عمل به قوانین خداوند، چگونه زندگیمان را متحول می کند - صفحه 24 (به ترتیب امتیاز)

743 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    یاشار گفته:
    مدت عضویت: 733 روز

    بنام خداوند بخشنده و مهربان

    درود بر استاد عزیز و خانم شایسته و خانواده بزرگ عباس منش

    چند وقتی بود که سرم به فایلهای که‌ دانلودنشان کرده بودم گرم بود بخصوص محصولات خریداری شده و تقریبا از سایت و فایلهای رایگان کمی دور شده بودم ولی باید خدمتتون اعلام کنم که امروز به‌ صورت کاملا اتفاقی هدایت شدم به دانلود ه و رفتم سراغ این فایل و چقدر به دلم نشست چقدر لذت بردم و چقدر قشنگ و شفاف گذشته نچندان دور من بخاطر آورد و آنقدر طبیعی شرایتم تغییر کرده بود که اصلا فراموش‌ کرده بودم که تا همین چند ماه پیش من چه روزهای سختی داشتم ولی الان به لطفا خدا و عمل به قوانین شرایتم اصلا قابل مقایسه با چند ماه پیش نیست من امروز آموختم که باید من هر روز و هر لحظه ای که وقت و زمان پیدا مینم وارد سایت بشم وقتی وارد سایت میشم انگار که وارد ذهنم شدم و شروع میکنم به تمرین و تکرار و چیدمان افکار مثبت و جایگزین کردن آنها با افکار نازیبا این کار ورد به ذهن مثل ورود به باشگاه ورزشیه هرچه بیشتر تمرین کنیم ورزیده تر و قوی تر خواهیم شد .

    حالا هرچه بیشتر به سایت و موضوعات مورد نیاز مان به صورت اختصاصی و عمومی وارد بشویم و از آموزه‌های استاد و تجربیات دیگران بشنویم و عمل کنیم قطعا ذهنیت قویتری را در راستای خواسته‌هایمان پرورش خواهیم داد .

    همان طوری که تغییر در جهت مثبت به قدری آرام رخ می‌دهد می‌تواند تغییر مسیر در جهت مخالف هم می‌تواند به همان نرمی و آرامی باشد .

    ولی لطف خدا و آموزه های استاد من امروز متوجه این لغزش در خودم شدم و سریعا به مسیر درست و در جمع شما دوستانم بر گشتم و بابت این احساس خوبی که الان که در بین شما عزیزان هستم را دارم از خدا هزاران بار تشکر میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  2. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1193 روز

    سلام و درود فراوان به استاد عزیز و دوست داشتنی خودم و مریم جان عزیز و تمامی دوستان گرامی.

    ممنون و سپاس فراوان از استاد عزیز که از هر فرصتی برای ایجاد فایل جدید و تغییر و تحول بهتری ، برامون استفاده می‌کنن.

    یه تبریک ویژه و یه خسته نباشید ویژه هم برای لیلا جان عزیز که با صبر و توکل دوره ی تکامل خودشون رو خوب سپری کردن .

    وقتی استاد در مورد لیلا جان صحبت میکردن یه کمی مقایسه اومد سراغم و نزدیک بود حالم بد بشه اما اومدم تغییرات خودمو بابت اتفاقات و پیشامدهای زندگیم بابت روابطم با همسر و فرزندام و حتی دیگران مقایسه کردم و دیدم منم تغییرات خیلی خوبی داشتم.

    و به خودم گفتم به جای مقایسه می‌تونی به عنوان یک الگوی خوب و موفق ازش درس و تجربه کسب کنی.

    بزرگترین درسی که ازشون گرفتم این بود که قانون سپاسگزاری رو خیلی خوب درک کرده بودن و خیلی خوب تو زندگیشون اجرا ‌کردن. منم سپاسگزاری زیاد می‌کنم اما با توجه به توضیحاتی که استاد از ایشون دادن ، لیلا جان خیلی دقیق و با دقت زیاد به دنیای اطرافشون مثبت نگاه میکردن و به خاطرش سپاسگزاری میکردن بخصوص بابت دیدن نعمتها و داشته‌های اطرافیانشون. راستشو بخاید من این کارو بابت آدمهای غریبه زیاد کردم یعنی با دیدن هر نعمتی چ ماشین چ خونه چ تجهیزات خونه و چ هر چیزی دیگه ای هم لذت بردم و هم سپاس گفتم و هم بیشتر فراوونی نعمتها رو باور کردم. اما بابت اطرافیان نزدیکمون تا حالا این دقت رو نداشتم . این نگاه قشنگ لیلا جان تلنگری بود برام که از این به بعد به خاطر داشته‌های اطرافیان هم سپاسگزاری کنم همین باعث میشه توجه و تمرکزم روی نقاط مثبت بیشتر بشه و اینکه حسهای ریز موذیانه‌ای مثل حسادت ،مقایسه ،غبطه و… که ممکنه تو وجودم باشه کمرنگ‌تر بشه.

    مواردی که استاد عزیز بابت پیشرفت لیلا جان به ما گفتن نشون میده که واقعاً هر کسی نتیجه افکار و باورهای خودشو دریافت میکنه و هر کسی به میزان تلاش و وقتی که برای تغییراتش میزاره نتیجه می‌گیره ، می‌تونه خالق اتفاقات قشنگی تو زندگیش باشه.

    به قول استاد هیچ جا بی‌عدالتی صورت نگرفته هر کسی سر جای خودشه و کاملاً خداوند عادلانه رفتار می‌کنه. خدا رو شکر به این درک رسیدیم و خوب می‌فهمیم اگه هنوز به اون چیزهایی که میخایم نرسیدیم مشکل از هیچ جا و هیچ کس و هیچ عوامل بیرونی ای نیست. همه چیز در درون خودمونه و باید خیلی بیشتر به درون خودم رجوع کنم تا ترمزها و مقاومتها و ضعفهای خودمو شناسایی کنم.

    یادمه گذشته‌ها همیشه وقتی حال خوبیه یه نفرو بابت زندگی ای که داشت ، می‌دیدم اول از اینکه غبطه و حسرت و حتی حسادت سراغم میومد بعد تنها جمله‌ای که می‌گفتم این بود که خوش به حالش چقدر خوش شانسه !

    خودمو به خاطر بد اقبالیم انقد سرزنش می‌کردم تا حدی که به خشم و عصبانیت منجر میشد که برخورد و واکنشهای نامناسبی بدنبال داشت .

    عالم و آدمو مقصر می‌دونستم از خدا شکوه و شکایت داشتم . احساس می‌کردم تو جهنم دارم زندگی می‌کنم دنبال خوب زندگی کردن بودم، دوست داشتم که زندگی خوبو و قشنگی داشته باشم اما همه ی اینا رو فقط تو رویا و دور از دسترس می‌دیدم.

    تنها افکار مثبت من تو رویا‌هام بود . جالبه حتی تو ذهنم احساس لیاقت برای داشتن یه روابط خوب یه زندگی ایده آل رو می‌دیدم اما تو عمل بلد نبودم چطور باید رفتار کنم تا این احساس لیاقت رو تو وجودم پرورش بدم ؟ ! تا چه شخصیتی از خودم بسازم که خود به خود حس لیاقت تو درونم شکل بگیره ؟!!

    فقط میگفتم میخوام . همه چیزو می‌خواستم مال و ثروت زیاد، روابط خوب و ایده آل ، فرزندان خوب، روابط عالی با دیگران ، آرامش و سلامتی اما نمی‌دونستم چطور می‌تونم همه اینا رو داشته باشم.

    تقریباً منم مثل لیلا جون 4 سالی هستش که تو این مسیر هستم و برای تغییرات افکار و باورهام و حتی نقاط ضعف و رفع نقصهام دارم تلاش می‌کنم و تمرکزمو برای بدست اووردن اتفاقات بهتری تو زندگیم گذاشتم.

    به قول استاد که گفتن باورشون نمیشه که از اول این اندام خوبو داشتن و دیدن فیلمهای گذشته ، باعث میشه که به یاد بیارن که تلاش و زحمتشون بی‌ ثمر نبوده . منم همچنین حسی دارم . الان که اوضاع آروم شده و به لحاظ مالی خیلی با گذشته فرق کردیم و روابطم با همسرم خیلی تغییر کرده و حتی احساسات و عواطف و رفتارهام با بچه‌هام کلی تغییر کرده و اینکه خدا رو شکر با دیگران روابط خوبی دارم فک می‌کردم همیشه همین شرایط و موقعیت رو داشتم ولی گه گداری مرور یه خاطراتی یا شنیدنش از زبون آدمهای دیگه باعث میشه که بفهمی تلاشهایی که تو این زمینه داشتی بی‌ثمر نبوده‌ و اوضاع نسبت به گذشته بی‌نهایت فرق کرده. و همین میشه دلگرمی بزرگ برای ادامه ی راه و امید داشتن برای بهبود شخصیتی و پیشرفت مالی بیشتر.

    اتفاقاً تو اون هفته بود که یه روز پسرم برگشت گفت مامان هر وقت فایلهای عباس منش رو گوش می‌کردی پیش خودم احساس میکردم چه کار بیهوده‌ای انجام میدی. ولی حالا بهت افتخار می‌کنم می‌فهمم که نتیجه ی تلاشتو گرفتی . گفت مامان روزایی که با خشونت و عصبانیت رفتار می‌کردی رو یادمه. الان که می‌بینم انقدر آروم شدی و انقد رفتارهات با بابا خوب شده خیلی خوشحالم و میفهمم که چ تغییرات بزرگی داشتی و نتیجه ی این همه عباس منش گوش کردنات چیه !

    حتی گفت مامان شخصیت الانت قابل مقایسه با چن سال پیش نیس به معنای واقعی مامان خوبی هستی .مامان، همیشه کنارت حس خوبی میگیرم .

    وقتی این حرفا رو زد یه لحظه رفتم تو گذشته، از اینکه به خاطر شلوغی ذهنم و توقعات زیادی که از همسرم داشتم ، رفتارهای خوبی با بچه‌هام نداشتم تاسف خوردم ولی از اونجایی که میدونم سرزنش کردن و موندن تو گذشته اتفاق خاصی رقم نمیز‌نه و منو به احساس بد می‌بره، اومدم به تغییرات خوبی که داشتم فکر کردم که الان اون ناهید قبل نیستم. ناهیدی که تو درس و مشق بی‌نهایت به بچه‌هاش سخت می‌گرفت ،کسی که تو همه ی امور بچه‌هاش دخالت میکرد و نظر و عقیده‌هاشو تحمیل می‌کرد چقدر الان رهاتره و بدون کنترل بچه‌هاشو دوست داره . انقدر ذهنم بسته بود که همیشه فکر می‌کردم من به عنوان یک مادر باید مثل یه چماق بالا سر بچه‌هام باشم و مدام بهشون امر و نهی کنم و درستی و نادرستی هر چیزیو بهشون حالی کنم . احساس می‌کردم اگه یه لحظه ازشون غافل بشم اونا مسیر اشتباهی رو انتخاب می‌کنن. حالا جالب اینجا بود که فکر می‌کردم خودم عقل کلم ، هرچی که من میگم درسته ! خلاصه در کنار حس دوست داشتن ، خیلی بهشون سخت گرفتم . اعتراف می‌کنم خیلی جاها اذیتشون کردم و خیلی جاها خودم اذیت شدم . دقیقاً همون سخت‌گیری‌ها و همون تعصباتی که پدر و مادرم باهام داشتن رو خودم نسبت به بچه‌هام داشتم.

    تنها چیزی که متفاوت بود این بود ابراز علاقه زیادی هم نسبت بهشون داشتم که خب این نشون میداد تعادل درستی تو این زمینه نداشتم . نه نیاز بود محبتهای افراطی داشته باشم و نه نیاز بود انقدر سخت بهشون بگیرم .

    اینکه میگن با تکامل هر چیزی ،بدست میاد واقعاً همینطوره .تو این چند سال اخیر رفتارهام و توقعاتم نسبت به بچه‌هام 180 درجه فرق کردش.

    نگاهم به تربیت فرزند و داشتن فرزند صالح خیلی فرق کرد طوری که الان با داشتن حس خوب به فرزندام به هیچ وجه تو هیچ زمینه ای چ درسی چ اخلاقی و چ هر چیزی دیگه ای ، نه تنها سخت نمی‌گیرم بلکه آزاد گذاشتمشون‌. چون فهمیدم امر و نهی کردن من و مدام تجربه و راهنمایی کردنم فایده‌ای نداره . تنها عملکرد درست من و تنها تغییرات خوبم باعث تغییرات خوب و مثبته بچه‌هام میشه. بنابراین به جای تمرکز گذاشتن روی تغییرات اون‌ها و ترس از اینکه مسیر اشتباهی نرن ، اومدم روی خودم تمرکز کردم و به عینه دیدم که هر دوشون چ پسرم چ دخترم ادای منو در میارن و شبیه من میشن .پس خوب بودنه من تاثیرات بسزایی در روند رشد شخصیتی اون‌ها داشته و داره .

    خیلی خوب می‌بینم که بدون اینکه من کاری بهشون داشته باشم خودشون نسبت به درسها و نمراتشون مسولیت پذیرن و عالی عمل می‌کنن.

    اینکه هر دو اهل مطالعه و اهل نوشتن و برنامه‌ریزی روزانه هستن، اینکه هر دو عاشق ورزش و مراقبت درست از جسمشون هستن، از خداوند خیلی سپاسگزارم.

    از همه مهمتر لذت می‌برم وقتی که اشتباهی انجام میدن ، دنبال رفع اشتباه و تغییرات مثبت هستن. اینکه سرسری و با بی توجهی از اشتباهاتشون نمی‌گذرن و دنبال روابط خوب با دیگران هستن رفتارشون برام قابل ستایش هستش . حتی خودم به عنوان یک مادر بارها پیش اومده که رفتارهای سالم و درستی ازشون یاد گرفتم و حتی پیش خودشون بازگو کردم. هم تحسین و هم تشویقشون کردم و همین که اقرار کردم فلان اخلاق رو از شما یاد گرفتم.

    استاد همیشه تاکید دارن به جای وقت گذاشتن برای تربیت فرزندانتون ، فقط کافیه به اونها اعتماد به نفس بدید. یعنی به جای مچ‌گیری از اشتباهاتشون دنبال تشویق و تحسین کارای مثبتشون باشیم .همین یه کارو اگه خوب انجام بدیم بچه‌هامون بدون اینکه ما تلاشی کرده باشیم خود به خود اونی میشن که ما میخوایم یا بهتره بگم اونی میشن که باید باشن. شاید منه مادر هم ندونم بهترین ورژن بچم چی باشه بهتره ، ولی وقتی که همه ی امورات بچه‌هامو به خداوند سپردم مطمئنم خداوند تو بهترین مسیر هدایتشون میکنه. بارها این حسو تجربه کردم و همیشه نتایج خوبی دریافت کردم بنابراین با اطمینان خاطر به خداوند ایمان دارم که خداوند بهتر از خودم از بچه‌هام مراقبت خواهد کرد و با این باور نسبت به بچه‌هام و حتی نسبت به اشتباهاتشون حس بدی ندارم چون می‌دونم تو هر دورانی با مسائلی روبرو میشن که ممکنه اشتباهاتی داشته باشن، که خودشون درس بگیرن خیلی بهتر از اینه که من جلوی اشتباهاتشونو بگیرم و همش مراقبشون باشم که اشتباه نکنن. هر چیزیو خودشون تجربه کنن بهتره. البته راهنمایی و در اختیار گذاشتن تجاربمون فراموش نمیشه اما مثل گذشته تحمیلی و با کنترل کردنشون نیست .

    یه بچه ای اگه تجربتو در اختیارش بذاری حرفتو گوش میده اما بعضی از بچه‌ها تو سن های خاصی مثل بلوغ ، حرفتو متوجه نمیشن و وقتی که خودشون اشتباه کردن تازه میفهمن تو چی گفتی.

    نمیشه گفت درست نیست و بچه‌ها رو با دیگران مقایسه کرد و یا به خاطر اشتباهاتشون سرزنش کرد. خدا رو شکر من که این کارو نمی‌کنم .هر وقتم اشتباهاتشونو می‌فهمم میگم اشکال نداره عوضش درس خوبی ازش گرفتی و با پذیرش اشتباهشون بدون اینکه حس بد بهشون بدم ازش می‌گذرم و دیگه به روشون نمیارم.

    به گفته یراستاد عزیز تا جایی که می‌تونم سعی می‌کنم اعتماد به نفسشون رو تقویت کنم.

    خیلی از پدر مادرا چون فکر می‌کنن پدر مادر هستن، به بچه‌هاشون زور میگن و خیلی چیزا رو بهشون تحمیل می‌کنن البته خودمم تا چن سال پیش اینطور بودم .حتی تو رشته ی تحصیلی پسرم دخالت کردم و برخلاف میلش تو اون رشته رفت که الان اصلاً به کارش نمیاد . تو لباس پوشیدن و تیپ زدنشون، تو خریداشون ، تو خوردنشون تو روابطشون با دیگران، تو خیلی از امورات دخالتهای بی‌موردی داشتیم و فکر می‌کردیم مسیر درستی رو پیش گرفتیم در حالی که الان متوجه شدیم هر چقدر بیشتر روی خودمون وقت بذاریم و شخصیت خودمونو بهبود بدیم بچه‌هامون هم تغییرات مثبت بیشتری خواهند داشت و کمتر اشتباه خواهند کرد.

    درک کردن بچه‌ها و اینکه خودتو تو هر سنی جای اونا بذاری خیلی نقش تاثیرگذاری تو روند تربیتیشون داره و باعث میشه سطح توقعت پایین‌تر بیاد. وقتی حس می‌کنن شما درکشون می‌کنید بیشتر کنارتون میان و بیشتر باهاتون هم صحبت میشن و بیشتر موقع نیاز بیان احساس ، احساساتشون رو بازگو می‌کنن.

    و این میشه که هیچ چیز مخفی بینتون وجود نخواهد داشت.

    از اینکه الان روابط خوبی با فرزندانم دارم بی‌نهایت خدا رو سپاس میگم.

    از اینکه مورد اعتماد فرزندانم هستم ‌بی نهایت خدا رو سپاس میگم .

    از اینکه مورد تایید فرزندانم هستم خدا رو سپاس میگم .

    از اینکه تونستم تغییرات مثبتی تو این زمینه داشته باشم خدا رو سپاس میگم.

    از اینکه درس‌ها و آگاهی‌های خوب استاد عزیز باعث این تغییراتم شده خدا رو سپاس میگم.

    از اینکه خداوند تو این مسیر هدایتم میکنه بی‌نهایت خدا رو سپاس میگم.

    می‌دونم که هنوز اول راهم و نیاز به تغییرات خیلی بزرگتری دارم. از خداوند درخواست می‌کنم که همیشه منو جزع هدایت شدگان خودش قرار بده و همچنان با وجود استاد عزیز و بزرگواری چون عباس منش بتونم این مسیر زیبا رو ادامه بدم.

    تجارب خیلی زیادی هم تو زمینه ی مالی و هم تو زمینه ی روابط با همسر و حتی دیگران دارم که انشالله سر فرصت و دیدگاههای دیگه با استادعزیز و دوستان به اشتراک خواهم گذاشت.

    خیلی دوست دارم واضح و شفاف و با توضیحات بیشتر راجع به تجارب خودم بنویسم اما به خاطر مشغله ی زیاد ، متاسفانه وقت برای نوشتن کم میارم و اگرنه که عاشق اینم که اینجا باشم و بنویسم .

    به قول استاد هم خودم کلی انرژی میگیرم هم ممکنه تجاربم به درد کسی بخوره همانطور که تجارب دوستان عزیز برای من کلی درسها داره .

    عاشق همگیتون هستم .از اینکه حس می‌کنم کنار دوستان عزیز و استاد به این عزیزی و محترمی هستم خداوند رو سپاس میگم .

    عباس منش الهی همیشه باشی که وجودت مایه ی آرامشم منه .

    بهترین بهترینها نصیب قلب مهربونت .

    استاد جونم ممنون وسپاس از اینکه وقت و انرژی برامون میزاری .

    استاد عزیز و دوست داشتنی و مهربونم در پناه الله یکتا باشی .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  3. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1952 روز

    به نام ربّ العالمین

    سلام.

    امشب تونستم فایل رو کامل گوش بدم.

    موقعِ آشپزی دیدم بهترین فرصته، هدفون رو گذاشتم روی گوشم و بسم الله.

    الان دورِ دوم هستم…

    از بس سرشار از اموزش ها و یاداوری های کلیدی هست.

    مرسی استاد جان که یه الگوی بسیار عالی هستین، شما حرف هاتونو زندگی میکنین و این مشخصه ی یه الگوی صادق هست.

    ممنونم ازتون برای این فایل.

    معتادِ شنیدنِ تعریفِ دیگران، کار کردن روی خودسازی، سپاس گزاری، توجه به داشته ها راه رسیدن به خواسته ها، عدم توجه به قضاوت دیگران، واکنش ندادن به شرایط و یه عالمه درسِ دیگه.

    ممنونم.

    باید چندین بار گوش بدم.

    یه درسی خیلی بهم چسبید یادآوریش:

    اگه حست خوبه و ارامش داری یعنی صدای خدا رو میشنوی از درونت، اگه حست بده و میترسی صدای شیطان هست که از درونت میاد.

    اگه هنوز تو شرایط سخت، همون واکنش ها رو نشون میدی، یعنی شخصیتت تغییر نکرده.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  4. -
    محمد مردانی گفته:
    مدت عضویت: 3142 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    خداوند رو سپاسگزارم که تو این جمع صمیمی هستم و از بی نهایت آگاهی که دوستانم به اشتراک میذارن استفاده میکنم خدایاصد هزار مرتبه شکرت

    خدایاشکرت که الان روی یک صندلی راحت پشت میزم نشستم و با کمال احترام و عزت دارم کارم رو انجام میدم

    منی که یه موقعی صبح تا شب میرفتم تو یک مغازه صافکاری که کف مغازه خاک بود هیچ وسیله سرمایشی و گرمایشی نداشت لباسهای چرب و خاکی میپوشیدم و در بدترین شرایط کار میکردم برای ماهی 150 هزار تومن و ظهر ها منتظر میموندم که اوستام بره خونه استراحت کنه بعد برام ناهار بیاره بخورم الان رسیدم به جایی که به غیر از مربی گری فوتبال الان معاون یک مدرسه غیر انتفاعی هستم با همکاران بسیار محترم و دانش آموزان با ادب و عالی که همشون منو دوست دارن صبح ها لباس های اتو کشیده و خوشگل میپوشم میرم مدرسه

    خدایاشکرت که تو این سه چهار سال اخیر هر سال درامدم رو به افزایش بوده و برای اولین بار تو زندگیم درامدم دو رقمی شده و این رو مدیون آموزشهای استاد عزیزم و تمرکز و عشقی که به کارم دارم میدونم و امید دارم به فضل خداوند که درامدم بسیار بسیار افزایش پیدا میکنه و به استقلال مالی میرسم انشالا

    سپاسگزار خداوندم هستم که تا همین جای سال که 1403/7/16 هست به 22 تا از خواسته های ریز و درشتم رسیدم بعضی هاش ارزوی چندین سالم بود مثل سفرهایی که دوتایی با عزیز دلم رفتیم در بهترین نقاط ایران و چقدررررررر لذت بردیم همین رابطه ای که الان داخلش هستم ارزوی چند ساله ی من بود بعد از برخورد به تضاد توی رابطه ی قبلیم و خداوند بهترین شخصی رو که میتونست وارد زندگیم بشه رو فرستاد اگر بخام از نکات مثبت رابطم بگم میتونم 10 صفحه نکات مثبت خودمو عزیز دلم رو بنویسم

    من هنوز فایل رو ندیدم فقط کامنت بچه هارو خوندم اینقدر انرژیش بالا بود و فوق العاده بود که بهم الهام شد بیام کامنت بنویسم

    من یه درخواستی داشتم از خداوند و خیلی وقت بود اتفاق نمیفتاد هی میگفتم خدایا من تو حوضه مالی هر روز دارم پیشرفت میکنم ایده های پول ساز بهم میرسه و خداراشکر در مسیر رشد هستم پس چرا این مسئله ی مالی من حل نمیشه و ادامه داره که خداوند هدایتم کرد که تا وقتی که کار قبلی رو در مورد اون مسئله داری انجام میدی هیچ تغیری در نتیجه رخ نمیده و باید تغیر رفتار بدی و وارد ترسهات بشی خیلی جالبه که من به محض این که تصمیم گرفتم که تغیر رفتار بدم و تغیر رفتار دادم دیدم که چقدر زودتر میشده که اون مسئله حل بشه فقط من میترسیدم که در موردش اقدام کنم و هی برا خودم بهونه میاوردم واین تغیر رفتار هم مدیون آموزشهای استاد عزیزم هستم که ایمان من رو قوی تر کرد که جرعت انجام این کار رو داشته باشم

    در پناه الله شاد و ثروتمند باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  5. -
    هلن گفته:
    مدت عضویت: 4049 روز

    سلام استاد عباسمنش و استاد شایسته عزیزم

    خدا قوت.

    من تو کامنت خانم لیلا بشارتی هم نوشتم که اومدم کامنت ایشون رو تو دفترم نوشتم و جاهای جالبش رو با خودکارای رنگی نوشتم و روزی یه بار میام میخونم

    و به یاد میارم که باید شکرگزار لحظه به لحطه زندگیم باشم و دارم از مناجات با خدای خوبم لذت میبرم.

    لیلا جون اومد دلی برامون کامنت نوشت و این کامنت قراره زندگی هزاران هزار نفر رو عوص میکنه.

    و اخلاصش باعث شد شما بیایین درباره کامنتش حرف بزنید.

    خدایا شکرت مارا در مسیر درست قرار دادی.

    ممنونم از لیلا جون که هدایت شد و اومد شرح حال خودش رو نوشت وقراره در کنار هم کلی معجزات رو دریافت کنیم.و تجربه کنیم اون معجزات رو.

    و کلی اتفاقات خوب رو در کنار هم تجربه کنیم.

    هنوز کامل حرفهای استاد رو گوش ندادم ولی اینقدر دوق داشتم که دوست داشتم بنویسم.

    ممنونم استاد

    ممنونم استاد شایسته عزیز

    ممنونم لیلای عزیزم

    در پناه خدا شاد و موفق وسربلند باشین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  6. -
    رامش فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 733 روز

    بنام آنکه هر انچه دارمممممم تنها از اوست

    بسم الله الرحمن الرحیم

    درود خدمت شما استاد عزیز و‌توحیدی من

    و‌خانم شایسته توانا برای همه مسایل سایت

    من باز هم مینویسم از کشور افغانستان برای همه افراد میخاین نتایج عالی بگیرن خصوصا آن های که جدیدا به سایت آمدن تا باشد برای دیگران هم الگو و بخودم هم یاد آوری شود

    استاد عزیز وقتی نتایج دیگران را میخانی خیلی خوشحال میشوم چند وقت پیش از مرضیه عزیز را وقتی خواندی کلا منتظر بودم مثلا یک برنامه که پر‌از هیجان زده میسازه آدم را و‌این بار هم از لیلی عزیز همین کار را کرد با من خدا را شکر که بچه های سایت اینقدر نتایج عالی میگیرن شاید بیشتر ازین هم نتایج گرفته باشن ولی کامنت نمیگذرن قبلا برای من هم کامنت گذاشتن بسیار دشوار بود ولی حالا خدا را شکر همه روزه روی خودم‌کار کردیم کامنت گذاشتن برایم راحت شده و فکرم آرام میشود خدا را بی نهایت سپاس گذارمممممم

    من در هر شرایط زندگیم معمولا موقوع که از ظاهر شرایط خوبی نداشتیم توکلم به الله مهربانم بوده و همیشه وقت گفتیم خدایاااااا من هیچی را نمیدانم تو میدانی از بسیار وقت پیش که یادم میایه به همین خاطر هم است که آنقدر نتایج عالی میگرم همه روزه خدا را شکررر میگمممممم

    بخش نتایج من :

    اول همین که در شرایطی هستم کاملا در آرامش کلی در این افغانستانی که همه در فکر فرار است ولی من دایم میگم در هر موقوع که مدار ها و افکار من تغییر کند حتما جایگاه من هم تغییر میکنه مگر من برای خون که در رگ هایم است کاری انجام میتم ؟؟؟؟ بار ها از خودم میپرسم همین گونه و دلایل زیادی در ذهنم میایه خلاصه گفته میتانم هر وقت که توانیی فکری من بالا رفت و مدار هایم نزدیک به خورشید شد ، خورشیدی که کلن منبع خیر و برکت است من هم هدایت میشوم به همان سمت و من هم در همین افغانستان بهترین درآمد را دارم درآمد دالری دارم و روز به روز بهتر میشوم

    و‌من هم میدانم بسیار که از افغانستان مهاجر شد و یا برگی بودن در باد امروز هزاران افسوس میخورن کاش بیایم افغانستان ووووو

    این متن بود که در ذهنم آمد و الهام شد آمدم نوشتم

    امید که برای شما هم مفید باشد

    در هر کجای آسمان الهی هستین خوش و آرام باشید !

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  7. -
    اریا خانی گفته:
    مدت عضویت: 2603 روز

    سلام خدمت استاد اعظم و خانوم شایسته که واقعا مقاله هاشون اثبات میکنه که فامیلشون برازندشونه و تمامی بروبچ عباسمنشی.

    استاد من7ساله ک در قانون جذب با ازمون و خطاهام پیش رفتم و خب هر ساله اگاهیا ومدارم داره تغییر میکنه بفضل خدا.

    و درین فایل من یه اگاهی بهم دست داد ک گفتم ب اشتراک بزارم با طرح یک سوال و جواب از خودم:

    سوال اینه ک بعضا فکر دوستان اینه ک چرا هدایت ک بخاهم از خدا اون هدایت منو ب شرایط تلخ تر و سختتر میبره و کلا نتیجه بدتر میشه!!! مگه نباید وقتی رو خدا حساب میکنم خدا هدایتم بکنه ب سمت بهبود پیدا کردن!؟؟

    و جواب از نظر من:

    استاد بنظر من خداوند مارو هدایت میکنه اما ن ب خیر و شر ،بلکه هدایت ما براساس مداریه ک داریم.

    یعنی بهتراست بگوییم خداوند مارو در هر

    مداری ک هستیم

    هدایت میکنه!!

    یک خط افقی محوری( در مقطع دبستان اینو داشتیم البته)ک مرکز این محور، عدد صفر هست و

    از سمت راست عددصفر ، با مثبت 1 مثبت 2 ومثبت 3 و..

    و از سمت چپ عدد صفر با منفی 1 منفی 2 ومنفی 3 و…

    عددهارو مینوشتیم .خب؟

    حالا اگر من بدلیل عدم کنترل ورودیهام روی مدار منفی 1 باشم و هدایتی بخاهم از خدا ،قطعا اون اجابتم میکنه که مدار من تند تر پیش بره و میرم مدار بالاتر ولی مدار بالاتراز منفی1 مدار منفیه 2 هست !!! انگار تو سرازیری ام و هدایت ک بخام ،خدا هولم میده تا با سرعت بیشتر برم جلو ک یعنی باسرعت پایینتر برم!!

    اگر در سربالایی ام خدا منو میکشه بسمت قله ..

    این یعنی اگر من روی خودم کار نمیکنم و هیچ کنترلی ندارم روی ورودی ها و همون ادم سابقم وتغییری در رفتار و شخصیت وکلام و …ندادم و هدایتم بخام از خدا،اونوقت خداوند دربهترین حالت کاری میکنه دور فلکه بچرخم( ینی تقلای بیهوده وبی ثمر) یا میرم پایینتر و شرایط بدتر میشه.

    قدیمیا میگفتن هرچی سنگه مالِ پای لنگه مثال خوبیه درمورد این موضوع..کسی ک لنگ بزنه در کنترل ذهنش،و هدایت میخاد،سنگهای بیشتری درمسیرش بوجود میاد و هی شرایط بدتر وبدتر میشه!

    هدایت خداوند بر اساس مدار منه.اگر من روی ورودیها کنترل داشته باشم و هدایت بخام،بدلیل داشتن احساس خوب ، قطعا نشانه ها ونتایج رو به بهبود برام بوجود خواهد امد …

    تنها ملاک تشخیص اینکه ایا مدارم خوبه الان یانه،دیدن احساسمون در طول روزمره ست..

    اگر رو خودم کار میکنم ( فایل گوش میدم مینویسم شکر گذاری قلبی وتجسم و..دارم)

    خب محاله ک حسم بد باشه و این یعنی احساس خوب ،هدایتهای خیر و بهبود شرایط و ارتقا پیدا کردن ب مدار بالاتراست..

    مثال

    من درمدار رو به سقوط ام.بشدت رو منفیها تمرکز دارم و حالم بده، از خدا هدایت میخام تو این شرایط.خب خدا ب زبان بی زبانی میگه ک قوانینمو داری اجرا میکنی؟ایا کنترل ذهن یا تقوا داری؟ من میگم نه ندارم،و خدا میگه اوکی هدایتت میکنم پس!! و منی ک مثلا ی پراید 100میلیونی دارم یهو یکی پیدا میشه میگه که یه ماشین پارس دارم بهت میفروشم با قیمت 600میلیون! و توام ی وام میگیری و پراید هم بفروشی و طلا بفروشی و….تا بتونی نصف پولشو بدی و نصفشم چک بدی و …بالاخره پارس رو بخری!

    خب بظاهر از بیرون،همه میگن چ پیشرفت خوبیه!!!

    اما دراصل این هدایت خاستنه طبق مدار تو،داره تورو با سرعت ب سمت پایینتراز الانت میکشه و خودت حالیت نیس!! این پیشرفت ظاهری در اصل یک پسرفت بسیار بزرگ بوده چون ماشین بشدت تعمیرات پیدا میکنه و تمام سرمایه ت رو دادی رفته براش،کلی چک هم داری ک پاس کنی و…واین یعنی خودتو از چاله به چاه انداختی…

    استاد بنظرم من اگر میخام هدایت به خیر و ثروت ونعمت و…بشم باید رو خودم کار بکنم بصورت مستمر ،عین غذاخوردن هرروزه م! وگرنه هدایت خاستن در مدار منفی (ودرحالتی ک هییییچ کنترلی در ورودی ندارم و احساس بد دارم اکثر اوقات ،) فقط منو بیچاره تر میکنه..

    اینجاست ک معنی عدالت خدا پیدا میشه ،

    اینجاست ک معنی ما به همتون کمک میکنیم مشخص میشه

    اینجاست ک میفهمم باید مستمر رو خودم‌کارکنم تا ابد.

    خداوند ب مدار من نگا میکنه ن کلامم!!

    انگار وقتی درخاست هدایت میخام

    خداوند از بین میلیاردها مدار ،یهو دوربینش میاد سمت تو،و میگه یکی هدایت میخاد ولی ب مداری ک هسی نگا میکنه و طبق اون مدار بهت هدایت میده! اینکه مدارت منفیه یا مثبت بخودت بستگی داره ک ایا با کنترل ورودیها و ساخت باورمناسب،ایا احساس خوبی داری یا بد!!!

    حالا اگر بخاهم از مدار وشرایط فعلیم به سمت خیر بره هدایتهام،باید شروع کنم ب تغییر رفتار و کنترل ورودیهام و اجرای قوانین مثل شکرگذاری و …بمحض اینکه واقعا از منفیها دور بشیم و بسمت تمرکز برمثبتها بریم و هدایت بخاهیم ارام ارام شرایط بهبود پیدا میکنه و نشانه های تغییر رو احساس میکنیم.

    پیشنهاد هم میکنم کامنتی ک یکسال پیش در دوره ی 12 قدم جلسه 2ازقدم اول رو گذاشتم رو بخونید که خالی از لطف نیست.

    abasmanesh.com

    دوستان من فکر میکنم این نگاه ،خیلی کمک میکنه ک بفهمیم کجاییم و چجور هدایتی میشیم در اون لحظه.

    درپناه خدا باشید…مخلصتون آریا خانی از اصفهان.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  8. -
    رضا صبوری گفته:
    مدت عضویت: 1162 روز

    سلام به استاد عزیزم ومریم جان زیبا

    وهمه دوستان عزیزم

    منام همسر رضا جان

    استاد شما بااین فایلی که گذاشتید ونتایج لیلا جان عزیز منو از جهنم نجات دادید

    جهنم واقعی که باوجود تمام نعمت هایی که دارم

    درگیر این جهنم شدم باعث شده بود که اصلا هیچی نبینم فقط نداشته ها کمبود هام ببینم

    استاد من تقریبا 4سال پیش باقولنین آشنا شدم از طریق یکی از دوستانم ودر شرایطی بودم که خیلی جالب نبود

    اما باعمل به قوانین زندگیم تبدیل به بهشت شد

    رابطم با همسرم که بسیار متشنج بود ابدیل به یک رابطه عاشقانه آروم شده بود

    منایی که دائم وابسته همسرش بود اون بند وابستگی قطع کرده بودم وهمسرم بخاطر کارش هفته به هفته خونه نبود ومنایی که به شدت از تنهایی میترسید واز نبود همسرش هفته به هفته تنها زندگی میکرد شب تنها میخوابید

    ودر آرامش مطلق بود این ترک عادت وابستگی از فایل های رایگان شما استارت خورد وباعث شدمن یه آدم دیگه بشم

    استاد من درگذشته زیاد حرف میزدم اما اون مدت که روخودم کار میکردم انگار روزه سکوت گرفته بودم وهمسرم میگفت دلم برای صدات تنگ میشه گاهی

    دلیلش این بود که در سکوت آروم تر بودم قضاوت ها کمتر بود نشخار ذهنی کمتر بود

    اون روزها من صبح به عشق دیدن خورشید شنیدن صدای پرنده ها بیدارمیشدم بابت خرید یک کیلو خیار یه نون به شدت شکر گزار بودم دیدن آسمان ابرها کاری بامن میکرد که اشک میریختم از شدت ذوق توخیابون راه که میرفتم به پاهام نگاه میکردم بابت قدم هایی که برمیداشتم شکر گذاری میکردم به شدت روی ورودی هام کنترل داشتم هر فکری در ذهنم ایجاد میشد بهش آگاه بود به شدت حالم خوب بود

    تمام آدم های سمی زندگیم حذف شدند

    وافراد نزدیک زندگیم زمانی به من هدایت میشدند که حالشون عالی بود

    با ورود من به خونشون اخبار فیلم هایی که من اصلا نمیدیدم چون همیشه تلویزیونم خاموش بود آگاهانه اونها هم خاموش میکردند

    واین برام به شدت جالب بود

    استاد سوار تاکسی که میشدم با خدا حرف میزدم همیشه انگار همراهم بود

    اگه هر اتفاق ناخوشایندی رخ میداد دیر رسیدن به مقصد خرابی ماشین یاهرچیزی دیگه ای باعشق ازش استقبال میکردم همیشه تسلیم بودم در پذیرش میگفتم به نفع من هست

    و شکل اون اتفاق تغییر میکرد ودستان خداوند از راه میرسیدن

    دیگه شکل شب روزها برام فرق میکرد

    بادیدن گل ها درخت ها کوه ها من اشک شوق میریختم

    وشکر گزاری میکردم

    خونم تبدیل شده بود به بهشت زندگیم شده بود بهشت

    ونتایج آزادی مالی از راه رسید

    به هرآنچه که درخواست میدادم میرسیدم به راحترین شکل ممکن

    تا بعداز یک سال که دستاوردها طبیعی شدند از مسیر خارج شدم اما نه کامل

    اما دیگه هیچی شبیه قبل نبود بخاطر چالش اطرافیان که منم درگیرش شدم کم کم‌نتایج کم شد

    البته در همون شرایط بازهم طبق قوانین عمل کردم از جایی که بودم به شدت ناراضیزبودم بخاطر حضور افراد سمی

    وماشینم فروختم بااینکه خونه خودم بود اما اومدم مسیر دور اجاره نشینی

    خداروشکر خونه که دوسداشتم اجاره کردم گزینه هایی که دوسداشتم داره

    شرایط کاری همسرم بهتر بود

    اما منو همسرم دیگه آدم های اون زمان نیستیم تغییر کردیم

    دوباره شدیم همون آدم های گذشته بادنیا قضاوت حسرت ناشکری احساس بد حال بد و

    هرروز شرایط سختر سختر شد تاالان

    که از همه نعمت شرایط طوری شد که خرجی روزمرگی هم سخت شده برامون

    ومن به شدت ناشکر شدم به شدت احساسم حالم بدبود

    واز خداوند شاکی خداوند مقصر تمام شرایط سختم میدونستم سرجنگ باهاش داشتم

    وشیطان به خوبی موفق شده بود که منو به خواب غفلت ببره

    تااینکه چند شب پیش تو دفترم با گله شکایت نوشتم خدایا اگه هستی جواب منو بده جواب سوال هامو اگه نیستی من دیگه منکر تومیشم

    به همین راحتی

    چه دلی دارد خدا

    وصبح که از خواب بیدارشدم

    که به شدت حالم بد بود حسی بهم گفت برو توسایت استاد

    اومدم تو سایت فایل جدید شمارو دیدم وگوش کردم تا رسیدین به نتایج لیلا جان ومن شنیدم اشک ریختم

    انگار بیدار شدم انگار لحظه برق گرفت منو

    دیدم خداراز زبان شما نتایج لیلا جان داره بامن حرف میزنه داره باگمو میگه

    داره میگه منا تو ناشکری تو ناسپاسی تواحساست بده تو توجهت روی نداشته هاته تواین همه داشته رو نمیبینی

    خونه ای که دوسداشتی داری

    نزدیک محل کار همسرت

    خودت سلامتی

    پسرت سلامته

    همسرت سلامته

    نعمت بزرگ دختری که تو راه داری

    لوازم های مرتب آبرومند خونت

    روزیت داره محتاج کسی نیستی

    وکلی نعمت دیگه که گفتنش زمان میبره

    همین داشته های ریزی که باعث شدن راحتتر زندگی کنی

    ومن اینهارو مرور کردم

    بیدار شدم دوباره بیدار شدم

    متوجه شدم که وای منا داری چکار میکنی

    زدی به جاده خاکی

    از خدا شاکی درو بستی چطور خدا میخواد بیاد داخل

    متوجه شدم اینکه استاد میگن شما خالق شرایطتون هستید یعنی چی بعداز این همه گوش کردن الان درکش کردم

    من چندسال پیش بادیدن همین نعمت های کوچیکم شکر گزار بودنم زندگیم در تمام ابعاد تبدیل به بهشت کردم

    ودقیقا توااین مدت زندگیم باناشکری ناسپاسی ندیدن نعمت هام تبدیل به جهنم کردم

    خدایا شکرت که رهام نکردی

    خدایا شکرت که هدایتم میکنی هر لحظه

    خدایا شکرت که قبل از اینکه کاملا له شم بیدارم کردی به خودم اومدم

    استاد ازتون سپاسگذارم شما دست خدا هستید روی زمین

    ومن از همون روز باشنیدن حرفذهاتون دوباره شروع کردم به شکر گذاری بابت هرآنچه که دارم بابت فروش عالی اطرافیانم بابت سفر رفتن اطرافیانم بایت خونه داشتن اطرافیانم

    بابت نعمت هایی که دیگران دارن ولذت میبرن ومن اونهارو دوسدارم داشته باشم به جای حسادت حسرت تحسین میکنم شکر گذاری

    واحساسم عالی شده خدارو صدهزارمرتبه شکر زندگیم آروم شده قلبم آروم شده الان میبینم که چقدر نعمت دارم وهرکدام از اینها ارزش سالها سپاسگذاری رو دارن

    استاد عزیزم ممنون که هستید کاام خداوند جاری میکنید دوستون دارم

    به دستان پر مهر خداوند مسیپارمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  9. -
    نرگس جزایری گفته:
    مدت عضویت: 1575 روز

    سلام

    الان که دارم این فایل گوش میدم

    تو اسباب کشی به خونه جدید هستم

    انقدرررر حالم خوبه و سپاس گذارم که فقط میرقصم

    من نمیتونم به زبون بیارم صرفاجمله (خدایاشکرت) اما با رقصیدن با حال خوب و اون حسی که در درونمه عمیقا شکرگزار خدا هستم

    حالا چرا؟؟؟؟

    چون بعد از 12 سال امروز لباس هامو توی آفتاب بالکن خشک کردم

    به کوچک ترین آرزوم رسیدم

    من همیشه از آسمان و غروب آفتاب عکاسی میکنم و عاشق اینکار هستم

    توی خونه جدید خدا آسمانی به من هدیه کرده

    که عکس های قشنگتری میگیرم

    حتی برای اینکار پرچم دار ترین گوشی هم خریدم با زوم فوق العاده که ماه رو انگار با تلسکوپ میبینم

    و رسیدن به کوچیک ترین آرزوم فقط با عمل کردن به آموزه های استاده

    چقدر این فایل تاثیر گذار. بود در روندی که پیش رو دارم

    مخصوصا اول بدهی هارو پرداخت کردند

    قطعا خدا هرلحظه همه مارو هدایت میکنه برای پرداخت بدهی هامون

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  10. -
    یاسمن اسدنژاد گفته:
    مدت عضویت: 1939 روز

    سلام بر عزیزانم

    سلام بر استاد عزیزم

    استاد نمیدونید این فایل با من چی کار کرد

    دو روز پیش وقتی صبح وقتی از خواب بیدار شدم قبل از اینکه چشمامو باز کنم داشتم به صورت ناخودآگاه به خودم میگفتم تو میتونی شرایطتت رو تغییر بدی، تو میتونی همه چیزو تغییر بدی ، و خیلی برام عجیب بود که این صدا داشت از کجا میومد هیچ وقت تا حالا این اتفاق برام نیوفتاده بود اولین باری بود که در زندگیم یک صدای واضح و امید بخش داشت با من حرف میزد و من تمام اون روزو احساس خوبی داشتم سرشار از انرژی بودم و بعد از مدتها پاشدم کلی کار فیزیکی انجام دادم و لذت بردم تا اینکه شبش اومدم توو سایت کامنت بخونم دیدم که به به یه فایل جدید اومده و با خوشحالی فایلو پلی کردم و وقتی کامل گوش دادم انگار که از یک خواب زمستانی بیدار شدم

    من با این فایل فهمیدم که توو این چهار پنج سالی که باشما همراهم اصلا روی باورهام کار نکردم فهمیدم که من به اندازه کافی سپاسگذار نبودم فهمیدم که در شرایط سخت اصلا و اصلا نتونستم ذهنمو کنترل کنم اصلا انگار منو بردید زیر یه دستگاهی و عیب یابی کردید و دونه دونه ایرادارو بهم گفتید و من به یک احساس جدید رسیدم احساس تواضع بی نهایت احساس مقاومت نکردن احساس اینکه با جان و دل همه ایرادهارو پذیرفتم و گفتم چشم از این به بعد شروع میکنم به سپاسگذاری شروع مبکنم به احساس خوب داشتن شروع میکنم به بی خیالی و رها کردن چیزهای بی اهمیت و بعد احساس کردم من میتونم خیلی عالی تر از چیزی باشم که الان هستم و فهمیدم که من فقط احساس خوب میخوام و اتفاقات خوب کوچیکتر از احساس درونی خوبم هست

    من مسیرو گم کرده بودم یادم رفته بود که هدفم باید رسیدن به احساس خوب باشه

    استاد من در دوره خانه تکانی ذهن تازه دارم متوجه صحبتهای شما میشم تازه دارم با دقت گوش میدم انگار تازه دارم میفهمم قانون چیه و تازه دارم میفهمم که قانون خیلی ساده ست

    وقتی که شما در این فایل گفتین خداوند به ما این آزادی رو داده که هرجور که دوست داریم فکر کنیم اشک از چشمام سرازیر شد و من این جمله رو باور کردم انگار که گمشدمو پیدا کردم انگار یه معمای بزرگی در ذهنم حل شد

    استاد من یه چند وقتیه که حال خیلی عجیبی دارم یه آرامش خاصی دارم میدونم که شما میخوایید لطف کنید و دوره جدید بذارید و این حسای خوب قبل از شروع دوره ست که به من نوید آرامش میده و امیدوارم که اون دوره دوره سپاسگذاری باشه

    استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم خیلی ازتون ممنونم و خیلی دوستون دارم خدانگهدارتون باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای: