پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 9 - صفحه 18

551 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آرش لشنی گفته:
    مدت عضویت: 1491 روز

    چرا به اهدافم نمی رسم؟

    1. همیشه بعد از شروع کردن افکار باطل به سراغم می آید.

    مثلاْ : – سنم زیاده فایده نداره

    – خب در سن بالا به این هدف هم برسم فایده نداره دیگه لذت 20 سالگی و 30 سالگی رو برام نداره

    – حالا مثلا زبان c رو هم یاد گرفتی از کجا معلوم که به درآمد زایی برسه؟

    – الان بیشتر نیاز دارم امورات روزمره ی زندگیم بگذره. خرج زندگی اولویت اول هستش حالا در کنار اون تلاش می کنم فلان چیز رو هم یاد بگیرم(که در همه ی موارد هرگز دیگه وقت و تمرکز برای یادگیری پیش نمی آد اگر هم وقتش باشه تمرکزش نیست)

    -حالا وقت زیاد دارم بذار سر فرصت انجام می دم هر وقت انرژی زیاد داشتم و حالم از هر جهت خوب بود.

    -امروز این کار رو انجام بدم اولویتش بیشتره. وقتی این کار انجام شد بعد با خیال راحت می شینم سر یادگیری مثلا زبان.

    -ای بیچاره فکر نون باش که خربزه آبه آخه الان توی این سن و سال باید فکر دو زار درآمد باشی نه اینکه تازه به صرافت بافتی که مهارت جدید یادبگیری.

    – اول باید همه ی فایل های عباسمنش رو گوش بدم و نکته برداری کنم بعد شروع به یادگیری زبان برنامه نویسی کنم.

    -در کنار یادگیری زبان باید چند کار دیگه هم انجام بدم مثلا اکتفا نکنم فقط به زبان انگلیسی باید برنامه نویسی هم یادبگیرم فایل های عباس منش رو هم گوش کنم حدود 500 کتاب موفقیت رو هم بخونم(که در اکثر اوقات در همون چند روز اول وقتی نمی تونم همه ی این کارها را با هم انجام بدم سرد می شم و همه رو رها می کنم)

    -در کنار تمام این گفتگو های ذهنی سرزنش اطرافیان هم که اضافه می شه دیگه واقعا همه چیز رها می شه (تو بی کاری یه شغل درست حسابی نداری یه خونه از خودت نداری لاابالی هستی تا کی می خوای این روش رو پیش بگیری و ….)

    تمام این مدت که برنامه ریزی می کنم برای هدفم به همین منوال می گذره و تلاشم شبیه به یک موج سینوسی بالا و پایین می ره تا بالاخره این افکار بر من غلبه می کنه و کلا رها می کنم و دست از تلاش می کشم.

    این الگو و این دور باطل یا لوپ از 24 سالگیم شروع شد و الان که 44 سال دارم همچنان ادامه داره …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    خانواده ی رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1853 روز

    پدر خانواده :

    سلام به استاد گرانقدر و همه دوستان

    با یک بار دیدن این فایل ارزشمند و قبل از خواندن کامنت ها یکی از باگ هام رو خدا بهم فهموند.

    بعد از مهاجرت کردنم (از تهران به شمال و یکسال پیش) 6 ماهه که تغیر شغل دادم به مشاوره ی املاک ( بعد از 28 سال کار پوشاک).

    و همش این جمله رو به مشتری هام و اونایی که ازم سوال میکنند میگم: من به خاطر آرامشش اومدم شمال (و نه به خاطر پول).

    درحالی که باید بگم یکی از اهداف من که مهاجرت کردم آرامش هست.

    یعنی من همچنان اون پکیجی که استاد سال‌هاست ازش صحبت می‌کنند و دارند رو هم میخوام.

    دلیلی که این حرف رو میزنم چیه؟

    چون جهان هم گفت بله قربان هرچی شما بفرمایید.

    ما هم به شما فقط آرامش میدیم.

    و به خاطر همین موضوع است که الان 2 ماهه که قرارداد ننوشتم و ورودی مالی نداشتم.

    یاد حرف یوسف پیامبر افتادم که به خدا گفت زندان برای من بهتر است از مواجه شدن با زلیخا، درحالیکه میتونست بگه خدایا منو از این مسئله حفظ کن و همین درخواست یوسف باعث زندان رفتنش شد. یا دعایی که حضرت یونس کرد.

    یه مثالی هم از برادر عزیز و دوست داشتی و شاد خودم بزنم که تکه کلامش تا چند سال پیش این بود که: خدایا مُردم از خوشی، و روزها سپری شد تا اینکه جهان حرفش را برایش به واقعیت تبدیل کرد. به قول معروف مردم عامه: چشمتون روز بد نبینه، جهان کاری کرد که به مریضی نادری گرفتار شد و دکتر ها از او قطع امید کرده بودند. ولی باز هم لطف بی حد خدای مهربان شامل حال ما شد و ایشان با کلی هزینه کردن و سختی بعد یکسال سلامت شد.

    یا اون شعری که میگه: منو این همه خوشبختی محاله محال

    که من عوضش کردم میگم : منو این همه خوشبختی باحاله باحاله !

    خیلی حواسمان باید به افکار و گفتارمان باشه چون بار احساسی دارند، حتی اگه یک بار به زبان آورده باشیم. مثلا به قول استاد حتی اگر یک بار این جمله را به خدا عرضه کردی که خدایا به من جنبه پولدار شدن را بده.

    باید درونت رو موشکافی کنی که ببینی دلیل این حرفت چیه

    و گرنه با این ترمز رابطه خوبی با پول نمیتونی داشته باشی

    یه موضوع دیگه که آگاهی اش بهم رسید اینه که چون به مشتری هام می‌گفتم: من به خاطر پول کار نمیکنم.

    جهان هم کاری کرد که چند معامله انجام دادم ولی پولش رو بهم ندادند.

    و این چیزی نبود جز گرفتن جواب فرکانسم.

    این ها رو نوشتم که رد پایی باشه برام که در مسیر رسیدن به هدف چه مراحل و افکاری رو طی کردم.

    در پناه خدا

    شاد و سلامت و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      زیبا گفته:
      مدت عضویت: 2499 روز

      سلام آقای رضایی

      پدر خانواده

      و سلام‌ به تک تک اعضا خانواده

      خانواده آقای رضایی و خانواده بزرگ ما بچه ها و دوستان عباس منشی

      کامنت شما عالی بود چه حس ساده و آرامی داشت

      چقدر خوب تونستید از حرفهایتان ایراد یا به قولی دلیل اتفاقات رو متوجه بشید

      اونجا که میگید( من بخاطر آرامش مالی اومدم شمال نه پول و درامدتون کم شد)

      این رو به گونه ای دیگه من تکرار کردم و نتیجه مالی کم شد

      باید بسازم جمله تاکیدی رو

      یا اونجا که داستان حضرت یوسف و دعای که کرد میتونست جور دیگه بگه تا اتفاق دیگه رقم بخوره

      خدایا بابت این همه دوستان خدایی و همراهان ازت سپاسگزام

      من و این همه خوشبختی

      و حال خوب با حاله باحاله

      یادم حرف دوستی در گذشته افتادم

      که میگفت

      بشین بفرما بتمرگ

      همگی یک معنی میده ولی استاده تو از کلمه نشان شخصیت و آینده فردای شخص مقابل هست

      درست میگه حرفهای مانشان میده احترام به خودمان و دیگران

      و اینکه چگونه باورهای را بسازیم

      برای عزیزانمان

      گفته حضرت علی

      مراقب حرفهایت باش که عملت میشود

      مراقب عملتباش شخصبتت میشود

      مراقب شخصیت و باش که آینده

      ات را میسازد

      خدایا شکرت

      شاد و موفق و ثروتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      حسین موحد گفته:
      مدت عضویت: 1013 روز

      عاشقتم مرد

      خیلی زیبا نوشتی حال کردم خداییش

      اصلا از نوشتن معلومه خیلی کار کردی روی خودت

      وگرنه ما آدما به این آسونیا با خودمون به صلح نمیرسیم

      منم الان یه شغلی شروع کرده ام که همش میگم بخاطر علاقمه وگرنه بخاطر پولش نیست انگار میترسم که بگن حسین پول پرسته خب بگن مگه چی میشه؟؟

      اصلا آقا اره من عشق پولم و بخاطر پول از علاقم پول میسازم درسته علاقه دارم عاشق کارمم ولی عاشق پول هم هستم

      و ایشالله از اول پاییز روی روانشناسی ثروت 1 میخوام کار کنم و بشم یکی از پردآمد ترین شاگرد استاد

      و مطمعنم همه ما به این شادی و خوشی میرسیم شک نکنیم فقط

      دمت گرم بزرگ مرد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    آتنا محبی گفته:
    مدت عضویت: 1713 روز

    دوست عزیزم سلام .خیلی سپاسگذارم که کامنت من رو خوندید و بسیار زیبا پاسخ دادین وممنونم برای یادآوری این نکات بسیار زیبا،متاسفانه ورودی های بد خیلی داشتم ولی از زمانی که توی سایت به صورت جدی دارم کار میکنم تونستم مچ این باورها بگیرم و فهمیدم که باید روی احساس ارزشمندی احساس لیاقت وبالابردن عزت نفسم خیلی کارکنم ،الان در مورد اون سلبریتی که فکر میکنم میوفتم یاد حرف شما واقعا سلبریتی کیلو چند!!! میدونم روزی میام واز موفقیتام توی این سایت عالی والهی مینویسم .بازم تشکر میکنم.روزتون پر ازشادی واتفاقای عالی و بینظیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    اکرم به نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1251 روز

    «بسم الله الرحمن الرحیم»

    سلام به دست قوی خدا برای من و هزاران نفر سلام به استاد عزیزم،سلام به عزیز دل استادم خانم شایسته مهربانم.سلام به تمام دوستان گلم در سایت

    درباره هدف هایی که هر بار به عنوان هدف سالانه یا هدف کوتاه مدت انتخاب می کنید اما به آنها نمی رسید، فکر می کنید چه دلایلی باعث می شود که شما باز هم به آن اهداف تعیین شده، نرسید؟

    استاد امسال اهداف زیادی داره برام تیک میخوره

    فک میکنم. دلیلش جدی گرفتن بیشتر قانون و کار کردن رو خودمه .امسال خیلی بهتر تونستم رو خودم کار کنم به همون نسبت به خواسته هام رسیدم .

    البته من قانون تکامل رو هم حس کردم ولی میشد این تکامل سریعتر طی بشه ولی من جدی نبودم.

    استاد دلیل دیگه برای نرسیدن به اهدافم ترسهام بود که هرچی بیشتر رو نقص ها و باورهای مخربم کار کردم و ریشه ترسهامو فهمیدم این ترسها کمرنگ تر شده و حرکت برام آسون تر .

    دلیل دیگه برای نرسیدن به اهدافم عدم خودباوریم هست …همیشه فک میکردم من نمی‌دونم چجوری و نمیتونم .ولی دلیلش این بود من خودباوری نداشتم من ترس داشتم من خود کم بینی داشتم . دیگران در نظر من لایقتر بودند.. باور کرده بودم نعمتهای خوب برای دیگران است

    دلیل دیگر نرسیدن به اهداف ، باور مخرب قربانی بودن است …چقد حل این باور به انسان احساس قدرت میده اینکه خالق شرایط زندگی ام خودم هستم و میتونم شرایط عالی برای خودم رقم بزنم

    دلیل دیگه عجول بودن و خودبزرگ بینی و عدم اطمینان به خداوند بود …وقتی اعتماد کردم به خداوند و به جریان هدایت و صبر کردم… مسیر برای من هموار و به راحتی و آسونی به خواسته هام رسیدم

    خدایا شکرت برای آگاهی

    استاد عزیزم من بینهایت سپاسگزار وجودتون هستم.دوستون دارم. بمونید برامون :)

    دوست قشنگم ممنونم کامنت منو خوندی .عاشقتم. برات سلامتی و ثروت فراوان و رسیدن به تمام خواسته های قشنگتو از خدا میخام . دوست دارم :)

    «من اکرم خالق زندگی خودم هستم»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    فاطمه دبیری گفته:
    مدت عضویت: 1409 روز

    بنام الله زیبایی ها

    سلام به استادعزیزم ومریم بانو

    الگوهای تکرارشونده+قسمت30سریال زندگی دربهشت=هدف

    استاددرقسمت30سریال زندگی دربهشت هدفی که یعقوب گذاشته روتوضیح میدن وچقدراین پسردنبال هدفش سری رفته وحرکت کرده

    هدفی که تا بحال چنددفعه است که تعهدمیدم ومینویسم که درآمدم بالاببرم ولی نشده چون خیلی دوست دارم روی هدف درآمدثروت یاچه چیزی درون منه که میتونم رشدش بدم ازتوانایی خودم ثروت بسازم اینوخیلی دوست دارم بفهمم واین هدف رودارم احساس میکنم روی باورفراوانی وارزش لیاقت خودم بایدکارکنم، هدفم عشق وعلاقه ام باشه .اینارواحساس میکنم بایدروی خودم کارکنم

    هدفهای دیگه ای که گذاشتم مسافرت بوده هرچیزی سری بدستش آوردم

    به لطف خدای بخشنده الانم خیلی عالیه درآمدمون

    امامن دوست دارم خودم ازعشق وعلایق خودم ثروت بسازم رشدبدم اون عشق وعلاقه ام رو

    وهمیشه این هدف روگذاشتم وهنوزمتوجه نشدم چرابدستش نیاوردم

    سپاسگزاراستادهستم بابت این فایلهای بینظیرشون

    درپناه الله یکتاشادوسربلندباشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    نسرين خالقي گفته:
    مدت عضویت: 1299 روز

    سلام بر استاد عزیز و مریم بانو

    خدا را شکر برای قوانین ساده و بدون تغییر ش ، برای بندگان شایسته و موحدش که هر روز چشم ما را به حقایق بیشتر باز می کند.

    با هر بار گوش کردن یک فایل و یا گرفتن هر دوره جدید، درک بهتر و کامل تری از این قانون بدون تغییر خداوند پیدا می کنه ، فکر کنم برای همین با هر بار گوش دادن یک فایل قدیمی تر انگار برای اولین بار داریم این حرفها را می شنویم ، یک پازل زیبا که قطعاتش کنار هم داره چیده میشه و قرار ه یک تابلوی زیبا بشه .

    باز هم هم زمانی جدید ، این هم زمانی ها که رخ میده یک حس شور و شعف و خوشحالی درونی خوبی دارم ، این فایل هم زمان شد با جلسه ۵ دوره کشف قوانین که اون هم در مورد هدف گذاری و داشتن شور و انگیزه بوده وهمچنین نشانه امروز من ” هدف گذاری با طی تدریجی تکامل ” بود و همه ابنها زمانی أست که در حال برداشتن اولین قدم ها برای کار جدید هستم .

    کاری که ترکیبی از جند علاقه أست که از کودکی داشتم . کاری که در حال حاضر دارم را خیلی دوست دارم و جای پیشرفت زیاد دارد ولی خواسته من کار مستقل از زمان و مکان أست کاری که در هر جای دنیا با ابزاری که در کیف و جیب بشه گذاشت انجام بدم اون هم در هر زمانی که دوست داشته باشم .

    به غیر از ان من در کار فعلی وارد یک منطقه امن شدم کارم هچ چالشی نداره ، با اینکه درخواست موقعیت جدید و بالاتر را دادم ، ولی تغییری حاصل نشد . دنبال موقعیت جدید هستم که در ان پیشرفت کنم و چالش برانگیز باشه، هر روز وادار به فکر کردن برای ایده جدید باشم ، مطالعه برای رسیدن به هدف بالاتر ، انگیزه بیشتر و بیشتر و از حالت یکنواختی خارج بشم ،

    فکر می کنم عجله ما در رسیدن به نقطه پایان هر هدف و گرفتن نتیجه بزرگ باعث می شه گاهی اصلا حرکت نکنیم یک جورایی بترسیم به انچه که در ذهن داریم و دلمون میخواد نرسیم ، بعدش یا سر خورده بشیم یا از قضاوت بقیه بترسیم و یا هزار فکر و نجوای منفی دیگه که اصلا پاهامون سست بشه برای حرکت . برای همین مصمم شدم کار جدید را مرحله به مرحله با نگاه به یک قدم جلوتر شروع کنم ، هر شب را فقط برای فردا برنامه بذارم یک قدم به جلو ، یک ایده جدید برای کار ، و در این راستا دارم درک می کنم اینکه میگید قدم بعدی و ایده گفته میشه یعنی چی ، دیشب اینقدر برای فکر هایی که دارم ذوق داشتم اصلا خوابم نمی برد دوست داشتم تا صبح کار کنم ولی باید هنوز کار فعلی را انجام بدم .

    اینکه میگید انگیزه چه ها می کنه واقعا درک می کنم ، خیلی وقته که به این باور رسیدم که داشتن یک هدف ، یک برنامه برای اینده چه انگیزه ای برای حرکت میده ، زمانی که مدرسه میرفتم ، موقع امتحانات اخر سال، یا ثلث دوم ، اگر برنامه سفر برای عید و تابستون بود اصلا با ذوق و شوق دیکه درس می خوندم الان هم اکر برنامه ای پیش رو باشه حتی یک دور همی ساده اصلا حس و حال ادم جور دیکه أست .

    ولی این تکه کردن هدف به قدم ها و هدف های کوچکتر را الان. دارم درک می کنم همیشه چشم من به نقطه پایان بود که زودتر نتیجه بگیرم که یک وقت از بقیه جا نمونم الان دارم می بینم هر روز داره فرصت ها بیشتر و بیشتر میشه واقعا خدا داره خودش راه را نشون میده انگار داری تو یک جاده جنگلی پر شاخ و برگ میری و با هر قدم ، راه برای قدم بعدی باز میشه ، الان خیلی حس خوبی دارم , الان انگار تازه دارم متوجه میشم “خدا اسمان و زمین و هر انچه بین ان أست مسخر انسان کرده ” یعنی چی .خدا را شکر برای وجود با برکت شما و همه عزیزان ،از خدا میخوام من را در این راه و هدف ثابت قدم نگه داره .

    شاد و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    مرضیه گفته:
    مدت عضویت: 2954 روز

    سلام بنظرم وقتی هدفی رو سالانه تعیین میکنیم اول باید دسته بندی بشه به اهداف کوچک تر و قابل اجرا و بعد اینکه چرا بعد از مدتی انگیزه ش رو از دست میدیم؟ چون موانعی که اول کار سر راهمان قرار میگیره رو جدی میگیریم و خودمون رو میبازیم قافل ازینکه آن موانع چراغ راه و روشن کننده ی مسیر های بعدی هستند و به اعتماد به نفس و شهامت و شجاعت ما کمک میکنند و هم اینکه چرا بقیه انقدر راحت به هدفشون رسیدند ؟

    چون تو داری ظاهر اونا رو میبینی نمیدونی اون قبلش چکار کرده و چه عقبه ای داره

    ما باید اول اهداف را کوچک کنیم سنگ بزرگ نشانه ی نزدن است باید تکامل طی شود باید از مسیر لذت ببریم شاید در مسیر هدفمان عوض شد و طرز فکرمان ونظرمان تغییر کرد

    مکتوب کردن اهداف و نوشتن نتایج کوچک وسپاسگذاری خیلی موثرند و باید در مورد اهدافمون با کسی صحبت نکنیم فقط به الهامات توجه کنیم اگر قراره سوالی پرسیده بشه از متخصص اون کار سوال بشه

    اگر به هدف هامون نمیرسیم برای اینه که ما تکامل مون طی نشده یا امکانات ما کمه هدف باید واضح مشخص و روشن باشه جوری که انگار میخای بند کفشتو ببندی نه اینکه برای مثال داری میری قسطی آموزشگاه رانندگی بعد از خدا یه ماشین شاسی بلند بخای

    خب معلومه به هدفت نمیرسی و بعد به قانون شک میکنی

    بعدم با جار زدن و شلوغ کردن به جایی نمیرسیم با سکوت مراقبه دعا طلب کمک از خدا

    یوقتایی باید سختی بکشی یوقتایی مسیر سنگلاخ داره یوقتایی صاف و خوشمزه و همواره

    بهشت رو به بها میدند نه بهانه اگر میخام برای هدفم به جلو برم مثل نور ماشینی هستم که فقط 50 متر جلوم رو میبینم بقیه ش نامفهومه ولی وقتی بری جلو تر آروم آروم بقیه راه پیدا میشه

    یهو میبینی نصف راهو رفتی

    اول خدا بعد تکامل بعد صبر بعد چسبیدن به اصول و قانون

    مطمعنم لازمه ی هر کاری اول ساختن اعتماد به نفس و اون حس درونیه که باعث میشه حالت خوب باشه و وقتی میگی مثلا خدای من رزاق و وهابه از ته ته قلبت کیف کنی که خدا رزاقه و بی حساب میده خیااالت راحته

    وقتی بگی من خوش شانسم باورت بشه که هر جا میری کارا راحت و طبیعی و قشنگ انجام میشه وقتی میگی الخیروفی ماوقع از ته قلبت قبول کنی که یه خیری توش هست یا یه صلاحی توی اون موقعیت بود که من نمیدونم فقط خدا میدونه پس خدایا شکرت دمت هم گرم که هوا مو داری

    عه هوای منو داری خدا ؟پس خوشحال باشی که توی یه حاله ای از نور و عشق خداهستی و یکی هست داره ازت مواظبت میکنه

    قراره پخته و ساخته بشیم قرار نیس جزقاله بشیم خخخخخ

    دندان ما زخوردن طعام شکست

    اندوه روزی از دل ما کم نمی شود

    شاد باشید و رها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    حسین شفیقیان گفته:
    مدت عضویت: 1411 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    حسن شفیقیان

    استاد عزیز سلام

    در جواب سوال باید بگم که من حدود دوازده سال پیش تا حالا این سوال برام پیش اومد که چرا بعضی ها به سادگی و خیلی فراوان و آسانتر ثروت پاک و حلال و زیاد پول می سازند.

    ؟؟؟؟

    هدف بزرگ زندگی من استقلال مالی است.

    هدف های دیگر مثل وزن کم کردن و ورزشی را دست یافتم و یا در روابط با اینکه انسان بسیار بسیار عصبانی و پرخاشگری بودم به لطف خدا و راهنمایی های شما در حد بسیار قابل قبولی خوب و به آنها رسیده ام.

    استاد عزیز یکی از دوستان ده دقیقه برای من از قانون سلامتی که خریده بود گفت و شاید باورش برای دیگران سخت باشه منی که آرزوی وزن مناسب با ورزش وحشتناک سخت کشتی رو داشتم و وزنم پایین نمی آمد در عرض دو ماه نزدیک بیش از سی کیلو وزن کم کردم که اصلا باورش برای دیگران و خانواده ام هم سخته. وقتی تعریف کرد بازم داد زدم دمت گرم استاد اصل رو باز فهمیده اره اره اینه جواب تمام سوالات م در باره وزن کم کردن رو گرفتم و تمام تمام الان عالیم عالی تمام مریضی ها رفتند تقریبا اگزما و سینوزیت و ……..

    اما هدف مالی که امسال از ترس هام گذشتم و وارد کار مورد علاقه ام شدم دارد خوب پیش می رود ولی بزرگ هنوز نیست .

    یادمه زمانی که این سوالات برام حدود دوازده سال پیش آمد با اینکه بستر اینترنت بسیار بسیار ضعیف بود به سایت شما هدایت شدم و شما کلا دو تا فایل داشتید به نام فایل شماره یک و فایل شماره دو.

    سریع دانلود کردم با همون اینترنت ضعیف و خدای من با اینکه اون زمان سمینار خیلی می رفتم و کتاب هم خیلی می خواندم قلبم شروع به طپش از هیجان کرد و انگار استاد نیمه گمشده ام را پیدا کردم.

    انگار اون اساتید نصفه و نیمه و یک جای کار می لنگید و یادمه داخل ماشین داد زدم همینه

    ایشون درست می گن و عشق بازی من با فایل های شما شروع شد و حدود ده سالی است که از برکات بی نظیر سایت بهره بردم و الحق و بالنصاف در روابط و دیگر موضوعات بسیار پیشرفت کردم.

    اما از لحاظ مالی شاید بهتر نشدم که پسرفت کردم که دلایلش رو اینجا می خوام برای شما و دوستان عزیزم بگم.

    یک . از سر شور و شوق هر جا و به هرکس تقریباً می رسیدم این مباحث را می گفتم و تبلیغ انجام می دادم برای شما چون قلبا شما رو خیلی قبول و دوست دارم.

    با اینکه جنابعالی بار ها و بارها گفته بودید این کار را نکنید ولی فراموشی و چند هفته بعد روز از نو و روزی از نو

    دو . ترس از دنبال کاری که عاشقش هستم رفتند که بحمدالله الان دارم تو حوزه کار مورد علاقه ام هستم و شاید کتابی بنویسم بنام (((معجزه ای کار مورد علاقه.)))

    سه. بنظر خودم نخریدن محصولات شما . چون هر چقدر که فایل های دانلودی عالی هستند ولی بنظر من در محصولات بسیار توضیحات کاملتر هستند.

    با اینکه که یادمه روانشناسی ثروت یک اون اول یک میلیون بود و من پولش رو داشتم نخریدم و یا قانون آفرینش جلسه ای سی و دو هزار تومان بود و اصلا پولی نبود ولی متاسفانه من بهای رسیدن به اهداف رو ندادم در حالی که با اندک فایل های دانلودی شما نتایج بی نظیری و در خودم بسیار خوب مالی گرفته بودم.

    نکته : واقعیت تا سال های اول که فایل های دانلودی زیادی نبود و شما یادمه با تلاش تقریبا هر هفته یک فایل دانلودی سعی می کردید روی سایت بگذارید.

    بچه های عزیز دوستان گلم الان سایت بسیار بسیار فایل دانلودی که در حد محصولات هستند و با بخش بندی عالی و آسان و یک گنج هدیه استاد در طول این سال ها برای ما محیا کرده آمد. تو رو خدا همه قدر فایل ها را بدونیم که با عشق استاد زحماتش رو کشیده اند.

    الحمدلله امسال دوره دوازده قدم رو خریدم. بی نظیره بنظرم.

    چهار . فراموشی یا عمل نکردن به آگاهی های همون فایل ها یا تفکر نکردن و یا ننوشتن اون فایل ها یا سینوسی عمل کردن و فراموش کردن دوباره و دوباره چون خیلی وقته گذشته این مطالب به ذهنم می رسند.

    پنجم . یادمه یک سالی رو هدفم گذاشتم خرید یک خودرو پژو و به طرز معجزه آسایی توی قرعه ها اسمم در میومد و می توانستم بخرم ولی طمع کردم و یک مغازه در کاری که هیچ تخصصی و علاقه ای نداشته ریختم و اون پول و ماشینی که داشتم از قبل و دو سال عمرم و سرمایه و پس اندازمون همگی از بین رفت.

    ششم . دانلود غیرقانونی و از طریق سایت های که غیر قانونی محصولات شما را با قیمتی اندک می فروختند و یکی از بزرگترین اشتباهات زندگیم رو مرتکب شدم که هیچ خیری ازش ندیدم و بعدش سریع همه رو پاک کردم.

    هفتم . از این شاخه به اون شاخه پریدن و یا چند کار همزمان انجام دادن از کارمندی و شغل آزاد و …. داشتند یادمه کتی شش تا شغل همزمان هم داشتم .

    هشتم . توکل به غیر خدا . و چقدر واقعا روزگارم …… شد. طلب از دیگران داشتند . انتظار از دیگران داشتند.

    نهم . دیگران را مسئول زندگی خودم دانستند اشتباهات شاید خانواده و …. جامعه و دولت و روی دیگران حساب کردن.

    اشتباهات مالی و قرض و قوله کردن . وام گرفتن و دور زدن قانون تکامل و ……

    استاد عزیز در همه ای این سال ها من همیشه فایل دانلودی شما را با عشق گوش دادم و دست و پا شکسته انجام دادم ولی همیشه دعا گوی شما بوده ام ولی بقول شما تغییرات و اقدامات در نهایت باید توسط ما انجام بشود که من در زمینه مالی کوتاهی زیاد کردم.

    کار و تلاش بسیار مغازه و شرکت و کارهای زیاد و زحمات زیادی کشیده ام ولی هنوز به استقلال مالی که از بچگی می خواستم نرسیده ام ولی انشالله بصورت لیزری و با تمرکز زیاد الان دارم روش کار می کنم و نتایج خوبی گرفته ام .

    ممنون بابت همه چیز

    امیدوارم به زودی زود بیام و از نتایج بزرگ مالی در زندگیم بنویسم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    Fatima گفته:
    مدت عضویت: 813 روز

    به نام خدا

    ردپای 96

    سلام استاد جان و دوستای خوبم

    با وجود اینکه هنوز یکمی از حرفام راجب این فایل مونده ،میخوام ردپای امروز اختصاص بدم به تحولات در این مدت

    وقتی وارد سایت شدم هدف مشخصی داشتم!میخواستم از سایت در راستای رسیدن به 3 تا هدف اصلی زندگیم و تغییر شخصیت، عادات،رفتار و باورهام استفاده کنم

    برخلاف اکثر آدما اول که شروع کردم به دو چیز اصلا فکر نمیکردم ،مهاجرت و افزایش درآمد!

    چرا؟مگه اینا چیز بدی بود که من نمیخواستم

    نه اما تضادی برای من ایجاد نشده بود که بخوام اقدام جدی بکنم

    پس هدف شد تغییر خودم

    به عملکرد خودم نمره خوبی میدم ،نه به معنا بی‌نظیر بودن بلکه به معنی بی نظیر بودن نسبت به من قبل

    خلاصه چرخید و چرخید ،روز ها شب شد و شب ها روز شد

    یواش یواش نیاز های جدید اندازه من جدید شکل گرفت !

    کم کم احساس لیاقت جوانه زد ،دیگه اصلا نمیتونستم بپذیرم با بعضی آدما بگردم یا تو بعضی مکان ها باشم یا حتی استفاده از گوشی و فیلم سریال هم برام سخت شده بود،حتی کارهای لذت بخش قبل برام جالب نبود

    حس عدم تعلق داشتم به اون رفتار به اون جنس از آدم ها و کارها

    فهمیدم دارم از این قبیله کوچ میکنم

    یکمی بعد فراوانی ها وارد زندگیم شد ،از خرید وسایلی که مدت ها بود میخواستم تهیه کنم تا کادوهای مختلف و عشق و محبت بی پایان و تعریف و تمجید های مختلف

    جنس فراوانی ها متفاوت بود اما همگی هدف مشخص داشتن ،آمده بودن که در من حس لیاقت و باور لیاقت دست یابی به فراوانی ایجاد کنن

    یواش یواش پاهای شکسته منِ درونم به واسطه چوب دستی باور لیاقت و عزت نفس ،توان ایستادن پیدا کرده بود ،با همون نیرو با همون باور ،با چه قدرتی رفتم تو دل همه ترس های کوچیک و متوسطم!

    یعنی اون آدمی که این همه راه آمد من بودم؟خدای من چقدر کم به خودم عشق ورزیدم ،کسی که آنقدر به دل ترس ها رفت،چقدر کم بغل کردم

    این بخش واقعا عاشقانه دوس دارم ،جسورترین ورژن تمام عمرم ساختم!انقدر که مورد توجه اطرافیان هم قرار گرفت

    یه خواسته شکل گرفت!یکمی همراه با چالش ،اولیش مالی تقریبا سه برابر بودجه نقد من

    پس در من خواسته ای ایجاد کرد که وقته ورود به ترس جدیده

    دوتا بازار کار ،یکی آنلاین و دیگری کار تو محیط پرچالش

    من نیاز دارم واس ساخته شدن شخصیت دوتاش تجربه کنم چرا؟برای شکست اهمیت حرف و نظر مردم،برای ارزش خلق کردن،برای نشون دادن توانایی هام اول از همه به خودم

    کم کم ایده ها آمد،یکی از یکی بهتر ،همگی پولساز و قابلیت مهاجرت پذیری

    (هیچ وقت رویای مهاجرت نداشتم، حتی 2 بار موقعیت ازدواج و مهاجرت به کانادا رو رد کردم،حتی تحصیل در خارج هم قبول نکردم آنقدر که مطمئن بودم نمیخوام از ایران برم،نمیدونستم چه تغییری باعث شده بود من به این ماجرا فکر کنم )

    حالا در حد یک شانس به مهاجرت فکر میکنم اما چیزی که باعث شد من امروز ردپا راجبش بنویسم همینه!

    دیشب برخلاف همیشه که قبل 12 خوابم ،بی دلیل خوابم نبرد تا ساعت 4 !و بدون اینکه اتفاق خاصی افتاده باشه یا تضاد جدیدی رخ بده ،تو ذهنم راجب مهاجرت ایده می‌آمد پشت سر هم !حتی ایده هایی که نمونه اش هم نشنیده بودم ولی وقتی سرچ کردم دیدم شدنیه

    نمیدونم الهام بود یا نه اما حس عجیبی درون من ایجاد کرد

    من در ایران زندگی خوبی دارم اما نمیدونم چرا ایده مهاجرت به کشور اطراف خلیج فارس و بعد آمریکا در ذهنم نقش بسته،بخش آمریکا که تاثیر استاده احتمااااالا،بمونه به یادگار ،خدارو چه دیدی :)

    خلاصه ،ایده که انجام نشه مثل چای سرد دیگه فایده نداره!

    میخوام از گام بزرگ زندگیم حرف بزنم عملگرایی! هنوووز با منِ رویاهام فاصله دارم

    اما خودم همیشه بسیار ذوق میکنم که اصلا چطوری آنقدر خفن شدم؟

    چطور آنقدر راحت حرفام میزنم ،درخواست میکنم ،نه میگم ،مخالفت میکنم،حق طلبی میکنم ،محبت میکنم و….

    چطور تونستم به ترس های اجتماعی و عاطفی که مانع از خودمون بودن میشه ،مقابله کنم

    آموزه هارو عملی کنم و نترسم از حرف مردم ،جایگاه مردم

    می‌رسیم به اصل ،توحید یا شرک ؟خدا تنها قدر در ذهن منه یا فلانی و فلان کار و فلان کشور در ذهن من بت جدیدیه برای پرستش و مساوی خدا قرار دادن؟

    خداروشکر بابت همه چی ،بعضی وقتا کم حوصله ام عجولم مقایسه میکنم ،مسیر الهی گم میکنم اما خدا آنقدر مهربونه که دوباره دستم میگیره ،خاک روی لباسم تکون میده و میگه ،برو دختر مسیر اصلی اینه

    میدونم اتفاق خوبی در انتظار به قول استاد بریم هدایت میشیم

    خدایا مارا به راه راست هدایت کن

    در پناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سید عظیم بساطیان گفته:
      مدت عضویت: 814 روز

      به نام خدا

      سلام بر فاطمه ی خوش سخن

      سلام بر دختر بی نهایت از همه چیز

      حالتون عالی و متعالی

      شما از درون شروع کردی ،

      وقتی درون اصلاح بشه. بیرون خود به خود اصلاح میشه.

      من میخام پولدار شم .

      من میخام لاغر شم .

      همون افکار (پولدار شدن )

      همون عادت (لاغر شدن )

      نه … اصلا نتیجه نمیده

      مثل قبل نتیجه میگیری ؟؟؟

      چقدر خوب حرفاتو متوجه میشم .

      چقدر خوب درک میکنم چی میگید؟

      همه چیز میاد تو زندگیت

      همه چیز ،به شرط اینکه فقط و فقط روی خودت ، و باورات کار کنی …

      ظرفت بزرگ و بزرگتر میشه

      با خودت حرف بزن ؟

      ما انسانها دوتاییم؟

      با خودت راحت باش، واز خودت بپرس؟

      روی مسایل فکر کن، برداشتت چیه؟

      آرام باش

      توکل کن

      تفکر کن

      آنگاه دستان خداوند رو میبینی، قبل از تو دست بکار شده اند ؟

      سلامتی و ثروت

      رفیق همیشگیت

      کامنتت بی نظیر

      روان، و تفکر بر انگیز بود .

      و دوست دارم .چند بار دیگه بخونمش.

      اندازه ی حس قشنگت

      دوست دارم و عاشقتم

      ای دختر بی نهایت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        Fatima گفته:
        مدت عضویت: 813 روز

        سلام سید عزیز

        بازهم ازتون سپاسگزارم بابت لطفی که در پیام هاتون به من دارید

        خوشحالم که مورد توجهتون قرار گرفته

        ممنون که یادآوری کردی بیشتر به سراغ درونم برم و با خودم حرف بزنم و سوال بپرسم

        ناخودآگاه وقتی به جمله

        آنگاه دستان خداوند رو میبینی، قبل از تو دست بکار شده اند ؟

        رسیدم لبخند از روی آرامش زدم

        چقدر خوبه وقتی ایمان بیاری خدا قبل از ما خیلی از راه هارو هموار کرده ،خیلی از آدم هارو همراه کرده ،خیلی از کارهارو آسان کرده

        واقعا از بابت داشتن همچنین خدایی سپاسگزارم

        ممنون بابت اینکه برام نوشتید

        در پناه خدا باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    نجمه رضائی گفته:
    مدت عضویت: 1915 روز

    به نام رب هدایتگرم.

    سلام استاد عزیزم خیلی ممنونم بابت ارائه فایلهای عالی و ارزشمندی که گنج های واقعی هستن.

    چندروزی خیلی فکرم درگیر بود برای همین سوالات،میگفتم چرا جواب اکثر سوالاتو بعد از کمی فکرکردن میفهمم ولی همچنان نمیتونم خیلی خوب به راهکارها عمل کنم؟

    مثلا من میدونم برای بحث ترسها باید وارد چالشهای زندگیم بشم، حضور خدا رو حس کنم ،روی هدایتش حساب کنم و و و…. ولی شاید چندبار اینجوری فکر کنم چندبار عمل کنم و بعدش برمیگردم به شیوه قبلیم!چرا اینجوریه؟

    یا تو موارد دیگه چرا به این مسیر پایبند نمیمونم با وجود اینکه قانون رو میدونم؟؟؟؟

    در همین فکرها و درگیری ها بودم که تو لبتابم چندتا فایل قدیمی پیدا کردم که قبلا تو سایت جز دانلودی ها بوده ولی الان بنابر دلایلی حذف شده،اونها رو به گوشیم انتقال دادم و تو فرصت مناسب گوش کردم، خدای من جواب سوالم داخل همین سه تا فایل قدیمی بود و تلنگر شدیدی بهم زد .

    چکیده ای از صحبتهای ارزشمند استاد و برداشت خودم رو مینویسم تا بیادم بمونه :

    استاد میپرسه چرا باوجود اینکه قوانین رو میدونیم ولی بهش عمل نمیکنیم؟

    و تو سه تا فایل ارزشمند در مورد این موضوع صحبت میکنه .

    از دیروز بارها و بارها گوش دادم و دقیقا فهمیدم مشکل من و امثال من کجاس.

    ضعف در ایمان

    وقتی به خودم و عملکردم نگاه کردم متوجه شدم بله همینه،من فقط قانون رو میدونم! یعنی مثل مطالب کتابهای درسیم فقط خوندمش که همچین قانونی هم هست ولی بهش ایمان ندارم! ایمان ندارم که همین قانون ،باعث پیشرفتم میشه! ایمان ندارم که قدم اولو بردارم! ایمان ندارم که دست از هرچی عامل خارجیه بکشم!

    در یک کلام ایمان ندارم همه چیز فقط و فقط و فقط همین قانونه و لاغیر!

    یعنی میدونم یکسری قوانین هست که حتی تو قرآن بهش اشاره شده،تمام پیامبران در جریانش بودن ،خیلی از عارفان و شاعران بزرگ ازش استفاده میکردن ،هر آدم‌موفقی ازشون استفاده کرده،اون قانونها اصل جهانه، همه چیزی برای همه میتونه فراهم کنه ولی ولی ولی اینها فقط دانسته های منه!!

    شنیدم که قانون جواب میده اما با چشم خودم ندیدم،البته گاهی نتایج کوچکشو دیدما ولی بهش مطمعن نیستم! گاهی توجه نکردم به نتایج کوچیک، گاهیم ربطش دادم به عوامل دیگه ….

    مثلا

    آیا من ایمان دارم کشورم هیچ تاثیری تاکید میکنم هیچ تاثیری در موفقیتم نداره؟

    آیا من ایمان دارم جنگ و درگیری هیچ تاثیری در زندگیم و آرامشم نداره؟

    آیا من ایمان دارم وضعیت دلار و طلا وارزش پول کشورم وَ وَ وَ هیچ تاثیری در موفق شدنم نداره؟

    آیا من ایمان دارم دوستم،پدرم،مادرم،همکارم که تو موقعیتی ناراحتم کرد و فلان کرد ،خودم اون رفتارشو خلق

    کردم و اون شخص مقصر نیست؟

    آیامن ایمان دارم فلانی که باهاش تو رابطه بودم ،خودم تعیین کردم کدوم مدل رفتارو بروز بده؟؟

    .

    یا فقط الکی حرف قانونو میزنم که من خالق زندگیمم،فرکانسام مهمه ؟؟؟ ولی درونم پر از این افکاره ؟که اوندفعه به هدف کوچیکم رسیدم درست،ولی دلیل نمیشه ایندفعه هم برسم! چون هدفم بزرگتره!

    حالا اوندفعه شدا ولی از کجا معلوم همیشه برام جواب بده؟

    شاید اصلا برای من جواب نده؟!

    یا شاید فلان قانون کشورم و فلان تصمیم غلطشون منو از اهدافم دور میکنه؟؟

    بلاخره کشوری که داخلش هستم مهمه چون سیاستهاش فلانه؟؟؟

    یا فلانی که ناراحتم کرد اصلا اونکه آدم نیست همیشه بداخلاقه و من بدشانسم که به پستش خوردم؟

    یا فلانی که باهاش رفتم تو رابطه عاطفی ،تقصیر من نبود کلا آدم بدیه یدونه اخلاق خوبم نداره همیشه همینه من چقدر بدشانسم که این آدم به تورم خورد؟

    کدوم نمونه از موارد بالا در مورد من صدق میکنه؟؟؟

    این سوالا مثل بازجوییه یعنی استرس جواب دادن بهش در مقابل خودم رو داشتم .

    کرک و پرم ریخت آقا ،من تصمیم گرفتم با خودم روراست باشم .

    من ایمانم ضعیفه خیلیم ضعیفه

    هر چقدرم کمالگرایی نذاره افشاگری کنم ولی سر خودمو نمیتونم کلاه بذارم به خودم که نمیتونم دروغ بگم ،شاید تو حرفام بگم فقط فرکانسام مهمه فقط قانون جهان مهمه و ال و بل,ولی ته ته ذهنم اینه که بلاخره من تو این جامعه زندگی میکنم دیگه، سیاستهای دولت تو زندگی مردم تاثیر داره دیگه، بلاخره رئیس جمهور مهمه دیگه، اصلا بازار جهانی ک دست من نیس!! آقا تحریم پس چی یکمی مهمه دیگه! اصن ژنتیک ! جنسیت! خانوادم !!!مهمن دیگه وووووووو

    مغزم داره منفجر میشه بچه ها.

    « من جایی زندگی میکنم که مقاومت در برابر قانون جهان زیاده،یعنی هرلحظه هزاران باورمخرب و حرف منفی از طریق اطرافیان و رسانه هاو… میشنوم که میگن کشور مهمه،قانون اساسی مهمه،دلار مهمه،تحریم مهمه،پول نیس،همه چی شانسیه، خدا برایکی خاسته برا یکی نخاسته، اشک بریز برا حسینش تا بری بهشت، زندگی رو به خودت حروم کن تا بخشیده بشی و خدا دلش بسوزه،جهان سومی هستیم، خانوادم فقیرن، شهرم پتانسیل نداره، رئیس جمهور فلانه،پدرم مادرم همسرم اجازه نمیده وَ وَ هزارتا ازاین وَ ها…. تمام قدرت رو به عوامل خارجی میدن ،حالا منی که ایمانم ضعیفه و ته ذهنم هنوز همچین افکاری دارم آیا میتونم اونجوری که باید و شاید به قوانین خداوند عمل کنم تا نتیجه مطلوب رو بگیرم؟؟؟

    معلومه که نمیتونم، با اینهمه حرف و هجمه ای که هست با کوچیکترین اتفاق ناجالبی از مسیرم برمیگردم و‌کافر میشم،چون اولا شیطان درونم که بیکار نمیشینه ! و دوما قوانین فرّار هستن اگه یکذره ازش فاصله بگیرم میاد با باورهای منفی ،اخبار منفی و مردمی که مدام بر خلاف قانون صحبت میکنند خیلی زود باورها و ایمانم رو ضعیف و ضعیفتر میکنه! و نتیجه میشه همینی ک هست !

    یعنی یکروز خوب یکروز بد!

    یکروز عمل به قانون،یکروز کلا ولش کن!

    یکسال درآمد بالا و خوب،در عرض یکماه سقوط به ته دره بی پولی و صفر مطلق!

    یکروز پر از انگیزه و امید ،یکروز افسرده و ناامید!

    وَ وَ وَ هزارتا مسئله دیگه که خودم میدونم.

    من باید چیکار کنم که ایمانم رو تقویت کنم؟؟؟

    اولین کارم مهمترین کارم واجبتر از هرچیز دیگه ای برای منه نجمه تقویت ایمانه و فهمیدم مهم نیست چقدر قانونو‌ میدونم مهم اینه ایمانم بهش چقدره.

    من ایمان دارم اگه آب بخورم تشنگیم رفع میشه حالا هزار نفر بگن نه اینطور نیست فکرت غلطه ،مثلا بگن تشنگی رو قورمه سبزی برطرف میکنه کلی دلیل و‌منطق بیارن مقاله علمی بیارن مگه من حرفشونو باورم میکنم ؟؟؟

    خب معلومه که اهمیت نمیدم به حرفاشون اتفاقا تو دلم میخندم چون میدونم و

    باور کردم و

    ایمان دارم که آب تشنگیمو برطرف میکنه

    چون اولا دیدم و‌بعدم بارها و بارها وقتی تشنه بودم آب خوردم و گفتم آخیشششش! تشنم بودا …… هیچوقت نگفتم حالا بیام قورمه سبزی رو امتحان کنم شاید بقیه یک درصد درست بگن !

    به نظر من نقش قانون جهان در زندگیمون و نقش چیزهای دیگه ای که خودمون الکی بهش قدرت دادیم شبیه همین داستان مسخره و خنده داره که فکر میکنیم با قورمه سبزی تشگیمون رفع میشه!

    خدای عزیزم ممنونم که هرلحظه هدایتگرم هستی و ضعف بزرگمو فهمیدم نمیدونم اشک بریزم بخندم چیکار کنم؟

    مات و‌مبهوتم !!

    کامنتم طولانی شد انشاالله خداوند فرصت بده در کامنت های بعدی در مورد تقویت ایمان و راهکارهایی که استاد دادند،بنویسم.

    دوستون دارم انشاالله در پناه الله باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: