بررسی حجاب در قرآن | قسمت 3 - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/08/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-08-18 07:37:262021-08-26 18:38:44بررسی حجاب در قرآن | قسمت 3شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد بهترین ها
بهترین بهترین های عالم کلام خداست که من عاشقانه با تمام وجودم این کلام این کتاب این معانی ناب را دوست دارم غیر ممکنه از قرآن صحبت به میان بیاد و من اشک شوق و عشق به کلام خدا نریزم .خدا رو شکر که آماده ی دریافت این نعمت بی پایان الهی هستیم .آیاتی که کاملا فرکانسی است بر اساس فرکانس خودمون و به همون میزان آماده دریافت و فهم آن را داریم .و خدا رو شکر که آگاهانه در آیات قرآن تدبر و تفکر می کنیم .بخدا قرآن عشقه و هر کسی می خواد در مسیر درست مسیر زندگیش را طی کنه با قرآن مانوس بشه .و من استاد عزیزم را بی نهایت تحسین می کنم و خدارو شکر می کنم که مرا آراسته برای خودش و همه ی کسانی که عاشق خدا و قرآن ناب اون لوح محفوظ هستند را می آراید برای خودش .هر روز سپاسگزاری من از خدا اینه که خدایا سپاسگزارم که مرا آراسته ای برای خودت و این زینت واقعی است برای من ،که خدا مرا بیاراید برای خودش
و این را برای همه ی خدا دوستان آرزو دارم ،تک تک آیات گواری وجودتون خانواده عباس منش و استاد بهترین ها
سپاس از خدای بی نهایت دانایی و علم و فراوانی و درک و شعور
بنام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیزم
سلام به مریم جان همیشه شایسته
وسلام به همه دوستان خوبم
سومین فایل حجاب
استاد جانم ممنونم ازت برای این فایل زیبا
استاد میدونین دو سه روز منتظر بودیم ببینیم منظور از زینت چی میشه .
خوشحال از اینکه خب دیگه استاد میاد معنی زینت رو میگه و ما هم خوشحال ولی استاد کار بلد من ،کارش خیلی درست تر از این حرفاست .
داره بهمون یاد میده بسه دیگه اینهمه تقلید کورکورانه بسه دیگه خوردن و خوابیدن و تنبلی
وقتشه خودتون برید دنبال حقیقت
عاشقتم استاد جان که اینجوری ما رو مجبووور میکنی بریم برای تحقیق و از تو این لاک تنبلی و تقلید دربیایم.
استاد جان هرچند من دنبال معنی زینت رفتم و یه چیزاییم دستگیرم شد ولی مشتاقانه منتظر ترجمه شما بودم
خب شما اومدی ولی با یک چالش دیگه .
انگار میخوای اینهمه باورهای خراب ما رو از هم بپاشونی استاد جان.
اسراف .وای که چقدر ما از این کلمه ضربه خوردیم .
چقدر از بچگی به ما گفتن برق اضافی خاموش
چقدر برای باز گذاشتن در یخچال دعوا شنیدیم
چقدر برای باز گذاشتن شیر آب حرفها شنیدیم و شدیم جزو مغضوبین خدا
چون که خدا اسراف کاران را دوست ندارد
و چقدر هم ما این خزعبلات رو به خورد بچه هامون دادیم .
استاد جان من رفتم ریشه سرف رو توی نرم فرار قرآن حکیم سرچ کردم و ترجمه های زیبای استاد بازرگان رو شنیدم .
حتی یکبار هم اسراف در خوردن و پوشیدن نبود که نبود .
تو تمام آیه ها اسراف در عمل زشت بود .
اسراف در تخطی از احکام بود .
اسراف در ظلم و ستم بود.
آخه چرا ما یکبار درست قرآن رو نخوندیم.
چرا قرآن رو اینجوری یاد ما دادن و ماهم یکبار تعقل نکردیم .
جالب اینجاست که تو خیلی از آیه ها خدا مستقیما میگه چرا تفکر نمی کنید چرا تعقل نمی کنید ولی اون پرده ،اون حجاب مانع از این بود که ما صدای خدا رو بشنویم.
ما فقط این آیه ها رو خوندیم و رد شدیم.
میدونی استاد آخه اصلا این نگاه نبود که این کتاب برای هدایت منه
داره روشنگری میکنه .
فقط میخواندیم برای ثوابش
استاد جونم .عاشششقتم .
تو چه میکنی با ما .
تو چجوری بهمون یاد دادی که برین تعقل کنید
برید یکم فکر کنید ببینید بابا تو سی وان دی سال چه حرفهایی رو شنیدی و باور کردی
آخه چرا خدا باید نعمت رو بیافرینه بعد بگه نه دیگه اینو فقط آفریدم که ببینی ولی حق استفاده از اونو نداری .
چقدر با این آیه باور محدود کمبود تو ما ریشه دوونده.
چقدر سعی کردیم که اسراف کار نباشیم و خدا دوستمون داشته باشه با محروم کردم خودمون از نعمتهای پاک و حلال خدا..
استاد جان فقط میتونم بگم که سپاسگزارم و
عاشششقتم استاد خوبم .
مریم عزیزم ممنونم که با تدوین عالی این فایلها به درک بهتر ما کمک میکنی عاشقتم .
خدایا شکرت که آرام آرام پرده های جهالت داره از چشم و گوشم برداشته میشه.
به نام خداوندی که رب کل عالمه و همه چیز تحت سیطره ی اونه،،
سلام به استاد متفکر و هدایت شده به راه کسانی که به آنها نعمت داده شده،
سلام به همگی
بررسی حجاب در قرآن قسمت سوم رسیدیم
خدایا شکرت زمانی حتی تصورشم نمیکردیم که خداوند در چنین مسیری هدایتمون کنه و اصلا ما به سمت درک صحیح و اصل قرآن و قوانین درست الهی هدایت بشیم.
اون دیدگاهی که خیلی از مسلمانان دارند از اسراف که استاد ترجمه رو گفت خب این دیدگاه که امام علی اگر چندنمونه غذا بود نمیخورد خب این موضوع خیلی داره باورهای فقرآفرین رو داره داد میزنه اگه ما خوب قوانین ثروتمند شدن رو درک کنیم دیگه میفهمیم که اگر حتی اهل بیت مثلا یه نمونه غذا بیشتر نمیخوردند اصلا از دیدگاه و دلایلی دیگه بوده نه اینکه بگن اصرافه بلکه اون یه چیز دیگه بوده اون کارهاشون از جایگاهی دیگه رقم میخورده که حالا متاسفانه برداشتهای بسیار اشتباهی رو دارند.
مثلا بارها شده خیلی درمورد من به خودم گفتن تو واقعا چطور اینطوری.اونطوری و فلان دیدگاهها رو داری من اصلا خودم تعجب کردم بااینکه خودم درحال حاضر هستم و بهشون اصل موضوع رو گفتم اما بازم خیلی ها برداشتهای اشتباهی دارن حالا امثال اهل بیتی که قرن ها پیش می زیستن که جای خود داره واقعا چقدر اکثر آدمها برداشتهای اشتباه و حتی برعکسی رو خیلی اوقات دارند،،
حالا هم اگه بخواهیم درمورد حجاب با خیلی ها بگی اصل حجاب .ثروت.نعمت.نماز و هرچیزی دیگه یه چیز متفاوت از تمام اینهاست مگه میتونند بپذیرند و باور کنند
پس باید به استناد فایل قبل که از تغییر دیگران ناتوانیم قبول کنیم که ما نمیتونیم با زور و اصرار دیگران رو تغییر بدیم تا زمانی که خودشون نخواهند،،
خب بگم از این فایل و قرآن،من از زمان هدایتم به این مسیر خیلی عاشق قرآن شدم برعکس گذشته ام و به علاوه بر اینکه من وقتی میبینم استاد عزیز با یه دیدگاه و باور متفاوت از بین این همه انسان در طول قرن ها داره اصل قرآن و ریشه ی قرآن رو توضیح میده این نوع صحبتها باعث میشه الهاماتی به من بشه در حوزه کاری خودم که من میتونم بسیار متفاوت و توانایی های منحصر به غرد خودم رو ارائه بدم و واقعا اگه همینطور ادامه بدم و هرروز روی خودم کار کنم میتونم به جایگاهی برسم که هرآنچه صدا و نداها و اصلی که از اعماق وجودم هست رو بسازم مانند اثرانگشتم که از تمام انسانها متفاوته و فقط متعلق به شخص خودمه،،
استاد آیه ها و سوره هایی رو که میگی من همون موقع میرم سرچ میکنم مطالعه میکنم و در موردشون تفکر و تعقل میکنم که درک بهتری برسم،،
خدارو سپاس از این بابت که من یه شخصیتی دارم که اگر خودم و افراد زندگیم بخصوص زندگی مشترک آینده ام نمیتونم اصلا مذهبی باشم
واقعا من با افراد مذهبی در صلح هستم همیشه بهشون احترام گذاشتم و میذارم اما برا خودم اصلا علاقه ای به مذهبی بودن ندارم چونکه شخصیتم اینطوریه
و الان چقدر با خیال راحت دیگه نیازی نیست درمورد مذهب افکار و باورهای نگران کننده ای داشته باشم که نکنه خداوند در اون دنیا عذابم بده و من گناه کنم
«نعع»
بلکه اینکه من همیشه سعی میکنم در مسیر درست و انسان گونه باشم و به راه خودم ادامه بدم و دیگه با خیال راحت هر نوع پوشش خودم و همسر آینده ام و خانواده ام که داشته باشند من ذره ای نگران و احساس گناه و اشتباهی نداشته باشم و چقدر این احساس عالی و رهایی به من و به هرکسی میتونه بده،،
و مهم تر از تمام اینها اصلا با درک صحیح قرآن باعث میشه یه عالمه جرقه ها در ذهن من بخوره و ذهن من باز بشه و دیگه در تمام ابعاد زندگی هرچیزی رو با اصلش بفهمم و دنبالش باشم و اون خدای درست و واقعی رو پیدا کنم نه اینکه چونکه یه عالمه آدم در طول سالها و یه عمر فلان حرفهارو زدن منم بگم پس درسته
خدایا شکرت از هدایت هات ازاینکه نجاتم دادی که یه عمر چه چرندیات و دروغ هایی رو بخصوص از قرآن شنیده بودم و چقدر باعث محدود شدنم میشد
خب استاد هرچه داریم میریم جلو من بیشتر کنجکاو قرآن میشم که بازم بهتر وبیشتر بفهمم که دیگه چه چیزهایی رو من نمیدونم
خب تا قسمت بعد فعلا
زندگی همتون هرروز قرآنی تر و زیباتر باشه.
به نام الله که بخشاینده و با رحمت است وبهترین نعمت هارو برای من انتخاب میکند
سلام خدمت استاد عزیز وخانم شایسته بزگوار ومهربان استاد خیلی ممنون ومچکرم که آیات قرآن کریم رو به این زیبایی برا من وما وهمه باز میکنید
خیلی جالب من قبل از اینکه وارد سایت بشم و با این قوانین الهی اشناه بشم به لطف الله مهربان همیشه به خانمم میگفتم هرجور دوست داری وراحت هستی میتونی لباس بپوشی وراحت باش چون خانم من در یک خانواده بسیار مذهبی بزرگ شده بود وبسیار روی حجاب خود تاکید داشت ولی حالا خیلی راحت وبا یک پوشش مناسب پوششی که خودش دوست داره استفاده میکنه وخداوند رو سپاسگزارم به خاطر همچین عزیزی که در زندگی من قرار داده وپا به پای من میاد تا بهترین زندگی رو دراین دنیا تجربه کنیم زندگی سر شار از شادی ،خوشبختی،سلامتی کامل،سعادتمندی در دنیا وخرت وثروت بغیر الحساب
که لطف الله مهربان در این یک سال شاید هفتاد هشتاد درصد زندگی من پراست از این نشانه ها
وهمچنین سپاسگزارم از زحمات شما استاد عزیز ومهربان در پناه الله مهربان شاد سلامت سعادتمند خوشبخت ثروتمند باشید
سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامی…
وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِی لَا یَرْجُونَ نِکَاحًا فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَهٍ وَأَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿60﴾
و بر زنان از کار افتاده ای که امید ازدواجی ندارند، گناهی نیست که حجاب و روپوش خود را کنار بگذارند، در صورتی که با زیور و آرایش خویش قصد خودآرایی نداشته باشند. و پاکدامنی برای آنان بهتر است؛ و خدا شنوا و داناست…
یضعن یعنی زمین گذاشتن و کنایه از کنار گذاشتن چیزی است… ثیابهن یعنی لباسهای آنها…مثل آیه عالِیَهُمْ ثِیابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ اِسْتَبْرَقٌ
یعنی بر اندام آنها (بهشتیان) لباسهایی از حریر نازک سبز هست… یضعن ثیابهن یعنی پوشش ها را کنار بگذارند… اما با چه حدودی؟
حدودی که زینت ها با تبرج آشکار نشه… سوال اینجاست که این زینت ها چین؟ در خود آیه مصداقی داره صحبت میکنه…روی
سخن با زنانیه که قدرت ازدواج ندارن و بعد آخر آیه هم داره میگه اگه عفت پیشه کنن بهتره (عفیف باشن)
این موضوع اینقدر بدیهیه که نیاز نیست بریم کل آیات زینت رو سرچ کنیم بخاطر اینکه هر زینت در قرآن مصداق خاص خودشو
داره و مشابه هم نیستن و باید از خود آیه به درک قضیه رسید… این آیه کاملا واضحه و اصلا پیچیده نیست..
کل آِیاتی که درباره پوشش اومده خواسته شرایطی رو فراهم کنه که اولا زنان از آسیب جنسی مصون
بمونن و مردان هم از گرفتار شدن به شهوات که هر دوی اینها آسیب های اجتماعی رو به همراه داره… اما قرآن مصداقی
نگفته چه پوششی، ولی هدف رو به صراحت تبیین کرده… هدف حفظ جامعه از آسیب های جنسیه… واسه همین در آِیات
قرآن مشخصا خداوند بیان میکنه که مثلا زنان به جز افرادی خاص (محارم که در قران معرفی شدن مثل عمو، خاله و…)
باید حدود پوشش رو رعایت کنن حالا این پوشش هر چی میخواد باشه… هدف حفظ حریم عفت و پاکدامنیه، واقعا اینو
با هیچ منطقی نمیشه نادیده گرفت… درسته که پوشش خودش ابزاره و حدودش هم مشخص شده اما مصداقش مشخص
نشده تا انسان ها کاملا آزادانه با هر نوع شرایطی که دارن این موضوع رو رعایت کنن و موضوع اصلا این نیست که
خانم!!!موهاتو بپوشون!! مگه دیوانه ایم که با دیدن مو مشکل پیدا کنیم!!! اما اینم دیگه واقعا با هیچ منطقی
سازگار نیست که خانم ها برهنگی در پیش بگیرن اون هم در محیط های عمومی و اینو بزاریم کنار نگاه توحیدی!!!
درسته که توحید اصله و اساسه ولی ابزار داره… چطور جوانی که نمیتونه حریم عفتشو حفظ کنه میتونه موحد باشه؟
اما متاسفانه تعصب یه عده که عدم رعایت حجاب رو هم ردیف عذاب معرفی کردن و از اونور بوم افتادن و تعصب یه عده
دیگه روی نقطه مقابل این داستان که مهم پاک بودن دله و از این داستانا هر دوش افراط و تفریطه.. مثل گیر کردن توی
داستان قبله و وضو و از این قبیل موضوعاته…
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
163 . روز شمار تحول زندگی من از این جعبه شگفتی خدا
27 خرداد 311 امین روز عضویت من در این سایت پر از آگاهی
محبت
چند روزیه که خدا برای کل روز من یه درسی رو پر رنگ میکنه و برام تاکید میکنه
امروزم محبت کردن رو تاکید کرد
روز جمعه ، فکر کنم یادم رفت بنویسم تو روز شمارم که داییم یهویی خوشحالمون کرد و وقتی دیدم داداشم اومد خونه با خودش پنکه آورد پنکه ایستاده استوانه ای ،من اولش فکر کردم کولر گازیه ولی بعد گفت پنکه هست
خیلی خوشحال شدم این روزا هرچی از خدا میخوام به طرز شگفت انگیزی یهویی موجود میشه
و چون خونه مون گرم بود و شرقی غربی هست و بعداز ظهرا اتاقم گرم میشه ،و کولرمونم چون آب نداریم نمیشه روشن کرد ،از خدا خواستم یه کاری کنه اتاقم رو خنک کنه
که یهویی دیدم داییم پنکه داده
گفته تا پمپ ساختمونتون درست بشه این پنکه رو شبا داداشت بذاره اتاقش و صبح تا شب که تو نقاشی میکشی بذاری اتاقت
خیلی حس خوبی داشتم از جمعه تا الان
نمیدونم چرا یادم رفت بنویسمش ولی چرا میتونم بدونم الان
چون انگار امروز بود زمانش که من در مورد محبت که تاکید خدا بود برای من فکر کنم
و این موضوع یادم بیاد که داییم محبت کرد و برای ما پنکه داد گفت استفاده کنید
همه اینا محبت خداست که هر لحظه هوامو داره و بی نهایت ازش سپاسگزارم
صبح که بیدار شدم و داداشم رفت سرکار زود پنکه رو برداشتم و روشن کردم و شروع کردم به طراحی خیلی حس خوبی داشت
بعد بلند شدم و رفتم آشپزخونه رو تمیز کنم و بعد برگردم نقاشی کار کنم
تا بعد از ظهر، که کار میکردم از شرکت قلمو های پارس آرتیست پیام اومد که لیست قیمت قلمو هارو برام فرستاده بودن که تو نمایشگاه شماره مو داده بودم
وقتی قیمتارو دیدم خیلی خوشحال شدم
چون قیمتش 30 هزار تومان از قیمت مغازه ها ارزون تر بود و زود رفتم تو گروه کلاسمون به بچه های کلاس گفتم و استقبال کردن
و اگر خدا بخواد شنبه تو کلاس همگی باهم لیست سفارشامونو مینویسیم و قلمو میگیریم
وقتی داشتم فکر میکردم یاد شنبه این هفته افتادم یعنی دیروز که من میخواستم قلمو بخرم و رفتم بخرم و تموم شده بود
انگار خدا میخواست نگه داره تا من از خود شرکتش بگیرم و ارزونتر و به صرفه تر باشه قیمتش
و وقتی فکر کردم یه چیز اومد به ذهنم که خدا هر لحظه داره به راحت ترین و ساده ترین راه ها منو هدایت میکنه
وقتی حدود 8 شب شد مادرم گفت برو نون بگیر و من وقتی خواستم برم بهش گفتم یه بستنی هم میشه بخرم برم بیرون بخورم و یکم قدم بزنم بیام
گفت باشه برو
وقتی خریدم پرسیدم خدا دو تا نون بخرم ؟؟؟ گفته شد نه یکی کافیه وقتی داشتم پولشو میدادم نصفه هم بود که یهویی نصفه رو هم خریدم
و رفتم مثل همیشه از بستنی که شکلاتی لیوانی بود بخرم ته دلم هم میخواستم دو قلو بگیرم لیوانی دوقلو
ولی گفتم نه بذار اول برم از اونیکی بگیرم
رفتم دیدم ندارن و برگشتم دو قلو گرفتم ،تو دلم گفتم خدا میخواستی بهم دو قلو بدی ؟؟؟
سپاسگزاری کردم و رفتم نشستم رو صندلی
امروز همه اش داشتم آهنگی رو که خدا یهویی بهم هدیه داد که هر لحظه با گوش دادن بهش حسم خوب میشه و یاد خدا میفتم و باهم حرف میزنیم ،گوش میدادم
همون آهنگی که یه بار رو یه فیلم تیکه ای سوره فاطر گذاشته بودن و این قسمتش که میگفت
دوست دارم زیر بارون بازم پیاده با من
راه بیای در گوشم بگی خیالت راحت
من که هستم اگه یه ایرانه باهات بد
اینجا که میخونه یه حس عجیبی دارم که انگار قشنگ خدا بهم میگه طیبه من هر لحظه باهاتم
دو بار این آهنگ رو به خاطر یه تیکه اش پاک کردم ولی بازم خدا این آهنگو بهم یادآوری کرد که گوش بدم بهش و باهاش حرف بزنم
تو یه قسمت از آهنگ میگه
دوباره تو سرمه سمت تو بیام
چقدر حس خوبیه که هرلحظه تو سرت باشه و بخوای با خدا حرف بزنی و یهویی خود به خود از شدت حس خوب بخندی و از درون خوشحال بشی و اشک جاری بشه
من رفتم نشستم رو نیمکت و این آهنگو گوش میدادم و بلند تکرار میکردم و باز باخدا حرف میزدم که گفتم چقدر تو زیبایی خدا
چقدر همه جهان هستیت قشنگه
بعد گفتم البته خودت درسته گفتی هم زشتی هم زیبا هم اولی هم آخر و بعد گفتم ولی من دوست دارم جوری که دوستت دارم شکلت بدم
زیبا ببینمت
وقتی حرف میزدم یهویی صداشو شنیدم
چند روزی بود که حسش نمیکردم مثل چند روز قبلترش که هر کاری میکردم بهم میگفت چیکار کنم و چشم میگفتم
وقتی گفتم خب خدا تو با من حرف بزن باشه من میخوام صداتو بشنوم مثل چند روز های پیش
که این تقریبا یک هفته رو دقیق نشنیدم صداتو و دارم اذیت میشم که یهویی شنیدم چون تو به حرفام گوش نمیدی وقتی میگم چشم نمیگی وقتی میگم این کارو انجام نده برات خوب نیست که مهم تر از همه تو حرف زدن مراقب حرفات باش هر حرفی رو نزن و گفتم قول میدم چشم بگم و البته سعی میکنم
که یهویی شنیدم گفت باشه و تو گوش بده به حرفم بیشتر باهات حرف میزنم بیشتر میشنوی
که یهویی گریم گرفت انقدر خوشحال شدم که باز صداشو شنیدم
همون صدایی که به قول استاد تو یکی از فایلا فکر کنم فایل گفتگو با دوستان قسمت 3 بود
که در جواب سپیده خانم گفت
وقتی هدایت های خدا واضح تر میشه و تو قرآن گفته که از پشت حجاب باهاتون صحبت میکنه ،ولی انقدر این حس شدید میشه که قشنگ میشنوی فکر میکنی صداشو میشنوی و قشنگ حسش میکنی حتی یه وقتایی بلند تر میشه این صدا
و من دقیقا این روزا دلتنگ این صدا بودم که باز بشنومش و امروز خدا بهم لطف کرد و شنیدم و انقدر ذوق داشتم
رفتم رو صندلی نشستم و بستنی رو باز کردم
شروع کردم به خوردنش ، بستنی دوقلو شکلاتی لیوانی خریدم
یه لحظه گفتم ته دلم خب خدا بیا باهم بستنی بخوریم دو قلو هست نصف برای من نصف برای تو
و همینجور داشتم میخوردم با قاشق
الان که دارم مینویسم چشمام پر اشک شد
یهویی دیدم بستنی جوری هست که وسطش یه قلب افتاده گریه کردم گفتم خوب بلدی چیکار کنی خدا
میخواستی دو قلو بخرم که قلب بر از عشقتو توش برام هدیه بدی
وقتی بستنی رو خوردم و سپاسگزاری کردم یهویی گفتم ببین خدا تو چقدر مهربونی سهم خودتم دادی من خوردم
چقدر بخشنده ای
کمکم کن منم مثل تو بخشنده باشم و ببخشم و عشق بدم به خودم و به همه و به تو
بعد که بلند شدم تا بیام خونه در مورد یه خواسته ام یه لحظه فکر کردم و گفتم خدایا شکرت اگر تو تونستی برای حضرت یوسف انجامش بدی صد در صد برای منم رخ میده
وقتی برای یک نفر شده برای منم میشه و سپاسگزاری کردم و چند قدم برنداشته یهویی یه عدد رو که بین من و خداست رو پلاک یه ماشین دیدم خندیدم گفتم این یعنی تایید اون خواسته که شده
اینم بگی موجود باش موجود میشه
وقتی رسیدم خونه دیدم خواهرم و خواهر زاده ام اومدن خونمون ،مامانم گفت بستنی گرفتن
برای عید قربان
الان که نوشتم عید قربان دقیقا یاد فایل استاد عباس منش افتادم که درمورد عید قربان میگفت حاضری برای هدفت چی قربانی کنی
باید حتما فایل رو گوش بدم
بعد نشسته بودیم دلم نمیخواست لباسامو در بیارم گفتم بیاین یکم چای و نون ببریم بشینیم بیرون رو صندل بخوریم برگردیم
مادرم گفت آش درست کردم ببرین اونو بخورین که گفتم باشه و رفتیم وقتی وایساده بودیم جلو در تا خواهرم بیاد
پسر بچه ای که خونه شون کنار ساختمون ماست اومد رد بشه ، خواهر زاده ام رو دید سلام کرد و به آرومی بغلش کرد و یهویی دیدم سرشو گرفت و آروم آورد پایین و از سرش بوس کرد و بعد بغلش کرد
اون لحظه که داشتم نگاه میکردم تو دلم یه چیز گفتم محبت
و حس کردم که این مهم ترین درس من هست و باید ازش یاد بگیرم
پرسیدم با هم دوستین گفت بله و خواهر زاده ام گفت تو مسجد میاد بازی میکنیم ، من از خواهر زاده ام پرسیدم همیشه اینجوری بغلت میکنه ؟؟ گفت آره نه فقط منو تمام بچه های مسجد رو
و این برای من مثل چراغ روشن شد که یاد بگیر ازش محبت کردن رو
انقدر آروم و خوب محبت میکرد که من انقدر انرژی گرفتم ازش حس فوق العاده ای داشت
و وقتی خواهرم اومد رفتیم سمت خونه مون نشستیم آش رو خوردیم و برگشتیم خونه
امروزم پر بود از حس خوب ،پر بود از زیبایی ، پر بود از فکر کردن به سپاسگزاری های اطرافم که وقنی راه میرفتم فکر میکردم و میگفتم الان همه چی در حال ستایش تو هست ربّ من
حتی بدن من هم داره هر لحظه ستایشت میکنه و ازش درخواست کردم که کمکم کنه تا منم سپاسگزار خوبی باشم و از ته دلم سپاسگزار باشم هر لحظه
برای تک تک اعضای خانواده صمیمی عباس منش بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت از خدا میخوام که بی نهایت فراوانه و سعادت در دنیا و آخرت برای همه مون
دوستتون دارم عیدتون مبارک
خدایا بی نهایت شکرت بابت همه چیز
به نام خدا
سلام طیبه عزیزم که مثل نام قشنگت پاک نوشتی ،ممنونم ازت برای چشم زیبا بینت ،به قول یکی از عزیزان ،چقدر وصلی به خدا ،همین طور متصل بمونی ،وهمین طور از زندگیت لذت ببری ،امروز هدایت شدم به نوشته ات ،وحال من بود ،اشکم در اومد وچقدر تحسینت کردم ،همیشه همینطور پاک و خالص باخدا صحبت کن و خودت میدونی ولی یادت بمونه که خداوند نوره و همیشه هست اگه ما نمیبینیم برای اینه که ما در تاریکی هستیم ما خودمون رو دور کردیم ازش وچقدر قشنگ گفتی ودرک کردی خودت این رو ،یادت بمونه که ازش دور نشی .خداوند همیشه گفته من به قلب شما آگاهم وخبر دارم ،خودش ما رو خلق کرده و خودش اگاهتره به ما خودش میبخشه وهدایتمون میکنه .خداوندا خودت یادت رو در یادمون بینداز که همه چیز ما از توست حتی یادت .برات بهترین ها رو میخوام نقاش عاشق.در پناه خدا .
به نام ربّ
سلام با کلی عشق برای شما نسرین جان
چه باحال بود پیامت چقدر خوشحال شدم از نوشته هات که نوشتی یادت بیار یادت بیار
و باید هر لحظه یادم باشه تا یادم بیارم که خدا هست ،هر لحظه همراهمه و هدایتم میکنه و تمام هدایتاشو یادم بیارم که چقدر مراقبمه
وقتی نوشتی که
خداوندا خودت یادت رو در یادمون بینداز که همه چیز ما از توست حتی یادت
یاد یه فایل افتادم فکر کنم از الهی قمشه ای بود
میگفت وقتی خدا رو یاد میکنید اسمشو میبرید در اصل خدا صداتون کرده که شما دارین صداش میکنید
و استاد عباس منش که میگفتن
وقتی تو اجازه هدایت رو به خدا میدی ،خدا وارد میشه به زندگیت
خدا همیشه هدایتت میکنه در هر صورتی چه آگاه باشی و چه ناآگاه
ولی از وقتی تصمیم میگیری آگاهانه هدایتشو درخواست کنی و کمک بخوای
وقتی وارد زندگیت شد دیگه زندگی دنیا و آخرتت با خدا بهشته
منم برای شما همه این خوبی هارو میخوام و هر لحظه یاد خدا باشید
چقدر دعاتون قشنگ بود
وقتی گفتین همیشه همینجور پاک و خالص بمون یه پیامی دریافت کردم از نوشته تون که باید هر لحظه آگاهانه تکرار کردن باورها و تکرار کردن اصل ها و قوانین و با خدا حرف زدنم رو بیشتر و بیشتر سعی کنم تا آگاهانه انجام بدم که تنها راه من برای رسیدن به خواسته هام و رسیدن به خدا همین آگاهانه کنترل کردن ورودی های ذهنم هست
بی نهایت ازتون سپاسگزارم و بی نهایت از خدا سپاسگزارم که به دلتون انداخت تا برای من پاسخی بنویسید تا من یادم باشه و یادم باشه
بی نهایت شادی و سلامتی و آرامش و عشق و ثروت باشه براتون
دوستتون دارم
به نام خداوندی که قوانین ثابتی دارد
سلام عزیزم و مریم بانو و دوستان گلم
بسیار از خداوند متعال سپاسگزارم که از طریق استاد بزرگوار این آگاهی ها رو برای اولین بار در زندگیم به ذهن من تزریق کرد و راه زندگی و مسیر رسیدن به آرامش و شادی و ثروت و خوشبختی را برای من روشن تر و شفاف تر کرد و احساس می کردم خدا داره با من حرف میزنه و داستان گذشتکان و کارهایی که کردن رو برای من تشریح می کند و به من هشدار میدهد که تو این اطلاعات ناب و دست اول رو می خواستی بیا این هم اطلاعات ناب و داغ داغ و دیگه برمی گرده به تو که چطور از این اطلاعات بهرمند بشی و تا چه درصدی آنها رو در زندگی خودت بکار می بری
باز هم از استاد و خانم شایسته عزیز تشکر می کنم
خدایا شکرت 🙏❤️🙏
سلام استاد عزیز و دوستان گل نتیجه تحقیق من
من تاجایی که ایه ها رو برسی کردم و بصورت تجربه(که مثلا خاهرم یا دخترم یا خالم ، خاهرزادم کسانی که در ایه مورد نظر گفته شده چه چیزی باید متفاوت باشه با غیر ایرن اینها و}
و طبق معنی ایه هایی که از ریشه زینت استفاده شده به این نتیجه رسیدم
زینت همان رفتار احساسی که بین منو دخترم و…. هست که مثلا دخترم و،خالم ، خاهرزادم و… منو توبغل میگیرن میگن عاشقتم، چقد دوستت دارم {تاکید میکنم با احساس خاص .اگر دختردارین مثل من بهتر درک میکنین . یا خالم منو تو بغل میگیره منو میبوسه یک احساس خاصی از خودش به من انتقال میده
یا خاهرزاده هام حتی از پشت تلفن احساسی صحبت میکنن و اون احساس دوست داشتن و یا عشق به منو انتقال میدن هستش ، یا خاهرم مو توبغل یا میگیره اون احساس خاص خودشو به من انتقال میده
امیدوارم تونسته باشم خوب منظورم نوشته یا گفته باشم
استاد مرسی از شما و مریم جان و خواهر گلت که باعث شد کمی تحقیق کنم
1403/9/23روز160
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد و مریم عزیز ودوستان گل
خدایا شکرت که امروز هم هدایتم میکنی و زندگیم وپرمیکنی از نعمت
امروز 160روز که پیوسته دارم این مسیر زیبا و پراز نعمت و فراوانی و ادامه میدم خدایاشکرت باورم نمیشه من اینهمه راه اومدم .طبق توضیحات شما استاد درمورد آیه های زینت و اهرم رنج و لذت هر روز روی خودم کارکردن هر روز احساسمو خوب نگه داشتن زینت داده شده توی ذهنم و با لذت این مسیر ادامه میدم خدایا شکرت
استاد این روزا یه اتفاقاتی برام میفته که خیلی عجیبه و همش توی شوک هستم و خداروشکر میکنم و سعی میکنم طبق قانون احساسمو خوب نگه دارم و بگم الخیر فی ما وقع خدایا شکرت
میخوام یه چکاب فرکانسی دوباره توی این مرحله بنویسم یادم میاد توی روانشناسی ثروت میگفتید مهم نیست که از همون اول اتفاقات بزرگ رقم بخوره همینکه یسری اتفاقاتی میفته که قبلا نمیفتاده اینا نشانه است یعنی داری مسیر و درست میری
درحال حاضر50هزار تومان توی حسابم دارم چندروز پیش حتی هیچی دیگه توی یخچالم نداشتم و خداروشکر احساسم خوب بود و میگفتم حتما یه خیری هست که من دارم این شرایط و تجربه میکنم یهو یه صحبتی با یه دوستی شد و شرایط و که گفتم اون دوست شد دستان خدای مهربون و کلی مواد غذایی خرید و برام آورد و من اصلا شوک بودم میگفتم خدایا شکرت دوباره توی همین وضعیت بیمه ماشینم مهلت تموم شد و همون دوست بیمه ماشینم و پرداخت کرد
خدایاهزاران مرتبه شکرت وقتی پیام تمدید بیمه برام اومد با اینکه هیچ ایده و هیچ پولی نداشتم حتی بهم گفت میتونی قسطی پرداخت کنی وگفتم حالا خبرمیدم توی دلم میگفتم حتما خدا خودش یه راهی و باز میکنه واصلا نزاشتم احساسم بد بشه و خداروشکر حل شد
الانکه توی این شرایط هستم تمام سعی ام اینه احساسم و خوب نگه دارم اما متوجه شدم هنوز عزت نفسم خیلی جای کار داره الان میفهمم که بخوام از دیگران درخواست کمک کنم خیلی سختمه خیلی بهم فشار میاد انشالله خدایا کمکم کنه بتونم خودم و اصلاح کنم
بعدازاین ماجرا که توی این 3روز اخیر اتفاق افتاد دیروز یکی از همکارانم که اصلا ندیدمش فقط یه پروژه رو باهم کارکردیم ازم خواستگاری کرد دوباره یه شوک بود برام من سالهابود که اصلا خواستگار برای ازدواج نداشتم خلاصه دیشب دوباره باهام تماس گرفت و گفت که خیلی از شخصیت من خوشش اومده و خیلی براش ارزشمند قابل احترام و ارزشمند هستم و … اصرار داشت که ببینیم همدیگر بیشتر آشنا بشیم .اینجا دوباره یه باگ دیگه از خودم پیدا کردم من هنوز احساس لیاقتم مشکل داره هنوز باورام درمورد ازدواج مشکل داره اونم بخاطر ازدواج ناموفقی که در گذشته داشتم . دیدم خیلی اصرار میکنه بهش گفتم ببین من یه ازدواج ناموفق داشتم برو فکراتو بکن اگر با این شرایط مشکلی نداشتی میتونیم بیشتر آشنا بشیم .هنوز مساله طلاقم احساس ارزشمندی امو ازم میگیره اما نه مثل قبل الان خیلی بهترم ازاینکه اول صحبت هام با جسارت و بدون اینکه احساسم بد بشه این شرایط ومطرح کردم خیلی ازخودم خوشم اومد و آبه خودم میگفتم اول اینکه من حوصله ندارم الکی وقت بزارم آشنا بشم بعد طرف بفهمه و بگه نه نمیخوام یعنی یجورایی ازخودم محافظت کردم که وارد مسیری نشم که بخواد روحم آزرده بشه اما ازطرفی چون هنوز این طلاق برام مساله اس میدونم باید خیلی روی خودم کارکنم
قبلا میترسیدم بگم چون میگفتم اگر بفهمن من طلاق گرفتن نگاهشون به من تغییر میکنه یا قصد سواستفاده پیدا میکنند اما خداروشکر الان هیچ ترس ونگرانی ندارم چون میدونم خدا همراه منه خدایا شکرت که خودت داری منو هدایت میکنی
دوباره همون دیروز یه جلسه کاری داشتم توی دفتر یکی از کارفرماها و کلی صحبت کردیم و بهم پیشنهاد داد اگر خواستم میتونم از دفترشون برای جلسات کاری ام استفاده کنم وکلی راهنمایی و مشاوره کاری بهم داد از یه طرف خداروشکر کردم که اینا یه نشانه اس و من معلومه دارم روی خودم کار میکنم که ادما دوست دارن به من کمک کنند خداروشکر ازطرف دیگه متوجه شدم چقدر عزت نفسم توی بحث کاری رشد کرده واصلا حالم بدنمیشد که میگفت نگو به کارفرما که دفتر نداری و پرستیژ خودت و پایین نیار و… یا مثلا یه سری حرفها میزد خیلی محکم و باخنده میگفتم خب من تازه شروع کردم و عجله ایی ندارم و چقدر اینکه اینقدر اعتماد به نفسم رشد کرده خداروشکر میکنم .
دیشب که یزره داشت احساسم بدمیشد سریع رفتم سراغ قرآن زیبا و دلنشین و با خدای مهربونم باهام حرف زد .
خدایی که آسمان و زمین و آفریده همیشه و همه جا همراه منه خدای مهربون خدای قادر خدای فرمانروا خدای بخشنده خدای هدایتگر خدای ارامکننده دلها
گفتم خداجونم تو با قرآن با من حرف زدی وارومم کردی حالا منم میگم من نمیدونم من بلد نیستم تو به غیب و شهود آگاهی تو از نیت ودل آدمها و همه چیز خبر داری
خودت همه کارها رو انجام بده من بلد نیستم من نمیدونم چی درسته چی غلطه تو هدایتم کن الهی امین
سلام استاد عزیز
چقدر تفسیرقرانتون تحسین برانگیزه
چقدر جذابو شاگرد جمع کنه
چقدر دقیق و علمی
استاد من که درسشو خوندم میدونم چقدرتمیز تفسیرمیکنید.
یکی ازشیرین ترین علوم دینی تفسیر قرانه
استاد اگه یه محصول بزنید مخصوص تفسیر ایات ب ضرس قاطع پرفروشترین محصول خواهد بود😆😆🥰🥰ممنون ک ریشه ای ایات رو باز میکنید.
والله اعلم.