شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت - صفحه 284 (به ترتیب امتیاز)

5014 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حمیده کریمی گفته:
    مدت عضویت: 2488 روز

    سلام خدمت استاد گرامی و همچنین دوستان.

    به نظرمن مشکل اینحاست که مردم فروانی جهان هستی با جیب الان خود مقایسه می کنند

    چون خودشون در کمبود ثروت پول می بیندند فکر می کنند در جهان ثروت زیادی نیست

    ذهنشان کوچک هست فراوانی جهان هستی را نمی دانند درک بنابرین این شده واسه انسان یک باور

    باید روی باورها کار شود تا بتوان فراتر جیب خودرا دید

    و باید به این باور برسند که جهانی افرادی مانند بیلگتس

    و دیگر افرد موفق جهان در ان رندگی می کنند همان جهانی است که خود بی پول وثروت درش زندگی می کنند اگر به این باور برسند که جهان ما و جهان پول دارا یکیست مدارشون عوض

    میشه و می توانند به فراوانی برسند

    گروه دیگری هست هم فکر می کنند اگر پول دار شن از معنویت دور میشن غافل ازین که

    همین طور که سلامتی کامل بهتراز ناسلامتی است ثروت هم بهتر از فقر هست

    اینا فکر می کنند معنویت را درک کرده در صورتی درکش نکرده اند ما در فنوت اول حسنیه دنیارا

    می خواهیم بعد اخرت همان طوری که پول را میشه از راه همان طوری که میشه پول را از نامشروع بدست اورد یا خرج کرد میشه از راه مشروع بدست اورد واز رامشروع

    خرج کرد شاید هم این را درک کرده اند ولی تن پرو و راحت طلب شده اند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    سامان اِقراری گفته:
    مدت عضویت: 4043 روز

    بسم الله الرّحمن الرّحیم

    سلام دارم بر استاد عزیز و دوستان فوق العاده ام در این میزگرد هم اندیشی برای پیدا کردن ترمزهای زندگی.

    واقعا در زندگی یک سری افکار و باورهای محدودکننده وجود دارد که به صورت پنهان در لایه های ذهنمان قرار گرفته اند که اصلا نمیدانیم که آن موضوع، هرچند به ظاهر ساده هم که باشد می تواند مانع رسیدن به اهدافمان شود. افکاری که حتی به خیال خودمان نه تنها ترمز نیست، بلکه خیلی هم خوب هستند و به ما آرامش میدهند ولی باید دید که این فکرمان با اهدافمان هم جهت و هم سو هست یا نه. یاد مثالی افتادم که استاد در قانون آفرینش در مورد یکی از دوستانش گفتند که یه فردی بود که بسیار باهوش و نابغه در زمینه کاری و رشته خود و ظاهرا برای ادامه تحصیل در مقطع دکتری، قصد تحصیل در دانشگاه های مطرح دنیا در خارج از کشور را داشت و منتظر پذیرش گرفتن از سوی آن دانشگاه ها بود، ولی هر بار نمی شد و مشکلی پیش می آمد. به نظر شما چرا کارش پیش نمی رفت؟ ایراد کارش یک موضوع بسیار ساده و خنده دار در افکار او بود و آن هم این بود که او ذهنش از توالت فرنگی بدش می اومد و از اینکه در خارج باید از این نوع توالت استفاده کند در ذهنش عذاب میکشید. و ظاهرا پس از کنار اومدن با این موضوع که نه، توالت فرنگی چیز بدی نیست و تغییر افکاری از این قبیل در مورد این مسئله، کارش پیش رفت و مشکلش حل شد. در زندگی خیلی از ما نیز ترمزهایی از این قبیل وجود دارد که نمیگذارد حرکت کنیم و هرچقدر تلاش فیریکی انجام دهیم و تمرین کنیم باز هم میبینیم که به نتیجه مطلوبی نرسیدیم. اما در مورد مثالی که استاد برای مسابقه رفع موانع ذهنی ذکر کردند اینکه از خداوند بخواهیم به ما آن ثروت زیاد، آن جایگاه و پست مهم در ارگانی خاص، آن موقعیت اجتماعی خاص را بدهد و من قول میدهم که اگر اینهارو بهم بدی من در مقابل به بندگان نیازمندت کمک میکنم و از این قبیل مثال ها باید گفت یکی از ترمزهای ذهنی که در این فرد می توان مشاهده کرد، نداشتن احساس لیاقت آن جایگاه و موقعیت و به عبارتی نداشتن عزت نفس و اعتماد به نفس است و از خداوند می خواهد که با یه سری شروط و قولهایی که برای خدا میگذارد، خداوند لیاقت داشتن آن ثروت و جایگاه خاص را به او بدهد و به عبارتی، او دارد با خداوند معامله میکند در صورتی که سیستمی که خداوند برای این جهان طراحی کرده است به صورتی هست که باید با تغییر باورها و قرار گرفتن در مداری بالاتر به ثروت بالاتر و جایگاه بالاتر رسید. اما نکته مهمتری که به نظر من یک ترمز بسیار قوی و در عین حال به صورت نامحسوس و مخفی در درون و لابه لای باورهای ما ممکن است وجود داشته باشد را اینگونه توضیح می دهم: اینکه به خدا بگیم اگه من پولدار بشم مدرسه میسازم، اگه پولدار بشم مسجد، حسینیه، موسسه خیریه و… میسازم، اگه پولدار بشم به نیازمندان کمک میکنم، برای جوانها جهیزیه عروسی تهیه میکنم و خیلی از این قبیل اگه… اگه… اگه ها، کاری از پیش نمیبریم و هرچقدر به خدا قول بدهیم و تعهد بدهیم اوضاع تغییری نمیکند. این ترمز و کد اشتباه کجاست؟ چرا برای خدا شرط میگذاریم! آیا خیال کردیم اگه خدا میخواست، نمیتونست خودش به اون نیازمندان کمک کنه و منتظر هست که تو بیای و بهش بگی که من میخوام به بندگانت کمک کنم! این حرف شبیه همان موضوعی هست که یه دزد به خدا میگه که: خدایا کمکم کن که من یواشکی مقداری از پول، مال و یا اسباب و اثاثیه مردم پولدار شهرو بگیرم ولی یه مقدار از اونهارو به بندگان نیازمندت هم میدم. چرا خیال میکنی رابین هودی؟ این شرط هارو از کدوم نتیجه گیری ذهنی خودمان ساختیم که برای خدا راه حل تعیین میکنیم! دوست عزیز من این خواسته ها درست نیست. خدا به یک اندازه نعمت، ثروت، رزق، روزی و فرصت های عالی پیشرفت برای همه انسان ها در این زندگی قرار داده و هر فرد به اندازه ای که سطل وجودی خودش رو بزرگتر کنه از باران رحمت بی انتهای خداوند بیشتر میتونه استفاده کنه و این یعنی عدالت واقعی خداوند. به نظر من اون دسته از افرادی که برای خدا از این دسته شرط ها برای پیشرفتشون می گذارند، در وجود و لایه های ذهنی اونها این ترمز و کد اشتباه وجود دارد: ترمز کمبود فراوانی، ترمز کمبود نعمت، ترمز کمبود فرصت، ترمز باور کمبود موقعیت های خوب برای پیشرفت. همین لامصب ترمز هست که نمیگزارد پیشرفت کنیم و با دست و پا زدن های الکی پدر خودمونو درآوردیم و همون جایی که بودیم، هستیم و تا وقتی که این کد اشتباه رو دوباره بازنویسی نکنیم، شرایط تغییری نمیکند و همین جوری به این شرط و شروط ها و پیمان نامه هایی که با خدای خودمان میبندیم، ادامه میدهیم و همینجور به دور خودمان میچرخیم و دور خودمان پیله میبندیم به امید اینکه یه روزی مثل یه پروانه بال در بیاوریم و غرق شادی و نعمت پرواز کنیم ولی زهی خیال باطل. این یکی از بزرگترین ترمزهای زندگی ما هست که به همان میزان که پای خود را از روی این ترمز برمیداریم به همان اندازه به سرعت پیشرفت و ورود نعمت ها، ثروتها، آرامش، روابط عالی و حتی روند بهبودی و سلامتی جسم و روح ما اضافه میگردد و زندگی شادتری را تجربه میکنیم.

    در نهایت تشکر میکنم از همه شما دوستان گُلم که در این کاوش فکری شرکت میکنید و به پیشرفت خودتتون و دوستانتون کمک میکنید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    احمد غلامی گفته:
    مدت عضویت: 3779 روز

    سلام خدمت دوستان پر انرژی و استاد خوبم.من بعد از دیدن این فایل چهار ترمز اساسی رو توی ذهنم شناسایی کردم و دارم تلاش میکنم که این ترمز ها رو آزاد کنم و فکر میکنم تصحیح این موانع توی ذهن دوستانی که این باور ها رو دارن براشون موثر باشه.اولین باور مخرب: بعد از اینکه شخص ( خودم)این درخاست رو از خدا میکنه این فکر تو سرش میاد که من فعلا در حال حاضر پولی برای بخشیدن ندارم و اگه خدا بهم ثروت بده منم به دیگران کمک میکنم.توی این باور چون تمرکز روی ناداری و کمبود هست در نتیجه کاینات از همین شرایط کمبود و ناداری بیشتر و بیشتر برامون فراهم میکنه.دومین باور مخرب:احساس بی لیاقتی.که شخص این فکر میاد تو سرش ک میگه نه بابا مگه تو کی هسی که خدا بخاد این همه پول بهت بده که ببخشی و خدا اگه بخاد خودش اون کارای خیر (بخشش)رو انجام میده و نیازی به تو نیست.سومین باور مخرب:اگه خدا به من ثروت بده و من به بقیه کمک مالی بکنم ممکنه بعد از یه مدت ثروتم تموم بشه و دیگه پولی برای خودم و برای بخشش باقی نمونه(باور کمبود)چهارمین باور مخرب:بعد از درخاست توجه شخص معطوف میشه به افراد فقیر و بیماری که منتظرن اون فرد کمک مالی بهشون بکنه و چون در حال حاضر پولی برای کمک به اونا نداره احساسش بد میشه و با این حس بد از دریافت نعمات الهی و ثروت دور و دورتر میشه.امیدوارم برای دوستانم موثر باشه.شاد و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    زهرا صادقی گفته:
    مدت عضویت: 4045 روز

    به نام خدا

    خدایا شکرت به خاطر همین لحظه

    سلام به دوستان عزیز و استاد گرامی

    میخوام صادقانه و بدون هیچ سانسوری احساس و نظرم را در مورد این سوال بنویسم روزیکه این سوال را شنیدم گفتم استاد هم چه مطالبی داره میگه معلوم است که باید این درخواست و بکنیم مگه خودش نمیگه ثروتمند شدن تنها را معنویه

    بعد که امشب اومدم این سوال رو نوشتم روی یه کاغذ دیدم وااااااای خدای من چقدر به بیراهه داشتم میرفتم حالا چند تا از باورهای خیلی خیلی به قول خودم خوشگل موشکل رو میگم

    1- اگه خداوند منو ثروتمند کنه وظیفه ی منه که کمک کنم وگرنه خدا ثروت را از من میگیره(باور منفی به خداوند)

    2- اگه من با ثروتم برم دور دنیا رو بگردم پس دیگران که ندارن چی اونها هم گناه دارند (حس دلسوزی)

    3-اگه من کمک کنم همه میگن چه آدم خوبی مثل ثروتمند های دیگه مغرور نیست و به مالش نچسبیده( ترس از قضاوت دیگران و باور اینکه ثروتمندان انسانهای متکبر و ….. هستند)

    4- اگه من همش با ثروتم شادی کنم بعدش دچار گرفتاری میشم بعد خدا میگه حقته میخواستی کمک کنی تا اینجور نشی

    5- فقط کمک به دیگران و ساختن مساجد و بیمارستان و…… کار معنوی است

    6- اگه بجای این کارها یه سالن رقص بزرگ بزنی که همه بیان شادی گنن گناه کبیره است چون خدا درمحیطهایی مثل بیمارستان و مساجد و خیریه ها است که خوشحال میشه ما هم اونجا باشیم اخه افرادی که اونجا هستند به خدا نزدیکتر هستند ولی کسی که همش تو رقص و موزیک و شادی هست به دنیا چسبیده و اخرت نداره

    7- من با ثروتم اول باید دیگران را خوشحال کنم بعد از خوشحالی اونها منم حالی کنم ( احساس عدم لیاقت)

    8- و……….

    الان که متوجه شدم که من رشته ی دانشگاهیم( علوم سلولی) را هم به خاطر مردم و خدا انتخاب کرده بودم در صورتی که از محیط آزمایشگاه و سر و کله زدن با حیوانات خیلی بدم می اومدم شاید دلیل انصرافم همین بود دوست داشتم در رشته ی رقص تحصیل میکردم و فکر میکردم خدا به من این همه حافظه ی خوب و هوش خوب داده دوست نداره من فقط برقصم باید برم یه رشته ی سخت انتخاب کنم و پدرم در بیاد فقط مردم راضی بشن بجاش اون دنیا خدا من و میبره بهشت

    مرسی استاد که با نوشتن همین یه سوال چه باورهایی را در خودم پیدا کردم وقتی که احساس میکنم من وقتی شاد هستم خداوند هم با شادی من شاد میشود حس رهایی دارم خدایی که مرا قضاوت نمیکند همان انرژی که خودم هر طور بخوام شکلش میدم و منتظر منه که من یه خواسته داشته باشم تا به زمان و زمین فرمان بده تا بسیج شوند و به یاریم بشتابند تا من به خواسته ام برسم

    همیشه شاد و شکرگزار بمانیم در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    آزی گفته:
    مدت عضویت: 3076 روز

    پدرم همیشه در مورد پول نداشتن می گوید پول چاپ نمی کنم .پس حتما فکر می کند پولدارها مرتب پول چاپ می کنند. سالهاست این جمله را از دهانش می شنوم . خیلی حس خوشحالی می کنم در شرایطی قرار گرفتم که در مورد پول و ثروت باورها و حقایق زیبایی می بینم و می شنوم .

    من فکر می کنم ثروت بیشتر شبیه یک حس آزادی است حسی که به انسان قدرت و توانایی می دهد و اعتماد به نفس می دهد .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3378 روز

    هدف

    با سلام

    برای ترمزهای ثروت به موانع زیادی می توان اشاره کرد که چند نمونه که بارزترین است را قید می کنم:

    – پیدا کردن آن گوهر الهی ، آن ذات مقدس در اعماق وجودمان است. توسل فقط به اله یکتا فقط و فقط با تمامی وجودمان نه اینکه بگوییم که من فقط به خدا تکیه دارم و امیدم به خداست، یعنی فقط خود را ببینیم و خدای خودمان را و اینکه تنها کسی که در این راه کمکمان می کند فقط و فقط خداست.

    – بخشیدن است نه اول کسب ثروت و بعد بخشیدن ، اول بخشیدن بعد کسب ثروت است . زیرا با ببخشش مسیر ثروت رو به سرازیری در زندگی ما قرار می گیرد.

    – احساس ارزشمندی در زمینه ثروت است – و اینکه این قدر عزت نفس داشته باشیم با هر کمبودی که دارم بخندیم. و شاد باشیم.

    – مهمترین و اساسی ترین باوری که باید داشته باشیم اصل فراوانی است . پول همه جا هست همه چیز همیشه زیاد است انرژی به صورتی دیگر تبدیل میشود ولی تمام نمی شود نعمتها و ثروتها و آسایشها هیچوقت تمام نمی شوند همیشه هستند کافی است که انرژی را به آن تبدیل کنیم.

    – به ما گفته اند که پول چیزی بد است و آدم را گمراه میکند و از طرفی خدا را خوب می دانیم و خدا را تجلی خوبی می بنیم و یک چیزی خوبه ولی ما به آن ارزش نمی نهیم ، و پول را دوست داریم و بعد می بینیم که اگر خدا را بخواهیم پول را نباید بخواهیم یعنی توی یک کش و مکش قرار می گیریم . هر دو در یک راستا نیستند یا باید این را بخواهیم یا آن را . و این تضاد باعث ترمز میشود. یعنی تکلیفمان با ثروت و با خودمان روشن نیست.یک میل درونی داریم و یک فکر نادرست و این طوری ثروت روند معکوس به خودش می گیرد.

    – از راهی باید پول دربیاوریم که به آن کار علاقمندیم ، پول بدست اوردن با عشق و علاقه است نه نفرت.

    – فکرمان حرفمان و عملمان برای پول باید در یک راستا باشد نه ضد و نقیض . پول را بخواهیم ولی آدم پولدار آدم بدی است ، این طوری اشتباه است.

    – در مورد پول فکر خودمان که درستش کرده ایم ملاک باشد نه حرف و عقیده دیگری یعنی نه قضاوت دیگری در مورد پول.

    – اصل تکامل را در نظر بگیریم و خودمان را در ذات الهی متجلی کنیم. وقتی افکار قدیمی از افکار ما زدوده شود و باورهای جدیدمان جایش را بگیرد زمانی طول می کشد بین باور قدیمی تا رسیدن به باور جدید زمانی باید طی شود که به این رشد تکامل می گوییم.

    – گاهی باور کمبود می ره پشت باور فراوانی قایم می شود ، مثلا کلی ماشین ثبت نام می کنیم که سال دیگر دلار میره بالا و قیمت ماشین دو برابر می شه و آن وقت می فروشیم و پولدار می شویم این افکار ناشی از فکر کمبود است .

    همیشه ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    آزی گفته:
    مدت عضویت: 3076 روز

    همیشه منتظر شرایط می مانیم تا شرایط بهتر ایجاد شوند بعد خودمان را اثبات کنیم .فکر می کنیم با زبان می شود بخشش و یا کمک را به خدا اثبات کنیم در حالی که کلام موثر نیست واقعا عمل ما نشان دهنده باور ماست.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    اسماعیل جمالی گفته:
    مدت عضویت: 2478 روز

    سلام خدمت دوستان و استاد عزیز

    شاید میشه گفت این یه نوع تنبلی هست برای خودمون که حال نداریم روی باورهامون پس میخواهیم وارد معامله با خدا بشیم و یه جور زحمت تمارین رو دور بزنیم و سر خدا هم منت بزاریم که ما داریم انفاق میکنیم.همچنین کانال روزی دیگران را از طریق موفقیت من میگذره و اگر من موفق نشم اون نیازمندها هم به هیچ پول و روزی نخواهند رسید.یعنی من رزاق اونا هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    محمد رضا غلامی گفته:
    مدت عضویت: 3070 روز

    با سلام و عرض ادب به استاد عزیز و همه دوستان پر انرژی .

    یکی ازز موانع هایی که همیشه در پشت فکرم نهانتر بوده در واقع من با خدا هم معامله میکردم و در ضمن وعده سر خرمن هم میدادم .حالا اول بگیرم بعدا یه کارش میکنم .این دیگه چه باوری بوده که به خدا چنین پیشنهادی بدم در واقع ناصادقی رو در دل انکار جای میدادم یعنی اوووون ته تهش میدونستم وقتی به دست بیارم چی خواهد شد که با خودمم یه جور ناصادقیه نا آگاهانه یا همون انکار میکردم .اونم اینقدر این باور رشوه تو ذهن من ریشه دار شده که با خدا هم وارد این جور مسائل میشم

    دوم اینه یه ترسی سراغم میاد که فک میکنم با رشوه یا هدیه غیر اصولی میتونم اون آرامش رو برای خودم بدست بیارم .

    سوم اینکه روم نمیشه خیلی زیا از خدا بخاهم ذهنم میگه پس بغیه چی یا تو هنوز زوده و بناچار چون زیادتر خاستم شرمنده هستم و میخام شرمندگی خودمو با پرداخت بخشی از دادهای خداوند به خود خداوند جبران کنم .خدا رو شکر اما امروز دریچه افکارم باز شد و این باورهای گمتام ولی خیلی بزرگ رو به کمک خدوند بزرگ و شما دوستان و استاد عزیزم کشف کردم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: