هدفگذاری و تأثیر آن در زندگی - صفحه 32

602 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2196 روز

    ردپای 182

    از سری فایل های دانلودی روزشمار تحول زندگی من

    هدفگذاری و تأثیر آن در زندگی

    سلام به استاد عزیزم

    سلام به خانم شایسته ی نازنینم

    و سلام به دوستان عزیزی که با اون چشمان خوشکل شون این کامنت منو می خوانند… بهترین ها هدیه ی راه تان باد..

     درود و وقت بخیر خدمت همه ی نوری چشمی های خداوند در این سایت بهشتی

    استادمیگن همیشه یک هدفی رو تعیین کنید حالا در هر جنبه ای از ندگی مون می تونه باشه یکی در تناسب اندام و یا در سلامتی و تندرستی و یا در مورد روابط عاطفی و ازدواج و یا در مورد روابط با افراد و یا در مورد پول و ثروت و یا در مورد احساس لیاقت و یا در مورد کسب و کار و شغل و حرفه و غیرهههه اینکه استاد میگن .. درمورد اهدافتون همیشه باخودتون صحبت کنید و حتی با افرادی که مورداعتماد هستند . البته مورد اعتماد ترین دوستان من فقط در همین سایت هستند چون تنها کسانی که برای موفقیت هامون خوشحال میشن و سر تایید تکون میدن و تحسین مون میکنند دوستان و عزیزانی که در این بهشت حضور دارند هستند. واین کارو هدف گذاری باعث میشه که در مدار اون خواسته و یا اون هدف قراربگیریم .‌ و به احساس بهتری برسیم وقتی به احساس خوب برسیم طبق قانون

    خداوند مارو به ایده هاوفرصت ها موقعیت ها و شرایط درست و مناسب بهتری هدایت میکنه و این یعنی قدم برداشتن اولیه .. یعنی یک تصمیم و یا یک هدف رو برای خودمون مشخص کردیم وقتی که ماقدم اول رو برمیداریم راههای بعدی بهمون گفته میشه و با تکرار و تکرار و تمرین و کنترل ورودی ها ی ذهن و توجه و تمرکز به خواسته مون به مسیر دریافت اون خواسته مون هدایت می شویم و ما با رسیدن به خواسته هامون به رشدوگسترش جهان کمک میکنیم وقتی ثروتمندمیشیم الگویی برای عزیزان و اطرافیان مون و همچنین برای دیگران میشیم….

    که اگه من تونستم بقیه هم میتونن برسند به اون جایگاه و یا اون موفقیت و موقعیت….

    من هدف های زیادی دارم که همه شون رو لیست کردم و بلطف خدای هدایتگرم در این مسیر از خداوند خواستم که مسیرمو هموار و راحت و آسان و کوتاهتر کنه ..

    در حال حاضر یکی از اهدافم کار کردن روی تمام فایل های دانلودی سایت هستش یعنی در واقع دارم روی این پروژه کار می کنم .. چون بعد از چند سال تازه فهمیدم که باید یک برنامه ریزی و روندی برای دیدن این فایل ها و این آگاهی ها داشته باشم و روی خودم بطور تمرکزی و عمیق کار کنم تا لایق دریافت محصولات بینظیر این محصولات شوم و برای رسیدن به این هدف خریدن محصولات سایت تصمیم گرفتم قدم های اولیه رو بردارم و هر دفعه بلطف خدای هدایتگرم به یک سری از فایل های دانلودی هدایت شدم … از وقتی این تصمیم رو گرفتم خیلی خیلی آرامش بیشتری رو احساس می کنم و احساس میکنم قدم‌های بعدی من داره روانتر میشه .. دارم به درک و آگاهب بیشتری هدایت میشم و اینکه ثابت قدم شدن رو دارم یاد می گیرم در راه رسیدن به هدفم .. و فهمیدم که باید هر روز با تمرین و تکرار و توجه کردن و نت برداری از همین فایل ها روی خودم بخوبی کار کنم

    و شروع کردم به قدم برداشتن عملی .. از سری فایل های دانلودی مصاحبه با استاد عباسمنش شروع کردم و بلطف خداوند بعدش هدایت شدم به سری فایل های دانلودی روز شمار تحول من و بعدش سری فایل های دانلودی توانایی کنترل ذهن که در این قسمت خیلی خیلی خوب تمرین کردم که ذهن مو بسمت زیبایی ها و خوبی ها و نکات مثبت و کامنت های زیبای دوستان خوب و عالی و موفق جلب کردم و بعدش سری فایل های دانلودی باورهای ثروت ساز و خدا رو شکر نشانه ها و هدایت های خداوند هر روز در زندگیم بیشتر از همیشه خودنمایی می‌کنه و خدا رو شکر اتفاقات خوب و عالی رو جذب کردم و اینها نشان دهنده ی موفقیت های من هست که در این مسیری که برای خودم هدف گذاری کردم دارم آماده میشم برای خرید محصولات پر محتوای استاد عزیزم و از خداوند خواستم آنقدر آماده باشم که سه سوته در مدار خرید این محصولات ارزشمند هدایت شوم

    مثل استاد که می خواستند در تناسب اندام و افزایش سطح انرژی جسمانی شون به یک اندام ایده آل زیبا برسند و آمدند اعلام کردند که می خوان به این موفقیت برسند و با تلاش و کوشش و پشتکار و مطالعه و تحقیق و پژوهش به این سطح از آگاهی رسیدند که سبک زندگی جدید و درست و مناسب شون رو انتخاب کردن تا شیوه ی جدید زندگی شون رو با نتایج شون پایدارتر کنند ..

    به استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیزم تبریک می گم و تحسین تون می کنم که به شیوه ی قانون سلامتی زندگی می کنید و این سبک درست و مناسب رو برای زندگی درست و مناسب و برای افزایش سطح انرژی جسمانی انتخاب کردید

    سپاسگزار خداوندی هستم که هر لحظه با هدایت و حمایتش مرا از طریق این فایل های گرانبها و ارزشمند و استاد عزیزم در مسیر مستقیم خودش ثابت قدم نگه می دارد.

    و من باید همیشه استادم رو الگو قرار بدم و این سوال رو از خودم بپرسم

    خدایا چگونه میتوانم از این بهتر و بهتر شوم. و خودم را متعهد به نتیجه کنم و همانند استادانم با نتایجم صحبت کنم ؟؟ خدایا خودت هدایتم کن

    خدایاااا از اینکه منو به سمت این سایت گوهر نشان و چنین استاد توحیدی هدایت کردی ممنون و سپاسگذارم

    خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم

    و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت می خواهم

    IN GOD WE TRUST

    ما به خداوند اعتماد داریم

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 1315 روز

    به نام خدای معجزه ها

    یادگار 182

    سلام استاد عزیزم و مریم زیبا

    استادان مقدسی که تمام لحظه های زندگیشونو صرف رشد و پیشرفت ما میکنن که اینم جواب خدا به خواسته من بوده که من ازش خواستم زندگی منو تغییر بده و به بهترین شکل خودش در بیاره که چنین انسان های شریفی سر راه من قرار داد

    خدایا هزاران بار شکرت

    و سلام به همه همکلاسی های عزیزی که در این مکتب در کنار هم بهترین هارو تجربه میکنیم

    استاد قشنگم اینقدر حالم خوبه که خدا میدونه و این حال خوب و ارامشی که دارم رو مدیون همین سایت دقیقا همین سایت tasvirkhani.com هستم

    خدایا هزاران بار شکرت

    و خدایی که بی نهایت وهاب

    بی نهایت رزاق

    بی نهایت معجزه گر

    و بی نهایت معجزه گر

    و‌من اینو با گوشت و پوست و استخوان فهمیدم که مسیر برای تمام خواسته ها یکی ست

    و هدفی که تیک خورده بشه میشه ی انگیزه اندازه کوه ی اعتماد به نفس خدایی که بعله مسیر خواسته بعدی همین هست

    و من قشنگ میفهمم معنی شکار راحت بعد از شکار سخت رو

    همین چند ماه پیش چی بشه خدا برای من مسافرت بچینه

    چی بشه بعد از گذشت چند روز در اون شهر یهو غروب کنار دریا به من هدایت بشه به فلان دوست قدیمی زنگ بزن

    و ملاقات من با اون دوست قدیمی منجر بشه به ی خواسته جدید در من که خرید ماشین خارجی و اتومات باشه

    البته هر چند این خواسته رو من قبلا هم داشتم ولی این اتفاق و رانندگی با ماشین دوستم انگیزه منو چندین برابر کنه و منو مصمم کنه که هر جور شده باید این خواسته تیک بخوره

    و وقتی من این تصمیم قطعی رو گرفتم هر لحظه دقیقا سال قبل رو به خودم یاداوری میکردم که ببین کجا بودی و خدا چه معجزه هایی برات کرده وقتی تو خواستی وقتی تو اقدام کردی وقتی تو شروع کردی

    و من دقیقا یک ماه بعد از نوشتن خواستم ثبت نام انجام دادم و الان که دارم این کامنت رو مینویسم ماشین تو پارکینگ خونم پارکه

    و خدایا هزاران بار شکرت

    و این روز های من سراسر از عشق و لذت و شادیه فقط به این خاطر که برای بار چندم بازم معجزه های خدارو دیدم و ایمان هزار برابر بیشتر شده که من اینجام تا فقط تیک بزنم خواسته هامو که من لایق این همه لذت هستم که من رو خدا منتخب کرده در مسیر رسیدن به هدف هام به میلیون ها نفر سود برسونم رویای میلیون ها نفر رو زنده کنم و میلیون ها مساله رو در این جهان هستی حل کنم

    و این شادی این لحظه ام به والله که خدا میدونه فقط به خاطر حضور خداست در زندگیم

    و اینقدر این مسیر رسیدن به خواسته ام برام لذت بخش بود و هر لحظه اش سراسر از هدایت های عالی بود که دلم میخواست این پروسه ادامه دار بشه و من غرق این همه هدایت بشم

    و این لحظه که دارم این کامنت مینویسم سراسر خواسته ام و‌اما به لطف الله من دیگه مسیر رو پیدا کردم و قطعا برای خواسته های بعدیم زمان کمتری صرف میشه

    و خدایا هزاران بار شکرت که من این لحظه ها رو تجربه کردم و این مسیر برای من شد ی عالمه درس که برای خواسته های بعدیم دیگه نجواها نمیتونن جولان بدن

    و من شدم ی عالمه باورهای مقدسی که هر اتفاقی بیفته ایمان داشته باش که میشود

    ایمان داشته باش که حرکت کنی ایده ها به تو گفته میشود

    ایمان داشته باش که بری تو دل ترس ها قطعا سربلند میای بیرون

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا هزاران بار شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1477 روز

    به نام الله هدایتگر

    سلام عزیزان

    ردپای من درفایل182سفرنامه

    من باوردارم که تمام اتفاقات زندگی من به خاطرافکاروباورهاوفرکانس هایی هست که به جهان هستی ارسال میکنم الهی شکرت

    من یکی ازاهدافم نوشتن کامنت برای تمام فایل های روزشمارتحول بودکه انجام دادم وهمین الگوهای رفتاری مثل شورواشتیاق برای رسیدن به هدف وامیدواری به زندگی وتجسم زندگی رویایی خودم ودیدن رسیدن به نتایج باعث شدهمیشه کامنت بزارم وکامنت بخونم

    اهدافی که بهش رسیدم مثل خرید ماشین صفربودکه تاقبل ازاون من ماشبن داشتم وباهمین گوش دادن به این فایل هاورسیدن به احساس خوب وتقویت باورهایم ازجایی که فکرشونمیکردم پول خریدماشین جورشدوبه خودم میگم اگه تونستم ماشین صفربخرم پس میتونم به خواسته های بهتربرسم وخداوندمن روهدایت میکنه به مسیرهایی که الان هیچ ایده ای براش ندارم کافیه اجازه بدیم ورهاباشیم تاخداوندماروهدایت کنه

    کافیه قدم اول روبردارم وبه ایده ای که به ذهنم میرسه عمل کنم وبه چگونگی رسیدن به اون هدف فکرنکنم

    یکی ازاصلی ترین الگوهای رفتاری من تجسم کردن زندگی رویایی اینده خودم هست که باعث شدتواین چندسال پیشرفت کنم ودنبال اهدافم باشم وهمین تجسم باعث انگیزه ورشدمن شدکه برم تودل ترس هام وروابط عالی درجامعه کسب کنم

    یکی ازرفتارهای من که تبدیل به عادت شده وجزوشخصیت من شده سپاسگذاری خداونده که ناخوداگاه خداروشکرمیکنم بدون این که فکرکنم چی بگم واین شده جزوعادت های من به لطف الله مهربان

    استادمیگن همیشه درمورداهدافتون باخودتون صحبت کنیدوحتی باافرادی که مورداعتمادهستندواین کارباعث میشه درمداراون خواسته قراربگیریدوبه احساس بهتری برسید

    خداوندماروبه ایده هاوفرصت های بهتری هدایت میکنه وقتی که ماقدم اول روبرمیداریم

    ومابارسیدن به خواسته هامون به رشدوگسترش جهان کمک میکنیم وقتی ثروتمندمیشی الگومیشی برای دیگران که اگه من تونستم بقیه هم میتونن برسن به اون جایگاه

    هم خودت لذت میبری هم اطرافیانت خونه لوکس میخری خونوادت لذت میبرندشغل ایجادمیکنی برای دیگران

    پس هرچه ثروتمندشوم نزدخداوندمحبوب ترم

    ومعنویترین کاردنیاثروتمندشدنه

    وهدف فعلی من استقلال مالی هست وراه انداری کسب وکارم که باانجام همین قوانین خواهم رسید

    شادوموفق باشید

    احمدفردوسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 694 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 8 شهریور رو با عشق مینویسم

    روز شما 182

    اول میخوام از شب روز 7 شهریور بگم بعد اینکه رد پامو تو سایت نوشتم یه اتفاقی افتاد

    من دو تا روسری داشتم که لک شده بود و یه روز تو آب و یکم پودر لباس شویی گذاشتم بمونه تا بعد بشورمش

    ولی لکشون نرفت من اومدم یه روسری دیگه مو برداشتم و دو تا روسری کرمیمو گذاشتم توی اون روسری سرمه ایه و بستمش تا بندازم لباس شویی تا بشوره

    وقتی داشتم میبستم حس کردما نباید به این میپیچیدی و با دستت میشستی ،ولی توجه نکردم به خیال خودم گفتم خوب بلدم چیکار کنم ، درسته واضح نشنیدم ولی یه جورایی هم حس کردم که نباید این کارو بکنم

    وقتی رفتم سراغ لباس شویی تا بردارم روسریارو دیدم روسریا رنگشون عوض شده و نخای روسری سرمه ایه کلا کنده شده و چسبیده به روسری کرمیا

    همون لحظه گفتم ،خدا تو گفتیا ،من گوش ندادم به حرفت

    خودم به خودم ظلم کردم

    و این درسی شد که اگر حس کردم حتی اگر آروم هم بود بهش توجه کنم و سعی کنم عمل کنم و چشم بگم

    بعد من تا حدود ساعت 3 نصف شب داشتم گیره سر میبافتم و شدید خوابم میومد گفتم خدا من میتونم بخوابم ؟

    آخه خوابم میاد اگرم بخوابم یه ساعت بعدشم اذان هست و فکر نکنم بتونم بیدار بشم

    ولی ازت میخوام بیدارم کنی

    من اونموقع که این حرفو زدم دقت نکردم به حرفی که زدم و باوری که پشتش داشتم

    الان که مینویسم یهویی بهم گفته شد

    و یادآوری شد و عین چراغ برام روشن شد

    که ببین طیبه

    تو گفتی من میخوابم ، ولی فکر نکنم بتونم برای نماز بیدار بشم و با تردید گفتی بیدارم میکنی ،انگار به خدا گفتی که تو نمیتونی بیدارم کنی تا نماز بخونم و باهات حرف بزنم

    این خودش یه باور اشتباهه و شرکی که داشتم و قدرت رو خدا ندونستم و به عوامل بیرونی که خستگی زیاده ربط دادم

    در صورتی که خدا هر ساعتی بخواد آدما بیدار میکنه یا جودی خوابو میبره ازچشمات که سرحال بشی

    تو هر ساعتی که بخوای و از خدا درخواست کنی تو رو اون ساعت بیدار میکنه که یه ثانیه دیر تر و نه زودتر

    حواست باشه قدرت فقط خداست و خدا هر کاری رو میتونه انجام بده تو باید این باورت رو تغییر بدی و قدرتمندش کنی

    وقتی صبح بیدار شدم خواستم صبحانه بخورم ،اولش مثل هر روز من یه لیوان ناشتا ،عسل و آب لیمو میخورم و وقتی خواستم برای خودم شربت عسل و آبلیمو درست کنم حس کردم نباید بخورمش

    اومدم از کارای بافتنیم عکس گرفتم بعد حس کردم الان میتونی بری بخوری شربت رو

    برای صبحانه نمیدونستم چی بخورم گفتم خدا تو بگو

    هر چی که فکر میکنم میبینم بی اراده بود ، رفتنم سمت یخچال و دست زدن به میوه ها و برداشتمشون از روی ظرفی که مامانم گذاشته بود تو یخچال

    و ظرفو برداشتم و وقتی درشو باز کردم دیدم انگور توش هست و گفتم خوب بلدی کجا هدایتم کنیا

    با کلی عشق برداشتم و صبحانه مو خوردم

    و با کلی عشق ادامه دادم به نقاشی کشیدن و

    وقتی دارم تلاش میکنم حس میکنم خدا این حرفو بهم میگه

    ببین این بنده منو قدرتهایی که بهش دادم شروع کرده و داره استفاده میکنه

    ظهر که ناهارمو خواستم بخورم نمیدونستم چی باید بخورم یهویی حس کردم که برو از تره بار کدو و بادمجان بخر و بیا

    سریع حاضر شدم و رفتم

    طیبه یکسال پیش به زور میرفت بیرون ،خرید نمیرفت و خجالتی بود

    ولی الان سریع حاضر میشم و میرم و خرید میکنم

    چقدر من عاشق این پیشرفتم هستم

    حتی وقتی مغازه دار کارتمو میده الان خیلی سریع میگم پر روزی باشید و خیلی راحت شده برام

    وقتی رفتم پیازم خریدم و کلا 9 هزار تمن شد ،وقتی نگاه کردم به قیمت کلش خندیدم گفتم وای خدای من چقدر جالب 9 تمن شد

    همه داشتن یه عالمه میگرفتن ولی من از هر کدوم دو تا خریدم

    یادمه قبلا مامانم از کدو و بادمجان یه کیلو میخرید و خیلی نمیخوردیم ،ولی از وقتی تصمیم گرفتیم هر وقت بدنمون دلش کدو و بادمجان خوایت بریم بخریم خیلی خوب شده

    نه دیگه خراب میشه و نه تو یخچال جا میگیره

    من اومدم و ناهارمو با عشق درست کردم و وقتی خواستم بخورم گوشیو دستم گرفتم و اومدم سایت دیدم یه پاسخی از دوستان برای من اومده

    وقتی بازش کردم دیدم دوستی که براشون پاسخ گذاشته لودن بهم جواب دادن

    تو فایل گفتگو با دوستان 53 | تشخیص الهام از نجوا – صفحه 20

    من فقط اشک ریختم نیم ساعت و حرفاشونو خوندم و گدیه کردم

    خدا یه پیام عاشقانه برام فرستاده بود از طریق دوست و خانواده صمیمی عباس منش

    و یه نامه عاشقانه خیلی خیلی مهم و متفاوت

    چرا میگم مهم

    برای اینکه ساناز خانم میگفت که صبح 5:36 بیدار شده و حس کرده باید بیاد سایت

    و به پاسخ من با عشق یه نامه عاشقانه نوشته

    من انقدر بلند گریه میکردم وقتی پیام حرفایی که سانار خانم برام نوشتنو دریافت کردم

    خیلی حس خوبی داشت

    وقتی این هدایت های خدارو میبینم حس خوبی بهم میده و مصمم تر میشم تا سعی کنم هر لحظه ازش بخوام هدایتم کنه

    به خودم گفتم ببین طیبه ،خدا چقدر عظیمه

    وقتی داشتم به حرفای ساناز جان که برام اون وقت صبح بیدار شده و پاسخ نوشته فکر میکردم

    یهویی گفتم ببین خدا چقدر دقیق و هدایتاش در عین اینکه ساده و طبیعیه، ولی البته برای من پیچیده هست

    وگرنه همه چیز خدا ساده و راحت و طبیعیه

    ببین خدایی که یه نفرو اون موقع از نزدیک صبح بیدار میکنه تا بیاد و برای تو پیام بذاره

    پس همون خدا هر لحظه دقیق و حساب شده برای تو همه چیز رو میچینه

    تو فقط تا میتونی آرام باش و از مسیر تکاملت لذت ببر و فقط سعی کن چشم بگی تا بعدا خدا خودش میدونه که چه نتیجه ای رو نشونت بده

    چند روزیه که به طرق مختلف خدا فایلایی رو به من نشون میده که درمورد تبلیغه و حتی درمورد اینکه استاد تو فایل گفتن که تو فقط رعایت کن قوانین و اصل رو و قدم بردار خدا خودش کارارو انجام میده

    خیلی خوشحالم از اینکه خدا هر لحظه حامی من و هدایتگر من هست

    وقتی کارامو انجام دادم شام درست کردم و قرار بود خواهر بیاد و بهش گفتم شام بیا اینجا

    چند دقیقه پیش یه گیره سر دیگه بافتم و اگر دو تا دیگه ببافم 25 تا میشه و فردا اگر خدا بخواد میریم جمعه بازار تا نقاشیا و کارامو بفروشم

    شب تا اذان هم میخوام بیدار بمونم تا آینه دستی رنگ کنم و فردا نقاشیم بیشتر بشه ،چون هفته قبل جمعه فروش خوب بود و شنبه تو کلاس رنگ روغنم دو تا آینه دستی برای بچه های کلاس فروختم

    البته خدا فروخت من کیم آخه

    خدایا شکرت بی نهایت ازت سپاسگزارم

    الان 23 :12 هست و با عشق رد پای روز 8 شهریور رو نوشتن تا هر وقت خوندم نامه عاشقانه خدا رو کلی ذوقشو بکنم که عشق دل خودمه و تک و تنهاست و بی نظیره

    برای تک تکتون عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت بی نهایت از خدا میخوام

    دوستتون دارم خانواده صمیمی و قشنگ و آگاهم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    امین زندی گفته:
    مدت عضویت: 1045 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد جانم

    سلام بر مریم شایسته و همه دوستان خوبم

    فایل رو هنوز باز نکردم اما موضوع هدف گذاری هست خواستم تا اول کامنت خودم رو بذارم

    نزدیک به7 ماه میشه که برگشتم به کار سابق خودم

    اول تو زندگی خودم میخواستم که همه چی رو نقدی بخرم بهی های خودمو صاف کنم بره

    و به لطف خداوند فقط ی قسط ازدواج دارم و الا هرچی هم میخوام نقدی خرج میکنم و در حد چند میلیون هم خداروشکر پس انداز کردم برای روزهای خوش پیش رو

    وقتی اومدم اینجا چون مال پدری بود همه چی درهم بود همه چی خدا رو شاید میگیرم

    روز به روز اوضاع بهتر شده به لطف خداوند

    منم آروم تر شدم اویل خیلی بهم می‌ریختم اما الا آرامش خاصی دارم

    آروم آروم همه چی رقم خورده و همیشه به خدا میگفتم طوری بشه بدهی های مجموعه هم صفر کنم و همه اقساط هم پرداخت بشه

    و خداروشکر ی کارت خوان افتاد زیر دست من هفته اول 8 میلیون موجودی اومد

    دوم 9 تومن و مقداری از اقساط و مانده بدهی ها هم پرداخت شد

    در ادامه امروز ی قسط رو کامل تسویه کردم که مانده

    اون هفته های اول کند پیش می‌رفت

    برام و زیاد هم انگیزه نداشتم ولی به لطف خداوند وقتی اون بدهی ها پرداخت شد و انگیزه من بهتر شده

    هم سرعت تمیز کاری محل کارم بهتر شده

    هم سرعت پرداخت بدهی ها بهتر شده

    من هدف گذاشتم که این مجموعه رو به سود رسانی برسونم مثل زمان پدرم و از اون هم بهتر که شبو روز کارگرا براش کار میکردن

    اما تو قدمهای اول باید ی سری کارها انجام میشد

    مثلا اول فقط شروع به تمیز کاری کردم بخدا هرچی میرم جلو فقط خدا داره کارارو پیش میبره

    من هیچی نمیدونستم ایم بدهی ها چطوری میخواد پرداخت بشه

    و من مطمئنم که به زودی تسویه میشه همه اونا و من اینجا رو به سود رسانی میبرم با هدایت های خداوند

    این وراث همه دنبال فروش اینجا هستن و مت هم از خداوند خواستم که در مرحله بعد اگه صلاح بود اینجارو بخرم و هدف من هست اگه به صلاح من هستش

    خداوند همه دلارو برای من نرم میکنه مطمئنم

    استاد هدف گذاری بلد نبودم و یادم دادی

    الا برام مشخص تر شده اهدافم و هروز بهش نزدیک تر میشم

    به امید و توکل خداوند

    انگیزه من چند برابر شده به لطف الله مهربان

    حالم غیر قابل وصف هرچی بهتر روس خودم کار کنم مطمئنم بهتر نتیجه میگیرم

    الا بهتر درک کردم هدف زندگیم چیه که کامنت گذاشتم

    وقتی روزای اول بهش فکر میکردم برام واضح نبود فقط ی غبار بود اما الا میبینمش هدفم رو

    وای که بسیار خوشحالم

    ممنونم ازتون خانم شایسته عزیز

    در پناه خداوند

    شاد سلامت ثروتمند و سعادتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    Maryam گفته:
    مدت عضویت: 815 روز

    به نام انرژی قدرتمندی که از رگ گردن به من نزدیک‌تر است و به خوشبختی و ثروتمندی من بیشتر از خودم مشتاق و مصر است.

    به نام سیستم قانونمندی که جهانی زیبا، سرشار از نعمت و فرصت و ثروت و برکت و خوبی و زیبایی را آفریده و من را از بدو تولد موجودی ارزشمند و لایق تمام نعمت‌ها، داشتن بهترین نوع زندگی، تجربه شرایط دلخواه و رسیدن به زندگی رویایی‌اش خلق کرده است.

    سلام به تمام نعمت‌ها، خوبی‌ها، زیبایی‌ها و آدم‌های خوب

    *

    مرور نکات این جلسه:

    وقتی ما به یک موفقیتی می‌رسیم، راه رسیدن به موفقیت‌های بعدی را پیدا می‌کنیم، چون روش و الگوی همه آنها یکی است.

    اگر آدم خیلی مطمئن باشه و متعهد باشه که می‌خواد به هدفش برسه می‌‌تونه اون رو جلوی مردم اعلامش کنه.

    وقتی حرکت می‌کنی و ایمان داری و باور داری، خداوند هدایتت می‌کنه از مسیرهایی که شاید اولش ایده‌ای براش نداشتی.

    با ورودی مناسب، بدن همه چیز رو درست می‌کنه.

    نباید بچسبیم به یک راه خاص، باید ذهن خودمون رو باز بزاریم برای مسیرها و در مورد انتخاب‌هایی که برای رسیدن به هدف به ما گفته میشه، باید اجازه بدیم که خداوند ما رو هدایت کنه، بعدا خواهیم دید که از چه راه‌هایی که فکرش را نمی‌کنیم هدایت می‌شویم.

    وقتی نتایج بدست می‌آیند، خود اون نتیجه‌ها به ما کمک می‌کنند و به ما برای ادامه مسیر انگیزه می‌دهند؛ ادامه می‌دهیم و نتایج بزرگ‌تر می‌شوند و در یک سیکل مثبت می‌افتیم.

    باید مسیر متفاوتی را رفت تا نتایج متفاوتی را بدست آورد.

    من باید دنبال مسیری باشم که فقط رو به بهبود باشه؛ برای این منظور، برای اینکه فقط رو به بهبود باشه نتایج، من باید رفتارهام همیشه بهتر و بهتر باشه؛ من باید در مسیر درست، استوار ادامه بدم. به همین دلیل، این مسیری که به من کمک می‌کنه تا به نتایج عالی برسم باید تبدیل بشه به یک عادت.

    یعنی وقتی نتیجه می‌گیریم، نتایج به ما کمک می‌کنه تا باورمون قوی‌تر بشه برای اینکه ادامه بدیم، وقتی که ادامه می‌دی باید یادت باشه که از چه مسیری داری نتیجه می‌گیری و اون مسیر رو تبدیل کنی به عادت.

    خلاصه نکات:

    1- برای اینکه به هدفت متعهدتر باشی، بیا و اعلامش کن.

    2- وقتی که خرکت می‌کنی نچسب به یک مسیر ثابت و از پیش تعیین‌شده قبلی که فکر می‌کنی مسیر رسیدن به هدفت هست، اجازه بده خداوند هدایتت کنه.

    3- وقتی که خداوند هدایتت کرد و مسیر رو پیدا کردی و نتایج رو گرفتی، نتایج کوچک و اولیه باید بهت انگیزه بده برای ادامه دادن.

    4- وقتی که ادامه دادی، نتایج بزرگ‌تر میشه و نتایج بزرگ‌تر باید انگیزه‌ات را بیشتر کند برای ادامه دادن و در نهایت باید پایدار باشی در مسیری که نتایج رو داره برات رقم می‌زنه؛ باید این رفتارهایی که باعث شدت نتایج جدید بوجود بیاد رو تبدیل کنی به عادت و لایف‌استایل و وجود خودت و شخصیت خودت، اگر می‌خوای نتایج پایدار باشه.

    5- وقتی به نتایج پایدار و خوب می‌رسی، این فقط تو نیستی که داره ازش سود می‌بره، هزاران و شاید میلیون‌ها نفر از نتایج تو استفاده می‌کنند و اونها رو اینسپایر می‌کنی تا دیگران نیز به بی‌نهایت طریق به اهداف خودشون برسند.

    باور کن که می‌شود.

    باور کن که می‌تونی.

    باور کن که شدنیه.

    *

    من باور دارم که خوشبخت بودن و ثروتمند بودن، روند طبیعی زندگی من است؛ چرا که ذات من ارزشمند و لایق خوشبختی و ثروتمندی بی‌انتهاست.

    من قراره که به گسترش این جهان زیبا کمک کنم و نقش بسیار خوبی از خودم به جا بزارم؛

    و در آخر کار، هم خودم از خودم راضی باشم و هم خداوند از من راضی باشه.

    خدای بزرگ و مهربان، من آمادگی دریافت برکات و نعمات و هر هدایتی که از تو به من برسه رو دارم و پیشاپیش برای تمام این نعمت‌ها، از تو سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    مهدی شهابی گفته:
    مدت عضویت: 1375 روز

    به نام الله یکتا

    سلام براستاد گرامی و خانم شایسته عزیز واعضا گروه صمیمی عباس منش

    صفورا خواهر اقا مهدی هستم

    این فایل فوق العاده بود منو یاد اهدافم انداخت منی که تا دیشب فکر میکردم اهدافم ناتمام بوده و به هدفی نرسیدم که اینهم به خاطر نجواهای ذهنه

    بله من دانشگاه قبول شدم اونم باتوجه به اینکه به طور خیلی عجیبی توسط یک خودکار با گروهی آشناشدم و با چند نفری که واقعا شاگرد زرنگ بودند و چقدر خوب بود برای قبولی من در کنکور سال 76در دانشگاه دولتی – البته اون موقع نمیدونستم جریان چیه اما دیگه وقتی سخنان استاد را بادلو جان گوش میدم ، میدونم جریان چیه

    مورد دیگه وای قانون سلامتی ، من و برادرم منتظر بودیم تا استاد محصول را برای فروش بارگداری کنند

    و سریع خریدیم با هم شروع کردیم و به چه نتایج عالی رسیدیم نتایج برای من که هیچ رژیمی جوابگو نبود ، فوق العاده بود و به سلامتی واندام دلخواهم رسیدم از بیماریهایی که داشتم مثل چربی خون و میوم و… و چقدر خوشحال بودم

    انشاالله به هدفهایی که مدنظرم هست یکی از اهدافم غلبه بر ترس رانندگی ، که با وجود گواهینامه داشتن معضلی شده میرسم و میام مینویسم …

    خیلی خیلی از استاد سپاسگزارم که به من یاد اوری کردند ودستان خداوند هستند برای من و برای سلامتی که دارم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    مجتبی کاظمی گفته:
    مدت عضویت: 3342 روز

    به نام خداوند هدایتگر مهربان

    خدایا من هرآنچه که دارم از آن توست و از تو به من رسیده است

    سلام و درود و سپاس بر استاد عباس‌منش عزیز و سرکار خانم شایسته گرامی

    خداوند را بابت فرصت زندگی کردن و داشتن روزی جدید و بودن در این سایت الهی شاکر و سپاسگزارم

    روز 182

    تحسین می‌کنم این حد از تعهد و پایبندی شما نسبت به هدفی که تعیین می‌کنید و استمراری که در مسیر رسیدن به این هدف از خود نشان می‌دهید و وقتی که جهان این حد از تمرکز و توجه و تعهد شما را در راه رسیدن به هدف می‌بیند تمام درها را بروی شما گشوده و شما را به مسیری هدایت می‌کند که رسیدن به این هدف را آسان‌تر و لذتبخش‌تر می‌کند

    و تحسین می‌کنم این باشگاه فوق‌العاده تمیز، شیک و عالی را که حتی می‌شد بوی خوشی که در فضای آنجا پراکنده شده را از تصاویر هم حس کرد ، این امکانات بی‌نظیری که به وفور در این باشگاه به‌چشم می‌خورد و اقعا تحسین‌برانگیز و ستودنی است

    و اما درسهایی که این فایل عالی برای من داشت:

    اولاً اینکه من بایستی همواره در زندگی‌ام هدف داشته باشم، امروز از خداوند هدایت خواستم و به آیه 179 سوره اعراف که خداوند می‌فرماید:

    وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا یَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ

    به طور مسلم گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم، آنها دلهائی دارند که با آن نمی‏فهمند و چشمانی دارند که با آن نمی‏بینند و گوشهائی دارند که با آن نمی‏شنوند، آنها همچون چهار پایانند، بلکه گمراه تر اینان همانا غافلانند

    راستش اولش خیلی بهم برخورد که خداوند اینگونه مورد خطاب قرارم داد، شروع کردم به استغفار کردن و مرتب این آیه:

    رَبَّنَا ظَلَمۡنَآ أَنفُسَنَا وَإِن لَّمۡ تَغۡفِرۡ لَنَا وَتَرۡحَمۡنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ

    پروردگارا، ما به خودمان ستم کردیم و اگر ما را نیامرزى و بر ما رارحم نکنى، قطعاً از زیانکاران خواهیم شد

    در ذهنم تکرار می‌شد و مشغول استغفار از خداوند بودم و بعد که بسراغ روزشمار تحول زندگی رفتم و این فایل را مشاهده کردم فهمیدم که اگر من هدفی در زندگی تعیین نکرده و برای رسیدن به این هدف قدمی برندارم همچون چهارپایانی هستم که خداوند در این آیه به آنان اشاره فرموده و من جزء غافلین خواهم بود.

    دوماً وقتی هدفی تعیین می‌کنم باید قدم‌هایی را که می‌دانم و می‌توانم برداشته ولی به مسیری که عقلم تعیین می‌کند که صرفاً از طریق این مسیر باید قدم بردارم نچسبم و ذهنم را خالی کنم و اجازه بدهم که خداوند در مسیر من را هدایت کند، اعلام کنم که خدایا من نمی‌دانم و نمی‌توانم ولی تو آگاهی و توانمند و تویی که تمام راه‌ها را اطلاع داری پس فرمان زندگی من را بدست بگیر و از هرمسیری که خود می‌دانی من را هدایت فرما

    و مهمترین مساله این است که من باید بهرطریق این مسیر را ادامه بدهم و متعهد باشم برای برداشتن قدمها و هرگز از آن تخطی نکنم که در صورت ادامه دادن نتایج پدیدار خواهد شد

    من بدنبال مسیری هستم که فقط روبه بهبود باشد و برای اینکه نتایج فقط روبه بهبود باشد من باید رفتارهایم همواره بهتر و بهتر باشد و در مسیر درست استوار و متعهد ادامه بدهم

    و اولین قدم تعیین هدف…:

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    کبری محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1924 روز

    به نام خداوندبخشنده مهربان

    سلام به استادومریم جان ودوستان عزیزم دراین سایت الهی،من همین ابتداازخداهدایت میخواهم که بهترین کلمات وحرفهارابه دست قلمم بدهدومن بتوانم بنویسم.

    من هدفی که داشتم گرفتن گواهینامه بود، من اصلاهیچ وقت ماشین نداشتم یعنی پدرم ماشین نداشت یعنی یه هفت الی هشت سال پیش یک نیسان داشت وبه مدت دوسال نگه داشت وچون دیدنمیتونست باهاش کارکنه زودفروخت ومیخوام بگم من اصلاقبل ازاینکه برم گواهینامه ام رابگیرم اصلاباهیچ ماشینی رانندگی نکرده بودم وخب وقتی رفتم توکلاس های شهری برای رانندگی شرکت کردم واقعا سختم بودچون کسایی که ماشین داشتن بهتر میتونستن این کاررابه قولی هندل کنندیه مطلب داخل پرانتزبگم من بعدازاینکه گواهینامه گرفتم هنوز ماشینی سوارنشدم یعنی هنوزماشین نخریدم ولی رسیدن به هدفم یعنی گرفتن گواهینامه هدف مهمی برام بود.

    حالاادامه میدم داستان گرفتن گواهینامه، من وقتی خواستم برم پارسال ثبت نام کنم برای گواهینامه قبلش زنعموام که سنش 46الی 47سال بودرادیدم که چقدرراحت وبهترداره رانندگی میکنه حتی دختراش راهم هرجامیرفت میبردحتی ازاین شهربه شهردیگر،من وقتی زنعموام رادیدم ناخواسته زنعموام الگوقرارگرفتم که من هم باید مثل اون یک راننده خوب وحرفه ایی باشم ویادمه همون ابتدا که رفتم برای ثبت نام باخودم گفتم من میخوام یک راننده خوب ولایق وحرفه ایی باشم وهمین اتفاقاماجراهم ازاینجاشروع شد چون فقط به خاطرهمین یک فکر وتصمیم، پروسه گواهینامه گرفتنم خیلی طول کشیدوقتی ثبت نام میکنی تادوسال اجازه داری که از اون کارتکست استفاده کنی واگرنتونستی تودوسال گواهینامه رابگیری بازیه هزینه ای بدی وبازپروسه هاوکلاسهارابایدشروع میکردی واین یعنی افتضاح بودبرای من که من دوباره کاری کنم وبرای من خط قرمز بودولی به خودم قول دادم که باید این دوسال باکمک خداوندحتماباید به سرانجام برسانم.

    ماجرااین بودکه من بعدازگذارندن کلاسهای ایین نامه که البته ازمون آیین نامه راجلسه دوم قبول شدم وبعد رفتم آزمون شهری که بارها وبارها تواین آزمون ردشدم وبارها وبارهامیبایس ذهنم راکنترل کنم به قولی ادامه میدادم ومیبایست جانمیزدم،جلسه 8الی نهم بودکه دیگه مامان صداش درامدوگفت تونمیتونی رانندگی کن وکلی غرمیزد توداری پولتوحیف میکنی… وهرباردیگه میخواستم برم برای آزمون دیدم مامانم ناراحت میشه ومن سعی میکردم قایمکی بدون اینکه مامان بفهمه برم آزمون وخب اینکه قایمکی برم هم خیلی سختم بود چون سرکارمیرفتم چون وسایلهای کارم رابرمیداشتم وسایلهایی برای آزمون میبردم (یک بالش هم میبردم میزاشتم موقع آزمون پشتم چون مربیم گفته بود چون تعادل پاروی کلاژنداری وخب کمی قدت کوتاهتره میبایست یک بالش بذاری پشتت) بعدازجلسه سیزدهم یک بارهم عیناصدای هدایت راشنیدم که فعلانروبرای آزمون این دقیقابعدازیک سال ثبت نامم بودوگفتم چشم نمیرم وبه مدت 7الی هشت ماه نرفتم بعد شروع کردم که برم، من وقتی رفتم مربیم ازاونجارفته بودوهدایت برای همین خوب درک کردم که همیشه بامربی قبلی ماشین تیبامیرفتم برای تمرین ولی ماشین ازمون پراید بود، واینکه اصلاارتباطم بامربی قبلی ام خوب نبود(قانون آموزشگاه که میرفتم این بودکه باید بامربی خودم برم و نمیتونستم مربی ام راعوض کنم) درادامه جلسه 14راهم رفتم وخوب بازبه مامان گفتم میرم سرکار وبایه به قولی با بدبختی رفتم وخوب قبول نشدم.

    من اون موقع هم که تصمیم گرفتم دیگه بادروغ به خواسته هام نرسم وخوب این روند توهمه جنبه های زندگیم اجرامیکردم، ازاینکه به مامان دروغ میگفتم خودم به قولی آزرده میشدم ومیگفتم من دارم گناه میکنم خلاصه اینکه باید راهی پیداکنم که وقتی میرم آزمون به مامان دروغ نگم، وخوب همش تواین فکربودم یعنی من شرایط کارم جوری بودکه (که اینجاشرایط کارم راتوضیح نمیدم چون خیلی کامنتم طولانی میشه) یک هفته به اختیارخودم بودم چه ساعتی وچه موقع روزبرم سرکارولی هفته بعدش باید منظم میرفتم.

    گفتم اشکال نداره رفتنم به آزمون را میندازم هفته ای که تایمش اختیارخودمه، من تواین فکرهابودم که همون هفته مامان وبابا به مدت یک ماه رفتند شهرستان ومن رفتنم به کلاس تمرین وآزمونم راحت شد واتفاقا همون جلسه قبول شدم، وخب این مطلب هم یادم رفت بگم برادرم میگفت ازاینکه هی میری ردمیشی باعث میشه رانندگیت خوب باشه،

    ومن درسی که گرفتم ادمهایی بودن که همون جلسه اول ودوم ازمون قبول میشدندوخب اونامطمعنا ملاکشون فقط همون مدرک یعنی گرفتن گواهینامه بودوخب مسلماخیلی زود هم باطبق قانون به هدفشون میرسیدند.

    من فقط حالانمیخوام کامنتم طولانی میشه من مطلبی که توجلسه اخرتمرین ام قبل ازامون فهمیدم این بودعیناتوناخداگاه ذهنم، این ترس وزدن ماشین به اصطلاح به درودیوار توذهنم داشتم من جلسه اخر مربی یهو گفتن این ادا اَتفارا چیه ازخودت درمیاری، خودتوووجمع کن (من موقع رانندگی بسیارفرمون روسفت میگرفتم وکمی که یه اشتباه کوچک میکردم لبم راگازمیگرفتم) باعث شدبفهمم هم خیلی ترس داشتم که ترس هاهم ریخت واینکه نمیتونستم تعادل داشتم موقع رانندگی وخب مسلماوقتی من خودم ماشین بخرم خیلی بهتر رانندگی خواهم کرد، چون به عینه موردهایی دیدم بااینکه مدرک رانندگی دارن وبارهاماشین رابه قولی اینوروانورمیزنن ودرنهایت میگندمن ادم این کارنیستم.تشکرمیکنم ازاستاد عزیزم برای اراءه این تمرین، یه عالمه ترمزهام درمورد رسیدن به خواسته هایم تونستم دربیاورم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    آزاده گفته:
    مدت عضویت: 1790 روز

    عاشقتم استاد

    من با شما هم به حال خوب رسیدم هم قرآن رو خوندم هم نمازم رو سامان دادم (راکعین و ساجدین) و هم به سلامتی رسیدم از وزن 95 کیلو به وزن 62 کیلو رسیدم

    استاد خداوند بهتر از بهترین ها رو در هر دو دنیا روزیت کنه. آرزو میکنم خداوند روزیم کنه از نزدیک ببینمت و قلبت رو که برای من مانند مقام ابراهیم هست رو ببوسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: