هدفگذاری و تأثیر آن در زندگی - صفحه 28 (به ترتیب امتیاز)

602 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سحر زیبا گفته:
    مدت عضویت: 875 روز

    سلام ب شمااستادعزیزم

    هرثانیش برام درس داشت وهنوزم جاداره‌ک اگاهیهاش حک بشه توی ذهنم قشنگ تجزیه تحلیلش کنم براش نمونه های عینی بیارم بنویسم تجسمش کنم ووووهزاران باردیگ گوش کنم ،،خییلی بهش نیازداشتم وخداوندداره قشنگ وواضح پاسخ میده ب درخواستم خدایاااهزاران مرتبه شکر

    وسپاسگذارم ازشماالگوی برتر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    فاطمه سعیدی گفته:
    مدت عضویت: 426 روز

    سلام بر استاد عزیز و همسر عزیزشان

    سلام بر دوستای خوبم

    عزیزان سوال داشتم ممنون میشم کمکم کنید

    من دوره قدم اول و قدم دورم از دوره 12قدم را خریداری کردم

    کسانی که کل دوره رو گرفتند آیا از احساس لیاقت هم استاد توضیح دادند یا دوره احساس لیاقت رو جداگونه خریداری کنیم

    ممنون میشم کمک کنید با سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      الهام سیاوشی فرد گفته:
      مدت عضویت: 497 روز

      به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم

      سلام فاطمه عزیزم

      خدارو شکر

      بهت تبریک میگم که در دوره مقدس 12قدم با هم هستیم

      منم الان قدم چهارم هستم

      بله عزیزم استاد در قدم چهار در مورد احساس لیاقت و ارزشمندی هم خیلی عالی داره توضیح میدهد

      و این مطالب این دوره خیلی عالیه

      و تکامل که بدرستی طی بشه

      من احساس کردم که دوره مقدس 12قدم مکمل دوره احساس لیاقت هست

      خودم دوره احساس لیاقت رو دارم و یه دوره کامل و بینظیر ه

      و هر چقدر در این مسیر تعهد و ثابت قدم تر باشیم و عجله نکنیم هر لحظه ما رو به مسیرهای بهتر هدایت میکند

      پس همگی با قدرت بیشتر ادامه بدیم که این مسیر مسیری زیبا و همیشگی و پراز فراوانی و نعمت و ثروت و برکت و رحمت الهی است.

      در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      نرجس عزیزی گفته:
      مدت عضویت: 1196 روز

      سلام دوست خوبم بله توضیح دادن درمورد احساس لیاقت ولی خود دوره احساس لیاقت خیلی کامل تر هس واستاد خیلی واضح و روشن وبا زدن مثال واوردن دلیل کامل تر و با جزئیات بیشتر توضیح دادن پیشنهاد میکنم اگر امکانش رو دارید بخرین و استفاده کنین

      انشاالله موفق باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      لعیا خوش کار گفته:
      مدت عضویت: 1415 روز

      سلام به دوست خوب و هم فرکانسم

      بستگی به خودتون داره و اینکه چقدر از هر دوره ای تلاش میکنید که روی خودتون کارکنید استاد در همه دوره ها راهکارها رو طبق قانون کاینات توضیح میدهند و ممکنه که یک نفر اونقدر پذیرش داشته باشه و انقدر خوب قانون رو درک کرده باشه که حتی با فایلهای رایگان راه صعود رو پیدا کنه و به نظرمن بهترین راهنمای شما دلتون هست من و خانواده ام بعد از گذروندن دوره سلامتی به طور معجزه آسایی دوره احساس لیاقت رو تهیه کردیم چون به خاطر تضادی که برای من به خاطر لاغریم پیش اومده بود خداوند این هدایت رو به دلمون انداخت. به نظرم شما هم به حرف دلتون گوش بدید و به هدایت خدا ایمان داشته باشید. امیدوارم مفید بوده باشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      رها ازادی گفته:
      مدت عضویت: 1079 روز

      سلام عزیزم من دوره دوازده قدم وکامل خریدم وکار کردم وباز احساس میکردم یه چیزی باز کمه هراز گاهی هی باز با وجود کار کردن رو خودم حسم بد میشد تا هدایت شدم ودوره احساس لیاقتم خریدم وبعد از کار کردن رو این دوره

      واقعا متوجه تغیر فرکانسم شدم اصلا زندگیم وارد مرحله جدیدی شد

      البته این وبگم ک استاد تو دوره 12قدم از احساس لیاقت صحبت کردن ولی خود دوره احساس لیاقت کامل باز میکنه موضوع رو واز زوایای مختلف موضوع رو برسی میکنه ومن یکی از شکر گزاری هرروزم اینکه کخداوند هدایتم کرد دوره احساس لیاقت خریدم

      امیدوارم تونسته باشم کمکی کرده باشم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    لیلا داورپناه گفته:
    مدت عضویت: 1596 روز

    سلام به استاد عزیز، موحد و توانمندم…

    این فایل شما هم مثل بقیه آموزه هاتون اونقدر نکته و درس و زیبایی داشت که چند روزم تایپ کنیم تموم نمیشه. من معمولا لذت میبرم و استفاده میکنم اما شاید اندازه یک قطره نسبت به دریا.

    چیزی که از همه بیشتر توی حرفهاتون منو تو فکر برد و برام بُلد شده اینه که فرمودین بعد از اینکه به نتیجه دلخواه رسیدیم اون رفتارهایی که مارو به اونجا رسونده رو کنار نذاریم و تبدیل به عادت باشه تا برنگردیم به مسیر قبلی. برای این صحبتتون صدها مثال عینی میتونم تو زندگی خودم و سایر عادتها بیارم برای دور شدن از سبک زندگی ایده آلمون. مثل اینکه بخوایم توی شهر شمالی زندگی کنیم تمام تلاش و نقشه راه رو شهر به شهر پیدا کنیم هزینه کنیم و وقتی رسیدیم بگیم خب دیگه رسیدم حالا دیگه خسته شدم نمیخوام ساکن شم نمیخوام خونه و شرایط ساکن شدن و اقامت رو فراهم کنم. یعنی سختی به ثبات رسیدن اون خواسته رو با سختی عادتهای منفی گذشته و برگشتن به مسیر قبلمون عوض کنیم(اهرم رنج و لذتی که دوستان توی کامنتا خیلی زیبا درموردش توضیح دادن). و چقدر برای من این مسیر برگشت حتی نرسیده به هدف تکرار شد چون شاید بهای تثبیت عادتهای خوب جدید برام گرونتر بود و اینکه موفقیتهای کوچیکم و از نشونه های راه لذت نمیبردم نمیدیدم وطبق آموزه های دوره عزت نفس حتی شخصیتم رو به رسیدن به اهداف وصل میکردم که اگه من به این هدف بزرگ رسیدم پس من عالی ام فوق العاده ام و… و اگر نرسیدم به همون اندازه من افتضاحم ضعیفم و شکست خورده. من دارم یاد میگیرم که چطور خودم رو ببینم پیشرفتها و عادتهای جدیدم که قدم قدم برمیدارم رو ببینم و اینکه بفهمم من به خودی خود بسیار ارزشمند و قدرتمندم اما باید به همین اندازه یک زندگی ارزشمند و قدرتمند بسازم. با چی؟ رفتارهای جدید که اونقدر ارزش و تاثیرشونو تو زندگی ببینم تا برام لذتبخش و ثابت و موندگار بشن و خلاصه اینکه تبدیل به عادت و باور بشن. و اینجوری یک زندگی باارزش و سطح بالا رقم بزنم.

    خیلی حرف و نکته دارم ک از حرفای طلاییتون تو زندگیم مثال بیارم اما امتحان دارم و باید بخونم تا به جایی که میخوام برسم و توی این مدت عادت گوش دادن به فایلهای باارزشتونو حفظ میکنم. دوستتون دارم زیااااد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    حمید حمیدی گفته:
    مدت عضویت: 2155 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز ودوستان گلم .آقا من داشتم در دفترم برای خودم می‌نوشتم که بهم الهام شد که آنچه که نوشتم رو بیام اینجا شیر کنم ومنم گفتم اکی.بعد که اومدم داخل سایت دیدم عهه چه جالب دقیقا رو همین فایلی هستم که استاد در مورد هدف گذاری دارن توضیح میدن خدایا شکرت به خاطر این مسیر زیبا واین همزمانی واین الهامی که کردی.خب حالا بریم سر اصل مطلب من اومدم ورسیدن به هدف رو برای خودم شخصی سازی کردم هرچند که این نوشته ها هم همش از آموزش های ناب استاد هستش

    من اومدم نوشتم که چجوری من میتونم به هدف هایی که دارم برسم؟

    راهکار:برای اینکه من به اهدافم برسم باید مدار وفرکانسم نسبت به هدفی که دارم افزایش پیدا کند یعنی به مدارهای بالاتر دست پیدا کنم

    خب حالا چجوری مدارم بره بالاتر

    1_اینکه من در مسیر رسیدن به هدفم بیام تمرین کنم وتکرار وتکرار کنم

    2_اینکه من دانش واگاهیم رو افزایش بدم ینی مطالعه کنم

    3_پیدا کردن الگوهای مناسب ینی ببینم که چه کسی قبلا به این هدف من رسیده وبرم باهاش صحبتی داشته باشم

    4_در مسیر هدفم گام بردارم وتجربه کسب کنم ینی اقدام عملی انجام بدم

    5_جلوی نشتی های انرژی ام رو بگیرم وبرهدفم تمرکز کنم ینی که من همزمان چندتا هدف داشته باشم بلکه باید اولویت بندی کنم

    6_مهم ترین:من باید باورهای مخربی که در مسیر رسیدن به هدفم وجود دارد رو پیدا کنم واصلاح کنم چون ممکنه که من مثلا تلاش بکنم واقدام عملی انجام بدم ولی به هدفم نرسم چون که یه کد مخربی وجود داره که نمیزاره این برنامه ران بشه

    7_من درمسیر رسیدن به هدفم باید صبور باشم چون به قول استاد میگن که مثلا یه کلید خاموش روشن نیست که من بزنم وسریع به هدفم برسم

    8_نسبت به هدفی که دارم شوق وذوق فراوانی داشته باشم ینی عاشق آن باشم واین شوق و ذوق که مارو در مواقعی که نا امید میشیم به سمت جلو هل میده.امیدارم که از این نوشته که بهم الهام شد استفاده کنین.از استاد عزیز وخانم شایسته تشکر فراوان دارم واین مسیر رو به ما نشون دادین و برام پر واضح که به هدفهایی که دارم میرسم وانشاا..در کامنت های بعدی بیام ونتایجم رو بنویسم .خدایا هزاران بار سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  5. -
    روح اله گفته:
    مدت عضویت: 2206 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    با سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز، خانم شایسته بزرگوار و کلیه دوستان محترم.

    مدتی با مشکلاتی رو به رو شده ام و بارها به سایت استاد رجوع کرده ام فقط شنوده شده ام امروز به رسم هر روزه یه سری به سایت زده ام تا مطالب موجود را دانلود و توی حین کار گوش کنم و بتونم روی خودم کار کنم.

    البته مشکلات من 70_80درصد به خودم باز می گرده که اینجا مطرح می کنم.

    من در دوران ابتدایی در سال سوم با ثبت نام در باشگاه ورزشی کاراته دوران ورزشی من شروع شد البته می خواستم برم سمت و سوی فوتبال که با توجه با دست و پای بلند بر ابن شد که برم ورزش کاراته، در این دوران خودم به جرات میگم اعتماد به نفس کافی نداشتم چون بارها توسط مربی ها به علت توانایی که داشتم و بدن ورزید تشویق میشدم بر ادامه دادن این ورزش آدمی عجولی بودم و آدمی بودم که دوست داشتم. به استقلال مالی برسم چون من تک پسر و بچه بزرگ خانواده و البته پدرم به علت فوت مادرم در همان ابتدای زندگی بنده با یه خانم دیگه ازدواج کردن و با همان خانواده رشد کردم یعنی از همسر اول پدرم من به یادگار مانده بودم و از همسر دوم پدرم 3 دختر.

    پدرم در ابتدا کارگر فضای سبز بود تا دوران دانشگاه من که پست دولتی و رسمی گرفتند.

    به این علت نگاه ها به من یه طور دیگه ای بود و می خواستم هر جه سریعتر به استقلال مالی برسم و مستقل بشم.

    دوران مدرسه و ورزش من تا دوران ورود به دانشگاه ادامه داشت تا اینکه می خواستم یه کار بزرگ کنم، انتخاب رشته دانشگاه و کندن از خانواده.

    من رشته شیمی کاربردی دانشگاه آزاد واحد اسلامشهر مرکز قبول شده ام (لازم به ذکر است که دوران ورزشی من به علت عدم اعتماد به نفس و جو خانه دنبال نتیجه سریع بودم، به همین علت دوران ورزشی من به مقام های استانی متوالی وموفق شدن در انتخابی فولاد مبارکه ختم شد)

    با آمدن به تهران این سخت ترین کار بود، چون منی که اصلا بیرون از شهرمان بدون خانواده نرفته بودم و هر جا بودیم با خانواده بودم.

    آمدن من به تهران آن هم اسلامشهر به اسکان در یه زیر پله ای پاساژ تجاری که هم. محل اسکان بود و هم محل کارم بود، باید شارژ مغازه ها رو میگرفتم و تحویل مدیر پاساژ میدادم.

    کار سختی بود چون آدم کم رو و خجالتی و از طرفی مغازه‌ها همیشه سر دادن شارژ دبه در میاوردن، تصمیم گرفتم بیام واحد تهران مرکز

    با معدل الفی که بودم و کارهای خداوند و تجسم کردم ترم دوم دانشگاه آمدم دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز محل اسکانمم خوابگاه خودگردان دانشگاه تهران بود که خدا بر من منت گذاشت و جور شد. دو ترمی در اون خوابگاه بودم و دوران سخنی بود چون دامدی نداشتم و دائم توی فکر یه کار بودم و درس من کم کم افت کرد.

    به علت باور های داغون و عدم اعتماد به نفس دانشگاه دیگه به ما خوابگاه نداد چون خوابگاه مال دانشگاه تهران بود من دانشجوی دانشگاه آزاد بودم.

    یه خوابگاهی پیدا کردم اطراف میدان فردوسی الان باید میرفتم دنبال کار چون دوست نداشتم از پدرم بگیرم با ثبت نام در دوره های تنکسین داروخانه در جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران شروع کردم به گذراندن این دوره تقریبا جلسات پایانی بودم که رفتم دوره کار آموزی توی داروخانه تهران کار کنم، گشتم یه داروخانه توی هفت تیر پیدا کردم البته بدون حقوق. ماه ها گشت از طرفی درس و دانشگاه از طرفی کار داروخانه. پیشبردش برام سخت بود گفتم وقت نمی کنم کلاس های داروخانه رو نمیرم و واقعا نمی‌رسدم به درس و کار و دوره ای داروخانه. توی همان دارو خانه مشغول به کار شده ام شرایط توری شد که دانشگاه داشت به درازا کشیده میشد چون حذف می کردم.واحد های درسیمو چون. نمی‌رسیدم بخونم برای امتحان. کار داروخانه کم. کم. خسته کننده بود گفتم میرم کار پار تایم که دانشگاهم برم و درسم تمام کنم. توی این دوران از پدرم پول نمیگرفتم، هزینه دانشگاه خوابگاه و هزینه خورد و خوراک

    یه مدت رفتم رستوران، گارسون، حراست آشپزی آبمیوه فروشی کارمندی. و…

    خیلی دوست داشتم برم کار آشپزخانه رفتم توی یه رستوان معروف توی تهران شروع کردم به کار پدرم. مخالفت کرد که آشپزی کار زنانه است و…. خیلی دوست داشتم. به آدم های بی بضاعت و بی سرپرست کمک کنم رفتم برای کمک آسایشگاه سالمندان. کمک می کردم. بعد به هنر بیکری و پیستری هم علاقه مند بودم اول از خدا خواستم یه جای نیرو می خواست رفتم مصاحبه، به امید قول شروع به کار از کار رستوران آمدم بیرون خبری از دعوت به کار بیکری و پیستری نیود تا اینه یه شب 8 شب زنگ زدن فردا بیایید برای مصاحبه وااای انگار خدا بهم یه هدیه داده، خدا رو شکر می کردم تا اینجا درس و. دانشگاه گذاشته بودم کنار چون پول نداشتم شهریه داشگاه بدم و به علت مشکلات خانه اصلا خانه پدرم نمی‌رفتم چون همسر پدرم از من زیاد خوشش نمی آمدن شروع کردم با کار تا اینکه پدر بزرگ من فوت شد قرار بر این شد که یه ارثیه یه منی که مادرم فوت شده آن ها قصد کردن به یادگار مانده بود به من تعلق بگیره این ارثیه میلیاردی بود. گفتم خدا رو شکر پول دار شده ام با هزار امید گفتم من باید یه کاری بزنم که تعدادی بیان کار یه نونی برسونم، گفتند بیا روستا قرار بر این شد با کمک پدرم یه گلخونه بزنم الان دوسال اصلا خبری نیست، درسم. ناتمامه الانم مثل کارگر از ساعت 6 تا 7 شب برای دایی ها کار می کنم الانم نمیدونم ارثیه بهم نمیدن میگن باید روستا زتدگی کنم تا ارثیه بهت بدیم و همسری بر خودم اختیار کنم، اینم توی جو روستا.

    الان دوسال ناراحتی دارم جون با دایی هام این توی جوب نمیره عملا بدون ارثیه هیچ سرمایه کافی برای کار ندارم واقعا گیر کردم. نمی دونم برم تهران درس بخونم و قید ارثیه بزنم یا به ایستم اینجا رفتار زنده روستا یمان رو تحمل

    کنم یا برم نان و شیرینی فرانسوی پخت کنم اونم به عنوان کارگر.

    این کار و دوست دارم اما با فشار خانواده مادریم مواجهه میشم. یا به ایستم به تک تک سوالات و ناراحتی از آنها بمونم

    الان توی خونه باغ روستایی که یه دونگ آن مال مادر مرحومم که مال من شده زندگی می کنم با مادر بزرگ. پیر که با رفتار هاش هر روز دلخوری، سر کار بهانه های دایی و کار کار کار نه استقلال مالی نه زمانی از طرفی هم. پدرم تا فهمیده ارثیه به من رسیده خیلی کم به من زنگ. میزنه و سر میزنه اما نمی دونه ارثیه تا زمانی از من هست که در کنار آنها توی کاری که علاقه ندارم توی صنعت کشاورزی و دامداری صنعتی و گلخانه داری

    واقعا گیر کردم از خدا می خوام کمکم کنه نشانه هاشو به من بفرسته..

    با امید فردای بهتر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    فریبا فاضلی گفته:
    مدت عضویت: 2114 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عباسمنش عزیز و سلام به استاد شایسته گرامی

    و سلام به اعضای محترم سایت عباس منش که با نوشتن کامنت‌های بی‌نظیرشون واقعاً حق استادی به گردن من دارند.

    فایل دوم روز شمار تحول زندگی من 182

    هدف گذاری و تاثیر آن بر زندگی

    یکی از مهمترین هدف‌هام نوشتن کامنته که می‌خوام اینو دیگه بهش عمل کنم و کاملاً جدی روش کار کنم طوری که بشه جزو عادتم یعنی نوشتن بشه یکی از عادت‌های شخصیتیم انشالله که با هدایت‌ و یاری خداوند بتونم به این قولم عمل کنم

    واما  قانون سلامتی

    بسیار خوشحالم که این دوره رو تهیه کردم البته جزو اولین نفرایی بودم که این دوره را خریداری کردم و

    من واقعاً این دوره رو کامل انجام دادم و نتیجه گرفتم چون  بیماری روماتیسم شدید مفصلی داشتم آب دهانم به شدت خشک می‌شد و احتمال دیابت هم بود اما با رعایت این دوره 80 درصد سلامتیم رو به دست آوردم

    اکثر قرص‌های روماتیسمم حذف شد اینا رو تو کامنت‌های مربوط به قانون سلامتی توضیح دادم تمام داروهایی که مصرف می‌کردم زیر نظر دکتر متخصص و آزمایش‌هایی که انجام می‌دادم مرحله به مرحله کمتر می‌شد

    و حتی بعضیاشون کامل قطع شد مثل کورتون مثل هیدروکسی کلرکین سولفات که به چشم آسیب می‌زنه و خیلی های دیگه 

    خیلی خوب پیش رفتم خیلی خوب کار کردم از وزن 62 به وزن 50 رسیدم که فقط تنها مشکلم همین بود که یکم لاغر شدم و به چشم اطرافیان خیلی خوب نبود

    و چون من سه چهار ماهی بود که دچار این بیماری شده بودم و برای اطرافیانم نگفته بودم

    اونا باور نمی‌کردند که من این مریضی رو گرفتم که خوب شده باشم بیماریم خیلی زود خوب شد بیشتر داروهام قطع شد

    بله واقعاً اگر تمرکزی رو هدف هامون کار کنیم میشه بهشون رسید من هنوزم به قانون سلامتی

    ایمان دارم و الان می‌تونم بگم هنوز 60 الی70 درصد رعایت می‌کنم ودر عوضش بیماریمم 10 الی 20 درصدش تو بدنم هست اونم فقط به خاطر حرف اطرافیان به خاطر لاغری زیاد و از دست دادن عضله مجبور شدم که یکم قانون رو دور بزنم بله به همین دلیله که ما چون 100 تمرکز و باورمونو نمی‌ذاریم نتیجه صد هم نمی‌گیریم.

    و تمام تلاشم

    اینه که بتونم این هدف روهم صدرصد اجراش کنم.

    یکی دیگه از هدف‌هام که یکی از پاشنه‌های آشیلم هم هست ترس از انجام بعضی از کارهاست شاید به نظر خیلی خنده‌دار بیاد اما موردی هست که وجود داره و واقعاً منو اذیت می‌کنه خیلی وقتا نمی‌تونم

    بعضی کارهارو به دلخواه خودم انجام بدم  مخصوصا تو مورد مهمونی دادن به برخی از نزدیکان چه خانواده خودم باشن چه همسر

    با مخالفت خانواده روبرو میشم و این منو خیلی اذیت می‌کنه

    البته شاید یه مقداریش حق با خانواده باشه نمی‌خوام در موردش بیشتر از این توضیح بدم

    می‌خوام رو این موضوع کار کنم

    خیلی دوست دارم از روش توحید عملی و عمل به هدایت‌های خداوند چالش ها وتضادهام رو حل کنم

    که تا حد زیادی موفق هم بودم

    همین که تو زندگی آرامش دارم

    همین که آرامش رو به خانواده و اطرافیان هدیه میدم اینا همش نتیجه کار کردن توحیدیه

    از خدا می‌خوام که منو طوری توحیدی کنه که بتونم بیشترتو زندگی رفتار وعادت های توحیدی داشته باشم

    خدایا متشکرم به خاطر این سایت الهی و پر از آگاهی و آرامش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    امین زندی گفته:
    مدت عضویت: 1047 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد جانم

    سلام بر مریم شایسته و همه دوستان خوبم

    فایل رو هنوز باز نکردم اما موضوع هدف گذاری هست خواستم تا اول کامنت خودم رو بذارم

    نزدیک به7 ماه میشه که برگشتم به کار سابق خودم

    اول تو زندگی خودم میخواستم که همه چی رو نقدی بخرم بهی های خودمو صاف کنم بره

    و به لطف خداوند فقط ی قسط ازدواج دارم و الا هرچی هم میخوام نقدی خرج میکنم و در حد چند میلیون هم خداروشکر پس انداز کردم برای روزهای خوش پیش رو

    وقتی اومدم اینجا چون مال پدری بود همه چی درهم بود همه چی خدا رو شاید میگیرم

    روز به روز اوضاع بهتر شده به لطف خداوند

    منم آروم تر شدم اویل خیلی بهم می‌ریختم اما الا آرامش خاصی دارم

    آروم آروم همه چی رقم خورده و همیشه به خدا میگفتم طوری بشه بدهی های مجموعه هم صفر کنم و همه اقساط هم پرداخت بشه

    و خداروشکر ی کارت خوان افتاد زیر دست من هفته اول 8 میلیون موجودی اومد

    دوم 9 تومن و مقداری از اقساط و مانده بدهی ها هم پرداخت شد

    در ادامه امروز ی قسط رو کامل تسویه کردم که مانده

    اون هفته های اول کند پیش می‌رفت

    برام و زیاد هم انگیزه نداشتم ولی به لطف خداوند وقتی اون بدهی ها پرداخت شد و انگیزه من بهتر شده

    هم سرعت تمیز کاری محل کارم بهتر شده

    هم سرعت پرداخت بدهی ها بهتر شده

    من هدف گذاشتم که این مجموعه رو به سود رسانی برسونم مثل زمان پدرم و از اون هم بهتر که شبو روز کارگرا براش کار میکردن

    اما تو قدمهای اول باید ی سری کارها انجام میشد

    مثلا اول فقط شروع به تمیز کاری کردم بخدا هرچی میرم جلو فقط خدا داره کارارو پیش میبره

    من هیچی نمیدونستم ایم بدهی ها چطوری میخواد پرداخت بشه

    و من مطمئنم که به زودی تسویه میشه همه اونا و من اینجا رو به سود رسانی میبرم با هدایت های خداوند

    این وراث همه دنبال فروش اینجا هستن و مت هم از خداوند خواستم که در مرحله بعد اگه صلاح بود اینجارو بخرم و هدف من هست اگه به صلاح من هستش

    خداوند همه دلارو برای من نرم میکنه مطمئنم

    استاد هدف گذاری بلد نبودم و یادم دادی

    الا برام مشخص تر شده اهدافم و هروز بهش نزدیک تر میشم

    به امید و توکل خداوند

    انگیزه من چند برابر شده به لطف الله مهربان

    حالم غیر قابل وصف هرچی بهتر روس خودم کار کنم مطمئنم بهتر نتیجه میگیرم

    الا بهتر درک کردم هدف زندگیم چیه که کامنت گذاشتم

    وقتی روزای اول بهش فکر میکردم برام واضح نبود فقط ی غبار بود اما الا میبینمش هدفم رو

    وای که بسیار خوشحالم

    ممنونم ازتون خانم شایسته عزیز

    در پناه خداوند

    شاد سلامت ثروتمند و سعادتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    نیلوفر قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 1142 روز

    به نام خداوند مهربان و بخشنده که هر لحظه در حال هدایت ماست

    مدتی بود که دچار حس بی انگیزگی بودم

    انگار‌یه حس بلاتکلیفی با زندگیم پیدا کردم

    یسری اتفاقات سلامتی واسم افتاد که مهر محکمی شد زیر اینکه من حال درونی خوبی ندارم و ناامیدم

    امروز بعد از مدت ها از خداوند هدایت خواستم

    راستش دلیل اینکه قبل از این نخواسته بودم این بود که به قول استاد نتایج یواش یواش بد میشه

    منم اصلا حالیم نبود دارم‌به چه سمتی میرم

    تا اینکه امروز انقدر این فشار نا امیدی زیاد شد که گفتم خدایا من فهمیدم مشکل چیه من انگیزه ام رو از دست دادم و احتیاج دارم که انگیزه ام برگرده

    و یادم رفته بود که قبل از این چه چیزایی به من انگیزه میدادن و به محض اینکه از خدا هدایت خواستم

    پاشدم رفتم یه دوش آب سرد گرفتم اومدم نشانه امروزم رو زدم و این فایل بی نظیر که قبلا هم بارها و بارها گوشش کرده بودم برای من اومد

    من طوری به این نشانه ها اعتقاد دارم که انگار مستقیم ترین کلام خداست که از زبان استاد داره به من میگه حتی اگه اون فایل رو هزار بار گوش کرده باشم وقتی به عنوان نشانه میاد یه شکل دیگه است برام چون میبینم که قرآن چقدررررررررررر به نشانه ها تاکید داره و چقدر بارها میگه کافران کسانی هستند که نشانه هارو ندیدن و واقعا هربار من نشانه هارو نادیده گرفتم بلا سرم اومده چون خدا از طریق نشانه هدایت میکنه نمیاد خودش دستتو بگیره ببرتت اینور اونور که

    هدایت یعنی دنبال کردن این نشانه ها

    و خب واقعا این سایت الهیه که انقدر به اصل چسبیده و این اصل زیبای قرآن رو به این صورت رو این پلتفورم اجرا کرده

    این ها همه یاد آوری هایی بود به خودم و در ادامه

    در مورد این فایل بگم که

    چقدر انگیزه ایجاد میکنه تو وجودم

    چقدر لذت رسیدن به هدف رو در وجودم بیدار میکنه

    و چقدر این فایل داره نتایج خودش رو فریاد میزنه

    داستان هدایت استاد به شیوه قانون سلامتی برای من الهام بخش ترین داستانه مخصوصا زمانی که فایل های قدیمی استاد رو میبینم

    اینکه استاد هربار واسه هدف سالانه انرژی جسمانی بالا رو گذاشتن اما زمانی بهش رسیدن که ترمز هایی مثل این ژنتیک ماست یا طبیعیه رو برداشتن

    زمانی بهش رسیدن که دیگه تحمل اون وضعیت رو نداشتن و با تمام وجود میخواستن زندگی رو شاداب تر تجربه کنن

    پس این نشون میده داستان تحمل نکردن ، تسلیم بودن و برداشتن ترمز ها ادم رو مستقیم میبره به سمت هدف

    چقدر خوشحالم که با هدایت خدا دوباره انگیزه هام داره بیدار میشه

    و فردا از اول این فایل رو گوش میکنم نکته به نکته اش رو مینویسم

    خداروشکر به خاطر این فایل فوق العاده که به سمتش هدایت شدم :)))))))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    مهدی شهابی گفته:
    مدت عضویت: 1377 روز

    به نام الله یکتا

    سلام براستاد گرامی و خانم شایسته عزیز واعضا گروه صمیمی عباس منش

    صفورا خواهر اقا مهدی هستم

    این فایل فوق العاده بود منو یاد اهدافم انداخت منی که تا دیشب فکر میکردم اهدافم ناتمام بوده و به هدفی نرسیدم که اینهم به خاطر نجواهای ذهنه

    بله من دانشگاه قبول شدم اونم باتوجه به اینکه به طور خیلی عجیبی توسط یک خودکار با گروهی آشناشدم و با چند نفری که واقعا شاگرد زرنگ بودند و چقدر خوب بود برای قبولی من در کنکور سال 76در دانشگاه دولتی – البته اون موقع نمیدونستم جریان چیه اما دیگه وقتی سخنان استاد را بادلو جان گوش میدم ، میدونم جریان چیه

    مورد دیگه وای قانون سلامتی ، من و برادرم منتظر بودیم تا استاد محصول را برای فروش بارگداری کنند

    و سریع خریدیم با هم شروع کردیم و به چه نتایج عالی رسیدیم نتایج برای من که هیچ رژیمی جوابگو نبود ، فوق العاده بود و به سلامتی واندام دلخواهم رسیدم از بیماریهایی که داشتم مثل چربی خون و میوم و… و چقدر خوشحال بودم

    انشاالله به هدفهایی که مدنظرم هست یکی از اهدافم غلبه بر ترس رانندگی ، که با وجود گواهینامه داشتن معضلی شده میرسم و میام مینویسم …

    خیلی خیلی از استاد سپاسگزارم که به من یاد اوری کردند ودستان خداوند هستند برای من و برای سلامتی که دارم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    مهناز جوزمی گفته:
    مدت عضویت: 967 روز

    سلام به شما استاد عزیز و مریم جان واقعا خسته نباشید چقدر این فایل عالی بود چه اندامی من به شما افتخار میکنم .

    جواب به سوال اول = من وقتی دختر خانه بودم پدرم یه خانه ویلایی بزرگ داشت دستشویی خانه تو حیاط بود و برای مادرم خیلی سخت بود که بره حیاط و زمستون ها از پله ها سر می‌خورد من تصمیم گرفتم که یه دستشویی داخل خانه درست کنم اما من هیچی نداشتم و وضع مالی ضعیفی داشتیم اما من وقتی میخواستم کاری انجام بدم به طرز معجزه آسای اون کار انجام می‌شد و همه‌ تو فامیل میگفتن که مهناز بخواد کاری انجام بده انجامش میده.

    استاد من اول تجسم میکردم اون موقع از تجسم چیزی نمیدونستم فقط لذت می‌بردم اون موضوعی که میخوام انجام بدم رو همش تو ذهنم باهاش بازی می‌کردم و دستان خدا به کمکم میومدن .

    خرابکاری ها رو انجام دادم و یکی از همسایه ها که خودشو خیلی مدیون پدرم میدونست تمام لوله کشی ها رو مجانی انجام داد و دوستان برادرم بقیه کارها رو و پروژه تمام شد .

    الانم استاد من از امسال هدف گذاشتم که خیاطی رو اصلشو بفهمم و خیلی عالی یاد بگیرم و محصول تولید کنم اولش نمیدونستم چطوری و خیلی آروم و لاک‌پشتی شروع کردم و الان راه رو پیدا کردم بعد از دو ماه پیشرفت خوبی داشتم و حس فوق العاده‌ای دارم

    الان همش ذهنم داره اذیت میکنه میگه چرا این چیزا رو مینویسی اینا مهم نیست اما مریم جان از شما تو دوره حل مسائل یاد گرفتم که بهبود گرا باشم و تا شروع نکنم نمیتونم توی چیزی عالی بشم.

    استاد جان من قبلا برای که جانزنم کاری رو که میخوام انجام بدم رو به همسرم میگم و زمانی که یه راهی برای رسیدنش میرم نمیشه و میخوام جا بزنم میگم نه به علی گفتی باید انجامش بدی ودوباره انگیزه میگیرم راه دیگری امتحان میکنم و این راه حل خیلی خوبیه نمیدونستم کارم درسته یا نه دیشب تو فایلی که از شما گوش دادم فهمیدم که به صورت ناخداگاه کارم درست بوده.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: