عمل به قوانین خداوند، چگونه زندگیمان را متحول می کند - صفحه 7
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/10/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-03 03:57:242024-10-03 04:02:26عمل به قوانین خداوند، چگونه زندگیمان را متحول می کندشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد بینهایت دوست داشتنی و الهی ام استاد عباسمنش و مریم جون دوست داشتنی و دوستان همفرکانسی عباسمنشی ام
من طبق روال هر روز از خواب بیدار شدم و اولین کاری که میکنم سایت الهی مون را چک کردم واییییییییییییییییی دیدم استاددددددددددددددددد و فایل جدید یه آخ جوووووووووووووووونی گفتم و فایل را پلی کردم .
استاد جونم با اینکه هر روز و هرلحظه تصویر زیبای شما را از طریق فایلها میبینم و صداتون را میشنوم ولی دلم خیلی تنگ شده بود هم شما و هم مریم جون .هر روز میگفتم کاش استاد یک فایل سفر به دور آمریکا یا زندگی در بهشت بزاره و من مریم جون و استاد را ببینم خلاصه دلتنگی بپایان رسید و من روی ماه شما را دیدم.خیلی خیلی خوشحال شدم و از خداوند تشکر کردم.
من و همسر جانم از اواسط 99 که سایت شما را پیگیری کردیم و از فایلهای رایگان شما شروع کردیم.راستش اوایل ما فایلهای شما را تو لپ تاپ میدیدیم و این یک تضادی بود و ما یعنی همسر و پسرم هم درخواست تلویزیون با صفحه بزرگ را داشتیم ولی ما ناامید نشدیدم و هرروز از دیدن فایلها شما لذت میبردیم و تحسین میکردیم و فکر کنم اسفند 99 ما تلویزیون 55 اینچ گرفتیم و چقدر از دیدن فایلهای بینظیر شما لذت میبریم و همچنان ادامه دارد و یکبار هم نشده که خسته بشیم .ما همیشه فایلهای شما را بصورت آنلاین میبینیم و من همیشه بخاطر داشتن اینترنت پرسرعتمون از خداوند تشکر میکنم و این جز شکرگزاری های هر روزه من هست.
من آرزوی خرید دوره ای از شما را داشتم و هیچوقت این محقق نمیشد و من همیشه در دفترم این را مینوشتم و از خدا میخواستم .بعد از 10 سال دوری از کار مکاتبات بازرگانی یهویی یکی از مشتریانمان با من تماس گرفت و سفارشی داد و کار شروع شد با اینکه کارم خوب بود ولی نمیتونستم خرید کنم .ولی یک روز در تاریخ 1401/11/07 من موفق به خرید اولین دوره از شما شدم اون هم قدم اول از 12 قدم .انگار من متولد شدم بعد از پایان تراکنش بانکی و دریافت پیامک از طرف گروه عباسمنش نمیدانید چه ذوقی داشتم از شدت خوشحالی جیغ میزدم و خوشحالی میکردم و از خداوند تشکر میکردم وای که چه لحظه ای بود اصلا هیچوقت نمیتونم اون شادی را وصف کنم.( همسرم خونه نبود و بعد از اینکه اومد و من میخواستم فایلها را پلی کنم نمیشد هی میگفت این چیه و اون موقعی که فهمید خرید شده چهره اش دیدنی بود و چقدر خوشحال و شاد شد).من تا پایان 1401، 3 تا سفارش پرسود انجام دادم و این فقط کار خدا بود و هرلحظه خدا را شکر میکردم .
بعد از قدم اول که معجزه ای برامون بود به فاصله 15 روز قدم دوم را خریدیم و ما فقط و فقط گوش میکردیم و اونجاهایی که لازم بود عمل میکردیم تحسین کردن را یاد گرفتیم و خیلی خیلی حال زندگیمون فرق کرده بود .در همین گیرودار بود که خانه ی پدری همسرم فروش رفت.(استاد اون نفری که میخواست بخره اولین بار اومده و خونه را دیده بود 500میلیون نخریده بود بعد 800 میلیون نخریده بود و آخرش اومد با یک میلیارد و چهارصد این خانه را خرید)خلاصه که بطور معجزه وار در آخرین روزهای 1401 مبلغی به دست ما رسید.
استاد یک موردی در مورد قانون سلامتی بگم اون موقعی که تو سایت لانچ شد من نتونستم خرید کنم و اون موقع چندین بار به همسرم گفتم من این دوره ی ارزشمند را حتما و حتما تهیه میکنم من الان میگم و من حتما تهیه میکنم.مقداری از اون مبلغ ارثیه به حساب من واریز شده بود و من در آخرین ساعات از سال 1401 خیلی راحت و خیلی آسان این دوره ارزشمند را تهیه کردم.
استاد اونجایی که میگید با شنیدن این حرفها تغییراتی در زندگیتون ایجاد میشه برای ما انجام شد و بعدا با این مبلغ ارزشمند خیلی کارهای مفید انجام دادیم .
قدم های دیگر را یکی پس از دیگری ، جهان بینی توحیدی ، کشف قوانین زندگی ، شیوه حل مسایل و دیگر دوره ها را خریدیم ما که زمانی فقط در آرزوی خرید یک دوره از شما بودیم چنان پیشرفتی کردیم که برامون قابل مقایسه با قبل نیست .
اکثر بدهی هامون را تسویه کردیم وامها را تسویه کردیم.دیگه نگران هزینه های زندگی نیستیم با اینکه حقوق بالایی نداریم ولی آنچنان راحت و آسان زندگی مان پیش میرود که برایمان قابل باور نیست یعنی آسان شدیم بر آسانیها.
من درحال حاضر مکاتبات بازرگانی را در خانه خودم انجام میدم و نیازی نیست که برای کار به شرکتی مراجعه کنم و پور سانتم را دریافت میکنم .
همسرم در حال کار روی سایت یکی از برندهای معروف هستند و تا دو ماه پیش هرروز سرکار میرفتند و برمیگشتند ولی از شرکت گفتند نیازی نیست بیایی شرکت و از خانه همین کارهای سایت را انجام بده ما حقوق را به حسابت واریز میکنیم و این هم باز تایید قانون هست قانون داره دقیق کارمیکنه(مثل شما که در بندرعباس برای شرکت کارمیکردید و حقوق چند برابر به حسابتون واریز میشد).ما آسان شدیم بر آسانیها.
از طرفی یکی از اون افرادی که با من کارمیکنه پیشنهاد خوبی در مورد تجارت دادند که همسرم هم از لحاظ فنی در این کار خبره هستند و همسرم هم با من همکاری میکنه و این کار هم داره انجام میشه و اصلا نیازی نیست ما سرمایه ای در این کار بگذاریم و مکاتبات و کارهای فنی از ماست و بقیه کارها به عهده مشتری عزیزمون هست .از این طریق هم ما به جای خوبی رسیدیم و این هم خبر خوب دیگری هست.امیدوارم که روزی ببینمتون و از نزدیک در مورد نتایجمون بگم .
یک آرامشی داریم و اصلا عجله ای برای رسیدن به خواسته هامون نداریم و آرام آرام داریم پیش میریم.
استاد جونم منم عاشق ماشین سانتافه سفید زیبا هستم و بزودی میام و از خرید این ماشین زیبا براتون مینویسم.
امروز بعد از دیدن این فایل زیبا و تحلیل زیبای شما از کامنت لیلا جون و شنیدن سخنان ارزشمندتان من رفتم بیرون و داشتم در این مورد فکر میکردم.بعد همسرم اومد دنبالم و با هم رفتیم جاده چالوس و نگم براتوووووووووووووووووون استاد که چقدر خوش گذشت همسرم طوری من سورپرایز کرد که قابل باور نیست .با موتور دوتایی رفتیم و رفتیم و کنار رود چالوس نشستیم و صدای آب پرواز پرنده ها وپروانه ها ، رود جاری کوه روبرویمان و پاهامون را تو آب اندختیم و از خنکی آن به وجد اومدیم انگار داشتم صدای خدا را میشنیدم فقط داشتم گوش میدادم زبانم هم نمیتونست شکرگزاری کنه و خدا میگفت چیزی نگو و فقط گوش بده و چه منظر ه ای بود( فقط حیف لباس اضافی همراهم نبود والا میخواستم بیفتم تو آب و لذت چندبرابری را تجربه کنم مثل شما و مریم جان که تو هوای سرد تو اون منظره زیبا رفتید تو آب و شنا کردیدو آب هم خیلی سرد بود ) .من چندین بار این صحنه ها را تو سریال سفر به دور آمریکا دیده بودم و امروز آن را کاملا تجربه کردم.استاد واقعا با موتور رفتن هم حس و حال عالی خودش داره.یادمه میگفتید با مریم جون با موتور هارلی دیویدسون حدود 6 ساعت رانندگی کرده بودید و چقدر خوش گذشته بود .
حتی یک بار ساعت 2 نصفه شب با همسرم با موتور رفتیم دور دور و چقدر این تجربه هم زیبا و دلچسب بود و الان میفهمم که میگفتید با مریم جون نصفه شب میرفتید و دنبال رستوران میگشتید و برای ما هم خیلی خیلی تجربه عالی و بینظیری بود.
دلم گفت این کامنت براتون بنویسم و ازتون تشکر کنم .
خدا را بخاطر آشنایی ام با شما شکرگزارم و ازتون ممنونم که با حرفهاتون هر روز توحیدی ترم میکنید.
به امید دیدار شما و مریم جون در پارادایس زیبا
سلام به بانوی خوش قلب
چقدر لذت بردم از کامنت و نوشته هاتون
چقدررر عالی که با همسرتون توی این مسیر هستین و متعهدانه روی افکارتون کار میکنید ،موفقیت شغلی تون رو بهتون تبریک میگم ،اینکه ازادانه تو خونه دارین کار می کنین و درامد دارین امیدوارم هر روز هرروز درامدتون بیشتر و بیشتر بشه
قطعا این شغل و این درامد نتیجه کار کردن مداوم روی باورهاتونه و هر چقدر این مسیر رو با عشق طی کنیم دنیا برامون بهشت میشه
و چه زیبا که با همسرتون رفتیم تو جاده های سرسبز چالوس و لذت بردین
یکی از نعمت های زندگیم که همیشه سپاسگزار خدا هستم اینه که همسرم عاشق اینه که همیشه با موتور منو میبره تو دل طبیعت و از زیبایی ها لذت میبریم .و همیشه پایه دور دور رفتنه و چقدر حال دلم خوب میشه
سلام بر فاطمه جون زیبا و دوست داشتنی
خدا رو شکر که همگی در این سایت الهی هستیم و از موفقیت همدیگر لذت میبریم و همدیگر را تحسین میکنیم.خدا را شکر بخاطر این سایت الهی و دوستان عباسمنشی ام مثل شما فاطمه ی زیبا.
وقتی گوی آبی را کنار اسمم صبح دیدم خیلی خیلی خوشحال شدم یعنی تو پوست خودم نمیگنجیدم.از اینکه کامنتم را خواندید بینهایت سپاسگزارم .
به شما هم تبریک میگم که با همسرتون این مسیر زیبا و بقول استاد جاده آسفالته (که تو جلسه اول 12 قدم استاد میگه ) را طی میکنید و زندگیتون را هرروز قشنگتر از روز دیگر میکنید و بهترین حسن این با هم بودن اینه که میشه ساعتها در مورد قوانین حرف زد و بعضی مواقع ترمزهایی از این حرفها میاد بیرون که خود آدم باورش نمیشه که چطور اونها را باور کرده بودیم و براحتی بر زندگی ما تاثیرگذار بودند.
من هم منتظر شنیدن خبرهای عالی از طرف شما هستم.
آخ که نگم از روزی که استاد کامنت لیلا بشارتی عزیز را تحلیل کردند و چقدر به ما خوش گذشت و ما چقدر با محمد جانم حرف زدیم و تک تک نعمتهایی که خدا به ما داده را بهم گوشزد کردیم و چقدر دوباره ایمانم به این راه محکمتر شد.اون روز با اینکه پنج شنبه بود رفتیم جاده چالوس در راه رفت و برگشت اصلا ترافیکی نبود انگار خدا هم داشت با ما میومد و ما را برد برد جایی که فقط صداش میشنیدیم صدای آب و کوههای اطراف آن و صدای شر شر آب که به سنگها میخورد و گوشمان را نوازش میکرد پرنده ها و حتی تو اون بین یک موش کوچولو از بین اون سنگهایی که نشسته بودیم میومد که از کنارم رد بشه (و من جیغ آرومی زدم و فرار کرد .استیکر خنده). اونجا در بین سنگهای بزرگ جایی که اصلا نوری وجود نداشت گیاهانی دیدم که آرام آرام در حال رشد بودندو خدا داشت همه چیز را برایشان فراهم میکردبقول مریم شایسته ی زیبا خداوند به همه چیز فرصت رشد داده.
آرزو میکنم شما و همسرجانت هم با موتور برید دور دور تو جاده چالوس و از مناظر زیباش لذت ببریدو حال دلتون را عالی کنید و سپاسگزار باشید و خداست که در اون لحظات هرچی ازش میخواهیم به ما میده و خدا میگه تو فقط وفقط از این لحظات زیبا لذت ببر به بقیه چیزها کاری نداشته باش چون منم که باید فراهم کنم و تو فقط شاد باش.( ببخشید که کامنتم طولانی میشه همین تابستان یک روز ظهر که میخواستم استراحت کنم خدا یک لحظه به من گفت که تو نگران ثبت نام پسرت در مدرسه نباش تو فقط و فقط از لحظاتت لذت ببرو زیباییها را تحسین کن من اونو به آسانترین شکل ممکن حل میکنم (این لحظه اونقدر سریع بود که اصلا نفهمیدم چی شد)از اون به بعد دیگه کاری نداشتم کی ثبت نام میشه و کدوم مدرسه و ما روز 31 شهریور ماه پسرم را در عالیترین مدرسه و روزی که همه جا تعطیل رسمی بود براحتی ثبت نام کردیم و خداوند آسان کرد من را بر آسانیها.حتی یک نفری هم کتابهایش را داد که تا آمدن کتابهای پسرم ازش استفاده کنه و این خداست که داره فقط و فقط شاهکار میکنه).راستش من و همسرجانم از دور دور با موتور زیبامون اونقدر لذت میبریم که حد نداره.
فاطمه جانم بخاطر این کامنت زیبایی که برام نوشتی باز هم ازت سپاسگزارم و امیدوارم روزی از نزدیک همدیگر را ببینیم یا بقول پسرخاله ام همگی دور هم تو فلوریداری آمریکا در پارادیس زیبا و کنار استاد عباسمنش دوست داشتنی و خوش استایل و مریم شایسته ی نازنین.
در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند باشید.
به نام پروردگار قشنگم
سلام به پیامبر زمانه سید حسین عزیز ومریم جان ودوستان عباسمنشی که باارزش تر ازهرآدمی هستن
استادم خیلی سپاسگزارم ازت برای این فایل به موقع
چه جالب دیروز قبل ازاینکه این فایل روی سایت قرار بگیره منم نشستم با انگشتام تک تک داشته هام مثل لباس- کفش- حتی جوراب وحتی لاک ناخن و تشک و بالش وسقف روی سرم و…. از خدا سپاسگزاری کردم
چندروزی بود توجه م روی نداشته هام بود وشیطان هرروز بهم یادآوری میکرد فلان چیزو ندارم ودیروز یهو بهم الهام شد بشینم تمام داشته ها ونعمت هام رو بشمارم چون میدونستم خییییلی نعمت ها دارم ومیدونستم بشینم بشمارم توجه م میره روی داشته هام والکی وانگشت شمار بالای 100 مورد رو شمردم وسپاسگزاری کردم (وشما نمیدونین چقدر حس من خوب شد ودیگه نداشتن چیزی حسمو بد نکرد)
از سلامتی گفتین؛ گاهی سپاسگزاری میکنم بابت تنفس راحت ریه هام معده م مثانه م که به سلامت غذا رو دفع میکنه رنگ صورتی ناخن هام مژه های قشنگم چشم های بینا وقشنگم_ پاهایی که منو هرجاکه بخوام میبرن و…. هزاران مورد دیگه که بخوای بشینی تک تک سپاسگزاری کنی فقط چندروز طول میکشه
از کامنت خوندن گفتین؛ ومن دقیقا دیروز قبل از این فایل برای اولین بار چندین ساعت نشستم کامنتا وتجربه های باحال دوستان رو خوندم(بخصوص دوره عشق ومودت رو چون میخوام بخرم)
واز طریقه آشنایی گفتین؛ که دوباره همون دیروز به طرز آشناییم باشما فک کردم و توی برگه برای خودم یادداشتش کردم
خداروشکر برای این همزمانی که آگاهی هایی که در این فایل گفته شد من روز قبلش انجام دادم واین هم فرکانسیم با استاد رو نشون میده
وسپاسگزارم از لیلای عزیز که تمام سپاسگزاری هاش انگار از قلب من گفته شده بود واشک شوق به چشمم آورد وبخصوص طرز خوندن استاد…
درمورد آرامشم همینقدر بگم که بابت آموزه های استاد عباسمنش؛ دهنم رو همه جا بستم ودست از نصیحت ودلسوزی برای بقیه براشتم حتی مادرم وفقط باخودم میگم هرکس درجایگاه درست خودشه
خداروشکر بابت جایگاهم
خداروشکر بابت آگاهی هام
خداروشکر بابت دوستان عباسمنشی ام
استاد خیلی سپاسگزارم برای همه چی:)))
وازخودم بابت اینکه به آگاهی های درست آگاهانه عمل میکنم هم متشکرم.
بماند به یادگار از 12مهر403
سلام بر مریم جون زیبا دوست همفرکانسی ام
نتونستم همینطوری فقط با خواندن کامنت و امتیاز به اون بگذرم .از ممنونم بخاطر این کامنت عالی که نوشتی یعنی یه جاهایی تک به تک قوانین گفتی .قلم شیوایی دارید دوباره برامون بنویسیدو از موفقیتها و از نتایجی که میگیرید.
من اینجا بعضی از قسمتهای کامنت شما را کپی میکنم و جواب میدم.
چه جالب دیروز قبل ازاینکه این فایل روی سایت قرار بگیره منم نشستم با انگشتام تک تک داشته هام مثل لباس- کفش- حتی جوراب وحتی لاک ناخن و تشک و بالش وسقف روی سرم و…. از خدا سپاسگزاری کردم ( این قسمت واقعا خیلی تاثیر گذار هست شروع که میکنی تک به تک نعمتهات و داشته هات میاد جلوی چشمت انگار خدا میگه ببین چقدر به تو نعمت دادم و تو اون لحظه سرشار میشی از عشق خدا و دیگه نداشته هات جلوی چشمت نمیاد و شیطان میره پی کارش. خدا میگه پس لذت بردی از این داشته ها و من به پاس این شکرگزاری برات سورپرایزها دارم فقط تو صبر کن و یکی یکی برات رونمایی میکنم و تو سورپرایز میشی).
از سلامتی گفتید:از سلامتی گفتین؛ گاهی سپاسگزاری میکنم بابت تنفس راحت ریه هام معده م مثانه م که به سلامت غذا رو دفع میکنه رنگ صورتی ناخن هام مژه های قشنگم چشم های بینا وقشنگم_ پاهایی که منو هرجاکه بخوام میبرن و…. هزاران مورد دیگه که بخوای بشینی تک تک سپاسگزاری کنی فقط چندروز طول میکشه ( من زمانی بود که بخاطر درد عصب سه قلو صورتم اصلا توان این را نداشتم که حتی لب باز کنم حرف بزنم یعنی این نعمت از من گرفته شده بود و اون روزها گذشت و الان که هر لحظه حرف میزنم فقط و فقط خدا را بخاطر این نعمت بزرگش شکرگزاری میکنم وقتی پسرم را میبوسم و باهاش حرف میزنم شکرگزاری میکنم از اینکه براحتی لبم را تکان میدم شکرگزاری میکنم و این تنها و تنها یکی از شکرگزاری های هر روزه ام از خداست بماند نعمات دیگری که در تمام اجزای بدنم دارم.
بخاطر قانون سلامتی که پیام آورش استاد عباسمنش دوست داشتنی و خوش استایل هستند و با عمل به آن خیلی خیلی این مورد رفع شد و من همچنین به تناسب اندام عالی رسیدم).خدایا بخاطر تمام نعمتهایی که برای سلامتی من و دوستانم و عزیزانم دادی ازت سپاسگزارم.
از کامنت خوندن گفتید:از کامنت خوندن گفتین؛ ومن دقیقا دیروز قبل از این فایل برای اولین بار چندین ساعت نشستم کامنتا وتجربه های باحال دوستان رو خوندم(بخصوص دوره عشق ومودت رو چون میخوام بخرم) ( من از کامنتهای دوستانم خیلی خیلی خوشحال و شاد میشوم و اکثر موارد باعث میشه من هم به ایده های بهتر از طریق کامنت ها هدایت بشم و این کامنت خوندن را عین گذراندن دوره هایی از استاد میدونم و روزم را به بهترین شکل میسازند. دوره عشق و مودت عالیه درسته من ندارمش ولی بتازگی یکی از دوستانم این دوره ارزشمند خریداری کردند و دارند کار میکنند و چقدر از این دوره تعریف شنیدم که روی زندگیشون تاثیر گذاشته و من هم ترغیب شدم که این دوره را تهیه کنم.امیدوارم که شما هم بزودی تهیه ش کنید و از آگاهی های ناب آن بهره مند بشید و در زندگیتون استفاده کنید).
درمورد آرامشم همینقدر بگم که بابت آموزه های استاد عباسمنش؛ دهنم رو همه جا بستم ودست از نصیحت ودلسوزی برای بقیه براشتم حتی مادرم وفقط باخودم میگم هرکس درجایگاه درست خودشه ( در این مورد بگم که به آرامشی رسیدم که با هیچ چیزی در دنیا عوض نمیکنم هر روز آرام و آرامتر میشوم وقتی که قوانین را یاد میگیرم. آخ آخ آخ که گفتید دهنم را همه جا بستم و دست از نصیحت و دلسوزی برای بقیه برداشتم چون هر کسی در جایگاه درست خودشه . درسته که من در این مورد خیلی پیشرفت کردم و دیگه به کسی دلسوزی نمیکنم ولی نمیدانم چرا بعضی مواقع به دو تا خواهر نازنینم نمیتونم بیخیال بشم .(الان یک مقداری خوب شدم و دیگه حرفی نمیزنم ولی بعضی مواقع دیگه از دستم در میره.خدا خودش در این مورد هدایتم کنه).
باز هم ازتون متشکرم بابت این جمله زیباتون (خدا را شکر بخاطر جایگاهم ) من هم باید هرلحظه این را تکرار کنم تا جزیی از وجودم بشه.
مریم جان بخاطر نوشتن کامنت زیبات ازت ممنونم .امیدوارم روزی از نزدیک همدیگه را ببینیم اونم همگی دور هم در فلوریدای آمریکا در پارادایس زیبا و کنار استاد عباسمنش خوش استایل و مریم زیبا آنجا که نهرهایی جاریستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت(مثل سوره واقعه که توصیف شده).
سلام ودرود خداوند به ربابه جانم
امیدوارم هرجای کره خاکی که هستی دلت شاد ودر فرکانس خواسته های مثبت وباارزشت باشی
خیلی خیلی خوشحال شدم وذوق زدم از پاسخ زیبا ودلنشینتون
واقعا خداروصدهزاران بارشکر وسپاسگزارم برای این دوستهای باارزش وهم فرکانس ومثبت اندیش (من دیروز قبل از خوندن کامنت شما ربابه جان روی کاغذ سوال خوب پرسیدم اینکه چطور دوستهای مثبت ومفید وبافرکانس خوب داشته باشم؟ ) وخب خداروشکر اینم پاسخش که خدا شما رو برای من فرستاد واقعا این نشونه ست.نشونه ی اجابت خداوند وقتی تسلیمش باشم
منم خیلی خیلی دوست دارم هممون یه روز یه جا همو ببینیم وقطعا اون روز برای من حتی زیباتر از روز تولدم خواهد بود.
بوس بهتون. سعادتمند باشین :))))
به نام خداوند بخشنده مهربانم
سلام به استاد عزیزم ومریم جانم
سلام به تمام دوستان نازنینم
استاد استاد استاد این فایلتون اشکمو درآورد
استاد بی نهایت ازتون سپاسگزارم که اومدیدن باعشق صحبت کردین
سپاسگزارم لیلای عزیز به خاطر این کامنت بی نظیری که گذاشتین وشدین یکی از دستان خداوند دراین مسیر.
سپاسگزارم مریم جان که شما باعث بوجود آمدن این رابطه پراز عشق بین استاد واعضای این سایت الهی شدین
استاد درست زمانیکه این روزها قانون رو بهتر دارم درک میکنم وبه تعهدم عمل میکنم از بی نهایت راه داره نشانه ها وهدایتها میاد ومهر تاییدی میشه واسم که مسیرم درسته.
استاد امروز بلافاصله که از خواب پاشدم وارد سایت شدم واین فایل جدید رو دیدم سپاسگزار خداوندم شدم گفتم این هم رزق امروزم این هم هدیه از طرف خداوندم تنها با گذشت 3 روز بعداز تعهدی که برای تمرکز روی زیبایی هاگذاشتم این فایل رو هدیه گرفتم.
استاد عزیزم باعشق این فایل رو بارها و بارهاگوش میدم با اعماق وجودم سپاسگزار خداوندم بخاطر وجود پاک ومقدس شما وسپاسگزار لیلای عزیز هستم که به الهامات قلبش گوش کرد واین کامنت رو گذاشتن لیلا جان نمیدونی که چقدر این کامنت شما به ما کمک میکنه برا حرکت کردن در مسیر درست سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم.
سپاسگزارم استاد عزیزم به خاطر تمام نکته ها وقانونی که دراین فایل بهش اشاره کردین
سپاسگزار خداوندم هستم که وقتی تصمیم میگیری تغییر کنی وباعشق مسیرو طی میکنی وازش میخای که آسونت کنه برا آسونیها خداوند هم کم نمیزاره وسخاوتمندانه هرلحظه هدایتت میکنه ونشانه ها وهدایت ها وکمک ها از هرجهت بهت میرسه وباز سپاسگزارتر از قبلت میشی
سپاسگزار خداوندم هستم که دراین خانواده توحیدی هستم وهرچقدرهم سپاسگزار این لحظه ها این حد از عشق وبخشندگی دراین جمع خانوادگی واین حد از توحیدی عمل کردن این حداز سخاوتمندی واین حداز خیرو برکت دراین سایت الهی بشم بازم هم کمه.
وقتی خیر وبرکت دراین سایت الهی میبینم ودرک میکنم بیشتر واسم باور پذیر میشه برکت خزانه ی الهی ،وقتی یک سایت تا این حد خیرو برکت درونش دریافت میشه و نه تنها تمومی نداره بلکه هر لحظه بهش اضافه میشه پس خزانه الهی که دیه قابل درک واسه مغز زمینی من نیست اینجاست که باور فراوانی در ذهنم ساخته میشه وهر لحظه سپاسگزار خداوندم میشم.
ودرآخر استاد عزیزم اینقدر به ما انرژی میدین اینقدر از همینجا عشق ومحبت حرفتون رو دریافت میکنم وقتی میاین باعشق میگین که تک تک کامنت بچها رو میخونید وتایید میکنید استاد سپاسگزارم ازتون میدونم که باورمیکنید که چقدر این حرکت شما به ما کمک میکنه وبهمون قدرت میده برای حرکت کردن .
سپاسگزارم خداجونم بخاطر این جریان وانرژی مثبتی که دراین سایت الهی برقراره.
عمل به قوانین خداوند چگونه زندگیمان را متحول می کند
درود و سلامممممم خدمت شمااااا استاد عزیزززززز چقدر استاد شما با انرژی کامل صحبت میکنید و خود تان هم هزاران ماشاالله خوش اندام تر شدین
و درود خدمت مریم خانم که چقدر زحمت میکشن برای فایل های خانه تکانی ذهن
در هر کجای دنیا هستین خوش وآرام باشید
ودرود خدمت همه عزیزان توحیدی سایت استاد عزیز
ای فایل چقدر آگاهی دارد صبح وقت یکبار دیدم و حالا شام شد نشستم کامنت مینویسم نمیدانم زودتر کدام نکات مثبت را بنویسم خدا را بی نهایت سپاس گذارممممم
میخایم به فرصت کامل روی این فایل زیبا کامنت بگذارم
ولیلی عزیز چقدر آگاهی هایش بالا رفته خدا را شکرر
در حفظ الله باشید فعلا
به نام خدای مهربانم که هر آنچه دارم از آن اوست
سلام به همه
خدای من استاد امروز دو بار این فایل رو از ظهر که متوجه شدم روی سایت قرار گرفته گوش دادم،با تمام وجودم لیلا جان رو تحسین کردم،یه جوری ذوق کرده بودم که انگار خودم اون نتایج رو گرفته بودم،قصدی برای نوشتن کامنت نداشتم،الان وقتی وارد سایت شدم که ببینم کامنتی اومده که من بخونم یا نه دیدم 60تا کامنت ارزشمند دوستانم روی این فایل قرار گرفته که اولین کامنت،کامنت خوده لیلا جان هستش،با تموم وجودم خوندم،یه لحظه حسم گفت انگار همین خوندن کامنت ها برای تو مثه دیدن نعمت هاست که همیشه فکر میکردی برای از ما بهترونه،چون من قبل از آشنا شدن با این مسیر،باور داشتم من اومدم که ببینم نیومدم که بدست بیارم،خودمو ته بی لیاقتی میدونستم،الان همین حس رو به من داد،من اومدم فقط کامنت دوستان رو بخونم انگار خودم لیاقت ندارم که خودمو عضوی از این جمع ببینم،فکر کردم،نتایجم رو مرور کردم تووی این چند ماه که دارم روی دوره ی روانشناسی ثروت یک کار میکنم،همین امروز بابام 13میلیون به من پول داد،گفت اقساطتو پرداخت کن،من حدود هشت ماه از کاره کارمندتم اومدم بیرون،کسب کار خودم رو شروع کردم،بدون اینکه هزار تومن از کسب و کارم رو خرج اقساطم کنم،خداوند از بی نهایت راه خیلی راحت بهم پول رسونده که الان نه تنها اقساطم بروز هستند بلکه،سنگین ترین قسطمو یک ماه زودتر از موعد پرداخت کردم،اقساطم توو حسابم هستند و منتظرم روزش برسه و بانک از حسابم کسر کنه اگه این نتیجه نیست،پس چیه،چنان این هشت ماه اقساطمو راحت دادم که مهره تاییدی برام که همینطور که خداوند تا الان خیلی راحت اقساطمو داده بازم میده،و من ازش خواستم که زودتر از موعد برم بانک و وام هامو صفر کنم و مطمئنم اون روزم میرسه و من زودتر از موعد اقساطمو صفر میکنم مثه خیلی از دوستان که با بدهی شروع کردن دوره ی روانشناسی ثروت یک رو و تووی دوره بدهی ها و اقساطشون رو خداوند براشون صفر کرده،اگه برای اونها شده پس برای من هم میشود،چندروز پیش به مربی شنام گفتم فقط شما شنا یادم بده من اصلا مشکل هزینه ندارم،چقدر احساسم خوب بود که من دیگه مشکل هزینه ندارم،هر کلاسی رو که اراده کنم میتونم براحتی پولشو بدم و برم،خدایا اگه این نتیجه نیست پس چیه،آرزوم بود که ماشین داشته باشم با ماشین خودم برم استخر،چندماهی که دارم اگه این نتیجه نیست پس چیه،آرزو داشتم کسب و کار خودم رو داشته باشم آقا بالا سر نداشته باشم که برام وقت تعیین کنه کی برم،کی بیام،چقدر کار کنم،چندماهی که کسب و کار خودم رو دارم و با آرامش دارم کارمو پیش میرم،دوست داشتم روتین پوستی داشته باشم از بهترین برندها،رفتم آرایش بهداشتی گفتم چی برای پوست من خوبه،هر چی خوبه بده،گفت خانم پوست شمل موردی نداره از اینها ببر،براحتی نقد خریدم،بدون اینکه مشکل پول داشته باشم،یه پولی که قرار بود توو برج ده بدستم برسه،چندروز پیش رسید،و هزارتا نتیجه ی دیگه دوست داشتم لاستیک ها ماشینمو عوض کنم،براحتی پولش اومد و عوض کردم،دوست داشتم اجناسمو بیشتر کنم،براحتی بیشتر خریدم نقد و الان تووی مغازه هستند و دارم ازشون فروش میکنم،پایه طلا خواستم،براحتی خریدم،گوشواره خواستم همین دیشب خریدم،از هر جا خرید میکنم بدون اینکه بگم،خودشون بهم تخفیف میدن،کارامو انجام میدن،با اینکه فکر میکنم اونقدری که باید روی ذهنم کار میکردم،کار نکردم،در واقع خیلی از عملکرد خودم راضی نیستم،دوست دارم بهتر و بیشتر روی زندگی خودم تمرکز کنم،خدایا شکرت
واقعا سپاسگزاری همه چیزه وقتی به تضادی برمیخورم سعی میکنم با سپاسگزاری حال خودمو خوب کنم،شروع میکنم به سپاسگزاری کردن بخاطره داشته هام،سلامتیم،دقیقا به حال خوب میرسم،خدایا شکرت
استاد جان من از شما بی نهایت سپاسگزارم بابت این آگاهی ها که درونتون مثه چشمه میجوشه و من اینجا تشنه مینوشم و مینوشم و سرمست و سیراب میشم
لیلا جان من از شما بی نهایت سپاسگزارم بابت نوشتن کامنت تون،نوش جونتون نتایج تون،گوارای وجودتون
خدای من،من از تو چطوری سپاسگزاری کنم تا دلم رضایت بده که آره مرضیه تو بنده ی سپاسگزاری هستی،خدایا من در مقابلت عاجزترین و تسلیم ترین و در عین حال خوشبخت ترینم…
خدایا شکرت
دوستون دارم
استاد عزیزم سلاااااام به روی ماهت
سلاااااام به صدای پر از انرژیت ،
سلاااااام به احساس گرم توحیدی
که من از این فایل دریافت کردم
و شاکر خدای مهربانم هستم که
زمان حیات من در این دنیای پر از
قشنگی مصادف شد با زمان حیات
شما استاد نازنینم…
این چند روز چون فایلهای لایو مربوط
به قانون تکامل هستش ذهن من خیلی
درگیر این قانون و انگار عینه یک فیلم
من برگشتم به گذشته و خیلیییی واضح
و شیک و مجلسی نگاه که انداختم دیدم
بعله من در اجرای قانون خطای زیادی
داشتم همیشه دلم میخواست این
گذشتم رو یه جایی ثبت کنم که یادم
نره گذشتمو؛ وقتی که در آینده به طور
کل هیچ ربطی به گذشته نداشتم(من
ایمان دارم که گام به گام تغییر میکنم
ویک فرد توحیدی یک الگوی انسانی که
قانون رو اجرا میکنه میشم نه
حرف،میدونممممم خیلیییی سخته اما
ارزششو داره)
قصه من از اونجایی شروع میشه که
همیشه از بچگی از ته قلبم وقتی یه
چیزی رو از خدا میخواستم بهم میداد
نذر میکردم زیارت عاشورا
میخوندم ،خوندن قرآن حس آرامش بهم
میداد ؛دعای توسل ؛دعای معراج
اممممما من همیشه احساس نگرانی و
ترس داشتم در واقع میشه همون بی
ایمانی : درس میخوندم به شوق اینکه
آره من شاغل میشم خیلی دوست
داشتم کارمند باشم ولی اون احساس
خوب که استاد شما همش ازش حرف
میزنی نبود و طبیعتا اتفاق خوبی طبق
قانون نخواهد افتاد
و من سال دوم دانشگاه ازدواج کردم
اما درسمو ادامه دادم وخداوند دو تا
هدیه به من داد و خب من کلا تمام
وقتم رفت برا بچه ها و خودم از یاد رفتم
فقط یه روزی چشم باز کردم و دیدم که
24 ساعت شبانه روز من گریه میکنم
یعنی اشک میریختم مثل ابر احساسم
مزخرفترین احساس جهان اینو فقط
اونیکه افسردگی گرفته خوب میفهمه
و من در زمان افسردگی هر چقدر که
پول داشتم از دستم رفت تمام چون
اوایل اصلا نمیدونستم که مریضی من
افسردگیه این دکتر اون دکتر و خلاصه
من از طرف یکی از دستان خدا معرفی شدم
و من 2 سال با قرص و دارو سپری کردم
و داروها روم اثر کرد به خدا قسم اون
افسردگی رو من موهبتی از طرف خداوند دیدم خدا به من لطف کرد با اون مریضی
چون من بعد درمان برای خودم رویا
خواستم هدفمند شدم و همیشه شمر
میکنم که افسردگی گرفتم(اونموقع
داغون بودما خخخخ)با دکتر حرف میزدم میزدم زیر گریه
اما رفته رفته قوت گرفتم و شروع به نوشتن کردم همینطوری مینوشتم
کتاب صوتی گوش میدادم روزی دو ساعت سه ساعت و بعد یه دوره افسردگی من عود کرد اما خب زود باز افتاد رو درمان این دفعه تصمیم گرفتم که آرزوی شاغل شدنم رو اجرا کنم اما امان از خطا در قانون تکامل
اولین ایده ای که به ذهنم رسید این بود که برم خیاطی یاد بگیرم هیچ پولی نداشتم و برای اولین بار نزدیک به 12 ملیون بدهکار شدم (اشتباه کردم)
اما خب خودمو گول میزدم که باشع
میدی با قانون هم اصلا آشنا نبودم
و بعد 6 ماه گفتم باید شغل ادم راحت باشه یه دوره کسب و کار خریدم به مبلغ 700 تومان سال 1400 و شروع کردم و عاقا
چشمتون روز بد نبینه رفتم سراغ همکاری در فروش و روز به روز سر تبلیغات رفتم تو قعر چاه 7 میلیون اونجا بدهکار شدم
انگار یاد گرفته بودم پول قرض کنم
اما اما ؛یه روزی (همون ندای قلبم آره خداوند بود )به من گفت بابا داری رو چه کاری سرمایه گذاری میکنی این کار هیچ عاقبتی برات نداره بزارش کنار با خیلیا
مشورت میکردم اما یه نفر به من گفت اگه جنست دست خودت مال خودت نباشه تو توی ضرری و تصمیم گرفتم کلا قید همکاری درفروش رو بزنم یک ماه همش تو در و دیوار بود اما
زمزمه ام این بود ای که مرا خوانده ای راه
نشانم بده شب و روز میگفتم چون واقعا گیج بودم و خداوند هیج وقت دیر نمیکنه
من با یک خانم مربی کسب و کار آشنا براشون توضیح دادم که من خیلی ناامیدم و از این حرفها گفت نگران نباش
درست میکنیم و بهشون گفتم هزینه اینکه مربی من بشین چقدره گفتن 12 ملیون و من یه تبی بدنم گرفت که الان خندم میگیره گوشی رو گذاشتم کنار گفتم خدایا من پول ندارم الله اکبر
چرا هر جا میرم همش میگن پول بده
من یه جایی که پول نخوان اما به هرطریقی باز هم با قرض و قسط وارد کار با این خانم مربی نازنین شدم و روز به روز پیشرفت کردم در کارم جنسم کال خودم
بود همه چیزش دست خودم بود و من به یه آرامش ذهنی نسبی رسیدم
بعد این خانم بعد 6 ماه گفتن که یه دوره رشد فردی میخوان برگزار کنن و من داوطلبانه شرکت کردم باز با قرض و قسط
(اصلا خبرم نداشتم که بدهیا چقدر شده اما توی دفترم همیشه مینوشتم حالا این وسطا من گوشواره هامم فروختم نمیدونم چی شد)
و این خانم هر جلسه فایل فکر کنم
کلیپ انگیزشی شماره 3 شما استاد رو برامون میذاشتن و میگفتن خوب گوش کنید و عمل کنید و من جسته دونبال این فرد بودم اخه این صدا یه حس خوب و ناب به من میداددیگه کلا هر کانالی که اسم استاد عباسمنش بود من اوایل دی ماه عضو شدم و ماشاالله همه جا هم دوره هاتون هست و من یه بخش اول از نمیدونم دوره ثروت بود یا لیاقت گوش دادم یه کمم تو دفترم نوشتم و شب خوابیدم و قلبم یه جوری میشه خواب دیدم تمام خانوادمو از دست دادم بهم تو خواب گفته شد مسیرتو درست برو اونموقع نمیدونستم شما سایت دارین بعد یه جا یه فایل سریال زندگی در بهشت بود دیدم عاقاااااااا من شاکی شدم که این استاد اگه درست میگه حجابشون چرا اینجوریه کلا گذاشتم کنار بعد قشنگ یخ مدت هم تو در و دیوار بودم اما اما یه روز اصلا یادم نیست چطوری اما (حتما کار خدا بود ) من عضو سایت عباسمنش دات کام شدم خیلی هم راحت اصلا یه کار سخت میدونستمش و همون روزای اول با خداوند یه معامله کردم گفتم جواب بده
8 ملیون توی دوروز به حسابم واریز شو الله اکبر ذوق منو گرفته بود
و من ولع و عجله داشتم بدون اینکه تکامل رو طی کنم میخواستم وارد نشده و دانلودها رونگاه نکرده دوره بخرم قدم اول رو خریدم و خدای مننن پر از خیر و برکت
بود برام و درست 10 فروردین قدم دو رو خریدم و همون موقع هدایت شدم به فایلهای آقا رضا عطار و خدای منننن
من چه اشتباه بزرگی کرده بودم من پر بودم از بدهی استاد گفت اینا خط قرمزه
و من استپ کردم و بدهیامو با اقساط یه جا جمع کردم و شد 43 میلیون و طبق گفته استاد من شروع کردم به پرداخت
و قدمها موند و اون وسطا باز تخطی از قانون کردم و با قرض گرفتن دوره عزت نفس رو خریدم و خدایا خندم میگیره
بعده اینکه قرض کردم افتاد رو بدهی 4 ملیون و گفتم خدایا غلط کردم من مثل یه بچه ام نمی فهمم نمیدونم تو بهم بگو و خدا رو صد هزار مرتبه شکر که من الان بدهیم که به بیرون مونده فقط 7 و 390 تومنه و باید یه جفت گوشواره برای خودم بخرم و هیچ قسطی ندارم شکر خدا
اینو بگماستاد حرفهایی که شما به ما میزنی در مورد بدهی قرض و فلان هیچکس حداقل به من نزده همه مخالفشو میگن من عاشقتونمممم به خاطر این خلوص شما
همیشه فکر میکردم یه همچین راه آسونی برای موفقیت باشه و خیلی زمان
برد خیلی چک و لگد خوردم که شما رو پیدا کنم اما ارزششو داشتم خدا رو صد هزار مرتبه شکررررر
من از نتایج بزرگم باز خواهم نوشت
من اونقدر تغییر خواهم کرد که هیچ ربطی به آرزوی گذشته نخواهم داشت
خدایا کمکم کن سپاسگزاری خالصانه جزو خصوصیاتم بشه
الحمدالله رب العالمین
الرحمن الرحیم
مالک یوم الدین
ایاک نعبد و ایاک نستعین
اهدناالصراط المستقیم
صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم والضالین
سلام به ارزوی عزیز
امیدوارم حال دلت عالی باشه
و سلام ب استاد عزیز دوستداشتنی
و همه ی دوستان هم فرکانسم
ارزو جان باخوندن کامنتت
انگار برای من نشونه داشت ک الان پول توی حسابم هست بدهی های کمی ک دارم رو پرداخت کنم و بخودم قول بدم حتی اگر شرایطم سخت شد چیزی رو قرض نگیرم
و اینکه توذهنم جرقه زد ک ببین ارزو جان چقدر باجزئیات اتفاق های زندگیش رو نوشته و ازخودش رد پا بجای گذاشته
و همچنین نتایج لیلای عزیز
بعد باخودم گفتم چرامن نمیام رد پابذارم ازخودم نتایج و نعمتهای ک تو زندگیمه
بعد جواب اومد ..ک چون بقول استاد انقد خواسته هامون ب شکل های طبیعی وارد زندگیمون میشن ک ما اونارو بدیهی میدونیم
خواسته های ک من این چندماه اخیر داشتم ک کارهای دادگاهیم تموم بشه و قسمت سخت ماجرا تموم شد اما یکجا من یک اشتباهی کردم ک به ضررم بود و روزهای اول خیلی ناراحت بودم و احساسم بد بود اما کم کم ک گذشت گفتم حتما یه خیرتی برای من داشته چون شب قبلش اومده بودم تو سایت نوشته بودم ک باور من اینه الخیر فی ماوقع
بعد ک فهمیدم این اتفاق رضایت ناخواسته ی من روی پرونده پزشک قانونیم اتفاق افتاده
خیلی ناراحت شدم خیلی
ولی کم کم احساسم رو در طی چندروز بهترکردم و گفتم حتما یه خیرتی داشته شاید
این اتفاق برای من به ظاهر بد باشه اما شاید همین بشه نقطه عطف من
و توی این چندروز اول ماه مهر
من واسه خودم بهترین وسایل جهاز ازجمله گاز.قالی تلویزیون و یخچال رو سفارش دادم ازبهترینش
بااینکه شرایطم ایجاب میکرد که جنس های ارزونتر بخرم امانمیدونم چرا یچیزی تو وجود من نمیذاره و میگم من باید بهترینشوبخرم و بقول استاد وقتی یه جنس میخریم ک به نظر قیمت بالایی داره باید ببینیم چ کارایی براما داره ویژگی های داره و بعد متوجه میشیم ک اتفاقا اصلاهم گرون نخریدیم
خلاصه این موهبتها وارد زندگیم شد
چندماه قبل هم ک ایده اومد کارو کسبم رو راه اندازی کنم با استفاده ازفایل های هدف گذاری در سال
من تو اتاق خودم باخرید چند وسیله ارایشگاهی
ارایشگاه کوچکی را رقم زدم ک تاالان سه چهار نفر مشتری داشتم اومدن اما اینجا یک محیط کوچیکه و من بفکر اینم ک کارو کسبم رو داخل شهر بزرگ راه اندازی کنم و اینجارو هم داشته باشم
کم کم قدم بعدی رو هم بردارم
داشتم فکرمیکردم همین اتفاقات ک برای من بدیهی هست اینا خواسته های من بود تا چندماه قبل
چجوری شد ک اجرایی شد؟
با اقدام من.توکل من.ایمانم رو قوی کردن و دل رو ب دریا زدن
و من هنوز خیلی خواسته ها واهداف زیادی دارم ک میخوام و دارم مینویسم ک چ افکاری دارم ک باعث میشه ازاینا دور بشم و جایگزینش چ افکاری و باورهای رو باید بذارم
امیدوارم ک ادامه بدم و پشتکار داشته باشم
حس میکنم قراره یک جهاد اکبرجدیدی تو زندگیم ایجاد کنم
حس خوبی دارم
و اینکه خیلی خیلییییی دلم میخواد دوره ثروت 1رو خریداری کنم و ازخیلی وقت پیش گذاشتمش تو لیست خریدهام
اما هزینش رو نداشتم
و خیلی هم دلم میخواد به شیوه قانون سلامتی زندگی کنم
اما
اما باخودم میگم من باید ازلحاظ مالی رشد کنم
چون یه عالمه باور کمبود دارم ک اجازه نمیده من وارد قانون سلامتی بشم و باورم اینه ک هزینه های دوره قانون سلامتی و به این شیوه زندگی کردن رو نمیتونم ادامه بدم.پس میخوام اول روی ثروت کارکنم به رشد مالی برسم تا بتونم هرمحصولی رو ک میخوام تهیه و به شیوه قانون سلامتی زندگی کنم چون میدونم و برام پر واضح است ک اگر اجرا کنم زندگیم از این رو به اون رو میشود…
فقط دنبال نشانه های خداوندم
و اما این باور کمبود ک فکر میکنم اگر این هزینه 10میلیون رو پرداخت کنم برای دوره ثروت 1.
دیگه نمیتونم وسایلهای دیگری ک نیاز دارم رو تهیه کنم..و یجورای ایمانم ضعیفه توکلم ضعیفه
و میدونم ک خیلی باورهای محدود کننده تو ذهنم هست و الان واقعا برام خیلی سخته این باورهاو سیمان رو شل کنم.فقط ازخداوند یاری میخوام ک کمکم کنه تواین مسیر،
امشب داشتم همش فکر میکردم قدم بعدی من برای کارو کسبم و رشد آن چیه
ک باخودم گفتم باید اون گفتگو با استاد.ک با آزاده عزیز بود رو گوش کنم
من بارها و بارها این فایلهارو گوش کردم و چقدددددرررازش انرژی گرفتم
و چقدر باورهای خوبی دریافت کردم
اصلا یک سال و نیم دوسال پیش من همین فایلهای آزاده عزیزرو دیدم ک بااینک ازدواج ناموفق داشت اما بعدش چقدددد توزندگیش موفق و پیشرفت کرد این باور توذهن من تقویت شدهمون روزای ک من دیگ نمیخواستم باهمسرم ادامه بدم چون بقول آزاده جان هیچ تایم مفیدی باهم نداشتیم
این باور تو ذهن من ایجاد شد ک ببین این فرد یکبار جداشده ازهمسرش اما
این جدایی باعث رشدو پیشرفتش شده نه ک نابودش کنه
ک این شد امشب بازهم بهم الهام شد این فایلهارو دوباره و دوباره ببینم
ک خیلی نکات برای من داشت ک توی صحبتهای آزاده عزیزگفت من
چندسال پیش اندازه پول یک ماشین پراید خیلی سال پیش محصولات رو تهیه کردم واسه کادو تولد خودم
و بدوستانم گفتم من کادو تولد براخودم محصولات خریدم و اونا باتعجب نگاهم کردن…
و ازاده جان گفت من روانشناسی ثروت 1رو ک گوش میکردم
بااین ک ثروت 2روهم داشتم نمیرفتم کارکنم و باخودم میگفتم تو ثروت 1رو فهمیدی و درک کردی ک استاد چی گفته؟ک بخوای بری ثروت 2؟ووووخلاصه
این حرفش واسه من نشونه بود
چون این ماه بیست و هفتم تولدمه
همون موقع من بخودم گفتم اسما توبجای اینکه بری واسه خودت لباس و کفش و این چیزارو بخری
برو واسع خودت ثروت 1رو بخر و ازنتایج مالی ک میگیری میتونی بعدا واسه خودت هرانچه میخواهی بخری
و اینک بخودم میگم مگه تو بخدا باور نداری؟
خب خدا خودش بقیه کاراتو راه میندازه پس دیگ جای نگرانی نیست
نمیدونم چرامن انقد راجبع هرموضوعی نگرانم
و فهمیدم تواین مدت این نقطه ضعف من و ازباورهای محدود من نشات میگیره و خیلی باید کارکنم روی خودم
چون این موضوع خیلی داره بهم ضربه ی روحی و روانی میزنه و به حدی منو گاهی تحت فشار میذاره ک مغزم هنگ میکنه
ولی خب خدارو شکر میکنم ک متوجه شدم و فهمیدم ک عیب کارام کجاست و بقول استاد تایه سری اتفاقات نیفته ماازکجا بدونیم ایراد کارمون چیه؟
و این خودش یک موهبتی هست
و ازخدا میخوام ک بهم توی این مسیر کمک کنه انشاالله
وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَهً وَاحِدَهً ۚ کَذَٰلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَکَ ۖ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِیلًا
کسانى که کفر ورزیدند، گفتند: چرا (تمام)
قرآن یکجا بر او نازل نشده است؟ این
گونه (نازل کردیم) تا دل تو را به وسیلهى
آن استوار کنیم و آن را به تدریج و آرامى
بر تو خواندیم. فرقان آیه 32
به نام خداوندی که همه چیز میشود همه کس را به شرط ایمان به شرط پاکی دل به شرط پرهیز از معامله با ابلیس
سلام به روی ماهت اسمای عزیز
لطف کردی و به ندای قلبت لبیک گفتی و برام نوشتی یک دنیا سپاسگزارم چون کامنتت ایمان منو قویتر کرد
میدونی چرا ؟
دیشب ندای قلبم بهم گفت آرزو یه بار دیگه باید رو این جلسه کامنت بزاری گفتمش باشه حالا باید یک بار دیگه تصویری نگاه کنم و امروز کلللللی مشغله داشتم و خب خدار و صد هزار مرتبه شکررررر شاید با تمرکز کم ولی همیشه به سایت خونه اصلی سر میزنم اومدم سایت و نقطه آبی رنگ من رو هدایت کرد به همون فایلی که دیشب بهم دستور داد کامنت بزار حالا واضح نشون داد کجا بنویسم …
اسمای نازنینم کامنتت یه چیز رو برام خیلی واضح کرد اونم اینکه خیلی ولع قانون سلامتی رو دارم اما توسط کامنتت بهم گفته شد اول باید به یک درآمد ثابت خوب برسی و بعد….
میدونی هم کلاسی گاهی خیلی مقاومت دارم که از مسیرم بنویسم این سیمان 32 ساله خیلییییی سفته رفیق (دوست دارم خیلی رو خیلیییی بخونی)
من ذوقم و احساس لیاقتم زیر خروارها خاک دفن شده بود روش هم یه سیمان سفت داده شده بود و یه سنگ اصل روش کشیده شده بود و خودم رو با عرض معذرت از آرزوی الان نالایق ترین فرد میدونستم ،انگ هایی که خودم به خودم چسبوندم و فکر میکردم جز خودم همه مقصر روزگار من هستن میدونی
لیلای قصه ما نوشته بود شکر میکرده براس لباسی که یک بار در سال برای فرزندانش میکرده اما من مشرک من مشرک خیلییییی ناشکر بودم
نمیخوام خودم خودمو سرزنش کنم میخوام خیلی واضح گذشته ام یادم بمونه با این کامنتام …
من الان نه حس لیاقتم برگشته نه اون شکرگزاری عمیق رو دارم و نه تغییر بزرگ آنچنانی اما ذوق زده ام و باورم شده که من خالق زندگی خودم هستم
منم که دارم اتفاقات رو رقم میزنم منم که به خدا دستور میدم به کدوم سمت هدایتم کنه و قوربونش برم یک خدای متفاوتیه من همه چیز زندگیمو احیا خواهم کرد به واسطه پیامبر زمانه ام استاد عباسمنش میدونم مسیر سختی در پیش دارم اما من باید همونطور که تو آیه بالایی که نوشتم تدریجی برم جلو رعایت قانون تکامل
حس میکنم پرداخت و اتمام بدهیام یک دریچه بزرگی از آگاهی و نعمت بیکران رو نصیبم میکنم
به قول استاد میخواستم بگم شاید باورت
نشه اما میدونم میشه امروز به ذهنم افتاد که هدف بعدی چی باشه برای آرزو ؟؟
چون استاد گفتن هر وقت به آخرای هدفت نزدیک شدی هدف بعدی رو تعیین کن اما ذهنم نجوا میداد و قلبم ناآرام بود
مثل اینکه قراره برا ناهار مهمون بیاد خونت و تو پاش به جای ناهار گذاشتن شیشه هاتو تمیز کنی !!!!
قلبم میگفت ناهار
ذهنم میگفت شیشه ها
و همون خدایی که باز دیشب توی خوابم خیلی واضح بهم گفت :ادعونی استجب لکم قلم رو در دستانم داد و هدف بعدی رو با کلی جزئیات نوشت و حتی روی ورقه
نوشتم خدایا خودت بهم گفتی
ببین اینم الان بهم گفته شد که تو خوندی اسما نوشته بود بدهی داره اما نمیخواد بده تصمیم گرفته صاف پس تو هم تغلب نکن و همون که تو دفترت نوشتم رو ادامه بده طبق آیه تدریجی طبق قانون تکامل ،مستمر بدون عجله
خدایا این هفته من ذهنم خیلی نجوا داشت و میخواستم باز تغلب کنم و خودم متحیر شدم که چرا هر جای سایت رفتم استاد گفت من وقتی بدهی داشتم لباس نخریدم با اینکه سمینار داشته با کفش پاره میرفته آره من باید بند کفشمو سفت ببندم و دوباره پر قدرت بلند شم تا حتی هزار تومان بدهیم نمونه و هدفم فقط رسیدن به آرامش ذهنیه
باید کانون توجهم رو کنترل کنم
باید شکرگزاری رو شروع کنم اونقدر ادامه بدم که بشه شخصیتم
باید تا رسیدن به پاکی کامل از بدهی روی تمام فایلهای دانلودی دوره عزت نفس و دوتا قدم کار کنم کار کنم اصلا عجله تا خداوند در بهترین زمان منو مثل امروز به هدف بعدیم هدایت کنه
خدایا تو مودبی در نزده وارد قلبها نمیشی
ازت خواهش میکنم وارد قلب شو سلطان
قلبم یادم نمیره حمایتهاتو یادم نمیره هدایتهاتو
خودت گفتی ادعونی استجب لکم
بیا به داد من بنده ات برس من نمیدونم
من نمیفهمم که قراره چطور این بدهیا
تموم بشه تو میدونی تو میفهمی تو خدای
وهابی خودت کمکم کن من اگه به این
هدف برسم میتونم هر کاری رو انجام
بدم ، ت خواب بهم گفتی بزرگ بخواه ازم و با چگونگیش کار نداشته باش
پس کمکم کن قدم به قدم برم جلو
کمکم کن تو این مسیر توحیدی بمونم
اسما عزیز کامنتم طولانی شد ازت
متشکرم یک دنیا که کامنتت نشونه
خوبی برام بود
تولدت پیشاپیش کللللی مبارککککک
بدرخشی هم کلاسی قشنگم
سلام قربونت برم
ممنون بابت تبریکت و ممنون بابت کانتی ک گذاشتی برام خیلی خوشحال شدم و انرژی گرفتم
بله عزیزم من اونشب تصمیم خودم رو گرفتم و دوره ی ثروت 1رو خریدم و برای خودم برنامه گذاشتم ک همه بدهی هام رو پاس کنم بااینک زیائدنیست اما من ترس اینکه پولم تموم بشه و نتونم وسایل لازم رو بخرم
اما میخوام به این ترسم غلبه کنم و به ذهنم بگم همون خدایی ک این پول رو وارد حساب من کرد من نباید بترسم و شک کنم و باید ایمان داشته باشم به خودش ک کارهامو ردیف میکنه
صدای استاد توی گوشمه ک میگفتن تمام مشکلات بشر از بی ایمانیه
راست میگفتن
شاید اگرما(خودم به شخصه)ایمانم بیشتر بود خیلی کارهارو انجام میدادم یا خیلی کارهارو انجام نمیدادم
منم تصمیم گرفتم ک بگم نگران فردا نباش شاید خداوند از هزار طریق مثل همیشه کار تورو درست کنه و نعمت وارد زندگیت کنه
توهم نگران نباش ارزو جان فقط ایمانت بخدا باشع بدهی ها صاف میشه اما
باید این درسو بگیریم مخصوصا خودم ک دیگر در هرشرایطی قرض نکنم
و اینکه این لذت قرض گرفتن هرچیزی رو جاشو باید اهرم رنج و لذت توی ذهنم عوض کنم تادیگ این رفتارم تغییر کنه به امیدخدا
امیدوارم ک همیشه بتونیم روی خودمونو افکارو باورها و رفتارو شخصیتمون کارکنیم و نتایج به قول استادپایدار باشه
برات ارزوی شادی دارم خدانگهدارت
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد عزیزم و مریم جون و دوستان هم فرکانسم
فاطمه هستم
چقد این فایل به دل نشست و چقد به موقع بود
از لیلای عزیزم سپاسگزارم که این کامنت زیبا رو گذاشتن و سپاسگزارم از استاد عزیزم که این فایل رو در راستای کامنت لیلای عزیز آماده کردن
وقتی این فایل رو شنیدم دیدم من هم مثل اوایل راه لیلا جون هستم
منم تقریبا چند سال پیش با شما استاد عزیز آشنا شدم ولی چون در مدارش نبودم خیلی پیگیر نشدم.
همینجور چندین بار شروع کردم ولی تعهد نداشتم
تا اینکه از اردیبهشت امسال به صورت جدی شروع کردم روی خودم کار کردم
روی باورهام کار کردم و با فایل های رایگان شروع کردم
هر روز فایل گوش میدادم ولی یه حس درونی در من بود که میگفت یه جای کار میلنگه
ولی من نمیدونستم کجای کار اشتباه هست
تا اینکه به عجز رسیدم و از ته دلم از خدا خواستم بهم بگه کجای کار میلنگه
تا اینکه به صورت اتفاقی با عروسمون که صحبت میکردیم بحث سر فایل های توحیدی شد
من تا اون روز این قسمت از فایل ها رو گوش نداده بودم
روز بعدش وارد سایت که شدم ناخودآگاه دستم رفت به سمت فایل های توحیدی
و اونجا بود که فهمیدم وای خدای من من چقد غافل بودم
چرا من اصل مطلب رو نمیدونستم
من به زبون فقط میاوردم که خدا هست
ولی با قلبم درکش نکرده بودم اصلا
خدایا هزاران بار شکرت
از روزی فهمیدم توحید یعنی چی زندگی من سراسر از آرامش شد تغییرات من از اون روز شروع شد
چقد من آروم تر شدم چقد صبور تر شدم چقد شکرگزارتر شدم و دقیقا مثل لیلا جون من شروع کردم به شکر گزاری
از سلامتی از اینکه میتونم ببینم میتونم حرف بزنم شکر گزاری از اینکه میتونم بنویسم از تک تک توانایی های که دارم شکر گزاری کردم برای فرش زیر پام شکر گزاری میکنم از گل های تو خونمون برای همسایه ها و صاحب خونمون شکر گزاری میکنم از اینکه بچه های سالم هستن شکر گزاری میکنم از اینکه بچه هام با ادب هستن شکر گزاری میکنم و چقد این شکر گزاری به آدم آرامش میده
وقتی شکر گزاری میکنی میفهمی چقد نعمت داری و تا حالا ازش غافل بودی
و چقد توجه آدم میره به سمت دیدن اتفاق های خوب و ذهن آدم مثل شکارچی اتفاق های خوب میشه و چقد لذت بخش هست
خدایا هزاران بار شکرت از اینکه هستی خدایا شکرت صدام رو شنیدی
خدایا شکرت دستم رو گرفتی
مطمئن هستم اتفاق های خیلی خوبی برام میفته و تغییرات بزرگی توی زندگیم شکل میگیره
اون روز با تمام جزییات میام براتون مینویسم
خدایا شکرت…
بنام خداوند مهربان
سلام به استاد عزیز که بعد چند وقت چشممون به جمالتون روشن شد
سلام به خانم شایسته
سلام به همراهان سایت استاد عباسمنش
و سلام به لیلا خانم بشارتی که چند روز پیش این کامنت رو در یکی از فایلهای دانلودی گذاشتن و چقدر تحسین برانگیزه این پیشرفت و چه تحسینی بالاتر از اینکه استاد با خوندن کامنتت به سر شوق بیاد و در یه فایل عالی بیاد با خوندن کامنت شما درسها رو یکی یکی برامون یادآوری کنه و بالاترین فرکانس برای پیشرفت که همون شکرگزاری هست رو برامون توصیف کنه
استاد عزیز همین طور که گفتین خیلی از دوستان هستن که نتایج عالی گرفتن اما در قسمت کامنتها فعال نیستن،
اگه این دوستان عزیز بدونن که چه شور و شوقی برای ادامه راه به دوستانی که کامنتشون رو میخونن میدن حتما برای کمک به بقیه اینکار رو میکنن
خود من حدود پنج سال رو فقط فایل گوش میکردم و در اون پنج سال هیچ نتیجه مالی نگرفته بودم اما از وقتی نتایج دوستان در سایت بارگذاری شد تازه باور کردم که اگه تمرکزی روی باورهام کار کنم نتایج میاد و به لطف خدا از وقتی باور کردم و تمرکز کردم روی فایلهای دانلودی و دوره ها و همچنین خواندن کامنتها و گذاشتن کامنت نتایج خیلی زود خودشو نشون داد و روزبروز میبینم که از هر لحاظ رو به رشدم و نتایج یکی پس از دیگری میاد.
خداروشکر میکنم بخاطر وجود شما استاد عزیز
خداروشکر میکنم بخاطر وجود خانم شایسته عزیز که با وقت گذاشتن و درست کردن یه دوره عالی با فایلهای لایو استاد، باعث شدن دوستانی مثل خانم لیلا بشارتی بیان و از نتایج شون بگن
و خداروشکر میکنم بخاطر دوستان عزیزی که میان در کامنتها شرکت میکنن و از نتایجشون میگن و یا قوانین رو به شکلهای مختلف که انجام میدن بیان میکنن تا درک بهتری از قانون داشته باشیم
خدایا هزاران بار شکرت
سلام به استاد عزیزم ومریم جانم
خدایا شکرت برای وجود شما عزیزان و این سایت بهشتی.
خدارو شکر لیلا بشارتی عزیز که من همیشه کامنت های رو دنبال میکنم و همیشه تحسینش میکنم.
و تا اسم لیلا رو آوردین به عشقم گفتم آه استاد داره کامنت لیلا رو میخونه ها..که ما خوندیم و کلی خوشحال شدیم وبرامون باور پذیر تر شد که اینا تونستن ما هم میتونیم..
این مسیر جز موفقیت راهی دیگه وجود نداره.
مسیری که فقط وفقط باید احساست رو خوب نگهداری و داشته هات رو ببینی و بابتش سپاسگزاری کنی و پدر لحظه شاد باشی.
و ادامه بدی وتا آرام آرام جهان با ارسال فرکانس های مناسب..زندگیت و شرایط جدید رو برات میفرسته ..
به شرطی که تعهدانه عمل کنیم وروی ورودی هامون وباورهامون کار کنیم..
برای موفق بشم یا ثروتمند بشیم فقط فقط برای لذت بردن خودمون باشه ن دیگران…
و خودمون رو لایق تمام نعمتها وثروت در جهان بدونیم…
خدایا شکرت
خدایا تنها ترا میپرستم وتنها از تو یاری و هدایت میخواهم..
خدایا هر لحظه مارو هدایت کن.
خدایا همه چیز میشود همه کس را.
خدایاجووووونم عاشقتتتتتمممم
سلام به استاد عزیزم ، خانم شایسته نازنین و دوستان عزیز.
استاد با اینکه هر روز سایر فایلهاتون رو میبینیم ولی باز انگار دلتنگیم و وقتی فایل جدید میاد همگی ذوق میکنیم. خدا انشالله حفظتون کنه.
«هیچکس هیچ قدرتی در خلق زندگی ما نداره مگه اینکه ما باور کنیم که داره، مگه اینکه ما بترسیم، مگه اینکه ما باج بدیم، مگه اینکه بهش توجه کنیم، مگه اینکه ما بهش فکر کنیم، مگر اینکه ما باهاش بجنگیم…»
میخوام از یه امتحانی که جدیدا شدم بنویسم… یعنی چند وقته میخوام بنویسم ولی مطمئن نبودم اعتراف بهش درست باشه :) امروز که دیدم استاد فایل جدید گذاشته تصمیم گرفتم بنویسم. از امتحانی که ناخودآگاه قدرت توی ذهنم از خداوند گرفته شد و نزدیک بود که از مسیر خارج شم…
توی ماه اپریل یعنی حدود 6 ماه پیش یه فروش 4500 تنی به هند داشتم. خریدار 20 درصد پیش پرداخت برام زد. باید خرید رو از کارخونه انجام میدادم. با یکی از تریدرها که از دوستامه صحبت میکردم که گفت فلانی جدیدا تو اصفهان کارخونش رو گسترش داده و داره قیمتای پایینی به نسبت بقیه میده و کیفیتش هم خوبه.
اسم طرف رو نشنیده بودم ولی این دوستم میگفت بابای این آقا قبلا کارخونه داشته و مقدار کم کار میکرده حالا پسرش کارخونه رو تحویل گرفته و گسترش داده و داره خوب کار میکنه و قیمت هم پایین میده که زودتر جاشو تو بازار باز کنه. پرسیدم تو خودت باهاش کار کردی؟ گفت “آره زود هم بار رو تحویل داده.”
از صرافی هم که باهاش کار میکردم راجع بهش پرسیدم و اون هم تاییدش کرد.
امتحانی دو تا تناژ کوچیک 160 تنی یعنی 320 تن از همین کارخونه ای که دوستم میگفت خریدم تا خودم مطمئن شم.
قیمت پایین، سرعت تحویل بالا و کیفیت عالی.
اعتمادم جلب شد و برای خرید 4500 تن 20٪ براش یکجا پیش پرداخت زدم که عدد بزرگی میشد. به غیر از من، همون دوستم و یه خانم دیگه هم همزمان ازش تناژ بالا خرید کردند.
اون موقع مطلع نشدم ولی بعدا از طریق صرافم فهمیدم ظاهرا با عدد مجموع پیش پرداختها وسوسه شده و به جای اینکه با اون پول مواد اولیه بخره و تولید کنه و بارها رو تحویل بده، مقدار زیادی شمش طلا خریده. البته قصد کلاهبرداری نداشت، فقط از نظر خودش با اون پیش پرداختها سرمایه گذاری کرده بود تا دو هفته بعدش قیمت بالاتر بفروشتشون و مواد اولیه بخره. اما پیش بینیهاش درست از آب در نیومد و دو هفته بعد قیمت طلا اومده بود پایین و قیمت مواد اولیه بعلت افزایش قیمت نفت رفته بود بالا و بعبارتی ضرر کرده بود :)
باز طمع کرد و هی دست دست کرد که قیمت طلا بره بالا بعد بفروشه. سرتونو درد نیارم اما خلاصه ش اینکه باری که باید ماکزیمم یک ماهه تحویل میشد، تحویلش 5 ماه و نیم طول کشید و جالب اینکه به جای اینکه خسارت تاخیر در تحویل بده، هزینه های سنگین انبارداری رو هم پای مشتریها از جمله من زده بود. از طرف دیگه انقدر تحویل بار رو طول داده بود که کرایه کانتینر از بندرعباس به هند هم حدود 50٪ بالا رفته بود که اونم بعهده من بود چون فوب خریده بودم و سی اف آر فروخته بودم یعنی کرایه نه بعهده کارخونه بود نه بعهده مشتری، بعهده شخصِ شخیصِ خودم بود :) تقریبا هر دو سه روز با اون آقا تماس میگرفتم برای پیگیری بار و از هر 10 تا تماسم یکیش رو جواب میداد و لحن صحبتش هم یجوری بود که بیشتر شوخیهای سبک میکرد تا اینکه جواب درستی داشته باشه و بعدا شنیدم کلا با همه خانمها همین رفتار رو داره. با وجودیکه به شدت تلاش میکردم روی نکات منفی تمرکز نکنم اما اعتراف میکنم خیلی رو مخم بود و حتی یه بار از کوره در رفتم. خداوند به شدت یارم بود که خریدار هندی تماس گرفت و گفت قیمتها افزایشیه و قصد نداره الان این بار رو توی هند بفروشه و میخواد دیرتر بفروشه که سودش بیشتر باشه، و از من خواست اگه میتونم بار رو دیرتر بفرستم که توی هند هزینه انبارداری نده :) منم گفتم چشم :)) یعنی کارخونه بار رو نمیداد و خریدار فکر میکرد طبق درخواست خودش من بار رو نمیفرستم :)) و به همین خاطر هم قبول کرد افزایش کرایه رو تقبل کنه که باز اینم کار خدا بود :)
اما با وحود این همه یاریِ خداوند باز نگران بودم نکنه طرف اصلا فِلِنگ رو ببنده و در ره و من بمونم پیش پرداخت قلمبه که از مشتری گرفته بودم و به کارخونه داده بودم!
اونجا خودمو سرزنش کردم که چرا شرکتم رو فقط توی دبی ثبت کردم و توی ایران شرکت ثبت شده ای ندارم که حداقل بتونم قانونی اقدامی بکنم.
به چشم یه درس بهش نگاه کردم و رفتم دنبال کارای ثبت شرکت. ولی در نهایت بدون نیاز به اقدام قانونی طرف 4000 تن رو طی پارتهای 500 تنی تحویل داد و حالا فقط مونده بود 500 تنِ آخر.
500 تن آخر در حال بارگیری بود که متوجه شدم این آقا در کمالِ حواس پرتی ، یکی از 500 تنها رو قبل ازینکه پول باقیمونده 80 درصدش رو بگیره بلافاصله بعد از اتمام بارگیری برام آزاد کرده و حتی توی جدول وضعیت پرداخت هم اونو پرداخت شده از سمت من در نظر گرفته و اصلا حواسش نیست که من هنوز بهش پرداخت نکردم :))
گوشی رو برداشتم بگم این باری که ازاد کردی حتی بهم صورتحساب هم ندادی. اما قبل ازینکه شماره رو بگیرم دوست عزیزمون شیطان سر و کله ش پیدا شد :)
اول اینطوری شروع کرد:
«صبر کن شهرزاد! بار که به مشتری تحویل شده تو هم که پولو از مشتری گرفتی. اینم که خودش حواسش پرته. پس عجله نکن، بذار 500 تنِ آخر هم تحویل بده خیالت راحت شه. ندیدی هنوز بار فلانی و فلانی که همزمان با تو ازش خرید کرده بودند رو تحویل نداده؟ بذار این 500 تنِ آخر هم تحویل بده بعد یه دفعه دو تا رو با هم باهاش تسویه میکنی…»
اون روز پول رو ندادم و زنگ هم نزدم ولی اصلا حس خوبی نداشتم و دلم آشوب بود. فرداش به اون آقا زنگ زدم ولی قبل ازینکه حرفی در این مورد بزنم، گفت یک سری هزینه ها پیش اومده و خیلی ضرر کرده رو این پروژه و بشینیم با هم صحبت کنیم ضرر زیان رو نصف نصف کنیم.
خونم به جوش اومد. به خاطر طمع خودش و خرید شمش طلا با پولای ما ضرر کرده بود و حالا به جای عذرخواهی بابت این همه تاخیر و هزینه انبارداری و کرایه و غیره، میخواست تو بقیه ضررهاش هم منو شریک کنه!
دوباره شیطان اومد :« دیدی گفتم؟! ببین این کلا آدم حسابی نیست! پول اون 500 تن رونگه دار تا اگه پارت آخر رو بعد از تسویه آزاد نکرد که ضرر زیان بگیره، تو هم خسارت رو ازین پول کم کنی»
دوباره تاثیر گذاشت ولی باز تا فرداش دلم آشوب بود و حسم بد.
فردا برای دلداریم اینجوری گفت: « الان برا چی حست بده؟ اصلا چی شد که این آدم قالتاق حواسش پرت شده که از تو پول نگرفته؟ نمیفهمی کار خداست؟ اون داشت به تو ضرر میزد و حالا خدا کاری کرده خیلی بیشتر از ضررهاش دست تو پول داشته باشه…»
….
سرتونو درد نیارم دیگه تا فرداش پا رو ازینم فراتر گذاشت که «پول تو 6 ماه دست این یارو بوده حالا بذار پول اونم 6 ماه دست تو باشه. نمیخوای که کلا ندی! تو هم 6 ماه دیگه پولشو بده! اینجوری با هم بی حساب میشین! میتونی بدون اینکه به سرمایه کارت دست بزنی به راحتی با این پول تو دبی یه آپارتمان عالی بخری با ویوی دبی مارینا! یا اصلا میتونی برا شهروز یه مغازه 200 متری تو بازار مبل بگیری… شایدم اصلا تا اون موقع اندازه همین پول رو پروژه های دیگه سود کردی و راحت پولش رو دادی. یا اصلا همونطور که اون به جای تحویل کل بار، بار رو خرد خرد داد تو هم پولش رو خرد خرد میدی» و خلاصه این داستان تا ظهر فرداش ادامه داشت. دیدم داره زورش هی زیاد و زیادتر میشه و از حس بد منم کم کم کاسته میشه!
قضیه رو به مامان گفتم و ازش مشورت خواستم. جا خورد! فقط یک جمله گفت :
«اگه استاد عباسمنش بود بنظرت چیکار میکرد؟ »
پیام دریافت شد… از خودم خجالت کشیدم که اصلا چرا این افکار به ذهنم خطور کرده؟ یعنی خدای من انقدر ناتوانه که برای خرید آپارتمان تو دبی و مغازه برا شهروز پول مردم رو ندم؟! بعد ازین همه کاری که برای من کرده هنوز انقدر راحت ایمانم یادم میره؟ درسته اون بنده خدا حواسش نیست ولی خدا که حواسش هست… دلم به این خوشه که اگه یادش بیاد هم قانونی دستش به جایی بند نیست؟ خدای من نیاز به قانون داره؟! مگه استاد نمیگه از هر کاری که کوچکترین خلاف و پنهانکاری داره دوری کنید؟ توجیه پیدا میکنم برای پنهانکاری و تعهد نکردن به عهدم؟ از خسارت میترسم؟ خدای من قدرت نداره نذاره کسی پول زور ازم بگیره؟ اصلا خدای من قدرت نداره میلیونها برابر بزرگتر ازون رو بهم بده؟!
نذاشتم یک دقیقه هم بگذره و شماره طرف رو گرفتم و گفتم یادت رفته برای فلان پارت صورتحساب بفرستی و اشتباهی آزاد کردی. باورش نمیشد اول فکر میکرد اشتباه میکنم اما در نهایت بعد از کلی توضیحات فهمید و با ناباوری گفت «دمت گرم که گفتی… »
پولش رو زدم و رسید پرداخت رو براش فرستادم و زیرش یه پیام نوشتم «تو هم لطفا مرد باش باز هزینه اضافی از من نگیر»
و جواب داد «غلط بکنم» :))
چند روز بعد پارت آخر رو هم تحویل داد و همه چیز به خیر و خوشی تموم شد در حالیکه اون دو نقر بنده خدای دیگه که همزمان با من ازین بار خریده بودند هنوز موفق نشدن بارهاشون رو بگیرن.
گاهی وقتها بعد از یه مدت کار کردن رو خودمون فکر میکنیم الان دیگه مسیر راست رو میدونیم و بهش پایبندیم ولی باز تو یه سری موقعیتها ممکنه بزنیم به جاده خاکی… این تلنگری بود که بفهمم هنوز خیلی باید رو خودم کار کنم…
سلام شهرزاد جان
نبودی یک مدت و می گفتم خدایا چی شده، بعد از یک مدت مرتب کامنت نوشتن یهو غیب شد شهرزاد عزیز
خداروشکر اومدی و دست پر اومدی با یک تجربه و یک درس عالی
چقدر خوبه این یادآوری ها
خدا رو شاکرم برای این سایت، استاد عزیز، مریم جان و دوستانی به این نابی
همیشه عالی باشی و بدرخشی
سلام به روی ماهت شهرزاد عزیزم
کامنتت رو که خوندم خیلی تحسینت کردم هم خودت هم مادر نازنینت واقعا چه جمله نابی گفته یه لحظه چار ستون بدنم لرزید
اگه استادعباسمنش بود چیکار میکرد؟؟؟؟
من اگه تو خیلی کارها این سوال از خودم بپرسم ،جلوی خیلی ضررها رو برا خودم میگیرم …
عزیز قلبم، شهرزاد جانم سپاسگزارم که به ندای قلبت گوش دادی و کامنتتتو نوشتی
خیر و برکت دنیا و آخرت نصیبتون
به مامانت بگو آرزو گفت شیرزن دمت گرم، قلبت آرومه آروم ،
روز روزگارت خوش عجب جواب خفنی ظاهرا به شهرزاد دادی اما شهرزادهای زیادی با همین دنیاشون زیر و رو میشه
دوستت دارم بانوی زیبارو
به نام الله مهربان
سلام به اساتید عزیزم
سلام به دوستان گلم و شهرزاد
شهرزاد جانی ک چقدر زیبا نوشته
چقدر زیبا مینویسی و قلم زیبایی داری دختر عین ی داستان میخوندمش و برام جذاب بود پایان کار چی میشه
قسمتی ک بغض کردم و میخواست اشکم جاری بشه صحبت مامانتون بود
اگه استاد عباس منش بود چکار میکرد
چقدر خوبه ک گاهی شاگرد رسم شاگردی به جا بیاره و خودش رو جای استادش قرار بده این رو دارم به خودم میگم
اگر استاد عباس منش بود اگر استاد شایسته بود چکار میکردم
یه وقتی هست در خصوص ی موضوعی آگاهی نداری و هر بار ی چیزی اینور اونور میشنوی
اما موقع هایی میشه ک در مورد ی موضوع هم آگاهی داری هم به باور رسیدی ک این موضوع مهمه اصله و درسته
توی مورد اول اگر کوتاهی کنم بر من خرده ای نیست
اما توی مورد دوم مگ میشه چیزی ک با همه وجودم از صحتش اطلاع دارم کوتاهی کنم آخه کجای قلبم اینو میپذیره
اون موقع است ک میگم ن شاگرد خوبی نیستم
اون موقع است ک میگم کو پس تمرکزت روی دوره ها
کو پس کنترل ذهنت
کو این همه ذوق میکنی استاد رو میبینی جونت داره میره واسه استاد
اشکت جاری میشه از عشق از تحسین از شور و اشتیاق
استاد خوشحال میشن از این همه عشق و شور و هیجان من نسبت به خودشون
اما زمانی بهم افتخار میکنن ک بدونن با دل جون دوره هایی ک خریدم رو دارم کار میکنم دارم تاثیر میگیرم و زندگی خودم رو تغییر میدم
زمانی ک با نتیجه میام و باهاشون صحبت میکنم
این روزها این اتفاقات توی زندگی همه ما هست و من از صمیم قلبم تحسینت میکنم شهرزاجان عزیزم ک چقدر خوب هدایت شدی به مسیر درست
و چه تجربه شیرنی تجربه ای ک قطعا ایمانتون رو بیشتر میکنه
بسیار خوشحالم و بهتون تبریک میگم و شما رو به خداوندگار عشق می سپارم.
در پناه الله مهربان باشید.
به نام خدای مهربان
سلام شهرزاد عزیز
چقدر قشنگ و زیبا این داستان تعریف کردی قسمتی از کامنتتونو برش زدم که واسه خودم ذخیره کنم
و سپاس گذارم از شما و تحسینت میکنم که این چنین به ندای قلبتون گوش کردین و در مرحله ی اول با مادرتون مشورت کردین و از طریق ایشون بقیه مسیر بهتون گفته شد و شماهم عمل کردین و در ادامه هم نتیجه ی خوبی گرفتین
(( پیام دریافت شد… از خودم خجالت کشیدم که اصلا چرا این افکار به ذهنم خطور کرده؟ یعنی خدای من انقدر ناتوانه که برای خرید آپارتمان تو دبی و مغازه برا شهروز پول مردم رو ندم؟! بعد ازین همه کاری که برای من کرده هنوز انقدر راحت ایمانم یادم میره؟ درسته اون بنده خدا حواسش نیست ولی خدا که حواسش هست… دلم به این خوشه که اگه یادش بیاد هم قانونی دستش به جایی بند نیست؟ خدای من نیاز به قانون داره؟! مگه استاد نمیگه از هر کاری که کوچکترین خلاف و پنهانکاری داره دوری کنید؟ توجیه پیدا میکنم برای پنهانکاری و تعهد نکردن به عهدم؟ از خسارت میترسم؟ خدای من قدرت نداره نذاره کسی پول زور ازم بگیره؟ اصلا خدای من قدرت نداره میلیونها برابر بزرگتر ازون رو بهم بده؟!))
((گاهی وقتها بعد از یه مدت کار کردن رو خودمون فکر میکنیم الان دیگه مسیر راست رو میدونیم و بهش پایبندیم ولی باز تو یه سری موقعیتها ممکنه بزنیم به جاده خاکی… این تلنگری بود که بفهمم هنوز خیلی باید رو خودم کار کنم…))
سپاس شهرزاد عزیز
سلام شهرزاد عزیز
کامنت شما را خوندم و ازش کلی انرژی گرفتم. چقدر باورهام قوی تر شد.
بعد زدم روی عکس زیباتون و چقدر دوست داشتنی، پر از عزت نفس، پر از اعتماد به نفس هستید.
و از همه مهمتر داستان هدایتتون را هم خوندم. بی نظیر بود. چقدر جالب بود که از مسیرتون نوشته بودید.
خواستم تشکر کنم از همه آنچه در سایت نوشته اید.
براتون آرزوی پیشرفت های بیشتر را دارم
موفق و سربلند باشید.
سلام دوست عزیزم
خیلی خیلی از کامنت شما لذت بردم
چقدر صادقانه همه چیز و بیان کردین
باید سپاسگزار داشتن چنین مادری بود و بهش افتخار کرد
نقطه مشترکی بین من و شما هست و اونم اینه که منم خیلی علاقمند به صادرات هستم البته که الان فقط دارم مطالعه می کنم
ممنون می شم اگه بیشتر با هم ارتباط داشته باشیم تا بتونم بیشتر با مباحث صادراتی آشنا شوم
در پناه خداوند سلامت و شاد باشین
سلام شهرزاد عزیز
کامنت شما تلنگری هم به من زد من هم یه مکان رو اجاره کردم برای دو سانس کلاسهام و از اول مهر سه سانس کردم ولی مسئولین این مکان کلا تو باغ نیستن و میدونند من یه سانس اضافه کردم ولی همون اجاره قبلی رو میگیرند من هم جناب شیطان گفت لازم نیست بهشون بگی ولی صداقتی که استاد همیشه ازش نام میبره و من هم تصمیم گرفتم سرلوحه کارم قرار بدم من رو به این واداشت که اجاره اضافه رو بدم هنوز یک درصد شک داشتم که با این پیام شما هزار درصد با لذت و صداقت میرم اجاره اضافه رو پرداخت میکنم
ممنون از شما
سلام.خدا قوت به شهرزاد خانوم.
در ابتدا می خوام تحسین کنم شمارو به خاطر این فراوانی که در کسب و کارتون دارید رقم می زنید و اولین چیزی که نظر مرا جلب کرد اعدادی بود که در کسب و کارتون در حال خرید و فروش هستید اعدادی که برای من نشانه فراوانی در کسب و کارها رو نشون می ده کلی ذوق کردم واز خدا در خواست کردم همچین اعدادی هم در کسب و کار خودم برام رقم بخوره ودوباره دوباره تحسین می کنم شمارو شهرزاد خانوم که در کسب و کارتون به چنین جایگاهی رسیدید و چنین اعداد و تناژ رو معامله می کنید دمتون گرم واقعا برام حسش خوب بود و تو دلم گفتم ببین محمدرضا فراوانی و ثروت در جریانه تو ببین ایرادت و ترمزت کجاست و چرا این نعمت ها رو دریافت نمی کنی…
به امید روزی که منم ارقام و اعدادم در کسب و کارم مثل شما عزیز رشد کنه و از نتایجم براتون بنویسم…
سپاس گذارم از استاد و بچه های گل سایت…
سلام شهرزاد عزیز
چقدر زیبا و با اعتماد بنفسی شما
چه مادر فهمیده ای دارین خداروشکر بخاطر وجود همچین مادری که صدای خدارو بهتون رسوند
خداروشکر که انقد موفق هستین حقیقتا برام عجیبه چون ندیدم یه خانم انقد موفق انقد پولساز انقد خبره توی واردات و صادرات یه خانم انقد با روابط اجتماعی بالا که بتونه از راهی که قبلا فکر میکردم فقط مردها میرن تو این حوزه ها، پول بسازه. خیلی برام باور پذیر شد
من برام باورش سخت بود که یه خانم بتونه تو اینجور مسائل پیشرفت کنه مثلا انقد حرفه ای صادرات کنه و موفق هم باشه اما شما الگوی خیلی خوبی هستین خداروشکر که نوشتین بیشتر از تجربه هاتون کامنت کنین که سیمان های ذهن ما هم ریخته بشه دوست زیبام
سلام به شهرزاد و قصه های قشنگش
یه چیزی تو نوشته هاتونه که وقتی می خوندم انگار خودتون داشتید باهام حرف می زدید، از بس زیبا، روان، خودمونی و مسلط نوشتید. قطعا این نوشته ها از یک ذهن آرام و بدون مقاومت اومده.
راستش من خیلی با حرفای شیطان موافق بودم چون واقعا این لعنتی خوب ذهن آدمارو می شناسه.
ولی درود بر شما برای ایمان، توکل و نقش پر رنگ خدا توی زندگیتون.
داستان هدایتتون و قبلا هم خونده بودم ولی انگار این دفه توی فضای نوشته هات غرق شدم.
چقدر امید گرفتم که تو هر سن و شرایطی با همون امکاناتی که قبلا داشتی و ندیدی، فقط با ایمان و کنترل ذهن می شه هدایت شد و ثروت ساخت، واقعا خدایا شکرت برای مادر خوبتون، ندید خیلی مهرش به دلم نشست، سلام من و بهش برسون وجدانا.
و با تغییر شما دنیای اطرافتون هم شروع کرده به تغییر کردن و داداشتونم شروع کرده به رشد کردن، حقیقتا آموزه های استاد مثل نوریه که اگه روزنی پیدا بشه وارد می شه.
خدا رو شکر که از کارمندی به این حجم از معامله رسیدی، فقط شاگردی که پا جای پای استاد گذاشته می تونه از اون شرایط دل بکنه و شرک نداشته باشه، چقدر توحید، چقدر پیشرفت.
اون جایی هم که نوشتید با این جمله تکون خوردید دیگه اشک شوق تو چشام حلقه زد:
“مگر ما از جهان چه می خواهیم که در خداییِ خدا یافت نمی شود؟”
اولش موافق ایده های شیطان بودم آخرش رسیدم به قدرت توکل و بی نیاز شدن با خدا، خیلی خوب بود.
خدا پشت و پناه خانواده الهیتون.