بررسی حجاب در قرآن | قسمت 3 - صفحه 14 (به ترتیب امتیاز)

183 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ملیکا صلاحی گفته:
    مدت عضویت: 1640 روز

    در مورد نشانه ها قسمت پروفایل نشانه های امروز من

    متشکرم ولی من هنوز متوجه نشدم چطور میتونم هر ویدئویی رو لایک کنم و یا دیدگاه ها رو اگر کسی بتونه راهنماییم کنه ممنون میشم تا بتونم هرچه بیشتر و بهتر دوستان و استاد عزیز رو حمایت کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 445 روز

    سلام علیکم

    لطف کنید تعصبات خود را کنار بگذارید و رو راست باشید.

    با ریشه کلمه ای نمی توان مفهوم آیه را فهمید حال که چنین است باشد ریشه کلمه زینت را بازگو می کنیم و به شما اثبات می شود که منظور حجاب است نه تحلیل بی منطق شما.

    زین: به معنای زیبایی و… آمده است و در اصطلاح به معنای زینت ظاهری است و اگر چه این کلمه محدوده حجاب را مشخص نمی کند اما اگر با کلمات قبل و بعد ترکیب شود حاصل آن حجاب می شود الان روی ما ظهر منها بحث می شود که منظور از ما ظهر منها که خداوند استثنایی برای زنان قائل شده است را نمی توانید با افکار خود تغییر دهید این را از ادامه آیه می توان فهمید خمر به معنای آن جامه ای است که زن سر خود را با آن می‌پیچد، و زاید آن را به سینه اش آویزان می‌کند.و مراد از جیوب، سینه‌ها است، و معنایش این است که به زنان دستور بده تا اطراف مقنعه‌ها را به سینه‌های خود انداخته، آن را بپوشانند.

    حال از آیه 59 احزاب چنین فهمیده میشود که زنان باید روسری های بلند که سر و گردن و سینه و… را بپوشند حال تا حدودی محدوده حجاب مشخص شده است که برای آگاهی بیشتر باید به روایات مراجعه کرد.

    در ضمن حجاب قبل از نزول آیات حجاب بوده است و فقط خداوند تاکید برآن دارد و نیازی ندارد خداوند حکیم تمام محدوده حجاب را بازگو کند.

    در ضمن اینکه گفته شده این برای شما بهتر است در آیات زیادی داریم که دلالت بر وجوب دارد به عنوان مثال: وَإِبْرَاهِیمَ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ ۖ ذَٰلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ

    ما ابراهیم را (نیز) فرستادیم،هنگامى که به قومش گفت: «خدا را پرستش کنید و از (عذاب) او بپرهیزید که این براى شما بهتر است اگر بدانید.

    (عنکبوت/16)

    این یک نمونه است پس نمی توانید در بروید.

    در ضمن وجوب روزه را عرض کردم و با استناد از این آیه روزه را ثابت کرده ام.

    در ضمن گفتید علاقه به تفسیر ندارید پس این توضیح شما درباره این آیه تفسیر نیست پس چیست؟ تفسیر یعنی تشریح این صحبت شما پس چی بود؟ شما اول بفهمید تفسیر یعنی چه بعد حرف از قرآن بزنید.

    در ضمن چه کسی گفته اسراف به معنای زیاده روی نیست؟

    اسراف معنی عامی دارد و به معنای زیاده روی است.

    در این آیه: ۞ یَا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا ۚ إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ

    اى فرزندان آدم! زینت خود را در هنگام رفتن به هر مسجدى، با خود بردارید.

    و (از نعمتهاى الهى) بخورید و بیاشامید، ولى اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست نمى دارد.

    (اعراف/31)

    که واضح است و نمی توانید انکار کنید در مورد اسراف صحبت می شود و آن واو، واو عطف است که باعث مشارکت کلمات یا کلام می شود یعنی خوردن و آشامیدن و اسراف نکردن به هم ربط دارند این آیه چنان واضح است که یک بچه ابتدایی به وضوح آن پی می برد!! و اسراف از سرف به معنای زیاده از حد و زیاده روی آمده است.

    بنده دلایل منطقی ارائه دادم ولی شما فقط به ریشه یک کلمه گیر دادید و می خواهید از یک کلمه حکم کل آیه را بیان کنید اما غافل از آنکه آیه یک کلمه نیست.(در مورد حجاب)

    آیه اسراف را که واضح است نادیده گرفته اید و آیاتی که اسراف در موقعیتی دیگر به کار رفته است و معنای دیگری می دهد را بازگو می کنید!!

    چقدر عجیب است!!!

    به هر حال اگر باز مطالبی مشابه این مطلب شما مشاهده کردم جواب منطقی خواهم داد.

    والسلام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    fatemeh saeeidi گفته:
    مدت عضویت: 1757 روز

    سلام به استاد عزیزم

    عاشقتم استاد

    خیلی خوشحالم و سپاسگزار به خاطر اینکه انقدر استاد قشنگ و عالی قرآن را برای ما معنی میکنند ومعانی را باز می‌کنند

    من تا کنون اینقدر قشنگ و درست و عالی معنی قرآن را نفهمیده بودم

    من تازه یاد گرفتم که چگونه قرآن را بفهمم و درک کنم

    استاد بینهایت سپاسگزارم خداوند سلامتی و طول عمر به شما بدهد

    استاد من از خواهر عزیز شما هم بینهایت سپاسگزارم که چنین موضوعاتی را از شما درخواست کردند و باعث شدند شما توضیح بدین و ماهم استفاده کنیم

    من عاشق این خواهر گل شما هم هستم

    در پناه الله یکتا باشید

    ❤🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🙏🙏🙏🙏🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    محمد امینی گفته:
    مدت عضویت: 1902 روز

    سلام خدمت استاد گرامی ، از آموزشهای خوب و مفیدتون سپاسگزارم .

    استاد واقعا درسهایی از شما یاد گرفتم که واقعا توزندگی خیلی عالی نتیجه بهم دادن از شما بینهایت سپاسگزارم ، درسته که اینجا نظر و تحقیقاتم مخالف نظر و تحقیقات شماست اما به این معنی نیست که هیچکدوم از درسهای شما مورد قبول بنده نیست اصلا اینگونه نیستش و این زیبایی سایت شماست که نظرات مخالف و موافق رو پذیرا هستین .

    سوال :

    نکته : استاد خودتون گفتین که واسه هر حوزه از زندگی الگو برداری بکنیم و خوده خدا هم گفته که ولکم فی رسول الله اسوه حسنه ، پیامبر برای شما الگوی خوبی است ، خوب آیا پیامبر واصحابش و زنانشان چگونه پوشش داشتند ؟

    نکته : بعضی از گناهان مثل نفت می مونن خیلی باید کبریت رو نزدیک ببری تا شاید آتیش بگیره ولی بعضی گناه داریم که مثله بنزین میمونن با یه جرقه آتیش میگره ، خدا هم تو قرآن واسه بعضی گناهان گفته که لاتقربو یعنی اصلا نزدیک نشوید .

    استاد فایل حجاب شما باعث شد که خداروشکر کلی قرآن رو مرور کنم و سعی کردم که موضوع حجاب رو از دو جهت عقل ، قرآن مورد بررسی قرار بدم

    نکته:

    استاد عزیز برخلاف صحبتهای شما حجاب به معناى پوشاندن بدن زن در برابر نامحرم از احکام ضرورى است،که نقش بزرگی را در تکامل جامعه و رسیدن انسان به هدف آفرینش، پاکی، عصمت، اصالت ایفا می‌کند.با نگاهی عقلانی به حجاب متوجه می شویم که آنچه که برای انسان مایه ی کرامت و حفظ از انحرافات وموجب استواری انسان می شود، حجاب است و در مقابل، آنچه که زمینه ساز فساد اخلاقی و پیامدهای شوم آن می شود،برهنگی وبی حجابی است.

    استاد همنجوری که شما بارها و بارها گفتین ما موجودی بینهایت هستیم و همیشه دنبال بهتر شدن تلاش میکنیم خوب میشه گفت که انسان موجودیه که واسه رسیدن به کمال خلق گردیده است، لذا یکی از مهمترین برنامه های اسلام در رسیدن به این هدف، تنظیم و تعدیل غرایز به ویژه غریزه جنسی و توجه واقعی به هر یک از آنها در حدّ حاجت طبیعی است، که سبب شکوفایی همه استعدادهای انسان شده و او را به سوی کمال سوق داده است.

    یکی از نیازهایِ حقیقیِ سعادت آفرین در زمینه‏های تربیتی، دینی، اخلاقی ، مسئله حجاب و عفاف است؛ از اینرو هرچه الگوهای حجاب دارای مراتب عالی‏تر و متعالی‏تری باشند، تأثیر بیشتری بر معنویت و دینداری فرد و جامعه خواهند گذاشت و هر چه حجاب فردی و اجتماعی متعالی‏تر باشد، نورانیّت، تقدّس و حرمت اخلاقی و رشد و تعالی جامعه اسلامی بیشتر خواهد بود و هر چه خلأ در این زمینه محسوس‏تر باشد، مشکلات و آسیب‏های سلامت و رشد و امنیّت فردی و اجتماعی فزون تر است.

    این مسئله از آن جهت که خطابش با زنان است ، به نیمی ازجمعیت جامعه مربوط است و از آن جهت که در تنظیم روابط زن و مرد نقش دارد به همه افراد جامعه مربوط می شود

    عفت و حیای زن ـ که یکی از مهم‌ترین عوامل حفظ و بقای عفت عمومی است ـ نه‌تنها در تمام ادیان و مذاهب الهی بر آن تأکید شده، بلکه عقل بشری نیز آن را تأیید می‌کند

    ضرورت پوشش، برای بانوان با توجه به هندسه ی جسمی و ساختمان روحی زنان و جاذبه ی گفتار و رفتار فردی و اجتماعی آنها ،نکته ی بسیار مهمی است که در آموزه های شرع مقدس اسلام مورد توجه بوده و احکام عقلی نیز آن را تایید می نماید.

    حجاب و عفاف همواره بخشی عمده ای از رسالت انبیاء و اولیاء ادیان و علما بوده است زیرا حفظ حجاب و عفاف به حذفبسیاری از گناهان کمک می کند و رعایت حجاب اسلامی، به تهذیب و تزکیه نفس و ملکات نفسانی پرداخته و قرب الهی رانصیب انسان می کند

    معنای حجاب

    حجاب را از دو بعد لغوى و اصطلاحى مى توان تعریف کرد که در بعد لغوى در ساده ترین تعریف حجاب به معنى پوشش و فاصله میان دو چیز معنا شده است ؛ چنان که ابن منظور مى نویسد: «الحجاب :الستر … و الحجاب اسم ما احتجب به وکل ما حال بین شیئین : حجاب … و کل شى ء ٍمنع شیئاً فقد حجبه … »

    حجاب به معناى پوشانیدن است و اسم چیزى است که پوشانیدن با آن انجام مى گیرد و هرچیزى که میان دو چیز ، جدایى مى اندازد، حجاب گویند و هر چیزى که مانع از چیز دیگر شود او را حجب نموده است

    در کتب لغت فارسى نیز براى واژه ى «حجاب» معناى مختلفى آمده است مانند : «پرده ، ستر ، نقابى که زنان چهره ى خود را به آن مى پوشانند ، روى بند ، برقع ، چادرى که زنان سرتاپاى خود را بدان مى پوشانند. »

    به نظر مى رسد واژه «ستر» در طول زمان به «پوشش» تغییر یافته است که زن در پس پوششى مانند حجاب خود را در جامعه از گزندهاى مختلف مصون مى دارد . چنان که «حجاب در علومى چون عرفان و طب و شاید دیگر علوم اصطلاح خاصى دارد ؛ اما واژه “حجاب” در قرآن و حدیث نیز با عنایت به همین معناى لغوى به کار رفته و معناى خاصى پیدا نکرده است ؛در دوران متأخر این واژه به همان معناى اصطلاحى “پوشش خاص زنان “اطلاق می شود.

    در کل مى توان گفت حجاب به معنى پوشش ، بدیهى ترین تعریفى است که مى توان به آن اشاره کرد.

    معنای عفاف

    عفت و حیا، خصلتی انسانی است که مورد پذیرش تمامی انسانها بوده و هست،و انسانهای بزرگ و ادیان آسمانی نیز بدان توصیه کرده اند. در شریعت اسلامی نیز بر آن تأکید فراوان شده است. همین خصلت انسانی یکی از فلسفه های اصلی پوشش آدمی بوده است.

    این واژه از ریشه «عفّ» به‌معنای «خودداری از حرام و پرهیز از سخن یا عمل ناپسند» است . در لغت‌نامه دهخدا نیز عفاف، پارسایی و پرهیزگاری معنا شده است .

    حیا و عفاف ملکه و گرایشی درونی است که با فرماندهی عقل، قوا و اعضا و جوارح، انسان را تحت کنترل قرار می‌دهد و با ایجاد میل و تحریز، او را به خودنگهداری درونی می‌رساند.

    از همین‌رومعلوم می شود مادامی که انسان از مسیر فطرت خویش منحرف نشده باشد، آن را رعایت می‌کند؛ نکته‌ای که در بین همه فرهنگ‌های مختلف، مشترک است. طبیعتاً حیا و عفاف که اموری باطنی‌اند، بر رفتار انسان نیز تأثیر می‌نهند که برخی از این تأثیرات، جنبه فرهنگی و عرفی و برخی نیز جنبه شرعی دارند.

    بر پایه روایات، ویژگی‌های عفاف بدین قرار است: خوی زیرکان، برترین جوانمردی، پارسایی، زیور ناداری، برترین خصلت، شریف‌ترینِ صفات، زکات زیبایی، همدمی نیکو، خوی مردمان شرافتمند .

    رابطه عفاف و حجاب

    «حجاب» و «عفاف» دو ارزش راستین برای انسان ها، به ویژه خداجویان و دین باوران پاک سیرت، محسوب می شود. حجاب مانع ظاهری است که همچون صدف، گوهری گرانسنگ، در آغوش خود حفظ می کند و نشان از بهای والا و چشمگیر آن دارد، و عفاف حالتی درونی و نفسانی است که از شعله ور شدن هوا و هوس و پیشروی شهوت جلوگیری می کند

    به بیان روشن تر،دو واژه‌ی «حجاب» و «عفت» در اصل معنای منع و امتناع مشترک‎اند؛ تفاوتی که بین منع و بازداری حجاب و عفت است، تفاوت بین ظاهر و باطن است؛ یعنی منع و بازداری در حجاب مربوط به ظاهر است، ولی منع و بازداری در عفت، مربوط به باطن و درون است؛ چون عفت یک حالت درونی است، ولی با توجه به این که تأثیر ظاهر بر باطن و تأثیر باطن بر ظاهر، یکی از ویژگی‌های عمومی انسان است؛ بنابراین، بین حجاب و پوشش ظاهری و عفت و بازداری باطنی انسان، تأثیر و تأثّر متقابل است؛ بدین ترتیب که هرچه حجاب و پوشش ظاهری بیش‌تر و بهتر باشد، این نوع حجاب در تقویت و پرورش روحیه‌ی باطنی و درونی عفت، تأثیر بیش‌تری دارد؛ و بالعکس هر چه عفت درونی و باطنی بیش‌تر باشد باعث حجاب و پوشش ظاهری بیش‌تر و بهتر در مواجهه با نامحرم می‎گردد.

    این دو ویژگی برگرفته از اعتقادات ناب دینی و باورهای پاک الهی است؛ یکی «پوشش ظاهری» است و دیگری «کوشش باطنی» ؛ یکی «نماد بیرونی» در دیدگان افراد جامعه دارد و همچون بیرقی افراشته و شعاری نماین همگان را به صلاح و رستگاری فرا می خواند و دیگری «نمود درونی» در سازمان دهی اعضا و مدیریت چشم و گوش و دل و دیده دارد تا هر یک در مرحله ای صحیح و سازنده به کار گرفته شوند و در مرزهای ممنوع الهی متوقف گردند .

    از نشانه های برجسته «عفاف» در اسلام، می توان به پوشش اسلامی (حجاب) اشاره نمود .

    حجاب از دیدگاه فطرت

    حجاب امری فطری است که از نهاد و سرشت انسان بر می خیزد، به این معنا که هر موجود زنده ای مایل است آنچه دارد درحریم خود حفظ کند و این غریزه در شکل عالی و ارزشمند خود، در انسان به صورت فطرت نوع دوستی و دفاع از وطن و حقوق انسانی،دفاع از خانواده و حریم همسر دفاع از عقاید متجلی می شود، و زن پاک با فطرت اصیل به خوبی می داند و حس می کند که تنها در پوشش است که میتواندجذبه هاوزیبایی های خودراازدستبرد متجاوزین مصون نگهداردوعفت وپاکدامنی خودرا نبازد .در آیه شریف آمده که (فیطمع الذی فی قلبهِ مرض) کسی در قلبش مرض است به شما طمع میکند .

    با توجه به مطالب گفته شده،پوشش زنان و مردان بیش از هر چیز از خواسته های فطری پاک و ساختار وجودی آنهاست؛ زیرا از همان آغاز خلقت بشر، هر یک از زن و مرد کوشیدند تا به هر نحو ممکن خود را بپوشانند، بدون آنکه در این مورد قبلا آموزش دیده باشند. این موضوع بیانگر این است که در نهاد انسان عامل بازدارنده و هدایت کننده ای به نام «حیا» وجود دارد که می خواهد انسان را از خطرها و انحرافات حفظ کند و او را به راه صحیح هدایت نماید.

    حجاب از دیدگاه عقل

    «عقل» در لغت به معنای منع است و در اصطلاح به عقل نظری و عقل عملی تقسیم می‏شود:عقل نظری، راهنمای اندیشه بشر است. و عقل عملی، راهبر انگیزه او. عقل نظری، نیرویی است که با آن هست و نیست‏ها و باید و نبایدها درک می‏شود و عقل عملی، نیرویی است که با آن عمل می‏شود.

    عقل انسان میتواند در خیلی از امور حجت خدا باشه ، مثلا استفاده از ماهواره ، تلویزیون ، لقاح مصنوعی و خیلی موارد دیگری که تو قرآن نیامده ، خوب در اینجا عقل حجت است وباید از عقل پیروی کرد .

    پس اگر کسی خلاف دستور عقل حرکت کند، خدا در قیامت با او احتجاج و او را کیفر می‏کند، چون عقل، از حجّت‏های خداست.بنابراین، حجاب یک وسیله بسیار لازم و شایسته برای زنان و مردان است و به طور کلی هر چیزی که مایه انحراف و فساد است، عقل آن را حرام می داند و هر چیزی که باعث رشد و تکامل و سلامتی فرد و جامعه است، عقل آن را شایسته و انسان را بر انجام آن ملزم می سازد .

    یکی از دلایل عقلی حجاب مسئله آزادی فکر است، از آنجا که یکی از ویژگی‌های شخصیتی زنان، توجه به ظاهر و آراستگی خود می‌باشد، نبود پوشش مناسب موجب ایجاد مشغولیت ذهنی برای زنان شده و آنان را درگیر ظاهر خود می‌کند، از طرفی برهنگی تأثیر بسیاری در تحریک شهوت داشته و مسلم است که وقتی افراد درگیر شهوت خود باشند، دچار مشغولیت فکر شده و از آزادی فکر جهت نیل به اهداف علمی و انسانی بازمی‌مانند. حجاب عبارت است از احترام گذاردن و حرمت قائل شدن برای زن که نامحرمان او را از دید حیوانی ننگرند.

    آقای مطهری، دانشمند و فیلسوفی بود و در مورد حجاب میگه که، استحکام خانوادگی را یکی از مهم‌ترین دلایل عقلی حجاب می‌داند، او معتقد است برهنگی و نبود پوشش مناسب عامل آزادی روابط جنسی و در نتیجه ولنگاری و بی بند و باری جنسی است و همین موجب تضعیف روابط زوجین شده و زندگی آن‌ها را به شدت تحت تأثیر قرار می‌دهد؛ایشان می فرماید:

    تفاوت آن جامعه که روابط جنسی را محدود می‌کند به محیط خانوادگی و کادر ازدواج قانونی، با اجتماعی که روابط آزاد در آن اجازه داده می‌شود این است که ازدواج در اجتماع اول پایان انتظار و محرومیت، و در اجتماع دوم آغاز محرومیت و محدودیت است. در سیستم روابط آزاد جنسی پیمان ازدواج به دوران آزادی دختر و پسر خاتمه می‌دهد و آنها را ملزم می‌سازد که به یکدیگر وفادار باشند و در سیستم اسلامی به محرومیت و انتظار آنان پایان می‌بخشد.

    حکم دیگر عقل درباره پوشش صحیح ، حکم استقلالی است ؛به اینصورت که:

    انسان عاقل با ترک شهوت رانی و هرگونه وابستگی نادرست شهوی است که به کمال می رسد،ترک پوشش کامل محرک شهوت است و باعث حاکمیت غریزه برعقل و مانع رشد و کمال انسانی است و هر چیزی که مانع ظهور انسانیت باشد ، باید کنار گذاشته شود . اما حفظ حجاب ، جلو بسیاری از تحریکات شهوانی و هوی و هوس را خواهد گرفت و ارضای غریزه را در کانال قانونی آن هدایت خواهد کرد.لذا به حکم عقل هر چیزی که شرط لازم برای کمال و رشد می باشد ، باید اجرا شود . پس حفظ حجاب به عنوان شرط لازم عفت و حیا و نابودی فحشا باید رعایت شود .

    هرعقل سلیم آنچه را که برای انسان مایه ی کرامت و حفظ از انحرافات و بیهودگی ها و پوچیها است آن را موجب استواری انسان میداند و آنچه را که باعث فساد اخلاقی و پیامدهای شوم برهنگی میشود آن را مذموم و ناپسند می داند .

    مورد دیگری که عقل به طور مستقل وارد شده وحکم به پوشش کامل می کند، جایی است که انحراف در غریزه جنسی ایجاد شود. اعتدال در غرایز وهماهنگی آنها با دیگر قوای نفس از شرایط لازم رشد وکمال نفس است، غریزه جنسی در صورتی وسیله رشد وکمال خواهد بود که با توجه به موقعیت دیگر غرایز وقوا هماهنگ با آنها ارضاء شود. این اعتدال وهماهنگی در پی اجرای یک برنامه صحیح که تمام ابعاد وجودی را مورد نظر و توجه قرار داده باشد به وجود می آید. لذا برنامه ای که غریزه جنسی را از طریق اعتدال خارج کند، مساله ضد رشد خواهد بود وچنین برنامه ای محکوم است. عدم پوشش یا پوشش غیر مناسب ، از عواملی است که سبب انحراف غریزه در زن وتحریک غریزه جنسی در مرد شده وموجبات سقوط انحطاط را پدید آورده وجلوی رشد وکمال انسانی را می گیرد .

    پوشش نامتعارف زنان و مردان، در عقلانیت اجتماعی نیز تاثیر‌گذاری جدی دارند. فرد و جامعه برخوردار از «عقل فردی و جمعی» اند و ارتقای اجتماعی همانند تکامل فردی به عقلانیت وابسته است. فضای پوشش نامتعارف زنان و مردان روابط اجتماعی را به سوی عواطف و تمایلات سوق می‌دهد و بر ارتباطات خردورزانه تأثیرات منفی می‌گذارد .

    حجاب ازدیدگاه قرآن

    رعایت عفاف و حجاب در زمینه های گوناگون است که مورد تاکید قرآن نیز قرار گرفته است، در اینجا به ذکر چند نمونه از آیات و روایات در این مورد می پردازیم.

    بهره حقیقی هر مرد و زن با ایمان از زندگی، زیبا زیستن است. خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:

    مَنْ عَمِلَ صالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُوءْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ .

    هر مرد و زنی که کردار شایسته انجام دهد و با ایمان باشد، آنان را زندگی نیکو و پاکیزه می دهیم و به بهتر از آنچه عمل کرده اند، می بخشیم.

    این شایستگی، برگرفته از درون پاک و خویشتن داری انسان است. حق تعالی دراین باره می فرماید:

    یا بَنی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباسًا یُواری سَوْآتِکُمْ وَ ریشًا وَ لِباسُ التَّقْوی ذلِکَ خَیْرٌ ذلِکَ مِنْ آیاتِ اللّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُون .

    ای فرزند آدم، بر شما پوششی فرستادیم تا زشتی هایتان را بپوشانید و تن را بیارایید و پوشش تقوا، نیکوترین جامه است و این [لباس] از نشانه های خداست تا نعمت های پروردگار را یاد آورند.

    خداوند کریم در ادامه می فرماید:

    یا بَنی آدَمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطانُ کَما أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّهِ یَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِیُرِیَهُما سَوْآتِهِما… .

    ای فرزند آدم، مبادا شیطان شما را بفریبد چنان که پدر و مادرتان را از بهشت بیرون ساخت و جامه عفت از تن آنان به در آورد تا زشتی هایشان را نمایان سازد.

    در این آیات، از لباس ظاهری و باطنی سخن می رود که هر دو پوشش انسانند.

    تکرار واژه «سوآت» در آیات یادشده، نشانه آن است که لباس در پوشاندن اعضای بدن و عیب های آن و پوشاندن عضوهایی که آشکار بودن آن موجب شرمندگی انسان می شود، نقش بسیار مهمی دارد. حکایت حضرت آدم و حوا، فطری بودن نیاز به پوشش را اثبات می کند. زندگی آدم و حوا و غارنشینان نخستین که با برگ درخت و پوست حیوانات، خود را می پوشاندند، ثابت می کند که نیاز به پوشش، به مرور زمان و بر اثر پیدایش تمدن ها شکل نگرفته، بلکه از همان آغاز با بشر همراه بوده است.

    قرآن کریم می فرماید: و قل للمؤمنات یغضضن من أبصارهن و یحفظن فروجهن و لا یبدین زینتهن إلا ما ظهر منها… به زنان مؤمنه بگو: چشمان خود را فروگیرند و عورت های خویش را مصون دارند و زینت خویش را نمایان نسازند، مگر آن مقدار که طبیعتاً پیدا می گردد، و روسری خود را بر یقه و گریبان هایشان آویزان کنند.

    خداوند مردان را به چشم پوشی و نظر نکردن بر زنان مقدم داشته است؛ زیرا اقدام از طبیعت مردان است، در حالی که نگه داری جنسی از صفات زنان به شمار می رود. دستور قرآنی تنها به حفظ چشم از نظر اکتفا نکرده، بلکه عملاً دستور به پوشاندن جسم داده تا از شناخت و دید مردان به دور باشد.

    حجاب اسلامی عبارت است از حفظ شرم و حیای زن أولاً، با چشم فروبستن از نگاه به نامحرم و ثانیاً، پوشاندن اندامش با چادر یا جامه وسیع بر روی لباس عادی تا نشانه هاو برجستگی های اندام خویش را بپوشاند تا شناخته نشود و کسی وی را نیازارد و از شک و گمان و بدگویی به دور باشد و در چشم دیگران با مهابت و ابهت جلوه نماید و محبوب دل ها گردد .

    ممکن است این تصور ایجاد شود که حجاب زن مساله ای شخصی است که مربوط به خود اوست، آیت الله جوادی آملی معتقد است که:حجاب زن مربوط به خود او نیست تا گفته شود از حق خود صرف نظر کردم.حجاب زن مربوط به مردنیست تابگوید من راضی به بی حجابی هستم حجاب زن مربوط به خانواده نیست تا اعضای خانواده اعّم از همسر،برادر،فرزندو… راضی به بی حجابی باشند،قرآن مجید راضی نخواهد بود زیرا زن وحیثیّت او حق خدااست و خدازن را مظهر احساس و عاطفه آفرید نه مظهر بی عفّتی و شهوترانی. وقتی حّق خداوند با حجاب اداءنشود یعنی حقّ بنده ی خدا که آرامش و امنیت جسمی و روحی و روانی در خانواده و اجتماع است ،اداء نمی شود .

    خداوند متعال عفت را از صفات مؤمنین شمرده است به گونه ای که در قرآن کریم چهار بار از ریشه «عفاف» استفاده شده است:

    1ـ «یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف » کسانی که از حال آن ها اطلاعی ندارند، به خاطر خویشتن داری و عفت نفس ایشان گمان می کنند که آن ها غنی و بی نیازند، در این آیه شریفه،کنش بزرگ منشانه و مناعت طبع،عفاف است،به عبارت دیگر ،خویشتن داری، عزت نفس و امتناع از دست نیاز دراز کردن در مقابل دیگران، عفاف است.

    2ـ «وابتلوا الیتامی حتىٰ إِذا بلغوا النکاح فإِن آنستممنهم رشدا فادفعوا إِلیهم أموالهم ولَا تَأکلوها إِسرافا وَبدارًا أن یَکبروا ومن کانغنیا فلیستعفف»درباره شناخت زمان رشد و بلوغ یتیمان به سرپرستان سفارش می کند که از دست یازی به اموال یتیمان خودداری کنند و عفاف ورزند. این آیه نیز خویشتن داری را عفاف خوانده است.

    3ـ «و لیستعفف الذین لایجدون نکاحا حتی یغنیهم اللّه من فضله » و کسانی که اسباب زناشوئی نمی یابند، پاکدامنی ورزند تا خداوند از بخشش خویش توانگرشان گرداند. در این آیه شریفه خویشتن داری(استعفاف) را به رام کردن قوه جنسی اطلاق فرموده است.

    4ـ «و القواعد من النساء اللّاتی لایرجون نکاحاً فلیس علیهنّ جناح ان یضعن ثیابهن غیر متبرّجات بزینه و ان یستعففن خیرٌ لهنّ و اللّه سمیع علیم »؛و زنان یائسه ای که امید زناشویی ندارند گناهی نیست که جامه ها (چادرهایشان) را فروگذارند، به شرط آن که زینت نمائی نکنند و اگر پاکدامنی بورزند(و چادر را فرو نگذارند) بهتر است و خداوند، شنوای دانا است.

    استاد واقعا خیلی موضوع حجاب موضوع مهمی هستش واما نتیجه گیری و پیشنهادات

    بی حجابی،اختلاط با نامحرم و معاشرت های تعریف نشده ،مقدمه ای برای سقوط در ورطه فساد و فحشا هستند که به حکم عقل و شرع باید از آنها پرهیز نمود.

    با رعایت حجاب و عفاف از طرف مردان و زنان(بویژه بانوان) جامعه از بسیاری از خطرات حفظ خواهد شد و مهمتر از همه این که با حفظ حجاب، توجه به حفظ حدود و شعائر و اهتمام به ارزش ها، کیان خانواده که اصلی ترین نهاد اجتماع است از آسیب ها و ازهم پاشیدگی در امان خواهد ماند، برای رسیدن به این منظور باید فرهنگ حجاب در جامعه گسترش یابد .

    از سایت خوبتون بی نهایت متشکرم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سعید گفته:
      مدت عضویت: 2845 روز

      سلام دوست عزیز

      این عقل سلیمی که شما ازش صحبت می کنید چیزی جز ورودی های ذهن ما نیست. وقتی ورودی های ذهن این باشه که کسی که اون حجاب خاصی که تعریف کردیم رو نداشته باشه، آدم ناپاکی هست و این فرد نمی تونه یه خانواده پایدار رو تشکیل بده و در جوامعی که آزادی حجاب هست کانون خانواده سست هست و غیره . در واقع این ورودی هاست که به عقل سلیم می گه چی درسته چی غلط

      ما آپارتمانمون تک واحدی هست، به خاطر همین موقعی که هوا زیاد گرم نیست در حال رو باز میگذاریم و پدر و مادرم حفاظ رو می بندن و قفل می کنن. طبقه بالایی ما هم در رو باز می ذارن ولی حفاظ رو نمی بندن و قفل نمی کنن. حتی موقعی که می رن مسافرت یه قفل کوچیک به درشون می زنن. من به بابام گفتم چرا در رو قفل می کنین وقتی الان روز روشنه و ما تو خونه هستیم، بابام دقیقا این دو کلمه عقل سلیم رو استفاده کرد و گفت عقل سلیم می گه باید در رو قفل کنیم. عقل سلیم بابام چرا این رو می گه؟ به خاطر ورودی هاش. من نمی دونم دقیقا چی شنیده و چه ورودی ای دریافت کرده که این رفتار رو می کنه. یعنی همسایه طبقه بالایی ما عقل سلیم نداره.

      پس نتیجه می گیریم که عقل سلیم جز ورودی هایی که دریافت کردیم نیست. قطعا اگه من و شما تو یه کشور دیگه ای بزرگ شده بودیم عقل سلیم متفاوتی با این عقل سلیمی که در حال حاضر داریم، داشتیم.

      قصد من قانع کردن شما نبود. نظر شما هم محترم هست. فقط چون عقل سلیم رو تو کامنتتون دیدم و یاد حرف بابام افتادم حس کردم این کامنت رو بذارم به قول استاد برای دل خودم گفتم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        محمد امینی گفته:
        مدت عضویت: 1902 روز

        سلام دوست عزیز واقعا از بیان تجربیات زندگیتون بسیار درس یاد گرفتم خیلی متشکرم از خدای عزیز که تو جمع شماها هستم متشکرم . بله همونطور که اشاره کردین ما در اینجا فقط انشاالله قصدمون اینه که به هم دیگه کمک کنیم تا خدا رو بهتر از قبل بشناسیم . عقلی که من میگم منظور همون عقلی که قرآن ازش حرف میزنه نه عقلی که من و یا اکثر آدما تعریفشو میکنن چون همون مثال و تجربه که شما از پدرتون نقل کردین دقیقا به احتمال زیاد درسته ایشون گفتن که عقل سلیم میگه که باید قفل به در بزنی ولی در درونشو اگه نگاه بکنی متوجه میشی که ترس از افتادن اتفاق بد باعث شده ایشون همچین تصمیمی بگیره و یا اصلا گاهی وقتا هم بعضی باباها واسه آموزش فرزندشون کارای اینشکلی میکنن تا مثلا بچه ها هم خیلی محتاط باشن و حالا میشه موارد دیگه رو برداشت کرد . میخوام فقط اینو هم واسه خودم چون یه سری تحقیاتی انجام دادم بگم که ما آدما گاهی وقتا واسه توجیح کارهامون و یا اصلا ترسهامون بهتر بگم قشنگ میایم و از کلمات زیبای روی اونها سرپوش میزاریم و اینجوری خودمون قانع میکنیم ، مثله من خودم بارها و بارها واسه کارهایی همین قفل کردنها با اینکه همه چیز رو قفل و چفت میزدم تو خونه میگم چه به بهتر که مثلا یه زنجیر ببندم به ماشین و اونو و زنجیر رو داخل هال پذیرایی قفلش کنم حالا من قفل فرمون زدم قفل کلاچ هم زدم کلید مخفی واسه ماشین زدم و بعدشم هرکلیدی هم نمی خوره حالا ببین چکار با خودم کردم . این دقیق میشه متضاد عقل سلیم این ترس سلیم هستش نه عقل سلیم . دوست داشتنه شما ، خودم و همه خونواده گرم استاد عباس منش انگیزه بهم که نتیجه تحقیقاتم رو اینجا با تمام وجودم بنوسیم . آیاتی که خدا در قرآن اورده و خیلی واضه معنای عقل رو شرح میده و در واقع وجه تمایز انسان با سایر موجودات مادی همین عقل هستش که حجت خدا هم هست که خداوند در اختیار آدما گذاشته در واقع عقلی که تورو خداییتر میکنه . تو رو توحیدیتر میکنه . در مورد عقل یه تحقیق مفصلی انجام دادم و اونو تبدیل به مقاالش کردم قسمتهایی رو اینجا میزارم در ادامه ببنید واقعا چیزی که قرآن در مورد عقل میگه واقعا خیلی تفاوت داره با چیزهایی که ما و اکثر مردم تاکنون فهمیده بودیم . – «فقلنا اضربوه ببعضها کذلک یحی الله الموتی و یریکم آیاته لعلکم تعقلون » (بقره: 73) ;

        – ان فی خلق السموات والارض….لآیات لقوم یعقلون (بقره: 164) ;

        – «و فی الارض قطع متجاورات…ان فی ذلک لآیات لقوم یعقلون » (رعد: 4) ;

        – «و سخرلکم اللیل و النهار…ان فی ذلک لآیات لقوم یعقلون » (نحل: 12) ;

        – «و من ثمرات النخیل و الاعناب…ان فی ذلک لآیه لقوم یعقلون » (نحل: 67) ;

        – «و لقد ترکنا منها آیه بینه لقوم یعقلون » (عنکبوت: 35) ;

        – «و من آیاته یریکم البرق خوفا و طمعا…ان فی ذلک لآیات لقوم یعقلون » (روم: 24) ;

        – «…کذلک نفصل الآیات لقوم یعقلون » (روم: 28) ;

        – «و اختلاف اللیل و النهار…آیات لقوم یعقلون » (جاثیه: 25) ;

        – «اعلموا ان الله یحی الارض بعد موتها قد بینا لکم الایات لعلکم تعقلون.» (حدید: 17)

        – «..کذلک یبین الله لکم آیاته لعلکم تعقلون » (بقره: 242) ;

        – «…قد بینا لکم الآیات ان کنتم تعقلون » (آل عمران: 118) ;

        – «..کذلک یبین الله لکم الآیات لعلکم تعقلون.» (نور: 61) اینها تنها مواردی است که لفظ «آیه » یا «آیات » در آن ها به صراحت ذکر شده است، اما موارد دیگری نیز وجود دارند که اگرچه لفظ «آیات » در آن ها ذکر نشده، اما به صورت مصداقی از آیات – تشریعی یا تکوینی – بحث می شود.برای مثال، به چند نمونه توجه کنید:

        – «و هو الذی یحیی و یمیت و له اختلاف اللیل و النهار افلا تعقلون » (مؤمنون: 80) ;

        «و من نعمره ننکسه فی الخلق افلا یعقلون » (یس: 68) ;

        «انا انزلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون » (یوسف: 2) ;

        «قل تعالوا اتل ما حرم ربکم علیکم الا تشرکوا به شیئا…ذلکم وصاکم به لعلکم تعقلون.» (انعام: 151) بنابراین، می توان گفت: در بیش از نیمی از موارد، «عقل » در قرآن همراه «آیات » – تشریعی یا تکوینی – ذکر گشته و از این رو، مناسب است برای یافتن معنای «عقل » در قرآن به این نکته توجه شود.

        بررسی واژه های همراه با «عقل » در قرآن کریم

        ملاحظه واژه هایی که به صورتی برجسته در کنار «عقل » ذکر شده اند و مقایسه آن ها با خود «عقل » ، شیوه مناسبی برای یافتن معنای «عقل » در قرآن مجید است.در ذیل به چند نمونه اشاره می شود:

        «سمع » و «عقل »:

        – «و قالوا لو کنا نسمع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر» (ملک: 10) ;

        – «ام تحسب ان اکثرهم یسمعون او یعقلون ان هم الا کالانعام بل هم اضل سبیلا» (فرقان: 44)

        «قلب » و «عقل » :

        «افلم یسیروا فی الارض فتکون لهم قلوب یعقلون بها او آذان یسمعون بها.» (حج: 46)

        «عقل » و «اهتداء» :

        – «…اولو کان آباؤهم لا یعقلون شیئا و لا یهتدون.» (بقره: 170)

        «عقل » و «علم » :

        «…و ما یعقلها الا العالمون » (عنکبوت: 43)

        «عقل » و «ایمان » :

        «افتطمعون ان یؤمنوا لکم و قد کان فریق منهم یسمعون کلام الله ثم یحرفونه من بعد ما عقلوه و هم یعلمون.» (بقره: 75)بررسی آیات مقارن

        برای یافتن معنای «عقل » در قرآن کریم، در برخی موارد، باید به آیات قبل و بعد نیز توجه کرد و تنها به آیه ای که «عقل » در آن به کار رفته است بسنده ننمود; زیرا در آیات قبل و بعد نیز مفاهیمی ذکر شده اند که دست یابی را به معنای قرآنی «عقل » آسان تر می سازد.در ذیل، به چند نمونه از این موارد اشاره می شود:

        «عقل » ، «ذکر» و «تقوی » : در آیه 151 سوره انعام، برخی احکام بیان شده است و در پایان آیه، چنین آمده است: «ذلکم وصاکم به لعلکم تعقلون.» در آیه بعد نیز برخی دیگر از احکام الهی ذکر شده و پایان آیه این گونه است: «ذلکم وصاکم به لعلکم تذکرون. همچنین ختم آیه پس از آن نیز چنین است: «ذلکم وصاکم به لعلکم تتقون.» با ملاحظه این سه آیه و مقایسه احکامی که در هر کدام بیان شده است بهتر می توان به معنای «عقل » دست یافت.

        «عقل » و «یقین » :

        – «قال رب السموات والارض و ما بینهما ان کنتم موقنین » (شعراء: 24) ;

        – «قال رب المشرق والمغرب و ما بینهما ان کنتم تعقلون » (شعراء: 28)

        «فکر» ، «علم » ، «سمع » و «عقل » :

        – «…ان فی ذلک لآیات لقوم یتفکرون » (روم: 21) ;

        – «…ان فی ذلک لآیات للعالمین » (روم: 22) ;

        – «…ان فی ذلک لآیات لقوم یسمعون » (روم: 23) ;

        – «…ان فی ذلک لآیات لقوم یعقلون.» (روم: 24)

        یافتن مفهوم قرآنی یک واژه معرفتی کار چندان آسانی نیست; زیرا برای پیدا کردن معنای آن، ناخواسته به مفاهیم معرفتی دیگر نیز کشیده می شویم و اگر ارتباط آن مفاهیم را نیز با مفاهیم معرفتی دیگر در نظر بگیریم، آن گاه تا حدی به گستره کار پی می بریم.بنابراین، باید این مفاهیم معرفتی را در ارتباط با یکدیگر ملاحظه کنیم و تمام آن ها را درون یک نظام جای دهیم تا جایگاه معنایی هر کدام برای ما روشن شود.علاوه بر این، بررسی مفاهیم غیرمعرفتی ولی مرتبط با بحث (نظیر مفهوم «آیه » و «قلب » در این جا) نیز برای ما راهگشا خواهد بود.مقایسه تفاسیر گوناگون و تطبیق آن ها با مباحث معرفتی روز نیز کاری است بس عظیم و گسترده.در این جا تنها به طرح بحث و نتیجه گیری اجمالی بسنده می شود و توفیق کار بیش تر از خداوند منان است.

        ویژگی های «عقل » در قرآن: در این نگاه اجمالی، بهتر است در ابتدا برخی ویژگی های «عقل » ، که از آیات قرآنی به دست می آید، جست وجو شود و سپس تحقیق گردد که آیا این ویژگی ها با معنای لغوی «عقل » سازگاری دارند یا خیر.

        روشنگری و هدایتگری عقل: «عقل » در قرآن کریم به معنای فهمی است که حق را تشخیص داده و راه درست را نشان می دهد، به گونه ای که اگر انسان ملتزم به این فهم شود، نجات می یابد: «وقالوا لو کنا نسمع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر» (ملک: 10) از دیدگاه قرآن، اگر کسی باطل را بپذیرد و راه نادرست را انتخاب کند، نمی تواند به حساب عقل خود بگذارد; این عین سفاهت و حماقت است: «و من یرغب عن مله ابراهیم الا من سفه نفسه » (بقره: 130) این معنا از «عقل » در برخی احادیث نیز ذکر شده است

        آقای طباطبائی عقل را براساس دیدگاه قرآن، به چیزی تعریف می کنند که انسان در دینش از آن بهره مند می شود و هدایتگر انسان به سوی اعمال صالح و حقایق معارف است و اگر در این مسیر نباشد، دیگر از دیدگاه قرآن، «عقل » نامیده نمی شود، اگرچه در خیر و شرهای دنیوی صرف، کارایی داشته باشد. (21)

        عقل و سلامت فطرت: در سوره روم، وقتی نشانه هایی از مبدا و معاد ذکر می شود، آن ها را مخصوص کسانی می داند که عقل – یعنی فهم صحیح – داشته باشند: «کذلک نفصل الآیات لقوم یعقلون » (روم: 28) اما کسانی که این نشانه ها را نمی گیرند و وحدانیت خدا را نمی پذیرند و به خدا شرک می ورزند، به دلیل آن است که از هواهای خود پیروی می کنند: «بل اتبع الذین ظلموا اهواءهم بغیر علم فمن یهدی من اضل الله و مالهم من ناصرین.» (روم: 29) مرحوم علامه این آیه را اعراض از جمله سابق می دانند و به نظر ایشان، تقدیر آیه چنین است: «و هؤلاء المشرکون لم یبنوا شرکهم علی التعقل بل اتبعوا فی ذلک اهواءهم بغیر علم » . (22)

        بنابراین، شرط حصول عقل آن است که از هواها پیروی نکنیم تا درک و فهم ما به گونه ای باشد که فطرت ما اقتضا می کند و از این رو، پس از آیه مذکور، آیه معروف «فطرت » بیان شده است: «فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطرالناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم و لکن اکثر الناس لا یعلمون.» (روم: 30) در نتیجه، از دیدگاه قرآن، عقل فهمی است که مطابق با فطرت انسان باشد و به بیان دیگر، فهمی است که با سلامت فطرت و دوری از هواهای نفسانی حاصل می شود.چنان که اشاره شد، مرحوم علامه طباطبائی نیز مراد قرآن از «عقل » را همین معنا می دانند: «…ان المراد بالعقل فی کلامه تعالی هو الادراک الذی یتم للانسان مع سلامه فطرته » . (23)

        نکته: شاید عبارت «بغیر علم » را در آیه مزبور (29 سوره روم) بتوان این گونه معنا کرد که مشرکان «نادانسته » از هواهای خود پیروی می کنند.چه بسا آن ها خودشان گمان کنند که براساس اندیشه و تعقل و بدون تعصبات و گرایش های نفسانی به چنین اعتقادات شرک آلودی دست یافته اند، اما در واقع، فهم آن ها به پیروی هواهای نفسانی شان حاصل آمده است.

        توضیح این که پیروی از هواهای نفسانی در دو مقام قابل تصور است: یکی در مقام عمل و دیگری در مقام معرفت.گاهی انسان حق را به خوبی می فهمد، اما در مقام عمل، ملتزم به این فهم خود نیست.قرآن کریم می فرماید: امید ایمان آوردن چنین کسانی را مبرید: «افتطمعون ان یؤمنوا لکم و قد کان فریق منهم یسمعون کلام الله ثم یحرفونه من بعد ما عقلوه و هم یعلمون.» (بقره: 75) این ها کلام خدا را به درستی درک می کنند، اما پس از این درک و فهم صحیح، آن را تحریف می کنند و خود هم می دانند که چه می کنند!

        اما گاهی انسان حتی در مقام معرفت و شناخت هم تابع هوا و هوس های خود است و در این جاست که در حقیقت، دچار جهل مرکب می شود و به خطابودن فهم خود پی نمی برد. قرآن کریم بیش تر کسانی را که کفر ورزیده اند، از این قبیل می داند: «ولکن الذین کفروا یفترون علی الله الکذب و اکثرهم لا یعقلون.» (مائده: 103) در عین حال، آیه به دسته دیگری نیز به طور غیرمستقیم اشاره دارد; گروهی که حق را فهمیده اند و آگاهانه به خدا افتراء می بندند.مرحوم علامه طباطبائی این گروه اندک را سردسته دیگران دانسته و آن ها را اهل عناد و لجاج می شمارد: «و مفاده انهم مختلفون فی هذا الافتراء فاکثرهم یفترون ما یفترون و هم لا یعقلون، و القلیل هؤلاء المفترین یعقلون الحق و ان ما ینسبونه الیه تعالی من الافتراء، و هم المتبوعون المطاعون لغیرهم المدیرون لازمه امورهم فهم اهل عناد و لجاج » . (24)

        بر این اساس، عقل در عین حال که خصیصه هدایتگری و روشنگری انسان را با خود دارد (چنان که در ویژگی اول به آن اشاره شد)، آزادی انسان را از او سلب نمی کند و انسان می تواند در مقام عمل به فهم عقلی خود پایبند نباشد.آنچه مایه سعادت انسان است، التزام به این فهم می باشد; «لو کنا نسمع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر.» (ملک: 10) علامه طباطبائی رحمه الله در ذیل این آیه شریفه، دو معنا برای «عقل » ذکر کرده اند: یکی همان فهم درست و دیگری التزام به مقتضای این فهم: «و یطلق العقل علی تمییز الخیر من الشر و النافع من الضار، و ربما یراد به ما هو الغایه منه و هو الالتزام بمقتضاه من طلب الخیر و النافع و اجتناب الشر و الضر» . (25)

        ایشان «عقل » را در آیه مزبور به معنای دوم می دانند.

        در فارسی، تعبیر «عاقلانه رفتار کردن » برای بیان این معنا مناسب است. (26)

        (البته برای این که یکدستی معنای «عقل » را در قرآن حفظ کنیم، می توانیم «عقل » را در این آیه نیز همانند موارد دیگر معنا کنیم که در این صورت، آیه در مقام بیان شرط لازم سعادت است; یعنی همان فهم صحیحی که ناشی از فطرت است.اما این شرط کافی نیست; شرط دیگر همان التزام به این نوع فهم است.) عقل و نشانه ها: چنان که پیش از این نیز گفته شد، در بسیاری از موارد «عقل » در قرآن کریم همراه با ذکر آیات الهی – اعم از تکوینی و تشریعی – همراه گشته است.تامل در مفهوم و ویژگی های «آیه » مجال خاص خود را می طلبد.در عین حال، در یک نگاه کلی، می توان گفت: وقتی چیزی «آیه » دانسته می شود که نقش واسطه را ایفا کند; واسطه ای که مشاهده گر را به واقعیتی در ورای خود رهنمون می سازد.بنابراین، آن چیز را می توان به دو صورت ملاحظه کرد: یکی آن که تنها به خود شی ء بنگریم و حیث آیه بودن آن را در نظر نگیریم و دوم آن که نگاه ما به آن شی ء نگاهی طریقی باشد; یعنی آن را وسیله ای برای شناخت حقیقتی دیگر قرار دهیم. «عقل » در این جا یعنی نگاه طریقی داشتن به امور; از دال به مدلول رسیدن.

        قرآن کریم گاه آیات تکوینی را دال بر وحدانیت خدا می شمارد: «والهکم اله واحد لا اله الا هو الرحمن الرحیم ان فی خلق السموات والارض و اختلاف اللیل والنهار و الفلک التی تجری فی البحر بما ینفع الناس و ما انزل الله من السماء من ماء فاحیا به الارض بعد موتها و بث فیها من کل دابه و تصریف الریاح و السحاب المسخر بین السماء والارض لآیات لقوم یعقلون » (بقره: 163- 164) مرحوم علامه طباطبائی در این جا – و نیز در برخی موارد دیگر – با تحلیل آیه، مقدماتی عقلی را از آن بیرون آورده و استدلالی برای اثبات وحدانیت خدا تنظیم کرده اند. (27)

        ایشان در سوره نحل نیز هنگامی که در سه آیه متوالی، (28) نشانه های تکوینی خدا مطرح می گردد و در آیه اول بر «تفکر» و در آیه دوم بر «عقل » و در آیه سوم بر «تذکر» تاکید می شود، علت اختلاف این تاکیدات را در این می دانند که آیه اول بیانگر مقدمات ساده ای است که رسیدن به آن با مطلق تفکر امکان دارد، ولی آیه دوم مشتمل بر مقدمات علمی است که فهم آن نیاز به تاملات عمیقی دارد و از این رو، مختص کسانی است که دارای عقل باشند و آیه سوم نیز متشکل از مقدمات کلی فلسفی می باشد که فهم آن با تذکر احکام کلی وجود امکان پذیر است. (29)

        در عین حال، جای این سؤال باقی می ماند که آیا داشتن عقل – یعنی «فهم آیات الهی » – لزوما مبتنی بر این گونه استدلالات است به تفصیلی که بیان شده است و یا این گونه نیست و اگر هم استدلالی صورت می گیرد ارتکازی و ناخودآگاه خواهد بود و مهم این است که انسان دارای فطرتی سالم و شناختی کافی باشد.به نظر می رسد بتوان به شیوه ای غیرفلسفی نیز به «عقل » قرآنی دست یافت. «عاقل » از دیدگاه قرآن، لزوما کسی نیست که دوره فلسفه را گذرانده باشد و به تفصیل، با روش های منطقی استدلال آشنا شده باشد.شرط لازم رسیدن به «عقل » قرآنی، تطهیر روح از آلودگی های نفسانی است و از این رو، حتی فیلسوفی که از این پاکی روح بهره ای نداشته باشد، از دیدگاه قرآن، «عاقل » نامیده نمی شود.بنابراین، آنچه اهمیت دارد این است که خود را به گونه ای آماده کنیم که حجاب های فطرت برداشته شود.البته چنان که در ادامه خواهد آمد.یکی دیگر از شرایط نیل به «عقل » داشتن علوم و معارف است.اما این علوم لزوما منطق و فلسفه – به معنای اصطلاحی آن – نخواهند بود.

        نکته: مساله قابل توجه این است که در قرآن کریم، «عقل » در مورد آیات تشریعی نیز به کار رفته است.خصوصیتی که درباره آیه بودن یک شی ء نقل شد، این نتیجه را در برداشت که نباید در شی ء آن چنان متمرکز شویم که حیثیت حکایتگری و نشانه بودنش را فراموش کنیم.حال آیا می توان گفت که عقل در این موارد – یعنی آیات تشریعی – نیز به این معناست که از این ظواهر به باطن برویم و مراد اصلی شارع را، که چیزی ورای این آیات است، دریابیم؟ شاید بتوان این بحث را به بحث گوهر و حقیقت دین پیوند داد.تامل بیش تر در این زمینه فرصتی دیگر می طلبد.

        در پایان این بخش، ذکر مطلبی از آقای جوادی آملی که واقعا زیبا فرمودند می تواند راهگشا باشد: «قرآن را به وسیله مصطلحات فلسفه و کلام و اصطلاحات ویژه فقه و اصول نمی شود فهمید; چون برای خصوص فیلسوفان، متکلمان، فقیهان و اصولیین نازل نشده است….قرآن برای فطرت همه بشر آمده است و هر کس با فطرت سالم به محضر قرآن برود، از آن بهره مند می شود و آیات نورانی آن را می فهمد. «فطرت » آن است که در مسائل عملی، فجور و تقوا را خوب درک می کند و در مسائل علمی هم بدیهیات را خوب می شناسد….اگر کسی با این دو سرمایه حکمت نظری و عملی به محضر قرآن برود، از آن بهره مند می شود، هرچند از اصطلاحات آگاه نباشد.ولی اگر اصول از پیش ساخته را به همراه ببرد و بخواهد قرآن را بر اصول موضوعه رشته علمی خود تطبیق دهد و آن اصول را بر قرآن تحمیل کند، چیزی از خود قرآن نمی فهمد و بلکه آیات آن را در غیر معنای اصلی خود به کار می برد. (31)

        عقل و علم: «وتلک الامثال نضربها للناس و ما یعقلها الا العالمون » (عنکبوت: 43) از این آیه شریفه، چنین استفاده می شود که مقدمه فهم آیات الهی علم و آگاهی است. مثال ها و تشبیهاتی که در قرآن آمده است جدای از معنای ظاهری شان، دارای معنایی عمیق در باطن هستند و قرآن کریم فهم حقیقت این امثال را مختص عالمان می دانند.

        دوست عزیز تحقیقات زیادی در این زمینه انجام دادم ولی خوب در اینجا تیکه هایی از اونها رو گذاشتم امیدوارم تونسته باشه شکر درسهایی رو که از کامنت قشنگتون گرفتم رو بجا آورده باشم .

        از استاد شجاع واقعا شجاع و نترسم استاد عباس منش عزیز بینهایت سپاسگذارم .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    الهام رضاپور گفته:
    مدت عضویت: 1433 روز

    با عرض سلام و سپاس خدمت شما و تمامی عزیزانی که در تهیه فایلهای حجاب و زینت یاری فرمودند.

    عالی عالی عالی

    اینقدر با شور و شعف دنبال معنای زینت بودم که میشه گفت انگار که یک فیلم سینمایی که دوست داری ببینی آخرش چی میشه، بی‌صبرانه منتظر درک مفهوم زینتم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    فیروز علیزاده فنایی گفته:
    مدت عضویت: 1681 روز

    سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته عزیزواعضای محترم سایت سپاسگزار خداوندم که من را به این سایت هدایت کرده است وممنونم از استاد عزیزم بابت توضیحاتتون 🙏

    لطفا درباره این قسمت بیشتر توضیح بدید

    (یا بنی ادم خذوا زینتکم عند کل مسجد)

    سپاس گزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    مینو گفته:
    مدت عضویت: 1946 روز

    سلام

    من ۳ تا فایلو گوش کردم .

    زینت اون چیزی هست که زیباتر میکنه .

    ممکنه با اضافه کردن زیباتر کنه ممکنه با کاستن باعث زیبایی بشه مثلا کوتاه کردن مو باعث زیباتر شدنش میشه این نوعی زینت حساب میشه

    و درباره بخمرهن . شما فرمودید خمر یک پارچه ست .

    خوب اینجا من میگم اگر یک تکه پارچه باشه ، بعد از اون هن نمیاد .

    اون پارچه وقتی بعدش هن میتونه بیاد که یه مصرفی داشته باشه .

    و وقتی هم یک مصرفی داشته باشه ، حتما اسم میگیره

    مثلا پارچه . مصرف بشه برای دوخت پوشش پاها اسمش میشه شلوار

    شما هیچوقت نمیگید پارچه ات … میگید شلوارت…

    بلوزت …

    چون پارچه یک چیزی هست که هنوز معلوم نیست به چه کاری میاد و برای چی دوخته میشه

    پس یک پارچه نمیتونه ، هن روبعد خودش بگیره

    نمیدونم منظورم رو تونستم برسونم یا نه .

    ولی خمر … یک پارچه صرفا نبوده . چون بعدش هن اومده .

    اگر فقط معنای پارچه میداد خدا بعدش هن نمیاورد

    خمر از قبل بوده وجود داشته و استفاده میشده

    و این ایه . وقتی بعد از خمر ، هن اورده

    یعنی حالا همون خمر که قبلا استفاده میکردید اون را روی سینه هایشان هم بندازند .

    نه اینکه یک تکه پارچه بندازن رو سینه هاشون

    و اما درباره اینکه فرمودین عذاب نیومده

    من بیشتر یاد این میفتم که حتما ایا باید چوبی بالای سر ما باشه تا کاری رو بکنیم یا نکنیم

    ایا حتما عذابی باید باشه

    نه … ادم وقتی خودش خوب فکر کنه فواید پوشش قرانی و مضرات نبودنش رو خوب درک کنه نیازنیست اصلا که خدا عذاب اورده باشه .

    انسانها ذاتا پوشیده بودن رو دوست دارند

    و از برهنگی بدشون میاد .

    دلیلشم اینه که خداوند بشکل طبیعی زن و مرد رو برای هم جذاب قرار داده و خیلی خوبه که ما با بدنمون ، باعث نشیم ذهن کسی به سمت و سویی بره که افکار منفی بیاد تو ذهنش ، چون قراره که ذهنها و فکرها ، پاک بمونه ، خلوت و خالی بشه از افکار منفی …و پوشش مناسب داشتن طبق قرآن ، باعث پاکی بیشتر هست .

    اینجور نیست که ما بگیم خوب من بخودم ربط داره پوششم ،،چون ما همه توی یه اجتماع هستیم

    یا بگیم چون عذاب نیومده پس مهم نیست

    من خدمت استاد بزرگم عرض میکنم که دلایل شما از نظر من صحیح نیست و من بعضی عقایدتونو میپذیرم ولی بعضی عقایدتون رو طبق ایات قران و دلایل خودم رد میکنم

    و خوشحالم که میتونم نظرم رو ازادانه بیان کنم

    از نظر من پوشش قرآنی پوششی هست که حتی یک درصد هم باعث نشه که کسی فکرش سمت چیزای منفی بره و هم واسه زنهاست هم مردها و با تفکر میشه به فوایدش رسید و نیازی نیست عذاب بیاد یا همیشه چوب بالا سر ادمها باشه تا چیزی رو رعایت کنن بلکه انسانهای متفکر خودشون با یه چیز کوچیک تو قرآن ، به تفکر عمیق میرسن و جزء به جزء قرآنو رعایت می کنند چون میخوان فرکانسهایی خالص تر پیدا کنند

    سپاسگزارم استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مجید حیدریان گفته:
      مدت عضویت: 1419 روز

      خدایا شکرت بابت تفکر شما و عدم پیروی کورکورانه .

      احسنت که فهمیدید

      که در ادیان یهود و مسیح هم حرف از پوشش سر بوده .

      احسنت به شما که به این درک رسیدید موی سر یک زینت محسوب میشود اخه یک زن کچ کرده با کلی سرخاب سفیداب و جواهرات اویزون شده از نظر من مرد اصلا زیبایی ندارد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        مینو گفته:
        مدت عضویت: 1946 روز

        سپاسگزارم

        خیلی چیزها هستن که زینت حساب میشن و تو بحث پوشش ، از نظر قرآن ، با تفکر کردن به خیلی چیزها میشه رسید منتها اول باید اصلا بخوایم که پوشش قرآن رو بپذیریم

        اگر نخواهیم بپذیریم با هر دلیل ، راه های اثبات پوشش قرآن و مصداق های زینت رو اصلا دنبالش نمیریم

        در هر صورت هر کس خودش باید به این موضوع تفکر کنه و تقلید از تفاسیر و نظرات دیگران ما رو از تعقل درباره پوشش و فواید و مضرات نبودش ، بینیاز نخواهد کرد

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    الهام سیاوشی فرد گفته:
    مدت عضویت: 497 روز

    به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم

    سلام عزیزان جان

    روز163 ردپایی در سفرنامه هدایت خدا در زندگی ام

    خدایا شکرت که تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و ن گمراهان

    خدایا شکرت برای این حجم از آگاهی که مستقیم در قرآن گفته شده و ما را به استادی هدایت کردی که کلیدها رو بدستمان میدهد

    و باورهای سیمانی ذهن ما را برداشته و کلی آرامش و حس خوب و عالی در وجود ما قرار داده شد

    خدا یا شکرت برای ریشه کلمه زی ن که هر بار در آیات قرآن به شکلی مجزا توضیح داده شده

    تو هر آیه ای به یه شکلی زیبا گفته شده که درک ما را بیشتر کند

    اصلا با اون چیزی که برای ما گفته شده بود میلیارد سال نوری فاصله داره

    خدایا من خدای پاکی و عشق و مهربانی است

    خداوند فقط شرک را نمی‌بخشد

    خدایا مرا از بندگان توحیدی آن قرار بده

    خدایا شرک های وجودم را بگیر

    همه چی خودتی همه کاره ام تویی همه جوره هوامو داری

    خدایا شکرت که اینجا هم میشه از کلمه ز ی ن

    از اهرم رنج و لذت استفاده کرد

    برای کافران و مومنان

    هر کسی عاشق کارش هست کار نکردن براش رنگ آور است و بیکاری بسیار درد آور رنج است

    و بلعکس کسانی که علاقه ای به کار و زندگی مرفه ندارند و فقط در حد بخور و نمیر باشند بسیار لذت بخش براشون که تعطیلی داشته باشند یه اتفاقی بیوفته سر کار نروند و این از زیر کار در رو هستند.

    خدایا شکرت که هر لحظه در قلبم باهام حرف میزنی راه درست را از نادرست برام واضح کردی

    خدایا شکرت که مرا ارزشمند آفریدی هر لحظه در معرض هدایت تو هستم

    خدایا شکرت که همه جوره هوامو داری

    خدایا شکرت که امروز هم فرصتی طلایی بهم بخشیدی تا در مدار درست خودت باشم و بندگی کنم فقط و تو اربابم باشی من تسلیمم هیچی نمیدووووونم

    خدایا شکرت برای درک و فهم و دریافت آگاهی های ناب الهی امروز در هر لحظه بهم هدیه دادی

    خدایا شکرت که قلبم را باز کردی تا بفهمم آنچه که الان لازم دارم

    خدایا شکرت که وابسته به اصلم هستم حقیقت و اصل و مالک اصلی تویی عاشقتم جان جانانم سپاسگزارم

    خدایا شکرت که من همواره در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین شرایط قراردارم

    خدایا شکرت که در بهترین عصر زندگی هستم عصری که آنچه امکانات عالی را دارد که من درک کنم قوانین بدون تغییر ت را

    خدایا شکرت ‌چقدر زیبا و راحت و آسان در هر آیه ای کلمه زینت را برای ما توضیح داده‌ ای

    خدایا شکرت که اسانم کردی بر آسانی ها

    خدایا شکرت برای آگاهی های ناب الهی در هر لحظه از زندگی ام

    خدایا شکرت که قدرت در دستان توست

    همه کاره تویی

    خدایا شکرت برای این سایت و استاد و مریم جون و تمام دوستان فعال و موفق در سایت

    خدایا شکرت برای درکم از ایات قرآن

    خدایا شکرت برای آسانی و راحتی و زیبایی و آراستگی ام

    خدایا شکرت بخاطر همه چی همه چی ام خودتی جان جانانم سپاسگزارم

    خدایا شکرت که هر چقدر با خودم به صلح و دوستی و مهربانی برسم درواقع اون عشق پاک خداوند را در وجودم بزرگتر کنم آزادتر و رهاتر و آرامتر هستم

    جهان بیرون من اینه تمام نمای درون من است

    هر فرکانسی که به جهان ارسال کنم از همان جنس را دریافت میکنم

    تمام اتفاقات زندگی ام بر اساس باورها و افکار و فرکانس های خودم بوجود می آید

    من خالق زندگی خودم هستم

    باید ذهنم را از باورهای گذشته خالی و تهی کنم

    وبل هدایت های خداوند تکاملی و قدم به قدم باورهای درست را در وجودم ریشه دار کنم چون این دانسته ها رو از قبل تولد میدونستم و باورودم به این جهان مادی فراموش کردم و خداوند در بهترین شرایط مرا هدایت کرد تا رنگ سفید بریزم روی سیاهی هایی که وارد ذهنم شده و نیاز به طی کردن تکامل داره

    هر بار با یه اتفاق خوب و مثبت تایید کنم منطقی کنم برای ذهنم دیدی شد قانون داره جواب میده

    همین امروز صبح یه چالشی داشتم و همون لحظه از خدا خواستم نرم کننده دلها باشه برام گفتم خداجونم خودت درستش کن برام بخدا سریع بهم پاسخ داد و براحتی چالشم تبدیل شد به خیر و برکت و شادی و آرامش

    خدایا شکرت بی نهایت سپاسگزارم

    باید کنترل ذهنم را بهتر و بیشتر کنم ورودی های مثبت را خوراک ذهن و روح و روانم کنم

    همانطور که برای جسمم باید خوراکی سالم بدهم تا عملکرد سالمی داشته باشم باید مواظب ورودی های ذهنم هم باشم

    خدایا شکرت کمکم کن تا عمل کنم به اصل

    به آنچه که مرا رسد و پیشرفت میده. به آنچه که مرا به بندگی کردن هدایت میکند

    خدایا شکرت از هر خیری از تو بهم برسد من سخت فقیر و نیازمندم

    خدایا شکرت

    در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    فرزانه اسدی گفته:
    مدت عضویت: 1903 روز

    سلام استاد من یک سال ونیم است شما رو دنبال میکنم و زندگیم خیلی تغییر کرده خیلی خیلی زیاد انشا اله که همیشه سلامت باشید استاد عزیزم. فقط ی سوال در مورد نماز ذهنم رو مشغول کرده شما گفتید نماز در قرآن نیامده اما پس سوره جمعه چیه؟میشه در موردش صحبت کنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    شادی پورحیدری گفته:
    مدت عضویت: 1422 روز

    سلام بر استاد نازنین من که تا الان از تفاسیر شما دریافتم که منظور از زینت همون توجه و نظر هست هر چیزی که نظر و توجه رو از روی خدا بر دارد همون زینت هست و ما رو از یاد خدا غافل میکند همین رو مولانای عزیز هم در ابیاتش میگه ، میگه وقتی به مساجد میروی زینت را با خود ببر همون نظر و توجه هست و هر چیزی که توجه ما رو جذب کنه همون زینته ‌

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: