چگونه به راه راست هدایت می شویم یا از آن دور می شویم - صفحه 36 (به ترتیب امتیاز)

882 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زینب مرادی گفته:
    مدت عضویت: 1000 روز

    به نام خدای بخشاینده ومهربان

    سلام

    خدایا شکرت که بهم فرصت نوشتن دادی

    خدایا شکرت بابت این روز زیبا بابت صدای پرنده ها که به گوشم میخوره وبهم آرامش میده

    شکرت به خاطر دستانم که قدرت نوشتن داره وخدای من من بدون تو هیچی نیستم

    اعتراف میکنم به ناتوانی خودم واعتراف میکنم خیلی جاها با آگاه بودن از قانون وبااینکه آگاه بودم تو فقط برای من خوبی وموفقیت میخوای بازم به خاطر خطای خودم تقصیر وگردن تو انداختم وشکایت کردم به درگاهت

    ولی الان میگم من نمیدونم خدا من عاجزم خداجونم من نمیدونم چی درسته چی قلط فقط ازت هدایت میخوام میخوام مسیر روبرام هموار کنی

    خداجانم دلممیخواد از همه دل بکنم وفقط به تودل ببندم فقط توروببینم باید اینطور باشه چون تو همه کار برام میکنی بقیه ی وجود ندارن

    این تویی که همیشه تو هر شرایطی کنارمی هیچ وقت نمیگی کار دارم هیچ وقت نمیگی خسته م بعدا کارتو بگو هیچی نمیگی از من کاری برنمیاد همیشه هستی وباآغوشی باز به استقبالمون میای تومهربونی توبزرگی تورحیمی توغفاری توستاری تو بخشنده ی توروفی تو خطاپوشی میکنی کارهای مارو

    بقیه که کاری نمیکنن برام بهترین دوستم هم همیشه حوصله ی من رونداره وقط نداره برام ولی توهمیشه هستی

    خداجونم ببخش

    ببخش که ازت غافل میشم ونذار کمکم کن که هر لحظه یادت باشم میخوام تمام وجودم باعشق تو پر بشه وهیبییچ کمبودی نباشه واصلا جاییی نباشه برابقیه خدایا میخوام عاشقت باشم میخوام همیشه مثه یه بچه مؤدب سرم جلوی توپایین باشه کمکم کن

    باوردارم قدرت فقط خداست

    زندگی زییاست وهرلحظه زیباتر میشه

    فرصتها بیشتر میشه

    شرایط بهتر میشه

    سلامتی بیشتر میشه

    اتفاقات خوب بیشتر میشه

    کارها آسونتر میشه

    من اززشمندم

    من لایق بهترینام

    خداوند حامی منه

    خداوند عاشق منه

    خداوند هرلحظه همراه منه

    خداوند عاشقانه دوسداره منو به راحتی به همه ی خواسته اام برسونه لذت میبره ازاین کار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    فاطمه مختاری گفته:
    مدت عضویت: 521 روز

    ب نام خداوند بخشنده مهربان

    سلاااام ب روی مااااه استاد عزیزم و استاااد خانم شایسته

    استاااااد من دارم با عششششق قرانو میخونم و سر صفا و حوصله و روزانه.

    استااااددددد ایییینننقققدددر عشششق کردم از این فایلتون ک حد نداره

    استااااد این همه گگگننننج چطور یکجا جمع شده چططططور.

    استاااد بخداااا من فقط برا پولدار شدن اومدم توی سایت ولی الان حتی اگر همین الان بمیرم خوشحالم ک قبل مرگ خدارو تا حدودی شناختم

    سپاسگذار شدم یعنی نمیییدونید،من خیییلی کنترل ذهن دارم ب حدی ک اگه خونه خااالی از هر خوراکی باشه،من میگم خدایا شکککرت برا این این این این ….. شیطان فهمید من رو نمیتونه با این موضوع منحرفم کنه،اومد با همسر منحرفم کرد خدااااا رو شکر باز دید من اصلا منحرف بشو نیستم.

    اومد با صحبت نکردن فرزندم منحرفم کنه ک چرا حرف نمیزنه و….. باز من خفففشش کردم گفتم حرف میزنه چنان شیرین و سخنور ک دهنت باز بمونه برو بابااااا،و ماه ها هی اومد حرف بزنه من حتی نگاشم نکردم و خدااااااااا رو شکر پسرم توی سن 3سال و 9ماهگی خدااااااااا روشکر داره حرف میزنه و میگم دیدی بببیین چ شیرین زبونی شده،خلاصه هیچ راهی پیدا نکرد دید از هیچ راهی نمیتونه خیلی راها رو امتحان کرده ولی من خیلی توی این راه محکمم و هزااار بار میگم خدایا منو در این مسیر ثابت قدم دار. میخام اینو بگم ک دیده هیچ راهی نیس برا منحرف کردنم رفته سراغ بچه ای ک ن ما تصمیم اوردنشو داریم ن چیزی،داری میگه اگه بچه دار بشی اونجوری باشه ،اگه خدا بخا با فلان بچه امتحانت کنه چی و……. و مداااام هی اینو میگف من خفش میکردم ک اقاااا ما خانوادتن خوشگل زاییم،ما همه سالم و سلامتیم،خانواده همسر همه سالمن و اون یکیم ک از خانواده اونجوری شده بخاطر خارج شدن از روند طبیعی و مصرف قرص تو بارداری و فلان بوده وگرنه ببین بعدیش چ سالمو …. دیدم ن ادم نمیشه، بعد از فهمیدن حدودی از قوانین جهان ک تو دستور میدی و تصویر سازی میکنی و جهانم بهت میبخشه،اومدم بچه ای رو ک تصمیم داریم 6،7سال دیگه بیاریمو ساختم اسمشم انتخاب کردمو نشونش دادم گفتم ببین خدا با منه عاشق منه ،از من بیشتر دوست داشته من از این سفره گستردش نهایت استفاده رو کنم،خودش بیدارم کرده،خودش اگاهم کرده،خودش تو رو بهم شناسونده،پسسسسس مممممن میگم چی میخام،پپپسسسس خدا بهترینا رو تا الان بهم داده با اینکه اونقدر سپاسگزارش نبودم،الان ک دیگه فهمیدم،ایییین بچه رو میخام ببین چقدر زیباست،و ی وقتایی بجای اون بچه با صدای بچگونه صحبت میکنم و چشمامو میبندم و چهرشو تجسم میکنم و میگم ببببین این فرزندمه دیدی بیا ببین.من خالق زندگیمم،خدا تو رو تو قران ب من شناسونده،میدونم روز قیامت میگی ب من چ من فقط وعده دروغ دادمو ترسوندمت میخاستی بشناسیمو گولمو نخوری،خدا رو ششششکر ک قرانو خوندم و میشناسمتو گولتو نمیخورم و خفششش میکنم

    اومدم اینو اینجا نوشتم چون اینجا نمینوشتم رو کاغذ میخاستم بنویسم ولی گفتم بیام 3تا خط بنویسم و سپااااااسگذاری کنم برا این فایل معرکتون ک سایت میگه کوتاه منتشر نمیشه، بزار نحوه خفه کردن شیطان رو ب شیوه خودم اینجا توضیح بدم.

    استاد در اغوش میکشمتون هم شما رو و هم خانم استاد شایسته عزیزمو ک مقاله اول فایلا رو ک میخونم میگم باباااااااااا ایشون ی پا استااااده بخدا.

    دوستون داااارم و حالا ک هررررچی میتونیم از سر سفره گسترده جهان برداریم ،چرا دیدن شما عزیزان رو از نزدیک رو برندارم، کی و کجاشو نمیدونم وللللللی خاستمه و بهش میرسم میبینمتتتتووون

    دوستون دارم

    هزااااار باااار سپاس برا این فایل عااااالللللللللللیتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 699 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 4 آذر رو با عشق مینویسم

    طیبه دوباره تاکید میکنم

    متمرکز شو

    متمرکز شو و فقط طراحی کن

    امروز دوباره خدا تاکید کرد بهم

    اما اینبار از یه زاویه دیگه با صحبت های متفاوت تر

    امروز صبح که بیدار شدم و حاضر شدم تا برم سر ورکشاپ رایگان که در تجریش تو پاساژ کلاس رنگ روغنم بود

    قرار بود مادرم و خواهرم هم بیان تجریش تا گل سراشونو بفروشن

    من اول نون گرفتم و با پنیر، مادرم لقمه گذاشت تا با بطری شیشه ای که توشو پر از دم نوش کرده بودم بردارم و برم

    انقدر زیبا بود هوا و انقدر قشنگ داشتم حس میکردم بهشت خدارو ، وقتی تا بی آر تی رفتم کلی حس خوب داشتم

    چقدر زیباست که من دیگه همه جا رو بهشتی میبینم که بی نهایت زیباست

    یادمه قبلا از شهرکی که اولین بار سال 94 اومدیم تهران و قرار شد اینجا زندگی کنیم ،متنفر بودم و دوست داشتم برگردم شهرستان خونه خودمون

    چقدر همه چیز تغییر کرد ، خدایا شکرت که من رو تبدیل به یک دختر سپاسگزار کردی تا همین مکانی که یه روز فکر میکردم جهنمه ، الان دیگه بهشته برام

    درختاش خاص تر شدن ،آدماش مهربان تر ، آب و هواش عالی تر

    خدایا شکرت

    وقتی رسیدم تجریش ،کل مسیر رو داشتم به همین فایل گوش میدادم و البته فایل جلسه سوم قدم اول دوره 12 قدم

    که استاد درمورد نقاشی میگفتن

    یادمه بارها میگفتم کاش استاد درمورد نقاشی بگن که اولین دوره ای که خریدم ،دقیقا جلسه دوم و سومش درمورد نقاشی مفصلا مثال زده بودن

    و خداروشکر میکنم که اولین دوره ای که بهم عطا کرد قشنگ‌ میدونست که چی برای من خوبه

    وگرنه من همه اش به این فکر بودم که دوره قانون سلامتی رو بخرم ،اما الان میفهمم که چرا گفت دوره 12 قدم رو بخر

    هم جمعه دلیلش رو از سارای عزیز که عضو خانواده صمیمی عباس منش در سایت بود و همدیگه رو هدایتی در جمعه بازار دیدیم ، شنیدم و سپاسگزاری کردم از خدا که چقدر خدا آگاه و داناست به غیب که من ذره ای علمشو نداشتم که چی برای من مناسبه و میخواستم اولین دوره قانون سلامتی رو تهیه کنم

    الان که فهمیدم چه خیری درش بوده یه درس داره برام که برای تک تک خواسته هام ، هم رها باشم بذارم خدا خودش کارهارو انجام بده

    که خدا دوره 12 قدم رو بهم گفت بخر که درمورد نقاشی باورهام رو در جلسه سومش بسازم

    چقدر زیباست چقدر آگاهی ناب داره

    وقتی من داشتم به فایل چگونه به راه راست هدایت می شویم یا از آن دور می شویم

    گوش میدادم و دوباره فکر میکردم به تک تک جملات سارای عزیز و این چند روزم که از استاد طراحی پیام تمرکز کن روی نقاشی رو گرفتم

    وقتی رسیدم ورکشاپ دیدم این هفته مجسمه و یه مجسمه آدمک هنرمند و کوزه و دست گذاشتن ،خوشحال شدم چون چالش سختی بود برای من و لذت بخش بود

    من قبل اینکه شروع کنم رفتم گوشه سالن رو صندلی نشستم و رو به کوه ها و منظره زیبای تجریش نشستم و لقمه های نون و پنیرم رو با دم نوشم درآوردم و با لذت خوردم

    خیلی حس خوبی داشتم

    وقتی شروع به طراحی کردم به طرز عجیبی قبل ساعت 12 طراحیم تموم شد

    جالبه در صورتی که من اولین روزهایی که میومدم ورکشاپ ساعت 3 بعد ار ظهر تازه طراحیم رو انجام میدادم

    و از وقتی اصل طراحی رو که ایرادم برطرف شد و از استاد طراحی یاد گرفتم پیشرفت داشتم تو طراحی

    و بی نهایت از خدا سپاسگزارم

    وقتی کار میکردم دیدم دو نفر دختر و پسر اومدن و بعد متوجه شدم دارن از استادای ورکشاپ عکس میگیرن و عکساشونو میکشن خیلی دوست داشتم عکس منو هم بکشن و دیدم اومد سمتم و گفت میتونیم عکس شمارو بگیریم و طراحی کنیم

    گفتم بله حتما

    و مشتاق شدم

    و جالب تر اینکه کو اون طیبه یک سال و دوسال پیش ؟؟؟

    من دیگه اون طیبه ای نبودم که دوست نداشتم کسی ازم عکس بگیره و میگفتم بد عکسم

    اما با عشق خوشحال شدم و نشستم تا عکسمو بگیره و طراحی کنه

    خدایا شکرت که با خودم به صلح رسیدم

    امروز برخلاف روزای دیگه نه چای دادن و نه شیرینی

    دوستم بهم گفت دقت کردی این هفته استادای پاساژ نیومدن و به ما هنرجوها چای ندادن

    منم تایید کردم

    و هوا سرد بود و چون قبلش برای خودم تو بطری شیشه ایم که دم نوش بود و آب جوش گرفته بودم ،چای نگرفتم

    بعد حدود نیم ساعت بعد دوستم گفت هوا سرده ،چای ندادن

    منم هی میخواستم برم چای بگیرم ، اما نشد وقتی گفت ، بلند شدم و رفتم چای گرفتم و وقتی اومدم با همدیگه خواستیم بخوریم نبات آورده بودم به همکلاسیم گفتم چوب سه پایه تو بده این نبات رو بشکونم با همدیگه استفاده کنیم

    انقدر خندیدیم خیلی حس خوبی داشتیم سر ورکشاپ

    وقتی باهم کار کردیم کنار هم بودیم و هر هفته زاویه هردومون نسبت به طرح فرق داشت و جدا از هم میشستیم اما این هفته با هم کار کردیم و یکم صحبت کردیم بین کار

    دختر بسیار بسیار زیبایی که خیلی آروم و زیبا حرف میزنه

    و از خدا سپاسگزارم که همکلاسی مهربانی دارم

    وقتی ورکشاپ تموم شد و عکس منو که کشیده بودن خیلی خوشحال بودم و منم برای تشکر ،به مادرم گفتم براشون گل سر بیاره و بهش هدیه دادم

    امروز من پر بود از حس خوب و البته دوباره تاکید خدا برای من

    وقتی ورکشاپ تموم شد و من رفتم که عکسمو نشون بدم به استاد طراحی ،دیدم داشت با هنرجوش صحبت میکرد و دقیقا صحبتش با هنرجو این بود که من میبینم عاشق نقاشی هستی و تلاش میکنی

    ولی نگران پولش نباش که بگی از این راه درآمد داشته باشم

    اگر مهارتت رو قوی کنی پول خودش میاد سمتت

    و داشت مثلا میزد خودشو

    میگفت من روزها نشستم طراحی کار کردم و قوی و قوی تر کردم و خود به خود پیش اومد همه چی

    خود به خود با پیشرفت من در طراحی ،استادم پیشنهاد داد که بیام اینجا و به شاگرداش طراحی آموزش بدم

    که خود استاد دیگه فرصت نمیکرد طراحی آموزش بده

    به مرور زمان با کار کردن پیش استاد و نگاه کردن به کارهای استاد متوجه شدم که منم شدم مثل استاد و دارم کارهای استاد رو کار میکنم و به اندازه استاد تابلو دارم

    در صورتی که اگر فکر پولش بودم نمیتونستم تمرکز کنم روی مهارتم ،من داشتم لذت میبردم از تک تک روزهایی که طراحی میکردم و هیچ پولی نداشتم

    وقتی گفت هیچ پولی نداشتم متعجب شدم پرسیدم یعنی شما هم مثل من پول نداشتی شهریه کلاس رو بدی؟

    گفت آره من اون سال ها که اومدم کارمند بودم ،کارم رو ول کردم و اومدم طراحی یاد بگیرم تا به عشقم برسم

    و وقتی استاد دید پیشرفتم و کارم رو که چه اشتیاقی دارم به یادگیری پیشنهاد داد تا بیام و براش کار کنم وهمکاری کنیم در آموزش

    گفت میومدم حضور غیاب هنر جوهارو انجام میدادم و پول نمیگرفتم اما از کار کردن استاد میشستم و نگاه میکردم تا یاد بگیرم اینجوری شد که من یاد گرفتم

    وقتی داشت از اون روزاش صحبت میکرد یه بغضی کوتاه اومد و گریه شو نگه داشته بود و با شوق میگفت من انقدر اون روزا اشتیاق داشتم به یادگیری کا برام مهم نبود که برای استاد مجانی کار کنم و هیچ پولی نگیرم ولی یاد میگرفتم و فقط دست استاد رو میدیدم که داره کار میکنه و من به مرور زمان یاد گرفتم و پیشرفت کردم

    وقتی اینا رو میگفت یاد افکار چند روز پیشم افتادم گفتم خدایا کاش میشد به استادم بگم اگر اجازه بده مثلا برم مغازه شو مرتب کنم و کفشو تمیز کنم ولی جدا از کلاس رنگ روغن بیام یه روز از صبح تا شب بشینم و کار کردنش رو ببینم و یاد بگیرم

    وقتی حرفای استاد طراحی رو شنیدم گفتم یعنی میشه منم درخواستمو بگم به استادم

    ولی پیش خودم گفتم اگر بگم ممکنه ناراحت بشه

    ،اما از خدا درخواست میکنم که قلبم رو باز کنه تا بتونم درخواستمو از خدا بکنم و ایمانم رو دو چندان بکنه

    و ادامه داد گفت الان هم رنگ روغن تدریس میکنم و هم طراحی

    اونجا بود که از حرفاش متوجه شدم

    من نباید زیاد به فکر این باشم که پول ندارم و یا اینکه به فکر شهریه کلاس ها باشم

    من باید به تک تک ایده هایی که خدا بهم میگه به مرحله قدم برداشتن و حرکت کردن و عمل کردن برسونم و مهارتمو پیشرفت بدم و هر روز عاشقانه کار کنم

    وقتی مهارت کسب کردم خود به خود همه چی رخ میده

    و دوباره صحبت هاشو گوش دادم میگفت که خود استاد رنگ روغن ما که طیبه خودت هم سال 96 میومدی ازش طراحی یاد میگرفتی

    و ازم پرسید که یادته چجوری تدریس میکرد و من گفتم بله و گفت خب ببین چقدر تغییر کرده کاراش و شیوه تدریسش ؟

    و گفت طیبه تو تمرکز صد در صدتو بذار پای نقاشی

    ببین جوری کار کن که اگر هیچ پولی بهم بهت ندن بابتش ولی عاشقانه کار کنی و اینه که سبب پیشرفتت میشه

    من بهش گفتم پس من متوجه حرفات شدم و وقتی بهش گفتم اون سال که من میومدم شما هم میومدی و الان استاد شدی و من تازه الان اومدم ،گفت هیچ وقت خودت رو مقایسه نکن طیبه

    دقیقا استاد تو این فایل گفت که خودتونو با آدما مقایسه نکنید کار خودتونو انجام بدین

    این روزا که فایل جدید رو گوش میدم هر بار یه چیز جدید یاد میگیرم

    از خدا میخوام کمکم کنه تا قلبم رو باز کنه برای دریافت آگاهی ها و قدم برداشتن و عمل کردن

    و گفت اینو بدون که الان بهترین زمان برای تو بود تا نقاشی رو ادامه بدی و پیشرفت کنی و مطمئن باش که اگر تمرکز صد در صد بذاری خیلی به سرعت پیشرفت میکنی و استاد میشی

    و مدام تاکید داشت به روی اینکه تمرکز صد در صدت رو بذار به نقاشی

    وانرژیتو بذار فقط برای نقاشی

    و من اون لحظه قشنگ حرفای خدارو میشنیدم که تاکید میکرد

    و این تاکید رو حدود یک ماه و یا فکر کنم یک ماه و نیمه که داره بهم میگه ، ولی این روزا یعنی از جمعه تا یکشنبه تاکیدش شبیه اینه که به توان بی نهایت باشه

    از هر جمله استاد خودم که تو کلاس رنگ روغن بودیم روز شنبه چندین بار میگفت تمرکز بذارین رو کارتون صد خودتونو بذارین و جمعه با صحبت های سارای عزیز که از سایت هدایتی در جمعه بازار دیدمش باز هم فهمیدم که باید تمرکزمو فقط روی نقاشی بذارم

    و دوباره شنبه و یکشنبه استاد طراحی تو هر جمله اش مدام تکرار میکرد باید تمرکز کنی روی نقاشی تا نتیجه بگیری

    این یعنی چی ؟؟؟

    من واضح داشتم دریافت میکردم که خدا داره تاکیدش رو به من میگه که طیبه به فکر فروش گل سر و درصد گرفتن از مادرت نباش ،به فکر فروش هر هفته در پل طبیعت نباش ، چون تو متعلق به بیشتر از اینهایی که دریافت کنی

    به ایده هایی که برای نقاشی بهت دادم شروع کن به عمل کردن

    طیبه دقت کن

    دیروزم بهت گفتم

    انتخاب باتو هست

    هدایتت میکنم

    ببین چقدر راحت دارم با تو از طریق استاد و انسان های دیگه صحبت میکنم ،پس قدم بردار

    ترست رو به توحید در عمل تبدیل کن

    کافیه که به ایده ها عمل کنی

    قدم بعدی رو بهت میگم

    وقتی طراحیمو به استاد طراحی نشون دادم مثل استاد رنگ روغنم گفت طیبه به تو افتخار میکنم تو اگر با این علاقه و شوق ادامه بدی پیشرفتت بسیار سریع رخ میده

    وقتی رفتم از استادم خداحافظی کنم و صحبت کنم مشغول رن. روغن کار کردن روی تابلوی خودش بود ، درست توجه نکرد من کمی ناراحت شدم ولی سریع پرسیدم طیبه فکر کن ببین تو هم صد در صد اینجوری پیش اومده که تحویل نگیری کسی رو موقع نقاشی کار کردن

    و وقتی خوب فکر کردم دیدم بله منم وقتی تو خونه کار میکنم و مادرم و یا خواهرم یا هر فرد دیگه بیاد اتاقم و من متمرکز باشم روی نقاشی وقتی میاد باهام صحبت کنه توجه نکردم و بهش نگاه نکردم

    و یادآوری بود برای من که اگر خودت رو اصلاح کنی صد در صد در جهان اطرافت هم این موضوع حل خواهد شد

    خدای من شکرت که یه آلارم گذاشتی که وقتی ناراحت میشم مثل یه آلارم میمونه که بهم میگه خودت هم این رفتارهارو داشتی و یا اینکه باوری دارم که باید قوی بشه و سبب بشه که پیشرفت کنم

    خدایا شکرت

    وقتی کلاسم تموم شد تو اسانسور یه استاد و معلم طراحی رو دیدم که یه خانم 46 ساله ولی انقدر جوان به نظر میرسید که اگر خودش سنش رو نمیگفت من فکر میکردم 35 ساله باشه

    وقتی دیدمش چند هفته ای بود که تو ورکشاپ با هم صحبت میکردیم

    بهم گفت که با مترو میری و میخواست باهم بریم که گفتم میرم پیش مادر و خواهرم که گل سر میفروشن

    خندید گفت چقدر جالب من تو مترو دیدم مادر و خواهرت رو که داشتن میومدن تجریش

    و یه حرفی بهم زد گفت هرکاری داشتی درمورد نقاشی میتونی ازم سوال کنی بالاخره من از 16 سالگی طراحی کار کردم و درس خوندم و استادم هرموقع خواستی بهم پیام بده

    و واقعا کارش فوق العاده بود در عرض نیم ساعت و یک ساعت با مداد رنگی سریع مجسمه و دست و آدمک رو کشید و تحویل داد

    ازش پرسیدم شما چقدر زمان میذارین

    گفت صد در صد زمان و انرژیم رو گذاشتم

    از 16 سالگی من هر روز دارم طراحی کار میکنم

    انگار خدا داشت دوباره بازهم تاکید میکرد اینبار از طریق یک نفر و استاد دیگه

    اینا یعنی چی ؟؟؟

    یعنی اینکه طیبه این هفته که گذشت از هفته بعد باید انتخاب کنی

    میمونی تو جمعه بازار پل طبیعت و بازم به فروش گل سر فکر میکنی و درصد میگیری از مادرت یا اینکه به ایده هایی که خدا داده عمل میکنی و میری به طلا فروشی ها تا کاراتو بفروشی

    انتخاب با خودت هست

    خدا انقدر بهت تاکید کرد

    انقدر بهت راه نشون داد از طریق افراد مختلفت

    دیگه چجوری باید بهت بگه دیگه گل سر نفروش تو جمعه بازار، و حتی درصد فروش هم ازش نگیر و دیگه نفروش ، بذار مادرت خودش کارش رو گشترش بده و بفروشه

    و من تو این چند روز متوجه شدم که باید تمرکز صد در صدم رو روی مهارتم و پیشرفتم در نقاشی بذارم تا نتایج رو ببینم

    من دلم میخواد در مدار های بالاتر قرار بگیرم پس باید به این تاکید جواب مثبت بدم و حرکت کنم و قدم بردارم

    خدا باقی کارها رو مثل این یکسال قبل که کلی برام کار انجام داد ، از این به بعدشم برای من کارهارو انجام میده

    کلی حرف دیگه بهم گفتن اما تاکید اصلی به روز تمرکز صد در صد بود به روی کاری که انجام میدم

    و صد خودمو بذارم برای یادگیری

    وقتی برگشتم و جلو مترو با همدیگه خداحافظی کردیم گفت هرکاری داشتی درمورد طراحی بهم بگو ،احساس خوبی نسبت به تو دارم و حس میکنم یه جورایی به هم وصلیم

    خیلی خانم مودب و با آرامش و زیبا رویی هست و بسیار مشتاقه که دونسته هاشو به کسی که علاقه داره منتقل کنه تا اونم یاد بگیره

    وقتی برگشتم‌ پیش مادرم باهم رفتیم سنگک گرفتیم و برگشتیم پیش خواهرم ،من رفتم پنیر گرفتم و دوباره با کلی عشق کنار خیابون سنگک و پنیر خوردیم

    وقتی میخواستم چای بگیرم گفتم من دلم میخواد بطری شیشه ایم که دمنوشم توش هست رو پر کنم و آقایی که آب جوش داد گفت نمیخواد برو پول نمیخواد خیلی خوشحال شدم

    این روزا همه به طرق مختلف محبت میکنن به من

    حتی من آرزو داشتم عکس منو طراحی کنن و در عرض یک ماه دو نفر عکسمو طراحی کردن خیلی خوبه

    اینه همه نشونه هست که داره باورام قوی میشه که نتایج هارو به شکل های مختلف میبینم

    و بی نهایت خدارو سپاسگزارم

    وقتی برگشتیم خونه تو مترو یه خانم مسن حدود 60 ساله یا 70 ساله بود گفت خانما یه نفر کمکم میکنه من بارمو بذارم تو نایلون ، دست فروشی میکرد تو مترو

    برگشتم و گفتم شما هم ایستگاه بعد پیاده میشین ؟

    گفت آره و بهش کمک کردم و لیف و اسکاچ قلاب بافی میبافت و چیزای دیگه میفروخت

    تا بیرون مترو وسایلاشو براش آوردیم و رفت

    ما هم رفتیم خونه مون

    خدایا شکرت که وقتی انسان هایی رو که میبینم کار میکنن و تلاش میکنن من هم سعی میکنم تا تلاش کنم و از اونها الگو میگیرم شکرت خدای من

    وقتی برگشتیم‌خونه ساعت 10 :30 بود

    من هنوز انرژی داشتم

    و دیتبندی که سارای عزیز بهم هدیه داده بود رو ار دستم در نیاوردم و حتی تو خونه هم دستمه

    و وقتی نوشته روشو میخونم

    که نوشته خدا با من است

    بوسش میکنم و میگم خدای من خیلی دوستت دارم ماچ ماچی جانم

    و بی نهایت ازش سپاسگزارم

    خیلی روز خوب و بهشتی بود برای من

    پر از درس بود

    و باید سعی خودمو بکنم که این جمعه که رفتم جمعه بازار آخرین جمعه بازاری باشه که من گل سر میفروشم و تمرکزمو بذارم روی نقاشی و حس میکنم که دیگه نباید برم جمعه بازار

    و اگر رفتم برم و بشینم و مجسمه هایی که در جمعه بازار در مسیر موزه گذاشتن رو طراحی بکنم

    تا پیشرفت کنم

    و یا حس میکنم که اگر برم جمعه بازار به افرادی که میان پیشنهاد بدم و بشینن و طراحی کنم چهره هاشونو

    از خدا میخوام هدایتم کنه

    و کمکم کنه تا قلبم رو باز کنه برای قدم برداشتن که ایده باز کردن سایت رو که چالش هست برام باز کنم

    و بعد ایده فروش نقاشی هام که روی برگ های درخت کار میکنم و میبرم به طلا فروشی هارو عملی کنم

    تا قدم های بعدی بهم‌گفته بشه

    خدای من ربّ من سپاسگزارم ازت

    ممنونم بابت تک تک لحظه های بهشتی امروزم

    برای تک تک دوستان عزیزم در این سایت پر از عشق

    بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت از خدا میخوام

    و تشکر بی نهایت از استاد عزیزم و مریم جان شایسته که واقعا شایستگی بی نهایت بیشتر ار اینهارو دارن که خدا بی نهایت ثروت و شادی و سلامتی و عشق و آرامش رو در زندگیشون جاری کنه و در کنار استاد بهترین هارو داشته باشن در کنار هم

    دنیا و آخرتتون پر از نور خدا باشه

    خیلی دوستتون دارم استاد عباس منش

    خیلی دوستتون دارم مریم جان شایسته

    خیلی دوستتون دارم تک تک اعضای خانواده صمیمی عباس منش

    ماچ به همه تون ماچ خدای ماچی ماچی من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    حمیده کرمانی گفته:
    مدت عضویت: 1186 روز

    درود درود بر شما استاد

    همینه. همینه قرآنی که سالها خواندم و از آن هیچ درکی نداشتم. خیلی خوشحالم و شکرگذار که بعد از درخواستم برای آگاهی و تغییر٫ خداوند شما رو معرفی کرد.

    من بیشتر این افکار ناجالب رو ناخواسته داشتم. حال جایگاهی که در آن قرار گرفتم با تمام وجودم فهمیدم و چه فهم دردناکی از کج فهمی ها و نفهمی ها.

    خداوندا منو ببخش. استاد می گوید توبخشنده ای. تو می گذری مهربانی و …‌

    می دانم حال من نباید خودم رو سرزنش کنم.

    الان درخواستم از الله این است که با تمام وجودم درکی صحیح و عملی از صحبتهای شما داشته باشم.

    ای ربی شکر شکر و استاد عباسنش شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    حمید خالقی گفته:
    مدت عضویت: 3887 روز

    تا الان حدود 5 دقیقه از فایل رو گوش کردم و آگاهی بهم گفته شد رو مینویسم:

    آیه 13 سوره الرحمن

    پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید

    آیه ای که بارها و بارها در سوره الرحمن گفته شده ولی ما از نادانها چی شنیدیم:

    خداوند ما را برای تنبیه به خاطر خوردن سیب حضرت آدم(ع) به کره زمین منتقل کرده

    یادمه سالها قبل در مورد حضرت آدم و خلقت انسان بحثی بود و نمیدونم بحث به کجا رسید که کسی که بسیار عبادت کننده و نماز خون بود و الانم هست گفت : ما به خاطر اشتباهی که حضرت آدم (ع) کرد و در بهشت سیب رو خورد به زمین منتقل شدیم و گرنه الان تو در بهشت داشتیم از نعمتهای الهی نهایت لذت رو میبردیم

    پرسیدم که:

    یعنی شما میگی ما به خاطر اشتباه حضرت ادم (ع) داریم در این کره خاکی تنبیه میشیم؟ یعنی خدا ما رو به خاطر اشتباهی که حضرت آدم مرتکب شده داره تنبیهمون میکنه؟ ایشون اشتباه و گناه کرده؛ اونوقت ما داریم تنبیه میشیم؟

    و جواب ایشون به صراحت “بله” بود و دلیل رو اینطور بیان کرد که “چون ما فرزندان حضرت آدم(ع) هستیم”

    گرچه شاید بیشتر یا کمتر از ده سال پیش بود ولی همون موقع حرف ایشون رو نپذیرفتم و ایشون هم عصبانی شد و از من ناراحت شد

    البته تقصیر نادانها نبوده اگر بخوام مقصر انتخاب کنم مقصر من بودم که باورها و فرکانسهام اونقدر اشتباه بوده که پای صحبتهای افراد نادان نشستم و جالب اینه که با همون دفعه اول زود و فوری باور کردم اصلا یه زره هم نیومدم تفکر و تحقیق کنم و فریب مقدس نماها رو خوردم

    میدونی نادان به چه کسی میگن؟

    قبلا بهت گفتم؛ نادان کسیه که در مورد چیزی که علم نداره صحبت میکنه

    حالا این صحبت کردن میتونه بشارت دادن یه اتفاق یا خبر خوب باشه

    میتونه اندرز دادن از نتیجه ی یک عمل باشه

    میتونه قضاوت کردن درمورد شخص خاصی باشه

    میتونه تایید یا رد کردن یه نظریه یا اتفاق خاص باشه

    یا هرچیز دیگری مشابه اینها …

    اما گمراه به چه کسی میگن؟ گمراه با نادان چه تفاوتی داره؟

    نادان رو توضیح دادم ولی گمراه به کسی میگن که از فرد نادان پیروی میکنه

    اون چراکه فرد نادان اظهار میکنه رو میپذیره همچنان که من خودم قبلا ها پدیرفته ام

    سوال سوم؛

    نادان بیشتر خسران و ضرر و تباهی دچار میشه یا گمراه؟

    به نظر من فرد گمراه بیشتر دچار ضلالت میشه

    چون فد نادان ممکنه یک روزی آگاه بشه ولی فرد گمراه گمان میکنه که میداند یعنی نمیداند که نمیداند و به قول قرآن در گمراهی دوری هستند در جای دیگری میگه در گمراهی آشکاری هستند

    خودشون هم میدونن که اشتباهه ولی بنا به دلایلی مثل توهم سود اقتصادی جایگاه یا منصب شغلی یا پایبندی به آداب و رسوم و سنن غلط قبلی و از این قبیل توهمات نمیخواهند گمراه بودن خودشون رو بپذیرند

    پس خودشون رو به خواب زدن یعنی آشکارا میدونن که دارن اشتباه میکنن ولی عشق به دنیا اجازه اظهار پشیمانی و ندامت و توبه و بازگشت بسوی منبع ثروت و نعمت رو بهشون نمیده در گمراهی آشکاری هستن

    کی بیدار میشن؟ وقتی که دیگه آب از سر گذشته و دیر شده

    وقتی بیدار میشن متوجه میشن سرشون داره به سنگ قبر میخوره و نمیتونن بیدار بشن تازه میفهمن دیگه دستشون از دنیا کوتاه شده

    ادامه دارد این کامنت ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    زینب آزادی گفته:
    مدت عضویت: 1471 روز

    سلام استاد عزیزم و مریم مهربانم

    سپاسگزارم از شما عزیزان بابت فایل فوق العاده عالی من یکبار فایل رو گوش دادم ولی چنان تاثیر در من گذاشت من الان که دارم فکر میکنم هیچ مسلئه توی زندگی ندارم فقط حسادت و مقایسه کردن و ناشکری است که زندگی منو جهنم کرده تمام تلاشم رو میکنم که همه اینها رو از خودم دور کنم من نباید ابنقدر ضعیف وخوار باشم دست شیطان.

    من این فایل دانلود کردم که بشنیم باتمرکز چندین بار گوش بدهم.

    امیدوارم همیشه شاد و سربلند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2202 روز

    چگونه به راه راست هدایت می شویم یا از آن دور می شویم

    وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَىٰ*

    و بزودی پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوی

    بنام خداوند وهابی که از فضل و. کرمش هر لحظه در مدار دریافت بهترینع بهترین دیده ها شنیده ها زیبایی ها آگاهی ها پول و ثروت و نعمت و برکت خیر و خوشی و سلامتی و عشق و نور الهی هستم خدایااا شکرت هر آنچه که دارم از آن توست چون انرژی و قدرت الهی در تمام جنبه های زندگیم همواره جاریست

    درود مجدد خدمت استادان عزیزم نازنینم و همه ی دوستانی که در این فضای بهشتی ساکن هستند

    قسمت پنجم در ادامه ی کامنت قبلیم .. چون این فایل 95 دقیقه ی پرمحتوایی بود و تا به الان 60 دقیقه را در چند روز قبل و در چند نوبت کامنت نوشتم و درک کردم و انشالله هم فهمیده باشم و در عمل بکار ببندم ..

    چون این فایل استاد خیلی خیلی ارزشمند هست سعی کردم آگاهی های این فایل را برای خودم تقسیم بندی کنم و هر دفعه یک بخششو بنویسم و جرعه جرعه بشنوم و بفهمم و بهچهشم و درک کنم و تفکر کنم

    استاد عزیزم در این قسمت توضیح دادن

    این که چگونه میتوانیم زاویه ی دیدگاه مان را در برابر رشک و حسد و انتقادات دیگران تغییر دهیم تا به احساس خوب بهتری برسیم انصافا خیلی کار آسونی هم نیست که باید آنقدر روی افکارمون خوب کار کرده باشیم تا بتوانیم در مقابل حسادت و انتقادات دیگران از یک زاویه ی دیگر به موضوع نگاه کنیم که احساسمون رو خوب نگه دارم و به آرامش بیشتری برسم ..

    اتفاقا چند روز پیش یک موضوعی برام پیش آمد.. حرفهایی از جانب نزدیکانم به من زده شد که من بعد از آن موضوع مدام داشتم خودخوری میکردم و توی ذهنم مدام داشتم میجنگیدم … ولی امروز با تمرکز بیشتری روی خودم کار کردم … و از زاویه ی الخیر و فی ماوقع به اون موضوع نگاه کردم . البته خیلی هم خوب شد.. خواسته و یا ناخواسته این کلام بر زبانم جاری شد تا طرز تفکر آن شخص برام آشکار بشه و در این صحبت ها فهمیدم انگار یکجورایی دوست دارند یک بلایی سرت بیاد و بشینن مسخره آت کنند و پشت سرت دست به تلفن بشن و به این و اون درموردم صحبت کنند .. خلاصه بعد از این حرفها و بعد از دیدن این قسمت از فایل استاد . بهم یادآوری شد و بخودم گفتم . خدا رو شکر این حرفها به من زده شد تا بیشتر خلوت گزینی کنم و بیشتر روی خودم کار کنم تا بتونم زودتر از آنچه که فکرش را میکنم با نتایجم صحبت کنم البته با نتایج مالی خوب ..و نه با زبان و کلام که همش حرفه مفته… با اینکه خودم میدانم که بعد از آن تضادهای مالی و ورشکستگی ها و تضادهای دیگری که ؟ همه ی جنبه های زندگیم را تحت شعاع خودش قرار داده بود و در تمام ابعاد زندگیم دچار ریزش و تضاد شده بودم بلطف آموزه های استادم و بلطف خدای بخشنده و مهربانم الان در بهترین وضعیت خودم در آرامش فوق العاده ای برای طی کردن این مسیر الهی هستم… اینکه شبها با آرامش سرمو بر بالینم میذارم و هر روز صبح به عشق دیدن سپیده دم صبحگاهی برای مراسم سپاسگذاری و مدیتیشن و دیدن فایل ها و نوشتن و خواندن کامنت های دوستانم در این سایت بهشتی بلطف خدا با آرامش بیدار میشم و تا شب با موفقیت از تمام لحظاتم استفاده میکنم . یک دنیا و هزاران هزار بار برام ارزشمنده … اینکه این سبک زندگی را خودم انتخاب کردم و این سحرخیزی های دلنشین من نه بخاطر شغل و کار و حرفه ای خاص و یا زور و جبر و اجباری است بلکه بخاطر عشقی است که از دیدگان و درک و فهم دیگران پنهان است .. و بدون هیچ اجباری از تمام لحظاتم دارم نهایت لذت را میبرم ..در صورتی که تمام این کارهای من برای دیگران مسخره آمیز ه است و با حرفاشون باعث برآشفته شدنم میشوند پس سعی کردم زاویه ی دیدگامو مثل استاد تغییر بدم تا به احساس خوب بیشتری برسم .. در واقع خیلی هم خوب شده که این حرفها را از نزدیکانم می‌شنوم چون سبب خیر شد که از وقت گرانبهام نخوام بزنم و هزینه کنم و برم پیششون و وقت طلایی مو صرف دیگران کنم … بعدشم بذار هر چی دوست دارند فکر کنند . هر چقدر دوست دارند مسخره ام کنند .. هر چی هم دوست دارند انتقاد کنند . اصلا برام مهم نیست . چون میدانم که وقتی نتایجم بزرگ بشه باید منو از اون دور تماشا کنند

    در مثالی که استاد در مورد قانون سلامتی و متناسب شدن اندام زیباشون توضیح دادن .

    واقعا آنقدر بعضی چیزها در نظر دیگران آنقدرررر بدور از ذهن و عجیب و بزرگ بود که اصلا براشون باور پذیر و امکان پذیر نیست و در حدس و گمان و قضاوت هایشان تنها راه رسیدن به چنین اندام ایده عال و متناسب اینه که حتما جراحی کرده که تونسته به چنین اندام زیبایی برسه .. چون داشتن چنین اندام متناسبی در ظرف مدت چند ماه برای دیگران یک رویاست!!!!

    چقدر خوبع که استاد عزیزم زاویه ی نگاهشون هم به اندازه ی زیبایی اندامشان است!!!! ..

    اینکه.. واقعا ساختن چنین تناسب اندامی چقدر حرکتی بزرگ بوده است که اینطوری دیده شده … چون قدم بزرگی بوده .. و این کار کوچکی هم نبوده ..

    دوستان دیگری که از محصولات قانون سلامتی استفاده کردن بیش از استاد نتایج شاهکاری بدست آورند که تحسین کردن های استاد را در پی داشت .. اینکه بتوانی بدون هیچ دارویی و بدون هیچ مسعلع ای بدون جراحی و بدون افتادگی پوست بیش از 90 کیلو وزن کم کنی واقعا کار بزرگ و شاهکاریه .. واقعا قابل تحسینیه . جای تشویق و تحسین و تایید داره .

    من که هر وقت کامنت های دوستان را در باره قانون سلامتی میخونم مدام تحسین شون میکنم که نه تنها در مورد کم کردن وزنشون نوشتن بلکه بسیاری از بیماری ها را با همین روش درمان کردن واقعا آفرین و هزاران آفرین و دست مریزاد به این عزم و جزم واراده ی دوستان عزیز و آفرین و هزاران آفرین و دست مریزاد برای خلق شدن این محصول قانون سلامتی توسط استاد عباسمنش عزیزم که اول از همه از خودشون و خواهرشون این قوانین را شروع کردن و نتایج بزرگی هم گرفتن خدایاا شکرت

    و همیشه باید قانون را بخودم یادآوری کنم اینکه توجه به کنترل ذهن و توجه به زیبایی ها و نکات مثبت و ایمان و یقین و اعتماد و قدم برداشتن و حرکت کردن در مسیر درست

    احساس خوب =اتفاقات و نتایج خوب را برای خودم رقم بزنیم..

    اینکه اگر بواسطه ی آن چیزی که خداوند بفضل خودش به انسان داده نباید مغرور شد مثل شیطان که بواسطه ی اینکه چون از آتش آفریده شده مغرور شده شیطانی را که خداوند آفریده و شیطان خودش هیچ نقشی در این برتری نداشته و باید از فرمان خداوند برای سجده به انسان اطاعت میکرده

    مانند انسان هایی که این نعمت چهره ی زیبا و یا قد و هیکل زیبا و یا پوست زیبا و یا هوش و استعدادی که از فضل و کرم خداوند بوده ولی ممکنه احساس غرور و خودپسندی و خودبرتری بهش دست بده و احساس کنه که از همه برتر است و یا بواسطه ی قدرت و ثروتی که به انسان داده شده این احساس برتری و غرور بهش دست بده ..

    در صورتی که باید تسلیم اراده ی نیکوی خداوند باشیم چون ما هر آنچه که داریم از آن خداوند است

    وقتی همانند مادر موسی تسلیم هدایت خداوند شویم .. خداوند خودش بقیه ی کارها را به آسانی انجام میدهد

    در ادامه ی آیه قرآن می‌فرماید چون شیطان بخاطر این خود برتر بینی و خودپسندی و کبر و غرور تسلیم اراده ی خداوند نشد از درجاتی که داشت هم به زیر کشیده شد و از درگاه خداوند رانده شد

    نکته طلایی که اینجا استاد تاکید داشتند اینکه چه وقت ما هدایت های خداوند را دریافت میکنیم؟؟؟؟؟؟؟

    زمانی که ما تسلیم اراده ی خداوند باشیم

    واقعا عجب حرف درستی است . من خودم بارها و بارها تجربه ی این تسلیم نشدن را داشتم .. البته قبلانا خیلی عجول بودم و یا اینکه میخواستم همه ی کارها را خودم بتنهایی و با اون عقل ناقص خودم انجام بدم ولی از وقتی با این مباحث آشنا شدم در هیچ چیزی عجله نمیکنم و با آرامش و صبوری منتظر هدایت های خداوند میشوم و وقتی به درونم مراجعه میکنم و از خداوند هدایت می‌طلبم خیلی راحت و آسان هدایت میشم و بقول استاد بهم گفته میشه .. و واقعا به بهترین شکل هدایت شدم حتی برای کوچکترین کارهام فقط از خداوند هدایت طلبیدم و بعدش دیدم چقدر چیدمان و پلن خوبی رو برام برنامه ریزی کرده .. یعنی قبل از اینکه خودمون رو بندازیم توی دردسر از خداوند هدایت بطلبیم و تسلیم اراده ی خداوند شویم و صبوری بخرج دهیم و ذهن مون رو کنترل کنیم و خودمون را به آرامش دعوت کنیم مطمعنان راهها به آسانی باز میشه و هدایت میشویم

    در آیه ی 13 سوره اعراف میفرماید

    قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فِیهَا فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ ﴿13﴾

    فرمود از آن [مقام] فرو شو تو را نرسد که در آن [جایگاه] تکبر نمایى پس بیرون شو که تو از خوارشدگانى (13)

    به زبان ساده تر . خداوند به شیطان میگه تو لایق این جایگاه و منزلتی که من به تو دادم نیستی و باید چک و لگد بخوری و از اینجا بری آنجایی که لایقش هستی و خوار بشی

    و این داستان دقیقا داستان قبل از آشنایی من به این مسیر درست و صحیح توحیدی است و خلاصه من با افکار نامناسبم با چک و لگد به قهقراء فرو رفته بودم ..

    من از این آیه اینجوری درک کردم که جهان بر پایه ی قطب مثبت و قطب منفی پایه گذاری شده که قطب مثبتش را خدا نامگذاری کردند و قطب منفی اش را شیطان

    در واقع این همان قانون کنترل ذهن است . یعنی هر اتفاقی را تجربه می‌کنیم بواسطه ی همون افکار و باورهای ماست وگرنه ما از همان اول در جایگاه و منزلت قطب مثبت خودمون قرار داشتیم ولی بواسطه ی افکارمون از اون منزلت و جایگاه مون پایین اومدیم و. در آیه ی بعدی اینکه آن شیطان و یا اون قطب منفی مهلت خواست تا ابد فرصت داشته باشد که بکار خودش مشغول باشه یعنی همون افکار منفی ومنفی بیشتر و بیشتر و مدارهای منفی تر تا بی نهایت ….

    باز هم اینجوری درک کردم که حضرت محمد خیلی خیلی باهوش بوده که بخاطر جهل و نادانی و درک مردم آن زمان قوانین جهان هستی را درک کرده بود و فهمیده بود که این جهان بُعد منفی و بُعد مثبت داره یعنی همان قطب منفی و قطب مثبت و یا تیره و روشن . و یا تاریکی و روشنایی و یا روز و شب فقیر و غنی . و یا سیاه و سفید و این داستان ها و صحبت ها را خدا و شیطان نامگذاری کرده و از این طریق خواسته سیستم جهان هستی رو توضیح بده ..

    در واقع من همیشه یک سوال بی جوابی داشتم و میخواستم بفههم خدا کیه ؟؟؟ یا چه شکلیه؟؟؟؟

    یا چطوری خدا صحبت میکنه؟؟

    چرا من صداشو نمی تونم بشنوم

    از ما بهترون چیع و کیع ؟؟

    و تناقض هایی که می‌شنیدم و میدیم و

    و یا چرا خدا همش بلا سرمون میاره ؟؟؟

    و یا اصلا چرا دوست داره ما رو بندازه توی آتیش جهنم ؟؟؟

    و یا چرا دوست داره ما سختی بکشیم ؟؟

    یعنی هیچوقت این خالق را نمی تونستم درک کنم .. اصلا دوسش نداشتم . چون میگفتم اگه این خداست که همش میخواد همه رو بندازه توی آتیش جهنم و بین بندگانش فرق می‌ذاره دوست ندارم پس من نمی خوامش .. یعنی دین و مذهب هم خودشان هنوز هم خدا را نمی شناسند و حتی نمی توانند توضیح درستی از این انرژی جهان هستی اراییه بدهند و یک خدای ترسناک لولو خور خوره هیولا و درهم و برهمی را برامون شکل دادن که همش گمراهی و تناقض کلامشان و رفتارشان در پی داشت از هر طرف میرفتی به بن بست میخوردی ..

    ولی الان خوب متوجه شدم که آتیش جهنم همون افکار منفی خودمونه که ما رو بسمت ناکجا آباد می‌بره .. که البته من این آتش جهنم را در دوران تضادهای مالیم قبل از آشنایی ام با استاد هدایتگرم کاملا به معنای واقعی دیدم و چشیدم …..

    همانطوری که همه چیز دو قطبی است . مسیر زندگی من هم از همین دو قطب میگذره یعنی طبق قانون جهان هستی

    اگر من مدام حواسم به افکارم باشه که به اصطلاح ذهن جایگاه شیطان و تفکر منفی را باید کنترل کنم و در واقع با شناخت ذهن مسولیت تمام کارها و اعمال و رفتار و واقعیت زندگیم را میپذیرم و میتوانم مسیر درست را تشخیص بدم و حرکت کنم و به اصطلاح بسمت اون نیروی برتر و آنرژی مثبت حرکت کنم یعنی من اختیار افکارم و ذهن و کلام و رفتارم را بدست گرفتم . این یعنی خدا ..

    در واقع من همیشه فکر میکردم . به اصطلاح دو شخصیت دارند این جهان را پیش میبرند . یکی نامش خداوند است و دیگری نامش شیطان است که چنین طرز تفکری را به هیچ عنوان نمیشد بر زبان بیاوری …

    ولی بعدها فهمیدم پر بیراهه هم نبوده .. در واقع آن یکی از آن دو نیرو و یا آن انرژی مثبت و یا آن نیروی خیر و نیروی برتر اسمش همان خداوند است که من باید با کنترل و اختیاری که دارم خودم را بسمت نور و روشنایی و نیروی مثبت بکشانم و با نیروی افکارم از درونم می توانم ارتباط تله پاتی با آنرژی همسوی خودم را برقرار کنم که این همان معنا و مفهوم هدایت طلبیدن است

    که این دو قطب همیشه در جهان و تا ابد وجود دارند که در کشمکش هستند .. یعنی ذهن جایگاه شیطان و افکار منفی است و می‌خواهد با نا آرامی و جنگ و دعوا و خشم و کینه و ترس و نگرانی به همه چیز گند بزند و همه را از مسیر درست منحرف کند و قلب جایگاه قطب مثبت و الهام و شهود است که با احساس خوب و آرامش همراه است و می تواند من را در مسیر درست و مناسب هم سو و هم جهت هدایت کند و.. حالا انتخاب با خودمان است که کدام مسیر را انتخاب کنیم ..ما در یک دنیای مادی و فیزیکی زندگی می کنیم که با ارسال فرکانس مون و یا همان افکارمون زندگی مون رو خلق میکنیم

    ما انسان ها و هر آنچه که در این دنیا وجود داره از جنس ماده و آنرژیه .. قانون ماده و انرژی چیه ؟؟؟ انرژی هیچوقت از بین نمیره بلکه از شکلی به شکل دیگر تبدیل میشه !!

    خب ما در این دنیا بخاطر بُعد فیزیکی که داریم وظیفه مونه که خوب زندگی کنیم و به خواسته هامون توجه کنیم و اگر بتوانیم احساس خوب داشته باشیم این احساس خوب ما هم گسترش پیدا میکند . یعنی از خوب به خوبتر و خوبتر و خوبتر .. الی آخر هدایت می شویم وقتی احساس ما بمراتب خوبتر و خوبتر شود یعنی روح ما هم از لحاظ معنوی رشد کرده و گسترش پیدا کرده . پس ما در این جهان مادی باید هم از لحاظ فیزیکی خودمون را بسازیم و هم از لحاظ روحی خودمون رو بسازیم و ارتقاء بدیم ..

    خدایاا شکرت سپاسگزارم ازین که منو هدایت کرده ای به گفتن آنچییزی که برای آگاهتر شدنم مناسبه و از اینکه لحظه به لحظه در مدار هدایت های الهی تو هستم ممنون و سپاسگذارم

    استاد عزیزم واقعا خداوند شما رو بما عطا کرد که در مدار آگاهی هدایت شویم و به مسیر نور و انرژی مثبت و قوانین درست و صحیح این جهان هستی حرکت کنیم . ممنون و سپاسگذارم برای این فایل ارزشمند که بلطف انرژی خداوند توانستم جزء به جزء کلام شما نکته برداری کنم و امیدوارم آنچیزی که شما می خواستید رو من درک کرده باشم و کج فهمیم در این راستا به راست فهمی تبدیل شده باشد

    صَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ، فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ

    اگر خوبیها رو به خوبی تصدیق کنید ، ما هم شما رو آسون میکنم برای آسونی‌ها

    خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم

    و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت و آگاهی و انرژی می خواهم

    IN GOD WE TRUST

    ما به خداوند اعتماد داریم

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      رویا میانکاله گفته:
      مدت عضویت: 992 روز

      سلام رویا جانم هم اسم عزیزم

      اول از همه خدا روشکر میکنم بابت این اسم زیبای زمینی که بهم عطا کرده من فوق العاده این اسم دوست دارم از بچگی بخاطر این اسمم به همه میگفتم معنی اسمم یعنی رویا و خیال،یعنی من تو رویا و خیالم هستم بهش میرسم و انگار یه باوری تو وجودم ساخته بود به هر چی میخوام میرسم و انصافه هر چی دارم فکر میکنم همه اش بخاطر رویاهام.

      رویا جونم تحسینتون میکنم که انقدر فعال هستین و من شاهد خوندن کامنتتون تو اکثر فایل های دانلودی. سریال ها،دوره ها هستم.

      چقدر به قول شما این سبک زندگی شخصی دوست دارم تو این مسیر بودم ولی گاهی اوقات کلاس های مختلف میرفتم بدو بدو میکردم فک میکردم برای دل خودم ولی از وقتی این فایل اومده و دقیق گوش دادم دیدم من اونا رو بخاطر اینکه به دیگران نشون بدم که من تو مسیر درستی هستم دارم لذت میبرم انجام میدم.

      ولی یک هفته ای هست سرم خلوت کردم کلاس زبان،والیبال،بدنسازی فضای مجازی کلا گذاشتم کنار دیدم روحم انگار آزاد شد ،دیگه استرس و بدو بدو ندارم.

      صبح ها با عشق بیدار میشم صبحانه بچه ها آماده میکنم شکرگزاری و ستاره قطبی مینویسم راهی رفتن به دنبال بچه ها میشم برای سرویس ،تو مسیر طلوع خورشید هر روز میبینم میام بچه هام میرسونم بعد میرم به پارک نزدیک مدرسه یک ساعت پیاده روی میکنم تو گوشم فایل گوش میدم کلی حس خوب میگیرم.میام خونه چای و قهوه رو میخورم کامنت میخونم مینویسم ناهار درست میکنم بعد دوباره دنبال بچه ها میرم با بچه هام تکالیف حل میکنیم کلی میخندیم گاهی وقت ها مسابقه فوتبال و برنامه نگاه می‌کنیم باهم میریم حموم با عشق میشورمشون.گاهی وقتها با عشق کنارشون میخوابم یکی اینطرف اون‌یکی اون طرف،بهم عشق میدن بوسم میکنن بهشون افتخار میکنم با همسرم گاهی شبها بعد خواب بچه ها صحبت میکنم.

      و دیدم اینا چقدر برام لذت بخش.و همه اون مسیر ها تکامل ام طی کردم اون مسیر رفتم تا خدا بهم بگه تو دلت نمونه که من انجام ندادم که اگه اون کار ها رو نمیکردم همیشه حسرت بخورم.به قول استاد گذر از هر چیزی یعنی اینکه تو بهش برسی ازش سیر بشی بعد بگذری منم اون مدلی شدم.

      الان یک حقوق ماهیانه دارم روزی 2 ساعت کار میکنم تعطیلات تعطیلم به همه کارهام میرسم ماهی 7 میلیون درآمد دارم خداروهزاران مرتبه شکر .البته شغل رانندگی واقعا دوست دارم چون با بچه ها هم سروکار دارم انرژی قشنگی بهم میدن تو مسیر هم فایل گوش میدم چی از این بهتر .

      در واقع خواستم بگم همه این ها رو کنار هم گذاشتم گفتم رویا هدفت چیه چی بهت بیشتر از همه لذت میده خدا با این فایل بهم گفته فقط رسیدن به خدا اینکه درخواست بدی رها باشی خدا خودش جوابت میده من این روزا دارم این لمس میکنم و باعشق این مسیر ادامه میدم .

      انگاری برام بدیهی شده که به فلان ماشین و خونه میرسم کار خاصی نداره من باید لذت ببرم

      تو همین خونه نقلی ام کارهای جزئی که برای راحتی و لذت خودم انجام بدم از همسر و بچه هام لذت ببرم از شغلم لذت ببرم اونا داده میشه .

      و این زندگی به سبک خودم چقدر دوست دارم و انگار رها شدم از اون بند و زندان اینکه مهم نیست دیگران چی میگن اینکه من فهمیدم بین همه مدل زندگی من این دوست دارم اینکه مسئله های کوچولو زندگیم یکی یکی با خدای درونم حلش کنم و در واقع سدی نبینم اتفاقا بهم انرژی میدن

      رویا جان من به شما افتخار میکنم شما خیلی فوق العاده هستید شما تو مسیر الهی قرار گرفته اید شما جز افراد با ایمانید که به غیب ایمان دارید.

      از رب توانمندم بهترین رو براتون میخوام

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    محمد علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1501 روز

    به نام خدای مهربانم .

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته بی نظیر و همه دوستان هم فرکانسیم

    الهی شکرت یک روز زیبای دیگه در جهانت هستم و میتونم در ایزوله ترین سایت توحیدی کیهان که اینجا همه

    حالشون عالیه بنویسم و بخونم و رشد کنم به لطف الله مهربانم

    در مورد اینکه بتوانم همیشه بیشتر اوقات در فرکانس خداوند باشم باید از سپاسگزاری که یکی از بزرگترین ابزارهای

    رسیدن به فرکانس خداوند هست کمک بگیرم و به خودم عادت بدم همه هر جا هستم به همون نقطه سپاسگزار چیزهایی

    باشم که در آن لحظه دارم اینجوری بیشتر اوقات عادت بشه حالمون بهتر میشه و مدارمون بالاتر میره نمیشه من در یک

    مدار ثابتی باشم و بخام نتایج یک مدار بالاتر از خودم را دریافت کنم این جور نمیشه محمد خانم باید مثل قبل که در

    هر لحظه حواست به ذهن نازنین بود و توجه میکردی به نعمتهایی که درای و خوشحال میشدی و به همین شکل

    زندگی روز به روز پر بار تر و شادتر میشد ولی یک مدیت به قول استاد دیگه میزنیم جاده خاکی زدن همانا پشت و رو

    شدن همانا واقعا اینو درکش کردم و میخام دوباره بیام در مدار سپاسگزاری در یکی از کامنتهای آقای احمدی که

    قلم بسیار زیبایی دارن و قرآن را بسیار عالی تمام قوانین را درک کردن و در کامنتها مینویسن من چند روز قبل بعضی از

    کامنتهای که در جواب دوستان دیگه داده بودن خوندم خیلی حالمو بهتر کرد بهشون تبریک میگم و برای خودم و همه

    دوستانم این نگرش درک را از قران میخام استاد خودتون سنگ تمام گذاشتید و شاگردهای شما همه دیگه جا پای

    شما گزاشتن و چقدر دارن همه رشد میکنن خدارو شکر بیشتر دوست دارم شکرگذاری که استاد میخان دوره

    شروع کنن باشم تا در فرکانس خدا باشم و لذت ببرم از جهان مادی

    ما اگر بخایم در مدار بالا باشیم باید ورودی را کنترل کنیم دیروز در جلسه ای بودم که البته نتیجه برای من خداور شکر به

    لطف خدای خودم هم از نظر اعتماد به نفسم و همینطور بالا رفتن درکم از مهارت بالایی که خداوند منو اماده کرده تا به

    این لول برسم شکر میکنم اینو میخام بگم وقتی رو خودمون کار میکنیم و در جمعی قرار میگیریم که همه دارن زور میزنن

    ولی تو حالت خوبه در اون محیط انقدر ریلکسی که ادمها بهت شک میکنن این چشه ندیدن من دیروز این تجربه را

    داشتم ملکی را فروختم که بخشی از ان برای من بود و همسر جان من در معرض افکار بدنه جامعه بودم و

    میدیدم که ادمها ادعا دارن و جلوب چشمم یکی از ادعاهاشون بر اب شد شاید رد عرض یکی دوساعت من دیدم

    که یک ادعا چیکار میکنه جهان سریع میاد یغت میکنه و تو هم چک و خوردی و صورتت قرمز شده و باید درسش را

    بگیری و تکرا نکنی از دیروز که تو اون محیط بودم حدود فکر کنم سه ساعت شب خوابم نمیبرد اومدم یکم کامنت

    خوندم و نوشتم ولی همینطور در رخت خواب بیدار بودم جالبه نمیشه بیای فرکانست را بالا ببری اصلا نمیشه من

    اینو دیروز درکش کردم خیلی جالبه نمیتونی بیای در فرکانسی باشی که تو اون فرکانس ان لحظه نیستی اصلا

    فاصله مدار هست نمیزاره بیای بخونی و بمونی زودی تغییر فرکانس بدی یکم زمان میبره و در خیلی از مواقع

    در زندگیم دیدم که چه نتایجی به بار اورده که من نمیدونستم که خودم کردم اقا جان پس خیلی باید مراقبت کنم

    از ذهنم محیطی که هستم ادم سریع میفهمه از احساسش میگه که چه جایی هستی باید اگاهانه آرام آرام بیای کار

    کنی پله به پله فرکانست را بالا بیاری اینجوری نیست که بتونی بپری دست تو نیست من اینو درکش کردم و

    انشالله بتونم در عمل ازش استفاده کنم به یاری خداوند

    خدایا شکرت کمکم کن بیشتر یادت باشم شکرگذار نعمات بی انتهای تو باشم و زندگی بهشتی توحیدی را در این

    جهان و سرای آخرت تجربه کنم خدایا شکرت

    استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان و همه دوستانم دستان خداوند را به خدای مهربانم بزرگم میسپرم .

    خدا نگهدارتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    ابوالفضل محمدی پیروز گفته:
    مدت عضویت: 1426 روز

    بسم الله الرحمان الرحیم

    سلام به استاد قشنگم، سید حسین عباسمنش

    استاد چقدر این فایل شیرین بود، چقدر لذت بخش بود، چقدر گوارا بود

    با عشق و لذت نگاه کردم و از لحظه به لحظه اش، ثانیه به ثانیه اش همچون شهد شیرین عسل لذت بردم

    استاد واقعا فایل هایی که این روزا میزارید، با فایل های چندین سال پیش شما زمین تا آسمان فرق میکنه

    کیفیت صحبت هاتون، نگاهتون، چهره نورانیتون خیلی خیلی خیلی بهتر شده

    بهتر بودید بهترتر شدید

    خوب بودید عالی تر شدید

    عالی بودید فوق العاده تر شدید

    این همون تکامل هست که شما میگی، روز به روز بهتر و بهتر و بهتر و بهتر

    ازصمیم قلبم شمارو تحسین میکنم که چقدر انسان عالی و فوق العاده ای هستید

    چه نگاه زیبایی به قرآن و مسائل دارید

    در مورد این نکته میخوام صحبت کنم که استاد وقتی در مورد قرآن صحبت میکنه و توضیح میده، نه شأن نزول میاره نه تأویل نه حدیث نه روایت و ….

    فقط از روی معنی آیه، آیات رو کاملا واضح و ساده توضیح میده

    یعنی کسی که سواد خواندن و نوشتن داشته باشه تمام این صحبت هارو کاملا متوجه میشه

    این خیلی خیلی خیلی عالیه

    که ما یاد میگیریم ما هم میتونیم مثل استاد قرآن بخونیم و مسائل رو عمیقا درک کنیم

    بدون نیاز به تحصیلات حوزوی، بدون نیاز به بلد بودن علم اصول و فقه و رجال و حدیث و …..

    من خودم ساکن شهر قم هستم، سال ها هم بچه هیأتی بودم و در مجالس هیأتی و بعضا حوزوی مانند حضور داشتم

    همیشه صحبت از بزرگان و مراجع و علمایی بود که از فقه و اصول و کلام و حدیث آگاه بودند و همین سبب میشد قرآن رو بفهمند

    یعنی اینکه ما که این چیزهارو بلد نیستیم قرار نیست قرآن رو بفهمیم

    ولی استاد عباسمنش به سادگی تمام به ما یاد داد که اصلا اینطور نیست

    هیچ نیازی به کتاب دیگه ای، به علم خاصی، به تفسیر خاصی نیست

    قرآن رو بخون و بفهم، بخون و درک کن، نه یک بار هزار بار بخون

    هر بار که میخونی چیز جدیدی ازش یاد میگیری

    من خیلی لذت بردم وقتی استاد آیات سوره اعراف رو انقدر ساده و قشنگ توضیح داد و نگاه زیبایی به این مسئله خلقت انسان و سجده نکردن شیطان ارائه داد

    از فراوانی گفت، از کنترل ذهن و دوری از حسد و حسادت گفت، از سپاس گزاری گفت، در عین سادگی و زیبایی

    هرچقدر از لذت و زیبایی این فایل بگم بازم کمه

    واقعا استاد شما فرشته خدا هستید

    شما فرستاده خدا هستید

    این توحیدی که در وجود من هست، این ارتباط شیرینی که با خدای خودم دارم رو از شما یاد گرفتم

    با گوش دادن فایل های شما، محصولات شما، صحبت های شما

    با افتخار میگم که بنده خداوند هستم، در مسیر توحید هستم و هر روز سعی میکنم توحیدی تر بشم

    دوست دارم این فایل رو دانلود کنم و بارها و بارها بشینم از اول با عشق گوش کنم

    و این آگاهی ها که در عین سادگی بیان شدند رو بشنوم تا بر روح و روانم بشینه و لذت ببرم، متحول بشم، غرق در آگاهی کیهانی بشم

    ایزد پاک را سپاس که هرآنچه که دارم از آن توست

    استاد عباسمنش خیلی عاشقتم

    در پناه الله زیبا، شاد باشید و توحیدی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    ابوالفضل گفته:
    مدت عضویت: 1115 روز

    سلام خدمت استاد و هم فرکانسی های عزیزی که کامنت رو میخونند

    وقتی نگاه ب نعمت های دیگران و زندگی خوبشون میکنم ناسپاسی در من شکل میگیره از این باور ک خدا داره تفاوت قائل میشه بین خلقش و این احساس منو بد میکنه از این ک خدا دعاهای منو استجابت نکرده

    اصن مفهوم دعا برای من بد جا افتاده

    دعا در ذهن من یعنی این ک ی چیزی رو ببینم و غصه بخورم چرا ندارم و از خدا بخام بهم بده و بده و بده و …

    در حالی ک این مسیر تهش منجر میشه ب کفر خدا و نهایتا اگر طلب مغفرت نکنم تهش جهنمه

    در حالی ک اگر چشم هامو باز کنم میبینم ک من برای هیچ کدوم از این داشته هام مثل اعضای بدنم مثل پدر و مادر دعایی نکردم و تلاشی بابتشون نکشیدم و این ها از قبل بوده چون لیاقتش رو داشتم

    و طبق اون لیاقت ،طبیعیه بودنشون در زندگیم البته ک اون لیاقت هم لطف خدا بوده و باید بابتش شکر کنم خدارو

    اون لیاقت از فضل خدا بوده نه از خودم از بزرگواری خدا بوده نسبت بهم

    چقدر لطف داشته و داره بهم

    بعد لز دیدن ماشین های خوب در نمایشگاه حالا مثلا دعا میکنم خدایا اون ماشین رویایی رو بهم بده و دعا میکنم و دعا میکنم و دعا میکنم و…

    هیچ خبری نمیشه و اینجا شروع میکنم ب کفر خدا ک تو نخاستی و ندادی تو خیلی بدی فرق گذاشتی بین من و فلانی

    در حالی ک قضیه برعکسه

    خدا از قبل از دعای من خواسته منو اجابت کرده و اون ماشین تولید شده و داره تو نمایشگاه خاک میخوره

    و باید ب صورت طبیعی در زندگی من وجود میداشته

    و من ب حای شکر خدا بابت خلق اون ماشین زیبا برایم دارم ناسپاسی میکنم و انگ خسیس بودن بهش میزنم

    در صورتی ک من زندگی غیر طبیعی رو برای خودم انتخاب کردم و خودم ظلم کردم ب خودم و خدا هیچ تاثیری نداشته تو این کار

    کما این ک خیلی هم داره بهم لطف میکنم ک اشکالاتم رو از طریق دستانش مثل استاد عزیز

    خدایا خسته شدم از این همه ظلمی ک ب خودم کردم دیگه تاب و توان ندارم

    تو برای من بهترین هارو آفریدی و من ب جای زندگی در بهترین حالت ک لیاقتش رو بهم دادی دارم در بدترین حالت زندکی میکنم

    چقدر ظلم کردم ب خودم ک با افراد جامعه ای ک هر روز در حال سقوط کردنه چرخیدم و بهشون گوش دادم

    استاد من هم مثل شما میخام در دور ترین نقطه این عالم زندگی کنم جایی ک تا کیلومتر ها کسی اطرافم نباشه ب غیر از بندگان خوب خودت

    بندگانی ک هر روز ب تو نزدیک تر میشن

    خدایا خسته شدم دیگه ک از این ک تا بین این مردم قرار میگیرم شروع میکنن و گله و ناسپاسی و ظلم ب خودشون و بدبخت تر شدنشون در هرروز

    خدایا مسئولیت این شرایط کاملا ب عهده خودمه

    منم باید مثل بنده خوبت حسین عباسمنش دور از این مردم زندگی میکردم اما ترس ها و نگرانی ها و کینه ها و تکبرها باعث شد در مدار این مردم باشم

    خدایا من هیچ فرقی با این خلق تو دد پیشگاه ندارم میدونم و هممون برای تو عزیز هستیم میدونم ک منظورمو میفهمی

    خدایا همه پیغمبرهات یک جایی خسته شدند و بریدند و از تو درخواست کردن ک از قوم ظالم نجاتشان بدی

    شک ندارم استاد هم ی روز از تو اینو خواسته

    این ک استاد داره بهمون یاد میده زندگی درست رو از لطف توست و تو میتونستی از هزار روش دیگه بهش ثروت برسونی خدایاشکرت

    وگرنه خود استاد خیلی محترمانه در دوره عزت نفس میگه ک من بهترین دوست هارو دارم اما دوست دارم تنها باشم و از بودن با خودم لذت میبرم

    حضرت علی در دعای کمیل میگه ک خدایا جز تو چه کسی میتونه گناه های منو آمرزش کنه؟

    خدایا جز تو هیچ کسی همچین توانایی نداره و این نیست ک تو دادی منو عذاب میدی بلکه خودم کردم

    خدایا این ظلم و این کفر آگاهانه نبوده و خودت میدونی

    خدایا مگر این ک تو لطف کنی و گناه های منو ببخشی

    منت بزار دوباره و بنده ضعیف و ناتوانت رو پاک کن

    جز تو چ کسی رو دارم؟هیچ کس

    بنده ات جز تو پناهی ندارد

    الهی و ربی من لی غیرک

    ای کسی ک تنها معبود و رب منی

    من فقط تو رو میپرستم و در حالی ک دینم رو برای تو خالص کردم خالصانه فقط از تو میخام ک پاکم کنی و برگردونی منو دوباره ب راه درست

    ب راه شکرگزارنت ب راه کسانی ک هر روز در زندگی‌شان معجزه می بینند و براشون طبیعیه اینجور زندگی

    ب رده کسانی ک از زندگی لذت می‌برند و هرروز باعشق از جاشون بلند میشن و منتظر اتفاقات عالی هستن

    ب راه کسانی ک از رابطه هاشون نهایت لذت رو میبرن

    ب راه کسانی ک سیرند و شهوات رو دنبال نمی کنند و شهوات ب اونا لذت میده ن این ک شهوات بر اونها غلبه کرده باشه

    ربی نجنی من القوم الظالمین

    اومدم بگم ک خدایا نشه ک منم نابود بشم با این قوم

    بعد گفتم خدا هیچ موقع تر و خشک رو با هم نسوزونده فقط باید من تر باشم تا خدا منو نجات بده

    خدایا اگر تا آخر عمر هم این سایت باشم و گوش بدم و کامنت بخونم اگر تو منو نیامرزی هیچ فایده ای نداره

    لحظاتی ک باید در بهترین خانه ها در بهترین کشور با بهترین ماشین ها و عاشقانه ترین رابطه و زیباترین سفرها بگذره داره در خالت برعکس میگذره

    چقدر این لحظات ارزشمندن و جقدر این لحظات میتونست لذت بخش باشه

    تکبر بیجا کار دستم داد

    افرین ب همه اون کسانی ک خیلی موفق شدن و از زندگی داغون قبولشون ی نشونه هایی برای خودشون گذاشتن ک مبادا تکبر بورزن و نابود بشن

    مثل موسس شرکت میهن ک چرخ دستی بستنی فروشیش رو جلوی چشمش گذاشته ک یادش باشه ک خدا از کجا ب کجا رسوندش یادش باشه ک همش لطف خدا بوده

    منم همیشه باید یادم بمونه ک هیچی مال خودم نیس و وقتی خیری وارد زندگیم بشه از آن خداست

    یادم باشه ناتوانیم و نیازمند بودنم ب رسیدن خیری از جانب پروردگار

    اگر خیری نرسه ن تنها رشدی وجودندارد بلکه سقوط در پیشه

    خیلی نیازمندم ب خیری از جانب تو

    تو همه کاره ای و من هیچ کارم

    خدایا اعتبار کوچکترین کارها ب ظاهر مثل دیدن چشم هام شنیدن گوش هام ب تو میرسه یعنی تو داری میشنوی و میبینی

    خدایا اعتبار تمام موفقیت های زندگیم ب تو میرسه نمیدونم چرا تکبر میورزیدم در حالیک هیچ کاره بودم و همش لطف تو بود و بجای فروتن تر شدنم متکبرتر شدم و فکر کردم در پیشگاه تو با بقیه متفاوتم و از اون ها بالاترم در این دنیا

    من نمیتونم تو میتونی

    من نمیدونم تو میدونی

    من بلد نیستم تو بلدی

    من ن از کسی برترم ن از کسی پاین تر در پیشگاه تو

    و تو همه رو یکسان دوست داری و ما همه برای تو عزیز هستیم

    من هیچی نیستم و همه جیز تویی

    یا رب هممون رو پاک کن میدونم این درخواستم خارج از قوانینه اما من هم مثل پیامبرانت ازت این درخواست رو میکنم چون ن از تو بلکه از این اعمال میترسم

    انک غفور رحیم

    اذا جاء نصرالله و الفتح و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا فسبح بحمد ربک و استغفره انه کان توابا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: