خداوند را بهتر بشناسیم | قسمت 1 - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)

من مهسام بنده ی هدایت شده ی خداوند.

سلام به خدای احدو واحدم سلام به وجود پر برکت خودم سلام به استاد هدایت بخش مهربانم سلام بر مریم زیبا سخنم سلام بر خانواده ی دوست داشتنی ام…..

من اومدم بعد مدت ها اومدم ولی چ خوش اومدنی بود این اومدن با چه فایلی اومدم….

فلش بک به چندماه قبل……

نزدیک به دوسال شایدم سه سال بود که عضو خانواده عباسمنش بودم با ی گوشی دوست داشتنی که به مناسبت قبولی تو دانشگاه هدیه گرفته بودم….. اما بعد یمدت متوجه شدم این گوشی باید عوض شه من خواستار یه گوشی جدید ترم با امکانات تر من فقط خواستم و گذر کردم…… یروزی ی جایی تو ی مکانی ال سی دی گوشی من شکست درست وقتی ک شروع کرده بودم از ابتدای فایل های دانلودی گوش کردن و رو خودم کار کردن و اونروز گوشی من از بین رفت و از زندگیم جدا شد چون بخشی از روزمرگی من بود و این شد ک من ی گوشی جدید خریدم یه گوشی با امکانات بالاتر همون چیزی ک مدت ها قبل درخاستشو فرستاده بودم…گذشت و من به محض اینکه شروع کردم به استفاده از گوشی میخاستم وارد سایت شم به خودم گفتم مهسا دوسال سه سال عضو این خانواده بودی رفتی و اومدی تعهد دادی و جا زدی اونجوری ک دلت خاست پیش نرفتی بیا مجدد ثبت نام کن و دوباره بیا تو مسیر وجود این گوشی جدید و عضویت جدیدت رو تو سایت به فال نیک بگیر عضو شدم و به خودم تبریک گفتم………..

اما چیشد؟ از وقتی یادم میاد دلم میخاست همه چیو بشناسم همه کسو تهه همه چیو دربیارم عاشق نجوم و فضا و کهکشان ها عاشق علم و اکتشافات جدید همین علایق من باعث شد من روز ب روز تو فضای مجازی غرق بشم و رو اوردم به یسری کلیپ هایی ک منو روز ب روز از خدا دور میکرد شده بودم طرفدار اشتار و فدراسیون کهکشانی و چشم سوم و مدیتیشن و…………. دقیقا چیزای ک میخاست یجوری بهم بفهمونه خدا نیست وجود نداره به وجودش شک کن ما انسانا توسط یسری فرازمینی شایدم ی هوش مصنوعی بوجود اومدیم شک کردم به همه چیز به نمازم به قرانم به خدام به دینم به مذهبم ولی تهه دلم نمیخاستم بپذیرم زبونم ی چیزی میگفت ولی قلب قشنگ و پاکم نمیخاست باورشون کنه چندروز گذشت شبا تا خود صب فکر میکردم ک خدا چیه خدا کیه خدا کجاست ادمه؟ هوشه؟ فرازمینیه؟ انرژیه؟ فر‌شتس؟ چیهههههههههههه تا اینکه انگاری بهم الهام شد کاری نداشته باش کیه چیه کجاست ولی مطمعن باش هست وقتی به درختا نگاه میکردم به نسیم خنکی که نیمه شب تو این هوای سرد از پنجره ی اتاقم به صورتم میخورد فک میکردم وقتی به وجود بهترین های زندگیم نگاه میکردم ک کنارمن و نفس میکشن وقتی به انگشتای دستم نگاه میکردم مطمعن شدم ک اینا ساخته ی دست ی هوش مصنوعی نیست ی ادم نیست ی نسل نیس ی فرازمینی نیست تکامل هرچقدم پیشرفته شده باشه و رو به رشد نمیتونه این چیزارو این نعمت هارو این گیاهان حیوانات و انسان هارو اسمون و زمینو به این دقیقی ترسیم کنه اونجا تو ذهنم جرقه خورد ک خدا ی انرژیه یه انرژی مافوق تمام انرژی ها…. یروز تو یوتیوب خیلی اتفاقی یه ویدیو دیدم از زمانی ک یه اسپرم وارد رحم میشه و تا زمانی که بچه به دنیا میاد من با اون ویدیو اشک ریختم در صورتی ک چندین بار همین کلیپ رو دیده بودم اما به درکش نرسیده بودم اما این نظم دقیقو نادیده میگرفتم اما این رشد تکاملی و زیبارو متوجه نمیشدم اون روز یه تلنگر بزرگی بهم خورد… یه نیمه شب خیلی از خودم خجالت کشیدم که چرا با وجود اینهمه قشنگی و بزرگی و نعمت های گوناگون من وجود خدارو نادیده گرفتم من قرانش رو نادیده گرفتم چرا از مسیر دور شدم اما یکمی که گذشت فهمیدم چقد این خدایی که الان میشناسمش قشنگ تره چقد سیستمی تره چقد هوای منو داره چقد قشنگ منو هدایت میکنه اگر اون شک تردید به وجود نمیومد من با همون نیمچه خدایی ک لق لق زبونم بود میخاستم به تکامل برسم و ازش هدایت و الهام بخوام یه خدایی که حتی باورشم نداشتم اما طبیعتم فطرتم منو به اصل خودم برگردوند و من خیلی بیشتر از قبل ایمانم به معبودم زیاد شد نمیگم ایمانم خیلی قویه چون من خیلی کار دارم خیلی کارا باید برای خودم انجام بدم برای شناخت خودم و خدای خودم ولی میدونم دلم قرص تر شد نسبت به این خدای جدیدی که بیشتر از قبل باورش کردم…….

تا اینکه ناخوداگاه دوباره کشیده شدم سمت سایت…… فایل های دانلودی و این فایل و ی هدایت محشر دگ درست تو این فایل استاد خدارو بمن میشناسوند همین خدای جدیدی ک میدونستم یه انرژی خارق العادس گوش کردم گوش کردم گوش کردم گوش کردم تا به امروز به همین لحظه ساعت ۱۷:۲۴ دقیقه به وقت ایران به تاریخ چهارشنبه ۶ اسفند هزارو سیصدو نود و نه نمیدونم چرا نمیتونم راجب این فایل چیزی بنویسم اما تمایل شدیدی دارم که اینجا شعری زیبا از باباطاهر رو ثبت کنم

با هر بیتش اشکها ریختم از سر ذوق….

خواستم بگم من برگشتم دوباره، من همون مهساییم که هزار بار از مسیر دور شدم و دهزار بار هدایت شدم هیچوقت ناامید نشید تو این مسیری که قدم برداشتید همیشه وقت هست برای اینکه بهترین خودتون بشید.

دوست دار شما مهسا❤️

این هم شعر توحیدی از باباطاهر عزیزم خدمت همه شماهایی که جز هدایت شدگانید.

به دریا بنگرم دریا توینوم

به صحرا بنگرم صحرا توینوم

به هرجا بنگرم کوه و در و دشت

نشان از قامت رعنا توینوم

یکی درد و یکی درمون پسندد

یکی وصل و یکی هجرون پسندد

مو از درمون و درد وصل و هجرون

پسندوم آنچه را جانان پسندد

غم عشقت بیابون پروروم کرد

غم عشقت بیابون پروروم کرد

خدای من عشق من بزرگ من مهربون من غم عشقت بیابون پروروم کرد به والله که جانانم تویی تو به سلطان عرب جانم تویی تو نمیدونوم که چونوم یا که چندوم همی دونوم که درمونوم تویی تو خوشا انان که الله یارشان بی که حمد و قل هو الله کارشان بی خوشا انان که دایم در نمازند بهشت جاودان بازارشان بید بهشت جاودان بازارشان بید……….. 🌼😇

راستی روز مرد رو تبریک میگم به مرد ترین مردی که قول داد به خودش یروزی بهترین ورژن خودش رو تحویل این جهان بده به مردی که مثل یه پدر تموم ما اعضای سایت رو آگاه کرد هدایت کرد خواستم به نوبه ی خودم یه تشکری کرده باشم از استاد خوبم بخاطر تموم تعهداش تموم اگاهیاش تموم حرفاش و راهنمایی هاش تموم خندهاش تموم بیدار خوابیاش تموم دوره هایی که برامون ضبط و تهیه میکنه تموم انگیزه و انرژیش برای قلب پاک و مهربونش که خواستار خوبی برای همه ی ماهاست روزت مبارک بزرگ مرد، سید حسین عباس منش خواستم بهت بگم چار پنج سال پیش وقتی کلیپی ازت دیدم ک تو یه اتاق سیمانی نشسته بودی و با ی عالمه ظروف کهنه و ی زندگی سخت اون موقع ها من ۱۶ ۱۷ سالم بود ولی عجیب تو خاطراتم ثبت شد اون تضاد و وقتی با الان مقایسه میکنم اون روزاتو بهت میگم افرین تو یه شیر مردی درود به تو همانا سنت خداوند تغییر ناپذیره به شرطی که قوانین خداوند رو کشف کنیم 💖