چگونه «مسیر رسیدن به اهداف» را فراموش نکنیم - صفحه 4
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/08/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-08-16 06:55:292022-08-31 09:32:18چگونه «مسیر رسیدن به اهداف» را فراموش نکنیمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد عزیزم
خدارو هزاربارشکر که شمارو داریم تا بیاین هربار با فایل های زیبایی که تهیه میکنین، در و گوهری که از دهانتان بیرون میاد، یه هدایت باشین برای ما، یه تکرار، یه یادآوری..
ما آیه به آیه قرآن رو با شما زندگی کردیم
تکرارهایی که قرآن داره همه نشان از اهمیت تکرار قوانین و یادآوری برای ماندن در مسیر درسته
بعد از شنیدن این فایل، یادمون اومد روزهایی که از صفر شروع کردیم ولی انقدر به واسطه ی استفاده زیاد از فایل های شما و چه دانلودی، چه آموزشی(۱۲قدم، عزت نفس،..) در مسیر درست بودیم که با عمل کمتر و ایمان بیشتر، سرعت پیشرفتمون فوق العاده بود
ولی الان با عمل بیشتر که باعث شده وقت نکنیم مثل سابق روی سایت و کامنت ها و آموزه های شما کار کنیم و درنتیجه مسیر ایمانمون رو یادمون بره…سرعت پیشرفتمون کمتر شده
البته به لطف خدا و شما، مسیر پیشرفتمون همچنان رو به جلوست و فقط الان سرعتمون کم تر شده
که امروز هدایت شدیم به این فایل گرانبها
که یادآور بشه برامون راه درست چی بود
کجا بودیم الان کجاییم
بریم و چکاب فرکانسی اول دوره دوازده قدم رو بازبینی کنیم
و هزاران بار شکر کنیم که الان کجاییم
امروز خدا چندبار رفت تو کلام بنده هاش و باهام حرف زد.
یک بار از طریق این فایل، که بهم بگه تویی که اینقدر در تلاشی و موفق شدی، مسیر درست رو یادت بیار
که اون موقع که خیلی پایین بودین چطور با سرعت به اینجا رسیدین
یک بار هم وقتی امروز صبح پاشدم و استرس زایمان یک هفته دیگه ام رو داشتم و خدا از طریق کلام یکی از دوستام بهم گفت اون لحظه هدیه ایه که من به تو دادم چون تو اون لحظه قراره فقط من باشم و تو و خلقت … دستت رو میگیرم و باهم خلق میکنیم..بعد دوتایی درآغوشش میگیریم …
گاهی قشنگ میشه حس کرد این حرفهایی که داری میشنوی، از زبان خداست، خدا داره میگه برات، داره باهات حرف میزنه، فقط از طریق قدرت کلام بنده هاش و دست هاش
…
شکرت خدا
شکرت برای آشنایی با استادعزیزتر از جانم
که آرامش رو به ما هدیه داد
ارتباط و هدایت گرفتن از تو رو به ما یاد داد
ما رو به تو نزدیک کرد
استاد عزیزم از خدام برات بهترین هایی که حتی
فکرش رو هم نکنی میخوام
چون برامون بهترین هارو آموزش دادی
سلام استاد عزیز
استاد واقعا شمارو تحسین میکنم که یکی از ویژگی هایی که شما خیلی خوب توش پیشرفت کردید اینه که خیلی کم دچار غرور میشید
من در مورد اینکه نسبت به نتایجم و پیشرفت هام سپاسگزار نیستم و فراموش میکنم اینجوریم که خیلی اوقات میگم من بهتر میخوام، من بهترشو میخوام، یعنی همیشه یچیز بالاتر و یک شخصیت بهتر رو میخوام…
یعنی همیشه من مثلا یک مهارتی در خودم ایجاد کردم اما بعد از مدتی میگفتم باید فلان مهارتم بلد باشم….در صورتی که همون اولیه زمانی آرزوم بود
اینم بگم من کمتر دچار غرور از نتایج میشم، بازم باید خیلی حواسم باشه اما این مورد کمتره درونم و چیزی که خیلی زیاده در من اینه که من همیشه ناسپاس میشم و روزمرگی منو میگیره و یادم میره من چی بودم و الان میخوام بهتر باشم
این سپاسگزار نبودن و اینکه همین الانم خیلی پیشرفت ها کردم رو یادم میره همیشه
و استاد آفرین به شما که این موارد رو همیشه به خودتون و به ما یادآوری میکنید، همین چندماه پیش بود که فایل “موفقیت مسیر رسیدن به خواسته هست، نه مقصد آن” رو گذاشته بودید و دقیقا در مورد همین چیزا صحبت کردید که آقا نباید مغرور بشیم و یادمون بره کی هستیم و چی بودیم…
و جالب اینه که دو روز دیگه هممون بازم این حرفارو یادمون میره
استاد نگم براتون از افرادی که میشناختم و چهار روز نتایج خوب گرفتن و چنان مغرور شدن و چنان خودشونو گم کردن و دقیقا حرفی که شما زدید، فکر میکردن دیگه همیشه اوضاعشون باید خوب بمونه….و بعد به بدترین شکل ممکن سقوط کردن و از جایگاه قبلیشونم پایین تر رفتن….استاد نگم براتون که چقدر دیدم از این موارد…
حالا اونا نتایج رویایی نگرفته بودن….جالب اینجاست انسان وقتی یک ذره هم حالش بهتر میشه و نتایج بهتر میشه دچار غرور میشه!!!
یعنی خیلی هامون با یک ذره بهتر شدن هم غرور برمون میداره، چه برسه به نتایج خیلی بزرگ…
واقعا این فایل های شما باید همیشه مرور بشه و این مرور کردن در طول زمان و در گذر زمان داره مارو بهتر میکنه ولی خودمون حواسمون نیست
استاد من یک کامنت گذاشتم دیشب روی فایل توحید عملی 5 و دقیقا همین موارد رو گفتم…خیلی جالب بود برام که توی این فایل شما در مورد همون چیزا صحبت کردید….هنوز اون کامنتم تایید نشده…ولی توش گفته بودم که من همین چندماه پیش یه عالمه ضعف شخصیتی داشتم ولی الان به خودم میام و میبینیم خدای من چقدر بهتر شدم…اما اصلااااا حواسم نیست…!!
و چقدر خوبه که چکاپ فرکانسی رو همیشه بگیریم از خودمون و استاد من با الهام از اون ایده ی شما که گفتید از قبل و بعدمون فیلم بگیریم، از نوشتن هم بهتره….
حالا تو هر حوزه ای….فیلم بگیریم و توضیح بدیم توش که ما کی هستیم و الان چه وضعیتی داریم …و این مسیر رو ادامه بدیم و ماه ها بعد دوباره اون ویدیو رو ببینیم اونوقت خیلی ایمانمون میره بالا….و من اینکارو کردم و از خودم یک ویدیو 1 ساعته گرفتم و نشستم کاملا توش شرح دادم که من الان کی هستم و در چه جایگاهی هستم توی تمام حوزه ها….
استاد خیلی زود دچار فراموشی میشه انسان…خیلی زود به روزمرگی میرسه….باید این آگاهی ها و فایل های شمارو همیشه مرور کنیم و گوش کنیم و کامنت بزاریم و با خودمون صحبت کنیم و سعی کنیم هر روز بهتر بشیم و تمرینات رو انجام بدیم و بدوووووونیم که نتایج “آروم آروم” بهتر میشه جوری که ما “نمیفهمیم” چقدر بهتر شدیم!
بازم شمارو تحسین میکنم که بشدت این غرور توی شما کمه و بشدت این نیاز به بهتر شدن در شما موج میزنه و مشخصه از فرکانس شما…
با اینکه تقریبا در تمام موارد بهترین زندگی رو دارید، بازم هر روز میاید و فایل ضبط میکنید و انگار یجورایی میترسید از اینکه مسیر رو فراموش کنید و یادتون بره عمل کردن به قوانین….هر روز مرور میکنید و هر روز کار میکنید…توی تمام جنبه ها….
یعنی استاد همین فایل های یک ماه گذشته شمارو که مرور میکنم متوجه میشم که شما هر بار یک فایل جدید ضبط میکنید و توش در مورد ثروت، عزت نفس، سلامتی، روابط و…صحبت میکنید و همیشه میخواید مرورشون کنید…با اینکه بارها در موردشون صحبت کردید اما بازم میاید و حرف میزنید در موردش….
بماند اینکه چقدر گوش میدید به فایل های خودتون یا چقدر کامنت میخونید…
واقعا ما هر روز نیاز به اصلاح مسیر داریم، هر روز نیاز داریم این آگاهی ها مرور بشه برامون…هر روز نیاز داریم چکاپ های فرکانسی قبلمون رو ببینیم ….و چقدررررر این چکاپ فرکانسی میتونه باعث تحول عظیمی در ما بشه…وقتی که میریم چکاپ 6 ماه پیش رو میبینیم و بعد با الان مقایسه میکنیم، واقعا اون لحظه اوج ایمان و توکل و حال خوب رو میچشیم….البته لازمه ش اینه که عمل کنیم و ادامه بدیم….
واقعا استاد اینکه شما میگید من به خودم خیلی سخت میگیرم توی عمل به این قوانین کاملا مشخصه….قطعا شما هم روزهایی بوده که میخواستید به روزمرگی برسید اما خیلی زود برگشید به مسیر و بازم میگم انگار خیلی خوب فهمیدید قانون با کسی شوخی نداره و اگه به شیوه درست عمل نکنی آروم آروم برمیگرده نتایجت….یجورایی مطیع این قوانین هستید و همیشه سعی میکنید طبقش عمل کنید….
به امید بهتر شدن و بهتر شدن روزانه ی هممون….
با سلام
برادر بزرگوار جناب آقای ادیبی عزیز
از متن زیبای شما یک دنیا استفاده کردم و لذت بردم، و اینکه میفرمایید به نتایج مغرور نشیم، به نطر من هم این کلید موفقیت و رشد انسانه،
یعنی مدام در یاد خدا بودن، با تقوی بودن، الا بذکرالله تطمئن القلوب، و در مسیر درست حرکت کردن،
از شما بی نهایت سپاسگزارم که مطالبتون بسیار عالی بود،
و راه روش درست زندگی کردن را برامون متذکر میشین، و امیدوارم همیشه و همواره در صراط مستقیم قرار بگیریم و خودم را کنترل کنم، نلغزم، و همیشه متواضعانه در مقابل نعمتهایی که دارم، شکر گزار باشم،
بسیار از شما و از متن زیبا و آموزنده شما تشکر میکنم، آرزوی موفقیت های روز افزون براتون دارم، خداوند یار و نگهدارتون❤️❤️❤️
تلنگر خیلی خوبی بود استاد عزیز…منم موفقیتای زیادی به دست اوردم ولی خیلی زود فراموش کردم کی هستم و از کجا به کجا رسیدم و دوباره برگشتم سر خونه اول و شاید بدتر…الان متوجه شدم که تنها دلیلش سپاسگزاری نکردن بابت مسیری که اومدم هستش و اینکه فراموش کردم گذشتمو.خیلی خیلی ممنون بابت این فایل بسیار اموزندتون🙏
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام استادعزیز
سلام شایسته خانم
سلام دوست عزیزکه داری این کامنت رومیخونی
من میخوام همیشه برم بالا
وخداراشکر ازوقتی که باشمااستادعزیز دراین مسیردرحال حرکتم ،حرکتم روبه بالاست
خواستم بازتحسین کنم این اندام زیبا این شادابی وسرزندگی شمارا
خواستم تحسین کنم این حداز دقت عشق وعلاقه خانم شایسته درفیلم برداری رو
یادمه قبلا تصاویرپشت صحنه فیلمها رونشون میداد تلوزیون اون مسیری روکه میخواستن فیلم برداری کنن ازطرفی که درحال حرکت بود یک ریلی بود وفیلم بردار تواون مسیر حرکت میکرد تافیلم برداری کنه وبازهم چندنفر مسئول خدماتی داشت درحالی که عزیزدلم بااین مهارت داره فیلم برداری میکنه
استادخداراشکر میکنم بابت وجودشما درزندگیم
استادعزیز وقتی عکس قبل وبعددوره شمارو دیدم منی که چندسال هست باشماآشنا هستم وشما تقریبا هرروز فایل میگذاشتید اون تصویریجورایی غریبه بودبرام
جوری که باور کردنش سخت بود ومدتی هست که این اندام شما برام طبیعی شده جوری که باورکنید ارتباط برقرار کردن بافایلهای قدیمی کمترشده که فکر میکنم این هم بحث همون مدارهست
وخواستم بااجازه شما حق بدیم به کسایی که وقتی این بدن رودیدن گفتن فتوشاپه ،جراحی کرده
چگونه مسیررسیدن به اهداف روفراموش نکنیم؟
باسپاسگزاری ازداشته هامون 🙏🙏🙏وتوکل به خدا وحرکت💃💃💃 درمسیر توحید ودراحساس خوب ماندن😃😉
باتمرکزبرنکات مثبت ودیدن زیبایی ها🌺🌻🏡🚘
باهرروزوهرروزروی خودمون کارکردن وکنترل ورودی ها ذهنی 🙈🙉🙊وجسمی🍖🍗🍳🍓🍓
بابالابردن توانایی ها واستعدادهامون ونوشتن ومطالعه 📖وتحقیق دراون کاری که دوست داریم📚📚
باتاییدالگوهای موفق وتحسین کردنشون👍👏👏👏
باآرام بودن 🛀بااعتمادبنفس بامرور خواسته هایی که بهشون رسیدم
باوربه فراوانی
باوبه این که هراتفاقی که بیوفته به نفع من هست
بیرون آمدن ازمنطقه امن وابوموسی نبودن ورفتن تودل ترسها 👹👺
قبل ازاینکه جهان مارومجبوربه تغیر کنه خودمون تغیر کنیم
خداوندشماراحفظ فرماید🙏🙏🙏
سلام به خانواده خوبم
ماشاالله استاد چه هیکل خوبی پیدا کردید
برعکس باور اشتباهی که میگند بعد از چاق شدن آدم پوستی میشه برعکس شما قشنگ عضله دارید
.
.
.
دقیفا حرفاتون درسته من و همسرم روزی بود بود تو شهر قربت هزار تومان نداشتیم گن بخریم بخوریم
و گاهی بچه شیر میدادم اونم دوقلو بدون اینکه چیزی بخورم و خداراشکر همون موقع کلی شیر داشتم و خداراشکر بچه های سالم و بعد برگشتیم شهر خودمون و زندگیمون بهتر شد ماشین هم خریدیم و متاسفانه یادمون میره و شاید گاهی یادآوری میکنم به هم و شکر میکنیم و حتما یاد میگیرم ازتون که هربار تکرار کنم که نتیجه های ماندگار به من برسه
و یادم نره دارم از کجا به کجا میرسم
خدایاشکر که من تو این خانواده هستم
الهی صد هزار مرتبه بخاطر وجود شما
الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر آگاهی های عالی
و میلیون ها بار شکر برای قانون سلامتی
استاد عزیز واقعا چه نکات طلایی و بی نظیری رو گفتین✓✓
چقدر ب جا و آموزنده بود. همه ما تمامی این مسیر ها رو تجربه کردیم و پیشرفت های رو بدست آوردیم و مسیر بعد از پیشرفت فراموش شد.
با قانون سلامتی توی کمتر از ۳ماه ۲۰ کیلو وزن کم کردم و از شر خیلی از بیماری ها و اذیت شدن هایی که فکر می کردم عادی هست و همه دارن راحت شدم. ولی به قول شما فراموش کردم مسیروو. چند وقتی بود ک کم کم تغذیه های نامناسبی داشتم که جز غذاهای ممنوعه دوره بود. اما مثل قانون نه دقیقا عین قانون نشانه هایی مثل؛ جوش زدن روی صورت و … میومد که هواست باشه هاا داری راهو اشتباهی میری. نشونه هایی که اگه نبینیشون و گوششون نکنی کار تمومه!!
استاد عزیزم چقدر به موقع و عالی تلنگری شد برامون که پشت سرمونو نگاه کنیم و مسیرو ب یاد بیاریم. موفقیت هر چقدر هم ک بزرگ باشه توی مدت کم اگر ب مسیرش توجه نشه از بین میره و ب شرایط قبلش و شاید بدترش میرسیم.
همه ماها قطعا درآمد کمی سالیان پیش داشتیم که الان بهتر شده ولی واقعا چجوری بهتر شدنش یادمون رفته
ممنون استاد عزیز که همیشه با حرفاتون یادآوری می کنید قانون رو
خداروشکر بخاطر وجودتون
به نام خدای مهربان
سلام استاد عزیزم،اتفاقا کمس فکرکردم و یاد دو موضوع افتادم که من یکیش رو میگم از مثال ها.
یادمه که من به شدت برای آزمون تافل میخوندم و خیلی روی باورهام درمورد مهاجرت کارمیکردم تا اینکه جوابی اومد درمورد پروسه مهاجرتمون اومد و من یک آن دست از قدم برداشتن برداشتم.
کاملا میشه گفت به سختی دیگه قدم از قدم برمیداشتم،عملا من تافل رو تا اون موقع ففط برای این میخواستم که از طریق دیگه ای شخصا وارد آمریکا بشم تا پروسه گرین کارتمون درست بشه،گذشت و عملا هیچ یادگیری تا یک مدت نبود در من و سعی گردمکه برگردم و خداروشکر برگشتم و خرد خرد ادامه دادم.
بهوهیمن شکل من که در روابطمبه خواسته ای رسیده بودمکه ایلی برام ارزشمند و بزرگ بود دیگه تا روزها تکوننیمخوردمو احساس کردم که دارم چک و لگدارو یواش یواش میخورم.
تا مدت ها گیج بودمتا اینکه روی عزت نفسمبیشتر کارکردم و خرد خرد متوجه شدمکه باید حرکت کنم،قانون رو بهتر درک کردم و حرکت کردم و خداروشکر نتایج داره به شکل بهتر و بهتر میشه و البته تو بعضی بخش ها هنوز نیازه که این پیوستگی رو داشته باشم.
ممنون از فایل خوب
بنام خداوند بخشنده مهربان
سلام و عرض ادب خدمت نازنین مرد و نازنین استاد روزگار..و سلام و صد سلام به روی ماه این بانوی دوست داشتنی و عملگرا…عاشقتوونم عزیزان دلم..از خداوند برااتون لذت بردن بینهایت به همراه احساس عالی ماورایی خواستارم چرا که وقتی احساس خوب شد اون اتفاقات عالی هم رخ خواهد داد..و باز اون فرمول عشق که احساس خووووب = اتفاقات خوووبه….درود به بچه های نازنین ، درود به عباس منشی ها…زندگیتون پراز معجزات بی انتهای خداوند باشه…تک تکتونو عاشقانه دوست دارررم…
استاد نازنین بهتون تبریک میگم اینهمه تغییرات روزانه و مداوم که در طی کردن روند منجر میشه به اتفاقات بزرگ و معجزه…تبریک برای آیکون های پرچم های زیبا بالای صفحه که دارن رقص کنان خبر میدن از تغییر و بهبود…عاشقتم که هرروز داری پیشرفت میکنی و به ما بچه های نازنینتم یاد میدی …استاد چقدر دوستت دارم…
تبریک برای این فایلهای هدایتی روزانه…هرروز میام تو سایت و میبینم فایل جدید اومده کلی کیف میکنم..البته که امروز کیفش یه جنس خاص داشت…همچین رفت تو عمق وجودم…دست خوووش استاد..تبریک ویژه تر رو برای ساختن این بدنم فوق العاده زیبا و هنرمندانه..از طرف من به مریم جان هم تبریک بگین این شجاعت و تعهد در عمل کردن رو….اگر یه دونه استاد عشق توی دنیا باشه که هست اووونم خود خودتی و من به خودم اافتخار میکنم که شاگردتونم…و شاکر و سپاسگزار خداوندم که به من این فرصت داد که بهشت رو توی همین دنیا تجربه کنم ..دنیایی پر از فراوانی ، پر از نعمت، پر از عشق و دوست داشتن…تو به من یاد دادی که احساسمو خوب نگه دارم…وقتی که تازه وارد این سایت الهی شده بودم آگاهی هایی رو دریافت میکردم که هماهنگ بود با مداری که توش قرار داشتم ..آرام آرام این مدار رشد کرد و خداروشکر همچنان هم در حال رشده و من کلی عاشق شما هستم….
قبلنا که مدارم پایین تر بود مطالب رو کج میگرفتم..خب درکم از قانون پایینتر بود ..هر چند ای ذهن فرصت طلب من الانم پایینه ها اما رشد داشتم…درک از قانون همیشه بینهایته…همیشه خدا داره یادمون میده…همیشه فرصت رشد و پیشرفت هست عزیزانم…اره قبلنا یه وقتایی که از کوره در میرفتم یا به تضاد و یا ناخواسته ایی برخورد میکردم میرفتم سراغ آدمها که ای مردم مرا کمک کنید..به خواهر زنگ میزدم…به دختر عمه زنگ میزدم…و این زنگ زدنها از سر مشورت گرفتن از اونا بود یعنی چی؟ بله یعنی شرککککککک….آرام آرام که رشد کردم این تماسها کمتر و کمتر شد الان که دارم به یاد خودم میارم…خداروشکر از بین رفتن…در این مسیر تکاملی وقتایی که باز به تضاد برخورد میکردم میرفتم سراغ کسایی که احساس میکردم از من بیشترن تجربه داشتن..البته که واقعا هم بعضی هاشون داشتن…اما خب اونا که باورهای منو نداشتن..اون موقع تو مدار درک این آگاهی نبودم فقط میشنیدم این آگاهی رو…استاد شما میگین توی جلسه ۱۳ روانشناسی ثروت یک که حالا من این حرفها رو میزنم کسایی که توی مدارش هستن میشنون اونا که توی مدارش هستن درک میکنن و اونایی که تو مدار بالاتر هستن عمل میکنن…دقیقا اون موقع من تو مدار درک و عمل کردن این آگاهی ها نبودم….و بعد دوباره این تکامل طی شد آرام آرام..الان چند روزی بود زیاد سرحال نبودم چرا؟ چون دنبال حل مسئه ام توی بیرون از خودم بودم…همون کج فهمیه اومده بود سراغم و این حسه یکی دوروز ادامه داشت اینقدر جهان قشنگ به من گفت بهتره هر چه زودتر حالتو خوب کنی واگرنه دهنتو صاف میکنم…منم گفتم چشم…و امروز عالیم خداروشکر و دوباره برگشتم به مسیر ..پرقدرت تر از قبل…نکته ایی که اینجا خیلی اهمیت داشت و من بهش دقت نمیکردم اگر این فایل رو نمیدیدم و درک نمیکردم این بود که وقتی من به این تضاد برخوردم و ۲ روز حالم بد بود…در واقع حالم بد نبود بچه ها….من رشد کردم…یادم میاد به خودم میگفتم آرام باش ..خداوند خودش بموقع هدایتت خواهد کرد…و این ذکر رو زمزمه میکردم …و خدایی که بشدت کافیست…
همین الان مو به بدنم سیخ شد که اینو گفتم…بله …و خداوند به من آرامش داد…منو از تصمیمات عجولانه و از سر جهل رها کرد…دستمو گرفت…و من تونستم فقط روی خودش حساب کنم روی قدرت بی انتهای خودش…
استاد عزیزم این فقط یکی از نتایج کار کردن روی آموزه های شماست…همین یکی کلی نتیجه بزرگ توی زندگیم رقم زده خداروشکر…
من ۸ سال پیش ازدواج کردم با مردی که تمام مشخصاتی که من از خداوند میخواستم برای فردمورد علاقم داشت…تمام مشخصات یعنی تمام مشخصات…اصلا بیاییم برگردیم عقب تر..اشکال نداره کامنت طولانی میشه اما ارزششو داره..من قبل از ازدواج یه دختری بودم توی یه محیط روستایی..از وقتی که آگاه شدم که یادم نمیاد چند سالم بود اصلا شبیه آدمهای اطرافم نبودم…نه خواسته هام نه رفتارام ..متفاوت بودم خیلی متفاوت..۳۰ سالم شد و هنوز ازدواج نکرده بودم ..نگران بودم که چرا خواستگار برام نمیاد یا میاد و نمیشه؟؟؟ حالا خواسته من چی بود؟ من چی میخواستم؟ میخواستم با چه فردی ازدواج کنم؟ البته اینم بگم توی یه خانواده پایین به دنیا اومدم و زندگی کردم..پدر و مادرمم خیلی رابطه خوبی نداشتن با هم…کفش و دمپایی هم زیاد بهم پرت میدادن..دمشون گرم باعث شدن من اینو نخوام…و تمرکز کنم روی ویژگی هایی که دوست داشتم طرف مقابل داشته باشه….
پس اولین قانونی که من رعایت کردم قانون وضوح از طریق تضاد بود….دمم گرم
قانون بعدی که رعایت کردم این بود که دست خدا رو باز گذاشته بودم…براش کیس مشخص نمیکردم…شاید اولا اینطور بود که خیلی کم پیش میومد دلیلشم این بود که اطراف من فردی با ویژگی های خاص من نبود…اما در ادامه و نزدیکای رسیدن به خواستم این قانون رهایی رو کامل رعایت کردم…من همیشه میگم تنها ایراد من توی دیر رسیدن به خواستم همین چسبیدن به خواسته بود…و تا وقتی که رهاش نکردم اتفاقی نیفتاد…اینجا دمم گرم
خب بریم سراغ ویژگیهای فرد مورد علاقم…همیشه میگفتم من میخوام با کسی ازدواج کنم که فاصلش از اینجا دور باشه..بچه اینجا نباشه…یه جای دور..محل زندگیمون توی یه شهر دیگه باشه و اون آقا هم مال یه شهر دیگه که مسافرت زیاد بریم…عاشق مسافرت بودم چیزی که خیلی کم تجربه کردم خانه پدری…حتما اون فرد باید مهندس باشه اونم یه مهندس باتجربه و عشق کار و عشق خانواده…خیلی دوسم داشته باشه محبت کنه بهم..احترام بزاره بهم..البته روی این تیکه احترام خیلی تمرکز نداشتم…موهای کم پشتی داشته باشه ..کچلم بود بود…فاصله سنیمون ۱۰ تا ۱۲ سال باشه…وضعیت مالی خوبی هم داشته باشه و از من نخواد که چادر بپوشم..عشقم این بود که راحت بگردم…آزاد…این از ویژگی های طرف مقابلم که دوست داشتم داشته باشه …(
البته اینو بگم توی پرانتز که این خواسته ها مطابق با مدار اون موقعم بوده و اینم بگم من هنوز با استاد آشنا نشده بودما)
در مورد محل سکونتم…دوست داشتم توی آپارتمان زندگی کنم چون طعم خونه حیاط دار و آفتاب گیر رو منزل پدری چشیده بودم…خواستم این بود که خونه ام توی یه محل باصفا و دسترسی کامل به تمام امکانات باشه…پارک..نانوایی..آرایشگاه..بقالی چقالی…و…اینها رو میگفتما…دونه به دونه…نمینوشتم اما میگفتم..روزی هزار بار تجسم میکردم زندگی کردن با همچین آدمی توی همچین فضایی رو…باورتون میشه دوستای عزیزم فیلمشو بازی میکردم..توی تنهایی توی خونمووون…بخدا قسم فیلمشمو بازی میکردم …نه بی احساس…با قدرت احساسم…حالمو خوب میکرد ..ساعت ها میرفتم توی اتاق تنهایی و فیلمش بازی میکردم…
پس سومین قانونی که من ازش استفاده میکردم قانون تجسم بود….تجسمی که بهم احساس لذت میداد ..این در صورتی بود که من و برادرم توی خونه مونده بودیم و ۳ تای بقیه ازدواج کرده بودن…پدر و مادرمم اکثرا مواقع داشتن بهم کفش و دمپایی میدادن و میگرفتن…بگذریم….توی همچین شرایطی تجسم میکردم اونم با احساس قلبی…تجسمی که قلبمو باز میکرد…دمم گرم واقعا
پس خواستمو مشخص کردم با برخورد به تضادهای زندگیم..تضادهای روابطم..تجسم قوی همراه با احساس خوب انجام دادم و رهاش کردم…و بمحض رهایی اتفاق افتاد….
یه نکته هم بگم اینکه یه وقتایی خسته میشدم میدیدم نمیشه به خودم میگفتم احتمالا این کیس ازدواج من خودش یه زندگی داره…و الان داره به خوبی خوشی کنار زن و بچش زندگی میکنه…و هار هار میخندیدم….
حالا من کجاااااام؟
من ۸ ساله ازدواج کردم…با شوهر دختر عمم..دختر عمه من توی یه اتفاق به اصل خودش برگشت..و شوهرش موند و ۳ تا پسر…وقتی من اوومدم بعنوان یه زن بابای جووون و خوشگل و تحصیلکرده و خوش استایل و همه چی تمام این پسرا ۱۸ – ۱۶-۷ ساله بودن…و پسر کوچیکه مشکل داشت…یه مشکل سخت…و با این شرایط زندگی من شروع شد، قبل از ازدواج با همچین فردی روی هیکس حساب نکردم الا خدا….تنها کسی که بود و همیشه هست خود خودددشه…سال اول رو به همراه مادرشوهرم و ۳ تا بچه و همسرم زندگی رو استارت زدم…بچه سوم شرایطش طوری بود که هر لحظه نیاز به مراقبت داشت واگرنه حالش بد میشد…همسرمم مدام خوونه نبود شرایط کاریش طوری بود و الانم هست که پروژه ایی کار میکنه سراسر ایران…آخه ایشون یه مهندس فوق العادست..با تجربه و عشق کار و بسیار عاشق من…
حالا مونده دوستان…چشمتون گردترم خواهد شد.😁😁..بعد از دو سه سال زندگی پسر سوم از بین ما رفت…و من چقدر دوسش داشتم…دیگه ما شدیم ۴ نفره…مادرشوهرمم که بعد از یکسال زندگی با ما رفت شهرشون…مونده بود رابطه ما جا بیافته…آخه شهر همسرم یه شهر دیگست جدا از شهر محل سکونت ما…اصلا دو تا استان دور از همه…با دو تا فرهنگ دوست داشتنی متفاوت…
ما ۱۲ سال با هم تفاوت سنی داریم…من کوچکترم و شیطونتر…و به قول همسرم آسمون ریسمووون خوونه…چون خیلی شادم..خیلی سرحالم و خیلی خوش خنده ..زیادم حرف میزنم..البته که آموزه ها باعث شده سرم به لاک خودم باشه…
موهای کم پشتیم داره..رو به فقدان مو.😉😉…با محبته و عاشق من.. کاملا آزادم توی پوششم…در مورد محل سکونتم…دارم توی یه آپارتمان زندگی میکنم توی یه شهری که از محل زندگیم فاصله داره…جفت خونمون دوتا بازارچه داریم…هر چیزی که خواسته بودم توی این بازارچه ها هستن…در واقع ۳ تا بازارچن….۳ تا پارک..چه پارکهاییییییی؟؟؟// آرایشگاه زنونه ۴ تاووومردونه ۳ تاااا…نانوایی لواش..سنگکک…نون فانتزی…میوه فروشی ۴ تاااا…عمده فروشی ۳تااااا…لوازم آرایشی ۳تااااا…داروخانه ۲ تاااا…مسجد ۲ تاااا….سوپری فت و فراووون…فست فود زیادددد….آخ که چقدر این محل رو دوست دارم….عاشقشم…هر چیزی که بگی توش هست اونم به تعداد زیاد….چه انسانهای شریفی هستن…در ضمن کلی هم مسافرت میریممم…خدایا شکررررت
حالا اینها همه یکطرف ، هرچند جزء به جزء اش معجزست ..اون تیکه که گفتم وقتایی که ناامید میشدم میگفتم حتما کیس مورد علاقه من الان داره با زنو بچش به خوبی و خوشی زندگی میکنهههه….
پس سعی کنید هیچوقت ناامید نشین و اگر شدین حواستون به چیزهایی که در اون لحظه میگین ، درخواست میکنید همراه با احساس باشه…هرچند من همین رو هم دوست دارم و داره منو رشد میده…این دو تا پسر فوق العاده همون بچه های خودم هستن خدا آماده پکیج شده به من فرزندانی داد تا من فقط و فقط از زندگیم لذت ببرم….ازت سپاسگزارم ای معبود جهانیان…
یاد این حرفتووون افتادم استاد تو دوره روانشناسی ثروت یک ..✔✔.اگر تو باور کمبود داشته باشی فرقی نمیکنه وضعیت مالیت چطوره؟ در کمبود خواهی مرد، و اگر باور فراوانی داشته باشی فرقی نمیکنه در چه شرایطی هستی جهان به زودی باورهاتو بهت ثابت میکنه….✔✔.
سپاسگزارم برای تهیه این فایل بسیار ارزسمند و پر از آگاهییییی….
عاشقوووووووونم💕💕💕
سلام و درود به شما حمیده اسماعیلی دوست آگاه و عملگرا 🧚♀️🧚♀️
حمیده جان چقدر داستان زندگی تو قشنگ توضیح دادی چقدر انگار از درون با خودت در صلح بودی و قوانین رو قشنگ اجرا کردی .. اینکه قوانین رو گفتی خیلی برام لذت بخش بود و👇👇👇👇
پس اولین قانونی که من رعایت کردم قانون وضوح از طریق تضاد بود
چقدر قشنگ توضیح دادی ممنونم
اینجا هم خیلی قشنگ از قانون رهایی صحبت کرد 👇👇👇
قانون بعدی که رعایت کردم این بود که دست خدا رو باز گذاشته بودم…براش کیس مشخص نمیکردم واقعا منم این اشکال رو دارم یعنی همش راجبش می نویسم و دعا میکنم و منتظرش هستم واقعا باید رها کنم و بسپارمش به خدا .. البته همیشه همین کار رو میکنم ولی نمیدونم چرا همش توی ذهنم با خودم راجب خواسته ام فکر می کنم و من کلا برای رسیدن اهداف و خواسته هام خیلی خیلی پیگیرم
نکته ی بعدی که گفتی ویژگی فرد مورد علاقه تو درخواست کردی چقدر این درخواستت عالی بود با توجه به آن مداری که قبل از آشنایی با استاد داشتی واقعا تحسینت میکنم آفرین که چنین درخواستی داشتی و بر خلاف اطرافیانت فکر می کردی واقعا چقدر برام جالب بود حمیده جان .. چقدر خوشحالم که گذشته ات رو دوباره مرور کردی و اینجا برامون نوشتی چون به من هم انگیزه داد که این قانون رها کردن رو تمرین کنم .. فقط حمیده جان یک سوال ؟؟؟ این رها کردن رو میشه برام بیشتر توضیح بدی عزیزم ؟؟؟
چون منم فکر می کنم دیر رسیدن به خواسته ام کمی طول کشیده 🤔🤔🙄🙄
ونکته ی دیگه ای که خیلی جالب بود و توضیح دادی اینکه خواسته ات رو فقط می گفتی و اصلا نمی نوشتی یعنی دقیقا با زبان جهان هستی که همون احساس هستش صحبت میکردی ؟ یعنی منم با احساسم با جهان هستی و خداوند صحبت می کنم و هم می نویسم 👩🎨
و اینکه دوست داشتی توی آپارتمان زندگی کنی و اینکه اینقدر قشنگ تجسم سازی میکردی و برای خودت نقش بازی می کردی واقعا جای تحسین داره 👏👏👏👏🙆♀️ چقدر برای این مسیر شما از قبل آماده بودی ..💐💐🌵 راستش منم تجسم سازیم خوبع حتی یک کلیپ هایی رو نگاه میکنم که واقعا غرق تجسم میشم😂🤣👰
حمیده جون وقتی گفتی شوهر دختر عمع یهویی پیش خودم گفتم. آب در کوزه و ما گرد جهان می گردیم 🤔🙄 واقعا اصلا فکرشو می کردی که این همسر شما با تمام اون خصوصیات از اقوام نزدیک تون باشه ؟؟؟
هر چند ایشون سه تا فرزند بزرگ داشتند و شما هم جوان و زیبا و تحصیل کرده بودید.. ولی چقدر برام جالبع که همسرتون همون مشخصات فرد دلبخواه هتون بود و هم مهندس 🙄💐💐💐 و هم محل سکونت تون همان چیزهایی بود که تصور می کردید خدارو هزاران بار شکرت که اومدین و اینجا برامون نوشتید باور کن حمیده جون اینقدر با ذوق و شوق می خونم و می نویسم که انگار دارم فایل های استاد رو نت برداری میکنم بقول خودت دمت گرم 🤩😂
و از اینکه باور های قشنگی داشتی و به خواسته ات رسیدی خدارو هزاران بار شکر و از اینکه دو فرزند عالی خداوند بهت داده بازم هزاران بار شکر و چقدر لطف
خداوند خداوند شامل حال این بچه ها بوده که مادر خوبی مثل شما رو بهشون داده و خدارو شکر که شما هم احساس خوبی به این زندگی دارید
حمیده جون واقعا چقدر هدایتی به کامنتت اومدم و چقدر خوشحالم که مسیر رسیدن به همسر ت رو اینقدر قشنگ توضیح دادی و مطمعن هستم که با اون افکار مثبت و قشنگی که قبلانا داشتی الان با اومدن در این سایت حتما در مدار بالاتری هدایت شدی
خدارو شکر
بهترینع بهترین ها و زیباترین زندگی و خوشبختی رو برات آرزومندم
در ضمن یادت باشه جواب سوال منو برام بنویس عزیزم
روز و شبت به خوبی و خوشی و خیر و شادمانی
🙏🙏🙏🙏🙏👏👏🌳☘️☘️🌿🌵💐💐🙋♀️
بنام خداوند بخشنده مهربان
سلام رویای ارزشمندم، دوست نازنینم..
ازت سپاسگزارم که برام کامنت گذاشتی ..چقدر حس خوبیه که صبح چشماتو باز کنی و ببینی یکی از دوستای بسیار ارزشمندت در این سایت الهی برات پیام گذاشته…یکی از سپاسگزاری های امروزم در تمرین فانوس دریایی قطعا همین کامنت زیبای شماست دوست خوووبم….
من رها کردن رو اون موقع بلد نبودم و همینطور هیچ قانونی رو..اصلا نمیدونستم جهان قانون داره..در ادامه بعد از آشنایی با این سایت الهی به یاد خودم آوردم که حمیده راست میگه..تو وقتی به بزرگترین خواستت رسیدی که تونستی رهاش کنی…رها کردن دقیقا به معنی سپردن به تنها رب جهان هست…من تا لحظه ایی که روی آدمها حساب میکردم هیچ نتیجه آیی حاصل نمیشد..دقت کن دوست خوووبم…هیچ نتیجه آیی…خواستگار میومد..از ویژگیهایی که من میخواستم داشت…بعضی وقتها کمتر…اما به نتیجه نمیرسید….لحظه آخر همه چیز عین یه پازل و بدون دلیل بهم میریخت…اون لحظه لحظه ایی بود که من روی آدمها حساب کرده بودم…اینقدر این داستان تکرار شد و هی میومدن و میرفتن…تا اینکه یه روز به خودم گفتم من احتمالا قرار نیست ازدواج کنم..این نباید با فکر کردن در مورد خواسته اشتباه گرفته بشه رویا جان….
من در هر لحظه به خواستم فکر میکردم…تجسم میکردم…اصلا احساس میکردم دارمش…توی تجسم خودم باهاش حرف میزدم…اینقدر قوی بووود اما خب نکته اش این بود که بهش چسبیده بودم ..بعضی وقتها که ناامید میشدم، خسته میشدم خودم دنبال راه حل بودم برای خواستم…و این به معنی شرک بود…دقیقا وقتی تونستم فقط روی خودش حساب کنم و همه چیز رو بسپرم به خودش نتایج رقم خورد..به قول شما دوست نازنین آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم…از جایی که فکرشم نمی کردم حتی 1 درصد هم احتمال نمیدادم اتفاق افتاد..
توانایی های آدمها محدوده…خیلی محدود..باید یاد بگیریم که فقط و فقط روی خداوند حساب کنیم…
یه وقتایی بود اوایل آشنایی من با استاد وقتی ایشون در مورد هدایت های خداوند توی زندگیشون میگفتن من به خودم میگفتم چطور هدایت رو تشخیص میدن؟ مگه خداوند اینقدر واضح میشه باهامون حرف بزنه؟
خداروشکر الان دارم جواب سوالمو متوجه میشم…بله میشه..خیلی خیلی واضح باهامون حرف میزنه…اینقدر اون موقع درگیر حاشیه ها بودم که صداشو نمیشنیدم.. باور نداشتم واضح بهم جواب میده …
باز برگردیم به فایل آرامش در پرتو آگاهی دوست خوووبم..اونجایی که استاد میگه و آرام و ساکت است که میشنوددددد……
همین الآنم برای هممون پیش میاد که درگیر روزمرگی میشیم…صداهای اطرافمون زیاد میشه اما باید بتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم…باید بدونیم که تنها یک قدرت در جهان هست و بسیار قدرتمند، بی انتها و نامحدود توانایی داره که هرکسی رو به هر خواسته آیی که داره برسونه….و باز نکته های آموزنده استاد بیاییم دنیا رو از دید خداوند نگاه کنیم….همه چیز فراوان وجود داره…این همون تئوری ظرف آب در دوره فوق العاده روانشناسی ثروت یک هست دوست ارزشمندم…
برای درک بهتر این تئوری راهش اینه که جهان رو از دید خداوند نگاه کنیم…و گفته قرآن هم همینه و خداوند وعده فزونی میدهد و شیطان وعده فقر و فحشا…..
رویای عزیزم امیدوارم تونسته باشم جواب سوالتو بدم…تو برای من یه نشونه بودی که بیشتر از قبل قدر همسر و بچه هامو بدونم و از خداوند سپاسگزارم که دستان نازنینشو برام فرستاد تا باز بهم یا آوری کنه نعمت های زندگیموووو….دوست عزیزم ازت بسیار بسیار سپاسگزارم….
مراقب زیباییهای بی انتهات باش عزیزم….عاشقتم
سلام و درود به دوست عزیزم حمیده جان
خیلی ممنون که برام کامنت نوشتی و منم چقدر خوشحال شدم وقتی اون دایره آبی رنگ پاسخ رو دیدم و مثل خودت رفتم توی دفتر شکر گذاریم برای این کامنتت تشکر و شکر گذاری نوشتم ..🙋♀️💐💐💐🦋
حمیده جان … چقدر درست گفتی که وقتی روی آدمها حساب کنی هیچ نتیجه ای حاصل نمیشه🤔🙄🙄 این موضوع رو من خیلی وقته توی تضادهای مالیم فهمیدم البته توی خیلی مسایل دیگه هم بیشتر فهمیدم و فهمیدم تنها دوستان و هم خانواده ام همین سایت ارزشمندی هست که به راحتی از همه چیز آگاه میشم و از وقتی با استاد آشنا شدم بیشتر از همیشه فهمیدم که فقط و فقط روی خدا حساب کنم بازم ممنونم که این موضوع رو تاکید کردی و باید یادم باشه و فراموش نکنم که باید فقط با خدای خودم صحبت کنم و هیچ درخواستی از کسی نداشته باشم 👏👏👌👌
وقتی بهم یادآوری کردی که توانایی های آدم خیلی محدوده یاد حرف استاد افتادم که از حضرت موسی گفت… اینکه پروردگارا من به هر خیری و نیکویی که تو بر من فرو فرستی نیازمندم 😪
من حل تمام مسایلمو به تو میسپارم…. من تسلیمم 😪 من جواب مسایل زندگیمو نمیدونم 😪 تو میدونی 😪 من بلدش نیستم😪
باور کن اینو همیشه می نویسم و راه حلشو فقط از خودش میخوام
اتفاقا دو روز پیش تمام شش تا فایل در پرتو آگاهی رو داشتم با صدای بلند گوش میدادم چون لب تاپ من به TV وصله و داشتم گوش میدادم خیلی بهم آرامش میده .. کلا اینقدر من با خلوت گزینی هام بع آرامش رسیدم که بی نهایت از خداوند تشکر میکنم و کلا سعی کردم از حاشیه ها فاصله بگیرم یعنی بمراتب خیلی کمتر در جمع حاضر میشم خدایا شکرت که این نعمت تنهایی رو بهم داد که خیلی بیشتر روی خودم و سایت کار کنم اغلب صبح ها بعد از پیاده روی میام خونه میام کامنت ها رو میخونم و جواب میدم و فایل ها رو نگاه میکنم و یهو میبینم غروب شده و خوابم میبره و چون صبح ها ساعت چهار و پنج بیدار میشم برای مدیتیشن و نوشتن دفتر شکر گذاری کلی حالم خوبع و معمولا تا هشت و یا نه صبح میبنم دارم دفتر شکر گذاری می نویسم خدایااا شکرت که این فرصت طلایی نصیبم شده و خیلی از این حالم لذت میبرم 👌💐🙏🙏🙏تیوری آب رو خوب اومدی حمیده جان واقعا دوست دارم ظرف وجودم رو بزرگ کنم و به فراوانی ها بیشتر تمرکز کنم همش در حال شمارش فراوانی های اطرافم هستم از روابط و پول و ثروت و از ماشین هایی که میبینم و تعداد واحد های آپارتمان ها و تعداد امکانات رفاهی و تعداد آدما ها و تعداد برگ درختان و گل ها و غیره …. خلاصه خیلی دوست دارم ذهن مو بیشتر در گیر نعمت های خداوند کنم ..و واقعا هم نعمت و برکت در زندگیم خیلی خیلی زیاد شده و از خداوند تشکر و قدر دانی می کنم خدایاااا شکرت و باید اینقدر ادامه بدم تا به خواسته و هدف مقدسم برسم خدایا شکرت
واییی حمیده جان نمیدونی چقدر خوشحال شدم که برام نوشتی و بهم یادآوری کردی که باید رها و آزاد باشم و خواسته ام رو بخدا سپردم و مطمعن هستم بوقت الهی اش خودش منو به خواسته ام میروسونه و باور کن اینقدر احساس ام خوبع که برای خودم بشکن میزنم و کف میزنم و همینطوری همینطورری به احساس خوب بیشتری رسیدم واقعا خدارو شکر گذارم که دوستان فوق العاده با مهر و محبت و دوست داشتنی و ارزشمندی مثل تو حمیده جان را دارم
بهترینع بهترین ها و زیباترین ها و آگاه ترین آگاهی های روز افزون رو برای تو دوست قشنگم و برای همه مون دارم روز و شبت به خوبی و خوشی و شادمانی و وفق مرادت باشه عزیز دلم و بقول خودت …
💐💐💐💐👇👇👇👇
مراقب زیباییهای بی انتهات باش عزیزم….عاشقتم
🤩👰🧚♀️🧜♂️🙆♀️👩🎨😍😍😍😍
سلام حمیده عزیز.چقدر لذت بردم از کامنت شما و چقدر تحسینتون کردم واقعا دمتون گرم گلم…خیلی باحالی….چقدر قشنگ تونستید قانون رو بدون اطلاع اجرا کنی و چقدر جالب بود اون لحظه که گفتی اون موقع که ناامید میشدی که چرا نمیاد آخه این همسر..و در جواب مبگفتی حتما داره با زن و بچش زندگی میکنه…واقعا زبان تو عصای معجزه گر توست…و چقدر قشنگ تونستی بخوایی تجسم کنی و رها…چقدر این جمله های شما رو امروز نیاز داشتم..عزیزم موفق و شاد و پراز عشق باشید
سلام به همگی
استاد خیلی بدنتون زیبا شده واقعا کارتون تحسین برانگیزه من چون خودم ورزش میکنم سال ها خیلی کیف میکنم که بدن خوش فرم و سرحال میبینم راسشم بگم اولش میگفتم استاد اون موقع که تپل بودید که بهتر بود ولی الان فقط میتونم تحسینتون کنم و بهتون تبریک بگم 😍😍
چقدر فایل هاتون نابه چقدر انگار از یه جریان دیگه داره میاد خیلی فوق العادست واقعا سپاسگذارم از شما و از هدایت خداوند که از همون اول با شما شروع کردم و این آگاهی ها رو دریافت میکنم از شما واقعا ممنونم
من واسه آگاهی های این فایل خییییلیییی مثال خوبی دارم خیلی و دوست داشتم که بیام و بگمش با اینکه خیلی تنبلی میکنم تو کامنت نوشتن اما بعضی موقع ها عجیب بهم گفته میشه که بیام بگم مثالم رو ؛
یه مدتی بود حدودا ۲ یا ۳ ماه پیش فکر کنم که به یه تضادی خوردم و عجیب تو دلم خواستم که از لحاظ مالی پیشرفت بیشتری داشته باشم و بیزینس خودم رو داشته باشم بعد شروع کردم روی باورهای مالیم کار کردن هر روز با کلی ذوق و شوق انجام میدادم اینکارو هروز هم میخواستم زودتر اتفاق بیوفته زووود زووود و زوود بعد از چند روز با هدایت خداوند به خودم اومدم دیدم اااااا😑😑 من چرا احساس بدی دارم کم بود ولی بد بود 🤔🤔 گفتم نه این درستش نیست مگه میشه من درست کار کنم احساسم بد باشه ؟! احساس بد که میشه اتفاقات بدتر 🤔😑 گفتم دارم یه جا رو اشتباه میرم شایدم کل مسیر رو گفتم حالا ولش کن مشخص میشه تا اینکه یه روز یه فایل از استاد دیدم که این جملات رو داشت (نمیدونم دارم فایل رو درست میگم یا نه ولی فکر کنم دوازده قدم بود یادم نیست کدوم قدم و جلسه ) جمله های چی بود ؟ این که آقا انقدر نچسب به خواسته هات تو با چسبیدن به خواسته هات و هی بگی خدا بده بده برس برس این داره از کمبود میاد یعنی کمبود داری تو زندگیت و اصل داستان اینه که من از زندگیم لذت ببرم کل کار رو همین میکنه بقول استاد احساس خوب = اتفاقات خوب یه ذره فهمیدم که ایراد کارم کجاست البته نه کامل (مثلا یه وقتا هست برای من خیلی اتفاق میوفته که همون قانون تکامله یه آگاهی رو دریافت میکنی و فکر میکنی فهمیدی بعد مثلا یه ماه بعدش میگی واقعا چرا من فکر میکردم اون موقع فهمیدم در حالی که الان فهمم زمین تا آسمون با اون موقع فرق کرده ) منم همینو گفتم .
یه چند روزی گذشت از این موضوع اما حسم کامل خوب نشده بود همیشه هم به خودم میگفتم خدا این همه چیز به من گفته و یاد داده اینم یاد مسده که چیکارش کنم چیرو دارم اشتباه میزنم که همین چند روز پیش فکر کنم ۲ هفته پیش به یه شکل عالی فهمیدم داستان چیه اونم به کمک قدم اول جلسه اول، من زمانی که جدی شروع کردم به کار کردن روی خودم یه درآمد خیلییی معمولی داشتم تنها کاری هم که میکردم تو یه کلام بخوام بگم لذت میبردم حالا این لذت یردن میشد حال کردن با کارم دیدن قشنگی های کارم دیدن نکات مثبت اطرافم حال خوبم شکر گذاریم و … تو یه مدت خیلییی کوتاه فکر کنم ۶ ماه درآمدم نزدیک ۳ برابر شد و همین که چرا یه مدته ثابته و افزایش پیدا نمیکنه اذیتم میکرد که باعث شد یادم بره یادم بره من n تومن درآمد داشتم و الان ۳n و واقعا میگم چرا ۴n نیست باعث شد ناسپاس بشم نگران بشم هی بگم خدا بگو بگوووو باعث شد یادم بره به همین سادگی و به همین راحتی همین الانم دارم میگم این رو برام خیلییی عجیبه! ولی این اتفاق افتاد و این لطف خداوند بود که زود بهم فهموند که اوضاع واقعا خراب نیست تازه خیلیم خوبه و کاری که کردم تشکر کردم از خداوند و به یاد خودم آوردم که کجا بودم چجوری به اینجا رسیدم اونم بگم انقدر راحت بود که بعید بدونم کسی که تو این مسیر نیست بتونه باورش کنه.
و دلیل اون احساس بد من هم این بود که اره داشتم به ظاهر کار میکردم روی باورهام اما احساس خوبی نداشتم چون در اصل درست کار نمیکردم و کلا داشتم اشتباهی میرفتم مثل مثالی که استاد میزنه که میخواستم غروب خورشید رو ببینم اما داشتم تخت گاز میرفتم سمت شرق و هر چی هم میرفتم هیچ وقت نمیرسیدم اما به لطف خداوند هدایت شدم که بفهمم و مسیر درست رو پیدا کنم خدارو صد هزار مرتبه شکر
امیدوارم که همیشه در این مسیر زیبا با احساس خوب باشیم 😍😍 فعلا خدانگهدار
استاد عزیزم ممنون که همیشه هر فایلی که میزارید یه درس و به تلنگره.
من قانون سلامتی و عید شروع کردم خیلی خیلی هم عالی بوده از وزن ۷۰به ۵۷رسیدم و همسرم هم کلی عالی شده و در کنار کاهش وزن کلی نتایج سلامتی عالی دیگه .ولی بعضی روزها که از آگاهی های دوره دور میشم شل میشم و روزی پیش میاد که رعایت نمیکنم.مرسی که همین حالا که داشتم از مسیر خارج میشدم تلنگر زدید .
بی نهایت عاشقتونم استاد