چگونه به راه راست هدایت می شویم یا از آن دور می شویم - صفحه 33
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/11/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-11-23 04:47:072024-11-23 04:49:23چگونه به راه راست هدایت می شویم یا از آن دور می شویمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای مهربان سلام
خداروشکر که میتونم با افکارم زندگیم رو خلق کنم
بسیار سپاسگزار و قدردان استاد عزیزم هستم بخاطر آماده کردن این فایل ارزشمند
قرآن ، سوره اعراف
هیچ زجری در کار نیست :
همین جا در این آیه خداوند قبل از اینکه من بخوام به دنیا بیام خداوند گفته که من برای شما مکان دادم ، درسته ، وقتی که من بدنیا اومدم در محیطی کاملا امن با امکانات بدنیا اومدم و دارم زندگی میکنم ، کلمه معیشت هم میگه ، پس این نشون میده هیچ زجری در کار نیست ، نگفته که برای معیشت باید بری زجر بکشی ، بدبختی بکشی ،
پس نتیجه میگیرم که قبل از اینکه من بدنیا بیام امکانات فراهم بوده و هست طبق قانون
هیچ زجری در کار نبوده و نیست برای رسیدن به خواسته ها طبق قانون
و سپاسگزاری
حالا من چی فک میکردم : من فک میکردم که خب اینها که خب بوده و هست دیگه ،ولی خداوند در اینجا نگفته که برای مومنین، برای کافرین ، برای مشرکین که ، برای همه ، نگفته برای کسانی که خدارو قبول دارن یا ندارن ، نگفته برای ثروتمندان یا فقیران ، هیچی نگفته و گفته همه شما، معیشت برای همه شما فراهم بوده و هست و خواهد بود
و خب چیزی که فراهم هست از قبل و اعلام میشه و دقیقا میگه که هم مکان دادیم هم معایش ، این دیگه زجری نداره ، اگر زجری هست از طرف افکارو ذهن من هست، خب من بیام بجای اینکه این هم زجر بکشم و بدبختی بکشم بیام خدارو باور کنم
منطق:
منطقش اینه که ما هر چیزی بخواهیم فراهم هست و هر کاری بخوایم میتونیم انجام بدیم ، اگر محدودیتی هست در ذهن من هست که جلوی کار رو گرفته ، وگرنه من بیام بجای اینکه ناسپاس باشم و بجای اینکه زور بزنم و بجای اینکه تقلا کنم ،خدارو باور کنم روی این ایمان کار کنم
من نمیدونم این تقلا چیه که من دوست دارم برم سمتش
سوال :
چرا استاد میگه ما ؟ چرا میگه ما هنوز نتونستیم کف اقیانوس رو کشف کنیم ؟ و نمیگه من ؟
اینجا برام یه درس داره از نوع فک کردن من ، و محدودیت هایی که در ذهن من هست که باید تغییر کنه
اینکه من فک میکنم که هر اتفاقی می افته باید مخاطب من باشم تا باور کنم ، چی گفتی ؟ گفتی باور کنم ؟ باز اینجا متوجه میشم و برام منطقی میشه که باورها دارن کار میکنن و من باید بجای زور زدن و تقلا کردن روی باورهام کار کنم
تا باور کنم که درسته ،مثلا خدا داره میگه که ما برای شما مکان دادیم و کلیه معایش رو قرار دادیم و ذهن من بخاطر شنیده ها ، بخاطر ورودی های نامناسب میگه که کو امکانات ،کو پول ، به حسابت نگاه کن، به امکاناتت نگاه کن
در صورتی که وقتی که به الگو ها نگاه میکنی می بینی که اون ها هم همین شرایط رو داشتن و بعضا و بیشتر نداشتن همین امکانات و شرایط رو ولی به خیلی چیزها رسیدن ، یعنی در این دنیا هیچ چیزی مال شخص خاصی نیست که کسی دیگر نتونه داشته باشه
پس این نشون نشون میده که فراوانی هست و هر کسی هر چقد و هر چیزی رو که بخواد براش فراهم هست و فراهم میشه
و اینجا دو مورد قابل تامل هست ،دو مسیر هست
تقلا
راحتی
چرا از این دو مسیر من مسیر اول رو میرم و یه سری الگوها مسیر دوم رو میرن ، در انتهای هر دو مسیر ثروت و نعمت و آزادی و زمانی و مکانی و همه چیز هست ، چرا من از مسیر اول دارم میرم که به اون خواسته ها برسم ؟
چرا از مسیر دوم نمیرم؟ چی باعث میشه که من از مسیر اول برم ؟ اصلا چی باعث میشه که من تقلا رو اول بنویسم و بشه مسیر اول و راحتی رو مسیر دوم بنویسم ؟ تمام اینها نشات از فکر من میگیره که تنظیم شده و برنامه ریزی شده برای تقلا کردن
حالا وظیفه من اینه که با الگو ها و منطق ها و تعهد کامل و صد درصد به دوره اونها رو تغییر بدم
نفت جدید
خب همین نفت جدید تقریبا بی نهایت داره نشون میده که جهان پر است از فراوانی نشون میده که من باید باور کنم فراوانی رو
و خب این فراوانی پاشنه بشدت آشیل من هست
میگم ولی باور ندارمش که
میگم فراوانی ولی دست و دلم میلرزه که خرج کنم و پولم کم نشه
میگم فراوانی ولی میخوام یه جا میرم یه چیزی بخرم که دست خالی نرم از ترس تموم شدن دنبال چیز ارزون میگردم یا کلا نمیرم اون مهمانی رو
میگم فراوانی ولی به زندگیم نگاه میکنم فقط کمبود می بینم
میگم فراوانی ولی میخوام به همسرم پول بدم دست و دلم میلرزه که کم بدم که یه وقت پولم تموم نشه بمونم
میگم فراوانی ولی میترسم خلوت کنم که یه وقت وقتم نره
میگم فروانی ولی پنج شنبه جمعه که میشه همش نگرانم که تموم نشه که دوباره برم سر کار و این آزادیم و این خلوتم تموم بشه
میگم فراوانی ولی به هر چیزی نگاه میکنم انقد که ورودی نامناسب داشتم اول کمبود رو میبینم و بعدش ناامیدی
پس یادم باشه که فقط با یه خط نوشتن که نفت فراوانه گول نخورم که فراوانی رو باور کردم
و این نشون میده که نوع شغل و شغل خاص و موقعیت مکانی و زمانی و کارمند و کارگر و شغل آزاد عامل اصلی ثروتمند شدن نیست و فقط باورها عامل اصلی ثروتمند شدن هست
دقیقا استاد درست میگه ،من که اصلا نمی بینم تازه یه چند روزه که با تعهدداشتن روی دوره ثروت 1 و بودن در این سایت و دائم ورودی های مناسب دادن یه چن خط سپاسگزاری میکنم اونم از چیزهای کاملا شفاف و ملموس ، اونم با دیدن یه مشکل در بیرون که من ندارم ، یعنی اونم با این دیدگاه نه این دیدگاه که من همه نعمت ها رو در اختیار دارم
و دقیقا اینم بخاطر باور کمبود هست که بد پاشنه ای هست
همین ایالتی که استاد میگه رو ببینم چی در ذهن من هست
من تا همین الان نسبت به این نعمت ها برچست داشتم تو ذهنم
یعنی میگفتم که اونجا آمریکاست و مال آمریکایی هاست دیگه ، و من که لیاقتش رو ندارم و من که نمیتونم برم اونجا
فقط همین سوال رو از خودم بپرسم
چرا؟
چرا فک میکنم که من نمیتونم اون نعمت ها رو داشته باشم و تجربه کنم ؟
چرا؟
آیا کسی یقه ام رو گرفته ؟
چون باور دارم که نمیتونم و اونجا برای یه سری افراد خاص هست
در صورتی که خداوند هیچ جا نگفته که اینجا مال فلانی ها هست و اونجا مال بهمانی ها
گفته زمین خدا پهناوره چرا مهاجرت نکردید؟ چرا فقیر موندید؟
همین سوال رو اگر دقت کنم متوجه میشم که خداوند چقد از من بیتشر میخواد که من ثروتمند باشم من پول دار باشم من آزاد و رها باشم
هیچ جا خداوند از سختی و عذاب حرف نزده و به قول استاد چرا آیا های عذاب و سختی رو نمی خونید که بفهمید مفهومش چیه؟
هیچ جایی خداوند نگفته که باید عذاب بکشید که به چیزی برسید هرجا کلمه عذاب رو آورده تهش به خودمون ظلم کردن اومده
یعنی وقتی که من مشرک باشم تهش عذابه یعنی خودم با دست خودم این بلا رو سر خودم آوردم ولی خداوند برای من راحتی آسایش و نعمت و ثروت و پول بی کران خواسته و کامل هم در اختیارم گذاشته ولی من خودم با افکارم با شنیده هام خودم رو از نعمت ها دور کردم
پس متوجه میشم که کار اصلی من کار کردن روی خودم و ایمان خودم هست نه طراح و فلان و بهمان که به خودم برچسب بزنم من فلان کاره ام
من به خودم برچسب زدم و باورش کردم ، در صورتی که کار اصلی من ایمان آوردن به خداوند و پیروی از هدایت های خداوند هست
و نه هیچ کار دیگه ای
میشه راحت تر به خواسته ها رسید میشه لذت برد مثل مادر سه قلو ها که هر سال در سفر هستن و به قول خودش من یه خونه ویلایی 500 متری تو تبریز برای خودم خریدم و یه ماشین خوب من و یه ماشین همسرم داریم و این برای ما کافیه و هرچی که پول میسازن در کسب و کارشون هست و سفر ، و دائم در سفر ها هستن و میگه که میخوام کل دنیا رو بگردم
بابا پس میشه راحت بود ،و راحت زندگی کرد، وقتی که خداوند گفته که من میدم به شما و شما فقط به من ایمان بیارید و پیروی شیطان رو نکنید که او به فقر دعوت میکند و من در تمام این سالها از شیطان پیروی کردم و این نعمت هایی رو هم که در زندگیم دارم اگر لطف بی کران خداوند نبود همین هم نبود
ولی چرا برای خودم با ذهنم حصار کشیدم و دنبال چیزهای فرعی هستم برای بهتر کردن زندگیم ، مثل شغل خاص و نوع شغل و موقعیت مکانی و زمانی و سن و سال
در صورتی که عامل اصلی موفقیت همین باورهای من هستن
و من تمام تلاش و توانم رو باید برای ساخت باورهای قدرتمند کننده بزارم و اهرم رنج و لذت رو در اون راستا تنظیم کنم
و از هر قدرتی که خدا به من داده برای ساخت ایمانم استفاده کنم
بنام یگانه خالق هستی من
سلام دوست عزیز و گرامی من
سلام مجتبی جان که انقدر عالی روی خودتون کار میکنید و من شاهد کامنت هاتون تو دوره ها و فایل ها هستم.
تحسین میکنم شما رو که متعهدانه برای وجود خودتون ارزش قائل میشید واقعا برام تحسین بر انگیز ،میدونید چرا چون ذهنم همش میگفت مرد برای کار کردن این جور مسائل که آدم روی باور خودش کار کنه برای خانماهست و باید کل اعضای خانواده اش اماهنگ نگه داره بخدا قسم همین پاشنه آشیل در حال حاضر اومد و نوشتم برای همین که میبینم امسرم با حرف های من موافق،حتی دیدم چند روز پیش به پسرای گلم میگه گوشی و فیلم دیدن به درد نمیخوره من که باباتون هستم دائم تو فضای مجازی هستم فقط دارم وقتم تلف میکنم شما اینکار نکنید .در واقع کار منو قبول داره و منم همش دوست داشتم همسرم تو این مسیر همراه من باش تا در طول روز با هم در مورد زیبایی و سپاسگزاری صحبت کنیم و الان این پاشنه آشیل پیدا کردم خدایا شکرت.
مجتبی جان ،منم مثل شما روی خودم 4 سال کار میکنم و بیرون خونه دنبال فراوانی بودم ولی با اینکه دو سال به لطف خدا درآمد دارم اما دنبال جدا کردن پول خودم و امسرم بودم که نکنه تموم بشه،یا پس انداز کنم،یا برای یک کار بزرگ نگه دارم ولی طبق کار کردن روی دوره ها و فایل ها،و به اصطلاح طی کردن مسیر تکاملی ام یک ماهی میشه به این نتیجه رسیدم اگه باور فراوانی دارم باید از در آمدم برای چیزی که میخوام استفاده کنم پول خودم و همسرم جدا ندونم در واقع ما یکی هستیم مکمل هم هستیم پازل هم هستیم و واقعا خداروشکر میکنم که این چند وقت تا پولی دستم بیاد برای خودم خونه بچه ها همسرم هزینه میکنم واقعا لذت میبرم .قبلا انگار استرس داشتم یا اینکه تمام انرژیم برای کمبود پول میرفت الان یه حس سبکی دارم که هر چقدر خرج میکنم خدا تو لحظه برام میرسونه ،اتفاقا روابط بین منو همسرم هم بهتر شده ،بیشتر همو درک میکنیم .این ماه با حقوقم اومدم کلی لوازم منزل تعویض کردم میبینم چقدر هم خودم هم همسرم راضی هستیم.
میدونید در واقع کار ما باید فقط تو مسیر بودن باش همین که کامنت بخونیم بنویسیم فایل نگاه کنیم گوش بدیم عجله نداشته باشیم که مثلا امروز کدوم فایل حتما گوش بدم یا دوره زود تموم کنم .واقعا همه این عجله ها انرژی از ما میگیره .
وقتی تو مسیر بدون عجله باشیم خدا روابط پول حس و حال خوب حتی حس شکرگزاری واقعی بهمون میده.
به قول شما دنیا پر نعمت و فراوانی تنها کار من باید تسلیم باشم و هدایت خدا دریافت کنم به مسیرم ادامه بدم .درست میشه مطمئنم این باورها جایگزین میشه .
از خدا براتون بهترینها رو میخوام دوست عزیزم
سلام خدمت استاد و دوستانی که کامنت رو میخونند
واقعا ک خدا در دوران های مختلف زندگیم بهم ثابت کرده ک برام بهترین هارو میخاد بهترین ها و تو عمل ثابت کرده
خداوند هر لحظه منتظر بوده تا من فرکانس خواسته هامو ارسال کنم و اونو از جایی ک اصلا گمان نمی کردم ب زندگیم وارد کنه اینه ک استاد میگه خدا مشتاق تر از منه تا ب خواسته هام برسم
این همه خانه های زیبا و ماشین های زیبا و انسان های زیبا و … برای کی آفریده شده؟برای من دیگه
منی ک میگم منظورم همه انسان هاست اما من خودم ب خودم ظلم بزرگی کردم چ جوری؟با تکبر و منیت و اجازه ندادم ک خدا کارهارو برام انجام بده و سختی کشیدم و سختی
ب قول یکی از دوستان سایت ک کامنت نوشته بود ب جاهایی از زندگی رسیدم ک رویایی بود و همه در عجب بودن ک تو چ جوری ب این همه موفقیت رسیدی اما بعدش جوری با مخ خوردم زمین ک هنوز آثار دردش رو در وجودم احساس میکنم
امیر المومنین یک جمله ای دارن در نهایت خشوع
میفرمایند هر کس کلمه ای ب من بیاموزد مرا بنده خودش کرده
این شعارش نبوده بلکه در رفتارش بوده
من باید پیش از هر چیزی از استاد عباسمنش خشوع و فروتنی او را یاد بگیرم ک چ جوری اعتبار همه جیزهای زندگیش رو ب خدا میده و ذره ای من من نمی کنه استاد من خشوعت رو تحسین میکنم واقعا خودش یک هنره
هنری ک اگر هر کسی بتونه خوب انجامش بده کن فیکون میکنه خدا
خدا تمام خلقش رو دوست داره چ کافر چ مومن
در واقع اگر خدا بخاد میتونه همه رو هدایت کنه و همه مومن باشن و من هیچ برتری نسبت ب بقیه ندارم
کما این ک شاید اون کافر ک خشوع داره در مقابل منه ب اسم مومن ک کلی ادعا دارم هم در دنیا و هم آخرت زندگی بهتری میتونه داشته باشه
کل عمرم دنبال دلیلی بودم ک چرا میخوردم زمین بعد از موفقیت ها
حالا دارم میفهمم ک ابلیس منو مثل خودش میخاد بزنه زمین با تکبر ک من بهترم
چرا واقعا من تکبر میورزم؟من ک چیزی از خودم نداشتم و ندارم اگر اون چیزهایی هم ک داشتم رو خدا کارهاش رو انجام نمیداد من ک عمرا میتونستم انجام بدم
هیچ دلیلی واقعا برای خود بزرگ بینیم وجود نداشته همه انسان ها در یک سطح از ارزشمندی وجود دارن
خندم میگیره ک چ جوری ابلیس خیلی راحت منو گول میزده ک بدون هیچ منطقی خودمو برتر می دیدم
اگر قرار ب تکبر باشه فقط خداست ک آسمان ها و زمین مال اونه و فقط اون باید تکبر بورزه من ک هیچی نبودم و الان هم هیچی نیستم واقعا
این بدن هم ک همه چیزش رو اون داده همش مال اونه
یعنی واقعا من هیچم
خدایا خودت کمکم کن ک هر لحظه بیشتر و بیشتر در مقابل تو فروتن تر بشم
خدایا همیشه یادم بنداز ک از خودم هیچی ندارم و هر آنچه دارم از آن توست و بی جهت ب چیزی ک مال خودم نیس و خودم بدست نیاوردم مغرور بشم
خدایا خودم خسته شدم از غرور بیحا و تکبر میخام خاک باشم در درگاه تو میخام در مقابل خلقت تکبر نداشته باشم
خدایا تو ب ناتوانی من حتی در این مورد هم آگاهی از خودت ک مطلقا توانا تویی میخام ک منو ب بالاترین درجه خشوع برسونی من فقیرم ب خیریرک از جانب تو بهم برسه
هر موقع در مقابل انجام کاری عاجز شدم و اون کار خیلی در ذهنم بزرگ بود و از تو خواستم ک نجاتم بدی ساده تر از آب خوردن منو تغییر دادی
الان هم منو از یک انسان سرکش و مغرور ب یک انسان فروتن و خاکی تغییر بده خسته شدم خدایا از غرور الکی
انسانی ک کوچکترین نعمت های تورو ببینه و شکرگزار و خاکسار تو و انسان هایی باشه ک دستان تو هستن
میخام مثل بنده تو عباسمنش بسیار شکرگزارت باشم بسیاار
به نام خدای مهربانم .
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته بی نظیر و همه دوستان هم فرکانسیم
الهی شکرت یک روز زیبای دیگه در جهانت هستم و میتونم در ایزوله ترین سایت توحیدی کیهان که اینجا همه
حالشون عالیه بنویسم و بخونم و رشد کنم به لطف الله مهربانم
در مورد اینکه بتوانم همیشه بیشتر اوقات در فرکانس خداوند باشم باید از سپاسگزاری که یکی از بزرگترین ابزارهای
رسیدن به فرکانس خداوند هست کمک بگیرم و به خودم عادت بدم همه هر جا هستم به همون نقطه سپاسگزار چیزهایی
باشم که در آن لحظه دارم اینجوری بیشتر اوقات عادت بشه حالمون بهتر میشه و مدارمون بالاتر میره نمیشه من در یک
مدار ثابتی باشم و بخام نتایج یک مدار بالاتر از خودم را دریافت کنم این جور نمیشه محمد خانم باید مثل قبل که در
هر لحظه حواست به ذهن نازنین بود و توجه میکردی به نعمتهایی که درای و خوشحال میشدی و به همین شکل
زندگی روز به روز پر بار تر و شادتر میشد ولی یک مدیت به قول استاد دیگه میزنیم جاده خاکی زدن همانا پشت و رو
شدن همانا واقعا اینو درکش کردم و میخام دوباره بیام در مدار سپاسگزاری در یکی از کامنتهای آقای احمدی که
قلم بسیار زیبایی دارن و قرآن را بسیار عالی تمام قوانین را درک کردن و در کامنتها مینویسن من چند روز قبل بعضی از
کامنتهای که در جواب دوستان دیگه داده بودن خوندم خیلی حالمو بهتر کرد بهشون تبریک میگم و برای خودم و همه
دوستانم این نگرش درک را از قران میخام استاد خودتون سنگ تمام گذاشتید و شاگردهای شما همه دیگه جا پای
شما گزاشتن و چقدر دارن همه رشد میکنن خدارو شکر بیشتر دوست دارم شکرگذاری که استاد میخان دوره
شروع کنن باشم تا در فرکانس خدا باشم و لذت ببرم از جهان مادی
ما اگر بخایم در مدار بالا باشیم باید ورودی را کنترل کنیم دیروز در جلسه ای بودم که البته نتیجه برای من خداور شکر به
لطف خدای خودم هم از نظر اعتماد به نفسم و همینطور بالا رفتن درکم از مهارت بالایی که خداوند منو اماده کرده تا به
این لول برسم شکر میکنم اینو میخام بگم وقتی رو خودمون کار میکنیم و در جمعی قرار میگیریم که همه دارن زور میزنن
ولی تو حالت خوبه در اون محیط انقدر ریلکسی که ادمها بهت شک میکنن این چشه ندیدن من دیروز این تجربه را
داشتم ملکی را فروختم که بخشی از ان برای من بود و همسر جان من در معرض افکار بدنه جامعه بودم و
میدیدم که ادمها ادعا دارن و جلوب چشمم یکی از ادعاهاشون بر اب شد شاید رد عرض یکی دوساعت من دیدم
که یک ادعا چیکار میکنه جهان سریع میاد یغت میکنه و تو هم چک و خوردی و صورتت قرمز شده و باید درسش را
بگیری و تکرا نکنی از دیروز که تو اون محیط بودم حدود فکر کنم سه ساعت شب خوابم نمیبرد اومدم یکم کامنت
خوندم و نوشتم ولی همینطور در رخت خواب بیدار بودم جالبه نمیشه بیای فرکانست را بالا ببری اصلا نمیشه من
اینو دیروز درکش کردم خیلی جالبه نمیتونی بیای در فرکانسی باشی که تو اون فرکانس ان لحظه نیستی اصلا
فاصله مدار هست نمیزاره بیای بخونی و بمونی زودی تغییر فرکانس بدی یکم زمان میبره و در خیلی از مواقع
در زندگیم دیدم که چه نتایجی به بار اورده که من نمیدونستم که خودم کردم اقا جان پس خیلی باید مراقبت کنم
از ذهنم محیطی که هستم ادم سریع میفهمه از احساسش میگه که چه جایی هستی باید اگاهانه آرام آرام بیای کار
کنی پله به پله فرکانست را بالا بیاری اینجوری نیست که بتونی بپری دست تو نیست من اینو درکش کردم و
انشالله بتونم در عمل ازش استفاده کنم به یاری خداوند
خدایا شکرت کمکم کن بیشتر یادت باشم شکرگذار نعمات بی انتهای تو باشم و زندگی بهشتی توحیدی را در این
جهان و سرای آخرت تجربه کنم خدایا شکرت
استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان و همه دوستانم دستان خداوند را به خدای مهربانم بزرگم میسپرم .
خدا نگهدارتون
به نام خدای معجزه ها
سلام استاد قشنگم و مریم زیبا
و سلام به همه همراهان این مکتب مقدس
خدایا هزاران بار شکرت.
استاد دوست داشتنی من الهی دورتون بگردم چقدر چقدر چقدر شما فوق العاده شدین. به والله فوق العاده. چقدر خوشکل و زیبا شدین چقدر جووون شدین چقدر پوستتون شفاف شده چقدر نور تو صورتتون نشسته. الله اکبر
مگه نکه گذر زمان آدم رو پیر میکنه شما دارین حتی همین چرخه رو هم ی جور دیگه رقم میزنین. خدایا هزاران بار شکرت.
وای استاد من عاشق این شمرده شمرده حرف زدنتون هستم همین لبخندای ملیح همین با نور خدا عجین شدن و حس سپاس گذاری فوق العاده ای که بهمون القا میکنین. استاد خوش به حالتون که اینقدر مدار فوق العاده ای دارین. و خدا شاهده لایق این همه عالی بودن هستین بهتون تبریک میگم.
خدایا هزاران بار شکرت.
امروز اینجا عشق ترین روز خداست. امروز خدا داره هر لحظه قدرتش رو به رخ میکشه. ی بارون مشتی داره میاد که هر قطره اش هزاران نشونه از قدرت و فراوانی نعمت خدا حرف میزنه. من از پنجره دفتر کارم به خیابون نگاه میکنم خدا میدونه چه زیبایی بی حدی توخیابون نقش بسته صدها ماشین پشت چراغ راهنما ی نسیم ریز که برگ های زرد پاییزی درختارو به رقص دراورده ی آسمون غرق تو ابر که حس میکنی دست دراز کنی دستت میرسه به آسمون و دونه های درشت و آروم باران رحمت الهی با این همه زیبایی میکس شده اصلا آدم دلش غنج میره خداوکیلی. کنار بخاری نشستم و فاصله من با گل های دفترم در حد 20 سانتی هست و صدای قطره های بارون که داره به ناودون میخوره و تق و تق میکنه هی داره میگه ساناز ببین قدرت خدارو ببین نعمت خدارو ببین رحمت و کرم خدارو ببین فضل و بخشش رو ببین بلده چجوره دلبری کنه ببین داره با روح و روانت چیکار میکنه و من ی لبخندی دارم که لذتش تا عمق وجودم هست و تک تک سلول های بدنم با تمام وجودشون میگن خدایا شکرت. نمیخوام از دوران زندگی قبل از عضویت سایت حرف بزنم هر چند که اون موقع هم انسان صالحی بودم ولی این زندگی جدید هست که حرف واسه گفتن داره.
به نظر من قبل از هر چیزی قبل از شروع هر مسیری قبل از استارت هر کاری قبل از قدم برداشتن برای هر چیزی باید بدونیم نقش من چیه نقش خدا چیه و نقش عوامل و انسان های دیگه چیه.
اول از همه اصلا باید روشن شه ما دنبال چی هستیم تو این مسیر. وقتی جواب این سوال دقیق و واضح مشخص شد اقدام کنیم برای قدم بعدی
گاها ما انسان ها چون هیچ شناخت دقیقی از هویت واقعی خودمون نداریم هزاران خواسته های پوچ و بی محتوا داریم هزاران مسیر روبرو خودمون تصور میکنیم هزاران اقدام رو همزمان استارت میزنیم هزاران عوامل رو دخیل میکنیم. در صورتی که ی ترازو دو کفه داره یکیش انسان که باید بندگی کنه یکیش هم خدا که باید خدایی کنه. اما ما انسان ها چون ذهن چموشی داریم و ذهن به شدت تشویش گر و شیطون همیشه پای هزاران عوامل وسطه و اغلب جای انسان و خدا رو جابجا میبینیم. گاها ما میشیم قدرت محض و تماما از عقل و منطق و قدرت ناچیز خودمون استفاده میکنیم ما میشیم همه کاره و خدارو شکر با مغز میخوریم زمین اونوقت کی بدهکاره؟قطعا خدا
کی مقصره؟ قطعا خدا
کی کوتاهی کرده؟قطعا خدا
کی خوبی نخواسته برای ما؟ قطعا خدا
ی عالمه خصوصیات و ویژگی انسانی میبندیم به خدا و می افتیم به جونش و دنبالش هستیم که به هر شکلی شده مقصرش کنیم. و همیشه هم جمله خیلی خیلی رایج که خدا برای همه میخواد و برای ما نمیخواد خدا خصومت شخصی داره با ما انگاری. اصلا همین خود من هزاران جا جون کندم که به هر شکلی شده تو کویر برهوتی که داشتم برنج بکارم وقتی هم که با هزاران تلاش نشد افتادم به جون خدا کی جز تو مقصره اخه؟
هر وقت که جامو با خدا عوض کردم و برای خودم خدایی کردم جهان منو به نقطه ای کشوند که خوار و خفیف تر از اون شرایط دیگه وجود نداشت اما به لطف الله و این سایت جایی که دیگه تشخیص دادم جایگاه من کجاست و جایگاه خدا کجاست فقط ی کاری از من خواسته میشد و منم به اندازه باورهام عمل میکردم و اونم اینکه جایگاه بندگی رو به جا بیارم و در هر جنبه ای فقط سهم خودمو انجام بدم و دیگه تو هیچ کاری دخالتی نکنم خدا میدونه و خودش دیگه هر دستی میفرسته هر راهی رو هموار میکنه هر عاملی رو به کار میگیره به من ربطی نداره هر کی سهم خودش فقط.
اون اوایل فکر میکردم داشته هام با ارزشن که هر لحظه بخوام بابت وجودشون شکر گزاری کنم اما کم کم که رفتم تو مسیر شناخت خدا دیدم من هیچ از دنیا ندارم هیچ مطلق اصلا نعمت و موهبت ی چیز دیگه بوده و اما ذهن محدود من فقط به مادیات میرفت.
هر صبح بدون هیچ منتی منو بیدار میکرد و بهم فرصت زندگی دوباره میداد. شاید هر روزم من ناشکر بودم اما اون خسته نمیشد از ناشکری من و این فرصت رو بهم میداد. من اصلا نمیدونستم بدون اکسیژن خفه میشم و او بدون هیچ چشمداشتی بی وقفه به ریه های من اکسیژن میرسوند. به رسم عادت شب ها چون همه جا تاریک بود از ی ساعتی به بعد دراز میکشیدم که مثلا خستگی فعالیت روزانه از بین بره اما اون منو بغل میکرد و چشامو میبست و ی چیزی به اسم خواب بهم میداد که تمام وجود من غرق آرامش میشدن. من گم شده بودم تو هیاهوی روزمرگی و پیله ای از مشکلات که خودم برای خودم تنیده بودم اما اون بی وقفه به سلول ها میگفت هر چیزی رو روال نیست شما موظفی ترمیم کنی تا سلامت کامل داشته باشه. ی عدسی فوق حرفه ای به اسم چشم بهم داده بود که نور رو ببینم چه شکلیه و تشخیص بدم بین زیبایی و زشتی رو اما من کجا بودم؟؟ الله الاعلم
طبیعت بی نهایت بکر بخشیده بود به من. درختی که بی نهایت نقش تو زندگی و زنده بودن من داشت رودخونه ای که فقط حرف از فراوانی برکت خدا حرف میزد. آسمون ابی لایت بالای سر که سقف محافظ باشه و زمینی که رشد بده هر بذری رو زیر پاهام.
آیا من اینقدرا عقل داشتم چنین نعمت هایی سفارش بدم؟تمام بزرگی عقل من به دوتا تیکه آهن میرسید که بشه ماشین و چندتا صفر تو حساب بانکیم که معنیش بشه پول و ثروت.
اصلا من کجا گفتم خدایا شکرت بابت تن سالم؟؟؟
دست سالم؟
پای سالم؟
والا اصلا یادم نمیاد بابت دندونام که این همه غذای خوب برام جویدن جایی شکر گزاری کرده باشم. اما اون حسابی کار خودشو بلد بود بدون هیچ چشمداشتی فقط میبخشید و حال میداد. حالا ی ذره هم من میزدم جاده خاکی سه متر زبون داشتم که خدایا میخواستی ندی مگه من سفارش دادم؟همون واکنش شیطان به خدا اما باز واکنشی داشت؟نه والا خودکار هر لحظه باز همون نعمت ها رو سر من ریخته میشد. هر جا روخوب حلاجی کنم والا فقط اون بود که سهم خودشو عالی انجام میداد منکه کلا برای تماشای جهان اومده بودم و تو ی عالم برهوت بودم برای خودم
الان بیام مدعی شم سپاس گذار بودم؟والا اگه گاهی
اتفاقا تا دلتون بخواد ناسپاس و مشرک
خدایا هزاران بار معذرت.
هزاران بار معذرت و هزاران بار توبه و معذرت
سلام به ساناز عزیز
چه کامنت زیبایی نوشتی و خیلی خوب درکتو از فایل بیان کردی. لذت بردم و تحسینت میکنم خودت و نگرشت و تمام نتایجت.
راستش اون جایی از فایل و استاد گفتن در مورد قران که خداوند میفرمایند زمین و هر انچه که لازم شماست را برایتان فراهم کردیم اما اما فقط اندکی از شما سپاسگذارید. اصلا یه لحظه دلم گرفت و یاد کامنت پاکیزه عزیز افتادم که نوشته بود دلم برای خدا سوخت.
میدونی دخترم کلاسه اوله یه روز داشت نق میزد منم تمام کارهای مدرسشو باهاش همکاری کردم و کاردستی و جلد و تزیین و و و…
بازم تو عالم بچه گی داشت نق میزد و انگار راضی نبود. گاهی بچه ها اینجوری میشن.
منم کارای شخصی ام مونده بود یهو از کوره در رفتم بهش گفتم من از صب همه کارایی که خواستی کردم و همه چی برات فراهم کردم چرا چرا.. باز راضی نیستی؟
این فایل منو یاد اون روز انداخت و اون حسی که من داشتم اون لحظه نسبت به دخترم توی وجودم یاداوری شد که ادم از ناراضیتی و ناسپاسی چه قدر عصبانی میشه.
دقیقا مثل رابطه ما با خداو
نده. ولی خداوند عصبانی نمیشه خیلی رحمت زیاده و بخشنده ست نسبت به ما انسان ها. ای کاش فراموش نکنیم.
ممنون از کامنت پر محتوای شما. که دوباره این مفاهیم در ذهنم مرور شد.
به نام خدای معجزه ها
سلام دوست عزیزم
من ازتون سپاس گذارم که کامنت منو خوندنین و با انگشتای نازتون برام کامنت نوشتین.
خدا شریک لحظه هات عزیزم
انصافا این قسمت که اندکی از ما سپاس گذاریم رو خدایی خدا خوب اومده و واقعا اینجا ادم قشنگ میفهمه چه ناشکری میکرده تا الان
و واقعا ادم دلش برای خدا میسوزه. من برای اینکه بخوام ادای دین کرده باشم گاها میگم خدایا من انصافا قلبا دختر شکرگزاری هستم حتی اون زمان ها که فراموش میکنم و در ی وادی دیگه هستم باز شکرگزارتم اما اینا فقط ی بازی هست من واسه خودم راه انداختم. شکرگزار واقعی اونی هستش که عمل گرانه پیش بره. چند روز پیش داشتم به ماشینم نگاه میکردم و میگفتم این هدیه خداست ایا واقعا دارم سپاس گذاری میکنم ؟اینقدر کثیف ؟کجاش تشکره آخه.
به همین داشته های جلو چشم خودمون که نگاه کنیم ناشکری بیداد میکنه چه برسه به نعمت های همیشگی و فراوانی خدا.
ایشالا خداوند به همه زنده هاش درک سپاس گذاری از این همه موهبت و فراوانی رو بده به ما هم این درک مقدس رو ببخشه. الهی آمین.
دختر نازتو ببوس از طرف من
اینم خودش نعمت خداست و وظیفه ماست برای وجودشون عمل گرانه شکرگزاری کنیم.
شبت پر از لحظه های خداگونه
سلام ساناز عزیزم خیلی خوشحال شدم برام نوشتی.مدتی هست کامنت های بینظیرت ذو میخونم و متوجه شدم در زمینه فروش فعالیت دارید الگوی عالی هستی برای من.
اگاهانه توی سایت دنبال بچه هایی ام که فروش عالی و درامد عالی خلق کردن.
تو هم همیشه ذکر و خیرت هست بینِ منو همسرم. دمت گرم.
ما هم 10 ماهه حدودا یک کسب و کار راه انداختیم با اموزش های استاد و قبلش من یکی جرات نداشتم. با همین اموزش ها داریم ادامه میدیم.
و الان میدونم تنها عامل فروشِ مغازه باورهای خودمه. فقط و فقط.
میبینم اون کاری که توی مغازه به چشم و فکر من زیباست چه زود مشتری میبره.
میدونی گاهی میرم سراغ ثروت یک بعد یه مدت میرم سراغ فایل های توحیدی. باز یه مدت میگذره میرم سراغ
دوره لیاقت. یه مدتم قران خوندن.
الان ولی میگم فقط تعهد و تعهد و بودن تو سایت چون خدا از درون من بهتر با خبره و خودش توی سایت منو هدایت میکنه چی بخونم. قبلا توی بحث روابط متعهدانه کار کردم با همین کامنت ها. و دیدم که خداوند چه جوری هدایتم کرد به اونچه که نیازم بود.
و چه قدر اروم شدم و چه قدر اون رابطه عالی شد.
یعنی به طور ناخداگاه یه مطلبی میخوندم یا فایلی گوش میدادم و بهش فکر میکردم، بعدها فهمیدم همش جریان هدایت بوده.
دوست خوبم
شما به عنوان یه خانم با درامد عالی که خودت خلقش کردی
نظرت همینه؟؟
یا باید ثروت یک رو ببلعم. دیشب توی عقل کل خوندم کامنتت رو که به دوست عزیزی گفتید فقط عزت نفس رو قورت بده و قلبم الان بهم گفت الان سوالی که مدت هاست دارم رو ازتون بپرسم. و میدونم شما هم توی حوزه مالی و هم روابط نتیجه توی دستته.
یک جمله از شما خوندم در کامنتی که نوشته بودید کسانی که من ازشون خرید میکردم حالا دارن از من خرید میکنن. واقعا خیلی تو گوشم زنگ زد که تعهد و قانون چه میکنه با آدم.
بازم متشکرم که برام نوشتی دوست خوبم. موفق و خوشبخت باشی
به نام خدای معجزه ها
دوسی قشنگم سلام
شبت بخیر و نیکی باشه
اوه تشکر ویژه که برام نوشتی و ازم نظر خواستی. این یعنی خدا بهم ماموریت داده دمش گرم واقعا. ی وقتایی که کاری ندارم برای انجام دادن انصافا دلم میگیره میگم خدا کاراشو داده به بنده های خوبش و منو بنده خوب حساب نکرده
الان کلی خوشحال شدم که بهم کار سپرده
قشنگ دوست داشتنی اولا بهت تبریک میگم که کار خودتو راه اندازی کردی با این استارت ثابت کردی ده هیچ از نصف مردم که چه عرض کنم از 80 درصد جامعه جهانی جلویی. بعدشم اگه اگه اگه اشتباه نکنم و امیدوارم مرتکب گناه نشم این جمله رو از استاد شنیدم که ثروتمند ترین شغل جهان فروش هست. خدایا کمکم کن اشتباه نکنم و به استاد حرف ناشایست نچسبونم.
پس شما در وهله اول ثروتمندترین شغل رو انتخاب کردی. دوما پله اول برای موفقیت در فروش علاقه هست به نظر من وقتی به این شغل علاقه داشته باشی از در و دیوار بهت ایده میاد چجوری چیدمان کنی چجوری درصد سود ببندی چجوری با مشتری هات رفتارکنی اصلا چه کلماتی به کار ببری که مشتری ازت خرید بزنه و جنست فروش بره. بعدش تک تک افردای که میان سمت کسب و کار تو همشونو به چشم خدا ببین من هر مشتری که میاد رو خطم میگم این خداست پس محترمانه باهاش حرف میزنم اگه مشورت میخوان صادقانه با جان و دل بهشون مشورت میدم و همیشه میگم فرضا من خود مشتری ام ایا من اگه مشتری باشم این جنس رو با این کیفیت با این شرایط میخرم؟وقتی خودمو جای مشتری میزارم باعث میشه همیشه و همیشه جنس با کیفیت دست مشتری بدم. به ازای هر مشتری و سود فروش بارها سپاس گذاری میکنم. میگم خدا تو خودت به من شغل دادی خودت جنس دادی خودت مشتری اوردی خودت سود دادی پس خودتم هدایت کن تو چه زمینه ای این پول رو هزینه کنم. دفتر کارمو همیشه تمیز نگه میدارم میگم این هدیه خداست برای کسب درامد من. پس مقدسه. برای مشتری هام چون شرایطش دارم چایی و شربت و نسکافه درست میکنم. (شاید نوع فروش شما فرق کنه و شرایط این کار نباشه)
جنس با کیفیت با سود معقول میفروشم و همیشه هم صادقانه معامله میکنم.
اینا سهم من هست دیگه مشتری اوردن و درامد دادن سهم خداست به من ربط نداره. شما هم دیگه خودت بسطش بده به شغلت و انجام بده چون این کارها باعث میشه حالت خوب شه و سهمتو اجرا کنی تا بمونه سهم خدا.
در مورد دوره و فایل رایگان و سایت اینو بگم که من خودم تازه جلسه 13 دوره ثروت 1 هستم البته من کلا عجله ای پیش نمیرم و اینقدر ی فایل رو گوش میدم که بتونم تک تکشو اجرا کنم.
پس نمیتونم نظری بدم در این باره اما هزاران کامنت خوندم که گفتن دوره ثروت رو قورت دادیم و انقلاب شده در نتایج مالی مون. و هزاران جا استاد میگه اگه میخواین درامد عالی بنیادی داشته باشین دوره ثروت رو قورت بدین که دیگه ما منبعی موثق تر از کلام استاد نداریم.
ولی استاد خودش ایه قرانی میاره که هر جا تلاشت پخش باشه نتایج خوبی به دست نمیاد. شما اگه صرفا دنبال نتایج مالی هستی پس باید دوره ثروت رو قورت بدی اگه بتونی با 12 قدم میکس کنی که میشه ی ترکیب سمی برنده.
و تو بخش دانلودها بخش فایل های ثروت ساز
شرایط هر کدومو داشتی قورتش بده
و اینو هم بهت قول میدم شما حتی سه روز هم تمرکزی رو ی مبحثی کار کنی نتایج از در و دیوار میاد بهت قول میدم دیگه چه برسه سه ماه تعهدی کار کنی.
ایشالا بیای و از نتایج عالی مالی برامون طومار بنویسی.
خدا شریک لحظه هات گل قشنگم
سلام ساناز عزیزم ممنون از وقت ارزشمندت که برام گذاشتی و نوشتی.
باورها و عملکرد هایی که در برخورد با مشتری گفتید خیلی برام خوب بود. به خصوص بحث توحیدی اش که همه رو خدا میبینید. انگار خداوند ازت خرید میکنه این خیلی باوره قشنگیه و در حرف نیس بلکه که در عمل باید این طور تلقی بشه. و در درون ما نهادینه بشه من خیلی راحت یادم میره و شرک میاد. البته تازگی ها که فعایلتم تو سایت بیشتر شده خیلی زود خودم مچ ذهنم رو میگیرم و متوجه می شم و از خدا طلب ببخشش میکنم.
و میدونم این مسیر و تکامله و اگه روزی بشه که همه چیز و همه کس و خود خدا بدونیم
به طور ناخداگاه به طور ناخداگاه یعنی باور توحیدی رزاقیت ساخته شده و درونی شده و اون باور کار میکنه و نتیجه میاد. بازم ازت متشکرم دوست خوبم
بارها کامنتت رو میخونم و بهش فک میکنم.
موفق و خوشبخت باشی.
سلام ساناز عزیزم
دخترزیبا
الگویی که هربار باخدامیخوام راجع به اومدن ثروت به زندگیم حرف بزنم مثاله تو رو میزنم ومیگم خدایا منم میخوام مثله ساناز عزیز باورم نسبت به اینکه پول دراوردن راحته بشه
خیلی کامنتای زیبایی مینویسی ممنونم ازت
حدود دوسال قبل که تازه باقوانین اشناشده بودم ازطریق یه عزیزی تو ایتا
وارد نتورک مارکتینگ شدم اونم در زمینه محصولات پوست ومو شرکتی با صدسال سابقه ومحصولاتی بینظیر باقیمت مناسب و کیفیت بالا
یه فضای عالی همه مثبت پرانرژی شاداب وهمه عاشق قانون واستادعرشیانفر والبته استاد عباسمنش عزیز
از اونجایی که یه تایم ازاد داشتم تا جواب مصاحبه وکارم بیاد
حسابی رفتم تو برنامه ها واموزشهای این شرکت وسعی کردم چیزای جدیدو یادبگیرم
بعد دقیق یادم نیست ازطریق یه کتاب که بهمون معرفی کردن یا یکی از سمیناراشون یادگرفتم که کارفروش به معنای فروش مرسوم ودادوستد تنها نیست
بلکه تو هرشغلی اون فرد داره یه چیزی رو میفروشه ودر مقابلش پول دریافت میکنه
مثلا یه پزشک یه مهندس یه وکیل دارن علم و مهارتشون در اون زمینه رو میفروشن
یه معلم داره تجربه واموخته هاشو میفروشه
حتی یه کارگر ساده داره زمان واون تجربش رو میفروشه
خلاصه نتیجش این بود که همه ما به نوعی فروشنده ایم
وباید یادبگیریم مهارت فروش رو
حالا طبق نوشته شما که گفتی فروش یکی از شغلهای ثروت آفرین دنیاست
باید بگم همون که استاد میگن درسته
اگه این حرف شما درست باشه واگه همممون نوعی فروشنده ایم
پس
میشه سخن استاد که:
تمام مشاغل دنیا پتانسیل خلق ثروت رو به یه اندازه دارن
درپناه الله مهربان همیشه سالم وشاد وسربلندباشی.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
به نام خدای معجزه ها
سلام سعیده عزیز
شبت بخیر
گل دختر بی نهایت ازت سپاس گذارم که برام نوشتی و کامنت منو خوندی. ممنون ازت که برام وقت گذاشتی و خدارو شکر مسیری که رفتم تونستم نشانه ای باشم برای شما دوستان.
دقیق یادم نیست چقدر وقت پیش بود زمانی که کتاب رویاها رویا نیستن رو خوندم با جان و دل با خدا عهد بستم که اندازه سر سوزنی پیشرفت کردم و نتیجه گرفتم بیام سایت بنویسم تا بدهیمو پرداخت کنم اما انصافا ی جاهایی دیگه خدا تصاعدی پاداش میده و اینقدر هی سقف خواسته های تو بیشتر و بیشتر میشه و اصلا یادت میره ی روزی از خدا پول ی صبحونه ساده رو میخواستی. ی جایی دیگه میچسبی به خدا میگی من خونه سه خواب میخوام همین شخصی که ی روز میگفت خدایا بهم پول بده تا بتونم سه جفت جوراب بخرم.
و اینقدر خدا با سرعت و بی نهایت بهت میبخشه که فکر میکنی این اتفاقا بدیهی هستش و اگه جز این باشه ی جای کار میلنگه.
این روزها میگم خدایا هزاران بار شکرت بابت این همه نعمت بی نهایت اما فقط بهم بگو در چه مسیری هزینه بشه.
و این نعمت و فراوانی جهان هستی رو برای تک تک بچه های سایت که خواهانش هستن بی وقفه آرزومندم.
دختر زیبا به زودی میای از نتایج فوق العاده ات برامون خط ها مینویسی. شریک شادی هاتم گل دختر
با سلام و تشکر از استاد عزیز
اولین باره که دارم پیام ارسال میکنم،خدارو شکر میکنم که با شما وسایت آشنا شدم، این فایل به شدت برای من عالی و تاثیر گزار بود و چراغ های زیادی در ذهن من باز کرد اونجا که در مورد شکرگزاری و نتایج آن و تاثیر آن در جلوگیری از انحراف انسان گفتید، من این جمله که همه نزد خدا یکی هستند مگر آنهایی که تقوای بیشتری دارند،را بارها خوانده و شنیده بودم ولی اینکه تقوا همان کنترل ذهنه،هزار سوال را برای من حل کرد
باز هم ممنونم و سپاسگزار خدا هستم که دوره ها و آموزش های شما رابطه ی من با خدا را خیلی نزدیک و صمیمی کرد و خدا را در تمام لحظات زندگیم حس میکنم
سلام
سوره اعراف، مفهوم “هدایت” یا “گمراهی
روابط انسانی زمانی به بلوغ و عمق میرسند که صبر، درک متقابل و احترام به جایگاه طرف مقابل در اولویت قرار گیرند. اگر کسی به تعهدی که انتظار داریم عمل نکند، این الزاماً به معنای بیاحترامی یا بیتوجهی نیست. شاید دلایلی وجود داشته باشد که ما از آن آگاه نیستیم. به جای اینکه سریع قضاوت کنیم یا ناراحتی خود را ابراز کنیم، باید به او فرصت دهیم تا توضیح دهد.
الگوی الهی: رفتار خداوند با شیطان
خداوند، با اینکه از نیت شیطان کاملاً آگاه بود، به او اجازه داد که دلیل نافرمانیاش را بیان کند. این رفتار خداوند به ما نشان میدهد که حتی در مواجهه با اشتباهات آشکار، شنیدن طرف مقابل میتواند پایهای برای عدالت، آرامش و حتی درسآموزی باشد. خداوند میتوانست بدون هیچ گفتوگویی شیطان را از درگاه خود براند، اما به او فرصت داد تا حرفش را بزند.
این رفتار یک الگو برای ماست:
حتی وقتی یقین داریم کسی اشتباه کرده است، باید به او اجازه دهیم توضیح دهد. این کار نه از سر تأیید اشتباه، بلکه برای نشان دادن عدالت، احترام و ایجاد فرصتی برای رشد متقابل است.
چگونه از این الگو در زندگی استفاده کنیم؟
1. پرسیدن به جای قضاوت:
اگر کسی به تعهدش عمل نکرد، به جای پیشداوری، با احترام بپرسید:
«چه اتفاقی افتاد که نتوانستی بیایی؟»
این پرسش به جای ایجاد تنش، فضای گفتگو را باز میکند و به ما کمک میکند دلیل واقعی رفتار طرف مقابل را بشنویم.
2. مدیریت احساسات به شیوهای محترمانه:
اگر رفتاری شما را ناراحت کرد، به جای خشمگین شدن یا حمله، احساس خود را به شکل آرام و روشن بیان کنید:
«وقتی نیامدی، کمی ناراحت شدم چون منتظرت بودم. دوست دارم بدونم چرا نتوانستی بیایی.»
این روش هم احساس شما را منتقل میکند و هم به طرف مقابل فرصت میدهد تا دلیلش را توضیح دهد.
3. دوری از شخصیسازی:
همه رفتارها الزاماً به ما مرتبط نیستند. گاهی مشکلات یا محدودیتهای فردی باعث میشود کسی نتواند به تعهداتش عمل کند. وقتی این واقعیت را بپذیریم، کمتر از رفتار دیگران ناراحت میشویم و به جای سرزنش، به دنبال فهم و کمک خواهیم بود.
درسهای الگوی شیطان
خداوند میدانست که شیطان تصمیم به سرکشی گرفته است، اما به جای رد کردن سریع او، با صبر اجازه داد دلایلش را بیان کند. خداوند حتی خواسته شیطان را برآورده کرد که درخواست کرد اجازه بدهد تا بندگانش را گمراه کند تا از سپاسگزاری غافل شوند
این صبر نشان میدهد که گوش دادن، حتی به افرادی که با ما اختلاف دارند، میتواند به آرامش و عدالت کمک کند.
در زندگی روزمره، وقتی به دیگران اجازه میدهیم حرف بزنند:
ممکن است دلایل واقعی را کشف کنیم.
فضایی برای حل مسئله ایجاد میشود.
روابط ما به جای تنش، به عمق و درک متقابل میرسند.
پرسش کلیدی:
پیش از قضاوت، از خود بپرسیم:
آیا همه حقایق را میدانم؟
آیا رفتار او واقعاً به من مرتبط است؟
چگونه میتوانم بدون پیشداوری، ارتباطی بهتر برقرار کنم؟
رفتار خداوند با شیطان به ما نشان میدهد که صبر، فرصت دادن و شنیدن، پایههای عدالت و آرامش در روابط انسانی است. اگر این اصول را در زندگی روزمره خود اجرا کنیم، روابط عمیقتر، محترمانهتر و پایدارتری خواهیم داشت.
پرسشهای کلیدی شما نیز ابزار مهمی برای بازنگری در رفتارها و ارتباطات هستند. با اجرای این رویکرد، میتوانیم الگویی برای دیگران در مدیریت بهتر روابط انسانی باشیم.
مثال
اپرا وینفری نمونهای الهامبخش از فردی است که بدون پیشداوری توانست ارتباطی بهتر برقرار کند و نتایج شگفتانگیزی رقم بزند. اپرا در برنامههای تلویزیونی خود میزبان افرادی با داستانهای بسیار متفاوت، از مجرمان گرفته تا قربانیان، بود. او به جای قضاوت سریع، با صبر و دقت به حرفهای آنها گوش میداد و با درک متقابل به ایجاد تغییرات مثبت در زندگی آنها کمک میکرد. این رفتار نهتنها باعث محبوبیت او شد، بلکه فضای گفتگو و درک عمیق را برای میلیونها نفر در سراسر جهان فراهم کرد.
اپرا در یکی از برنامههایش با یک مجرم محکوم به قتل گفتگو کرد. به جای اینکه او را به خاطر اعمالش محکوم کند، پرسید:
«چه چیزی باعث شد این تصمیم را بگیری؟»
این سؤال نهتنها به شناخت عوامل روانی و اجتماعی مؤثر بر رفتار آن فرد کمک کرد، بلکه فرصت بازسازی و آگاهی برای او و بینندگان فراهم شد.
اپرا هنگام شنیدن داستانهای تلخ، احساسات خود را با همدلی و آرامش بیان میکرد. او میگفت:
«حرفهایت مرا ناراحت کرد، اما میخواهم بیشتر بفهمم چرا این اتفاق افتاد.»
این رویکرد باعث شد افراد احساس امنیت کرده و آزادانه صحبت کنند.
اپرا رفتارهای منفی مهمانانش را حملهای شخصی به خود تلقی نمیکرد. او با تمرکز بر داستان زندگی آنها، فضایی ایجاد میکرد که به یادگیری، تغییر و رشد منجر میشد.
آیه 125 سوره نحل:
> “ٱدْعُ إِلَىٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِٱلْحِکْمَهِ وَٱلْمَوْعِظَهِ ٱلْحَسَنَهِ ۖ وَجَـٰدِلْهُم بِٱلَّتِى هِىَ أَحْسَنُ ۚ”
“با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنها به بهترین شیوه گفتگو کن.”
این آیه تأکید میکند که دعوت به هدایت یا اصلاح باید با حکمت، آرامش و روشهای دلپذیر انجام شود. حتی هنگام اختلافنظر، گفتگوی سازنده و احترام به دیدگاههای دیگران اهمیت دارد.
مولوی:
“بشنو از نی چون حکایت میکند
از جداییها شکایت میکند”
این بیت نشان میدهد که گوشدادن به دیگران، حتی اگر با شکایت و نارضایتی همراه باشد، میتواند دریچهای به درک عمیقتر از دردها و نیازهای آنها باشد. همانگونه که نی از جدایی حکایت میکند، انسانها نیز برای تسکین دردهای خود نیاز به شنیده شدن دارند.
این اصول در زندگی روزمره میتوانند به ما کمک کنند تا در روابط انسانی عمیقتر، عادلانهتر و سازندهتر عمل کنیم.
مثال
مهاتما گاندی یکی از برجستهترین الگوها برای عدم پیشداوری و ایجاد ارتباط مؤثر است. او در مبارزاتش برای آزادی هند از استعمار بریتانیا، به جای دشمنی با سربازان یا مقامات بریتانیایی، با آنها به گفتوگو مینشست.
گاندی معتقد بود که تغییرات پایدار تنها از طریق درک متقابل و پذیرش جایگاه طرف مقابل ایجاد میشود. او با صبر و بدون پیشداوری حتی با کسانی که به او ظلم کرده بودند، رفتار میکرد و همین باعث شد که افراد بسیاری از جمله مخالفانش به او احترام بگذارند و به تدریج دیدگاههای خود را تغییر دهند.
گاندی از مقامات بریتانیایی میپرسید:
«چگونه میتوانیم جامعهای عادلانهتر برای همه بسازیم؟»
این نوع پرسشها باعث شد تا فضایی برای همفکری به وجود بیاید، نه تنش.
زمانی که سربازان بریتانیایی معترضان را سرکوب میکردند، گاندی هیچگاه به خشونت متوسل نشد یا خشم خود را آشکار نکرد. او به طرف مقابل فرصت میداد تا توضیح دهد و به شیوهای آرام احساسات خود را بیان میکرد.
گاندی رفتار مقامات بریتانیا را به کینه شخصی تعبیر نمیکرد. او سیستم استعمار را مشکل اصلی میدانست، نه افرادی که در آن کار میکردند، و تلاش میکرد تا با اصلاح سیستم، جامعه را تغییر دهد.
آیه 125 سوره نحل:
> “ادْعُ إِلَىٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَالْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ ۖ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ ۚ”
“با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به شیوهای که نیکوتر است مجادله کن.”
این آیه به اهمیت گفتوگوی محترمانه و استفاده از حکمت و آرامش در تعاملات انسانی اشاره دارد. رفتار گاندی نمونهای عملی از این دستور الهی بود، جایی که حتی در مواجهه با ظلم، بر گفتوگوی محترمانه تأکید داشت.
مولانا:
“آنچ از دوست میرسد نیکوست / گرچه زهر است در شکر پیوست”
این بیت به این معناست که حتی سختیهایی که از سوی دیگران میرسد، میتواند درسی ارزشمند باشد. گاندی با این نگرش، ظلم و سختیهای دوران مبارزه را فرصتی برای یادگیری و رشد میدانست و از آن برای اصلاح جامعه استفاده میکرد.
این مثال و آموزهها نشان میدهند که رفتار همراه با صبر، درک متقابل و دوری از پیشداوری، میتواند نتایج خارقالعادهای به همراه داشته باشد و پایهگذار تغییرات بزرگی در روابط انسانی و اجتماعی باشد.
مثال
یک مثال برجسته از هنرمندان سوپر استار که با احترام و بدون پیشداوری ارتباطات مؤثری برقرار کردند و نتایج عالی به دست آوردند، آریانا گرانده است. او به عنوان یک خواننده و هنرمند مشهور، همیشه در مصاحبهها و تعاملات خود نشان داده که به جای قضاوت یا بهکار بردن پیشداوری، به دیگران فرصت میدهد تا خود را بیان کنند. برای مثال، وقتی در مورد حوادث یا مشکلات اجتماعی صحبت میکند، او به وضوح از تلاش برای درک نقطهنظر دیگران سخن میگوید و همواره در تلاش است که با احترام و توجه به نیازهای اجتماعی، از تمامی افراد حمایت کند. او بهویژه در مواقع حساس، مانند حادثه بمبگذاری منچستر، با صداقت و شجاعت به صحبت با طرفدارانش پرداخته و نشان داد که چگونه میتوان از طریق گوش دادن و حمایت از یکدیگر، آرامش و امید را در جامعه برقرار کرد.
“وَقُل رَّبُّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِینَاوَ أَخْطَأْنَا ۚ رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِنَا ۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَهَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحُمْنَا ۚ أَنتَ مَوْلَانَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ” (سوره بقره، آیه 286)
“و بگو: پروردگارا! اگر ما فراموش کردیم یا اشتباه کردیم، ما را مؤاخذه مکن! پروردگارا! بر دوش ما بار سنگینی نگذار همانطور که بر دوش کسانی که پیش از ما بودند نهادی. پروردگارا! و آنچه را که طاقت بر آن نداریم بر دوش ما نگذار. ما را ببخش، و از ما درگذر و به ما رحم کن. تو سرپرست ما هستی پس بر کافران پیروزمان گردان.”
این آیه از قرآن، بر اهمیت بخشش و درک اشتباهات تأکید دارد. همانطور که در رفتار خداوند با شیطان مشاهده میکنیم، خداوند نه تنها به شیطان فرصت سخن گفتن داد، بلکه اجازه داد تا اشتباهاتش برای رشد و درک متقابل به گفتمان تبدیل شود. این آیه به ما یادآوری میکند که باید از کسانی که در موقعیتهای دشوار قرار دارند، با درک و صبر برخورد کنیم و به آنها فرصتی برای توضیح و بهبود بدهیم.
“چو خواهی که دلها به تو گرمی کند،
بیاندیش که آیا دل تو گرم است؟”
این بیت از حافظ نشان میدهد که برای ایجاد ارتباطهای مؤثر و محترمانه، باید از خود آغاز کنیم. اگر میخواهیم دیگران با ما صادقانه و محترمانه رفتار کنند، باید خود نیز در برخورد با آنها به همان شیوه عمل کنیم. این بیت به ما میفهماند که گوش دادن به دیگران و نداشتن پیشداوری، اولین گام در ایجاد ارتباطی مثبت است.
این آیه و بیت شعر به خوبی رفتار خداوند با شیطان و رویکرد هنرمندانی مانند آریانا گرانده را در مدیریت روابط انسانی شرح میدهند. با پرهیز از قضاوت زودهنگام و دادن فرصت برای توضیح، میتوانیم روابطی عمیقتر و با درک متقابل بسازیم.
مثال
یکی از نمونههای برجسته در دنیای موسیقی که بهخوبی این الگو را در زندگی خود پیاده کرده، اد شیران است. اد شیران، خواننده و ترانهسرا معروف انگلیسی، در بسیاری از مصاحبههایش به تجربیاتش در زمینه روابط انسانی و تلاش برای درک متقابل اشاره کرده است. در یکی از گفتگوهایش، او توضیح داده که چگونه در مسیر حرفهایاش، همیشه سعی کرده تا با اطرافیانش به گونهای ارتباط برقرار کند که به جای قضاوت سریع، فضایی برای گوش دادن و درک ایجاد کند.
در یکی از رویدادها، اد شیران با همکار خود که در ابتدا به دلیل تفاوتهای فنی در نظرات موسیقیاییشان دچار تنش شده بودند، تصمیم گرفت به جای قضاوت و پیشداوری، از او بپرسد که چرا چنین نظری دارد و چه چیزی پشت آن است. این گفتگو نه تنها باعث بهبود روابط کاری آنها شد، بلکه نتایج بسیار خوبی در تولید آثار جدید داشت، چرا که هر دو طرف توانستند نظرات یکدیگر را بشنوند و به توافقی عالی برسند.
آیه 109 سوره آل عمران به درک متقابل و فرصت دادن به دیگران برای توضیح دیدگاههایشان اشاره دارد:
“قُلْ إِنْ کَانَتْ لَکُمْ دَرَجَاتٌ مِّنَ اللَّـهِ وَرَحْمَهٌ وَرَحْمَهٌ فَمُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَنْ تَبَعَکُمْ مّنَ الْمُؤْمِنِینَ”
این آیه به ما میآموزد که باید به طرف مقابل فرصت داده شود تا دیدگاههای خود را توضیح دهد و اگر ایمان و درک متقابل را در روابط انسانی بپذیریم، نتیجهای بهتر خواهیم گرفت.
در این آیه، خداوند به مؤمنان توصیه میکند که در روابط خود با دیگران به دنبال درک و اعتماد متقابل باشند و از قضاوت زودهنگام پرهیز کنند. این پیام با الگوی رفتار خداوند با شیطان نیز همراستا است که به ما میآموزد در مواجهه با دیگران، حتی کسانی که به نظر اشتباه میکنند، باید فرصتی برای توضیح دادن به آنها بدهیم.
حافظ در یکی از اشعارش میگوید:
“هر که دلی در پی وفا میکشد، بر سر زبان اینگونه فریاد میزند که بیصبرانه منتظر نیکوکارانم.”
این بیت نشان میدهد که در روابط انسانی، کسانی که به دنبال وفاداری و درک متقابل هستند، باید صبور باشند و منتظر رفتارهای نیکو از دیگران بمانند. درک و صبر در روابط میتواند موجب ایجاد فضایی صمیمی و مؤثرتر برای ارتباطات شود.
نتیجهگیری:
همانطور که در مثال اد شیران و آیه قرآن دیدیم، اعمال صبر، فرصت دادن و شنیدن به جای قضاوت، میتواند به روابطی مؤثرتر و پایدارتر منجر شود. این اصول به ما کمک میکند تا روابط انسانی عمیقتر و محترمانهتری برقرار کنیم که نه تنها موجب رشد فردی بلکه به تحکیم و تقویت همکاریها و دوستیها در زندگی میانجامد.
مثال
یکی از پزشکان برجسته که الگویی از درک و ارتباط بدون قضاوت را نشان داده، دکتر پائولو ماتارولا است. او جراح مغز و اعصاب معروف در ایتالیا و یکی از متخصصان برجسته در زمینه جراحی مغز و نخاع است. دکتر ماتارولا در بسیاری از مقالات و سخنرانیهای خود به اهمیت ارتباط صادقانه با بیماران و شنیدن دیدگاههای آنها قبل از انجام هر درمان اشاره کرده است.
یکی از مثالهای برجسته این است که او زمانی با یک بیمار دچار اختلاف شدیدی در مورد روش درمان مواجه شد. در ابتدا، بیمار نگران بود که روش پیشنهادی دکتر برای جراحی با خطرات زیادی همراه باشد. به جای قضاوت و فرض اینکه بیمار از روی ترس یا بیاطلاعی چنین نگرانیهایی را ابراز میکند، دکتر ماتارولا به بیمار فرصت داد تا نگرانیهایش را بهطور کامل بیان کند.
پس از شنیدن دقیق نگرانیهای بیمار، او توضیحاتی علمی و منطقی ارائه کرد و از بیمار خواست که با اعتماد به تخصص او درمان را ادامه دهد. این رویکرد باعث شد بیمار احساس درک و احترام کند و در نهایت جراحی با موفقیت انجام شد. این تجربه نشان میدهد که وقتی پزشکان با درک متقابل و بدون پیشداوری به بیماران خود گوش میدهند، میتوانند نتایج بهتری کسب کنند و ارتباطی مثبتتر برقرار کنند.
