عمل به قوانین خداوند، چگونه زندگیمان را متحول می کند - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/10/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-03 03:57:242024-10-03 04:02:26عمل به قوانین خداوند، چگونه زندگیمان را متحول می کندشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام
استاد و دوستان عزیز سلام
مریم شایسته عزیز سلام از شما بابت این همه زحمتی که برای بچه های سایت کشیدین و این دوره تکاملی را تهیه کردی و از دل همه این فایل هایی که خیلی .وقت است روی سایت هست ولی من تا به حال ندیده بودم ولی با این دوره خانه تکانی بهشون هدایت شدم واقعا خیلی درس برام داشت و از این کامنت با ارزش لیلای عزیز. که به این ترتیب روی سایت اومده و از استاد متشکرم که باز این زحمت و کشیدن که باور دوستان و قویتر کنه
لیلا جان از شما هم ممنونم که این حس زیبایت را با ما به اشتراک گذاشتی
خیلی به موقع بود برام این کامنت
من خودم خیلی نتیجه گرفته بودم و دارم میگیرم
واز جایی که عجولانه باز داشتم تصمیم میگرفتم و عمل میکردم
که زودتر پیشرفت هستیم بزرگتر بشه این کامنت لیلا اشک مرا در آورد که آقا ترمز دستی و کشیدم . و فکر کردم فکر کردم . فکر کردم
که این نتیجه های که گرفتی آیا تحسین فراوان کردی که نتیجه های بزرگتر بیاد
چرا خیلی دو مورد در سایت به اشتراک گذاشتم نتیجه ها را ولی کافی نیست
باید هر روز سپاس گذا. خدا باشم که منو از کارگری به شرکت موفق و درآمدی خوب رساند
و باید برای خودم این همه نتیجه را جشن بگیرم
برای خودم دست بزنم
برای خودم هدیه بخرم تا بتونم هم جنس همین اتفاقات خوب را بیشتر در زندگی ام ببینم
درست وقتی لیلا از نتیجه ها داشت میگفت و استاد بیان میکرد فقط گریه کردم وگریه
گفتم ببین خدا داره باهام صحبت میکنه که حسن قشنگم عجله نکن به بنده زیبایم لیلا بخشیدم این و درس داشته باش پس به تو هم میبخشم
چون من لایق این نتیجه ها هم هستم
من لیاقت را در وجودم بیشتر حس کردم با کامنت لیلای عزیز
من دیدم اینده خودم را
من تجربه کردم تمام اون نتیجه های لیلا را
حتی درآمد 500میلیونی لیلا را تجربه کردم در حین خوندن کامنت لیلا توسط استاد یعنی خودم را در اون ویژن درآمد دیدم منی که از کارگری 10میلیونی به درآمدی 289میلیونی رسیدم پس درآمد 500میلیونی که آسان هست
باورم را ساخت و قویتر کرد این کامنت خدارا بیشتر در وجودم دیدم و تحسین کردم خلایق خدارا
خدایا شکر
استاد ممنونم از این لحظه زیبایی که به اشتراک گذاشتین
موفق باشین
به نام خدای مهربانم که هر آنچه دارم از آن اوست
سلام به همه
خدای من استاد امروز دو بار این فایل رو از ظهر که متوجه شدم روی سایت قرار گرفته گوش دادم،با تمام وجودم لیلا جان رو تحسین کردم،یه جوری ذوق کرده بودم که انگار خودم اون نتایج رو گرفته بودم،قصدی برای نوشتن کامنت نداشتم،الان وقتی وارد سایت شدم که ببینم کامنتی اومده که من بخونم یا نه دیدم 60تا کامنت ارزشمند دوستانم روی این فایل قرار گرفته که اولین کامنت،کامنت خوده لیلا جان هستش،با تموم وجودم خوندم،یه لحظه حسم گفت انگار همین خوندن کامنت ها برای تو مثه دیدن نعمت هاست که همیشه فکر میکردی برای از ما بهترونه،چون من قبل از آشنا شدن با این مسیر،باور داشتم من اومدم که ببینم نیومدم که بدست بیارم،خودمو ته بی لیاقتی میدونستم،الان همین حس رو به من داد،من اومدم فقط کامنت دوستان رو بخونم انگار خودم لیاقت ندارم که خودمو عضوی از این جمع ببینم،فکر کردم،نتایجم رو مرور کردم تووی این چند ماه که دارم روی دوره ی روانشناسی ثروت یک کار میکنم،همین امروز بابام 13میلیون به من پول داد،گفت اقساطتو پرداخت کن،من حدود هشت ماه از کاره کارمندتم اومدم بیرون،کسب کار خودم رو شروع کردم،بدون اینکه هزار تومن از کسب و کارم رو خرج اقساطم کنم،خداوند از بی نهایت راه خیلی راحت بهم پول رسونده که الان نه تنها اقساطم بروز هستند بلکه،سنگین ترین قسطمو یک ماه زودتر از موعد پرداخت کردم،اقساطم توو حسابم هستند و منتظرم روزش برسه و بانک از حسابم کسر کنه اگه این نتیجه نیست،پس چیه،چنان این هشت ماه اقساطمو راحت دادم که مهره تاییدی برام که همینطور که خداوند تا الان خیلی راحت اقساطمو داده بازم میده،و من ازش خواستم که زودتر از موعد برم بانک و وام هامو صفر کنم و مطمئنم اون روزم میرسه و من زودتر از موعد اقساطمو صفر میکنم مثه خیلی از دوستان که با بدهی شروع کردن دوره ی روانشناسی ثروت یک رو و تووی دوره بدهی ها و اقساطشون رو خداوند براشون صفر کرده،اگه برای اونها شده پس برای من هم میشود،چندروز پیش به مربی شنام گفتم فقط شما شنا یادم بده من اصلا مشکل هزینه ندارم،چقدر احساسم خوب بود که من دیگه مشکل هزینه ندارم،هر کلاسی رو که اراده کنم میتونم براحتی پولشو بدم و برم،خدایا اگه این نتیجه نیست پس چیه،آرزوم بود که ماشین داشته باشم با ماشین خودم برم استخر،چندماهی که دارم اگه این نتیجه نیست پس چیه،آرزو داشتم کسب و کار خودم رو داشته باشم آقا بالا سر نداشته باشم که برام وقت تعیین کنه کی برم،کی بیام،چقدر کار کنم،چندماهی که کسب و کار خودم رو دارم و با آرامش دارم کارمو پیش میرم،دوست داشتم روتین پوستی داشته باشم از بهترین برندها،رفتم آرایش بهداشتی گفتم چی برای پوست من خوبه،هر چی خوبه بده،گفت خانم پوست شمل موردی نداره از اینها ببر،براحتی نقد خریدم،بدون اینکه مشکل پول داشته باشم،یه پولی که قرار بود توو برج ده بدستم برسه،چندروز پیش رسید،و هزارتا نتیجه ی دیگه دوست داشتم لاستیک ها ماشینمو عوض کنم،براحتی پولش اومد و عوض کردم،دوست داشتم اجناسمو بیشتر کنم،براحتی بیشتر خریدم نقد و الان تووی مغازه هستند و دارم ازشون فروش میکنم،پایه طلا خواستم،براحتی خریدم،گوشواره خواستم همین دیشب خریدم،از هر جا خرید میکنم بدون اینکه بگم،خودشون بهم تخفیف میدن،کارامو انجام میدن،با اینکه فکر میکنم اونقدری که باید روی ذهنم کار میکردم،کار نکردم،در واقع خیلی از عملکرد خودم راضی نیستم،دوست دارم بهتر و بیشتر روی زندگی خودم تمرکز کنم،خدایا شکرت
واقعا سپاسگزاری همه چیزه وقتی به تضادی برمیخورم سعی میکنم با سپاسگزاری حال خودمو خوب کنم،شروع میکنم به سپاسگزاری کردن بخاطره داشته هام،سلامتیم،دقیقا به حال خوب میرسم،خدایا شکرت
استاد جان من از شما بی نهایت سپاسگزارم بابت این آگاهی ها که درونتون مثه چشمه میجوشه و من اینجا تشنه مینوشم و مینوشم و سرمست و سیراب میشم
لیلا جان من از شما بی نهایت سپاسگزارم بابت نوشتن کامنت تون،نوش جونتون نتایج تون،گوارای وجودتون
خدای من،من از تو چطوری سپاسگزاری کنم تا دلم رضایت بده که آره مرضیه تو بنده ی سپاسگزاری هستی،خدایا من در مقابلت عاجزترین و تسلیم ترین و در عین حال خوشبخت ترینم…
خدایا شکرت
دوستون دارم
سلام استاد عزیزم و دوستان خوبم
این فایل منو برد به یک روز سرد پاییزی که اینقدر ناامید بودم که میخاستم خودمو توی دریا غرق کنم و صدایی منو نجات داد. صدایی که گفت هر اتفاقی بایفته من هستم. صدایی که در این شونزده سالی که از اون اتفاق گذشته، لحظه به لحظه کنارم بوده. خدایی که دستم رو گرفت و کمکم کرد تا سربلند زندگی کنم. بهم جرات داد تا نترسم و گام بردارم.
من خودمو با توکل به خداوند نجات دادم. تصمیمهایی گرفتم که به نظر دیگران درست نبود، بد بود به قول شما مایه خجالت بود، مثل جدا شدن از یه آدم نامناسبی که اعتماد به نفس و عزت نفس منو زیر سئوال میبرد، مثل مهاجرت به یه شهر دیگه و زندگی در تنهایی. ولی خودم میدونستم که درسته. قلبم میگفت که بهترین تصمیمه و من جرات کردم و گفتم:” گوربابای حرف مردم. من انجامش میدم”
من یه جایی فهمیدم که رستگاری در شادمانییه. در سپاسگزار بودنه. اونوقتها استاد رو نمیشناختم ولی چیزی در وجودم تایید میکرد که تو لایق آرامش و حال خوبی. در غم و غصه و اضطراب رهاییای وجود نداره و من به این الهام درونی گوش کردم. تمرکزم رو روی خوبیها بردم. مهاجرت کردم به تهرانی که میگفتن شهر درندشتییه. ولی من از همون ابتدا به تهران لقب دوست داشتنی دادم. ” تهران با من مهربونه.” و در تمام این سالها این شهر بینهایت با من مهربون بود. خونههای کوچیک ولی امن و زیبایی به من بخشید. دوستان و همکارهای عزیزی سر راهم قرار گرفتن و از جای جای اون فقط خاطرات شیرین و دوستداشتنی دارم.
استاد شما با گفتن از حقایق، کمکم به باورهای کهنه و اشتباه من ضربه زدید. یادمه اوایل که فایلها رو گوش میکردم، مضطرب میشدم. هزاران سئوال داشتم که پاسخی نداشتن. ولی کمکم پاسخها آشکار شد. خیلی وقتها شک کردم ولی دوباره برگشتم. خیلی وقتها به اشتباه با آدمها بحث کردم ولی بعد فهمیدم که اشتباهه. خیلی وقتها از رفتن آدمها غصه خوردم. ترسیدم که شغلم رو ازم بگیرن، از بیپولی هراس داشتم ولی صدای شما، کلام شما هر بار یه مسیر روشن نشونم داد.
پذیرفتن اینکه هر کسی به زندگی من میاد فقط و فقط بهخاطر باورها و تفکرات و مدار منه و نه هیچ چیز دیگهای و من فقط باید روی بهبود مدار خودم کار کنم رو از شما یاد گرفتم و معجزه کرد. این باور آسودگیای به من بخشید که قابل وصف نیست.
ممنونم استاد جانم.
پذیرفتن اینکه خداوند لحظه به لحظه هدایتم میکنه و تمرین شنیدن این هدایت رو شما یادم دادید. و هربار که تمرینش میکنم و اثرش رو میبینم، احساس خوشبختی قلبمو میلرزونه.
سپاس استاد عزیزم.
پذیرفتن اینکه پول و ثروت فراوانه. باران رحمت همیشه در حال بارشه رو شما یادم دادید. تمرین این باور باعث شد که جرات کنم و بعد از هیجده سال از کارمندی بیرون بیام. و حالا دارم ظرف وجودم رو برای دریافت هزاران برابری درآمدم بزرگ میکنم. حالا آزادی زمانی و مکانی دارم و میدونم که برکت و ثروت تنها با احساس لیاقت، توکل و استمرار در انجام هدایتهای پروردگار محقق میشه.
خیلی ممنونم استاد جان️
من در این مسیر رشد کردم. بزرگتر شدم. قویآر شدم. آرومتر، سپاسگزارتر و عاشقتر شدم و به خاطرش سرتعظیم در برابر خداوند و شما که دست پروردگار در زندگی من بودید فرود میارم. خداروشکر که تسلیم نشدید و نمیشید و اجازه میدید تا خداوند از طریق شما آدمهایی رو که میخوان رو بهتر کنه و جهان رو گسترش بده.
اسناد عزیزم دوستتون دارم.
استاد عزیزم، باز هم ممنونم که اینقدر پرتوکل در این مسیر گام برمیدارید. تنتون سالم و قلبتون پر از عشق و خوشبختی و ایمانی عمیق باد.
به نام خدای هادی وحامی
سلام شادی عزیز
چه اسم زیبایی وچه معنای عمیقی
خوشحالم که مانند نامت شاد هستی
خوشحالم که خداوند تو را نجات داد تا باشی ومثل امروزی در این عصر پاییزی کامنت زیبایت را من بخوانم ولذت ببرم
خوشحالم که به حرف دلت گوش کردی وبه حرف دیگران اهمیت ندادی مهاجرت کردی و حس خوب زندگی را درک کردی
شادی عزیز تو لایق بهترین زندگی هستی
پس با شادی با صلح درونی وبا آرامش بسازش
وباز هم بیا برایمان بنویس تا هم برای ما الگویی باشد هم برای خودت رد پای موفقیت
خواهر زیبایم برایت بهترینها را خواستارم
تو را به دستان قدرتمند خدا میسپارم
در پناه حق باشی عزیزم
سلام. خیلی ممنونم منیژه عزیز
این مسیر هر روز نعمت و برکت و آسودگی نصیب ما میکنه.
خداروشکر
ما هر روز در حال تمرین هستیم و با هر تمرین، دریچهها و نگرشهای جدیدی برامون گشوده میشه.
من حالا میدونم که مهم در مسیر بودنه. درها به یمن حضور و ایمانت برات باز میشه و راهحلها پیشنهاد میشه.
استاد در یکی از قدمها میگه، مادامی که در مسیر هستید هر اتفاقی، هر اتفاقی، هر اتفاقی، حتی اگه به ظاهر ناخوشایند باشه، درسته و قراره باعث رشد و گسترشت بشه.
امیدوارم برای تو هم نعمت، برکت و عشق مثل باران جاری و روان باشه.
سلام به استاد عزیزم و به استادشایسته جانم
وهمه دوستان گلم
مشتاق دیدن روی ماهتون بودیم استاد شکرخدا امروز رقم خوردوچقدر به موقع بود مثل همیشه
اول تبریک میگم به لیلای عزیزم که از نتایجش کم وبیش اگاه بودم ولی این کامنت دیگه خیلی تکمیل بود تحسینت میکنم لیلاجان که اینقدر خوب کارکردی و زندگیتو تغییردادی افرین بهت
که تو 5 سال این تحول عظیم روتوزندگیت ایجادکردی توتونستی افرین
مبارکت باشه همه نتایجت عزیزم خدابیشتربهت بده الهی
همزمانی این فایل برام دیگه تعجب نداره ازحرفهایی که زده شد و جواب سوالی بود که همین اول صبح ازخداپرسیدم و خیلی راحت طریق بنده ی عزیزش جوابم رو داد
اینکه فایل پروژه چند روزی متوقف شده هم برام همزمانیه چون فرداکه جمعست ماخونه نیستیم وتوفکربودم که چطور گام فردا رو تمرکزکنم واگاهیهاش رو بنویسم که خداوند به راحتی پاسخ داد که فعلا روی اگاهیهای این فایل بینظیر تمرکزکن
معجزه ی شکرگزاری که چقدرلیلای عزیز درست عمل کرده ازاول بهش
واقعامهمترین عامل برای رسیدن به خواسته همینه که شکرگزارداشته هام باشم بااحساس خوب یعنی اینقدر بایدحسم همیق باشه که کاملا احساس خوشبختی کنم توهرشرایطی که هستم اگراینطور عمل کردم درمسیر درستی هستم مثل لیلای عزیزبرای داشتن یه کره تو یخچال یا مثل خوداستادبرای داشتن یه کتونی که جایزه گرفته بود و صبح تاشب سپاسگزارهمون یه جفت کتونی بود..این مثال کتونی شمااستادخیلی جاهابه دادم رسیده واقعاسپاسگزارتون هستم
یه باگ خیلی مهم روبااین فایل دروجودم پیدا کردم اونم اینکه من به صددر صدحرفهای شماگوش میکنم اما به صددرصدش عمل نمیکنم خداروشکرکه فهمیدم چون فکرمیکردم که همه رو عمل میکنم الهی صدهزاربارشکرت
استادنمیدونی بااین فایل چه انگیزه ایی دوباره دروجودم روشن کردی الهی شکر
چقدرنتیجه ایمان روقوی میکنه برای ادامه مسیر واقعا مهم نیست که چقدر نتیجه میگیریم مهم اینه که اون نتیجه کوچییک روهم ببینیم وبه خاطرش سپاسگزارباشیم همون قانون تکامل رو درواقع رعایت کنیم اینقدر کمالگرانباشیم و ازخودمون توقع یه دفعه تغییر رو نداشته باشیم
ارام اما خوشحال و شاد پیوسته و همیشه
توکسبو کاری که دارم تازه یه جریان اب کوچیکی ازدرامدشکل گرفته و من نمیدیدمش وهمش منتظر نتیجه بزرگ بودم تا اینکه توی یکی از لایوهای پروژه شما گفتی نتیجه مالی اول مثل یه جریان کوچیکه که با ادامه دادن و ثبات فرکانسی تبدیل به رود و رودخونه و…میشه ومن سپاسگزارخداوندم برای همه هدایتهاش
الهی شکر که درمسیرم الهی صدهزاربارشکر برای هدایتم به این بهشت
سپاسگزارتونم استادان عزیزم
به خدای مهربان میسپارمتون
سلام به استاد عزیزم، مریم جان عزیز و همه دوستان در این فضای عرفانی
استاد جان ازت ممنونم که خدا رو به ما شناسوندی، مریم خانم شایسته، تو شایسته تموم خوبی ها هستی، دمتون گرم بابت پروژه جدید.
خدا خیلی سریع جواب میده، خیلییییی زود، و اگر تغییری در شرایط زندگیمون اتفاق نمیفته فقط و فقط باید ایراد رو در خودمون پیدا کنیم.
سپاسگزار خدایی هستم که اینقدر دقیق هر آنچه رو هر موقع که نیاز داشتم و دارم سر راهم قرار میده.
استاد جان میخوام از نتایجم که از سال قبل وارد زندگیم شده بگم: پارسال یه همچین روزایی با یه ذهن خسته از درس، به این فکر میکردم کی پروژه دکترامو تموم میکنم، بسه دیگه میخوام کار کنم، میخوام پول بسازم، میخوام بدهی هامو بدم، میخوام یه تکونی به شرایط مالیم بدم، میخوام برم سفر، میخوام زندگی رو زندگی کنم.
مدرکم رو از دانشگاه همین دو هفته پیش گرفتم، و دکترامو عالیییی دفاع کردم، بدهی هامو حدود 3 ماهه پیش پرداخت کردم و تموم شدن، از اول ژانویه کارم رو به عنوان محقق شروع کردم و حقوقم نسبت به پارسال 4 برابر شده. یه مسافرت توپ با آروی رفتم، و فهمیدم که چقدر این سبک سفر رفتن رو دوست دارم، تو دل همین سفر کلیییییی خواسته جدید برام ایجاد شد. مهمترین هاش آزادی زمانی و مالی و مکانی ای هس که تو زندگی استادم موج میزنه. از اعماق قلبم خواستم که این آزادی ها رو تجربه کنم بیشتر و بیشتر.
تو همون سفر، یه شب در حالی که صدای امواج خلیج سنت لورن رو میشنیدم، و غرق در تجسم خواستم بودم و از طرفی ذهنم هم داشت کار خودش رو میکرد که بگه چطوری آخه میخوای به این آزادی ها برسی، تو حتی وقت پیدا نمیکنی با خدا خلوت کنی، تو حل یه همچین موضوع ساده ای موندی.
وقتی نجواهای ذهنم آشوب به پا کرده بودن که مرضیه تو اصلا وقت پیدا میکنی که رو خودت کار کنی؟ از خدا عاجزانه درخواست کمک کردم. و اونم اینطوری جوابم رو داد،
أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ.
ای جامه بر خود پیچیده.
قُمِ اللَّیْلَ إِلاَّ قَلِیلاً.
شبها ـ جز (زمان) اندکی ـ (به نماز و عبادت) برخیز؛
نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلاً.
نیمی از آن را (به عبادت بگذران) یا اندکی (از نصف) کم کن.
أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلاً.
یا بر نصف بیفزا، و حتماً قرآن را شمرده شمرده بخوان؛
إِنَّ ناشِئَهَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِیلاً.
دوام و ثبات عبادت شبانه، بیشتر، و گفتار (و اذکاری که در) آن (به کار میرود)، از خطا و لغزش دورتر (و خالصانهتر) است.
إِنَّ لَکَ فِی النَّهارِ سَبْحاً طَوِیلاً.
تو در (طول) روز، کار و مشغلهی فراوانی داری.
وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلاً.
نام مالک و صاحباختیارت را به زبان آور و از آن یاد کن و بهطور کامل (از همه) دل بکن و (تنها) به او دل ببند؛
رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَکِیلاً.
او که مالک و صاحباختیار مشرق و مغرب است. هیچ خدایی جز او نیست. بنابراین، او را وکیل خود بگیر (و کارهایت را فقط به او بسپار).
گفت دنبال وقت میگردی بفرما اینم وقت. اونجا بود که فهمیدم خدا مدت ها داشته با بیدار کردنم در نیمه های شب همینو بهم میگفته و من نمیشنیدم. گفت بهم از همه دل بکن، من خودم بهت مال و مکنت و مقام و زمان و هر چی بخوای میدم، گفت بهم منو وکیل خودت قرار بده، اینو باااااارها بهم گفته. گفت مسیر رسیدن به اون آزادی ها از همین نقطه میگذره، از همین قرآن خوندن ها در دل شب، از درک قدرت توحید، از درک قدرتی که خدا بهت داده.
و موضوع اینجا تموم نشد. درست چن روز بعدش بهم گفت بعد از قرآن خوندن برو پیاده روی، صبح زود، قبل اینکه بخوای بری سر کار، و دقیقا یکی دو روز بعدش بود که خانم شایسته عزیزم پروژه خانه تکانی رو گذاشتن.
همون روزا بهم گفت حال وقتشه بری روی جلسات باور فراوانی از روانشناسی ثروت 1 کار کنی. وقتی داشتم جلسه 14 رو گوش میدادم، گام 12 ام که موضوعش رعایت قانون تکامل=هموار شدن مسیر رو سایت قرار گرفت. من از این حجم از همزمانی دیوانه شدم، چون این موضوع کامل در جلسه 14 روانشناسی ثروت باز شده. و من الان افتادم فقط روی این جلسه و این گام از خانه تکانی ذهنی.
میخوام بگم وقتی ما از خدا یه خواسته ای داریم، به خودش قسم که همون لحظه داره جوابمونو میده، اگه ما نمیشنویم ما تو فازش نیستیم. ما باید خودمونو درست کنیم. که البته اینم تکامل میخواد، عجله نباید کرد. و استاد چقدر استادانه گفتن که همیشه حواست به احساست باشه، احساست نشون میده که چقدر در راه درستی.
در مورد من، ذهنم حتی گاهی از این در که تو به اندازه کافی رو خودت کار نمیکنی، تو اون چیزی که شنیدی رو عمل نمیکنی، تو فقط حرف میزنی، از این درها هم میخواد وارد بشه و احساسمو خراب کنه. ولییییی مهم اینه که با آرامش و حال خوب مسیر تکاملی ساخت شخصیت رو ادامه بدم تا به اون تصاعده برسم.
استاد جان، مریم جان شایسته ی بهترین ها، دمتون گرم، دلتون آروم و خونتون آباد.
دوستون دارم خیلیییییی زیاد.
به به سلام خانم دکتر باحالمون
مبارکه خیلی خوشحال شدم گفتی دفاع دکتراتو عالی دادی
دمت گرم
مرضیه جان اتفاقاً چند بار برات میخواستم بنویسم ازت بپرسم که چی شد دفاع دکترات ، چون 3-4 ماه پیش گفته بودی ماه بعدش دفاع داشتی ، ولی گفتم اگر نیاز باشه خودتون میایید مثل الان میگید
خب پس دیگه ، خداروشکر این مرحله از زندگیتون هم به خیری و خوشی گذرونده شد
واقعاً همین نتایجِ که آدم باورهاش در مورد حتی اهداف دیگه ای از زندگیش هم ساخته میشه
مرضیه عزیزم مطمئن باش با همین فرمون بری جلو اون آزادی که دوست داری هم تجربه میکنی ، خیلی خیلی بیشتر از اون چیزی که تصورشو کنی چون خودِ من هم به لطف الله این نعمت آزادی رو دارم تجربه میکنم چیزی که یه زمانی آرزوم بود
خلاصه اینکه بسیار خوشحال شدم از موفقیتت
برات بهترینِ بهترین هارو آرزو میکنم مرضیه خانم گل گلاب
سلام وارادت
چقدر دنیا ؛ اتفاقات؛ شرایط؛ و رویدادها این چند روزه برای پر شده از هم زمانی
مریضه خانم سلام
چقدر زیبا ؛ شیوا؛ و رسا کامنت گذاشتید
چقدر زیبا توضیح دادید فعل درخواست کردن را چه زیباتر براتون اجابت شده
من بدون قسم حرفتون را باور میکنم چون برای خود من هم مشابه داستان شما برام اتفاق افتا ده
وبیسیا خوشحالم براتون که ایقدر مدارتون بالا هست و صدای خدا به رسایی میشنوید و بهش عمل میکنید
انشالله بهتر از اینها براتون در راه باشه
یاحق
به نام خالق زیبایی ها
سلام خواهر قشنگم مرضیه عزیز
چه کامنت خوب مفیدی نوشته اید چقدر جالب که من هدایت شدم به کامنتت
آخه منم چند وقته ذهنم درگیر این بود که چقدر وقت کم می آورم برای کار کردن روی دوره ها
آخه من کارمندم صبح میرم سر کار خانه میرسم ساعت 3 میشه عصرها من مدام کار پیش میاد البته هر روز در سایت هستم کامنت بچه ها را میخوانم فایلها را دنبال میکنم اما یه وقت چند ساعته میخواستم تا با تمرکز بالا کار کنم
وحالا چه دیدم سوره مزمل با معنی واینکه بهترین زمان برای خلوت کردن با خدا، برای آرامش وبرای کار کردن روی خودمان است چقدر خوشحال شدم خدارا شکر کردم
ممنونم از نکته خوبی که نوشتی که انگار واسه من بود ممنونم عزیز دلم
امیدوارم همیشه در پناه خدا شاد و سلامت و موفق باشی
به امید موفقیت شما در تمام زمینه ها
به نام خداوند بخشنده مهربان
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و همچنین دوستان بزرگوار
تبریک میگم به سرکار خانم لیلای عزیز به خاطر این موفقیت ارزشمندشون که همش حاصل تغییر باورهای خودشون در درونشون هست.
زندگی من قبل و بعد آگاهی؛
من 23 سالم بود که ازدواج کردم سال1387 و بهترین روزها رو با همسرم داشتیم و با عشق در کنار هم زندگی میکردیم ، دو تایی به سرکار میرفتیم و اصلا هیچ مشکلی در روابطمون نداشتیم روز به روز عشقمون بیشتر میشد و با کمک هم تونستیم چند سال بعد ازدواجمون یه زمین بخریم به متراژ 90متر و با کمک خدا ساختیم در نهایت سال 93 به خودنه خودمون که خیلی براش زحمت کشیدیم رفتیم ، و با هر قسط و چکهای خونه وقتی پرداخت میشد خیلی ذوق میکردیم ، سال بعدش که 94بود مرداد ماه خدا بهمون یه دختر زیبا داد اسمشو گذاشتیم بیتا..
بخاطر بیتا و برای مراقبتش همسرم دیگه نتونست شاغل باشه ، ومن خیلی حساس بودم روی بیتا و زندگیمون هنوز قشنگیاشو داشت و خیلی لذت میبردیم.
ومن هم از لحاظ درآمدی خداروشکر مشکلی نداشتم.
بیتا تقریبا دو سالش شده بود همسرم باز میخواست بره سرکار و خیلی اسرار داشت و من چون نمیخواستم ناراحت باشه قبول کردم..
دخترم رو صبح ها وقتی که خواب بود میبرد مهد کودک، با اینکه اصلا دوست نداشتم چون خیلی بیتا اذیت میشد، دوباره ظهرها که میخواستیم بریم دنبالش یه ماجرایی بود که…
تا من و میدید گریه میکرد و اصلا نمیخواست اونجا باشه ، و همسرم دیگه فقط کار خودشو میکرد، چون من قانون و نمیدونستم با همسرم بحث میکردم
تا اینکه یکروز قبول کرد که سرکار نره و بجاش بره دوره آموزش مکاپ و آرایشگری چند ماه رفت و مدرکشو گرفت ، در کنارش گواهینامه رانندگی، حتی دوره پرستاری هم رفت و مدرکشو گرفت.
چون من خیلی دوستش داشتم هر چی میگفت گوش به حرفش میکردم ، و هزینه میکردم تا ناراحتیشو نبینم..
پارکینگ خونمون بزرگ بود و چون اون موقع که آگاهی نداشتم میگفتم محله ما آرایشگاه نداره فرصت خوبیه برای کسب درامدت ، واسش وسایل و تجهیزاتشو گرفتم که کار کنه، بیتا هم کنارش باشه اون موقع بیتا 3سالش بود..
خیالم راحت شد و خیلی راضی و خوشحال بودیم ..
شروع کرد به کار کردن تقریبا یک سال که شد روز به روز کم کم اخلاقش تغییر میکرد، و تو محیط کاریش با افرادی معاشرت میکردن که از لحاظ تیپی و شخصیتی در مدار ما نبودن و خیلی زود همه چیز روش تاثیر گذاشت ، طوری که به حرفام اهمیت نمی داد..کلا عوض شده بود و همش زندگیمونو با دوستاش مقایسه میکرد و اصلا به بیتا و زندگی که داشتیم مسئولیت پذیر نبود..
انگار دنیاش عوض شده بود، اونموقع طوری بود که میگفتم اینو جادو کردن یا مغزشو شستشو دادن…پدر و مادرش یا هرکسی میومد از بزرگای فامیل باهاش صحبت کنه ولی با برخوردی که داشت انگار خودش خدا هست،
و همش بحث داشتیم،همش در تنهایی خودم به خودم میگفتم خدایا من که گناهی نکردم..
اون موقع اصلا از قوانین جهان هستی هیچی نمیدونستم و هیچ آگاهی نداشتم هر اتفاقی پیش میومد اصلا به خودم و کارهای خودم توجه نداشتم کلا همراه باد بودم..و خیلی نسبت به مهمونی ها ، آدمهای اطرافم، حرفهام،زیاد گیر نبودم با همه معاشرت میکردم و خودمو درگیر مسائل دیگران میکردم مثلا یک ماه فکرم درگیر دیگران بود که مثلا چطور آشتیشون بدم و باهم خوب باشن..
اصلا از مدار و فرکانس چیزی نمیدونستم ..
من خیلی نمازهامو نمیخوندم ولی با خودم با خدای خودم حرف میزدم که خدایا نجاتم بده چون همش جنگ اعصاب داشتم مشتری هاشو میاورد خونه..
اکثر دوستاش متعلقه بودند و میاوردشون خونه حتی بعضی وقتا شب و خونه ما بودند تا صبح چ کلا بر خلاف ذهنیت من عمل میکرد.
تا اینکه همسرم 11 فروردین سال 400 که سرکار بودم زنگم زد و گفت من دیگه نمیتونم با تو باشم و اخلاقهامون به هم نمیخوره ..
میگفت میخوام مجرد باشم
تا اینکه ما خرداد ماه سال 400 جدا شدیم..
من چون اصلا آگاهی نداشتم خیلی سختم بود ،
و دخترم هم پیش خودم بود و تنها دلگرمیم دخترم بود، چون بیتا اصلا به مادرش وابسته نبود چون محبتی ندیده بود ازش،
تا چند ماه اشک تو چشمام بود همش ، یجورایی افسرده شده بودم..
تا اینکه یک روزی که همش با هدا کلنجار میرفتم که چرا باید من که فقط میخواستم خنده روی لباش باشه چراااا؟؟؟؟
یک فایلی از شبکه های مجازی بنام ایتا برام اومد که کانال بود و فقط ویسهای استاد عزیزم آقای عباس منش و آقای عرشیانفر داخلش بود..
اولین فایلی که گوش کردم از استاد عزیزم بود که در مورد توحید عملی صحبت میکردند فک کنم توحید عملی 2 بود ، کلا اشکم دراومد خیلی لذت بردم ، تا چند روز و چندین هفته تا دوماه هر روز فقط فایلهای رایگان استاد رو گوش میکردم و عمل میکردم که خواب و خوراک من شده بود ..
و کتاب رویاهایی که رویا نیستند رو از سایت گرفتم خیلی برای حال خوبم و در لحظه زندگی کردنم به من کمک کرد، و پذیرشم رو نسبت به هر اتفاق بدی بالا برد و به راحتی میتونم احساساتم رو کنترل کنم..
و یاااد گرفتم که هر کسی در هر مداری هست به بهترین جای خودش در زندگیش هست و اصلا نباید به دنبال تغییر در و جودش رفت…
باید خودم تغییر کنم تا دنیای من تغییر کنه ، بستگی به باورهایی داره که روی خودت کار میکنی..
منی که اون زمان کارمند شرکت بودم الان درآمد شرکتم 3برابر شده ، فقط روی اعتماد بنفس و احساس لیاقت خودم کار کردم که از استاد یاد گرفتم، و همچنین در زمینه کار خودم که ربط به شرکتی که میرم داره کارآفرین هستم و یک محصولی که از آلمان و چین تهیه میشد رو خودم تولید میکنم و درآمدم از این کار فقط 6 برابر درآمد شرکتم هست..
خیلی حالم خوبه، فهمیدم که خدا همه چیش با برنامه ریزی هست، یوقتهایی فک میکنی همه چی خراب شده در صورتی که خدا داره درستش میکنه و تو اصلا اطلاعی نداری از برنامه هاش و پلن هاش…
یاد گرفتم که کارهامو به خدا بسپارم چون بی نهایت هدایتم میکنه برای یک زندگی رویایی..
الان 3سال و یک ماه هست که با عزیز دلم هستم ، با دختر نازم که واقعا مثل دختر خودش ازش مراقبت میکنه و دوستش داره و من بی نهایت از خداوند سپاسگزارم و هیچ نگرانی ندارم در بابت دخترم و زندگیم، و عزیز دلم کاملا همراه و همسو با من هست و هر لحظه من خداروشکر میکنم که خداوند این مسیر زیبا و روشنی رو برای من قرار داده تا بهتر زندگی کنم.
پسرم مهراد هم الان یک سال و سه ماهش هست و بینهایت سپاسگزار خداوند هستم که حس بینظیری به این جهان هستی و نعمتهای فوق الاده ای که در اختیارم گذاشته دارم.
استاد اواسط ماه پیش من در دفتر تمرین فانوس دریایی انجام دادم که ماه بعد طبق تخمینی که زدم این ماه 78میلیون جذب میکنم ، و اصلا هیچی معلوم نبود ،
و من چند روز پیش زنگم زدند سفارش محصول گرفتند دقیقا طبق مقدار سفارشی که دادند 78میلیون و 750هزار تومان من دریافت کردم..
یعنی واقعا ایمان صد درصد آوردم که هر فرکانسی بفرستی و ورودی هاتو کنترل کنی همون و دریافت میکنی، دقیقا مثل معجزه و به راحتی وارد زندگی خودت میکنی افکاری که داری.
به خودم گفتم کاش 150میلیون رو نوشته بودم در دفترم، خیلی برام جذاب بود.
در صورتی که ظرف ذهنی من همین 78میلیون یا 80میلیون بوده..
استاد بی نهایت از شما سپاسگزارم و همچنین از خانم شایسته عزیز
از خداوند متعال برای شما یک تن سالم و احساس ناب همیشگی خواستارم.
باعشق
سلام آقا محسن
پسر خیلی دمت گرم خیلی دوستدارم دلاور
داشتم توی سایت میگشتم و خیلی خوابم میومد ولی دلم نیومد کامنت نخونم و بخوابم شایدم خداوند خواست با حال توپ بخوابم که منو هدایت کرد سمت کامنت زیبا تو
خیلی لذت بردم از کانت زیبات از نتایجت از توحیدی عمل کردنت از باورات و البته از ذدین عکس زیبای خودت و خانوم قشنگت
اشک من که دراومد خوابم از سرم پرید . برات بی نهایت فراوانی ثروت آرزومندم دوست عزیزم
به خداوند که فرمانروای مطلق این جهان میسپارمت
سلام داداش جان من
ممنون از محبت و لطفی که به من داری،
منم دوست دارم ، عاااااشقتم
داداش بهترینها رو برات از خدا میخوام
تنها چیزی که میتونم به شما بگم اینه که نزار باورهای محدود کننده تو رو در زندگی پایین بکشن ، تا میتونی باور مثبت واسه خودت بساز ، با جملات تاکیدی و هدفهای خوشکلی که داری..
تو بهترین مخلوق خدایی پس باید بهترینها رو تجربه کنی و لذت ببری از زندگی ،
خیلی خوشحال شدم از کامنتت ، خدا همیشه پناهت باشه دوست ارزشمندم
سلام محسن جان،
این جمله که نوشتی که ای کاش150 نوشته بودم،
و بعدش گفتی که نه ظرفیت من همون 78 بوده،
چقدر زیبا به رند تکاملی اشاره کردید.
آره بعضی اوقات آدم یه چیزی میخواد اما ته دلش به چیز کمتر قانع هست, این همون روند تکاملیه،
همین که مزه مقدار کن رو بچشیم مره بعد مزه مقدار بیشتر ، بیشتر میشه.
ممنون از کامنت قشنگت، که باعث شد من این کامنت و آگاهی رو بنوییم،
خدایا شکرت
سلام آبجی نازنیم، ممنونم بابت کامنت زیبات، بهترین احساسها و بهترین اتفاقات سهم قلب پاکت
مسیرم به قدری زیباست که قشنگ دستای خدارو در زندگیم و کارم حس میکنم ، امیدوارم که همه روی بیارن به آگاهی نه به باورها و عقاید پوشالی
مریم جان عزیز لحظه ای نزار از آگاهی و این فایلهای استاد دور باشی، چون هر لحظه دور بشی شرک بهت نزدیک میشه و تو رو دور میکنه از لذت و سلامتی و حتی ثروت .
سلام مجدد،
دقیقا این جمله اخرتون که گفتید که دور بشید،
برای کسی که ایده آل گراست که اکثر ما آدم ها همینه مهمترین مشکلمون ایده آل گرایی.
مثلا بخواییم کامنت های تمام هر فایل رو بخونیم بدون اینکه یک دونه هم جا بزاریم،
شاید همین ایده آل گرایی باعث بشه که بعد چند وقت از سایت دور بشیم،
مشکلی که چند روز اول من داشتم.
اما عنوان استاد چقدر زیبا هست که نوشته آهسته و.. این یعنی روند تکاملی،
برای منی که اصلا کامنت تا بحال نخونده، روزی یک صفحه عالیه.
اصلا خدا خودش بخواد کامنتی هایی که برای من مناسب باشه خودش برابرم قرار میده،
مثل همین جواب شما محسن جان،
و شاید کامنت های دیگه اصلا برام مناسب نباشه و الهامی برای من نداشته باشه،
اما مناسب کسی دی.ه ای باشه.
پس خدا خودش ببه صورت کامنت های مناسب حال من، سر راه من قرار میگیره،
همین جواب شما برای من یه تیری بود برای تقویت باور روند تکاملی و خورد شدن آهسته استه کمال گرایی
دقیقا چند روز بود ذهنم میگفت مریم تو از کامنت ها عقب موندی ، یه جوری میخواست بگه حالا که عقب موندی حالا دیگه نمیشه.
و این خستگی ذهنی( کمالگرایی )باعث میشه دیگه آدم نیاد سراغ کامنت ها.
موفق باشی، محسن جان
ممنون از دعای قشنگت
سلام مریم خانم هم فرکانسی خودم،
بهترینها رو از خدا برای شما میخوام،
به قول شما هر چیزی که تکاملش طی بشه ، اون درخت زندگیش هم پر بارتر و سربه زیر تر هستش.
خیلی از چالش های زندگی چالش نیست ، بهترین فرصت برای زندگی کردنه برای به اوج رسیدن و پرواز کردن.
شادی و سلامتی پیشه زندگی و روان شما.
خدا نگهدارتون
به نام یگانه فرمانروای هستی
سلام و درود خداوند بر استاد عباسمنش گرانقدر و همه عزیزانم
خداوند رو شاکر و سپاسگزارم که فرصتی دست داد تا بتوانم بار دیگر در جمع صمیمی خانواده عزیزم باشم. دلم برای تک تک عزیرانم تنگ شده بود. و این خواسته قلبی من بود که فایلی روی سایت بیاد و من حرفی برای گفتن و گفتگو با دوستانم داشته باشم. داشتم به این فکر میکردم که چقدر وجود تک تکتون در این سایت الهی ارزشمند و مایه فخر و مباهات است. یمدت که ناخواسته ازین فضا داشتم فاصله میگرفتم این موضوع بیشتر برایم ملموس و بولد شد. هر کدوم از ما تا زمانیکه این اتصال برقرار است و عادت کرده ایم به حضور هر روزه در سایت و کامنت نوشتن، ممکنست اینرا متوجه نشیم یا درک نکنیم. گاهی این اتفاق اینقدر زیر پوستی و نامحسوس صورت میگیره که آدم متوجه اش نمیشه.مثل خود من که دائم در حال کار روی دوره 12 قدم بودم و مشغول نت برداری و نت نوشتن بودم ولی هر چقدر هم کار روی دوره ها عالی باشه نباید از حضور در اینجا غافل شد و این برای من درس خیلی خوبی بود تا قدر اینجا را بیشتر و بیشتر بدانم. خدا رو شکررر
قبل از هر چیز میخواهم تشکر ویژه ای داشته باشم از بانو شایسته عزیز بخاطر این دوره ارزشمند. این دوره میتونه مقدمه عالی ای باشه برای کسانی که میخواهند وارد دوره الهی 12 قدم بشن تا از لحاظ فرکانسی و ذهنی آماده شروع و درک مطالب این دوره شوند.
تشکر بعدی ام از خانم بشارتی عزیز است بخاطر مداومتشون در این مسیر زیبا و نتایج بزرگی که تونستند کسب کنند. ایشون از کسانی هستند که دوره 12 قدم رو همراه با استاد در سال 98 شروع کردند و تحسینم ویژه ام بابت اینست که با وجود وضعیت مالی مناسبی که نداشتند که در کامنتشون هم به آن اشاره کرده بودند ولی روی خودشون سرمایگذاری کردند و آن دوره رو که در زمان خودش پول زیادی بوده تونستند تهیه کنند. در حالی که شاید هر کس دیگه ای بود ممکن بود اولویت زندگیش رو چیزهای دیگه بگذاره. این تفاوت نگاه و تفاوت عمل نسبت به دیگران سبب نتایج متفاوت ایشون نسبت به بقیه شده است. و الگوی خوبی نه تنها برای خانمها بلکه برای امثال من هم در زمینه کسب و کار هستند. بریم سراغ صحبت های استاد در این فایل زیبا زیرا بقول سعدی شیرین سخن:
از هر چه میرود، سخنِ دوست خوشتر است پیغام آشنا، نفَسِ روحپرور است*
…………………………………………………………………………………………………………………………
1- اولین موضوعی که دوست دارم بهش اشاره کنم اهمیت تداوم و مداومت در مسیر است. هر کدام از ما با شرایط متفاوت فرکانسی؛ باوری؛ سنی؛ اجتماعی؛ خانوادگی؛ تحصیلی و … وارد این سایت شدیم و داریم از آموزشهای استاد بهره می گیریم. بنابراین هیچ کسی شرایط یکسانی با بقیه نداره و هر کسی شرایطش منحصر بفرده. چیزی که تضمین شده طبق قوانین الهی اینه که اگه ما روی خودمون کار کنیم و به قانون عمل کنیم، نتایجمان تضمین شده است اما نباید انتظار داشته باشیم که در مدت زمانی که دیگران به نتیجه رسیده اند؛ ما هم به نتیجه برسیم. زیرا یکنفر ممکنست با باورهایی که دارد در دو قدمی خط پایان باشد و سریع با آموزشهای استاد نتایج برایش رقم بخورد. و یکنفر از 1000 قدم قبل از نقطه شروع مسیر را آغاز کرده باشد. لذا هرگز خودمان را با دیگران مقایسه نکنیم چون هیچکدام از فاکتورهای مد نظر برای مقایسه با همدیگه نمی خونند و قابل مقایسه نیست.
……………………………………………………………………………….
2- مردم چی میگن؟ استاد اینکه دیگران چی میگن و دیگران چی فکری در موردمون می کنن؛ فکر کنم پاشنه آشیل اکثر ما ایرانیها باشه. چون از روزی که بدنیا اومدیم همیشه این جملات تو گوش ما زمزمه شده و ترمز زندگیمان شده. تو این زمینه من یکم بهتر از اطرافیانمم.با همسرم دیشب داشتم صحبت میکردم. میگفت دخترمون شینا رو بفرستیم کلاس تقویتی ریاضی برای آمادگی تیزهوشان. امروز رفتم با معلم سال آینده اش صحبت کردم و دیدم خیلی از همکلاسی های امسالش کلاس اون خانم حضور داشتن. گفتم عزیزم این بچه 11 سالش نشده هنوز درسته؟ گفت خوب . گفتم داره از 7 صبج تا 12 و نیم و گاهی تا یک و نیم مدرسه میره. بعد از ظهر هم کلاس زبان و شنا میره. دیگه وقتی میمونه که تو داری براش برنامه میچینی. این بچه ربات هم باشه از پا در میاد. من دنبال این نیستم که بچه تیزهوش داشته باشم. من فقط میخواهم این بچه سالم باشه و از زندگیش لذت ببره.
یا چند هفته پیش گفتم میخواهم بریم مسافرت به شمال نظرت چیه؟ گفتن ما نمیایم مسیر نمیکشه ما رو . گفتم باشه من تنها میرم و اتفاقا نیاز دارم چند روزی با خودم تنها باشم. با اینکه همان تایم خواهر و یکی از خواهرزاده هام هم داشتند میرفتند شمال و خیلی بمن اصرار کردند که حداقل با اونها همسفر بشم قبول نکردم و گفتم مسیر ما از همدیگه دوره و من دوستدارم تنها باشم. و این فرصت رو غنیمت شمردم و تونستم به لطف دوره قانون سلامتی استاد 4 روزش رو فستینگ باشم. آخرین باری که فستینگ بودم یک و نیم میگذره که تونستم 3 روز فستینگ باشم ولی ایندفعه تونستم نزدیک 100 ساعت فستینگ برم و این برایم خیلی عالی بود و انرژی زیادی داشتم که هر روز 4 صبح پا میشدم و نه نگران این بودم که نهار کجا باشم یا چی بخورم و کلی جاهای شمال رو هدایتی میرفتم و هر لحظه خداوند هادی و راهنمایم بود و هوا هم بقدری دلچسب بود که واقعآ انگار تو بهشت بودم و کلی بهم خوش گذشت.و برایم واژه در زمان مناسب در مکان مناسب بودن لحظه لحظه معنا میشد که اگه بخواهم بیان کنم ساعتها میتونم در موردش صحبت کنم و مورد بشمارم. در حالی که قبلا شخصیت من این بود که برای اینکه دیگران لذت ببرند میرفتم سفر! و همه از اینکه من این کار و کرده بودم و برای خودم ارزش قائل شده بودم یجورایی شاکی بودن و میگفتند باورمون نمیشه تو اینکارو کردی! چون تصمیم درست از نظر بقیه در چنین مواردی اینه که حالا که شما نمیاین اصلا منم نمیرم! و چقدر این جمله رو شنیدیم و برامون آشناست. ولی برای من مهم نبود که دیگران چی میگند یا چه فکری می کنند.
……………………………………………………………………………………………………………..
3- بحث کردن و مناظرات سیاسی ممنوع. اوایل که قانون رو خوب درک نکرده بودم فکر می کردم بحث کردن با دیگران اگه در مورد قانون باشه میتونه مفید باشه و یجور دوره کردن و مرور قانون برایم است. در حالی که بحث کردن با یک فرد ناهم فرکانس بقول استاد مثل گاری بستن به خودمان است و نه تنها نتیجه ای نداره بلکه سبب احساس بد در ما میشه و ما رو دور میکنه از مسیر درست. چه برسه به مناظره که کلا تمرکز روی نکات منفی و ضعف های طرف مقابل است بخصوص در مبارزات انتخابی ریاست جمهوری که هر کسی دنبال پائین کشیدن طرف مقابلش است آنهم با هر قیمتی نه دنبال یافتن حقیقت یا رسیدن به راه حلی درست. برای همین تا بحال ندیدم در مناظره ای طرف مقابل بگه که من قانع شدم یا نظر شما درسته و افکارشون بهم نزدیک بشه و از آنجا که طبق قانون به هر چی توجه کنیم از همان جنس بیشتر و بیشتر جذب زندگیمان می کنیم؛ نتیجه مناظره و مباحثه مشخص است.
……………………………………………………………………………
4- عمل به الهامات و نشانه ها. استاد اواخر اسفند پارسال بود که نشانه ها به من گرفتن دوره 12 قدم رو نشون میدادن. یادم است آنروزها مژده اومدن دوره سپاسگزاری رو دادید و خیلی ها از جمله من یکم مردد شدم برای شروع دوره 12 قدم ولی به نشانه و الهامم عمل کردم و این دوره رو که به نظرم بی نظیرترین دوره ای است که دارم طی میکنم و فرکانس و انرژی بالایی رو می طلبه و مباحثش چقدر عالی و سنگین اند که هر چقدر زمان و انرژی میذارم روش سیر نمیشم و واقعآ دارم لذت میبرم ازین دوره و یکبار دیگه جا داره کمال سپاسگزاری رو ازتون بابت تهیه این دوره داشته باشم بخصوص از اینکه کامنت های فوق العاده این دوره از اول تاکنون در هر جلسه در دسترس است و کامنت های قدیمی از کامنت های جدیدی منفک نشده اند و شاکله دوره با وجود بروز رسانی حفظ شده است که دست گل مریم جان هم درد نکنه و سپاسگزار همگی هستم بابت این دوره بی نظیر که حتی قیمتش هم تغییر نکرده با وجود بروزرسانی و گذشت بیش از 5 سال از لانچ دوره. و داشتم به خودم میگفتم اگه من به نشانه و الهامم عمل نکرده بودم اولا از این دوره بی نظیر خودم رو تا بحال محروم کرده بودم و هنوز هم معلوم نیست که این دوره کی روی سایت بیاد. و دومآ مطمئنم به قول خودتون این تاخیر برای اینه که افراد بیشتری آماده شرکت در این دوره جدیدتون بشند و خواسته های آنها رو هم خداوند مثل تمام خواسته های دیگر پاسخ بده.
………………………………………………………………………………..
5- باورهای توحیدی: اگه بخواهم یه ویژگی نام ببرم که استاد رو از تمام افرادی که در زندگیم میشناختم متمایز و جدا میکنه؛ آن ویژگی توحید و خداشناسی است. و به نظرم مهمترین تاثیری که استاد روی من گذاشتند و مهمترین تغییر زندگی من وصل شدن به این منبع هستی و یافتن و لمس خداوند در زندگیم است که حاضر به معاوضه با هیچ چیز دیگه ای در زندگیم نیستم و با پوست و استخوان درک کرده ام که همه چیز توحید است. و زندگی بدون خداوند نه لذتی دارد و نه معنایی و نه توفیری.
…………………………………………………………………………………………………….
6- پرداخت بدهی ها: استاد من به لطف آموزشهای شما و الگوهای سایت و دوستان عزیزم پارسال تمام بدهی هایم را پرداخت کردم و از آن تاریخ به بعد هیچگونه قسط و وام و بدهی ای ندارم. بعنوان کسی که این مرحله رو گذشته میخواهم بگم که بغیذ از تقویت باورهای ثروت و فراوانی؛کمترین ثمره این موضوع اینست که لذت مالک بودن بر درآمدت رو احساس میکنی و خودت را مالک درآمدت میدانی. در حالیکه قبلا چنین احساسی رو نمیتونستم داشته باشم. و کلی هم شاکی میشدیم که هر چی در میاریم باید از این دست بگیری و به اون دست بدی.
یکی دو ماه پیش برادر خانمم یه آپارتمان داشت تو یکی از مناطق خوب تهران و میگفت که من دلم نمیاد اینو به کس دیگه ای بدم و اگه شما بردارید انگار من این آپارتمانمو نفروختم و کلی اصرار داشت که من آپارتمانم رو بفروشم یا به ایشون بدم و مابه تفاوتش رو حتی با قیمت کمتر پرداخت کنم چون واحد اون علاوه بر موقعیت متراژ بزرگتری هم داشت. . من همسرمم خیلی علاقه داشت این اتفاق بیفته. و من به برادر خانمم گفتم که اگه پول خرید آپارتمانش رو داشتم حتما اونو میگرفتم و من با این حساب کتاب حداقل 1 میلیارد کم دارم که همون لحظه برادر خانمم گفت تو میتونی قسطش رو بدی و جور کردن وامش با من چون خودش بانکی است. و من گفتم ببین من حتی وامهای بدون بهره و قرض الحسنه ام رو یجا صفر کردم تا دیگه مقروض کسی یا جایی نباشم اونوقت تو میگی برات وام میگیرم! در حالیکه هر کس دیگه ای بود یا خود قبلی ام بودم میگفتم دیگه شانس ازین بهتر گیر هیچ کسی نمیاد و رو هوا قبول میکردم.
باز هم ممنون و سپاسگزارم از خداوند بزرگ و استاد عباسمنش گرانقدر و مریم جان و لیلای عزیز بابت همه چیز. یا حق
سلام و درود فراوان به برادر عزیزم اسدالله جان. الهی که حالتون عالی باشه و همواره به نور هدایت رب العالمین وصل باشید و در کنار خانواده در آرامش و خوشبختی و احساس مثبت باشید.
نمیدونم اگر برادران رایت هواپیما رو اختراع نمیکردن، و هیچ کس صنعت هوافضا رو ادامه نمیداد ، امروز من حتی نمیتونستم یه خط کامنت توی سایت بنویسم(ایموجی خنده فراوان) ؛ یه قانون و سنت نانوشته ای توی نیروی هوایی اکثر کشورهای جهان وجود داره وقتی یه خلبانی با یه تایپ جنگنده خاص، سقف ساعت پروازی 1000 ساعت رو رد میکنه و اصطلاحاً بهش خلبان «هات استیک» میگن، یه پچ روی لباس پروازش نصب میکنه که روش نوشته مثبت هزار. این پچ مثبت هزار قانون نیست ولی یه جورایی به رخ کشیدن تجربه است. (اصطلاح هات استیک هم یعنی کسی که اینقدر پرواز کرده که دستکش های پروازش سابیده و پاره شده)
به بهانه 1000 روزه شدن پروفایل مون اومدم بهتون تبریک بگم و بگم وقت نصب کردن پچ مثبت هزار رسید، هزار روز فعالیت مستمر و مداوم در مسیر توحید و خودسازی؛ یه حسی گفت براتون یه کامنت بنویسم و هم این تلاش مستمر و مداوم تون رو تحسین کنم و هم یه احوال پرسی کنم از هم دوره ای بزرگوارم، که به لطف الهی نتایج و تلاشها و ردپای شما همیشه برام انگیزه بخش بوده. و البته اینو هم بگم که کامنتتون خیلی عالی بود؛ واقعاً درود به شما و خدا قوت مرد بزرگ و عزتمند؛ از صمیم قلبم به همدوره ای بودن با شما افتخار میکنم؛ ان شاالله که تلاشها مون ادامه داشته باشه. بینهایت تحسینتون میکنم اسدالله جان. ان شاالله که همیشه شاد و سلامت و موفق باشید با نتایج طلایی.
وقتی کامنتتون رو خوندم چقدر تحسینتون کردم. مخصوصاً بخاطر عزت نفس و احساس لیاقت تون، اونجایی که تنهایی رفتید سفر، فارغ از نظر بقیه. و البته متوجه دوتا پاشنه آشیل خودم هم شدم ، یکی توی عزت نفس و همین موضوع تنهایی سفر کردن. و پاشنه آشیل دوم بحثهای سیاسی ، با اینکه زمان بحثهای سیاسی من پا میذارم به فرار. ولی اگه بحثهای سیاسی به وسایل پرنده ربط داشته باشه، من ناخواسته قاطی ماجرا میشم. سر ماجرای سقوط هلیکوپتر ریاست جمهوری ، دوستان سوال میپرسیدن و من فنی هلیکوپتر رو تحلیل میکردم، ولی ناخواسته درگیر بحث سیاسی میشدم. یا سر همین اتفاقات اخیر که میگفتن فلان نقطه رو با اف 35 زدن، من قاطی بحث شدم که اف 35 نمیتونه مهمات بانکرباستر سنگین و حجیم حمل کنه اینا کار اف 15 ست و ادامه ماجرا … امیدوارم بتونم کنترل ذهن و کنترل رفتار بیشتری در زمان مواجهه با پاشنه های آشیلم داشته باشم.
از شما متشکرم اسدالله جان که اینجا حضور داری و با کامنت های ارزشمندت هم بهم یاد میدی و هم انگیزه میدی که میشود به موفقیت های ارزشمند رسید.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
سلام و درود خداوند بر آقا حمید گل
همین دیروز بود که پروفایلتون رو نگاه کردم و دقیقآ برق چشمام عدد 1000 رو گرفت. کامنت هاتو نگاه کردم ببینم کامنتی داری بخونم و لایک کنم که دیدم آخرین کامنتت رو خوندم و لایک کردم.از آنجا که تو تایم استراحت بین کامنت جلسه سوم قدم هفتم سری به کامنتها زده بودم دوباره مشغول نوشتن ادامه کامنتم شدم چون بقول شما دوست داشتم ردپایی در این روز از خودم بجا بگذارم و اینکار ساعاتی پیش به اتمام رسید و الان که به سایت سر زدم دیدم مثل همیشه لطف داشتین و برایم کامنت نوشتین و دوباره لحظات دیروز جلوی چشمام مرور شد و ایمانم به قانون فرکانس قوی و قوی تر شد. برای همینست که استاد میگن باورها به مرور زمان ایجاد میشن و شکل می گیرند و قوی میشن.
یه چیز دیگه ای که برام جالب بود و دیشب متوجه شدم این بود که تفاوت عضویت ما باهم در این سایت الهی تنها یکی دو ساعت است. کامنت خانم رضایی عزیز رو که خوندم دوست داشتم براش کامنت بنویسم ولی چون درگیر نوشتن کامنت دوره 12 قدم بودم فرصت نشد و قبل از اینکه کامنت تو رو باز کنم کامنت زیبایی که برای سعیده جان نوشته بودی رو خوندم و تحسینت کردم و در دلم گفتم آفرین بر حمید جان حرف دل منو زد و کاری که من نتونستم انجام بدم رو برایم انجام داد و این همان وعده آسان شدن برای آسانی هاست. امیدوارم سعیده عزیز این کامنت رو ببینه و تشکر منو هم پذیرا باشه. بقول لیلا جان احساس من واقعآ احساسی است که انگار با خانواده ام دارم صحبت میکنم.
چند روزی است که یاد سعیده نورانی هم بودم و دوست داشتم بهش بگم که یه چیزی رو من تو این 1000 روز بهش رسیدم اینه که هیچ ورودی ای و هیچ کنترل ذهنی و هیچ عاملی برای بودن در مسیر بهتر از این سایت الهی پیدا نخواهیم کرد و هر چقدر از این سایت فاصله بگیریم نگهداشتن خودمان در مسیر درست سخت تر خواهد بود. بارها و بارها سر بزنگاه ها با کامنت هاش بمن تشر زده و من رو به مسیر درست برگردونده و اینجا هم حمید جان از این صفحه سوء استفاده کنم و هر روزی که سغیده این کامنت رو خوند بدونه این نشانه و هدایتی از طرف خداونده برای فعالیت بیشتر در سایت. و بقول خودش بدونه حواسم بهش هست و لایک هاشو میبینم اما خوندن کامنت خیلی فرق میکنه با کامنت نوشتن. اینو منو و تو سعیده تو 7 ماه مامنت های سفرنامه سال 1401 بخوبی بهش رسیدیم و نتایجش رو دیدیم.
حمید جان از مناظره و مباحثه حرف زدی اولا تحسین برانگیزی برام همیشه بابت اطلاعات عمومی بالایی که داری و علاقه زیادت از ادوات جنگی گرفته تا نجوم و علم کهکشانها. دومآ میخواستم بگم همانطور که در کامنتم اشاره کردم بحث کردن یعنی حال خراب؛ یعنی احساس بد! با کی؟ با عامه مردم؛ با کسی که در فضای این آگاهی ها نیست؛ با کسی که همفرکانست نیست. اینروزها بیشترین جمله ای رو که بخودم یاد آوری میکنم بخصوص در محل کارم اینست که اسداله زیپ دهنت رو بکش! چون با هر نیت و قصدی شروع به بحث کردن کردم آخرش سر از ناکجاآباد درآوردم و حسابی گردو خاک کردم در جاده خاکی. پس بهترین کار اینه که اسداله زیپ دهنتو بکش. حالا من کلا آدم کم حرفیم ولی همینقدر گفتگو با افراد عامه و همکاران سخت است که نه تنها باید بحث نکنی بلکه فرار کنی! یه هدفون جدید گرفتم که تو گوشیه و کمتر معلوم میشه؛ از هر چند صحبتی که هم اطاقیم باهام میکنه یکیش رو جواب میدم اونم اینه هااا؟ اونم میبینه تو باغ نیستم میگه هیچی و تمام.
این فایل رو که گوش میکردم هی برام واضح تر میشد که چقدر تنها بودن نعمته. من آدمی بودم که بشدت از تنهایی گریزان بودم. در واقع داشتم از دست خودم فرار میکردم. الان هر کجا تنهایی باشه استقبال میکنم و بشکن میزنم. با خودم گفتم ببین استاد و خانم شایسته چند قاره دورتر از ما دارند زندگی می کنند. اونم در یک محیط تقریبا ایزوله تو پارادایس. نه قوم و خویشی نه مهمان و دوست سرزدهای. اونوقت استاد باز برای اینکه تمرکزش بالا بره؛ فرکانسش تقویت بشه؛ الهامات رو بهتر دریافت کنه سوار آر وی شده و رفته یه شهر دیگه. نتایج اینجور بدست میاد. این تعهد ستودنیه. نه یکسال نه دو سال بلکه دو دهه است! ما هم داره قانون برامون روز بروز شفاف تر میشه و بقول استاد وقتی از مسیر خارج میشیم آلارم ها با شدت و صدای بلندتری بهمون هشدار میدن و باید در مسیر ماند و تکامل رو طی کرد؛ نتایج همین بودن و حضور در سایته؛ همین حال خوب و احساسه خوبه؛ همین هم صحبتی با افراد هم فرکانسه…
اذان هم داره گفته میشه و اینم نشانه ای در تائید حرفام! میخواستم بگم ببخش من نمیتونم مثل سعیده با آیه و کلام خدا باهات بحث کنم که اذان گفته شد. همینها از دلم گفتم چون نیازی نیست برای یه محاوره دنبال دلیل و برهان و حرفهای خاصی باشی. باز هم تشکر میکنم از لطف و سخاوتت حمید جان و منم متقابلا بهت تبریک میگم و اینم بگم شماره تو امروز خوشگلتر هم شده دوتا یم و دوتا صفر موزون و هارمونی. در پناه حق باشی رفیق. یا حق
عرض ادب احترام و آرزوی توحید بینهایت برای شما برادر توحیدی گرانقدر حمید حنیف پروردگار و بنده ی متعهد و مومن الله…
هرکجا که هستید با تمام وجود متعهد قوی و پر قدرت حرکت کنید در این مسیر توحیدی و الهی که اصل اساس پایه بنیان ریشه سعادتمندی رستگاری پرهیزکاری همین مسیر است و لاغیر این موضوع از ایمان هم برایمان گذشته است ولاغیر…
««حسبی الله»»
فقط خدا
فقط توحید…
در اَثنای مطالعه و پرداخت بها و جهادی اکبر برای هدفم و مسیرم هستم و تا جایی که بتوانم سایت رو دو دست و دندان چسبیده ام و با قلبم نگهداری اش میکنم و گفتم سری به سایت بزنم و کمی توحید تزریق کنم در وجودم ک هدایت شدم به کامنتهای قرآنی بینظیر شما و گفتم یک عرض ادب احترام تبریک خدمت بزرگوار و با سعادتتون داشته باشم و دعا کنم با تمام قوا همت قدرت نیرو انرژی فقط و فقط همین مسیر رو ادامه دهید تا بینهایت تا زمانی که در این دنیا زنده ایم و نفس میکشیم…
««الحمدلله رب العالمین»»
مبارکتان باشد این هزار روز توحیدی و زیبای شما و انشالله در ادامه قوی تر و آگاه تر و مسلط تر قرآن رو درک کنید و مکتوب کنید…
الهی امین
هرلحظه هم قدم با توحید زندگی کنید و لذت ببرید.
الهی امین.
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«ذَٰلِکَ مَبْلَغُهُم مِّنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَىٰ»
ﺍﻳﻦ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﻣﺮﺯ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺳﺖ؛ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺑﻪ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺍﻭ ﻣﻨﺤﺮﻑ ﺷﺪﻩ، ﺩﺍﻧﺎﺗﺮ ﺍﺳﺖ ، ﻭ ﺍﻭ ﺑﻪ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻳﺎﻓﺘﻪ ، ﺁﮔﺎﻩ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ (٣٠ نجم)
—————————————————————————
سلام و درود به شما خانم نوری گرانقدر ، امیدوارم که حالتون عالی باشه و همواره به نور هدایت رب العالمین وصل باشید.
بینهایت ازتون ممنون و سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمندتون.
در راستای آزادی زمانی ایام مرخصی ،تعهد گذاشته بودم هیچ زمان خالی رو از دست ندم و تا اونجایی که جا داره از زمانم استفاده مفید کنم. امروز صبح برنامه ام این بود که هر چقدر تونستم احساس لیاقت رو کار کنم. حدوداً 20-30 دقیقه از جلسه اول رو گوش دادم و یه سری نکات رو نوشتم. و دیگه افتادم گوشه رینگ ، و کلی چک و لگد خوردم از ذهنم که هنوز هم نتونستم کنترل ذهن کنم، و خاطراتی از سالهای بسیار دور رو بیادم آورد. و نهایتاً گفتم خدایا من هیچی نمیدونم الان هم ذهنم منو گذاشته گوشه رینگ، یه هدایتی بفرست من بتونم از این مرحله عبور کنم، قرآن رو باز کردم هدایت شدم به سوره نجم و رسیدم به آیه 30 . عملاً خداوند داره میگه بیخیال شو ، هر کس هر اشتباهی کرده این نهایت علم و آگاهی و دانشش بوده و فکر میکرده داره بهت کمک میکنه.
با عین حال از صبح تا الان هنوز نتونستم کنترل ذهن کنم. با اینکه عصر رفتم ساحل و دوباره چندتا از لایوهای پروژه خانه تکانی ذهن رو گوش دادم و پیاده روی کردم. اما هنوز گوشه رینگ بودم.
چند وقت پیش از طریق دو تا از دوستان عزیزم (که هر چقدر از ویژگیهای توحیدی شون بگم کمه) پیامهایی به دستم رسید. خیلی معجزه وار. «واقعاً معجزه وار»؛ هر دوشون خواب هایی رو دیده بودن، (جزییاتش بماند) پیامش برای من این بود که هر کسی هر بدی کرده رو ببخش و خدا برای تو کافیه. و مشخصاً این عبارت «حسبی الله» توی خواب هر دو عزیز بوده. که خدا برای تو کافیست.
چند دقیقه پیش بعد از نمازم از خداوند خواستم خدایا خودت یه چیزی بگو، من واقعاً کم آوردم ، بشدت دارم احساس بی ارزشی میکنم. یه چیزی بگو …
هر وقت با احساس منفی میرم سراغ قرآن ، خداوند متعال هر چی آیه عذاب الیم هست رو میذاره جلوم. عملاً داره میگه: «بنده من، با این احساس فعلی شما آلمست من هیچ گزینه ای جز عذاب الیم برات ندارم.»
چقدر این کنترل ذهن مهمه.
خلاصه اینکه اومدم سایت رو برای چندمین بار رفرش کردم و نقطه آبی شما رو دیدم .
و عبارت «حسبی الله»
تا چند ثانیه نمیتونستم کامنت رو بخونم، فقط فریز شده بودم روی این کلمه «حسبی الله».
کنجکاو شدم آیا من این کلمه رو توی کامنتم نوشتم که شما هم توی پاسخ تون نوشتین. دیدم نه، من هم ننوشتم. و خداوند از قلب و زبان شما و از طریق پاسخ شما داره بهم پیام میده.
چرا نمیتونی کنترل ذهن کنی مگه یادت رفته «حسبی الله»؟
از شما بینهایت ممنون و سپاسگزارم. نه فقط بخاطر کامنت ارزشمند تون ، بلکه از شما سپاسگزارم بخاطر اینکه اینقدر توحیدی و متعهدانه دارید تلاش میکنید و قلبتون رو جایگاه نور خداوند قرار دادین که کامنت شما مایه هدایت بقیه باشه. این کامنت پیام خداوند بود برای من.
از درگاه خداوند متعال بینهایت نعمت و ثروت و فراوانی و آرامش و سلامتی و موفقیت رو براتون درخواست میکنم.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
درود خداوند بر شما برادر توحیدی گرانقدر الهی هرکجا که هستید تمام وجودتون فریاد بزنه حسبی الله…
فقل حسبی الله
فقط خداست
فقط توحید است و
صدای او که أذآن است ولاغیر…
دوره ی احساس لیاقت رو وقتی کار میکنم بدشت باعث یادآوری خاطراتی میشه برایم که قشنگ ده سال از زندگی ام رو بخاطر مداری که توی اون بودم و بودن آدمهای عجیب غریب در اون مدار از بین رفت و ناخودآگاه خیلی ناراحت میشم و حالم بد میشه اما سریع به خودم میگم اینها همه تضادهایی بودن که باعث بشن من الان اینجا باشم در راه توحید و تاج بندگی رو به سرم داشته باشم اما وقتی فکر میکنم (میبینم شدت حِدّت و قدرت شرک )رو ساعتهای زیاد سکوت میکنم و ذکر الله رو میگم
دقیقا همینطوره یک شرک باعث میشه ده سال که چه عرض کنم یک عمر در تاریکی قرار بگیری و هیچ راه نجاتی نداشته باشه و وقتی هم مشرک هستی قطعا با انسانهای سمی إحاطه شدی و بدبختی رو بدبختی…
و وقتی دوره ی احساس لیاقت رو کار میکنم و به اهمیت توحید پی میبرم و اون خاطرات و سالهای زندگی ام رو به یاد میارم با تمام وجود فریاد میزنم«« حسبی الله»»
و با تمام وجود فریاد میزنم سپاسگزار باش عاطفه فقط سپاسگزار باش ادامه بده برو جلو فقط و فقط همین وظیفه بندگی رو انجام بده ولاغیر…
فقل حسبی الله…
دقیقا همینطوره جناب امیری توحیدی و گرانقدر دوره ی احساس لیاقت یک سری خاطرات رو به یاد ما می آورند که میفهمیم توحیدی و حس ارزشمندی و موحد بودن یعنی چی!!!
و بیشتر میفهمیم ک آری حسبی الله!!!!
و بیشتر میفهمیم که دلیل ناکامی ها نرسیدن ها نشدن ها نتونستن ها درجا زدنها ناراحتی ها و کوچک بودنها یعنی چی!!!!
پروردگارآ از علم حکمت آگاهی دانش خودت بر ما بیفزا،
پروردگارآ از جانب خودت نیرویی یاری دهنده نصیبمان کن،
پروردگارآ ببخش و ببخشای و هدایت گر هر لحظه یمان باش…
الهی امین
الهی و ربی من لی غیرک
««« حسبی الله»»»
بنام خداوند هدایتگر در هر لحظه
سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی شایسته شایسته و همه دوستان عزیز و توحیدی در سایت توحیدی خدا به همه مون آرامش شادی و روزی بیکران عطا کند به راحتی
امین
سلام آقا حمید عزیز خیلی دارم عجله ای برات مینویسم بعدا مفصل راجع به شما و کامنتتون مینویسم
همینقدر بگم که شما هم مثل آقای زرگوشی سعیده جان شهریاری علی خوشدل و …. خیلی از بچه زنگهای استاد بی نظیرید و کامنتتون و دنبال میکنم و الان که این کامنتو خوندم دوست داشتم بگم که ندای الله از طریق کامنت شما به من الهام شد که همه رو ببخش خدا برای من کافیست
مدتیه نزدیک به 6 ماه سر یه مسائل بی ارزش با جاریها به مشکل خوردم و من رها کردم ولی اونا دست بردار نیستند دیشب موقع خواب بهم الهام شد برو و به همه شون بگو دوستتون دارم و نوکر همه اتون هستم حق با شماست و خودتو خلاص کن هر چند که سخته ولی آرامش عجیبی تو این الهام بود بر خلاف میل خودم و همسرم میخوام یه برنامه بچینم و کدورتها رو برطرف کنم و مهم نیست در موردم چی بگن چون این از طرف خداونده و امروز صبح که این کامنتو خوندم بیشتر مطمئن و مصمم شدم که این کار و انجام بدم هم تو پاسخ به سعیده جان از آیه الهامی که گفته شده ببخش و هم پاسخ عاطفه جان و خدا برای تو کافیست و از دیشب تا به این ساعت که 27 مهر ساعت 11 و 20 دقیقه صبحه همش این جمله تو ذهنم تداعی میشه و خدا برای من کافیست و پشت این عمل من چه پادشاهی بزرگی هست
دوست عزیز از شما بی نهایت سپاسگزارم و خدارو شکر میکنم که تونستم این کامنت و ارسال کنم
سپاس بی نهایت
خیلی ببخشید با عجله و دست و پا شکسته شد
سلام به برادر عزیزم
خیلی خیلی عالی وبینظیرید.
من همیشه کامنت های شما رو میخونم و برام ایمیل میاد..
خیلی نکات مهم رو خلاصه مینویسید.وبرای من خیلی مفیده
چقدر زیبا نوشتید
فراوانی؛کمترین ثمره این موضوع اینست که لذت مالک بودن بر درآمدت رو احساس میکنی و خودت را مالک درآمدت میدانی…
و من در ادامه میگم وقتی بدهکاری نداری. آرامش داری ونگرانم نیستی که فروشت بالا باشه و تمرکزی و باآرامش روی خودت وبیزینست کار میکنی و همون آرامش قلبی و همراه توحید باعث رشدت در همه ابعاد شخصیتی میشه…
باز بینهایت سپاسگزارم از شما
موفق باشید
سلام و درود خداوند بر شما خواهر عزیزم
ممنونم از لطف و توجهتون دوست عزیز. خوشحالم که کامنت هام مورد استفادتون قرار گرفته است.تشکر میکنم از بازخورد مثبتی که ابراز کردید و با مثال زیبایی که زدید کامنت منو پر بارتر و کاملتر کردی و این نکته ای که اشاره کردید در واقع محرک من برای پرداخت اقساط و بدهی هام بود. و واقعآ تجربه زیبایی بود که آنرا برای همه عزیزانم آرزو میکنم. در پناه خدا باشید دوست عزیز.یا حق
بنام الله مهربان
سلام وهزاران درود به اسداله عزیز
خداراسپاسگزارم که امشب مرا به سمت کامنتت هدایت کرد چند روزه به فکرت هستم ومنتظر که کامنتی از نتایج ات را بخوانم شور واشتیاقم وصف شدنی نیست
از صمیم قلبم شما را تحسین میکنم وموفقیت ها یت را بهت تبریک میگم
اسداله عزیز خداراسپاسگزارم بهخاطر وجود ارزشمندت
به دستان پر مهر خدا میسپارمت وبهترین بهترینها را در هر لحظه برایت آرزو دارم
یا حق
سلام و درود خداوند برفهیمه عزیز
امیدوارم هر کجا که هستید در زیر سایه الطاف الهی شاداب و سلامت و سعادتمند باشید. ممنونم از لطف و محبت و همراهی همیشگی شما دوست عزیزم. منم از اینکه هدایت شدم به کامنت شما و اینکه از خودتون ردپا گذاشتید خیلی خوشحال شدم و ممنونم بابت پیام پرمهرتون که ناشی از سخاوت وجودیتان دارد. خداوند را شاکر و سپاسگزارم بابت وجود دوستان نازنینی چون شما که دارند روی خودشان کار می کنند و سعی می کنند که هر روز ورژن جدیدی رو از خودشان به جهان عرضه کنند و سبب رشد و گسترش جهان بشن.
برایتان در این مسیر زیبا بهترینها رو آرزو میکنم وبه دستان پر مهر و قدرتمند خداوند می سپارمتان. یا حق
حمد و سپاس خدایی را که تنها فرمانروای آسمانها و زمین است
سلام و درود و مهر خدمت استاد عزیزم
سلام و ارادت فراوان خانم شایسته عزیز
سلام و درود فراوان دوستان عزیزم
.
مثل همیشه باید سپاسگزار باشیم از استاد بابت اشتراک گذاری آگاهیهای زیبا.
من به محض اینکه اومدم توی سایت و دیدم فایل جدید آپلود شده بدون معطلی زدم روی فایل و وقتی دیدم 75 دقیقهست سریع دانلود کردم.همونطور که خود استاد هم گفتن باید مطلب مهمی باشه تا در موردش صحبت کنند،مطمعن بودم که آگاهی های ارزشمندی داره و باید با دقت هرچه تمام گوش بدم و درک کنم تا در عمل بتونم استفاده کنم،
.
نکتهایی که در مورد کامنت لیلای عزیز استاد مطرح کردن و در موردش صحبت کردن خیلی منو مجاب کرد تا بیام و بنویسم ،اون موضوع سپاسگزاری هستش،سپاسگذاری یکی از راههای جذب نعمت و ثروت نیست ،بلکه تنها راه ورود نعمت و ثروت به زندگی هستش،
اگر نعمتهایی که توی زندگی داریم رو نبینیم و سپاسگزار نباشیم محاله که نعمتی دریافت کنیم ,
وقتی تمرکز میکنی روی داشتهها و بابت اونها سپاسگزار هستی توجه میکنی به فراوانی و طبق قانون هم فراوانی رو تجربه میکنی و فراوانی به شکل نعمت های واقعی زندگی میشه ،توی کامنت لیلای عزیز وقتی شروع کردن به سپاسگزاری و سعی کردن به فراوانی توجه کنند از کوچکترین نعمت خدا هم به سادگی نگذشت و مثل ذرهبین میگشت دنبال موردی برای سپاسگزار بودن.
در واقع سپاسگزار بودن باید توی شخصیت آدم باشه و ب صورتی باشه که ناخودآگاه سپاسگزار باشی.
خب اولش شاید اینجوری باشه که خیلی توجه و تمرکز بذاری برای دیدن نعمت و فراوانی تا سپاسگزار باشی.اما وقتی این مسیر رو ادامه بدی سپاسگزار بودن میشه جزئی از شخصیتت و ناخودآگاه با دیدن هر چیزی سپاسگزاری میکنی ،
.
از خداوند مهربان فراوانی عشق و محبت و ثروت رو برای همه دوستان خوبم میخوام ،
بازهم ممنونم از استاد که وقت ارزشمند خودشون رو صرف توزیع آگاهیهای ناب کردن و مارو هم آگاه کردن .
ممنونم از لیلای عزیز که کامنت ارزشمند ایشون باعث شد ماهم بازنگری داشته باشیم به نعمتها و فراوانی و ویژگی سپاسگزار بودن رو در وجودمون نهادینه کنیم.
.
امیدوارم در پناه الله یکتا ،شاد،سالم ثروتمند و سعادتمند باشید.
سلام بر استاد بزرگوار و عزیزم
سلام بر خانم شایسته بزرگوار
سلام بر اعضای محترم سایت الهی
یادمه پارسال همین موقع ها خداوند بهم الهام کرد از کار نانوایی شروع کنم و رفتم مغازه دوستم و گفتم میخوام باهات کار کنم شرایط روحی خوبی نداشتم و اون ضربهایی که خورده بودم حرکت کردن رو برام سخت کرده بود خوب با عین حال حرکت کردم و ایمانمو نشون دادم کم کم خداوند سه ماه بعدش منو به این مسیر الهی هدایت کرد اعتماد به نفس و عذت نفسم نابود بود و نمیتونستم ارتباط برقرار کنم.
من از صبح وقتی که از خواب بیدار میشدم تا وقتی که میخواستم بخوابم به فایلهای رایگان و دوره عذت نفس گوش میدادم و امیدم رو از دست ندادم و نجواها رو رها کردم چسبیدن به فایل گوش کردن و خودم کم کم مسیر من عوض شد و کار دیگه ای رو شروع کردم چون استاد کار نانواییم دائم توی رسانها بود و آدم منفیی بود خداوند مسیر من رو از اون جدا کرد بعد از ماه ها من هدایت شدم به کار بهتری که الان دارم توش فعالیت میکنم الان وقتی که به گذشتم نگاه میکنم میبینم چقدر بهتر شدم چقدر با خودم صلح هستم امروز داشتم با خودم صحبت میکردم استاد باورتون میشه منی که اصلا حوصله صحبت کردن با خودم نداشتم امروز با خودم صحبت میکردم و به خودم انگیزه میدادم اون روابط دربوداغونی که با پدرم و زن بابام داشتم الان به رابطه ای تبدیل شده که روزی نیست من اونا رو نبینم و با خنده و شوخی و اینا نباشه در صورتی که قبلاً همش جنگ و دعوا بود اون بی ایمانیی که به خدا داشتم و میگفتم مگه خدایی هست اگه خدا هست نبایست روزگار من این باشه الان نگاهم به خدا عوض شده و باهاش تا میتونم عشق میکنم سخن خداوند رو بیشتر حس میکنم و سعی میکنم به الهاماتم توجه کنم منی که خدا رو اهل بیت میدیدم و شرک میورزیدم الان خدا رو یکی میبینم و هر روز به خودم میگم قدرت خدا داره چند روز پیش استاد یه نفر باهام بحثش شد و کار به جایی رسید که خطرناک شد با خودم گفتم قدرت خدا داره و اون هیچ غلطی نمیتونه بکنه و اصلا استاد باورتون نمیشه من از لحاظ ذهنی رهاش کردم همون ضربهایی که میخواست به من بزنه به خودش برگشت و الان تو خونه افتاده آره قدرت مطلق خداست که اونه که داره از طریق دستاش به من خدمت میکنه آدما مهم نیستن اون خدایی که از طریق اون آدما به من خدمت میکنه مهمه ستاد دیشب سر کار بودم یه پیک اومد رفتم اون خیابون یه حسی بهم گفت اینجا وایسا و زنگ بزن به اون فردی که سفارش داده بود همونجایی که ایستادم دیدم درست در خونه اون مشتری هستم و به راحتی اب خوردن خداوند منو هدایت کرد در خونشون استاد روزی نیست که صاحب کارم به من عشق نورزه اونقدر رابطه من با اون عالیه که خودم یه موقعهایی متعجب میشم و بعدش به خودم نهیب میزنم که ببین مصطفی خدا داره از طریق این آدم به تو عشق میورزه
استاد منی که دائم اخمو بودم و پر از غصهای گذشته و آینده الان روزی نیست که خنده نکنم و شاد نباشم و روزی نیست که بوسه به خودم نزنم منی که اونقدر ناشکر بودم الان صبح و شب شکرگذاری میکنم و هرچی توی شکر گذاریم نوشتم بهش رسیدم
استاد من دلم میخواست که خونه پدریم بابام خودش با دست خودش بدون اینکه من بهش بگم بره بزنه به نام من چون دوسداشتم اون خونه مال من باشه و نشستم توی شکرگذاری هام با خداوند اینطور نوشتم هر روز و شب که خدایا شکرت بابت اینکه خانه دارم و سند خانه ام به نام خودمه به الله قسم استاد چند هفته نگذشت که یه روز با زن بابام نشسته بودیم اون به من گفت بابا رفته دفتر اسناد و خونه رو بعد از فوتش زده به نام تو و خیالت راحت استاد خونه پدر من توی یکی از بهترین جای شهرمون هست و میلیاردها قیمتشه اونقدر این حرفی که از زبون زن بابام شنیدم برام واضح بود که زیاد هم خوشحال نشدم چون من خودم میخواستم و میدونستم که خداوند بهم میده و همونجوری که توی شکرگذاری و نوشته بودم همونطور خداوند از طریق دستش بهم گفت بخدا استاد از زمانی که اومدم تو این مسیر هر چی که خواستم خدا بهم داده خوب خواستم بهم داده بد خواستم بهم داده ازش ممنونم بخواطر اینکه شغلی هم که دارم اون از طریق درخواستی که کرده بودم بهم داد استاد من چون وزنم رفته بالا رگ سیاتیکم گرفته و فکر میکنم دیسک کمر باشه و شرایط اینکه کارهای سنگین بکنم ندارم به خدا میگفتم خدایا شغلی میخوام که راحت باشه من بتونم انجامش بدم و میگفتم و ذهنم میگفت حالا داریم مگه و امروز همون روزه که اون شغل رو دارم و حتی اون صاحب کارم هم خودم میخواستم اینطور باشه
استاد منی که از بیرون رفتن از خونه خودم میپرسیدم الان به راحتی میرم بیرون کارهای خودم رو انجام میدم و لذت میبرم
استاد منی که حتی همین کامنت نوشتن میگفتم چی بنویسم امروز به خودم گفتم من باید بنویسم و خدایا کمکم کن و شروع کردم به نوشتن با اینکه ذهنم مقاومت شدیدی داره ولی من میخوام ازین به بعد کامنت بنویسم فارغ از نگاه بقیه و ذهنیت الآنم
استاد از وقتی با شما شروع کردم هر چی باعث شده صدای شما توی گوش چپم نباشه رو گذاشتمش کنار نه تلویزیون میبینم نه توی رسانه جایی فعالیت دارم نه آهنگ گوش میکنم فقط فایلهای شما و سایت الهی اون استاد الان دماهوخورده ای دیگه میشه یک سال که من به صورت مداوم با شما هستم وقتی که دیگران در مورد اخبار و رسانها صحبت میکنند اصلا نمیفهمم اونا چی میگن و برام مهم هم نیست چون من آنقدر صربها خوردم ازین رسانها که دیگه برام درس عبرتی شده که نرم سراغش
چند مورد دیگه هم هست که منفی هست تو زندگیم مثل مداحی کردن و چنتای دیگه که سم هستن اونا رو هم میخوام با یاری خداوند و با خیال راحت برای همیشه ازشون خداحافظی کنم
راه یکیست اونم راهی که پیامبر خدا بهم نشون داده
اون وعده ای که خداوند بهم پارسال تو اوج سختیهای زندگی که هیشکی نداشتم هیچی نداشتم خدا بهم گفت برو توی سایت استاد عباس منش و فایلهاشو دانلود کن و گوش کن و فقط تو با استاد عباس منش باش بخدا هنوزم هستم و تا بمیرم هم هستم به خودم قول میدهم تا وقتی که زنده ام باشم و هر روز به خودم این نهیب رو میزنم اگر میخوای بری توی بهشت میتونی و باید به حرفهای استاد عباس منش عمل کنی
دلم میخواد استاد قانون آفرینش داشته باشم تلاش خودم رو میکنم و جلسه اولش رو میخرم و اونجا براتون کامنت مینویسم
مثل اینکه خانم لیلا عزیز تو اون همه سختی تونسته تغییر کنه منم میتونم
به قول خودتون استاد تمرین سپاسگذارم معجزه میکنه من الان بیشتر چیزایی که دارم از قبلش سپاسگذاری کردم و بهشون رسیدم
سپاسگذارم از شما دوستان و استاد بزرگوارم که وقتتون رو برای خوندن کامنتم گذاشتید
براتون آرزوی موفقیت ثروت سلامتی شادی و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم
سلام مصطفی، این جمله ات که نوشتی من با خودم حرف میزنم ، خیلی خوبه من یک ماهی هست خودم برای خودم همدرد میشم همدری که وجود نداره ، همدردی که گدایی میکردم از دیگران، و این باعث میشد همه من رو یه آدم آویزون حس کنن.
از یه بعد دیگه روبه روی خودم میشینم میگم مریم دورت بگردم چته، حرفم رو به خودم میزنم.
بعد برای حرف هام یه عنوان پیدا میکنم
بعد زاویه دیدم رو باهم میچرخونیم و از یهجهت دیگه به اون اتفاقات نگاه میکنم .
و به مریم میگم ری جون نگاه اینطوره و اینطور هم دردی میکنم با مریم دلداریش میدم، تحسینش میکنم ، حق رو میدم بهش.
تمام چیزهایی که بیرون از خودم دنبالشم و پیدا نمیکنم.
چقدر هم لذت بخش که خودم رو همدردی میکنم.
مصطفی یه چیزی الان به دلم افتاد ، اینکه شما بعد اینکه با خودت حرف زدی ، اون عشق از دیگران به شما رسیده.
الان من گدای عشق و همدردیم، این که گفتی همکارت بهت عشق میده، تو من یه تلنگر شده که مریم بانو شما با خودت همدردی کن به خودت عشق بده، این یعنی اینکه شما لایق عشقی لایق همدری هستی بعدی یکی مثل اونکه به مصطفی عشق داده میاد و به تو هم عشق میده.
پس مریم جونم اول از خودت برای خودت ارزش قائل باش خودت رو لایق عشق بدون بسه مری گریه بسه همش برای خودت اتفاقات بد تجسم میکنی،
مری جان ببین مصطفی اول خودش به خودش عشق داده با خودش صحبت کرده، و بعدش که حس لیاقتش رو تق کزده، دیگران هم باهش عشق دادن،
پس برو مریم و روی احساس لیاقتت کار کن ، مریم تو میتونی ، تو هر چیزی خواستی خدا بهت داده ،
تو میتونی دورت بگردم.
مصطفی ممنون بابت کامنت قشنگت
با عرض سلام خدمت شما خانم مریم عزیز
خداراصدهزار مرتبه شکر که خداوند از طریق کامنت بنده شما رو راهنمایی کرد
مریم جان خیلی خوشحالم ازینکه کامنتم براتون مفید بود
آره مریم جون زندگی رو زیاد جدی نگیر دلتو بزن به دریا و کوچه علی چپ و شاد باش
یه موقعهایی توی زندگی هست مریم جان آدم باید خودش خودشو بخندونه مثلاً یه گل رو ببین و ازش تعریف کن و باهاش حال کن اون لبخند رو هیچ وقت فراموش نکن
من خودم توی خونم یه قناری دارم باورت نمیشه اونقدر با اون قناریم حال میکنم سر به سرش میزارم باهاش حرف میزنم خلاصه میخندم دیگه میخندم
مریم جون شما انسان با لیاقتی هستی شما هم انسان ارزشمندی هستی که الان اینجا توی این سایت الهی هستی
پیشنهاد من به شما اینکه تا میتونی به فایلهای استاد گوش بده بزار خداوند از طریق استاد باهاتون صحبت کنه خیلی عالییییه
سلام مصطفی.
پیامتون رو خودندم، اونجا که گفتید یه پرنده دارید و اینکه با اون حسشون خوبه.
اینجا برای من یه باوری ایجاد که عشق و محبت حتما قرار نیست که حتما از یه انسان به آدم برسه( بعد از اینکه عشق خودمون به خودمون تو الویت باشه)
میشه از طریق حیوانات درختان و خورشید هم این عشق و احساس خوب رو گرفت
سلام دوست هم فرکانسی من
خیلی زیبا بود
تبریک میگم به شما
انشالله موفق باشی
دعا میکنم بهترین ها برای شما باشه .
خدا راشکر
خیلی خوشحالم از اتفاقات خوبتون
چقدر قانون قشنگ عمل میکنه .
چقدر خوبه که قانون عمل میکنید .
خدا را شکر بابت اینکه با شکر گذاری وعمل به قانون به خواسته ها تون میرسید .
خیلی خوشحال شدم بابت نتیجه هاتون .
الهی شکر
الهی شکر
الهی شکر
سلام دوست عزیز
خیلی خوشحالم با استفاده از قانون و سپاس گذاری و نوشتن آرزوهات به تمامی خواسته هات رسیدی.
مخصوصا رابطه خوبت با زن پدرت و از همه مهمتر اینکه سند خونه به نامتون شد.
براتون بهترین ها رو آرزومندم و امیدوارم هر چه زودتر دوره قانون آفرینش رو هم خریداری کنید.
سلام نیلوفر عزیز
سپاسگذارم ازتون که وقت ارزشمندتون رو گذاشتید و کامنت بنده رو خوندید و برام نوشتید
واقعا نوشتن معجزه میکنه خانم نیلوفر من دیشب بخش اول قانون آفرینش رو خریدم از سایت یعنی یکی دوساعت بعد از کامنت نوشتن در سایت من پریروز میخواستم این دوره رو تهیه کنم که به مشکل برخورد کردم و دیشب مشکلم حل شد و دوره رو تهیه کردم
سپاسگذارم ازتون که پاسختون به کامنتم باعث شد انگیزه برای انجام دادن تمرینهام بیشتر بشه
وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ ۖ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ
و هنگامی که پروردگارت گفت ؛ اگر سپاسگزار باشی قطعا تو را افزایش میدهم و اگر کفر بورزی همانا عذاب من شدید است
سلام استاد جونم
باورتون میشه 2 روز پیش خواهرم گفت تو اینستاگرام در مورد دوره جدید خانه تکانی ذهن صحبت کردین و من تو دلم گفتم کاش استاد تو سایت هم صحبت کنه چون من اینستاگرام ندارم و این خواسته سریع اجابت شد
خدایا شکرت
من همین که سایت و باز کردم که گام بعدی و ببینم ، نگاهم که به بنر سایت افتاد اشکم جاری شد از قوانین ثابت خداوند
خداوند اجابت میکنه در خواست هر بنده یی که باورش کنه و طبق قوانین عمل کنه
من بار اولی که کامنت لیلا عزیز و خوندم فقط اشک ریختم از تحولی که در زندگیش توضیح داده بود
و سپاسگزار لیلا عزیزم که با عشق و دست دلبازانه مسیر رشد و تغییر شو نوشته .
استاد سپاسگزارتم برای این فایل بینظیر که سراسر آگاهی بود
دیشب به خواهرم گفتم که خداوند در قرآن گفته در هر زمانه یی پیامبری میفرستیم به زبان همون آدم ها که راه و بهشون نشون بده و به نظر من شما پیامبر هستین
نه اینکه خدا شما رو انتخاب کرده باشه بلکه شما خدا رو انتخاب کردین و هم خودتون رشد کردین هم باعث رشد انسانها شدین
استاد شما بینظیرید
خوشحالم خیلی خیلی خیلی زیاد که به شما هدایت شدم
هر بار هر فایلی که گوش میدم بهتر اصل و از فرع در زندگی ام تشخیص میدم
بیشتر توحیدی فکر میکنم و توحیدی تصمیم میگیرم و توحیدی عمل میکنم
سپاسگزارتونم
چقدر فرکانس شما بالاست که آدم میخکوب میشه با کلامتون
من با تضادی که چند ماه پیش بهش برخورد کردم خیلی بهتر خودم شناختم و چقدر راحتر تونستم کنترل ذهن داشته باشم خداروشکر
دیشب در حال بررسی یک موضوع خیلی مهم در خودم بودم و شب قبل از خواب تو ستاره قطبی از خدا خواستم که هدایتم کنه به راه حلش و مسیر و بهم نشون بده
الله اکبر از جریان هدایت که مثل یک رودخانه پر سرعت و نامحدود همیشه جریان داره و من با کنترل ذهن و ماندن در احساس خوب صدای این موج خروشان رو میشنوم و زیبایی این رودخانه رو میبینم
صبح که شروع کردم به نوشتن ستاره قطبی ، همینجوری آگاهی بود که می اومد و من این خیلی خوب درک کردم وقتی آگاهی از جانب منبع الله باشه فقط جریان داره
اصلا نیازی به زور زدن نیست
اینقدر جریان قوی و زیاد که فقط جاری میشه
با دریافت اون آگاهی های خالص و ناب قلبم که به وسعت آسمون شده بود که وارد سایت شدم بعدش و از همون فرکانس بیشتر شد طبق قانون و با این فایل رویایی روبرو شدم
استاد جونم خودتون میدونید چه دوست چه دشمن همه مشتاقانه منتظر دوره های شما ، فایل های شما همیشه هستن
دشمنان تون هم به این علم رسیدن که با دنبال کردن شما حالا با هر نیتی که دارن ، جریانی از خیر و برکت در زندگیشون جاری میشه
وقتی تو دوره های مختلف اشاره میکنید که برای منطقی کردن، الگوهای مناسب پیدا کنید
من تنها الگویی که در همه زمینه ها دارم شما هستین
و هر بار از هر زاویه یی که شما رو بررسی میکنم که از شما الگو برداری کنم متحیر میشم از این همه ایمان در عملی که داشتین
چقدر زیاد سپاسگزاری ظرف آدم و بزرگ میکنه
تو قرآن هر جا خداوند مثالی از نعمت زده بلافاصله به سپاسگزاری اشاره کرده
خیلی حالم عالیه و خوشحالم از مسیری که هر روز به شوق حرکت و فهم بهترش ادامه میدم و هر روز شاهد بهبود شخصیتم و انعکاس جهان هستم
استاد عزیزم سپاسگزارتم خیلی خیلی خیلی
با فرکانس قلبم عاشقتونم