چگونه به راه راست هدایت می شویم یا از آن دور می شویم - صفحه 24

882 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علی ممبینی گفته:
    مدت عضویت: 1448 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربان

    درود به استاد عزیزم که باز هم دست قدرتمند خداوند شد و برای من و هزاران نفر دیگه این آگاهی رو منتشر کرد

    به قول یک بزرگی من این حرف هارو چون قشنگ بودن درک نکردم بلکه تجربیات زندگی من بود که باعث میشد این حرف هارو با پوست و استخوان متوجه بشم و این‌بار چقدر دقیق و نقطه ای این موضوع رو هدف گرفتید

    چقدر این مفهوم ایمان و مقایسه نکردن خودمون با دیگران و رفتن مسیر خودمون مهمه و هرچقدر از مهم بودنش بگم کم گفتم و کمی که به گذشته نگاه کردم دیدم هروقت تمرکزم روی خودم بود چقدر رو به جلو حرکت کردم و سریع پیشرفت کردم از نوشتن مشق ها تو دوران دبستان بگیر تا هرکار دیگه ای که توی این سن و سال دارم انجام میدم و هروقت خودمو مقایسه کردم با دیگران انقدر کیفیت کارم پایین اومد که خودم حالم از این کار بهم میخورد!!!!راجب سرعتش هم بهتره اصلا صحبتی نکنیم که چقدر کند شده بود و یه عمر میگذشت اونم با زجر چون همه‌اش دنبال این بودم از بقیه جلو‌ بزنم!! حالا جالب اینجاست اونجایی که من خودمو مقایسه نمیکردم با بقیه توی هر موضوعی بعد از اتمامش هم زودتر تمامش میکردم هم حرفه ای تر بودم وقتی در نهایت بعد از اتمام کار خودم به کار بقیه نگاه میکردم بدون اینکه بخوام زجر بکشم یا عجله کنم یا خودمو مقایسه کنم یا حسادت بورزم

    این دوتا فایل آخر واقعا استاد ترکوندید دمتون خیلی خیلی گرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    محمد بحیرایی گفته:
    مدت عضویت: 2870 روز

    به نام خداوندی که هر آنچه دارم از آن اوست.

    سپاسگزار خداوندم که من رو سالهاست با شما آشنا کرده.

    استاد عزیز ممنونم که این فایل رو ضبط کردین و رایگان در اختیار ما قرار دادین.

    چند روز بود از خدا میخواستم که منو راهنمایی کنه و هر طوری که خودش میدونه کمکم کنه تا راه بهتر رو انتخاب کنم و از سر در گمی نجات پیدا کنم. که به لطف خدا این فایل شما رو دیدم که توی اینستا در موردش صحبت میکنید. خیلی عالی بود . واقعا همون چیزی بود که من از خدا خواسته بودم.‌

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    مهلا کیان گفته:
    مدت عضویت: 861 روز

    سلام عزیزای دلم استاد،مریم جان و دوستان

    امروز هوایی بود که نگو و نپرس،از صبح بارندگی بود،بااینکه صبح باشگاه بودم و بعدشم سرکار،ولی به خودم گفتم نمیتونم تو این هوا بشینم خونه باید بزنم بیرون و این فایلو گوش بدم اینم همون هدایته دیگه واقعا اگه میخواستم این فایلو تو خونه گوش بدم شاید حالی رو که امروز با گوش دادن این فایل پیدا کردم نمیشد حسش کرد،خلاصه عصرحدود 9کیلومتر پیاده روی کردم و این فایلو با دقت گوش دادم اوج این فایل برای من اونجاییه که استاد میگن همه چیز مال خداست همه چیز از آن اونه ،یعنی قلبم باز شد و از ته قلبم سپاسگذاری کردم و گفتم آره همینه درسته همه چیز مال اونه ،چرا فک کردم این ماشین منه؟این خونه منه؟این پول منه؟ این بدن منه؟!!!!!

    چون درحال پیاده روی بودم خیلی جلو خودمو گرفتم اشکم نیاد،عجب آگاهی بود برا من ،بچه ها حتی شده شما یه چیزی رو میخواید مثلا یه خونه رو میخواید بخرید یا اجاره کنید یا هرچیزی بعد صاحب خونه رو مالک میدونید،من تو دوره دوازه قدم یادگرفتم که اعتبار همه چیز رو به خدابدم حتی اون خونه ای که من فک میکنم صاحب خونش کسی دیگه ای هستش و امروز باعث شد دوباره یادآوری بشه برام که صاحب همه چیز و همه کس فقط و فقط خداونده.

    چقدر این نگاه احساس اطمینان و آرامش میده اینکه اگه چیزی هم میخوای از خدا بخوای چون اون مالک همه چیزه اون مالک اون خونست ،اون ماشینه،این بدنه،این رابطست،این سلامتیه،…..

    اتفاقا حدود یک ماه قبل من یه اپارتمان رو میخواستم بگیرم و خیلی دلم میخواست انجام بشه و به خداوند گفتم من صاحب ملک رو نمیشناسم من تورو میشناسم اون خونه هم خونه تو و من از خودت میخوامش و خیلی جالب همه چیز به راحتی انجام شد ،هرروز باید به خودم یادآوری کنم که مالک همه چیز و همه کس فقط خداونده .