آیه 32 سوره المائده به درک متقابل و اهمیت شنیدن و فرصت دادن به طرف مقابل اشاره دارد:
“وَ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا”
“و هر کس نفسی را به ناحق بکشد، گویا همه مردم را کشته است. و هر کس نفسی را زنده کند، گویا همه مردم را زنده کرده است.”
این آیه به اهمیت احترام به زندگی و کرامت انسانی اشاره دارد و به ما میآموزد که باید با درک و احترام به دیدگاههای دیگران، تصمیمات صحیح بگیریم. در رابطه با مثال، این آیه نشان میدهد که وقتی به نگرانیهای دیگران گوش میدهیم و فرصت میدهیم تا دلایل خود را بیان کنند، نه تنها به آنها احترام میگذاریم بلکه ممکن است باعث نجات یا بهبود وضعیت آنها شویم.
حافظ در یکی از اشعار خود میگوید:
“گر تو را عهدی به وفا بستهای، جز به وفا مکن طلب”
این بیت از حافظ به ما میآموزد که در روابط انسانی، باید صادقانه و با احترام به تعهدات خود عمل کنیم. اگر کسی در رفتار خود دچار اشتباه یا کمتوجهی شده است، بهتر است به جای قضاوت، از او بخواهیم تا توضیح دهد و در این مسیر از صداقت و وفای به عهد بهره ببریم. به این ترتیب، میتوانیم روابطی پایدارتر و انسانیتر بسازیم.
نتیجهگیری:
همانطور که در مثال دکتر پائولو ماتارولا و آیه قرآن دیدیم، صبر، فرصت دادن و شنیدن، ابزارهایی برای برقراری ارتباط مؤثر و انسانی است. این رفتارها نه تنها به ما کمک میکنند که درک عمیقتری از طرف مقابل داشته باشیم، بلکه به ایجاد فضایی برای رشد و احترام متقابل در روابط منجر میشوند. اجرای این اصول در زندگی روزمره میتواند به نتایج بسیار مثبتی در زندگی حرفهای و شخصی منجر شود.
مثال
سرهنگ کریس هادفیلد، فضانورد کانادایی
کریس هادفیلد، یکی از موفقترین فضانوردان و درجهداران نظامی، به رفتار صبورانه و محترمانهاش معروف است. او در طی مأموریت خود در ایستگاه فضایی بینالمللی، با تیمی متشکل از افراد با ملیتها و فرهنگهای مختلف کار کرد. در یکی از موارد، یکی از اعضای تیم وظیفهای را اشتباه انجام داد که میتوانست مأموریت را به خطر بیندازد. به جای سرزنش یا واکنش سریع، هادفیلد جلسهای ترتیب داد تا همه افراد نظرات خود را بیان کنند و راهحلی پیدا شد. این رفتار باعث شد روابط تیم تقویت شود و مأموریت به موفقیت برسد.
«وَإِذَا حَکَمْتُم بَیْنَ النَّاسِ أَن تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ»
(سوره نساء، آیه 58)
و هنگامی که میان مردم داوری میکنید، به عدالت داوری کنید.
این آیه تأکید میکند که حتی در قضاوتهای میان مردم، باید با انصاف و عدالت رفتار کرد. اگر قضاوتی عجولانه و بدون بررسی همه جوانب صورت گیرد، ممکن است بیعدالتی رخ دهد. این آموزه الهی به ما یاد میدهد که پیش از هرگونه نتیجهگیری، دلایل و توضیحات طرفین را بشنویم.
حافظ:
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
حافظ در این بیت به مفهوم درک متقابل اشاره میکند. او به حالتی از خویشتنداری و صبر اشاره دارد که ظاهرش خاموشی است، اما درونش غوغای احساسات و تفکر است. این بیت به ما یادآوری میکند که گاهی ظاهر افراد نشاندهنده آنچه در درونشان میگذرد، نیست. بنابراین، لازم است پیش از قضاوت، به سخنان و احساسات دیگران گوش دهیم.
کریس هادفیلد با صبر و احترام، مانند آیه قرآن، به عدالت رفتار کرد و اجازه داد همه نظرات خود را بیان کنند. رفتار او مانند بیت حافظ، نشاندهنده درکی عمیق از احساسات و افکار دیگران بود. این الگو به ما یاد میدهد که در روابط انسانی با صبر و عدالت، میتوانیم نه تنها مشکلات را حل کنیم، بلکه روابط را نیز مستحکمتر سازیم.
مثال
پاتریشیا اورتگا، مهندس و مدیر فناوری در شرکت زیمنس
پاتریشیا اورتگا، یکی از مدیران موفق زیمنس، با تواناییاش در شنیدن نظرات و ایدههای دیگران، نمونهای از یک رهبر الهامبخش است. او در یکی از پروژههای مهم فناوری، زمانی که با یک چالش بزرگ تیمی روبرو شد، به جای سرزنش کارکنان یا پیشداوری در مورد خطاها، جلسهای برگزار کرد و به هر عضو تیم فرصت داد تا دلیل مشکلات و راهحلهای پیشنهادی خود را بیان کند. این رویکرد باعث شد که راهحلی نوآورانه کشف شود و پروژه با موفقیت به اتمام برسد. رفتار او نشان داد که احترام و فرصت دادن به دیگران، به بهبود روابط و دستیابی به نتایج بزرگ منجر میشود.
«وَلَا تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَى»
(سوره انعام، آیه 164)
هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نمیکشد.
این آیه تأکید میکند که نباید مسئولیت یا قضاوت دیگران را براساس اعمال دیگران یا پیشداوریهای ذهنی به دوش کشید. هر کس برای رفتار خود پاسخگوست. این اصل الهی میتواند الگویی در مدیریت روابط انسانی باشد تا به جای قضاوت، دلایل واقعی رفتارها را بررسی و درک کنیم.
مولانا:
هر کسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
مولانا در این بیت میگوید افراد براساس برداشتهای شخصی خود قضاوت میکنند، بدون اینکه به حقیقت وجودی یا دلایل واقعی رفتار دیگری پی ببرند. این شعر دعوتی است به رها کردن پیشداوریها و تلاش برای فهم عمیقتر دیگران.
پاتریشیا اورتگا، با عمل به اصول ذکر شده، نشان داد که قضاوت نکردن و گوش دادن به نظرات دیگران، نه تنها موجب حل مشکلات میشود، بلکه باعث ایجاد اعتماد و احترام در تیم میگردد. این رفتار او همخوانی کامل با آیه قرآن دارد که از پیشداوری منع میکند و تأکید مولانا بر درک درونی به جای ظاهربینی. این اصول میتوانند در زندگی حرفهای و شخصی، چراغ راهی برای ایجاد روابط انسانی پایدار و سازنده باشند.
مثال
آکیو تویودا، مدیرعامل سابق شرکت تویوتا
آکیو تویودا، یکی از تأثیرگذارترین مدیران صنعت خودروسازی، در دورهای که شرکت تویوتا با مشکلاتی مانند بازخوانی گسترده خودروها مواجه شد، به جای سرزنش کارکنان یا قضاوت سریع، جلسههایی با مدیران و کارگران برگزار کرد و شخصاً به خطوط تولید رفت. او با شنیدن مشکلات از زبان افرادی که مستقیماً درگیر مسائل بودند، نه تنها راهحلهای کاربردی یافت، بلکه اعتماد کارکنان را تقویت کرد. این رویکرد باعث شد شرکت از بحران عبور کند و به عنوان یکی از قابلاعتمادترین برندهای خودروسازی جهان شناخته شود. رفتار او الگویی است از اینکه احترام و شنیدن نظرات دیگران میتواند به موفقیتهای بزرگ منجر شود.
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ»
(سوره حجرات، آیه 12)
ای کسانی که ایمان آوردهاید، از بسیاری از گمانها بپرهیزید، زیرا بعضی از گمانها گناه است.
این آیه ما را به پرهیز از پیشداوری و قضاوت بدون دلیل فرا میخواند. گمان نادرست میتواند منجر به بیاعتمادی و اختلاف شود. رفتار مدیرانی چون آکیو تویودا، که بدون گمان و پیشداوری به دلایل مشکلات گوش دادند، تجلی عملی این اصل قرآنی است.
مولانا:
گفت پیغمبر که چون کوبی دری
عاقبت ز آن در برون آید سری
مولانا در این بیت به صبر و تلاش برای کشف حقیقت اشاره میکند. او میگوید اگر به دنبال حقیقت باشی و فرصت بدهی، در نهایت آن را خواهی یافت. این بیت تأکید میکند که پیشداوری و عجله در قضاوت، مانعی برای درک عمیقتر است.
آکیو تویودا، با پیروی از اصولی مشابه آیه و شعر مولانا، نشان داد که دوری از پیشداوری و گوش دادن به دلایل دیگران، حتی در شرایط بحران، میتواند به راهحلهای سازنده و نتایج مثبت منجر شود. این رفتار او با آیه قرآن که قضاوت بدون دلیل را نکوهش میکند و بیت مولانا که بر تلاش برای فهم و صبر تأکید دارد، همخوانی کامل دارد. این اصول، پایهای برای ایجاد روابط انسانی و مدیریتی موفق هستند.
مثال
هوراس برمن، مدیرعامل بوئینگ (در دوره بحران 737 MAX)
در جریان بحران بوئینگ 737 MAX، که دو حادثه دلخراش و بازنگریهای گسترده را به همراه داشت، هوراس برمن به جای مقصر دانستن کارکنان یا مدیران پروژه، فضایی ایجاد کرد تا همه افراد تیم بتوانند مشکلات را آزادانه بیان کنند. او به گزارشها و بازخوردهای فنی و عملیاتی به دقت گوش داد و با تأکید بر یادگیری از اشتباهات، فرهنگ شفافیت و مسئولیتپذیری را در سازمان تقویت کرد. این رویکرد باعث بازگشت اعتماد به برند بوئینگ شد و نشان داد که گوش دادن و تعامل بدون قضاوت میتواند بحرانها را به فرصت تبدیل کند.
«فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»
(سوره زمر، آیات 17-18)
پس بشارت ده به بندگان من، آنان که سخن را میشنوند و بهترین آن را پیروی میکنند.
این آیه بر اهمیت گوش دادن و انتخاب بهترین پاسخ تأکید دارد. خداوند بندگان را به شنیدن سخنان مختلف و اتخاذ رویکردی هوشمندانه تشویق میکند. رفتار مدیرانی مانند هوراس برمن، که با گوش دادن به نظرات و ایدهها بهترین راهحلها را اتخاذ کردند، نمونهای از این اصل قرآنی است.
سعدی:
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
سعدی در این بیت به پیوند انسانها اشاره میکند و تأکید میکند که همدلی و درک متقابل، بنیانی برای ارتباطات انسانی است. مدیران موفق نیز با درک نیازها و مسائل کارکنان و پرهیز از قضاوت سریع، روابطی عمیقتر و نتایجی بهتر را رقم میزنند.
رفتار هوراس برمن در بحران بوئینگ 737 MAX با اصول این آیه و شعر سعدی همخوانی دارد. او با گوش دادن به مشکلات تیم، فضای درک متقابل و احترام ایجاد کرد. همانطور که سعدی انسانها را بخشی از یک کل میداند، برمن نیز تمام افراد تیم را در حل بحران سهیم کرد و نشان داد که تعامل و احترام متقابل میتواند حتی در دشوارترین شرایط، نتایج عالی به بار آورد. این رویکرد، نمونهای عملی از گوش دادن فعال و دوری از پیشداوری در روابط حرفهای و انسانی است.
نتیجهگیری کلی:
روابط انسانی، چه در زندگی شخصی و چه در محیط حرفهای، زمانی به بلوغ و عمق میرسند که پیشداوری و قضاوت سریع کنار گذاشته شوند و فضای شنیدن فراهم شود. همانطور که در مثال خداوند با شیطان، مدیران موفق صنعت هواپیماسازی و آموزههای شعرای بزرگ دیدیم، گوش دادن به دلایل و حرفهای دیگران، نه تنها به عدالت و درک متقابل منجر میشود، بلکه راهی برای یافتن بهترین راهحلها و ایجاد نتایج ماندگار است.
مدیری مانند هوراس برمن نشان داد که مدیریت بحران با پذیرش انتقادات و احترام به نظرات دیگران ممکن است. این اصل در آموزههای قرآن و شعرای بزرگی همچون سعدی و مولانا نیز برجسته است: گوش دادن با ذهن باز، پایهای برای آرامش، عدالت و پیشرفت در روابط انسانی است.
حسن ختام با یک بیت از پروین اعتصامی:
«آنکه با داد و محبت، ره عزّت پویید
به خدا میرسد از راهی که شیطان نرسید»
پروین در این بیت تأکید دارد که محبت و انصاف، کلید عزت و کامیابی است. رفتار بدون قضاوت و گوش دادن با دقت به دیگران، راهی برای دستیابی به موفقیت، عزت و روابط پایدار است. اگر این اصل را در زندگی خود به کار گیریم، نتایجی فراتر از انتظار به دست خواهیم آورد.
به نام خدا
درود و مهر بر استاد عزیزم ،مریم بانو و دوستان
وای باز هم فایل جدید
باز هم اصل
باز هم توحید
باز هم باور به منبع و منشاء هستی و خلقت
باز هم قرآن و توضیح و بیان آسان حرفهای ناب خداوند
و باز هم احساس آرامش و سپاسگزاری از این همه سرمایه ی عظیم معرفتی ،که در این سایت الهی ،هر روز و هر روز در حال گسترش است.
سپاس فراوان از استاد عزیزم در همین ابتدای کامنتم.
در این فایل استاد عباس منش با توضیح آیاتی از سوره اعراف، مفهوم “هدایت” یا “گمراهی” را در عمل توضیح می دهد. گوش دادن به آگاهی های این فایل، از یک طرف ما را از افکار و باورهای محدود کننده ای آگاه می سازد که منجر به گمراهی ما از مسیر نعمت ها شده و به قول خداوند “برای سختی ها آسان کرده است” و از طرف دیگر، باورهای قدرتمند کننده ای را به ما می شناساند که پروراندن آنها در ذهن، موجب ورود به مدار خداوند، دریافت هدایت های این نیرو و ” آسان شدن برای آسانی ها ” می شود.
در مورد این قسمت توضیحات فایل که مریم بانو مثل همیشه ، فایلهای و گفتارهای الهی استاد رو با نوشتن توضیحات ،غنی تر میکنه میخوام بگم که من واقعا در پی کسب آگاهی های بخش های مختلف سایت، اعم از دانلودها ،محصولات و کامنت بچهها در خصوص آسان شدن برای اسانیها ،میخوام بگم همین امروز یک فروش آسان و راحت به لطف خدای وهاب به دو نفر از همکاران خودم در کار و حرفه ی خودم ؛فروشی معادل تقریبا240نفر رو تجربه کردم.
یعنی خدمات فروش آبمیوه به 240نفر ،خلاصه شد در فروش به دو نفر از همکاران و این راحت ترین شکل ممکن در شغل آبمیوه فروشی کنه.
باور میکنید من قبلاً یکی از ترمزهای ذهنیم این بود که فکر میکردم فقط باید داخل مغازه مشتری بیاد تا مقصود و هدف من حاصل بشه.
اما من در برابر خداوند تسلیم شدم و به او گفتم که از هر راهی که تو روزی میدهی و هر خیری که تو برام میخوای ،من سخت محتاجم
و خداوند شاهده که من هر روز تقریبا سفارشات زیاد در بطریهای 1٫4 لیتری به همکارانم دارم.
و یک موضوع بسیار مهم و برکت جدیدی که خداوند برایم مقرر کرده این که:
یکی از همکارانم تفاله های انار من که قبلاً دور میریختم رو به قیمت خود انار از من میخره.
این آیا آسان شدن برای اسانیها نیست؟
استاد سپاسگزارم برای این همه تولید معرفت و آگاهی های ناب.
بخشی از سرفصل آگاهی های این فایل شامل:
مفهوم فروتنی در برابر خداوند و ارتباط آن با ” احساس خود ارزشمندی درونی “؛
وقتی در برابر خداوند خاضع میشم و فروتنی میکنم و خودم رو در برابر عظمت ناشناخته اش ،هیچمیپندارم، احساس ارزشمندی میکنم از این خشوع در برابر هیبت با شکوهش و او هدایتم میکند به اسانیها و نعمتها.
مفهوم غرور مخرب و ارتباط آن با “گمراه شدن از راه راست”؛
و اما غرور مخرب که نابود کننده ی هر آدمی میتونه باشه و از الهامات خداوند مارو دور کنه؛
اینکه تمام امکانات در این دنیا بی نهایته و ما با بدست آوردن قطره ی ناچیزی از این بینهایت ،اگر دچار غرور بشیم،و خودمون رو با دیگرانی که از ما پایین تر ند مقایسه کنیم در واقع هدف جدید و والا برای خودمون تعریف نمیکنیم و به ارزش و جایگاه واقعی مون نمی اندیشیم و از رحمت بی انتهای خداوند قطعا دور خواهیم شد.
“مقایسه”، واقعا دروازه ورود به مسیر گمراهی است؛
فقط خودمون میتونیم با گذشتمون مقایسه کنیم و وقتی رشد مون رو نظاره گر باشیم و قوانین رو بفهمیم یقیناً به مدارهای بالاتر فکر میکنیم و هدایت میشیم به مدار های بالاتر چون این قانون است.
و این رشد و گسترش خودمون ما رو به یک آدم سپاسگزارتر از قبل تبدیل میکند.
“مقایسه”، فرد را از صلح درونی با خودش خارج می کند؛چونمقایسه با افراد بالاتر به ما احساس حقارت میدهد و ما فراموش میکنیم که آدمهایی که اکنون بالاتر از ما هستند، با تکامل و طی کردن یک مسیر خاص به جایگاه کنونی رسیده اند. و با احساس حقارتی که حاصل مقایسه ی ما با دیگران است، ما از مسیر اعتدال و صلح با خودمون خارج میشیم و خدا و زمین و زمان و تمام آدمها رو جز خودمون مقصر میدانیم و در نتیجه ی این نگرش ،تلاش برای رشد و ارتقاء فعلی خودمون انجام نمیدهیم و این همان چیزیه که ما رو تنزل خواهد داد به یک جایگاهی که خداوند میفرماید:«بیشتر مردم لا یعقلون اند»
راهکاری برای کنترل افکاری که منجر به “حسادت” یا “مقایسه” می شود؛
چقدر از اینکه “چه افکاری منجر به ایجاد چه احساسی در شما می شود”، آگاه هستی؟!
چه جنس افکار، احساس خوب را ایجاد می کند و چه افکاری، منجر به احساس بد می شود؛
“حسادت”، از کدام باور محدود کننده نشات می گیرد و به چه شکل فرد را از مسیر دریافت نعمت ها خارج می کند؛
ریشه “حسادت”، احساس بی ارزشی درونی است و منجر به تصمیمات و رفتارهایی می شود که فرد را به احساس بی ارزشی بیشتر می رساند؛
واقعا حسادت صفتی ست که از درون مارو به قهقرا میبرد،ارزش درونی خودمان رو هیچ میپنداریم و اینکه حسد ورزیدن ته تهش اینه که ما ناتوان از آنچیزی هستیم که اطرافیان ما دارند و این احساس ناتوانی به تنهایی ما رو نابود میکنه.
کلیدهایی هدایتگر در آیه 32 سوره نساء؛
مفهوم “تسلیم بودن دربرابر خداوند” و نتایج این ویژگی شخصیتی؛
“مغرور بودن در برابر هدایت های خداوند” و عواقب این ضعف شخصیتی؛
ساختن چه ویژگی های شخصیتی، موجب تشخیص و دریافت هدایت ها می شود؛
چرا تسلیم بودن در برابر هدایت های خداوند، نه تنها ضروری بلکه “حیاتی” است؟!
یادمه در همین شغل کنونی خودم، خودم رو مقایسه میکردم با برادرم در گنبد و یا همکاران دیگرم در گرگان که فروش در مغازه برای من ملاک بود چرا چون مشتریان اونها رو میدیدم و خودمو با اونها مقایسه میکردم و یک احساس ناسپاسی عجیبی درونم شکل میگرفت.
ولی به محض اینکه تسلیم شدم (البته یک پروسه زمان بر و طولانی بود ای تسلیم شدنم ها همون بحث تکاملی که استاد در همه ی دوره ها فریاد میزنم و صد البته تاکید میکنم این پروسه تکامل تا آخر عمرم ادامه دارد قطعا)
انگار شنیدم که خدا بهم گفت :«پسر جان همین مسیری که به قلبت الهام کردم رو ادامه بده دیگه. مگر تو فروش نمیخوای ؟
تو نمیخوای به راحت ترین شکل ممکن بفروشی؟
تومگر نمیخوای برای آسانی ها آسان بشی ؟
پس گوش کن و انجام بده ونترس من هواتو دارم.»
و خدا شاهده من شنیدم با قلبم که خدا گفت اگر تسلیمی من راهو نشون میدم و به بهترین ها و آسانترین راهها هدایت میکنم
همینجا واقعا از استاد عزیزم سپاسگزارم بابت دوره ی « کشف قوانین زندگی »که آگاهی های این دوره منو واقعا به یک آرامش و سپاسگزاری فراتر از تصورم( تا اکنون البته)رسانده و این مسیر همچنان ادامه دارد.
چگونه از مدار شیطان خارج شویم و وارد “مدار خداوند” شویم؛
کنترل ذهن که منجر به سپاسگزاری و دیدن نعمتها و امکانات بی نظیر جهان میشود ما رو از مدار شیطان ،یاس و ناامیدی به مسیر خداوند هدایت میکند.
مطالب این فایل واقعا آنقدر غنی و زیاد هستش که در یک کامنت هر چند طولانی ،واقعا حق مطلب ادا نمیشود
اما چند نکته دیگر تیتر وار اشاره میکنم:
– جهان محل معیشت آنهم از نوع خوب زیستن است و جای سپاسگزاری دارد این مطلب
– نگاه به امکانات دیگران نداشته باشم خداوند به من قول داده از فضل خودش بی نیازم میکند،در این چند سال اخیر با تمام وجودم این رو حس کردم.
– سپاسگزار باشم شیطان وعده کرده که من رو از سپاس خداوند و نعمت هایش باز دارد پس سپاسگزاری از خداوند یعنی در مسیر خدا بودن.
– وقتی چشم از امکانات و نعمتهای دیگرانی که خداوند به آنها بخشیده ،بردارم؛ یعنی حسود نیستم و در مسیر خداوندم و خداوند از فضل خودش مرا بی نیاز خواهد کرد .
– اینکه از فضل خودش منو بینیاز خواهد کرد وعده خداوند است و او به هیچ عنوان خلف وعده نمیکند.
استاد عزیزم سپاسگزارم از این مفاهیم عمیقی که با ما در میان میگزارید و من بخش عظیمی از آگاهیهای وجودم رو درک کردم و به امید اینکه مسیر درست رو با کمک شما ادامه دهیم و تکامل رو در این مسیر بی پایان ،طی کنیم.
خدا نگهدار شما و همه دوستان عزیزم باشد.
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
سه روزه پیش به صورت کاملا هدایتی سفری به شیراز داشتیم و فردا قرار است بازگردیم تصمیم گرفته بودیم درس های که از این سفر هم جالب و هم ناجالب گرفتیم را برای خودمان یادداشت کنیم تا همان گونه که استاد در دوره ی احساس ارزشمندی فرمودند بتوانیم از تجربیات مثبت و منفی آن درس گرفته اشتباهات خود را تکرار نکنیم و به جای سرزنش و تحقیر خود به خاطر اشتتباهتمان آنها را برای خود درونی کنیم
_در مسافرت با اینکه هر دو به قانون سلامتی عمل کرده و از معایب مصرف مواد غذایی نامناسب اطلاع داشتیم باز هم وسوسه شده البته فقط روز اول و نتوانستیم جلوی خود را بگیریم که روز دوم با کنترل ذهن به شیوه ی قانون سلامتی بازگشتیم و متوجه شدیم به محض اینکه بخواهیم مواد غذایی نامناسب مصرف کنیم ذهن مان بیشتر ما را وادار به مصرف مواد غذایی نامناسب کرده و به هیچ وجه نباید اجازه دهیم به عادات قبلی خود باز گردد.
-هیچ گاه سعی نکنیم به شخص مقابل درباره ی معایب سبک غذایی او تذکر دهیم علی رغم اینکه می داند خوردن مواد غذایی نامناسب اثراتی مانند سم برای بدن دارد باید اجازه دهیم خودش برای جسم و ذهن خود تصمیم بگیرد و از دخالت کردن و دلسوزی بیمورد برای شخص مقابل هر چند که دشوار هم باشد صرف نظر کنیم بالاخره هر کسی نتیجه ی رفتار و اعمال خود را خواهد دید و لازم نیست ما با دخالت و فضولی کردن احساس خود را بد کرده و واکنش نامناسب طرف مقابل را برانگیخته کنیم چون علاوه بر اینکه طرف مقابل به دلیل قرار داشتن در مدار نامناسب به شیوه ی درست عمل نمی کند دچار سوءتفاهم شده و ما را هم با خود هم مدار می کند و اینگونه دچار نشتی انرژی شده و تمرکزمان به جای خودمان بر دیگری خواهد بود
-اگر مسیر از قبل تعیین شده برای مقصد نداشته باشیم خداوند ما را به زیباترین مکان های که تا کنون ندیده آیم هدایت می کند
-با رعایت قانون سلامتی کیفیت سفر هزاران برابر بیشتر خواهد شد و می توانیم کل شهر را پیاده طی کرده و تنها در چند روز به اندازه ی چندین ماه مکان های زیبا را ببینیم
_می توانیم در طول سفر از افراد غریبه درخواست راهنمایی کنیم و می بینیم آنها چگونه با روی باز از ما استقبال می کنند و به ما احترام می گذارند
_با هر امکاناتی هر چند بسیار کم هم می توان مسافرت کرد تنها کافی است قدم اول را برداریم خداوند ما را به زیباترین مسیرها هدایت می کند
_پباده روی طولانی مدت با رعایت قانون سلامتی سفر را برای ما بسیار جذاب می کند
_لازم نیست از زیبایی ها عکس بگیریم چون تمرکز و زمان ما به جای دیدن سایر زیبایی ها بر عکس گرفتن معطوف می شود
-حین پیاده روی باید به فایل های استاد گوش دهیم اینگونه تمام مسیرها هر چقدر طولانی برای ما لذتبخش خواهد شد
-اختصاص دادن زمان هر روزه برای نوشتن و کار کردن بر روی باورها الزامی است متاسفانه ما نتوانستیم به این شیوه عمل کنیم و متوجه شدیم با اینکه حین پیاده روی به فایل های استاد چندین و چند بار گوش می دهیم اما اختصاص زمان برای آن به صورت جداگانه و نوشتن سخنان ارزشمند ایشان تاثیری به مراتب بیشتر دارد
_از اینکه زندگی ما به صورت عادت درآمده بود به تازگی از خداوند شاکی شده بودیم و در انتظار فرصتی برای تغییر شرایط بیرونی خود بودیم اما اکنون با اینکه چهار روز بیشتر در این سفر نبودیم دل ما برای نوشتن فایل های استاد اختصاص چندین و چند ساعت زمان برای آن ها با تمام وجود تنگ شده و آرزوی ما برعکس سابق برگشت به همان زندگی عادی کار کردن بر روی باورهای مان حضور در سایت خواندن نوشته های زیبای خانم شایسته عزیز و سایر دوستان و کار کردن بر روی ایده ها و کسب مهارت در شغل کنونی مان است
_در این سفر دیگر مانند گذشته چمدان های سنگین و پر از لباس با خود نیاورده و با ساک بسیار کوچک و سبک سفر کردیم و نسبت به گذشته سفر بسیار راحتی داشتیم
_برخلاف سفرهای گذشته بسیار پر انرژی بوده و چندین و چند ساعت پیاده روی می کردیم
_دیگر برای افراد سوغات و هدیه نیاورده چون در گذشته با سختی چون وزن آن بسیار سنگین و حملش برای ما دشوار بود هدایایی را برای دیگران آورده که تایید و تحسین آنها را به دست بیاوریم اما اکنون نیازها و خواسته های خودمان در اولویت قرار دارد
_متوجه شدیم علی رغم کار کردن بر روی باورهای مان زمانی که با چالشی برخورد می کنیم نمی توانیم ذهن خود را کنترل کنیم و باید بسیار بیشتر بر روی خودمان کار کنیم
_متوجه شدیم نمی توانیم مسئولیت صد درصد اعمال خود را بر عهده بگیریم و همچنان دیگران را مسئول می دانیم
_متوجه شدیم فرصت ها بسیار زود گذر و موقتی هستند و باید بتوانیم با در صلح و هماهنگی با خداوند و خودمان و تمرکز نکردن بر رفتار نامناسب طرف مقابل از فرصت های بی نظیری که خداوند در اختیارمان قرار داده بهتر استفاده کنیم
_اکنون که زمان سفر ما به پایان رسیده و فردا قصد بازگشت داریم متاسف هستیم چون می توانستیم از آموزه های بی نظیر استاد و خانم شایسته عزیز بسیار بهتر استفاده کنیم اما زمان و انرژی خود را صرف بحث ها و دعواهای بیهوده و پوچ کردیم که نتیجه ای به جز احساس بد برای ما به همراه نداشت
-اکنون متوجه شدیم تغییر چندانی نکرده ایم و نباید توقع نتایج بزرگ داشته باشیم چون با توجه به زمان گرانبهایی که خداوند در اختیارمان قرار داد نتوانستیم طبق قوانینش عمل کنیم و هم چنان نقاط ضعف شخصیتی زیادی داریم
_باید پس از بازگشت سعی خود را خصوصا در عمل بیشتر بر روی قوانین بگذاریم و بهتر به آن عمل کنیم
_متوجه شدیم علی رغم ادعای ما بر درک قوانین شاید در حد شنیدن توانستیم به آن عمل کنیم و هم چنان مبتدی هستیم .
_امیدواریم بتوانیم در فرصت های پیشرو عملکرد بهتری از خود نشان داده و از فرصت های زودگذر و بی نظیری که خداوند در اختیارمان قرار داده بهتر از گذشته استفاده کرده و به قوانینی که استاد و خانم شایسته عزیز بیان می کنند بهتر عمل کنیم
با تشکر از استاد و خانم شایسته عزیز
خدایا شکرت
عاشقتونیم
به نام یگانه فرمانروای هستی
سلام و درود خداوند بر استاد عباسمنش گرانقدر و همه عزیزانم
استاد من خیلی کم پیش میاد که برای یک فایل دو کامنت بنویسم.
اما نوشتن این کامنت به اراده من نیست!!!
مجبورم که بنویسم تا راحت بشم! تا آروم بشم!
دلیلش را نمی دانم؟ نمیدانم اصلا این حرفها به درد کسی میخوره یا نه؟
نمیتونم حسم رو بیان کنم چون خودمم نمیدونم که چه حسی دارم!
فقط میدانم اینقدر قویه این حس که نگذاشت من کمی استراحت کنم و مثل دارکوب توی ذهنم هی ریپید میشد که پاشو برو بنویس.
الان بنویس! انگار غذا رو سر سفره کشیده باشن و هی صدات کنن بیا سر سفره غذا داره از دهن میفته!
حالا قضیه چیه؟
قضیه ازین قراره که چند روزه داشتم نکات این فایل رو در دفترم یادداشت می کردم و می نوشتم و یکم پیش این کار به اتمام رسید.
وقتی که رسیدم به این قسمت که گفتید خداوند در آیه 7 سوره ابراهیم فرموده است:
لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ «اگر شکر گزاری کنید؛ شما را خواهم افزود»
از اون لحظه هی تو ذهن من داره پژواک میشه آیه 7؛ آیه 7؛ آیه 7…
چرا آیه 7؟؟؟
چرا این جمله باید در آیه 7 بیاد؟!!!
چرا این جمله باید در آیه 7 سوره ابراهیم بیاد؟!!!
پیامبری که نماد توحید است. پیامبری که خلیل الله است.
پیامبری که الگوی همه پیامبران و انسانهاست!
این حس بهم میگفت که اینها اتفاقی نیستند.
یه رابطه و هارمونی و پیامی در این شماره و انتخاب این سوره برای این کلام خداوند هست.
من ادامه میدادم و نت برداریم رو تمام کردم و این پژواک همچنان در ذهنم ادامه داشت.
من همیشه عادت دارم پایان نت برداریم تاریخ و ساعت مینویسم.
وقتی تاریخ رو نوشتم همین جور خشکم زد!! امروز 7 ام است.
باز خودکارم میلغزید تا رسیدم به نوشتن ساعت
قبل از اینکه از رو موبایلم ساعت رو نگاه کنم با خودم گفتم:
خدایا اگه من باید راجع به این موضوع مطلبی بنویسم یه نشونه بمن بده
ساعت 19:04 دقیقه
منتظر هفت بودم بعنوان نشانه که نبود
در یک هزارم ثانیه که انگار ذهنم میگفت آفیشش چیزی نبود!
ورق برگشت و بهم گفته شد ساعت 19 همان 7 است!!!
و باز من میخکوب شدم که یعنی چی؟!!!
یکم دراز کشیدم استاد استراحت کنم مگه ول کنم بود این حس
گوشی رو برداشتم سرچ کردم عدد 7
اینا اومد که رو یه برگه نوشتم و الان جلو دستمه
7 طبقه آسمان
عجایب 7 گانه
7 طبقه بهشت و جهنم
7 بار طواف کعبه
7 آیه اولین سوره قرآن سوره حمد که بمعنای شکرگزاری است!!!
وجود 7 دریا روی کره زمین
وجود 7 نت در موسیقی
و باز من متحیر تر!!!
استاد باور کن این حس مگه میگذاشت من به تعویق بندازم یا کار دیگه انجام بدم
یه حس که نمیدونم دلشوره و بی قراری مخلوطش بود و اصلا نگذاشت من آروم بگیرم.
الان که به این سطر رسیدم آرومم!!!
انگار میگه کافیه؛ ماموریتت تموم شد!!!
منم باز میگم چشم. نه میخوام یک کلمه دیگه بگم یا نتیجه بگیرم یا هر چیز دیگه ای… وسلام.یا حق
سلام دوست خیلی عزیزم
تو صندوق ایمیل من پیغامهای شما برام میاد .
این کامنت هم آمد ولی در مدار خواندنش قرار نگرفتم تا امروز که روز هفتم هفته روز جمعه ست باید می خوندمش .( اره دوست من بخندیم با هم ) اونم نه از طریق صندوق ایمیلم بلکه دوست عزیزی که بهم گفتن لیلی برو کامنت اسدالله جان رو که با تاکید بر عدد هفت نوشتن بخون ……
خیلی شیرینه خیلی قشنگه همه این جریان هدایت که اینجوری همه ماها رو بهم وصل میکنه . خدا رو بدون شک باید ماچ کرد یه بغل محکم کرد از اونها که خودش بلده که البته من بلد نیستم اصلا . حالا خداجونم یه ماچ محکم بهت عشق من .
میخوام برم قدمها رو ادامه بدم وواقعا هم کار میکنم .الان جلسه بینظیره دوم قدم دوم هستم . از جلسات خیلی خیلی محبوبم . جلسه تجسم ….. ولی مگه میشه مگه میتونم از اینهمه فایل قشنگی که استاد فایلهای اخیر توحیدی که گذاشتن ساده رد شد .
به خدا قسم که نمیشه . اصلا نباید اینقدر ساده باشم . اینها روزی من و بچه های سایته .
آیه 7 سوره ابراهیم مال من و مال ماست .
ابراهیم خلیل الله پیامبر زمان من و زمان ماست .
خدا داره میگه میشه از بعد زمان و مکان خارج بشید بندگان کوچولوی من . من بلدم من میتونم . من میبرمتون به اونجا که به نفعتون هست . من خیلی خیلی دوستتون دارم . میخوام ببینم که فقط می خندید و شادید . شما ها همتون لایق شادی و عشق و احترام هستید . شما از نور من هستید از روح من . من خودم مراقبتون هستم . دیگه گذشته و اونهمه خطاها تمام شده . دیگه راه رو نشونتون دادم و خودم دست شما رو گرفتم و در این راه هم همراهی تون میکنم .
“میبینی لیلی من اینجا هستم . من از اولش همه جابودم . خیلی برات خوشحالم بنده عزیزم که بالاخره فهمیدی . که بالاخره پیدام کردی . بالاخره وصل شدی . گفته بودم بهت .یادته که .”
خدایی سلام قوربونت برم . مرسی که هستی .
دیشب به دوست عزیزی گفتم این جمله عاشقانه منه .
و خدایا به هیچ کس اندازه تو عاشق نیستم .
مرسی که هستی .
مرسی
اسداالله عزیزم .ببخشید خدا جان خواستن که بیان وسط مکالمه . همه چیز هم که مال خودشه و من تازه یه ذره یاد گرفتم تسلیم باشم . فقط یه ذره .
این روزها حالم عالیه عالی عالی . حالم قلبم دلم به زیبایی برگ ریزونای پاییز شده . زیباتر بلکه …
دیروز داشتم توی یکی از قشنگترین خیابونهای شهر پیاده روی میکردم قدم میزدم کوتاه و مختصر بود و حس میکردم هر لحظه یه آدم خیلی خوش سلیقه و زیبا بین میخواد با دوربین عکاسی حرفه ای بهم نزدیک بشه و بگه :
خانم زیبا اجازه هست یه عکس از شما و این منظره رویایی بگیرم ؟
نمیدونم چقدر اونچه نوشتم مرتبط بود با کامنت شما ولی تاثیر قدرت شگفت انگیز عدد 7 رو به من هم منتقل کردید که جهان که زندگی که خلقت پر از فراوانی و زیبایی و ابدیت هست .
من حالم نورمال نیست ولی چه حال خوبیه . در تنهایی مطلق هستم با خدای خودم و انتخاب میکنم با آدمهایی باشم آدمهایی که دوسشون دارم .
چی از این بهتر .
خدایا شکرت تا همون ابدیت
شکرت برای همه نعمتهات
برای همه کادوهات
برای همه اجابتهات
برای همه عزیزانم
برای مامانم
برای بابام
برای دوستام
برای فرشته های مهربون پیام رسانت
برای اینکه دوستم داری و عاشقانه مراقبم هستی . منم عاشقتم
به خدای قدرتمند مهربانم می سپارمتون دوست خوبم
سلام و درود خدا به عزیزی که واسه خدا خیلی عزیزه
از روزی که این پیام رو نوشتم یه امانتی از طرف خداوند پیش من بود که برای تحویل دادنش هم ثانیه شماری میکردم و هم هیجان و اشتیاق داشتم!
چرا گفتم واسه خداوند خیلی عزیزه؟
چون خودش بهم گفت این پاسخ مال کسی است که اولین کامنت رو زیر این پیام میگذاره!
واسه همین هر روز و هر ثانیه سایت رو چک می کردم که ببینم این عزیز کرده خداوند کیه؟
واقعیتش خودمم بهش حسودیم شد. تو دلم گفتم هر کسی هست خوشا به حالش. ببین چه بده بستانی با خدا داشته که همون لحظه ارسال پیام خداوند بمن الهام کرد و پاسخ کامنتش رو نوشتم تو گوشیم!
حالا قضیه چیه؟
وقتی که کامنتم رو فرستادم و ثبت شد. دیدم ثبت شد ساعت 20:20 دقیقه. همون لحظه خدا بهم گفت: این کامنت بیسته بیسته!!! و اینم مهر و امضای من رو این کامنت!!!
بقدری هیجان زده و آروم بودم (آره دقیقآ هیجان زده و آرام؛همینقد این حس عجیب بود) که خواستم ویرایش کنم کامنتم رو و اینو تو کامنتم بگم که خداوند بهم گفته اینم امضا و مهر من بر کامنتت!
ولی بهم گفت نیازی نیست! اونکسی که باید بفهمه؛ میفهمه! منم گفتم چشم. ویرایشش نمیکنم.
از پای لپ تابم پا شدم و میخواستم برم یه سر به مادرم بزنم. هنوز از در خارج نشده بودم که بهم گفت: این چیزا رو در پاسخ اولین کسی که زیر پیامت کامنت گذاشت بنویس!!! منم باز گفتم چشم و همه این جملات رو تو موبایلم نوشتم که یادم نره.
لیلی جان؛ نمیدانم چه توی زندگیت گذشته یا چه چیزی از خدا خواستی که اینجور هدایت شدی به این کامنت و کامنت نوشتی. ولی اینو با اطمینان میگم که نزد خدا خیلی عزیزی.
درسته که همه بندگان برای خدا عزیزن که همان صفت رحمانیت خداست که شامل همه بندگانش هست. اما یکسری از بندگان نزد خداوند عزیزترند که شامل صفت رحیم بودن خداوندند. مثل مادری که همه فرزندانش رو دوست داره اما یکی شون از بقیه براش عزیزتره. مثل معلمی که همه دانش آموزانش رو دوست داره اما چند تاش براش عزیزترند. مثل استادمون که همه شاگردهاشو دوست داره اما یعده ای رو بیشتر دوست داره…
همون لحظه که خداوند گفت و من نوشتم. آخرش نوشتم خوشا بحال کسی که خدا این کامنت رو برای اون نوشته. قطعآ پیامی از طرف خداوند برای تو در این کامنت هست و اینکه هدایت شدی دوباره به این کامنت و خوندنش هم باز امضای خداوند بر این کامنته. الانم که داره اذان میگه و تیر خلاص خداوند و اتمام ماموریت من. یا حق
سلام خدای من
همینجا برات مینویسم چون خودت هم همینجا برام نوشتی از طریق یکی از دستهای عزیزت ( اسدالله جان ممنونم بی نهایت بی نهایت ازت ممنونم دوست خوبم )
خدایا این کامنت رو صبح خوندم یعنی صبحم روزم رو با این کامنت شروع کردم البته بعد از ستاره قطبی که یکی از خواسته هام یه نشونه قدرتمند بود از اون دست نشانه های خودت برای اثبات …..
خداجونم دیدی خودت که از صبح چه حال و احوالی بهم گذشت و چه فکرها و تعبیر و تفسیرش به ذهنم اومد و اولیش این بود که قوربونت برم خب منم دوستت دارم . میدونی که ….
و اینکه چی میخوای بهم بگی .
گرفتم عزیز دلم .
تا جایی که عقل ناقصم اجازه داد گرفتم .
خدای من دوست قدرتمند من
عشق ابدی من
مامانم
بابام
عشقم
بچه ام
دوستم
همه کس و کار من
کی میگه من تنهام
اصلا کی گفته چیزی به اسم تنهایی هست
چه کلمه بیخودی
صبح ها که از مسیر زیبای برگ ریزونای پاییز با مروارید جان میرم برای انجام کار مورد علاقه ام که رسالت منه ، خورشید عالم تاب رو می بینم که تا نیمه طلوع کرده و از پشت کوهها داره خودش نشون میده . آبشار انوار طلایی اش داره میریزه به سر و روی زمین
چقدر کلمه تنهایی اون لحظه بی معنی و مسخره در برابر اونهمه زیبایی و عظمت و پاکی و مهربونی ات
میدونم خدایا تو هم میدونی که حالم طبیعی نیست .
داستان جوجه اردک زشت به پایان رسید در زندگی من .
خیلی ازت ممنونم .
آخر همه داستانهایی که مسیرش در تو خلاصه میشن خوبه .
در واقع عالیه
خدایا تو خودت باورت میشه این منم .
من همون لیلی هستم .
به بزرگی خودت قسم که نه .
اون آدم 4 سال میشه که مرده و یه آدم جدید متولد شده .
یه نفر که دیگه ترسی نداره از …..
فکر کردم شاید بتونم خودافشایی کنم ولی نتونستم .
خدایا یادته مسجد کنار دانشگاه
یادته که من از اونجا شکرگذاری و رفاقت و عاشقی ام رو با تو شروع کردم .
خدایا یادته که …..
بله بله بله تو یادته ولی من یادم نیست خیلی هاش رو
خیلی از نعمتهات رو
خیلی از عشق هایی که به زندگیم آوردی .
خدایا یادته اوایل بعد از اون ماجرای شکست عشقی به تو می گفتم خودخواه .
بهت می گفتم منو فقط برای خودت میخوای .
میدونم این حجم زیاد از نفهمی و حماقت منو بخشیدی و تبدیل کرده به عشق بیشتر و الان یه نمونه از طریق بنده خوبت اسدالله برام فرستادی.
” و لیلی من بهت چی گفتم ؟ یادته ماه من ؟ ”
بله خدایی یادمه بهم گفتی شرک یکی از اشکالش اینه عزیزم و من فقط میخوام مراقبت باشم . چون از همه بیشتر من دوستت دارم . در واقع منم که تا ابد هستم و دوستت دارم .
روزهای پاییز 1403 داره معرکه تر از معرکه میگذره .
الان خودت می فهمی این حرفهام سر و تهش کجا هستن . تو که از اسرار دلم همیشه باخبر بودی و هستی . تو که دوستم داری . تو که مالک و صاحب منی .
تو که ….
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن میگویم
پاسخم ده به زبانی که میان من و توست
و تویی که داری پاسخ میدی
و منی که در حد ظرفم درک میکنم
تویی که همه کس و کار منی
( اسدالله عزیز من میخواستم با تمرکز بالاتری این کامنت رو بنویسم ولی یک فقره شیرین عمه عشق کوچولوی من آمدن و دوساعت بیشتر بازی کردیم و…. تمرکز بالایی نداشتم ولی از قلبم نوشتم . همینجا برای خدام نوشتم . دوست داشتم حتما بنویسم همین امروز . این حجم عشق زیاد رو باید از قلبم میریختم بیرون تا خفه ام نکنه . تا منو نکشه . تا آبادترم کنه . اون هیجان زیاد و آرامشی که شما گفتی همین احساس منه . همینه .)
فکر میکنم این داستان ادامه داره
قدرت عدد 7 و…
جواب این کامنت
و باز هم آلارم شکرگذاری گوشیم که الان روشن شد.
خدایا نمیشه من بلد نیستم شکرت رو بجا بیارم . خودمو به تو میسپارم که دانای کلی و همه چیز بهم یاد میدی .
دوست عزیزم اسدالله رو هم به خودت میسپارم . به آغوش همیشگی خودت
بنام خدای مهربان
سلام به شما دوست عزیز
وتوحیدی
دوست عزیز منم به رابطه اعداد ودونستن ارتباطشون خیلی علاقه دارم
همون روزی که کامنتتون رو خوندم بعدش هدایت شدم به کامنت جمال عزیز که درباره
ایه اذا سالک عبادی بود
ایشون نوشته بود خداوند 7 بار تو این ایه از کلمه خودم استفاده کرده وخیلی زیبا توضیح دادن دربارش
یهو یادکامنت شما افتادم و خواستم براتون بنویسم که به دلیلی موفق نشدم
ویکی هم اینکه خداوند 7 بار تو قران به خورشید وماه و… قسم میخوره تا بگه
فالهمها فجورها وتقواها
من خیرو شرتون رو بهتون الهام میکنم
مسلما این عدد توش معجزاتیه که ما ازش بیخبریم
ممنون که این کامنتو نوشتین و از الهاماتتون گفتین
امیدوارم درپناه الله مهربان پیروز وسربلند باشید.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
سلام سلام سلام سعیده بانوی عزیز
من یه عزیز دلی دارم اسمشون سعیده هست .
خیلی ماهه . مثل شماست که اینقدر زلالی
وقتی خوندم نوشتی که میخواستم جواب این کامنت رو بدم و به دلایلی نتونستم لبخند روی لبم آمد ….
من خودم تمرکز بالایی نداشتم و نفهمیدم چه جوابی در این کامنت برای اقای زرگوشی نوشتم .
شما بخون و بهم نمره بده . امتیاز بده .
احتیاج دارم دوستای توحیدی ام کمکم کنن بتونم این حجم زیاد عشق و محبت خدام رو مدیریت کنم .
چون چند روزی هست خدا به اشکال خاصی و با پیامهای خاصی سورپرایزم میکنه و الهامی که به آقای زرگوشی شد دیگه تمام .
فعلا مغزم بیشتر یاری نمیکنه ولی دوست دارم باز برای این کامنت جواب بذارم .
به خدای قدرتمند مهربانم می سپارمتون سعیده بانو
سلام به لیلای عزیزم
دخترتو کجایی؟
توکدوم عالمی؟
نوشته هات زمینی نیستن؟
انگار تو خلئی؟
خوش بحال این حال عالیت
این ارتباطت باخداوند
لوکیشن بفرست بگو ازکدوم مسیر داری میری؟
بخدا که تنها جایی که من مدتیه حسودیم میشه وغبطه میخورم تواین سایته
وقتی که عشق بازی شماعزیزانوبا خدامیخونم
انقدرپاکین ،زلالین، نابین
که منه بنده ضعیف که درمقابل عظمت وقدرت الله به اندازه سرسوزنی نیستم سر تعظیم وکرنش فرودمیارم
ومیبالم به خودم که فقط درمسیر خوندن این همه زیباییم
ولی اینو میدونم که خداوند عاشق این عشق بازیاس
اصلا انسانوآفریده که این اخلاصو ببینه این حال و عشق روببینه
وبعد بگه به ملائکش که من بهتون گفتم :
من چیزی میدونم که شماها نمیدونید
خوش بحالت دختر کیف کن ولذت ببر از این حال وهوایی که داری وادرس مسیر راحت تره رو به منم بده.
خدایا کمکمون کن درمسیر این جاده سرسبز همواره ثابت قدم باشیم وهرلحظه به تو نزدیکترشویم
وخداجونم ما روبه اندازه پلک برهم زدنی به خودمون واگذار مکن وهدایتمون کن به فروتنی وتعظیم وخشوع بیشتر دربرابر خودت.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
سلام بانو
بچه بودیم با هم دعوا میخواستیم بکنیم می گفتیم آینه آینه خودتی خودتی
همه اینها که نوشتید عزیزم راجع به خودتون صدق میکنه .
من فقط در هدف خواسته خودش هستم . احساسم اینه باورم اینه که نمیخواد بذاره دور باشم ازش نمیخواد بذاره متوجه نباشم که مراقبمه و هست و هست هست .
میدونی تا ابد هست .
همه عشق ها مون و عزیزانمون یه روزی میاد که نیستن ولی خدا همیشگیه . همیشه هست و تازه تا ابد هم هست .
اصلا تمومی نداره این عشق بازی.
فقط باید آروم بگیری و بهش نگاه کنی و بگی چشم بگی آره خدا جونم میدونم هستی . میدونم کار خودته همش .
میدونم دوست قدرتمند من .
میدونم عشق ابدی من
خیلی حق گفتید بانو .
خدا واقعا به فرشته ها اینو میگه .
و لوکیشن …
لوکیشن …
لوکیشن …
لوکیشن …
لوکیشن ….
لوکیشن …
خدا همه جاهست .
همه جا همه جا .
ولی الان یاد یه حدیث از پیامبرمون افتادم .
از ایشون میپرسند: بفرمایید خدا کجاست؟
و پیامبر در پاسخ میگن :خدا در دلهای شکسته ست .
من مراقب دلم نبود و شکست . برای مرمت رفتم پیش خدا و داستان این شد .
مرسی که برام نوشتید .
مرسی که کمکم میکنید این عشق و رابطه رو مدیریت کنم .
به خدای قدرتمند مهربونم می سپارمتون
سلام لیلای عزیزم
ممنونم که زیبامینویسی
میدونی من رابطم باخدا خیلی خوبه ولی تو این ارتباط برقرارکردنه حریصم
وقتی شماها از رابطتون مینویسین یهو میگم خدایامنم اینجوری میخوام
مثله بچه ای که یه عالمه اسباب بازی براش خریدن ولی تا دست دوستش یکی میبینه میگه منم میخوام
دقیقا اون روزی که برات نوشتم یعنی دو روز قبل
یه جریانی برام پیش اومد وخداوند چندجا بهم نشون داد
ببین چقدر هواتو دارم ببین میخوام از راحت ترین مسیر بری
حس کردم خدابم میگه دیگه انقدر تو جواب کامنتها ننویس خوش بحالتون که فلان رابطه رو باخدا دارین
ناشکری نکن
وقتی دقیق میشم میبینم
موقعی که کامنتاتونو میخونم دقیقا همون موقع ذهن دست بکارمیشه و رابطه منو باخداتوچشمم کمرنگ میکنه وحتی گاهی مواقع همه روپاک میکنه و فراموش میکنم اینهمه بده بستونی که باخدا دارمو عشق وحالی که باش میکنم و برا بقیه رو پررنگ در حد یه پرژکتور (مرغ همسایه غازه) که منو بندازه تو دام مقایسه که حالمو بد کنه
و شیطان رجیم چون میدونه من دوست دارم هرروز بخدا نزدیکتر بشم میاد به شکل منفی منو حریص میکنه تا باز حسمو بد کنه دیگه
باور کن چندوقته که دارم حسابی رو کنترل ذهن کار میکنم
ذهن وشیطان هردو دست به دست شدن که از ترفندهای به ظاهر مثبت وقانونی منو بندازن تو دام
یعنی ظاهر قضیه انگارداری به قانون عمل میکنی ولی بک اون موضوع حس بده
خدایاپناه میبرم به تو ازشیطان قسم خورده وذهن چموشم
خدایاسکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
سلام دوست عزیزم اسدالله جان
نمیدونم از خوندن این کامنت هم حس شوق داشتم که چطور خدا تو خواب یک شخص یا گفتگو هاش راجب یک شخص دیگه که فرسنگ ها دور هدایت میفرسته.
حتی چند وقت پیش برای خودم جالب بود خواب شخصی از بستگان دیدم که اصلا راجبش فکر نکرده بودم ولی خدا جواب اون شخص از طریق من به گوشش رسوند .
خدایا شکرت عظمت و بزرگیت شکر
من از روز اولی که این فایل روی سایت قرار گرفت دائم گوش میدم و از صفحه اول کامنت ها رو میخونم هنوزم به آخر نرسیدم کلی اشک شوق ریختم کلی جواب مسئله اون روز گرفتم تا به اینجا.
حتی در جواب لیلی جان تو یکی از کامنت های همین فایل کامنت گذاشتم.
چقدر خوشحال شدم و در کنارش گفتم خدایا منم از این مدلی ها میخوام.
خدای من شاهده بعد از خوندن کل کامنت یهو یادم اومد چند روز پیش ،هی مدام یه چیز بهم میگفت برو ببین چند روز تو سایت بودی چند روزی پشت گوش انداختم تا اینکه رفتم دیدم 777 روز.
ببین خدا رو ،اون روز من چیزی نفهمیدم ولی تو دلم گفتم خدای که این عدد این روز نشون داد کاری میکنه من تو زمانش بفهمم و احساس میکنم جوابم اینجا گرفتم.
و ته همه این 7 ها ،چیزی که به ذهن من اومد و حس میکنم جواب منه و این روزا و بخصوص دیشب از طریق کامنت دوستمون مجید بختیار پور برام اومد که قدر تغییراتی که همسرت کرده اونم خود به خود و از طریق خدا بدون.
دائم شکر گزار باش برای خودت مرور کن.
آره من رویا طبق این آیه 7 که گفته شکر گزار باش تا ظرف بزرگتر کنم من باید شکرگزار این تغییرات دائم باشم برام عادی نشه.
و بعد خوندن کامنت لیلی جان تو یکی از کامنت ها یه چیز برای من بوده آلارم شکر گزاری،
جوابش هم بهم گفته منی که یادم میره و درگیر روزمره میشه باید الارام گوشیم روشن کنم و تو اون تایم سر به سجده برم و شکر گزاری کنم .
میبینید چطور خدا این همه آدم و موضوعات کنار هم گذاشته و مفهومش الان بهم فهموند و الهام کرد .اگر من روزانه شبانه روز تلاش میکردم تا اون عدد 777 بفهمم نمیتونستم امروز روز 20 که مهر تایید خدا زده شده .
شما،لیلی جان،آقای مجید بختیار پور،عدد777،روز20 همه برام درس داره .
سپاسگزار شما هستم که همچون دستی از دستان خدا شدید ،ما فکر میکنیم پیامبر فقط پیامبران قبل بودن خدا بهشون الهام میکرد ولی من حس میکنم هر کدوممون یک پیام آور برای دوست دیگه هستیم با خدا ارتباط داریم یک تعامل روحی با هم داریم .
حتی تو زمین تو این دنیای مادی هم بعد متافیزیکیمون فعلا و کار خودش میکنه.
خیلی دوستون دارم در پناه حق شاد و پیروز باشید.
سلام و درود خداوند بر دوست عزیزم رویا جان
قبل از اینکه به موضوع کامنت تون بپردازم، میخواهم ازتون تشکر کنم بابت اینکه شما هم پیامی از خداوند رو به من رسوندی و پیام رسان وحی بودید!
آره اینو باور کن که تو هم با خداوند رابطه داری و خداوند هم بتو وحی میکنه همون جور که به ابراهیم و محمد و عباسمنش و همه وحی میکنه. اما خیلی ها در مدار و فرکانسش نیستند و متوجه اون نمیشن.
موضوع ازین قراره که من همه اعضای این سایت رو مثل خانواده ام میدونم و از صمیم قلبم دوستشون دارم. اما احساس می کردم که بعلت تفاوت فرکانسی خطاب کردن همه با لفظ«عزیزم»، ممکنست از طرف مخاطبم اون باور منو منتقل نکنه برای همین چند وقت بود که دوست داشتم به نوعی واژه مناسب تری رو هنگام خطاب کردن دیگران بخصوص خانم ها پیدا کنم که دیدم چقدر شروع کامنتتون با این جمله بدلم نشست و خداوند هم مهر تائیدش رو زد. تا من از همین کامنت خانمها رو همین گونه خطاب کنم.که سپاسگزارم، عالی بود.
======================
رراجع به کامنتتون بگم که همین اتفاق نشون میده و تائید میکنه که خداوند از بی نهایت طریق و بی نهایت دست که فقط خودش می داند، ما را به خواسته هایمان می رساند. و این کامنت و کامنت شما مهر تائید خداوندست بر این باور
یه استادی داشتم این جملش هیچوقت یادم نمیره، چون اجرای بی نظیری داشتند و زبان بدن و فن سخنوریشون عالی بود و از استادان بزرگ و مشهور داخل کشورند که من قبل از آشنایی با استاد تو یه دوره 6 ماهه با ایشون بودم، که میگفتند: وقتی که ما خواسته ای داریم، در جهان و کائنات خداوند ولوله بپا می شود و همه دست بکار می شوند تا ما را به آن خواسته مون برسانند.،
باوری که با گفته های استاد اینگونه برای خودم تغییرش دادم که چرخ جهان دائما در کار است تا ما را به خواسته ها و آرزوهایمان برساند یعنی این خواسته ها و این فرکانس هایی که میفرستیم دارند کار انجام می دهند. و جهان هم دارد اتفاقات و شرایط و همزمانی هایش را در جهت رسیدن ما به خواسته هایمان مدیریت می کند و بیکار ننشسته!
الان که دارم کامنت شما رو جواب میدم در حال نت برداری جلسه ششم قدم نهم دوره مقدس 12 قدم هستم که جلسه قرآنی این قدم است که استاد دارند راجع به سوره حمد صحبت می کنند که موضوعش همین شکرگزاری است. اینهم نشانه دیگری اگه ما چشم دلمان را باز کنیم و جالبه بدونید این سوره 7 آیه دارد. اینکه شما روز بیستم کامنت گذاشتی و منم دارم بیستم جوابتو میدم اینم یه 20 دیگه خداوند پای این کامنت است. کامنتی که هیچ دلیل منطقی یا هیچ ربطی به موضوع این فایل ظاهرا نداشت. ولی وقتی تسلیمی و دو دوتا چهار تا نمیکنی بعدا برات دلایلش واضح میشه و این باورهای منو بیشتر تقویت کرد. و این نعمت و برکاتش هی داره بیشتر میشه و بقول معروف هر دم ازین باغ بری میرسد…
در پناه خدا باشید دوست عزیزم، بهترینها رو از خداوند بخشنده و مهربان برایتان آرزو میکنم. یا حق
سلام رویای عزیز.
دوست زیبای من
امیدوارم حال دلتون عالی تر از عالی باشه.
من الان خیلی تصادفی کامنت شما رو خوندم و چقدر خوشحال شدم که باز هم شاهد اتصال محکم و محکمتر این حلقه های ارتباطی مون در سایت هستم .
ارتباطاتی که خدا داره مدیریتش میکنه و میتونیم بدون قضاوتی چه خانم چه آقا رو عزیزم . عزیز من و دوست من خطاب کنیم .
اینجا قضاوتی نیست .همه احساسات خیلی خیلی پاک و دوستانه ست که نسبت به هم داریم .
دیدید اون دورهمی اخیر استاد رو که خانمها چقدر راحت استاد رو در آغوش می گرفتن.
من مطمئن هستم روزی که استاد رو ببینم ایشون رو حتما در آغوش می گیرم حتما .
میدونی ماجرای آلارام شکرگذاری از دستاوردهای دوره کشف قوانین زندگی ست . دوره ای که منو زیر و رو کرد . اگه بخوام مسیرم رو از آموزشها با استاد به دو بخش تقسیم کنم میشه لیلی قبل از کشف قوانین و لیلی بعد از کشف قوانین .
بینظیر بود این دوره واسم . بینظیر.
و حالا هم که قراره استاد جان دل دوره جدید شکر گذاری رو لانچ کنند .
انشاالله اونجا همدیگرو رو می بینیم و خیلی خیلی بیشتر حرف می زنیم .
من خیلی به حضورم تو این سایت و کنار دوستان توحیدی ام افتخار میکنم.مثل خواهر ها و بردارهام عزیز هستید بلکه هم بیشتر .
به قول برادر عزیزم اسدالله جان معجزات خدا تمامی نداره و میشه دفترها ازش نوشت و ساعتها ازش حرف زد .
براتون دنیا دنیا توحید و یقین و عشق و شادی و ثروت و سلامتی آرزو میکنم .
به خدای قدرتمند مهربانم می سپارمتون .
سلام خدمت استاد بزرگوارم و همه دوستان
سپاس فراوان از شما استاد عزیزم برای بودن در صراط
مستقیم و همراه کردن هزاران هزار نفر با خودتون که
سر از پا نمیشناسند برای دنباله رو بودن با شما
خدایا شکرت برای بودن من در این مکان توحیدی
شکرت برای شناخت خودم و بهبودی زخم های خودم
“وقتی خلقت انسان کامل شد خدا دستور داد همه فرشتگان در برابر آدم تعظیم کنند
همه فرشتگان سر تعظیم فرود آوردن غیر از یکیشون”
تا اینجای قضیه رو داشته باش .
لیلا …!!!
چشمات رو ببند …
تصور کن که تا چشماتو باز میکنی همه فرشته های
آسمون در مقابل تو تعظیم می کنند
فقط تصوررررر کن …
خدااااای من !!!
چه شکوهی
چه عظمتی
چه عزت و ارزشمندیی
آیا این نمونه تجربه ی ارزشمندی و عزت و لیاقت
فقط مختص حضرت آدم بوده …!!!؟؟؟؟
آیا اگر من بخوام همین الان تصور کنم که فرشته ها در
حال سجده به من هستند و من اینهمه ارزش و قرب
دارم اشتباهه !؟
اگر تصورش اشتباهه !!!!
پس چرا شیطانی رو که به انسان سجده نکرده و باعث
فرود اومدن اون به زمین شده رو باعث تمام
بدبختیام میدونم
و سجده فرشتگان رو مربوط به حضرت آدم میدونم !
چرا از این همه ارزشمندی چسبیدم به قسمت بد ماجرا
آرره …
برای همین اینقدر احساس حقیر بودن میکنم
چون خودمو لایق اینکه همین الان حتی یه فرشته !
به من تعظیم کنه نمیدونم !
چون نمیخوام به یاد بیارم ارزش و نعمتی که باعث
شکر گزاری من از خالقم بشه
چون توجهم فقط رفته روی بدی ها و کمبودها
چون حتی با کلامه خدا هم دوست دارم بجنگم و فقط
لب به گله و شکایت باز کنم که تو شیطان رو برای
گمراه کردن من فرستادی …
تو چنین کردی …
تو چنان کردی …
چوووون من کافر شدم …!!!
چون من عزیز بودنم و لیاقتم و ارزشمو از یاد بردم
چون من روی همه ی اون اعتباری که خدا از لحظه موجود
شدنم به من داده رو پوشوندم که دیده نشه …
لیاقتی که خدا هنوز هیچ عملی از من برای اثبات این
لیاقت ندیده بود …
چون من به خودم ظلم کردم !
ای بابااااا : هنوز هم ذهنم میگه آخه چه عملی باید از
تو میدید این ارزش فقط برای حضرت آدم بود خخخ
پس چرااااا این همه آیه به پیامبر وحی شده که به گوش همه
بنده ها برسونه …!
خوب حتما این عزت و احترام مربوط به همه انسان هاست
دیگه …!
ما فقط بودن شیطان رو مربوط به زندگی الانمون میدونیم و توی ذهنمون بزرگش کردیم و بهش قدرت دادیم و با یادش روز به روز نسلمون رو حقیر تر و بی ارزش تر جلوه دادیم ( توجه به نکات منفی)
لیلا …!!!
قبول کن ارزشمندی
قبول کن توانمندی
قبول کن لایقی
باور کن به اندازه ای که مقابله و جنگیدن با شیطان رو
توی ذهنت بزرگ کردی باید ارزشی که خدا برات قائل بود رو بزرگ میکردی و قدرت میگرفتی …
لیلا …!!!
به یاد بیار
به یاد بیار
به یاد بیار
جایگاه خودت و خدای خودت رو
به یاد بیار !