چگونه «مسیر رسیدن به اهداف» را فراموش نکنیم - صفحه 2

378 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رضا رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1084 روز

    سلام استاد عزیز

    خدا شما رو برای ما نگه داره این اولین نظری هست درباره شما و حرفای شما استاد عزیز و بزرگوار میزارم

    جملات بی نظیر و دقیق بود چون من میفهمم و با گوش جان درک میکنم

    من کسی بودم که خیلی استاد های مختلفی رو فالو داشتم و بسیار فایل مختلف رو از استادن خارجی و ایرانی دیدم چون واقعا از نظر ذهنی کنجکاو و از منطقی خیلی دیر قانع میشم

    اما جالبه اینکه وقتی چیزی منو قانع میکنه بیش از اندازه تعهد دارم جوری که در مدت کمی نتیجه این افکار جدید رو میبینم

    و از همه جالب‌تر اینکه کلمات شما به طرز شگفت آوری درسته و آدم به مرور حرفای شما رو بهتر درک میکنه

    و درباره این فایل وقتی یک نفر از قوانین استفاده میکنه و نتیجه میگیره فک میکنه که خودش آین کار رو انجام داده وقتی این فکر به ذهن میاد مطمنا از طرفه شیطان که میخواد این موفقیت رو بجسبونه به خود

    در صورتی که یادش میره این قوانین افریدگاری داره باید از این نظم و قانون هر لحظه شکرگذار بود

    این فایل خیلی چیزها رو به یادم آورد و منو به ادامه راه درست مشتاق کرد جالبه اینکه قبل دیدن این فایل که من امروز به خانومم گفتم که تازه استاد عباسمش شروع کرده و تا اندامش به رونالدو نرسه ول کن نیست😏

    ممنون از وجود پربرکت شما

    و آرزوی موفقیت روز افزون برای شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    غزل قالجوقی گفته:
    مدت عضویت: 1832 روز

    سلام به استاد عزیز و مریم جون ❤️.

    واقعا درسته که ذهن ادم انقدر فراموش کاره و یادش میره که از چه جایگاهی به چه جایی رسیده ، دقیقا این موضوعیه که اگر بهش توجه نکنیم باعث میشه کاملا گمراه بشیم و به شدت افت کنیم ، مثلا من به یک خواسته ای که از بچگی آرزوم بوده رسیدم ولی الان که بهش نگاه میکنم میگم ، خب آره این که چیزی نیست و من باید به بیشتر از اینا میرسیدم یا مثلا خودتو با دیگران مقایسه میکنی و میگی کاش تو جایگاه فلانی می‌بودم و این خواستم که چیزی نیست و …. ، و اینجاست که آدم گول ذهنش رو میخوره و نجوا های شیطان کار خودشون رو میکنن و کلا از راه درست خارج میشی و تمرکزت به جای اینکه روی نعمت هات باشه، میره روی کمبود ها و اون موقعست که با سر میخوری زمین .

    واقعا نکته ای که فرمودین استاد ، و من تا به حال بهش توجه نکرده بودم و فکر نمیکردم که انقدرررر مهم و حیاتی باشه ، اینه که ما باید هر روز به خودمون یادآوری کنیم که من از چه جایگاهی به این جا رسیدیم و همون مسیر رو بار ها و بار ها برای خودمون توضیح بدیم و از اون مسیر برای رسیدن به خواسته های جدید استفاده کنیم ، و باید این نکته خیلی مهم رو در نظر داشته باشیم که سیر رشد و پیشرفت ما به شکل تکاملی هست یعنی قرار نیست یک شبه برسیم به رویایی ترین و ایده آل ترین زندگی خودمون و باید پله پله پیش بریم و مثلا الان اگر زیر خط صفریم و یک پله هم که پیشرفت کردیم باید بابت اون پیشرفت خداروشکر کنیم و خودمون رو تحسین کنیم و یادآوری کنیم به خودمون که از چه مسیری رفتیم چه تعهد و ایمانی داشتیم ، از چه باور هایی استفاده کردیم و دوباره هدف گذاری جدید کنیم و از همون مسیر استفاده کنیم و قانون تکامل رو به یاد داشته باشیم و پیش بریم تا به نتیجه برسیم .

    درس هایی که از این فایل آموختم :

    ۱- هر روز به این موضوع فکر کنیم که از کجا به کجا رسیدیم و اون مسیر رو ، اون باور و ایمان رو ، اون تعهد رو ، بررسی کنیم و در مسیر رسیدن به خواسته های جدید استفاده کنیم و فایده این کار اینه که همیشه سپاسگزار زندگی و خداوند میشی + اعتماد به نفست بالا میره که اره اگر من تونستم از اون جایگاه به اینجا برسم پس میتونم به جایگاه های بالاتر و خواسته های دیگه ام هم برسم + مغرور نمیشی و همیشه اون حس رشد و پیشرفت در وجودت هست که میگه من میخوام از این جایگاهی که الان هستم هم بالاتر برم و تو جایگاهت متوقف نمیشی .

    ۲ – و به عنوان نکته آخر اگر مثل ۹۹ درصد مردم عمل کنی مثل اون ۹۹ درصد هم نتیجه میگیری .

    خداروشکر میکنم و خیلی خوشحالم که توی این فضای فکری هستم و می‌تونم این آگاهی ها رو دریافت کنم و عمل کنم بهشون .🌎💯

    خدانگهدار شما و ممنون از فایل بی نظیرتون❤️🙏🏼

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  3. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 2467 روز

    سلام به استاد عزیزم امیدوارم که همیشه سالم و سلامت باشین .فایل های استاد یکی از پس از دیگری مثل انفجار بیگ بنگ ،تو زندگیم انفجار کرده 🙂🥰 فعلا به صورت تمرکزی دارم روی دوره دوازده قدم کار میکنم الان قدم هفتم هستم با تعمل و تعلق امیدوارم درست گفته باشم 😅.ولی در همین قدم ها بودم که دوره قانون سلامتی اومد و منم بدون لحظه‌ای معتلی خریدمش و تا چند روز اول اصلا نگاهش نکردم یعنی هنوزم نگاهش نکردم چون تمرکزم را نمی‌خواستم از دوره دوازده قدم دور کنم ،اما استاد اینقدر که از دوره قانون سلامتی برام احساس خوب اومد که باعث باعث شد کمر دردی ام ،درد گردنم ،درد کلیه درد کبد ،مشکل ادرار ،ریزش موهام ،سردردی ام ،زانو دردی ام ،چشمام مشکلی که تو خواب داشتم اینا به صورت چشم گیری از بدنم کمتر شدن ،خداراشکر ،به امید خدا از دوره دوازده قدم تمام شدم میام روی قانون سلامتی کار میکنم می‌خوام از خودم هرکول بسازم 🤫 چون هنوز دوره را شروع نکردم این اتفاقات رخ داده یعنی خیلی بهتر شدم مطمئن هستم که وقتی شروع کنم چه بشود .راستی استاد جونم من خیلی وقته که شاگرد کلاس های شما هستم نتایج خیلی زیادی هم گرفتم انشالله به چند تا هدف های دیگه ام که مونده بهشون رسیدم با کارنامه قبولی نمره ۱ خدمتتون میام و از نتایج براتون میگم 😐😶😶😶🤴استاد اینقدر روحم بزرگ شده که الان تو دو دنیا دارم زندگی میکنم 🤫😘😘 خیلی سپاسگزارم اول از خدا بعد از شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  4. -
    مریم اشکی گفته:
    مدت عضویت: 1568 روز

    بنام خداوندی ک هرلحظه درحال هدایت ماست😍

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت عزیزانم

    خداروهرروزوهرظهروهرشب شاکرم ک منوبه این مسیرالهی هدایت کردوبهم قدرت تداوم وموندن دراین مسیررودادومنوباشما پیام آورانش آشناکرد

    من ازوقتی ک باشماآشناشدم تمام تلاشم این بوده که قوانین الهی روبشناسم ودرراستاشون حرکت کنم ودرزندگیم اجراشون کنم

    من تویه فایل ازشمایادگرفتم ک ماچیزی به عنوان ساکن بودن درجهان نداریم یاداریم پیشرفت میکنیم یاعقب گردوازونجاک منم اصلن دوست ندارم عقب گردکنم همچنان درمسیردارم بالذت رویه باورام کارمیکنم وازخداهم میخوام هرروزبه علمودانشم درزمینه قوانین الهی اضافه کنه ودرحال حاضرم برای چندمین باره ک دارم قرآن رومیخونم باعشق ولذت وچه قدرزیباوفصیح ماروهدایت کرده وراه مستقیم روبهمون گفته وازونجاک هدفم رسیدن ب استقلال مالیه آیات مرتبطت بااین موضوع روازدل قرآن میکشم بیرون وهمینطورکلی ایده برای پیشرفت ک دارم بهشون عمل میکنم

    من یه ویژگی ک دارم وازخدابابتش شکرگزارم اینه ک اون مسیروفراموش نمیکنم وکسایی ک مثل منن فک کنم تنهادلیل خروجشون ازمسیر میتونه نداشتن انگیزه باشه

    حالامثلا یه مثال دررابطه باتمرین دارم ک البته ماله قبل ازهدایتم به سمت این سایت الهی ولطف ربمه اونم درمورد وزنه که مثلامن قبل ازعروسی خیلی لاغربودم وهردختری دوست داره براعروسیش تپل شه ازونجام ک قبلن پیش دکترتغذیه رفته بودم ونتیجه گرفته بودم باز به همون شیوه اقدام کردم ودرعرض یک هفته تپل شدم جوری ک یه سری ازاقوام منونشناختن وتایکسال هم بعدازعروسی همچنان همون شیوه رو به صورت عادت انجام میدادم ینی جزئی ازرفتارم شده بود همونجورک شمامیگین بایدباوراجزیئ ازرفتاربشه تانتایج ثابت باشن وخلاصه بعدازیکسال که بچه دارشدم اصن اون روش رورهاکردم ودیگ انگیزه ای نداشتم ودرنتیجه نه تنها به اندام مجردی برگشتم ک حتی خیلی خیلی ضعیفترشدم ینی زیر صفر هیچ انگیزه ای هم برای برگشت به اندام اونموقم نداشتم ولی حالاباز جزیکی ازاهدافم شده ولی بعدازرسیدن به هدف فعلیم ومیدونم ک بایدازچه مسیری برم

    ولی خداروهزاران بارشاکرم وتاالان درهمه زمینه ها دارم به سمت جلوحرکت میکنم واین مسیرروبه امیدالله وتوکل برخودش ادامه میدم

    عاشقانه ازدورمیبوسمتون 😘

    درپناه الله یکتاشادوپیروزوموفق باشید🥰😍😜😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  5. -
    Sina Amirkhani گفته:
    مدت عضویت: 1329 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و خانوم شایسته نازنین

    این فایل مثل موجی از روی من رد شد .

    بعضی اوقات بعد از آشنایی با سایت به احساسات بد میرسم و بعد متوجه میشم که یک مسیری رو طی کردم تا به این احساس بد رسیدم ،یعنی در حقیقت فراموش کردم که از گنجم یعنی حال خوبم و اتفاقات خوبم مراقبت کنم .

    چقدر اشتباه کردم که تمام اساسش همین فراموش کردن بوده .

    در جایگاه بد آرزوی حال خوب و موقعیت خوب می‌کنم و وقتی به اون موقعیت دست پیدا می‌کنم همه چیز عادی میشه و فراموش می‌کنم و انگار نه اون روزگار بد من رو به خودم آورده و نه موقعیت جدید بهتر تاثیری روی من گذاشته .

    با یک نگاه کوچک به گذشته ، همه چیز برام مشخصه که هر خواسته ای فقط تایم کوتاهی داشته و انگار تنها چیزی که طولانی تر بوده ،بلاتکلیفی بوده .

    با دیدن لحظه اول فایل ، یک جمله از دهن پرید و اون این بود که (تو چطور اینقدر ذهنت رو کنترل میکنی ).

    من چند ماه پیش به مدت یک ماه سیگار رو ترک کردم و از خودم مراقبت میکردم و به هیچ عنوان با نجواهای ذهنی درگیر نمیشدم

    تا اینکه ،خیلی زود ارزشه پاک بودن برام کمتر شد و دلایلی که بخاطرش شروع به ترک سیگار کرده بودم ،برام زیاد با اهمیت جلوه نمیکرد و دوباره شروع کردم . به بعضی ها مثل من نه اونور خوش میگذره نه اینور . چون از خواست‌ها مراقبت نمیکنیم .

    ولی زمانی که شروع به یادگیری زبان کردم انگار همه چیز متفاوت بود تا دو سال به طور مرتب مشغول زبان خودن بودم ، که الان هم دوباره برای سطح پیشرفته شروع کردم .

    تا الان که چهار سال میگذره ، طناب یادگیری زبان رو شل کردم ولی رها نکردم .

    به نظر میرسه که بعضی از خواست‌ها جایگاه خاصی در ذهن دارند . و اونم بخاطر اینکه مرتب بهش فکر مکنیم خودمون رو در قدمهای جلوتر تصور می‌کنیم و باید یادبگیریم که همه خواسته‌ ها رو در مقطع خودش به واجب ترین خواستمون تبدیل کنیم .

    ذهن ما نیاز به تربیت داره نیاز به رسیدگی روزانه داره در غیر این صورت نه فرکانس درستی رو به جهان میفرسته و نه فرکانس درستی رو دریافت میکنه که ما احساس خوبی پیدا کنیم .

    مثل کسانی که قرآن میگه ما آنها را رها کردیم ،انگار هم هستیم هم نیستیم .

    چقدر خوشحالم که صادقانه مینویسم و مشارکت می‌کنم و خوشحال‌ترم که شما این کامنتهارو میخونی .

    بسیار سپاسگذارم استاد

    خداوندا سپاسگذارتم

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت

    سینا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    فاطمه صفری گفته:
    مدت عضویت: 1941 روز

    بنام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلامی گرم به استاد عزیزم، به استاد دومم خانم مریم جان شایسته ♥♥♥

    اول بگم که استااااد چقدر خوشتیپید ماشالا، عاشق کلاهاتونم، ولباستونم خیییییلی قشنگه

    دوم بگم که کیف کردم از این فایل زیبا، اول که بخاطر صحبت های قشنگ شما، صحبت های آگاهی بخش شما و بعدش هم طبق معمول پارادایس قشنگگگگ، تمیییز، پر از هدف. من حتی دلم برای اون ساختمونی که الان کارگاهتون هست هم تنگ شده بود 😅، امیدوارم با تلاش و انگیزه و عمل خودم، منم همچین زمینی داشته باشم، که از روز اول زندگی در بهشت که اون درختچه ها دور دریاچه بودن عاشق اونجا شدم و هنوزم عاشقشم ♥♥

    1-در مورد سوال اولتون که چه مسیری رو رفتم:

    دوسال پیش، بعد از مدت ها برنامه نرفتن،رفته بودم جنگل لوندویل، یک جنگل زیباست که آبشاری بسیار زیبا و بلند داره و فکر میکنم بلند ترین آبشار ایران هستش. ما رفتیم و رفتیم و تا بالای آبشار هم رفتیم، برگشتنه من واقعا از شدت پادرد داشتم میمُردم. شب که توی چادر میخواستم بخوابم خیلی به این قضیه فکر کردم و واقعا بهم برخورد که همچین چیزی برام اتفاق افتاد.

    وقتی برگشتم تهران، با نامزدم که شرایطی مشابهه من داشت تصمیم گرفتیم که یک تغییر اساسی در خودمون بوجود بیاریم (اینم بگم که من قبل از این کلی رژیم گرفته بودم، کلی وزن کم کرده بودم ولی هربار ولش کردم و شرایطم برگشت به حالت قبلم و حتی بدتر از حالت قبلم ) واقعا تغییر کردم، واقعا برای هدفم تلاش کردم ایندفعه، 6 روز در هفته ورزش میکردم، در کنار رژیم (که از همه ی رژیم هایی که تا اون موقع گرفته بودم سالمتر و درستتر به نظر میرسید) TRX کار میکردم، سنگنوردی، وسطش پلانک میزدم، چالش شکم میزدم، انقدررر انگیزه داشتم برای اینکه دیگه وقتی جایی میرم پاهام درد نگیره که از هیچ تلاشی فروگذار نبودم، و کم کم نتایج خودشون رو نشون دادن، 13کیلو وزن کم کردم، سایزم رسید به اسمال، اندامم تقریبا دلخواهم بود، ترقوه م زده بود بیرون و حتی قفسه سینه ام هم وقتی دستام رو حرکت میدادم مشخص میشد کاملا. توی سنگنوردی انقدرررررررر پیشرفت کرده بودم که خدا میدونه، انقدر با انگیزه بیشتری، با اعتماد بنفس بیشتری تمرین میکردم که خودم از همیشه بیشتر و بیشتر لذت میبردم.

    شاید بگم 7-8 سال من هی تلاش های بیهوده کرده بودم برای رسیدن به اندام ایده آلم. ولی وقتی درست عمل کردم نتیجه گرفتم. طی این یک سال اخیر با توجه به یک اتفاقی که افتاد نتونستم ورزش کنم، ولی رژیمم رو رعایت میکردم (اون موقع قانون سلامتی هنوز نبود) خب اولین چیزی که متوجهش شدم این بود که این دفعه وزن من برنگشت، با اینکه یک سال ورزش نکردم، ولی هنوزم سایزم اسماله، و این بهم نشون داد که ولی درست کاری رو انجام بدی، تکاملت رو طی کنی، قدم به قدم پیش ببریش، مصمم باشی، نتایجت به سرعت برق و باد از بین نمیره. وزنم از اون 13کیلویی که کم کرده بودم 3 کیلوش برگشت، حتی عضلات دستم رو که نگاه میکردم میدیدم هنوز هست (البته این شرایط فعلیمه نمیدونم چرا فعل گذشته به کار بردم ) گذشت تا شرایطم خیلی خیلی بهتر شد، تونستم پیاده روی رو شروع کنم، ورزش های پا انجام بدم، تونستم بدوم. چیزی که قبلا نمیتونستم 2 دقیقه انجامش بدم، آخرین بار 20 دقیقه تونستم بدوم.

    و یک قله رفتم به اسم درفک که چقدرررر راحت تونستم صعودش کنم به لطف خدای مهربانم.

    من دوتا عکس دارم، از قبل و بعدم که توی آیینه باشگاه گرفتم، قشننننگ مشخصه که چقدر تغییر کردم و اندامم زیباتر شده. این دو عکس رو همیشه نگاه میکنم و به خودم میگم باید یک عکس سوم کنار این دوتا بذاری که از اینم بهتر شده باشی. همیشه فیلم های سنگنوردیم رو نگاه میکنم و انگیزه میگیرم که شرایطم رو از چیزی که بودم بهتر و بهتر کنم، چون میدونم که میتونم.

    من وقتی این نتیجه رو گرفتم متوجه شدم، با خودم گفتم درسته که من یکسال نتونستم جوری که دلم میخواد ورزش کنم ولی چونکه قبلا نتیجه رو گرفتم و راه رو دیدم، میدونم که باز خیلییی راحت به این مسیر برمیگردم (تازه الان قانون سلامتی رو هم دارم، دیگه چه شوددد)

    2- مربوط میشه به کلاس زبان انگلیسی، چیزی که هنوز پاشنه آشیلمه

    من واقعا عزت نفس و اعتماد بنفس زبان رو نداشتم، اصصصلا نداشتما، اصن میترسیدم از زبان، نمیدونمم چی شد که ریشه این ترس در من شکل

    گرفت، ولی هرموقع اسم زبان میومد من استرس میگرفتم، توی دانشگاهم من 8واحد زبان باید میگذروندم که برام عذاااااب الیم بود. در این حد بگم که 6 واحدش رو توی ترم آخر پاس کردم :|. میترسیدم برم کلاس زبان، که استاد انگلیسی حرف بزنه من نفهمم چی میگه، خودم رو با باورهای مخرب عذاب میدادم و بیشتر بهونه میاوردم که از مسیر دور بشم. یه روزی که برای اون 6 واحد داشتم درس میخوندم و یک جمله رو نمیفهمیدم و از همکارم خواسته بودم که بهم کمک کنه، وقتی دیدم نمیفهمم انقدررر گریه کردم از شرایطی که برای خودم بوجود آورده بودم که خدامیدونه. همون شد که تصمیم گرفتم برم کلاس زبان و خوب درس بخونم، که اگه مدیرم یک ایمیل برام فوروارد میکنه که انگلیسیه، دست به دامن این و اون نشم که بهم بگن مضمون ایمیل چیه!

    رفتم کلاس زبان، و دیدم همه مثل خودمن! اگه من بلد نیستم بقیه هم همینن و من بیخودی ترس به جون خودم انداخته بودم. درس خوندم، تقریبا توی همه ی ترم هایی که گذروندم تاپ استیودنت شدم!

    بعد دوباره نجوا اومد، ولش کردم، ادامه ندادم و الان اوضاعم توی زبان به افتضاحی گذشته نیست ولی خب پرفکت هم نیستم. “دقیقا آنقدر که باید به ماندن در آن مسیر و پیمودنِ آن متعهد نماندم و نتایج شما کمرنگ شد.”

    در مورد شرایط کاری هم من بعد از استعفام کاری رو از صفر مطططلق شروع کردم، یاد گرفتم و کم کم پیشرفت کردم توش، بعد از یکسال متوجه شدم این مسیر درسته که علاقه من بوده ولی چیزی که الان میخوام نیست، پس علاقه قلبیم رو شناسایی کردم، و ایندفعه هم از صفر شروع کردم، ولی این صفر ایندفعه فرق داشت، چون من قبلا یک نتیجه بسیار درست گرفته بودم و الان مطمئنم که وقتی توی مسیرم قدم برمیدارم، هرروز درس میخونم، هرروز تلاش میکنم میتونم توی این مسیر جدیدم هم پیشرفت کنم، ولو اینکه نتایج درست بودن راهم رو هم دارم مشاهده میکنم خداروصدهزار مرتبه شکر.

    حرف و اتفاق بسیار است ولی من بولدترین هاش رو تصمیم گرفتم با شما به اشتراک بذارم، استاد کلمه به کلمه حرفاتون رو با پوست و استخونم متوجهش بودم. هرچیزی که گفتین توی این فایل من هی گفتم عه اینجای زندگیم، عه اونجای زندگیم.

    خداوند رو سپاسگزارم بابت شما، بابت اینکه هستید، بابت اینکه خودتون، فایلهاتون، حرفهاتون، آگاهی هاتون، روشنگر راه من شده

    دوستتون دارم ♥♥♥♥♥

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  7. -
    ناهید داوری گفته:
    مدت عضویت: 1524 روز

    سلام به استاد عزیزم و سلام به مریم جان عزیزدل

    و سلام به همه دوستان خوبم

    استاد هربار که من عکسای قبلی شما رو میبینم میگم این عکس قبلی استاد پدر این استاد جدید هست اگه کسی شمارو نشناسه و عکسای قبل و بعدشمارو ببینه صدرصد این فکرو میکنه که شما پدر و پسر هستید

    واقعا ۲۰ سال شما جوانتر شدید مشخصه میشه مثل زمان ۲۰ سالگیتون پرانرژی و سرحال هستید تبریک میگم به شما و همه دوستانی که این مسیرو رفتن

    تجربه خودمو رو از مسیر بگم واقعا استاد همینه که شما میگید که مسیر به آسانی فراموش میشه یا ما مغرور میشیم یا اینکه چون به نتیجه رسیدیم دیگه اون ذوق و شوق قبلی و سپاسگزاری رو نداریم که همچنان این روندرو کار کنیم

    توزمینه کارم من مرتب احساسمو خوب میکردم سپاسگزاری میکردم به چیزای مثبت توجه میکردم به مشتری خوب فکر میکردم و روی باورام کار میکردم همون زمان هم مشتری خوب داشتم هم حالم خوب بود طوری که مدرک کارآفرینی گرفتم و برندمو به ثبت رسوندم و دیدم بخاطر یه موضوعی که تو خانواده ما اتفاق افتاد براحتی همه این مسیری که رفته بودم رو کنار گزاشتم و رفتم توروزمرگی و روی کارم چون تمرکز نداشتم کم کم بی رونق شد مشتری کم شد وبه خودم میگفتم حالا یه چند مدتی کنار میزارم همه چی رو تا اوضاع بهتر بشه چون همین فکرو میکردم کلا کارم بسته شد

    ولی دوباره به لطف شما دارم مسیرمو پیدا میکنم ودوباره پرانرژی و سرحال و با سپاسگزاری حال خوب این مسیرو دارم ادامه میدم

    برای ماشینم همین طور با چه احساسی با چه سپاسگزاری تونستم بهترین ماشین رو برای خودم از جایی که فکرشو نمیکردم بگیرم هرچند که آقام اونو جور کرد ولی من تونستم با تغیر باوارام و مسیری که رفته بودم این ماشین خوشگل رو برای خودم خلق کنم ولی بازم هربار سوارش میشم هیچ حس ذوق و شوقی ندارم و خیلی کم اون لحظه بخاطرش اگه یادم بیوفته سپاسگزاری میکنم

    از لحاظ سلامتی بگم من همیشه قبل از کار کردن روی خودم معده درد وحشتناک میگرفتم زمانی ام که به موضوعی فکر میکردم و حالم خوب نبود و احساس خوبی نداشتم معده ام شروع به دردهای وحشتناک میکرد ولی بازم به لطف شما من تونستم مسیرو پیدا کنم و با سپاسگزاری و شکرگزاشتن دیگر اجزای بدنم و حال خوبم تونستم کلا از معده درد خلاص بشم و قشنگ متوجه شدم که معده ام سالمه سالمه ولی خیلی زود این مسیر بازم فراموش میشه چون الان من خیلی کم بیاد سپاسگزاری اجزای بدنم میوفتم که اون مسیرو رفتم و من سالم شدم اگه من همین بی تفاوتی رو پیش ببرم قطعا دوباره معده ام معده سابق میشه همراه بادرد

    ولی بازم به لطف شما این مسیرو رو به ما یادآوری میکنید که همچنان این راه رو تا ابد ادامه بدیم و زندگی که مثل یو یو به قول شما بالا و پایین میره رو کنترل کنیم و هروز رو بهتر از دیروز ادامه بدیم

    و به خودم یادآوری کنم که این زیباییها از کجا به کجا اومدن و ب چه جایگاهی من رسیدم و نتیجه گرفتم

    در روابطم من با شوهرم روی خودم کار کردم و اخلاقی رو که دوست داشتم رو تونستم برانگیخته کنم فکر کردم دیگه برای همیشه بامن همین رفتارو داره که راحت برام هروچیزی رو بخوام یا دوست داشته باشم بدون گفتن من که ازش بخوام یا اصرارش کنم برام امکاناتو فراهم کنه و چیزی که نیاز دارم رو به راحتی برام بگیره

    ولی نه همیشه اینطور نیست تا زمانی که من مسیرو کار کردم خوب بود بازم مدتی که از مسیر خارج شدم و میگم چرا روابط داره بد میشه چرا اخلاقی رو که دوست ندارم رو دارم میبینم چرا اینجوری شده شوهرم…!

    و به راحتی اون مسیر فراموش شده و من به دلیل سپاسگزاری نکردن و دوباره رفتارهایی که دوست ندارمو رو جذب کردم

    ولی بازم به لطف شما یادآوری میشه این مسیر تا وقتی که مسیرو ادامه بدم نتیجه ادامه داره وایمانم روقوی میکنم تا قبل از اینکه به زمین بخورم

    بازم در توکل کردن به خداوند و ایمانم به خداوند خیلی چیزها رو تونستم بدست بیارم بازم یه وقتهایی مسیر فراموش شده وبه غیر از خداوند که همون عوامل بیرونی هست روی آوردم و دست نیاز بلند کردم که یکی از اونها شوهر خودم هست وازش خواستم که تو میتونی بهم کمک کنی

    ولی بازم میتونم فقط از خداوندم بخوام و تنها تنها از او یاری بخوام

    در اخلاق خودمم همینطور به ویژگیهای خیلی خوبی رسیدم و سرمایه های خوبی برای خودم خلق کردم که بعضی وقتا فراموش میکنم که چه اخلاقی رفتاری تونستم برای خودم بوجود بیارم واین سرمایه ها به راحتی فراموش میشه در بعضی مواقع اخلاق تند از من سر میزنه و مسیرو به راحتی فراموش میکنم

    واقعا حرف شمای استاد به راحتی اصول این مسیر فراموش میشه و دوباره گمراه میشیم که بدون کار کردن و تمرکز که همیشه ما به خوبی خوشی میتونیم باشیم ولی متوجه شدم اینطور نیست زندگی مثل یویو بالا و پایین داره

    پس همیشه باید بالارونده باشم ومسیر زندگیم صعودی باشه همیشه تعهدی که بخودم دادم رو یادآوری کنم و با ایمان مسیرمو ادامه بدم و تواین راه هیچوقت مغرور نشم و روند نتیجه گرفتنمو فراموش نکنم و مرتب به خودم یادآوری کنم که از این مسیر تونستم وباز هم میتونم

    باید متفاوت از مردم باشم رسالت زندگیمو مشخص کنم به سبک شخصی خودم از جامعه زندگی کنم

    زندگیم صعودی باشه هر روزم بهتراز دیروز باشه و در هر زمینه ای کمتراز بهترین قانع نشم و به استانداردها برسم و خودم مشخص کنم که چه کسی تو زندگیم باشه و مسیرمو مشخص کنم

    نباید وایستم نباید زندگیمو متوقف کنم همیشه تعهد بدم تا نتایجم به صورت استمرار و ماندگار باشه و از این مسیر که مسیر راستی ودرستی هست و مسیری که همراه با حال خوب و هرانچه رو که دوست دارم رو میتونم خلق کنم و مسیری که توحیدی هست و بجز الله هیچکس اعتباری نداره باید این مسیرو برم

    بازم استاد این فایلم مثل فایلهای دیگه بسیار آموزنده و همراه با نکته های نابی بود بینهایت سپاسگزارم بخاطر یادآوری این مسیر زیبا که هیچوقت راه این مسیر فراموش نشه آمین

    در پناه الله شاد و پیروز سربلند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  8. -
    سودا مختاری گفته:
    مدت عضویت: 1956 روز

    به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی و زیبایی و عزتمندانه وبه صورت کاملا طبیعی و بدیهی

    سلام به استاد و مریم عزیزم

    چیکار کنم تا مسیر رسیدن به اهدافم رو فراموش نکنم ؟

    یادآوری مسیر درستی که منو به نتیجه درست رسونده چقدر تو همین دوره سلامتی من تعهد و ایمان به خرج دادم چقدر کنترل ذهن کردم چقدر قانون تکامل رو سعی کردم درک کنم و فقط ادامه بدم ایمان داشته باشم مسیرم درسته که بهش هدایت شدم فقط باید ادامه بدم چقدر باید تمرکز خودم رو بزارم رو نتایج سلامتی و بارها به خاطر این نتایج بدون هزینه کردن برای درمان بیماری و یا ورزش سنگین و رژیم غذایی سخت سپاسگزاری کنم هر چقدر از قدرت سپاسگزاری بگم کم گفتم چقدر مهمه که یادم بمونه سپاسگزاری بر من می افزاید هر لحظه زندگیم رو که سپاسگزار بودم و داشته هام رو دیدم رشد کردم مسیرم راحت و ساده شده امااااا وقتی نتیجه گرفتم خواسته جدید در من ایجاد شده و خواستم بزرگتر شده این قانون بزرگ و مهم و اساسی سپاسگزاری در من کم رنگ شده چون توجه کردم به کمبود به چیز بزرگتری که در حال حاضر ندارم احساسم بد شده ولی این خدای هدایتگرم باز منو به این قانون مهم هدایت کرده مسیر آسون و راحتی رو که بهش هدایت شدم به یاد آوردم چقدر خدای نامحدودم بدون اینکه محدود به شرایط و امکانات ،زمان و محیط من باشه هدایتش و روزیش رو بر من جاری کرده و چقدر این یادآوری خداوند به اینکه چه مسیری رو اومدم و این مسیر چقدر باعث شده عزتمندانه و طبیعی به خواستم برسم کمک عظیمی از سمت خداوند بوده همین یاد آوری هم از لطف و فضل الهی بوده

    مسیر رسیدن من به اهدافم تا اونجایی که یادم میاد ایمان و ادامه دادن به انجام یه کار درست بارها و بارها بوده خیلی جاها داشتم کم میآوردم چون اون نتیجه دلخواه رو نگرفتم اما به مسیرم شک نکردم به باورهام به فرکانس های نادرست خودم شک کردم و باز از خداوند هدایت خواستم تا قلبم رو آروم و راهم رو آسون کنه انقدر به فایلهای توحیدی گوش دادم تا آروم تر شدم به هر دستاوردی که شیطان ذهن میخواد کوچیک و ناچیز جلوه بده فکر کردم و خودم رو تحسین کردم وقتی به تعهدم به ایمانم فکر میکنم به یاد میارم چقدر ترس و غم و نگرانی رو با شرک مساوی کردم چقدر احساس خوب و ارامش رو با ایمان مساوی کردم و ادامه دادم

    طغیان گر شدن نا سپاس شدن بعد از رشد نقطه سقوط هست فکر کنی نه من خودم این ثروت این رابطه عاطفی عالی این سلامتی این رشد رو ساختم و این روند ادامه دار هست و باز تلاش ذهنی،کنترل ورودی ها ، سپاسگزاری، تمرکز بر نکات مثبت رو فراموش کنی ارتباط با خدای درونت رو کم کنی کار کردن رو خودت رو فراموش کنی بری با روند جامعه و مردمش هم مسیر بشی باز بر میگردی به شرایط بد قبلی واقعا وقتی فکر میکنم میبینم اصلاااا حوصله ندارم هی بخورم زمین هی بلند شم میخوام تو هر شرایطی فقط ادامه بدم حتی اگر نشونه ها و نتایج کوچیک هست من ادامه بدم نمیخوام کم بیارم از کم آوردن از نا امیدی بیزارم میخوام با تعهدم تو مسیر خواسته هام جهان رو به کرنش وادار کنم تعهد من هدایتهای خداوند رو بر من ارزانی میکنه و سپاسگزاری از هر نتیجه ای که تو این مدت از عزت نفس ،اعتماد به نفس ،رشد مالی ،سلامتی بیشتر اندام عالی و جوانتر شدنم و ارتباطم با خدای درونم آرامش و احساس خوب خودم رو گرفتم فراموش نکنم پرداخت بهایی که ذهنی و مالی پرداخت کردم تعهد منو بیشتر کرده و البته صحبت کردن درمورد مسیرم و نتایج بارها و بارها با خودم و با خواهرم که تو این مسیر با هم هستیم کمک میکنه که فراموش نکنم و ادامه بدم از کجا به کجا رسیدم ترس و ایمان شک و یقین یه جا نمیگنجه چطوری ؟ کی ؟ از کجا؟ به من ربطی نداره مسیر رسیدن به اهدافم بینهایته خداوند بینهایته و جاری و نامحدوده ادامه میدم تا آخر عمرم چون مسیر همینه کار درست نتیجه درست رو لاجرم میاره میخوام تو مسیر رسیدن به همه اهدافم تسلیم ترین باشم فقط اجازه بدم خداوند اسونم کنه برای اسونی ها من تو این مسیر هدایت میشم

    عاااااشقتونم خدایا عاشقتم که عاشقمی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  9. -
    سید محمدامین حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2752 روز

    به نام الله یکتا

    سلام

    سلام به پرادایس

    سلام به استاد جان

    سلام به خانم شایسته عزیز

    سلام به این آسمون قشنگ

    سلام به این چمنای سبز زیبا

    سلام به این دریاچه زلال و آینه

    سلام به خونه روی آب

    سلام

    خدایاشکرت که یه روز دیگه خداوند بهمون فرصت اینو داد که زنده باشیم و زندگی کنیم و مثل هر روز دیگه یه روز آک بند بهمون هدیه داده تا هرطور که میخواییم خلقش کنیم

    حالا انتخاب با ماست که میخواییم آیا ازش برای صعود و بهتر شدن استفاده کنیم و مسیر درست رو ادامه بدیم یا دست بکشیم و سقوط کنیم

    چیزایی که یادم میاد بنویسم در طی یک سال گذشته است، از 12 مرداد سال 1400 که اولین روز رفتم باشگاه و بدنسازی رو شروع کردم و تا الان که یک سال و سه هفته ازش گذشته ، خیلی خیلی تفاوت داره بدنم با چیزی که اون روز بردمش باشگاه. ولی خب یه اشتباهی کردم عکس نگرفتم کلا که تفاوت ها رو ببینم ولی میدونم که اصلا الان هیچ ربطی به گذشته ندارم

    79 کیلو بودم و میخواستم برسم به 71، نمیشد یه چند وقت، ولی الان یه طوری شده باید تغذیه مو رعایت کنم که نرم زیر 68 کیلو😂😂. البته که میدونم تغذیه ام اشتباهاتی داره مثل اکثر افراد ولی اون قدری که اشتباه نیست که بخواد سلامتیمو ازم بگیره،فقط عضله سازیمو کند کرده که مطمئنا با قانون سلامتی همه چیز درست میشه.

    چون با خودم گفتم ببین فقط سرشونه و پشت بازوی استادو، استاد که باشگاه نرفته، 4 جلسه تو هفته ورزش سنگین نکرده ولی ببین، دو برابر عضلات منه، و این نشون میده که باید از پایه سبک زندگی رو درست کرد

    خیلی ماه ها بود که با کمبود انرژی وحشتناکی خودمو مجبور میکردم برم باشگاه، حال نداشتم برم ولی میرفتم، یاد این میفتادم که شما میگفتید به بعدش فکر کن به اون نتیجه ای که قراره باهاش بیاد و به خاطر اون میرفتم. حرکات اصلاحی باید انجام میدادم چون برخلاف چیزی که فکر میکردم خیلی کج و کوله شده بودم😂. تا الان هم دارم انجام میدم به خاطر این که روندش قطع نشه ولی مثلا 7 ماه اول خیلی بیشتر و طولانی تر انجام میدادم. الان به خاطر این انجام میدم که نتیجه ای که باهاش اومده پایدار بمونه و بهتر بشه.

    منم به خودم تعهد دادم که تا آخر عمر به این سبک پایبند باشم، ورزش ، تمرین، بدن خوب، اعتماد بنفس بالا، اندام مناسب، لباس های قشنگ و فیت و احساس خوب واقعا ارزششو داره که به خاطرش یه آدم متفاوتی بشی ولی مهمتر اینه که متفاوت بمونی.

    در مورد اهدافی که مسیرشو ادامه ندادم، میتونم برم ماه امتحانات پایانترم، هر ترم، بچه ها که البته منم جزوشونم، دو روز مونده به یه امتحانی میشینیم خودمونو عذاب میدیم با فلاکت اون درسا رو میخونیم، میریم سر امتحان اتفاقا ممکنه نمره کامل هم بگیریم، میاییم بیرون فکر میکنیم دیگه همشو بلدیم و یادمون میمونه، دیگه کتابارو میندازیم اون طرف، یه ماه بعدش میبینیم هیچی یادمون نیست و همچنان به نخوندن ادامه میدیم تا ترم جدید شروع میشه و مجبور میشیم اونایی که نخونده بودیمو بیشتر بخونیم

    دو تا مثال زدم مختصر و مفید😂🤣عاشقتونم

    این هفته خیلی اتفاقات جالی افتاد برام، یکیش این بود که نشسته بودم قبل باشگاه با خودم گفتم یعنی چی من دستم تو جیب خودم نیست، یه ذره بهت بر بخوره پسر یعنی چی، رفتم باشگاه، بگین چی شد

    مربیم بهم گفت من بهترین شاگردامو بعد یکی دو سال بهشون پیشنهاد میدم که بیان و ترینرم بشن، یعنی کمک مربی، الان دو تا ترینر هستن که اگه من امروز برم و جواب مثبت بدم، میشیم سه تا. چیزی که برام ارزشمند بود این حرف بود “بهترین شاگردام”. خیلی اون لحظه خدارو شکر کردم گفتم من که نه بدنی داشتم، نه تجربه ای، نه هنوزم بدن خیلی عضلانی دارم ولی خداوند اینقدر به من لطف داشته و منو به مسیری هدایت کرده و حمایتم کرده که اولا کلی تفاوت کنم با روز اولم، دوم اینکه خودش بیاد و از زبون مربیم بگه “بهترین شاگردام”. خوشد بود. خدا جونم بود

    همون که تا اینجا هدایتم کرده و اگر من بهش اجازه بدم و دستاشو باز بذارم بیشتر از اینم هدایتم میکنه و نتایجی برام میاره که فکرشونم نمیتونم بکنم.

    خدایاشکرت

    به قول استاد این که به یاد بیاری کجا بودی و الان کجایی باعث میشه که سرکش نشی، مغرور نشی، بگی اینارو خدا بهم داده، وضعیت الانم از قبلم زمین تا آسمون فرق میکنه درسته آرمانی نیست هنوز ولی خیلی بهتر شده، خیلی راحت تر و قشنگ تر شده

    خدایاشکرت به خاطر این فایل بهشتی

    این پرادایس

    استاد جون و خانم شایسته عزیز

    خدایاشکرت

    دستتون در دست الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  10. -
    آرمین اصغری گفته:
    مدت عضویت: 2359 روز

    بنام خداوند بخشنده ومهربان

    سلام برپادشاهان توحیدوآگاهی وعمل

    سلام برپادشاهان ثروت وسلامتی جهان

    خدایا شکرت از دیدن این همه تصاویر رویایی

    از چهره واندام ماه استاد بگیر تا بهشتی که استاد ساخته

    شکرت شکر

    استاد جان خداییش عجب بدنی ساختی

    وچقدر برای ما بدیهی شده دیدن این بدن ومثل روزهای اول تعجب نمیکنیم

    دقیقا مثل چیزهایی که بهش میرسیم وبرامون بدیهی میشه

    وحالا بریم سر داستان مسیری که طی کردم 👇👇

    من از سال۸۸دفتر خاطرات داشتم

    وتقریبا هر روز خاطراتمو مینوشتم

    وهمیشه به صورت ناخودآگاه از لحظه های خوش وخوب زندگی مینوشتم

    وقتی رفتم خدمت سربازی صفر صفر بودم

    وهیچ کاری نداشتم

    اما گفتم من باید با عشقم ازدواج کنم با همین شرایط

    ازدواج کردیم

    وقبل از اینکه مراسم عروسی بگیریم

    من برای خودم هدفی تعیین کردم

    هدف چی بود ؟خرید خونه

    گفتم اگه کوچکترین خونه جهان هم باشه باید بخرم

    وتقریبا از دیدگاه بقیه منی که در چنین شرایط مالی بودم غیرممکن بود

    اما به لطف الله هدایت شدم به کاسبی توسط یک گاری (میوه فروشی)

    اینقدر روزهای پرفروشی داشتم که درعرض ۱سال ونیم یه خونه خریدم وبعدش هم عروسی گرفتم

    دوتا بچه ناز وگل خدا بهمون هدیه داد

    وسپس یک زمین به مساحت۲۸۰متر روخریدم

    وهمیشه درهمه حال شکر گزاری هستم

    پیش خودم میگم که واقعا چه روزهایی رو پشت سر گذاشتم خدایا شکر شکر

    همیشه در ذهنم ماشینهای لاکچری وخونه های لاکچری رو تصور میکردم ومیکنم

    اما چون کار من از نظر فیزیکی انرژی زیادی از من میگرفت دیگه ادامه ندادم وبامدرک دیپلم ردی دنبال کار کارمندی بودم سپردمش به خدا ویه آیه الکرسی خوندم

    وبه صورت معجزه آسایی رفتم به اداره کل انتقال خون شهرمون رشت

    ودر این سالها از نظر معنوی وفرهنگی رشد بسیار بالایی داشتم

    ونحو آشنایی من هم با استاد در همین اداره بوده هم (خداااااااااایا شکرت)

    دراین مدت۵سالی که اینجا بودم

    گواهی نامه گرفتم وسپس لیسانس رشته حسابداری رو دارم میگیرم وزمین قبلی خودم رو فروختم ویه زمین با یک موقعیت مکانی بهتر خریدم

    ازنظر اخلاقی ورابطه سازی اصلا یک شخصیت جدید ومتفاوت ساختم

    ازنظر توحیدی که عالی شدم عالی

    ازنظر آرامش که دیگه نگو ونپرس خیلی خیلی باخودم درصلح هستم

    وهمیشه خداروشاکر هستم

    ولی همیشه پیش خودم میگم چرا اون آرمین گذشته نیستم که اون انگیزه هیولایی رو برای خرید خونه داشتم رو ندارم

    چرا چرا واقعا چرا

    تنها دلیل اون انگیزه تضاد بوده

    والان هم تضاد مالی دارم

    که دارم روی روانشناسی ثروت۲ کار میکنم

    وقدم به قدم میرم جلو

    ومطمئنم روزی میرسه که رویاهامو لمس میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای: