خداوند را بهتر بشناسیم | قسمت 2 - صفحه 19 (به ترتیب امتیاز)

727 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 729 روز

    به نام ربّ

    سلام مجدد با بی نهایت عشق برای شما

    45. دومین باری که برای روز شمار تحول زندگیم مینویسم

    بعد نوشتن رد پام در روز 5 بهمن رفتم و الان روز 6 بهمن شد

    یادم اومد که امروز روز ولادت امام علی بود که تو توضیحات روز 45 که دیدگاه یه دوستی رو که گذاشتین خوندم و درمورد امام علی نوشته بود :

    خدای من به قول حضرت علی شاید اونقدر پوستم کلفت باشه که بتونم عذاب جهنم رو تحمل کنم،اما چجور دوری از تورو تحمل کنم

    الله اکبر که دیگه نمیتونم بدون این حس زندگی کنم،استاد بخدا دارم دیوانه میشم حس میکنم در مقابل این حس وصال درمانده ترینم،تسلیم ترین،عاجزترینم اما در حین حال خوشبختترینم.خدایا شکررررررررررررت

    و این حرفشون که نوشتن :

    مطمئنم بزودی بدنم خودش،خودشو درمان میکنه.خدایا شکرت

    رفتم دیدم مادرم داره تلویزون برنامه ای که از حرم امام علی و امام حسین نشون میداد رو میبینه

    این قسمت از دعای نادعلی رو میخنوند وقتی دیدم معنیشو با لبخند خوندم چقدر حس خوبی داشت

    از اینترنت نگاه کردم

    قسم به بزرگیت‌ ای خدا و به پیامبریت‌ ای محمد و به ولایت تو‌ ای علی‌ ای علی‌ ای علی مرا در یاب بحق لطف پنهانت

    و چقدر خدا منو دریافت امروز با اون همه شگفتیش

    خدایا همه رو دریاب

    برای همه جهان هستی عشق و شادی و آرامش و سلامتی میخوام

    راستی من امروز شفای گوشمو قشنگ حس کردم شفای سینوزیت گونه هام که هر بار با سرد بودن هوا و خوردن باد به گونه هام باعث درد میشد در گوش و گونه هام

    و من همیشه کلاه سرم میکردم حتی تو خونه انقدر زیاد لباس میپوشیدم که میگعتن تو سردت هست با کلاه میخوابیدم انقدر وضع باورم خراب بود و انقدر درد داشت گوش و سر و گونه هام وقتی یه باد ملایم سر میوزدید

    امروز که رفتم مزار شهدا که پفیلا و جاکلیدیامو بفروشم هوا خیلی سرد بود همه میگفتن سرده ولی من اصلا سردی هوا رو حس نمیکردم

    از وقتی تصمیم گرفتم که به خدا بسپرم این موضوعو و گفتم من دیگه کلاه سرم نمیذارم وقتی بیرون میرم دیگه لباس گرم زیاد نمیپوشم

    چون که من باور دارم وقتی با خدا حرف میزنم و عمه چیو سپردم بهش خودشم میتونه مثل ماهیتی که از آتیش عوض کرد و برای حضرت ابراهیم خاصیتشو تغییر داد و آتش تاثیری نداشت و خاصیت گرما و سوزوندنشو از بین برده بود

    با توجه به باوری که حضرت ابراهیم از خدا داشته که باعث شده آتیش نسوزونه و تبدیل به گلستان بشه براش

    من هم تصمیم گرفتم مثل حضرت ابراهیم از خدا بخوام

    گفتم خدایا تو میتونی وقتی باد سرد به بدنم میخوره رو خاصیتشو خنثی کنی و من از درون بدنم گرما ایجاد کنه و گرم باشه تو هوای سرد و اصلا سردم نشه

    من اینو تو یه ویس با صدای خودم ضبط کردم و هر روز گوش میدم

    بعد امروز متوجه شدم که من دیگه هیچ دردی تو هیچ قسمت از بدنم ندارم هیچی

    من کاملا گوشم سالمه گونه هام سالمه سرم سالمه و سرما کاملا طبیعیه و بدنم در سرما گرم میشه

    و تمام اینها قدرت خداست که من هرجور شکلش بدم هرجور که به من میخوام کمک کنه شکلش میدم و همونی میشه که من میخوام

    به قول حرف استاد من یک درصد بندگی خدا رو سعی میکنم بکنم و خدا 99 درصد خدایی میکنه صاحب اختیار من

    وای که چقدر عاشقشم خدایا شکرت

    من امروز متوجه شدم که سلول هام کد های سلامتی رو هر لحظه از خدا از منبع انرژی خدا دریافت میکنن و اجرا میکنن

    خدایا شکرت سپاسگزارم

    من امروز یه شگفتی دیگه هم از خدا دیدم یه قدرت خیلی بزرگ

    و در ادامه حرف دوستمون که نوشتن بدن خودشو شفا میده من دقیقا امروز دیدم که بله شفا میده بدون هیچ دارو و دکتری

    خدا قدرتشو بازم بهم نشون داد

    خدایا شکرت به خاطر سلامتیم شکرت به خاطر عشق بی نهایتی که دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    امیرحسین یزدآبادی گفته:
    مدت عضویت: 3950 روز

    کریسمس در بروکلین و رومیزی

    یک داستان زیبا و واقعی که به ما می آموزد هیچ رویدادی بی دلیل نیست. کشیش تازه کار و همسرش برای نخستین ماموریت و خدمت خود کـه بازگشایی کلیسایی در حومه بروکلین ( شهر نیویورک ) بود در اوایل ماه کتبر وارد شهر شدند.

    زمانی که کلیسا را دیدند، دلشان از شور و شوق آکنده بود. کلیسا کهنه و قدیمی بود و به تعمیرات زیادی نیاز داشت. دو نفری نشستند و برنامه ریزی کردند تا همه چیز برای شب کریسمس یعـنـی 24 دسامبر آماده شود. کمی بیش از دو ماه برای انجام کار ها وقت داشتند .

    کشیش و همسرش سخت مشغول کار شدند. دیوار ها را با کاغذ دیواری پوشاندند. جاهایی را که رنگ لازم داشت، رنگ زدند و کار های دیگری را که باید می کردند، انجام دادند. روز 18 دسامبر آنها از برنامه شان جلو بودند و کـارها تقریباً رو به پایان بود.

    روز 19 دسامبر باران تندی گرفت که دو روز ادامه داشت. روز 21 دسامبر پس از پایان بارندگی، کشیش سری به کلیسا زد، وقتی وارد تـالار کلیسا شد، نزدیک بود قلب کشیش از کار بیافتد. سقف کلیسا چکه کـرده بود و در نتیجه بخش بزرگی از کاغذ دیواری به اندازه ای حدود 6 متر در 5/2 متر از روی دیوار جلویی و پشت میز موعظه کنده شده و سوراخ شده بود.

    کشیش در حالی که همه خاکروبه های کف زمین را پاک می کرد، با خود اندیشید که چاره ای جز به عقب انداختن برنامه شب کریسمس ندارد.

    در راه بازگشت به خانه دید که یکی از فروشگاه های محلّه، یک حـراج خیریه برگزار کرده است. کشیش از اتومبیلش پیاده شد و به سراغ حـراج رفت. در بین اجناس حراجی، یک رومیزی بسیار زیبای شیری رنگ دستبافت دید که به طرز هنرمندانه ای روی آن کار شده بود. رنگ آمیزی اش عالی بود. در میانه رومیزی یک صلیب گلدوزی شده به چشم می خورد. رومیزی درست به اندازه سوراخ روی دیوار بـود. کشیش رومیزی را خرید و به کلیسا برگشت.

    حالا دیگر بارش برف آغاز شده بود. زن سالمندی که از جهت رو به روی کشیش می آمد دوان دوان کوشید تا به اتوبوسی که تقریباً در حال حرکت بود برسد، ولی تلاشش بی فایده بود و اتوبوس راه افتاد. اتوبوس بعـدی 45 دقیقه دیگر می رسید. کشیش به زن پیشنهاد کرد که به جای ایستادن در هوای سـرد به درون کلیسا بیاید و آنجا منتظر شود. زن دعوت کشیش را پذیرفت و به کلیسـا آمـد و روی یکی از نیمکت های تالار نیایش نشست. کشیش رفت نردبان را آورد تا رومیـزی را روی دیوار نصب کند. پس از نصب، کشیش نگاه رضایت مندانه ای به پرده آویخـتـه شـده کرد، باورش نمی شد که این قدر زیبا باشد.

    کشیش متوجه شد که زن به سوی او می آید. زن پرسید: این رومیزی را از کـجا گرفته اید؟ و بعد گوشه رومیزی را به دقت نگاه کرد. در گوشه آن سه حـرف گلدوزی شده بود. این ها سه حرف نخست نام و نام خانوادگی او بودند. او 35 سال پیش این رومیزی را در کشور اتریش درست کرده بود. وقتی کشیش برای زن شرح داد کـه از کجا رومیزی را خریده است. باورکردنش برای زن سخت بود. سپس زن برای کشیش تعریف کرد که چگونه پیش از جنگ جهانی دوم، او و شوهرش در اتریش زندگی خوبی داشتند، ولی هنگامی که هیتلر و نازی ها سر کار آمدند، او ناچار شد اتریش را ترک کند .

    شوهرش قرار بود که یک هفته پس از او، به وی بپیوندد ولی شوهرش توسط نازی ها دستگیر و زندانی شد و زن دیگر هرگز شوهرش را ندید و هرگز هم به میهنش برنگشت.

    کشیش می خواست رومیزی را به زن بدهد، ولی زن گفت: بهتر است آن را برای کلیسا نگه دارید. کشیش اصرار کرد که اقلاً بگذارد او را با اتومبیل به خانه اش برساند و گفت این کمترین کاری است که می توانم برایتان انجام دهم. زن پذیرفت. زن در سوی دیگر شهر، یعنی جزیره استاتن Staten Island زندگی می کرد و آن روز برای تمیز کردن خانه یک نفر به این سوی شهر آمده بود.

    شب کریسمس برنامه عالی برگزارشد. تالار کلیسا تقریباً پـر بود.

    موسیقی و روح حکمفرما بر کلیسا فوق العاده بود. در پایان برنامه و هنگام خداحافظی، کشیش و همسرش با یکایک میهمانان دست داده و خدا نگهدار گفتند، بسیاری از آنها گفتند که بازهـم بـه کلیسا خواهند آمد. وقتی کشیش به درون تالار نیایش برگشت مرد سالمندی را که در نزدیکی کلیسا زندگی می کرد، دید که هنوز روی نیمکت نشسته است. مرد از کشیش پرسید کـه این رومیزی را از کجا گرفته اید؟ و سپس برای کشیش شرح داد که همسرش سال ها پیش در اتریش که رومیزی درست شبیه به این درست کرده بود و شگفت زده بود که چگونه ممکن است دو رومیزی عیناً شکل هم باشند. مرد به کشیش گفت که چگونه توسط نازی ها دستگیر و زندانی شده و هرگز نتوانسته همسر گم شده اش پیدا کند.

    پس از شنیدن این سخنان ، کشیش به مرد گفت: اجازه بدهید با ماشین دوری بزنیم و با هم گفت و گویی داشته باشیم. سپس او را سوار اتومبیل کرد و به جزیره استاتن و خانه زنی که سه روز پیش او را دیده بود، برد. کشیش به مرد کمک کرد تا از پله های ساختمان سه طبقه بالا برود و وقتی جلوی در آپارتمان زن رسید، زنگ در را به صدا درآورد. وقتی زن در را باز کرد، صحنه دیدار دوباره زن و شوهر پس از سال ها وصف ناشدنی بود.

    آنچه خواندید یک داستان واقعی بود که توسط کشیش Rob Reid گزارش شده است که می گوید: کار های خداوند شگفت انگیز است.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    مهدیار تقوی گفته:
    مدت عضویت: 3666 روز

    آقای عباس منش .

    این همه گفتید ولی یک جای کار شما می لنگه.

    اینکه با این همه اصلا چه ضرورتی داره دیگه خدایی وجود داشته باشه؟

    می شه اینطور در نظر گرفت که این سیستمی که شما دارید میگید جزیی از این جهانه که هنوز کشف نشده .

    من قبلا به خدا اعتقاد نداشتم مدتی . چندین ماه . این گفته شما که انسانی که خدا رو قبول نداره امید نداره آرامش نداره رو قبول ندارم . یکی از مزیت های بدون خدا بودن اینه که شما دیگه کاملا ازادید . دیگه خودتون زندگی تون کامل دست خودتونه و می دونید بستگی به خودتون داره . و به امید یکی دیگه نمی شینید.

    دیگران فکر می کردند با این افکارم احتمالا خودکشی می کنم. ولی من می دونستم خیلی هم بد نیست.

    این ماجرا ادامه داشت تا اینکه یک شب نتیجه تحقیقات یک خانومی رو بیدا کردم در مورد خدا و زندگی . من اون شب تا ساعت حدودا 5 صبح بیدار بودم واون مطالب رو می خوندم. متوجه شدم تجربیات نزدیک به مرگ نابینایان وجود داره و در کل به تجربیات نزدیک به مرگ علاقمند شدم .

    از فردای اون روز همه چی تغییر کرد به یک دفعه اتفاقات عجیب و غریب و بدی برام میافتاد.

    شاید به خاطر باورهام نسبت به خدا بوده که خدا مشکلات ایجاد می کنه نمی دونم.

    نمی دونم تجربیات نزدیک به مرگ رو قبول دارید یا نه . به نظرم منبع خیلی خوبی برای شناخت خدا و زندگی .

    بهتون بیشنهاد می کنم نگاهی هم از این لحاظ داشته باشید. در این نگاه خدا عشق خالص تعریف شده که انقد که شما میگید شبیه یک سیستم بی احساس نیست. برعکس سراسر از عشقه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    فردین وناهید گفته:
    مدت عضویت: 3558 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام وعرض ادب خدمت تمام دوستان

    چیزی که من بهش رسیدم وهرروز بهتر درک میکنم در این مسیر

    تنها راه رسیدن به موفقیت فقط توحیده ویکتا پرسیتیه فقط همین رو درک کنیم بقول استاد همه چی حله

    باید داستان توحیدرو درک کنیم باید خداوند وقوانین رو درک کنیم وبهتر بشناسیم دوتا فایل رایگان داره استاد در مورد خداوند رو بهتر بشناسیم خیلی بهم کمک کرد با اینکه چندین بار گوش کرده بودم اما الان بهتر میفهمم اونم دلیل تغییر مدارم بود ه واقعا تغییر کردم نسبت به گذشته خیلی دیدگاههم نسبت به گذشته فرق کرده درمورد همه چی استاد مچکرم

    من در طول روز هرچقدر اگاهانه به سمت خداواند حرکت میکنم وخداوند رو تنها منبع ثروت میدونم (انرژی بینهایت )هر چقدر در این مسیر جلوتر میرم احساس بسیار خوبی رو دارم کامل مشخصه موقعی که اگاهانه تمرکز رو روی خواسته ها وخداوند میزارم حالم سریع خوب میشه

    اما بعضی موقعها هستش حالم بد شده بعد میفهمم که چرا اینطوری شدم نگاه میکنم به چند ساعت گذشته ام میبینم حواسم نبوده تمرکزم روی ناخواسته وشرک بوده.

    بیشتر بهش میاندیشم بعد دیدم چه خبرهای داخل ذهن من هست اما من حواسم نیست درذهنم چی میگزره.

    با استفاده از این اموزشها ودرکم ومدار ارام ارام دارم میفهمم که همه چی دردرون منه صحبتهای استاد رو بهتر میفهمم .

    ما وظیفه داریم در تک تک لحظات زندگی باید حواسمون به احساس مون باشه اگه بتونیم در طول روز احساس خوب بیشتری رو نسبت به گذشته تجربه کنیم ۱۰۰درصد اتفاقهای بهتر وبیشتری رو نسبت به گذشته وارد زندگی مون میشه

    اگر نتیجه زندگی مون که اغلب مالی هستش کنده یا دیر داریم به خواسته هامون میرسیم دلیلش فقط اینه که تمرکز هنوز روی ناخواسته هاست من کامل در این چند روز دارم میفهمم .(هنوز قدرت خلق زندگی دست باورهای مخرب گذشته است )

    من که الان اگاهانه خوبتر دارم روی خودم کار میکنم خیلی واضحه که زندگی ام راحت تر میره جلو از احساس خوبی که در طول روز دارم میفهمم خدایااشکرت بخاطر احساسی که داریم احساس هستش که به ما نشون میده راه درست ونادرست رو بهترین قطب نما رو داریم خدایاااشکرت بخاطر این قطب نما که به ما داده اید .(باید به قطب نما درون مون ۱۰۰درصد توجه کنیم )

    بقول استاد اگه صبح تا شب من بدو اهو بدو داریم در زندگی مون فقط وفقط ایراد از باورهای ماست استاد من عاشق ابدیت روانشناسی ثروت ۱هستم فقط عوامل ذهنی هیچ چیز دیگری نیست واقعا

    دوستان من الان تقریبا میفهمم ودرک میکنم داستان باورهارو درک این مطالب هم تکامل میخواد

    روز اول من ازصحبتهای استاد یه برداشت داشتم اما الان خیلی متفاوت دارم میفهمم دوستانی که تازه وارد این مسیر شدی مثل روزهای اول من خیلی ازخودتون نباید توقع بیجا داشته باشیم من بعداز۳سال تازه درذهنم چراغها سبز میشه بااینکه خدایی روزی۳-۴ساعت فقط فایلها رو گوش میکردم البته من باورهام در مورد ثروت خیلی ایراد داره با توجه به شرایطی که درآن بزرگ شدم امادر مورد سلامتی وروابط خلیلی سریع به این خواسته ها رسیدم خداروشکر راحت تر ذهنم قبول کرد.

    تنها راه تغییر باورها باید ادامه داد این مسیر رو

    مسیر ۱۰۰درصد درسته چونکه ما زود تغییر نمیکنیم (یکی ازدلیل های که من داشتم وزود تغییر نکردم به این مسیر ایمان وباور نداشتم تردید داشتم )انتظارداریم که با ۴تافایل گوش دادن و۴تا تمرین سریع زندگی بشه گل و بلبل نه داستان این نیست داستان یه سری رشته افکاره که باید هرروز در زاویه های متفاوت تغییرکنه تبدیل بشه به باور بعد نتیجه هم میاد اما ارام ارام .

    واقعا من به خودم نسبت به گذشته نگاه میکنم خیلی متفاوت شدم کامل درک میکنم خیلی تغییر کردم اما خیلی هم مونده باید تغییر کنم هرچقدر میرم جلوتر تازه ایرادها میاد بالامیفههم کجاها ایراددارم

    تازه به خودشناسی میرسم که من کیم وبه کجا میخوام برم .

    خدایاااشکرت بخاطر هدایتم به راه راست راه کسانی که به انها نعمت داده اید .

    خدایا شکرت که هرروز کمکم میکنید که بهتر درکت کنم.

    خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااشکررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    سیده آمنه یاقوتی گفته:
    مدت عضویت: 1694 روز

    سلام استاد جانم

    سلام

    بقول شما ماایرانی ها خیلی احساساتی برخورد میکنیم وحقیقت محضه.

    یکیش منم.

    استاد بزرگمنش و دوستدار تفکر من امشب یک تعهد نوشتم وبقول دوست عزیزمون محمدحسین که کات کنید خوبی سیستم اینه که هروقت کات کنی و جریانو تغییر بدی میتونی و بگی خدایا بسه میخوام خودت هدایتم کنی

    وامشب 4دی99تعهد نوشتم و از خداوند خواستم کمکم کنه و رفتم کلمه ی یشاء رو سرچ کردم وخیلی خیلی جواب عالی گرفتم و واقعا باهاش راحت شدم وبه دلم نشست که عین متن رو مینویسم

    وبااینکه خودم عرب هستم هیچ وقت معنی کلمات رو تحقیق نکردم

    این متن:

    (فعل من یشاء که در اکثریت ترجمه های فارسی قرآن به اشتباه به کلمه ” هرکه را میخواهد ” ترجمه شده، معنی خیلی دقیق‌تری از این کلمه داره… البته از اونجایی که لغات زبان فارسی محدود هست برای همین کلمه‌ی جایگذینی که رسا باشه وجود نداره ولی میشه این کلمات رو با جملاتی معنی کرد…

    در زبان عربی من یشاء علاوه بر اینکه معنی هر‌که را میخواهد را هم میدهد یک قیدی هم داره و اونم اینه که علاوه بر اینکه یک طرف ماجرا باید امری را بخواهد طرف مقابل هم باید اون امر رو بپذیره… به عبارتی دقیق‌تر من یشاء یعنی توافقی دو طرفه که هر دو طرف باید امری رو بپذیرند)

    و دقیقا همون معنی هست که اگه نگاهمون سیستمی باشه دقیقه

    یعنی کلمه یشاء یک توافق دوطرفه است درصورتی انجام میشه که خود اون آدم اون خواسته رو بخواد و توافق کنه و طبق توافق (که حس خوب=اتفاقات خوب، حس بد: اتفاقات بد) این ایجاد میشه و خدارو شکر انگار یک جای عظیم توی مغزم باز شد برای پذیرش بهتر و درک عمیق تر این نگاه که خدا که تنها معبود منه جهانش یک سیستم منظم و باقوانین ثابته واین منبع انرژی در همه چیز ودر سیستمش هم هست

    وبرای همینه بنظر من که قرآن مدام گفته خدا میدونه و آگاهه به انچه شما انجام میدهید واین کاملا منطبق باسیستمه چون که اگر نگاه سیستمی باشد صد در صد خدامیدونه و آگاهه به سرنوشت تمام آدمها

    چطور؟

    اینطور که قوانین سیستمش رو طراحی کرده

    وگفته بنده ی عزیزم اگه تو بری نفرت کینه حس بد تو دلت بکاری من میدونم تهش چیه و تو بدبخت میشی

    واگه تو حس خوب داشته باشی عشق بکاری محبت بکاری میدونم تهش چیه چون من این قوانین غیرقابل تغییر رو وضع کردم و میدونم

    ورودی خوب خروجیه خوبه

    ورودی بد خروجیه بده

    وبرای همینه که قران مدام میگه بابا مگه ندیدید قوم فلانی چطور شدن چون به خودشون ظلم کردن چون شرک داشتن وشرک یعنی شک یعنی ترس ونداشتن ایمان و درنهایت حس بد واتفاقات بد

    پس به خودت لطف کن برو سیر کن درجهان وعاقبت تکذیب کنندگان رو ببین که تکذیب کردند به قوانینی که من وضع کردم وچه بلایی سرشون اومد(که دریکی از فایل های استاد گفتن دروغ از ترس میاد وترس کلی شاخه داره ترس از فلان فلان وفلان ونتیجه ی ترس ها دلسردیه وکفر وظلم به خود

    بازهم میرسیم به حس بد اتفاقات بد

    خدایا شکرت هزاران هزار هزار هزار بار

    که از قسمت عاقبت تکذیب کنندگان یهو بهم الهام شد و واقعا خودم ننوشتم

    وحتی نوشته ی قبل رو ولی این قسمت انگار یهو تکونم داد

    وبهتر تر قبول کردم درحین نوشتن که واقعا خدا سیستمه و جهانش براساس لاتغییر لسنت الله و لاتحویل لسنت الله

    وحتی اینکه میگه تلک حدود الله فلا تعتدوها

    میگه این قوانین خداست پس ازشون تعدی یاهمون نافرمانی یا الان راحت میگیم فرکانس بد ندین عزیزای من که

    ومن یتعد حدود الله فاولئک هم الظالمون

    پس کسی که از قوانین خدا طبعیت نکنه همانا اونها ظالمن و ما فهمیدیم به خودشون ظلم کردن (آیه ی سوره ی بقره 229)

    ویک بار یک حدیث قدسی خوندم که گفته بود:عبدی اطعنی فأن اطعتنی فتکن مثلی او مثلی فأذا قلت لشئ کن فیکون

    ای بنده ی من، از من اطاعت کن(یعنی قوانین رو رعایت کن) پس اگر قوانین رو رعایت کردی پس میشوی مثل من یا مثال من پس اگر به چیزی بگویی باش میشود

    وااااااای خدای بزرگ خدای قشنگ

    سبحانک وتعالی عما یشرکون

    براستی که پاک ومنزه ایی از انچه (باتو یابتو) شرک میورزند

    واینجاست که ماهرچه که بخواهیم رو میتونیم خلق کنیم

    وبراستیکه خالق زندگی خودمون هستیم طبق قرآن طبق این حدیث قدسی

    ودوست دارم هر روز عمیقتر و بابندبند وجودم درک کنم خداوند یک سیستم عظیمه

    یک منبع عظیم انرژی که همه جاهست برای همین از رگ گردن بمن نزدیکتره چون انرژی در درون بدنم وجود داره پس خدا که همون انرژیه مطلقه دربدنم وجود داره

    وبااین نگرش درهای جدیدی از پیشرفت و موفقیت

    درتمامی جنبه ها درست مثل استاد عباسمنش

    داشته باشم ومطمئنم که به لطف خدا الان و بانوشتن این متن استارتشو زدم و با استقامت صبوری و رعایت تکامل ادامه میدم

    متشکرم خالق بی همتای من

    متشکرم دست خدای مهربانم

    متشکرم دوستان و خانواده ی جدید وبزرگ من

    ومتشکرم آمنه جان که افق جدیدی رو برای خودت به لطف الله یکتا باز کردی

    هذا من فضل ربی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    وحیده اکرامی فر گفته:
    مدت عضویت: 1755 روز

    سلام استاد عزیزم و مریم جان عزیزم

    استاد من عاشق این نگاه توحیدی شما هستم و به نظر من همون جوری که خودتون میگین کلامی که واقعی باشه و به واقعیت نزدیک باشه حال منو خوب میکنه و بهش احساس خوبی دارم، درک کردن حرفهای شما هیچ وقت برام سخت نبوده و نیست،

    هر آنجه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند

    من تو یک خانواده مذهبی و متعصب بزررگ شدم و سالها با این تعصب زندگی کردم ولی یه جایی متوجه شدم تعصب زیاد داره منو از دخترم دور میکنه چون اون باورهای منو نسبت به دین و خداوند قبول نداشت و داشتیم از هم دور میشدیم، برای همین سعی کردم نگاهم رو عوض کنم و اجازه بدم اون جوری که دوست داره فکر کنه و تعصب رو کنار گذاشتم

    وقتی با شما و دیدگاهتون نسبت به خداوند و دین و قرآن آشنا شدم کاملا پذیرفتم چون عین واقعیت بود و خال و احساس منو خوب کرد

    من با این نوع نگاه خداوند و بیشتر دوست دارم و خودمو بهش نزدیکتر حس میکنم

    به آرامش بیشتری رسیدم، شادتر هستم، و خیلی بیشتر از گذشته باهاش حرف میزنم و حسش میکنم

    خدای من خدای عشق هست، خدای مهربانی، خدای بخشنده، خدای سخاوتمند، خدای عادل، خدای صبور، شکور، جلال، زیبا، مصور و…..

    در گذشته وقتی میخواستم با خدای خودم صحبت کنم همیشه زمانی بود که ناراحت بودم، شاکی بودم، خودمو گناهکار حس میکردم، نیازمند بودم، و درد داشتم و همیشه گریه میکردم اما از زمانی که با شما و نوع نگاه متفاوتتون آشنا شدم هر لحظه و هر جایی به یادش هستم و حضورش رو کنارم حس میکنم، همیشه شادم، اگر اشکی روی صورتم جاری میشه از شادی و جذبه عشق الهی هست، از شوق درک زیباییها و اگاهیهای دنیای اطرافم هست

    من الان با خدای خودم عشقبازی میکنم و تو عالم عاشقی درخواستهام و میگم

    همیشه میخواستم بهم صبر بده در برایر مشکلات و همیشه شاکی و گریان بودم و این همون توجه به مشکلات و نکات منفی بود که باعث شده بود مشکلات و درد و رنج بیشتری داشته باشم

    ولی الان اصلا دردی حس نمیکنم که بخوام در برابرش صبور باشم، الان میدونم اگه دردی دارم بخاطر افکار و توجهات خودمه و سعی میکنم اصلاحش کنم و اونو از طرف خداوند نمیبینم

    خدای من فقط خدای خیر و خوبی هست اگر شر و بدی هست بخاطر خودم و فرمانس های خودمه

    و همین نوع نگاه باعث آرامش من شده، باعث شده شاد باشم و غصه گذشته رو نخورم چون اتفاقات گذشته بخاطر افکار و باورها و فرکانس های بیمار گونه گذشته من بوده،، نگران آینده نیستم چون دارم لحظه به لحظه با فرکانس های زیبا و قشنگ خودم زندگیم رو خلق میکنم، لحظات شاد و آرام، لحظاتی پر از نگاه و حضور خداوند

    استاد عزیزم عاشق نوغ نگاهتون به خداوند هستم و این همه عشق و امیدی که بهمون میدی

    اینکه خداوند سیستم هست و سیستمی عمل میکنه، این باعث میشه من در لحظه زندگی کنم و شاد و آرام باشم، نگران گذشته و آیندم نباشم، خوب عمل کنم نتایج خوب به سراغم میاد و بد عمل کنم نتایج بد

    همه چیز به عمل من بستگی داره پس چرا از خداوند بترسم و ازش دور بشم

    نوع نگاه متفاوت شما باعث شده من از طبیعت لذت ببرم، روحم لطیف بشه، و تمام زیباییهای ریز اطرافم رو ببینم و شکرگزار باشم

    من الان سپاسگزار واقعی هستم و نتایجش رو تو زندگیم میبینم، نوع رابطه ام با همسرم و دخترام، با خانوادم، سلامتیم، معنویتم، و صددرصد در مورد ثروتم

    اینقدر نگاهم به اطرافم تغییر کرده که وسط مهمونی چشمم ماه زیبا رو تو آسمون میبینه و شروع میکنم به سپاسگزاری، همه جا دنبال زیباییها هستم و مدتی هست اطرافیان روم اسم گذاشتن انرژی مثبت

    شاید بعضی ها مسخره کنن ولی برام مهم نیست چون این نوع نگاه زندگی منو تغییر داده، از جهنم وارد بهشت شدم

    دیگه ترسی ندارم کسی دیدگاه منو درباره دین، خدا و عقایدم بدونه چون باورشون دارم و با این افکار و عقاید زندگیم زیباتر شده پس من اینو باور دارم

    و همه اطرافیانم رو با همه افکار و عقایدشون دوست دارم و برام فرقی نداره مثل من فکر کنن یا نه فقط میدونم این نوع نگاه و نگرش وقتی درست باشه نتایجی به همراه داره که بقیه رو کنجکاو میکنه برای درک و فهمش و امیدوارم اینقدر تو این زمینه قوی بشم که بتونم باعث هدایت اطرافیانم و عزیزانم باشم، مثل استادم یک انسان توحیدی به معنای واقعی بشم

    با خودم قول دادم امسال با قرآن بیشتر مأنوس بشم و بیشتر درکش کنم و حتما این کارو میکنم

    استاد عزیزم ممنومم ازتون و دستتون رو میبوسم بخاطر همه عشقتون به ما و بخاطر آگاهی دادن به ما

    چراغ راهمون شدین امیدوارم آرزویی نباشه که تو دلتون آرزو بمونه

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    علی گرامی گفته:
    مدت عضویت: 1430 روز

    سلام خدمت استاد عباس منش عزیز ودوستان سایت . همانطور که استاد فرمودید قبلا که در هرموضوع ومسئله ای که می دانیدو می بینید که من اشتباه می کنم لازم نیست از من پیروی کنید ما باید خودمان فکر کنیم وبه مسئله ای برسیم در مورد این مسئله که که فرمودید خدا انرژی است وبعد هم گفتید عده ای با این نظر مخالف بودند بایدگفت که ما نباید در حول بعضی مسائل بحث کنیم چون به جز سر درگمی ومشکلات اعتقادی چیز دیگری در بر ندارد یکی همین مسئله ذات خداوند است ذات خداوند را نمی شود به انرژی تشبیه کرد اصلا با عقل ودرک بشری نمی شود به ذات الله پی برد در زمانی که ما هستیم وهنوز هم علم آنچنان که باید پیشرفتی نکرده همانطور که 1000 سال پیش اصلا 100 سال پیش خیلی از مسائل در ک نشده بود وخیلی چیزها اختراع نشده بود مطمئنا 1000 سال دیگر هم عقل ونظرات دانشمند پخته تر وخیلی بهتر می شود حالا ما بیاییم با این علم اندک اصلا فرض می گیریم به آخرین درجه علم رسیدیم باز هم اینکه بیایم با نظرات وعقل بشر ذات خدارا حدس بزنیم کار اشتباهی است حالا این که دانشمندان گفتند انرژی نابود نمیشه واز حالتی به حالتی دیگر تبدیل میشه پس ما هم بگیم خدا هم انرژی است که نابود نمیشه وااز حالتی به حالت دیگر تبدیل میشه حرفی بسیار اشتباه است دوما: این یک فرضیه است که دانشمندان مطرح کردند مانند هزاران نظریه دیگر مانند نظریه داروین که میگه انسان ها اول میمون بودند و هزاران نظریه دیگر وبنده هم در صدد این که بگم کدام نظریه درست هست یا نه نیستم هر چیزی منشئی دارد این انرژی هم منشئی دارد حال این که بگوییم از اول انرژی بوده و فقط تبدیل شده از شکلی به شکل دیگه این سخن چه پایه ودلیل مستندی دارد غیر از یک فرضیه به قول قرآن که شما استاد خیلی بیشتر از من این کتاب رو خوندید می فرماید أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ .! آیا چیزی به خدا نسبت می‌دهید که نمی‌دانید؟!» درست است که علم بشر پیشرفت زیادی کرده ولی باز هم نادانسته های ما خیلی خیلی بیشتر از دانسته های ما است وبه قول قرآن که خطاب به مامیگه وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا میگه ما ندادیم شما را علم مگر مقدار کمی . واین آیه مال یک زمان ومکا ن خاص نیست ومال فرد و قوم خاصی نیست وخطاب به همه است بعد ما با این علم اندک بخواهیم ذات خدا نظر بدهیم به نظرم ظلمی به خداوند عالم است همانطور که قرآن می فرمایدسُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ‏

    إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ‏

    پاک و منزه است خدا از آنچه که وصف می کنند مگر بندگان مخلص خدا .

    آنچه که از این آیه فهمیده می شه میگه اگه می خوای از خدا چیزی بدونی وصفی بدونی رجوع کن به بندگان مخلص خدا که قدر متیقن و یقینی ما از انسان های مخلص ائمه و پیامبران خدا هستند که یعنی یقینی میدونیم این ها بندگان مخلص خدا هستند حالا ببینیم اینها در مورد خدا وند چه گفته اند امام علی دربسیاری از خطبه های خود در نهج البلاغه خداوند عالم را ستایش می کنند واشاراتی می کنند که من من مختصرا به بخشی از کلام ایشان ر ا می گویم خطبه 186: کسی که کیفیتی برای خدا قائل شد یگانگی اورا انکار کرده ، وآن کس که همانندی برای او قرا ر داد به حقیقت خدا نرسیده است . کسی که خدا را به چیزی تشبیه کرد به مقصد نرسید آن کس که به او اشاره کند یا در وهم آورد خدا را بی نیاز ندانسته است . ویا در بخشی از خطبه 213 می فرماید سپاس خداوندی را سزاست که از شباهت داشتن به پدیده ها برتر واز توصیف وصف کنندگان والاتر است با تدبیر شگفتی آورش ، بر همه بینندگان آشکار ، و بابزرگی عزتش ، برهمه فکر های اندیشمندان پنهان است … وبرای اطلاع بیشتر دوستان به نهج البلاغه رجوع کنند که در خطبه های زیادی امام به خدا می پردازند وصفاتش ر ا ذکر می کنند.به نظر بنده هر چه در مورد صفات خدا بحث کنیم مشکلی نیست اینکه بگوییم خدا بسیار بخشند ه است یا مهربان است یا و… ولی این که در مورد ذات اون بخوایم بحث کنیم نتیجه ای نداره جز گمراهی وسردرگمی چه از طرف شما باشه ( که بنده شمار و خیلی قبول دارم ) وچه از طرف هر شخصی دیگر

    خلاصه : بنده استاد قصدم بحث وجدل نبود بلکه نظر خودم را بیان کرد م که باشد که تفکر وفکر کنیم ودر آخر از خداوند متعال خواستارم که اهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیمَ . که مار ابه صراط مستقیم خود هدایت کند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    زینب ندرلو گفته:
    مدت عضویت: 1035 روز

    اول و آخر همه جا بر زبان

    نام خدایی به یقین مهربان

    سلام بر استاد عزیزم و مریم جان نازنین وتمامی دوستان گلم

    روز چهل و پنجم

    برس به جایی که وقتی به خدا فک می‌کنی احساس خوبی داشته باشی احساس آرامش داشته باشی

    ببین چه درکی از خداوند می‌تونه بهت کمک کنه زندگی بهتری داشته باشی؟

    اعتقادی خوبه که به ما کمک کنه طبق قوانین عمل کنیم

    خوبی آموزش های استاد اینه که همیشه میگن حرف منو باور نکنید خودتون برید تحقیق کنید بررسی کنید خودتون به ایمان برسید چون اینجوری با حرف هر کسی مسیر رو رها نمی‌کنیم

    ایمان واقعی ایمانی که خودمون بهش برسیم نه اعتقاداتی که با تقلید کورکورانه از گذشتگان داریم .

    اولین باری که کتاب چگونه فکر خدا رو بخوانیم رو میخواستم بخونه خیلی ذهنم مقاومت کرد نمیتونستم بپذیرم اصلا کلا با اسم این کتاب هم مشکل داشتم همش نجواها می‌گفت یعنی چی که فکر خدا رو بخونیم این حرفا میخاد تو رو از خدا دور کنه اینا کفر اینا شرک و…..جلوتر که رفتم و استاد قوانین رو توضیح داد دنبال این قوانین تو زندگی خودم گشتم می‌دیدم آره استاد راست میگه اون روزایی که حالم بد بود همش اتفاق بد پشت هم می‌افتاد اما همون روزی که سپردم همه چیو به خدا همه چیتغییر کرد گفتم خوب چندین بار این قانون بهم ثابت شده

    از قانون تکامل که گفتین دیدم آره اینم بارها تجربه کردم یه نمونه اش زمانی که می‌خواستیم با بورس پولدار شیم و چون تکامل رو رعایت نکرده بودیم چه ضررهایی کردیم

    قانون تجسمم که همیشه تجربه اش کردم و اینم بهم ثابت شد با خودم نشستم گفتم اگر حرفایی استاد اشتباه پس چرا قوانینی که ازش حرف میزنم داره تو زندگی من و اطرافیانم کار می‌کنه آدم هاییکه خوشحالن و لذت میبرن هر روز دارن بیشتر از زندگیشون لذت میبرن اونایی هم که بیشتر گریه و زجه میزنن دارن تو بدبختی بیشتر دست و پا میزنن

    ایمانم خیلی بیشتر شدکه این جهان یه سیستمی داره که تغییر نمیکنه و احساساتی نمیشه ،خطایی نمیکنه ،قضاوتی نمیکنه،اشتباهی نمیکنه

    واااای خدایا شکرتتت

    چقدر روزا که اتفاقات بد تو زندگیم میافتاد به عدالت خدا شک میکردم و میگفتم اگه عدالت چرا منی که آنقدر عبادت میکنم همش زندگیم عذابه اونی که می‌ره عشق می‌کنه هیچ مشکلی نداره بعد هی واسه اینکه آروم شم میگفتم اونم کلی مشکل داره نگاه به ظاهرش نکن اون دلش از توخون تر و… من به جای حل مسأله صورت مسأله رو پاک میکردم

    ولی الان به اندازه خودم درک کردم تو هر شرایطی بتونم دهنمو کنترل کنم فرکانس خوب بفرستم نتایج خوب میاد سراغم

    خدا رو هزاران مرتبه شکر میکنم بخاطر قوانین بدون تغییرش و خدا رو هزاران مرتبه شکر میکنم بهمون این فرصت رو داده که این باور ها و دیدگاه هامون رو تغییر بدیم و این اوججج عدالت

    اگر ما به یه شرایط بد واتفاق به ظاهر بد توی زندگیمون بر میخوریم همش و همش بخاطر فرکانس های خودمونه و‌خبرخوب اینه که میشه این فرکانس ها رو تغییر داد ،میشه افکارمون که باعث ارسال این فرکانس ها میشه کنترل کرد .این سیستم نسبت به. فرکانس ما واکنش نشون میده نه به قیافه ،سن و دین و…..

    استاد چقدر قشنگ و با منطق داستان تر و خشک رو توضیح دادین

    این خیلی تو ذهن ما جا خوش کرده بود که تر و خشک با هم می‌سوزن و ما توی قرآن میبینیم که وقتی عذاب نازل میشد پیامبران و یارانشون نجات پیدا میکردن و مکان دیگه ای هدایت میشدن و حالا این باور برامون ساخته میشه که خدا ترو خشک رو با هم نمیسوزنه هر کس نتیجه ی اعمالش رو میبینه

    اگر کسی طبق قوانین پیش بره نتیجه خوب میگیره

    خدایا شکرتتت برای همه ی قوانین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    مریم دیناشی گفته:
    مدت عضویت: 1083 روز

    روز 45 از فصل دوم روز شمار تحول زندگی من:

    به نام خدایی که مرا انسان افرید و قدرت خلق لحظه لحظه هایم را با توجه به کانون توجهم در درونم نهادینه کرد به نام خدایی که هر لحظه هدایت میکند دردانه های نابش را خدای من هزاران بارشکرت میکنم

    خدایا شکرت به خاطر این قوانین بینظیر که هر بار میشنوم بهم آرامش و احساس قدرت میده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    عاطفه حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1190 روز

    به نام جان جانانم، خداوند مهربانم

    سلام به همگی ، اعضای بهشتی

    روز 45 ام

    این فایل از اون فایلهایی است که باید ده ها بار دید تا بهتر متوجه شوم .

    خداوند همه چیز است

    خداوند انرژی است که نه به وجود آمده و نه از بین میرود ، لم یلد و لم یولد

    خداوند در همه چیز نمایان شده است

    خداوند پرنده ای است زیبا

    خداوند پروانه ای است روی گل

    خداوند دریایی است بی کران

    خداوند دختری است عاشق

    خداوند دستان مادری مهربان است

    رزاقیت ش بی انتها

    بخشندگیش بی انتها

    خداوندا شکرت عزیزم که قوانین این جهان را ثابت خلق کردی تا خودمان با داشته ی خودمان ( همان فرکانس) زندگی مان بسازیم ، سلامتی ، شادی ، عشق ، ثروت

    یادمه از کفر و شک به خداوند وارد این مسیر شدم ، چ روزهای سختی بود که فکر میکردم او ستمگر است و من مظلوم ، اخ که چ افکار مسخره ای بود

    خدایا شکرت که من را وارد این مسیر کردی

    چقدر زیباست خودسازی و شناخت خود ، چقدر زیباست با تو بودن

    چی بهتر از این که ما فرکانس ها را ارسال میکنیم و سیستم خودش پاسخ گوست

    مثل رویا میمونه ، رویاهایی یی که تو بچگی داشتیم همش راست بوده ، باورتون میشه ، اما ما فراموش کردیم ، چون به ما گفتن اینها رویاست و زندگی این نیست ، حال آنکه زندگی همان چیزی است که ما می‌خواهیم.

    الهی شکرت خدایا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: