پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 10 - صفحه 16
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/08/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-08-07 03:04:562024-08-04 11:28:17پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 10شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد عزیز و مریم بانو و همه دوستان ،
استاد جان بابت همه این فایل ها سپاس گذارم ، استاد جان تمام گوشی ، اپ های مختلف نوشتاری و گفتاری من در گوشی فقط فایل های شماست هر چی گوش کنم بازم کمه ،کامنت این عزیزها ی سایت که دیکه اصلا به کنار ، گنج هست گنج .
در خصوص این سوال :
بازخورد اصلی و عمده ای که از همه گرفتم و می گیرم این که خیلی اروم و صبور هستم ، بعضی هم میگن تًو چرا اینقدر کم حرف هستی .
بر خلاف قیافه جدی که دارم همه میگن مهربان هستم . خودم می دونم خیلی جاها کم حرف بودن و ساکت بودن من از کمی عزت نفس أست که میگم اگر چیزی بگم اشتباه باشه چی ، الان تازه خیلی بهتر شدم در طول تحصیل اصلا روم نمی شد سوال بپرسم یا جواب بدم ، بعد که یکی دیگه جواب می داد می گفتم ااااا من بلد بودم ها .
خصلت دیگه که بهم میگن صبور بودن من أست البته این هم به خاطر کمبود عزت نفس هست چون ادم بیخیال نیستم ظاهرم صبور ولی از درون حرص می خورم .
موردی که همه میگن خیلی جدی و به ظاهر بد اخلاق میام ، برای همین در ابتدا خیلی ادم ها طرف من نمیان تا بعد کم کم بشناسند،
و جالب که بیشترین ایراده های زندگی ام را همسر جان به من گرفته ، که از همه مدل کار من ایراد میگیره البته به قول خودش با نیت خیر که میخواد من بی ایراد باشم و مثلا یکی از بهترین ها باشم دیگه از اون ور بوم افتاده ، از اب خوردن و لباس پوشیدن و خانه داری و راتندگی و … همش ایراد میگیره کلا بخش منفی بین زندگی هست میگم خدا پدر را بیامرزه من عمری قبل از تو زندگی کردم یک دونه از ابنها را کسی به من نگفته . ولی خوب من نظر اکثریت را ول نمی کنم به نظر یک نفر بچسبم .
خلاصه استاد جان ، چقدر عالی این سوالها سبب شدید خودمون را وارسی کنیم .
در وقت ناهار کامنت نوشتم باید برگردم سر کار ، خیلی فی ابداهه شد
شاد و ثروتمند باشید
سلام به همگی دوستان
من بازخوردهایی که میگرم بیشتر تو محیطهای رکار هست
اینکه چقدر ساکتی یا چرا صحبت نمیکنی چرا آروم صحبت میکنی
خب من یه مدت طولانی یه شرکتی کار میکردم که فوق العاده ارتباط زیادی با همکارها داشتم زنگ میزدن میومدن پای میزم صحبت میکردن حتی بیرون هم گاهی میرفتم
اما این ارتباطها و صمیمیت شروع به آزار من کرد مثلا خیلی غیبت میکردن (منم غیبت میکردم البته اما نه اون حجم) خیلی حتی تهمت به هم میزدن مسخره می کردن
اینقد این رفتارها زیاد شده بود من تصمیم گرفتم اصلا غیبت نکنم اون زمان هم با قانون آشنا نبودم و لی حس بدی این کار بهم میداد
برای همین کسی میومد صحبت کنه حرف رو سعی میکردم عوض کنم
بعد رفتارها مزاحمتها کلا به حدی رسید که گفتم خدایا کاش من سر کار با کسی صمیمی نمیشدم (هرچند کلا محیط مناسبی نداشت)
برایرهمین یواش یواش فوق العاده کم حرف شدم از اون دختر شاد مهربون که روابط عمومی خوبی داشت تبذیل شدم به یه آدم ساکت که هم میترسیدم با کسی صحبت کنم هم دلم نمیخواست دیگه… و کلا از اون کارم اومدم بیرون البته مجبور شدم
اما توی محیط های کاری دیگه هم میبینم که اصلا نمیتونم ارتباط برقرار کنم فوق العاده ساکت شدم صحبت نمیکنم طوری که به چشم میاد
دلیلش باور این موضوع هست که سر کار اگه صحبت کنی و قاطی بشی اذیتت میکنن
خودمم تلاش کردم از این حالت یه موچولو خارج بشم دیدم نمیتونم و ترس عجیبی پیدا کردم که این البته به عزت نفس هم مربوط میشه و دیگران رو میبینم که تو محیط کار راحت صحبت میکنن من حس میکنم یه ایرادی پیدا کردم اصلا هیچ چیز تو ذهنم برای صحبت کردن نمیاد یا اصلا تمایلی ندارم به صحبت و یا میترسم
اولین کار باید رو عزت نفسم کار کنم
بنام الله یکتاوهدایتگر
سلام به استادعزیزم ومریم عزیزم ودوستان هم فرکانسی
استادمن بیشتراوقات همسرم میگه توفکرمیکنی خودت همه چی میدونی ماهیچی نمیدونیم اینقدرتکرارشده بچه هام هم میگن بعضی مواقع خودمم احساس میکنم خیلی میدونم واینانمیدونن یازیادتکرارکردن باورم شده یاواقعااینجوری هستم
خیلی مواقع یه موضوعی بوده گفتم اینجوری کنین به حرف کردن اتفاقادرست دراومده ازکار
وبعضی مواقع چیزی گفتم بچه هایاهمسرم انجام ندادن میگن دوفکرمیکنی خودت میدونی مانمیدونیم بعدگوش ندادن انجام دادن اون کاررووهمونی بوده که من میگفتم
خیلی سپاسگزارخداوندهستم بابت هدایت من به این سایت بینظیر
وسپاسگزاراستادعزیزم هستم بابت این فایل های الگوهای تکرارشونده
درپناه الله یکتاشادوسربلندباشید
به نام رب جهانیان
سلام به استاد عزیز
سلام به دستیار استاد
سلام به دوستان عزیز
خدایا شکرت.
استاد انگار با این فایل های زیبا تصمیم گرفته تا لعلک ترضی کند ما را.
خدایا شکرت بابت این بنده خوبت که مارا به سمتش هدایت کردی تا از هدایت یافته گان و سپاسگذاران باشیم.
و اما بعد:
الگوی تکرار شونده بازخوردها
من در زمانی که بهم میگن تو کارت سرعت نداری و کند هستی من بهم میریزم.
و دارم روی این مسئله کار میکنم و بهتر هم شدم انصافا.
داستان نیروهای کار و یا کارگرهام یکی از موضوعات مربوط به این الگو میشود که خداییش بهتر شده و هنوز هم جای بسیار زیادی داره تا بهتر بهتر شود.
مسئله بعدی سخت گرفتن کار هست که تازه متوجه اون شدم و انگار خودش یک باور هست که روندش اینه.
ولی من تا متوجه این موضوع شدم یادم اومد که نه اصلا هم نباید اینجوری باشه و میتونه همین کار با کیفت حتی بالاتر از این و در زمان کمتر از این و کم هزینه تر از این و پر سود تر از این انجام بشه اونم به راحتی.
حالا چرا چون من وصل شدم به نیروی قدرتمندی که تمام نیروها و انرژی ها و امداد های غیبی همه و همه در اختیار وسیطره اونه.
خوب منم که بنده لایق و سزاوارش هستم.
اونم که به من وعده فزونی داده.
فقط کار من اینه که جلو نجوای ذهنی که وعده کمبود میدهد ایستادگی کنم.
و با فکت ها بزنم توی دهنش
منی که عاشق کارم هستم
واین عشق برای من همه چیز می شود.
الگوی دیگه هم اینه که بهم میگن بابا تو که کارت تو حوزه ساختمان هست و پیمانکاری
چرا خونه خودت رو نمیسازی
برو وام بگیر اینکار کن اونکار کن
مصالح شرایطی بگیر و ……
و خوب وقتی تو گارد این آدما قرار میگیرم انگار تو رینگ فقط بوکس هست که تو سر و کله من میخوره.
اما من که میدانم اینا راهش نیست
من میخوام همه چی به راحتی برام اتفاق بیافتد.
اصلا من اومدم تو این مسیر که بشینیم روی دوش خداوند، سوت بلبلی بزنم و عشق کنم برم جلو.
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ و فلک
چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد.
در پناه الله یکتا باشید.
به نام خدا
ردپای 102
سلام استاد عزیز و دوستای خوبم
نمیدونم همه آدما هر روز شوق نوشتن دارن یا نه !اما به عنوان فردی که تا قبل 100 روز استمرار، با نوشتن قهر بوده ،بعضی روزا اصلا میل سخنم نیس :)
یه سری چیزا تو زندگی وقتی استارت میخوره ،مسئولیت هم به همراه داره
مثلا نمیتونی حیوان خانگی بیاری بگی ،خب خودت برو یه چیز پیدا کن بخور دیگه
یا یک گیاه بگیری و بگی خودت آب تولید کن من حوصله ندارم
بعضی از کارها هم برای ادم حکم گیاه دارن!
باید صبر کنی مراقبت کنی حواست به همه جوانب باشه ،چه حالت خوب باشه چه نه !تو مسئولی
این روزا خودم مسئول موفقیت شادی احساس خوب ،خودم میدونم پس باید چالش های من قبل تحمل کنم تا به من جدید تبدیل شم
برای من نوشتن سخت بود ،هر روز استمرار سخت بود ،خودافشایی سخت بود
اما اون سمت سختی ،آنقدر برام جذاب بود که کماکان ادامه دادم
حالا باید پیروز چالش های من قدیم میشدم،بابا ول کن بگیر بخواب ،اصلا خب که چی ،برو فلان سریال ببین جا این کارا ،حالا یه روز ننویس چی میشه…
وقتی بهش فکر میکنم چی شد که همچین راهی امدم؟راستش راه دیگه ای نداشتم :)
حالا چرا اینارو گفتم !
اینم بازخورد من به خودمه !بعضی روزا ممکنه خوب پیش نره !اصلا خوب پیش بره اما تو مود خوبی نباشی
بازخورد من این بود ،تو خوبیاااا اما باید مثل ربات بدون توقف پیش بری
بدور از پذیرش انسان بودن !بدور از پذیرش توانایی های گذشته
اعتراف میکنم اگه قبلا 5 روز هفته اینطوری بودم که مودم خوب نبود الان شاید هر ده روز یک بار احساس کنم بی دلیل حسم خوب نیس !
البته که بی دلیل از دید جامعه!
خودم که میدونم ذره ذره با حس بد ،قضاوت مقایسه ،دودوتا چهارتا کردن ،سرزنش کردن و….. خودم زیرسوال بردم تا پله پله وارد فرکانس بد بشم
میخوام به خودِ،مقایسه گرم به خودی که بازخورد منفی میده بگم !
یکم یواش تر!اصن بذار همه دوان دوان پله های ترقی طی کنن ،اما تو مثل یه بچه کوچولو که تازه چهار دست و پا پله هارو میره اما سر هر پله ذوق میکنه از خوشحالی باش
فقط حواست به خودت باشه ،مواظب این خودی که آنقدر خوب پات وایساده باش!
لذت زندگی از خودت نگیر
نباید دچار روزمرگی بشم !هر روز باید از دیدن زیبایی ها کیف کنم !هر روز باید شکرگزار باشم که اصلا تو فرکانس تغییر بودم که وارد همچین فضایی شدم ،هر روز باید عاشق خودم باشم ،نه به خاطر قد بلند و مو راپونزل و هیکل ساعت شنی !نه به خاطر اینکه ،خدا آنقدر واسش مهم بودم که بهم فرصت زندگی داده!جسم و روح و خانواده ای رو بهم داده که راحت تر برسم به خواسته ام
خود عزیزم ،ببخشید که گاهی بهت فشار الکی میارم ،تورو با متر جامعه میسنجم، دستاوردها رو پوچ و نرسیدن هارو غول میسازم
دارم سعیم میکنم که شرایط بهتری برات بسازم
ازت سپاسگزارم که سعیت کردی حتی یه اپسیلون بهتر از روز قبل باشی ،من قدردان همون تلاشم که قطر قطره بزرگ میشه
نوشتن تو سایت همون گیاه من که روزی ثمره هاش دیده میشه
شاید اون ربات بدون توقف ذهنم نباشم ،اما انجام یک کار به طور مستمر بهم کمک کرد که راحت تر بپذیرم که من هم میتونم پایبندانه پای خواسته هام بایستم
خداروشکر بابت نوشتن که برای من حکم شکرگزاری، ژورنال کردن و تخلیه ذهنی داره
در پناه خدا باشید
به نام خداوند جان آفرین
حکیم سخن در زبان آفرین
سلام به استاد عزیزم و مریم جان و هم خانواده ای های دوست داشتنی!
خدا رو شکر که بعد از چند روز فرصت این رو پیدا کردم که توی سایت بنویسم. هر شب خدا رو شکر میکنم به خاطر وجود این سایت الهی و این نعمتی که وارد زندگی من کرد…
بازخوردی که من از خیلی ها گرفتم اینه که قیافه ت خیلی جدی و خُشکه و آدم میترسه باهات حرف بزنه! در صورتی که خودم در درونم اون احساس رو ندارم، مثلاً ناراحت نیستم، ولی به نظر ناراحت میام. الان خیلی وقت ها آگاهانه سعی میکنم در همه حالت یه لبخند کوچک روی لبم باشه تا اون حس جدیت یا عصبانی بودن رو به اطرافیان نده.
یه بازخورد دیگه هم اینه که خیلی کم حرفی! من کلاً آدم ساکت و کم حرفی هستم مگر اینکه در جمعی باشم که خیلی باهاشون جور باشم و از حرف زدن باهاشون لذت ببرم. من حتی در نوشتن هم “کم نویس” هستم (خخخخخ) یادمه توی امتحانا همیشه مختصر مفید می نوشتم و یه بار یه استادم بهم گفت تو جواب سوال رو درست نوشتی و نمیتونم بهت نمره ندم، ولی سعی کن یه کم بیشتر توضیح بدی دفعه ی بعد :)))
از خدا میخوام همه ی مار و کمک کنه تا بتونیم از این فایل های بی نظیرِ شناختِ خودمون بهترین استفاده رو ببریم و خودمون رو بهبود بدیم!
خدایا! من به هر خیری که از تو به من برسه فقیرم!
رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ
در پناه خدا باشید!
یاسمن زیبا ،دوست ارزشمند من
هر کس به عکس پروفایل شما نگاه کنه متوجه این جوشش انرژی مثبت و شادی در وجود شما میشه،من با اینکه شما رو هیچوقت ندیدم ولی با دنبال کردن کامنتهاتون و خط فکری شما متوجه این حس خوب شما میشوم،همه ما در مسیر تکاملیم تکاملی که هیچ انتهایی نداره و همش بهبوده و چقدر زیباست که این تغییراتو آدم متوجه میشه،بهتون برای این خصلتهای خوبتون تبریک میگم و از خدا براتون حال بهتر ،زندگی با برکت تر،شادیها و آرامش بیشتر،سلامتی کاملتر آرزومندم
سلام به دکتر عباسِ عزیز!
بی نهایت سپاسگزارم از لطف و محبت شما و باز هم خدا رو شکر می کنم که دوستان ارزشمندی مثل شما در این خانواده ی الهی دارم.
از خواندن داستان هدایت شما بسیار لذت بردم و شما رو تحسین می کنم که متعهد به تغییر و یافتن حقیقت بودین و نتایج فوق العاده گرفتین!
از خدا می خوام که در این مسیر تکاملی ثابت قدم باشیم و ادامه بدیم و نعمت های بی حساب و غیر قابل شمارش وارد زندگیمون بشه…
در پناه خدا باشید!
سلام به استادم و همه دوستان
در جواب به این سوال من خیلی فکر کردم و دیدم اطرافیانم و هر کسی که منو میشناسه فقط از اخلاق و رفتار و کارهای مثبتم بهم گفتن و تا حالا کسی ازم انتقاد نکرده
در مورد انتقادهای منفی فقط همسرم از انتقاد میکنه
مثل حواسپرتی.بی نظمی .نظافت نکردن ماشین .یا در مورد سفارشات مشتری که این مشکلو داره و من خیلی خوشحالم که همسرم این انتقادهارو بهم میکنه و من میتونم این مسائل رو روی خودم کار کنم و حلش کنم
خداراشکر که توی این سایت و با دوستان بی نظیر هسم که این فایلها و کامنتهای فوقلعاده و میبینم و میخونم و ازشون لذه میبرم و در زندگی خودم استفاده میکنم
در پناه الله یکتا شادو ثروتمند باشید
سلام بر استاد عزیزم و بانو شایسته
سلام به دوستان عزیزم در این سایت الهی
بودن دراین سایت بینهایت حالم رو خوب میکنه یک روز که دورمیمونم انگار یه چیزی از وجودم گم شده و چقد خوندن حرفهای شما دوستان احساس آرامش به من میده انگار سالهاست که با شما هستم و بااینکه نمیبینمتون ولی احساستون میکنم
چندروزی حالم کمی بهم ریخته بود وکنترل ازدستم خارج شده بود هر تلاشی دررسیدن به حال خوبم فایده ای نداشت
تا اینکه به لطف خدا و هدایت های استاد در قدم هایم تونستم دوباره حالم رو خوب کنم و یک مورد رو هم فهمیدم که من در کار کردن روی پیجم توی اینستا گرام واردشده بودم و سری میکشیدم تا ببینم چه خبری هست ودیگران چه میکنند که این باعث شده بود حس رقابت درمن ایجاد شود برای درست کردن پست و استوری و کمی از کاری که باید خدا برایم انجام میداد رو میخواستم خودم انجام دهم و داشتم کامنت سید علی خوشدل رو میخوندم که چند تا نکته از اینستا گرام رو نوشته بودندومن اونجا متوجه شدم که باز از مسیر خارج شدم و خودم به رقابت پرداختم
خداروشکر ازروزی که دوباره کاررو بدست خدا سپردم به سمتم مشتری هایی رو فرستاد که اصلا ازطریق پیجم نبودند
چقد اینجا احساس آرامش ولذت داره شاید چند ساعت گذشته ومن دارم کامتتا رو میخونم ولی اصلا حس نکردم که زمان گذشته
من امروز به سوال استاد فکر کردم
ولی چیزی که هست هر کسی که با من ارتباط میگیره حتی یکبار به من مبگه چقد آرامی شما
اعضای فامیل میگفتند چقد صبر داری
ومن با کنکاش در وجود خودم فهمیدم که شاید مفهموم صبر از دید اطرافیانم تحمل کردن بوده
حالا که آگاهتر شدم از آرام بودن خودم راضی هستم و لی از تحمل کردن خیر و درپی بهبود این مورد هستم که اگر کاری راه حلی دارد تحمل نکنم و اون مورد رو حل کنم و اگر هم احتیاج به صبر دارد که صبور بودن رو خوب میتونم انجامش بدم
و یک مورد دیگه هم هست که درمورد کارم هست که نه گفتن رو یاد نداشتم وتازه میتونم چند درصدی رو انجامش بدم از آگاهی که از کامنت سید علی گرفتم فهمیدم اگر کاری رو حتی 5 درصد نمیتونم انحامش بدم قبول نکنم چون فهمیدم من با انجام اینکار این باور رو دارم که کار کمه و من به فراوانی باور ندارم
قبلا هرکاریم که سخت بود و میدونستم که شاید اذیت بشم رو انجام میدادم وباز نتیجه ی دلخواهم بدست نمیومد و من در پی این تضادها قوانینی برای خودم گذاشتم که انجامشون نمیدم تا کاری راحتتر برام بیاد
حالا درپی خودسازی وشروع قدم اول بسیار خوشحالم که درحال رشد وآگاهی هستم و به مسیر لذت بخش زندگیم از بین جاده های صاف وهموار و درختان سرسبز و زیبا عبور میکنم و به سمت هدفهایم که به من چشمک میزنند و من رو برای رویارویی با سنگ های ریز و کوچک آسان میکنند میروم
بسیار سپاسگذارم از خداوند که من رو دراین مسیر مستقیم قرارداد
بسیار سپاسگذارم از استادم که این سایت الهی رو برامون ایجاد کردند
خدایا مارو به راه راست به راه کسانبکه به آنها نعمت داده ای هدایت کن
استاد عاشقتمممم
به نام خدای هدایتگر
استاد جان سلام
من خیلی فکر کردم مورد خاصی به نظرم نرسید که زیاد تکرار شده باشه فقط چند مورد یادم اومد:
مادر چندین بار تابحال به 1. نحوه لباس پوشیدنم و 2. به نماز نخوندنم به شکل رایج و 3. عصبانی بودنم انتقاد کرده.
منم طبق آموزه های فایل حجاب در قرآن برای اینکه عرف رو رعایت کنم تا مورد آزار و اذیت و انتقاد قرار نگیرم، سعی کردم تا حد امکان لباس پوشیدنم عرف باشه که تا حد امکان مادرم رو راضی نگه دارم که ازم انتقاد نکنه. همچنین وقتی نماز نمیخونم خیلی ناراحت میشه و اصرار داره که به شیوه خودش نماز بخونم. هر چقدر هم براش معنی نماز رو توضیح میدم اون لحظه قبول میکنه ولی باز یادش میره و دوباره حرف خودش رو میزنه. بعضی وقتا از این کار عصبی میشدم و مادرم رو توجیه میکردم که این سبک لباس پوشیدن یا نماز خوندن منه و به خودم مربوطه و ازش میخواستم کاری بهش نداشته باشه. ولی وقتی درست فکر میکنم میبینم اتفاقا منطقیه. الان بجای اینکه عصبی بشم سعی میکنم تا حد امکان دل بدم به دلش یه جوری خیالشو راحت کنم چون فهمیدم ارزش آرامش خودم بیشتر از این حرفاست.
البته فکر میکنم ای یک باوره من خودمم روش حساس شدم و باور کردم که: مادرم به نماز نخوندن و پوشش من گیر میده. هی با خودم تکرارش کردم. بخاطر همین دوباره تکرار شده.
الگوهای تکرار شونده یعنی موقعیت هایی که باعث ایجاد واکنش احساسی شدید در ما میشه. و این یعنی ما داریم خیلی بهش توجهههه میکنیم و وقتی به یه چیزی خیلی توجهههه کنیم گسترش پیدا میکنه. این یک قانونه.
راستش من تا زمانی که فایلهای الگوهای تکرار شونده رو ننوشتم، دقیقا متوجه منظور شما نشده بودم استاد جان. نوشتن خیلی بهم کمک کرد که درک کنم.
دوست عزیز هم فرکانسیم هم به من این انتقاد رو داشت زمانهایی که برخلاف قوانینی که اینجا آموختم عمل کردم بهم میگفت سلما از تو بعیده همچین حرفی یا همچین رفتاری و قوانین رو برام مرور میکرد که بابت وجود ایشون از خدا سپاسگزارم که بهم کمک کرد تا به خودم بیام و درست تر عمل کنم. یادمه در مورد مرتب نبودن اطلاعات داخل موبایلمم بهم انتقاد میکرد که واقعا بجا بود و ازش ممنونم و سعی کردم مرتب تر باشم و این خیلی بهم کمک کرد.
اما در کل من فکر میکنم خودم بهتر از هر کسی میتونم از خودم انتقاد کنم و ایرادهای وجودی خودم رو بشناسم. چون بعضی از ایرادهایی که دیگران میگیرن ممکنه درست نباشه. البته بازخوردهای دیگران میتونه یه نشونه باشه که ما در اون مورد فکر کنیم و اگر بنظرمون درست اومد خودمون رو اصلاح کنیم و اگر بنظرمون درست نیومد باید به این فکر کنیم که چه باوری باعث شده همچین بازخوردی بهمون بدن؟ شاید خودمون به سبک شخصی خودمون پایبند نیستیم و در موردش قاطع نیستیم یا مثلا به بازخوردهای دیگران خیلی حساسیم یا اینکه برامون حرف دیگران مهمه و خیلی بهش فکر میکنیم.
در هر صورت فکر میکنم خودمون میتونیم تشخیص بدیم که بازخوردهای دیگران درسته یا نه. خدایا شکرت. از استاد عزیزم هم سپاسگزاری میکنم که ما رو به فکر کردن وامیدارید.
سلام سلما جان،امیدوارم حالت عالی باشه، این مورد برخورد نماز خوندن برای من هم اتفاق افتاده و درمورد من دلیل اش این بود که خیلی بهش توجه میکردم، چطوری؟ با جنگیدن باهاش، اینکه پیش خودم فکر میکردم که اینها دارن اشتباه میکنن یا چقدر به من گیر میدن یا تو ذهنم بحث راه مینداختم درمورد این موضوع یا وقتی همچین موردی رومیگفت بهشون جواب میدادم که نه اینی که من میگم درسته اما تا زمانی که به هر شکلی توجه میکردم تکرار میشد و یاد گرفتم و امیدوارم ادامه بدم که اولا باهاش نجنگم به هیچ شکلی و فایل قانون تغییر ناخواسته خیلی بهم کمک کرد به درک این موضوع و دوم هر روز روی نکات مثبت تمرکز داشته باشم یعنی هم با ناخواسته ها نجنگم وهماگاهانه تمرکزم رو به نکات مثبت بگذارم، سفر به دور آمریکا فایل آمیش ها خیلی کمک میکنه که یادبگیریم مثلمردم امریکا به عقاید مختلف احترام بگذاریم و من یاد گرفتم که به عقایدشون احترام بگذارم اما به خودم بگم بندگان خدا قانون رونمیدونن من که میدونم باید درست عمل کنم هرچند که نیت این افراد خیره و میخوان کمک کنن و قصد بدی ندارن، و سوم اینکه هر روز روی نکات مثبتشون متمرکز باشم و لیست ده نکته مثبت و خوبی هر کدومشون رو هر روز بنویسم و ضمن این کار نکات مثبت خودمم بنویسم هر روز و نامه ای عاشقانه هر روز برای خودم بنویسم و قربون صدقه خودم برم که جمع این کارها من رو به احساس خوب بیشتر رسوند و این مسئله برام حل شد و اونها هم قصد تغییر من رو ندارن اما قبلا داشتن. البته من این باورم ایجاد کردم که هرگز و تحت هیچ شرایطی قادر به تغییر دیگران نیستم و ایه های قران که به پیامبر میگه تو وکیل اونها نیستی تو حفاظت کننده از اونها نیستی و اگر میتونی برو قعر زمین یا برو بالای اسمون نشانه ای برای اینها بیاور و میبینی که ایمان نمی اورند روتکرار کردم و پاشنه اشیلم هست هر چند وقت باید روش کارکنم که من خدا نیستم ادمها رو هدایت کنم یا تغییرشون بدم و اصلا همانطوری که نمیتونم جای کسی غذا بخورم و اون سیر بشه نمیتونم ذهن کسی و باور و ایمان کسی رو هم تغییر بدم و اون عوض بشه و انقدر باید روش کارکنم تا به صفر برسه. یک روزهایی هم با وجود این کارها ان مورد تکراز شد که فهمیدم نسونه خداست که من مدتی هست با خدا رابطه برقرار نکردم به شیوه شخصی خودم و اهمیت نداشته رابطه روزانه با خدا و فهمیدم این بندگان خدا دستی از دستان خدا شدن که یادم بیارن که نماز بخونم یعنی ارتباط با خدا داشته باشم و این نشونه برای من بوده و خدا فهموند بهم اینو نه اینکه اونها اصلا به من کاری داشته باشن یا هر چی، و وقتی من این نشونه رو دریافت کردم و تجدید میثاق کردم با او و رابطه باهاش رو ارزشمند دونستم ماه ها دیگه بیان نشد تا موقعی که من در مسیر بودم. با عشق برات نوشتم راهکارهایی که خودم استفاده کردم امیدوارم کمکت کنه که این بازخوردها حل بشه، هرچند هر چند وقت یکبار برای من تکرار میشه این موضوع اما سریع میفهمم چون روی باورم مدتی هست کار نکردم میرم دوباره کارمیکنم و ماه ها حل میشه.
سلام سلمای عزیزم..وقتت بخیر معلم یادآور نکات مهم در کلاس کامنت..
اونقدر کامنت های عالی و خفن می نویسی و آگاهمون میکنی با قوانین که نه تنها من،مطمئنا خیلی از هم خانواده های داداش و آبجی های عزیز هم ازت کامنتهات لذت میبرن و درس میگیرن..شمارو تو سایت فالو دارم که هروقت کامنت گذاشتی بهم ابلاغ بشه و بیام بخونم و بیاموزم در کنار آموزه های استادجان و مریم عزیز..
خیلی عالی بودش که گفتی به خواسته ی مادرت دل بدی و حساسیت نشون ندی که باعث تکرار این برخورد باهات باشه و دیگه نیازی به توضیح و واکنش نباشه..
این مسئله روی خیلی از اتفاقات زندگیمون اگه بهش حساسیت نشون ندیم،کمرنگ و کمرنگتر میشه تا وقتیکه بتونم با قول خودت ارزش خودمون رو با احساس خوب نگه داریم نه حساسیت ..
حس خوب و حساسیت به نظرم دو عامل تضادگونه هستند که حساسیت باعث بوجود اومدن ناراحتی و حال بد میشه..و این امر باعث میشه به خودم آسیب بزنم و این رفتار یعنی باخودم در صلح نباشم..چقدر خوبه این قانون خداوند که فهمیدنش یه برکت هست و عمل کردن بهش نزول برکات الهی…خدایا شکرت که قدم به قدم میخوای دستم رو بگیری و تا ب تا کنی و من رو تو مسیر خودت به خونه ببری و من مهمان سر سفره ی پرکتت کنی…خدایا شکرت که لطافت وجودت ،بهم نوازش میده تا من رو با خنده و حال خوب ،قدم زنان باتو بیام و مهم تر اینکه تو بگی چشمهای قشنگت رو ببند و هرجا گفتم قدم بگذار ،و آهسته و زیبا با من بیا تا بگویمت اسرار جهان را که چون بشنوی و بیندیشی و بعمل در آوری، همه را ازآن خود کرده ای و همه چیز منم(الله رب السموات و الارض)..خدایا شکرت بخاطر دلنوشته ی زیبای به دل نشسته خودم..و سپاسگذار حضور و یاری دستان مهربان تو هستم ای فرمانروای جهانیان و تنها قدرت جهان هستی..
استاد و مریم عزیز،
سلام ، امیدوارم خوب و سلامت و شاد باشید.
منکوشیدم از طریق ایمیل با شما تماس بگیریم اما موفق نشدم، هدایت شدم که اینجا برای شما پیام بگذارم.
من چندین سال است شاگرد شما هستم، و به خودمقول داده بود زمانی که نتیجه گرفتم به دیدار شما بیایم.
خوشحال خواهم شد در صورتی که موافق هستید ، به منتاریخ و مکان اعلام کنید که به دیدارتان بیام .
منساکنپاریس هستم و چون با هدایت خدا و پیروی از درس های شما به آزادی مالی و مکانی و زمانی رسیدم می توانمدر زمان مناسب برای شما سفر به آمریکا را برنامه ریزی کنم.
به امید دیدارتان
در پناه خدا شاد و ثروتمند و سعادتمند و سلامتباشید.
بی تا