    منم برام پیش اومده که احساس برتری کردم حتی تواین مسیری که هستم،مقایسه کردم،حسادت کردم…. ولی همیشه سعی میکنم که ذهنمو کنترل کنم ولی امروز این فایل به زیبایی هرچه تمامتر و منطقی توضیح داد که چرا نباید حسادت،مقایسه … داشته باشم چون من از خود خداوندم از روح خودش در من دمیده پس مگه میشه این صفات رو ادامه داد ،که هرچقدر تو پالایش میشی به اون و به وجود پاک خودت نزدیک میشی و دیدید زمانیکه خودمونو مقایسه میکنیم حسادت و خشم داریم چه حالی رو تجربه میکنیم و برعکسش زمانیکه از همه چیز راضی هستیم از وجود خودمون لذت می‌بریم چه احساس زیبایی رو تجربه میکنیم،همین الان که دارم این کامنت رو مینویسم یه اتفاقی افتاد که یکم منو بهم ریخت ولی سریع خودمو جمع جور کردم و یاد این حرف استاد افتادم:

    (بچه ها اگه دارید رو خودتون کارمیکنیدیعنی خوب دارید کارمیکنید ها ،هراتفاقی افتاد به نفع شماست آقاجان هراتفاقی یعنی هر اتفاقی هرچیزی پیش بیاد الخیرفی ماوقع )

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  4. -
    حمیده کرمانی گفته:
    مدت عضویت: 1182 روز

    درود درود بر شما استاد

    همینه. همینه قرآنی که سالها خواندم و از آن هیچ درکی نداشتم. خیلی خوشحالم و شکرگذار که بعد از درخواستم برای آگاهی و تغییر٫ خداوند شما رو معرفی کرد.

    من بیشتر این افکار ناجالب رو ناخواسته داشتم. حال جایگاهی که در آن قرار گرفتم با تمام وجودم فهمیدم و چه فهم دردناکی از کج فهمی ها و نفهمی ها.

    خداوندا منو ببخش. استاد می گوید توبخشنده ای. تو می گذری مهربانی و …‌

    می دانم حال من نباید خودم رو سرزنش کنم.

    الان درخواستم از الله این است که با تمام وجودم درکی صحیح و عملی از صحبتهای شما داشته باشم.

    ای ربی شکر شکر و استاد عباسنش شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    سارا گفته:
    مدت عضویت: 1920 روز

    درود و نور بر استاد عزیز و موحدم

    بازهم یه فایل توحیدی، و پر از آگاهی، سپاس بخاطر وقتی که میزارین و این فایلهای باارزش و الهی رو برای ما ضبط میکنید و روی سایت میزارین.

    همون روز که گذاشتین من پلی کردم گوش بدم بعد دیدم باید بنویسمش خیلی حجم آگاهی بالاست رفتم قلم و کاغذ آوردم بعد دیدم نمیشه یکسره گوش داد هی استوپ میکردم کلی مثال از خودم تو ذهنم میومد

    فکرهامو مرور میکردم آگاهیها رو خوب تو ذهنم میسپردم

    استاد شما مفهوم غرور و حسادت رو تو دوره احساس لیاقت هم گفته بودین ولی انگار اینجا یه چیزی تو مغز من گفت دینگگگگگگ…..

    اونجا که غرور توضیح دادین اول دلیل سرباز زدن شیطانو گفتین که مغرور شد به آفرینش خودش و گفت انسان جنسش خاکه و من آتش ، کلی از خودم مثال تو ذهنم اومد که بعد دوره لیاقت و قدم شاید کلامی و رفتاری دیگه فخر نفروختم و یه جاهایی وقتی دخترهای فک و فامیل و دوستان و ملاقات میکردم تو ذهنم میگفتم

    چطوری میتونن فقط مصرف کننده باشن تو دنیا و حساب بانکی شونو باباشون، شوهرشون، دوست پسرشون شارژ کنه!! خب یه حرکتی بزن! زن و مرد که فرقی ندارن باهم تو استعداد و توانایی، تو هم از استعدادی که خدا بهت داده ثروت خلق کن جهانو و گسترش بده! البته تو ذهنم میومداا نه رفتار یا روی زبون ،

    ناخداگاه خودمو قویتر و ارزشمندتر میدیدم که کلی هدف داشتم و دارم و زندگی معمولی مصرف گرا ندارم، یجورایی اعتماد بنفسم میرفت بالا تو ذهن خودم، و میگفتم من یکروز هم نمیتونم مثله اینا زندگی کنم اعتراف میکنم هنوزم تو ذهنم کسی که هیچ هدفی رو دنبال نمیکنه داره زندگیشو و عمرشو اسراف میکنه! رو بی عرضه میبینم .

    یا تو محله ای که من بدنیا اومدم بزرگ شدم میتونم بگم کل آدمهای محل، کل فک و فامیل و خانواده. همیشه بهش مینازیدن که ما بچه ی شمرون هستیم و بقیه پیف پیف بو میدن جالبه حتی محله نیاوران دو قسمت داره بالای خیابون نیاوران و محله پایین خیابون نیاوران ، و ساکنان هر دو محله برای هم کری میخونن. میخوندن که ما از شما بهتریم و بالاخره من نفهمیدم کی از کی بهتره(استیکر خنده) خودشون هم خودشونو قبول نداشتن به فاصله یه خیابون بالاتر، و من از وقتی شما رو شناختم ازتون یادگرفتم که اینکه بچه کجا هستی و به چه زبونی صحبت میکنی ملاک برتری نیستاااا بگو چقدر تقوا داری؟ نتیجه تو دستت چی داری؟ و این کاملا برای من حل شده بود.

