عمل به قوانین خداوند، چگونه زندگیمان را متحول می کند - صفحه 18

743 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    الی گفته:
    مدت عضویت: 3380 روز

    سلام استاد نازنینم

    ممنون از شما به خاطر آماده کردن این فایل زیبا و خوندن کامنت لیلای عزیز. به قول دوستان هم فرکانسی ام چقدر این فایل به موقع روی سایت اومد. دقیقا موقعی که نیاز داشتم چیزی رو بشنوم که دوباره برگردم به همون حااااااااااااال خوب.

    توی این چند سالی که سعی کردم آگاهانه به قوانین خداوند عمل کنم و احساسم رو عالی نگه دارم همه چیز فوق العاده پیش رفت و معجزاتی رو توی زندگیم دیدم که حتی خودم وقتی یادم میاد نمیتونم هضمش کنم. وقتی هم که شروع کردم به دیدن دوره های شما اصلا همه چیز بطور باور نکردنی عااالی شد. از شغلم که ارتقاء پیدا کردم, درآمدم که بیشتر شده بود, چیزهایی که همیشه دلم میخواست داشته باشم رو خریدم و و و و….

    ولی استاد یه چیز رو داشتم فراموش میکردم. داشتم فراموش میکردم همه این چیزها اتفاقی به وجود نیومده بودند. احساس خوب من و فرکانس خوبی که فرستاده بودم همه این اتفاقات رو رقم زده بود. شکرگزاری بابت تمام چیزهایی که توی زندگی داشتم و ازشون لذت میبردم اون اتفاقات رو به وجود اورده بود و من یادم رفته بود! به همین سادگی! و این شروع زمزمه های شیطانی بود.

    ذهنم با استدلالهای خودش داشت بر قلبم پیروز میشد. اصلا نمی فهمیدم چرا داره این اتفاق می افته. انگار روی لبه پرتگاهی وایساده بودم و هیچ راه برگشتی نداشتم. ذهنم با منطق های خودش می گفت تو بعد این همه سال چرا توی این جایگاهی؟! چرا بقیه به راحتی به چیزی که میخوان میرسن ولی تو داری تقلا می کنی؟

    از طرف دیگه قلبم میگفت این همه نعمت داری. شغل خوب داری خونه خوب داری همسر خوب داری سلامتی داری و از همه مهمتر خانواده ای داری که دوستت دارند. ولی فایده ای نداشت و باز ذهنم یه چیز دیگه می گفت و زندگی من رو با بقیه مقایسه میکرد..! با اینکه میدونستم دارم راه اشتباهی رو میرم ولی انگار قفل شده بودم.

    استاد باورتون نمیشه توی این چند روز چقدر ذهنم درگیر بود و کلافه شده بودم. احساس میکردم تمام تلاش هایی که برای تغییر باورهام کرده بودند داشتند از بین می رفتند و این بیشتر منو اذیت میکرد. خودم رو سرزنش می کردم که چرا نمی تونم به عهدی که با خودم داشتم پایبند بمونم.

    تا اینکه دو سه روز پیش همه چیز رو رها کردم. پیش خودم گفتم دیگه نمی خوام بیشتر از این خودم رو اذیت کنم. فکرم رو رها کردم و خودم رو مشغول کردم.

    و امشب این فایل بینظیر رو دیدم. استاد باور نکردنی بود. با دیدن این ویدئو قلبم درد گرفت. انگار خدا نشسته بود روبروی من و با من حرف میزد. انگار که نه حتما حرفهای خدا بوده که از طریق شما به من زده شد.

    من یادم اومد که تمام اون اتفاقات عالی و احساس عالی که داشتم فقط فقط به خاطر شکرگزاری بوده و بس. با اینکه من هر شب توی دفتر شکرگزاری از چیزهایی که داشتم خدا رو شکر میکردم و مینوشتم ولی پشت این نوشته ها احساس خوبی نبود. مثل کسی بودم که داره نماز میخونه و اصلا نمی دونه داره چی میخونه و حواسش همه جا هست جز جایی که باید باشه. منم همون حس و حال رو داشتم.

    امشب دوباره خداوند مهربون از طریق شما به من راه رو نشون داد. به من ثابت کرد که هیچوقت تنهام نمیزاره و من رو به حال خودش رها نمیکنه حتی زمانی که ناشکری کردم. خداوند اینجوری مهربونیش رو به همه نشون میده. با نشونه هایی که میده ما رو به مسیر درست هدایت میکنه. خداوند امشب به من گفت فقط احساست رو خوب نگه دار و شکرگزار باش همین کافیه. بقیه کارها رو بسپر به من.

    استاد من اولش نمی خواستم کامنت بزارم ولی پیش خودم گفتم شاید این تجربه رو بقیه دوستان هم داشته باشند. به نظر من طبیعیه که شاید یه وقتهایی حال دلمون خوب نباشه و سرحال نباشیم ولی باید سعی کنیم توی این حالت نمونیم. خودمون رو مشغول کنیم که ذهن نتونه ما رو بازی بده.

    استاد عزیزم امشب این بهترین هدیه ای بود که خداوند با دستان شما به من داد و من از شما و از خداوند بزرگ سپاسگزارم به خاطر این هدیه ارزشمند.

    استاد شما همیشه برای من الهام بخش بودید و هستید و امیدوارم همیشه در پناه خداوند سالم و تندرست و شاد باشید. ممنونم از شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  2. -
    فریده سیستانی گفته:
    مدت عضویت: 843 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان لیلای عزیز تونست منم میتونم. استاد تونست منم میتونم.میخام بنویسم که رد پا به جا بگذارم فریده ی نازنینم باید عمل کنی به قانون قوانینی که بدون تغییر هستند. تو چک و لگد ها رو از دنیا خوردی آیا برات کافی نیست؟که هر وقت از اموزش های استاد فاصله گرفتی هر وقت از سایت فاصله گرفتی زندگی ات کلا رفت تو جاده خاکی؟.دقیقاهمین حالا که مینویسم در شرایط به ظاهر ناخواسته ای هستم اما باید اگاه باشم الان وقت عمل‌کردن به قانون هست الان زمان شکر گزاری است.شکر گذاری از چشمانی که دارد میبیند و دستانی که داره تایپ میکنه خدارو شکر که همسرم داره همین الان روی دوره 12قدم کار میکنه واقعا شکرت دخترم در نهایت سلامت داره فیلم تماشا میکنه..تمرکز لیرزی روی نکات مثبت! تا از جنس اونا وارد زندگی ام بشه.من میخواهم برای خودم بهشت خلق کنم هم در این دنیا هم در اخرت.باید قانون را درک کنم باید هر روز قانون رو تکرار کنم.باید قربانی بدهم در راه هدفم.باید متعهد باشم.باید جهادی اکبر داشته باشم.لیلای عزیز ازت ممنونم که به من قانون تکامل رو یاداوری‌ کردی.فریده عزیزم یادت باشه مسیر الهامات هم نیاز به تکامل داره.خواستم بنویسم تا فقط ردپایی بگذارم برای خودم..ممنونم از دوستان عزیز و‌استاد و مریم نازنین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 1050 روز

    چقدر جالبه این نکته ک استاد حسش بهش نمیگه فایل بذار و اتفاقاً منی ک دارم با دوره های استاد کار میکنم به عنوان مشتری وفادار و شاگرد استاد ، این خواسته رو داشتم ک ای کاش استاد فعلا دوره ای نذاره یا فایلی نذاره تا با تمرکز بیشتری روی آگاهی ها و این حجم از فایل ها و دوره ها کار کنم اتفاقاً این فایل نذاشتن ها کمک کرد بهم

    منظورم اینه کسانی ک به منبع وصل هستن و تو مسیر درستن خداوند هدایت شون می‌کنه ، به استاد میگ نیازی نیست فعلا فایل بذاری چون خدا آگاهه ک من به عنوان شاگرد دارم رو دوره ها کار میکنم و فعلاً نیازی به دوره جدید نیست ، من باید همونارو هی تمرین کنم تا بهتر و بهتر بشم مثل همون فن زیر دوخم کشتی

    من باید عمل کردن به قانونی ک از زاویه های مختلف تو دوره های استاد گفته شده رو یاد بگیرم و این سایت مثل باشگاه شده برای من ک نیازی نیست مربی دستگاه جدید بیاره ، اینجا تمام وسایل تمرین هست و کار من اینه ک هرروز بیام اینجا و تمرین کنم و همون برنامه ای ک استاد گفته تو این سالهارو کارکنم تا هرروز حرفه ای تر بشم تو اجرای قانون

    من به عنوان مشتری یا مصرف کننده واقعاً استاد حتی یه لحظه هم وسوسه نشدم ک برم مثلاً یه جای دیگ با یه استاد دیگ ک مثلاً فعال تره کار کنم

    حتی این کم کارکردن شما این مدت بیشتر منو جذب سایت میکرد ، چون احساس عقب موندن از فایل ها و دوره ها رو نداشتم و با آرامش بیشتر کار میکردم رو خودم

    ببین خدا چجوری همه مارو داره هدایت میکنه

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  4. -
    صالح سلمانی گفته:
    مدت عضویت: 1511 روز

    سلام خوبی استاد عزیز

    واقعا این داستان کی هر روز کلی پیشرفت میکنم برایم اتفاقات خوب میفته ولی اگه برگردیم ببینیم که یک سال قبل چه شرایطی داشتیم واقعا خدایا شکرت

    سپاسگذارم برای سلامتیم برای بدن خوبی که دارم برای خوانواده مهربون خوبم برای شغل جدیدام چند وقت بود از سر کار ام اومده بودم بیرون چون یک الهامی شده بود بهم و چند وقت بیکار بودم و به شکل عجیبی یک کار جدیدی رو شروع کردم که فکر میکردم به علاقه ام ربطی نداره و شروع کردم درها کم کم داره باز میشه من رو سوق میده به کار هایی که میخوام انجام دهم واقعا آنقدر سپاسگذارم در روز یک سری اتفاقات خوب عجیبی برام میفته که میگم مگه میشه

    از اینکه میخوام سوار بی ار تی بشم یهو یه پسره میاد برای من ام کارت میزنه تاکسی سوار میشم ازم پول نمیگیره هدیه های یهو اطرافیان مهمون کردن قهوه ام توسط رفیقام هدایت شدن به جا های جدید

    واقعا آنقدر زندگی زیباست ولی بعضی وقت ها ذهن ام میخواد از مسیر خارج بشه ولی تا میفهمم میام داخل مسیر راستی صداقت درست کاری دیدن فراوانی ها زیبایی ها جای قشنگ نزدیک خونه مون برای لذت های کوچیک مثل صبح زود بیدار شدن یه نون داغ خریدن دوچرخه سواری و….

    و خیلی دوست دارم دوره قانون سلامتی ر بگیرم و بتونم نوع تغذیه ام رو عوض کنم با اینکه کلی محدودیت داخل ذهن ام هست ولی دارم یواش یواش محدودیت ها رو شناسایی میکنم تا بتونم این روند رو انجام بدهم با اینکه برادرم ام این دوره رو گرفته و داره عمل میکنه ولی هنوز نرسیدم به اون درجه که بخوام عمل کنم

    و هر روز سعی میکنم که کار های جدیدی که برام سخته رو انجام بدهم و ترس های الکی ام بریزه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  5. -
    شهرزاد گفته:
    مدت عضویت: 2208 روز

    سلام به استاد عزیزم، خانم شایسته نازنین و تک تک دوستای دوست داشتنیم.

    امروز داشتم داستان هدایت خودم و چند تا از کامنتهای قبلیم رو میخوندم :) کِیف کردم :)) چقدر خوبه که انقدر دختر پُر حرفی هستم و چقدر خوبه که اینا رو توی سایت نوشتم که خودم یادم بمونه و با یادآوریشون لذت ببرم از مسیر طی شده :)

    این چند وقته با مرور امتحانی که توی آخرین کامنتم نوشتم و اینکه عنقریب بود که از مسیر خارج بشم، خیلی احساس نمیکردم ایمانم قوی باشه و شاید به خاطر همینم یک ماهی هست که کامنت ننوشتم :) هروقت خواستم کامنتی بذارم شیطان میگفت «بیا برو بابا تو همونی هستی که یه ذره دیگه روت کار میکردم الان ور دلِ خودم نشسته بودی، چی میخوای بنویسی؟ با چه رویی میخوای بنویسی؟» :) خودمونیم ولی حرفاش یوقتهایی منطقی بنظر میاد :)

    حتی خیلی با خدا هم صحبت نمیکردم، مکالماتم در حد یه خدا رو شکر بود و احساس میکردم خدا زیاد باهام حال نمیکنه :) یه شکرِ خجالت زده میگفتم و خاموش میشدم :)

    میدونستم این حس از طرف ذهنه برای جدایی من از اصلم ولی نمیدونستم چطور از پسش بر بیام…

    دیروز که این فایل اومد و نوشتم، انگار یهو دیوار فروریخت… دیواری که بین خودم و خدا کشیده بودم… شروع به نوشتنِ کامنت، اولین قدم بود برای فائق اومدن به این حسِ شاید عذاب وجدان… و حالا گفتم اوکی پس رمز کار همینه، «نوشتن»… نوشتن و یادآوری ابراز عشقهایی که خدا همیشه بهم داشته… حداقل اون عشقهایی که من از طریق دریافت نعمتها حس و لمسش کردم…

    و امروز از ظهر با مرور داستان هدایتم و‌ خوندنِ دوباره یک سری کامنتهای قبلیِ خودم دوباره یادم اومد چقدر خدا دوستم داره و اونی که فاصله گرفته منم نه اون :) اون همیشه بهم نزدیک بوده و هست… چه اون بچگیها که هزاران بار از هر خطری حفظم کرد، چه بعدها که از طریق استاد عباسمنش هدایتم کرد … دو بار کامنت گذاشتن روی یک فایل دو روز پشتِ هم منطقی نیست؟ من الان نیاز به منطق ندارم! نیاز دارم به کمک به خودم برای جاری شدنِ این عشق در وجودم… چجوری؟ با یادآوری…

    یاد روزهای اولی افتادم که تازه با استاد آشنا شده بودم و حتی هندزفریم درست کار نمیکرد ولی عاشقانه فایلهای استاد رو گوش میدادم… یاد اون موقعها که خیلی هم دور نیست و ماشین نداشتم و تو صف بی آر تی فایلهای استاد رو گوش میدادم و همین که یه صندلی خالی تو اتوبوس پیدا میکردم یه دور کامل با تسبیح شکرگزاری میکردم :) یاد اون موقع که تو کار از یه کارمند معمولی که هیشکی نمیدیدتش، ارتقا رتبه گرفتم فقط با معجزه خداوند :) اولین پاداشی که توی کارم گرفتم مبلغش 14 میلیون بود، یادمه ساعت یه ربع به ده شب رفتم توی تخت فایل استاد رو پلی کردم و چشمام رو بستم که بخوابم که مدیرعامل پیام داد «اگه بیدارید لطفا با من تماس بگیرید»… تماس گرفتم و گفت میخوایم بهتون پاداش بدیم 14 میلیون و من از ذوق دیگه نمیتونستم بخوابم اومدم آهنگ بلاچاو رو که اون موقع رو بورس بود گذاشتم روی تکرار و 45 دقیقه نان استاپ بالا پایین پریدم و با ذوق رقصیدم و مامان با اشک شوق نگام میکرد و دست میزد :)) همون ماه اون 14 تومن رو گذاشتم رو پس انداز قبلیم و با 60 میلیون یه ماشین 206 خوشگل نوک مدادی خریدم و از بی آر تی سواری ارتقا پیدا کردم به 206 سواری :)

    هر روز صبح که سوار ماشینم میشدم 7 مرتبه آیه الکرسی میخوندم و 4 قل رو هر کدوم 7 بار میخوندم :) از کنار بی آر تی ها که رد میشدم فقط شکر میکردم و شکر :)

    بعد دوباره ارتقای شغلی گرفتم :) یه دفتری دارم که نوشته بودم “خداوندا سپاسگزارم که در کنار درآمد ریالیم، ماهیانه 2000 دلار به راحتی درآمد دارم” این رو زمانی نوشته بودم که اصلا درآمد دلاری نداشتم و حقوقم بعد از کلی افزایش تازه رسیده بود به 8 میلیون تومن :) پیش پیش خدا رو شکر میکردم و خداوند رقم زد درآمدم دلاری بشه و الان عدد 2000 دلار و حتی چند برابرش که اون موقع برام رویا بود الان به لطف الله دیگه شوخیه :)

    یه زمانی وقتی با سهامدارهای شرکت جلسه داشتم برا اینکه استرس نگیرم بدون خوندن آیه الکرسی و فوت کردن به خودم تو جلسه نمیرفتم :) فکر نمیکردم با آموزه های استاد خیلی زود انقدر اعتماد بنفسم زیاد بشه که محکم جلوشون بشینم و بگم میخوام بیزینس خودم رو راه بندازم و اونا با دستپاچگی سعی کنن هر جور شده جلومو بگیرن :) آخرشم برا اینکه کم نیارن گفتن اگه رفتی دیگه نمیتونی پشت سرتم نگاه کنی و باز من قلبم قرص بود :) و جالب اینکه یه ماه پیش پیام داده بودن که اگه دوست داری بیا یه جلسه صحبت کنیم برگردی :) و من میدونستم برگشتی در کار نیست چون به لطف خدا دیگه الان آقای خودم و خانم خودمم و درآمد عالی دارم :)

    وقتی تصمیم گرفتم بیزینس خودم رو راه بندازم چقدر سختم بود با مشتریها تماس بگیرم و بگم از شرکت قبلی رفتم :) و خدا خودش یه سری مشتری جدید فرستاد که من اصلا به ذهنم هم خطور نمیکرد :) حتی نمیدونستم بخاطر مشکلات بانکیِ ایران چطور باید یه صراف مورد اعتماد پیدا کنم که تو امارات از مشتریها پول بگیرم و اونم خدا هدایت کرد اونم با کمترین هزینه کارمزد که اصلا خودمم باورم نمیشد :)

    اوایل آشنایی با استاد سر یه جریانی خونمون رو فروختیم و بلافاصله قیمتها افزایش پیدا کرد و خونه بعدی که تونستیم بخریم یه خونه 60 متری بود تو محله نه چندان خوب… ولی اون موقع به شدت ایمانم قوی بود و یادمه وقتی ناراحتی مامان رو دیدم بهش گفتم «واقعا غصه میخوری؟ استاد میگه وقتی داریم رو خودمون کار میکنیم هر چی پیش بیاد به نفعمون میشه… مطمئن باش بهترشو میخریم…» و حالا یه خونه 135 متری نوساز تک واحدی داریم تو محله خوب با سه تا اتاق خواب و آشپزخونه رویایی با پنجره هایی که بخاطر ویوش هیچوقت دلمون نیومد پرده نصب کنیم :) غیر ازون یه خونه 80 متری با دکور فوق العاده زیبا هم باز یه جای خوب خریدیم که شهروز ساکنش شد :) بعد یه زمین تو یه شهرک عالی اطراف دماوند :) بعد اول ماشین خودم رو ارتقا دادم به یه شاسی بلند و بعدش ماشین مامان رو هم عوض کردم :) یادمه اول که ماشین خودم رو عوض کردم وقتی تو خیابون یه ماشین مدل ماشین خودم رو میدیدم با ناباوری به خودم میگفتم واقعا من الان سوار همچین ماشینیم؟! :) قبل ازینکه ماشین مامان رو عوض کنم به بابا زنگ زدم «گفتم لطفا بیا ماشین مامان رو به نام من بزن، مدلش مال سال هشتاده خیلی داغونه میخوام بفروشمش رو پولش بذارم برا مامان ماشین بهتر بگیرم» جواب منفی داد… خدافظی کردم و به خدا گفتم خودت پولش رو برسون. انقدر مدتش کوتاه بود که باور کردنی نیست و بدون فروش ماشینی که به نام بابا بود، یه ماشین عالی مدل ماشین خودم برای مامان هم خریدم :)

    هنوزم هروقت سوار میشه دعام میکنه :) و چقدر کِیف میده :) حتی بیشتر از هر خریدی که برای خودم داشتم اون بهم چسبید :)

    برای تولد مامان بردمش طلا فروشی و گفتم گرونترین دستبندش رو برداره :) چیزی که یک زمانی برام رویا بود :) و الان دیگه خرید طلا و دستبند خیلی عادی بنظر میاد :)

    اقامت دبی رو گرفتن و باز کردن حساب بانکی هم خیلی هدایتی اتفاق افتاد… بعد از یه مدت زندگی در دبی که آروزی چندین چند سالم بود، تازه فهمیدم چقدر به طبیعت علاقه دارم و با وجودیکه دوست دارم توی دبی و شهرهای دیگه خونه و امکانات داشته باشم ولی در اصل دوست دارم زندگی اصلیم توی طبیعت باشه و فقط هر از گاهی برای تفریح به دبی و شهرهای دیگه دنیا سفر کنم…

    و حالا زندگی در آرامش و کار آنلاینی که توی باغ زیبامون انجام میدم… توی طبیعت ناب و لای عطر درختها توی ویلای زیبا و باشکوهمون… مامان هم کارش از طریق اقامتگاه زیباییه که توی باغمون راه انداخت…

    هروقت اراده میکنیم میریم سفر :) چندوقت پیش برای یک سفر کاری داشتم درخواست ویزای هند میدادم، توی فرم نوشته بود «کشورهایی که در دو سال گذشته بهشون سفر داشتید رو بنویسید» و یادم اومد خداوندا شکرت که چه سفرهای رویایی داشتم، امارات، ترکیه، سنگاپور، هند، تایلند، کنیا، چین، اندونزی…

    میدونم اینا رو زیاد گفتم و شاید برای دوستان تکراری باشه ولی قلب خودم رو روشن میکنه تا یادم باشه خدا هیچوقت ازم دور نیست… :)

    خداوندا سپاس بابت مسیر زیبام تا امروز… مرسی که مسیر رو راحت کردی… ببخش اگه با ترسهام گاهی ازت دور میشم و ممنون که باز تویی که بهم نزدیک میشی… مرسی که تاب نمیاری فاصله بینمون رو… مرسی که چند سال پیش به استاد هدایتم کردی و مرسی که باز هم از طریق استاد بارها و بارها به راه راست رهنمونم شدی و نذاشتی از مسیر خارج شم…

    استادم تشکر از شما که در کلمات نمیگنجه… فقط بدونین که هروقت وصل میشم به پروردگار صحبت از شما هست و دعا برای برکت وجود و سلامتیتون…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 235 رای:
    • -
      مرضیه ایزدی گفته:
      مدت عضویت: 1551 روز

      سلام شهرزاد جان

      ممنون بابت کامنت زیبات چقدر باورهامون را قوی کرد

      ممنون که وقت گذاشتی

      ممنون که نعمتهایت و مسیر رسیدن به نعمتهات را نوشتی

      چقدر لذت بردم

      چقدر خوبه اول صبح هدایت بشی به همچنین کامنتی

      چون منم درخواستهای شما را دارم سفرهای زیاد و راحت و درآمد دلاری

      و می دونم به زودی به همشون می رسم

      بازم برامون بنویس ایمانمون قوی تر می شه شهرزاد جان

      امیدوارم همیشه سلامت و شاد باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      حسین عبادی گفته:
      مدت عضویت: 1873 روز

      بنام خداوند بخشنده و مهربانم….

      سلام به شهر زاد عزیزم…

      شهرزاد چقدر قشنگ بود داستان زندگیت چقدر جالب بود داستان زندگیت الهی صد هزار بار شکررر…

      چقدر لذت میبرم از این همه اگاهی و این همه نتیجه شهرزاد خیلی حس خوبیه وقتی بتونی اینقدر ثروت داشت باشی که برای مامانت برادرت خواهرت همسرت یا هر کسی دیگه ای که دوست داری هزینه کنی…

      تحسینت میکنم خدارو شکر…

      چقدر قشنگ بود داستان خرید ماشین واس مامانت…

      من یاد اون روز انداخت که همیشه ارزو داشتم برای مامانم و بابام یه خونه نو بسازم یه روز که خدا هدایتم کرد و گفت حسین الان موقعش که بابا مامان رو بفرستی برن و دست به کار بشی اصن نمیدونم چطور اون اتفاق افتاد یه خونه رهن کردن و رفتن و من هم به لطف الله نازنیم که دوست داشتم براشون اون کار رو بکنم انجام شد انجام شد ولی نمیدونم چجوری نمیدونم به چه شکل خدارو صد هزار بار شکر الان که داستان خریدن ماشین برای مامان رو تعریف کردی یاد اونروزی که خودم به لطف الله انجام دادم افتادم…

      الان اینقدر خونه قشنگ اینقدر خونه بزرگ که کیف میکنن و هر روز دعام میکنن و من میگم من کاری نکردم فقد فقد الله بود که انجام داد…

      ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی…

      و چقدر حال دلم قشنگه چقدر حالم عالیه و خدا چندین چند برابرش رو برای من فرستاد و میفرست

      خدایا شکرت بینهایت خدایا سپاس از تو بینهایت خدایا بابت تمام قشنگیهات شکرت خدایا من بدون تو هیچی نیستم خدایا ببخش یه روزهایی که ما با نجواها درگیر میشم و تورو فراموش میکنیم خدایا شکرت بینهایت برای این دنیایی قشنگن که هیچیزیش بدون قانون نیست الهی شکرت برای این مسیر زیبا و پر از عشقی که به ما هدیه دادی…

      ممنوم ازن شهرزاد قشنگ قلب و بزرگ روح

      اره استاد میگه وقتی ما داریم روی خودمون کار میکنیم هرچی پیش بیاد به نفعمون

      پس کجا به دنبال چه میگردیم(به قول سعیده شهریاری عزیز)

      در پناه جان جانان رب العاالمین شاد سلامت و ثروتمند باشی

      با عشق حسین عبادی بنده خوب خدا…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      Maryam h گفته:
      مدت عضویت: 1013 روز

      سلام به شهرزادی که کامنتش برام یک داستان زیبا ولذت بخش بودازموفقیتهاش که اشکمودرآورد.مسیرموفقیتت روباخوندنش مزه مزه کردم ولذت بردم وبعضی وقتا وقتی ذهنم مثل الان که قدمهاموبرداشتم وهرچی گفته میشه انجام میدم میگه چی شدنتیجه. ومنتظرم کارم استارت بخوره یک کامنت ازطرف خدامیادوبه ذهن عجولم میگه که مسیرت درسته بیاببین شهرزادچیکارکرده ومن براش شاهکارکردم ومنم میگم امراًوطاعتا.

      ممنونم شهرزادعزیزکه کامنت نوشتی ودلموروشن کردی.

      درپناه حق سلامت وثروتمندباشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      مریم مهدوی فر گفته:
      مدت عضویت: 940 روز

      سلام به عزیزدلم شهرزاد جانم

      رنگ مانتوتو دوست دارم

      چون هم رنگ مانتو خودمه

      بی نظیری ،فوق‌العاده ای دخترزیبا

      چقدر لذت می برم از تجربه های عالی وبی نهایت معجزه آسایت خداروبی نهایت شکر وسپاس

      بنویس عزیزجان، من که هر چقدر تجربه های حتی تکراری شما عزیزدل را بخوانم فقط ذوق می کنم ولبریز از سپاسگزاری می شوم ومی بالم به استاد جانم وخدایی که به شدت برای لحظه به لحظه های ناب وبهشتی مان کافیست.

      اتفاقا در حیاط خانه باغ حدود دوساعتی هست نشسته و کامنت می‌خونم و مصطفی جان از کافه برام لطف کرد چایی آورد و درباره شما با ایشون صحبت می کردم و تعریف وتمجید که الحق مستحق چنین تعریف وتمجید هایی هستید جاتون سبز هم چایی می خوردم هم با عشق کامنتتون رو می خوندم .

      چه لذتی داشت اونجا که فرمودید برای مادر بزرگوارتان ماشینی مدل ماشین خودتان خریده اید ای جوووونم سلول به سلول سلول داشته هایتان مبارکتون باشه وبه دل خووووش جانم .

      خداروشکر کردم در کامنت قبلی که مسئله کاریتان به لطف خداوند ومشورت عاقلانه وآگاهانه با مادبزرگوار وعزیز حل شد ،خداروبی نهایت شکر.

      چقدر عالی که اقامتگاه هم مادر تشریف دارند ومشغول هستند وچه کیفی دارد خداروشکر.

      عزیزم هر جاهستید در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی باشید و بدرخشید وروز به روز رشدوپیشرفت های عالی تر در تمام زمینه ها که بخوانم ولذت ببرم ….

      خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

      متشکرم متشکرم متشکرم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      مرجان گفته:
      مدت عضویت: 1241 روز

      به نام خدای مهربان

      سلام ودرود من راازشهر زیبای یزد با مردمانی مهربان ودوست داشتنی پذیرا باشید

      شهرزاد عزیزم دوست همفرکانسی خوبم بی نهایت تحسینتون می‌کنم ودوستتون دارم

      هرموقع اسم شما رامیخوانم یاد شهرزاد قصه ها می افتم ولی قصه ی قشنگ شما از تمام قصه های کودکیم زیباتر هست. همه ی قصه ها عاقبت به خوبی وخوشی تموم میشه ولی قصه ی شماهرلحظه قدرت وعشق خدارابرامون تداعی میکنه

      قصه ی شما. قصه نیست. زندگی وآینده ی من وتمام دوستان همفرکانسی منه. شما الگویی هستی برای من.

      بی نهایت ممنونتون هستم که همیشه با کامنت های قشنگتون امید وتوکل رادرقلب من زنده میکنید

      ممنون وسپاسگزار استاد عزیز هستم که با این فایل چقدر به هرکدوم از ما دانشجوهای مکتب عشق کمک کردند

      شهرزاد عزیز. براتون یه دل خش. جیب پرپول. تن سالم. چشمانی که از شوق معبودش پراز اشک سپاسگزاری هست آرزومندم

      بازهم برامون بنویسید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      شکوه گفته:
      مدت عضویت: 1062 روز

      سلام بر بانوی توانمند و پرقدرت شهرزاد نازنین

      ازت ممنونم از اینکه این تجربیات قشنگت رو با ما به اشتراک گذاشتی

      و الهام بخش شدی ……

      دیدگاهت اشک شوق من رو جاری کرد و خدا رو هزاران بار شکر میکنم

      از اینکه اینقدر بزرگه و اینقدر به ماها لطف و محبت داره

      چیزهایی که نوشتی واسه من مثل یه رویا میمونه و من چقدر حس قشنگی گرفتم

      که تونستی واسه خانواده ات زندگی خیلی قشنگی به کمک خداوند بسازی

      و سبحان الله از اینکه خدا اینقدر بزرگه و چقدر قشنگ خواسته های بزرگ رو

      برآورده میکنه و من چقدر خجالت کشیدم که ازش چیزهای کوچیک و بی ارزش میخوام

      خدایی که اینقدر بزرگه و اینقدر قشنگ خدایی میکنه باید چیزهایی ازش خواست

      که در شان خودش و من بنده اش باشه !

      شهرزاد عزیزم خیلی زیاد تحسینت میکنم و از خدا میخوام که

      نور و عشق و فراوانی رو در هر لحظه بیشتر تو زندگیت به جریان بندازه

      از راه دور میبوسمت ‍️‍

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      الناز و هانیه گفته:
      مدت عضویت: 1943 روز

      شلام شهرزاد عزیزم

      به به ، به به واقعا سر صبحی کیف کردم از خوندن این همه نعمت و ثروتی و فراوانی که در زندگی تو جاری شده. آفرین

      خدارو هزاران مرتبه شکر

      من همیشه کامنتهای شمارو می خونم و پیگیر مراحل رشدت هستم انشالله زندگی هر روز برات بهتر و بهتر هم بشه.

      شهرزاد جان باهات موافقم منم اینجوری هستم بقول استاد وقتی به بعضی چیزا می رسیم برامون خیلی عادی میشه و فکر می کنیم از اولش همین بوده و مهمتر از همه عجب ادم باهوشی بودیم که تونستیم به این جا برسیم ولی یادمون نیست که خدا چطور قدم به قدم مارو تا اینجا هدایت کرده.

      من دیشب حال عجیبی داشتم وقتی داشتم شکرگزاری می کردم و این همه نعمت خدا رو می دیدم با خودم می گفتم چطور میشه که ما خیلی راحت خدارو فراموش می کنیم.

      وقتی یه آدمی یه لطف کوچیک در حق ما می کنه هیچ وقت نمی تونیم فراموشش کنیم و به فکر جبران هستیم و احترام خاصی براش قائلیم ولی چطور میشه خدایی که هر لحظه یعنی هر لحظه لطف و رحمتش شامل حال میشه فراموش مون میشه.

      تنها درخواستم از خدا اینا که تا آخر عمرم هر نفسی که می کشم به یاد و نام او باشه چون می دونم به اندازه ای از او دور میشم از منبع سلامتی و ثروت و آرامش و عشق دور میشم.

      بازم منتظر کامنتهای زیبای تو هستم دوست عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      نسترن نظامی گفته:
      مدت عضویت: 998 روز

      سلام شهرزاد جان ، چقدر اسمتو دوس دارم .

      امروز داشتم تو سایت کامنت ها رو بر اساس امتیاز میخوندم کامنت اول شما دومین کامنت بعد از خود لیلا جان بود .

      وقتی کامنتت رو خوندم با خودم گفتم چقدر جالبه که من با کامنت شما که یه خانم خود ساخته و شاغل و مستقل با این همه پیشرفت همدار شدم .

      چون من کاملا نقطه مخالف شما هستم

      خانه دار و دو تا فرزند دارم

      و تنها دارایی که از خودم دارم

      یه گوشواره طلا و یه انگشتر طلا هست .

      جالب بود برام بین من و شما

      به لحاظ اجتماعی و فرهنگی

      فرسنگ ها فاصله ست .

      اما اینجا در سایت در کنار شما هستم .

      رفتم نحوه آشناییتون رو با سایت خوندم به خاطر آوردم که من قبلا هم کامنت های شما رو خونده بودم و این دفعه قسمت دوم کامنتتون روی نحوه آشناییتون با سایت رو خودم و بسیار به وجد آمدم و از این همه رشد و پیشرفت شما خوشحالم و شاکر .

      دوباره به کامنت ها برگشتم و با کامنت دومتون مواجه شدم و گفتم حتما باید من این احساسی که دارم رو بیان کنم با شما .

      خدا رو شکر برای تمام پیشرفت هایی که خودتون داشتین

      مادرتون داشتن و همینطور برادرتون .

      واقعا براتون خوشحالم و تحسینتون میکنم .

      منتظر کامنت های قشنگتون از پیشرفت کاری و شخصیتی شما هستم . سپاسگذارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      محمد مردانی گفته:
      مدت عضویت: 3130 روز

      سلام خانم شهرزاد توحیدی به قول سعیده خانم بیزینس وومن توحیدی واقعا لایق این همه نتیجه و دستاورد هستین چقدر توحیدی عمل میکنید و چقدر حواستون به رابطتون با خدا هست شما یکی از الگوهای من هستید در سایت من تمام کامنتهای شما رو در فایلهای رایگان و ثروت 1 خوندم و حاظرم دوباره از اول بخونم اینقدر که توحیدی عمل کردین

      سپاسگزارم ازتون که اینقدر زیبا و ساده مینویسید

      اینقدر با احساس خوب مینویسید که ما هم با خوندن کامنتتون حالمون خوب میشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مجید بختیارپور عمران گفته:
      مدت عضویت: 999 روز

      سلام بر شهرزاد عزیز و توانمند

      چقد از کامنتتون لذت میبرم و دلم گرم میشه دقیقا یادم نمیره خیلی وقت پیش توی فایل توحیدی بود اگه اشتباه نکنم کامنت زیبای توحیدی ات و اشتراک گذاشتی که مادرت کارگری داشت تنبل و معتاد بود چیجوری با جرات گذاشتیش کنار و خودت اومدی جاش وایستادی تا یک ادم خوب پیدا شد خیلی اون کارت اون جرات وایمانت به دلم نشست کامنت امروزتم مثل اون کامنت عالییییی و چقداین حس و دوست داشتم اینکه چنان قدرت مالی داشته باشی که دستت تو جیب خودت باشه و بتونی هرجی دلت میخواد وبخری و زیباترازاون اینه واسه پدرومادرت زن و فرزندت واسه کسی که خیلیییی دوسش داری چیزای خوب بخری و هدیه اش کنی کاری که یکی از ارزوهامه سرویس عالی برای خانواده دمتگررررم که واسه مادرت کولاک کردی دمتگررررم که تونستی از دست شیطان در بری که وعده کمبود ترس و بهت داد ولی دراون تاریکی تونستی صدای قلبتو بشنوی و شکرگزاری تو درپیش بگیری بدون هیج بهانه ذهن بری جلو دمتگرررررم منم این مشکلاتو گاهی دارم وقتی شکرگزاری رو شروع میکنم میگه خجالت نمیکشی داری واسه پول واسه وسیله مادی دنیوی خدارو شکر میکنی چرا حتما باید چیزی بخوای بهت بده شکر کنی وازاینجور حرفا بعد یاد گرفتم بهش بگم اره تو خفه شو لطفا اصلا من میخوام واسه پول خداروشکر کنم چون خداخودش بهم گفت شکر نعمت نعمتت افزون کند این بهتر از ناشکری کردن و خنثی بودنه که بله همین پول خداست نعمتهای مالی منو به خدا نزدیکتر میکنن کمکم میکنن حالم خوب بشه وقتی حالم خوبه یعنی بخدا وصلم پس شکرگزاری برای بدست اوردن نعمت خودش وصل شدن به خداست و اینجوری خفش میکنم و دمتگررررم که تونستی موفق بشی تا منم بفهمم که بلههههههه پس میشوووود چه جورم میشود عالی میشود اینو یاد گرفتم که هر حس کمبود و هر موانع برای انجام کار خوب از درونم میرسه این ازطرف شیطانه که نباد بهش بها بدیم وتوجه کنیم خداروشکرررررر برای وجودشما شهرزاد خانم عزیز خداروشکرررر برای وحود رضا روشن لیلا بشارتی وووو دوستان موفقی که کامنتاشون موفقیتهاشون باعث دلگرمی و افزایش ایمانمون میشن درود بر شما

      شهرزاد عزیز خیلی تحسینت میکنم خیلی و تشکر بابت به اشتراک گذاشتن موفقیتهایی که تجربه کردین تا بااینکار ایمان مارو افزایش بدین واون شاسی زندکی اون باغ رویایی و در سفرهای سیاحتی عالی نوووووش جووووونتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سمانه امینی گفته:
      مدت عضویت: 992 روز

      سلام شهرزاد عزیزم خدا منو هدایت کرد به صفحه 18 تا اختصاصی کامنت شما را بخوانم و این پاسخ خداوند بود به من برای چند دقیقه قبل که از او خواسته‌ای داشتم؛ تا انتها کامنتت را نخواندم چون طاقت نیاوردم و اشک هایم امانم نداد تا انتهای کامنت توحیدی ات صبر کنم چه قدر خدا زیبا از طریق نوشته هایت( طی کردن تکامل،معجزه هایش،الهاماتش،ایمان ، توکل) با من حرف زد

      میدانی من شروع به انجام کسب وکارم هستم خداوند خیلی هدایتی مکانی زیبا و صاحب آنجا که فردی بسیار مثبت اندیش و خوش برخورد بود برایم محیا نمود مشتریانی خوش انرژی برایم محیا نمود اما مدتی است که مشتری نیست و می‌دانم من باید خودم و مهارت هایم را ارتقا بدهم و قبل از خواندن کامنت زیبا و الهی شما به خدا داشتم میگفتم من درآمدی میخواهم که به راحتی هرآنچه میخواهم را تهیه کنم و دیدم شما چه قدر زیبا از احساسی که برای مادرتون هدیه خریدید بیان کردید به خدا داشتم میگفتم دلم مسافرت به هرکجا که دوست داشتم داشته باشم و شما از سفرهاتون به هند و دبی و سنگاپور و..

      نوشته بودید

      و خداوند مهر تایید زد بر خواسته هایم که می‌شود که می‌توانم تجربه اشان کنم خداوند از طریق کامنت شما با من حرف زد و یک نشانه عالی برای من بود

      شهرزاد عزیز آگاهی هات روز افزون باشه و بازم بیایی و از دستاوردهات برامون بگی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      Paria گفته:
      مدت عضویت: 1445 روز

      سلام شهرزادجانم

      دوست هم فرکانسی و آدم حسابی🩷🩵

      خیلی خیلی خوشحالم از اینکه کامنت هات رو میخونم و لذت میبرم و خداروشکر میکنم .اغراق نیست اگر بگم تمام کامنت هات رو داخل سایت خوندم و با تک تک کلماتی که نوشتی ذوق کردم و خدارو شکر کردم.

      چقدر مسیری که رفتی برای من جذابه چون من هم کارمند هستم و شروع راه اندازی کسب و کار خودم و با هر کلمه ای که از تو میخونم باور و ایمانم به مسیری که دارم شروع میکنم بیشتر میشه.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      طیبه گفته:
      مدت عضویت: 3631 روز

      شهرزاد عزیز

      ممنون بابت گفتن این‌همه تغییرات مثبت تو زندگیت مرسی که میای می نویسی این نکات رو

      با دیدن این اتفاقات درزندگی یک خانم ، باور من هم قوی تر میشه و به خودم میگم وقتی برای ایشون شده پس برای منم میشه .

      یک هفته هست که ماشین 207 صفر تو پارکینگ خونه هست ولی من ازش استفاده نکردم چون ماشین شاسی می خوام و می دونم خدای مهربانم در حال آماده سازی هست که هفته دیگه به راحتی و آسانی همین 207 که وارد زندگیم شد ،ماشین شاسی وارد زندگیم بشه .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      نیکا گفته:
      مدت عضویت: 2419 روز

      سلام شهرزاد عزیزم

      خدارو سپاس که کامنت قشنگت و خوندم و اشک تو چشمام حلقه زده خیلی خوشحالم برات دختر زیبا و قوی.

      من شاید 2 3 تا تو سایت بیشتر کامنت نزاشته باشه به خاطر ترس های واهی یا قلم زیبا نداشتن مثل شما عزیزان.

      الان که کامنتاتو همرو دارم میخونم کلی کیف میکنم خیلی دوست داشتم برات کامن بزارم که ذهنم داشت دوباره جلومو میگرفت ولی گفتم تو هرچی میخوای بگی من کار خودم و میکنم و خوشحالم که به حرفش گوش ندادم

      و مرسی از تو دختر زیبا که از موفقیتهات از درسهات برامون مینویسی تا با هم یاد بگیریم تا نشونه ای برامون باشه

      دوست دارم عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      محبوبه نژاد مقدم گفته:
      مدت عضویت: 1299 روز

      سلام دوستم

      شهرزاد خانم

      نمیدونم چیبگم‌فقط و فقط خدارا شکر می کنم

      من در گذشته کامنت شما و خوندم

      و از اینکه الان به اینجا رسیدید خیلی خوشحالم

      خوشحالم از اینکه اینقدر رشد کردید و‌دزست به قانون عمل کردید

      و‌برای شماو خانواده تان ارزوی موفقیت دارم

      حرفهاتون اشکم و دراوذد

      و خداراشکر می‌کنم بابت این فایل زیبا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    فاطمه پارسا گفته:
    مدت عضویت: 2290 روز

    به نام الله یکتا

    سلام به استاد نازنینم

    سلام به بانو شایسته عزیزم

    و سلام به همکلاسی های خوشبختم

    خداروهزاران مرتبه سپاسگزارم که این خوشبختی رو نصیبمون کرد تا پروانه هایی بشیم به دور استاد گل و گرانقدرمون

    خوشبختیم که در این فضای بهشتی دور هم جمع شدیم خوشبختیم که صورت ماه استادمون رو می‌بینیم صدای توحیدی و گوشنوازش رو می‌شنویم و خوشبخت تر اینکه به اندازه تکاملمون درک و عمل می‌کنیم

    لیلای عزیز هم خوشبختی رو خیلی خوب لمس کرده از روزی که با استاد آشنا شد و عمل کرد برات خیلی خیلی خوشحالم بانوی عمل و واقعا شگفت زده شدم ازینهمه نتایج عالی احسنت به ایمانت احسنت به تعهدت احسنت بهت که تقوا رو به بهترین شکل بجا آوردی و این نتایج عالی رو پاداش گرفتی خدایا ازت سپاسگزارم برای تمام خوشبختی ها و موفقیت های لیلای عزیز

    من هم حدود5 سال افتخار و سعادت آشنایی با استاد توحیدیم رو دارم دستاوردهای خیلی خوبی داشتم از آرااااامششش ،روابط عالی، اتفاقات خوب مالی و کاری همسرم ،سفرهای عالی ،خریدن خونه بزرگ و صفر، ماشین صفر که خداروهزاران مرتبه شکر میکنم ولی با اتفاقات خوبی که لیلای عزیز برای زندگیش رقم زده بود لذت بردم و شگفت زده شدم واقعا شرایط برامون اینگاری عادی و معمولی میشه هر چند سپاسگزار خداوندم بودم و دفترها پر کردم ولی احساس کردم نتایج لیلای عزیز خیلی عالی تر و چشمگیر تر بوده و به خودم گفتم ببین فاطمه جان حتی ازین شرایط فعلی که تو هم برای زندگیت خلق کردی عالی تر هم هست امکان عالی تر بودن هم داشتی و این انگیزه ای شد برام که بله اگر لیلای عزیز تونسته منم میتونم و اگر خودم تونستم اینطوری شرایط دلخواهم رو خلق کنم عالی ترش رو هم میتونم و خداروهزاران بار شکر برای این آگاهی های ناب

    من همیشه سپاسگزار بودن رو تمرین کردم از روزی که استاد عزیز رو خداوند روزی و برکت زندگیم کرد

    ولی برای داشته های اطرافیانم نه شاید زبانی شکر کرده باشم ولی از عمق وجودم نه و همیشه احساس سپاسگزاری رو برای نعمتهای خودم داشتم این آگاهی ناب باعث شد برای سپاسگزاری دلیل های بیشتری داشته باشم و خداروشکر میکنم

    استاد عزیزم برای وجودتون شکررر

    برای سلامتی تون شکرررر

    برای تیپ و اندام عالی تون شکرررر

    برای حال عالی و آرامش عالی تون شکرررر

    برای آزادی زمانی تون شکرررر

    برای آزادی مالی تون شکرررر

    برای آزادی مکانی تون شکرررر

    برای تک تک نعمتهایی که

    با تقوا وایمان در عمل

    در زندگی تون خلق کردید شکررررر

    در پناه الله یکتا شادو ثروتمند باشید …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1181 روز

    سلام و درود فراوان به استاد عزیز و دوست داشتنی خودم و مریم جان عزیز و تمامی دوستان گرامی.

    ممنون و سپاس فراوان از استاد عزیز که از هر فرصتی برای ایجاد فایل جدید و تغییر و تحول بهتری ، برامون استفاده می‌کنن.

    یه تبریک ویژه و یه خسته نباشید ویژه هم برای لیلا جان عزیز که با صبر و توکل دوره ی تکامل خودشون رو خوب سپری کردن .

    وقتی استاد در مورد لیلا جان صحبت میکردن یه کمی مقایسه اومد سراغم و نزدیک بود حالم بد بشه اما اومدم تغییرات خودمو بابت اتفاقات و پیشامدهای زندگیم بابت روابطم با همسر و فرزندام و حتی دیگران مقایسه کردم و دیدم منم تغییرات خیلی خوبی داشتم.

    و به خودم گفتم به جای مقایسه می‌تونی به عنوان یک الگوی خوب و موفق ازش درس و تجربه کسب کنی.

    بزرگترین درسی که ازشون گرفتم این بود که قانون سپاسگزاری رو خیلی خوب درک کرده بودن و خیلی خوب تو زندگیشون اجرا ‌کردن. منم سپاسگزاری زیاد می‌کنم اما با توجه به توضیحاتی که استاد از ایشون دادن ، لیلا جان خیلی دقیق و با دقت زیاد به دنیای اطرافشون مثبت نگاه میکردن و به خاطرش سپاسگزاری میکردن بخصوص بابت دیدن نعمتها و داشته‌های اطرافیانشون. راستشو بخاید من این کارو بابت آدمهای غریبه زیاد کردم یعنی با دیدن هر نعمتی چ ماشین چ خونه چ تجهیزات خونه و چ هر چیزی دیگه ای هم لذت بردم و هم سپاس گفتم و هم بیشتر فراوونی نعمتها رو باور کردم. اما بابت اطرافیان نزدیکمون تا حالا این دقت رو نداشتم . این نگاه قشنگ لیلا جان تلنگری بود برام که از این به بعد به خاطر داشته‌های اطرافیان هم سپاسگزاری کنم همین باعث میشه توجه و تمرکزم روی نقاط مثبت بیشتر بشه و اینکه حسهای ریز موذیانه‌ای مثل حسادت ،مقایسه ،غبطه و… که ممکنه تو وجودم باشه کمرنگ‌تر بشه.

    مواردی که استاد عزیز بابت پیشرفت لیلا جان به ما گفتن نشون میده که واقعاً هر کسی نتیجه افکار و باورهای خودشو دریافت میکنه و هر کسی به میزان تلاش و وقتی که برای تغییراتش میزاره نتیجه می‌گیره ، می‌تونه خالق اتفاقات قشنگی تو زندگیش باشه.

    به قول استاد هیچ جا بی‌عدالتی صورت نگرفته هر کسی سر جای خودشه و کاملاً خداوند عادلانه رفتار می‌کنه. خدا رو شکر به این درک رسیدیم و خوب می‌فهمیم اگه هنوز به اون چیزهایی که میخایم نرسیدیم مشکل از هیچ جا و هیچ کس و هیچ عوامل بیرونی ای نیست. همه چیز در درون خودمونه و باید خیلی بیشتر به درون خودم رجوع کنم تا ترمزها و مقاومتها و ضعفهای خودمو شناسایی کنم.

    یادمه گذشته‌ها همیشه وقتی حال خوبیه یه نفرو بابت زندگی ای که داشت ، می‌دیدم اول از اینکه غبطه و حسرت و حتی حسادت سراغم میومد بعد تنها جمله‌ای که می‌گفتم این بود که خوش به حالش چقدر خوش شانسه !

    خودمو به خاطر بد اقبالیم انقد سرزنش می‌کردم تا حدی که به خشم و عصبانیت منجر میشد که برخورد و واکنشهای نامناسبی بدنبال داشت .

    عالم و آدمو مقصر می‌دونستم از خدا شکوه و شکایت داشتم . احساس می‌کردم تو جهنم دارم زندگی می‌کنم دنبال خوب زندگی کردن بودم، دوست داشتم که زندگی خوبو و قشنگی داشته باشم اما همه ی اینا رو فقط تو رویا و دور از دسترس می‌دیدم.

    تنها افکار مثبت من تو رویا‌هام بود . جالبه حتی تو ذهنم احساس لیاقت برای داشتن یه روابط خوب یه زندگی ایده آل رو می‌دیدم اما تو عمل بلد نبودم چطور باید رفتار کنم تا این احساس لیاقت رو تو وجودم پرورش بدم ؟ ! تا چه شخصیتی از خودم بسازم که خود به خود حس لیاقت تو درونم شکل بگیره ؟!!

    فقط میگفتم میخوام . همه چیزو می‌خواستم مال و ثروت زیاد، روابط خوب و ایده آل ، فرزندان خوب، روابط عالی با دیگران ، آرامش و سلامتی اما نمی‌دونستم چطور می‌تونم همه اینا رو داشته باشم.

    تقریباً منم مثل لیلا جون 4 سالی هستش که تو این مسیر هستم و برای تغییرات افکار و باورهام و حتی نقاط ضعف و رفع نقصهام دارم تلاش می‌کنم و تمرکزمو برای بدست اووردن اتفاقات بهتری تو زندگیم گذاشتم.

    به قول استاد که گفتن باورشون نمیشه که از اول این اندام خوبو داشتن و دیدن فیلمهای گذشته ، باعث میشه که به یاد بیارن که تلاش و زحمتشون بی‌ ثمر نبوده . منم همچنین حسی دارم . الان که اوضاع آروم شده و به لحاظ مالی خیلی با گذشته فرق کردیم و روابطم با همسرم خیلی تغییر کرده و حتی احساسات و عواطف و رفتارهام با بچه‌هام کلی تغییر کرده و اینکه خدا رو شکر با دیگران روابط خوبی دارم فک می‌کردم همیشه همین شرایط و موقعیت رو داشتم ولی گه گداری مرور یه خاطراتی یا شنیدنش از زبون آدمهای دیگه باعث میشه که بفهمی تلاشهایی که تو این زمینه داشتی بی‌ثمر نبوده‌ و اوضاع نسبت به گذشته بی‌نهایت فرق کرده. و همین میشه دلگرمی بزرگ برای ادامه ی راه و امید داشتن برای بهبود شخصیتی و پیشرفت مالی بیشتر.

    اتفاقاً تو اون هفته بود که یه روز پسرم برگشت گفت مامان هر وقت فایلهای عباس منش رو گوش می‌کردی پیش خودم احساس میکردم چه کار بیهوده‌ای انجام میدی. ولی حالا بهت افتخار می‌کنم می‌فهمم که نتیجه ی تلاشتو گرفتی . گفت مامان روزایی که با خشونت و عصبانیت رفتار می‌کردی رو یادمه. الان که می‌بینم انقدر آروم شدی و انقد رفتارهات با بابا خوب شده خیلی خوشحالم و میفهمم که چ تغییرات بزرگی داشتی و نتیجه ی این همه عباس منش گوش کردنات چیه !

    حتی گفت مامان شخصیت الانت قابل مقایسه با چن سال پیش نیس به معنای واقعی مامان خوبی هستی .مامان، همیشه کنارت حس خوبی میگیرم .

    وقتی این حرفا رو زد یه لحظه رفتم تو گذشته، از اینکه به خاطر شلوغی ذهنم و توقعات زیادی که از همسرم داشتم ، رفتارهای خوبی با بچه‌هام نداشتم تاسف خوردم ولی از اونجایی که میدونم سرزنش کردن و موندن تو گذشته اتفاق خاصی رقم نمیز‌نه و منو به احساس بد می‌بره، اومدم به تغییرات خوبی که داشتم فکر کردم که الان اون ناهید قبل نیستم. ناهیدی که تو درس و مشق بی‌نهایت به بچه‌هاش سخت می‌گرفت ،کسی که تو همه ی امور بچه‌هاش دخالت میکرد و نظر و عقیده‌هاشو تحمیل می‌کرد چقدر الان رهاتره و بدون کنترل بچه‌هاشو دوست داره . انقدر ذهنم بسته بود که همیشه فکر می‌کردم من به عنوان یک مادر باید مثل یه چماق بالا سر بچه‌هام باشم و مدام بهشون امر و نهی کنم و درستی و نادرستی هر چیزیو بهشون حالی کنم . احساس می‌کردم اگه یه لحظه ازشون غافل بشم اونا مسیر اشتباهی رو انتخاب می‌کنن. حالا جالب اینجا بود که فکر می‌کردم خودم عقل کلم ، هرچی که من میگم درسته ! خلاصه در کنار حس دوست داشتن ، خیلی بهشون سخت گرفتم . اعتراف می‌کنم خیلی جاها اذیتشون کردم و خیلی جاها خودم اذیت شدم . دقیقاً همون سخت‌گیری‌ها و همون تعصباتی که پدر و مادرم باهام داشتن رو خودم نسبت به بچه‌هام داشتم.

    تنها چیزی که متفاوت بود این بود ابراز علاقه زیادی هم نسبت بهشون داشتم که خب این نشون میداد تعادل درستی تو این زمینه نداشتم . نه نیاز بود محبتهای افراطی داشته باشم و نه نیاز بود انقدر سخت بهشون بگیرم .

    اینکه میگن با تکامل هر چیزی ،بدست میاد واقعاً همینطوره .تو این چند سال اخیر رفتارهام و توقعاتم نسبت به بچه‌هام 180 درجه فرق کردش.

    نگاهم به تربیت فرزند و داشتن فرزند صالح خیلی فرق کرد طوری که الان با داشتن حس خوب به فرزندام به هیچ وجه تو هیچ زمینه ای چ درسی چ اخلاقی و چ هر چیزی دیگه ای ، نه تنها سخت نمی‌گیرم بلکه آزاد گذاشتمشون‌. چون فهمیدم امر و نهی کردن من و مدام تجربه و راهنمایی کردنم فایده‌ای نداره . تنها عملکرد درست من و تنها تغییرات خوبم باعث تغییرات خوب و مثبته بچه‌هام میشه. بنابراین به جای تمرکز گذاشتن روی تغییرات اون‌ها و ترس از اینکه مسیر اشتباهی نرن ، اومدم روی خودم تمرکز کردم و به عینه دیدم که هر دوشون چ پسرم چ دخترم ادای منو در میارن و شبیه من میشن .پس خوب بودنه من تاثیرات بسزایی در روند رشد شخصیتی اون‌ها داشته و داره .

    خیلی خوب می‌بینم که بدون اینکه من کاری بهشون داشته باشم خودشون نسبت به درسها و نمراتشون مسولیت پذیرن و عالی عمل می‌کنن.

    اینکه هر دو اهل مطالعه و اهل نوشتن و برنامه‌ریزی روزانه هستن، اینکه هر دو عاشق ورزش و مراقبت درست از جسمشون هستن، از خداوند خیلی سپاسگزارم.

    از همه مهمتر لذت می‌برم وقتی که اشتباهی انجام میدن ، دنبال رفع اشتباه و تغییرات مثبت هستن. اینکه سرسری و با بی توجهی از اشتباهاتشون نمی‌گذرن و دنبال روابط خوب با دیگران هستن رفتارشون برام قابل ستایش هستش . حتی خودم به عنوان یک مادر بارها پیش اومده که رفتارهای سالم و درستی ازشون یاد گرفتم و حتی پیش خودشون بازگو کردم. هم تحسین و هم تشویقشون کردم و همین که اقرار کردم فلان اخلاق رو از شما یاد گرفتم.

    استاد همیشه تاکید دارن به جای وقت گذاشتن برای تربیت فرزندانتون ، فقط کافیه به اونها اعتماد به نفس بدید. یعنی به جای مچ‌گیری از اشتباهاتشون دنبال تشویق و تحسین کارای مثبتشون باشیم .همین یه کارو اگه خوب انجام بدیم بچه‌هامون بدون اینکه ما تلاشی کرده باشیم خود به خود اونی میشن که ما میخوایم یا بهتره بگم اونی میشن که باید باشن. شاید منه مادر هم ندونم بهترین ورژن بچم چی باشه بهتره ، ولی وقتی که همه ی امورات بچه‌هامو به خداوند سپردم مطمئنم خداوند تو بهترین مسیر هدایتشون میکنه. بارها این حسو تجربه کردم و همیشه نتایج خوبی دریافت کردم بنابراین با اطمینان خاطر به خداوند ایمان دارم که خداوند بهتر از خودم از بچه‌هام مراقبت خواهد کرد و با این باور نسبت به بچه‌هام و حتی نسبت به اشتباهاتشون حس بدی ندارم چون می‌دونم تو هر دورانی با مسائلی روبرو میشن که ممکنه اشتباهاتی داشته باشن، که خودشون درس بگیرن خیلی بهتر از اینه که من جلوی اشتباهاتشونو بگیرم و همش مراقبشون باشم که اشتباه نکنن. هر چیزیو خودشون تجربه کنن بهتره. البته راهنمایی و در اختیار گذاشتن تجاربمون فراموش نمیشه اما مثل گذشته تحمیلی و با کنترل کردنشون نیست .

    یه بچه ای اگه تجربتو در اختیارش بذاری حرفتو گوش میده اما بعضی از بچه‌ها تو سن های خاصی مثل بلوغ ، حرفتو متوجه نمیشن و وقتی که خودشون اشتباه کردن تازه میفهمن تو چی گفتی.

    نمیشه گفت درست نیست و بچه‌ها رو با دیگران مقایسه کرد و یا به خاطر اشتباهاتشون سرزنش کرد. خدا رو شکر من که این کارو نمی‌کنم .هر وقتم اشتباهاتشونو می‌فهمم میگم اشکال نداره عوضش درس خوبی ازش گرفتی و با پذیرش اشتباهشون بدون اینکه حس بد بهشون بدم ازش می‌گذرم و دیگه به روشون نمیارم.

    به گفته یراستاد عزیز تا جایی که می‌تونم سعی می‌کنم اعتماد به نفسشون رو تقویت کنم.

    خیلی از پدر مادرا چون فکر می‌کنن پدر مادر هستن، به بچه‌هاشون زور میگن و خیلی چیزا رو بهشون تحمیل می‌کنن البته خودمم تا چن سال پیش اینطور بودم .حتی تو رشته ی تحصیلی پسرم دخالت کردم و برخلاف میلش تو اون رشته رفت که الان اصلاً به کارش نمیاد . تو لباس پوشیدن و تیپ زدنشون، تو خریداشون ، تو خوردنشون تو روابطشون با دیگران، تو خیلی از امورات دخالتهای بی‌موردی داشتیم و فکر می‌کردیم مسیر درستی رو پیش گرفتیم در حالی که الان متوجه شدیم هر چقدر بیشتر روی خودمون وقت بذاریم و شخصیت خودمونو بهبود بدیم بچه‌هامون هم تغییرات مثبت بیشتری خواهند داشت و کمتر اشتباه خواهند کرد.

    درک کردن بچه‌ها و اینکه خودتو تو هر سنی جای اونا بذاری خیلی نقش تاثیرگذاری تو روند تربیتیشون داره و باعث میشه سطح توقعت پایین‌تر بیاد. وقتی حس می‌کنن شما درکشون می‌کنید بیشتر کنارتون میان و بیشتر باهاتون هم صحبت میشن و بیشتر موقع نیاز بیان احساس ، احساساتشون رو بازگو می‌کنن.

    و این میشه که هیچ چیز مخفی بینتون وجود نخواهد داشت.

    از اینکه الان روابط خوبی با فرزندانم دارم بی‌نهایت خدا رو سپاس میگم.

    از اینکه مورد اعتماد فرزندانم هستم ‌بی نهایت خدا رو سپاس میگم .

    از اینکه مورد تایید فرزندانم هستم خدا رو سپاس میگم .

    از اینکه تونستم تغییرات مثبتی تو این زمینه داشته باشم خدا رو سپاس میگم.

    از اینکه درس‌ها و آگاهی‌های خوب استاد عزیز باعث این تغییراتم شده خدا رو سپاس میگم.

    از اینکه خداوند تو این مسیر هدایتم میکنه بی‌نهایت خدا رو سپاس میگم.

    می‌دونم که هنوز اول راهم و نیاز به تغییرات خیلی بزرگتری دارم. از خداوند درخواست می‌کنم که همیشه منو جزع هدایت شدگان خودش قرار بده و همچنان با وجود استاد عزیز و بزرگواری چون عباس منش بتونم این مسیر زیبا رو ادامه بدم.

    تجارب خیلی زیادی هم تو زمینه ی مالی و هم تو زمینه ی روابط با همسر و حتی دیگران دارم که انشالله سر فرصت و دیدگاههای دیگه با استادعزیز و دوستان به اشتراک خواهم گذاشت.

    خیلی دوست دارم واضح و شفاف و با توضیحات بیشتر راجع به تجارب خودم بنویسم اما به خاطر مشغله ی زیاد ، متاسفانه وقت برای نوشتن کم میارم و اگرنه که عاشق اینم که اینجا باشم و بنویسم .

    به قول استاد هم خودم کلی انرژی میگیرم هم ممکنه تجاربم به درد کسی بخوره همانطور که تجارب دوستان عزیز برای من کلی درسها داره .

    عاشق همگیتون هستم .از اینکه حس می‌کنم کنار دوستان عزیز و استاد به این عزیزی و محترمی هستم خداوند رو سپاس میگم .

    عباس منش الهی همیشه باشی که وجودت مایه ی آرامشم منه .

    بهترین بهترینها نصیب قلب مهربونت .

    استاد جونم ممنون وسپاس از اینکه وقت و انرژی برامون میزاری .

    استاد عزیز و دوست داشتنی و مهربونم در پناه الله یکتا باشی .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  8. -
    باران گفته:
    مدت عضویت: 2486 روز

    سلام استاد

    وقتی وسط فایل از دوره جدید گفتین، من استاپ کردم فایل رو.

    شروع کردم تو دفترم از ته قلبم نوشتم که تو همین روزا دوره جدید استاد شروع بشه و من اولین نفر بخرمش.

    تو این دوره، اگاهی ها و باورهایی به من بده که اون اتفاقات بزرگی که سالها منتظرش بودم بیفته.سکوی پرتاب من بشه.

    از همه دوره هایی که خریدم نتیجه گرفتم. ولی یه دوره ای میخوام خیلی متفاوت باشه. یه دوره ای باشه که اون تغییرات بزرگ و بنیادی رو تو زندگیم ایجاد کنه. جهانی که توشم زیباست ولی خیلی خیلی زیباتر و متفاوتر بشه.

    نوشتم میخوام این پاییز زیباترین پاییز زندگیم بشه و اون اتفاق بزرگیه ایه که سالها منتظرش هستم تو این پاییز رخ بده، با این دوره.

    خواستم دوره کل پاییز طول بکشه و من 3ماه بخاطر اگاهی های دوره، تو احساسهای باور نکردنی باشم. رو ابرا باشم. منی که خیلی با دقت به حرفا گوش میدم و اونقدر حاقظم قویه که همه چیز تو ذهنم میمونه، و از تکرار خوشم نمیاد، ولی اینقدر این دوره قشنگ باشه که بتونم هر جلسه رو واقعا 5بار 10بار پشت سرهم گوش بدم و هربار برام تازگی داشته باشه و احساسم رو به سقف بچسبونه.

    بعدش ادامه فایل رو دیدم.

    و اخرش وقتی گفتین هرچی به گسترش جهان کمک کنی نعمتهای بیشتری دریافت میکنی، و قراره تو دوره جدید ازین موضوعات صحبت کنید، یه نشونه بود برام.

    بی صبرانه منتظر هستم فایلهای مقدمه دوره بیاد رو تو سایت و اماده خریدن بشیم.

    عاشقتونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    بهنام جعفری گفته:
    مدت عضویت: 800 روز

    سلام و هزار سلام به شما و دوستان هم فرکانسی ام …

    من خیلی آدم احساساتی نیستم ولی این فایل بدون هیچ حواس پرتی نشستم نگاه کردم و منقلب شدم و کلی آفرین گفتم. دائم هر دقیقه تحسین کردم و لذت بردم ..

    اصلا نیازی نیست در انتظار بهشت باشیم ما قدرت خلق بهشت را همین الان داریم ..بهشت جایی نیست جز آرامش محض .. شادی محض .. لذت محض .. فقط کمی صبوری نیازه که بارها به من الهام شده عجول نباش ما بهت همچی میدهیم ..

    من هنوز یکساله با این فضا آشنا شدم و بسیار تغییرات زیادی در زندگیم ایجاد شده که وقتی تثبیت بشه یک کتاب راجع بهش مینویسم و با دوستان به اشتراک میگذارم …

    ممنون از همه این آگاهی ها این ثروت این نعمت ..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    مریم دیناشی گفته:
    مدت عضویت: 1084 روز

    به نام خدای مهربانم خدای بخشنده

    خدای روزی دهنده ی پر برکتم

    سلام استاد جانم

    سلام لیلای عزیزم

    سلام دوستانم در سایت عباسمنش دات کام

    خدارو هزاران مرتبه شکر بابت شنیدن آگاهی های این فایل

    لیلای عزیز ازت ممنونم که اینقدر زیبا

    داستان تحول ات رو با انجام و عمل به آگاهی های این سایت رو اینقدر زیبا باهامون به اشتراک گذاشتی

    استاد چه انتخاب زیبایی

    واقعا مسیر رو اینقدر دقیق وواضح توضیح دادی و تجربه هاتو گفتی

    با دیدن این فایل بارها و بارها اشک ریختم قلبم سر ذوق اومد سبک شد روحم

    با خودم گفتم چقدر قشنگ قوانین برای همه کار می‌کنه

    لیلا جان نمی‌دونم یه روزی این کامنت منو میبینی یا نه ولی اونجایی که گفتی

    بخاطر نعمت های که دیگران هم داشتن

    سپاسگزاری میکردی واقعا تحسینت کردم از عمق جانم که چه زیبا قانون رو درک کردی و بهش عمل کردی

    سپاسگزارم از کامنت زیبایت که باعث شد استاد این فایل رو برامون درست کنه

    نکات مهم:

    در هر شرایطی که هستی چیزهایی رو پیدا کن برای سپاسگزاری

    پیوسته و آهسته تکامل رو طی کن

    به الهاماتی که با توجه به شرایطتت بهت گفته میشه عمل کن

    توی مسیر بمون

    خودت و دیگران و شرایط رو تحسین کن

    قدر دان باش

    به ندای درونت گوش بده

    آرامش و سلامتی اولین نتیجه این مسیر زیباست

    ورودی های ذهنتو کنترل کن

    و آگاهانه کانون توجهت رو از

    ناخواسته ها بردار و بزار روی

    خواسته هات

    شکر نعمت نعمتت افزون کند

    نگران حرف و نظر مردم نباش

    روی چیزی که کنترل نداری

    عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد

    یاد اون عبارت معروف استاد افتادم که

    گفت:

    جهان سرشار از مردمان فوق العاده است

    که در همه جهت و از هر لحاظ به من کمک و خدمت میکنند تا من زیباتر و توانگر زندگی کنم

    خدا جون من و راحتتر کن

    برای آسونی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: