پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 9 - صفحه 11
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/08/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-08-01 06:29:012024-08-04 11:28:57پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 9شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
لطفا هر کی میخونه راهنمایی کنه که من الان چکار کنم ممنون
سلام
خدمت استاد و همه دوستان
من ی سوال برام پیش اومده
من الان سربازم توی مرز کرمانشاه که شرایط سختی داره 6 ماه خدمت کرده بودم که از سختی زیاد 2 ماه اومدم خونه و فرار کردم اما طی دو سه روز آینده میخام برگردم
حالا سوالم اینه که
الان اینجا بحث تحمل کردنه یا صبر؟
یعنی انجام خدمت سربازی یک روندی داره که باید طی بشه و من باید صبر کنم؟
یا
نباید همچین خدمت سختی رو تمحل کنم ؟
ممنون میشم که راهنماییم کنید چون بحث یک عمر زندگی و خدمت سربازیه
سلام به دوست عزیزم آقا دانیال
من ی دخترم و شاید درک نکنم شرایط شما رو اما طبق قوانین سعی میکنم پاسختون رو بدم :
1. ببین دوست خوبم اگر شما الان توی مرز کرمانشاه هستی این دقیقا جای درستیه که باید باشین چون طبق فرکانس های خودتون این رو جذب کردین که احتمالا یکیش این بوده که نمیخواستین ی همچین جایی باشین و دقیقا توجهت چون روی ناخواسته بوده جهان هم همین رو بهت داده
2. دو سال چیزی نیست و به سرعت چشم بهم زدن میگذره اگر ی ذره فکر کنیم خیلی از مواقع ی جیزی رو میخواستیم و فکر میکردیم خیلی زمان بره ولی متوجه شدیم اینجوری هم نیست و خیلی زود گذشته تازه شما 6 ماهش رو هم پشت سر گذاشتی
3. چرا فکر میکنی اونجا بودن بده ؟ احتمالا چون شنیدی و باور کردی
4. فرار کردن از ی موضوع فقط اون رو بدتر میکنه باید به فکر راه حل بود
5. راه حل اینه که این مدت رو فرصتی ببینی برای بزرگ شدن و رشد کردن فکر نکن اگر این دو سال به عمرت اضافه بشه کار خاصی رو میتونی انجام بدی که اگر این دو سال نباشه نمیتونی انجام بدی
6. حالا که میخوای برگردی با ی دید مثبت به قضیه نگاه کن و سعی کن تمرکز کنی روی چیزهای خوبی که اونجا هست حتما الان میگی ای خواهر چیز خوب کجا بود اما اگر بگردی پیدا میکنی حتما هست جهان ما ی جهان دو قطبیه خوب و بد کنار همن زشتی و زیبایی هم همین طور همون سکوت شب موقع کشیکت هم میتونه برات ی نعمت باشه که با خودت و خدای خودت خلوت کنی
7. خیلی از پسرها هستن که همین سربازی باعث شد خیلی قوی و مستقل بار بیان و از تجربه هاش بعدا توی زندگیشون استفاده کنن
8. چرا ما فکر میکنیم تا ابد زنده هستیم اگر این احتمال رو بپذیریم که ممکنه ی ثانیه بعد نباشیم اونوقت بهتر از فرصت هایی که در اختیارمون هست استفاده میکنیم حتی اگر توی سربازی باشه
9. قانون اصلی جهان اینه که احساس خوب اتفاق خوب و احساس بد اتفاق بد اگر این رو قبول کنیم اونوقت سعی میکنیم هرجور شده خودمون رو به احساس بهتر برسونیم . شما با احساس بد فقط شرایط رو برای خودتون بدتر میکنین .
10. تمرکزتون رو بزارین روی ویژگیهای مثبت افرادی که اونجا دور و برتون هستن یا حتی وسایلی که استفاده میکنین روی همون تفنگی که احتمالا دستتون میدن ببین ساخت کجاست نوشته مید این کجا روی زیبایی پوتین هایی که میپوشین جنس چرمشون حتی بند پوتین هات که چقدر رنگ مشکیشون قشنگه روی زیبایی لباس هایی که میپوشین دوخت زیباشون رنگشون وو……….. همین تمرکز روی او نا باعث میشه ذهنت از روی ناخواسته ها برداشته بشه و برات قابل تحمل بشه
و هزاران راه دیگه ای که اگر از خدا بخواین جلوی پاتون میزاره
سخته اما میشه و کمنرل ذهن توی ی همچین شرایطی هست که پاداش ها رو بهمراه داره
برای شما دوست خوبم آرزوی آرامش و صلح درونی رو دارم که فقط دست خودتونه و هدیات خواستن از خداوند
به نام خدایی که در این نزدیکی ایست
سلام آقا دانیال پسر شجاع و قوی
شجاع بخاطر نوشتن مشکلت در اینجا
من سربازی نرفتم که بدانم سختی اون چه جوری است، فقط یه چیز رو خوب از استاد یاد گرفتم که با تغییر زاویه دید میشه شرایط رو بهتر دید و یا با همان شرایط راحت تر با آنها کنار آمد.
شما بدون پایان خدمت نمی توانید یه پاسپورت بگیرید. پس بهتر است خودتان بنشیند و از اهرم رنج و لذت مزایا و معایب رفتن به سربازی رو برای خوتان بنویسید و با خودتان صادق باشید. در ضمن می توانید از تکنیک تجسم خودتان را در شرایط بهتر سربازی تصور کنید.
این دیدگاه رو بخونید شاید بتونه به شما کمک کنه.
abasmanesh.com
امیدوارم مفید واقع شده باشد.
در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و موفق تر باشی.
به نام خدایی که بیحساب روزی میده
سلام به همه عزیزانم
بعد از دیدن فایل با خودم فکر کردم که من مدتهاست که یک ماشین برای خودم میخواستم سالهاست و هنوز بهش نرسیدم من سالهای قبل(ده سال قبل) حتی خواب ماشین سواری هم میدم اما هنوز رانندگی یاد نداشتم تا دوستی وارد زندگی من شد و این دوست معجزه وار باعث شد با هم بریم برای گرفتن گواهینامه و یاد گرفتن رانندگی، اما هنوز ماشین خودم رو ندارم. خیلی برام جالب بود که الان که این کامنت رو مینویسم فهمیدم من که آرزوی ماشین داشتن رو داشتم وتقریبا ده سال قبل میگفتم امسال زمستون ماشین داشته باشم و یا تا اینموقع ماشین بخرم اما الان دیگه جزو اهداف امسالم نیست با اینکه خیلی دوست دارم ماشین داشته باشم حتی یک زمان من پول یک ماشین خانومی و خوب رو هم داشتن اما نشد که بخرم نمیدونم دلیلش چی بود و هست.اما همیشه این توی ذهنم بوده که همسرم عاشق موتور هست و هیچ وقت ماشین نمیخره
همیشه آرزوی داشتن خونه رو داشتم و یادمه سال فکر کنم نود بود که من اصلا هیچ درک و آگاهی از قانون جذب و این موارد نداشتم مامانم یک سیدی به من داد مال یکی از اساتید بود و گفت این رو ببین خیلی خوبه.
نه من و نه مامانم اصلا نمیدنستیم که این موارد که اون استاد میگه یک قانون هست فقط چون حرفهای قشنگ میزد و بین حرفهاش ترانه و اهنگهای شاد میگذاشت ازش خوشمون اومد.
اونجا همین مساله خوندار شدن رو مثال زد و گفت که قدمهایی که باید برداری رو بنویس از کارهایی که الان باید بکنید و مثالهایی هم زد که ذهن من باز شد و منم یک کاغد برداشتم و نوشتم
اون زمان یک قرعه کشی خونگی مینوشتن که پنج میلیون بود و باید هر ماه صد هزار تومان میدادیم. من توی یک کاغذ نوشتم ، ثبت نام قرعه کشی و گرفتن وام و خرید خونه،و گذاشتم توی کت همسرم که دیگه نمیپوشید. من بدون اطلاع همسرم ثبت نام کردم. مقداری طلا داشتم که همسرم به خاطر مسله ای که پیش آمده بود فروخت و باقیمانده پول دست خودم بود من دوماه رو دادم بعد اصلا یادم نیست که چطوری شد که به همسرم گفتم و موافقت کرد و اون پنج میلیون خورد به ما به همسرم گفتم خونه بخریم مقداری طلا داشتم و فروختم و کمی کمک خونواده ها به عنوان قرض و یک خونه پنجاه متری خریدیم نزدیک 16میلیون خیلی خوشحال بودم اصلا یک حالی داشتم که امیدوارم همهتون اون احساس رو داشته باشید. من همیشه یک خونه200متری میخواست اما همیشه همسرم میگفت یک پنجاه متری فلان جا باشه من راضیم و همون شد که همسرم همیشه میگفت .بعد مدتها توی کت همسرم اون کاغذ رو پیداش کردم و گفتم عه چه جالب نوشتم شد ولی هنوز نمیدونستم این قوانین هست.اما قدمهایی برداشته بودم و نوشته بودم و درخواست داده بودم و شد.
پارسال نوشتم خرید یک ماشین لباسشویی تمام اتومات و خرید یک تلوزیون اما نشد.امسال نوشتم خرید یک جارو برقی و گوشی عالی با حافظه بالا و با کیفیت.
هر زمان که فایلهای سایت رو میدیدم کلی سپاسگزاری میکردم به خاطر گوشی که دارم با اینکه کلی صفحه اش شکسته بود و همیشه توی فیلمها و تصاویر دوتا خال سیاه بود و کلی ترک اما من راضی بود و بارها توی کامنتها سپاسگزاریهای من هست که به خاطر گوشی که داشتم بود.و یک روز همسرم اومد و یک گوشی بسیار با کیفیت برای من خریده بود وقتی فایلها رو میدیدم تازه فهمیدم که چقدر تصاویر زیباتر از اونی بود که من میدیدم. و تازه متوجه شدم که یکی از خواستهای امسالم بود
استاد الان که مینویسم من متوجه شدم شاید دلیل نرسیدن من به اهدافم به خاطر چسبیدنهای من به اون خواستها بوده همیشه از خودم میپرسیدم چطوری بهش برسم و سپاسگزاریهای من هم به خاطر رسیدن به خواستهام بود
اما من در مورد گوشی واقعا از ته قلبم سپاسگزاری میکردم چونکه با دیدن فیلم ها کلی حسو حالم تعقیر میکرد و حال خوبی داشتم و اون احساس خوبم باعث میشد عمیقتر سپاسگزاری کنم بدون تجارت و بدون معامله با خداوند و همه بارها شنیدیم که شکر نعمت نعمتت افزون کند و واقعا میکنه وقتی واقعی باشه و من الان زیباییهای بیشتر و باکیفترتر میبینم خدای من شکرت
شاید دلایل دیگه ای هم هست که بافکر کردن بهشون برسم.اما استاد همیشه این صداتون توی گوشم هست که ایمانی که عمل نیاورد حرف مفته و سعی ام رو بر این گذاشتم که هر ایده ای به ذهنم میرسه انجام بدم
و فکر میکنم همین کی رسیدنها نگران بودن برای نرسیدنها وچسبیدن به خواسته هام به جای رها کردنشون باعث نرسیدن من به خواسته هام شد اما واقعا من در مورد گوشی اینطوری نبود و از همون گوشی قبل هم لذت میبردم. و این یک قانون هست که من درکش کردم
اگر من از همین نعمتهایی که فعلا دارم لذت ببرم و شکرگزار واقعی باشم هدایت میشم به زیباترینها بدون زحمت و به راحتی همینطور که برای گوشی من شد
خدایا شکرت به خاطر تمام نعمتهایی که دارم
خدایا شکرت بابت پارک کنار خونمون که بینهایت هر روز با فرزندم ازش لذت میبریم. شکر به خاطر پولهایی که دارم و هر روز برای پسرم یک بستنی قیفی خوشمزه میگیرم و با لذت توی پارک میشینه و میخوره و من هم از هوای عالی موقع آب دادن به چمنها و طبیعت زیباش لذت میبرم
خدایا شکرت به خاطر انسانهای مودب و محترم با ایمانی که توی پارک کنارم میشینن و با هم صحبت میکنم و چه زیبا صحبت میکنن که لذت میبرم
خدایا شکرت بابت وسیله نقلیه ای که داریم و هرشب میریم بیرون و لذت میبریم
خدای مهربان شکرت به خاطر بینهایت لذتهای زندگی من
مهربان خدای من شکرت
خدایا ما را هدایت کن به راه راست راه کسانی که به آنان نعمت داده ای آمین یا رب العالمین
در پناه خدای مهربانم باشید.
درود آسمان جان
هدایت شدم به کامنت شما و چقدر شیرین و ساده نوشتید
من هم به این موضوع رسیدم که باید شکرگذار همونایی که داریم باشیم
استاد مثال زیاد آوردن از این موضوع از اون کتونی هاشون که جایزه گرفتن و کلی باهاش پیاده روی میکردن
از اون تک درختی که توی خیابونشون بوده و با خانم شایسته چقدر تحسین می کردن اون درخت رو
و ما الان داریم میبینیم نتیجه تحسین داشته ها آدم رو به کجاها میرسونه
که نمونه بارزش استاد عباس منش و خانم شایسته هست
براتون آرزوی موفقیت میکنم
خدا روزی رسان بی حساب است
به نام هدایت الله
سلام بااسمانی ترین آسمان دوست همفرکانسی
چقدر کامنت شما فوق العاده ودر عین سادگی گیرا بود
تبریک میگم به خاطر درک قانون خوب سپاسگزاری که با عمق وجود انجام میدی از کامنت خوبتون میتوانم حس کنم که وقتی شاکر خداوند هستی احساس خوبی داری
دختر بهترین ها رو برات آرزو دارم
همیشه سربلند وسلامت باشید انشاالله
خدانگهدارتون باشد
درود بر شما دوست عزیز با اسم زیبایی که دارین
یکی از بهترین کامنتهایی که خوندم کامنت شما بود واقعاً سپاسگزارم که اصل مهمی به نام سپاسگزاری را در جریان هدفگذاری عنوان کردید.
یکی از چالشهای ما در هدفگذاری عدم درک این موضوعه که چگونه قراره اتفاق بیفته؟
بهنظرم بهترین، سادهترین و در دسترسترین راه برای درک این مسئله و تحقق خواستهها سپاسگزاریه.
یادآوری عظمت خداوند باعث میشه منطق ذهن ما از قالبهای محدودی که براش تعریف شده خارج بشه و از ابعاد بالاتری به نعمتها نگاه کنه، برای همین هست که قرآن میفرماید ان شکرتم لازیدنکم
چون همه چیزهایی که ما بهدنبالش هستیم همین حالا هم هست اما چون ما در مدارش نیستیم بهش دسترسی نداریم و سپاسگزاری سریعترین راه برای رسیدن به مدارهای است که خواستههای ما موجوده چون باعث میشه انرژیهای درونی ما حالت بهتر و مثبتتری پیدا کنه و ارتعاشاتی که به جهان ارسال میشه اتفاقاتی را در تجربیات زندگی ما ایجاد کنه که هماهنگه با حالت این ارتعاشات
نوشته شما باعث شد توی دفترم یکبار دیگه برای تک تک نعمتها تا جایی که حافظم یاریم میکرد سپاسگزاری کنم و چقدر احساسم عالیه از شما دوست نازنینم سپاسگزارم
حس و حال نوشته شما انقدر شیرین و دوستداشتنی بود که واقعاً من هم برای تمام سپاسگزاریهایی که شما داشتید از خدا سپاسگزار شدم
امیدوارم که هر روز زندگی بهتر و عمیقتری رو تجربه کنید و لیست سپاسگزاریهاتون هر روز بیشتر و بلندتر بشه
به نام خدای بخشنده و مهربان
سلام دوست خوبم
ممنون بابت کامنتی که برای من گذاشتید و خدارو شکر که خوندن کامنت من باعث شد شما سمت دفتر سپاسگزاریتون برید و از نعمتهای خداوند سپاسگزاری کنید
خدارو شکر بینهایت سپاسگزارم که کامنت من حس حال شما رو هم عالی کرد
خدایا شکرت بابت دوستان خوبی که در زندگیم دارم
شما یکی از دوستانم در این سایت هستید که کامنتهاش رو میخونم و کلی من رو آگاهتر میکنید
سپاسگزارم از شما دوست خوبم به خاطر کامنتهایی که به اشتراک میگذارید
خدایا ما را هدایت کن به راه راست راه کسانی که به آنان نعمت داده ای آمین یا رب العالمین
در پناه خدای مهربانم باشید
سلام به استاد عزیزم و دوستان خوبم
یکی از دلایلی که فکر میکنم تاثیر زیادی داشته در نرسیدن من به برخی از اهداف م نا آگاهی بوده ،نا آگاهی از اینکه باید بتونی هدفت رو کوچک کنی ،نا آگاهی از قدم های آهسته ولی مستمر برداشتن
وگر نه شور و شوق همیشه بوده ،انگیزه همیشه بوده ،حرکت در جهت اهداف همیشه بوده که از وقتی اهدافم رو قدم برداشتن عام رو به هفتگی و ماهانه و چند ماهه و سالانه تقسیم کردم ،اکثر مواقع هدفهام زود تر زمان مقرر تایید میشوند
یه دلیل دیگه نرسیدن به برخی از هدفها. ترس هام بوده ،عدم اعتماد به خودم و توانایی هام بوده ،شرک بوده
بزر گ کردن و سخت کردن راه رسیدن به هدف و از همون اول عطایش رو به لقایش بخشیدم بوده
مثلاً یادگیری زبان انگلیسی ،مثلا مسلط شدن به رانندگی ،
ولی تو یه سری موارد مثلاً در مورد تنظیم خواب و سحر خیزی 5 صبح هرگز موفق نبودم ،6 بیدار میشم و باشگاه میرم اما هیچ وقت نتونستم کمی زود تر بیدار شم
یا روزهایی که باشگاه ندارم تا 7 خوابم ،خودم فک میکنم واقعا مشغلم خیلی زیاده و واقعاً خسته ام ،یعنی آرزومه برم بخوابم و خوابم نیاد ،اما از اون ور دوست دارم انرژی صبح ،هوای قبل طلوع خورشید رو حس کنم ،
یکی از اهداف دیگه که حالت به حالت یویو نتیجه دارم ،عدم تمرکز کامل و عمل به قانونه ،خیلی دوست دارم موحد تر باشم ، همیشه انگشت اشاره ام سمت خودم باشه ،که من ،من مقصر ام ،هر رفتاری میبینم نتیجه باور های خودمه ،هر آنچه در زندگی ام میبینم بما قدمت ایدیهم هست ، اینکه همیشه و در همه شرایط بتونم مطابق با قانون حاکم بر جهان عمل کنم ، کنترل ذهن خیلی بیشتری داشته باشم بخصوص در مواردی که پاشنه آشیل دارم و سخت میتونم ازشون اعراض کنم، بتونم خیلی سریع برگردم به احساس و حال خوبم
سپاس
به نام خالق عشق و زیبایی
درود و خداقوت به استاد عزیز و بانو شایسته نازنین و همه دوستان جان خودم در این مسیر زیبا و پرمهر الهی
خدارا سپاسگزارم که نور هدایت خودش رو در زندگی من و دوستان عزیزم که در این جمع دوست داشتنی هستند میتابد و هر روز مسیر مستقیم را برایمان نمایانتر میکند مسیری که تنها و تنها زیبایی و آسانی است.
این سری فایلهای اخیر و دوره کشف قوانین بیش از همه چیز کیفیت ارتباطم با خداوند را بسیار بهبود بخشیده که بهنظرم مهمترین مورد هم دقیقاً همینه، یعنی زمانی که کیفیت ارتباط با خدا بهبود پیدا میکنه شما فقط ثروتمند نمیشی، فقط کارهات راحتتری پیش نمیره، فقط عشق و صمیمیت بیشتری را در ارتباطات تجربه نمیکنی، فقط جسم و روحت سلامتتر نمیشه، بلکه احساس زنده بودن داری که از همه اینها ارزشمندتره و این الماسی است که در این روزها بیشتر جلای آن را حس میکنم، با تمام وجودم از اساتید خوب خودم سپاسگزارم که به زیباترین شیوه ممکن این آموزشها را به ما منتقل میکنند.
اما زمانی که به پرسش این فایل دقت کردم، چه در حالت تجربه مثبت و زمانهایی که به اهداف خودم رسیدم و چه در حالت منفی یعنی زمانهایی که نرسیدم به اهدافم یا نصفه کاره رهایشان کردم، یه موردی بیش از همه تو گوشم زنگ زد که خب استاد عزیز در دوره کشف قوانین هم خیلی خوب و مفصل دربارش صحبت کردند و اون هم باور به خالق بودنه. یعنی تمام کمکاریها، بیانگیزگیها یا ادامه ندادنها ریشش برمیگرده به این موضوع که ما باور نکردیم که واقعاً این خودمان هستیم که داریم اتفاقات زندگی خودمان را رقم میزنیم و در طی فرایند با قدرت دادن به موضوعات مختلف از هدف خودمان باز میمونیم، چرا؟ چون نهایتاً به این نتیجه میرسیم که عوامل دیگری هم هستند که تأثیرگذارند و شاید به صلاحمان نباشد و اینگونه خودمان را راضی میکنیم.
درواقع این موضوع خود خود شرکه. ما فکر میکنیم وقتی صحبت از شرک میشه یعنی بیای بگی آره خدا کیه بابا و از این حرفا اما شرک مفهومیه که در قلب و ذهن ما اتفاق میفته و وجودمون رو در برمیگیره. زمانی که ما قدرت میدیم به عواملی که سر راه ما قرار میگیرند که بهنوعی سد راه ما برای تحقق خواستمون بشند، حالا در هر لباس و رنگی، این خود شرکه. اما وقتی میایم این باور که تنها من هستم که اتفاقات زندگیم رو خلق میکنم و هیچ عامل دیگری تأثیرگذار نیست رو در خودمون ایجاد میکنیم، هرگز از مسیرمون متوقف نخواهیم شد. ممکنه نجواهایی بیان و سدهایی ایجاد بشوند اما زور این باور بارها و بارها قدرتمندتر از این نجواها و سدها خواهد بود. این باور به خودی خود چنان شور و اشتیاقی را در ما ایجاد میکنه که امکان نداره از توقف بازبایسته.
وقتی به یاد آوردم مواردی که به خواستههام رسیدم رو به این نتیجه رسیدم که من باور داشتم که میرسم حالا در خیلی از مواردش هم ناآگاهانه بوده اما قشنگ به یاد دارم که هیچ ترمز خاصی دربارشون نداشتم یا یه جوری غلبه میکردم بر ترمزهایی که وجود داشت.
اما درمقابل مواردی هم بود که به محض برخورد با کوچکترین تضادی از حرکت ایستادم، چرا؟ چون زور موارد بیرونی بیشتر از زور باور، ایمان و شور و اشتیاق من بود.
نکته مهمی که بسیار در هدفگذاری مهم و جریان سازه توجه به هدایت الله. در بسیاری از موارد ما وقتی روی خودمون و تواناییهامون حساب میکنیم، شاید در شروع یه انگیزههایی داشته باشیم، اما خیلی سریع این انگیزهها فرو میشینه، چرا؟ چون که منطقی پشتش نیست و در تجربیات قبلی اثراتی ازش وجود نداره و ذهن میاد با یه دو دوتا چارتای ساده به این نتیجه میرسه که نه تو از پس این کار برنمیای، اما وقتی که میایم فارغ از اینکه الان چقدر آمادگی و تواناییش رو داریم روی جریان هدایت حساب میکنیم و به یاد میاریم زمانهایی که این جریان هدایت چه معجزههایی رو در زندگیمون رقم زد، اونقوت دیگه یه آدم صرفاً با انگیزه نیستیم، ما احساس خدایی خواهیم داشت.
موضوع و بیماری خیلی مهم دیگهای که در دوره شیوه حل مسائل باهاش آشنا شدم که اصلاً یه تنه خودش بزرگترین مانع رسیدن به خواستههای زیبا میتونه باشه، کمالگرایی است. اینکه اولاً اهداف نامناسب انتخاب میکنیم و در ثانی بهدنبال برداشتن قدمهایی بیش از ظرفیت خودمان هستیم تا به دیگران را راضی کنیم یا ثابت کنیم که ما چقدر توانمند هستیم درصورتی که دقیقاً قانون برعکس این موضوع عمل میکند یعنی زمانی که شما خودت به این باور میرسی که توانمندی جهان تو را توانمندتر خواهد کرد بدون اینکه نیازی داشته باشی که کسی از آن مطلع باشه. درواقع همین کمالگرایی بهجای اینکه به راهحلهای سازنده فکر کنه و بیاد زخم رو از ریشه درمان کنه بهدنبال مسکنیه که فقط برای همین لحظه آرامش کنه. به عبارت سادهتر با دستکم گرفتن یا بیارزش تلقی کردن بهبودگرایی بهدنبال پاک کردن صورت مسئله است. صورت مسئله چیست؟ همان هدف یا الگوی تکرارشونده. در واقع این بیماری باعث میشه ما بهجای اتفاق افتادن یا تجسم نقطه دلخواه، به موانع موجود فکر کنیم و طبق قانون چیزی را جذب میکنیم که بیشتر به آن توجه میکنیم یعنی موانع، یعنی کمبودهای بیشتر اما زمانی که به شیوه بهبودگرایی عمل میکنیم کانون توجه ما به روی نقطه ایصال به مقصوده یعنی هر قدمی که برداشته میشه رو یه قدم خودش رو به هدف نزدیکتر میبینه و طبق قانون جذبش میکنه چون بیشتر بهش توجه کرده.
در سمت دیگر این ماجرا رقابت و مقایسه بادیگران هم مزید بر علت میشود و به آتش موارد قبلی میدمد. در شرایطی که اگر خودمان را از دیگران جدا کرده و تنها به فکر بهبود خود باشیم همه چیز بر وفق مراد ما پیش خواهد رفت.
شاید این مورد باید در ابتدا گفته میشد اما تعریف کردن موفقیت و هدف به شیوه صحیح باعث و بانی تمام این موارد قبلی میتواند باشد. اینکه هدف رسیدن به مقصد خاص نیست، اینکه مثلاً در کنکور نفر اول باشم، در بیزینسم بیرقیب باشم، با فلان کس ارتباط داشته باشم یا فلان هیکل رو داشته باشم، هدف این شخصیتی است که در مسیر داره ایجاد میشه، هدف این بهبودها، انگیزهها و احساسی است که در لحظه داره ایجاد میشه، احساس آگاهی و آرامش بیشتر و درک هدایت الله در نقطه به نقطه مسیر، هدف عشقه عشق فارغ از اینکه دیگران چی دوست دارند کاری رو انجام بدی و چیزی رو داشته باشی که عاشقشی. وقتی که هدف به این شکل تعریف میشه ما از رسیدن به نقطه هدف رها میشیم و به احساس آرامش و خوب میرسیم و همین موضوع باعث میشه که ما در مسیر خواستمون قرار بگیریم و به سادگی هدفمون رو تجربه کنیم چون به یاد میاریم که هدف ما از رسیدن به این خواسته و هدف، رسیدن به احساس خوب بیشتره پس اگر من احساسم خوب باشه یعنی همین الان هم به هدفم میرسم پس طبق قانون احساس مشابه احساس مشابه بیشتری رو جذب میکنه یعنی جهان شرایطی رو برای من ایجاد میکنه که من احساس خوب را بیشتر و بیشتر حس کنم.
دست کم گرفتن هدف و مسیر رشد هم از موارد مهم دیگهای که خیلی وقتها یقه خودم رو گرفته، به این معنا که در شروع وقتی هدفی رو برای خودمون تعریف میکنیم قبل از اینکه به اون هدف برسیم احساس میکنیم که اون هدف کوچکه یا اتفاق خاصی نیفتاده یا نمیفته اگر به اون هدف برسیم، بنابراین خیلی راحت رهاش میکنیم درصورتی که اینطور نیست، رشد ما انقدر آرام اتفاق افتاده که ما متوجه نیستیم که رشد کردیم و از اونجایی که همیشه هدفها و خواستههای ما بزرگتر میشن فکر میکنیم که هیچ اتفاق خاصی نیفتاده و دلسرد میشیم و ولش میکنیم. اما وقتی نقطه شروع رو به یاد بیاریم و تغییرات هرچند کوچک این مسیر رو متذکر بشیم، نه تنها بیانگیزه و دلسرد نمیشیم بلکه از ذره ذره تغییرات خودمون هم به احساس خوب میرسیم و انگیزمون برای ادامه مسیر بیشتر میشه و توانایی و باورهامون و احساس لیاقتمون نسبته به اون خواسته و خودمون بیشتر و قویتر میشه و همین موضوع و احساس خوب ما رو در مسیرهای راحتتری برای تحقق خواسته و هدف قرار میده.
موضوع دیگه اینکه اهداف سالم برای خودمون تعریف نمیکنیم، گاهاً پیش میاد اهدافی که ما برای خودمون تعریف میکنیم با ارزشهای بنیادین ما در زندگی در تعارضه و همین موضوع باعث میشه که ما به خوبی ادامه ندیم چون خیلی سریع به پوچبی و ناسالمی هدفمون پی میبریم و بیخیالش میشیم که این موضوع از این جهت که یه شخصیت اشتباهکننده رو در ما ایجاد میکنه برای ما مفید نخواهد بود چون یادآوری شکستهای گذشته میتونه برای تعریف و پیشروی برای هدفهای بعدی مارو دچار مشکل کنه.
یکی دیگه از موانع رسیدن به هدف مرور تجربیات ناموفق گذشته است. اما باید پذیرفت که تجربیات گذشته به خاطر افکار و باورهای قبلی ما بوده و باید برای ذهنمون منطقی کنیم که وقتی من دارم آگاهانه به کانون توجه و افکارم جهت میدم بدون شک اتفاقات برای من متفاوت رقم خواهد خورد و دلیل نمیشه که این بار هم بخوام شکست بخورم و اصلاً شکستی وجود نداره یعنی همان بهظاهر شکستها و تجربیات ناموفق من رو به سمتی سوق داد که برم ایراد خودم رو پیدا کنم و قانونش رو بفهمم تا خیلی نتایج کیفیت بهتری داشته باشه تو زندگیم و هدفها رو هم درستتر تعریف کنم برای خودم.
تلاش برای حفظ محیط امن و مقاومت در برابر تغییر و بهنوعی درست نبودن جای اهرم رنج و لذت در ذهن یا عدم جسارت در پرداخت بها. اگر ما به درستی اهرم رنج و لذت برای خودمون تعریف نکرده باشیم در مقابل تغییر و خروج از منطقه امن خودمون بسیار محافظهکارانه عمل خواهیم کرد و این موضوع انرژی زیادی را از ما میگیره که میتونه ما رو در همان ابتدای مسیر متوقف کنه یعنی تغییر و خروج از منطقه امن هراس آفرین و بیارزش میشه در برابر نتایج مطلوبی که این تغییر میتونه برای ما داشته باشه و ما حاضر نخواهیم شد تا بهای رسیدن به خواسته رو پرداخت کنیم و چیزهایی که لازم هست رو در این مسیر قربانی کنیم. مثل کاری که ناپلئون در زمان جنگ انجام میداد و دستور میداد که تمام کشتیهای خودی را به محض ورود به منطق جنگی آتش بزنند تا افراد هیچ راهی غیر از پیروزی در ذهنشان نداشته باشند، یا پیروز میشوی یا میمیری یا واقعه عاشورا که امام حسین با تمام توان بهای رسیدن به هدفش رو پرداخت کرد.
در واقع مکتوب نکردن دلایل و انگیزهها و فراموشی اونها باعث میشه که ما به اهدافمون نرسیم یعنی خیلی راحت و با برخورد به تضادها فراموش کنیم که اصلاً چرا این هدف رو برای خودمون تعریف کردیم اما وقتی که میایم مکتوب میکنیم متوجه میشیم که واقعاً رسیدن به این هدف ارزشش رو داره، مثل چکاپ فرکانسی که تا وقتی ننویسی متوجه نمیشی که چقدر تغییر کردی و همین نوشتن و یادآوریش چقدر میتونه به ما انگیزه بده و باورهامون رو قویتر کنه، هرچقدر باورها قورتر بشه احساس خوب بیشتر میشه و مسیر آسانتر.
اینها مواردی بود که به لطف هدایت الله بهم گفته شد و سپاسگزارم برای این جریان فوقالعاده که روز به روز من رو شادتر و زندگی رو برام عمیقتر کرده.
سلام برادر مقدم گرامی
تبریک میگم خیلی مطالبتون علمی و کامل بود بسیار لذت بردم و کلی منو به فکر واداشت و من هر لحظه فکر میکردم در حال خوندن کتابی درباره هدفگذاری هستم
و حتی بعضا احتیاج داشتم که نکته هایی را برای خودم یادداشت برداری کنم
عالی بود سپاسگزارم
سلام و نور مهربانی پروردگار روشنی بخش راهتان
استاد عزیز
من برای مثال ساخت بنیادی عزت نفس و ثروت رو انتخاب می کنم
اما در بین مسیر به علت ورودی های نامناسب و اطرافیان از ادامه مسیر ناامید می شوم…
ابتدای کار انگیزه خیلی خوبی دارم اما متاسفانه در بین راه ناامید میشوم و از رسیدن به اهدافم را به علت پاشنه های آشیل زیاد نرسید ن ها از تلاش مجدد ناامید می شوم…
و احساس عدم لیاقت و ارزشمندی بسیار تاثیر منفی بر ادامه دادن مسیر بر من می گذارد.
احساس می کنم بین این همه خواسته،آرزو و هدف گم شده ام و نمی دانم دقیق کدام مسیر را بروم هر مسیری که انتخاب می کنم با پاشنه آشیل قوی در زمینه ی دیگری مواجه می شوم
و خسته و ناامید می شوم…
احساس می کنم من تا کی باید برای رفع این پاشنه های آشیل باید تلاش کنم…
در نتیجه با احساس بسیار بدی مواجه می شوم..
سپاس از راهنمایی های ارزشمندتان
سلام به دوست عزیزم
خود مسیره که هدفه!
خود مسیره که لذت بخش!
خود پاشنه آشیلها هستن که هدفهای بهبودی در مسیر میشن!
مسیر ارتقای شخصی، انتها نداره، پس از خود مسیر لذت ببر، چرا نا امیدی؟!!
میخوای بگی اطرافیان و ورودیهای نامناسبی که به ذهنت میدن، میتونن این زندگی زیبا و منحصر به فرد تو را خراب کنند؟
به همین سادگی؟
ما هم خانواده تو هستیم، پس ما چی؟!!
هر روز به اینجا بیا، مشارکت کن و ورودیهای مناسب ذهنی بگیر، همه چیز درست میشه!
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشی.
بنام خداوند جان آفرین حکیم سخن بر زبان آفرین
شاید تعداد دفعاتی که من یک تصمیمی گرفتمو یک هدفی تعین کرده ام و به آن نرسیده ام بی نهایت باشد
تصمیم گرفتم هر روز صبح زود از خواب بیدار شوم و دو روز اول از خواب بیدار شدم و کار هایم را انجام دادم و از یه هفته بعد به دلایل مختلف مثلا حالا دیشب دیر خوابیدم بذار یه کمی بیشتر بخوابم و یا حالا امروز کار ندارم بذار بخوابم امروز حال ندارم بذار بخوابمو امروز خسته ام هنوز بذار بخوابم و این ها باعث شده که دیگر نتوانم صبح زود بیدار شوم و یا هر وقت هم که زود بیدار شدم در طول روز انقدر خمیازه کشیدم که پیش خودم گفتم اگر خوابیده بودم بهتر بود
تصمیم میگیرم که هر روز ستاره قطبی را بنویسم و سپاسگزاری کنم سه چهار ماهی که مینویسم و ،وقتی که اتفاقات آنگونه که من در ستاره قطبیم می نویسم اتفاق نمی افتد آرام آرام اون انگیزه ام را از دست می دهم و باز رها می شود
تصمیم میگیرم به پیاده روی بروم و فایل گوش کنم یک هفته دو هفته می روم و کافی هست یک بار به دلیل بیماری و یا تنبلی یا نبودن پایه برای این کار آن را انجام ندهم و دیگر دنبالش رها شده است و تصمیمات دیگری که به دلیل عدم انگیزه پایه های تصمیم گیریم متزلزل شده است
خلاصه من با دلیل و بدون دلیل اهداف و تصمیماتی گرفته ام که همیشه به دلیل عدم انگیزه و تنبلی رها شده است…
سلام به دوست عزیزم
شما سالهای زیادیه که عضو سایت هستید. تعداد روزهای عضویت شما باور نکردنی یه!
خب، خدا رو شکر که چک و لقد روزگار شما را مجبور به کاری نکرده است! انشالله همیشه از زندگیتان راضی باشید!
حس میکنم از مسیر لذت نمی برید و تکالیف مدرسه در ذهنتان تداعی میشود که جلوی این تمرینها گارد میگیرید… این از کامنتتان به نظرم رسید.
به هر حال شما تجربه ی زیادی از بودن در این مسیر دارید. ما را از کامنت ها و کلمات خوبتان محروم نکنید!
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.
سلام دوست عزیز آقای علی آقا حدودا شاید درست میگید ولی من هم به همان اندازه که تصمیم های رها شده زیادی دارم تصمیمات انجام شده زیادی هم دارم که به سرانجام رسوندم بله این را هم قبول دارم که شاید من این ها را مثل تکالیف مدرسه بهشون نگاه می کنم که باید انها را انجام دهم و هدفهای را برای خودم تعیین کرده ام وبه انها رسیدم ولی هر کار می کنم مسیر را برای خودم ِلذت بخش تر کنم مثل اینکه نمی توانم و فقط به هدف فکر می کنم
سلام دوست عزیز آقای علی آقا حدودا شاید درست میگید ولی من هم به همان اندازه که تصمیم های رها شده زیادی دارم تصمیمات انجام شده زیادی هم دارم که به سرانجام رسوندم بله این را هم قبول دارم که شاید من این ها را مثل تکالیف مدرسه بهشون نگاه می کنم که باید انها را انجام دهم و هدفهای را برای خودم تعیین کرده ام وبه انها رسیدم ولی هر کار می کنم مسیر را برای خودم ِلذت بخش تر کنم مثل اینکه نمی توانم و فقط به هدف فکر می کنم …
با سپاس از تذکری که دادید خوشحال شدم امیدوا م همیشه در قله های موفقیت ببینمد.
قال رب اشرح لی صدری و یسرلی أمری واحلل عقده من لسانی یفقهو قولی
(موسی)گفت:پروردگارا سینه ام را برایم بگشا؛وکارم را برایم آسان گردان؛و گره از زبانم بگشای تا زبان مرا به طور عمیق بفهمند.
سلام و خداقوت خدمت استاد عزیز و خانم شایسته گرامی و دوستان هم مسیرم
امروز دهم مرداد ماه سالگرد عقد من و همسر عزیزم هست نزدیک سه سال هدفم ازدواج کردن بود و شاید نزدیک 30 تا خواستگاری رفتم این روزها که استاد الگوهای تکرار شونده را روی سایت میگذارد تازه میفهمم که چرا به نتیجه نمیرسیدم اکثر خواستگاریها با دلایل مشابه به هم میخورد یادمه آخرین خواستگاری قبل ازدواجم حتی قرار بود فردا صبح بریم آزمایش بدیم که بازم بهم خورد.
دیگه همه اعضای خانواده مطمئن شده بودن که من توسط دعا نویسان تلسم شدم و نمیتوانم ازدواج کنم خواهرم که معلم هست بهم گفت میدونم تو به دعا و جادو و تلسم اعتقاد نداری ولی کسی که نماز بخونه و با قرآن انس بگیره دعا بهش اثر نمیکنه باور نداری امتحان کن.
من که مقاومت شدیدی داشتم چند روز بعد در خلوت خودم خیلی فکر میکردم و کم کم خودمو راضی کردم که به گفته خواهرم عمل کنم تا بعدا پشیمون نشم که چرا امتحان نکردم.
خلاصه این استارت هدایت من بود و بعد از اون ماجرا در اولین خواستگاریم یک هفته طول نکشید که سر سفره عقد نشستم.چقدر خداوند زود جواب داد
به این هدفم که رسیدم دیگه خدارو ول نکردم و دومین هدفم که پیدا کردن شغل بود دقیقا یکماه قبل مراسم عروسی تاچ شد و در بهترین شرکت شهرمون که زمانی آرزوی کار کردن در اونجا رو داشتم مشغول بکار شدم.دیگه واقعا بهم ثابت شد که خدا منتظره تا من درخواست کنم و اجابت کنه منم بقول استاد که میگه با نهایت پررویی از خدا درخواست کنید یه پسر مو فرفری ازش درخواست کردم که سال بعد این هدیه بزرگم بهم داد باور کنید من وقتی خانمم باردار شد به همه میگفتم بچه ما یک پسر موفرفری هست اطرافیان میگفتن اینقدر مطمئن حرف نزن بعدا سرزنش میشی ولی من که میدونستم از خدا چی خواستم.خدا پسرم آیهان رو بهم هدیه داد که ازش با تمام وجودم سپاسگذارم.
خداروشکر اهدافم یکی پس از دیگری محقق شدن خونه دار شدن ماشین دار شدن و دوباره یه پسر دیگه(آرکان) از خدا هدیه گرفتن که اونم با قاطعیت میگفتم پسره.
الانم هدف گذاری کردم تا خیلی زود دوره عزت نفس رو خریداری کنم تا به هدف بزرگی که دارم با اعتماد بنفس بیشتری حمله کنم به امید خدای بخشنده.
من سعی کردم در هدف گذاری حتما قانون تکامل رو در نظر بگیرم و اهدافی را انتخاب کنم که ذهنم مقاومت کمتری در رسیدن به اونها داشته باشه با دقت در اطرافیانم به وضوح مشاهده کردم افرادی که هدفهایشان با شرایطشان و باورهایشان همخوانی نداشته با کلی ضرر پا پس کشیدن و کلی عقب گرد داشتن خدارو شکر میکنم که منو هدایت کرد به شاگردی استاد عباسمنش که اونم بعد استخدام شدن در شرکت بود که اونجا درقسمتی مشغول شدم که همه شاگرد استاد بودن.بازم اونجا خدا بهم ثابت کرد که هواتو دارم.
از استاد عزیز و دوست داشتنی با تمام وجودم سپاسگذاری میکنم که یک مسیر عالی برای شاگردانش هموار کرده و از خداوند میخوام که همه بچه های سایت رو تا ابد در این مسیر هدایت کنه.
سلام به دوست خوبم آقا حمید عزیز چقدر لذت بردم و البته امیدوار شدم از خوندن کامنتتون و تبریک میگم برای تمام موفقیت هایی که داشتین و چقدر قشنگ و ساده توضیح دادین در مورد رعایت کردن قانون تکامل
راستش چیزی که باعث شد براتون پاسخ بزارم موضوع ازدواجتون بود که بابت همین هم بهتون تبریک میگم وقتی دیدم نوشتین 30 بار خواستگاری رفتین یاد خودم افتادم که من هم شاید تا حالا 30 تا خواستگار داشتم که منجر به ازدواج نشدن و میدونم که پای ترمزهایی وسطه
اما اینکه از پیشنهاد خواهرتون نوشتین در مورد قرآن و نماز این برای من ی نشونه بود .خدا رو شکر تونستم با قرآن انس پیدا کنم ی بار کامل خوندم که بفهمم کلا چیه موضوع و الان که بار دومه دارم تمرکزی میخونم که بیشتر درکش کنم
همین کامنت شما باعث شد ٰآرامشم بیشتر بشه و درستی مسیرم واضح تر
سپاسگزارم
به به دورد بر استاد عزیزم خیلی مچکرم برای تولید یک فایل بسیار زیبا.توی زندگی من دوتا هدف بودن که خیلی خیلی ساله درگیرشونم هستم و هنوز بهشون نرسیدم .
مورد اول داشتن یه رابطه عالیه دلایل نرسیدن بهش
1.خودم رو لایق یه رابطه زیبا نمیدونم بخاطر عدم داشتن عزت نفس و کمبود فراوانی بودن پسر فوق العادست.چند وقت پیش که یکی از سلبریتی ها ازدواج کرد و اخبارشو شنیدم ،مچ یه باور رو کشیدم بیرون، خودم گذاشتم جای همسر اون فرد دیدم ذهنم گفت تو در حد واندازه این فرد نیستی تو اصلا لیاقت این فرد رو نداری این کجا تو کجا.
یکی از باورهایی که خیلی منو درگیر کرده همسایه هامون هست (یه سری مشکلات پیش اومده تو خونه ما هنوزم برطرف نشده )همش ذهنم میگه اگر کسی بیاد و خواهان من باشه همسایه ها اون شخص رو منصرف میکنن و میگن مشکلاتشون شدیده (این قضیه اذیتم میکنه ومتاسفانه یه باور قویه)
یه باور خیلی قوی و البته خنده داری که دارم ،مثلا یه جایی میشنوم از اقوام یا غربیه از خانمش جدا شده یا خانمش فوت کرده سریع ذهنم میگه این کیس خوبیه برای ازدواج حالا اون فرد میخواد هر شرایطی داشته باشه یا اصلا دیده باشمش یا نه مردایی که ازهمسرانشون جدا شدن یا فوت کردن من خودمو لایق اونا میدونم این باور از کمبود عزت نفسم میاد.از اینکه خودمو خیلی خیلی دست کم و بی ارزش میدونم
یکی دیگه از دلایلش ،نداشتن توان مالی پدرم هست بازم کمبود عدم فراوانی.
هدف دوم بحث مالیه.از دلایل نرسیدن به هدفم.
خب سنم بالاست و شرکتا دنبال نیروی جوان هستن.
مسئولیت پذیری بیش از حد در مورد پدر ومادر.
یکی دیگه از دلایل بودن خواهر زادمه با خودم میگم کی میخواد ازش نگهداری کنه (خواهرم شاغله)
یه باور بسیار محدود کننده دارم که من هیچی بلدم نیستم تو هیچ زمینه ایی .
یه باور اشتباه دیگه با خودم میگم اگر شهر دیگه ایی برم سرکار میترسم تنهایی خونه بگیرم واین ترس اجازه نمیده قدم بردارم.
باور اشتباه بعدی نداشتن یه سرمایه خوب برای شروع کسب وکار مورد علاقمه.
واین باورها و البته خیلی بیشتر باعث شده سال های سال با اهدافم نرسم.
سلام به دوست عزیزم
ببین، یه چیزایی تو کامنتت نوشته بودی که به من برخورد!
میدونی دخترای این وب سایت تو کهکشان راه شیری رو دست ندارن، از هیچ نظر؟!! سلبریتی کیلو چند؟!!
دفعه بعد اگه خواستی خودتو با کسی مقایسه کنی، اول این کامنت منو یادت بیار….مثه اینکه نمیدونی اینجا کجاست؟
تازه این دخترامون بودن، پسرامون هم بینظیرن، نداریم کسی تو کهکشان که خواهان پسرا و دخترای ما نباشه. هفته پیش که فرازمینی ها تو ناسا رونمایی شدن، میپرسیدن این بچه های سایت عباسمنش کی ین؟
قانع شدی یا بازم بگم؟
اون همسایتون هم خدا نیست به نظرم…هست؟ پس خیالت تخت!
ایشالا همین امسال یه شازده خوشبخت پیدا میشه که صاحب یه کسب و کار عالی هم هست و با هم به شادی زندگی میکنین…
وای، چقدر زبون ریختم! خوشت میاد دیگران رو اذیت کنی؟ از این به بعد فقط هدفای تیک خورده تو بیار! جفت هدفات مثه آب خوردن محقق میشن.
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید
به نام پروردگار خوبی ها
سلام به استاد عزیز و مریم جانم
و سلام دیگر به تمام دوستان مهربانم
سپاس گزار خدای خودم هستم برای هدایتم به سوی سلسله فایل های الگو های تکرار شونده
همیشه من میشستم اول سال هدف هامو مینوشتم تا آخر سال.
وقتی آخر سال نگاه میکردم میدیدم خیلی کم به هدف هایی ک میخواستم رسیده بودم پس شروع کردم هدف هامو کوچیک تر کردن و شکسته کردنشون مثلا یک هدف بزرگ به چند بخش تقسیم میکردم تا بتونم راحت تر بهش برسم ک احساس شکست نکنم برای نرسیدند
پس اومدم
طبق هر ماه برای خودم توی نوت گوشیم از اول ماه تا آخر ماه نوشتم
از هدف های کوچیک کوچیک تا یکم بزرگ تر
آخر ماه میدیدم 85درصدش تیک خورده و احساس قدرت بهم دست میداد
مثلا فروردین نوشتم نئون برای مغازه میزنم شد
اردیبهشت تابلو مغازه
خرداد کولر گازی
تیر رگال
و مرداد ک این ماه هستش دستگاه صندوق فروشگاهی
هر ماه هدف گذاری میکنم برای مغازم و به لطف خدا همش انجام میشه
چقدر حالم خوب میشه وقتی میشینم نگاه میکنم و میبینم بهشون رسیدم
از این ک یک خانم هستم و قدم های شمرده و حسابشده برمیدارم احساس قدرت میکنم
اگه دارم میگم خانم چون توی طایفه من باور بر این بود ک زن بشینه تو خونه و بچه هاشو بزرگ کنه
ولی من به لطف خدا مغازه زدم
یادمه وقتی برای اولین بار اومدم ترسم گذاشتم کنار و یک بلیط گرفتم به تهران هدف اولم تیک خورد
این شد سرآغاز هدف هام
و الان بی نهایت احساس قدرت و لذت دارم .
این ک من هر روز با هدف از خواب بیدارم میشم
هر روز برنامه دارم
هر روز یک پله برای ترقی بوتیکم برمیدارم
هدف برای من شد رشد و بزرگ شدن
استاد حتی وقتی این فایل دیدم ترسم گذاشتم کنار و هدفم شد هربار کامنت گذاشتن برای این فایل
من ساده نوشتم
و هر بار هدایت شدم
چقدر حالم خوبه برای نوشتن چقدر سبکم و آرومم برای این ک با انسان های مهربون آشنا شدم
من عاشقانه دوستون دارم
سپاس گزار خدای خودم هستم
در پناه خدا باشید …
به نام خدای مهربان
سلامممم سمیرای عزیزم
رفیق من
رفیق خوش خنده ی من
بهت افتخار میکنم
خیلی خوشحالم که شروع کردی به نوشتن
خیلی خوشحالم که غلبه کردی به ترست
تو برای من الگوی زنده ای هستی،که هر روز شاهد پیشرفت و بزرگ شدنش
شاهد قدم برداشتن هاش
شاهد رفتن به دل ترسهاش هستم
از ته قلبم تحسینت میکنم سمیرا
امیدوارم بتونیم تو این راه با قدرت ادامه بدیم و بترکونیم
هر کجا که هستی در پناه الله مهربان باشی رفیق
سلام عزیزم
سپاسگزارم برای کامنت
و این ک خدارو شکر میکنم برای هدایتم به سمت تو
این ک مهربانی کردی و استاد با من آشنا کردی
همیشه لذت میبرم برای هم صحبتی باهات.
عاشق این هستم ساعت ها باهات صحبت کنم و تو درباره قانون برام حرف بزنی
احساس خوبی دارم ک یک راهنما دارم
خدارو صد هزار مرتبه شکر ک من رو هدایت کرد به سمتت
در پناه خدای مهربان باشی عزیزم
سلام سمیرا جان
الان هدایت شدم به کامنت شما
دیدم جا داره علاوه بر لایک کردن یک خدا قوت جانانه هم بهت بگم…
از موفقیتهات و این که یک بانوی هدفمند و پر تلاشی لذت بردم.
از این که اهدافت رو گام به گام و تکاملی داری تیک میزنی بهت تبریک میگم..
برات هر لحظه موفقیتها و پیشرفتهای بهتری ، سریعتر و دلچسب تری رو آرزومندم…
الهی غرق عشق و نور الهی باشی دوست خوبم…
سلام دوستانه من به شما وجیهه جانم
اول سپاسگزارم برای کامنت زیبایی ک برای من گذاشتی و این ک ممنونم برای دعای قشنگت
و حال بینهایت خوبی که به من هدیه دادی .
من خیلی دلم میخواست درباره نظر هام بازخورد داشته باشم
وقتی دایره آبی بالای پروفایلم اومد و دیدم شما بهم پیام دادی بی نهایت خوشحال شدم
انگار یکی دیگه از هدف هام تیک خورد
سپاسگزار
در پناه خدا باشی عزیزم
به نام خدا
ردپای 94
سلام به استاد عزیز و دوستای خوبم
خب اگه مهم ترین دلیل برای خودم بخوام بگم!
●عدم تکامل !
انتخاب چند هدف بزرگ که هر کدوم به تنهایی هم سخته!
در حالی که اگه تکاملی پیش برم اول هدف انتخاب باید بکنم ،اون به عادت تبدیلش کنم ،جوری که برفم از آسمون بباره انجامش بدم و بعد اضافه کردن هدف بعدی
تازه نه هر هدفی ،هدف هم راستا
مثلا هدف تغییر ساعت خواب ،تغذیه ،ورزش،یوگا و مدیتیشن و…
قابلیت وصل شدن دارن و خیلی راحت میشه سیکل درست ساخت ،اما من نوعی یهو صبح از خواب پا میشم فکر میکنم همه رو میتونم شروع کنم!
بعد شکست میخورم و بعد سرخورده میشم و بعد فکر میکنم بی اراده ام
●دلیل دیگه کوچیک نکردن هدف تو هزاران قدمه !اولش که ذوق داری شاید به اندازه سه روز کار کنی رو هدف ولی یه دفعه بفهمی یک درصد هم پیشرفت نداشتی با اون همه زحمت!و به کل انگیزه از دست بدی
اما اگه هر روز چند قدم تو چند بازه زمانی مختلف انجام بدی ، سختی زیادی متحمل نمیشی چون کم کم عادتت میشه و گوله برفی خودبه خود بزرگتر میشه
●دلیل دیگه ادامه دادن به شرط نتیجه!خودمونم میدونیم اشتباهه ولی انجامش میدیم!مثلا 30 سال طول کشیده تا ما بشیم 100 کیلو ولی توقع داریم هفته اول کلی تغییر کنیم!
●دلیل بعدی ترس از نگاه مردم، مثلا من نوعی با ذوق گفتم من از فردا 5 بیدار میشم ،اما دو بار خواب بمونم ،تصور میکنم همه از درون دارن میخندن!
با بد تر مثلا هدف شروع کسب و کار ولی اولش خوب پیش نمیره ،اونوقت هر کی گوشه چشمشم بهت بخوره فکر میکنیداره راجب تو چه فکری میکنه
●دلیل بعدی نپذیرفتن انسان بودنه!تو به عنوان یک انسان شاید شرایط جوری برای خودت رقم بزنی که یکم افت کنی ،اینجا به جای جا زدن باید بیشتر هوای خودت داشته باشی
خب عیبی نداره امروز خوب پیش نرفت ،یا عیبی نداره مهمان ناخوانده آمد یا هر علت و بهانه ای
من میپذیرم بعضی روزا خسته بشم یا بی حوصله باشم !اما خستگی اون روز ربطی به این نداره که ناامید بشم از خودم و دیگه ادامه ندم،چون اینکار اوضاع بدتر میکنه!
●دلیل دیگه ناامیدی ،درک من از این حس اینکه ذهن و جسممون خودشو به هزار آب و آتیش میزنه و ما عین خیالمون نیس!چرا هر روز از خودمون تشکر نمیکنیم
خب معلومه از یه جایی به بعد دیگه در اختیارمون نیس !
به خودم میگم!لطفاااا از خودت تشکر کن ،لطفا از تک تک اعضایی که سخاوتمندانه برات شبانه روزی زحمت میکشن تشکر کن
لطفا بنویس که چه قدم هایی برداشتی و بابتش شکر گزار باش
من اگه بابت کارهام پاداشی دریافت نکنم ،حمایت خودم از خودم از دست میدم
اونوقت از جنس ناامیدی ،خستگی ،بیماری یا هر حس دیگه ای جسم و روحم دنبال توجه جلب کردن از خودمه
که حواست بهم هست؟
ممنون استادم بابت فایل هایی که تا این اندازه باعث کاوش در درونمون میشه
خداروشکر
درپناه خدا باشید
بنام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام دارم خدمت فاطمه ی خوش سخن و گرامی
مرسی دختر بی نهایت
که اینقدر کامنت هاتون زیبا ست و هر کی بخونه حس و حالش عوض میشه …
خیلی با دقت و ظرافت گفتید و ما انسانیم و خدا بهترین ها رو برای ما میخاد.
پس باید بهترین بود .
بهترین مال کسیکه بهترین باشه.
هدف باید مشخص و واضح باشه.
و برای هدف مصمم بود .و باید اگر هدف داشت.و اهداف بزرگ
باید از یک سری مسائل گذشت و قربانی اون هدف کنیم .
مرسی بر شما .
کمال تشکر رو دارم ازتون فاطمه دوست داشتنی و ارزشمند
منتظر ردپا های خوب و نوشته های بی نظیرت هستیم .
دوستون داریم و
بی نهایت عشقتونیم.
ای فرشته ی
عاشق.
من همیشه اینارو رو با خودم زمزمه میکنم .
مرد میدانی بسم الله
جیگر شو داری بسم الله
بهانه قبول نیست. (کره زمین برعکس شد .موشک افتاد تو خونمون، )
به هیچ عنوان
جهان حرف مفت نمیخاد .
ایمان در هر لحظه رو میخاد.
جسارت میخاد … یا علی