    اونجا که گفتین حواست باشه شیطان بخاطر غرورش طرد شدااا، مغرور نباش! (یهو شوکه شدم دیدم چقدر گمراهی میتونه حتی با غرور بیجا اتفاق بیفته)

    و با توضیح این آیه واقعا احساس ارزشمند بودن برام جا افتاد!! تو دوره لیاقت انگار طوطی وار یادگرفته بودم!

    اونجایی برام روشن شد که توضیح دادین خدا سجده رو فقط برای خودش واجب کرده و تنها جایی که به فرشته ها گفت بغیر من به کسی سجده کن جلوی انسان بوده چون از روح خودش بر انسان دمیده و من تکه ای از خدام

    پس ارزشمندم (قبلا هزار بار تو دوره لیاقت شنیده بودم که ما فقط برای اینکه بدنیا آمدیم ارزشمندیم فارغ از هر نتیجه هر قیافه هر دارایی و هر شرایطی که داریم تجربه میکنیم ولی با این دلیل منطقی و قاطعی که از قرآن گفتین برام انگار جا افتادد! ذهن همیشه دنبال دلایل منطقیه برای قبول کردن باورها ی جدید یا رد کردن باورهای قدیمی … امروز انگار تا بعد یکسال که از دوره لیاقت میگذره این برام منطقش جا افتاد . که هم به خودت ارزش بده و هم به تمام انسانها…چون همگی تیکه هایی از الله هستیم)

    و فهمیدم که مرز بسیار باریکی هست بین خودکم بینی و تواضع بیجا و غرور کاذب و غرور درست

    یعنی من بشخصه بعضی جاها رفتار نادرست آدمها رو با خودم دست کم میگرفتم ناراحت میشدم دلم میشکست ولی اون آدم یا اون محیط رو ترک نمیکردم و فکر میکردم این تواضع منو نشون میده اگه سکوت کنم و بگذرم اعترااض نکنم و باز اون آدم گستاخ تر از قبل میشد و به رفتارش ادامه میداد و من باز تحمل میکردم. از بعد دوره اعتماد بنفس یکم بهتر شدم دوره لیاقت رشد بیشتری کردم تو این زمینه،

    همون احساس ارزشمندیه انگار بیشتر شد تو وجودم،

    ازتون یاد گرفتم که خواسته و معیار داشته باشم برای رابطه با افراد چه عاطفی چه دوستی چه خانواده .

    من دوست دارم چطور رفتار ی دیگران باهام داشته باشن؟؟ ازتون یاد گرفتم میتونم مرز بزارم تو روابطم، خط قرمز هامو برای خودم نوشتم هم برای رابطه عاطفی هم رابطه با بقیه ، یاد گرفتن طرف مقابل بعنوان پارتنر میتونه مشخصه های اخلاقی ظاهری حتی عقایدی که من دوست دارم داشته باشه نشستم با خودم فکر کردم من چه جور مشخصات رفتاری یا ظاهری رو دوست دارم و نوشتم شون برای اولین بار تو زندگیم ، حتی برای اینکه طرف رفیق ساده باشه برام و یاد گرفتم باهاشون مطرح کنم با زبان نرم و اگه رعایت نکردن تذکر بدم یا کلا رابطه رو ترک کنم. من تا قبلش نمیدونستم میتونم خواسته و خط قرمز داشته باشم! آدمها اجازه میدادن به خودشون هر جور دوست دارن با من رفتار کنن و من سکوت خودمو دلیل صبور ی و خاشعیت میدیدم در صورتیکه اینا نشونه عدم عزتنفس و عدم احساس لیاقت بود. من اصلا اشتباه فهمیده بودم این حد بالا ی تحمل واقعا سرکوب کننده سارا و روح و روانش بود. همیشه بخاطر دوره احساس لیاقت براتون دعای خیر کردم. کسی به من یاد نداده بود که خودمو دوست داشته باشم و چطور با دیگران رابطه برقرار کنم.که آسیب نبینم و رابطه سالم باشه. البته هنوز هم جای کار کردن دارم خودم میدونم ولی از پیشرفتم راضیم. و مدیون لطف پروردگار و آموزشهای شما هستم.

    چند روز پیش فکر میکردم خدایا به استادم عمررر نوح بده که همیشه باشه و همیشه رسالتش همین باشه گسترش توحید ، خودشناسی، آموزش اصول زندگی کردن ، من آرزومه عمرتون جاویدان باشه آخه انسانهایی مثله شما گنج های کره ی زمین هستین.

    استاد انقدر از قرآن آیه های عذابش رو بهم یاد دادن خاطره خوبی ندارم ازش میترسم نمیتونم خودم برم سمتش. تا قبل آشنایی با شما خیلی میخوندمااا با صوت با ترتیل بدون صوت فقط برای صواب ختم کردنش. چشمم به ترجمه هاش میفتاد رنگم از ترس میپرید .اون خدای خشمگین منتقم مواخذه گر رو دلم نمیخواست خدای من باشه

    فکر میکردم بهم یاد داده بودن من که موهام بیرونه آتش سوزان در راهه، خدایا من حال ندارم نماز بخونم چون نمیتونم تمرکز کنم وقتی تو نماز هستم ذهنم همه جا هست جز پیش تووو! همش اضطراب قضا شدنش رو داشتم پس طبق تفسیر و ترجمه ها من آتیش انتظارمو میکشه! و کلا نماز رو رها کردم ولی با ترس با حال بد!

    خدا خیر دنیا. آخرت رو نصیبت کنه استاد که این دوتا مبحث نماز و حجاب رو باز کردی برامون. عذاب وجدان احساس ناپاکی احساس جهنمی بودن از وجودم رفت سراسر شدم عشق و آرامش ، الان فهمیدن صلو یعنی یاد خدا توجه به هدایتش الهاماتش، الان 90 درصد روز ناظر بر افکارم هستم

    تا احساسم بد میشه میگردم دنبال ریشه ش، میفهمم نجواست، یاد این آیه میفتم که شیطان وعده فقر و فحشا میده بعد سریع ذهنمو آروم میکنم کنترل میکنم میگم مگه خدا مرده که تو ماتم گرفتی؟؟ خدا بیناست

    خدا آگاهه به آنچه در دل تو و ذهن توست! خدا اجابت میکنه تو رو، خدا که دیر نمیکنه بچه جون البته بشرط ایمان،خدا که خلف وعده نمیکنه بشرطی که بزاری بیاد وسط کارو بگیره دستش و هدایت کنه!

    خب بریم بحث مقایسه رو مرور کنیم

    جلسه اول احساس لیاقت مقایسه بود که خدایی باورهای منو ترکوند! ولی اینجا به آیه ای اشاره کردین که باز برام جا انداخت مطلب رو!

    که خدا گفته بجای مقایسه کردن خودت با دیگری بیا از فضل من درخواست کن، بگیر، بیا من بهت ایده الهام کنم بیا من بهت راه نشون بدم. به اونا هم من نشون دادم که نتیجه تو دستشونه و الان تو داری حسادت میکنی..حسرت میخوری. من خدای تو هم هستم بنده عزیزم،

    جانشین من روی زمین، و اینکه هرکسی هرجایی هست جای درستشه بخاطر مسیری که رفته تلاشی که کرده الهامی رو که دریافت کرده عمل کرده درخواستی که داشته و کنترل ذهن و ایمانی که داشته احساس لیاقتی که داشته دریافت کرده. پس بجای فضولی تو زندگی بقیه بیا پیش خودم برات کنار گذاشتم بیا سهمتو بردار و برو و شکر گزار باش ناله نکن انقدر سرمو بردی ..‌. و تو کامنت فکر کنم آقا ابراهیم خوندم که آیا حاضری جاتو با کسی که تو ذهنت مقایسه میکنی عوض کنی؟؟ تا حالا اینجوری بهش نگاه نکرده بودم، سریع چندتا از اون آدمها که مقایسه کرده بودن تو ذهنم اومدن دیدم اصلا دوست ندارم جامو عوض کنم

    استاد این فایل خیلی آگاهی داشت فعلا همینا رو خدا گفت من نوشتم شاید بازم بگه بهم بنویسم

    ولی استاد قبلا همیشه میشنیدم ازت که بچه ها کامنت بخونین من تا همین دو هفته پیش ذهنم میگفت کامنت آخه چیه!! حوصله داری بشینی کلمه های مورچه ای رو بخونی چشات ضعیفتر شه. ولی تقریبا بیشتر از دوهفته س خدا منو هدایت کرده مدارمو برده بالا کامنت بخونم

    و فقط در تعجب و تحسینم… استاد چه شاگردهای باتقوا با سواد با ایمانی داری، خوش به سعادتت

    اینا گنج هستن همشون آقا ابراهیم ، سعیده شهریاری جان، آقا حمیدرضا نارنجی، آقا جمال، آقا حمید حنیف ، حمید امیری و سارا خانوم از هلند، رسول و فاطمه جان، نائمه جان ، ….. بقیه دوستان که اسمشون الان تو خاطرم نیست .

    چه آیه های قشنگی کامنت میکنن، عجب باورهای توحیدی دارن، من به همشون غبطه میخورم هرشب بعد پیاده روی مستقیم میرم داخل ایمیلم کامنتهای متتخب بیاد تا پاسی از شب فقط میخونم باهاشون اشک میریزم، بعضی ها رو کپی میکنم تو نت گوشیم، روشون فکر میکنم حال و هوای عجیبه داخل سایته

    فضا ، فضای دل و قلوه دادن و گرفتن با خداست

    من که هنوز میترسم خودم برم طرف قرآن، هر فایل قرآنی که میزارین با جون و دل گوش میدم هر کامنت قرآنی که میبینم روش تفکر میکنم به امید روزی که منم هدایت شم قرآن رو درست بخونم و بفهمم

    خدارو شکررر بابت وجود نازنین استادم

    خداروشکرررر بابت خونه مون که سایته و درش همیشه به روی ما بازه

    خداروشکر بابت دوستان مدار بالا توحیدی ارزشمندی که داخل سایتن

    گاهی که کامنتاشونو میخونم دلم میخواد روی ماه تک تک شونو ببوسم

    استاددد عاشقتم

    عمرت طولانی و پر برکت

    درود من از تهران تا امریکا پارادایس بر شما و مریم جانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
    • -
      فاطمه و رسول گفته:
      مدت عضویت: 1081 روز

      سلام به سارا جانم

      بوس به روی ماهت نازنینم

      سپاسگزارم از کامنت پربرکتت

      یه جورایی چکاپ فرکانسی بود و

      تمرین عزت نفس بود و

      چکیده کامنت بچه ها بود

      مروری بر این فایل و دوره احساس لیاقت

      (خودشناسی محض)

      خلاصه‌ که خوندم و کیف کردم

      تحسینت میکنم که انقدر متعهدانه

      داری رو‌خودت کار میکنی

      و این چنین خودت داری هدایتهای خدارو دریافت میکنی وبه قانون عمل میکنی عزیزم

      از همه مهم تر خودتو با ویژگی هات پذیرفتی و

      باخودت در صلحی

      عااااااااشقتم رفیق جانم

      بی نهایت تحسینت میکنم

      چقدر جالب بودکامنتی که برام نوشتی و کلی لذت بردم

      از داستان سراسر توحیدیت

      مخصوصا جایی که تسلیم شدی

      در برابر خدا و از خودش روزی خواستی و

      قشنگ پلن هاش وارد زندگیت کرد …

      همیشه همین طوره هرچقدر ما

      مقاومت ذهن مونو کم میکنیم

      قطعاخدا بهتر وارد عمل میشه

      و چنان هدایت میکنه که نه فقط خودمون

      بلکه جهان حیرت میکنه

      از همزمانی ها ،از هدایتهاش

      از رزق ها وبرکتهای بی حسابش

      خداروشکر هزاران بار شکر برای وجود ارزشمندتون دراین جهان زیبا و این سایت بهشتی..

      خداروشکر که درمسیر دوستان

      هم مدار قرارگرفتی عزیزدلم.

      الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قرار بگیره ان شاالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        سارا گفته:
        مدت عضویت: 1920 روز

        درود و نور بر فاطمه جان خوش قلب

        اول رفتم عکستو دیدم آرامش از صورتت میباره.

        خواهر جان من کامنت هاتون رو میخونم و همیشه کلی ازتون یاد میگیرم

        کلی خوشحال شدم برام کامنت نوشتی

        الهی همیشه راه زندگیت مثله قلب مهربونت روشن باشه

        و خدا آسونت کنه برای آسانیها

        دوست دارم و روی ماهتو میبوسم

        درپناه خدا باشی تا همیشه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    سعیده آیت گفته:
    مدت عضویت: 1048 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام وصدسلام به استاد عزیزم که برازنده نام استادیست

    سلام به دوستان عزیز وگهرهای ناب این بهشت

    همیشه آدمی بودم که سعی میکردم خودمو با بقیه مقایسه نکنم چه در دوران جاهلیتم چه الان

    یه غرور خاصی هم داشتم که دررفتاروگفتارم خودشو نشون میداد

    ازلحاظ مالی در سطح معمولی بودیم ولی طوری رفتارمیکردم که همه فکرمیکردن خیلی ثروتمند هستیم

    نه به دلیل فخر فروشی و چشم وهم چشمی یا اینکه ثروت رو معیاری برا ارزشمند بودن بدونم نه

    یه باور وطرزفکر مادرم داشت که نالیدن برا بقیه وابراز نداری یعنی داری آبروی خدارو میبری

    خدارو داری پیش همه کم جلوه میدی ویه حورایی عظمت وبزرگی خدارو داریم زیر سوال میبریم وخداقهرش میاد که ابروشو پیش بنده هاش ببریم

    برا همین من ناخوداگاه والبته یکم هم بخاطر غرورم رفتارام طوری بود که همه فکر میکردن من خیلی ثروتمندم

    با اینکه اون موقع ها درکی که الان ازخداوند دارم ونداستم واین حساسیت وعشق بخدا در من نبود.

    الان میفهمم که یه جورایی داشتیم قانونی رفتارمیکردیم

    واما تو لایه های درونیم به رفاه وثروت یه عده حسودیم میشد درواقع دلم میخواست که منم بتونم بدون دودوتا کردن واولویت بندی خرج کنم ووقتی میپرسیدم چرا فلانی انقدر وضع مالیش خوبه انقدر خوشن انقدر مسافرت وبریزبپاش دارن وما مثله اونا نیستیم(باورکنید الانم که دارم اینارو میگم ته قلبم میگه نکنه داری آبروی خدارو میبری)

    تنها جوابی که میشنیدم این بود که این دنیا محل گذره خداوند مارو درسختی ورنج افریده ومهم اون دنیاست خدابه هرکی یه چیزی داده به یکی ثروت به یکی فقر به یکی سلامتی یکی مریضی و….

    حتی یه باوری که خیلی تو خانواده ما ریشه داره اینه که:

    هرکه در این بزم مقربتر است جام بلا بیشترش میدهند

    که اگه داریم زجر میکشیم چون خدا خیلی دوستمون داره

    ودوست داره صدامونو بشنوه و وقتی ما درمشکلات باشیم بیشتر خدارو صدا میزنیم و خدا اینو بیشتر دوست داره

    دوست داره صدای بنده درموندشو بشنوه

    دوست داره با اشک وآه وناله بریم وصداش بزنیم

    دقت کردین که آیه های قرانم خیلی توش کلمه یبکون داره به این ایه ها هم استناد میکردن

    .

    الان که دارم فکر میکنم میبینم چجوری خودمون داشتیم مصیبت رو به زندگیمون دعوت میکردیم

    با این احوالات من در ظاهر یه ادم مرفه و بی غم از دید مردم واز درون یه آدم زخمی از عدالت تعریف شده خانوادم از خداوند بودم

    وهمیشه ته قلبم میگفتم اینکه عدالت نیست و دنبال یه جواب بودم که اگه خداوند عادله چرا اوضاع اینجوریه؟واگه اینا واقعیته پس خدا عادل نیست

    تا اینکه بخاطر تضادی که در زمینه خواب باهاش روبرو شدم وعزمم رو جزم کرده بودم که برسم به یه خواب طبیعی ونرمال اروم اروم هدایت شدم به قوانین خداوند

    واز وقتی که با سایت آشنا شدم و شروع کردم فایلای رایگانو گوش دادن یواش یواش فهمیدم معنی کلمه یشائ رو

    فهمیدم عدالت خداوند چیه فهمیدم که این جهان قانون داره و این بزرگترین عدالت خداونده که قوانینی برا جهانش خلق کرده که ما با درک قوانین به ارامشی ازجنس خودش میرسیم

    به قول استاد جاپاهامون رو زمین سفت میشه تکلیفمون معلومه که اگه مثلا اینکارارو بکنیم یا نکنیم عاقبتمون چی میشه

    این ته آرامشه ته امنیته ته لذته

    خدایاشکرت

    اما یه اعترافی هم بکنم که من اینروزا دارم میبینم که خیلی خیلی حسودیم میشه به یه سری افراد و همش میخوام خودمو باهاشون مقایسه کنم

    اونم وقتیه که فایلهای استادو میبینم و کامنتهای توحیدی بچه ها رو میخونم از این ارتباط روحانیشون باخداوند ازاین نزدیکی از این درکی که به قوانین پیداکردن از این حد ازایمان دوری از شرک و زیبابینیشون به الخیر فی ماوقع ونتایجی که دارن میگیرن واقعا حسودیم میشه وناخوداگاه میرم ببینم من رابطم چه جوریه منم تونستم ایمان وتوکل نشون بدم درواقع من چند مرده حلاجم در رابطه با خداوند

    نمیدونم این حسادت خوبه یانه

    ولی اگه غرور بده مگر اینکه بقول استاد مولد باشه

    پس حسادت مولدم خوبه حتما

    خیلی خوشحالم که تو این مسیرم با شماعزیزان هستم و دارم یاد میگیرم که هرروزمو بهتر بسازم.

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    نجیبه میرکتولی گفته:
    مدت عضویت: 1952 روز

    سلام و عرض ادب

    با تشکر از از این فایل ارزشمند

    سایت مشکل داره؟ مدتی هست که نمیشه وارد شد الان هم این فایل رو از قسمت فایل های دانلودی که توی سرچ اومد دیدم نه از طریق سرچ گوگل میشه وارد شد و نه از طریق اپلیکیشن

    لطفا راهنمایی بفرمایید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    محمود محبوب گفته:
    مدت عضویت: 2110 روز

    به نام رب العالمین

    سلام به استاد عزیز و دوستان گرامی

    توی سوره نحل آیه 21 هم اشاره به این داره که حضرت ابراهیم مشرک نبود یعنی فقط خدا رو میپرستید.در آیه بعدش میگه و شکر گذار نعمت های خدا بود و ماهم به راه راست هدایت کردیم.

    نحل:120

    إِنَّ إِبْرَاهِیمَ کَانَ أُمَّهً قَانِتًا لِّلَّهِ حَنِیفًا وَلَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ

    نحل:121

    شَاکِرًا لِّأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ

    در سوره آل عمران آیه 51هم آمده

    إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ

    مسلماً [تنها] خدا صاحب اختیار [=ربّ] من و صاحب اختیار شماست، پس [تنها] او را بندگی کنید این است راه راست.

    اینجا هم اشاره به این داره که تنها بندگی خدا صراط المستقیم است.

    حالا ربط این دوتا چی هست؟

    اینه که پرستیدن خدا (ایاک نعبد)جدای از شکرگذاری نیست.

    میخوام بگم چه موقعی ما مشرک میشیم؟

    _وقتی که نعمت و ثروت رو دست افراد خاصی،مثلاریس بانک ،حکومت،فلان فامیل پولدار و….میبینم میتونیم مشرک بشیم.

    ولی اگه صاحب نعمت یکی باشه ،شکرگزار یکی هستیم،پرستیدن ماهم برای یکیه،راه رفتن و نشستن و خوابیدن هم میشه برای او.

    وقتی یکی رو بپرستیم هر حرکتی برای او میشه شکر گذاری از اون.

    راه مستقیم چه راهی؟

    (صراط الذین انعمت علیهم).راهی که در اون نعمت هست.

    صاحب نعمت کیه؟

    صاحب نعمت کیه؟رب العالمین،الله،.فقط اون انرژی که میتونه به نعمتی که شما میخواید تبدیل بشه.

    اراده میخوای؟انگیزه میخوای؟شور و اشتیاق میخوای؟حرکت میخوای؟یادگیری آسان میخوای؟

    راه برای کسب درامد میخوای؟فرزند میخوای؟

    عشق میخوای؟

    ما باید( عبد) باشیم.حالا چه کسی عابد؟

    تو عربستان به ماشینایی که را راه رو هموار میکنن میگن عابد.

    ماباید چگونه خودمون رو هموار کنیم.

    با ایجاد باور های درست نسبت به خدا و زندگی.

    باور به اینکه ما خالق زندگی خودمونیم .

    چون تنها خالق این کیهان به تو نزدیکه.

    ونفخت فیه من روحی.

    روح تو خالقه،روح تو به تو نزدیکه به شرطی که بنده روح باشی،نه بنده جسم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 98 رای:
  9. -
    مهدی گفته:
    مدت عضویت: 965 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد بزرگم سلام به خانوم شایسته و تمام کسانی که برای این سایت زحمت میکشند

    سلام به تمام دوستانی که داخل سایت هستند

    تشکر میکنم از همه دوستان بخاطر کامنت هاشون

    خواندن تجربه بچه ها از تغییر باورهاشون از ساختن ثروت از اینکه خداوند چقدر مسیر رو براشون آسان کرد برام لذت بخشه و خیلی راحتتر ذهنم باور پذیر میشه

    استاد چقدر زیباتر ،تمیز ،مرتب هستید چقدر این تیشرت بهتون میاد و چه تیشرت زیبایی دارین

    استاد جان چقدر آگاهی های ناب فوق‌العاده ای بهمون می‌دین ازتون سپاسگزارم

    هر بار که به فایل هاتون گوش میدم آرام تر میشم احساسم خوب میشه به خدای درونم نزدیکتر میشم

    از خداوند سپاس گذارم بخاطر آشنایی ام با شما ،،شما یکی از دستان فوق العاده خداوندی استاد چقدر ذهنمون رو باز تر میکنید از نعمت هایی که از چشممون به دور موندن یا اصلا اونا رو نعمت حساب نمی‌کنیم

    چند روز پیش اومدم تو عقل کل در مورد مقایسه کردن مطالب دوستانو بخونم من از بچگی مقایسه شدم با همه بعد اون خودم خودمو مقایسه میکردم با هرکسی که می‌شناختیم وبعد به احساس بد می‌رسیدم و نتیجه هایی که داشتم کاملا می‌تونین حدس بزنین یکی از بچه ها تو عقل کل فصل 6 کتاب رویا هایی که رویا نیستند رو معرفی کرده بود

    بلافاصله رفتم تهیه اش کردم و تا آخر خوندم اینقدر مطالب گیرا بود که وارد پوست گوشت آدم میشه

    و خیلی لذت بخش به احساس خوب می‌رسونه آدمو سپاس گزارم استاد جان

    و این فایل هم به تازگی گذاشتین روی سایت از مقایسه کردن گفتین ، استاد چقدر عالی ساده روان در مورد هر چیزی توضیح می‌دین وبا دلیل و اسنادی که میارین ذهن رو خلع سلاح میکنید استاد این جملتون طلاست (هر کسی که هر جایی هست ،در جای درستش هست ) با این جمله من خیلی جاها تونستم احساسمو و رفتارمو به سمت درست تری هدایت کنم ممنونم ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      سیده ملیکا مرتضوی گفته:
      مدت عضویت: 741 روز

      به نام خدای نفسم که هرچه دارم از اوست

      سلام به یکی دیگر از برداران عزیزم در این خان اده ی عباسمنش …

      سلام مهدی عزیزم …

      ممنونم از کامنت زیبایت …

      چقدر خوب گفتی …

      وقتی داشتی میگفتی من از بچگی مقایسه شدم …این کلماتت منو برد به بچگی ام …خداروشکر مادر من خیلی سعی می‌کرد که این کارو نکنه …و بیشتر فامیل منو با بچه های خودشون مقایسه می‌کردن و من هیچ وقت دلیلش رو نفهمیدم ….

      مثلا من میگفتم به خدا من عادی هستم …من کار خاصی نمیکنم ولی از همون اول همه ی فامیل برای بچه هاشون منو مثال میزدن …حتی یادمه کلاس سوم چهارم بودم که دختر دختر خالم که یه سال از من کوچیک تره اومده بود قایمکی کشو کمدم رو می‌کشید بیرون تا ببینه نمیشه یا نه …خی من نه ناراحت شدم نه خوشحال و در تعجب بودم که آخه چرا و بعد انگار یه چیزی توی ذهن من تداعی شد که این مامانش اینقدر تو رو زده توی سرش …

      اینقدر بهش گفته از ملیکا یاد بگیرو اینا که می خواد ببینه تو واقعا اینقدر خوب و تمیز و مرتب هستی یا نه ….

      این قضیه مال 10 سالگی بود …قبل از روزی که تخریب عزت نفسم شروع شد و یادمه تقریبا در حین اتفاقات و شرایطی که هربار عزت نفسم کمتر میشد و احساس لیاقت در من کم کم میشد یه روز خونه ی مادر بزرگم من هس سوالات ریاضی سخت می‌پرسیدم تا همون دختر دختر خالم نتونه جواب بده تا بهش ثابت کنم من ریاضی از اون بهتره و من از تو بهترم … و آخر این مکالمه توی همون زمان بچگی …یه لحظه انگار به خودم اومدم و گفتم می خوای خودتو برتر از اون ببینی …یا می خوای حس بدی بهش بدی …ملیکا به یاد بیار خودت هم وقتی یکی اینطوری می خواد از زاویه ی بالا بهت نگاه کنه یه جوری بدت میاد از اون طرف که دور میشی و حتی دوست نداری باهاش حرف بزنی …برای همین اون موقع دیگه مکالمه رو ادامه ندادم تموم شد ولی همیشه توی ذهنم بود که برم و ازش معذرت خواهی کنم که برای یک لحظه هم حتی می خواستم حس بدی بهش بدم …

      و جتی یه روز رفتم بهش گفتم که من یه معذرت خواهی بهت بدهکارم و من یه لحظه اون روز می خواستم ثابت کنم که تو ریاضی خوب نیست و من از تو بهترم …و اینطور نبود و تو واقعا سوالات رو به خوبی جواب میدادی و اشتباه کردم …نمیخوام حس بدی به خودت پیدا کنی …

      اون لبخندی به من زدو گفت نه بابا …

      اینقدر خانوادم منو با تو مقایسه کردن که نگو …و تو سرم زدن …

      تو همیشه انگار بهتر از من بودی با اینکه هیچ وقت وقتی با من بودی بد رفتاری یا حالت پز دادن نداشتی ….

      من اون موقع خیلی تعجب کردم …

      حس میکردم پدرش اط پدر من بهتره …پولدار تره …و امکانات حتی بهتر من رو داشت …ولی با من مقایسه می شد ؟

      البته که اینقدر خانوادم به من لطف داشتن همیشه و اینقدر خوب با من رفتار می‌کنند که حتی اگر توی مهمونی ها یه غریبه بیاد حتما کنجکاو میشه که من کیم ؟

      و چقدر حس خوبی داره وقتی احساس ارزشمندی و احساس خوب رو به دیگران انتقال میدی …

      یه چیزی هست …وقتی استاد داشتن درباره ی دانشگاه و اینکه چقدر خوب با همه ارتباط گرفتن میگفت …اولش این باور محدود آوند که خب من که پسر نیستم …ه مثلا اینقدر ارتباط سازی کنم …

      و اینا …

      بعد امروز به خودم گفتم برای چی اینقدر بهونه میاری !

      تو با دخترای کلاسم یه سلام و علیک درست حسابی نداری …

      چیکار به پسرا داری …تو خودتو درست کن …ارتباط درشت حسابی بگیر …نشونه گذاری کن که اسما رو بتونی یاد بگیری ….

      احساس ارزشمندی بده …زیاد کن ارتباطات رو تا دانشگاه رفتن برات راحت تر و لذت بخش تر بشه …

      تا دلت باز بشه …

      تو با خودت هستی درسته ولی باید بتونی ارتباط بسازی….

      با هم ترمی هات …

      میدونی ولی آخه انگار اصلا محلشون با من فرق میکنه …انگار مادرشون با من متفاوته ….

      وای خدای من …

      این چه فکری بود …

      آخه دختر تو به قانونمندی خدا و این جهان اعتماد کنی ؟

      اگه توی فرکانس تو نبودن که اصلا هم کلاسی تو نمیشدن …

      هم کلاسی تو …

      بغل دستی تو نمیشدن …

      ایمان داشته باش…بلند شو …از این فرصت دانشگاه استفاده کن ارتباط سازی کن …تو که اینقدر خوب بلد بودی …یچ شده ؟ با عالم و آدم به خوبی ارتباط میگرفتی…..

      چت شده …چرا بهونه میاری …دیگه انگار با ارتباطی که با اون استاد گرفتی عصبانی شدی

      یا فکرای بد میکنی …یا ترس داری …

      اصلاااااا

      چرا فکر میکنی با هر جنس مخالفی صحبت کنی تبدیل به رابطه‌ی جدی میشه …

      یا اونا ممکنه فکر بد کنند …یا اینو یه جورایی نخ بدونن….

      وای وای ….

      برای همین اینقدر هول شدم وقتی اشتباهی تولد یکی از همکلاسی ها رو تبریک گفتم اول فکر گردم دختره بعد فهمیدم پسره اینقدر هول شدمو حتی خودمو بهش نرفتم معرفی کنم …

      خدا هی میگفت برو خودتو معرفی کن …ولی من میگفتم نه بابا ولش کن …اگه می خواد بدونه من کیم اون منو پرسو جو کنه …

      ….از این چیزای بی خودی …با اینکه از بی عزت نفسی منه که من خودمو حتی نرفتم معرفی کنم …

      وای وای …منو بگو که چه مغرورانه میگفتم نه من دیگه عزت نفسم رفته بالا ….

      برای همینه که من توی اون اجلاس اصلا حتی حوصله ی صحبت هم نداشتم ….

      بالاخره با یکی دوتا میتونستم حرف بزنم ایده بگیرم

      ..برای همین توی اون نمایشگاه نانو اصلا حتی روم نمیشد که برم صحبت کنم ….

      افکار مخرب

      من کوچیکم از قیافم معلومه که سن کمی دارم …من هیچ اطلاعی از این نانو و اینا ندارم یوهو ضایع میشم یوهو فلان میشه بوهو یه چیزی میپرسن بلد نیستم …

      وای خدایاااااااا

      دوباره همون اشتباه همیشگی که وقتی فکر کنی دیگه میدونی دیگه کار نمیکنی روی خودتو و دور میشی از مسیر درست ازت ممنونم

      در پناه لله یکتا باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    عسل گفته:
    مدت عضویت: 743 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استادومریم عزیز ودوستان گل

    خدایاشکرت که امروز هدایت شدم که این فایل و ببینم و بشنوم طبق قانون توجه من به چیزی که توجه می‌کنم خداوند هم منو داره هدایت میکنه دارم روی احساس لیاقت ‌قانون آفرینش کارمیکنم و ازخداوند هدایت میخوام که هدایتش و قانونش رو درک کنم امروز فهمیدم که درک هدایت و قانون هم تکاملی هست ‌امروز فهمیدم که سرم تو کار خودم باشه و خودمو قیاس نکنم امروز فهمیدم که غرور نداشته باشم هرچی که دارم از رحمت خداوند امروز فهمیدم که اگر میخوام فرکانسم به خداوند نزدیک بشی تا هدایتش و بهتر ‌بیشتر دریافت کنم باید سپاسگزار باشم وقتی سپاسگزار قلبی داشته باشم من آرومم و آسوده ام و سبکم و راحت میتونم پروازکنم ولی وقتی داشته هامو نمیبینم و ناسپاسم کلی سنگ های سنگین با زنجیرهای ضخیم به پاهام بستم و حتی نمیتونم حرکت کنم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 43 رای: