عمل به قوانین خداوند، چگونه زندگیمان را متحول می کند - صفحه 13

به نام خداوند هدایتگر و استجابت کننده ی تمامی خواسته ها

سلامودرود خداوند به شماعزیزانم‌و همچنین دوستان عزیزم در مسیررشدوپیشرفت الهی

سپاسگزارخداوندم که باردیگر چهره ی پراز مهربانی استاد رو دیدیم و این صدای دلنشینش دوباره نور امید رو در دل ما زنده کرد

لیلا جان بی نهایت بار همون روزی که خدا هدایتم کرد تا کامنت شمارو بخونم تحسینتون کردم و مهر تأییدی شد براینکه به مسیرم ادامه بدم و نعمت شکرگزاریی که خداوند به همه ی ما آدما داده رو‌جدی تر بگیرم و ازینکه چقدر در شرایط اکنونم نعمتهای زیادی دارم و گاهی وقتا از شکرگزاری قلبی غفلت میشم،واقعا ازخودم خجالت میکشم

بااینکه‌دوستان از نتایجشون زیاد کامنت مینویسن،خودم نتایج زیادی گرفتم،استاد هم فایلهای زیادی روی سایت گذاشته ولی نمیدونم چرا انقدر تشنه ی فایلهای جدید و نتیجه های جدید از دوستان هستم که دوباره سوخت انگیزه ی من در این مسیر بشه

اصلا انگار یک خون دوباره توی رگهام جریان پیدا میکنه،جوری که انگار اولین بارمه میخوام از نتایج دوستان یا از صحبتهای استاد گوش کنم

و اما چقدر من دیروز به صحبتهای گوهربار استاد نیازداشتم،استاد به این دست از فایلهاتون بدجوری تشنه هستم،به این صحبتهایی که میگید وقتتون رو صرف تأیید دیگران نکنید،اینکه میگید خودتون رو معتاد تعریف شنیدن از دیگران نکنید،واقعا یکی از بزرگترین پاشنه آشیل بشریت هست

خیلی ازما آدما تویک برهه ای اززندگیمون شرایط سختی رو گذروندیم،اما یه عده ی کمی از ما که بنده ی خوب کرده ی خدا شدیم و بااین قوانین جهان هستی آشنا شدیم،فهمیدیم که ازونموقع تاحالا داشتیم ناآگاهانه قوانین رو درست اجرا نمیکردیم،بخاطر همین از وقتی که فهمیدیم قانون جهان چیه،آگاهانه تاحدود نسبتا خوبی تونستیم شرایط زندگیمون رو خودمون خلق کنیم

درسته که اون شرایط به ظاهر سخت رو ناآگاهانه خودمون به زندگیمون دعوت کردیم اما نکته ی مثبتش اینه که کلی خواسته های جدید درونمون متولد شد،شاید اون موقعا فکر میکردیم که چه فایده اینهمه خواسته داریم ولی باید براورده شدنش رو تو خواب ببینیم،اما الان فهمیدیم که نه همونجور که اون شرایط سخت رو باتوجهمون وارد زندگیمون کردیم ازین به بعد هم میتونیم به شرایط پراز رفاهو آرامش و‌پرازعشقو سلامتی اطرافمون توجه کنیم تا ماهم بتونیم اونها رو درزندگیمون تجربه کنیم

دیگه فهمیدم که اگه دارم شرایط سختی رو تو یک قسمتی اززندگیم تجربه میکنم،افکار و باورهای من ایراد داره،نه اینکه یک عامل بیرونی باعث ایجاد شرایط سخت من شده …

اگر درمسیر رنجو بدبختی به سرمیبریم،خود بخود افرادی هم درمسیر زندگیمون قرارمیگیره که در بدبختی بیشتری قراربگیریم

این نکته ی بسیار طلاییتون رو باید هزاران بار بخودم بگم که:

اگررر من درمسیر درستی قرارگرفتم دیگه نگران نباشم که دیگران چقدر دارن پشت سرمن حرف میزنند یا چقدر تلاش میکنند وجه ی من رو خراب کنند یااینکه آبروی من رو میبرند،اگر که تمرکزم رو از روشون بردارم اتفاقا همونا باعث پیشرفت من میشوند

اگر که به اونها توجه کنیم،بخواییم خودمونو درگیر کنیم وثابت کنیم که تواشتباه فکرمیکنی،و بخواییم نگرانی،خشم و کینه رو درونمون ایجادکنیم،مطمئنا حرفای اونا هم رومون تأثیر میذاره

مااگربخوایم طبق عملی که پیامبرا در زمان خودشون با دشمناشون میکردن عمل کنیم،باید بگیم هر قدرتی دارند بر علیه ما جمع کنند،ما منتظریم اونها هم منتظر باشند،همین بنظرم بهترین باور و توکلیه که اگه ادم بتونه به همین باور دل ببنده و همه چیو به خدا بسپاره دیگه نگران تهدید دیگران نیست

نگران این نیست که کسی بخواد براش آبرو ریزی درست کنه

نگران این نیست که چقدر دیگران تلاش میکنن اون رو جلوی بقیه بد جلوه بدن

چونکه ما کنترلی دراینکه دیگران چه فکری درموردمون میکنند نداریم پس نباید هیچ‌تلاشی هم بکنیم درمورد اونها،و بجاش انچه را بران کنترل داریم متمرکز بشیم

همین که روی ذهنمون کنترل داشته باشیم که از چه زاویه ای به اون قضایا نگاه کنیم،میتونیم به احساس خوبی برسیم و اونهارو بسپاریم به خودشون ونخوایم با قسمو آیه خودمونو ثابت کنیم

اگرمن در مسیردرست قراربگیرم هرچقدردیگران بخواهند پشت سرمن حرف بزنند به نفع من تموم میشه

اگر اگر که من احساس ارزشمندیم رو گره نزنیم به اینکه دیگران درمورد من چه فکری میکنند،اون وقت تلاشی هم نمیکنم که اونها درمورد من خوب فکر کنند

زمانی من تغییر بنیادین میکنم که رفتارهام تغییر کرده باشه،و زمانی معلوم میشه که من تغییرکردم که اگه کسی دکمه ی حساسم رو فشار داد واکنش نشون ندم

خداآزادی داده به هرکسی که فکر کنه،پس بنابراین نگران این باشیم که دیگران درمورد ما چه فمری میکنند

نه ارزشی برای حرف بدشنیدن دیگران باشیم نخ حتی ارزشی برای تعریف شنیدن دیگران باشیم

به این معتاد تعریف شنیدن از دیگران بشیم زندگی مارو پراز رنجوسختیو تلاشهای بیهوده خواهد کرد

وقتی ادم برای خودش ارزش قائل باشه و بدونه که افکارش زندگیشو رقم میزنه،و احساسشو در بیشترمواقع خوب نگه داره و حالش باخودش خوب باشه،اون وقت دیگه نگران نیست که چقدر دیگران از او خوب یابد تعریف میکنند

مهم اون ارتعاش فرکانسی هست که تأثیرگذارباشیم،نه اینکه زبانی فقط حرف بزنیم

من دیگه به این نتیجه رسیدم که هروقت میخوام کاری رو انجام بدم که مورد تأیید دیگران قراربگیرم اون کاررو متوقف میکنم

وقتی یک آگاهی رو گوش میدیم که وجومون رو آرامش میده،اون پیام ازطرف خداست

که تمومی فایلهای استاد عزیز دقیقا همین حس رو به آدم میده،مخصوصا دوره ی دوازده قدم که من ازبس آرامش میگیرم فقط اشک از چشمام سرازیر میشه،انقدر که بردلو جان میشینه

تنها معیاری که میتونیم بفهمیم درمسیردرست هستیم بابد ببینیم چقدر آرامش داریم

وقتی که ثبات پیدامیکنه یک رفتار و نتایج هم به ثبات رسید اون وقته که تغییراساسی در وجود ما رخ داده است

امااگه همون نتایج قبل رو میگیریم بدونیم که داریم خودمونو گول میزنیم….

خداروصدهزارمرتبه شکر بخاطراین آگاهی های ناب و تأثیرگذار

من خیلی به این صحبتها نیازداشتم و اتفاقا دیروز بعدازشنیدن این فایل،یکی ازهمون آدمایی که اززندگیم بیرون رفته و خیلی دیگه بااونها سروکاری نداریم،تکیه به خونه ی ما زندگی میکنند،بعد خونشون به شکلیه که اگه صحبت کنند مابه راحتی صداشون رو میشنویم

داشتم توی حیاط خونمون لباس روی لباس خشک کن پهن میکردم که دیدم اون خانم و آقا مهمون دعوت کردند و دارن بامهموناشون پشت سر منو همسرم بد میگن…

اگه قبلا بود شاید دست به تلفن میشدم و میگفتم صداتون رو که پشت سرم بد گفتید شنیدم و شروع میکردم به قسموآیه که من اینجور آدمی نیستم که شما قضاوتم میکنید

اما همین که دیدم اسم ازما برد وشروع کرد به قضاوت کردن،فقط یک لبخند ملیحی زدم و اومدم توخونه ودرو بستم و یک آهنگ شاد بادخترم گذاشتیم و کلی شادی کردیم،اصلا عینه خیالم نبود که اونها چه فکری درموردمون میکنن

تازه اون مهمونی هم خیلی معلوم بود که عمدا جلوی اونا تا ازما بدمیگن چون بیشتر صحبتشون ازمابود،فقط تنها افسوسی که بحالشون خوردم این بود که چقدر خودشون دارن توسط دیگران قضاوت میشن و هیچوقت نخواستن عیبو ایرادهای خودشون رو ببینن و همیشه دو نفر آدم رو تو یک جمع مورد هر نوع قضاوتی قرارمیدن

بعد یکم باخودم فکر کردم،که چرا دیگه توجمع این آدما نیستیم،فهمیدم که تغییراتمون شروع شده که دیگه از مدارهم خارج شدیم و این حرفوحدیثایی که ازین به بعد پشت سرما گفته میشه باید طبیعی باشه

چون من هم اکنون بسیار حالم خوبه و آرامش خوبی توزندگیم باهمسروفرزندم دارم،وهیچوقت هم نخواستم کسی که میاد خونمون جوری رفتار کنم که من خوب دیده بشم و دیگران رو جلوی مهمون بابد گفتن پشت سرشون تحقیر کنم

بخاطرهمین دیگه نگران هم نیستم که اینجور آدما مارو دعوت میکنند یا نه

چون یه نسبت فامیلی تقریبا نزدیکی بااین آدم داریم،و دیگه برام هیچ ارزشی نداره که بخوام تو جمع اونها حاضر باشم

همین که حالم با خودمو همسروفرزندم به عالی ترین شکل ممکن پیش میره،دیگه نگران هیچ قضاوتی از دیگران نیستم

همین که این فایل آرامش دهنده ی من بود و به وقت من رو آماده کرد که نخوام واکنشی نشون بدم یک نعمت بسیار بزرگی بود

خدایاصدهزارمرتبه شکر،خدایاشکرت برای نتایج فوق العاده ای که لیلاجان گرفتن،خدارو شکر که انقدر از نتیجشون ذوق کردم و به وجد اومدم

ان شالله برسه روزی که من هم اونقدر نتایجام بزرگ باشه که استاد عزیز درمورد نتایجم بادوستان صحبت کنه

ان شالله برسه روزی که استاد به من هم افتخارکنه و من هم ازین که ردپای استادم رو دنبال کردم افتخار کنم

خدایاشکرت که انقدر حالم خوبه خدایاشکرت که ابروبادومه وخورشید وفلک رو به کارانداختی تامن بتونم این قسمت ازفایل رو نکته برداری کنم

هرکجاهستید شادوپیروز باشید