چگونه ذهنمان ما را فریب می دهد - صفحه 2

835 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سعیده شهریاری» در این صفحه: 29
  1. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1296 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُن شَیْئًا مَّذْکُورًا﴿١﴾

    آیا بر انسان زمانی از روزگار گذشت که چیزی در خور ذکر نبود؟

    إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَهٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعًا بَصِیرًا ﴿٢﴾

    ما انسان را از نطفه آمیخته و مختلطی [از مواد و عناصر] آفریدیم و او را از حالتی به حالتی و شکلی به شکلی [از نطفه به علقه، از علقه به مضغه، از مضغه به استخوان تا طفلی کامل] درآوردیم، پس او را شنوا و بینا قرار دادیم

    إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا ﴿٣﴾

    ما راه را به او نشان دادیم یا سپاس گزار خواهد بود یا ناسپاس.

    =====================================

    سلام به استاد عباسمنش عزیزم

    سلام به استاد شایسته ی قشنگم

    سلام به رفیق های نازنین غار حرای من

    مخلوطی از خواب آلودگی و ذهن پراکنده میخواست منو وادار کنه امشب تمرین ستاره ی قطبیم رو ننویسم،منم به شیطان ذهنم گفتم اگر فکر می‌کنی که فکر کردی،فکر نکن!

    حتی اگر کوتاه و کم!من مینویسم!

    همین نوشتن ها،همین رد پا گذاشتن ها،همین تمرین ها زندگی من رو ازین رو به اون رو کرده،پس چرا مسیر درست رو ادامه ندم؟ به قول قرآن إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا اینا سپاسگزاری منه،اینا تمرکز روی نکات مثبت منه،اینا همون رد پاهایی که 6ماه دیگه به درد میخوره ،مثل ردپاهای 6 ماه قبلم که الان شده نور چشمی و دلگرمی ادامه ی راهم!پس توکل بر الله مهربانم !

    =====================================

    گاهی اوقات یک سری اتفاقات بی ربط توی زندگیت میفته که اون لحظه نمیفهمی چرا!ولی بعدا یک هدایتی از توش درمیاد،مثلا من دیشب یک تماس تلفنی از یکی از فامیل های سببی داشتم اونم بعد از مدت ها،همین تماس دوباره ذهن منو درگیر کرد که اگر تو به خواسته ت توی رابطه‌ی زندگیت برسی،اینا درمورد تو چه فکری میکنند؟بعد سوال های ذهنم شروع شد چرا این آدم بهم زنگ زد بعد مدت ها؟چرا با محبت حرف زد؟چه دلیلی داشت اصلا حال و احوال منو بپرسه؟ با همین افکار خوابیدم و طبق معمول صبح تو خواب وبیداری هدایتم رو از نشانه ی روزانه م گرفتم ,اگزتکلی زد توی هدف!یک مقاله بی نظیر از خانم شایسته با این عنوان:

    ضرورت نماندن در «احساس گناه و عذاب وجدان»

    یک وقتایی به قول استاد فکر میکنم خدا کار وزندگیشو ول کرده فقط داره چپ و راست منو هدایت می‌کنه ،اون تماس برای این بود که من به درون خودم برگردم و بفهمم یکی از ترمز های اصلی ذهن من عذاب وجدانه و من هنوز فکر میکنم میتونم توی زندگی کسی تأثیرگذار باشم،یا میتونم کسی رو خوشبخت یا بدبخت کنم!

    آیا هدایت ها پایان گرفت؟

    نه!آقا سیدبرام نوشت:جلسه ٣ عزت نفس!

    هدایت کاملا واضح بود !

    بازم زد تو خال!

    جلسه ٣ عزت نفس رو گوش دادم بازم ازون همه آگاهی دیوونه شدم!

    ما پشیزی توی زندگیم دیگران تاثیر نداریم،هیچکس نمیتونه سرنوشت کسی رو تغییر بده،خیلی مهمه که توی احساس گناه و عذاب وجدان نمونیم!

    کامنت بعدی اومد ،سعیده جان رضایی !

    سعیده جان دست خدا شد تا دلگرمی رو برسونه!

    به قول استاد اگر کسی توی زندگیت نیست،همین که خدا هست کافیه!

    خدا بود که از دستان سعیده جان جاری شد تا مهر تایید بزنه روی جریان هدایت و کمکم کنه تا افسار ذهنم رو به دستم بگیرم.

    و بعد با پیروی از ندای قلبم،به جلسه ٢ و+٢ احساس لیاقت گوش دادم و باز ازون همه آگاهی دیوونه شدم،اینا اصلا کجا بود؟من که صدبار این جلسات رو گوش داده بودم و کامنت گذاشته بودم،پس چرا بازم برام جدید بود همه چیز؟

    مخصوصا که نجواهای ذهنی غیر قابل کنترل شده بود و من همه ش برام سوال بود که طبق اصولی که از جلسه ١ قدم ١٠یاد گرفتم هرچقدر به سمت نور میری ،تاریکی کمتر میشه،نجواها ضعیفتر میشه،پس چرا شیطان هر روز داره خرخره منو با این نجواها که تو خوب نیستی،تو کافی نیستی،اوضاع بدتر میشه ،تو از پسش برنمیای ،داره میجوعه؟

    یک جمله از جلسه ٢ منو تکون داد،اینو واقعا قبلا نشنیده بودم!

    در حالت چلنجینگ و وقتی اوضاع یکم پیچیده میشه باید ببینید نجواها چی میگن توی سرتون،اونوقت مشخص میشه باورهاتون واقعا تغییر کرده یا نه

    وقتی دوره ی احساس لیاقت لانچ شد من تو فریدونکنار زندگی می‌کردم و پرستار icu بودم و پیگیر کارهای انتقالیم ،اصلا چلنج خاصی توی زندگیم نبود،بیگ بنگی نبود،مسئله ای نبود که بگم اوضاع پیچیده ست،با همون چندبار گوش دادن و تکرار کردن عبارت های مثبت ،خب زندگی کاری من کلا عوض شد و من مهاجرت کردم البته که تغییر خیلی از باور های دیگه هم توی این زمینه دخیل بود ولی الان میفهمم چقدر هنوز کار داره روی سلف تاکینگم کار کنم …الان که مهاجرت کردم،الان که توی شغل جدیدم،الان که باید ایمان و توکلم رو حفظ کنم و بهبود های کوچیک و مستمر رو ببینم ،الان مشخصه باورهای درونی من هنوز مثل قبل خرابه،به قول خود استاد اینا چیزایی نیست که با یک بار دوبار تکرار درست بشه ،همیشه باید روش کار کنیم …

    شاید هم همه چیز رو رها کردم دوباره تمرکز لیزری گذاشتم روی دوره ی احساس لیاقت !

    باید ببینم فردا نشانه ها چی میگن !

    یک هدایت خوب دیگه هم از کامنت بهارجان بختیاری دریافت کردم و فهمیدم من هنوز توی این زمینه مشکل دارم که وقتی احساس مفید بودن میکنم که یک کار فیزیکی انجام بدم!

    از نظر من پول درآوردن بیشتر یعنی کار فیزیکی بیشتر،پول درآوردن سخته،بدو بدو میخواد،پولی که راحت به دست بیاد راحت هم از دست میره،من اگر یک روز سر کار نرم فکر میکنم لیاقت ندارم،ارزشمند نیستم.

    بازم احساس میکنم این مورد هم برمیگرده به احساس لیاقت و ارزشمندی !

    یک نشانه ی دیگه برای شروع دوباره ی احساس لیاقت !

    بازم باید ببینم فردا جریان هدایت چی میگه!

    این جریان هدایت هم خیلی باحاله!

    تو بیخیالش بشی،اون بیخیالت نمیشه!

    تو فکر کنی فراموش شدی،اون فراموشت نمیکنه !

    تو خسته بشی،اون خسته نمیشه!

    تو ناامید بشی،اون ادامه میده!

    فقط یک قدم برمیداری …اون هزار قدم برمیداره…

    وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ ﴿١٣٣﴾

    و به سوی آمرزشی از پروردگارتان و بهشتی که پهنایش [به وسعتِ] آسمان ها و زمین است بشتابید؛ بهشتی که برای پرهیزکاران آماده شده است؛

    الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ ۗ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ ﴿١٣4﴾

    آنان که در گشایش و تنگ دستی انفاق می کنند، و خشم خود را فرو می برند، و از [خطاهایِ] مردم در می گذرند؛ و خدا نیکوکاران را دوست دارد.

    وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَهً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ یُصِرُّوا عَلَىٰ مَا فَعَلُوا وَهُمْ یَعْلَمُونَ ﴿١٣5﴾

    و آنان که چون کار زشتی مرتکب شوند یا بر خود ستم ورزند، خدا را یاد کنند و برای گناهانشان آمرزش خواهند؛ و چه کسی جز خدا گناهان را می آمرزد؟ و دانسته و آگاهانه بر آنچه مرتکب شده اند، پا فشاری نمی کنند؛

    أُولَٰئِکَ جَزَاؤُهُمْ مَغْفِرَهٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَجَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ۚ وَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ ﴿١٣6﴾

    پاداش آنان آمرزشی است از سوی پروردگارشان، و بهشت هایی که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است، در آن جاودانه اند؛ و پاداش عمل کنندگان، نیکوست.

    خداروصدهزار مرتبه شکر برای همین جای زندگیم،خدایا ببخشید که خوابم میاد نمیتونم بیشتر بنویسم،تو هیچ وقت خوابت نمیبره نمیدونی خواب آلودگی چه جوریه :) بقیه ش همونا که خودت میدونی …مهم اینکه نماز شبم قضا نشد!

    دوستت دارم خدا،به امید فردای بهتر از دیروز ،شکرگزار تر …تسلیم تر …رها تر …روشن و روشن و روشن تر …

    شبت بخیر رفیق همیشگی من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 245 رای:
  2. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1296 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    وَإِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا کَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ ۖ وَإِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلَا رَادَّ لِفَضْلِهِ ۚ یُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ ۚ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ﴿١٠٧﴾

    و اگر خدا گزند و آسیبی به تو رساند، آن را جز او برطرف کننده‌ای نیست، و اگر برای تو خیری خواهد فضل و احسانش را دفع کننده ای نیست؛ خیرش را به هر کس از بندگانش بخواهد می رساند و او بسیار آمرزنده و مهربان است.

    قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ ۖ فَمَنِ اهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا ۖ وَمَا أَنَا عَلَیْکُمْ بِوَکِیلٍ ﴿١٠٨﴾

    بگو: ای مردم! یقیناً حق از سوی پروردگارتان برای شما آمد؛ پس هر که هدایت یابد، فقط به سود خود هدایت می یابد و هر که گمراه گردد، فقط به زیان خود گمراه می شود، و من نگهبان شما نیستم.

    وَاتَّبِعْ مَا یُوحَىٰ إِلَیْکَ وَاصْبِرْ حَتَّىٰ یَحْکُمَ اللَّهُ ۚ وَهُوَ خَیْرُ الْحَاکِمِینَ ﴿١٠٩﴾

    و از آنچه به سویت وحی می شود، پیروی کن و [در برابر پیش آمدها و تکذیب منکران] شکیبا باش تا خدا [میان تو و مخالفانت] داوری کند؛ و او بهترین داوران است.

    ===================================

    سلام به استاد عباسمنش عزیزم

    سلام به استاد شایسته جانم

    سلام به دوستان نازنین توحیدی من

    استاد اجازه؟ما می‌خوایم یک کامنت بی ربط بزاریم زیر این فایل،شما به بزرگی خودت مارو ببخش،این بچه های ته کلاسی با اینکه بچه زرنگند ولی یکم نظم و ترتیب ندارن،دیگه منم می‌خوام یک آنتراک بدم با نوشتن یک تمرین ستاره ی قطبی و هم قلب خودم رو روشنتر کنم و هم با خلق یک مومنتوم مثبت،اتفاقات عالی آینده رو رقم بزنم!

    الهی به امید تو!

    ===================================

    ٢4 ساعت اول شروع لیزر فوکس من به نحو احسن انجام شد!

    ١6تا کامنت نوشتم،ده برابر این تعداد خودم کامنت خوندم،تحسین کردم،فایو استار دارم،سایت رو شخم زدم،حتی روی فایل های پیشنهادی سایت هم دنبال هدایت گشتم و کامنت گذاشتم و همین کامنت گذاشتن ها هرکدوم یک نوری شد که به کنترل ذهن من کمک کنه،دیگه امروز کار به جایی رسید که استاد از شمال تر فلوریدا کامنت رو منتشر می‌کرد ،من از جنوبتر ایران روی هوا می‌گرفتم ،پاسخ هم میدادم ،انقدر با سرعت که دوباره می‌رسید زیر دست استاد،استاد هم در جا تایید میکرد :))))

    استاد صدامو میشنوی؟ببخشید کلافه ت کردم :))) عاشقتم :))))

    ===================================

    دیروز از نشانه ی روزانه م استفاده نکردم چرا؟چون ساعتش افتاده بود روی ده صبح!درحالیکه من دلم میخواد نشانه م رو به محض بیداری دریافت کنم،برای همین یک ٢4 ساعت صبر کردم و امروز ساعت 6ونیم توی خواب و بیداری هدایتم رو گرفتم، قدم دهم از دوازده قدم!

    خداروصدهزار مرتبه شکر که خدا به وقتم و به ذهنم و به درکم برکت داد که کل جلساتش رو امروز گوش کردم و هر جلسه گوشه ای از باور های من رو تکون اساسی داد !

    جلسه ١:

    تشبیه باور های محدود کننده به درختچه های هرز و آموزش چگونگی از بین بردن باورهای محدود کننده به صورت درست و تکاملی

    جلسه ٢:

    مفهوم و اصل و اساس تمرین ستاره قطبی و نحوه ی اجرای اون در عمل و خلق زندگی هر لحظه ای از آینده

    جلسه ٣:

    مفهوم عزت نفس و احساس لیاقت و باورهای تاکییدی برای دریافت هدایت و احساس ارزشمندی و خلق زندگی بهتر

    جلسه 4:

    اهمیت تمرکز لیزری برای رسیدن به اهداف و چرایی اهمیت تمرکز کامل داشتن و قطع نشتی های انرژی

    جلسه 5:

    جلسه ی فوق العاده جادویی در مورد نحوه‌ی صحیح الگو برداری از افراد موفق و باورپذیر کردن رسیدن به خواسته همراه با مثال های پرکتیکال از افراد موفق و داستان های قرآنی

    جلسه 6:

    بررسی آیات قرآنی که با مفهوم ایمان و عمل صالح بیان شده و لزوم عمل به دانسته ها و الهامات برای دریافت پاداش خداوند و اثبات ایمان در عمل

    استاد یک چیزی بگم صادقانه؟

    دلم میخواد تموم دوره ی دوازده قدم رو از پروفایلم پاک کنی و من از صفر ،دونه دونه هر قدم رو دوباره بخرم !به الله قسم ارزش هر قدم میلیاردیه…ارزش این آگاهی ها اصلا با قیمتی که براش گذاشتید قابل قیاس نیست،دلم میخواد یک روز که وقتم آزاد تر شد و میخواستم دوازده قدم رو از صفر دوباره شروع کنم،هر قدم رو دوباره بخرم و اینجوری به ذهنم ارزشش رو بفهمونم تا خیلی دقیق تر و تمرکزی تر هر قدم رو بگذرونه …به امید اون روز …

    =====================================

    غیر از قدم ده،امروز به جلسه ٢ قدم نه گوش دادم،اون جلسه هم جادوییه،امکان نداره من اون عبارت تاکیدی هارو ننویسم ویک اتفاق فوق العاده رخ نده،بارها امتحانش کردم،بعد تمرین ستاره ی قطبیم اگر شد حتما میرم دوباره گوش میدم و مینویسم.

    =====================================

    امروز باز هم نجوای شیطان از در دلتنگی بچه ها اومد سراغم،بهش گفتم ببین نبودن نیلا نیکا فقط یک مورد توی زندگی منه،عوضش من کلی نعمت توی زندگیم دارم ،چرا به همین یک کمبود توجه کنم؟ من به نعمت هام توجه میکنم و تا تونستم شکرگزاری نوشتم ،تو دفتر ،تو نت گوشی ،هرجا دستم رسید ،اهنگ شاد گذاشتم واسه خودم بزن و برقص راه انداختم،خواسته هام رو تجسم کردم و کلی با این ابزار های ساده تونستم احساسات مادرانه م رو کنترل کنم و نزارم بازیچه ی دست شیطان بشه.

    =====================================

    امروز صبح هم رفتم انبار!یعنی خودمو انداختم اونجا:)))وگرنه به همکار و مدیرعاملم باشه نمیزارن من برم،اما من می‌دونم توی این شرایط باید این ذهن رو به کار بکشم،وگرنه الکی واسه خودش آسمون ریسمون میبافه!

    اینکه استاد عباسمنش با این همه ازادی مالی باز هم برای خودش برنامه ی مدون داره و همچین کل کارای پرادیس رو خودش انجام میده یا استاد شایسته که تموم تمیزکاری های خونه رو انجام میده یا برای آپدیت هر دوره ی قبلی برنامه ریزی می‌کنه برای چیه؟قطعا نیاز مالی نیست …

    نیاز به تلاش هر روزه و احساس سرزندگی و مفید بودنه…

    منم دیدم توی این شرایط که احتیاج به کنترل ذهن دارم هرچقدر بیشتر خودمو مشغول کاری کنم،این ذهنم کمتر نجوا می‌کنه ،خلاصه امروز رفتم انبار،ایرپادمو گذاشتم همزمان که به استاد گوش میکردم کلی کار مفید انجام دادم،اصلا دیدن این محصولات خارجی گرون قیمت ،فراوانی جنس توی انبار،اینکه تازه با این همه بار قبلی ،باز داره سفارش جدید میاد،خودش یک تمرین فراوانی برای من که ببین! توی همین شرایط که میگن پول نیست،تاجری هست که داره انقدر خوب واردات رو انجام میده و مشتری های زیادی داره که ازش راحت خرید میکنند!

    تو چیو باور می‌کنی سعیده؟چیزی که داری به چشم هات میبینی؟یا چیزی که قبلا شنیدی بدون هیچ اصل و اساسی؟

    جهان تو،با باور های تو شکل میگیره،بسم الله!

    جهان اطرافت رو تغییر بده!

    =====================================

    امروز عصر هم همکارم اومد دنبالم که بریم به یک فروشگاهی سر بزنیم،همزمان خورشید هم داشت غروب میکرد،منم هی برمیگشتم عقب خورشید نارنجی طلایی رو ببینم و لذت ببرم که دیدم یهو دوبرگردون رو دور زد ،گفتم چرا برگشتی؟گفت حس کردم دوست داری غروب خورشید رو ببینی گفتم از جاده ساحلی برم.

    ضمن تشکر کلامی از ایشون،کلی از خداوند سپاسگزاری کردم برای این همه انسان شریفی که توی زندگیم آورده …

    وقتی استاد توی قدم نه می‌گفت من یک دوستی دارم آمریکایی هم هست،همه ش میاد اینجا سر میزنه به ما،کارهای پرادایس رو بدون اینکه ما بگیم انجام میده،من تعجب میکردم چطور ممکنه؟

    الان واقعا دارم این مدار رو زندگی میکنم .

    کسی که دوبرابر من قد داره،دوبرابر من وزنشه،کلی هم از من بزرگتره،نشد یک بار جلوتر از من نره و عذرخواهی نکنه!خارج از وظیفه بیاد دم در خونه دنبالم،منو برسونه،وایسه من خریدمو از سوپری انجام بدم…بدون هیچ چشم داشتی.

    این فروتنی ،این ادب ،این احترام رو نه فقط در برابر من،که دیدم با همه همینطور رفتار می‌کنه،و بعد با خودم گفتم چرا ازش یاد نمیگیری سعیده؟یکم خودتو از منیت ها خالی کن،ظرف وجودتو خالی کن،اون غرور الکی رو بزار کنار،با بندگان خداوند توی هر موقعیت و اسکیل و شغل و جنسیت و…هستند جوری برخورد کن که اونا یک تیکه از خدان!

    لبخند بزن و محبت کن و بگذر…

    این درسی بود که از فروتنی همکارم گرفتم.

    =====================================

    امروز توی انبار چندتا جعبه رو خودم جا به جا کردم و چندبار هم همکارم گفت دست به جعبه های سنگین نزن،پر شد صدام کن من بیام ببرم ،گفتم باشه حالا خیلی هم سنگین نیست.

    بعد دوسه بار اینکارو کردم،جعبه های آخری یکم بزرگتر و سنگین تر شدن،ذهن کمال گرا می‌گفت چیت کمتره ازون؟خودت بلندش کن ببر،تو احتیاج به کمک کسی نداری!

    اما آموزش هایی که به قلبم نشسته بود چیز دیگه میگفت،یک چند دقیقه نشستم به علت رفتارم فکر کردم،چرا کمک نمیخوای؟میخوای باز خودتو ثابت کنی؟جعبه سنگین رو برداری ببری که چی بشه؟دلیلی که باعث این رفتارت هست چیه؟ مگه خود قرآن نگفته الرجال قوامون علی النسا؟تا کی میخوای همه کار خودت انجام بدی که با تلاش بیرونی ثابت کنی تو آدم قوی هستی؟تو همینجوریشم ارزشمندی،همین الان ،همین جا،با همین کارهایی که کردی،نیاز نیست الکی شوآف کنی،کار درست رو انجام بده!

    و من دست به جعبه های سنگین نزدم،فقط به همکارم گفتم من جعبه های کوچیکتر رو بردم،اینا یکم سنگینه شما زحمتش رو بکش ،همین.

    خیلی هم ساده بود،من کار خودمو انجام دادم بدون اینکه بخوام با فشار آوردن به خودم ثابت کنم من خودم از پس خودم برمیام و چون این کارها رو میکنم پس ارزشمندم !

    نه خیر! من همینجوری ارزشمندم ،همینجوری که هستم ،با همین توان جسمی،با همین میزان کار،با همین فعالیت …

    احساس ارزشمندی من بدون مذاکره ست!

    این درس بزرگی بود که من از دوره ی احساس لیاقت گرفتم و باید مثل ورد روزانه,هر روز تکرارش کنم و دلیل انجام یکسری از کارهام رو باهاش بسنجم!

    ====================================

    یک اتفاق خوب دیگه اینکه،هر روز که میگذره خداوند مهربانم آدم های بیشتری رو دور نیلا نیکا جمع می‌کنه و اونا بینهایت آرومتر و بیخیال ترند،روز های اولی که برگشتم کیش،هر نیم ساعت زنگ می‌زند و گریه می‌کردند …داشتم دیوونه میشدم …واقعا داشتم گیوآپ میکردم،اما خدا هم به کمک من اومد ،هم به کمک اونا…امروز کلا دوسه بار هم زنگ نزدن،تازه هفته ی بعد هم برنامه‌ی سفر به تهران دارند که برند خونه‌ی دایی جونشون و کلی هم خوشحالند…

    خدایا ازت ممنونم که از مادر مهربونتری،ازت ممنونم که خودت صاحب نیلا نیکایی و خودت آرومشون کردی،خدایا ازت ممنونم برای این صبری که به قلب من انداختی که میتونم اوضاع رو کنترل شده پیش ببرم،خدایا تو بی نظیری،فوق العاده ای ،شگفت انگیزی …تورو برای تموم زندگیم می‌خوام.ازت ممنونم خدا.

    =====================================

    انشالله این لیزر فوکس فردا و فرداها هم ادامه خواهد داشت و یکبار دیگه خداوند با معجزاتش منو سوپرایز میکنه،خدایی که به قول قرآن:

    بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَإِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ

    پدیدآورنده آسمان ها و زمین است. وهنگامی که فرمان به وجود آمدن چیزی را صادر کند فقط به آن می گوید: «باش». پس بی درنگ می باشد.

    بدیع: بدع و ابداع به معنى ایجاد ابتکارى است، بدیع یعنى: آفریننده اى که بدون سابقه و بدون تقلید از دیگران، آفریده است!

    قربون ابتکارات و اراده ی کن فیکونت!

    فرمون دست تو!

    ببینم چی کار می‌کنی!

    عاشقتمممم و این عششششق بزرگترین سرمایه ی زندگیمه!

    قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان از جزیره ی زیبای توحیدی کیش به فرمانروای عالم، مبتکرِ بی همتا!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 190 رای:
  3. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1296 روز

    داااداااش سعیییید،کجااااا بیییدی نَبییییدی؟؟؟

    سلاااام از خواهر سعیده به برادر سعید

    سلام و‌سلامتی و‌نورو‌عشق و‌رحمت الله به جسم و جان و‌روح توحیدی و قلب سلیمت

    چشم ما به نقطه ی آبی شما روشن شد!

    مررسی که برام نوشتی،بینهایت خوشحال شدم،ممنونم برای تحسین قلب مهربونت که تجلی خوبی های خودته…

    ببین تا نقطه ی آبیت اومد یک چیزی توی قلبم مدام فریاد میزد میگفت بگو یادته داداش؟ یادته تو بخش icu بودم؟یادته از وسط مریض های بد حال وcpr ها و شیفت شب ها برات مینوشتم؟یادته فریدونکنار بودم؟؟؟

    من هیچ ربطی دیگه به اون سعیده ندارم،زندگیم کلا کن فیکون شد،نه با تقلا…فقط با تمرکز روی سایت و آموزش های استاد…

    اینو به تجربه فهمیدم داداش،هرجا دیدی داره مسیر سخت پیش میره،نگاه کن ببین داری روی حساب عقل خودت پیش میری؟یا هدایت الله؟

    همیشه اینجور مواقع خدا بهم میگه،آروم بگیر،روی خودت کار کن،تمرکزت رو‌بزار روی سایت،بزار یکسری کارهارو خودم برات انجام بدم!

    نمیدونم چرا اینارو‌نوشتم،ولی گفته شد و نوشته شد…الهی که به کارت بیاد…

    دعا میکنم این تلگراف در بهترین زمان و‌مکان به دستت برسه

    به امید دریافت یک نقطه ی آبی پربرکت دیگه ای ازت…

    قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
  4. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1296 روز

    سلام به برادر عزیزم حسن آقا

    مرسی که هستی و‌مرسی که مینویسی

    من هم همیشه از کامنت هات یاد میگیرم،خداروصدهزار مرتبه شکر که قدم های بعدی داره برات روشن میشه

    الهی که کامنت های بعدیت پر از نتایج ریز ودرشت قانون باشه…

    الله یارت داداش!

    درپناه نور باشی همیشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1296 روز

    مرضیه ی عزیز‌و‌مهربونم سلام

    بینهایت ازت سپاسگزارم که با نقطه ی آبیت قلب منو‌روشن‌کردی و قلب مهربونت رو میبوسم.

    ببین اینجا به هرکی میگم،من بیست کیلو‌وزن کردم،میگن اصلا بهت نمیاد تو هیچ وقت انقدر چاق بوده باشی!همین الان یک چیزی توی سرم گفت یک روزی هم بهت میگن اصلا باور نمیکنیم تو یک روز یک پرستاری بودی که تو یک بیمارستان تو شهر کوچیک کار میکردی!

    واقعا کی میدونه فردا و فرداها چه خبره؟

    ازت ممنونم برای تحسین قلب روشنت،راستش بخاطر فشار های ذهنی و مسائلی که باید حل کنم دیگه خیلی وزن کم کردم،ورزش هم نمیکنم بدتر،عملا یک کله ازم مونده:)))) ولی چه اهمیتی داره؟

    عضلات دوباره ساخته میشن!

    ولی برای بندگی و اجرای توحید در عمل حتی یک روز تعلل هم دیره!

    انشالله بزودی شرایط استیبل تر از قبل میشه و‌منم به ورزش و‌عضله سازی قانون سلامتی برمیگردم،فعلا یک کله هستم :) درخدمت شما:)))

    دوسسستون دارم از‌روشنی قلبم!

    در پناه نووور باشید همیشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  6. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1296 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ ۚ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ ۚ وَلِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ

    شما آنان را نمى‌کشتید، خدا بود که آنها را مى‌کشت. و آنگاه که تیر مى‌انداختى، تو تیر نمى‌انداختى، خدا بود که تیر مى‌انداخت، تا به مؤمنان نعمتى کرامند ارزانى دارد. هرآینه خدا شنوا و داناست.

    سعیده ی عزیز و مهربونم سلام

    سلام به تو رفیق بهشتی من و سلام به روی ماه تو دلی قشنگت …

    نور خداوند به جز به جز سلول های دلبری که قراره صحیح و سلامت از دل مادرش به آغوش مادرش بیاد و یکبار دیگه با معجزه ی خلقت همه رو شگفت زده کنه …خداروصدهزار مرتبه شکر که سالمی که سالمه که قراره یک فرشته به دست یک مادر توحیدی سپرده بشه تا جهان جای بهتری برای زندگی کردن بشه…

    سعیده ی عزیز و مهربونم،گفتی دیرتر نوشتی تا سرم خلوت بشه؟نه سعیده…خدا بود که کامنتت رو نوشت ،خدا بود که گفت الان وقت فرستادنشه!

    تو پاسخ سوال ها و نجواهای ذهن من رو دادی،چون من دیگه حریفش نمیشدم،از دیشب با تموم دلیل و منطق و مدرک بهش داشتن بهش ثابت میکردم که داری اشتباه میکنی،من تو مسیر درستی ام،من به کسی ظلم نکردم،من بیشتر از خودم برای بقیه گذاشتم،من تموم تلاشم رو کردم ،من بیش از حد نیاز تلاش کردم اما نشد،من کاره ای نبودم به عقل من اگر بود همچنان در حال تلاش برای آباد کردن کویرم بودم،خدا بود که بهم الهام کرد دیگه بیشتر ازین کاری از دستت برنمیاد،خدا بود که گفت رها کن سعیده،هرچقدر تلاش کنی بی فایده ست،خدا بود که وقتی به حرفاش گوش کردم رئیس دانشگاه علوم پزشکی رو به خدمت من درآورد تا من رو‌ببره گرگان،خدا بود که منو از گرگان با منجنیق توحید پرت کرد وسط آب های خلیج فارس …

    من بیش از اندازه تلاش کردم،نشد،محمد هم وقتی بیش از اندازه تلاش میکرد خدا می‌گفت نردبون بزاری بری آسمون،زمین رو بکنی بری قعر زمین،اونا ایمان نمیارند …

    من باید روی هزار بار با خودم تکرار کنم:

    هیچ ظلمی در حق هیچ کس نشده

    هرکسی هرجایی هست،جای درستشه

    همه ی ما به یک اندازه،به خداوند دسترسی داریم

    همه ی ما به یک اندازه به خداوند نزدیکیم

    ازت ممنونم دست وزبان و گلوی خداوند،ازت ممنونم مامان سعیده ی زیبا …

    هربار که ویدئو شما با فاطمه جان رو میبینم یک لبخند ازین بناگوش تا اون بناگوش روی صورتم میفته و میگم خدایا شکرت …خدایا شکرت که جهانم رو سرشار از انسان های شایسته کردی …خدایا ازت ممنونم برای تموم فرشته های زندگیم.

    مرسی ازت رفیق !

    دوستت دارم بی نهایت!

    الله یار تو و معجزه کوچولوی توی دلت!

    به امید دیدارت در بهترین زمان و مکان

    قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 57 رای:
  7. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1296 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ ۖ وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا ۚ اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿٨﴾

    ای اهل ایمان! همواره [در همه امور] قیام کننده برای خدا و گواهان به عدل و داد باشید. و نباید دشمنی با گروهی شما را بر آن دارد که عدالت نورزید؛ عدالت کنید که آن به پرهیزکاری نزدیک تر است. و از خدا پروا کنید؛ زیرا خدا به آنچه انجام می دهید آگاه است.

    وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۙ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَأَجْرٌ عَظِیمٌ ﴿٩﴾

    خدا به کسانی که ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام داده اند، وعده داده است که برای آنان آمرزش و پاداشی بزرگ است.

    نورای عزیزم سلام ،سلام و سلامتی و نور و عشق ورحمت الله به جسم و جان و قلب سلیم و روح توحیدی عزیزت

    بینهایت ازت سپاسگزارم که برام نوشتی و بینهایت عزت نفست رو تحسین میکنم که راحت انتقادت رو بیان کردی!

    و البته خودم رو تحسین میکنم که ذهنم رو مجبور کردم اول به کامنت شما پاسخ بده!

    نورای عزیزم،شما دست خدا شدی برای من که من یکبار دیگه به امید الله تمرکز روی دوره ی احساس لیاقت رو شروع کنم،چیزی که همیشه باید روش کار بشه و آموزش های انتهایی نداره!

    یک قسمت شخصیت توحیدیم رو خیلی خوب ساختم،اینکه به تحسین ها نچسبم،وابسته نشم،فکر نکنم این تاپ کامنت شدن ها از منه،یا منم که مینویسم ،همیشه با تاکیید فراوان به خدا میگم اینا همه ش تویی ،چه چیز هایی که مینویسم و به دل بقیه میشینه،چه فایو استار ها و کامنت هایی که میاد همه ش از رحمت توعه،بنده ی تو چیزی از خودش نداره،هیچ چیزی توی این دنیا نیست که من رو به رب کریمم مغرور کنه!

    و البته که به خودم آموزش دادم(به صورت تکاملی) برای خودت بنویس نه برای تاپ کامنت شدن،هرجا قلبت باز شد بنویس و صلاتت رو اقامه کن!مهم نیست این صلات فردی میشه یا جماعت!نیت تو پشت این صلات مهمه !

    اما برسم به نقطه‌ی ضعفم که استاد خیلی توش خوبه ،استاد جان‌میگه وقتی روی عزت نفست کار می‌کنی دیگه نه تحسین ها تورو به وجد میاره نه انتقاد ها برات مهمه!راحت از هر دوش می‌گذری!

    و من هنوز توی این مسئله خوب نیستم،و ازت بینهایت ممنونم که با این کامنتت منو هول دادی سمت دوره ی احساس لیاقت

    و اما برای خود نازنینت مینویسم !

    نه عزیزم ،من هیچ وقت از نوشتن گذشته م و از لطف هایی که خدا در حقم کرده خسته نمیشم،تا ابد و تا لحظه ی آخر مرگم به خودم یادآوری میکنم که از کجا به کجا رسیدم،من کامنتام رو برای خودم مینویسم،حتی در پاسخ به بچه ها بهشون میگم ببخشید اگر طولانی شد،این کامنت رو برای خودم نوشتم،چون هرکامنت یک صفحه از دفتر مشق منه!باورت میشه؟حتی این پاسخ رو برای شما ننوشتم،برای خودم نوشتم !

    تازه اینا که کامنته،فکرکن استاد که انقدر خوب روی خودش کار کرده،میاد یک فایل ضبط میکنه،بعد منم پول میدم میرم میخرمش بعد میبنیم استاد آخر فایل میگه من اینارو دارم به خودم میگم!خودم باید این فایل رو صدبار گوش بدم ،شما میخواید گوش بدید نمیخواید گوش بدید،به من ربطی نداره :))))) الله اکبر این همه جلااااال :) الله اکبر این همه شکوووه :)

    خلاصه نورا جانم ،سرت رو به درد آوردم ببخشید!

    گفتم بهت اطلاع بدم روند نوشتن کامنت های من همینجوری ادامه خواهد داشت به لطف الله…چون ازین همین روند نتیجه گرفتم ،کاری که خود استاد می‌کنه همیشه توی هر دوره ای گذشته ش رو تکرار می‌کنه ،کاری که قرآن میکنه کافی نبود یک بار بگه من شمارو از گل خلق کردم؟چرا انقدر گذشته رو به یادمون میاره؟چرا استاد همه ش تاکیید می‌کنه از خودتون رد پا بزارید؟یا چکاب فرکانسی داشته باشید؟

    چون کار ذهن اینکه همه چیز رو عادی جلوه بده!بگه خب که چی؟اگر هربار به خودت یاد آوردی کنی از کجا به اینجا رسیدی باعث میشه همیشه روحیه شکرگزاریت رو حفظ کنی،یک موضوع اساسی توی دوره احساس لیاقت جلسه ١ هم هست که همیشه خودت رو با گذشته ت مقایسه کن!اگر از قبل بهتری پس توی مسیر درستی …

    ببین منو ول کنی همینجوری مینویسم :))) شرمنده ی اخلاق ورزشیت،بوس هم به کله ت!

    توصیه من به شما یار غار حرای من اینکه اگر از خوندن کامنت های من خسته شدی،گزینه ی فعال کردن ایمیل من رو خاموش کن،هرجا هم اسم منو دیدی راحت ازش بگذر! ایزی ایزی تامام تامام!

    برات از خداوند بهترینِ بهترین هارو طلب کنم.

    در پناه نووووور باااشی همیشه نورای نورانی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
  8. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1296 روز

    سلام به برادر عزیزم آقا عادل!

    همکلاسی ارزشمند‌ من تو کلاس احساس لیاقت،نماینده ی تامین آب انگور بچه های ته کلاس:)))

    داداش با ما به ازین باش…که با خلق جهانی،کجایید اصلا؟

    خداروشکر که حالتون خوبه،خداروشکر که روی دوش خدا سوارید،تحسینتون میکنم برای این آزادی مالی و ثروت و نور خدا که توی زندگیتون جاریه…

    دعا میکنم خداوند از نور‌خودش بر تموم ابعاد زندگیتون بیشتر و‌بیشتر و بیشتر بباره…

    به امید دیدارتون در سالن پرواز های ورودی جزیره ی کیش در بهترین زمان و‌مکان…

    پ.ن:داداش یکم از هوای خنک شمال غرب با کامنتت بفرست برام تا ما اینجا تبخیر نشدیم :( با تشکر…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  9. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1296 روز

    سلام به داداش علی عزیزم

    قبل از‌پاسخ‌به این کامنتت بگم،دیروز عصر اومدم پروفایلتون رو‌چک‌کردم‌ ببینم عملیات موفقیت آمیز بوده یا نه! بعد وقتی عکستون رودیدم انقدر خندیدم که اصلا دلم درد گرفت!

    نمیدونم باور میکنید یا نه،ولی بلند بلند با خودم میگفتم دمت گرم داداش علی! بینظیری! عالی بود عالی :))))

    به خدا،نمیدونید چقدر عزت نفستون رو تحسین کردم!با خودم گفتم من میخوام یک عکس بزارم پروفایلم از صد جهت نگاهش میکنم خوب باشه!قشنگ باشه!قیافه خوب باشه!لباسه خوب باشه!

    چرا؟بخاطر تایید طلبی دیگه،عزت نفس پایین!

    این عکسی که شما گرفتی گذاشتی روی‌پروفایلت نشون میده مدار شما،صدها مدار از عزت نفس من بالاتره!

    دمتووووون گرم!به گرمی هوای دم‌کرده ی کیش!

    و‌اما پاسخ به این کامنتت:

    راستش من خودم همچنان در حال آزمون و‌خطا اجرای قانون‌در عملم،اینکه کجا ذهنم رو به کار بگیرم‌و‌مشغولش کنم به یک کاری که نجوا نکنه،کجا حواسم باشه احساس ارزشمندیم رو به فعالیت فیزیکیم گره نزنم!

    واقعا تمایز قائل شدن بین نیت کارهایی که میکنی،مثل دوختن سوراخ لایه ی اوزون حساسه!

    شد همون حرف قشنگ شما…سعیده در جزیره پی معرفت و‌خودشناسی!!!

    این خود چیه که انقدر شناختش سخته؟؟؟

    روز ها فکر من اینست و همه شب سخنم

    که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

    از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود؟

    به کجا می روم آخر ننمایی وطنم

    مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا

    یا چه بودست مراد وی از این ساختنم

    مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک

    چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم

    به امید دیدار خانواده ی چهارنفره ی قشنگتون در بهترین زمان و‌مکان!

    قلب‌ِ فراوان از جزیره ی زیبای توحیدی کیش،به شیراز بهشتی!

    خوشا شیراز و وضعِ بی‌مثالش

    خداوندا نگه دار از زَوالش

    به شیراز آی و فیضِ روحِ قدسی

    بجوی از مردمِ صاحب کمالش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  10. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1296 روز

    سلام به برادر عزیزم علی آقا

    سپاسگزارم برای این کامنت شما که از قلبتون اومد و‌به قلب من‌نشست.

    استاد همیشه میگه ایمان و‌عمل باهمه،همیشه میگه خودتون‌رو‌بیکار نکنید بچه ها،همینجوری که‌روی‌باورهاتون کار میکنید،از جایی کار رو‌ شرو‌ع کنید و‌بعد جهان خود به خود کارهارو پیش میبره و‌هدایتتون میکنه…

    بازم‌ سپاسگزارم برای اینکه برام نوشتید،درپناه نور باشید همیشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: