عمل به قوانین خداوند، چگونه زندگیمان را متحول می کند - صفحه 24

743 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سارا صارمی گفته:
    مدت عضویت: 2103 روز

    سلام به استاد عزیزم ، خانم شایسته عزیزم و دوستان ارزشمندم

    استاد این فایل ، یک دوره هست که شما گذاشتین ! اصلا آگاهی هاش بی نظیره ! از صمیم قلبم از شما سپاسگزارم . و البته درسته که یه مدت طولانی فایل نذاشتید اما کیفیت این آگاهیها طوری هست که اگر من هر روز 5 دقیقش رو گوش کنم و بخوام درک کنم و عمل کنم حدود 20 روز طول میکشه … پس توی همین قسمت یه نکته داریم که فقط به کیفیت هر چیزی دقت کنیم و برای رشد کیفیت تلاش کنیم .

    توی این کامنتم من در مورد یه ربع اول فایل می خوام بنویسم که گوش کردم و نکته برداری کردم :

    استاد از کامنت لیلای عزیز شروع می کنن و این موضوع مطرح میشه که خیلی از ماها شرایط سخت رو تو زندگیمون تجربه می کنیم به این دلایل :

    از قوانین جهان هستی آگاه نیستیم

    آگاهانه از قدرتی که خدا بهمون داده استفاده نمی کنیم

    و وقتی قوانین رو استفاده نمی کنی و حواست به کنترل ذهنت نیست ، وقتی نمی دونی با افکاری و فرکانسهایی که داری به جهان هستی ارسال می کنی داری این شرایط رو برای خودت رقم می زنی ، اون وقت هست که سر درگم توی اون فرکانس نامناسب ادامه میدی و هی شرایط رو برای خودت سخت تر می کنی .

    غافل از اینکه خداوند به ما آزادی و قدرت داده که بتونیم هر چی می خوایم تو زندگیمون خلق کنیم … خیلی از ما ها نمی دونیم این قدرت و آزادی رو داریم ، بخاطر همین خیلی راحت تحت تاثیر شرایط و جامعه قرار میگیریم و افکاری رو می فرستیم که شبیه جامعه هست ، افکاری که به ما گفتن ، باورهای محدود کننده ای که توی ذهنمون هست و بخاطر همین شرایط سخت میشه .

    پس نتیجه گیری مهم اینجاست که : اگر کسی شرایط سختی داره ، به این معنی نیست که حتما باید سختی بکشه تا بیدار بشه ، به این معناست که قانون رو نمی دونه ، به این معناست که نمی دونه چه قدرتی داره ، به این معناست که به راحتی اجازه داده برگی باشه در باد و جامعه و هر چی از گذشته اومده اون رو رهبری کنه .

    من همین قسمت فایل رو در مورد مشکلات خودم بررسی کردم و تطبیق دادم ، توی مشکلاتی که توی روابط دارم و می بینیم که کاملا برخلاف قوانین عمل می کردم ، اصلا تفکراتم دقیقا برخلاف قوانین جهان هستی بوده ! و برای همین هم نه تنها نتیجه ای نمیومده تازه هی بیشتر در مشکلاتم غرق میشدم !

    – یعنی دیگه به جای اینکه بخوام دنبال اثبات خودم به بقیه و ساختن رابطم با بقیه باشم باید باید باور کنم مهمترین رابطه ما ، رابطه ما با خودمون و خدای خودمون هست. یعنی ما باید روی این رابطه حساب کنی و این رابطه رو بسازیم

    – یعنی دیگه به جای اینکه هی بچسبم به حفظ عوامل بیرونی ، باید بپذیرم همه چیز توی زندگی مادی گذراست و رها تر باشم

    – یعنی دیگه باید مسئولیت حس خوبم رو خودم بپذیرم و بدونم خودمون توانایی رسیدن به حس خوب ولذت بردن رو داریم ، چه جوری ؟ با دیدن نکات مثبت زندگیمون، خودمون و اطرافمون و همین کافیه !

    – یعنی دیگه بپذیرم که وظیفه خودمه که زیباییها و نکات مثبت خودم رو ببینم و خودم از نظر خودم قابل تحسین باشم و دیگه نیازمند تحسین بقیه نباشم .

    و ….

    پس تا این مرحله منم بیام مثل لیلای عزیز شروع کنم این آگاهی ها رو عملی کنم ، از چیزای کوچیک به حس خوب برسم ، به حس ارزشمندی ، به دیگه دنبال راههای سخت و ضجر کشیدن نباشم که ارزش نتایجم بره بالا ، که اینطوری حس کنم منم لایقم ، چون فقط باعث میشه بیفتم تو سیکل معیوب ، یعنی نه تنها رسیدنی وجود نداره بلکه هی شدت سختیها بیشتر میشه و تو هی بیشتر باید ثابت کنی !

    همین الان با نوشتن این موارد کلی حالم خوب شد ، دیگه باید تلاش کنم برای اینکه این مطالب به تفکرات غالب من تبدیل بشن .

    استاد واقعا ممنونم برای این فایل … حالا فعلا روی این قسمت متمرکز باشم ، بعد دوباره میام درکم رو از آگاهی هایی که در ادامه فایل هست می نویسم

    انشالله که خداوند همه مون رو هدایت و کمک کنه…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1841 روز

    سلام

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    استاد نورانی من شما بینظیری واقعا شاید اونقدری که باید نمیتونم بیان کنم اونقدری که باید نمیتونم تشکر و در قالب کلمه جای بدم برای شما ولی مطمئنم که بقول خودتون فرکانس میتونه عامل انتقال عشق و تشکر و قدردانی من از شما باشه

    من تمام نکاتی که یاادداشت کردم و درباره بعضی هاش تجربه هامو میگم و کامنتمو مینویسم چون میدونم نوشتن چه تاثیری روم گذاشته و ردپام خیلی کمکم کرده و بهم انگیزه داده برای ادامه دادن در سایت

    راجع به قوانینی که اول فایل صحبت کردین و تکرار و تکرارش چقدر کمک دهندست من با خواهرم دقیقا همین دیشب داشتیم راجع بهش میگفتیم

    خواهرم گفت یسری کارها رو اینقدر تکرار کردیم ناخوداگاه انجامش میدیم پس ببین اگه حرفهای استاد و بارها و بارها برای خودمون تکرارش کنیم اونم میشینه تو ناخودآگااه ما و نتایج همینطوری پشت سر هم میاد

    سوالای خوب بپرسیم تا جهان مارو هدایت کنه به جوابش

    چیطوری میتونم ازین که هست بهتر بشم و تغییرات بیشتری و ماندگار تری داشته باشم؟ چیکار کنم که راحت تر ذهنمو کنترل کنم؟ چیکار کنم خوش بگذره؟ چیکار کنم این مسئله رو و چیجوری حلش کنم؟ از کدوم مسیر برم بهتره؟ الان باید چیکار کنم؟ فلان جا برم؟ فلان چیز و بخورم؟ فلان حرف و بزنم؟ و…. تمام اینها سوالاتی بود که با یکبار گفتنش جهان هدایتم کرد به جواب راحت و آسون و ازون به بعد همیشه دارم تو زندگیم ازشون استفاده میکنم خیلی بیشتر ازین و هربار کاربردش مربوط به همون شرایط هست اوایل فکر میکردم کار خیلی سختیه و خیلی باید متمرکز بشم تا برسم به جواب اما هربار با انجامش از سری قبل راحت تر بوده خدا رو شکر

    اگه در مسیر درست باشیم حتی دشمنان هم باعث پیشرفت ما میشن اگه ما راه خودمون و بریم و توجه نکنیم

    ازین مورد یکی دو تا الگو قوی دیدم در اطرافم که داستانش و نمیتونم بگم اما محکم تو ذهنم ثبت شد و همون بار هم گفتم عدو شود سبب خیر اگه خدا خواهدد و بارها مثال و الگوهایی که استاد راجع به خودشون یا کسایی که همچین تجربه ای داشتن و برای ذهنم گفتم و در مواردی که باعث شده یکی با کارش بخواد منو اذیت کنه و یا رو حساب خودش بخواد جلوی پام سنگ بندازه رو با این دیدگاه برای خودم خنثی کردم اینکه تا خدا نخواد برگی به اذنش از درخت نمیفته و ادمها نمیتونن تو شرایط ما تاثیری بزارن و…. خونه دوستم بودم مادرش بهش گفت این لباس چقدر بهت میاد دوستم گفت باشه حالا ببین میتونی چشم بزنی یا نه؟ منو خواهرم پق زدیم زیر خنده حالا نمیتونستیم قضیه چشم زخم و براشون بگیم که واقعیت نداره و اینا ولی من گفتم مگه مادرم ادم چشم و میزنه؟ هم خودش هم مادرش تایید کردن که چشم مادرش شوره من قبل اینکه اصلا با استاد آشنا بشم و فایل معرکه چشم زخم و گوش بدم نمیگم اصلا اما به جرات میگم با درصد بالایی قبول نداشتم چشم زخم رو و خب طبیعتا در بیشتر موارد روم تاثیر نداشت برای همین ناخواسته اون حرف و زدم و بعدش برای خودم تایید کردمش که ببین باورها چه در جهت درست چه در جهت غلط اتفاق میفته برای کسی که باورش داره اون حرف و

    آنچه رو که روش کنترلی نداری بهش توجه نکن و اونچه که روش کنترل داری روش تمرکز کن

    راجع به این موضوع دقیق شایدم نتونم مثال و تجربه ای از خودم بگم ولی این موضوع اومد به ذهنم چون در رابطه با احساس و شکرگزاری هم خیلی تو فایل صحبت کردین

    اتفاقا کلن این چند روز قبل گوش دادن فایل با خودم که خلوت کرده بودم دیدم خیلی از مواقع از ته دلم خدا رو شکر میگم و احساسم عالیه حتی برای شرایطی که ظاهرش شاید هیچی نباشه و برعکس شاید ظاهر قضیه نگران کننده باشه برای بقیه ولی من همون لحظات و خیلی لحظه های دیگه با احساس عمیق و از ته دلم خدا رو شکر میکردم بلند بلند برای خودم نه شکرگزاری به حالت آه شکرگزاری عمیق حتی یه جاهایی اشک شوق میخواستم بریزم تاکیید میکنم اون لحظه نه به موضوع خاصی توجه کردم نه اتفاق خاصی افتاده برای حال عالی درونم و این احساس جدیدی در من بود بعد اینهمه مدت بقول لیلای عزیز از بینیازی به بینیازیی برسی و وقتی استاد در ادامه فایل گفتم اگه احساست خوبه احساس واقعیت و آرامش داری در مسیر درستی الان با تمام وجود خدا رو شکر میکنم که خدایا واقعا شکرت که من در مسیر درست قرار دارم

    احساس ارزشمندی تون به این گزه نزنید که دیگران راجع به شما چه فکری میکنن

    این موردم یادمه داشتم چند روز پیش با خواهرم راجع بهش حرف میزدم میگفتم من خیلی تغییر کردم قبلا ادمهای ارزشمند رو ارزششون و تو جایگاهشون میدیدم و برام مهم بود اون شخص خاص درمورد من چه فکری میکنه ولی بمرور از رفتار م و احساسم متوجه شدم که این مورد در من حذف شده مثلا برای این دوستم تیپ وظاهر و اتوی لباس خیلی مهمه اوایل که میرفتیم خونه شون کلی وقت میزاشتیم به خودمون میرسیدیم که مثلا پرچمش جلوی شوهرش بره بالا اما از یه جا به بعد دیدیم ما رو دوره عزت نفس کار کردیم خواهرم رو دوره احساس لیاقت و خب کلی استاد هربار تو فایل های مختلف راجع به این موضوع صحبت کردن اگه میخوایم نشون بدیم واقعا تغییر کردیم باید در عمل ثابت کنیم و نمیدونم دقیق چند وقت هست که حتی همون یه رژ لبی هم که میزدیم حذف شد تمام ظاهری رو انتخاب میکنیم که باهاش راحتیم و جالبه از وقتی اینو پذیرفتیم عمیقا انگار دوستمم پذیرفته و از همه ادمهای دورش رابطه ش باما بیشتر شده و حتی با اینکه راحتیم باهم حتی به شوخی یکبارم نگفته چیزی در این باره بهمون و خب مثال های این مدلی خیلی دارم خدا رو شکر برای تغییرم

    ببین چقدر برات مهمه دیگران دربارت چه فکری میکنن یا چه حرفی حتی در جهت مثبت

    دقیقاااا استاد ماهرانه به این موضوع اشاره کردین چون همونطور که بالاتر گفتم خیلی خیلی روی خودم کار کردم درباره اینکه مهم نباشه بقیه چه فکری در موردم میکنن ولی در جهت مثبت منو گول میزد و همراهم بود تا شاید همین اوایل امسال بعد کم کم خدا هدایتم کرد پیداش کردم که اینم باگه این که عادت بدم ذهنیت دیگران و در مورد خودم در جهت مثبتش مثال میزنم همیشه لذت میبردم ازینکه پیش بقیه تو جمع دوستان یا حالا اطرافیانم ادم پایه ای نام میبردن ازم و من در این جهت یه وقتایی که حتی حوصله نداشتم خودمو گول میزدم با این برچسب و میرفتم بیرون یا تفریح یا مهمونی یا هرچی و ذهنمم یاد گرفته بود اینجوری گولم میزد که خب داره خوش میگذره دیگه مجبورم که نکردن یا وقتایی که خسته بودم میگفتم عیب نداره خوش میگذره میام استراحت میکنم و ته ذهنم اون صدایی که میگفت داری بخاطر اینکه دیگران بهت بگن ادم پایه ای هستی رو سرکوب میکردم نمیزاشتم صداش بیاد بالا بعد کم کم با کار کردن بیشتر با احساس بهتر و ارامشی که برای خودم داشتم میساختم و هنوزم دارم همین روش و میرم بیشتر به احساسم توجه کردم و میدیدم اون الان چجوریه اگه احساسش خوبه همون سمت میرفتم اما اگه احساسش خوب نیست و میخواد با ظاهر خودش و خوب نگه داره میپیچیدم جلوش مثال میزنم بازم با خودم میگفتم این دوستم هربار منو خونش دعوت میکنه منو سفرهای خارجی میبره منو به حریم شخصی زندگیش دعوت کرده پس یه جاهایی از خودم بزنم برای اینکه این وضعیت پایدار باشه و اینجوری جبران کرده باشم مثلا اگه پرویید بودم و بیحال خسته میگفتم اشکال نداره پاشم برم بیحالمو براش ببرم بدونه من تو هر شرایطی اکی ام پیشش باشم و بخاطر اون میرم و هرچیز دیگه که زیاده بخوام بگم ولی این اواخر یاد گرفتم احساس لیاقت و ارزشمندی برای خودم داشته باشم و بدونم خدایی که هربار تو هر برهه ای ادمهای مختلف وارد زندگی من کرده و هربار از هر طریقی چه خودم چه دیگران بهم عشق داده خوشگزرونی داده بازم میده ادم قضیه مهم نیست من از سهم خودم احترام عشق و دوستی رو به جای میرم اما نه تحت هر شرایطی خدا هم از سمت خودش بقیه کارها رو هندل میکنه و زندگی من بینهایت قشنگتر شد ازون به بعد همه چیز واقعی تر شد عشق خودم به خودم و بقیه به من بیشتر شد بدون اینکه بخوام کاری انجام بدم اگه الان نمیخوام جواب زنگی یا تماسی حتی عزیزترین فرد زندگیم باشه و ندم خوب نمیدم بعدا بهش میگم که یکم حال نداشتم حال روحی اگه نخوام فلان جا برم حتی اگه بهشت باشه و برام فرش قرمز پهن کرده باشن نمیرم مگه موقعیت ها تموم شد نی هست اصلا؟؟ تو یه بهشت دیگه با فرش قرمزهای بیشتری وقتی حسم گفت برو میرم و تمام صحبتهاتون و با جون و دل درک کردم اصلا اینکه رفتین تو اروی با فاصله یکساعتی از پرادایس و جدا جدا با مریم جان بدون اینکه حستون تغییر کنه هرکدوم کارهاتون و کردین و چیزی عقب نیفتاد اصلا بیفته مگه دیر شده؟؟؟ اصلا مگه داریم همچین روابطی؟؟ چجوری اینو به ذهنم نشون بدم با دیدن روابط عالی استاد و مریم جان که هنوز عزیز دل استادن و هنوز سبک زندگیشون تغییری نکرده هیچ هربار پیشرفت بیشتر عشق بیشتر و بقول لیلا جان بی قید و شرط….

    اینکه گفتین هربار دلم میخواد (یعنی بهم الهام میشه) که الان فایل بزار میزارم نزار نمیزارم من قبل این داشتم میگفتم خدایا اینقدر فایل ها همزمانی داره اینقدر در تمام این مدتی که فایل نزاشتین فایل هایی که بهش هدایت شدیم همونی بوده که باید باشه اصلا مگه چیزی کم و کسر هست؟ مگه ما هربار نیاز به فایل جدید داریم؟ بقول اصل خارپشتی همینی رو رو سایت هست همون یدونه لایو یدونه سریال زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا همون یدونه توحید عملی رو یاد بگیریم چطور زندگی کنیم گل و زدیم

    در رابطه با بخشی که در مورد اینکه بقیه تحریکتون میکنن که مناظره کنین

    من تغییر و در خودم وقتی فهمیدم که من عصبی و واکنش گرا که دنبال شر بودم دنبال بحث و تیکه پرونی وقتی چند وقت پیش تو گروهمون با یکی از دوستام شرایط خودمو دیدم کلی به خودم افتخار کردم

    داستان ازین قرار بود دوستم تو اکیپمونه پسره و سنش کمه تازه میخواد بره سربازی و خوب بخاطر شرایط و اوضاع پیش اومده و کلن این موضوع که اکثر پسرا سربازی رو دوس ندارن روحیاتش بهم ریختس و چند وقت پیش اومد گفت حوصلم سر رفته بیاین حرف بزنیم و اینا یکم سر به سرش گذاشتیم و من دیدم هرچی باهاش حرف میزنم پرخاشگرانه جواب میده و میخواد حرص منو بی دلیل در بیاره چون به شوخی گفتم من بهت گفتم برو سربازی؟ و گفت عصبی شو میخوام عصبی بشی من از فضایی که داشت سمی میشد فاصله گرفتم ولی دوستای دیگمون داشتن حرف میزدن و من مخاطب حرفهام اونا بودن دیدم همین دوستمون هی داره تاکیید میکنه چرا عصبی نمیشی؟ ای بابا عصبی شو دیگه شوخی خنده هرچی بود کار ندارم فقط ری اکشن من تعجب بود و سعی کردم قضاوتش نکنم و محیط و ترک کنم و جوابش و ندم واقعا هم ذره ای عصبی نشدم بیشتر تعجب کرده بودم و بخودم افتخار کردم چون اصلا من قبلی این شکلی نبود یادمه در رابطه با مثال کامنتی که زدین در طول این سالها اصلا تو سایت کامنتی بر علیه شما و یا به ضد شما ندیدم فقط برای اولین بار پارسال دیدم یه دوستی یه کامنتی گذاشته تو لایوی که با استاد عرشیانفر داشتین راجع به مسائل حال حاضر اون موقع که سال 1401 بود میگفتین و ایشونم توضیح داده بود که من از دوره های شما خیلی نتیجه گرفتم و ولی این موضوع و حرف شما رو قبول ندارم که نباید با چیزی جنگید و ازین حرفا من اولش اینقدر وسوسه شدم و بالا پایین پریدم که برم جوابش و بدم حتی کامنتشم کامل نخوندم چون همون اول جوابی به ذهنم رسید که بنظرم منطقی بود بعد با خودم دقیییقا یادمه گفتم ندا اعراض کن مگه استاد خودش این کامنت و منتشر نکرده؟ اگه میخواست اصلا نشر نمیکرد این به این معنیه ایشونم اعراض میکنن نه فرار این دو تا موضوع فرق داره اگه قرار بود فرار کنن و جلوی خودشون و بگیرن کلن کامنت و منتشر نمیکردن پس توام تو همین فایل یاد گرفتی با جنگیدن با چیزی اونو بیشتر میکنی ازون موقع به بعد بود که دیگه سمت این موضوعات نرفتم با اینکه میگم اصلا ادمی بودم این چنینی تو فضاهای مجازی مثل اون زمان بیتشتر فیس بوک بود دوره من میرفتم میگشتم ببینم کی حرفی خلاف دیدگاه من یا کسی که طرفدارشم زده سریع ری اکشن میدادم و اینقدر کل کل میکردم که در بیشتر موارد من پیروز میشدم بظاهر ولی اعصاب و روان خودم و تا مدتها بهم میریختم و شده بودم یه ادمی که سریع به انتقاد واکنش نشون میده به خداوندی خدا اینقدر ازون ادم فاصله گرفتم که اصلا نمیشناسمش اینم گفتم برای شکرگزاری تغییراتم و اینکه بعدها حتی ازینم بهتر بشم و افتخار بیشتری به خودم کنم

    بخوام تجربه و مثال بگم اینقدر زیاده که تا فردا صبح کامنتم طول میکشه

    در تمام مواردی که مثال زدین و گفتین وقتی به شخصیتم فکر میکردم هزاران هزاران بار بیشتر خدا رو شکر میکردم و بیشتر از شما سپاسگزارتر دستان شما و مریم عزیز و میبوسم با وجود اینهمه تغییرات در خودم که مهم ترینش ارامشمه میتونم بگم من خوشبخترین فرد عالمم و خدا رو شکر که تو این مسیرم و شما استاد منی دوستتون دارم مرسی از لیلای عزیزم که باعث این فایل فوق العاده شد و تحسینت میکنم بابت اینهمه تغییرات و نتایجت دوست قشنگ من مادر نمونه و زن قوی و مولد همینجوری ادامه بده و انگیزه ای بشو برای تمام خانمهای سایت که با عشق دارن ادامه میدن این مسیر اللهی رو

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    زهرا آقچه لو گفته:
    مدت عضویت: 762 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم.

    سلام استاد گرانقدر و همه عزیزان.

    استاد چقدر زیبا این فایلو توضیح دادید البته من تا دقیقه 45روش کار کردم و بقیش برای فردا میمونه.

    چقدر تمرکز داشتن روی خودت خوبه. چقدر تمرکز نکردن روی دیگران خوبه. یادم باشه اگر روی خودم کار میکنم حرف و نظر مخالف هم به نفع من هست.

    اگر واقعا تغییر کردم باید ببینم تو شرایط مشابه قبلی واکنش من چگونه است.البته خیلی بهتر شده اینو میدونم. معتاد تعریف و تمجید دیگران نباشم‌.

    خودم را دوست داشته باشم. عاشق خودم باشم.

    اعتماد به نفس یعنی این. مهم نباشه که دیگران چه فکر و نظری درمورد من میکنن من فقط قدرت دارم زندگی خودمو تغییر بدم نه زندگی دیگران نه افکار دیگران. قدرت را دست خدا بدم و از هیچ احدی ترس نداشته باشم. اتفاقا دو سه روزه که فایل قرآنی قدم نهم را گوش میدم مینویسم بعضی جاها قطع میکنم و فکر میکنم روش. واقعا چقدر کمک میکنه بهم. این همه آگاهی ترکیبشون چقدر بهم کمک میکنه خدایا شکرت. اینکه سه ماه تنها هستید، چقدر خوب بود.والا اینجا ما یه ساعت با دوستامون میریم بیرون هزار نفر بهمون میتوپن البته که الان خیلی بهتر شده قبلا خیلی شدید بود. با تغییر باورهای من همه چیز هم تغییر کرد. چند روز پیش به خدا گفتم خدایا یعنی یه کاری تو این دنیا نیست که با شرایط من اوکی باشه تا هم بتونم شهریه کلاس موسیقی را بپردازم و ادامه بدم هم درآمد داشته باشم و از آنجایی که خداوند به درخواستهای ما پاسخ میدهد دقیقا کاری پیدا کردم نیمه وقت جوری که میتونم به کلاس موسیقی برسم و با حقوق ماهی هشت میلیون خدا را هزار مرتبه سپاسگزارم.

    بسیار شاکر خداوندم برای هدایت من به این سایت و بسیار سپاسگزارم از شما.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    علیرضا قلیزاده گفته:
    مدت عضویت: 2498 روز

    الهی به امید تو…

    سلام استاد عزیزم، سلام به تمام اعضای خونواده صمیمی عباس منش، امیدوارم حالتون خوب و لبتون خندون باشه،

    سپاس گذار خداوند برای این فرصت دوباره، امیدوارم بتونم به هماهنگی با منبع خودم برسم و اجازه جاری شدنش رو در تمام ابعاد زندگیم بدم،

    نکته ها:

    ️سپاس گذاری از خداوند برای هر فرصتی که به ما عطا میکنه،

    ️در هر جایگاهی هستم سعی کنم کارم رو درست انجام بدم،

    ️هر روز یه تایمی رو برای تنظیم فرکانسهام و تغییر باورهام بزارم،

    ️شرایط و اتفاقات زندگی من بخاطر افکار و باورهای خودم هست،

    ️من خالق و مسئول تمام جنبه های زندگیم هستم،

    ️شرایط و اتفاقات زندگی ما هم جهت با فرکانسهای ارسالی ما به جهان هستی،

    ️ما میتونیم با قدرت انتخاب و آزادی بی اندازه ای که داریم میتونیم در تمام ابعاد زندگیمون رو تغییر بدیم،

    ️همین که تصمیم بگیرم تغییر کنم خداوند شرایط رو برای من فراهم میکنه،

    ️هیچ دوست و دشمنی بیرون از من وجود نداره،

    ️هیچ کس و چیزی در زندگی ما هیچ قدرتی نداره،

    ️هر کسی با هر نیتی بخواد به من ضربه بزنه بازم به نفع من میشه،

    ️نگران نظر دیگران درباره خودم نباشم،

    ️اگر من در مسیر درست باشم حتی دشمنان من هم به نفع من عمل میکنن،

    ️نگاه توحیدی پیامبران در داستان های قرآنی در مقابل تهدید دشمنان،

    ️ما کنترلی بر طرز فکر دیگران نسبت به خودمون نداریم،

    ️مسائل به خودی خود هیچ معنایی ندارن زاویه دید ما به اونها معنا میدن،

    ️احساس ارزشمندیم رو بر پایه نظر دیگران بنا نکنم،

    ️تغییر زاویه دیدگاهم نتایجم رو تغییر میده،

    ️ایمانم رو در مسیر پیشرفت به سمت توحید در مقابل تضاد ها و شرایط نامناسب از دست ندم،

    ️پایه های منطق ذهنم رو باید خودم ایجاد کنم با باورهای توحیدی،

    ️دلیل انجام هرکاری رو از خودم بپرسم،

    ️معتاد توجه و تایید دیگران نشم،

    ️درک جایگاهمون در مقابل خداوند، اجازه بدیم کارشو انجام بده اون خوب کارشو یاد داره،

    ️همه این آزادی رو دارن که هر جور بخوان فکر کنن،

    ️هیچ عجله در کار نیست، هیچ کمبودی در کار نیست،

    ️نشون دادن الگو ها و اتفاقات دل خواه به ذهنمون برای تغییر باورها،

    ️الهامات به ما احساس خوب میده و نجواها به ما احساس بد میده،

    ️ایجاد عادت خواندن کامنت های سایت در خودم،

    ️سختی ها و شرایط نادلخواه برای تغییر ما میان اونا دوستای ما هستند،

    ️حتی خداوند رو هم مقصر شرایط نادلخواهمون ندونیم،

    ️خداوند فقط به فرکانسهای من پاسخ میده بدون قضاوت،

    ️شکایت و شکوه من از نعمتها دور می‌کنه،

    ️توجه به کوچیک ترین داشته هامون دروازه های نعمت هارو به سمتمون باز میکنه،

    ️در هر شرایطی بدی که باشم بازم چیزهای خوب زیادی برای سپاس گذاری دارم،

    ️تحسین و سپاس گذار بودن برای شرایط خوب دیگران،

    ️تنها معیاری که میتونیم صحیح بودن مسیرمون بفهمیم میزان احساس خوب درونیمون هست،

    ️عمل به الهامات متناسب با شرایط کنونیم،

    ️ایجاد باورهای توحیدی،

    ️اولین قدم برای رسیدن به اهداف پرداخت بدهی هام،

    ️عکس قبل عمل از خودم داشته باشم برای ایجاد ایمان بیشتر و تغییر باورهام، ذهن با دیدن باور میکنه،

    ️روند رسیدن به خواسته ها تکاملی هست،

    ️ایجاد احساس خوب در تمام ابعاد با عمل به دوره قانون سلامتی،

    ️خدایا منو آسالهی به امید تو…

    ️من لایق دریافت الهامات خداوند هستم،

    ️به اشتراک گذاشتن موفقیت ها و اتفاقات خوبم در سایت و کمک کردن به ایجاد باورهای مناسب در خودم و بقیه خودم،

    ️رسیدن به خواسته خیلی خیلی آسون،

    ️ما دستان خداوند هستیم رو زمین، و به اندازه ای که میتونیم توی این مشارکت شرکت کنیم نعمتهای خداوند دریافت میکنیم،

    ️راه حل هر مسئله ای درون خودش هست،

    استاد از دیدنتون خیلی خوشحال شدم، از اونجایی که خودتون گفتید من نمیتونم خودم با شمایی که این همه سال دارین روی خودتون کار می‌کنید مقایسه کنم از لحاظ بهبود ویژگی ها و موفقیت هایی که کسب کردید بخاطر همین به خودم سخت نمی‌گیرم این دلتنگی رو می زارم رو حساب رعایت قانون تکامل در خودم…

    به شما عادت کردم حالا چه ناخواسته یا خواسته این در من ایجاد شده و تا بتونم تغییرش بدم زمان میبره، در هر صورت اینو جزئی از این مسیر می‌دونم و این از عشق من به شما و خدای خودم کم نمیکنه،

    چه آرامشی استاد در شما موج میزد، ندیدن شما یه حسنی که داره اینکه میشه با وضوح بیشتری تغییرات شمارو درک کرد، و این برای منی که با دیدن شما میتونم ویژگی هاتون درک کنم خیلی خوبه، آرامش هم توی کلام و هم توی چهره، انگار عجله ای در کار نبود، انگار مقاومت ها خیلی کمتر شده بود در شما و شمارو عمیق‌تر به این درک رسونده بود که این تو نیستی که داره حرف میزنه و سعی نمیکنی زودتر حرف بزنی تا یادت نره، این خداست که داره جاری میشه تو فقط اون فضایی هستی که خداوند برای جاری شدن نیاز داره…

    تو خلق شدی تا خوبی و نبودش در تو دیده بشه، تو خلق شدی تا قدرت درک خداوند تا جایی که امکان داره به وجود بیاد،

    تو خلق شدی تا تسلیم باشی و این عهدی بود که به هنگام عقد ما با خدا بسته شد…

    عهد بستیم تا گل وجودیمون رو در اختیار آگاهی بزاریم که مارو به سمت کمال رشد میده، و این ویژگی های ایجاد شده در شخصیت ما به آرامش بیشتر ما کمک میکنه، چیزی که براش وارد این رابطه شدیم،

    برخورد ما با خداوند محصولش آرامش…

    عهد بستیم تا فقط بشینیم و نگاه کنیم و حرف نزنیم، مقاومت نکنیم، مغرور نشیم، صبور باشیم…

    عهد بستیم تا چیزی که بخاطرش به عقد خداوند در اومدیم رو طلب کنیم و در سکوت و آرامشی که مهریه ماست شناور بمانیم، عهد بستیم تا در تمکین او باشیم و از جایگاه او بترسیم…

    پرودگار مارو جانشین خودش روی زمین قرار داده، به ما اعتماد کرده که کارمون درست انجام میدیم، مثل ما که به کارگر یا مدیر، به رییس جمهور یا سفور شهداری، یا به کاسب و مشتری، به قانون گذار و یا مجری قانون و یا شهروند قانون مدار، و یا به خداوند اعتماد کردیم و می‌دونیم که کارش رو درست انجام میده و فرض رو بر این گرفتیم، فارغ از اینکه بقیه چجوری کارشون رو انجام میدن…

    ما آزادی کامل داریم برای انتخاب آرامش یا نبود اون،

    ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّـهِ وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَهٍ فَمِنْ نَفْسِکَ وَ أَرْسَلْناکَ لِلنَّاسِ رَسُولاً وَ کَفی‌ بِاللَّـهِ شَهِیداً

    ‏آنچه از نیکی به تو رسد از خداست و آنچه از بدی به تو برسد از نفس توست. و ما تو را به رسالت برای مردم فرستادیم و گواهی خدا در این باره کافی است.

    این آیه این داره اثبات می‌کنه که خداوند در هر لحظه داره بدون قضاوت (سیستم وار) مارو به سمت فرکانس های ارسالیمون چه در جهت خواسته یا ناخواسته هدایت میکنه،

    و اونی که آگاهانه با انتخاب صدای الهی وجودش و تسلیم شدن بدون چون و چرا در مقابلش، خودش به جریان هدایت الهی بسپره به سمت کمال و آرامش و تجربه نعمت های بیشتر هدایت میشه و به عهد خودش وفا کرده و کسی سعی کنه که درست مسئولیتی که پذیرفته رو انجام بده ارتقاء درجه میگره و از مقربان در جهان بعد از مرگ خواهد بود،

    و پیروان شیطان همنشین او در جهنم خواهند بود…

    إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ

    ‏غلبه و سلطه‌ی شیطان تنها بر کسانی است که سلطه و ولایت او را می‌پذیرند، و کسانی است که آنان به خدا مشرک شده اند.

    لیلای عزیز سپاس گذارم از تو و تمامی دوستان هم فرکانسی خودم به خاطر اینکه دارین سعی میکنین خوب زندگی کنین و با اشتراک گذاشتن نتایجتون کمک کنین تا جهان جای بهتری برای زندگی کردن بشه، برای همگی آرزوی بهترین هارو دارم و در هر جایگاهی هستید لیاقتتون همون جاست…

    امیدوارم تا بتونم من هم از این به بعد بتونم تایید کننده زیبایی ها در سایت باشم…

    من هنوز به خیلی از خواسته هام نرسیدم، البته که توی این یکی یا دو سال اخیر خیلی پیشرفت نسبت به قبلم از لحاظ مالی داشتم، خداوند یه مغازه کوچیک بهم داده، یه ماشین مدل بالا صفر کیلومتر، یه موتور طرح هندا معرکه و موتور تریلم که به تازگی به دستش آرودم، درآمدم در طول یکسال 6 برابر شده، امروز ظهر هم که با موتور آرزوهام توی کوه ها دور میزدم، هر موقع احساس میکنم شرایط جوری هست که نیاز ذهنم رو کنترل کنم موتور سواری خیلی به من کمک میکنه، چون هم خیلی دوستش دارم و هم کاری هست که با اون در زمان حال زندگی میکنم و درگیر گذشته و آینده نیستم،

    به امید روزهای بهتر…

    امیدوارم که بتونم به این آگاهی ها عمل کنم و یا حداقل سعی خودم رو بکنم تا لحظه مرگ از خدا نخوام یکم دیگه بهم فرصت بده، بگم من تلاشم کردم…

    زندگی لحظه اکنون است..‌.

    خیلی احساس خوبی دارم، عاشقتونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 63 رای:
  5. -
    مرضیه گفته:
    مدت عضویت: 2434 روز

    سلام به استاد عزیزم، مریم جان عزیز و همه دوستان در این فضای عرفانی

    استاد جان ازت ممنونم که خدا رو به ما شناسوندی، مریم خانم شایسته، تو شایسته تموم خوبی ها هستی، دمتون گرم بابت پروژه جدید.

    خدا خیلی سریع جواب میده، خیلییییی زود، و اگر تغییری در شرایط زندگیمون اتفاق نمیفته فقط و فقط باید ایراد رو در خودمون پیدا کنیم.

    سپاسگزار خدایی هستم که اینقدر دقیق هر آنچه رو هر موقع که نیاز داشتم و دارم سر راهم قرار میده.

    استاد جان میخوام از نتایجم که از سال قبل وارد زندگیم شده بگم: پارسال یه همچین روزایی با یه ذهن خسته از درس، به این فکر میکردم کی پروژه دکترامو تموم میکنم، بسه دیگه میخوام کار کنم، میخوام پول بسازم، میخوام بدهی هامو بدم، میخوام یه تکونی به شرایط مالیم بدم، میخوام برم سفر، میخوام زندگی رو زندگی کنم.

    مدرکم رو از دانشگاه همین دو هفته پیش گرفتم، و دکترامو عالیییی دفاع کردم، بدهی هامو حدود 3 ماهه پیش پرداخت کردم و تموم شدن، از اول ژانویه کارم رو به عنوان محقق شروع کردم و حقوقم نسبت به پارسال 4 برابر شده. یه مسافرت توپ با آروی رفتم، و فهمیدم که چقدر این سبک سفر رفتن رو دوست دارم، تو دل همین سفر کلیییییی خواسته جدید برام ایجاد شد. مهم‌ترین هاش آزادی زمانی و مالی و مکانی ای هس که تو زندگی استادم موج میزنه. از اعماق قلبم خواستم که این آزادی ها رو تجربه کنم بیشتر و بیشتر.

    تو همون سفر، یه شب در حالی که صدای امواج خلیج سنت لورن رو میشنیدم، و غرق در تجسم خواستم بودم و از طرفی ذهنم هم داشت کار خودش رو میکرد که بگه چطوری آخه میخوای به این آزادی ها برسی، تو حتی وقت پیدا نمیکنی با خدا خلوت کنی، تو حل یه همچین موضوع ساده ای موندی.

    وقتی نجواهای ذهنم آشوب به پا کرده بودن که مرضیه تو اصلا وقت پیدا میکنی که رو خودت کار کنی؟ از خدا عاجزانه درخواست کمک کردم. و اونم اینطوری جوابم رو داد،

    ‎ أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ.

    ‎ای جامه بر خود پیچیده.

    ‎قُمِ اللَّیْلَ إِلاَّ قَلِیلاً.

    ‎شب‌ها ـ جز (زمان) اندکی ـ (به نماز و عبادت) برخیز؛

    ‎نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلاً.

    ‎نیمی از آن را (به عبادت بگذران) یا اندکی (از نصف) کم کن.

    ‎أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلاً.

    ‎یا بر نصف بیفزا، و حتماً قرآن را شمرده شمرده بخوان؛

    ‎إِنَّ ناشِئَهَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِیلاً.

    ‎دوام و ثبات عبادت شبانه، بیشتر، و گفتار (و اذکاری که در) آن (به کار می‌رود)، از خطا و لغزش دورتر (و خالصانه‌تر) است.

    ‎إِنَّ لَکَ فِی النَّهارِ سَبْحاً طَوِیلاً.

    ‎تو در (طول) روز، کار و مشغله‌ی فراوانی داری.

    ‎وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلاً.

    ‎نام مالک و صاحب‌اختیارت را به زبان آور و از آن یاد کن و به‌طور کامل (از همه) دل بکن و (تنها) به او دل ببند؛

    ‎رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَکِیلاً.

    ‎او که مالک و صاحب‌اختیار مشرق و مغرب است. هیچ خدایی جز او نیست. بنابراین، او را وکیل خود بگیر (و کارهایت را فقط به او بسپار).

    گفت دنبال وقت میگردی بفرما اینم وقت. اونجا بود که فهمیدم خدا مدت ها داشته با بیدار کردنم در نیمه های شب همینو بهم میگفته و من نمیشنیدم. گفت بهم از همه دل بکن، من خودم بهت مال و مکنت و مقام و زمان و هر چی بخوای میدم، گفت بهم منو وکیل خودت قرار بده، اینو باااااارها بهم گفته. گفت مسیر رسیدن به اون آزادی ها از همین نقطه میگذره، از همین قرآن خوندن ها در دل شب، از درک قدرت توحید، از درک قدرتی که خدا بهت داده.

    و موضوع اینجا تموم نشد. درست چن روز بعدش بهم گفت بعد از قرآن خوندن برو پیاده روی، صبح زود، قبل اینکه بخوای بری سر کار، و دقیقا یکی دو روز بعدش بود که خانم شایسته عزیزم پروژه خانه تکانی رو گذاشتن.

    همون روزا بهم گفت حال وقتشه بری روی جلسات باور فراوانی از روانشناسی ثروت 1 کار کنی. وقتی داشتم جلسه 14 رو گوش میدادم، گام 12 ام که موضوعش رعایت قانون تکامل=هموار شدن مسیر رو سایت قرار گرفت. من از این حجم از همزمانی دیوانه شدم، چون این موضوع کامل در جلسه 14 روانشناسی ثروت باز شده. و من الان افتادم فقط روی این جلسه و این گام از خانه تکانی ذهنی.

    میخوام بگم وقتی ما از خدا یه خواسته ای داریم، به خودش قسم که همون لحظه داره جوابمونو میده، اگه ما نمیشنویم ما تو فازش نیستیم. ما باید خودمونو درست کنیم. که البته اینم تکامل میخواد، عجله نباید کرد. و استاد چقدر استادانه گفتن که همیشه حواست به احساست باشه، احساست نشون میده که چقدر در راه درستی.

    در مورد من، ذهنم حتی گاهی از این در که تو به اندازه کافی رو خودت کار نمیکنی، تو اون چیزی که شنیدی رو عمل نمیکنی، تو فقط حرف میزنی، از این درها هم میخواد وارد بشه و احساسمو خراب کنه. ولییییی مهم اینه که با آرامش و حال خوب مسیر تکاملی ساخت شخصیت رو ادامه بدم تا به اون تصاعده برسم.

    استاد جان، مریم جان شایسته ی بهترین ها، دمتون گرم، دلتون آروم و خونتون آباد.

    دوستون دارم خیلیییییی زیاد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 130 رای:
    • -
      منیژه حکیمیان گفته:
      مدت عضویت: 970 روز

      به نام خالق زیبایی ها

      سلام خواهر قشنگم مرضیه عزیز

      چه کامنت خوب مفیدی نوشته اید چقدر جالب که من هدایت ‌شدم به کامنتت

      آخه منم چند وقته ذهنم درگیر این بود که چقدر وقت کم می آورم برای کار کردن روی دوره ها

      آخه من کارمندم صبح میرم سر کار خانه میرسم ساعت 3 میشه عصرها من مدام کار پیش میاد البته هر روز در سایت هستم کامنت بچه ها را می‌خوانم فایلها را دنبال میکنم اما یه وقت چند ساعته میخواستم تا با تمرکز بالا کار کنم

      وحالا چه دیدم سوره مزمل با معنی واینکه بهترین زمان برای خلوت کردن با خدا، برای آرامش وبرای کار کردن روی خودمان است چقدر خوشحال شدم خدارا شکر کردم

      ممنونم از نکته خوبی که نوشتی که انگار واسه من بود ممنونم عزیز دلم

      امیدوارم همیشه در پناه خدا شاد و سلامت و موفق باشی

      به امید موفقیت شما در تمام زمینه ها

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      حسن گرامی گفته:
      مدت عضویت: 1369 روز

      به به سلام خانم دکتر باحالمون

      مبارکه خیلی خوشحال شدم گفتی دفاع دکتراتو عالی دادی

      دمت گرم

      مرضیه جان اتفاقاً چند بار برات میخواستم بنویسم ازت بپرسم که چی شد دفاع دکترات ، چون 3-4 ماه پیش گفته بودی ماه بعدش دفاع داشتی ، ولی گفتم اگر نیاز باشه خودتون میایید مثل الان میگید

      خب پس دیگه ، خداروشکر این مرحله از زندگیتون هم به خیری و خوشی گذرونده شد

      واقعاً همین نتایجِ که آدم باورهاش در مورد حتی اهداف دیگه ای از زندگیش هم ساخته میشه

      مرضیه عزیزم مطمئن باش با همین فرمون بری جلو اون آزادی که دوست داری هم تجربه میکنی ، خیلی خیلی بیشتر از اون چیزی که تصورشو کنی چون خودِ من هم به لطف الله این نعمت آزادی رو دارم تجربه میکنم چیزی که یه زمانی آرزوم بود

      خلاصه اینکه بسیار خوشحال شدم از موفقیتت

      برات بهترینِ بهترین هارو آرزو میکنم مرضیه خانم گل گلاب

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      وحید گلباف گفته:
      مدت عضویت: 2301 روز

      سلام وارادت

      چقدر دنیا ؛ اتفاقات؛ شرایط؛ و رویدادها این چند روزه برای پر شده از هم زمانی

      مریضه خانم سلام

      چقدر زیبا ؛ شیوا؛ و رسا کامنت گذاشتید

      چقدر زیبا توضیح دادید فعل درخواست کردن را چه زیباتر براتون اجابت شده

      من بدون قسم حرفتون را باور میکنم چون برای خود من هم مشابه داستان شما برام اتفاق افتا ده

      وبیسیا خوشحالم براتون که ایقدر مدارتون بالا هست و صدای خدا به رسایی میشنوید و بهش عمل میکنید

      انشالله بهتر از اینها براتون در راه باشه

      یاحق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    علیرضا براتی گفته:
    مدت عضویت: 1511 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    باسلام و احترام

    استاد عزیزم سپاس گذارم بخاطر این فایل بی نظیر خداروشکر که شما رو داریم و به لطف الله زمانی که ما راه گم میکنیم یکی مثل شما هست یاداوری کنه تا کمی از خواب غفلت بیدار بشیم من خودم چند سالی هست که در سایت شما عضو هستم بالا پایین بسیار زیادی تجربه کردم روزهای بود که همانند یک مجنون دیوانه وار از ته اعماق وجودم بابت هر نفس که میکشیدم خدای بزرگم شکر میکردم برای کوچکترین کارها که واسم اتفاق میافتد شکر الله میکردم ولی متاسفانه علی رغم صحبتهای شما که همیشه میگفتین این رفتار شکرگذاری و کنترل ذهن همانند تمامی کارای در طول شبانه روز انجاممیدیم باید مرتب انجام بشه فراموش شد و دچار روزمرگی شدم . امروز با دیدن و شنیدن این فایل به خودم گفتم علیرضا توام این کارا برای مدتی انجام دادی و نتایج فوق العاده ایم گرفتی چرا رها کردی و اسیر روزمرگی شدی که امروز مقایسه میکنم میبینم چقدر تغییر کردم و اون ادمی که برای هراتفاق کوچکی شکر گذاری میکرد الان سخت حتی به شکر گذاری فکر کنه و حتی حوصله گفتن 5 مورد شکرگذاری از این همه نعمت بی شماری خداوند بهش داره نداره

    استاد عزیزم خداحفظتون کنه من امروز بیدار شدم اونم به لطف شما و کامنت زیبای دوست عزیزمون ازتون واقعا سپاس گذارم به امید روزی که بتونم شمارو از نزدیک ببینم و ازتون تشکر کنم دوستتون دارم

    ————————————————————

    به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست

    عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست

    به غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبح

    تا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم ازوست

    نه فلک راست مسلم نه ملک را حاصل

    آنچه در سر سویدای بنی‌آدم ازوست

    به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقیست

    به ارادت ببرم درد که درمان هم ازوست

    زخم خونینم اگر به نشود به باشد

    خنک آن زخم که هر لحظه مرا مرهم ازوست

    غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد

    ساقیا باده بده شادی آن کاین غم ازوست

    پادشاهی و گدایی بر ما یکسانست

    که برین در همه را پشت عبادت خم ازوست

    سعدیا گر بکند سیل فنا خانه عمر

    دل قوی دار که بنیاد بقا محکم ازوست

    ————————————————————–

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  7. -
    امید فامیل رشتیان گفته:
    مدت عضویت: 1488 روز

    سلام خدمت استاد خوبم و دوستان عزیرم در بهترین سایت دنیا.

    به به.واقعا عجب فایلی بود.خیلی حال کردم.چقدر حالم رو خوب کرد این فایل.

    چقدر واقعا منو تو فکر فرو برد و درگیرم کرد.

    انگار خیلی وقت بود منتظر چنین فایلی بودم.خدایا شکرت.

    توی خیلی از فایلا و حرفای استاد این جمله رو شنیدم که این جمله یا این فایل یا این موضوع باید یه شخمی توی ذهن شما بزنه.

    برای من این فایل همون شخم رو زد.

    من خیلی وقته که عضو سایت هستم و دارم روی خودم کار میکنم.ینی سعی میکنم که کار کنم.چون کامل نیستم و میدونم که دست و پا شکسته کار میکنم و تکاملم رو طی میکنم.

    من کافه دارم و تنها کار میکنم بخاطر همین تایم هایی که سفارش ندارم یا مشتری نیست داخل کافه فایل میذارم و گوش میدم و نت برداری میکنم و تااونجایی که بتونم تو دفترم مینویسم و شکرگزاری میکنم.

    ولی این فایل لیلای عزیز واقعا منو تو فکر فرو برد.

    توی این فکر که چرا؟؟؟؟؟؟؟واقعا چرا؟؟؟؟؟؟

    چرااین همه ادم با استفاده از این قانون های واضح خداوند و عمل به اونا دارن نتیجه میگیرن و خوشحالن چرا من نگیرم؟؟؟؟چرا من اینطور نباشم؟؟؟من که درگیر این فایل ها درگیر سایت و این موضوعات هستم چرا به این نتایج بزرگ نرسم؟؟؟؟؟مگه من چیم کمه؟

    من که تازه شرایطم از خیلی از ایم ادمایی که به این نتایج عالی رسیدن بهترم هست.من خداروشکر خونه دارم یه پراید دارم شغلم رو هم که دارم.ولی اونا از صفر مطلق به این نتایج نرسیدن.پس مشکل از منه پس مشکل از مغز منه.

    پس منم بااااااااااااااید به نتایج عالی برسم.

    یاد حرف استاد افتادم که میگه اگر هنوز شخصیتتون تغییر نکرده پس یعنی هنوز تغییر نکردین.

    من توی این مدت که عضو سایتم و حرفای استاد عزیز رو گوش میدم خدارو شکر تغییرات و پیشرفت های خوبی داشتم اما تغییر شخصیت در من شکل نگرفته واقعا.اینو خودم میدونم.

    پس شروع کردم به کار کردن بیشتر روی خودم.به کارایی که خیلی وقت بود هی عقب مینداختم.همش میگفتم از فردا.از اول هفته.از سر ماه.مثل ورزش کردن مثل شکر گزاری بیشتر.مثل کمی آرومتر بودن.

    توی یکی از کامنتهای همین فایل دیدم یکی از بچه ها نوشته بود صبح زود بیدارشدم و دارم تمرینامو انجام میدم.خیلی خوشم اومد.

    البته منم تمرینامو انجام میدم مثلا تمرین ستاره قطبی که گذاشته بودم رفتم مغازه داحل مغازه از تایمی که مشتری نیست مثلا استفاده کنم و بشینم خواسته هامو بنویسم و به خدای بزرگ بگم که امروز چه چیزایی میخوام.

    و همین موضوع باعث شده بود که بعضی روزا درگیر کارای مغازه میشدم و یا سرم شلوغ میشد و یادم میرفت انجام بدم. و این چقدر احساس بد به من میداد که چرا کارامو اینجور انجام میدم و هی عقب میندازم همه چیزو.

    الان که دارم این کامنت رو مینویسم صبح زود بیدار شدم ورزشم رو کردم و تمرینا و خواسته هایی که از خدای بزرگ دارم و نوشتم لباس مرتبم رو پوشیدم و ادکلن زده اومدم سر کار.

    خدارو شکر که این احساس خوبم باعث شده چه روز خوبی رو هم دارم سپری میکنم.

    تاالان کلی مشتری حضوری و سفارش اینترنتی داشتم.

    خدایا صدهزار مرتبه شکرت.

    از خدای بزرگ میخوام که بهم قدرت و انرژی زیاد بده که بتونم هر روز و هرروز بهتر و قویتر روی قوانین کار کنم و خودم و زندگی خودم و بچه هام رو بهبود بدم بتونم رفاه و آسایش بیشتر رو براشون فراهم کنم.

    خداروشکر میکنم بابت این فایل زیبا سایت زیبا و استاد زیبایی که دارم.

    خیلی کارای عملی و ذهنی دارم که باید تغییر بدم تو خودم ولی فقط چندتاشو دوست داشتم دربارش بهتون بگم.انشاالله که خدا کمکم میکنه و میدونم که به همش عمل میکنم.

    در آخر بگم بچه ها بچه ها بچه ها شماهایی که دارید این فایل رو گوش میدید و این کامنت رو میخونید شک نکنید که توی مسیر هستید ولی اگه 1٪هم شک دارین به این موضوعات بهتون بگم که اگه دوس دارین به خوشبختی و سعادت در 2دنیا برسین راهی به جز عمل به قوانین واضح خداوند ندارین.

    پس برسید به خواسته هاتون و برسید به آرزوهاتون.

    دم همه شما گرم.

    خدارو شکر بابت این حس خوب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
  8. -
    دانا کریمی گفته:
    مدت عضویت: 591 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام عرض میکنم خدمت استادان عزیز و دوستان ارزشمندم

    سپاسگذار خداوندم که به من فرصت داد یک بار دیگه دیگه این جلسه را مرور کنم و من را برای عمل به تعهدم و گذاشتن ردپایی دیگر کمک میکند

    از ته دل باز هم از استاد عزیز و خانم شایسته گرامی بابت این دوره فوق العاده که به مسیر آموزش دیدن من نظم داد تشکر میکنم , راستش دو روز قبل وقتی اول صبح برای دیدن فایل گام سیزدهم بیدار شدم و مدت زمان فایل رو دیدم اول یه کم جا خوردم چون برای فایلهای دیگه که زمانشون کم بود اول یه بار گوش میدادم و نکته برداری میکردم توی دفترم و بعد از ظهر هم یه بار دیگه گوش میدادم و کامنت مینوشتم , و به محض دیدن مدت زمان این فایل گفتم که این یکی رو اول فقط گوش میدم و برای نت برداری و کامنت گذاشتن هم خدا بزرگه , چون فکر میکردم که فردا صبحش دوباره فایل جدید داریم , روز اول دوبار گوش دادم ولی نرسیدم کامنت بنویسم , تو دلم گفتم خدایا یه جوری بچین که شرمنده خودم نشم و به تعهدم عمل کنم و خوابیدم , فردا صبحش که برای فایل جدید بیدار شدم و سایت رو چک کردم دیدم فایل جدید نیومده و کلی سپاسگذاری کردم بابت اینکه این جلسه فوق العاده رو دو بار دیگه میتونم گوش بدم و خدا رو شکر الان که دارم کامنت مینویسم این جلسه رو 5 بار گوش دادم و هر بار هم به لطف خدا آگاهی های جدیدی ازش دریافت کردم .

    در مورد لیلا خانم عزیز هم من تو همون جلسه که اون کامنت رو گذاشتن چندین و چند بار کامنتشون رو خوندم و بارها و بارها تحسینشون کردم و خدا رو شکر کردم بابت پیشرفتهایی که کردن و باز هم سپاسگذار خداوند هستم که این قدرت خلق کنندگی رو به خودمون داده و ما میتونیم هر جوری که دلمون میخواد زندگی خودمون رو خلق کنیم

    و فایل این جلسه هم باز فرصتی شد برای مرور کامنت لیلا خانم عزیز از زبان استاد و درک بیشتر مسیری که به نتیجه منتهی میشه و سپاسگذاری چندین باره خداوند برای قوانین بی نظیرش

    همونطور که استاد در این جلسه اشاره کوچکی به فایل های توحیدی داشتن , تصمیم گرفتم به امید خدا بعد از این دوره عالی , شروع کنم به مرور فایلهای توحید عملی و درک هرچه بهتر توحید , چون واقعا هر بار که در این سایت به مباحث واضح توحیدی هدایت شدم حس و حالم واقعا دگرگون شده و طبق قانون احساس خوب = اتفاقات خوب , حتی توی چند تا از کامنتها دوستان به این موضوع اشاره داشتن که استاد توی دوره دوازده قدم گفتن : (میرید دورهاتون رو میزنید و باز برمیگردید و میبینید که همه چیز توحیده) و از خدا میخوام در این راه ثابت قدم باشم .

    خدایا شکرت بابت آگاهی هایی که در این فایل دریافت کردم و بیشتر درک کردم و بیشتر به تثبیت باورهام کمک کرد

    <>

    مگه میشه به این همه نعمت که خدا بهم داده فکر کنم و شکرگذار نباشم ؟

    مگه میشه شکرگذار باشم و احساسم بهتر نشه ؟

    خدایا شکرت بابت هدایت هات , همین سایتی که الان هر روز داره باورهای منو تقویت میکنه , هر روز نعمتها و فراوانی های بیشتری به من نشون میده , خدایا اگر الان وسط این همه آگاهی و دوستان خوب و فرکانسهای خوب قرار گرفتم از لطف تو هست و شکرگذار هدایت و حمایتت هستم خدای مهربانم

    و باز به لیلا خانم عزیز تبریک میگم , واقعا لیاقتشو دارید که به این همه نعمت رسیدید , و هیچ چیز اتفاقی نیست و خدارو شکر میکنم که منو به کامنت شما و بعدش به توضیح بیشتر کامنت شما توسط استاد عزیز هدایت کرد

    خدایا شکرت بابت اینکه لایق دریافت الهامات و نعمتهایت هستم

    سپاسگذارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  9. -
    آیناز حیدری گفته:
    مدت عضویت: 1552 روز

    استاد جانم چقدر به شاگرد شما بودن افتخار می کنم انسانی که با عمل خودش‌الگو هست برای همه از اول فایل تا آخرش با چشمان اشکبار از خوشحالی فایل رو تماشا کردم ،چقدر تحسین کردم شما رو که حرف مردم پشیزی براتون اهمیت نداره به درستی مسیرتون با جان و دل ایمان دارید و با عزم راسخ فقط تمرکز رو خودتون هست فارغ از هر مسئله حاشیه ای و هیاهو دنیای بیرون ،من همیشه کامنت های لیلا بشارتی عزیز رو تو دوره 12 قدم ،کشف قوانین زندگی …می خوندم و چقدر زیبا و صادقانه و با جزئیات می نویسند واقعا این همه تعهد و بودن در مسیر قانون رو به لیلا جان تبریک میگم و تحسین می کنم .هر آدمی که عالی روی خودش با تعهد کار میکنه فارغ از حضور فیزیکی شما جلوی دوربین بازم تو مسیر می مونه مثل لیلا جان, سعیده جان شهریاری ، مثل آقای زر گوشی ،مهشید جان و شیرین عزیز و …. من همیشه تعهد این آدم ها رو با تمام وجود تحسین کردم .این مسیر قطع به یقین جواب میده مهم اینه که من چقدر به قوانین عمل می کنم و چقدر می تونم ذهن رو کنترل کنم و شخصیتم رو بنیادین عوض می کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  10. -
    رویا طالبی گفته:
    مدت عضویت: 1723 روز

    به نام خدای مهربان

    سپاسگزار الله مهربانم هستم مرا در مسیری قرار داد که همواره سرشار از آگاهی میشوم چقدر خداوند دوستم داشته و دارد که از خودم بیشتر میخواد که در آرامش باشم و زندگی پر از زیبایی داشته باشم

    استاد عزیزم سپاسگزارم از شما

    مریم جانم شما برای من الگو هستید

    اولین بار که فایل رو شنیدم همراه با آگاهی ها اشک میریختم و از خدا تشکر میکردم که همواره آگاهی هاشو به من عطا میکنه که آرام باشم

    کمک میخواستم و میگفتم خدایا گفتی چیکار کنم کمکم کن درست انجام بدم این آگاهی های ناب رو

    این فایل خودش یک دوره هست و چکیده تمام دوره ها این سومین بارم هست که دارم گوش میدم هم گوش میدم هم مینویسم

    وقتی که فصل دوم “روز شمار تحول زندگی من ” رو تمام کردم وارد فصل سوم شدم مریم جان دوره خانه تکانی ذهن رو آپلود کردن

    خدارو شکر که در مدارش بودم و همراه شدم وقتی که ترس های ذهنم بیشتر شده بود و داشت منو از پا در می آورد داشتم با خودم فکر میکردم اگر لطف خدا نبود و این آگاهی ها نصیبم نمی شد سر به بیابان میذاشتم و مثل بقیه افراد زندگی پر از تنش و اظطراب داشتم

    الان میدونم که منم و منم و منم و دیگر هیچ و هییییچ کس قدرت خلق زندگیم را ندارد به جز خودم با فرکانس هام و کانون توجهم

    شاید تمام متنی که نوشتم این پاراگراف با پاراگراف قبلی در ارتباط نباشه ولی دوستم دارم هر آنچه از دلم بر می آید بنویسم تقریبا تمام خانوادم و همسرم میدونن که من فقط به حرف های شما گوش میدم و تا جایی که می تونم در حد آگاهی های که کسب کردم عمل می کنم و همه این افراد به میگن که تو و استاد در توهم هستید حقیقت زندگی رو نمی بینید و من هیچ وقت نخواستم اونارو قانع کنم که اشتباه فکر می کنید یا حتی نخواستم توضیح بدم که مسیرم اشتباهه یا درسته چون خودم میدونم مسیری که در پیش گرفتم راست ترین راه هست و منتظرم که نتایجم با همشون صحبت کنه

    ولی یک پاشنه آشیلی دارم پاشنه آشیل که چه عرض کنم هر دوتا پامو محکم بسته و من نزدیک یکسال درجا میزنم و این طناب محکم نمیزاره من حرکت کنم و اون این هست که من از دست هیچ کس ناراحت یا عصبی نمیشم که احساسم خراب بشه ولی در این یک مورد ایراد دارم و اون تمرکزم رو همسرم هست با اینکه میدونم اشتباه هست و تمام تلاشمو میکنم ولی به حدی تمرکزم رو می بلعد که نمیزاره هیچ کاری کنم. میدونم که باورهام تغییر کرده و باید نتایج بیاد ولی چون نصفی از تمرکزم اون ور قضیه هست اون باورهای تغییر یافته هم معلق هستن و هیچ نتیجه ای ازش نمیگیرم

    یعنی همسرم به قول استاد اون دکمه حساس منو فشار میده و من دیوانه میشم خیلی دوس دارم این یک مورد رو درست کنم

    جوابش رو در این فایل گرفتم این فایل برای من بود

    این بود که تو خالق زندگی خود هستی و دیگران هیچ تاثییری در زندگی تو ندارند حتی همسرت میدونستما این قانون و اصل رو ولی عمل کردن خیلی مهمه عمل هم میکنم بعضی وقت ها که نجواهای ذهنم بیشتر میشه باعث میشه به این قانون عمل نکنم و نتیجه این میشه که احساسم بد میشه

    از دای مهربان میخوام یاریمان کند با قانون زیبایش عمل کنیم و زندگیمان را پر از گلستان کنیم

    عشق براتون

    در پناه یکتا بی همتا

    ممنونم استاد قشنگم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای: