پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 9 - صفحه 13 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/08/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-08-01 06:29:012024-08-04 11:28:57پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 9شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
درود استاد عزیزم و دوستای عباسمنشی
درباره هدف هایی که هر بار به عنوان هدف سالانه یا هدف کوتاه مدت انتخاب می کنید اما به آنها نمی رسید، فکر می کنید چه دلایلی باعث می شود که شما باز هم به آن اهداف تعیین شده، نرسید؟
هدف گذاری منم مثل همه اول سال که میشه کلی هدف مینویسم چند بعضی هاش انجام میشه بعضی هاش نه اونهایی که انجام نشد پشت گوش انداختن هدفهامه هی میگم فردا انجام میدم فردا های زیادی میاد میره کن انجام نمیدم تنبلی از خودمه میدونم این کار باید انجام بشه انجام نمیدم
هدفهایی که تیک خورد من اولش کارهای کوچیکتر تقسیم کردم تجسم کردم مهمتر از همه تمرین اهرم رنج لذت انجام دادم یادمه تو یکی از فایلهاتون گفتین پردایس میخواستین پاکسازی کنید از علفهای هرز هر دفعه یه قسمت کارو انجام میدادین اگه همه رو میخواستین یک روزه انجام بدید بدون شک اصلا حرکت نمیکردید نجوا ذهن میگفت 20 هکتار زمین کی حال داره تمیز کنه علنا حرکتی نبود
من میدونم روش کارو باز انگیزه حرکت نمیاد باید بیشتر رو خودم کارکنم
بازهم سپاسگزارم از شما و خانم شایسته از زحمتی که کشیدین و سپاسگزارماز خدا مهربونم منو تو مدار اگاهی این فایل فوق العاده قرار داد.
سلام خدمت خدای عزیزم که عاشقشم
سلام خدمت استاد خوبیها استاد عباس منش سلام خدمت مریم شایسته عزیزم و سلام خدمت تمام دوستانم در سایت عباس منش
استاد عزیزم حدود 2سال پیش برای اولین بار هدفی را در نظر گرفتم و حرکت کردم چون تا قبل از اون خانه دار بودم رفتم هنر آرایشگری و تخصصی کوپ را یاد گرفتم و مدرکش هم گرفتم و در مسیر هدفم براشینگ و اکستنشن مو را یاد گرفتم
و مدت کوتاهی دستیار بودم و ادامه دادم
ولی بعد از دوسال چون در سن 53سالگی هم هستم به شدت پاهایم و کمر دردم اجازه ادامه نمیدهد که ادامه دهم رگهای واریس پاهایم به شدت متورم شده درد میکنه که بعد دوسال روپا ایستادن و کار آرایشگری کردن ادامه دادن را از من گرفته
سالنی که میروم و کار میکنم گفتم از هفته آینده هفته ای دو روز برم یا کارم و کم کنم ولی دارم میبینم اینم راه حل من نیست
خلاصه یکی دو هفته هست با تمرینهای حل مسائل که انجام دادم به این نتیجه رسیدم که من کار مورد علاقه ام را میخواهم همراه با سلامتی اگر کاری فیزیکی بخواهم داشته باشم که سلامتی ام را بگیره این مسیر درست من نیست
این هفته یه ایده ای به من الهام شد که دارم انجام میدهم
الان دارم تولید محتوا یاد میگیرم خودم توی خانه و میخواهم شروع کنم و پیش برم در راستا با شغلم
بعدا که از این هدفم به نتیجه رسیدم حتما کامنت میزارم و توضیح میدهم
استاد اول خیلی مقاومت داشتم برای تغییر در شرایطم چون میگفتم فرزانه دوسال کار کردی زحمت کشیدی حالا میخوای چیکار کنی ولی توکل کردم از خدا کمک خواستم خداهم داره کمکم میکنه برای رسیدن به هدفم
استاد فکرهایی آمده در سرم باورهایی برام بوجود آمده که تا کنون نداشتم خیلی توکلم زیاد شده و خیلی تغییر کردم کاملا خودم میفهممش که قبلا اینطور نبودم
واقعا دوره حل مسائل زندگی به من خیلی کمک کرد و باور ساختن و عمل کردن را من توی این دوره بهتر یاد گرفتم
الانم دوره کشف قوانین زندگی را شروع کردم و جلسه مقدمه را کاملا تمرینهایم را انجام دادم و هنوز جلسه مقدمه هستم خیلی حالم خوبه با دوره کشف قوانین زندگی امروز تعهدم را نوشتم و متعهد شدم تمام تمرینهای استاد را انجام بدهم
امروز خواستم در مقدمه کامنت بنویسم دیدم از جلسه اول میشه کامنت نوشت گفتم خوب باید بیشتر و بیشتر مقدمه را گوش کنم و انجام بدهم بعد برم جلسه اول
نمیدونم در این دوره چه اتفاقاتی برام خواهد افتاد ولی مطمئنم که فوق العاده است
چون همین الانم که هنوز جلسه اول و شروع نکردم با توصیحات استاد چقد بهتر قوانین جهان را درک کردم و دارم انجام میدهم
خدایا بینهایت سپاسگزارم
استاد عزیزم من هدفهای کوچک و بزرگی از وقتی با شما آشنا شدم را به آنها رسیدم از جمله سلامتی و کاهش وزنم که با دوره بینظیر قانون سلامتی وزنم عالی شده و خیلی خوبم
واریس پاهایم هم خوب بود و فقط به خاطر روی پا ایستادن بیش از حد ایجاد شد که الان که چند روزه به خودم استراحت دادم خیلی بهترم و با تغییر در روش کارم مطمئنم صد در صد خوب میشه
و بعضی هدفهای که به آنها نرسیدم به خاطر ترسهای بوده که اگه نشه چی میشه و از اینجور ترسها
و تنبلی کردن هایم بوده
که انصافا دوره حل مسائل زندگی به من خیلی کمک کرد
خدایا شکرت
خدایا بابت همه چیز بینهایت سپاسگزارم
خدایا بابت اینکه من و فرزندانم و همسرم با خودمان و با همدیگر در صلح هستیم بینهایت سپاسگزارم
خدایا بابت اینکه هر لحظه داری من را به راه راست و راه درست هدایتم میکنی بینهایت سپاسگزارم
خدایا بابت اینکه دوست صمیمی من هستی بینهایت سپاسگزارم
خدایا بابت اینکه دستم را گرفتی و با سایت استاد عباس منش آشنا کردی بینهایت سپاسگزارم زیرا حالم خوب است
در پناه الله یکتا باشید
سلام استاد عزیزم.
خداروشکر که این فایلهای عالی را در مسیرش قرار گرفتم. استاد عزیزم قبل از این فایل بی نظیر داشتم فایل چرا بعضی افراد بد شانس هستند را نگاه میکردم.
2 نکته داشت واسم.
1. من اون سالی که شما این فایل را منتشر کردید؛ اومدم توی سایت ولی نتونستم ببینم!
بله درسته من حسادت کردم، من به شما حسادت کردم به خاطر نتایجی که در اون لحظه داشتید و این از کمبود شدید عزت نفس در وجودم بود. این از بی ایمانی به هدایت رب العالمین بود که منو آورد توی سایت ولی ذهن نجواگر من نگذاشت ببینم، درک کنم، بفهمم. در صورتی که صحبتی که شما توی ماشین کردید؛ الان بهم الهام شد؛ دقیقا مناسب شرایط آن روز من بوده است. چون من توی کار قبلی ام دقیقا درگیر همین مسئله بودم، من غر میزدم و با توجه به شرایط نادلخواهم، از جنس اون شرایط به زندگی ام دعوت کردم.
شما توی جلسه سوم یا پنجم قرم هفتم خیلی خوب گفتید این موضوع را که بخاطر الهامی بودن آموزش هاتون، اینکه می فرمایید من خودم نمی دونم در مورد چه چیزی میخواهم صحبت کنم، ولی وقتی میام و صحبت میکنم بچه ها تماما میگویند انگار این فایل برای شرایط کنونی ما ساخته شده است.
این اگر هدایت نیست پس چیه؟! خداروشکر بی نهایت.
2. به این نتیجه رسیدم چقدر هنوز جای کار دارم. بخاطر اینکه هنوز هم که هنوزه درگیر باورهای قدیمی هستم و غر میزنم. هنوزم که هنوزه دوست دارم انگار قربانی شرایط باشم. تائید دیگران را بگیرم. یه جورایی انگار تمام کارهایی که دارم انجم میدهم این است که تائید دیگران را بگیرم. حتی نوشتن کامنت!
بله استاد من حتی توی نوشتن کامنت هام برای شما اون اوایل بیشتر الان کمتر سعی میکردم تائید شما را بگیرم.
تائید دوستان را بگیرم. حتی بعضی اوقات زیاد رو راست نبودم. از یه جایی به بعد به خودم گفتم اشکالی نداره الان تو در حد استاد خودت نیستی، اینو بدون تو روز اول خیلی اوضاع نازیبایی داشتی ولی الان شرایط خیلی رویایی تر از قبل است. احساس خوب، آرامش و خوشبختی ای که الان داری قابل قیاس با قبل نیست. استاد الان که مسیر 1 سال و 1 ماه گذشته را میبینم ، خدا میدونه چقدر سپاسگزار می شوم، که واقعا چقدر تغییر کردم، چقدر عزت نفسم تغییر کرده است. چقدر نحوه کار کردنم تغییر کرده است. چقدر حالم بیشتر از قبل خوبه و وقتی به شرایط نازیبا بر میخورم، چقدر راحت تر ازش استفاده می کنم.
و واقعا چقدر جای کار دارم. از خدای یکتا میخوام هدایتم کنه درست طبقه بندی کنم و مسائل را بتوانم باهم هندل کنم و همینطوری که روی عزت نفسم دارم کار میکنم، بتونم روی ساختن شخصیت خودم، روی کارهام و همه ی موضوعات زندگی ام هم راستا کار کنم.
استاد عزیزم توی این فایل هم انگار شما دارید در مورد من صحبت می کنید.
تا 1 ماه پیش اگر این فایل را گوش میدادم خیلی اهدافی بود که من نتوانسته بودم درست انجام بدهم. خیلی از این موضوعات با اون روز من بیشتر صدق می کرد. اما به لطف هدایت رب العالمین الان خیلی خوب تونستم تغییر کنم و امیدوارم دائمی باشه این تغییرات.
استاد من اول اهدافم را مینویسم و سعی میکنم دلیل اصلی اش را در آخر بنویسم.
1. استاد یکی از بزرگترین اهدافم راه اندازی کارخانه ام بود. با خودم رو راست شدم، گفتم ببین این خیلی خوبه که تو بتونی یه کارخانه داشته باشی و در مسیر رشد جهان هستی پیش میروی، اما 1. با الان تو خیلی فاصله داره. 2. شریک های تو توی این کار باور های درستی ندارند. 3. تو این کارخانه را میخواهی برای احساس خوب، خب از همین الان احساس خوب را داشته باش.
2. رسیدن به هدف مالی و حداقل موجودی حساب 1 میلیارد تومان. از اون خواسته هایی است که همیشه داشته ام. که آقا تو حداقل بسته به شرایط روز یه مبلغی مانده موجودی داشته باش واس خودت. راستش از روزی که زن گرفتم نشد دیگه مانده موجودی داشته باشم. به چند دلیلی:
1) باورهای نامنساب در کمورد ازدواج که توی این 30 سال عمرم از جامعه و غیره ساخته شده بود برایم.
2) باورهای نامناسب مالی. (مثلا هر پولی به حسابم میومد سریع میرفتم توی یه رستوران یه مبلغی ازش را خرج میکردم).
3) بازهم کمبود عزت نفس و عدم تعهد به حفظ 1 دهم کل پولی که به عنوان سود کارهام به حسابم واریز می شود.
4) کمبود عزت نفس در این مورد که من لایق خلق این ثروت نیستم. درسته استاد، من تا الان شاید میلیارد ها تومان پول ساخته باشم. اما خودم را لایق اون نمی دونستم. در حقیقت همین الانشم باهاش مشکل دارم و مقاومت دارم.
در حقیقت هنوز هم وقتی بهش فکر میکنم ذهنم میخواد فرار کنه، یهو میخواد منو ببره سمت یه کار فیزیکی که بهش فکر نکنم یا شرایط نازیبایی که توی کارهای مختلف واسم پیش اومده را برایم بازسازی کنه و یادآور بشه.
( خدارا بینهایت شکر تا الان اینجوری به این باگم فکر نکرده بودم، اینم از هدایت رب العالمین هست، خدارا بینهایت شکر)
5. استاد یکی دیگه از اهدافم وزن کم کردن هست. من با اینکه وزن کم کرده ام؛ من پارسال 108 کیلو وزن داشتم امسال نزدیک به 99 هستم، اما همیشه با وزنم مشکل داشتم. با اینکه دلم میخواهد به حدود وزن 85 برسم ولی هیچ وقت این هدف را نتونستم بزن.
البته به این نتیجه رسیدم و با فایلهای شما هم تایید شد که من باید بخاطر هر 100 گرمی که کم میکنم سپاسگزار باشم، و هدفم را وزن کم کردن بذارم تا اینکه تا فالن روز رسیدن به یه وزن خاص. اینجوری از زندگی ام لذت برده ام در کنار کاهش وزنم. (توی این مورد ان شاءالله به زودی قانون سلامتی را میخرم و متعهد میشوم به خودم برای تغییر کردن خودم و شخصیتم).
6. یکی دیگه اش استاد خریدن ماشین اتوماتیک هست. اینم خیلی برام بولد شده. اصلا خریدن یه ماشین دیگه واسم بلد شده.
7. کلا توی اهداف مالی بخاطر کمبود احساس لیاقتم در مورد توانایی ساختن و خلق اون چیزی که میخوام خیلی ایراد دارم.
8. مهاجرت کردن.
دلیل اصلی اینکه من این اهداف را بهش نمی رسم استاد عدم عزت نفسم هست. اصلی ترین دلیل است. توی هر جنبه ای بهش نگاه میکنم کمبود عزت نفس و ترس وکمبود ایمانم و شرکی است که به خدا یکتا ناخواسته می ورزم. بله باید با خودم رو راست باشم. من شرک میورزم که تغییر نمی کنم. من شرک می ورزم که چیت دی واس خودم گذاشتم، من شرک می ورزم که می ترسم. من شرک میورزم که احساس کمبود می کنم. من شرک می ورزم که فکر می کنم جهان جهانِ کمبود هاست. من شرک می ورزم که عوامل بیرونی را(پدرم، برادرانم، شاید همسرم و…) را متأثر میبینم در شرایط کنونی زندگی ام. اینا را به خودم میگم. اینا انگار خداوند میگه و من مینویسم. من شرک میورزم که متعهد نیستم یا بی انگیزه میشوم. اهرم رنج و لذت نوشته ام ولی نمیخونم.
پس دلیل اصلی اش شرک، بی ایمانی و کمبود شدید عزت نفس هست.
چقدر این فایلهای الگو های تکرار شونده مغز آدمو شخم میزنه. خیلی سوالات خوبی طراحی کردید استاد عزیزم. واقعا که گروه تحقیقاتی هستید و چه خوب تحقیق کردید. انگار تک به تک افراد را می شناسید.
استاد تعهد میدم اینجا به خودم که تغییر کنم. توی یک ماه اخیر خیلی تغییر کردم، منی که با چایی ام همیشه باید 4 الی 5 تا قند میخوردم، دیگه قند نخوردم، من دیگه سیگار نکشیدم، من دیگه هر نوع قند مصنوعی را از زندگی ام تقریبا صفر در صد کم کردم.
اینجا تعهد میدهم که تغییراتم دائمی باشه تا بیافتم توی مسیر صافه. توی اون مسیری که بشوم مثل خوارپشت و از این قوانین استفاده کنم به راحتی. توی اون مسیری که صوت بزنم و لذت ببرم. توی اون مسیری که دیگه چیزی را تحمل نکنم، توی اون مسیری که فقط لذت ببرم حتی از هر اتفاق نازیبایی. توی اون مسیری که بجای درگیر سدن با تضادها همش در حال پیشرفتم و جهان هستی داره منو سُر میده به سمت نعمات وشرایط و عشق و حال و لذت بیشتر و بیشتر.
توی اون مسیری که به بهترین خواسته ام که مسافرت کردن و دیدن جهان هست به راحتی برسم.
استاد عزیزم بی نهایت ازتون سپاسگزارم. مریم خانم عزیم بی نهایت ازتون سپاسگزارم. نوشتن این کامنت عالی یک ساعت زمان برد ولی چقدر الانی که دارم به پایانش میرسم، حالم بهتره، چقدر خدا میدونه حس خوبی دارم.
خدارا بینهایت شکر و سپاس.
عاشقتونم از صمیم قلبم استاد عزیزم و مریم خانم عزیزم.
ان شاءالله هرکجا که هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
بازم سلام به دوستان عزیز و استاد اگاهم
من چنتا هدف هست ک هرسال جزع برنامه هام هست ولی هنو انجامش ندادم
یکیش توی بحث سلامتیه من میخام ی ازمایش چکاپ کامل بگیرم و روی سلامتیم کار کنم ولی هردفعه ب تعویق میندازمش
میخام دندونهام رو درست کنم
بیشتر هدفهام بر پایه اموزشه من میخام چنتا اموزش ببینم اموزش شنا .زبان .اموزش تتو و…
یکی از دلیلاش اینه فک کنم ک من انگیزه مناسبی برای این هدفهام ندارم با این ک مهم هستند چنتاشون واقعا
دلیل بعدیش من فک میکنم از احساس عدم لیاقته ک افسار زندگیم رو دست گرفته البته دارم روش کار میکنم
باسلام به استاد عزیز وخانم شایسته عزیز
ممنون استاد مهربان که باعث میشین ما خودمون رو به چالش بکشیم وشخصیتمون رو موشکافی کنیم.چند وقت پیش من یه پیام گذاشتم چون نماینده بیمه هستم وهر بار خسارت پیش مییاد من رو توی فاز منفی می بره ویا موقع صدور بیمه مجبورم همش در مورد اینکه اگر خسارت پیش بیاد چی صحبت میکنم وفهمیدم که کار خوبی نیست که همش تمرکز کنم در مورد ناخواسته ها.دیروز از طرف یکی از آشناها که سابقه کاری من رو میدونست معرفی شدم برای مدیریت یکی از شرکت های کارگزاری بیمه با چند نفر پرسنل وهمینطور یه آقایی که صاحب اونجا بود.اصلا از دیروز همینطور ذهنم درگیر هست هر چند دیروز که من با صاحب اونجا صحبت کردم وخوشم نیومد وگفتم نمیاد ولی همش ذهنم درگیر هست.چون تاحالا سابقه مدیریت نداشتم ومیتونم خودم رو به چالش بکشم وبعضی از مسیولیت های مالی وبیمه ای که الان به گردنم هست دیگه ازم برداشته میشه ومیافته گردن صاحب اونجا وبعدش دنیای بزرگتری برام باز میشه چون یه تیم بازاریابی توی این شرکت کارگزاری هست که دنبال گرفتن بیمه های بزرگ هستن ومن میتونم خودم رو گسترش بدم.اما از طرفی به این فکر می کنم که اگه از پس کار برنیام اونجا اخراج میشم وشرکت بیمه ای هم که الان دارم باهاش کار میکنم هم باید باطل کنم تا برم اونجا کار کنم واز اینجا مونده واز اونجا رونده میشم.از طرفی اون اقایی که صاحب شرکت کارگزاری هست باورهای بی اساسی در مورد گرفتن کار داره واینکه باید آدمها رو بخری تا بهت کار بدن که من از اول با این قضیه مشکل داشتم وکارهایی که خودم گرفتم بدون دادن پول بوده وهمچنین آدم بزرگنما ودروغگویی هست چون دیروز در مورد شرکت های طرف قرارداد وکارکرد پارسالش به من دروغ گفت واز طرفی هم آدم مغروری بود که همش من من میکردودر ظاهر میخواست خودشو با انعطاف نشون بده اما درباشن نمیزاشت من صحبت کنم ومن بین اینهمه تعارض موندم که چیکار کنم.چون من واقعا با رانت ورشوه دادن ودروغ ودغل بازی مشکل دارم .اگر از بچه های خوب سایت کسی میتونی به من با توجه به قوانین مشورت بده ممنون میشم چون من درحال حاظر هنگ کردم وحاظر نیستم به هیچ عنوان پا روی اعتقاداتم بزارم چون مطمینم ضرر واقعی وقتی هست که اصول رو نادیده بگیری از طرف دیگه همش ذهنم درگیره چون این کار با خیلی از آرزوهای من برای آیندم سازگار هست.بازه هم سپاسگذارم اگر کسی بتونه کمکم کنه.
سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامی
سلام فاطمه جان
شما اول از همه ب باور و شخصیت خودت احترام بزار
ب نظر من مفهوم صحبت استاد عزیز اینکه چ باور های اشتباه باعث میشه ما از هدف و رویا ک تو ذهنم خودمون ساختیم دور بمونیم
باور ک توی ذهنمون ساختیم چ ترمز های مخفی وجود داره باید اونا رو پیدا کنیم
زمانی ما خودمون ب چالش میکشیم
بتونیم الگو های موفق پیدا کنیم ک تونستن با شرایط خودش ب موفقیت بشن
ما با تکرار رفتار و باور های ک توذهنمون داریم شرایط برای خودمون پیش میاریم از جنس همون ها وارد زندگی خودمون میکنیم
باید خیلی حواسمون باشه ب چیز فکر میکنیم و ب چ چیزایی مخرب نیرو میدم
شرایط دلخواه زندگی ما زمانی خوب پیش میره ک ما دیدگاه نسبت به سایر موضوع عوض کنیم
یک تضاد میتونه ما رو ب موفقیت برسونه و می تونه مارو ب تباهی ببره فقط ب خود ما بستگی داره ک بتونیم چ دیدگاه نسبت به موضوع داشته باشیم
ب درون خودت نگاه کن ببین کجا شده حتی در حد فکر کردن ی تضاد با مشکل برات پیشاور ده اونو تغییر بده شما با ساخت فکر باور جدید میتونی همه چیو تغییر بدی از هر لحاظ ک باشه رابطه عاطفی یا مالی
حتی مهم ترین باور ب خدا داریم
کمک خواستن از خدا همه زندگی تغییر میده ذهن خالی کن از همه چون چرا ک شما رو اذیت میکنه توکل کن بخدا
اون اعتماد و ایمان قلبی ک ب خدا داری
بهترین راه نشون بده از خدا بخواه هدایت میکنه بهترین مسیر
توحید عملی تو سایت گوش کن عالی فاطمه عزیز دو فایل جدید استاد
اگه از لحاظ مالی میتونی دوره کشف قوانین زندگی تهیه کن
کل زندگی شما تغییر میده و اگه شرایط تهیه نداری مقدمه دروه کشف قوانین زندگی گوش کن
برای من ک شرایط نداشتم خیلی عالی عالی بود
دیدگاه من نسبت ب شرایط من تغییر داد خداوند یکتا سپاسگزارم واسه وجود استاد عزیزم و دوستان گرامی ک باعث میشه ما بهم کمک کنیم
امیدوارم زندگی شما پر عشق احساس لیاقت و شایستگی آرامش باشه زندگی ک بوی خدا بدهد
صحبت های من بتونه کمک کنه بهت
همه دوستان عزیز و استاد دوست داشتنی ب دستان ثروت مند خدا میسپارم ️
به نام خدایی
که در هر روز نشانه ای قرارداد .
درمورد الگوهای تکرارشونده خصوصا حیطه ی اهداف ماهانه و سالانه من هم ضعف ها و نقطه قوتهایی دارم که بخاطر اینکه کانون توجهمو روی مواردمثبت نگه دارم حتما نقاط قوت و الگوهای تکراری مثبتم روهم ذکرمیکنم. :)
1)
بزرگترینش ترسه.ترس از نرسیدن , از رسیدن و ظرفیتشو نداشتن از حرف و نظر اطرافیان ,ترس از نتیجه نگرفتن
از سخت بودن مسیر
ولی فکرمیکنم بولدترینش همون نظر اطرافیانه.
2 )
دست کم گرفتن خودم. فکراشتباهی که درمورد خودم میکنم و میگم من باهوش نیستم
من تواناییشو ندارم برای من سخته و …
3 )
شروع نکردن به موقع
اینکه من قدم اول رو برنمیدارم تااینکه زمان میگذره و دیگه به خودم تلقین میکنم
که دیرشده درصورتی که شایدهنوزم اقدام کردن موثر باشه.
4 )
تعداد زیاد هدفای کوچیک و بزرگی که برای خودم مینویسم و سردرگمی بین اینهمه هدف تو زمینه های مختلف
5 )
فکر کردن به بقیه و اولویت قرارندادن خودم تو انتخاب هدفهایی که به سمتشون قدم برمیداردم.
نقاط قوت: {که بسیار بسیار مهمتر
و قابل توجه تر از نقاط ضعف هستند
و بسیار تاثیربیشتری دارند}
1 )
اراده ی زیاد و استمرارم
که اگر یه هدف برام واضح شه که خیلی مهمه و
خیلی پارامترهارو توزندگیم تحت تاثیر قرار میده تا به جای قابل قبولی نرسونمش (حداقل به زعم خودم) بیخیال نمیشم.
2 )
از وقتی که یادمه همیشه برنامه ریزی میکردم (روزانه ماهانه سالانه )
و
اهدافمو مینوشتم وحتی کاراهای روزمره
بدون برنامه ,کاری کردن اصلا برام تعریف نشده.
3 )
دوستای هم مسیر و همدل پیداکردن و کنارگذاشتن کسایی که رابطه باهاشون برام کارنمیکنه.
4 )
امتحان کردن راه های مختلف و همیشه دنبال روش هایی بودم که عملکردمو بالاترببرم.
5 )قدردانی زیاد و شکرگذار بودن برای هرچیز ریز و درشتی که توی زندگیم دارم.
6 )باورمثبت داشتن درمورد اکثرچیزها و اتفاقاتی که میوفته
و سعی بر اینکه خودمو مقایسه نکنم. درمورد مقایسه وباورهام دراین مورد هنوز باید کار زیادی بکنم.
7 )
ارزشمندی زمان برای من خیلی زیاده
و وقتی به این فکرمیکنم که کم کاریم میتونه باعث شه مقداری از زندگی عقب بمونم
سعی میکنم کارهای ددلاین دار رو زودتر انجام بدم
که باعث عقب موندنم نشن.
8 )
متعهد بودن به قرارهایی که باخودم میذارم و جا نزدن در اکثرموارد
و اینکه وقتی کسی تایید و تحسین میکنه تعهدو اراده مو خیلی برام ملموس تر و قابل توجه تر ومیشه.
9 )
دیدن ویژگی های خوب ادما و تمرکز کردن روی اونها باعث میشه
هدایت بشم به مسربهتر ادمای بهتر و مکانی که اهدافم بتونن اونجا رشد پیداکنن
10 )
قانع نبودن به کم و به سطح پایین هرچیزی
11 )
گذاشتن نشانه توی مسیر و دنبال کردن اونها به وقت سرخوردگی.
این باعث میشه هیچوقت مسیر رو گم نکنم
و بدونم وقتی یه راهی جواب داده و منو به هدفم رسونده نباید فراموشش کنم
و به قول استاد:
این یه تعهد ابدیه.
ادم عاقل به عقب برنمیگرده
و هرگز این اجازه رو نمیده که زندگیش و موقعیتش مثل یویو بشه.
سلام به استاد عزیزم
سلام به دوستان گلم انشالله درپناه الله شاد پرانرژی وسالم باشید
هدف گزاری که انجام دادم وبهش نرسیدم رابطه عاشقانه (ازدواج)هست دلیلش اینکه انقدر که پیشرفت شغلی برام مهم بوده این هدفم خیلی مهم نبوده بخاطر همینه که به باورهای محدود کننده روشناسایی نکردم تا بهش حمله کنم یه مدتی کار میکنم یکسری نشانه ها میاد ولی ادامه نمیدم ولی اخیرا تو اولویتم قرارش دادم نشانه ها اومده چقدر قانون دقیقه خداروشکر
با سلام ووقت به خیر خدمت استاد گرامی و خانم شایسته گل و همه دوستان خوبم:
اول از همه تشکر خیلی زیاد دارم از استاد گرامی که با فایلهای سریالی الگوهای تکرارشونده ،دارند بهمون کمک میکنن که به خودشناسی برسیم.
یعنی این مجموعه خودش یه دوره بی نظیر هست که رایگان در اختیارمون قرار دادند و به خاطرش خیلی سپاسگزار استاد هستم.
الگوهای تکراری هدف:
منم زندگیم به دو بخش تقسیم میشه ،بخشی که با استاد آشنایی نداشتم و بخشی که آشنا شدم.
در سالهایی که آشنایی نداشتم ،به صورت کاملا مرموز برای خودم آرزوهایی داشتم ،مثل: یادگیری زبان،خانه خوب داشتن ویادگرفتن نرم افزارهای گرافیکی و کلا ثروت داشتن.و حتی از به زبون آوردنشون هم میترسیدم .
یعنی در تمام ارزوهام ،اول و اخرش به این نتیجه میرسیدم که من با این خانواده و با این شهر که به جایی نمیرسم.پس کلا بی خیال میشدم و درگیر روزمرگی بودم.
اما بعداز آشنایی با استاد،ودر طی تکامل خود بعداز سالها،تازه با مفهوم هدفگذاری و رسیدن به اون رو درک میکنم.
همینکه ما خالق تمام شرایط خودمون هستیم،خوب این جمله رو من اوایل که وارد سایت میشدم هم بارها میشنیدم و کلا بگم فایلها رو هم جسته و گریخته نگاه میکردم و کامنت که اصلا نمیزاشتم.
خوب نتیجه اش این بود که با اولین تضاد ،دوباره برمیگشتم به همون حالت قبلی .
یعنی هر وقت حالم خوب بود فایلی گوش میدادم و هروقت به چالش می افتادم دیگه کلا منکر همه چیز میشدم.
و برای هدفگذاری هم همینطور بود ،یعنی میگفتم حالا من این موارد مثل یادگیری زبان،رانندگی،ماشین و خونه خریدن و یادگیری کلی نرم افزار رو میخوام.
ولی با اولین چالش،مثل اینکه اصلا همسرم منو همراهی نکنه و تایید نکنه ،یا اینکه مثلا ایشون حالش خوب نباشه و درگیر یه مسئله ای میشد،دیگه بلکل اهداف خودم رو کنار میزاشتم تا مسئله همسرم حل بشه و باید کمکش میکردم.یعنی نقش حامی من خیلی پررنگ بوده است.یا اینکه یع کوچولو داشتم توی مسیر اهدافم میرفتم مثلا خواهرم با بچه اش مشکل پیدا میکرد ،دیگه من باید نقش مشاور رو براش اجرا میکردم،اونم در حالی بوده که نقش حامی بودن برای همسرم ونقش مشاور برای خواهرم فقط و فقط بهم انرژی منفی میداد و خودم رو از اهدافم دورمیکرد.
فکر میکنم مغز من برنامه ریزی شده بود که فقط به همین کارهای روتین بپردازه و حالا اهداف فقط روی کاغذ بمونه ،یعنی تا حدود زیادی هم فکر میکردن با این شرایط من که به اهدافم نمیرسم پس زیاد پیگیر اهدافم نباشه.
و اینکه خودم رو لایق نمیدونستم،یعنی میگفتم حالا همه از خودم مهمترن ،یا اینکه من حالا باید به فلانی کمک کنم.
کلا تایید نشدن توسط دیگران،عدم اصولی برنامه ریزی برای اهداف ،عدم احساس لیاقت و… .
باعث شده بود یا به اهدافم برسم اون نتیجه دلخواه رو نگیرم،یا اینکه اصلا وسط کار،کار رو رارها کنم.
حالا خیلی خیلی جدی تر میگیرم که روی باورهام کارکنم.و هر چیزی که پیش میاد دیگه خیلی زود از کوره در نمیرم و یه نگاه به باورهام میکنم
سلام و درود به همه ی خانواده عزیزم ،
خانواده ای که داره پایه های زندگیشو آهسته و پیوسته میچینه و رو به جلو میره ، خیلی دوستون دارم ،خیلی خوشحالم که هستید و ما داریم بهره میبریم از وجودتون ،از کامنت های زیباتون و انگیزه بخشتون ،کلی سپاسگذار خدام که الگویی مثل شماها و بزرگ تر از همه استاد عزیزم دارم که میتونم در طول روز ساعت ها سپاسگذارش باشم و بهش فکر کنم و درخواست کنم که بتونم بیشتر در این فرکانس زیبا و حال خوب بینظیر در کنار شما بچه های دوست داشتنی قرار بگیرم ،از صمیم قلبم سپاسگذار خداوندم که ما رو هدایت میکنه و سپاسگذار همیشگی این قانون زیبا و بی حد و حصر ، خیلی خیلی دوستون دارم ،خیلی خیلی دارم ازتون چیز یاد میگیرم ،خیلی خیلی سپاسگذار همتونم و الهی این انرژی خوبم که نسبت بهتون دارم که چیزیه که از خودتون گرفتم بهتون برگرده ،خلاصه خیلی مخلصیم ,,خیلی دمتون گرم که الگویید ،،تشکرو نمیدونم چجوری بکنم دیگهههههه فقط بدونید وجودم پر از سپاسه از خداوند بزرگ و استاد عزیزو گرانقدرو زیبام و شما دوستان با ارزشم ….
خب ! بریم سراغ اهداف نرسیده ،هدفی که من همیشه مینوشتمش بهش فکر میکردم راجع بهش تصمیم میگرفتم و در اخر هیچ نصیبم نمیشد کار بود ، صدفی که همیشه تصمیم میگرفت کار کنه اما یا کاری نبود یا اگه بود صدف باهاش اوکی نبود یا اگه اوکی بود درآمدش مناسب نبود خلاصه همیشه ی جای کار میلنگید ،تا زمانی که من متعهد شدم که کار پیدا کنم ،چرا؟چون باور کردم که “میشود” !
و این شروع داستان ما بود ….
عاقا ما باور کردیم که باور ما مشکل داره باور کردیم خدا تواناست و مارو هدایت میکنه به سمت خوبی ها به سمت خواسته هامون و درخواست کردیم ازش و نشونه خواستیم ازش که دیگه بعد 28 سال سن بهمون بگو چجوری شروع کنیم که خدارو خوش بیاد؟چیکار کنیم که همه جوره بصرفه و هم به نفع ما باشه هم به نفع دنیا و هم کمالگراییمون توش دخل و تصرف نداشته باشه ،خلاصه خدا در صدم ثانیه منو هدایت کرد به سمت درخواستم ، من توی دیواری که همیشه توش سرچ میکنم کار توی شهرمو و هیچوقت به خواستم هدایت نمیشم با باوررر 100 در صد رفتم و گفتم تا کار پیدا نشه بیرون نمیام و تصمیم داشتم اگه توی دماوند کار نبود من دنبال کار توی تهران باشم و هر جور شده فقط کار کنم ..خلاصه به صورت غیر قابل باوری وقتی دماوند رو سرچ کردم کاری که خودمو براش آماده کرده بودم که انجامش بدم جلوم سبز شد ” فروش ” با یک درآمد خوب و بسیار راضی کننده برای قدم های اول و من هم با خوشحالی به سمتش قدم برداشتم و برای اولین بار در عمرم سر کاری رفتم که دوسش دارم و حتی خودمو مجاب کردم قرارداد 6 ماهه رو امضا کنم و با چالش های این کار و در کل چالش های کار کردن رو برو شم و بلاخره تصمیم گرفتم و عمل کردم و چند قدم اول و برداشتم ،هفته ی اول کارم خیلی برام سنگین بود و طبیعی ام بود که بعد این همه سال بیکاری و دور بودن از دنیای کار شروع سختی داشته باشم ولی کلی به خودم امیدو انگیزه دادم و برای خودم اهرم و رنج و لذت و و پله های بعدو که انگیزه ی بالایی برام هستن مرور کردم و متعهد شدم که همیشه اینکارو انجام بدم ، وقتی با تضاد ها رو برو میشم از خودم میپرسم این تضاد میخواد منو به کدوم سمت ببره ،میخواد چه هدفیو برای من ایجاد کنه ؟میخواد باعث کدوم پیشرفت من بشه و جواب در لحظه به من گفته میشه دوست دارم بیشتر از اتفاقات این چند وقت براتون بنویسم و تجربه های خوبمو از عمل به قانون و نتیجه هاشو بگم که حتما این کارو آرام آرام خواهم کرد، و در کل زین پس سعی میکنم با نتایجم حرف بزنم همینطور که تا الان همینطور بوده و در کل تنها چیزی که آدمو عمیقا به حرف میاره نتیجس، و چقدر این نتیجه پاتو محکم میکنه دلتو قرص و حالتو خوب ،و چقدر احساس ارزشمندیتو بالا میبره و اصلا یک شخصیت جدید از تو میسازه و یک انسان ارزشمند یک انسان با تجربه و با اعتماد بنفس یک انسان ماهر تر ….
دوستون دارم ،ممنون که کامنتمو خوندید ،خیلی سپاسگذارتونم ،خیلی سپاس گذار این خداوند زیبا و مهربانم ،دم همتون گرم
یا علی
فعلا
سلام استادعشق بی نظیر فوق العاده و مریم جان زیبا و توانا…
من از دانشجوهای دوره کشف قوانین ام یعنی استاد این رایگانها رو که میزارید مثل مکمل دارویی عمل میکنه یعنی میری دوره گوش میکنی کدهات رو پیدا میکنی وحالا رایگانها میان اون دوره رو جذب بدنت میکنه یعنی من عاشق این حرف زدنتونم و عاشق این پیداکردن کدهام که خداروشکر با وجود پیامبرزمانمون عالی شده…می بوسمتون هر دوتاتون عشقی..