شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت - صفحه 285 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-62.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-10-19 18:24:222024-07-17 13:54:48شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروتشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خداوند
با سلام خدمت استاد عزیزم آقای عباس منش و دوستان خوبم
وقتی ما چنین حرفی میزنیم در اصل داریم فرکانس منفی به کائنات ارسال می کنیم و این فرکانس مانع رسیدن ما به آن خواسته می شود و این بعلت کمبود عزت نفس و کمبود ارزشمندی ماست که می خواهیم سر خدا کلاه بگذاریم و فکر میکنیم که خداوند انسان و متوجه نمی شود در حالی که اگر به این فکر کنیم که فقط کافیه ما فرکانس خودمونو هماهنگ کنیم با فرکانس کائنات دیگه نیاز به کار دیگری نیست
باسلام خدمت استاد عزیز و دوستان هم فرکانسی
من میخوام خیلی خلاصه کدهای مخرب و ترمزهای این سوال رو مطرح کنم
اگه کسی بخواد با این روش از خدا ثروت بخواد خدا و قوانین حاکم بر جهان رو درست درک نکرده
۱- اولا چون خداوند یه انرژیه و کل جهان از این انرژی به وجود اومده و این انرژی یکسری قوانین داره که این قوانین در قرآن به نام مشیت اومده واین انرژی که ما اسمش رو خداوند میگذاریم بر اساس این قوانین کار میکنه و این خداوند و یا انرژی مثل ما انسانها دارای احساسات نیست که بخواهیم با مطرح کردن همچین موضوعی (اینکه خدایا تو به من ثروت بده من قول میدم که با این ثروت به پدر یا مادر یا افراد نیازمند کمک کنم یا بیمارستان و یا مدرسه و مسجد بسازم ) احساساتیش کنیم یا دلش رو به رحم بیاریم خدا کاری به این چیزها نداره خداوند بر اساس قوانین خودش عمل میکنه یعنی هر کس که در مدار ثروت باشه بهش ثروت میده کاری هم نداره که این فرد مذهبی هستش یا مذهبی نیست یا نیت خیر داره یا نیت شر داره.
به قول خداوند که میفرمایید
الإسراء آیه18
مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَهَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلَاهَا مَذْمُومًا مَدْحُورًا
هر کس که دنیای زودگذر (این جهان) را بخواهد (و تنها برای زندگی آن کار کند)، آن اندازه که خود میخواهیم و به هرکس که صلاح میدانیم، هرچه زودتر در دنیا بدو عطاء خواهیم کرد. به دنبال آن، دوزخ را بهرهی او میکنیم که به آتش آن میسوزد، در حالی که (به سبب کارهائی که در دنیا کرده است) مورد سرزنش است و (از رحمت خدا) رانده و مانده است.
الإسراء آیه19
وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَهَ وَسَعَىٰ لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَٰئِکَ کَانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُورًا
و هر کس که (دنیای جاودانهی) آخرت را بخواهد و برای (فراچنگ آوردن) آن، تلاش سزاوار آن را از خود نشان دهد، در حالی که مؤمن باشد، این چنین کسانی، تلاششان بیسپاس (و بیاجر) نمیماند.
الإسراء آیه20
کُلًّا نُمِدُّ هَٰؤُلَاءِ وَهَٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ ۚ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا
و ما هر یک از اینان (که آخرت طلبانند) و از آنان (که دنیا پرستانند، در این جهان) از بخشایش پروردگارت (بهرهمند میگردانیم و) کمک میرسانیم و (کافر و مؤمن را بر این خوان یغما مینشانیم. چرا که در صورت رعایت اسباب و علل،) بخشایش پروردگارت هرگز (از کسی بازداشته نشده است و از او) ممنوع نگشته است.
خب اگه از قول خداوند بخواهیم صحبت کنیم در این آیات اصلا حرفی از این نزده که من به کسی که نیت خیر داشته باشه ثروت میدهم بلکه گفته که ما به همه کمک میکنیم
۲-باور مخرب دوم دلسوزی و ترحم هستش که خود دلسوزی و ترحم ما رو از ثروت دور میکنه چون دلسوزی و ترحم از باور کمبود و بی عدالتی میاد
۳-سومین باور مخرب اینه که تسلیم شدن در برابر اینکه ما نمیتونین زندگی دیگران رو تغییر بدهیم مثل مثال اون خانم دکتر که همسایه استاد بودن که میخواستن زندگی پسر برادر شوهرشون رو تغییر بدن و نتونستند تغییر بدن بلکه آدم بد هم شدن ما باید تسلیم باشیم که تا وقتی که کسی خودش نخواد تغییر کنه و در مدار تغییر نباشه ما نمیتونیم بهش کمک کنیم وقتی کسی بخواد تغییر کنه خدا از هزاران دستش به اون فرد کمک میکنه مثل مشرف شدن مادر استاد عباس منش به حج. که البته مادر استاد خودشون تصمیم گرفتن و میخواستن که به سفر حج بروند و خداوند از طریق یکی از دستانش (استاد عباسمنش)به ایشون کمک کرد و ایشون به سفر حج رفتند. پس تا وقتی که مردم یک شهر یا روستا در مدار فقر و کمبود باشن ما نمیتوانیم برای آنها بیمارستان یا مدرسه و غیره ....بسازیم
۴-باور مخرب چهارم اینکه ما باید برای خودمون ببخشیم نه برای اینکه به دیگران کمک کنیم پس اگه بخواهیم ثروتمند بشیم باید ببخشیم تا به خودمون کمک کرده باشیم و ببخشیم که ثروت ما افزایش پیدا کنه و ما باید به فراوانی ایمان داشته باشیم
شاد و سالم و پیروز باشین
بنام خداوند
با سلام خدمت استاد عزیزم آقای عباس منش و دوستان خوبم
وقتی ما چنین حرفی میزنیم در اصل داریم فرکانس منفی به کائنات ارسال می کنیم و این فرکانس مانع رسیدن ما به آن خواسته می شود و این بعلت کمبود عزت نفس و کمبود ارزشمندی ماست که می خواهیم سر خدا کلاه بگذاریم و فکر میکنیم که خداوند انسان و متوجه نمی شود در حالی که اگر به این فکر کنیم که فقط کافیه ما فرکانس خودمونو هماهنگ کنیم با فرکانس کائنات دیگه نیاز به کار دیگری نیست ( منظور از فرکانس منفی در اینجا این است که ما خودمان را لایق ثروتمند شدن نمی دانیم و کمک به دیگران را بهانه می کنیم و این یک فرکانس منفی است )
با سلام خدمت دوستان و استاد عزیزم
من خوشبختانه هیچ وقت این شرط رو نداشتم و ندارم و وقتی بهش فکر میکنم به نظرم برای کسانی که تا حدودی با قوانین اشنا شدن اصلا نباید این فکر و شرط رو بزارن چون:
۱_ هر ادمی میتونه زندگیه خودشو خلق کنه و اگر کسی نتونسته پول وارد زندگیش کنه مشکل از خودشه و میتونه اگر دوست داره زندگیش تغییر کنه مسیر درست رو پیدا کنه و باوراشو عوض کنه مثل همه ماها این میشه مثالی که استاد زدن مثل اینکه بریم رستوران و همه به اندازه هم بتونن از غذاها استفاده کنن ولی یکی بیاد به من نگاه کنه و بگه به من هم غذا بده در حالی که خودش راحت میتونه بره غذا برداره
دنیا سرشار از فراوانی و ثروت برای تمام ادم هاست خدا بسیار عادله کسی که نداره خودشو لایق نمیدونه
هر ادمی بدون هیچ شرطی لایق داشتن زندگی سرشار از ثروت رفاه و شادیه
۲_همون طور که دوستان هم گفتن کمک کردن رودر هر شرایطی میشه انجام داد و منتظر باشی پول بیاد ک کمک کنی هیچوقت نمیاد
۳_ ما اگر هم کمک بکنیم باید برای خاطر خودمون باشه نه بخاطر اون ادم یا ادما و اینکه بخواهیم شرط بزاریم میشه اینکه من کلا فکرو ذکرم اینه که به فقرا فکر کنم که بخوام بهشون کمک کنم در حالی که اگر بخوایم به فقرا فکر کنیم مدارمون و فرکانسمون رو از مدار وفرکانس ثروت دور میکنیم ولی اگر خودمون رو لایق بدون شرط ثروت و خوشبختی بدونیم ثروت میاد سراغمون و اون موقع راحت میبخشیم نه با فکر این که به اون ادم کمک کنیم چون در توان ما نیست که به کسی جز خودمون کمک کنیم بلکه با این فکر که داریم به خودمون با ایجاد خلع کمک میکنیم و خدا چند برابرش رو بهمون میده
در اخر خیلی خوبه که ما به اطرافیانمون کمک کنیم ولی نباید شرط ثروتمند شدنمون باشه چون ما اهداف خیلی خیلی بزرگتر و بیشتری از دادن پول به مردم داریم با فکر کردن به اهدافی که باعث رشد خودمون رشد دنیا و شادی بیشتر تو زندگیمون میشه پول میاد و نیازی به گذاشتن هیچ شرطی نداریم چون حق ماست که ثروتمند بشیم تنها کاری که باید انجام بدیم با خواستمون هم مدار و هم فرکانس باشیم
همیشه شاد ثروتمند و خوشبخت باشید
سپاسگذارم
با سلام به دوستان عزیزم و استاد عزیز آقای عباسمنش دوست داشتنی
بنظرم این سوال خیلی خیلی مهم بود، یعنی پرسیده شدن این سوال درهای خیلی زیادی رو به روی همه باز کرد و آگاهی هایی به ما داد که تا بحال به نوع اون هم فکر نکرده بودیم.
من میام میگم که خدایا منو پولدار کن و من قول میدم یا اینکه من هدفم اینه که فلان کار خیر انجام بدم، هیچوقت فکر نمیکردم که این موضوع میتونه باورهای مخربی در پی داشته باشه ولی ظاهرا یکی از ترمزهای بزرگ زندگی که بهش نمیرسیم همین باوره.
من میخوام پولدار بشم که به دیگری کمک کنم چون ناخودآگاه اعتقاد دارم خدا به همه نمیده، بلکه انتظار داره کسایی که دارند به کسایی که ندارند ببخشند، ممکنه من یکی از اونایی باشم که خدا بهم نمیده.
من میخوام ثروتمند بشم و کار خیر در کنارش انجام بدم، ولی حالایی که پول ندارم انتظار دارم دیگران به من بدهند و ببخشند چون به خیال خودم این راهشه دیگه، یه روز یکی دیگه ببخشه به من، منم یه روز دیگه میبخشم به دیگران.
بر این اساس من اعتقاد دارم ته ذهنم، در ناخودآگاهم که پول و ثروت در جهان محدود و کمه و این پول ناچار باید از این دست به اون دست بشه تا به همه پول برسه اونم تو یه برهه هایی، یعنی یه روز من پولدارم یه روز کیی دیگه بنابراین همیشه استرس اینم دارم که اگه پولدار بشم یه روز هم نوبت من میشه که دیگه نداشته باشم. دائما یکسان نباشد حال دوران رو دقیقا به وضعیت مالی خودم ربط میدم.
بر این اساس من اعتقاد دارم که خدا اساسا معامله گره، حتی اگه اعتقاد نداشته باشم که نیازمنده اعتقاد دارم که معامله گره و منتظره ببینه که من آیا کمک میکنم یا نه.
برا این اساس معتقدم که بخشش کار سختیه و یک باید توی زندگی نیست، منتظر میمونم که داشته باشم تا ببخشم در صورتیکه قانون میگه تا نبخشی نخواهی داشت، من نمیبخشم چون منتظرم و بنابراین هرگز نخواهم داشت و این زنجیره ادامه پیدا میکنه.
بر این مبنا من ته ذهنم بر این باوره که لیاقت ثروتمند شدن ندارم، به خودی خود مقدس و خوب و پاک نیستم و باید پاک بشم تا خدا به من ببخشه، و تازه شرط میذارم.
و بنظرم مهمترین باور مخرب در این زمینه باور پولشوییه، پولشویی یعنی چی؟ یعنی پاک کردن پول، من میخوام با این کار پولی که به دست میارم بعدا رو بشورم، پاک و تمیزش کنم، خدا رو از خودم راضی نگه دارم چون ته ذهنم باور دارم که پولدار شدن مساویه با بد بودن و بد شدن، حالا من میخوام خودمو تطهیر کنم بنابراین کاری که میکنم اینه که میام و به خدا قول میدم میگم خدا اون بد شدنه رو با بخشش حلش میکنم، خواهش میکنم بهم پول بده، منو پولدارم کن منم قول میدم که این کثیفی رو با کار خیر پاکش کنم…
موفق باشید
سلام,استاد جونم چکارکردی با ما???
دوروزه زن وشوهر خونه وزندگی رو ول کردیم فقققققط داریم کامنت میخونیم, یهو از دیدن خودم وشوهرم خندم گرفت??? , خداروشکر ,خدارو هزار هزار مرتبه شکر بابت اییییییینهمه آگاهی, خداروشکر که شما هستین, خداروشکر که این سایت هست, چه ترمزهایی که پیدا نکردیم تواین کامنتا, خدای من سپاسگزارم ,هزارهزار مرتبه شکرت خداجونم
دوس داشتم بنویسم همین?
با یاد رب،
سلام به دوستان عزیز و استاد گرامی،به قول استاد خیلی ها به خاطره باورهایی که توسط محیط خانواده،جامعه و پیرامون زندگیمان در ما نفوذ کرده عادت دارند وقتی از خداوند درخواستی میکنندو یا دعا میکنند به خدا میگن خدایا اگر این مشکل رو برای من حل کنی این سرمایه رو به من برسونی من نصفش به افراد نیازمند میدم فلان کارو برای یه فرد نیازمند و گرفتار انجام میدم مثلا برای خود من خیلی پیش امده که وقتی امتحان سختی داشتم مامانم میگفت،تو نیت کن به خدا بگو که من در این امتحان موفق بشم در عوض مبلغ۱۰۰هزار تومن به فقرا و نیازمندان میدم تعدادی باور غلط بزرگ در این وضعیت در خواست نهفته و پنهان هست که به چند موردش در پایین اشاره کردم:
۱-اولین باور غلط اینه که ما خدارو با دید یک سیستم قدرتمند بی نیاز نگاه نمیکنیم و خداوند رو با سیستم نیازمند انسانی که هیچ کارو رو انجام نمیده مگر این که سود و فایده ای در اون کار باشه میبینیم در واقع وقتی از خداوند درخواست میکنیم ،فکر میکنیم من الان در پشت میز معامله هستم و برای رسیدن به خواسته ام باید خدارو راغب کنم تا توجه خدا رو به خودم جلب کنم و دید معامله گرانه در هنگام درخواست از خداوند داریم
۲:این باوردارند که خداوند تنها به بعضی از بندگان محدود و خاص میبخشد و در واقع افرادیکه به نوعی نیازمندهستند،نیاز و فقرشان باید توسط افرادیکه خداوند به انها بخشیده و عطاکرده برطرف گردد و درنهایت افرادیکه ثروتمندهستند یک مامور انتقال نعمات خداوند هستند و این نعمات و ثروت ها برای خود انها نیست
۳-شرک پنهانی در این وضعیت درخواست وجود دارد چرا که ما فکر میکنیم روزی و ثروت دیگران یا موفقیتشان به انسان های موفق و ثروتمند
افراد پیرامون وابسته است درصورتیکه تنها قدرت و فرمانروای جهان انقدر ثروت و قدرت داره که هرکسی که بخواد که به موفقیت و ثروت برسه بدون وابستگی به دیگران با ایمان و باور به الله میتونه به هدفش برسه
۳:این باور دارند افرایکه به ثروت یا موفقیتی میرسند موظف اند که قسمتی از موفقیت،ثروت و زندگیشان را حتما وقف دیگران کنند و در غیر این صورت خداوند از انها راضی نخواهد بود انان افراد خسیسی هستند و در دنیا و اخرت به بدبختی دچار خواهند شد و اه و ناله دیگران پاسوز انها خواهد شد
۴-این باور دارند که دلیل فقر و نیازمندی اکثر مردم جهان اینه که افرادی که به ثروت و موفقیتی رسیده اند ان را فقط برای خودشان خواسته اند و از اینکه به دیگران کمک و یاری برسانند اجتناب کرده اند و دلیل اصلی این اختلاف طبقاتی در جهان به خاطره این مساله است
۵:باور این دارند که هرکسی در این دنیا سرنوشتی دارد بعضی ها مستقیما خودشان به ثروت و موفقیت میرسند و به دلیل شانس و یا خانواده و اطرافیان روشنفکر و محیط سودمند به این نتایج رسیده اند و در طرف دیگر افرادی که در محیط های فقر با طرز فکر های پوچ و بیهوده زندگی کردند به موفقیتی هیچ گاه نمیرسند و درصورتی میتوانند به سعادت و خوشبختی برسند که حتما توسط افرادیکه وضع و شرایط خوبی داشتند پیدا شوند،به انها کمک و یاری شود
۶-این باور دارند که هر وقت اگر بخواهند از خداوند درخواست کنند باید حتما نفع و سود و خیر چند نفر حتما در میان باشد تا دعا استجابت شود و این معامله به اصطلاح دعاو درخواست اجابت شود به همین دلیل لذت در خواست از خداوند در انها بعد از مدتی کم میشود و اگر هم به خواسته ای برسند تا زمانیکه قسمتی از ان را با دیگران شریک نشوند احساس گناه میکنند ودر اخر کلا بی خیال خواسته ها و موفقیت هاشون درزندگی میشن
در نتیجه زمانی که از خداوند طلب و درخواستی دارند کلا باید معامله ی خیرخواهانه ای در این بین با خدا بکنند و درتمام این معاملات انها صرفا یک مامور پخش کردن یا انتقال یک نعمت یا ثروت یا امداد نجات دیگران و کمک به انها هستند و گرنه نه انها به خواسته شان میرسند و دیگران.
موفق و سعادمند باشید.
سلام به استاد گرامی وهمه دوستان من این باور مخربو میبینم که ما به خدا بصورت یک انسان میبینیم که احساسات انسانی دارد و به درخاست ما پاسخ مثبت میدهد
سلام استاد عزیزم و سلاااام به همه ی دوستان آگاه و عاشق پیشرفت
من اول ازهمه یه توضیحی درمورد خودم بگم که چقدر این سوالتون منو به فکر فرو برد.
من حدود 6 سال مسئولیت سخت زندگی رو به خودم تحمیل کردم فقط بخاطر آسایش بقیه و اینکه از نظر دیگران مورد تایید باشم.بااینکه سنم کم بود قبول کردم با همه سختی هایی که پیش میاد بتونم از پس خرج و مخارج خودم و مادرم بربیام. شده بودم منجی همه الا خودم. در کمال ناباوری دیدم که برعکس چیزی که انتظار داشتم هرچقدر بیشتر به خودم سختی میدادم و با زندگی سالم داشتم مسئولیتمو به دوش میکشیدم ، ادمها از اطرافم پراکنده میشدن و برعکس که من میخواستم بااینکار رضایت بقیه رو داشته باشم (بیشتر از همه خواهرها و برادرم) اما هرروز و هرسال فاصله ها بیشتر میشد.
من اینو نفهمیدم که زیر سایه ی تایید دیگران زندگی کردن بخاطر اعتماد بنفس پایینمه و بااینکه اینهمه دستاورد داشتم و تونسته بودم مثلا کار یه مرد رو تو زندگی انجام بدم از ماهیت اصلی خودم و از خود خودم دور شده بودم.
دقیقا درخواست من از خدا همین بود که خدایا تو به من کار بده تو پول بده من برای خانواده و کسانیکه دوسشون دارم هزینه میکنم و قول میدم تو هیچ کار اشتباهی صرف نکنم و مسیر درستی برم.
– اول اینکه من اعتماد بنفس پایینی داشتم و خودمو بصورت طبیعی لایق ثروت و خوشبختی نمیدیدم.
– اگر از خدا میخواستم تا خواسته هامو براورده کنه توجهم رو این بود که خدا خیلی میتونه ظالم باشه تا وقتی یه توجیه درست (کمک به دیگران) برای پول زیاد نیارم اونو بمن نمیده.
– دلسوزی بیجایی که من برای دیگران داشتم گهگاه باعث سواستفاده از من میشد و بیشتر مواقع که من منتظر تشکر دیگران بودم این اتفاق نمیفتاد و همین باعث احساس بد سرشکستگی میشد.
– با ادامه ی این راه کم کم دورم خلوت شد و دوستانمو از دست دادم و حس جوونی ازم گرفته شد چون وقت واسه تفریح و لذت نبود و باید کار میکردم پس یه نوع نفرت از خودم هم شروع به رشد کرد.
– تصمیم خودم بود و راهی که خودم انتخاب کرده بودم اما چون نه باورهام درست بود و نه هدف درستی داشتم میرفت که منو تدریجی نابود کنه و باور کمبود که همیشه باهام بود و منو مستاصل میکرد.
– اینو نمیدونستم که با تحت فشار گذاشتن خودم و همیشه عصبی و تلخ بودن نمیتونم به دیگران کمک کنم.حتی در مواردی بخاطر کارهایی که کردم منت هم میذاشتم و این باعث تنهاتر شدنم شد.(حس بد=اتفاق بد)
– نسبت به همه هم سن و سالام متفاوت شده بودم و کسانی دورم بودن که اونها هم مثل من خودشونو قربانی زندگی تحمیل شده از طرف دیگران میدیدن اما اشتباه ما اینجا بود که ما خودمون میخواستیم قربانی باشیم تا توجه بقیه رو به خودمون جلب کنیم و با این ضعف حس قدرت کنیم که الان میگم نمیشه.هیچکس به آدم ضعیف که منتظر توجه و محبت بقیه است و از درون خالیه توجه نمیکنه.
– اونقدر این کمک به بقیه رو زبونم بود که همه جا میگفتم من اگر فلان کارو میکنم بخاطر مثلا مادرمه نه اینکه خودم بخوام و چقدر خودمو محدود کردم و کوچیک دیدم و ارزش خودمو پایین آوردم.
وقتی با سایت شما بطور اتفاقی از طریق یکی از همکاران آشنا شدم و فایلهاتونو دیدم تازه فهمیدم من اصلا باید کی باشم و چطور زندگی کنم و تمام این سلها که بهم سخت گذشت و تو عذاب بودم و فقط ظاهرمو خوب نگه میداشتم ، میتونسته خیلی بهتر ازین باشه و من چه سالهایی رو بدون لذت و در جهل خودم زندگیو به کام خودم و بقیه تلخ کردم.
من فقط در صورتی میتونم به بقیه کمک کنم که اول از همه به خودم کمک کنم و خودم سالم ، شاد، باانگیزه، با اعتماد بنفس، ثروتمند، سعادتمند، زیبا، موفق ، خودشناس و خدا شناس باشم بعد میتونم الگوی دیگران بشم. دقیقا کاریکه شما کردید استاد.
تو زندگی همه ی ماها تا قبل ازینکه آگاهانه تصمیماتمونو بگیریم پره از کدهای مخرب که بیشتر به خودمون آسیب میزنه.اما یکبار برای همیشه باید تصمیم بگیریم ریشه ای درستش کنیم.
این غزل صائب تبریزی گواه هم تجربیات شخصی من و دوستانی هست که مثل من فکر می کردند :
چون گذارد خشت اول بر زمین معمار کج
گر رساند بر فلک، باشد همان دیوار کج
می کند یک جانب از خوان تهی سرپوش را
هر سبک مغزی که بر سر می نهد دستار کج
زلف کج بر چهره خوبان قیامت می کند
در مقام خود بود از راست به، بسیار کج
راستی در سرو و خم در شاخ گل زیبنده است
قد خوبان راست باید، زلف عنبر بار کج
نیست جز بیرون در جای اقامت حلقه را
راه در دلها نیابد چون بود گفتار کج
فقر سازد نفس را عاجز، که چون شد تنگ راه
راست سازد خویش را هر چند باشد مار کج
قامت خم بر نیاورد از خسیسی نفس را
بیش آویزد به دامن ها چو گردد خار کج
هست چون بر نقطه فرمان مدار کاینات
عیب نتوان کرد اگر باشد خط پرگار کج
در نیام کج نسازد تیغ قد خویش راست
زیر گردون هر که باشد، می شود ناچار کج
می تراود از سراپای دل آزاران کجی
باشد از مرغ شکاری ناخن و منقار کج
از تواضع کم نگردد رتبه گردنکشان
نیست عیبی گر بود شمشیر جوهردار کج
وسعت مشرب، عنان عقل می پیچد ز راه
موج را بر صفحه دریا بود رفتار کج
گریه مستانه خواهد سرخ رویش ساختن
از درختان تاک را باشد اگر رفتار کج
راست شو صائب نخواهی کج اگر آثار خویش
سایه افتد بر زمین کج، چون بود دیوار کج
سپاسگذرام بخاطر بودنتون که روشنترین نقطه شروع و تولد واقعی من تو زندگیم بود.
دوستتون دارم استاد حقیقت
سلام خدمت آقای عباسمنش عزیز
ازتون خواهشمندم جواب مسابقه را خودتون کامل اعلام کنید یا کامنتی که جواب دقیق و صحیح تر را به این مسابقه داده معرفی کنید چون من تعدادی از کامنتها را خوندم به نظر درست میان و یا شاید کامل نباشن و من فکر کنم اینا کلیه ترمزها را در بر گرفته برای اینکه جواب این مسابقه چراغ راهنمایی باشه برای طی کردن مسیر اصلاح باورها و کشف ترمزهای ذهنی لطف کنید خودتون جواب صحیح و دقیق و کامل را بدهید