چگونه «مسیر رسیدن به اهداف» را فراموش نکنیم - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/08/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-08-16 06:55:292022-08-31 09:32:18چگونه «مسیر رسیدن به اهداف» را فراموش نکنیمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام جان جانان رب العالمین جان عزیز
صمیمانه خداوند متعال رو شاکر و سپاسگزارم بخاطر ذره ذره نعمتهای ارزشمندش.
سلام و درود به استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته بزرگوار. بسیار بسیار سپاسگزارم بخاطر این فایل ارزشمند.
الهی شکر بخاطر این همه زیبایی، واقعأ اگه من هر روز از خواب بیدار بشم و این سرزمین زیبا رو ببینم از ته دل فریاد میزنم الهی شکر. زیبایی پارادایس بی نظیر و رویایی و باورنکردنیه. چیزی شبیه فیلمهای تخیلی مربوط به ماقبل تاریخ. بسیار بسیار زیباست و خداوند رو صد هزار مرتبه شکر.
الهی شکر بخاطر سلامتی تون استاد، بخاطر تناسب اندام و حال خوبتون. الهی صد هزار مرتبه شکر. آقا ما چیکار کنیم جلو بازو و پشت بازو و سرکولمون اینجوری حجم بگیره و عین شما خوشتیپ بشیم 😂😂😍😍💚💚
دیشب داشتم یکی از فایلهای دوره دوازده قدم رو کار میکردم توی یکی از جلسات استاد عباس منش گفت: «نعمت و ثروت یکیه، همیشه بوده و همیشه خواهد بود» …
بلافاصله عین موبایل یه نوتیفیکشن تو مغزم فعال شد … ⚠️همیشه بوده و همیشه خواهد بود⚠️ و فکر کردم که نعمتها به اشکال مختلف در میان⚠️ گفتم این چقدر شبیه تعریف انرژی توی فیزیک بود 😮🤔 پس ثروت بخشی از نعمتهای ماست و نعمت ها نوعی انرژی. پس بخاطر همینه که ما با شکرگزاری، بیشتر و بیشتر نعمت دریافت میکنیم. چون با شکرگزاری با جریان انرژی نعمتها همراستا میشویم ⚠️
بلافاصله یادم اومد که قبلاً در مورد قوانین انرژیها و ارتباطش با صحبتهای استاد فکر میکردم. گفتم استاد همیشه میگه انرژی های مشابه همدیگه رو جذب میکنن، پس چرا این قاعده در آهنربا که منبع انرژی هست برعکس عمل میکنه ؛ کاغذ و قلم رو برداشتم و میدان مغناطیسی آهنربا رو ترسیم کردم و جهت حرکت انرژی ها رو کشیدم. از طرف قطب N فلش زدم به طرف قطب S
و متوجه شدم که وقتی ما دو تا N رو روبروی هم قرار میدیم جهت حرکت انرژی برعکس همدیگه است. پس این دو تا هیچوقت به هم نمیرسن، درسته این دوتا همنام هستن ولی از نظر جهت انرژی همراستا نیستن⚠️« وقتی ما خواسته ای داریم ولی باورها و احساس مناسب با اون خواسته رو نداریم،پس باهاش همراستا نیستیم»⚠️
و وقتی قطب N و S روبروی هم باشند این میشه همراستا شدن با جریان انرژی و «تَق» ما و خواسته مون میچسبیم به هم 😂😂 به همین سادگی «تَق»
⚠️یعنی برای رسیدن به خواسته باید باهاش از نظر انرژی همراستا باشیم ⚠️ تازه دارم میفهمم، از خداوند هدایت میخوام اینو به عمل در بیارم.
شکرگزاری بخاطر داشته ها، ما رو همراستا و همجهت و هم باور میکنه با خواسته های بعدی و بعدی.
موضوع فراموشی از شرایط گذشته و عادی شدن شرایط فعلی چیزی بود که من بسیار زیاد دارم، ولی هر بار به هر بهانه ای به خودم یادآوری میکنم که یادت هست قبلاً کجا زندگی میکردیم، یادت هست یه موتور همیشه خراب داشتی که همیشه رو اعصاب بود و … الان خدا رو صد هزار مرتبه شکر دیگه مجبور نیستی توی هوای گرم سر خیابون منتظر بمونی تا یه ماشین پیدا بشه تو رو برسونه و علاوه بر اون چقدر با همین ماشین بیرون میری و جاهای دیدنی رو میری میبینی و از طبیعت لذت میبری . الهی شکر، الهی شکر، الهی صد هزار مرتبه شکر.
استاد من این فایل رو سه بار پشت سر هم دیدمش و بعداً چند دقیقه با خودم خلوت کردم، تا یویو های زندگیم رو پیدا کنم. دیدم داشته هام هیچوقت یویویی نبودن، ولی خب از طرفی دیگه دستاورد های زیادی هم در گذشته نداشتم. تو زمینه ورزش و تناسب اندام یویویی عمل کردم، یه مدت خوب بوده و یه مدت رها کردم و نتایجم از دست رفته و وزنم رفته بالا.
در ادامه یاد این موضوع افتادم که عده ای این حرکت یویویی رو به الگوی نبض انسان تشبیه میکنن، و میگن این عادیه در حالیکه الان من فهمیدم اصلا عادی نیست.اصلا عادی نیست آدم با مغز بخوره زمین،اصلا عادی نیست آدم با خانواده اش به تنش بخوره، آدم بی پول و بدبخت بشه. اصلا عادی نیست. عادی هست که همیشه در حال رشد باشیم. مگه درختان جنگل کوتاه و بلند میشن، نه… درختها تا روز آخر عمرشون هر لحظه به رشد خودشون ادامه میدن و عین یویو نیستن.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این فایل که آگاهی های منو افزایش داد و باورهای جدیدی رو در ذهنم شکل داد که باعث افزایش نعمت ها میشه. الهی شکر، الهی شکر،الهی صد هزار مرتبه شکر.
سلام دوست عزیزم آقا حمید
باور فراوانی و درک اون از نگاه آقا حمید عزیز
آقا حمید فک کنم نکته ای از استاد گفتین از 12 قدم مربوط میشه به فایل4 در قدم دوم
که استاد تقریبا یک ساعت 51 دقیقه در مورد باورهای ثروت ساز میگه و آگاهی ناب از دهانش میطراوه بیرون
من این دوره رو فقط قدم اول و دوم خرید کردم حالا بماند چرا بقیه دوره رو نخریدم که ایشاله بزودی میرم برای قدم سوم
استاد همون اول فایل میگه ثروت مثل اکسیژنه و همه جا هست و در آخر فایل هم میگه مگه کسی میتونه اکسیژن از شما بگیره ،هیچ کس نمیتونه جز خودتون که جلو دماغ خودتونو بگیرید
این باورها رو من شاید 100 بار گوش داده باشم و هر بار که گوش دادم حس میکنم نو نو برام
چند روز پیش که تصمیم گرفتم دورها رو از اول گوش بدم بعد از چند ماه این فایل بصورت تصویری دیدم و تمرکز گذاشتم روش خیلی جالب بود برام انگار مغزم بهتر درکش کرد و حرفهای استاد خیلی قشنگ دسته بندی میکرد توی خودش
فایلهای رایگان همزمان با این باورها جلو چشام رژه میرفتن و به هم ربط پیدا میکردن
مثلا همین جمله شما که از استاد گفتین که ثروت مثل اکسیژنه و همه جا هست ربط دادن به درختانی که همیشه در حال رشدن و هیچ وقت کوتاه نمیشن بلکه همیشه رو به رشدن رو مغز من ربطش میداد به سفرهای زیبای استاد به دور آمریکا و نعمتهای که استاد عزیز به همراه خانوم شایسته توی این سری فایلها به نمایش میگزاره
اونجا بود که فهمیدم معنی اینکه دنیا هر روز رو به رشده و هر روز ثروتها و فرصتهای پول ساز بیشتر میشه چی هست
اینکه بعد از گذشت میلیونها سال از خلق زمین فقط داریم پروسه رو به رشد طی میکنیم ،بطور مثال
زمین از روز اول از گرد غبارهای کیهانی شکل گرفت اول تبدیل به یه تیکه اتش بود بعدش تبدیل شد به یک تکیه یخ و بعدش با موهد مذاب و اتشفشان یخها آب شد تبدیل به دریاها و جنگلها و گونهای جانوری و انسان امروزی شد ،لنسان امروزی هم جانشین خدا و تسخیر کردن کوه دشت و آسمون بدست گرفت و این روند خودش نشون میده مسیر فقط رو به جلو و این ماییم که باید این مسیر بدرستی و با هماهنگی با انرژی مبدا حرکت کنیم ..
سپاسگزارم از شما دوست عزیز بخاطر کامنت زیباتون که من وادار به نوشتن کرد
سلام و درود فراوان به شما محمد جان ، دوست عزیزم ، خیلی ممنون و سپاسگزارم بابت کامنت بینظیرت و این باورهای توحیدی و ارزشمندی که برام نوشتی. خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این مسیر توحیدی و اینکه میتونیم با تغییر باورها نتایج زندگی مون رو تغییر بدیم. باورهای خیلی ناب و خالص و ارزشمندی رو توی کامنتت نوشته بودی که دوباره برام مرور شد، باورهایی که استاد توی دوره دوازده قدم و بقیه فایلها و محصولات اونها رو بهمون گفته.
چه باوری خالص تر و چه منطقی محکمتر از آیات قرآن که خداوند همیشه اهل ایمان رو نجات میده و یاری میرسونه و رزق میده و بخشایشگری میکنه. از هر زاویه ای نگاه میکنیم قدرت مطلق خداست به شرط اینکه ما دست خدا رو باز بذاریم و از سر راهش بریم کنار.
محمد عزیز ازت بینهایت سپاسگزارم ، خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر حضور ارزشمند شما و اینکه ازتون یاد گرفتم.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
بنام خدای وهاب
سلام به روی ماهتون
من دیگه از این همه دقت قانون دیوانه شدم آخه مگه داریم ؟؟؟!!!!!!!!
دیشب نشستم و برای خودم نوشتم که از چه مسیری به احساس لیاقت ، به اعتماد به نفس به عزت نفس
به پول هایی که تو حسابم هست به آرامش عمیق به شادی پایدار رسیدم و به خودم گفتم؛
سارا اگه میخوای اینها وسیع تر بشه باید متعهدانه همین مسیر و ادامه بدی
چون این جهان هر لحظه در حالِ حرکته
یا تو رشد میکنی و شرایطت بهتر میشه یا بدتر میشه
حالت ساکن نداریم
تمام ذرات هستی هر لحظه در حال حرکت هستن
از ابرها گرفته ، از سلول های بدن گرفته ، از مولکول های آب گرفته
همه چی داره حرکت میکنه
آخه دیروز با ی گروهی رفتیم اردو تفریحی
جالبه که وقتی وارد گروه شدم یهو فرکانس اون آدم ها مثل پتک خورد تو سرم که الان من اینجا چیکار میکنم ؟؟؟
فکر کنم 20 دقیقه یی طول کشید تا خودم و پیدا کردم و دریای متلاطم درونم آرام شد
و یادم اومد که طبق شرایط جدیدی که برام پیش اومده باید روند زندگی ام تغییر کنه و من مقاومت داشتم نسبت به تغییر طوری که چند روز پیش من و ذهنم مثل دو تا آدم مجزا با هم چند ساعت بحث کردیم
روحم از قلبم از خیر و برکات این تغییر میگفت ولی ذهنم میترسید و همش میگفت کنسلش کن
خلاصه که گفتم چیکار کنم ؟؟؟
نشستم رنج و لذت این تغییر و مفصل نوشتم و گفتم تنها راهش همینه
و از اونجایی که خداوند هر لحظه حامی و هادی منه
دیروز من و در جمع آدم ها و شرایطی قرار داد که اینقدر رنج تغییر نکردنِ برام عمیق بود که در چند دقیقه ذهنم مثل موش ساکت شد و گفت تسلیم تو باید 100٪ این کار و بکنی و این تغییر باید انجام بشه
خیلی سپاسگزاری کردم که خداوند به این وضوح هدایتم کرد و چقدر خوشبختم که خداوند برام کافیه
در مورد قانون سلامتی که استاد جونم باید بگم
قانون سلامتی برای من یعنی عزت نفس ، یعنی احساس لیاقت ، یعنی اقتدار. یعنی کنترل ذهن
و عمل به قانون سلامتی کلید هشدار منه که دارم درست پیش میرم یا نه
چون به محض گمراه شدن از مسیر راست سریع از طریق کنترل ورودی مواد غذایی آلارم زده میشه
وقتی احساس بی ارزشی میاد = با شکلات خوردن
وقتی احساس نگرانی و بی ایمانی میاد = با شکلات خوردن
وقتی کنترل ذهن ندارم کنترلی روی مواد غذایی هم ندارم
اصلا نگم براتون که قانون سلامتی چقدر خیر و برکت و آگاهی برام داره
استاد دقیقا آگاهی های این فایل بینظیر و دیشب داشتم به خودم یادآوری میکردم
استاد من در این مدت که دارم رو خودم کار میکنم هر روز شرایطم در تمام جنبه ها بهبود پیدا کرده و کلا شخصیتم تغییر کرده و چقدر سریع متوجه نشانه ها میشم و خیلی خوشحالم که آگاهانه زندگی میکنم نه مثل ی گوسفند
وقتی به آدم ها نگاه میکنم اصلا فرقی نداره تو چه لول اجتماعی باشن ، 99٪ آدم ها شبیه هم هستن
همه با اتفاقات خوشحال میشن و با اتفاقات ناراحت
اصلا کسی نمیگه بابا من دارم این اتفاقات و خلق میکنم
من خالق 100٪ شرایط هستم
حالا چیکار کنم که اتفاقات دلخواهم و بسازم ؟؟؟
خب تا وقتیکه من باور ندارم که خالق زندگی ام هستم دیگه سوال بعدی اصلا پرسیده نمیشه که حالا چطوری از چه راهی میتونم اتفاقات دلخواهم و بسازم ؟؟!!
بخدا که ببشترین سپاسگزاری من اینکه هدایت شدم به فهم عملکرد قوانین جهان
اگه من نمیدونستم که باید از اهرم رنج و لذت استفاده کنم تا این تغییری که همش خیر و برکت و ایجاد کنم و مثل گذشته تسلیم ذهنم میشم و در ترس و شرک زندگی میکردم ، دیروز به اون جمع هدایت نمیشدم که ضرورت این تغییر و درک کنم
اصلا هدایت نمیشدم به تغییر
تک تک لحظه ها مثل تیکه های پازل بهم مرتبط هستن
یاد روانشناسی ثروت 1 افتادم که واقعا این دوره بینظیره
شما تو یکی از جلسه ها میگین موفقیت گرفتن تصمیمات و عملکرد پی در پی درسته
دقیقا همینه
وقتی مدام در حال عملکرد تصمیمات درست هستیم منجر به موفقیت میشه اما آدم هایی با ذهن فقیر فقط نتیجه رومیبینن و میگن طرف شانس آورد !!!!
و همینطور بدبختی هم نتیجه تصمیمات پی در پی اشتباه ِ
با یه بار شکلات خوردن برای من اتفاقی نمیافته اما وقتی کنترل ورودی ول میکنم منجر میشه به گفتگوی ذهنی که تو توانایی کنترل ذهن نداری و کلا عزت نفس و تخریب میکنه و بعد احساس لیاقت میره زیر سوال و این دومینو تمام ابعاد زندگی مو تحت تاثیر قرار میده
خدایا خودت میدونی که چقدر سپاسگزارتم که هدایتم کردی به این آگاهی ها و آگاه زندگی کردن
استاد عزیزم سپاسگزارتم که نابترین الگو هستی برام در تمام ابعاد
با تمام وجودم تحسینتون میکنم
خیلی دوستتون دارم
بنام خداوند بخشنده مهربان
سلام و عرض ادب خدمت نازنین مرد و نازنین استاد روزگار..و سلام و صد سلام به روی ماه این بانوی دوست داشتنی و عملگرا…عاشقتوونم عزیزان دلم..از خداوند برااتون لذت بردن بینهایت به همراه احساس عالی ماورایی خواستارم چرا که وقتی احساس خوب شد اون اتفاقات عالی هم رخ خواهد داد..و باز اون فرمول عشق که احساس خووووب = اتفاقات خوووبه….درود به بچه های نازنین ، درود به عباس منشی ها…زندگیتون پراز معجزات بی انتهای خداوند باشه…تک تکتونو عاشقانه دوست دارررم…
استاد نازنین بهتون تبریک میگم اینهمه تغییرات روزانه و مداوم که در طی کردن روند منجر میشه به اتفاقات بزرگ و معجزه…تبریک برای آیکون های پرچم های زیبا بالای صفحه که دارن رقص کنان خبر میدن از تغییر و بهبود…عاشقتم که هرروز داری پیشرفت میکنی و به ما بچه های نازنینتم یاد میدی …استاد چقدر دوستت دارم…
تبریک برای این فایلهای هدایتی روزانه…هرروز میام تو سایت و میبینم فایل جدید اومده کلی کیف میکنم..البته که امروز کیفش یه جنس خاص داشت…همچین رفت تو عمق وجودم…دست خوووش استاد..تبریک ویژه تر رو برای ساختن این بدنم فوق العاده زیبا و هنرمندانه..از طرف من به مریم جان هم تبریک بگین این شجاعت و تعهد در عمل کردن رو….اگر یه دونه استاد عشق توی دنیا باشه که هست اووونم خود خودتی و من به خودم اافتخار میکنم که شاگردتونم…و شاکر و سپاسگزار خداوندم که به من این فرصت داد که بهشت رو توی همین دنیا تجربه کنم ..دنیایی پر از فراوانی ، پر از نعمت، پر از عشق و دوست داشتن…تو به من یاد دادی که احساسمو خوب نگه دارم…وقتی که تازه وارد این سایت الهی شده بودم آگاهی هایی رو دریافت میکردم که هماهنگ بود با مداری که توش قرار داشتم ..آرام آرام این مدار رشد کرد و خداروشکر همچنان هم در حال رشده و من کلی عاشق شما هستم….
قبلنا که مدارم پایین تر بود مطالب رو کج میگرفتم..خب درکم از قانون پایینتر بود ..هر چند ای ذهن فرصت طلب من الانم پایینه ها اما رشد داشتم…درک از قانون همیشه بینهایته…همیشه خدا داره یادمون میده…همیشه فرصت رشد و پیشرفت هست عزیزانم…اره قبلنا یه وقتایی که از کوره در میرفتم یا به تضاد و یا ناخواسته ایی برخورد میکردم میرفتم سراغ آدمها که ای مردم مرا کمک کنید..به خواهر زنگ میزدم…به دختر عمه زنگ میزدم…و این زنگ زدنها از سر مشورت گرفتن از اونا بود یعنی چی؟ بله یعنی شرککککککک….آرام آرام که رشد کردم این تماسها کمتر و کمتر شد الان که دارم به یاد خودم میارم…خداروشکر از بین رفتن…در این مسیر تکاملی وقتایی که باز به تضاد برخورد میکردم میرفتم سراغ کسایی که احساس میکردم از من بیشترن تجربه داشتن..البته که واقعا هم بعضی هاشون داشتن…اما خب اونا که باورهای منو نداشتن..اون موقع تو مدار درک این آگاهی نبودم فقط میشنیدم این آگاهی رو…استاد شما میگین توی جلسه ۱۳ روانشناسی ثروت یک که حالا من این حرفها رو میزنم کسایی که توی مدارش هستن میشنون اونا که توی مدارش هستن درک میکنن و اونایی که تو مدار بالاتر هستن عمل میکنن…دقیقا اون موقع من تو مدار درک و عمل کردن این آگاهی ها نبودم….و بعد دوباره این تکامل طی شد آرام آرام..الان چند روزی بود زیاد سرحال نبودم چرا؟ چون دنبال حل مسئه ام توی بیرون از خودم بودم…همون کج فهمیه اومده بود سراغم و این حسه یکی دوروز ادامه داشت اینقدر جهان قشنگ به من گفت بهتره هر چه زودتر حالتو خوب کنی واگرنه دهنتو صاف میکنم…منم گفتم چشم…و امروز عالیم خداروشکر و دوباره برگشتم به مسیر ..پرقدرت تر از قبل…نکته ایی که اینجا خیلی اهمیت داشت و من بهش دقت نمیکردم اگر این فایل رو نمیدیدم و درک نمیکردم این بود که وقتی من به این تضاد برخوردم و ۲ روز حالم بد بود…در واقع حالم بد نبود بچه ها….من رشد کردم…یادم میاد به خودم میگفتم آرام باش ..خداوند خودش بموقع هدایتت خواهد کرد…و این ذکر رو زمزمه میکردم …و خدایی که بشدت کافیست…
همین الان مو به بدنم سیخ شد که اینو گفتم…بله …و خداوند به من آرامش داد…منو از تصمیمات عجولانه و از سر جهل رها کرد…دستمو گرفت…و من تونستم فقط روی خودش حساب کنم روی قدرت بی انتهای خودش…
استاد عزیزم این فقط یکی از نتایج کار کردن روی آموزه های شماست…همین یکی کلی نتیجه بزرگ توی زندگیم رقم زده خداروشکر…
من ۸ سال پیش ازدواج کردم با مردی که تمام مشخصاتی که من از خداوند میخواستم برای فردمورد علاقم داشت…تمام مشخصات یعنی تمام مشخصات…اصلا بیاییم برگردیم عقب تر..اشکال نداره کامنت طولانی میشه اما ارزششو داره..من قبل از ازدواج یه دختری بودم توی یه محیط روستایی..از وقتی که آگاه شدم که یادم نمیاد چند سالم بود اصلا شبیه آدمهای اطرافم نبودم…نه خواسته هام نه رفتارام ..متفاوت بودم خیلی متفاوت..۳۰ سالم شد و هنوز ازدواج نکرده بودم ..نگران بودم که چرا خواستگار برام نمیاد یا میاد و نمیشه؟؟؟ حالا خواسته من چی بود؟ من چی میخواستم؟ میخواستم با چه فردی ازدواج کنم؟ البته اینم بگم توی یه خانواده پایین به دنیا اومدم و زندگی کردم..پدر و مادرمم خیلی رابطه خوبی نداشتن با هم…کفش و دمپایی هم زیاد بهم پرت میدادن..دمشون گرم باعث شدن من اینو نخوام…و تمرکز کنم روی ویژگی هایی که دوست داشتم طرف مقابل داشته باشه….
پس اولین قانونی که من رعایت کردم قانون وضوح از طریق تضاد بود….دمم گرم
قانون بعدی که رعایت کردم این بود که دست خدا رو باز گذاشته بودم…براش کیس مشخص نمیکردم…شاید اولا اینطور بود که خیلی کم پیش میومد دلیلشم این بود که اطراف من فردی با ویژگی های خاص من نبود…اما در ادامه و نزدیکای رسیدن به خواستم این قانون رهایی رو کامل رعایت کردم…من همیشه میگم تنها ایراد من توی دیر رسیدن به خواستم همین چسبیدن به خواسته بود…و تا وقتی که رهاش نکردم اتفاقی نیفتاد…اینجا دمم گرم
خب بریم سراغ ویژگیهای فرد مورد علاقم…همیشه میگفتم من میخوام با کسی ازدواج کنم که فاصلش از اینجا دور باشه..بچه اینجا نباشه…یه جای دور..محل زندگیمون توی یه شهر دیگه باشه و اون آقا هم مال یه شهر دیگه که مسافرت زیاد بریم…عاشق مسافرت بودم چیزی که خیلی کم تجربه کردم خانه پدری…حتما اون فرد باید مهندس باشه اونم یه مهندس باتجربه و عشق کار و عشق خانواده…خیلی دوسم داشته باشه محبت کنه بهم..احترام بزاره بهم..البته روی این تیکه احترام خیلی تمرکز نداشتم…موهای کم پشتی داشته باشه ..کچلم بود بود…فاصله سنیمون ۱۰ تا ۱۲ سال باشه…وضعیت مالی خوبی هم داشته باشه و از من نخواد که چادر بپوشم..عشقم این بود که راحت بگردم…آزاد…این از ویژگی های طرف مقابلم که دوست داشتم داشته باشه …(
البته اینو بگم توی پرانتز که این خواسته ها مطابق با مدار اون موقعم بوده و اینم بگم من هنوز با استاد آشنا نشده بودما)
در مورد محل سکونتم…دوست داشتم توی آپارتمان زندگی کنم چون طعم خونه حیاط دار و آفتاب گیر رو منزل پدری چشیده بودم…خواستم این بود که خونه ام توی یه محل باصفا و دسترسی کامل به تمام امکانات باشه…پارک..نانوایی..آرایشگاه..بقالی چقالی…و…اینها رو میگفتما…دونه به دونه…نمینوشتم اما میگفتم..روزی هزار بار تجسم میکردم زندگی کردن با همچین آدمی توی همچین فضایی رو…باورتون میشه دوستای عزیزم فیلمشو بازی میکردم..توی تنهایی توی خونمووون…بخدا قسم فیلمشمو بازی میکردم …نه بی احساس…با قدرت احساسم…حالمو خوب میکرد ..ساعت ها میرفتم توی اتاق تنهایی و فیلمش بازی میکردم…
پس سومین قانونی که من ازش استفاده میکردم قانون تجسم بود….تجسمی که بهم احساس لذت میداد ..این در صورتی بود که من و برادرم توی خونه مونده بودیم و ۳ تای بقیه ازدواج کرده بودن…پدر و مادرمم اکثرا مواقع داشتن بهم کفش و دمپایی میدادن و میگرفتن…بگذریم….توی همچین شرایطی تجسم میکردم اونم با احساس قلبی…تجسمی که قلبمو باز میکرد…دمم گرم واقعا
پس خواستمو مشخص کردم با برخورد به تضادهای زندگیم..تضادهای روابطم..تجسم قوی همراه با احساس خوب انجام دادم و رهاش کردم…و بمحض رهایی اتفاق افتاد….
یه نکته هم بگم اینکه یه وقتایی خسته میشدم میدیدم نمیشه به خودم میگفتم احتمالا این کیس ازدواج من خودش یه زندگی داره…و الان داره به خوبی خوشی کنار زن و بچش زندگی میکنه…و هار هار میخندیدم….
حالا من کجاااااام؟
من ۸ ساله ازدواج کردم…با شوهر دختر عمم..دختر عمه من توی یه اتفاق به اصل خودش برگشت..و شوهرش موند و ۳ تا پسر…وقتی من اوومدم بعنوان یه زن بابای جووون و خوشگل و تحصیلکرده و خوش استایل و همه چی تمام این پسرا ۱۸ – ۱۶-۷ ساله بودن…و پسر کوچیکه مشکل داشت…یه مشکل سخت…و با این شرایط زندگی من شروع شد، قبل از ازدواج با همچین فردی روی هیکس حساب نکردم الا خدا….تنها کسی که بود و همیشه هست خود خودددشه…سال اول رو به همراه مادرشوهرم و ۳ تا بچه و همسرم زندگی رو استارت زدم…بچه سوم شرایطش طوری بود که هر لحظه نیاز به مراقبت داشت واگرنه حالش بد میشد…همسرمم مدام خوونه نبود شرایط کاریش طوری بود و الانم هست که پروژه ایی کار میکنه سراسر ایران…آخه ایشون یه مهندس فوق العادست..با تجربه و عشق کار و بسیار عاشق من…
حالا مونده دوستان…چشمتون گردترم خواهد شد.😁😁..بعد از دو سه سال زندگی پسر سوم از بین ما رفت…و من چقدر دوسش داشتم…دیگه ما شدیم ۴ نفره…مادرشوهرمم که بعد از یکسال زندگی با ما رفت شهرشون…مونده بود رابطه ما جا بیافته…آخه شهر همسرم یه شهر دیگست جدا از شهر محل سکونت ما…اصلا دو تا استان دور از همه…با دو تا فرهنگ دوست داشتنی متفاوت…
ما ۱۲ سال با هم تفاوت سنی داریم…من کوچکترم و شیطونتر…و به قول همسرم آسمون ریسمووون خوونه…چون خیلی شادم..خیلی سرحالم و خیلی خوش خنده ..زیادم حرف میزنم..البته که آموزه ها باعث شده سرم به لاک خودم باشه…
موهای کم پشتیم داره..رو به فقدان مو.😉😉…با محبته و عاشق من.. کاملا آزادم توی پوششم…در مورد محل سکونتم…دارم توی یه آپارتمان زندگی میکنم توی یه شهری که از محل زندگیم فاصله داره…جفت خونمون دوتا بازارچه داریم…هر چیزی که خواسته بودم توی این بازارچه ها هستن…در واقع ۳ تا بازارچن….۳ تا پارک..چه پارکهاییییییی؟؟؟// آرایشگاه زنونه ۴ تاووومردونه ۳ تاااا…نانوایی لواش..سنگکک…نون فانتزی…میوه فروشی ۴ تاااا…عمده فروشی ۳تااااا…لوازم آرایشی ۳تااااا…داروخانه ۲ تاااا…مسجد ۲ تاااا….سوپری فت و فراووون…فست فود زیادددد….آخ که چقدر این محل رو دوست دارم….عاشقشم…هر چیزی که بگی توش هست اونم به تعداد زیاد….چه انسانهای شریفی هستن…در ضمن کلی هم مسافرت میریممم…خدایا شکررررت
حالا اینها همه یکطرف ، هرچند جزء به جزء اش معجزست ..اون تیکه که گفتم وقتایی که ناامید میشدم میگفتم حتما کیس مورد علاقه من الان داره با زنو بچش به خوبی و خوشی زندگی میکنهههه….
پس سعی کنید هیچوقت ناامید نشین و اگر شدین حواستون به چیزهایی که در اون لحظه میگین ، درخواست میکنید همراه با احساس باشه…هرچند من همین رو هم دوست دارم و داره منو رشد میده…این دو تا پسر فوق العاده همون بچه های خودم هستن خدا آماده پکیج شده به من فرزندانی داد تا من فقط و فقط از زندگیم لذت ببرم….ازت سپاسگزارم ای معبود جهانیان…
یاد این حرفتووون افتادم استاد تو دوره روانشناسی ثروت یک ..✔✔.اگر تو باور کمبود داشته باشی فرقی نمیکنه وضعیت مالیت چطوره؟ در کمبود خواهی مرد، و اگر باور فراوانی داشته باشی فرقی نمیکنه در چه شرایطی هستی جهان به زودی باورهاتو بهت ثابت میکنه….✔✔.
سپاسگزارم برای تهیه این فایل بسیار ارزسمند و پر از آگاهییییی….
عاشقوووووووونم💕💕💕
سلام و درود به شما حمیده اسماعیلی دوست آگاه و عملگرا 🧚♀️🧚♀️
حمیده جان چقدر داستان زندگی تو قشنگ توضیح دادی چقدر انگار از درون با خودت در صلح بودی و قوانین رو قشنگ اجرا کردی .. اینکه قوانین رو گفتی خیلی برام لذت بخش بود و👇👇👇👇
پس اولین قانونی که من رعایت کردم قانون وضوح از طریق تضاد بود
چقدر قشنگ توضیح دادی ممنونم
اینجا هم خیلی قشنگ از قانون رهایی صحبت کرد 👇👇👇
قانون بعدی که رعایت کردم این بود که دست خدا رو باز گذاشته بودم…براش کیس مشخص نمیکردم واقعا منم این اشکال رو دارم یعنی همش راجبش می نویسم و دعا میکنم و منتظرش هستم واقعا باید رها کنم و بسپارمش به خدا .. البته همیشه همین کار رو میکنم ولی نمیدونم چرا همش توی ذهنم با خودم راجب خواسته ام فکر می کنم و من کلا برای رسیدن اهداف و خواسته هام خیلی خیلی پیگیرم
نکته ی بعدی که گفتی ویژگی فرد مورد علاقه تو درخواست کردی چقدر این درخواستت عالی بود با توجه به آن مداری که قبل از آشنایی با استاد داشتی واقعا تحسینت میکنم آفرین که چنین درخواستی داشتی و بر خلاف اطرافیانت فکر می کردی واقعا چقدر برام جالب بود حمیده جان .. چقدر خوشحالم که گذشته ات رو دوباره مرور کردی و اینجا برامون نوشتی چون به من هم انگیزه داد که این قانون رها کردن رو تمرین کنم .. فقط حمیده جان یک سوال ؟؟؟ این رها کردن رو میشه برام بیشتر توضیح بدی عزیزم ؟؟؟
چون منم فکر می کنم دیر رسیدن به خواسته ام کمی طول کشیده 🤔🤔🙄🙄
ونکته ی دیگه ای که خیلی جالب بود و توضیح دادی اینکه خواسته ات رو فقط می گفتی و اصلا نمی نوشتی یعنی دقیقا با زبان جهان هستی که همون احساس هستش صحبت میکردی ؟ یعنی منم با احساسم با جهان هستی و خداوند صحبت می کنم و هم می نویسم 👩🎨
و اینکه دوست داشتی توی آپارتمان زندگی کنی و اینکه اینقدر قشنگ تجسم سازی میکردی و برای خودت نقش بازی می کردی واقعا جای تحسین داره 👏👏👏👏🙆♀️ چقدر برای این مسیر شما از قبل آماده بودی ..💐💐🌵 راستش منم تجسم سازیم خوبع حتی یک کلیپ هایی رو نگاه میکنم که واقعا غرق تجسم میشم😂🤣👰
حمیده جون وقتی گفتی شوهر دختر عمع یهویی پیش خودم گفتم. آب در کوزه و ما گرد جهان می گردیم 🤔🙄 واقعا اصلا فکرشو می کردی که این همسر شما با تمام اون خصوصیات از اقوام نزدیک تون باشه ؟؟؟
هر چند ایشون سه تا فرزند بزرگ داشتند و شما هم جوان و زیبا و تحصیل کرده بودید.. ولی چقدر برام جالبع که همسرتون همون مشخصات فرد دلبخواه هتون بود و هم مهندس 🙄💐💐💐 و هم محل سکونت تون همان چیزهایی بود که تصور می کردید خدارو هزاران بار شکرت که اومدین و اینجا برامون نوشتید باور کن حمیده جون اینقدر با ذوق و شوق می خونم و می نویسم که انگار دارم فایل های استاد رو نت برداری میکنم بقول خودت دمت گرم 🤩😂
و از اینکه باور های قشنگی داشتی و به خواسته ات رسیدی خدارو هزاران بار شکر و از اینکه دو فرزند عالی خداوند بهت داده بازم هزاران بار شکر و چقدر لطف
خداوند خداوند شامل حال این بچه ها بوده که مادر خوبی مثل شما رو بهشون داده و خدارو شکر که شما هم احساس خوبی به این زندگی دارید
حمیده جون واقعا چقدر هدایتی به کامنتت اومدم و چقدر خوشحالم که مسیر رسیدن به همسر ت رو اینقدر قشنگ توضیح دادی و مطمعن هستم که با اون افکار مثبت و قشنگی که قبلانا داشتی الان با اومدن در این سایت حتما در مدار بالاتری هدایت شدی
خدارو شکر
بهترینع بهترین ها و زیباترین زندگی و خوشبختی رو برات آرزومندم
در ضمن یادت باشه جواب سوال منو برام بنویس عزیزم
روز و شبت به خوبی و خوشی و خیر و شادمانی
🙏🙏🙏🙏🙏👏👏🌳☘️☘️🌿🌵💐💐🙋♀️
بنام خداوند بخشنده مهربان
سلام رویای ارزشمندم، دوست نازنینم..
ازت سپاسگزارم که برام کامنت گذاشتی ..چقدر حس خوبیه که صبح چشماتو باز کنی و ببینی یکی از دوستای بسیار ارزشمندت در این سایت الهی برات پیام گذاشته…یکی از سپاسگزاری های امروزم در تمرین فانوس دریایی قطعا همین کامنت زیبای شماست دوست خوووبم….
من رها کردن رو اون موقع بلد نبودم و همینطور هیچ قانونی رو..اصلا نمیدونستم جهان قانون داره..در ادامه بعد از آشنایی با این سایت الهی به یاد خودم آوردم که حمیده راست میگه..تو وقتی به بزرگترین خواستت رسیدی که تونستی رهاش کنی…رها کردن دقیقا به معنی سپردن به تنها رب جهان هست…من تا لحظه ایی که روی آدمها حساب میکردم هیچ نتیجه آیی حاصل نمیشد..دقت کن دوست خوووبم…هیچ نتیجه آیی…خواستگار میومد..از ویژگیهایی که من میخواستم داشت…بعضی وقتها کمتر…اما به نتیجه نمیرسید….لحظه آخر همه چیز عین یه پازل و بدون دلیل بهم میریخت…اون لحظه لحظه ایی بود که من روی آدمها حساب کرده بودم…اینقدر این داستان تکرار شد و هی میومدن و میرفتن…تا اینکه یه روز به خودم گفتم من احتمالا قرار نیست ازدواج کنم..این نباید با فکر کردن در مورد خواسته اشتباه گرفته بشه رویا جان….
من در هر لحظه به خواستم فکر میکردم…تجسم میکردم…اصلا احساس میکردم دارمش…توی تجسم خودم باهاش حرف میزدم…اینقدر قوی بووود اما خب نکته اش این بود که بهش چسبیده بودم ..بعضی وقتها که ناامید میشدم، خسته میشدم خودم دنبال راه حل بودم برای خواستم…و این به معنی شرک بود…دقیقا وقتی تونستم فقط روی خودش حساب کنم و همه چیز رو بسپرم به خودش نتایج رقم خورد..به قول شما دوست نازنین آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم…از جایی که فکرشم نمی کردم حتی 1 درصد هم احتمال نمیدادم اتفاق افتاد..
توانایی های آدمها محدوده…خیلی محدود..باید یاد بگیریم که فقط و فقط روی خداوند حساب کنیم…
یه وقتایی بود اوایل آشنایی من با استاد وقتی ایشون در مورد هدایت های خداوند توی زندگیشون میگفتن من به خودم میگفتم چطور هدایت رو تشخیص میدن؟ مگه خداوند اینقدر واضح میشه باهامون حرف بزنه؟
خداروشکر الان دارم جواب سوالمو متوجه میشم…بله میشه..خیلی خیلی واضح باهامون حرف میزنه…اینقدر اون موقع درگیر حاشیه ها بودم که صداشو نمیشنیدم.. باور نداشتم واضح بهم جواب میده …
باز برگردیم به فایل آرامش در پرتو آگاهی دوست خوووبم..اونجایی که استاد میگه و آرام و ساکت است که میشنوددددد……
همین الآنم برای هممون پیش میاد که درگیر روزمرگی میشیم…صداهای اطرافمون زیاد میشه اما باید بتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم…باید بدونیم که تنها یک قدرت در جهان هست و بسیار قدرتمند، بی انتها و نامحدود توانایی داره که هرکسی رو به هر خواسته آیی که داره برسونه….و باز نکته های آموزنده استاد بیاییم دنیا رو از دید خداوند نگاه کنیم….همه چیز فراوان وجود داره…این همون تئوری ظرف آب در دوره فوق العاده روانشناسی ثروت یک هست دوست ارزشمندم…
برای درک بهتر این تئوری راهش اینه که جهان رو از دید خداوند نگاه کنیم…و گفته قرآن هم همینه و خداوند وعده فزونی میدهد و شیطان وعده فقر و فحشا…..
رویای عزیزم امیدوارم تونسته باشم جواب سوالتو بدم…تو برای من یه نشونه بودی که بیشتر از قبل قدر همسر و بچه هامو بدونم و از خداوند سپاسگزارم که دستان نازنینشو برام فرستاد تا باز بهم یا آوری کنه نعمت های زندگیموووو….دوست عزیزم ازت بسیار بسیار سپاسگزارم….
مراقب زیباییهای بی انتهات باش عزیزم….عاشقتم
سلام و درود به دوست عزیزم حمیده جان
خیلی ممنون که برام کامنت نوشتی و منم چقدر خوشحال شدم وقتی اون دایره آبی رنگ پاسخ رو دیدم و مثل خودت رفتم توی دفتر شکر گذاریم برای این کامنتت تشکر و شکر گذاری نوشتم ..🙋♀️💐💐💐🦋
حمیده جان … چقدر درست گفتی که وقتی روی آدمها حساب کنی هیچ نتیجه ای حاصل نمیشه🤔🙄🙄 این موضوع رو من خیلی وقته توی تضادهای مالیم فهمیدم البته توی خیلی مسایل دیگه هم بیشتر فهمیدم و فهمیدم تنها دوستان و هم خانواده ام همین سایت ارزشمندی هست که به راحتی از همه چیز آگاه میشم و از وقتی با استاد آشنا شدم بیشتر از همیشه فهمیدم که فقط و فقط روی خدا حساب کنم بازم ممنونم که این موضوع رو تاکید کردی و باید یادم باشه و فراموش نکنم که باید فقط با خدای خودم صحبت کنم و هیچ درخواستی از کسی نداشته باشم 👏👏👌👌
وقتی بهم یادآوری کردی که توانایی های آدم خیلی محدوده یاد حرف استاد افتادم که از حضرت موسی گفت… اینکه پروردگارا من به هر خیری و نیکویی که تو بر من فرو فرستی نیازمندم 😪
من حل تمام مسایلمو به تو میسپارم…. من تسلیمم 😪 من جواب مسایل زندگیمو نمیدونم 😪 تو میدونی 😪 من بلدش نیستم😪
باور کن اینو همیشه می نویسم و راه حلشو فقط از خودش میخوام
اتفاقا دو روز پیش تمام شش تا فایل در پرتو آگاهی رو داشتم با صدای بلند گوش میدادم چون لب تاپ من به TV وصله و داشتم گوش میدادم خیلی بهم آرامش میده .. کلا اینقدر من با خلوت گزینی هام بع آرامش رسیدم که بی نهایت از خداوند تشکر میکنم و کلا سعی کردم از حاشیه ها فاصله بگیرم یعنی بمراتب خیلی کمتر در جمع حاضر میشم خدایا شکرت که این نعمت تنهایی رو بهم داد که خیلی بیشتر روی خودم و سایت کار کنم اغلب صبح ها بعد از پیاده روی میام خونه میام کامنت ها رو میخونم و جواب میدم و فایل ها رو نگاه میکنم و یهو میبینم غروب شده و خوابم میبره و چون صبح ها ساعت چهار و پنج بیدار میشم برای مدیتیشن و نوشتن دفتر شکر گذاری کلی حالم خوبع و معمولا تا هشت و یا نه صبح میبنم دارم دفتر شکر گذاری می نویسم خدایااا شکرت که این فرصت طلایی نصیبم شده و خیلی از این حالم لذت میبرم 👌💐🙏🙏🙏تیوری آب رو خوب اومدی حمیده جان واقعا دوست دارم ظرف وجودم رو بزرگ کنم و به فراوانی ها بیشتر تمرکز کنم همش در حال شمارش فراوانی های اطرافم هستم از روابط و پول و ثروت و از ماشین هایی که میبینم و تعداد واحد های آپارتمان ها و تعداد امکانات رفاهی و تعداد آدما ها و تعداد برگ درختان و گل ها و غیره …. خلاصه خیلی دوست دارم ذهن مو بیشتر در گیر نعمت های خداوند کنم ..و واقعا هم نعمت و برکت در زندگیم خیلی خیلی زیاد شده و از خداوند تشکر و قدر دانی می کنم خدایاااا شکرت و باید اینقدر ادامه بدم تا به خواسته و هدف مقدسم برسم خدایا شکرت
واییی حمیده جان نمیدونی چقدر خوشحال شدم که برام نوشتی و بهم یادآوری کردی که باید رها و آزاد باشم و خواسته ام رو بخدا سپردم و مطمعن هستم بوقت الهی اش خودش منو به خواسته ام میروسونه و باور کن اینقدر احساس ام خوبع که برای خودم بشکن میزنم و کف میزنم و همینطوری همینطورری به احساس خوب بیشتری رسیدم واقعا خدارو شکر گذارم که دوستان فوق العاده با مهر و محبت و دوست داشتنی و ارزشمندی مثل تو حمیده جان را دارم
بهترینع بهترین ها و زیباترین ها و آگاه ترین آگاهی های روز افزون رو برای تو دوست قشنگم و برای همه مون دارم روز و شبت به خوبی و خوشی و شادمانی و وفق مرادت باشه عزیز دلم و بقول خودت …
💐💐💐💐👇👇👇👇
مراقب زیباییهای بی انتهات باش عزیزم….عاشقتم
🤩👰🧚♀️🧜♂️🙆♀️👩🎨😍😍😍😍
سلام حمیده عزیز.چقدر لذت بردم از کامنت شما و چقدر تحسینتون کردم واقعا دمتون گرم گلم…خیلی باحالی….چقدر قشنگ تونستید قانون رو بدون اطلاع اجرا کنی و چقدر جالب بود اون لحظه که گفتی اون موقع که ناامید میشدی که چرا نمیاد آخه این همسر..و در جواب مبگفتی حتما داره با زن و بچش زندگی میکنه…واقعا زبان تو عصای معجزه گر توست…و چقدر قشنگ تونستی بخوایی تجسم کنی و رها…چقدر این جمله های شما رو امروز نیاز داشتم..عزیزم موفق و شاد و پراز عشق باشید
کجا ها به اهدافم رسیدم اما به دلیل اینکه مسیر را فراموش کردم ، با مخ خوردم روی زمین … ؟
متاسفانه هرجور که فکر میکنم زندگی من همینجور بوده . یعنی یه هدفی برای خودم گذاشتم که به اون هدف برسم ، و تا وقتی که به اون هدف نرسیده بودم بزرگ ترین آرزوی زندگی من اون هدف بود . اما وقتی به اون هدف رسیدم اصلا همه چیز را فراموش کردم ، مسیری که من را به اون هدف رسوند فراموش کردم و گمراه شدم . به همین راحتی …
1- من دچار بیماری خودارضایی بودم و هرشب خودارضایی را انجام میدادم . و آروز ام بود که بتونم دست بکشم از این کار . وقتی دوره ی عزت نفس را شروع کردم به راحتی ، به راحتی این مشکل برطرف شد و واقعا به راحتی . اما من یادم رفت که این مسیر من را به این خواسته رسونده به خاطر همین باز گمراه شدم و از شرایطم ناسپاس شدم . حسن تو همون آدمی بودی که آرزو داشتی این مشکل را نداشته باشی ها …
2- من میخواستم طراحی سایت را یاد بگیرم و موقعی ای که میخواستم طراحی سایت را یاد بگیرم اصلا مفهوم هاست و دامین را درک نمیکردم اما الان بیا و ببین چه سایت هایی برای مشتری میزنم …. . اما متاسفانه ناسپاس هستم و میگم نه من دلم میخواد فلان مهارت را داخل طراحی سایت یاد بگیرم ….
حسن تو همون آدمی هستی که نمیفهمیدی هاست و دامین چی هست اما الان داری پروژه های فوق العاده میزنی ها …
3- من انقدر اعتماد به نفسم پایین بود که نمیتونستم برم با دختر ها صحبت کنم و واقعا ، واقعا ، واقععععا بزرگ ترین آرزوم این بود که بتونم برم با دختر ها صحبت کنم و بگم و بخندم . خیلی وقته که از اون فرد ترسو تبدیل شدم به فردی که به راحتی میتونه بره با دختر ها صحبت کنه و بگه و بخنده . حسن فکر نکن جایی خبریه ، تو همون آدم ترسو بودی و الان تدیل شدی به این …
چقدر من آدم ناسپاسی هستم واقعا …
4- من یه مشکل شخصیتی که داشتم این بود که نمیتونستم کار ها را تمام کنم . اما به لطف دوره عزت نفس این مشکل برطرف شد . اما من اصلا فراموش کرده بودم که همون آدم اهمال کار بودم . در صورتی که این از بزرگ ترین ضعف های شخصیتی من بود …
میتونم صد ها مثال بنویسم . استاد ممنونم بابت این فایل هدیه . خیلی مسیر را برام روشن کرد . تصمیم گرفتم که یه فایل صوتی برای خودم درست کنم ، که داخلش بگم من چ آدمی بودم ، الان چه آدمی شدم و چه مسیری باعث شد من این آدم بشم و این باعث میشه که من مسیر را گم نکنم و هر روز با قدرت بیشتری ادامه بدم . سپاسگزارم استاد عزیزم .
دوست عزیزم حسن جان
درود برشما مرد بزرگ
احسنت که اینقدر خوب خودت را عالی میتونی بشناسی و هزاران مرحبا که جرات بیان آن را هم برای خودت هم در جمع داری
آفرین که آموزه های دوره عزت نفس استاد عزیزمون رو خوب درک کردی
برات آرزوی موفقیت درین مسیر سبز رو دارم
موفق باشی
دوست عزیز من درود بر شما …
من از شما سپاسگزارم که آنقدر متعهدانه روی پیشرفت خودتان وقت میگذارید …
من اطمینان قلبی دارم که در آینده نزدیک شما حتما به موفقیت مخصوصا موفقیت مالی خواهید رسید …
تشکر میکنم از اینکه آنقدر انرژی و فرکانس خوبی دارید و این انرژی را با من به اشتراک گذاشتید
در پناه رب باشید
سلام دوست من
خیلی تحسینتون میکنم که انقدر با عزت نفس در مورد مشکلات قبلی و خواسته هاتون نوشتید و اینکه بهشون رسیدید …
تحسینتون میکنم که به این همه خواسته ای که درتون بوجود اومده رسیدین …
بهتون تبریک میگم
تحسنتون میکنم خیلی زیاد
امیدوارم روز به روز آرام تر،خوش حال تر ، شجاع تر و سپاس گزار تر بشید .
و در ادامه خ استه های بزرگ و بزرگ تری درشما بوجود بیاد و باز هم بهشون برسید و روز ب روز هم سپاس گزار تر بشین :)
سلام بر استاد حال خوب اتفاقات خوب
و سلام بر مریم جان و این همه شجاعت و تلاش برای عبور از ترسها
من اولین باره میخوام تو سایت کامنت بزارم و از خدا کمک خواستم برای نوشتن اینکامنت
من از سال ۹۴ قبل از شروع دوره پر بار ۱۲ قدم از طریق برادرم با شما اشنا شدم
اون روزها تو ایران هنوز کسب کار اینترنتی خیلی باب نبود
من قبل از اشنایی با شما- تو خونه تاج عروس درست میکردم و در تلگرام کانال داشتم و مشتری های زیادی هم داشتم و ثروت خوبی میساختم – منتها به علت باورهای اشتباه و سطل سوراخم درآمدی برایم سر ماه نمیموند_
اما از نظر وضعیت زندگی و خانوادگی خیلی اوضاع بدی داشتم البته با آگاهی های الانم میدونم که مقصر همه اون شرایط افکار و باورهای اشتباه خودم بود _ من ۵ سال بود که ازدواج کرده بودم و با خانواده همسرم یک جا زندگی میکردیم – و انقدر نا امید و خسته بودم که از همه جا نا امید شده بودم – به هر دری میزدم بسته بود – توی آموزه های دینی به ما گفته بودن اگه خواسته ایی داری باید با گریه و زاری و ملتمسانه از خدا بخواهی که شاید خدا دلش به رحم بیاد و اون خواسته رو بهت بده- یادمه اون روزها انقدر گریه و شیون میکردم که همه همسایه ها صدامو میشنیدن- دیگه از همه جا نا امید شده بودم میگفتم اخه تا کی باید تحمل کنم -با همسرم کاملا بیگانه شده بودم چون اونم کلا پشتم رو خالی کرده بود و از نظر مالی منو تحت فشار میزاشت و اجازه نمیداد از خونه بیرون برم- یک روز که کاملا تحت فشار بودم قرص خوردم که از شر این زندگی راحت بشم – که موفقیت امیز نبود – خدا میخواست که روزهای خوبشو به من نشون بده-من اون روزا نمیدونستم احساس خوبه که اتفاقات خوب رو رقم میزنه – بعد اون داستان دوستم بهم پیشنهاد داد بیا مسیحی شو و موعضه های کلیسایی در المان رو گوش کن – چند وقت فایلهای اونا رو گوش کردم و دیدم به زندگی کلا عوض شد – امیدهایی توی زندگیم شروع به جوانه زدن کرد- بعد از تولد پسرم دیگه نتونستم به کار تاجم ادامه بدم چون خانواده ام سرسختانه مخالف بودن و همش جنگ و تنش داشتیم – اون دوران بود که من با شما آشنا شدم و اول با فایلهای رایگانتون شروع کردم به تغییر افکارم-
انقدر کلام شما شیوا و گیرا بود که از صبح که بیدار میشدم تا شب هنسفیری تو گوشم بود
وقتی دوره ۱۲ قدم شما شروع شد به برادرم گفتم باید تهیه کنیم – اینم بگم ما پول خرید هیچکدوم از دوره های شما رو نداشتیم- ولی به طرز معجزه اسایی پول خرید هر قدم برای ما جور میشد و من بعد از دیدن این معجزه ها ایمانم قویتر میشد- به سال نکشده ما از خانواده همسرم جدا شدیم و اون زندانی که من با افکارم ساخته بودم در هم شکست – من هر جلسه از دوره ۱۲ قدم رو بارها و بارها گوش میکردم و هر روز ستاره قطبی رو یادداشت میکردم – آموزش رانندگی رفتم و رانندگی رو بصورت حرفه ایی تحت نظر استادی عالی سپری کردم و دایما بر ترسهای کوچک و بزرگی که داشتم غلبه کردم-به خونه ایی نوساز هدایت شدیم و کم کم همسرم خیلی راحت پول در اختیارم میگذاشت و ازادی بیشتری پیدا کردم جوری که الان من و پسرم گاهی تا ساعت ۱۱ شب بیرون پارک و جاهای دیدنی و تفریحی هستیم و در حال تحسین این همه زیبایی هستیم و شکرگذار خداوندم که بهم فرصت تجربه این همه زیبایی و خوبی را داد-دایما از دیدن زیبایی ها به وجد میام و همش به خدا میگم تو چه خدای خوبی هستی و خداوند هم دایما مارو به جاهای بهتر و زیبا تر هدایت میکند و من احساس خوب اتفاقات خوب رو با تمام وجودم لمس میکنم- از دیگر معجزهه ها اینه که من از شما یادگرفتم پسرم رو به خدا بسپارم و ارامش داشته باشم کاری که مادرهای همسن من خیلی سخته براشون – و جالبه که من مسولیت تمام زندگیم رو گذاشتم رو دوش خدا و خودم ارامشی وصف نشدنی پیدا کردم و تک تک کلمات شما رو بارها برای خودم تکرار میکنم
سر خرید خونه پول کم آوردیم رفتیم سراغ طلاهام دیدیم اونام نیستن همسرم دیونه شده بود نمیدونید چقدر بهم ریخته بود دایما بهم میگفت طلاقت میدم- شکایت میکنم میندازمتون زندان و فلان و بهمان میکنم- ولی من میگفتم الان باید نشون بدم به خدا ایمان دارم تو حالت عادی که ایمان داشتن هنر نیست و ته دلم آروم بود میگفتم حتما حکمتی داشته – خیلی برام سخت بود تحمل این حجم توهین و تنش ولی همش فایلهای انگیزشی از شما تو گوشم بود و احساسم رو خوب نگهمیداشتم و میگفتم هرچی پیش بیاد خیره من تسلیمم – اون موقع ما تحت فشار مالی شدیدی بودیم چون خونه با پولمون به سختی پیدا کرده بودیم همسرم مجبور شد پول قرض کنه – هیچ کسی هم بهش پول نمیداد- ۱ ماه بعد این داستان طلاها هم به لطف خدا پیدا شد و نکته مثبتش این بود که الان هم خونه داریم و طلاها رو نفروختیم
بعد از دوره ۱۲ قدم – دوره عالی و بینظیر عزت نفس رو خریدیم که اونم کلی معجزه برام به همراه داشت از جمله جرات پیدا کردم دنبال آموزش حرفه ایی شغلی که بهش علاقه داشتم بصورت جدی برم والان به کمک خدا به سمت بهترین استادهایی که توی این حوزه فعالیت دارن هدایت شدم
در دوره پندمیک من و همسرم بهش دچار شدیم و ریه های من ۳۰ درصد درگیر شد و هیچ جا پذیرشم نمیکردن بیمارستانها جا نداشتن و همه وحشت کرده بودن- ولی من ته دلم آروم بود به خدا گفتم من تسلیمم من نمیدونم هرچی تو بگی همون خوبس و جرات کردم و خودم رو سپردم دست خدا- من موندم تو خونه و هر روز سریال بی نظیر زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا رو میدیدم حالم دیوانه وار عالی بود و یک فایل میکس انگیزشی با صدای شما رو از صبح تا شب تو گوشم بود و داشتم با خدا عشق میکردم اصلا هیچ وقت تو زندگیم این حد از ایمان و توکل رو تجربه نکرده بودم – و روزی ۲ بار سرم میزدم و آمپول تقویتی – فک کنم جمعا ۲۵ تا سرم زدم و به لطف الله مهربان معجزه شد و من شفا پیدا کردم
الان برای خریدم که بیرون میرم به خدا میگم تو بگو کدوم رو بخرم و هر گاه برنامه ریزی هام بهم میریزه میگم هرچی پیش بیاد همون خوبس – هر وقت از خیابون میخوام رد بشم اون لحظه هیچ ماشینی تو خیابون نیست و من میگم به زمانبندی خدا ایمان دارم – و هزاران معجزه ریز و درشت که منو لحظه به لحظه دیوانه و دیوانه ترم میکه و هر لحظه اشک منو تو خلوت و بیرون جاری میکنه
بعد اون دوره فوق العاده قانون سلامتی رو تهیه کردم – وزنم ۶۷ کیلو بود و قدم ۱۶۷ -بعد دوره- وزنم ۵۴ کیلو شد که البته من جوش صورت داشتم و هیچ مریضی دیگه ایی به لطف خدا نداشتم و بخاطر اون دوره رو تهیه کردم – اما دستاوردی که برایم داشت خیلی فراتر از این حرفها بود – بخاطر ترمزهای ذهنی که داشتم همش نگرا تغذیه ام بودم – یه روز به خودم گفتم مگه به خدا ایمان ندارم پس باید نشون بدم – جرات کردم و توکل کردم به خدا-ایمانم باید عمل میاورد برام – باورتون نمیشه بصورت معجزه اسایی گوشت ۱ ماهم خیلی راحت و عالی برام فراهم شد خدا خودش قول داده از جایی که فکرش رو نمیکنی برات میفرستم – و هر گاه نجواهای شیطان میاد بهش این همه معجزه رو یاداوری میکنم – و دایما فایهای شما تو گوشم هست و به خودم یاداوری میکنم که این خدای خوبیها هیچ کاری براش سخت نیست
تمام معجزه ها رو پایین ستاره قطبی ام نوشتم و هر روز یه مرور میکنم و نتیجه توکلم رو به خودم یاداوری میکنم
همیشه دوست داشتم در کلاب هوس دستم رو بالا بگیرم و از این تجربه هایم براتون بگم – هر روز با خودم تمرین میکنم و با هیجان و شوق به خودم میگم استاد کلابهوس گذاشت من اینا رو میگم و بارها و بارها برای خودم این متن رو تکرار میکنم که من از کجا شروع کردم و الان چه دستاوردهایی رو دارم و چه ارامش و اطمینان و ایمانی دارم و چه معجزهایی رو دیدم وچقدر ایمان و توکلم به الله بیشتر و بیشتر شده
من هر روز که همه خواب هستن ساعت ۵ صبح تا ۹ صبح بیدار میشم و فایلهای شما و اموزشهای مربوط به شغلم رو با تمرکز بالا تکرار و تکرار و مرور میکنم –
دستاوردهام خیلی فراتر از اینها هست هر جا میرم معجزه میبینم خلاصه استاد حال خوب و وصف نشدنی الان دارم
به خودم قول دادم که همیشه تحت هر شرایطی باید به زیباییها تمرکز کنم و همیشه جنبه های خوب همه چیز رو ببینم و در حال سپری کردن تکاملم هستم
استاد جان و مریم عزیزم من از ته جاه ظلمت به این نقطه رسیدم و این تازه آغاز راه من است
در حال حاضر در حال کار کردن روی باورهام هستم که زمانی که هدایت بشم و دوره روانشناسی رو خریدم ترمزی نداشته باشم
من هر روز به دنبال نشانه ها و هدایت الله هستم
از صمیم قلب دوست دارم روزی شما رو از نزدیک ملاقات کنم
و خدا رو هر روز هزاران بار شکر میکنم که من رو با شما و قانون اشنا کرد
و از اهداف بعدیم اینه که دوست دارم به تمام کشورهای دنیا سفر کنم و به زودی زود کامنت بعدیم رو توی سایتتون ثیت میکنم و این بار از دستاوردهای مالی ام هم براتون مینویسم
همیشه خدا یار و نگهدارتون باشه
سلام ب شما دوست عزیز و همفرکانسی م
متن شمارو خوندم و خیلی لذتوبردم و بغض کردم و خوشحال شدم ک چ نتایجی گرفتی و چقدر ایمان داری.
افرین
امیدوارم ب اون ارزوهایی ک گفتین برسین. امین
2نکته رو خییلی لذت بردم ازش و لبخند زدم موقه خوندنش
یکی طلاهاتون ک گم شده بود ودبعد پیداشد
ب خودم گفتم خدا براش جای امن نگه داشت ک بخاطر خونه نفروشه
پیش خدا امانت بوده، ک بقول خودتون هم خونه رو داشته باشین و هم طلااهاتون رو
و یکی گوشت برای یک ماهتون
از جایی ک فکرشو نمیکردین رسیده،
واااقعا همینطوره
چون برای منم این اتفاق افتاده
بااارها انقدر گوشت و مرغ میرسه بهمون ک خدا شاهده ی کشو تو فریزر پر میشه از گوشت و مرغ
باوزکنید ک اغراق نمیکنم اصلاااا
خلاصه این متن خییلی چسبید بهم
ممنونم
موفق باشید
سلام دوست عزیزم
وای نمیدونم الان در چه حالی هستین ولی از ته دلم تحسین میکنم همینطور که کامنت شما رو میخوندم هی وسطش میگفتم آفرین دمت گرم خدایا شکرت
واقعا واقعا در موقع ای که اتفاق به ظاهر بد میافته باید ایمانمون نشون بدیم
چقدر عالی ثابت قدم موندین و مسیر ادامه دادین
واقعا خدا خیلی خیلی دوستمون داره
از خدا براتون بهترین رو میخوام در کنار عزیزدلتون با آرامش و شادی زندگی کنید پسر کوچولوتون یک روز یک مادر با الگوی موفقیت داره و میبینه کلی درس از شما یاد میگیره
خدایا شکرت خیلی لذت بردم
در پناه خدا شاد باشید و به تک تک خواسته هاتون برسید .
سللام سلام سلام
استاد عزیز الهام دهنده قلب و روحم و خانوم شایسته مهربون و با معرفت امید دارم حال دلتون شاد و سرحال و قبراق باشه
چه کلیپ با فضای زیبایی و چه حرفای باب دلی و چقد که این روزا برای من زیباست و امیدوارم برای تموم بچه ها با درست تر کردن سطح کیفی فرکانسشون مثل من زیبا بشه.
استاد عزیزم اواخر سال 98 بود که شاید با یه اوضاع مالی نامناسب از جو قانون با خبر شده بودم و پیگیر پی بردن به قانون بودم خیلی وقتا تو گوشم فایلای دانلودی شما بودو خیلی وقتا در تلاش بودم راه درست زندگیم رو قشنگ تر کنم چون به یه نوعی از سطح خوب زندگیم دور شده بودم و بقولی دنبال مسیر خوبو قشنگ دائمی بود که با شما و اموزه های شما آشنا شدم اون موقع ها تو جو آموزشاتون بودم ولی استمرار تو کارم نبودم جلو تر که اومدم سعی کذدم به حرفاتون تو کلیپای دانلود عمل کنم و ضروع کردم به ایمان بیشتر به خدای درونم شروع کردم به بیشتر گوش دادن به درونم شروع کردم به بهتر کردن زندگیم شروع کردم به حذف حرف و آدم های اشتباه زندگیم وبقولی الک کردنشون این لطف خدا بود که شامل حال من شده بود و به بزرگی خدا موفق شدمو انجامش دادم تکامل من از سال 1400 شروع شد رشد کردمو قوی و قوی تر شدم و تماما از اون روز روند رشیدی من فقط و فقط به جهت بالا بوده با باورهای که ساختمو هر روز تکرارش کردمو هر روز رو بهتر شدنش کار کردم
از خدام متشکرم بابت الطافی که توی سخت ترین روزای زندگیم داشت از شما بابت آموزهاتون ممنونم ان شالله که روز به روز به تموم خواسته هاتون برسینو بدرخشید برای ما که با ارزش ترین دست خدایی من هستید ، بعد از گزروندن حالا بقولی تکامل خودم و گوش دادن به فایلای دانلودی موفق شدم اولین محصولم رو بخرم که دوره12 قدم هستش کمتز از 5 روزه که به لطف خدا و مهربونی شما واقعا نتایج برا منحصر بفرد شده الهی شکر
امروز هم روز تولد منه با تموم وجودم و روحم دوست دارم و تو همین مسیر حرکت میکنم تا هر روز قوی تر و قوی تر ، شاد و شاد تر ، ثروتمند و ثروتمند تر بشم و بهترین رسالتم رو برای بزرگ و وسیع تر شدن جهان هستی بجا بزارم
استااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااد عزیززززززززززززززززززززززززززززم ممنووووووووووووووووووووووووووووونم ازتون
خانوم شایسته عزیز از شما بابت خلاقیت های قشنگ و تدابیر زیباتون هم ممنونم بمونید برای ما و انتقال الهامات الهی به ما
روز و روزگار بر همه عزیزان عباس منشی خوش و خرم و شاد و سلامت و ثروتمند باد
به نام یگانه خالق هستی
سلام آقای ترکمان وقت به خیر امیدوارم حالتون عالی باشه
قبل از مطالعه ی این دیدگاه شما هدایت شدم به داستان هدایت شما در پروفایلتون
و بعدش هم اومدم این دیدگاه رو خواندم
با خواندن دل نوشته های شما خیلی خیلی احساس قشنگی بهم دست داد و خدا رو شکر کردم به خاطر نتایج خوبی که گرفتید
آقا من هم عکس پروفایلت رو تحسین می کنم که حسم میگه یه جایی خارج از خاک ایرانه :) خیلی هم زیباست
هم مهارت شما رو در نوشتن ، خیلی قلم شیوا و دل نشینی داری
هم استمرار و انگیزه زیادی که داشتی و متعهدانه در مسیر درست حرکت کردی … ادامه دادی … و همچنان در حال ادامه دادنی ، دمت گرم
سپاسگزارم و به خداوند یکتا و توانا و مهربان می سپارمت ، بدرود
سلام استاد عزیز
استاد واقعا شمارو تحسین میکنم که یکی از ویژگی هایی که شما خیلی خوب توش پیشرفت کردید اینه که خیلی کم دچار غرور میشید
من در مورد اینکه نسبت به نتایجم و پیشرفت هام سپاسگزار نیستم و فراموش میکنم اینجوریم که خیلی اوقات میگم من بهتر میخوام، من بهترشو میخوام، یعنی همیشه یچیز بالاتر و یک شخصیت بهتر رو میخوام…
یعنی همیشه من مثلا یک مهارتی در خودم ایجاد کردم اما بعد از مدتی میگفتم باید فلان مهارتم بلد باشم….در صورتی که همون اولیه زمانی آرزوم بود
اینم بگم من کمتر دچار غرور از نتایج میشم، بازم باید خیلی حواسم باشه اما این مورد کمتره درونم و چیزی که خیلی زیاده در من اینه که من همیشه ناسپاس میشم و روزمرگی منو میگیره و یادم میره من چی بودم و الان میخوام بهتر باشم
این سپاسگزار نبودن و اینکه همین الانم خیلی پیشرفت ها کردم رو یادم میره همیشه
و استاد آفرین به شما که این موارد رو همیشه به خودتون و به ما یادآوری میکنید، همین چندماه پیش بود که فایل “موفقیت مسیر رسیدن به خواسته هست، نه مقصد آن” رو گذاشته بودید و دقیقا در مورد همین چیزا صحبت کردید که آقا نباید مغرور بشیم و یادمون بره کی هستیم و چی بودیم…
و جالب اینه که دو روز دیگه هممون بازم این حرفارو یادمون میره
استاد نگم براتون از افرادی که میشناختم و چهار روز نتایج خوب گرفتن و چنان مغرور شدن و چنان خودشونو گم کردن و دقیقا حرفی که شما زدید، فکر میکردن دیگه همیشه اوضاعشون باید خوب بمونه….و بعد به بدترین شکل ممکن سقوط کردن و از جایگاه قبلیشونم پایین تر رفتن….استاد نگم براتون که چقدر دیدم از این موارد…
حالا اونا نتایج رویایی نگرفته بودن….جالب اینجاست انسان وقتی یک ذره هم حالش بهتر میشه و نتایج بهتر میشه دچار غرور میشه!!!
یعنی خیلی هامون با یک ذره بهتر شدن هم غرور برمون میداره، چه برسه به نتایج خیلی بزرگ…
واقعا این فایل های شما باید همیشه مرور بشه و این مرور کردن در طول زمان و در گذر زمان داره مارو بهتر میکنه ولی خودمون حواسمون نیست
استاد من یک کامنت گذاشتم دیشب روی فایل توحید عملی 5 و دقیقا همین موارد رو گفتم…خیلی جالب بود برام که توی این فایل شما در مورد همون چیزا صحبت کردید….هنوز اون کامنتم تایید نشده…ولی توش گفته بودم که من همین چندماه پیش یه عالمه ضعف شخصیتی داشتم ولی الان به خودم میام و میبینیم خدای من چقدر بهتر شدم…اما اصلااااا حواسم نیست…!!
و چقدر خوبه که چکاپ فرکانسی رو همیشه بگیریم از خودمون و استاد من با الهام از اون ایده ی شما که گفتید از قبل و بعدمون فیلم بگیریم، از نوشتن هم بهتره….
حالا تو هر حوزه ای….فیلم بگیریم و توضیح بدیم توش که ما کی هستیم و الان چه وضعیتی داریم …و این مسیر رو ادامه بدیم و ماه ها بعد دوباره اون ویدیو رو ببینیم اونوقت خیلی ایمانمون میره بالا….و من اینکارو کردم و از خودم یک ویدیو 1 ساعته گرفتم و نشستم کاملا توش شرح دادم که من الان کی هستم و در چه جایگاهی هستم توی تمام حوزه ها….
استاد خیلی زود دچار فراموشی میشه انسان…خیلی زود به روزمرگی میرسه….باید این آگاهی ها و فایل های شمارو همیشه مرور کنیم و گوش کنیم و کامنت بزاریم و با خودمون صحبت کنیم و سعی کنیم هر روز بهتر بشیم و تمرینات رو انجام بدیم و بدوووووونیم که نتایج “آروم آروم” بهتر میشه جوری که ما “نمیفهمیم” چقدر بهتر شدیم!
بازم شمارو تحسین میکنم که بشدت این غرور توی شما کمه و بشدت این نیاز به بهتر شدن در شما موج میزنه و مشخصه از فرکانس شما…
با اینکه تقریبا در تمام موارد بهترین زندگی رو دارید، بازم هر روز میاید و فایل ضبط میکنید و انگار یجورایی میترسید از اینکه مسیر رو فراموش کنید و یادتون بره عمل کردن به قوانین….هر روز مرور میکنید و هر روز کار میکنید…توی تمام جنبه ها….
یعنی استاد همین فایل های یک ماه گذشته شمارو که مرور میکنم متوجه میشم که شما هر بار یک فایل جدید ضبط میکنید و توش در مورد ثروت، عزت نفس، سلامتی، روابط و…صحبت میکنید و همیشه میخواید مرورشون کنید…با اینکه بارها در موردشون صحبت کردید اما بازم میاید و حرف میزنید در موردش….
بماند اینکه چقدر گوش میدید به فایل های خودتون یا چقدر کامنت میخونید…
واقعا ما هر روز نیاز به اصلاح مسیر داریم، هر روز نیاز داریم این آگاهی ها مرور بشه برامون…هر روز نیاز داریم چکاپ های فرکانسی قبلمون رو ببینیم ….و چقدررررر این چکاپ فرکانسی میتونه باعث تحول عظیمی در ما بشه…وقتی که میریم چکاپ 6 ماه پیش رو میبینیم و بعد با الان مقایسه میکنیم، واقعا اون لحظه اوج ایمان و توکل و حال خوب رو میچشیم….البته لازمه ش اینه که عمل کنیم و ادامه بدیم….
واقعا استاد اینکه شما میگید من به خودم خیلی سخت میگیرم توی عمل به این قوانین کاملا مشخصه….قطعا شما هم روزهایی بوده که میخواستید به روزمرگی برسید اما خیلی زود برگشید به مسیر و بازم میگم انگار خیلی خوب فهمیدید قانون با کسی شوخی نداره و اگه به شیوه درست عمل نکنی آروم آروم برمیگرده نتایجت….یجورایی مطیع این قوانین هستید و همیشه سعی میکنید طبقش عمل کنید….
به امید بهتر شدن و بهتر شدن روزانه ی هممون….
با سلام
برادر بزرگوار جناب آقای ادیبی عزیز
از متن زیبای شما یک دنیا استفاده کردم و لذت بردم، و اینکه میفرمایید به نتایج مغرور نشیم، به نطر من هم این کلید موفقیت و رشد انسانه،
یعنی مدام در یاد خدا بودن، با تقوی بودن، الا بذکرالله تطمئن القلوب، و در مسیر درست حرکت کردن،
از شما بی نهایت سپاسگزارم که مطالبتون بسیار عالی بود،
و راه روش درست زندگی کردن را برامون متذکر میشین، و امیدوارم همیشه و همواره در صراط مستقیم قرار بگیریم و خودم را کنترل کنم، نلغزم، و همیشه متواضعانه در مقابل نعمتهایی که دارم، شکر گزار باشم،
بسیار از شما و از متن زیبا و آموزنده شما تشکر میکنم، آرزوی موفقیت های روز افزون براتون دارم، خداوند یار و نگهدارتون❤️❤️❤️
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ﴿١﴾
آیا سینه ات را [به نوری از سوی خود] گشاده نکردیم؟
وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ ﴿٢﴾
و بار گرانت را فرو ننهادیم؟
الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ ﴿٣﴾
همان بار گرانی که پشتت را میشکست.
وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ ﴿4﴾
و آوازه ات را برایت بلند نکردیم؟
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿5﴾
پس بی تردید با دشواری آسانی است.
إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿6﴾
[آری] بی تردید با دشواری آسانی است.
فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ﴿٧﴾
پس هنگامی که از کار مهمّی فارغ میشوی به مهم دیگری پرداز
وَإِلَىٰ رَبِّکَ فَارْغَبْ ﴿٨﴾
و مشتاقانه به سوی پروردگارت رو آور.
=======================================================================================
خدای عزیز و شرین و دلبرم،صاحب و خالق و فرمانروای مطلق،صاحب نفس هایی که مفرح ذاته،صاحب نظمی که ضربان قلبم داره،صاحب بینایی چشم هام،اونیکه تو بهش نور ندی،هیچ وقت روشن نمیشه،اونیکه تو بهش پناه ندی،از نجوای شیطان در امان نیست،اگر شما نمیخواستی من امروز اجازه ی زندگی نداشتم،خدایا درسته من انسان بی ایمان و ناسپاس و عجول و کفورم….ولی همین که یکروز دیگه بهم اجازه دادی زندگی کنم یعنی هنوز بهم امیدواری،خدایا هیچ کس نباشه و تو باشی…اونجا حتما بهشته….خدایا همه باشن و تو نباشی،اونجا همون جهنمه،من به تو،به نور تو،به لبخند تو،به رضایت تو،به حمایت تو،به پرستش و عبادت و صلات تو،فقیر و محتاج و نیازمندم.خدایا خودت میدونی چقدر به این رد پاها نیازمندم ولی اگر تو کمکم نکنی،قادر به نوشتن یک جمله هم نیستم.پس….إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ…مثل همیشه از رحمت و فضل بی انتهات…دست بنده رو بگیر و کمکم کن.
=======================================================================================
سلام به استاد عباسمنش عزیزم،سلام به استاد شایسته جانم و درود خداوند بر قلب سلیمش که تموم فایل ها رو با الهاماتش انتخاب میکنه و دست خدا میشه برای هدایت ما …سلام به رفیق های نازنین غارحرای من….رفیق هایی که در دورترین حالت ممکن،از هرنزدیکی،نزدیکترند ….
خدایا شکرت،نتنها یک روز دیگه بهم فرصت زندگی دادی،که بهم اجازه دادی و بیام در جمع بندگان صالحت،یک نفس توحیدی تازه کنم…توحید…اصل و اساس زندگی ما انسان ها که هرجا به غیر ازین سایت رفتم همه در حال تلاش برای فرار از اصل و اصرار برای موندن در حاشیه بودند…فقط همین غار حراست که به آدم حس نشستن کنار چشمه ی کوثر میده …
لَا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِیمًا
إِلَّا قِیلًا سَلَامًا سَلَامًا
وَأَصْحَابُ الْیَمِینِ مَا أَصْحَابُ الْیَمِینِ
درود خداوند بر اصحاب یمین….دوستون دارم از روشنی قلبم…
دلم میخواد به طولانی شدن این کامنت فکر نکنم و فقط بنویسم …بنویسم و بنویسم و اجازه بدم نور خداوند قلبم رو روشن وروشن تر کنه…از باز شدن قلبم…از سنگینی هایی که از روی دوشم برداشته…ازین عشقی که من رو احاطه کرده و جز رحمت خودش نیست…از آسانی هایی که با هر سختی اومد …
خدای قشنگم،الهی دورت بگردم،چه جوری از دست من خسته نمیشی؟بوست میکنم میخندی،سرت غر میزنم میخندی،باهات قهر میکنم میخندی،سرت داد میزنم میخندی…آخرشم دستاتو باز میکنی میگی بیا….بیا جات تو بغل منه ….بیا آرامش بگیر…وای ازون لحظه که دستاتو دورم حس میکنم…وقتی بهم میگی تو تنها نیستی سعیده…وقتی بهم میگی حواست بهم هست…وقتی بهم میگی تو حرکت کن،من خودم ازت محافظت میکنم…چه بلاها که ازم برگردوندی…چه اضطراب ها که ازم گرفتی…چه معجزه ها که برام رقم زدی…خدای قشنگم…من اندازه ی مشت خودمم ایمان نشون ندادم …ولی تو همیشه اندازه ی مشت خودت بهم بخشیدی…
آخه چرا؟ تو که این همه مخلوق داری…تو که میگی یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ چطور عاشق انسان شدی؟چطور به همه ی فرشته هات دستور دادی بهم سجده کنند،چرا شیطان رو بخاطر من از درگاهت روندی…؟هوم…؟چرا وقتی منو خلق کردی به خودت آفرین گفتی…؟هرچقدر فکر میکنم به نتیجه نمیرسم…عقل محدود من کجا و عشق بینهایت تو کجا …خدایا اگر میمردم و پیدات نمیکردم چه گمراهی بودم …خدایا ازت ممنونم خودت رو بهم هدیه دادی…خدایا هیچ عشقی شیرین تر از عشق تو نیست،وقتایی که قلبم رو باز میکنی،من بهشت رو توی همین دنیا تجربه میکنم…
شیرین ترین یار من….عزیز مهربونم،قدرتمندِ بخشنده ی سخاوتمند …
به همه ی ما کمک کن خشت به شخت زندگیمون رو با نور خودت بچینیم و همیشه غرق صلاتت باشیم..
خدایا خودت توی سوره انعام گفتی:فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا ۚ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
پس از اراده و نور و قدرت خودت به ضعف ما ببار و ما رو با ثروت توحیدی،انسان های توحیدی،عشق توحیدی،زندگی توحیدی احاطه کن ….
به قول استاد جان…تو ربی…تو رب الربابی…تو دست بالای همه ای…نه اینکه قدرتت ازبقیه بیشتره …نه …بقیه اصلا قدرتی ندارند ….همه چیز به دست توعه فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ
خدایا دفتر ها پرشد و خودکارها تموم شد ومن از عشق تو نوشتن و عشق بازی با تو سیراب نشدم…
این قشنگترین سفیدچال زندگیمه….که نمیخوام هیچوقت ازش دربیام…
خدایا خودت کمکمون کن مسیر رسیدن به هدف هامون رو فراموش نکنیم…
خدایا خودت یارو یاور و هدایتگر ما باش و کمکمون کن رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ
استاد عزیزم،برای صحبت های روحانی شما بی نهایت ممنونم،چقدر همه ی ما احتیاج داریم روزی هزار بار این حرف هارو بشنویم و تکرار کنیم تا ملکه ی ذهنمون بمونه …
به نظرم تسلط روی قانون،شبیه یادگیری زبان آلمانیه …
چون خودم تجربه ش کردم میدونم…زبان سختیه…و هیچ کس دورواطرافتم نیست باهاشون حرف بزنی تا ملکه ی ذهنت بشه…خودتی و یک کتاب و استاد و هم کلاسی هات …
انقدر باید تمرین و تکرار کنی با خودت تا بشه ملکه ی ذهنت …
تا زمانی که مهاجرتت درست بشه و بری توی محیط آلمانی زبان…اون موقع دیگه تسلط پیدا کردن روی زبان خیلی راحت تره…چون همه اونجا دارند آلمانی صحبت میکنند….
تو مثال قانون میشه…زندگی الان استاد مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ ۚ
هم ثروت توحیدی …هم زندگی توی بهشت…هم یار بهشتی …
اینا میوه ی این مسیره که استاد داره درمورد ریشه هاش باما صحبت میکنه …
اگر ما بتونیم همونجوری که استاد ریشه ساخته،با استقامت در مسیر قانون ادامه بدیم،لاجرم به این نتیجه میرسیم.
استاد الان که آخر ساله،وقتی برمیگردم به پشت سرم نگاه میکنم میبینم روزی توی زندگی من نگذشته که خدا برام معجزه نکرده باشه ….کجا عقل و ذهن محدود من یادش بیاد همه ی اون معجزات رو ….
اصلا اون 11 رو ماه بزارم کنار…همین یک ماه استاد…همین یک ماه …
من اندازه ی 11 ماه قبلی معجزه دیدم ….
عجیبه …غریبه….ولی واقعیه …
خدا میتونه همه ی آدم ها رو به تسخیر تو دربیاره….حتی بدون اینکه تو ازشون درخواست کنی…
فقط و فقط و فقط یک دستور العمل لازمه!
خودت رو با خدا هماهنگ کن،هماهنگی جهان اطرافت با خدا
خداییی که داره این کیهان و کهکشان هارو مدیریت میکنه،به نظرتون مدیریت زندگی ما براش سخته؟به خدا که خواسته های ما براش تیله بازی هم نیست! به قول جمله ی طلایی استاد تو دوازده قدم ما برای رسیدن به خواسته هامون نیاز نیست تلاش خاصی بکنیم،بلکه باید مقاومت هارو برداریم…اون وقت خواسته هامون راحت وارد زندگیمون میشه
خدا تو سوره عنکبوت میگه:
وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ مِنَ الْجَنَّهِ غُرَفًا تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ۚ نِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ ﴿5٨﴾
و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند حتماً آنان را در قصرهایی رفیع و با ارزش از بهشت که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است، جای خواهیم داد، در آنجا جاودانه اند؛ چه نیکوست پاداش عمل کنندگان.
الَّذِینَ صَبَرُوا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ ﴿5٩﴾
همانان که شکیبایی ورزیدند و همواره بر پروردگارشان توکل می کنند.
وَکَأَیِّنْ مِنْ دَابَّهٍ لَا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُهَا وَإِیَّاکُمْ ۚ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ﴿6٠﴾
چه بسیارند جنبندگانی که قدرت ندارند روزی خود را بر عهده بگیرند، خداست که به آنان و شما روزی می دهد، و او شنوا و داناست.
وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ ۖ فَأَنَّىٰ یُؤْفَکُونَ ﴿6١﴾
اگر از آنان [که شرک می ورزند] بپرسی: چه کسی آسمان ها و زمین را آفریده و خورشید و ماه را رام و مسخّر کرده؟ بی تردید خواهند گفت: خدا. پس چگونه منحرف می شوند؟!
اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَیَقْدِرُ لَهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿6٢﴾
خدا روزی را برای هرکس از بندگانش که بخواهد وسعت می دهد و یا تنگ می گیرد؛ یقیناً خدا بر هر کاری تواناست،
خداوکیلی این 5تا آیه رو روزی هزار بار با خودمون تکرار کنیم کمه!انقدر واضح! انقدر شیرین! انقدر دقیق!
قشششنگ خدا داره میگه: کجا؟؟؟؟دنبال چی میگردی بچه جان؟؟؟
زمین و آسمون و ماه و خورشید به تسخیر منه!منممم که دارم روزی میدم!من!
روی عقل پوک خودت حساب نکن!روی من حساب کن!
بزارید از خودم مثال بزنم که اسفند ماه چه اتفاقی افتاد:
دقیقا بعد از طی شدن 3 ماه ماموریت الهی من،وقتی به لطف و رحمت و نور خودش تونستم ازین امتحان روسفید بیرون بیام…
واقعا الان که برمیگردم به اون 3 ماه نگاه میکنم میبینم به من اگر بود من همون هفته ی اول ماموریت گیوآپ میکردم،یعنی همین 3 ماه رو هم با کمک خدا گذروندم و کلا تو بغل خودش بودم،از عقل وتوانایی و تحمل من اصلا برنمیومد…ی جاهایی استاد میگه من خودم برمیگردم به اتفاقات زندگیم نگاه میکنم تعجب میکنم چطور اون موقع ایمانم رو نشون دادم،من الان میفمم دقیقا استاد چی میگه…تموم این 3 ماه من روی دوش خدا بودم…اینو میگم که بدونید مسیر ترسناک هست ولی اصلا سخت نیست!چون نور خدا همیشه با شماست و اصلا تنهاتون نمیزاره….(امان از پرحرفی های سعیده…بگذریم….)
اواخر بهمن بود که خدا بهم الهام کرد،انصراف از کارت رو اعلام کن!
ترس ها منو احاطه کرده بود،نجواهای شیطان مثل موریانه مغزمو میخورد!ترس از آینده ی نامعلوم…
ولی هرچقدر به خدا نگاه میکردم با لبخند میگفت بپر سعیده…
نمیفتی نترس…من بغلت میکنم….تو فقط بپر…
تموم اطراف من رو ،ترس از بی پولی،ترس از خانواده،ترس از آینده و هزارتا تصویر وحشتناک پرکرده بود …اما من به نور خدا اعتماد کردم و پریدم ….
منطقی بود؟نه اصلا منطقی نبود!
قلبم آروم بود؟قلبم به شدت آروم بود!
من از 1 اسفند انصراف از کارم رو اعلام کردم و پریدم…ونتنها خدا بغلم کرد …که با یک حرکت منو دوباره گذاشت روی دوشش…
گفتم حالا چیکار کنم؟
گفت جلسه 3 قدم 7!
الان وقت رهاییه!
به هیچ چیز و هیچ کس فکر نکن و اجازه بده جریان هدایتت کنه!
خدا میدونه توی این ماه من چند بار به جلسه 3 قدم 7 گوش دادم!
به جرئت میتونم بگم اگر ده تا فایل از استاد رو بخوام جدا کنم برای تموم عمرم بهش گوش بدم،یکیش همین جلسه ست!
صدهزار بار بهش گوش بدی،بازم کمه …
رها بودن به شدت ایمان و توکل میخواد!به شدت زیرساخت های قوی میخواد،و یکی از بهترین بتون هایی که میتونید روش قانون رهایی رو بسازید برای خودتون،همین جلسه ست…
و منم تموم تلاشم رو کردم…نمیگم عالی عمل کردم…نه …
منم رفتم تو درودیوار…منم درگیر نجواها شدم…ترسیدم…گریه کردم…اما یک قدم از تصمیمم برنگشتم….
و درود خداوند بر استاد عباسمنش و کلامی که وحی منزله…
یکبار دیگه به قشنگی هرچه تمام قانون جواب داد
بدون اینکه من قدم از قدم بردارم ….از کسی درخواست کنم…به مسئولی مراجعه کنم…نامه بنویسم….
دقیقا در زمان عید که نتنها احتیاج به نیرو بیشتره که درخواست مرخصی ها از همه ی اوقات سال بیشتره…
خودِ مسئولین،به صورت خودش،به جای انصراف برای من مرخصی استحقاقی رد کردند….
یعنی این ماه بدون اینکه من یک ساعت شیفت برم!حتی بیشتر از ماه قبل حقوق گرفتم!!!
اینجاست که خدا میگه:
وَکَأَیِّنْ مِنْ دَابَّهٍ لَا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُهَا وَإِیَّاکُمْ ۚ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ
چه بسیارند جنبندگانی که قدرت ندارند روزی خود را بر عهده بگیرند، خداست که به آنان و شما روزی می دهد، و او شنوا و داناست.
اینجاست که خدا میگه:
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا
پس بی تردید با دشواری آسانی است.
خداروصدهزارمرتبه شکر برای قوانین بدون تغییر خداوند!خداروصدهزارمرتبه شکر برای هدایت شدنمون به بهترین استاد دنیا …واقعا چه کسی از خداوند به عهدش وفادارتر…؟
این سعیده و این 810 روز استمرار برای ساخت زیربنای زندگی توحیدی…برای جنگلِ زیبای رویاهایی که رویا نیستند.
و این مسیر ادامه داره …همون طور که برای پیامبر ادامه داشته…همونطور که برای استاد ادامه داره….
فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ
پس هنگامی که از کار مهمّی فارغ میشوی به مهم دیگری پرداز
مسیر موفقیت رو با ایمان و اراده و انگیزه و اشتیاق ادامه میدیم و میریم برای تیک زدن هدف های بعدی…
والبته یادمون نره…
وَإِلَىٰ رَبِّکَ فَارْغَبْ
و مشتاقانه به سوی پروردگارت رو آور.
یادمون نره:
هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ۖ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
اوّل و آخر هستی و پیدا و پنهان وجود همه اوست و او به همه امور عالم داناست.
یادمون نره :
الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَهُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا ۖ وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ أَمَلًا
مال و فرزند، زینت زندگی دنیاست؛ و باقیات صالحات [= ارزشهای پایدار و شایسته] ثوابش نزد پروردگارت بهتر و امیدبخشتر است!
خدای عزیز و شیرین ودلبرم،هرکی ندونه من میدونم که وقتی میخواستم شروع کنم به نوشتن،هیچی توی سرم نداشتم و فکر نمیکردم حتی بتونم یک خط بنویسم….تو کمکم کردی،تو جمله ها و آیه هارو آوردی…تو گفتی اینو بگو…اینو بنویس…
ازت سپاسگزارم که یکبار دیگه بهم سعادت صلات و هم نشینی با بندگان صالحت رو دادی.دوووستتت دارم و بوووسه به کله ت و عاششششقتم وجان منی وووو…. ازین حرفا… :)))
به امید دیدار یاران غارحرای من،در بهترین زمان و مکان…
قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ» (ﺑﻰ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﺎ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﻌﺠﺰﺍﺕ ﻭ ﺩﻟﺎﻳﻞ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻳﻢ ﻭ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﺘﺎﺏ ﻭ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﻯ ﺳﻨﺠﺶ ﻓﺮﻭﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻳﻢ، ﺗﺎ ﻣﺮﺩم ﺑﻪ ﺩﺍﺩﮔﺮﻱ ﺑﺮﺧﻴﺰﻧﺪ ﻭ ﺁﻫﻦ ﺭﺍ ﻓﺮﻭﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻧﻴﺮﻭﻳﻲ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺳﻮﺩﻫﺎﻳﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺮﺩم ﺩﺍﺭﺩ، [ﺗﺎ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻬﺮﻩ ﮔﻴﺮﻧﺪ.] ﻭ ﺗﺎ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﻌﻠﻮم ﺩﺍﺭﺩ ﭼﻪ ﻛﺴﻲ ﺍﻭ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻧﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﻥ ﻳﺎﺭﻱ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ. ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ، ﻧﻴﺮﻭﻣﻨﺪ ﻭ ﺷﻜﺴﺖ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﺍﺳﺖ. (٢5 حدید)
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
سلام و درود فراوان به سعیده نورانی پروردگارم، الهی که در پناه رب العالمین همیشه همیشه حال دلت عالی عالی عالی باشه. هیچ ایده ای ندارم که چی میخوام بنویسم برات ولی یه حس قلبی منو مشتاق نوشتن پاسخ میکرد. نمیدونم از آخرین کامنتی که بین ما رد و بدل شده چند وقت گذشته. به حدی کامنت پاک شده دارم که الان یادم نمیاد چیا رو نوشتم و فرستادم و چیا رو نوشتم ولی پاک کردم. خیلی از کامنت های دوستان هست که هنوز نتونستم بهشون جواب بدم .
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
ازت متشکرم بخاطر کامنت ارزشمندت و بخاطر ایمان و شجاعتت و بخاطر سخاوتمندیت در بیان تجربیاتت. اتفاقاً همین دیروز و در کل این روزها تمرکزم روی قدم هفت بود و جلسه سوم که چقدر بینظیر بود. حتی خود استاد هم میگن همه مطالب این جلسه مهمه. امیدوارم که من هم بتونم تسلیم بودن و اعتماد به جریان هدایت رو یاد بگیرم.
وقتی به پشت سرم نگاه میکنم و میبینم طی 11 سال گذشته 9 تا سال تحویل رو توی عسلویه بودم به فکر فرو میرم، آیا قرار بوده واقعاً زندگی اینقدر به سختی باشه؟ یا طبیعیش اینه که انسان در آرامش و آزادی زمانی و مکانی و مالی باشه.
چند روز پیش که خونه بودم و هوای بوشهر هم خیلی عالی بود و من طبق عادت همیشگی وقتی نیاز به کنترل ذهن دارم به قول شاعر «بی هوا ، بدون مقصد» توی خیابون ها رانندگی میکنم … توی یکی از خیابون ها یه ولوو XC90 دیدم خیلی تحسین کردم و خدا رو شکر گفتم که آره وقتی یه نفر میتونه سوار بشه پس میشه. طبیعیش اینه که اینقدر ثروتمند بود. رفتم جلوتر پیچیدم توی یه خیابون دیدم یه XC90 دیگه ایستاده کنار خیابون. یه لحظه ذوق زده شدم و گفتم آقا چطور ممکنه به فاصله فقط یک دقیقه دو تا XC90 احتمالا خداوند داره بهم میگه اگه باور کنی میشه. اگه یه عده سوار چنین ماشینهایی هستن پس میشه، پس بینهایت ثروت هست توی جهان. پارکینگ ذهن منه که اندازه یه پژو پارس فضا داره، ظرف نعمت منه که سوراخه وگرنه نعمتهای خداوند بینهایته ، باران رحمتش ازلی و ابدی بوده. توی دو هفته استراحتم روزهای زیادی رو میرفتم با توی ساحل زیر سایه یه درخت پارک میکردم یا روی یکی از نیمکت ها مینشستم و ساعتها فایل گوش میدادم و مینوشتم . یکی از نیایشگاه ها رو عکس گرفتم و گذاشتم عکس پروفایل.
اگه حوصله داشتی بهش نگاه کن … این منظره شبیه کلاس درس توحید بود برام. یاد آیات «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ ۖ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لَا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ؛ فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ» می افتادم.
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
خدا رو صد هزار مرتبه شاکرم بخاطر هر ذره از نعماتش، خدا رو شاکرم بخاطر هر مولکول اکسیژنی که تنفس میکنیم، خدا رو شاکرم بخاطر هر قطره آبی که مینوشیم، خدا رو شاکرم بخاطر دستانش که سقف بالای سرمون میشه ، دست خداست که تخت خواب ما میشه تا به جسم خسته مون آرامش بده. توی همین ثانیه از زندگی ما که ممکنه چالشهایی داشته باشیم میلیون ها انسان در نقاط مختلف جهان این نعمتها و این وضعیت فعلی ما رو آرزو دارن. این روزها وقتی آخرین صفحات سررسید 1402 رو دارم با آیات قرآن مکتوب میکنم ، بماند که هنوز حس میکنم هیچی از توحید نمیفهمم ولی بیشتر دارم متوجه میشم که اوضاع داغون خیلیها بخاطر اینه که فرمون زندگیشون رو سپردن دست ذهنشون و اصلا خدا رو باور ندارن. پناه میبرم به ارباب رزاق و وهاب و رحیم خودمون که لحظه ای ازش جدا باشیم… سعیده جان بینهایت تحسینت میکنم ، از درگاه خداوند بینهایت نعمت و ثروت و فراوانی و آرامش برات درخواست میکنم. پیشاپیش سال نوت مبارک و امیدوارم که سال 1403 سالی پر از آرامش و خوشبختی و سعادت و موفقیت و ثروت فراوان باشه.
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
راستی ، وقتی از خداوند هدایت خواستم که برات کامنت بنویسم، این آیه از سوره حدید اومد. خودت بهتر از من میتونی درس هاش رو متوجه بشی چون قلب سلیم و نورانی شما همیشه وصله. من رو ببخش که خیلی کمتر از قبل برات کامنت میذارم ، یه کم دارم سعی میکنم ادای بچه درسخون ها رو در بیارم ، سرم توی دفتره و در حال نوشتن درسهای استاد.
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
در پناه رب العالمین ، ارباب عشق، بینهایت متنعم و ثروتمند و خوشبخت باشی و همیشه همیشه قلبت نورانی و متصل باشه.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ ﴿١٧﴾
نوجوانانی همیشه نو جوان همواره [برای خدمت] پیرامونشان می گردند،
بِأَکْوَابٍ وَأَبَارِیقَ وَکَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ ﴿١٨﴾
با قدح ها و کوزه ها و جام هایی از باده ناب و پاک،
لَا یُصَدَّعُونَ عَنْهَا وَلَا یُنْزِفُونَ ﴿١٩﴾
که از نوشیدنش نه سردرد گیرند، و نه مست و بی خرد شوند،
وَفَاکِهَهٍ مِمَّا یَتَخَیَّرُونَ ﴿٢٠﴾
و میوه ها از هر نوعی که اختیار کنند،
وَلَحْمِ طَیْرٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ ﴿٢١﴾
و گوشت پرنده از هر گونه ای که بخواهند،
وَحُورٌ عِینٌ ﴿٢٢﴾
و حوریانی چشم درشت،
کَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ ﴿٢٣﴾
هم چون مروارید پنهان شده در صدف؛
جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿٢4﴾
پاداشی است در برابر اعمالی که همواره انجام می دادند.
لَا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِیمًا ﴿٢5﴾
در آنجا نه سخن بیهوده ای می شنوند، نه کلام گناه آلودی،
إِلَّا قِیلًا سَلَامًا سَلَامًا ﴿٢6﴾
مگر سخنی که سلام است و سلام،
وَأَصْحَابُ الْیَمِینِ مَا أَصْحَابُ الْیَمِینِ ﴿٢٧﴾
و سعادتمندان چه بلند مرتبه اند سعادتمندان!
================================================================
حمید عزیزم سلام
سلام و سلامتی و نورو وعشق ورحمت الله رو همراه با نسیم بهاری شمال، با این تلگراف برات میفرستم الهی که در بهترین زمان به بلاد توحیدی عسلویه به دستت برسه …
از صبح که بیدار شدم انرژی زیادی منو دعوت میکرد برای اینکه برات تلگراف بفرستم،اولش زمان مناسب و تمرکز گیرم نیومد…بعد از ظهر که زمان آزاد شد،یک کامنت برات نوشتم،از سر کوچه مون تا خط تولید گاز پالایشگاه ….ولی نشد که ارسال بشه…
حالا الان …باز همون انرژی سر وکله ش پیدا شد که بیا و دوباره بنویس…
طبق رسم نانوشته ی ما،رفتم از قرآن برات هدایت بگیرم،این آیه هارو گذاشت کف دستم…
یعنی آیه ها یکی از یکی شیرین تر…مگه میتونستم از یکیش بگذرم؟بیشترش رو کپی کردم…مابقیش رو خودت بخونش…نتنها حسودیم شد!که تازه دوزاریم افتاد از صبح چرا به مدارت دسترسی ندارم!
شما و داداش اسدالله باهم سوار موشک شدید؟
کی از کنار مدار من رد شدید من نفهمیدم؟
آخرش موشک بوق داره یا نه؟
اگر بوق داشت و بوق نزدید،مدیون خون هزاران شهیدید،بخدا :/
چقدر غر زدم :))) یک کامنت غرغری هم برای داداش اسدالله فرستاده بودم :)))
خدا ازم راضی باشه :)))
بگذرریییییییم!
آقا عیدت مبارک!صد سال به این سال ها!
پارسال دوست،امسال آشنا!کجا بودی نبودی :)))
بازم خداروشکر که سال جدید چندتا نقطه ی آبی ازت دریافت کردم،دعا میکنم هرجا هستی حال دلت عالی باشه و غرق احساس خوشبختی بی قید وشرط….
میدونم شماهم دقیقا زمانی که اتصال قلبیت برقرار میشه،این جنس احساس رو تجربه کردی…واقعا اون لحظه آدم هیچ کمبودی احساس نمیکنه…انگار به تموم خواسته هاش رسیده …
به قول اون جمله ی طلایی استاد:
تموم خواسته های ما بخاطر اینکه ما به احساس خوب برسیم،وقتی ما خودمون به احساس خوب برسیم،درواقع به اصل خواسته مون رسیدیم…بقیه ش دیگه پاداش اکستراست…خودش وارد زندگیمون میشه.
حمید جان من هم مثل شما،سال های زیادی،عید و سال تحویل توی بیمارستان بودم،و این اولین عید نوروزی هست که من در آزادی کاملم…هیچ نگرانی ندارم که الان مرخصیم تموم میشه…مرخصی درکار نیست…زمان آزاد…هرچقدر دلم بخواد…
یک نکته ای به ذهنم رسید که بهت بگم،خودم با خوندن کامنتت متوجه شدم اونجا که نوشتی:
وقتی به پشت سرم نگاه میکنم و میبینم طی 11 سال گذشته 9 تا سال تحویل رو توی عسلویه بودم به فکر فرو میرم، آیا قرار بوده واقعاً زندگی اینقدر به سختی باشه؟
ببین من 8 سال توی شغل سخت پرستاری بودم،بیشتر از همه هم توی بخش های ویژه که بار استرس و فشار روانیش خیلی بیشتره…اون 6 سال اول که همه ش مدارهای داغون بود رو بزاریم کنار…برسیم به این دوسال آخرکه من دانشجوی استاد شدم و داشتم روی خودم کار میکردم،مخصوصا دوره مقدس دوازده قدم…
سال تحویل 1401،1402 رو من توی بیمارستان شیفت بودم،یادمه سال اول عصرکار بودم،سال دوم شبکار!جالبه که فیلم هردوتاشون هم مستند موجوده!
برای هر دوتا سال تحویل من سنگ تموم گذاشتم،بهترین سفره ی هفت سین رو وسط بخش icuچیدم…کلی ازین چراغ رنگی ها وصل کردم…باورت میشه؟وسط بخش icu…
بعد درحالیکه صدای شمارش معکوس ثانیه های آخر سال میومد،من محکم قرآن رو بغل کرده بودم و به پهنای صورتم میخندیدم و شاد بودم…
میدونی میخوام چی بگم؟استاد تو دوره عشق و مودت میگه: شما نمیتونید چیزی رو دفع کنید،فقط میتونید جذب کنید
یا به تعبیر قرآن: وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ ۖ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ
یعنی اینکه من امسال سال تحویل رو نتنها خونه بودم بلکه کلا ازون محیط جدا شدم،بخاطر حال خوب و احساس خوشبختی و در صلح درومدن با محل کارم بود…
من انقدر با محل کارم در صلح درومدم…که اون محیط دیگه پاسخگوی شخصیت جدید من نبود….و جهان طبق قوانین بدون تغییرش همه چیز رو جوری چید که من از شغل سابقم جدا بشم.
باور کن خودم به این موضوع توجه نکرده بودم که چقدر قشنگ این قانون اجرا شده و من نفهمیده بودم اصلا….
استاد تو جلسه 4 قدم 6 میگه:
شما فقط روی خودتون کار کنید،جهان بیرون حتما عوض میشه…چه جوریش رو ول کن …
ببین ی چیزی الان یادم اومد ،رفتم گوگل درایوم رو چک کردم دیدم آره….
من سال تحویل پارسال کنار سفره ی هفت سین از خودم یک فیلم 40 ثانیه ای گرفتم و گفتم و این ویدئو رو میگیرم برای بعدا…به امید خدا،امسال آخرین سالی که من کارمندم…و میخوام به امید الله بیزنس خودمو داشته باشم…
باورت میشه…؟
به خدا…به الله…به رب…
هیچی نمیدونستم…که قراره چه اتفاقاتی بیفته…و چه جوری به خواسته م میرسم…
آره حمید…به لطف الله سال 1402 شد آخرین سال کارمندی من…
و چه کسی از خداوند صادقتر؟
وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا ۚ وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِیلًا
خداروصدهزار مرتبه شکر برای همینجای زندگیم…
نشانه ها داره از چپ و راست میاد…
و من هربار از قدرت خداوند به سجده میفتم و میگم آره…آره…استاد راست میگفت…قانون جواب میده …
استاد تو دوازده قدم میگه دانشجوهای من،باید زودتر از من به نتیجه برسند…چون آزمون و خطاهای منو ندارند…
مگه چقدر گذشته از زمان دانشجویی ما…همه ش دوسال…دوسالی که از همون روز اولش پر از معجزه بود…
جاده ی جنگلی آسفالته ی دوره ی مقدس دوازده قدم ….
ازت معذرت میخوام اگر نوشته هام پیوستگی نداشت…یکم خواب آلودم …
این روزها تموم همتم رو گذاشتم از خوابم بزنم وبه درس و مشقم برسم…
باور کن همین امروز من یک قدم بیشتر برای اجرای توکل در عمل و تمرکز روی سایت برداشتم …خدا ی جوری برام معجزه کرد که من هنوز ناک اوتشم…
دوتا از بهترین رفیق هامون توی سایت..داداش رسول و فاطمه جان…امشب منو یکطوری شرمنده ی محبتشون کردند که من هنوز ناک اوتم…من کجا و این همه عشق من حیث لایحتسب کجا…؟
صبح توی تمرین ستاره ی قطبیم نوشتم،خدایا برام نشونه ی از رابطه ی هم مدار بفرست که ایمانم به مسیر بیشتر بشه…
میدونی حمید جان…؟
من اندازه ی مشت خودم از خدا خواستم…
خدا اندازه ی مشت خودش،این خانواده ی بهشتی رو برام فرستاد…
شگفت زده ی این عشق و صلح و آرامش بینشون شدم،این هماهنگی،این هم مداری،این توحید،این صلح درونشون…
اصلا دیوونه شدم…
گفتم خدایا…تو داری چه جوری با من حرف میزنی؟
خداوند حافظ و نگهدارشون باشه در هرثانیه از زندگیشون،و دعا میکنم از آسمون وزمین براشون برکت وثروت بباره …
یعنی یک ایمانی به قلب من امشب پاشیده شد که میتونه کوه هارو جابه جا کنه…
خداروصدهزارمرتبه شکر برای داشتن این غارحرا…برای این رفیق های بهشتی…
الهی نور خداوند بر خوشبختی هاشون بباره …
جالبتر ازون اینکه…بعد ازین تماس بین ما … قرآن این آیه ی شیرین رو بهم هدیه داد:
وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ ۚ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا مَا أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ ۚ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ
و میان دل هایشان الفت و پیوند برقرار کرد که اگر همه آنچه را در روی زمین است، هزینه می کردی نمی توانستی میان دل هایشان الفت اندازی، ولی خدا میان آنان ایجاد الفت کرد؛ زیرا خدا توانای شکست ناپذیر و حکیم است.
خداروشکر…خداروصدهزار مرتبه شکر…
اوه پسر :)) یادم رفت اول کامنتم بگم منتظر یک تلگراف طولانی باش…
ببخشید بازم پر حرفی های سعیده…
تازه کلی از چیزهایی که تو کامنت قبلی برات نوشته بودم رو نگفتم:))
انشالله با نقطه ی آبی بعدی…اگر عمری باقی بود…
عیدت مبارک برادر عزیز توحیدی راه دور من،آتشنشان ابراهیم نشان،حمیدِ حنیف
به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت.
در پناه نور آسمون ها وزمین باشی همیشه،خدای نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ
به امید دریافت یک نقطه ی آبی پربرکت دیگه ازت
قلبِ فراوانِ فراوان
سلاااااااام
رفیق نابم
سعیده جانم
سپاسگزارم از مهرت عزیزم
شما فوق العاده ای
هرچی هست لطف خداست
بهترینها سهم دلت رفیق جانم.
درسته من راحت میتونم بهت بزنگم و بازم ساعتها با هم گپ بزنیم خداروشکر هزاران مرتبه..
اما همین جا میخوام برات بنویسم که نقطه آبی ازم دریافت کنی و باور بچه های سایت بشه
که همه چیز درست داره پیش میره …
استاد عباس منش عزیزم
استاد همه چی تمومم شما هرچی بگی درسته
گفتی رو خودم کار کنم گفتم چشم
من باید تغییرکنم
من باید ظرف وجودی روحم بزرگ کنم
من باید بپذیرم که خیلی کار دارم
من باید نمه نمه رشد کنم
من باید همین فاطمه رو دوست داشته باشم
من تو دوره لیاقت همین فاطمه رو بارها بغل کردم
بارها گفتم فدای سرت
بارها گفتم دمت گرررررم
اره استاد قربون صدقه همین فاطمه رفتم
اما نجوای لامصب هم می اومد حالا که چی ؟؟
چی میخواد بشه !!!
یعنی این دوست داشتن خودم
قراره چیکار برام کنه !!!!
اما این احساس لیاقت کارخودش کرد و جواب داد….
استاد گفتی رو خودتون کار کنین تغییر کنین جهان شمارو هدایت میکنه به سمت ادمهایی که با خودشون در صلح هستن
خبر نداشتم استاد انقدر زود نتیجه بیاد و جهان منو هدایت کنه به چه راحتی
به سمت شاگرد توحیدی کلاست
شاگردی که برا من سنگ تموم گذاشت با لطفش
با مهرش
با عشقش از خدا گفت
گفت که نشسته سر درس ومشق هاش و داره انجامش میده
شاگردی که تو دل تضادها
با تموم احساس خوبش میخنده
میرقصه و خیالش راحته
دلش قرصه چون رو دوش خدا سواره ..
شاگردی که این روزها قراره
از شگفتی های زندگیش برامون رونمایی کنه و حالشو ببریم ..
پلن های کادوپیچ خدارو
داره تحویل میگیره ..
آره استاد قانون خدا درسته و خوب جواب میده …
سعیده ی نازنینم من عاشقتم
شما بی نظیری
سپاسگزارم از وقتی که برامون گذاشتی
از حرفایی که برامون زدی
از عشقی که در وجودت سرشاربوده وهست …
خدایا شکرت بخاطر همه چیز ..
قدرت خدا میتونه ادمها و
درمسیرهم قراربده
میتونه هرکاری بکنه .
ستاره قطبی های خوشگل
خوب تو دفترم دارند تیک میخورن خداروشکر.
خوشم میاد که خدا خودش بدون این فضاهای مجازی
و متوسل شدن به آدمها
معجزه وار قدرتش رو نشون داد و از راه رسید و مارو بهم رسوند
بازهم ناک اوت قدرتش شدیم.
شکر خدا برا وجود تک تک دوستهای بهشتیم دراین سایت بهشتی .
وجودت غرق در آرامش عزیزم.
الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی تون در بهترین مدارها قراربگیره ان شاالله
به نام خدایی که در این نزدیکی ایست
سلام عشقم سلام بر بنده ی خاص خدا سلام بر فرشته ی این سایت الهی و مقدس سلام بر رفیق غار حرای من
هیچ جا دنیا لذت بخش تر از این سایت الهی نیست
این پیام فقط میخواد بگه احسنت بر شما بنده ی مومن و موحد و خداجو. احسنت بر ایمان و عمل شما. احسنت بر استمرار و تعهد در این مسر الهی.
هر وقت که کامنتی رو ازت میخوندم، دلم میخواست که برات بنویسم، ولی این ذهن نجواگر میگفت، خب که چی هر روز بیایی ازش تعریف کنی، یبار دو بار سه بار نه هر روز بخوایی براش بنویسی و تحسین اش کنی، تا اینکه امشب که در آرامش کامل کامنتت رو خوندم و کلی لذت بردم و اتصال خوب ب قرار شد، گفت: آقا چرا تحسین نکنی؟ چرا ستایش نکنی، مگه ما روزانه چند بار میگم الحمدلله
مگه بنده های خدا، جزئی از خدا نیستند؟ پس تا میتونی و وقت و زمان ات اجازه میده تحسین و تمجید کن.
منم گفتم چشم قربان، و الان شما بنده ی عزیز خدا که روح خداوند در شما دمیده رو تمام و کمال تحسین می کنم و از خدای مهربان میخوام، اتصالت، لحظه ای قطع نشه و آرامش و آسایش ات روز به روز بیشتر و بیشتر بشه، عشقم، مراقب روح لطیف و نازنین ات باش، باشه…
دوست دارم یه عالمه بوووووس به اون کله نازنین ات
سلام و درود خدمت خواهر عزیزو توحیدی
خواهر کامنتات انقد قشنگن که آدم اصلا به طولانی بودنش فکر نمیکنه و هینجوری میخونی میخونی آخرشم میگی کاش تموم نمیشد.
پس به فکر طولانی بودنش نباش تو فقط بنویس و بنویس و بنویس
البته ببخش که به جای “شما” از “تو” استفاده میکنم و اینو بذار به حساب احساس نزدیکی خواهر برادری
من قبلا هم گفته بودم هروقت میام کامنت بخونم اول از همه دنبال کامت تو میگردم و حسابی حالم خوب میشه بعد میرم دنبال کامت های بعدی
خواهر بهت بگم این حال توحیدی تو قشنگ برام قابل درکه و مبارکت باشه این حال قشنگ
میدونم رو دوش خدا نشستن یعنی چی
میدونم رو خدا حساب کردن یعنی چی
میدونم سپردن کارها و آرامش با خدا بودن یعنی چی
منم این مدت یک ماهه معجزه هایی دیدم که اعتمادم به خدای خودم بینهایت بیشتر شده و رو دوش خودش نشستم و دارم لذتشو میبرم
و البته شماهم در جریان معجزات من بودی و کامنت پر انرژی و عالی برام گذاشته بودی.ممنونم ازت
از اون موقع معجزات زیاد دیگری برام افتاده که خدا یاری کنه زمان مناسبش کامل تو کامنت میام و توضیحش خواهم داد
خواهر عزیز توهم با همون فرمان گازشو بگیر که به زودی زمین و زمان در اختیارت قرار میگیره
در پناه خدای قشنگت همیشه شاد و آرام باشی و در آغوشش لذتشو ببری
سلام به دوست عزیزم سعیده جان
هربار ایمیلم رو میبینم که کامنتی از شما وچندتا دیگه از دوستان اومده انقدر ذوق میکنم که خدا میدونه
چقدر شیوا وزیبا مینویسین
امروز با هر کلمه تون اشک ریختم ویه جورایی حرفایی بود که من از دیروزتاحالا به خودم میگفتم
چندروزه اومدم پیش مامان اینا و هر روز که بلندمیشدم یکم احساس سرماخوردگی میکردم ولی سریع سعی میکردم کانون توجهم رو ببرم جای دیگه تا اینکه دیروز که بلند شدم این احساسه بیشتربود یهو مغزم شرو کرد به نجوا کردن که بجنب ببین چه قرصی بخوری اینو بخور اونو نخور وخلاصه بخودم اومدم دیدم بی حس وحالم اصلا توان ندارم حتی یه غذا بپزم ولی اینو رعایت کردم که به هیچ کس چیزی نگم وبه روی خودم نیارم حالم بده
بعدناهار که کمی دراز کشیدم یه آن خداهدایتم کرد به این نجواها
سعیده دو روز دیگه عیده میخوای باحال بد سال نو روشروع کنی مگه نگفتی میخوای این سفر برلت لذت بخش باشه ؟پس چرا کم آوردی ؟ پاشو باید یه دستی به خونه بکشی موهاتو رنگ کنی و……
خلاصه یه سری هدفهای کوجولو برا خودم درست کردم وبلندشدم دیدم انگار بهتزم
رفتم اتاق مامان یهو خداگفت تخت و وسایل رو جابه جا کن
گفتم خدایا تو باید انجامش بدی منکه توان ندارم
وبه شکلی معحزه آسا همه وسایل رو تغییر دادم و درعین انجامش کاملا خدارو میدیدم که تا هدف براخودم تعیین کزدم و گفتم خدایا خودت سالمم کن این مریضی میخوام یه راز باشه بین من و تو وکسی نفهمه تا کاملا اکی بشم
میخوام سال جدیدو که سال خودمم هست(نهنگ) با شور وحرارت بیشتر شروع کنم
اینکه وقتی شرو کردم به دیدن زیباییها وشکر گذاری بابت داشته هام
اینکه شرو کردم به خوندن کامنت دوستان و انرژی که از اونا گرفتم
اینطوری بهم توان دادی اصلا میتونم بگم 99 درصد بهتر از صبح بودم
و امروزم انقدر با انرژی بودم که کلی آشپزخونه رو تمیز کردم و انگارنه انگار دیروز داستم با اون فرکانس دربه داغون میرفتم به سمت یه بیماری بزرگ و طولانی
واز دیروز تاحالا همش دارم میگم خدایا چرا یهو یادم میره قدرتتو یادم میره حس خوب اتفاقات خوب رو یادم میره مسیر رسیدن به اهداف یکیه چه حل یه سرماخوردگی باشه چه استارت یه کار بزرگ
تصمیم داشتم بیام کامنت بزارم ولی وقتی کامنت بینظیرتون رو خوندم انقدر حسم رو عالی کردید که گفتم در تشکر ازشما اینا روهم مینویسم
منم دارم هر روزم رو باخوندن چندتا آیه سپری میکنم ولی این عشقی که ازشما با اوردن آیه ها دریافت میکنم که مطمئنم هزاران برابرش رو خودتون دریافت کردید که به منه مخاطب هم منتقل میشه رو دوست دارم واز خداوند همیشه خواستم روزی برسه که منم این شراب الهی یا به قول شما عسل مصفی رو بچشم
واقعا خدارو هزاران هزاران بار شکر
که با این هدایتها این استاد این سایت این دوستان باصفا آشنا کردی
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
به نام خدای عشق و مهربانی
به نام خدای بزرگم
سعیده عزیزم چطور هستی
حال دلتتتتتتت چطور هست ؟
رفیق جانم با جان و دلم تحسینت میکنم این ایمان و استمراری ات را در این مسیر
برایت کف میزنم آفرین
چقدررررررر خدا زیباست چقدرررر خدا عاشق هست چقدررر خدا بزرگ و مهربان هست
من عاشقانه عاشق خدا هستم آخر وقتی عاشق خدا شوی واقعی عاشق خودت میشوی وقتی واقعی عاشق خودت و خدا باشی همه را خودت میبینی دلت برای همه میرود
این را گفتم تا بدانی که چقدررر دام برایت هر بار میرود سمت تو
دوستتتتت دارم رفیق
تک تک کلماتتت قشنگ زیبا و حقیقت هستن
وقتی ما بدانیم خودمان خالق زنده گی مان هستیم وقتی بدانیم یک لحظه بعد ما را هم خودمان خلق میکنیم وقتی بدانیم همه چیز احساس خوب هست وقتی بدانیم ما هر لحظه در حال انتخاب کردن دو صدا هستیم صدای خدا و نجوای شیطان اون زمان هست که تمام سعی خودمان را میکنیم پشت سر خدا راه بیفتیم
اون زمان هست با جان و دل تلاش میکنیم که اتفاقات عالی را با کمک خدا خلق کنیم
میدانی سعیده عزیزم عاشق حرف زدن و عشق بازی ات با خدا هستم چقدرر زیباست
خداوند بهترین رفیق ما هست رفیق جان
نمیدانم چی نوشتم چی گفتم ولی قلبم خواست برایت بنویسم و با جان دلم تحسینت کنم
در پناه الله باشی رفیق
خبرت هست که از خوبی خود بی خبری ؟
بخدا خوبتر از هر خوبتری
بوس بوس بوس
مرسی سعیده جان از این کامنت خوشگل
من با حرفههای این فایل استاد که قبلا حتی شنیده بودم اشک ریختم که یادمون نره از کجا به کجا رسیدیم،،،ولی با کامنت شما دیگه اشکام بند نمیاد،،، خیلی لذت بردم،، مرسی از این همه جملات خوب،، مرسی از این همه احساس که تو این کامنت بود،،، از خدا بهترینهارو برات میخوام️️️️
سلام سعیده جان واقعا عاشقتم
سعیده عزیزم باور کن شما شدی راهنمای من درمسیر ساخت زندگی توحیدی هر وقت کامنت هاتو میخونم احساس میکنم مثل یک خواهر بزرگتر داری من راهنمایی میکنی خدا میگه عزیزم با سعیده رشد کن ببینین چکار کرده تو انجام بده و بیا والان خدا بهم گفت بهش بگو کمی واضح تر از قدمها و مراحل رشدش صحبت کنه گفت بگو نترس من تو رو برای بعضی از دوستان چراغ راه قرار دادم پس واضح تر بگو
سعیده جان ممنونم که اینقدر زیبا مینویسی خواهر زیبای من بوسسس به کله مبارکت
خواهر گلم انشاالله به زودی در بهترین مکان و بهترین زمان ببینمت
سعیده جان چقققدر دلم میخواد که مثل تو بنویسم. ینی باورام و افکارام و نجواهام مثل تو باشه و منم بتونم از همچین رابطه و حسی، از خدا بنویسم. چقدر رابطت رو تحسین میکنم. و واقعا گاهی غبطه میخورم. من حتی نمیتونم لبخند خدا رو تصور کنم. واقعا نمیتونم. با اینکه خیلی خیلی خیلی دستم و گرفته. خیلی ازش معجزه دیدم. خیلی ازش لطف، به معنای واقعی لطف دیدم… اما همیشه تو ذهنم و توی تصوراتم جدی و غیر قابل لمس هست. سوای از هر نتیجه و خواسته ای که بخاطرش اینجا هستم، من دنبال بهبود رابطم با خدا هستم. من خیلی از قرآن میدونم. خیلی از احکام و مفاتیح و احادیث میدونم… اما دوست خوبی نیستم. تو دفترم همیشه حرفای قشنگت با خدا رو مینویسم و زیرش میگم خدایا منم همینا. منم همین حسا رو بهت دارم. ولی بیا و بیشتر با هم دوست بشیم که بتونم از زبون خودم بنویسم. این همه نوشته های قشنگ بشن حس و حال قلبیم…
خیلی بیشتر میخوام تحسینت کنم و باهات صحبت کنم اما …
امیدوارم 12 ماه پیش روت چنان برات عاااالی و پر برکت باشه که بتونی لحظه لحظشو قشنگ بسازی. دعای خیر من دنبالته چون در کنار استاد و مریم جون خیلی خیلی ازت یاد گرفتم. میبوسمت عزیز.
سلام خدمت آبجی سعیده گلم، بانو اسکاول شین سایت عباس منش، آفرین دختر، آفرین به این ایمان، آفرین به این عشق، تو اینجوری با معبود عشقبازی میکنی دل بندش از خوندنش میلرزه چه برسه به خودش، برادر من کارمند بود، ماهی ده دوازده تومن، آخر 1401 انصراف داد، بدون هیچ پشتوانه خاصی مهاجرت کرد و در زمینه کاری که علاقه داشت یعنی طراحی داخلی و کابینت (البته تکاملی چون مهارتشو کسب کرده بود) کارگاه کوچیکی راه انداخت و پسر عمم که رسمی بود هم استعفا داد و باهاش رفت، خواهر خوبم بهت بگم که الان خونشو با متراژ 92 متر کنار دریا پیش خرید کرده و زندگیش کن فیکون شده، الیس الله بکاف عبده، برات روزای خوبی رو میبینم، منم با فرسنگ ها فاصله دارم در مسیر توحید دنیالتون میام، موفق باشی آبجی گلم
سلام سعیده جان وااایی چه کامنتی بود عالی بود چقد لذت بردم چقد دلم قلبم باز شد بودن اینکه از کسی درخواستی بکنی خدا به وسیله هزاران دستش راهنمایی کرد هداییتت کرد و برددد سر کار و مشغولت کرد چقد خوبه ربو شناختم و اروم اروم درکشو شیرینی زندگیم میکنی قلب فراوان
میکنم…چه بلاها که ازم برگردوندی…چه اضطراب ها که ازم گرفتی…چه معجزه ها که برام رقم زدی…خدای قشنگم…من اندازه ی مشت خودمم ایمان نشون ندادم …ولی تو همیشه اندازه ی مشت خودت بهم بخشیدی… وااایی خیلی زیبا بود من باورم چقد قوی شد که رب به اندازه قدم هایی کوچیک خودمون توقع داره و به اندازه بزرگی مشته خودش که بینهایت عظیم و بخشنده هست میبخشه عاشقتم همواره میخام تو مسیرت باشم این حسم عالیه میخام پله پله زندگیمو کنترل کنی دسته خودت همچی فقط میخام همیشه رو دوشت باشم وباهات کلی حرکت کنم و کلی لدت ببرم و رشد کنم و درکم و قوی ترم کنی هرچی که خودت میدونی
امیدوارم سعیده جان همواره تو زندگیت بدرخشی درسهاتو عالی یاد بگیری و بهشون عمل کنی واقعا هرچی درک میکنم میفهمم هیچ چیزی نمدونم از خودت درکو اگاهی میخام هدایت ولی اینم بگم واقعا سپاسگزارم برای این قدم خفن این حس سپاسگزاری عالی این خانواده و این رابطه ام که بااهات انقد عالی ترشده و چقد زندگیم به قبلش بهشتی تر شده چی بودم چی شده تو خونه خودم رابطه های قشنگ قشنگ احساس خوب مهارت های جدید
سعیده جان واقعا کامنتو دیدم چقد لذت بردم چقد میشه احساس ورابطه ات با رب اصل زندگیت ریشه اصلی زندگیت درس باشه شکرتتت منم میخام رابطم باهات عالی باشه
سلام استاد عزیزم
خدارو هزاربارشکر که شمارو داریم تا بیاین هربار با فایل های زیبایی که تهیه میکنین، در و گوهری که از دهانتان بیرون میاد، یه هدایت باشین برای ما، یه تکرار، یه یادآوری..
ما آیه به آیه قرآن رو با شما زندگی کردیم
تکرارهایی که قرآن داره همه نشان از اهمیت تکرار قوانین و یادآوری برای ماندن در مسیر درسته
بعد از شنیدن این فایل، یادمون اومد روزهایی که از صفر شروع کردیم ولی انقدر به واسطه ی استفاده زیاد از فایل های شما و چه دانلودی، چه آموزشی(۱۲قدم، عزت نفس،..) در مسیر درست بودیم که با عمل کمتر و ایمان بیشتر، سرعت پیشرفتمون فوق العاده بود
ولی الان با عمل بیشتر که باعث شده وقت نکنیم مثل سابق روی سایت و کامنت ها و آموزه های شما کار کنیم و درنتیجه مسیر ایمانمون رو یادمون بره…سرعت پیشرفتمون کمتر شده
البته به لطف خدا و شما، مسیر پیشرفتمون همچنان رو به جلوست و فقط الان سرعتمون کم تر شده
که امروز هدایت شدیم به این فایل گرانبها
که یادآور بشه برامون راه درست چی بود
کجا بودیم الان کجاییم
بریم و چکاب فرکانسی اول دوره دوازده قدم رو بازبینی کنیم
و هزاران بار شکر کنیم که الان کجاییم
امروز خدا چندبار رفت تو کلام بنده هاش و باهام حرف زد.
یک بار از طریق این فایل، که بهم بگه تویی که اینقدر در تلاشی و موفق شدی، مسیر درست رو یادت بیار
که اون موقع که خیلی پایین بودین چطور با سرعت به اینجا رسیدین
یک بار هم وقتی امروز صبح پاشدم و استرس زایمان یک هفته دیگه ام رو داشتم و خدا از طریق کلام یکی از دوستام بهم گفت اون لحظه هدیه ایه که من به تو دادم چون تو اون لحظه قراره فقط من باشم و تو و خلقت … دستت رو میگیرم و باهم خلق میکنیم..بعد دوتایی درآغوشش میگیریم …
گاهی قشنگ میشه حس کرد این حرفهایی که داری میشنوی، از زبان خداست، خدا داره میگه برات، داره باهات حرف میزنه، فقط از طریق قدرت کلام بنده هاش و دست هاش
…
شکرت خدا
شکرت برای آشنایی با استادعزیزتر از جانم
که آرامش رو به ما هدیه داد
ارتباط و هدایت گرفتن از تو رو به ما یاد داد
ما رو به تو نزدیک کرد
استاد عزیزم از خدام برات بهترین هایی که حتی
فکرش رو هم نکنی میخوام
چون برامون بهترین هارو آموزش دادی
به نام خدای مهربان
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
سلام خدمت دوستان عزیزم
خدای من آخه استاد چقدر روز به روز دارید خوش اندام تر و جوانتر میشید
الله اکبر
از صمیم قلبم بهتون تبریک میگم این تغییر عظیم رو
چقدر این فایل بینظیره
دقیقا در زمان مناسب اومده روی سایت خدایا شکرت
اول میریم سراغ زیبایی های این فایل
اول از همه اندام رویایی استاد
بعد این بهشت سبز و دریاچه ی آینه ای و خونه ی چوبی روی آب هست که یکی از بزرگترین رویای منه زندگی در چنین مکانی خدایا شکرت چقدر زیباست
خدای من اردکا چقدر بزرگ شد ماشاالله چقدر زیباتر شد
چقدر نور زیبایی همه ی پرادایس رو طلایی کرده بود خدایا شکرت
خدایا شکرت چقدر گوشی با کیفیتی که این تصاویر رو برای ما ضبط میکنید
خدایا شکرت چقدر اون میکروفنی که استفاده کردین عالی و با کیفیته اصلا هیچ صدایی بجز صدای استاد رو نشنیدم در کل فایل
خدایا شکرت چقدر اون ابرهای پفکی قشنگ بودن
خوب بریم سراغ مطالب فایل
استاد من قبل از اینکه شروع کنم از خودم عکس نگرفته بودم یعنی اردیبهشت ماه ولی اواسط خرداد عکس گرفته بودم امروز بعد دیدن این فایل رفتم دنبال عکسهام و با عکس امروزم گذاشتم کنار هم اصلا باورم نمیشد
سایز دور شکم و باسن و سینه و بازو رو گرفته بودم از روز اول ولی شکل ظاهریم رو ندیده بودم که بدونم چقدر تغییر ایجاد شده در ظاهرم
امروز که عکسهام رو دیدم دیگه اون شکم و غب غب و نمیدونم چی و چی تقریبا نصف شدن خودم شگفت زده شدم از تغییرم و بینهایت خوشحال شدم
اون عکسها منو متعهد تر کرد که مسیرم رو با قدرت بیشتری ادامه بدم
میخوام از تجربه ام بنویسم از سال ۹۹
سال ۹۹ من خیلی با قدرت و با ایمان تمام خواسته هام رو بصورت نقشه ی ذهنی که توی کلاس تندخوانی یادگرفته بودم برای خودم کشیدم اصلا چیزی از هدفگذاری نمیدونستم من فقط چون علاقه داشتم به کشیدن نقشه ذهنی همون جور الکی خواستهام رو نقشه کردم و ورقه رو چندتا تا زدم و گذاشتم توی کمدم
اصلا بدون توجه به اون برگه من همون سال خیلی بااراده قوی گفتم من میخوام کل تمرکزم رو بذارم روی خودم و ۱۰۰ روی خودم کار کنم با فایلهای دانلودی استاد
فکر کنم از بهار شروع کردم از زندگی در بهشت
مصاحبه با استاد
تمرکز بر روی نکات مثبت
سفر به دور آمریکا
ووو
تمام فایلهای استاد رو اون سال با جون و دل گوش میکردم و تا جایی که میتونستم عمل میکردم
ورودیهام رو کنترل میکردم
جوری که صبح تا شب فقط هندزفری توی گوشم بود و فایلهای استاد
حتی موقع غذا خوردن هم هندزفری گوشم بود تا صدای کسی رو نشنوم
میشستم توی اتاقم و فقط مینوشتم و سپاسگزاری میکردم از داشتهام از حال خوبم
این سپاسگزاری باعث شده بود که همیشه شاد باشم و از داشتهام لذت ببرم
من فقط مینوشتم و لذت میبردم از لحظه لحظه زندگیم
اصلا اون برگه ی خواستهام کلا یادم رفته بود
زمستون همون سال خیلی هدایتی یه روز هدایت شدم به اون برگه وقتی بازش کردم چشمام برق زد و از خوشحالی اشک میریختم و قلبم تند تند میزد و اصلا نمیدونستم دارم چیکار میکنم از بس خوشحال بودم
من به ۹۰درصد اون آرزوهام که نوشته بودم رسیده بودم بدون اینکه چیزی بفهمم
حتی اون چیزی که برام غیر ممکن بود و فقط نوشته بودم حقیقت پیدا کرده بود
الان که فکر میکنم اشکم از خوشحالی در میاد خدای من
ولی با یه اتفاقی که بهار ۱۴۰۰برام افتاد ذهنم یکم بهم ریخته و کلا یادم رفت روندی که داشتم میرفتم
سال ۱۴۰۰ با ایده ی سال ۹۹ دوباره هدفگذاری کردم ولی اینبار بیشتر میدونستم اما اون عملی که انجام میدادم کند شده بود
امسال گفتم چرا من به تمام هدفهام رسیدم؟
وقتی فکر کردم به اون سال گفتم رازش این بود که من اصلا بی اندازه شاد بودم و ورودیهام رو کنترل میکردم و مهمتر اینکه مینوشتم و سپاسگزاری میکردم از داشتهام ولی پارسال تنبل شده بودم و اونقدر مصمم انجام نمیدادم
از بهار دوباره تعهد دادم به خودم که مثل سال ۹۹ همون جور با تمرکز روی خودم کار کنم و حتی بهتر از اون سال دارم انجام میدم و لیست خواستهام رو ندیدم ولی هرچی که میخوام به یک هفته نکشیده برام اتفاق میوفته زندگیم به لطف خدای مهربان همون جوریه که میخوام
دوباره داره اون غیر ممکن هایی که فکر میکردم نمیشه داره پدیدار میشه و ان شاءالله که به واقعیت میرسه به زودی
من با قدرت ادامه میدم و ایمان دارم که میشود
من میخوام و میشود
امسال دریچه هایی از آگاهی دارن توی ذهنم باز میشن و منو به آرامش درونی دارن میرسونن و خیالم رو راحت میکنن که حتی توی خوابم هم نمیدیدمشون
خدایا شکرت بخاطر همه چیز
دوستای عزیزم انسان فراموش کاره و خیلی زود فراموش میکنه که کجا بوده و الان کجا هست
یادش میره که چیزهایی که الان داره یه روزی آرزوش بوده
که من اینو هر روز میگم به خودم میگم ببین این چیزی که امروز داری دیروز آرزوش رو داشتیا یادت نره و مینویسم که یه روزی یادم میاد و میرم سراغشون و دوباره پلی میشه برام برای قدم بعدی مثل همون نقشه ی ذهنی که اگه نبود من هیچ وقت حتی فکرشم نمیکردم که اون چیزهایی که من بهشون رسیدم یه روزی جزئی از بزرگترین آرزوهام بوده
من پارسال از این اتاقی که الان دارم توش زندگی میکنم و از خودم فیلم گرفتم گفتم میگیرم برای زمانی که به رویاهام رسیدم بگم ببین اینجا بودی و الان به اینجا رسیدی
از همون موقعی که فیلم گرفتم فقط همین اتاق چقدر تغییرش دادم و چقدر زیباتر شد دقیقا چیزی که استاد میگه باید از همون جایی که هستیم شروع کنیم به تغییر و لذت بردن وقتی من از اینجایی که هستم لذت نبرم و شکرگذارش نباشم چطور توقع مکان بهتر رو داشته باشم؟
خدایا شکرت
سپاسگزارم استاد عزیزم بخاطر این فایل پر از آگاهی که گذشته ی منم شخم زده شد و مروری شد برای محکم سازی قدمهام
بهترین بهترینها رو براتون آرزو میکنم
ان شاءالله که همیشه در پناه خدای مهربان سلامت و شاد و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت
عاشقتونم بینهایت
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
سلام رفیق امروز این فایل استاد که هدایتی بود واین کامنت شماروزمنا ساخت امیدوارم ی روزی برسه که همه انسانها ارامش بی سبب را تجربه کنن.الهی صدهزار مرتبه شکرت.ممنونم از استاد ممنونم از شما رفیق.یکسالی هست که با استاد اشنا شدم ولی چند روزیه هدایت شدم که عضو سایت بشم و اینا خوب میفهمم که این یکسال چرا عضو نشده بودم چون وقتش نرسیده بود چون اونقدر بزرگ نشده بودم که بخوام عضو بشم چون دوست داشتم تغییر کنم ولی مقاومت داشتم.همه زندگی من پر از تلاش بوده ی وقتایی ناخوداگاه قانونا رعایت میکردم ولی نمیدونستم اصل قضیه چیه.ولی الان که به گذشته برمیگردم میبینم همش خدا کنارم بوده و من هرانچه که دارم خواستهایی بوده که من از خودش میخواستم.الهی صدهزار مرتبه شکرت