باهاشون راحت ارتباط میگیرم و گاهی دوستام رو از بین این افراد انتخاب میکنم
امااز روبرو شدن با افرادی که به اصطلاح عامیانه بدجنس ،بددهن و قضا.ت کننده هستند در کل افرادی که عوامل بیرونی را عامل تمام بدبختی ها بیچارگی هاشون میدونند ترس دارم چند سال قبل در مدار چنین فردی قرار گرفته بودم که به شدت دچار سو ظن میشد و به شدت انتقام می گرفت حتی مادر و پدر ایشون می گفتند دچار سو ظن ها و برداشت های نادرستی از رفتارهای ما میشود و به شدت انتقام میگیرد جالبه این خانم آدم مذهبی بود و نماز و روزه اول وقت انجام میداد اما از این رفتارش که شامل حال من هم شده بود به شدت ترس،داشتم و با ترسم روز به روز بهش قدرت میدادم و اعتماد بنفس مو به شدت تحت تاثیر قرار داده بود اما به لطف خدا چند سالی است که از مدارش خارج شدم باید اقرار کنم که به شدت ترس از این جور افراد را دارم و کنترل ذهنم در این جور مواقع سخت سخت است چند روزاینده قراره در جمعی حضور داشته باشم که یکی از افراد آن جمع چنین خصلتی دارد و هر از گاهی ترس سراغم میاد و ذهن نجوا گر شروع میکنه به …
تصمیم داشتم روزی که آن شخص در آن جمع حضور نداشته باشد بروم اما برنامه جور نمی شد.یعنی به جای حل مسئله داشتم فرار میکردم بهتر دیدم با غلبه بر ترسم و با ایمان به اینکه قدرت مطلق جهان خداوند است و باورهای خوبی که به خودم دادم در آن جمع حاضر شوم وبا توکل بر خدا کنترل ذهنم ،حس خوب بهترین اتفاقات را برای خودم رقم بزنم.
این ترس یکی از بدترین تر سهای منه که با وجود کار کردن روی خودم هنوز نتونستم بر آن غلبه کنم از قبل بهتر شدم اما هنوز جای کار دارد
چند روزی بود که این کامنت را می نوشتم اما یاد آوری آن ترس ها و رفتارهای بد حس و حال کامنت نوشتن را ازم می گرفت خدا را شکر با کنترل ذهن حالمو خوب کردم و این کامنت را نوشتم
ترس ار قضاوت شدن
خیلی وقتها کارها و رفتارهای درستی انجام میدادم و فکر میکردم از خوبیهای من است اما الان متوجه شدم ترس از قضاوت شدن بوده که سعی میکردم درست رفتار کنم سعی میکنم از افرادی که زیاد قضاوت میکنند فاصله بگیرم
ترس از پول خرج کردن
البته گاهی اوقات با حس خوب اما گاهی اوقات با ترس خرج میکنم
به لطف خدا و با آموزه های استاد کلی ترس هام کمرنگ تر شده اما جا داره بیشتر همواره و همیشه روی خودم کار کنم
ممنونم استاد