چگونه «مسیر رسیدن به اهداف» را فراموش نکنیم - صفحه 9
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/08/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-08-16 06:55:292022-08-31 09:32:18چگونه «مسیر رسیدن به اهداف» را فراموش نکنیمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد جانم.خوبی.چقدر از دیدنت خوشحالم.
دقیقا مدتیه که دنبال جواب این سوالم.میگم خدایا چرا من میافتم تو مسیر خوب و درست و نتیجه میگیرم و خیلی زود رها میکنم.یادمه سال ۹۹ دوره ی عزت نفس رو کار کردم و قدم یک و دو رو کار کردم.به جایگاه خوبی رسیدم به درآمدی رسیدم که تقریبا اندازه ی افرادی بود که چندیدن ساله زایشگاه کار میکردن.به اعتباری رسیدم که خودم باورم نمیشد.اما خودم تصمیم گرفتم جای جدیدی رو تجربه کنم.جایی که فقط صبحکار باشم و شیفت ندم. رفتم بهداشت با حقوق کمتر اما تجارب جدیدی کسب کردم.و باز هم شروع شد رو دوره ها کار کردن.عزت نفس.قدم یک و دو و فایل های رایگان.و دوباره اعتبارم بیشتر شد این دفه از مرز خرمشهر بالاتر رفت.توی آبادان دوستای جدیدی پیدا کردم.دوره ی روابط رو کار کردم.رابطه ی مورد علاقه ام رو پیدا کردم.و اما اینبار خواستم که مطب بزنم و کار مستقلی داشته باشم.که کسی نگه زود بیا تاخیری نخوری.اگه بخوای مرخصی بگیری از حقوقت کم میکنیم.کسی ازم امار و ارقام نخواد.من مطب زدم و اکنون هم رابطه ی مورد علاقه ام رو دارم و هم اینکه کسب و کار خودم رو دارم.اوایل هیچ درآمدی نداشتم و کم کم درآمدم داره بیشتر میشه.
اگر قبلتر از زایشگاه برگردیم من یه دانشجو بودم که یکبار مشروط شده بود و بعد از فارغ التحصیلی توی هایپرمارکتی که تو مسیر بیمارستانه به عنوان صندوق دار پیش دامادمون کار میکردم.و پرسنل بیمارستان که بعدا همکارای من شدن بیشتر از اونجا خرید میکردن.همش با خودم میگفتم ای کاش منم پرسنل بیمارستان بشم و تمام دوره های عباس منش رو بخرم.
این روند تکاملی شگفت انگیز رو به سرعت طی کردم و از اون همه تضاد پل ساختم و الان که خیلی از دوره ها رو دارم یه روز کار میکنم و یه هفته کار نمیکنم؟!!!!!؟
چه اتفاقی افتاده برام.به قول استاد چرا مثل یویو شدی؟!!!
یویو. !؟اره مثل یویو شدی و یویو زیباترین تعبیر این روزهای منه.منی که این نعمت ها رو دارم اما ناسپاسم .نمیدونم چرا وقتی میبینم شرایطم خوب شده شرایط رو بهم میزنم خودم با کارای خودم بصورت ناخودآگاه این کار رو انجام میدم.انگاز حس میکنم زیادی رویاییه.و چرا من باید اینجا باشم.نکنه دارم خودمو گول میزنم؟پس واقعیت هایی که دیگران میگن چی.ایا من لیاقت دارم که ماشین داشته باشم.خونه ی مجزا؟!تو این سن کم.ایا اگر پولدار بشم بقیه ازم سو استفاده نمیکنن؟! آیا خدا راضی میشه من اینقدر راحت و ثروتمند باشم و پول پارو کنم.اونوقت بقیه چی،که هشتشون گرو نهشونه.؟!چرا فقط تا جلسه ی سوم از روانشناسی ثروت رو بارها گوش دادم و بعد دیگه جلوتر نرفتم؟!چی شده؟!چرا تا قدم دو میری و میگی بسه؟!چت شده؟!
الان که رویامو بدست آوردم چرا بیشتر از این پیش نمیرم که درآمدم بالا تر بره؟!چی باعث میشه وقتی که حالت خوب میشه از آموزه ها دست بکشی و عقب نشینی کنی؟اونم عقبتر از قبلت؟!
نکنه میترسی بالهات بسوزه؟!چرا تعهد میدی اما جلسه ی چهارم ثروت مغزت ارور میده؟!چرا بیشتر دوره ها رو تا نصف پیش میری؟!
من فک میکنم از احساس عدم لیاقته.از خداوند میخوام کمکم کنه که بفهمم برای شروع مجدد از قدم ها شروع کنم یا ثروت یا روابط یا عزت نفس؟!
خدایا کمکم کن.همشونم دوس دارم اما نمیدونم کدومو گوش بدم.خ بدم تک تکشونو از رویاهای من بود.ان شالله خدا منو جزو افرادی قرار بده که ثابت قدم و استوارن توی این مسیر.ان شالله بدونم که چرا استپ میکنم؟شاید از محصول روابط و عزت نفس شروع مجددی داشته باشم.
سلام به استاد نازنینم و مریم جان عزیز این خانم بی نظیر با اینهمه لطافت و انعطاف روحی بی نظیر که من در هیچ خانمی تابحال ندیدم و مدت زیادیه که ایشون الگوی من هستن و انشاالله منم بتونم در خصوصیات و رفتارم مثل ایشون عمل کنم.
میخوام اینو بگم که من حدود یکسالی هست که بسیار سپاسگذار شدم اوایل بصورت آگاهانه هرچیز جزیی یا کوچیکی رو که میدیدم قدردانی میکردم هم از خداوند هم از افراد.
ولی الان سپاسگذاری بصورت ناآگاهانه و غیرارادی همیشه روی زبونم هست خداروشکر.
حتی صبح که یه لحظه چشمم رو باز میکنم متوجه میشم که زبانم داره میگه خدایاشکرت و ذهنم به سپاسگذاری فکر میکنه.
حتی وقتی دارم یه کاری رو انجام میدم یا چیزی رو میخونم متوجه میشم که الان باید سپاسگذاری رو قطع کنم و مانع تمرکزم میشه
بچه هام میگن مامان چرا با خودت حرف میزنی منم چیزی بشون نمیگم چون مسخره م میکنن.
مرتب نعمتهای زندگیم جلوی چشمم میان و عاشقانه و خالصانه از خدای خودم بابت همشون تشکر میکنم این حس پاک و ناب از وقتی وارد دوره سلامتی شدم و نتایج بزرگی گرفتم خیلی پررنگتر شده همش دارم فاطمه الان را با فاطمه پنج شش ماه پیش مقایسه میکنم و از کوچکترین تغییراتم با تمام وجود از خداوندم قدردانی میکنم.
خیلی این خصوصیت خودم رو دوست دارم چون میبینم همین تنها منو کلا از بدنه جامعه حتی خانواده ام جدا کرده و چقدر بخودم می بالم که انسان شکرگذاری هستم اونم در جامعه ای که همه و همه وهمه مینالن چه برسه به شکرگذاری.
توی این یکسالی که این صفت عاااالی درمن نهادینه شده اصلا پیش نیومده که دچار روزمرگی بشم یا نعمتامو فراموش کنم چون هربار که بهشون فکر میکنم برام تازگی دارن.
حتما هم نباید اتفاق خیلی خاص یا بزرگی بیفته که سپاسگذار باشم من به ریزترین نعمتی که حالم رو خوب میکنه توجه میکنم.
مثلا پسرم که از غذا ایراد میگیره روزی که هیچی نمیگه من خیلی شکرگذاری میکنم
یا دیروز یه بچه ناز و خیلی خوشگل توی ماشین به من لبخند زد و برام بای بای کرد و من خیلی لذت بردم به اینهم توجه و سپاسگذاری کردم خلاصه به همه چیز به همه چیز خیلی ریز و نقطه ای توجه دارم و تشکر میکنم
اگر حالم بد بشه یا اتفاق ناراحت کننده ای برام پیش بیاد بنا به گفته استادعزیزم سعی میکنم که تو این حال نمونم چون احساسات بد مساوی با اتفاقات بد سریع تمرکزم رو روی زیباییها و نعمتهای زندگیم قرار میدم.
بخاطر همین هم خداروشکر اکثر مواقع حال خوبی دارم و از زندگیم لذت میبرم.
حتی گاهی اوقات دوست دارم شب دیرتر خواب برم که سپاسگذاری بیشتری کنم.
واقعا حس شکرگذاری از خداوند لذت بی نظیری داره و تمام وجود آدم رو مملو از عشق و لذت میکنه.
خدایا شکرت که من با این مرد توحیدی آشنا شدم
خدایاشکرت که در مدار و فرکانس آموزههای استادعزیزم قرار دارم
خدایاشکرت که شاگرد همچین ابرمردی هستم
خدایا شکرت بخاطر حضور مریم جان خانمی که اکثر اوقات با اینکه پشت صحنه هست ولی بازم چیزای خیلی زیادی داره که ازش یاد بگیریم
چقدر مدار خودم رو بالا میبینم که حرفهای این دو عزیز را میشنوم و درک میکنم وقتی جایی هم برام ابهام باشه و سوالی پیش بیاد بدون اینکه از کسی بپرسم بعد از چندروز از یه راهی جوابمو میگیرم.
خدایا شکرت بخاطر تمام نعمتهای پیدا و پنهان زندگیم
استاد عزیزم مریم جان خیلی دوستتون دارم و خیلی عاشقتونم.
سلام استاد جان ها و مریم بانو عزیزم
و سلام به همه دوستان سایت
استاد دقیقا این حرفها در مورد من صدق میکنه
من زمانی ک با شما آشنا شدم ب شدت بدهکار بودم و خیلی اتفاقی فایل شما ک گفته بودید فقط روی خدا حساب کنید رو شنیدم و عجیب اون صحبت ها مستقیم تو قلب من نشست و جالبه چند روز بعدش من به یه تضاد مالی سختی خوردم (ادامه تضادهام) ک هیچجچچچ گزینه ای برای حل اون جلوی روم نبود و یهو یادم به حرف شما افتاد و گفتم خدایا من نمیدونم ب خودت قسم چه کنم و رفتم سر کار و کلا یادم رفت و خدا شاهده تا شب حل شد، میگم خدا شاهده چون اگه کسی اون جریانو با جزئیات برای من میگفت، میگفتم الکی میگه. و من بعدش شروع کردم ب گوش دادن فایل های شما و همزمان یاد گرفتن یه مهارت و به شدددددت کانون توجهم رو کنترل میکردم، ورودی هام ب شدت کنترل میشد. من اون زمان اصلا وقت پرت نداشتم چون یا داشتم آموزش میدیدم اون مهارتو و یا داشتم فایل گوش میدادم .
البته که دقیقا اون روزا برنامه ریزی روزانه داشتم تمام ساعات روزم رو و یه چیزی که الان متوجهش شدم این بود ک من اون روزا هر اتفاقی که میفتاد ب طرز عجیبی خوشحال میشدم، شکرگزاریم همیشه انجام میشد حتی اگه ب شدت وقت کمی داشتم و اینکه ذهنم در حال حساب کتاب نبود پس چرا فلان اتفاق نیفتاده . من بخدا فقط داشتم لذت میبردم با وجودی که نتایج اوایل کوچک بود ولی من فقط مسیر رو ادامه میدادم بدون حساب دو دوتا چهار تا و واقعا بعد از دو ماه یا سه ماه دقیق یادم نیست، من تقریبا بدهی نداشتم و بعد ۶ ماه من واقعا از نظر مالی اوضاع خوبی داشتم ؛ دیگه اعتماد ب نفس و آرامش رو هم نگم ک مطمینا برای همه مشخصه ک چی شده بودم.
ولی من از یه زمانی ب بعد کلا رها کردم و واقعا بالای ۷۰ درصد اون نتایج رفت. نمیگم مثل قبل شدم ولی خب دیگه پیشرفت ک هیچ؛ یه مدت درجا زدن و بعد هم کم کم از دست دادن اون نتایج و اون همه حس خوب و قشنگ بود.
الان دوباره شروع کردم و داره نشونه هایی برام میاد از مهاجرت از شهر خودم به یه شهر دیگه که خیلییییی دوست دارم این اتفاق برام بیفته چون تجربه من از مهاجرت فوق العاده بوده و هر بار ک مهاجرت کردم واقعا یه آدم و شخصیت بهتر شدم و انگار بزرگتر شدم و جدای از این از نظر مالی هم وضعیت بهتری خواهد بود.
سلام به داداش توحیدی وبینظیر ومریم عزیزم
خیلی دوست داشتنی هستید.
استاد عزیزم من دیشب فایل زیبای شما را دیدم و
از اندام خوشگلت هز کردم وباور کردم که من هم
میتونم به این خواستهام هم برسم، اندام وهیکل
من الان خیلی خوبه ولی میخوام رو اندامم کار کنم وبهترترش کنم.
من دیشب ازخداوند خواستم که هدایتم کنه که دوباره به مسیر درست وبهم انگیزه را بدد که باقدرت تواین مسیر توحیدی قدم بردارم ببینید
دوستان چه اتفاقی برام افتاد وچجوری دارم هدایت میشم امروز صبح که سرکار بودم داشتم
باخودم حرف میزدم درمورد قوانین و دوستانی
که نتیجه گرفتند در مورد آموزههای استاد ونتیجه ای که خودم با توجه از فایل های استاد
ودوره ها یی که خریدم برگشتم به زمان قبل از
آشنایی بااین سایت که من چی بودم وکی بودم وکجا بودم منی که یادمه قبل از اینکه با استاد عباسمنش آشنا بشم تو برنامه NA حرف زدن
بلد نبودم به خاطر ترسهایی داشتم یادمه یکی از دوستان داشتن مشارکت میکردند من به خاطر
حس کمال گرایی خواستم مثل اون مشارکت کنم
نتونستم گفتم باید برم کارایی که اون انجام داده
راانجام بدم یعنی امتحان کردن موادمخدر جدید
ودوستان این کارم کردم.
صبح اینارو تو ذهنم مرور میکردم وبه خودم نهیب میزدم تو ازاونجا به اینجا رسیدی خدا
هدایتت کرده این خواسته هایی که بهشون
رسیدی قبلا نداشتی مهمتر از همه این احساس
خوبی که داری راسپاسگذار باش وذهنت راکنترل
کن واقعا اینجا آروم شدم.
به خودم گفتم سید عبدالله این قرآنی که بهش علاقه داری واین استادی که داری باهاش کار میکنی اینا دقیقا یکی اند واونم توحید.
سپاس گذار باش به خاطر داشته هات کنترل ذهن کن وگردن کش ومغرور وناسپاس نباش
که این شرکه .
به یاداین سخن از پیامبر افتادم که:
شرک دردل امت من مثل مورچه سیاهی است که
دردل تاریکی شب روی سنگ صاف و سیاه راه میرود مخفی و پنهان است.
خدا نگهدار رتون .
به نام خدای مهربان
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته و عزیزای دلم
خانواده خوبم خانواده بزرگ عباسمنش چه احساس خوبیه بودن در این خانواده
تبریک به استاد عزیزم
استاد واقعا لذت بردم از تیپی که زدید چقدر عالی شدید
چقدر لباس ها و اندامتون عالی و عالی شده
خدایا شکرت
استاد دقت کردین بعد دوره قانون سلامتی چقدر فایل میذارید
اینم نشانه انرژی بالا و احساس خوبی که بعد قانون سلامتی بدست آوردید
استاد چقدر همه ما خوشحال و خوشبختیم که الگویی عالی مثل شما داریم
استاد شما الگو عملکرد به قوانین هستین برای تک تک ما.
خدایا با چه زبانی شکر کنم که لایق استادم باشه.
ولی چیزی که درونم میگه اینه من و تمام دوستام فقط وفقط با عمل کردن و نتیجه گرفتن از آموزه های شما هست که میتونیم سپاس گذاری مون رو به شما بکنیم
با نتیجه گرفتن تک تک ما شما و خداوند خوشحال میشید
استاد منم قانون سلامتی رو از ۱۰ فروردین شروع کردم
کلی کلی تغییرات
کلی نتیجه
کلی اندام عالی
باور کنید استاد اندامی که الان دارم توی خواب هم نمیدیدم ولی
الان چند وقتی هست که حرف دیگران و روبرو شدن با ی تضاد توی کارم
داشت یادم میرفت
داشت ناشکری سراغم میومد
و اینکه اگه من به این اندام الان رسیدم از هردقیقه چیزی خوردن به دست نیومده
از هر آشغالی خوردن بدست نیومده
فقط با رعایت آموزه های دوره قانون سلامتی بدست اومده
استاد واقعا باید هر لحظه به خودمون یاد آور بشیم بابت مسیری که به این نتایج رسیدیم
تشکر استاد عزیزم
ممنونم.
به نام خدای مهربون
سلام به استاد عباسمنش
سلام به مریم عزیز
خدارو سپاسگزارم که من رو هدایت کرد تا این فایل رو ببینم
ثانیه به ثانیه این فایل واسم درس بود و درس…
واقعا چرا ما یادمون میره خیلی چیزهایی که الان داریم یه روزی آرزمون بوده
خدایا ازت سپاسگزارم …
استاد من امروز پروفایل خودمو نگاه کردم و دیدم که ۴۰۰ روز هست که تو سایت عضو هستم و در تمام این مدت همش فراز و نشیب داشتم
مدتی که تو سایت فعالیت داشتم حالم خوب بوده و به محض رها کردن نتایج از دست رفته
دلم میخواد هزار بار دیگ این فایل رو ببینم
چقدر از وقتی خوش اندام شدید دلنشین تر شدید استاد خداروشکر واقعا
چقدر قشنگ تو فایل گفتید که تا وقتی تو مسیر باشی و ادامه بدی نتایج ادامه داره و وقتی رها میکنی نتایج هم تموم میشه
این حرف کاملا درسته و همه ی ما چنین تجربه های مشابهی رو داریم
من حدودا یک سال و نیم پیش تصمیم گرفتم که به اندام مناسب برسم چون بعد از بارداری و زایمان اضافه وزن پیدا کرده بودم
با راهنمایی های خواهر عزیزم به سایت استاد عطار روشن عزیزم هدایت شدم و به هدفم، تناسب اندام با انجام تمرینات ایشون رسیدم
و الان خداروشکر میکنم که هنوز تو مسیر هستم و از اندام زیبام لذت میبرم
استاد من داشتم به این فکر میکردم که چی شد اینقدر خوب و سریع از فایل های تناسب اندام نتیجه گرفتم ولی در کنترل ذهن و ساختن باور هام هنوز نتونستم به نتیجه ی دل خواه برسم
حالا فهمیدم همش به خاطر استمرار داشتن در مسیر هست…
استاد چقدر قشنگ تو این فایل گفتید که بعضی از ما زندگیمون مثل یو یو میمونه گاهی پایین و گاهی بالا…
گفتید من باهوشم و حالا که مسیر رو پیدا کردم رهاش نمیکنم، تا همیشه صعود کنم، من واقعا شمارو تحسین میکنم
خداروشکر…
نتایج و استمرار شما در این راه قابل تحسین هست
من واقعا الان میخوام بزرگترین هدف زندگیم رو محقق کنم
تغییر باور ها، نگرش مثبت، کنترل ورودی های ذهنی
کاملا برام به اثبات رسیده که وقتی حالم خوبه اتفاقات خوب به سمتم سرازیر میشه
کار من الان همینه
استمرار در مسیر و تلاش برای تغییر و این تلاش باید همیشه ادامه داشته باشه چون دقیقا همون لحظه ای که ما فکر میکنیم دیگ همه چیز اوکی شده و راه و مسیر درست رو رها میکنیم همون نقطه میشه نقطه ی سقوط ما…
خدایا تو این مسیر ازت کمک میخوام
ما رو لحظه ای به خودمون واگذار نکن خدای خوبم…
استاد ازتون سپاسگزارم به خاطر این همه آگاهی که به ما میدید
مریم عزیزم ازت سپاسگزارم که این فیلم رو اینقدر عالی و حرفه ای فیلم برداری کردی
خدایا ازت سپاسگزارم که یه کامنت دیگ تو این سایت الهی گذاشتم…
به نام خدای مهربان
سلام به دوستان و اعضای گرامی سایت عباسمنش دات کام امید وارم حال دلتون به وسعت جهان عالی باشه .
من حمید رجایی هستم و در مورد این فایل بسیار عالی استادعباسمنش از تجربیاتم بگم این موضوع برمیگرده به سال 90 که من ابتدای کسب و کارم بود و تازه استارت کارم رو زدم البته بعد از چند سال شاگردی و گرفتن دیپلم توی حوضه کاری خودم.
خوب اون موقع دوست داشتم که کسب وکار شخصی خودم رو راه اندازی کنم و برای خودم کسی باشم . و تنها چیزی که به عنوان یک سرمایه کاری داشتم
شاید یک کیف ابزار 50هزار تومنی بود و البته که تجربه هایی که توی دوران شاگردی یاد گرفته بودم.
زیاد طول نکشید شاید حدود 2یا سه سال بعد از شروع کارم شدم یکی از بهترین های اون منطقه توی حوضه کاری خودم .
خوب عواملی که باعث شد من به این هدف ام برسم و اون مسیر رو ادامه بدم و بهتر و بهترش کنم و روی اون عوامل پایبند باشم این عوامل بود که :
همیشه تعهد کاری داشتم و نهایت سعی رو میکردم که حتی چیزی فراتر از انتظار مشتری ارائه دهم.
همیشه سعی میکردم با مشتری ها با برخورد خوب و محترمانه صحبت کنم .
همیشه سعی میکردم اطلاعات کسب کنم و به مشتریان پیشنهاد های بهتری بدهم . تاجایی که بعضی مواقع مشتریان اصلا فکر نمی کردند من مستقل کار می کنم و من رو جزئی از افراد شرکتشون میدونستند.
همیشه سعی میکردم که تمام وظایف ام رو از طرف خودم کاملا درست انجام بدهم حتی در مواردی که کارگروهی بود و کار من با گروه های دیگه انجام میشد
و اون ها درست عمل نمی کردند.
یکی از کارهای زیبایی که اون موقع ها به صورت روتین انجام میدادم شب به شب کارهای فردا رو لیست می کردم و سعی می کردم که برنامه درست برای کارهای فردا انجام بدهم.
اگر وقت خالی پیدا میکردم میرفتم سراغ همکاران و با اون ها صحبت میکردم و سعی میکردم اطلاعات ازشون بگیرم و یا اینکه سعی میکردم که ابزار و لوازم برای
ارائه خدمات بهتر و بیشتر آماده کنم .
و مهمتر از همه هر جا کار به اون صورت درست از آب در نمی آمد من این خصلت رو یه جورایی از بچگی داشتم که به دنبال مشکل در درون خودم میگشتم
و کسی رو مقصر نمیدونستم .
و یک مورد دیگه این بود که سعی میکردم و تمام مسائل مربوط به کارم رو یادداشت میکردم.
و همیشه فکر میکردم که کار رو به صورت راحتر انجامش بدم و کیفیت خدماتم رو بالا ببرم که خوب خیلی ایده های که بهم گفته میشد رو
اجرا میکردم و نتیجه میکردم ولی چون از لحاظ مالی پیشرفت خوبی نداشتم خیلی از ایده ها رو نمیتونستم اجرا کنم.
این ها یک سری اصولی بود که من پیروی میکردم و خدارو شکر باعث شد که من همیشه کسب و کارم پر رونق باشه و و پیشرفت کنه و هیچ مشتری منو ول نکنه مگر اینکه خودم نخواهم باهاش کار کنم.
خوب این اصولی بود که من مرتبا باهاش کار میکردم و بدون وقفه اجراش میکردم . و از این مسیر به خیلی از اهدافم رسیدم مثل :
راه اندازی کسب و کار شخصی
نداشتن آقا بالا سر
فرصت برای اجرای ایده ها ی خودم
رونق کسب و کار و داشتن مشتری زیاد
همیشه پویا و فعال بودنم به خاطر داشتن هدف
داشتن کارگاه شخصی
داشتن ابزارهای مورد نیاز کارم
داشتن اجناس مورد نیاز کارم
کسب اعتبار و کلی تجارب و نیروی کاری
بدست آوردن خونه و ماشین و ازدواج و توانایی های مدیریت زندگی
رسیدن به اهدافی مثل کار کردن با یکسری شرکت ها ی بسیار معتبر و بزرگ که خواسته من فقط این بود که توی این کارخونه رو ببینم .
و صد ها خواسته دیگر….
خوب اما تجاربی که من داشته ام از ناسپاسی و رعایت نکردن اصول زندگی ام بیشتر در مورد آدم های اطرافم بوده که طبق درخواست من
خداوند شخصی رو که من میخواستم توی زندگی ام می آورد و من اولش خوشحال میشدم و تشکر میکردم از خدا ولی بعد یادم میرفت
و نسبت به آدم ها ی اطرافم به خصوص نزدیکانم ناسپاسی میکردم و هواسم نبود که این لطف خدا بوده و این شرک من که طرف رو توی
ذهنم بزرگ میکردم و یادم از خدا میرفت باعث میشد که من اون افراد رو از دست بدهم و دوباره برگردم سر پله اول که به دنبال شخص
مورد نظر باشم .
و یا در مورد کسب و کارم پسش خودم میگفتم خوب این کار برای خودمه و این پروژه برای منه و از یاد خدا غافل میشدم و باعث میشد اون کار از دستم بره.
و یا در مورد پیدا کردن مغازه وقتی که نداشتم من به شدت سعی میکردم که به خوبی کار کنم و فعا لیت داشته باشم و پیش خودم میگفتم اگر که یک مغازه داشتم بیشتر و بهتر کار میکردم و وقتی که خداوند با دستانش برایم مغازه فراهم کرد من به جای فعالیت بیشتر خیالم راحت شد و کمتر فعالیت کردم و این باعث شد که یک مغازه بسیار عالی با شرایط خوب از دست برود ..
خدایا منو ببخش که به خودم ظلم کردم
خدایا شکرت که منو بخشیدی و هدایتم کردی به سمت این مسیر زیبا و ثروتمند و استاد عباسمنش.
سلام استاد عزیزم
چقدر چقدر چقدر آخه شما حق صحبت می کنید ، چقدر قشنگ صحبت می کنید ، باید کلمه به کلمه حرف های شما رو با طلا بنویسی و بذاری جلوی چشمت و با خودت مرور کنی
باورم نمیشه موضوعی که تو این فایل صحبت کردین دقیقا حرف هایی بود که من و همسرم دیشب داشتیم میزدیم ، چقدر خوشحالم که میتونم تایید و درستی حرف هام رو از شما بشنوم.
استاد عزیزم ازتون بابت دوره قانون سلامتی بی نهایت تشکر میکنم ، من و همسرم این دوره رو شرکت کردیم ، من تقریبا 17-18 کیلو و همسرم 25 کیلو کم کرد ، به طور اتفاقی یکی از فیلم های قدیمی ام رو دیروز دیدم ، دقیییییقا همینه که شما می گید ، واقعا باورم نمیشد این منم ، یکی دوباره فیلم رو زدم عقب مطمئن شم این من بودم که انقدر چااااااق بودم ! میگید خودم رو نشناختم واقعا منم این حس رو داشتم ، من الان تو کمترین وزنم حداقل از 10-15 سال قبل هستم ، به وزن سلامت رسیدم و بابت همه این اتفاقات اول خدای خوب و مهربون رو هزاران هزار بار شکر میکنم و بعدش از شما ممنونم که با آگاهی های این دوره من رو به یکی از بزرگترین و سخت ترین اهدافم رسوندین ، همیشه وزن ایده آل رو تو لیست اهدافم مینوشتم ولی هیچ وقت عملی نمی شد ، چندبار هم رژیم هم مختلف رو امتحان کردم ولی خب از اونجایی که تغذیه ام حتی تو رژیم هم درست نبود ، موفق نمی شدم.
استاد من خیلی اعتماد به نفسم بالا رفته ، این کاهش وزن با همه سختی هایی که تو ذهنم ازش داشتم از من چیزی ساخته که حس میکنم رسیدن به بقیه اهدافمم میتونه به همین زیبایی و راحتی انجام شه. شاید جاش نباشه تو یه کامنت زیر این فایل همه حرف هام رو بزنم و بگم که چقدررررررررررررر سپاسگزار خداوند هستیم که با شما آشنا شدیم ، من بعد آشنایی با شما تونستم خدا رو بشناسم استاد ، خدا اصلا اون کسی که من فکر میکردم نبود ، اون دیدگاهی که من نسبت به دنیا و خلقت انسان ها داشتم این نبود ، من اصلا فکرش رو هم نمیکردم که خدا با من حرف بزنه ، من عادت دارم به نوشتن ، اصلا نوشتن حالم رو خوب میکنه، همیشه مینوشتم حتی زمانی که شما رو نمی شناختم و قانون رو نمی دونستم ، اما تیتر نوشته های من این بود ” نامه ای برای خدا ” دیدگاهم این بود که من باید حرف بزنم و خدا گوش کنه فکر نمیکردم که خدا همون موقع داره مثل گفتگوی ما آدم ها با هم ، همزمان جواب منم میده ، الان که مینویسم ته نوشته ام ، ته هر پاراگراف فکر میکنم ، سعی میکنم افکارم رو متمرکز کنم ، آرامش و هیجانم رو کنترل کنم تا صدای خدا رو بشنوم ، من خیلی خیلی از خدای خوبم سپاسگزارم که شما و کلام حق تون رو به مسیر زندگی من آورد.
من همیشه بابت این چاقی و اضافه وزن از دیگران تیکه و کنایه میشنیدم ، همیشه دوست داشتم لباس های دلخواهم رو بپوشم ؛ تو پیچ مزون ها و … هرلباسی که خوشم میومد میدیدم بزرگترین سایزش هم به من نمیخوره ، لباس هایی که همیشه دوست داشتم بپوشم رو نمیتونستم بپوشم چون یا بد وایمیستاد تو تنم یا اصلا تنم نمیشد ، اما الان میتونم بهترین لباس ها رو بخرم و بپوشم و لذت ببرم .
بخاطر سلامتی ام ، به خاطر تناسب اندامم ، به خاطر همه چیز هر روز خدا رو شکر میکنم ، یه سری عادت های روزانه ام رو عوض کردم ، کارمند هستم ولی صبح ها قبل رفتن به سرکار ، 1 ساعت میرم پیاده روی ، تو پارکی که نزدیک خونمون هست پیاده روی میکنم و شکر گزاری ، بابت همه چیزهایی که بهم داده ، بابت همه لطف هایی که بهم داشته ، همه پیشرفت هایی که تو این یک سال اخیر علی الخصوص سال 1401 داشتیم.
پیش خودم میگم من که اینهمه تلاش کردم برای رسیدن به وزن ایده آلم ، الان باید برای حفظ و افزایش این سلامتی بازم تلاش کنم ، دست از ورزش برنمیدارم چون همین پیاده روی صبح ، موقعی که هنوز خورشید طلوع نکرده ، انقدر حالم رو خوب میکنه که تا شب سرحالم . استاد من پیاده روی که میرم هوا نیمه روشنه ، چمن ها رو تازه آب دادن ؛شبنم های کوچولو کوچولو روی چمن ها نشسته و طراوت و تازگی چمن ها ، درخت ها ، انقدر حس خووووووووووووووب بهم منتقل میکنه که جز زیبایی چیزی نمی بینم ، همین که از دیروز خودم بهتر شدم همین که از دیروز موفق ترم ، همین که خدا رو دارم و از هرکس و هر چیزی بی نیازم.
امیدوارم روزی برسه که همه این حرف ها رو حضوری بهتون بگم با کلی نتایج عالی دیگه که گرفتم ، امیدوارم روزی برسه که بتونیم از نزدیک درباره خداوند صحبت کنیم ، امیدوارم اون روز هر چه زودتر از راه برسه .
بی نهایت سپاسگزارم و براتون از الله یکتا بهترین ها رو آرزو میکنم .
با درود فراوان
سلام استاد عزیزم . واقعا عالی شدین من هم تعهد داده بودم که درامدم سه برابر و بیشتر شود و واقعا هم همین شد . من که هیچ شغلی نداشتم صاحب کار و درامد شدم . الان هم تعهد میدهم که برای روابطم مسیر درست رو با استفاده از فایلهای دانلودی ارزشمند شما ادامه بدم . خدایاشکرت برای هدایت کردنم به سایت استاد عباسمنش ❤
سلام و درود به استاد عزیز و دوستان عزیزم
چقدر این فایل در زمان مناسب آپلود شد سپاسگزار خداوند هستم به خاطر اینکه عضو سایت شما هستم،
همیشه من به خودم میگم که یادم نره از چه شرایطی به شاهین امروز رسیدم آنقدر واضح هست که میتونم بگم یه تغییر هزار درجه در زندگی من شکل گرفته هر وقت بهش فکر میکنم قلبا سپاسگزار خداوند میشوم ولی این ذهن کارش نجواست کارش گمراه کردن منه به خدا بعضی وقتا بهش میگم تو خسته نمیشی!!!
من این نتایج رو گرفتم اینا رو که نمیتونی انکار کنی از همه لحاظ امروز سلامت سلامت هستم درکنار همسرم یک رابطه بسیار عالی رو تجربه میکنم، امروز تو یه کشور عالی زندگی میکنم خانه ای زیبا ،محل کار مستقل دارم جایگاه مناسبی دارم
یادت رفته ، اگه الان تو اون شرایط بودی چه نتیجه ای داشتی!! یا سالها بود که از این دنیا رفته بودی،یا تو حالت عادی یه بیمارستان روانی یا زندان بودم
هیچ وقت نمیتونستم از این دنیای زیبا لذت ببرم و تجربه اش کنم، فقط خودم و خدای خودم میدونم که چقدر زود، تو یه سن وسال کم در زمان مناسب دستم رو گرفت و خیلی آرام منو هدایت کرد مثل یک پدر مهربان از بهترین مسیرها همراه من اومد و به سمت انسان های خوب هدایتم کرد ،آرامم کرد و در مسیر درست قرارگرفتم بعد از اینکه آماده شدم به سمت آموزش های شما هدایت شدم من تو این چندسال که از آموزش های شما و دوره ها استفاده کردم چقدر رشد کردم و چقدر ایمانم قوی تر شد،دست خالی با یک ایمان مهاجرت کردم همه میگفتن نمیتونی چرا داری این کارو میکنی،ولی من میدونستم همون خدایی که تا اینجا من رو رسونده میتونه من رو هدایتم کنه و خودش راه رو برای ما باز میکنه ، من خودم میدونم که از چه جهنمی اومدم و تغییرات و تضادی که امروز در زندگی من وجود دارد مثل یک رنگ متضاد سیاه و سفید است
اما هنوز اون چیزی نیست که میخواهم ودارم براش هرروز قدم برمیدارم،البته این رو هم بگم نباید زیاد سخت گیری کرد زندگی رو باید زندگی کرد ،استاد من اصلا نمیدونستم انسان میتونه زندگی اش رو تغییر بده
آنقدر همه چیز راحت اتفاق افتاد که اگر بازگو نکنم فکر میکنم این طبیعیه خوب …
ولی من دوباره متولد شدم و هر وقت بهش فکر میکنم به قدرت خداوند پی میبرم
به لطف خدا امروز بعد از گذشت چندسال یه شرایطی دارم آنقدر اشتیاق و انگیزه دارم که میدونم به هرچیز بخواهم میرسم فقط باید بیشتر روی خودم کارکنم و همین مسیر رو ادامه بدم
من برای این که فراموش نکنم هرروز به خودم یادآوری میکنم که زندگی چقدر میتونه زیباتر شود، اگر به همین مسیر ادامه بدی و تکرار کنی وفراموش نکنم از چه مسیری به اینجا رسیدم،بازهم سپاسگزار خداوند و آموزش های شما هستم