شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت - صفحه 30
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-62.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-10-19 18:24:222024-07-17 13:54:48شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروتشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام
شاد باشید
به نظر من این نشان دهنده ی کمبود عزت نفسه
این شخص خودشو لایق پول نمیدونه و خودشو لایق پول خرج کردن برای خودش نمیدونه
یه ترمز دیگه هم اینه که این شخص فکر میکنه خداوند نمیخواد این ثروت رو بهش بده برای همین وارد معامله با خدا میشه که پولو به دست بیاره در صورتی که این پول امادس و فقط لازمه که هم فرکانس شد
با سلام خدمت استاد و تشکر،به نظرم اگر دستی از دستان خدا باشیم که بتوانیم دل دیگران را شاد کنیم باور درستیه ولی در عمق این نوع تفکر میتوان چند نکته ریزی پیدا کرد.مثال اینکه خداوند فقط به بعضی افراد توجه داشته آن هم کسانی که قول بدهند بعد از کسب موفقیت مالی به افراد نیازمند کمک کنند و اینکه آن نیازمندان بر اساس این نوع طرز فکر خودشان نمیتوانند از پروردگار درخواستی کنند و من باید به ثروت و خوشبختی برسم تا آنان هم از کمک من بهرمند شوند و این یعنی قراردادن واسطه بین خدا و آن افراد که قطعا باور شرک آلود است.همه بشرط اینکه قوانین را درک و اجرا کنند شرایط یکسانی در پذیرش خواسته ها دارند.همچنین در این نوع نگاه پروردگار بعنوان خدایی دیده میشود که میتوان مثل انسانها قرارداد شرطی بست.
سلام استاد عزیزم, خداروهزار هزار مرتبه شکر که شما هستید تا بازم این آگاهی های ناب و ارزشمند رو با ما درمیون بذارین, استاد عزیزم این حرفایی که زدید دقییییقا حرفاییه که همیشه بخودم میزدم و بقول شما بهش افتخار هم میکردم اما با مطرح کردن این سوالتون دقیییقا فهمیدم که همینا ترمز ورود ثروت به زندگیم هستن, ازلحظه ای که فایل مسابقه رو دیدم شروع کردم به ساخت باورهای قدرتمند کنتده بجای این باورهایی که در ظاهر فضیلت بودند و در باطن باور شدید کمبود رو بدوش میکشیدن, دارم تکرار و تصور میکنم که درِ گنجینه های ثروت بی نهایت خداوند برروی زندگی تمااام انسانها بازه , همش یادآوری و تصورمیکنم که خانواده , اطرافیان و کسانی رو که در خیالم بهشون کمک مالی میکردم رو غرق در ثروت و فراوانی ببینم, خدایا شکرت که این آگاهی رو اززبون یکی ازبهترین برگزیده های خودت بهمون دادی, استاد جونم کاش حالا که فهمیدین این ترمز خیییلی مهم رو اکثر ما داریم بعنوان آپدیت برای ثروت یک هم آماده کنید چون ماموریت اون دوره ساخت باورهای قدرتمندکننده در مورد ثروته و خودتون بهتر میدونید که با وجود همچین ترمز بزرگی امکان نداره که ماشین براحتی حرکت کنه, و واقعیتش اینه که من وهمسرم هم باوجود اینکه هرلحظه تلاش میکنیم که آگاهانه زندگی کنیم اما هنوز نتیجه دلخواهمونو از بسته روانشناسی ثروت ۱ نگرفتیم و الان شک ندادم که دقیییقا همین ترمز ,مانع اصلی عدم موفقیت مالی دلخواهمون بوده
خدارو بینهایت سپاسگزارم و امیدوارم که شمارو برای ما حفظ کنه,عاشقتونم استاد جونم?
خدایا
بزرگی فقط در تو معنا شود
وجود از نگاه تو پیدا شود
با عرض سلام و خداقوت خدمت استاد گرامی و با عرض تشکرات فراوان بخاطر زحمات بیکران جنابعالی
یه سلام هم به همه دوستان گرامی
پاداشی که ما در ازاء خدمت در راه پروردگار دریافت میکنیم چیزی به مراتب بیش از راحتی معنوی نصیب ما میسازد.راحتی فیزیکی هم می تواند از آن ما باشد.معمای سوال در این است که وقتی ما نوعی از راحتی معنوی را که خداوند به عنوان پاداش نصیب ما میسازد تجربه میکنیم راحتی فیزیکی آخرین چیزی است که ممکن است نگران آن باشیم.
حتی راحتی فیزیکی افراد خانواده دیگر آن چنان برای ما مهم نیست(چون وقتی به سطح آگاهی الهی میرسیم متوجه میشویم که مسئول هیچکس به صورت فعلی نیستیم در عین حال که آرزوی رفاه و آسایش برای همه انسان ها داشتن قابل ستایش است ولی هر فردی باید در لحظه فعلی سرنوشت خود را انتخاب کند و میکند)
وظیفه ما اینست که آنها را مستقل بار بیاوریم.به آنها هرچه زودتر بیاموزیم که چگونه بدون ما با زندگی کنار بیایند.چون تا زمانی که آنها به بقای ما برای رفع نیازهای خود احتیاج دارند ما برکتی به آنها نمیرسانیم.زمانی به زندگی آنها برکت واقعی میبخشیم که آنها متوجه شوند که وجود ما در چهارچوب رفع نیازها غیر ضروری است.
در مورد پروردگار هم همین طور است بزرگترین لحظه برای خداوند لحظه ای است که به علت نیاز به او متوسل نشویم.
عارف واقعی کسی نیست که شاگردان بسیاری دارد بلکه کسی است که عارف بیشتری تربیت میکند
رهبر واقعی کسی نیست که بیشترین طرفدار را دارد بلکه کسی است که بیشترین رهبرها را به وجود می آورد
معلم واقعی کسی نیست که بالاترین دانش را دارد بلکه کسی است که سبب می شود بیشترین تعداد ،دانش را کسب کنند.
و خداوند دوست ندارد بیشترین بنده را داشته باشد بلکه دوست دارد بندگانش در تعدادی هرچه بالاتر و بی شمارتر خدایگونه رفتار و عمل کنند
چون این هم هدف و هم جلال ایزدی است که بندگانش نه در تعداد بی شمار باشند و نه اینکه خداوند به عنوان چیز غیر قابل دسترس تلقی کنند بلکه به عنوان آنچه که نمیتوان از او دوری جست بشناسند
در صدد این نباشیم که از عشق و محبت چسبی بسازیم که بچسباند بلکه مغناطیسی بسازیم که ابتدا جذب میکند و بعد در اطراف میگردد و اگر لازم دید چیزی را از خود دفع میکند.مبادا آنهایی که جذب شده اند این باور برایشان پیش بیاید که برای زنده ماندن باید به ما بچسبند.هیچ چیز بیش از این نمیتواند دور از منطق باشد.هیچ چیز بیش از این نمیتواند صدمه زننده باشد.
اجازه دهیم عشق ما عزیزانمان را به سوی دنیا سوق دهد و موجب شود که آنها خود واقعی شان را به طور کامل تجربه کنند.در این صورت ما واقعا عشق ورزیده ایم.
سلام به استاد مهربون و اعضای خوب سایت
من سن زیادی ندارم ولی یادم میاد زمانی ک سن خیلی کمتری داشتم هنوز با مباحث جذب اشنا نشده بودم در یک شب سرد وقتی که از نظر مالی تحت فشار شدید بودم ، در خانه تنها شدم و نشستم اسم های خدا رو صدا زدم و با حالت التماس و ناراحتی ازش خواستم ک: به من ثروت بده گفتم خدایا خدایا جونم اونقدری به من ثروت ببخش که به همه ادم ها کمک کنم، کار بدم، لباس بدم، پول بدم، خونه بدم و مشکلات خودمم برطرف کنم، بعد دعا کردن بلند شدم و به دلم افتاد به کافی نت برم و دنبال دعایی باشم برای ثروتمند شدن، پس رفتم به کافی نت محلمون و سرچ کردم و ناخواسته وارد سایت استاد عباسمنش شدم، پیجی ک باز شد در اون کتابی گذاشته شده بود از که در توضیحات و خلاصه اش امده بود: معنای دعا در حقیقت شکرگذاریست، نه گریه و زاری و در خواست کردن….
حال عجیبی و خوبی داشتم، درست در شبی که با خدا حرف زدم و دعا کردم، خدا به من نشان داد ک چگونه دعا کنم و شک ندارم ک استاد همچون اساتید دیگر دستی از دست های خدا برای هدایت. ما هستند.
در حقیقت خدا اونشب به من گفت ک بنده ی من عزیز من وقتی به درخانه ی من میای لباس سفید به تن کن، گریه و زاری و عجز و ناتوانی رو بزار پشت در، شاد باش، نترس و نگران نباش چون من با تو هستم،حتی از رگ گردن به تو نزدیک تر، تو نیاز نداری که در خواست کنی، نیاز نیست که التماس کنی، تنها شاد باش و سپاسگذار باش که من از قبل همه ی اونچه که میخای رو به تو بخشیده ام. پس چرا نگرانی؟
اما در مورد جواب سوال باید بگم که طلب پول و ثروت در حقیقت نمایانگر این است ک ما ثروتمندی خویش،را قبول نداریم، پس دعا در حقیقت باید به شکل شکرگذاری بیان شود نه درخواست کردن
پس در درجه اول نحوه بیان دعا به. شکل طلب کردن اشتباست چون بیانگر ضعف و ناتوانی و فقر است… و خود هدایتگر توجه به طرف نیاز است.
دوما وقتی ثروت می طلبیم و بعد تعهد و قول میدهیم که بخشی از این پول را به نیازمندان و فقرا کمک کنیم، سبب رفتن توجه و تمرکز ذهن به فقر و نیازمندی ست، که این توجه کاملا نقص کننده آنچیزی ست که می خواهیم.
کلید و نکته ی مهم اینجاست که برای رسیدن به ثروت، فقط و فقط باید رو ثروت و آنچیزهایی که تجلی ثروت هستند تمرکز کنیم نه رو گرسنگان، پابرهنگان، بیکاران و بی خانمان ها و فقرا،
نکته ی مهم اینجاست که اگر من ثروتمند شوم خود به خود سبب ثروتمندی دیگران، فرزندان، فرزند فرزندان و نسل های بعد من هم خواهد شد.پس جای ترس و نگرانی نیست، وقتی آب از چشمه جوشید و سرازیر شد،در نهایت منجر به پر شدن رودها و جویبارهای خشک دیگر هم می شود. پس قبل از آنکه به فکر پر شدن رودها باشی باید خود بجوشی و بالا روی، وبرای این جوشیدن لازم است تنها و تنها رو جوشیدنت تمرکز کنی نه خشکی رودها.
و نکته ی مهم دیگر تعهد و قول بستن رو هرچیزی به معنای تاکید ذهنی ما رو آنچیز هست و این تاکید سبب درگیری مدام ذهن رو اون مسئله می شود. پس هنگامی که متعهد به کمک به نیازمندان میشویم در حقیقت داریم به درخت ذهنی خود با کلام و تصویر فقر میکوبیم و چیزی ک حفر میشود گودالی ست از بدبختی و نداری بیشتر..
در پایان میخام بگم که اگر ممکنه بجای شارژ شدن کیف پول، جایزه مسابقات بصورت نقدی باشه بهتره.. ممنون
سلام مجدد به استاد مهربون و کاربران سایت
راستش سوالی که استاد مطرح کردند انقدر سوال عمیقی ست که در دلش هزار نکته ی کلیدی نهفته ست! که هربار ک رو سوال دقت میکنم یک نکته جدید به ذهنم میرسه…
و اما کلید بعدی بنظرم بوجود آمدن احساس گناه و ترس نسبت به ثروتمندی ست، در حقیقت بیشتر ما چون ثروتمندشدن رو یک امر گناه وار می پنداریم و برعکس فقر رو از خدا و فضیلت می دانیم، برای اینکه مورد خشم خدا واقع نشیم و از گناه ثروتمند بودن دور شویم متعهد میشویم که اگر به ثروت رسیدم، بخشی از اون رو به کارهای خیر اختصاص میدهم، که این باور گناه بودن ثروتمندی خود مانع بزرگی برای رسیدن به پول است.چرا که انچه که گناه ست فقر است نه ثروت، این فقر است که موجب دزدی ها، از هم پاشیدن خانواده ها، جرم و جنایت، بیماری ها و انواع و اقسام بدبختی میشود، پس چطور است که فقر و نداری رو موجب خشنودی خدا می دونیم؟
پس به طور کلی ۳ نکته یا کلید در این سوال بود که هر سه مانع بزرگی برای رسیدن به ثروت است ، البته کلید های دیگری هم است که کاربران گل سایت یکی یکی کشف می کنند…
کلید اول، دعای حقیقی ، طلب و درخواست کردن نیست بلکه سپاسگذاری ست، با طلب کردن توجه ما به سمت نیازها و نداشته هایمان کشیده میشود و از خواسته هایمان دور…
کلید دوم با تفکر در مورد فقرا و.متعهد شدن به کمک به نیازمندان و فقرا سبب هدایت توجه به سمت نداری و فقر و از ثروت دور می شویم.
کلید سوم ، همین که تعهد می دهیم به خدا که اگر به من ثروت دادی فلان کارهای خیر را انجام میدهم، نشانه ی ترس و احساس گناه ما نسبت به داشتن ثروت است. که میخواهیم گناه داشتن پول را با کمک کردن به دیگران از بین ببریم!!!!! در حالی که آنچه که گناه ست فقر است نه ثروتمندی…و بنظرم بعد از توجه این یکی از بزرگترین موانع ذهنی برای رسیدن به ثروت است.
بازم ممنون از استاد و همه کاربرای خوب سایت
سلام بر پسر خوب. پست خییلی قشنگی بود مخصوصا اون قسمت چشمه و پرشدن رودهای اطراف اش.لذت بردم
ممنون
سلام منون لطف دارین
بسیار جالب بو دوست عزیز ??
سلام بر پسر خوب
واقعا از دیدگاهتون لذت بردم بسیار متفاوت بیانش کردید راستش بیشتر نظرات دوستان ک 100 البته بسیار ارزشمند هم هستند مشابه و بعضی ها هم با شاخ و برگ و توضیحات کامل و بیشتر هستش ولی برای شما ….زاویه دیدتون متفاوت بود.
بسیار سپاسگذارم
سلام , ممنون لطف دارید
سلام دوست عزیز و بزرگوار
اول کامنت گفتید سن زیادی ندارم
من خیلی وقته به این نتیجه رسیدم که اصلا سن و خیلی عامل های دیگه مهم نیست چه برای درک و آگاهی و چه برای موفقیت
این کامنت شما یه سری آگاهی های جدیدی را برام به وجود آورد
که تا به امروز از این زاویه بهش نگاه نکرده بودم
امیدوارم همیشه در این راه ثابت قدم باشیم
بی نهایت سپاسگذارم
با سلام خدمت استاد عزیز
این اولین بار هست که بنده جز دانلود محصولات رایگان فعالیت دیگری در سایت انجام میدهم چون خودم در حال حاضر در این شرایطی ک فرمودید هستم.
مدتی هست ک در راستای کسب درآمدی مطلوب فعالیتی ک به مدت ۶ ماه به اون فکر میکردم و رویاهامو باهاش میساختم رو شروع کردم و به محض شروع شدن به جای پیشرفت فقط دچار مشکل شدم
و علاوه بر موانع بیرونی بزرگترین مانع خوده من هستم که ب محض شروع دیگه اون آدم پر انرژی مثبت اندیش نبودم و فقط افکار منفی مبنی بر اینکه اگر این راه خوب بود فلانی و فلانی و فلانی که انجام دادن موفق میشدن و از اول کار فقط خودم رو با بزرگان این راه مقایسه میکنم که تا وقتی ک این هست تو نمیتونی موفق بشی و به اون برسی و تا تو بخوای راه های اونو کشف کنی خوردی زمین و از جیب ضرر میدی و الان به جای رو به جلو رفتن چندین بار خواستم کلا کار رو کنار بزارم ولی با اون یک ذره امید دارم پیش میرم.
به عقیده من بزرگترین مانع ذهنی من مقایسه خودم با کسانی ک در این راه موفق نشدن و ترس از وجود بزرگان این راه هست. تا قبل از شروع با این تفکر ک تو میخوای متفاوت عمل کنی شروع کردم ک بعداز شروع اصلا نتونستم اونقدر قدرتمند فکر کنم. اگر میتونستم از این دوتا مانع ذهنی عبور کنم حداقل شانس تبدیل کردن رویاهام به واقعیت رو داشتم .
سلام دوست عزیز
به نظر من اول روی باورها کار کن یعنی همش با خودت تکرار کن که پول درآوردن آسون ترین کار دنیاست
آنقدر این حرف را تکرار کن و دنبال الگوهایی مثل بیل گیتس و… بگرد.
سلام به همگی
من پنج ترمز رو پیدا کردم که توضیح مورد اول،گویای علت موارد بعدی هم هست
متاسفانه وقتی مغز دچار سو برداشت میشود در همون مسیر،خط فکریشو ادامه میده و گمراه تر میشه ،اولین ترمز در این مورد شناخت و تعریف غلط خداوند هست،کسی که وارد قراردادی با خداوند میشه یعنی خداوند رو مانند یک شخص که در اسمان یا در نقطه ای در این جهان حضور دارد تصور میکند به گونه ای که این شخص دارای خصوصیات انسانی مثل احساس خشم یا مهربانی یا انتقام یا ….هست و در عین حال شخصی هست که تصمیم میگیرد که چه اتفاقی واسه چه کسی بیفتد و سرنوشت رو مشخص میکند،،،طبیعتا اگه مغز انسان،چنین تعریفی از خداوند داشته باشد در مسیر رضایت و خاطر خواهی خداوندی که دارای احساس و قدرت تصمیم گیری و موجودی که سرنوشت ما رو رقم میزنه قرار میگیرد،،،مغز این افراد به طور ناخودگاه و به طریق مختلف به دنبال جلب رضایت خداوندشان میرود عده ایی در مراسمات مذهبی به صورت افراطی،عده ایی در کارهای خیریه در حد توان،عده ای گریه و توبه های شبانه و…..در پی رضایت و جلب توجه خداوندشان
اما خداوند تعریفی دیگر دارد و بهترین تعریف از زبان کتابش که همان قران کریم هست،گفته شده
سوره بقره آیه 186 این تنها ایه است که خداوند به صورت کااااااملا شفاف و ساده خودش را توضیح میدهد ….
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ
یَرْشُدُونَ….این ایه خطاب به پیامبر میباشد
ترجمه ایه:هرگاه بندگان من، در مورد من، از تو پرسیدند،(بگو) من خیلی نزدیکم من اجابت میکنم درخواست درخواست کنندگان را اگر من را بخوانند پس ایمان بیاورید تا رشد کنید(هدایت شوید)
این ایه چند کلید واژه داره و برای شناخت صحیح و کامل خداوند باید این ایه رو درک و هضم کنیم میخوام کمی توضیحات قرانی و علمی در این مورد ارائه بدم که قول میدم اگه حوصله به خرج بدین و تا اخر مطالعه کنید پشیمون نمیشید.
من خیلی نزدیکم:این تعریف و توضیح خداوند از خودش هست،،،راستی چه چیزی به ما نزدیک است حتی از رگ گردن به ما نزدیک تر،،واژه قریب در فرهنگ لغت قرانی یعنی بسیار بسیار نزدیک…اما چه چیزی بسیار بسیار نزدیک است؟؟؟برای این پاسخ یه توضیح علمی مختصر میدم..بعد از نیوتن،شخصی به نام انیشتین نظریه نسبیت رو ارائه داد که تمام پدیده های کائنات رو توضیح میداد اما چندین سال بعد علم به ریز اتم هایی رسید که اصلا فرمول های انیشتین نمیتونست پاسخگو باشد و علم کوانتوم شکل گرفت
اما علم کوانتوم فقط میتوانست پدیده های کوچک این جهان رو توضیح بدهد و از اون طرف نظریه نسبیت فقط میتونست پدیده های بسیار بزرگ رو توضیح بدهد،،پس چه نظریه واحدی باشد که تمام پدیده های بزرگ و کوچک را با یک فرمئل توضیح دهد؟ایا وجود دارد؟،ضمن اینکه در کوانتوم دانشمندان به نظریه عدم قطعیت رسیدند یعنی هر ازمایشی که انجام میدادند نظر ازمایش کننده در نتیجه ازمایش تاثیر میگذاشت یعنی اگه من ازمایشی رو انجام میدادم نتیجه ازمایش من با نتیجه ازمایش شما(در همون شرایط) با نتیجه ازمایش شخص سوم(در همون شرایط) متفاوت حاصل میشد،مثلا دانشمندی در ازمایشی که انجام میداد نتیجه گرفت ماهیت نور به شکل ذرات هست و دانشمند دیگه با همون شرایط چیزی که مشاهده کرد و نتیجه گرفت این بود که ماهیت نور به صورت خطوط بریده بریده است در نهایت دانشمندان که شکل های گوناگونی از نور و نتایج ازمایشات گرفتند نظریه عدم قطعیت رو ارائه دادند و گفتند ما در جهان شانس و احتمالات و اتفاقات زندگی میکنیم و اینجا بود که انشتین سخن معروفش رو گفت:خدواند تاس نمیاندازد که اگه شش امد فلان اتفاق رخ دهد و اگه دو امد اتفاقی دیگر،،،این جهان دارای نظمی است که ما کشف نکرده ایم….و بعد نظریه همه چیز رو ارائه داد و دنبال فرمولی بود که بتواند هم پدیده های بزرگ و هم پدیده های کوچک رو فقط با یک توضیح واحد ارائه دهد و در حال حاظر دانشمندان به ارتعاش رسیدند همان چیزی که تمام پدیده ها رو توضیح میدهد…وقتی خداوند میگوید من همه چیز هستم همه هستم همیشه هستم منظورش ارتعاش هست،و اگه شما در اتاق کاااملا تاریک باشید و اشعه مادون قرمز به شما تابیده شود میبینید که تمام بدن شما نوعی ارتعاش هست حتی اطراف سر کلی ارتعاش دیده میشود که همون افکار ماست و خداند گفته من از روح خودم در شما دمیده ام…
پس تا اینجا فهمیدیم که خدواند به ما بسیار بسیار نزدیکه
من اجابت میکنم درخواست درخواست کنندگان را اگر من را بخوانند:اجابت در فرهنگ لغت قرانی یعنی کم کردن و از بین بردن فاصله…..چرا شرط گذاشته و میگه اگر من را بخوانند؟چه چیز خداوند را بخوانیم و چرا؟
جواب:ما باید صفات خداوند را بخوانیم نه نام خداوند…نام و مشخصه یا اسم شناسنامه خداوند،الله،هست مابقی اسامی صفات خداوند هست مثل علیم،رب،رحمان،رحیم،غفور وووو مثل اینکه نام من محمد هست و صفات من شجاع مهربان بخشنده وووو میباشد…
اما چرا باید صفات خداوند را بخوانیم:حالا که فهمیدیم خداوند ارتعاش هست و میدانیم افکار ما ارتعاش هست و باز میدانیم که ارتعاش های مشابه همدیگه رو جذب میکنند پس اگه خداوند رو علیم بخوانیم برای ما علم میشود در شکل های متفاوت، انسان ها،ایده ها،اتفاقات،شرایط(فکر مکنید کارافرینان بزرگ که تخصص ندارند چگونه یک محصول کاملا تخصصی ارائه میدهند…خداوندی علیم را باور دارند)اگه خداوند رو رحمان بخوانیم برای ما بخشنده میشود در قالب انسان ها،شرایط و اتفاقات گوناگون….و دیگر صفاتش به همین گونه….پس خداوند قانون را میگوید که مرا اینگونه بخوانید تا اینگونه جذب کنید چون خداوند و افکار ،همگی ارتعاش هستند….لازم به ذکر هست که بدونیم خدواند از بین تمام صفات،صفت رب،به معنای مدیر و تصمیم گیرنده جهان و انچه که تمام اتفاقات با ربوبیتش اتفاق میافتد،را بیشتر از هر صفتی در قران تکرار کرده است و میگوید ربوبیت من تنها عامل اتفاق هست و این یعنی اگه صفت ربوبیت خداوند را بخوانیم هر انچه در فکر ما هست تحقق میخشد چون خداوند ارتعاش هست و فکر ما ارتعاش،پس با تعریف صفت ربوبیتش میگوید من اجرا کننده جهان هستم و من ارتعاشی هستم که تو به ان شکل میدهی یعنی ربی که اتفاقات را رقم میزند برای تو ،درون توست و بوسیله توست با باورهای تو و تو فقط نتیجه باورهای خودتو میگیری …حالا میفهمیم چرا خلیفه خدا هستیم،حالا میفهمیم یعنی چی به ما بسیار بسیار نزدیکه و از رگ گردن به منا نزدیک تر،حالا میفهمیم خداوند به هر شکلی که افکار ما باشد جهان ما(توجه شود،فقط جهان ما) رو شکل میدهد چرا که او رب عالمین هست…
در انتهای ایه میگه بخوانید مرا تا رشد کنید و هدایت شوید
خب حالا که به شناخت درست خداوند رسیدیم،مغزمون در مسیر درست قرار میگیره،حالا خداوند رو یه انرژی میبینیم،ارتعاشی که با ارتعاش ناشی از باور های ما هم فرکانسه و به شکل واقعیت های زندگیمون در میاد
پس دیگه دنبال قراداد و معامله با خدا نیستیم چون خداوند یک سیستم است و احساسات ندارد،پس باید باورهای ثروت افرین داشته باشیم مثل
پول به صورت نامحدود وجود دارد
پول دراوردن بسیار اسونه
پول من رو شاد تر سالم تر و معنوی تر میکنه
و باورهای مهم دیگه
مورد دوم اینکه افرادی که به دنبال راضی کردن مثلا احساسات خدا هستند به ازای دریافت پول،،هر چند انسان های مهربانی باشند اما چون خودشونو لایق پول نمیدونند و احساس بی لیاقتی میکنند میخوان یه جبرانی بکنند و با انجام کار خیر به این میزان برسند یا توجیهی باشه واسه اینکه خدا بشون پول بده و اصلا لایق پول زیاد بدون کارخیر نیستند و حق خودشون نمیدونند
مورد سوم اینه که افرادی هستند که چون احساس گناه دارن به خاطر اشتباهی که در گذشته دارند خودشونو لایق نمیدونند
چهارم اینکه این افراد فکر میکنند گره مشکلات دیگران در دست اون هاست،نمیدونند این کمک ها شاید نتایج خوب کوتاه مدت داشته باشه اما دائمی نیست،نمیدونند هر کسی فقط و تنها فقط پاسخ فرکانس های خودشو میگیره و تا زمانی که باورها شو عوض نکنه،نتایج همون فرکانسی رو دریافت میکنه که توش هست،پس بهترین کمک واسه اون ها عوض شدن باورهاشون هست
پنجم اینه که این افراد یقینا به فراوانی جهان باور ندارند و فکر میکنند پولی که بشون میرسه بخشی از سهم دیگری هست که با امور خیریه و بخشش باید جبران بشه
باسلام
دوست عزیز پاسختون بسیارعالی وکامل بود وبا اشتیاق تا آخر خوندم وچیزهای زیادی یاد گرفتم
باتشکراز وقتی که گذاشتید
وای عجب دیدگاه فوق العاده ای بود محمد جان واقعا لذت بردم از این صحبت های با ارزش شما خداروشکر که اومدی این آگاهی هارو با ما به اشتراک گذاشتی خیلی ازت ممنونم. واقعا دیگه نمیدونم چجوری تحسینتون کنم و از خداوند تشکر کنم بابت اینکه این کلمات رو خوندنم
من خیلی از صحبتهای شما لذت بردم.
خدا رو شکر می کنم که هم زبونهای اینقدر فهیم در کنارم هستند.
سلام دوست گرامی
جوابی که دادین واقعا عالی بود خیلی لذت بردم ،ممنون از این آگاهی
خیلی قشنگ قانون رو توضیح دادین
متشکرم ????
سلام
واقعا عالی و کامل و جامع بود نظرتون . واقعا لذت بردم
حرفهاتون بسیار عالی و قابل تحسین بود واقعا لذت بردم و استفاده کردم آفرین بر شما
واقعا عالی بود اطلاعات بسیار جدید و زیبایی رو در مورد خدا و این ایه بهم دادی و خداوند رو برام شفاف و واضح کردی ، متشکرم .
سلام دوست عزیزم . واقعا چقدر زیبا توضیح دادین . به شدت لذت بردم و از خدا براتون ثروت و سلامتی و شادی خواستارم .
عااالی بود عااالی بود نمیدونم چطور تحسین تون کنم ک حق مطلب رو ادا کرده باشم عااالی توضیح داد .از این ب بعد نمیشه عالی نبود نمیشه عاشق نبود نمیشه تو کارها درجه یک نبود نمیشه شاد نبود و قهقهه نزد وقتی این توصیف از خداوند رو خوندم .خیلی گره ها از ذهنم باز کردید
نمیدونم چطوری ازتون تشکر کنم🌷🙏
سلام آقای عسگری واقعا ازتون کمال تشکر رو دارم بسیار عالی آیه رو باز کردید در حین خواندنش حال عجیبی شدم که کاملا مشخص بود از دریافت آگاهی جدید چقدر زیبا به صورت علمی توضیح دادید بسیار بسیار متشکرم وقتی از نظرات علمی دانشمندان برای رسیدن به ارتعاش و صفات خداوند نتیجه حاصل شد به روح و روانم نشست
سلااااام و صد سلاااام به شما برادر عسگری آگاه و توانمند در ساده سازی مفاهیم پیچیده و بسیار سخاوتمند
و سلام به استاد درجه یکم و خانم شایسته ی بسیار شایسته و مهربان
مگه داریم این همه آگاهی …
چطور با آگاهی های این کامنت من اون فایل استادو ک توضیح میدادن خدا مثل آبه رو بهتر فهمیدم آخه …
چطور اون داستانی ک خداوند ب آدم اسماء رو آموخت بعد به آدم گفت به فرشته ها بگو و اون ماجراها … خدارو شکرررر
چراغی رو برای من روشن کردین برادر …
سپاس فراوان از شما
و از استاد عزیزم و مریم شایسته ی بسیار شایسته
و از همه ی بچه های سایت
سلام به شما دوست عزیز
چقدر مطلبی که نوشتی رو دوست داشتم ،با گوشت و پوست و استخونم تنیده شد ،شاید باورت نشه چندین ساعته دارم بهش فکر میکنم .خواستم به هوشت به درکت آفرین بگم.
الان که دارم این پیامو برات میزارم چندین سال از این جواب و مطلب شما میگذره ،خیلی دوست دارم بدونم با این تفکر الان به چه موفقیت هایی رسیدی ،ای کاش فرصتی میشد میتونستم باهات حرف بزنم و ازت الگو بگیرم
درنهایت آرزوی بهترینها و برات دارم
سلام دوست عزیز
امروز بعد از چند سال این پیام ارزشمند شما رو خوندم و چقدر آگاهی بخش بود.
لذت می برم وقتی اطلاعات فیزیک کوانتوم بر آگاهی های قوانین که در حال درکش هستیم منطبق می شود و شما چه ساده و زیبا آن را توضیح دادید.
به هر روی چقدر کلام و نوشتار درست ماندگار و تاثیر گذار است حتی بعد از مدتها و سالیان دراز
موفق و پیروز باشید
درود بر شما استاد عزیزم و همه ی دوستان ارجمند
خوشحالم که فرصت ابراز عقیده باز اینجا در اختیارم قرار گرفت.
بلافاصله میرم سراغ پاسخ به سوال
قبل از هر چیز بگم که این داستان که اول خدا بدهد بعد ببخشم، سالیان سال قفل ذهنی شخص خودم بوده و هنوز هم احساس می کنم کاملا برطرف نشده این موضوع.
به همین خاطر فکر می کنم بتونم پاسخ درستی به این سوال بدم.
زمان های زیادی رو به یاد میارم که از طرف خانواده، اطرافیان و عده ی زیادی کلمه ی “نذر” رو شنیده و موارد خیییلی زیادی رو دیدم که به کار رفته و احساسم بهم میگه ریشه ی اصلی این باور هم همین بوده که ما بارها دیدیم و شنیدیم که میگن: اگه بچه م خوب شه مثلا این تعداد گوسفند نذر فلان جا می کنم، اگه دانشگاه قبول شم اینقدر پول میدم به فلان خیریه، اگه این معامله بگیره فلان کارو میکنم…
در صورتی که من بعدها به این نتیجه رسیدم که این معادله کاملا برعکسه…
یعنی اختلاف بین جمله ی “بشود تا باور کنم” یا “باور کنم تا بشود”…
واضح تر بگم…در وهله ی اول ما خیلی از اوقات برای باور کردن وجود حتی خدا هم دنبال شرط و شروط میگردیم، یعنی میگیم اگر خدایی هست باید این اتفاق برای من رخ بده، و اگر رخ داد من هم برای خشنودیش فلان کارو انجام میدیم. طوری که انگار قصد معامله با خدای ساختگی خودمون رو داریم که اگر هستی پس یالا خودتو به من ثابت کن. و اگر اون چیز که من میخواهم نشود پس خدایی نیست که اصلا بخوام کاری “براش” انجام بدم.
این موضوع جدای از اینکه از نظر من شرک مطلق به وجود خداونده، جوری وانمود میشه که انکار اگر ما کاری هم انجام میدیم برای خداونده و خداوند رو محتاج عمل خودمون میدونیم. کما اینکه بارها خونده و شنیده ایم که “اوست که مطلقا بی نیاز است” از نماز ما، از روزه ی ما، از قربانی های ما، از نذر و نذورات ما… از ما.
و اولین عامل که شاید به اهمیت عامل دوم حتی بیشتر هم باشه از نظر من چنین دیدگاه شرک آلودیست.
در ثانی، اجازه بدید اشاره کنم به شعری از استاد ابتهاج عزیز تا منظور رو واضح تر بیان کنم خدمتتون.
ایشون میگن:
“” آبی که برآسود زمینش بخورد زود، دریا شود آن رود که پیوسته روان است”…
ثروت مثل آب میمونه، آب اگر در نقطه ای راکد بمونه بدون شک یا می گنده و یا جذب زمین میشه.
پول هم همین ویژگی رو داره.
من در گذشته مثل خیلی از افراد دیگه خیال میکردم اگر روزی پولدار شدم اون موقه ست که میتونم ببخشم و دلیلش یک چیز بود در اون زمان… اینکه باور نداشتم همین الان هم خداوند نعمت های فراوانی رو در اختیارم گذاشته و چیزی که داشتم به چشمم نمیومد به هیچ عنوان. و هرچه جلوتر میرفتم هم اوضاع از لحاظ مالی بدتر میشد که بهتر نشه.
چرا که دائما در حال کفران نعمت بودم و این قانون طلایی رو نمیدونستم که باید پولم رو به هر شکلی و به هر اندازه ای که هست به گردش در بیارم تا انرژیش بیشتر آزاد شه و بیش از پیش وارد زندگیم شه.
باید سپاسگزار همینی که دارم باشم تا بیشترش سراغم بیاد که “شکر نعمت نعمتم افزون کند نه وگرنه کفر نعمت از کفم بیرون کند” و از شما آموختم استاد ایمانی که عمل نیاورد، ایمانی که فقط به دانستن خلاصه شود ایمان نیست.،حرف مفته، پس در عمل و از اون مهم تر در احساسم خودم رو مجاب کردم که من همین الان هم ثروتمند هستم، همین الان هم میتونم درصدی از ورودی های مالیم رو ببخشم چون باز هم از هزاران طریق که من بهش اپاه نیستم وارد زندگیم میشه و این کارو نه برای کمک به فقرا که امکانش نیست، یا حداقل از توان من خارجه، بلکه برای کمک به خودم برای گردش پولم، برای راکد نموندن این آب انجام بدم…
پس برای نتیجه گیری عرض می کنم،
در وهله ی اول برای اثبات وجود خدا شرط نگذاریم، خداوند هست، چه ما باور کنیم چه نکنیم. فصل ها میان و میرن، روز و شب تکرار میشن، ابرها میبارن… چه ما باور کنیم، چه نکنیم.و تنها حُسن باورش برای ماست. چون میتونیم از بارش ابرها به نفع خودمون استفاده کنیم.
و نکته ی دوم اینکه، تنها راه رسیدن به هر چیز هم فرکانس شدن با اون چیزه. و یکی از بهترین و مؤثرترین و قویترین راه ها برای هم فرکانس شدن با هر خواسته ای، “ایجاد احساس داشتنِ اون خواسته در همین لحظه است. پس بنابراین با این باور که من همین الان به ثروت مورد نیاز خودم رسیدم، از همین الان شروع به بخشش در حد توانم میکنم، و به هر مقدار که دارایی های من افزایش پیدا کرد، میزان بخششم رو هم افزایش خواهم داد.
در آخر بازم دست بوس استاد بزرگوارم هستم و خواهم بود تا روزی که این تن به زندگی ادامه میده.
امیدوارم تونسته باشم کمکی بکنم. هم به خودم و هم به دوستان بی نظیرم.
بی صبرانه منتظرم نظرات عزیزان آپلود شه تا بخونم
یا حق
تا بعد
سلام آقای مانی درآمد از خداوند بلند بسیار سپاس گزارم با مطالعه دیدگاه شما در کم از قانون ثابت الهی بیشتر شد و ترمزهای ذهنی را بهتر درک کردم از شما بسیار سپاسگزارم اینقدر زیبا و شیوا توضیح دادید
سلام و درود به مانی عزیز که هم اسم یکی از بهترین دوستانه …
خدا پشت و پناهت باشه
مانی جان با اینکه کمتر از 5 ساله که از این پیام میگذره ولی واقعاً هنوز گرم و تازه و عالیه …
مخصوصاً در مورد نذر که گفتی باعث شد ریشه شرطی شدن خودمون رو بفهمم و بی نهایت قدردانت هستیم و امیدوارم هر کجا که هستی سالم و پایدار و موفق باشی …
با عرض سلام خدمت خانواده بزرگ عباسمنش الخصوص سرپرست و استاد خانواده امیدوارم حالتون عالی باشهه?
من اولین کد مخربی ک ب ذهنم رسید این بود ک این فرد به شیوه طبیعی نمیتونه ثروتمند بشه یعنی اینکه باید حتما دری به تخته بخوره یا سقف اسمان باز بشه یا اینکه تو قرعه کشی چیزی ثروتمند بشه ک بیشتر مردم در حال حاظر همین مشکل را دارن.
دوم کد :فقط در صورتی میتونه واسه جامعه مفید باشه ک ثروتمند باشه یعنی در خودش احساس لیاقت نمیکنه.
(باور درستش :من در هر صورت میتونم برا جامعه کاری انجام بدم میتونم مفید باشم)
سوم:بنظرم این شخص فکر مکینه اگه ثروتمند بشه از خدا میشه و به راه ها خلاف کشیده میشه
(باور درستش:اگر ثروتمند بشه بخدا نزدیکتر میشم. شکرگزاریم از اعماق وجودم و با احساس خوبهه)
چهارم:هنوز درک درستی از خداوند پیدا نکرده یعنی هنوز خداوند رو بصورت یک سیستم باور نداره و فکر میکنه خداوند مثل ما انسانهاست میخواد با احساساتی کردن خداوند و گریه زاری متقاعدش کنه.
(باور درستش:خداوند من را خلق کرده ثرومند بشم تا ثروتمند شدن من خدا بیشتر ازم راضیه هر چه ثروت بیشتر داشته باشم بخدا نزدیکتر میشم)
چهارم:کد مخرب دیگه اش باور کمبوده فک میکنه با ثروتمند شدن یک شخص دیگه ای فقیر میشه.
(باور درستش:پول بدست اوردن اسانترین کار دنیاس،پول ثروت زیاده هر روز این همه میلیونر میشن همین الان پادشاه عربستان گفته تیم فوتبال منچستریونایتد را حاظره ۵بیلون پوند بخره چقدر ثروت زیاده)
پنجم:احساس دلسوزی میکنه و با کمک کردن ب خانواده ش یا هر کس دیگه ای میخواد اونم ثروتمند بشه در صورتی که که کسی مسئول خلق زندگی خودشه و هر فرکانسی ک میفرسته همونو را دریافت میکنه .
(باور درستش:هر کسی مسئول خوشحالی و یا ناراحتی خودشه هر کسی فقط گیرنده فرکانس خودشه)
ششم:بنظرم مهمترین کد مخربش اینکه به خودش اعتماد نداره وگرنه دلیلی نداشت تعهد بده داره تضمین میده که اگر خداوند بهش ثروت بده مثلا مسجد درست کنه داره با خداوند معامله انجام میده در صورتی ک اصلا نیازی به تعهد نداره ولی به خودش اعتماد نداره
سلام
واو …
واو …
واو درود درود درود عجب نکته ای …!!!
نکته ششمی که گفتی دیوونم کرده …
چون من بخودم اعتماد ندارم پس بخدا تعهد میدم …
این جمله شما طلایی بود دوست عزیزم …
بی نهایت قدردانتم گلم …
دقیقاً همانند مثال استاد و دوستان دیگر که گفتن :
ثروت جاریه و ما فقط باید باورهامون رو اصلاح کنیم و بمحض شروع تغییر باورهامون نشانه هاش میاد …
ثروت همانند اکسیژنه
پس من با خدا معامله میکنم که اگه بهم اکسیژن بیشتری بدی ، پس من هم بخشی از اون اکسیژن رو می بخشم …!!!
– در صورتیکه اکسیژن در دسترس همه ست …
– این معامله من با خدا نشونه انکار وجود اکسیژنه و اینکار واقعاً چقدر احمقانه ست …!!!!!!!!!!!!
چقدر احمقانه ست که بگم خدایا تو بمن اکسیژن بیشتری بده تا من پخش کننده و توزیع کننده اکسیژن تو باشم …!!!
میخوام اکسیژن انحصاراً برای خودم باشه …
درود درود درود بر فقط خدا
سلام استاد عزیز و دوستان هم فرکانسی
من فکر میکنم وقتی ما این باور رو داریم که خدایا به ما این اندازه ثروت رو بده تا ما به بنده هات کمک کنیم در واقع خدا رو یه انسان میبینیم که با احساسات انسانی تصمیم میگیره واگه این شرط رو برای خدا بزاریم این واسه خدا یه انگیزه میشه که خدا بگه این بنده من به خاطر نیت خیر هست که میخاد ثروتمند بشه وبنده خوبی هست بنابراین من خواسته اش رو براورده میکنم واین میزان ثروت رو بهش میدم در صورتی که خدا یه انرژی هست واصلا احساسات نداره واصلا کاری به نیت خیر یا شر ما نداره وبراساس سیستمی ثابت کار میکنه اون سیستم هم یه ورودی (فرکانسهای ما) داره و یه خروجی (شرایط وموقعیتها ) که نوع خروجی ها ارتباط کاملا مستقیمی با نوع ورودی ها داره 100%
دوم اینکه داشتن این باور این رو میرسونه که ما الان تواین شرایطی که هستیم انقدر که باید خوب نیستیم وفقط ادمهای خیلی ثروتمندکه میتوانند ثروت زیادی رو صرف کمک وامور خیریه کنند انسانهایی خوب هستند والان هر جقدر هر هم کمک کنیم چون ناچیز هست در نظر خدا هیچ به حساب میاد واین باور باعث بی ارزش دونستن خودمون ونالایق دونستن خودمون میشه در صورتی که ما باید اول نفس و هدف کمک کردن رو بدونیم :
کمک کردن به دیگران در درجه اول سودش به خودمون بر میگرده چون باعث ایجاد یه حس خوب تو وجودمون میشه و احساسات خوب =اتفاقات خوب دوم اینکه به ایجاد باور فراوانی کمک میکنه (اینکه این مقدار ثروتی که صرف کمک به دیگران شد ده برابرش به خودمون برمیگرده )
شاد وسلامت وثروتمند وسعادتمند در دنیا واخرت باشید