شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت - صفحه 254
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-62.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-10-19 18:24:222024-07-17 13:54:48شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروتشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیزم و مریم جان و دوستای هم فرکانسی عزیزم من بارها این فایلو گوش دادم و الان به این نتیجه رسیدم ک ته این حرف که خدایا بهم بده تا منم به بقیه کمک کنم
باور عدم لیاقت است ینی ما خودمونو لایق نمیدونیم ک خدا بدون هیچ توقع و چشم داشتی بهمون بی نهایت ثروت بده
ینی تا ما یک کاری رو انجام ندیم خدا هم مارو لایق رسیدن به اون خواسته نمیدونه چه برسه به خودمون
دومین باوری ک من ب ذهنم رسید این بود ک ما احساس ضعف میکنیم اگر به ثروتی برسیم و اونو برای دیگران خرج نکنیم، یه جور احساس بی لیاقتی هست بازم
ینی من هر جور به این قضیه نگاه میکنم ب احساس لیاقتی ک ما در درونمون ایجاد کردیم میرسم
امیدوارم شاد سلامت باشید دوستای عزیزم و استاد گلم مرسی ک هستین و ممنون از خدا ی مهربان ک منو هدایت کرده به سایت شما و این همه اگاهی بینظر دوستون دارم ❤️
سلام به استاد عزیزم و مریم جان و دوستای هم فرکانسی عزیزم من بارها این فایلو گوش دادم و الان به این نتیجه رسیدم ک ته این حرف که خدایا بهم بده تا منم به بقیه کمک کنم
باور عدم لیاقت است ینی ما خودمونو لایق نمیدونیم ک خدا بدون هیچ توقع و چشم داشتی بهمون بی نهایت ثروت بده
ینی تا ما یک کاری رو انجام ندیم خدا هم مارو لایق رسیدن به اون خواسته نمیدونه چه برسه به خودمون
دومین باوری ک من ب ذهنم رسید این بود ک ما احساس ضعف میکنیم اگر به ثروتی برسیم و اونو برای دیگران خرج نکنیم، یه جور احساس بی لیاقتی هست بازم
ینی من هر جور به این قضیه نگاه میکنم ب احساس لیاقتی ک ما در درونمون ایجاد کردیم میرسم
امیدوارم شاد سلامت باشید دوستای عزیزم و استاد گلم مرس یک هستین و ممنون از خدا ی مهربان ک منو هدایت کرده به سایت شما و این همه اگاهی بینظر دوستون دارم ❤️
سلام بر دوستان همسفرم،من خواستم برم و اول کامنت ها رو بخونم بعدش یه جمع بندی بکنم و بیام قشنگ ترین کامنت رو بزارم اما یهو به ذهن ام افتاد که فایل دیروز یعنی روز 99همش در مورد جلب توجه دیگران بود و این تصمیم من از این نشات میکرفت که بیام یه کامنت خیلی قشنگ بزارم که دیگران بگن به به چقد قشنگ توضیح داد و اینجوری هیچ نتیجه ای برای خودم بوجود نمیومد و اما الان خیلی راحت و بدون توجه به دیگران (با نهایت احترام )نظر خودم رو میگم …به نظرم یکی از ترمزها این میتونه باشه که خداوند بلد نیست خدایی بکنه و به پدر و مادر من توجهی نداره و من باید نجاتشان بدم و اونا رو از این زندگی نجات بدم و به بهشت ببرم در صورتیکه اونا خودشون دارن فرکانس میفرستن و جهان پاسخ میدهد به فرکانس های ما و هر کسی در هر کجایی که هست دقیقا در جای مناسب خودش هست حتی پدر و مادر من (امیدوارم اولین نفر خوده من باشم که بتونم به این حد از آزادی برسم )—در ذهن من و 99درصد مردم دقیقا این افکار آمده است که با خداوند قرار داد بسته اند که اگر فلان چیز رو بدی من هم فلان کار رومیکنم انگار مثلا یه معامله است و تو ذهن ایجاد کرده ایم که حتما باید کاری انجام بدهیم برای دیگران تا خداوند به ما چیزی بدهد در صورتیکه خداوند بدون دلیل و بدون اینکه ما بخوایم باهاش معامله کنیم ثروت و نعمت اش رو به طور فراوان به زندگی و جهان ما باریده است و این ما هستیم که رسیدن به این نعمت و ثروت ها را شرطی کرده ایم ،خیلیا هم هستن که اصلا سر قولشون نموندن و بعد از اینکه به ثروت رسیدن حتی خودشون هم گم کردن 😀😀😀و همش در عذاب اینکه من بخدا قول داده بودم هستن تا دوباره برمیگردن به مدار قبلی —دوست من خداوند درهایی را از نعمت و ثروت بدون هیچ شرط و شروطی برای ما باز گذاشته است پ این ما هستیم که با ذهن محدودمون و شرطی کردن خودمون جلوی ورود و دریافت این نعمت وثروت را گرفته ایم ،یادت باشه هر کسی نتیجه اعمال و افکار خودش رو میگیره و هر کسی دقیقا در هر کجا که هست دقیقا در جای مناسب خودش هست تو به جای دیگران قضاوت نکن ،،،تو جای اون نیستی شاید واقعا داره از زندگی لذت میبره و نگرانی های تو الکی بوده ….دوستون دارم ،❤️❤️❤️
دوست خوبم سلام
دقیقا همینطوره من کامنت شما رو خوندم یاد ایه های قران افتادم ک خدا میگه بابا تو مسئول هیچ کس نیستی تو ب خودت بپرداز
ب قول استاد ک میگه ما خالق زندگی خودمون هستیم و هیچ کس نمیتونه ب ما سود یا ضرری برسونه ما هم همینطور نمیتونیم ب کسی سود یا زیانی برسونیم
اگ همین حرف رو باور کنیم دیگ نمیگیم ک خدایا ب من پول بده من ب فلانی کمک میکنم چون من در جایگاهی نیستم ک بخوام ب کسی کمک کنم خدا خودش خدایی کردنش رو بلده خودش داره فرکانس های هر کسی رو دریافت میکنه و طبق همونم بهش جواب میده .
من اگ بخوام ب کسی هم کمک کنم ب این نیت کمک میکنم ک ظرفم بزرگ تر بشه برای جریان انداختن انرژی تو زندگی خودم ب کسی کمک میکنم ن اینکه بخوام زندگی فلانی رو تغییر بدم.
یا این کهبخوام شخص خاصی رو نشانه بزارم که خدایا تو به من پول بده که مثلا به مامانم کمک کنم و اونو میفرستم فلان مسافرت و براش فلان چیز رو میخرم نه.
اگه اون تو مدار دریافت باشه چ از طریق من چ از طریق هر دست دیگه خدا میتونه این نعمت ها رو دریافت کنه.
من قبلا که میدیدیم که مثلا خانواده ام فلان مسئله رو دارن ناراحت میشدم میگفتم خدایا اگه الان من پول میداشتم بهشون کمک میکردم در حالی که نمیدونستم دارم شک میورزم نمیدونستم که با این حرفم دارم به خدا میگم خدایا تو که خدایی کردم بلد نیستی تو که نمیتونی به خانواده ام کمک ک کنی تو میتونی ولی این کار رو نمیکنی حداقل به من بده من خودم بهشون کمک کنم(ولی بر من برای این شرکی ک داشتم)
ولی الان اصلا ناراحت نمیشم و میگم هر کی داره نتیجه باور ها و فرکانس های خودشو میگیره و اتفاقا میبینم که قانون چقدر داره کار میکنه و ناراحت میشم میگم شاید این تضاد ها برای رشدشان لازم هست من که خبر ندارم ولی خدا هست که خبر داره از همه چی. اون خودش بلده چجوری باید خدای که و چندی باید هدایت کنه و همه چیز رو سپردم به خودش و الان فوق العاده آرامش دارم و دیگه احساس بد که نتیجه اش میشه اتفاقات بد رو ندارم…
سلام وقت به خیر
واقعا از خوندن کامنتهای دوستان لذت بردم با اینکه فعلا چند صفحه از کامنها رو تونستم بخونم
یاد یه موردی که نزدیک از دیدم در مورد احساس گناه از داشتن ثروت ودلسوزی برای نیازمندان
یکی از آشنایان ما به ثروت زیادی رسیدندخیلی خیلی زیاد باید بگم مرد خانواده فکر ثروتمندی داشت وباورها خوبی در مورد ثروت اما متاسفانه خانم خانواده همیشه از اینکه خودشون داشتن وفامیل ونزدیکان نداشتن احساس گناه میکرد هر وقت شوهرش ماشین جدید یا ملک تازه میخرید این خانم ناراحت میشد وحتی از احساس گناه گریه میکرد وهمیشه سعی میکرد به خانواده اش کمک کنه اما از روی دلسوزی واینکه میتونه با اینکارهاش مسیر زندگی اونها رو عوض کنه حتی بیش از توان خودش و با وجود ثروت همیشه صرفه جوییهای فوق العاده زیادی میکرد وفک میکرد این کارها یعنی کدبانوگری وبا وجود اونهمه ثروت همیشه آه میکشید وغصه همه رو میخورد وحسرت کارهایی که نکرده بود رو میکشید وهمیشه هم از اینکه چشم بخورندوبلایی سر بچه هاش بیاد یا زنی سر راه شوهرش قرار بگیره میترسید ودایم ازکارهای زیاد خونه وملک واملاکشون ناله میکرد واین تفکرات باعث شد تمام ثروتشون از بین بره مرد خانواده همون اوایل بر اثر حادثه از دنیا رفت واین خانم موند کلی بدهکاری ومشکل ونداری وحالا تازه از تمام فامیل طلبکار هست که چرا کمکش نمیکنن ولی بدهی ومشکل اون در حدی نیست که کسی بتونه کمکش کنه والانم دائم در حال گریهاست یعنی اون احساس دلسوزی حالا براش توقع ایجاد کرده که عوضش رو باید دیگران براش جبران کنندناراحت هست وطلبکار همه اینها در حالی هست که این خانم فوق العاده مومن ونماز خون ومقید هست خیلی وقتها وسوسه میشم که بهش بگم مشکل کارش کجاست ولی میدونم تا خودش نخواهد نمیشه بهش کمک کرد ومن با دیدن داستان زندگی ایشون کاملا احساس لیاقت نداشتن در مورد ثروت ودلسوزی برای دیکران رو درک میکنم که چقد اشتباه است.
پس ما باید خودمون رو لایق بدونیم وآگاه باشیم همه به یک اندازه میتونن از منبع لایتناهی استفاده کنن وما با دلسوزی بر کسی کارینمیتونیم انجام بدیم
یا من یه آقایی رو میشناسم که هم سن من هست از وقتی یادم میاد مادرش وبرادرهاش دلشون براش سوخته که نداره عیالواره باید کمکش کنن وهیچ توقعی ازش نداشته باشن وبه زن وبچه اش دائم بگن ازش چیزی نخواهید وباهاش بسازید ولی این آقا سال به سال وضع مالی وکاریش وخانوادگیش بدتر میشه ودلسوزی بابتش فقط اون رو به ورطه نابودی کشونده
بینظیر بود این فایل من احساس کردم با گفتن اینکه خدایا ثروت بده تا برسم به بقیه خانواده و …احساس میکنم فرد توی ذهنش اینه بمن که نمیدی یا خودشولایق نمیدونه لایق دریافت این پول نمیدونه با خودش میگه اینطوری بگم شاید بقیه لیاقت دریافتشو دارن خدا لطف کنه بخاطر اونا بده همچین استنباطی کردم
وقتی میگی خدایا ثروت بده بهم اینقدر باید رشد کرده باشی و خودت و لایق دریافت این نعمت وثروت بدونی بدون شک بهت داده میشه
به نام خدا
از صبح که خیلی هدایتی به این فایل در یوتیوب برخوردم ذهنم درگیر این موانع شد
آیا من واقعا شایسته ثروتمند شدنم؟ دو سال درگیر این مسیرم و زبونم میگه که هستم به عنوان اشرف مخلوقات باورم چی میگه؟
آیا جهان پر است از فراوانی؟ چشمم میگه آره هست ولی باورهام چی میگه؟
خداوند با ما حرف نمیزنه این منم که درخواست میدم و خودم هستم که با صدای خداوند جواب خودم را میدهم…
چقدر سخته هضم و فهم این موضوع
خدایا شکرت بابت این آگاهی ها و این مسیر نور
آقای غفاری عزیز سلام
دیدگاهتون عالیه و من زوم کردم روی دیدگاه شما،
لطفا اگه میشه راجبه اون سوال دوم که نوشتی آیا جهان پر از فراوانی است؟چشمم میگه آره ولی باورهام چی میگن،
یه توضیح کامل راجبه این باور به من بدید،
چون من هر از گاهی ترس از خرید و تمام شدن موجودی کارتم دارم،زمانی که پول کم توی حسابم هست اینجوری میشم،اما وقتی حسابم پول نسبتا بیشتر توش باشه اصلا احساس ترس برای خرید ندارم و اتفاقا میگردم و بهترین اجناس رو میخرم
اما شاید این احساس ترس در زمان کم بودن موجودیم،ضعف باور فراوانی ست
اگه میشه لطفا راجبه این باور توضیح بدید
به نام خداوند بخشنده ی مهربان.
سلام به همه ی شما عزیزان.
اول از همه سپاسگزار خدواندم برای هدایتم به این مسیر زیبا
بعد از استاد عزیزم، مریم جان و سپس دوستان عزیزم بخاطر کامنت های خوبی که گذاشتین.
عالی بودن. عاااالی.
دفترم داره پر می شه.
راستش می خوام درک خودم رو البته بعد از مطالعه ی کامنت ها و آگاهی هایی که حس کردم بهم گفته شده رو بیام درج کنم.
1. خداوند نسبت به شرک خیلی موضع گرفته توی قرآن. می گه من شرک رو به هیچ کس نمی بخشم
در جای دیگه می فرماید: خودت رو برای من خالص کن.
ایمانت رو.
در واقع فرکانست رو خالص کن.
خلوص فرکانسی از مهمترین عوامل در دریافت هدایت، دریافت نعمت ها و ثروت از طرف خداونده.
اولش اینکه اومدم توی ذهنم کلمه ی نعمت رو به جای ثروت قرار دادم دیدم خیلی نعمت توی زندگیم هست و هر روز داره بیشتر و بیشتر می شه
قضیه پوله.
من با پول چه کارهایی می تونم انجام بدم؟
نسبت به پول چه احساسی دارم ؟
و پول چه کارهایی انجام می ده ؟
خب تا اینجا که باید بشینیم ساعت ها فکر کنیم و بیاریم روی صفحه و بنویسیم تا واضح بشه برامون
.
2. من چطور آدمی هستم. در مقابل خودم.
در مقابل بقیه
نوع رفتارم
نوع نگاهم به خدا
نوع نگاهم به زندگی
نوع نگاهم به پول
بعد توی نوشته ها و فکر ها خب متوجه الگوهای رفتاری متعددی می شیم
ما توی جامعه ای بزرگ شدیم که: فداکاری و ایثار یه نوع مزیت و حُسن معرفی شده.
فداکاری مادر برای فرزند.
فداکاری افراد برای هم از نوع همسر، دوست، خواهر، برادر، و و و و
از خود کندن و به دیگران دادن
یه جا هست که می گن به هر چی شرک بورزی، به همون واگذار می شی.
به تعبیر فرکانسی، به هر چی توجه کنی، به سمت همون کشیده می شی.
خب اینکه خدایا به من بده، تا من به خانواده م بدم که خوشحالشون کنه چندین ترمز و فرکانس ناخالص داره
1. شرک. به من بده تا…
خالصش اینه: من ثروت می خوام. ثروت حق الهی منه.
وظیفه ی الهی منه
من لیاقتشو دارم. باید بدی.
2. فرکانس ناخالص و گمراه کننده ی دلسوزی یا به تعبیری: ایثار.
توضیح: جهان یه جهان کوانتومی هست.
یک جهان در حال حرکت.
یک جهانی که با دید نظاره گر داره واکنش می ده.
وقتی می گم خدایا به من بده که بتونم فلانی رو خوشحال کنم، دارم فرکانسم رو می برم سمت فلانی که نمی تونه خودش ثروت خلق کنه. اون ناتوانه. اون فقیره. عدالتی وجود نداره. هیچی جای درستش نیست
این فرکانس ها می شه خشم که چرا من دارم روی خودم کار می کنم اما ثروت نمیاد.
چرا من قصدم خیره اما ثروت نمیاد
چرا چرا.
پـــس خدا عادل نیست.
قضیه اینه که خدا عین عدالته. به قول استاد خدا یه نظمه، یه تعادل
داره هم فرکانس هارو در کنار هم قرار می ده
ما با این ترمز ها نه تنها ثروت خلق نمی کنیم، که دیگرانو خوشحال کنیم بلکه اگر اگر به هر دلیلی این ثروت بیاد توی زندگیمون به خاطر فرکانس عدم لیاقت، و فرکانس عدم نظم و عدالت نمی تونیم از اون ثروت استفاده کنیم.
چون فرکانس من اینه: من لیاقت خوشبختی رو زمانی دارم که اطرافیانم خوشحال باشن. (شرک) لانه ی عنکبوتی سست.
چون فرکانس من اینه که: اونا که نمی تونن خلق کنن، من خلق می کنم و به اونا می دم. نتیجه ش: عدم توانایی خلق چون فرکانسم توجه به عدم توانستن اون شخص در خلق ثروت بوده.
و جهان عین عدالته. ما رو هم مدار هم نگه می داره
تا زمانی که فرکانس ها متفاوت بشه و فرکانس ما خالصتر و خالصتر بشه.
نگاهمون این بشه که هر کسی هر جایی هست جای درستشه.
این بشه که من نمی تونم خدایی کنم. من زندگی خودمو خلق می کنم، خدا خوب خدایی بلده.
من اگر بخوام انفاق کنم، وقتی انفاق می کنم که آگاهانه بدونم برای چی می بخشم.
اینطور مواقع نه تنها وقتی می بخشم متوقع نمی شم
بلکه هر کسی بگه تو ثروت داری باید بیشتر ببخشی هم خم به ابرو نمیارم. چون می دونم هدفم چیه. می دونم چی رو، به چه مقدار و چه موقع و به کی ببخشم. هدایت می شوم.
خیلی ریشه داره این قضیه ی شرک.
خیلی وقت ها فکر می کنیم این ایثار و از خود گذشتگی چه چیز خوبیه در حالی که اگه کمی به حال خودمون رجوع کنیم می فهمیم که از درون راضی نیستیم.
از وقتمون زدیم.
از خوابمون زدیم.
از ثروتمون.
از انرژی انرژی مون زدیم که شرایط دیگرانو سر و سامون بدیم و زهی خیال باطل.
فرکانس ایثار، که من از خودم بزنم برای دیگران، تا فلانی ازم راضی باشه، تا فلان اتفاق بیفته، من دارم توی شرک جلو می رم و هی ناخالص تر.
همه ی ما به یک اندازه به خدا نزدیکیم.
یادم هست یکی دو سال پیش یه پُست توی اینستا دیدم که یه تکه از یه روزنامه بود درباره ی یه خانم سن بالای فوت شده که سالها پیش انسان مطرح و ثروتمندی بوده.
نوشته بود خانم….. در زمان مرگ، توی فقر کامل مرد.
نه لباس خوبی. نه شرایط خوبی. در فقر مرد.
و این زن، کسی بود که وقتی در اوج ثروت بود به فقرا بسیار بسیار اهمیت می داد و بهشون از مال خودش می داد.
اینو که خوندم، همون لحظه گفتم این دقیقا داره قانونو به من می گه.
ما با دلسوزی کردن، داریم هم فرکانس می شیم با اون سری افرادی که می خوایم با رسیدن به ثروت بهشون کمک کنیم.
من وقتی می تونم به خانواده م خدمت کنم، پول بدم که به قول استاد فراوان داشته باشم و بخششمم بخاطر حال خوب خودم باشه.
و اینکه هر چقدر سعی کنیم از بدنه ی جامعه فاصله بگیریم، هر چقدر سعی کنیم فرکانس هامون رو خالص کنیم، توحیدی کنیم، به زیبایی ها، ثروت، نعمت و… توجه کنیم طبق قوانین بدون تغییر جهان، به همون سمت گسترش پیدا می کنیم. رشد می کنیم.
زمانی ببخشم که لذت ثروتی که دارم رو برده باشم.
عزت نفس یک کلمه نیست. دریای هست از درک و آگاهی در تمام مواردد که هر بار شرک های زیادی رو از ما بیرون می کشه. حرف مردم،. مطرح شدن. تقلا کردن برای دریافت ثروت. عدم باور خودمون که موجودی خالق و فرکانسی هستیم (خودم توی این مورد خوب نیستم و تازه پیداش کردم، و کلی موارد دیگه که نیاز به تکامل هم داره)
این جریان آگاهی و درک و عمل صالح برای همیشه ادامه دارد ان شاءالله….
یا رب
یا رب
درود به شما نسرین بانو
خدا روشکر میکنم که در همچین فضایی و با همچین انسان های آگاهی دارم زندگی رو حس میکنم
بی نهایت دیدگاه شما به درد من خورد،هر چند من روی این ترمز چند وقت پیش کار کردم و رفع کردم و فقط ثروت رو لایق خودم دونستم چون من زحمت کشیدم و بر خلاق 99 درصد جهان حرکت کردم و باور سازی کردم و من لایق داشتن اون ثروت و نعمت های الهی هستم و لقمه آماده به افراد معمول جامعه و کسانی که خودشون به اصل باری به هر جهت سپردند نمیدم،
به قول یکی از دوستان که گفت ثروتمند که شدم هر کس گفت دست ما رو بگیر یا پول بده سر یه اسکناس آدرس سایت عباسمنش رو براش مینویسم و بهش میدم که این بزرگترین ثروت به اونه
حداقل دو صفحه از دفترم چکیده دیدگاه شما شد و خیلی آموزنده بود
خداوند شما و همه ما رو در مسیر الهی همیشه هدایت کند و از نعمات و ثروت های بی شمار الهی بهره مند باشیم
سلام به دوست خوبم
کامنت شما رو خوندم و دقیقا تمام نکاتی که شما اشاره کرده بودید در من وجود داشت و واقعا به طور نامحسوس فکر می گردم دارید من رو توصیف می کنید.
از شما ممنونم که این ترمز ها را پیدا کردید ومن حالا باید آگاهانه روی خودم کار کنم و این موانع ذهنی رو بیشتر شناسایی و نابود کنم.و بعد آماده دریافت ثروت وخودمو لایق آن بدونم .
ممنون از شما دوست خوبم
کامنت شما خیلی برای من مفید بود.
سلام به دوستان هم فرکانسی ام
این اولین کامنت من هست و اگر راستش رو بخواین این فایل جز نشانه هدایت امروز من بود که به لطف الله هدایت شدم و بعد از گوش دادن به سوال استادم و جواب های شما عزیزان ترمز های خودم هم مشخص شد .
دقیقا من همیشه از خدا می خواستم که به من ثروت بده منم به بقیه که البته اول از نزدیکانم وبعد به بقیه کمک می کنم و نمی دونستم که این یک نوع شرک خفی در وجودم هست که خدا نمی تونه خودش کمک کنه ویا من می تونم روی زندگی بقیه نقش داشته باشم و اونها رو به سعادت و رفاه برسونم و البته ته دلم می گفتم هم پیش خدا و پیش خلق خدا با عزت میشم.
وامروز با این ترمزم که مانع ثروتمند شدنم شده بود به لطف الله آشنا شدم و تمام تلاشم رو می کنم تا با راهنمایی استادم و کامنت های شما دوستانم ترمز های فکری دیگرم هم پیدا کنم و آگاهانه روی خودم کار کنم.
با آموزه های استادم و کامنت های شما عزیزان تا به امروز 1400/9/17 فهمیدم که باید روی فراوانی و احساس لیاقتم و اینکه من نمی تونم زندگی هیچ کسی رو تغییر بدم مگر اینکه خودش آگاهانه بخواد تغییر کنه و اینکه احساس خوب مساوی اتفاقات خوب بیشتر کار کنم.
در ضمن من فقط از فایل های دانلودی استاد استفاده می کنم و قصد دارم اگر روی باورهای درستم کار کردم وثروت بذست آوردم و آماده برای دریافت آگاهی های بیشتری شدم از محصولات هم خریداری کنم.
این کامنت رو گذاشتم تا برای خودم رد پا گذاشته باشم و تعهد داده باشم که پر قدرت به همین راه که خداوند هدایت کرده ادامه بده واز خداوند بابت نشانه امروزم که شنیدن این سوال و جواب دوستانم بود سپاسگزارم.
از استادم و مریم جان عزیز هم بسیار سپاسگزارم که باعث حال خوب من هستند و از شما دوستان وهمراهان هم تشکر می کنم که با این کامنت های عالی قلب منو سرشار از عشق و آگاهی می کنید.
من بزودی کامنت های دیگه ای دال بر موفقیت هایم خواهم گذاشت .
در عشق ونور باشید وبمانید0
این سومین پاسخ من به فایل از استاد که هر کدام به فاصله دوسال نوشته شدن!
یعنی اولین پاسخ من، در سال 97 زیر این فایل نوشته شد و دومنی پاسخ در سال 99، و سومین پاسخ که این پاسخ میشه در سال 1401!
خودم هم باورم نمیشه … ولی بعد از اینکا گزینهی “دیدگاههای من” رو زدم متوجه شدم و برام جالب بود و پاسخهای قبلیم رو هم مطالعه کردم.
اما امروز اومدم بنویسم، برای بچههای سایت، خیلی از ترمزهای مخفی دیگه واضح شده و یه جورایی همهی بچهها ترمزا رو ازبر شدن امااا
میخوام از یک شاهترمز اساسی صحبت کنم که به قول کپشن فایل، نهتنها اونو یک نکتهی منفی و ترمز نمیدونیم، بلکه اونو یک خصلت مثبت هم میدونیم!
شاید حواسمون نباشه ولی اگر به حرفا و مکالماتمون دقت کنیم، همش میگیم که …
خدایا به من ثروت بده، خدایا به من بیحساب بده، خدایا به من اونقدر بده تا فلان کنم و بهمان کنم، تا شادتر باشم و تا خواستههامو تیک بزنم و …
ولی حواسمون نیست که ما درست مثل یک بچهای که فلان چیزو تو ویترین مغازه دیده داریم از خدا میخوایم!
یعنی درست مثل بچهای که یه چیزی رو میبینه و هروز از باباش خواهش میکنه براش بگیره! هی اصرار و هی اصرار، حتی با گریه و زاری و تضرع!
چرا حواسمون نیست که ما خودمون کی هستیم و کجای این بازی قرار داریم؟!
چرا یادمون رفته که خوده خداوند گفته “فنفخت فیهه من روحی!”
من کی هستم؟!
کسی جز تجلی خداوند!؟
مگه من بخشی از روح خود خداوند نیستم که از روحش در من قرار داده؟
اصلا چه حکمتی در این ماجرا هست؟
آیا این یکی از اصلیترین آگاهاییهایی نیست که یادمون رفته و فراموشص کردیم؟!
خب اگر من روح خدا رو دارم، پس همهی صفات خداوند رو به صورت default دارم و به عبارتی خداگونه هستم! به شرطی که این موضوع رو فراموش نکنم و ایمان داشته باشم و درک کنم!
عایا این ایمان، همون ایمانی نیست که این همخ ازش حرف میزنیم؟
ایمان به این که من خدام و به میزانی که به خدای درونم نزدیکتر بشم، میتونم صفات خداگونهام رو کشف کنم و بروز بدم و به کار بگیرم!
چه رسالتی در این دنیا بر ما از این واجبتر؟!
این همون خود شناسی نیست که به خدا شناسی منجر میشه؟!
من فقط کافیه بتونم با کمتر کردن فاصلهی ذهن و روحم، با بهتر کردن و بهتر نگهداشتن احساسم، به خدای درونم نزدیک بشم و نزدیک بمانم تا بتونم چون خودش که خود منه، بگم کن فیکون!
حالا که اصل ماجرا اینه، چرا بیام خودمو یک مهرهی بیفایده فرض کنم و هرچی میخوام رو با اصرار از خدایی بخوام که درون منه و خود منه!؟
چرا نیام با نزدیک تر شدنم بهش، که درون منه، هر آنچه میخوام رو از خودم بخوام؟
وقتی میگم خودم، یعنی اونی که به خدای درونش نزدیک شده و نزدیک مانده و خودش شده!
حالا مگه فرقی بین او و من هست؟!
اینجاست که شاعر میگه …
از خود بطلب که هرآنچه خواهی تویی!
این اصلیترین و مهمترین و نهانترین ترمزی بود که یافتم … ترمزی که در قالب قانون برداشت ما از قانون رو اشتباه کرده و باعث شده خواستههامون رو از بیرون خودمون بخوایم!
دوست من وقتی تو با خدای درونت یکی بشی، به عبارتی خدا بشی، از چه کسی جز خودت توقع رسیدن به خواستههاتو داری!؟
رسیدن که چه عرض کنم، بهتره بگم خلق خواسته ها! چون در این حالت تو خودت خالق خواهی بود!
اصلا هدف از شکلگیری خواستهها چیه؟! صرفا رسیدن؟!
یا اینکه انگیزهای محرک باشه برات تا با نزدیکی به خودت، قوهی خلاقیتت رو به کاربگیری و با نزدیک شدن به خدات، خواستهت رو خلق کنی!
اینجاست که تو اگر اینو یادبگیری، به میزانی که خواستههاتو خلق کنی، ستاره بر شانهات میزنی و با افتخار، هر موقع از دنیا رفتی راضی هستی که با نزدیکی و شناخت خودت و خدای درونت نهتنها به این همه خواسته رسیدی، بلکه تمام این خواستهها گواه اقن خواهند بود که تو رسالت خودشناسی و خداشناسی و نزدیکی به خدای درونت رو در دنیای مادی به درستی انجام دادب و تونستی دنیا رو بهشت کنی برای خودت!
خودتو دست کم نگیر دوست من، تو خود اویی😄
سلام دوست عزیزم آقای نظری
دیدگاه شما بسیار خالص هست و یه حس ارزشمندی و لیاقت خاصی رو به ما میده اگر بتونیم درکش کنیم و فکر می کنم باید تکامل خود را طی کنیم تا به این درک برسیم اول که خوندم گفتم پس از کی درخواست کنیم ما همیشه عادت کردیم از کسی چیزی بخواهیم و هنوز این قدرت واقعی خودمون رو قبول نکردیم و حتی لحظه این حس در من شکل گرفت نه این شرک هست مگه میشه من همه کاره باشم پس خدا چی؟انگار آنچه تا حالا فهمیده بودم متفاوت بوده اما با مرور قوانین گفتم نه این طور نیست من فرستنده فرکانس هستم و جهان دریافت می کنه و تیدیل می کنه به چی؟ به چیزی از جنس فرکانس من. آیا من می تونم درخواست بدم و دریافت کنم چیزی متفاوت با فرکانسم را؟ نه. پس تا اینجا یه طرف اصلی من هستم منه درخواست دهنده و قدرتمندی خدا در این هست چنین سیستمی رو در نهایت عدالت ،علم و قدرت به وجود آورده پس در اصل همه کاره خداست و او اینقدر من رو ارزشمند و صاحب اختیار قرار داه که گفته با درخواست تو بهت داده میشه چی داده میشه؟ هر آنچه خودت خواسته باشی .واقعا این باور و این درک هنوزم برام سنگین هست ولی جذاب . ازتون متشکرم دوست عزیز برای کامنت زیباتون
سلام مرضیه خانم،
خیلی متشکرم علیرغم اینکه نسبت به پذیرش کامنت مقاومت داشتین، اومدین و نوشتین!
این نشون میده علیرغم مقاومتی که درونتون احساس میکردین، ته قلبتون نسبت به این موضوع احساس خوبی داشتین و شما با اعتماد به همون احساس خوب بوده که شهامت به خرج دادین و نوشتین! ممنونم …
اما در پاسخ به سوال مهمی که پرسیدین “پس خدا چهکارست” باید بگم که …
خدا همون کسیه که این سیستم رو خلق کرد، قوانین رو وضع کرد و مرا به عنوان بازیکن و بازیگر اینجا قرار داد؛
و به من این امکان را داد که با شناخت دو قوهی نیرومند احساسات و الهامات، بتونم در مسیر آن چیزی که میخوام حرکت کنم!
درست مثل یک مسابقهی فوتبال؛ اگر میخوای گل بزنی و بازی رو ببری، نمیتونی داخل زمین گریه و زاری کنی و از مربی تیمت خواهش کنی که بهت پیروزی بده! چقدر غیرمنطقی به نظر میاد؟
برای پیروزی در بازی تو باید سعی کنی اولا قوانین رو خوب بلد باشی و دوما با اجرای درست قوانین و خوب بازی کردنت به صورت مستمر، بازی رو ببری!
این تویی که داری بازی میکنی نه مربی، نه مدیر، نه داور و نه هیچ کس دیگه! پس پیروزی رو از خودت بخواه و نه هیچ کس دیگهای …
بسیار طبیعی و بدیهیه که مربی بیشتر از من میخواد برنده بشیم، به همین خاطر هر سوالی بپرسم جواب میده و هدایت میکنه، حتی بهم میگه نقاط ضعفم چیه، ولی این منم که باید نقاط ضعفم رو برطرف کنم و هدایات رو اجرا کنم …
خودِ من، بازیگر نقش اصلی هستم! خوده من! به شرطی که با او باشم و نردیک او باشم و شنوای صدای او باشم و مجری هدایات او باشم؛ وگرنه من به تنهایی، هیچی نیستم!
سلام آقای نظری سپاسگزارم که وقت گذاشتین و به کامنتم پاسخ دادید
من باز هم هر دو نظر شما رو مطالعه کردم و این مقاومت رو بیشتر احساس کردم البته مثال شما خیلی عالی بود و برام خیلی واضح کرد و در کنارش این باور لیاقت رو تقویت می کنه که خداوند سیستم و من انسان رو با اختیار خلق کرده و این قدرت رو به ما داده که خودمون خالق باشیم.
و اینکه نظر شما این موضوع که تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثنا حاصل باورهای خودمون هست رو بهتر نشون میده .متوجه شدم این مقاومت در من به دو دلیل هست یکی اینکه پس من چرا باید شکرگزاری کنم و اینکه پس اینطوریه همه کار با خودم هست کارم سخت تر میشه اینطوری من همه اش از خدا می خواستم حالا خودم همه کاره هستم یه جوری احساس اینکه تنها هستم بهم دست میده . چون شما به این درک بالا رسیدید فکر می کنم بهتر می تونید راهنمایی کنید .متشکرم
سلام دوست و هممسیر من،
پرسیدین که اگر ما همهکارهایم پس چه لزومی به شکرگزاری هست …
من میگم اتفافا اگر درک کنیم که خودمان همه کارهایم، شکرگزاری ما از خداوند خیلی عمیقتر و واقعیتر خواهد بود چون؛
همانا اصلیترین و بالاترین شکرگزاری ما از خداوند، بابت این خواهد بود که سُکان کشتی زندگیمون رو به دست خودمون داده!
که هیچ عامل تاثیرگذار خارجی در زندگی ما تاثیر نخواهد داشت، مگر به اذن خودمان!
که این مدیر و مدبر، مسئولیت صد درصد زندگی خودم رو به خودم داده!
که این استادِ خلاقیت و نقاشی، این قدرت رو به من داده که تابلوی نقاشی زندگیام رو خودم بکشم، به سلیقهی خودم!
عایا من سپاسگزارتر نخواهم بود؟!
اما من کی میتونم مثل او یک خالق باشم؟
زمانی که به اون نزدیک باشم؛ یعنی یک بوم نقاشی سفید به من داده شده تا اونجوری که میخوام نقاشیش کنم، اما من زمانی میتونم یک نقاشی زیبا رو خلق کنم که به استادم نزدیک باشم، شنوای او باشم و هدایتاشو اجرا کنم!
او که درون منه، از جنس منه، خودِ منه!
پس من زمانی یک خالق خوب خواهم بود که به کسی که خلاقیت بلده نزدیک باشم! وگرنه بدون او و تنهایی هیچی نیستم و حتی قلم رو نمیتونم به تنهایی بگیرم! طبیعیه که احساس تنهایی کنم!
در آخر لازمه این نکته رو ذکر کنم که دوست من آگاهیهایی که به ما داده میشه، یک شبه تبدیل به مفهومی واقعی و درک عینی نمیشه؛
پس توقع نداشته باشیم یه آگاهی رو که شنیدیم، سریع تمام مقاومتهاش برداشته بشه و در ذهن ما جای بگیره و تبدیل به جزئی از شخصیت ما بشه!
امیدوارم پاسخ دو سوال شما دوست عزیز رو داده باشم.
سلام وقتتون بخیر
بسیار سپاسگزارم اول بابت کامنت اولتون که من رو به تفکر عمیق تر و بیشتر وادار کرد و دوم برای وقتی که گذاشتید برای پاسخ به سوالاتم . بعد از اینکه این سوالات رو از شما پرسیدم با مطالعه و تفکر بیشتر به همین حس زیبا رسیدم که خداوند در نهایت عدالت و مهربانی جهانی چنین پر نعمت و ثروتمند آفریده و این جهان رو با این سیستم پاسخگو به فرکانس من و قوانین ثابت خلق کرده و من رو خالق زندگیم قرار داده طوری که هیچ چیز و هیچ کسی نمی تونه تو این خالق بودن من دخالت کنه و این یعنی می خواسته من وابسته کسی نباشم و فقط روی خودم و خودش حساب باز کنم و این هر لحظه هم بابتش سپاسگزار بودن هم کم هست . و بابت مثال های عالی هم بسیار متشکرم . همین سیستمی بودن جهان که همواره پاسخ مثبت به درخواستم می دهد نشان دهنده این هست که هر لحظه از خدا هدایت بخواهم درخواستش مثبت هست و حمایتم می کنه.